• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 445
تعداد نظرات : 171
زمان آخرین مطلب : 5029روز قبل
دعا و زیارت

همان طور كه ارواح مؤ منان به صورت انسان در مى آیند و به دیدن اهل خود مى روند، ارواح كفار هم ، به صورت شیاطین و ملكاتى كه در آنها بوده اند درد مى آیند (مانند صورت سگ ، خوك ، میمون ، مار، عقرب ، مورچه و غیره ) و در حجره هایى از آتش منزل مى كنند و از خوراكى ها و آشامیدنى هاى اهل آتش مى خورند و مى آشامند.(86)
هیچ روح كافرى نیست مگر آن كه هنگام ظهر به دیدار اهل و عیال خود مى رود، اگر ببیند اهلش به اعمال نیك مشغول اند براى او موجب حسرت و ندامت خواهد شد؛ چرا كه فرزندان و اهل بیت او به كارهاى نیك و شایسته مشغول اند و او از آنها غافل بوده و كارى براى نجات خود انجام نداده است .
در روایت دیگرى وارد شده : وقتى كافر اهل خود را زیارت مى كند، كارهاى نیكى كه خانواده اش انجام مى دهند از او پوشیده و مخفى مى شود و كارهاى زشت و ناپسند آنان براى او آشكار و هویدا مى گردد

دوشنبه 9/10/1387 - 17:45
دعا و زیارت

حال كه حقیقت مرگ را فهمیدیم ، لازم است بدانیم : با این كه ((مرگ )) یك امر حتمى است ، چرا اكثر مردم از آن در هراسند؟
اگر ((مرگ )) نیستى و فنا و انهدام نیست چرا بعضى از آن مى ترسند؟ چرا از مردن وحشت و خوف دارند؟ چرا نام ((مرگ )) و مردن كه پیش مى آید ناراحت مى شوند و با چشم دیگرى به آن نگاه مى كنند؟ حتى از شنیدن نام ((مرگ )) كراهت دارند؟
بزرگان دین چند چیز را علت ترس از مرگ دانسته اند:
اول : این كه وقتى انسان حقیقت ((مرگ )) را فانى شدن و از بین رفتن پندارد، از آن مى هراسد و از شنیدن نامش مى گریزد تا چه رسد به خود آن . ولى اگر حقیقت آن را، آن چنان كه هست دریابد و بدان یقین كند ترسش ‍ مى ریزد و ((مرگ )) را جز كمال و ترقى چیز دیگرى نخواهد یافت و به آن عشق مى ورزد.
امیرالمؤ منین علیه السلام كه حقیقت ((مرگ )) را به روشنى دریافته و معنى آن را درك كرده است چنین مى فرماید:
والله لابن ابیطالب انس بالموت من الطفل بثدى امه .(31)
((به خدا سوگند كه انس پسر ابوطالب به مرگ از انس به پستان و شیر مادرش بیشتر است .))
در مورد متقین و چگونگى علاقه آنها به مرگ در خطبه همام مى فرماید: اگر خداوند اجل و مدتى در دنیا برایشان تعیین نمى فرمود، از شوق ثواب و بیم عذاب حتى یك چشم بهم زدن نیز جان در بدشان قرار نمى گرفت .
(32)
و همسر آن حضرت فاطمه زهرا (س ) ((مرگ )) خود را از خداوند مى خواهد و مى فرماید:
اللهم عجل وفاتى سریعا
((خدایا! هر چه زودتر مرگ را برسان .)) (و از این دنیاى پر درد و رنج مرا نجات ده و به آخرتى كه جاوید است منتقل كن .)

