• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 168
تعداد نظرات : 118
زمان آخرین مطلب : 5943روز قبل
دانستنی های علمی

صاحب تیغ دوسری          تو پهلوون خیبری

 

وقتی می جنگی با ذوالفقار   دشمن میشود پا به فرار

 

عید غدیر خم مبارک

 

پنج شنبه 6/10/1386 - 0:3
دانستنی های علمی

زمینلرزه 5 دیماه 1382 بم در ساعت5:26:26  به وقت محلی  (ساعت 1:26:26 روز 26 دسامبر 2003به وقت بین‌المللی GMT)در  شهر تاریخی بم در جنوب شرقی کشور و در جنوب شرقی کرمان رخ داد (شکل-1). این زلزله در ساعات آغازین بامداد که اکثر ساکنان بم خواب بودند اتفاق افتاد، که این مساله را می توان به عنوان یکی از عوامل تشدید تلفات جانی در نظر گرفت.  آمار تلفات رسمی بیش از 25000 نفر و مجروحان حدود 50000 نفر اعلام گردید. بیش از 100000 نفر نیز بی خانمان شدند. کانون زمینلرزه - بر اساس اطلاعات کسب شده از لرزه اصلی و پسلرزه‌ها توسط لرزه نگارها و شتابنگارهای   مستقر در بم -  در محدوده شهر بم واقع بوده است. بر اساس بررسی های انجام شده بخشی از گسل بم که از کنار شهر بم عبور می کند در این زلزله فعال شده است.

شهر بم در استان کرمان - یکی از بزرگترین استانهای کشور با مساحت 186422 کیلومتر مربع – واقع است. جمعیت بم هنگام زلزله 1382 حدود 100000 نفر تخمین زده می شود.  شهر بم با ارگ تاریخی بم با بیش از 2000 سال قدمت  شناخته می شود. ارگ بم بزرگترین مجموعه خشتی - گلی در جهان است (شکل -2) . این بنای تاریخی بر روی تپه ای از ماسه سنگی در کنار جاده ابریشم قرار گرفته است. مساحت ارگ بم 6 کیلومتر مربع است. این بنای تاریخی اطلاعات دقیقی از رمان ساخت ارگ بم در دسترس نیست ولی بر اساس متون تاریخی قدمت آن به بیش از 2000 سال قبل می رسد. علی رغم اینکه این بنا چندین بار در طی تاریخ به صورت موضعی تعمییرات جزئی شده است، و لی این اولین بار بود که در اثر یک زمینلرزه به این صورت ویران گردید. ارگ تاریخی بم تا حدود 150سال قبل مسکونی بوده است.

سه شنبه 4/10/1386 - 23:49
شعر و قطعات ادبی

 

شعری که می خوانید از زبان یک دختر بچه

 

بمی سروده شده همان فردای شب زلزله بم

 

              ******

 

ماندن را گریه می کنم

 

مویه ای از زوایای تاریک دل

 

به تاریکی صبحی که

 

دیشب چراغانیم را به آتش کشید

 

آری

 

دیشب النگوهای من رنگی زرین داشت

 

امروز رنگ رخسارم

 

برادران دو قلوی من

 

برادران همسایه ام

 

خواهرا ن شهرم

 

همه و همه خواهرشان مثل من

 

رنگ النگو به صورت

 

               ***

 

دیشب مادرم گفت بالشتت چقدر چرک شده

 

باید شست

 

خنده ام می گیرد امروز

 

که بالشت نای گرفته خاک خون آلود را

 

با ولع برای خوابی گران می طلبم

 

می گویند نگین دختر همسایه را

 

در انگشتری تابوت گذاشتند

 

سرد می درخشید

 

                ***

 

ماندن را گریه می کنم

 

نمی دانم از کجا از کی بپرسم

 

برادر های من کو ؟

 

مادرم مادر بزرگم خواهرم

 

یا عمه های مهربانم کو ؟

 

دیروز خاله ام برایم هدیه آورده بود

 

بوسید صورتم را

 

و هدیه داد گوشواره لوکسی برای من

 

امروز می گویندخود را هدیه داد

 

به گودی خاک

 

و انباشتند رویش را

 

              ***

 

می گریم ماندن را

 

کی ؟چگونه؟با کدامین یار؟

 

گرسنگی را بر سر کدامین

 

 سفره خواهم نشست ؟

 

فسنجان مادرم را با تانی با اکراه با ناز

 

و با سیری می خوردم دیروز و دیروز ها

 

امروز و فردا و فرداها

 

نان خشک کدامین خانه؟

 

پانسیون؟

 

یتیمخانه کدامین شهر سیرم خواهد کرد؟

 

             ***

 

ماندن را گریه می کنم

 

می گویند کلاس مدرسه ام

 

زوایای تاریکش را به تابش آفتاب داده است

 

بدون سقف شوق سی و پنج کودک بازیگوش

 

محو دیوارهای آوار کلاس شده است

 

حتما خانم معلم مهربان هم

 

با دیوار ها گمشده

 

نگرانش نیستم کلاس زیر خاک

 

با سی و چهار کودک بازیگوش بی من

 

وصدای من

 

که در حضور و غیاب بگوید من

 

               ***

 

یادش به خیر

 

نون بیار کباب بیار خواهرم

 

دستهای بزرگ لطیف مهربانش

 

دستهای کوچک مرا می قاپید

 

ومن همیشه جر می زدم

 

و بزرگواری نوبت همیشه او که مال من بود

 

               ***

 

ماندن را گریه می کنم

 

ماندنی سخت بدبخت

 

آنها که رفته اند گریه نمی خواهند

 

من مانده ام با هزار ضجه

 

کرور ها ضجرت

 

آیا من تنهای بی توان بی کس

 

نگویم این تفال پست را

 

پدرم آنقدر استوار بود

 

که تیرک افقی سقف افتاده بر دوشش

 

گریه نمی کرد از ترسیدن من

 

و خاموش با چشمانی باز

 

نظاره گر مسخی زمان

 

            ***

 

ماندن را گریه می کنم

 

دیروز آواز خنده ام زیر بود

 

امروز بم

 

می گریم برای ماندن محو

 

صدای بم من محو

 

آوای زیر بم من محو

 

آواز آسمانی من خاکستر نشین مرگ

 

مرگ تمام شهر

 

                 ***

 

دختران سفید پوش موطلایی همه زمین

 

نارنجی پوشان امداد تمام زمان

 

می خواهند بخندم برایشان

 

لب را غنچه می کنم برای لبخندی خموش

 

وای صدای بم من می پیچد در فرای زمان

 

من می گریم آنها نیز برای ماندنم

 

 

               


سه شنبه 4/10/1386 - 23:45
شعر و قطعات ادبی

سالروز زلزله بم را به تمامی عزیزان تسلیت عرض می نمایم.        

امشب دل هیچ عاشقی بی غم نیست /  اندوه بریدن از عزیزان کم نیست

امشب دل ما گرفته،  اما جایی ـــ / دلگیرتر از خرابه‌ های بم نیست.

 

سه شنبه 4/10/1386 - 23:42
دانستنی های علمی


هیچ چیزى محبوب تر نزد خدا تعالى از عملى كه استمرار و دوام داشته باشد نیست ؛ اگر چه آن عمل ، كوچك باشد.
نظم و انضباط، در كارها و مدیریت ها تحقق نمى یابد مگر با پایدارى و استوارى . مدیر توانا، مى كوشد با پایدارى ، كارها را پى گیرد و نظم و انضباط را بر محیط كار خویش حاكم سازد تا كارها به سامان و فرجام رسد. هنر مدیر موفق ، آن است كه به كارها استمرار بخشد نه آن كه كارى را آغاز و سپس رها سازد

سه شنبه 4/10/1386 - 23:1
دعا و زیارت

از حضرت امیرالمؤ منین (علیه السلام ) نقل شده كه فرمودند : ((غسل كردن در عیدها باعث پاكیزگى و طهارت است براى كسى كه مى خواهد حوایج و نیازهایش را طلب كند و تبعیت و پیروى از سنت پیامبر مى باشد)).

دوشنبه 3/10/1386 - 22:54
دعا و زیارت

 
از امام صادق (علیه السلام ) نقل شده كه فرمودند: ((دعاى مساكین براى مریضهاى خودتان را خفیف و پست نشمارید؛ چونكه چه بسا دعاى آنان در مورد شما مستجاب مى شود و دعاى خود مساكین در مورد خود آنان مستجاب نشود)).
و از امام صادق (علیه السلام ) روایت شده كه فرمودند: ((مستحب است براى مریض اینكه به سائل با دست خودش چیزى بدهد و امر كند به سائل كه براى او دعا نماید)).

دوشنبه 3/10/1386 - 22:45
دانستنی های علمی

اولین حرف قرآن باء، و آخرین حرف سین مى باشد كه از تركیب وترتیب آن كلمه بس بدست مى آید و این كلمه درعربى ، فارسى و تركى به معنى كفایت مى باشدحكیم سنائى گوید:
اول و آخر قرآن ز چه با آمد و سین 
یعنى اندر ره دین ، رهبر تو قرآن بس 

يکشنبه 2/10/1386 - 0:8
دانستنی های علمی


دوستى از دوستش عیادت كرد و حالش را پرسید

گفت : چند روزى است تب دارم و گردنم نیز درد بسیار مى كند. ولى خداى را شكر مى گویم بحمداللّه ، تبم شكسته ، ولى گردنم هنوز درد مى كند.
گفت : انشاء الله آن هم به زودى خواهد شكست

يکشنبه 2/10/1386 - 0:5
دانستنی های علمی

خدا را شکر که امروز باران رحمت الهی را نسیب ما و این زمینهای خشک و کویر کرمان عنایت فرمودید.

خدا را شکر...خدا را شکر...خدا را شکر...

شنبه 1/10/1386 - 14:58
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته