تبیان، دستیار زندگی

بندگی کن تا که سلطانت کنند

تن رها کن تا همه جانت کنند

همچو سلمان در مسلمانی بکوش

ای مسلمان تا که مسلمانت کنند

خوی حیوانی سزاوار تو نیست

ترک این خو کن که انسانت کنند

چون نداری درد درمان هم مخواه

درد پیدا کن که درمانت کنند

بنده شیطانی و داری امید

که ستایش همچو یزدانت کنند؟

با این ترفند ساده شما باعث میشود که قابلیت shutdown از منوي start غير فعال شود. 

براي اين كار طبق معمول regedit را اجرا كرده و مسير زير را بيايد:

HKEY-CURRENT-USER/SOFTWARE/Microsoft/windows/CurrentVersion/policies/Explorer

درمنوي سمت راست يك مقدار از نوع DWORD به نام NoClose را پيدا كنيد(اگر وجود ندارد بسازيد)

توجه كنيد كه كلمات N و C بايد به صورت بزرگ نوشته شود براي از كار انداختن Shutdownمقدار رامساوي 1قرار دهيد.حالا اگر دوست شما قصد خاموش كردن كامپيوتر را داشته باشد با صحنه جالبي مواجه ميشود.

توجه : براي بازگشت به حالت اوليه مقدار را مساوي 0 قرار دهيد.

دوست نزدیک تراز من به من است

وین عجب تر که من از وی دورم

چه کنم با که توان گفت که دوست

در کنار من و من مهجورم                                                                                     

  سعدی شیرازی

در دیده ی دیده ، دیده ای میباید

وز خویش طمع بریده ای می باید

تودیده نداری که ببینی او را

ور نه همه اوست ، دیده ای می باید                                                                                       

 عبدالرحمن جامی

جست و جوی خدا:

تجلی گه خود کرد خدا دیده مارا

دراین دیده درآیید و ببینید خدارا

خدا در دل سودازدگان است بجویید

مجویید زمین را و مپویید سما را

بلا رابپرستیم و به رحمت بگزینیم

اگر دوست پسندید پسندیم بلا را

طبیبان خداییم و به هر درد دواییم

به جایی که بود درد، فرستیم دوا را

ببندید درمرگ و زمردن مگریزید

که ما باز نمودیم ، در دارشفا را

حجاب رخ مقصود من و ما و شمایید

شمایید ببینید من وما و شما را

                                                                                 دیوان حکیم صفای اصفهانی

جست جو کننده خدا:

ای به ره جست و جوی نعره زنان ، دوست دوست

گر به حرم وربه دیر، کیست جز او، اوست اوست

پرده ندارد جمال، غیر صفات جلال

نیست بر این رخ نقاب، نیست بر این مغز پوست

جامه دران گل از آن ، نعره زنان بلبلان

غنچه بپیچد به خود ،خون به دلش تو به توست

یار به کوی دل است ، کوی چوسر گشته گوی

بحر به جوی است و جوی ، اینهمه در جست و جوست

با همه پنهانیش هست در اعیان عیان

با همه بی رنگیش در همه زاو رنگ و بوست

حکیم سبزواری

مولوی می گوید:

گفت پیغمبر به آواز بلند

با توکل زانوی اشتر ببند

رمز الکاسب حبیب الله شنو

از تو کل در سبب کاهل مشو

رو توکل کن تو با کسب ای عمو

جهد می کن کسب می کن مو به مو

آدمی زاده طرفه معجونی است

کز فرشته سرشته وز حیوان

گر رود سوی این شود به از این

گر رود سوی آن شود پس از آن

 در حدیث آمد که یزدان مجید

خلق عالم را سه گونه آفرید

یک گروه را جمله عقل و علم و جود

او فرشته است و نداند جز سجود

یک گروه دیگر از دانش تهی

همچو حیوان از علف در فربهی

این سوم هست آدمی زاد بشر

نیم از او فرشته و نیمی ز ...

آن دو قوم آسوده از جنگ و خراب

وین بشر با دو مخالف در عذاب

یک گروه مستغرق مطلق شده

همچو عیسی با ملک ملحق شده

نقش آدم لیک معنا جبرئیل

رسته از خشم و هوا و قال و قیل

قسم دیگر با خران ملحق شدند

خشم محض و شهوت مطلق شدند