دوم : دلبستگى به دنیا. ترس از((مرگ )) گاهى به خاطر دل بستگى به دنیا است ، انسانى كه عمر خود را صرف تیمار بدن كرده باشد هنگام مرگ و انتقال روح به عالم جدیدى بسیار بیم ناك است ؛ زیرا او در لجن زار طبیعت غوطه ور بوده و با عالم جدیدى كه بدان جا منتقل مى شود هیچ آشنایى ندارد. وى دنیا را منزل حقیقى خود پنداشته ، به آن خو گرفته و دلبستگى شدیدى پیدا كرده است ، از این رو هنگام احتصار و قالب تهى كردن ، حالت بسیار بدى او دست خواهد داد.
ولى همین انسان ، اگر در این عالم رشته ارتباط خود را با عالم آخرت محكم كند، به پروردگار میل و علاقه و محبت بورزد و با ساكنین حرم قدس الهى آشنا شود، به اهل بیت عصمت و طهارت تمسك جوید و همت خود را صرف دنیا نكند، با اشتیاق فراوانى به عالم دیگر منتقل مى شود و به محل خویش پرواز مى كند. نه تنها از ((مرگ )) نمى ترسید، بلكه آن را شیرین تر از عسل مى یابد.
سوم : تهیه نكردن توشه : سومین علت ترس از ((مرگ ))، این است كه ما توشه راهى براى سفر آخرت آماده نكرده ایم و عمل نیكى انجام نداده ایم تا باعث نجات ما شود. اگر آخرت خود را آباد كرده و از پیش ‍ چیزى فرستاده باشیم و یقین بدانیم كه آن جا در رفاه هستیم ، منزل و مكان آماده و آباد داریم ، چرا از ((مرگ )) بترسیم و وحشت داشته باشیم ؟
شخصى به خدمت حضرت رسول صلى الله علیه و آله وسلم آمد و عرض ‍ كرد: یا رسول الله ! چرا من از ((مرگ )) كراهت دارم ؟ فرمود: آیا مال و ثروتى دارى ؟ عرض كرد: بلى ، فرمود: براى قیامت خودت چیزى فرستاده اى ؟
عرض كرد: خیر، فرمود: به همین علت از ((مرگ )) مى ترسى و كراهت دارى .
(33)
در مجلسى كه امام حسن مجتبى علیه السلام حضور داشتند، صحبت از ((مرگ )) شد. شخصى عرض كرد: یابن رسول الله ! چرا ما از مرگ خوشمان نمى آید؟ فرمود: براى این كه آخرت خود را خراب و دنیایتان را آباد كرده اید، از این جهت ناراحتید كه از عمران و آباد به سوى خرابه و ویرانه منتقل شوید.(34)
هم چنین كسى از اباذر پرسید: چرا ما از مرگ ناراحت و گریزانیم . در جواب گفت : چون دنیاى خود را آباد و تعمیر نموده و آخرت را ویران كرده اید. لذا خوشتان نمى آید كه از عمران به خرابه روید.(35)
قرآن مجید هم ، اعمال نادرست و خلاف مردم را كه موجب كیفر و عذاب الهى است ، تنها عامل ترس از مرگ معرفى مى كند و مى فرماید:
ععع قل یا ایها الذین هادوا ان زعمتم انكم اولیاء لله من دون الناس فتمنوا الموت ان كنتم صادقین و لا یتمنونه ابدا بما قدمت ایدیهم و الله علیم بالظالمین
(36)
(اى محمد) ((بگو: اى كسانى كه یهودى شده اید! اگر مى پندارید كه تنها شما دوستان خدا هستید نه دیگران ، پس آرزوى مرگ كنید اگر راست مى گویید، ولى آنان به سبب كارهاى نادرست و زشتى كه انجام داده اند هرگز تمناى مرگ نخواهند كرد و خداوند به (اعمال ) ظالمان آگاه است )).
آرى ، كسانى از ((مرگ )) مى ترسند كه عمرشان را در غیر طاعت خدا سپرى ساخته اند وگرنه افرادى كه على گونه زندگى كرده اند همانند او به مرگ بیش از طفل به پستان مادر علاقه دارند.
نیز آن حضرت درباره آمادگى براى ((مرگ )) مى فرماید: كسى كه واجبات را انجام داده و محرمات را ترك نموده است و مكارم اخلاق را داراست باكى ندارد كه ((مرگ )) بر او وارد شود یا او مرگ .
(37)
حضرت رسول صلى الله علیه و آله و سلم مى فرماید: زیرك ترین افراد كسانى هستند كه بیشتر به یاد ((مرگ )) باشند و خود را براى آن آماده نمایند

منبع كتاب الكترونیكی متین

دوشنبه 9/10/1387 - 17:35
دعا و زیارت

مؤ منان و نیكوكاران ، ظالمان و بدكاران ، از همان لحظه ((مرگ )) از هم جدا مى شوند و حالات متفاوتى دارند. یا تعبیر دیگر، نتیجه هاى اعمال و عقائدشان ، از همان لحظه كم كم ظاهر و آشكار مى گردد.
موقع جان دادن مؤ منان ، فرشتگان رحمت ، با كمال مهربانى و لطف ، با اخلاق نیك و بشاشت براى قبض روح آنها و آنان را به بهشت بشارت مى دهند. قرآن در این باره چنین مى فرماید:
ععع الذین تتوفاهم الملائكة طیبین یقولون سلام علیكم ادخلوا الجنة بما كنتم تعملون
(39)
((پرهیزكاران كسانى هستند كه ملائكه (قبض ارواح و فرشتگان رحمت ) روحشان را مى گیرند. در حالى كه (از نظر عقیده و گفتار و كردار)، پاك و پاكیزه اند. به آنها مى گویند: سلام بر شما باد. (سلامى كه نشانه سلامت و امن و امان است ) به خاطر اعمال نیكى كه انجام مى داده اید داخل بهشت شوید)).
در واقع ، پاداش پاكى و تقوا چیزى جز این نیست كه فرشتگان الهى با سلام و درود از ایشان استقبال كنند و آنها را به بهشت دعوت نمایند، دعوتى كه آمیخته با لطف و محبت و احترام باشد!

ملایك از آنها چو گیرند جان
بر آن ها گشایند اینان زبان
چو پاكیزه ماندید ز اعمال زشت
كنون پس در آیید اندر بهشت
در این جا ممكن است بهشتى كه فرشتگان مى گویند داخل آن شوید، اشاره به بهشت برزخى باشد كه مؤ منان ، بعد از قبض روح شدن داخل آن مى شوند و ممكن است اشاره به بهشت قیامت باشد كه بهشت برزخى درهاى آن حساب مى شود.
((مقربین و مؤ منین نیكوكار هنگامى كه در آستانه مرگ قرار مى گیرند در نهایت آرامش و راحتى و شادى چشم از جهان مى پوشند. خداوند درباره آنان مى فرماید:
فاما ان كان من المقربین فروح و ریحان و جنت نعیم و اما ان كان من اصحاب الیمین فسلام لك من اصحاب الیمین
(40)
كسى كه در حالت احتضار و واپسین لحظات زندگى قرار مى گیرد اگر از مقربان باشد در نهایت راحتى و آرامش و روح و ریحان است ، و در بهشت پر نعمت جاى مى گیرد.
((اما اگر از مؤ منان نیكوكار اصحاب یمین باشند، (همان مردان و زنان صالحى كه نامه اعمالشان به نشانه پیروزى و قبولى به دست راستشان داده مى شود) به ایشان گفته مى شود: سلام بر تو از سوى دوستانت كه از اصحاب یمین هستى .
پس مؤ منان نیكوكار هنگام ((مرگ ))، به راحتى و ناز و نعمت ، به آرامش كامل ، به رحمت و مغفرت از گناهان ، به آزادى از آتش دوزخ ، به بشارت به دخول در بهشت دست مى یابند.
با آمدن ((مرگ ))، پرده حجاب برداشته شده ، و ارتباطشان با محبوبشان نزدیك تر و روشن تر مى گردد، طبیعى است در آن حال فرح و سرورى بر روحشان غالب مى شود و در آن دم به زبان حال مى گویند:
حجاب چهره جان مى شود غبار تنم
خوشا دمى كه از این چهره پرده برفكنم
چنین قفس نه سزاى چو من خوش الحانیست
روم به گلشن رضوان كه مرغ آن چمنم
خرم آن روز كز این منزل ویران بروم
راحت جان طلبم و ز پى جانان بروم
خرم آن روز كه پرواز كنم تا در دوست
به هواى سر كویش پرو بالى بزنم
چون بلال از ضعف شد هم چون هلال
رنگ مرگ افتاد بر روى بلال
جفت او دیدش بگفتا: و احرب
پس بلالش گفت : نه نه و اطرب
تاكنون اندر حرب بودم ز زیست
تو چه دانى مرگ چون عیش است و چیست
این همى گفت و رخش در عین گفت
نرگش و گلبرگ و لاله مى شگفت
تاب رو و چشم پر انوار او
مى گواهى داد بر گفتار او
گفت : جفتش الفراق اى خوش خصال
گفت : نه نه الوصال است الوصال
گفت : جفت امشب غریبى مى روى
از تبار و خویش غایب مى شوى
گفت : نه نه بلكه امشب جان من
مى رسد خوش از غریبى در وطن
گفت : اى جان و دل و احسرتاه
گفت : نه نه جان من ، وادولتا
گفت : آن رویت كجا بینیم ما
گفت : اندر خلقه خاص خدا

منبع كتاب الكترونیكی متین

دوشنبه 9/10/1387 - 17:35
دعا و زیارت
 

گفته شد: مؤ منان و ظالمان ، از همان لحظه ((مرگ )) از هم جدا مى شوند، نتایج اعمال و عقائدشان ، از همان لحظه ظاهر و آشكار مى گردد.
ظالمان و بدكاران ، به خلاف مؤ منان كه به آن ها گفته مى شود داخل بهشت شوید، به آنان هم گفته مى شود، شما داخل جهنم شوید و جاودانه در آن بمانید قرآن درباره آنان چنین مى فرماید:
ععع الذین تتوفاهم الملائكه ظالمین انفسهم فالقوا السلم ما كنا نعمل من سوء بلى ! الله علیم بما كنتم تعملون
(42)
((ظالمان بدكار و كافران كسانى هستند كه فرشتگان (قابض ارواح ) هنگام مرگ روحشان را مى گیرند، در حالى كه آن ها به خود ظلم و ستم كرده اند، در این هنگام تسلیم مى شوند و اظهار ایمان مى كنند(ایمانى كه فرعون حین غرق شدن به وحدانیت خدا آورد) و مى گویند(خدایا ما در دنیا) كار بدى انجام نمى دادیم . گفته مى شود (چنین است ) بلكه خداوند دانا است به آن چه انجام مى دادید.)) سپس به آن ها گفته مى شود:
فادخلوا ابواب جهنم خالدین فیها فلبئس مثوى المتكبرین (43)
(حال كه دروغ مى گویید و با این همه گناه و جنایت ، منكر گناهان خود مى شوید) ((از درهاى جهنم داخل آن شوید و جاودانه در آن بمانید آنجا چه جاى بدى براى متكبران و ظالمان است .))
آرى ، وقتى كه خود را در آستانه مرگ مى بینند و پرده هاى غرور و غفلت از مقابل چشمانشان كنار مى رود، فورا تسلیم مى شوند و مى گویند: ما كار بدى انجام نمى دادیم ! آن ها هر گونه كار بد و زشت را كه در دنیا انجام مى دادند انكار مى كنند آنان دروغ مى گویند به خاطر این كه دروغ بر اثر تكرار، صفت ذاتى آنها شده است یا مى خواهند بگویند، ما مى دانیم این اعمال را انجام داده ایم ولى اشتباه كرده ایم و سوء نیتى نداشته ایم ؟

بگویند آن مردم بد سرشت
كه هرگز نكردیم اعمال زشت
ملایك برآرند آن گه ندا
كه دوزخ شما راست اكنون سرا
ز هر در، در آیید اكنون در آن
معذب بمانید در آن مكان
كه دوزخ بود جاى مستكبرین
بگردند در بد مكانى قرین
در آیه دیگر در همین باره مى فرماید:
فكیف اذا توفتهم الملائكه یضربون وجوههم و ادبارهم
(44)
(منافقان و ظالمان بعد از آن كه حق براى آن ها ثابت شد و باز مخالفت كردند درباره ایشان گفته مى شود: ((حال آن ها ((مرگ )) چگونه خواهد بود هنگامى كه فرشتگان مرگ روحشان را قبض مى كنند در حالى كه بر صورت و پشت آن ها مى زنند.))
آرى ، این فرشتگان ، ماءمورند كه در آستانه مرگ ، مجازات و جزاى آن ها را شروع كنند تا طعم تلخ كفر و نفاق و لجاجت و عناد خود را بچشند.
لذا هنگام ((مرگ )) به صورت آن ها مى كوبند، براى این كه رو به سوى دشمنان خدا رفته اند، بر پشت آنها مى زنند به خاطر این كه به آیات الهى و پیامبرش پشت كرده اند.
این كیفر و عذاب ها به خاطر آن است كه ایشان از آن چه خداوند را به خشم مى آورد پیروى مى كردند. به همین جهت فرشتگان الهى با سیلى و مشت بر صورت و پشتشان مى زنند و به این وسیله از آن ها استقبال مى نمایند.
در این گه كه خود از دو رویان پست
ملائك ستانند جان را به دست
به پشت و بر و روى آنان زنند
منبع كتاب الكترونیكی متین
بسى تازیانه ز قهر و گزند

دوشنبه 9/10/1387 - 17:34
دعا و زیارت

از آیات و روایات چنین استفاده مى شود كه ((مرگ )) با شدت ها و سختى ها و وحشت هاى گیج كننده همراه است . انسان را در یك حیرانى و سرگردانى عجیبى فرو مى برد! به انسان حالتى شبیه ((مستى و بى هوشى دست مى دهد؟! بر اثر رسیدن ((مستى )) بر عقل او چیره مى شود و او را در اضطراب و ناآرامى شدیدى فرو مى برد قرآن درباره سكرات مرگ چنین مى فرماید:
و جاءت سكره الموت بالحق ذلك ما كنت منه تحید(45)
((و سرانجام سكرات مرگ ، به حق فرا مى رسد (و به انسان گفته مى شود): این همان چیزى است كه از آن فرار مى كردى .))
((مستى )) در حالت ((مرگ ))، یا به سبب انتقال از جهانى به جهان دیگر است كه هر جهت ناشناخته و مجهول مى باشد، هم چون حالت هیجانى كه به نوزادان در هنگام انتقال از عالم جنین به عالم دنیا دست میدهد.
یا به سبب مشاهده كردن اوضاع و احوال و شرایط بعد از مرگ و قرار گرفتن در برابر نتیجه اعمال و ترسیدن از سرنوشت نهایى است .
یا به سبب جدایى از دنیا و افراد و كسان و اشیاء مورد علاقه او (از قبیل خانه باغ ، ثروت و فرزندان ).
چگونه چنین اضطرابى در محتضر نباشد! در حالى كه انسان باید در لحظه مرگ كه مرحله انتقالى مهم است تمام پیوندهاى خود را با جهانى كه سالیان دراز با آن خو گرفته است قطع كند و در عالمى گام بگذارد كه براى او كاملا تازه و اسرارآمیز است به خصوص این كه در لحظه ((مرگ ))، انسان درك و دید تازه اى پیدا مى كند، بى ثباتى این جهان را با چشم خود مى بیند و حوادث بعد از ((مرگ )) را كم و بیش مشاهده مى كند. این جاست كه وحشتى عظیم سر تا پاى او را فرا مى گیرند. و حالتى شبیه ((مستى )) به او دست مى دهد ولى ((مست )) نیست .

كنون آمده وقت سكرات موت

به حق خود رسیده است هنگام فوت

بلى آن همان مرگ باشد درست

كه جستید دورى از آن از نخست

حتى انبیاء و مردان خدا كه در لحظه ((مرگ )) از آرامش كاملى برخوردارند از مشكلات و فشارهاى این لحظه انتقالى بى نصیب نیستند، چنانچه در حالات پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم آمده است كه : در لحظات آخر عمر مباركش دست خود را در ظرف آبى مى كرد و به صورت مى كشید و ((لا اله الا الله )) مى گفت و مى فرمود: ان الموت سكرات ((مرگ سكراتى دارد))(46)
حضرت امیرالمؤ منین علیه السلام ترسیم زنده و گویایى از لحظه ((مرگ )) و سكرات آن دارد و مى فرماید: هر آینه ((مرگ )) شداید و سختى هایى دارد، شدیدتر از آن چه در وصف بگنجد، یا با معیار عقل مردم دنیا سنجیده شود.
از امام صادق علیه السلام سئوال كردند: چرا هنگامى كه روح از بدن انسان خارج مى شود احساس ناراحتى مى كند. فرمود: به سبب این كه با آن نمو كرده است .
(47) درست مانند این مى ماند كه دندان فاسدى را از دهان بیرون كشند، (به طور مسلم پس از آن احساس آرامش مى كند، ولى لحظه جدایى دردناك است ).

منبع كتاب الكترونیكی متین

دوشنبه 9/10/1387 - 17:34
دعا و زیارت

گفته شد كه : براى محتضر و كسى كه در حال جان كندن است ((سكرات )) و مستى هایى است شبیه ((مستى )) شراب ، گاهى این ((مستى )) همراه با حسرت هایى است كه بیشتر باعث ناراحتى و بدبختى انسان مى شود. حضرت امیر المؤ منین علیه السلام در این باره مى فرماید:
سكرات ((مرگ )) و تلخى جان كندن ، توام با حسرت از دست دادن آن چه داشتند بر محتضر هجوم مى آورد، مغز او را فشار مى دهد. در ((سكرات مرگ )) اعضاى بدن و دست و پاى انسان سست گردیده ، در برابر آن رنگ خود را باخته و رنگ از صورتش پریده ، سپس آثار ((مرگ )) در او فزونى مى گیرد و كم كم در وى نفوذ كرده ، بین او و زبانش جدایى افكنده و بدین ترتیب ((مرگ ))، زبان او را بند مى آورد.
او در میان خانواده خویش با چشم خود نگاه مى كند، با گوش خود مى شنود، در حالى كه عقلش سالم و فكرش باقى است . او مى اندیشد و فكر مى كند كه عمرش را در چه راهى نابود كرده است ؟! روزگارش را در چه راهى گذرانده است ؟! (در آن وقت ) به یاد ثروت هایى مى افتد كه در تهیه در جمع كردن آن ها چشم خود را بر هم گذارده ، از حلال و حرام و مشكوك جمع آورى نموده و روى هم انباشته است . اینك گناه و تبعات جمع آورى و عوارض آن ها بر دوش او سنگینى مى كند و گریبانش را مى فشارد.
محتضر باید از آن ها جدا گردد و آن مال و ثروت را براى وارثین و دیگران بگذارد تا از آن ها لذت و بهره ببرند و سود بگیرند. لذت بردن و راحتى زندگى براى دیگران و سنگینى گناه و مسئولیت حسابش به دوش او در گرو حساب این اموال است و نمى تواند از چنین شرائطى خارج گردد!!
محتضر در حالتى كه در بستر مرگ است انگشت ندامت و پشیمانى به دندان مى گزد، از وضعى كه براى او به وجود آمده است ناراحت و در عذاب مى باشد. این ها به سبب آن چیزهایى است كه هنگام ((مرگ )) برایش روشن مى گردد و چند لحظه دیگر ((مرگ )) گریبانش را مى گیرد.
او نسبت به آینده خود ناامید است و به چیزهایى كه در زندگى به آنها علاقه داشته بى اعتناء است ، آرزو مى كند اى كاش این ثروتى را كه باقى گذاشته و نسبت به آن حسادت مى ورزید مال دیگران بود و زحمت جمع آورى آن را دیگران كشیده بودند!
((مرگ )) به تدریج در بدنش نفوذ مى كند. بر اعضاء و جوارحش چیره مى گردد و كارش به جایى مى رسد كه زبان و گوشش هماهنگ نیست . گوشش همچون زبانش از كار مى افتد. او در میان بستگان خویش است اما نمى تواند حرف بزند، زبانش از حركت باز مى ماند، گوشش نمى شنود، چشم هایش به اطراف مى چرخد و پیوسته به صورت خویشانش مى افتد، حركت زبان بستگان را مى بیند اما صداى كلام آن ها را نمى شنوند. ((مرگ )) نزدیك تر مى شود و چنگال آن تمام وجودش را مى گیرد! چشم هاى او همانند گوش هایش از كار مى افتد و روح از بدنش خارج مى شود، كار به جایى مى رسد كه او در میان خویشانش همانند مردار مى شود! دیگر از او مى ترسند، از نزدیك شدن به او وحشت مى كنند. نه پاسخ گریه ها را مى دهد و نه پاسخ آنها كه او را صدا مى زنند. بعد از آن جسدش را به عمق زمین منتقل مى كنند و او را تسلیم عملش مى نمایند و از دیدارش دست مى كشند

منبع كتاب الكترونیكی متین
دوشنبه 9/10/1387 - 17:34
دعا و زیارت
  

وقتى انسان در ((سكرات مرگ )) قرار مى گیرد از چند جهت به روح او فشار مى آید. از دست دادن اندوخته ها، جدا شدن از زن و فرزند و بازماندگان ، نرسیدن به آرزو و امیدها، از كف دادن عمر كه بزرگ ترین سرمایه او بوده و به باطل گذشته است ، وارد شدن به عالمى نا ماءنوس كه تا به حال آن را مشاهده نكرده و از وضعیت آن اطلاعى ندارد، دیدن صحنه ها
و قیافه هاى هول انگیز و وحشت ناك و بى خبر بودن از پایان كار، تمام این ها روح محضر را در تنگنایى بس عجیب و شدید مى افكند! تا آنجا كه خود وى ، به فرا رسیدن هنگام فراق از همه چیز و همه كس یقین پیدا مى كند.
در حدیثى آمده است : چون بنده در ((سكرات مرگ )) افتد (زندگان با او وداع مى كنند و او با بازماندگان ). اعضاى بدن او، بعضى با بعضى وداع نمایند و بر هم دیگر اسلام كنند و گویند:
علیك السلام تفارقنى و افارقك الى یوم القیامه (49)
((بر تو باد سلام و درود، تو از من مفارقت مى كنى و من از تو تا روز قیامت )). (همه از یك دیگر جدا مى شویم )!

كوس رحلت بكوفت دست اجل
اى دو چشمم وداع سر بكنید
اى كف دست و ساعد و بازو
همه تودیع یك دیگر بكنید
بر من افتاده مرگ دشمن كام
آخر اى دوستان ، گذر بكنید
روزگارم برفت به نادانى
من نكردم ، شما حذر بكنید

منبع كتاب الكترونیكی متین
دوشنبه 9/10/1387 - 17:34
دعا و زیارت

وظیفه عده اى از فرشتگان ، خدمت كردن به انسان هاست . بعضى فرشتگان ماءموریتشان رساندن غذا به انسان و تاءمین زندگى ایشان است . از موقعى كه اولاد انسان متولد مى شود، ماءموریت آنان شروع مى گردد و تا هنگام مرگ ادامه دارد.
وقتى انسان در بستر مرگ قرار گرفت ، سه فرشته بر بالین او حاضر مى شوند و هر كدام از آنان گزارش ماءموریت خود را بدین شرح بیان مى كنند.
یكى از آنان خطاب به محتضر مى كند و مى گوید: من موكل رساندن روزى براى تو بودم . از هنگام تولدت تا حال غذاى ترا مى رساندم . ولى امروز تمام خزینه هاى جهان را گشتم و شرق و غرب عالم را جستجو كردم ، براى خوراك تو یك دانه گندم پیدا نكردم . سهمیه تو تمام شده و آنچه براى غذایت تعیین گردیده بود به پایان رسیده است .
دیگرى مى گوید: من موكل رساندن آب به تو بودم . از موقعى كه از مادر متولد شدى تا حال آب آشامیدنى ترا مى رساندم . ولى در این ساعت ، تمام اقیانوس ها و دریاها و نهرهاى دنیا را گشتم اما آبى برایت نیافتم . معلوم مى شود سهمیه آب آشامیدنى تو تمام شده است .
فرشته سومى مى گوید: من موكل بر نفس هاى تو بودم . ولى اكنون تمام جهان را گشتم دیگر نفسى برایت نیافتم . تعداد نفس هایى را كه براى تو نوشته بودند تمام شده و این دلیل بر فرارسیدن مرگ تو است

منبع كتاب الكترونیكی متین

دوشنبه 9/10/1387 - 17:34
دعا و زیارت

امام حسن عسگرى علیه السلام نقل مى كند: پدرم امام هادى علیه السلام به عیادت یكى از اصحابش كه در بستر مرض افتاده بود تشریف برد و دید آن مرد گریه مى كند و از ترس ((مرگ )) در جزع و فزع است .
فرمود: اى بنده خدا! تو از ((مرگ )) در هراس و گریه اى ، براى این كه معناى ((مرگ )) را نمى دانى . بعد از آن فرمود: من از تو سئوالى مى كنم . جواب بگو!
اگر فرضا تمام بدن ترا چرك و كثافات فرا گیرد و از بسیارى این چركها و كثافات و پلیدى هایى كه در تو نشسته است در رنج و آزار باشى و در عین حال دمل هایى در بدن تو پدیدار شود و مرض جرب و سوداى خشك پیكر ترا فراگیرد و بدانى اگر حمام بروى و بدن خود را بشویى تمام این مرض ها و كثافات از بین مى رود و بدن تو پاك و پاكیزه مى شود، آیا دوست ندارى كه به حمام روى و شستشویى بنمایى و تمام این چرك ها و آفات را از بین ببرى و از خود دور كنى ؟ یا آن كه رفتن به حمام را ناپسند دارى و حاضر نیستى بدان جا، گامى نهى و با تمام این كثافات و آفات صبر مى كنى و مى سازى ؟
مریض عرض كرد: یا بن رسول الله ! دوست دارم به حمام بروم و تمام آلودگى ها را بزدایم و از خود دور گردانم .
حضرت فرمود: ((مرگ )) هم براى انسان مؤ من در حكم حمام و تطهیر و شستشو است ، آن چه از گناهانى كه انجام داده اى و به واسطه طول مرض و سایر امور هنوز از بین نرفته و باقى است ، به واسطه ((مرگ )) تمام آنها از بین مى رود و از بدى ها و گناهان پاك و پاكیزه بیرون مى آیى .
اى مرد! بدان كه چون بر ((مرگ )) وارد شوى و از این دریچه عبور نمایى از هرگونه اندوه و غصه و آزار و رنجى نجات یابى و در دامان هرگونه سرور و فرح و انبساطى قرارگیرى .
سخنان آن حضرت در مریض اثر كرد، دلش آرام گرفت و از طپش ایستاد. با نهایت خرسندى و نشاط چشمان خود را فرو بست و جان به جان آفرین تسلیم نمود.

نیز از حضرت امیرالمؤ منین علیه السلام نقل شده : از رسول خدا شنیدم كه فرمود: مؤ من وقتى از دنیا مى رود، اگر گناهان او به اندازه گناهان همه اهل زمین باشد ((مرگ )) او باعث مى شود كه همه آن ها بخشیده شود و از گناهان پاك گرددنیز از امام صادق نقل شده : ((مرگ )) كفاره گناهان هر مؤ منى است . (مؤ من به واسطه ((مرگ )) تصفیه و تزكیه و تطهیر مى شود

منبع كتاب الكترونیكی متین

دوشنبه 9/10/1387 - 17:27
دعا و زیارت
  

درباره ((مرگ )) و حقیقت آن : ائمه معصوم علیهم السلام نظراتى داده و هر كدام براى فهم مردم و تقریب ذهن به نحوى ((مرگ )) را تعریف كرده اند.
به امام صادق گفتند كه : ((مرگ )) را براى ما توصیف كن . فرمود: ((مرگ )) براى مؤ من بهترین بوى خوش است كه آن را جلوى بینى خود برده و كشد. لذتى تمام برده و به دنبال آن به خواب مى رود و تمام درد و رنج و ناراحتى او از بین مى رود.
(24)
و براى كافر مانند مارگزیدگى و عقرب گزیدگى یا سخت تر از آن است .
بعضى مى گویند: ((مرگ )) براى كافر از بریدن بدن او با اره ، و قیچى كردن با مقراض ، و كوبیدن با سنگ ، و گذاشتن میله وسط سنگ آسیا در چشم او و به گردش در آوردن ، سخت تر است .
هم چنین امیرالمؤ منین علیه السلام خواستند كه : ((مرگ )) را براى ما توصیف كن . فرمود: ((مرگ )) چیزى است كه به نعمت هاى جاوید، یا به عذاب هاى دائم بشارت مى دهد، یا چیزى مبهم و نامعلوم است . دوستان و مطیعان ما را به نعمت هاى جاوید و دشمنان و مخالفان ما را به عذاب دائم بشارت مى دهد، مرگى كه مبهم و نامعلوم است . مربوط به مؤ منینى است كه در گناه زیاده روى كرده اند، شاید به شفاعت ما برسند و از عذاب نجات یابند و شاید شفاعت ما شامل حالشان نشود و به عذاب گرفتار آیند و عذاب از سیصد هزار سال كمتر نباشد.
(25)
از امام حسن مجتبى علیه السلام پرسیدند: ((مرگ )) چیست ؟ حقیقت آن پیش ما مجهول است . فرمود:
((مرگ )) براى مؤ منان بهترین سرور و خوشحالى است (مانند وقتى كه ) انسان را از زندان تنگ و تاریك و كثیف به باغ هاى سبز و خرم منتقل كنند و براى كفار مانند آن است كه آنها را از باغ هاى باصفا و پر درخت و نعمت به سوى آتش سوزان انتقال دهند.
(26)
امام حسین علیه السلام در روز عاشورا به اصحاب خود فرمودند: ((مرگ )) مانند پل است كه از یك طرف آن عبور كنید و به طرف دیگر روید كه این طرف پل ، ناراحتى و سختى و مشكلات فراوان باشد و آن طرف باغستان ها و كاخ ‌هاى مرفه و پرنعمت . آیا كدام از شما ناراحت است كه از زندان تاریك و پر جانور به سوى قصرهاى عالى انتقال یابد.
((مرگ )) براى دشمنان ما، مانند كسى است كه او را از قصرها به سوى زندان برند! همین طور جدم رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
((الدنیا سجن المؤ من و جنة الكافر و الموت جسر هؤ لاء)) (مؤ منان ) الى جناتهم ، و (كفار) الى جحیمهم ))
دنیا زندان مؤ من و بهشت كافر است و ((مرگ ))، پل مؤ منان و دوستان ما به سوى بهشتشان و پل كفار به سوى جهنمشان است

منبع كتاب الكترونیكی متین

دوشنبه 9/10/1387 - 17:27
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته