• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 145
تعداد نظرات : 49
زمان آخرین مطلب : 6141روز قبل
اقتصاد

ـ فرهنگ توليد علم

وقتي كه هجمه فرهنگي از خارج وارد كشور مي‌‌شود و فضاي فرهنگي كشور را تحت تأثير قرار مي‌‌دهد . يا از بعد نظامي وارد يك كشور مي‌‌شوند و آنرا تسخير مي‌‌كنند و از امكانات آن استفاده مي‌‌كنند ، تنها دليل آن دخالت بيگانگان نيست بلكه نشان دهنده ضعف آن كشور در آن بعد مي‌‌باشد . هجوم ترجمه و تقليدهاي علمي و حتي در ساده ترين شكل آن رواج اصطلاحات تخصصي بيگانه بيانگر ضعف علمي كشورهاي ميزبان است امروزه اطلاعات مثل باد و ابر به همه جا پر مي‌‌كشد و هيچكس نمي‌‌تواند از ورود آن به فضاهاي فرهنگي محيط خود جلوگيري كند. باران در همه جا مي‌‌بارد اگر آنرا در پشت سدها مهار كنيم مي‌‌توان از آن استفاده كرد وگرنه سيلهاي ويرانگر مختلف از ابعاد اجتماعي ، سياسي و علمي ، همه داشته هاي ما را از بين خواهد برد .

علم به معناي شاخص خود و با مرجعيت دانش غربي ، وارد جامعه شرقي ايران شده است ، براي اين ورود بايد زير ساختهاي خود را نيز منتقل مي‌‌كرد كه در اين شرايط ، پيكره و كل نظام ايران و ايراني دچار تنش خواهد شد .

واقعيت اين است كه هويت فرهنگي علم در جامعه امروز مهم است . مي‌‌بايست براي علم از ديدگاه علم ايراني شاخصهاي مناسب تعريف كرد . البته ميتوان علوم غربي را ترجمه و استفاده كرد اما بهرحال يكي از شاخصهاي توليد علم ، بومي بودن آن است . نسبت علم با حلقه هاي ديگر معرفتي همانند فرهنگ و بومي شدن مسئله مهم جامعه فرهنگي ماست .

در فرهنگ توليد علم اگر چه تقليدتر ترجمه يا تكرار در بسياري از مضامين مورد نكوهش قرار گرفته و نقل علوم و ترجمه را توليد علم به حساب نمي‌‌آورد اما در صورت هدفمندي مي‌‌تواند با ارزش باشد . در مديريت فرهنگي توليد علم براي تقليد ، ترجمه و تكرار بايد الويت تعيين شود تا با هدفمندي بتوان در ارجاعات خود به ديگر محصولات علمي‌‌استفاده كرد .

نقش مديريت فرهنگي توليد علم در صيانت از توليد علمي و به بيان ديگر و موضوع مالكيت بسيار حائز اهميت است . وضع قوانين مشخص و مجازاتهاي لازم در امر سرقتهاي علمي هم از رواج مظلوم كشي نخبگان جلوگيري مي‌‌كند هم از تقليدها و تكرارهاي بي ارزش مي‌‌كاهد .

ارتقاء فرهنگ توليد علم منوط به حفظ ارزشهاي علمي ، نخبه محوري با ايجاد جاذبه هاي لازم در محيط تحقيق و مديريت دانايي است . در اين خصوص مي‌‌بايست مصونيتهاي علمي جايگاه خود را در آزاد انديشي علمي پيدا كند تا نخبگان با سرخوردگي به دامان غرب پناه نبرند و با حفظ اصول ، اخلاق و منطق علمي ، در عرصه توفان مغزي هيچ حصر و بندي وجود نداشته است .

جمعه 15/4/1386 - 16:52
اقتصاد

ـ جايگاه تكنولوژي

تكنولوژي سرعت توليد علم را افزايش مي‌‌دهد و آن را در چرخه اقتصاد سريعتر وارد مي‌‌كند ، هر چقدر توليدات علمي بيشتر باشد در اقتصاد جامعه اثربخش تر خواهد بود . اقتصاد قوي باعث توليد انبوه و اشباع بازار مي‌‌شود ، بازار وقتي اشباع شود آنگاه رقابت معني پيدا مي‌‌كند . در رقابت اقتصادي ، علم ارزش و جايگاه خود را بيشتر مستحكم مي‌‌كند . در جهان اطلاعاتي امروز نقش فن آوري در جهت نوآوري موضوعي اجتناب ناپذير است .

هر چند كه ملتها مسير خود را بر پايه منابع و فرهنگ خود ترسيم مي‌‌كنند ، اما هم اكنون نخبگان علمي ملل متوجه شده اند كه مي‌‌بايست تكنولوژي معيني را كسب كرد ، خود را با آن وفق دهند و آنرا اجرا نموده و از تقليد به نوآوري روي آورند . چرا كه خريد تكنولوژيهاي حساس و پيشرفته هر روز مشكلتر مي‌‌شود ، در اين ميان تشخيص تكنولوژي استراتژيك و عمومي كه قابل سرمايه گذاري محلي است و تعيين دور نماي كلي و نتايج تحقيقات كه قابل ثبت سريع اختراعات ، نمونه سازي ورود بسيار باشند قابل توجه و بسيار حائز اهميت است .

مراحل توسعه شامل فروپاشي جامعه كهنه ، انقلاب توسعه ، مدرنيزاسيون سرمايه توليدي ، بين المللي شدن ، اقتصادي و رقابتي شدن و در نهايت توليد انبوه مي‌‌باشد ، اگر چه عده زيادي معتقدند هنوز كشور ما در مرحله دوم قرار دارد اما مي‌‌بايست مرحله سوم يعني انقلاب تكنولوژي را آغاز كند و با تشويق به فراگير شدن فرهنگ شبكه سازي ، به اشتراك گذاشتن اطلاعات را براي توليد علم و فناوري فراهم سازد ، زيرا همانقدر كه استراتژي تشويق نوآوري اهميت دارد ، ترغيب به انتشار علوم كسب شده و تقويت روح رقابت نيز مهم است .

در عصر تكنولوژي و فناوري ، عملكرد دانشگاهها و حوزه و همچنين بخش صنعت و اجرا بايد تغيير كند . كار مراكز علمي ديگر تنها تدريس نيست . ساختار اينگونه نهادها بايد به نحوي سازماندهي شود كه بتواند پاسخگوي يك نقش فعال در زمينه هاي پيچيده تر در حوضه اقتصاد ، حل بحرانها ، انجام مجموعه اي از خدمات مشاوره اي و تحقيقات پايه و تخصصي ، آموزشهاي تخصصي حضوري و مجازي و در نهايت ايجاد دانشگاههاي كارآفرين باشد و از سوي ديگر بخش صنعت و اجرا بايد به سوي نهادهاي در حال آموزش گام بردارد . در اين ميان پاركهاي علم و فن آوري ، يك توسعه علمي كاربردي را در يك محيط فيزيكي با كيفيت بالا ايجاد ميكند.

جمعه 15/4/1386 - 16:51
اقتصاد

ـ رهبري نوين

انفجار سه پديده فن آوري اطلاعات ، اينترنت و جهاني شدن سايه خود را بر مديريت توليد علم گسترانيده است و در لواي اين فرصتها مي‌‌توان مديريتي شگرف و هوشمند را بر عرصه توليد علم بنا نهاد .

مديريت نوين توليد علم نسبت به نوسانات اجتماعي ، سياسي و اقتصادي حساسيت نشان ميدهد و هر گونه تحولي را چه از نوع مناسبت و چه بحران ، تبديل به فرصت مي‌‌كند .

در رهبري مدرن توليد علم ، شاخصهاي ارزيابي بهره وري توسعه و تحقيق بايد مدنظر قرار گيرد تا توليد علم هم مورد سنجش بهره وري قرار گيرد . به عبارت بهتر بايد شاخصهاي ارزيابي موفقيت هاي علمي در عرصه هاي مختلف مشخص گردد .

تعيين الويتهاي محلي از طريق نياز سنجي هاي دقيق همگام با برنامه هاي كلان كشور ، ضمن ايجاد تنوع در موضوعات تحقيقاتي به بومي شدن محصولات علمي و همچنين كاربرد آسانتر آن بصورت محلي كمك مي‌‌كند . بديهي است توليد محصولات علمي منطبق بر نيازهاي بومي ، نياز به روشهاي خاص خود دارد كه منبعث از شرايط محيطي منطقه است در آن صورت تحقيقات قابليت رقابت در حوزه نظر و كارآموزي در حوزه عمل را خواهد داشت .

فرآيند تبديل ايده آل به محصول در مديريت توليد علم ديدگاه اقتصادي اينگونه مديريت است زيرا همانگونه كه بايد براي توليد ، برنامه ريزي كرد بايد براي توزيع هم برنامه ريزي كرد . امروزه مديريت توليد علم از ديدگاه اقتصادي شكاف جذب فناوري را به حداقل رسانده است .

نهايت آنكه شاخصهاي عملكرد مديريت توليد علم ابزار كارآمدي است كه از طريق آن مي‌‌توان ميزان دستيابي به اهداف برنامه در مديريت توليد علم را تعيين كرد .

جمعه 15/4/1386 - 16:50
آموزش و تحقيقات

چالشهاي مديريت توليد علم

نقش آفريني مهارتهاي مديريتي مدير سازمان كاري روند كاري ابعاد آموزش ابعاد فرهنگي

سنت گرايي فقدان متولي اصلي ديوان سالاري بنيانهاي آموزشي نامناسب عدم بستر سازي و فضا سازي

ملاك عزل و نصب كمبود امكانات و تسهيلات سياستها و برنامه هاي نامناسب عدم توجه به جوانان تكرار و سرقتهاي علمي

ويژگيهاي مديريت فقدان بانك اطلاعاتي تقلب در قوانين و مقررات پايان نامه ها عدم امنيت علمي

قدرت رهبري فقدان ارتباطات نقص در ملاكهاي سنجش بي هدفي ترجمه اثر بخشي توليد علم

زمان فقدان تكنولوژي ضعف نظارت و ارزيابي تقليد گرايي فرار مغزها

ساختار اجرايي نامناسب طرحهاي تحقيقاتي مشكل زبانهاي بيگانه تبليغات و ترويج

بي ثباتي كاربرد توليدات علم خودسانسوري

كمبود نيروي انساني ماهر هسته ها و گروههاي علمي انفعال نخبگان

چه بايد كرد ؟

در فرآيند توليد علم ، ايده در يك بستر مناسب علمي و يك روش تحقيق مناسب ، با وجود فرضيه ها به نظريه يا يك محصول علمي تبديل مي‌‌شود و پس از معرفي در جايي مناسب خود استفاده مي‌‌شود . بنابراين نقش مديريت در تمام مسير اين فرآيند كاملاً مؤثر است . مديريت توليد علم فرايند ايجاد ، تأييد ، اعتبار بخشي ، توزيع و كاربرد دانش است . در اين حالت هيچ وقت يك محصول علمي بدون كاربرد و ارجاع باقي نمي‌‌ماند و تحت اين شرايط اگر بدون كاربرد و ارجاع بماند منسوخ خواهد شد . رهبري مدرن توليد علم با ايجاد ساختار مناسب ، وظيفه بندي خود را تعريف مي‌‌كند و با فراهم آوردن تمام امكانات از آغاز و معرفي يك ايده تا كاربرد آن نقش خود را ايفا مي‌‌كند .

سيستم ساختار سازي مديريتي سنتي با قدمتي بيش از سي سال بر كل نهادهاي كشور سايه افكنده و حوزه توليد تحقيقات و علم نيز از اين قاعده مستثني نيست اين در حالي است كه بند نه برنامه چهارم توسعه ايران بر سازماندهي و بسيج امكانات و ظرفيتهاي كشور در جهت افزايش سهم كشور در توليد علم جهان با تقويت نهضت نرم افزاري و ترويج پژوهش تأكيد شده است . بديهي است براي نيل به چنين هدف مهمي مي‌‌بايست با پرهيز از دام تمركزگرايي ، متولي پژوهش و تحقيقات كشور به صورت يك سازمان كاري منسجم و شامل مجموعه اي از نهادهاي تحقيقاتي دولتي و خصوصي كشور در كنار هم گرد آمده و بازوهاي اجرايي خود را در مناطق و استانها بگستراند .

از سوي ديگر سازمان تحقيقاتي به دليل ماهيت پژوهشي با افراد خاصي از پژوهشگران سر و كار دارد با وجود ويژگيهاي خاص از نظام مورد گرايي ، عدم توجه و دخالت در امور علمي بطور كل بيزارند . بدين ترتيب وجود مكانيزمهاي مناسب براي هدايت فعاليتهاي علمي پژوهشگران ، وجود تضمين هاي لازم و حمايت از ايده ها مي‌‌بايست در سازمان كاري تحقيقات در نظر گرفته شود .

بهرحال ساختار سازي مي‌‌بايست در ارتباط با محيط و شرايط كل كشور صورت گيرد ، ساختاري كه نسبت به محيط مناسبت داشته باشد .

همانطور كه بيان شد در فرآيند توليد علم نقش مدير ، كشف ايده ها ، امكان بروز آنها ، تأييد و اعتبار بخش ، اجرا ، توزيع و كاربرد دانش است . انعطاف پذيري در اين فرآيند شرط اساسي موفقيت است . امكان تغيير وظايف يا بسط و توسعه آنها با توجه به شرايط موجود به فرض محال اگر در هيچ سازمان كاري ديده نشود اما در امر پژوهش يك اصل غير قابل انكار است . بهرحال تبيين وظايف يك نهاد تحقيقاتي مي‌‌بايست در چارچوب اهداف سازماني آن تعريف شود و از همه مهمتر در مديريت توليد علم اين برنامه ريزي بايد مبتني بر برنامه ها و چشم اندازهاي ملي كشور صورت گيرد . ساختار توليد علم ضمن اينكه ساختاري يادگيرنده و ارگانيك مي‌‌باشد بلكه داراي كنش خلاق نيز مي‌‌باشد و دائماً خود را با هدف نهايي مي‌‌سنجد.

در بخش مديريت توليد علم بين نهاد توليد كننده علم و بخش مصرف كننده مي‌‌بايست همراهي و هارمونيك هاي كاملاً منطقي وجود داشته باشد . شناخت ويژگيهاي هر بخش از سوي بخش ديگر و كمك به مجموعه رابطين در الويت وظايف است . بخش توليد كننده مدام مي‌‌بايست نياز سنجي بخش مصرف را به عهده داشته باشد و بخش مصرف نيز تسهيلات لازم را در اختيار قرار دهد .

جمعه 15/4/1386 - 16:50
اقتصاد

چالشهاي مديريت توليد علم

مديريت توليد علم ، مديريت بر چه بخش و سازماني است ؟ افرادي كه در اين مجموعه متوقع حسن مديريت هستند ، چه كساني ميباشند؟ برنامه ريزي ، سياستها و الويتها ، چگونگي اجراي وظايف ، كنترل و ارزيابي فعاليتها در سازمان كاري مديريت توليد علم چگونه تدوين مي‌‌شود؟

بي شك موارد فوق جزء چالشهاي اساسي در مديريت توليد علم كشور است . چرا كه از ديدگاه سازماني در شرايط فعلي سازمان كاري تحقيقات در كشور در هر دو بخش دانشگاه ، حوزه و بخش صنعت يا اجرايي گرفتار معضلات خاصي است . از همه مهمتر اينكه در بخش دانشگاه با وجود مشكلات موجود در بخش آموزش صرفاً بدون نياز سنجي از شرايط فعلي كشور صورت مي‌‌گيرد . وقتي با بخشهاي هم ارز خود مانند حوزه هنوز ارتباط علمي مناسبي وجود ندارد و در بخش صنعت و اجرا سازمان پژوهش در درون و يا كنار زنجيره اي از زير بخشهاي اجرايي – صنعتي قرار دارد كه حركت تحقيقات را كند مي‌‌كند .

در هر دو بخش ملاك واقعاً علمي و معتبري بر انتخاب مديران پژوهشي وجود ندارد . قوانين و مقررات حاكم معمولاً دست و پاي مدير تحقيقاتي را مي‌‌بندد و وي را دچار روز مرگي هاي خاص خود مي‌‌سازد . در هيچكدام از بخشهاي تحقيقاتي فرهنگ دانش رقابتي وجود ندارد و از رهبري مدرن تحقيقات در شرايط فعلي خبري نيست . تغييرات سازمانها بسيار ناهمگون است يا در مواردي آنقدر كند و سطحي است كه اثر بخشي خود را از دست مي‌‌دهد يا چنان سريع و ناگهاني كه فرصت پذيرش و هضم آن وجود ندارد . مديريت در هر دو بخش شديداً متأثر از تغييرات سياسي مجموعه هاي بالاي آنها مي‌‌باشد .

مديريت توليد علم در شرايط كنوني به عنوان يك استراتژي تجاري و يكي از اركانهاي اساسي امنيت ملي محسوب مي‌‌شود كه با داشتن هنر انسجام بخشيدن به تلاشهاي افراد متمايز ، باهوش و خلاق و مبتني بر دانايي فرصت تبديل ايده ها را به توليد و كاربرد مهيا مي‌‌سازد در حالي كه هيچگونه ملاك مناسبي و معيار ارزيابي مفيد بودن دانش و علم توليد شده براي مدير بخش تحقيق وجود ندارد و اگر هم هست يك ملاك بخشي است و يا سليقه اي .

از بعد فرهنگ سازي در سطوح مختلف جامعه به دليل نبود يك متولي اساسي در بخش تحقيقات ، موضوع توليد علم تقريباً بصورت خاص در كشور پيگيري مي‌‌شود و تنها دست اندر كاران بخش پژوهش گاه و بيگاه در مناسبتهاي خاص و آن هم براي مدتي كوتاه و گذرا به اهميت تحقيقات مي‌‌پردازند .

عمدتاً مديران اجرايي نيز فارغ از تحولات علمي جهان وقتي شرايط اجتماعي ، اقتصادي و سياسي و بدون اقبال به بخش تحقيقات ، تصميمات خود را در برنامه هاي حاكم بر كشور اعمال مي‌‌كنند و به قول معروف دائم خود را تكرار مي‌‌كنند ، بهرحال طبق نمودار ارائه شده چالشهاي مديريت توليد علم را مي‌‌توان به پنج بخش تقسيم كرد و شايد عمدتاً مشكل در اين باشد كه متولي توليد علم در كشور نامشخص است .

جمعه 15/4/1386 - 16:49
اقتصاد

مديريت فعلي توليد علم

در حال حاضر پژوهش و تحقيقات در كشور ايران از لحاظ ساختاري بدين گونه تعريف شده كه بخشي از تحقيقات در دانشگاهها و مراكز علمي – تحقيقاتي و حوزه علميه و بخشي در درون وزارتخانه ، سازمانها و مراكز صنعتي و اجرايي جاي گرفته است ، اگر چه محققين هر دو بخش معمولاً در هر دو بخش فوق بايد حضور داشته باشند اما در شرايط فعلي عمدتاً متخصصين بخش صنعت و اجرا با دانشگاه ارتباط دارند در حالي كه بخش عمده اي محققين بخش دانشگاه ارتباط چنداني با بخش صنعت و اجرا ندارند . بودجه و امكانات تحقيقات نيز در كشور بين دو بخش فوق تقسيم شده اما بخش اعظم بودجه تحقيقاتي در خارج از دانشگاهها وجود دارد بطوريكه تنها 3 درصد از كل بودجه تحقيقاتي كشور در دست وزارت علوم ، تحقيقات و فن آوري است .

بدين ترتيب حداقل از بعد اعتبارات پژوهش مشخص مي‌‌شود كه پشتوانه محكمي‌‌در دست دانشگاهها وجود ندارد . البته بررسي نحوه انتخاب مديران بخش تحقيقات و الگوهاي انتصاب آنها نيز خود جاي بحث بسيار عميق دارد .

اما نكته مهم در خصوص مطالب فوق چنين به نظر مي‌‌رسد كه متولي امر پژوهش در كشور به عنوان رهبري اصلي بخش تحقيقات تحت شرايط فوق نمي‌‌تواند تنها وزارت علوم ، تحقيقات و فن آوري باشد و ساختار كنوني نيز مديريت توليد علم را از دست اين وزارت خانه خارج كرده و باعث ايجاد مديريتي پراكنده و بدون نظام در اين بخش شده است .

جمعه 15/4/1386 - 16:48
آموزش و تحقيقات

مديريت و فناوري توليد علم


جنبش نرم افزاري مي‌‌تواند زمينه ساز توليد فلسفه اي مدير براي توسعه كشور ايران باشد . تفوق در علم ، به عنوان يك استراتژي اساسي ايفاي نقش رهبري در جهان امروز است . به عبارت بهتر امنيت ملي كشورها و ملل بر پايه برتري تكنولوژي است كه زاييده توليد علم و نوآوري مي‌‌باشد.
مقدمه

هدف و ارتباط مديريت در يك نهاد تحقيقاتي و اجرايي چيست ؟ اصولاً ساختار سازماني موجود و وظايف محوله در كنار امكانات به چه ميزان قابليتهاي مديريت مبني بر دانش را بروز مي‌‌دهد و چقدر در سازمان كاري مذكور مدير نقش آفرين و مؤثر است ؟ آيا با وجود مديران فعلي و ساختار و امكان موجود در بخش تحقيقات و اجراي كشور مي‌‌توان انتظار آغاز جنبش نرم افزاري و نهضت توليد علم را داشت ؟ چقدر سيستم فوق (مجموعه رهبري و سازمان كاري مديريت توليد علم) در انقلاب علمي كشور كه شايد بتوان از آن به عنوان انقلاب چهارم ياد كرد ، مؤثر و موفق خواهد بود ؟ انقلابي كه بي شك دور از انتظار نيست و با روند فعلي توسعه كشور و مراودات جهاني از ابعاد مختلف اقتصادي ، سياسي ، اجتماعي ، علمي ، نظامي و … شايد بروز آن را اجتناب ناپذير كرده باشد . بي شك پاسخ به سئوالات فوق مستلزم بحث بسيار عميق و دقيقي مي‌‌باشد . چرا كه مديريت در توليد علم و رشد دانش كشور بدون توجه به ساختار و سازمان كاري فعلي پژوهش و تحقيقات در كشور و مديريت بخش اجرايي امري بيهوده است چرا كه هر دو لازم و ملزوم يكديگرند . بهرحال منظور از مديريت توليد علم مجموعه اي از مديريت ايجاد دانش و مديريت استفاده از دانش است .

جمعه 15/4/1386 - 16:47
اقتصاد

با نگرش هاي ستني نمي توان در بازار جهاني علم رقابت کرد
84/06/13
نعمت الله فاضلي


"بين المللي شدن" يکي از مهمترين فرايندهاي جهاني آموزش عالي در دهه گذشته بوده است و بين المللي شدن آموزش عالي راهبرد و سياستي انتخابي است که دولتها براي مواجه و بهره برداري مناسب از فرايندهاي جهاني شدن به کار مي گيرند. در اين شرايط هرگز در عصر انفجار دانش، نمي توان با روش ها و نگرش هاي ستني و جا افتاده مرسوم، در بازار جهاني علم رقابت کرد.

به گزارش گروه حوزه و دانشگاه "مهر"، فارغ از اختلافات مفهومي، که در تعريف جهاني شدن و بين المللي شدن وجود دارد، اين دو مفهوم در زمينه آموزش عالي داراي رابطه ديالکتيکي هستند و نمي توان در دنياي امروز مرز قاطعي بين آنها ترسيم کرد. هر چند تعريف جامع و فراگيري از اين فرايند وجود ندارد، اما معمولا " بين المللي شدن" به مجموعه فعاليت هاي مربوط به گسترش همکاري ها و ارتباطات علمي و دانشگاهي بين المللي گفته مي شود که هدف آن فراهم ساختن محيط آموزشي و پژوهشي در دانشگاه هاست که به نحو واقعي در ارتباط و همبسته با چشم اندازها و پيشرفتهاي جهاني باشد.

فرايند ارتباط و مبادله دانشگاهي و علمي پديده تازه اي نيست و قدمتي به عمر تاريخ علم و آموزش عالي دارد. علم و فعاليت علمي بر مبناي نظريه عمومي هابرماس از "کنش انساني" به منزله "کنش ارتباطي" - ماهيتا نوعي "کنش ارتباطي" است. از همين منظر است که محققان "اجتماعات علمي" و دانشگاهي را "اجتماعات گفتماني" مي دانند که جوهر و بن مايه آن "زبان" ، "گفتگو" و "ارتباط" است و بر خصلت "ارتباط پذيري جهاني علم" تاکيد مي کنند. در ميان اشکال مختلف ارتباط، ارتباطات بين المللي تاثير مهمي در پيشرفت علم داشته است. تحقيقات بر اين نکته تاکيد دارند که "تفکر انتقادي - که لازمه اجتناب ناپذير علم است - بدون داشتن نوعي چشم انداز و نگرش بين المللي امکان پذير نيست ".

مطالعه تجربي که دو تن از پژوهشگران " موسسه تکنولوژي جورجيا" انجام داده اند، نشان مي دهد که "همکاري و ارتباط بين دانشگاهيان" عامل موثري بر ميزان توليدات علمي پژوهشگران و دانشگاهيان است. به اعتقا اين دو پژوهشگر ارتباطات و همکاري هاي بين المللي بر ميزان، نوع و کيفيت نو آوري ها و ابداعات علمي تاثير مي گذارد و افزايش اين ارتباطات باعث افزايش کميت و کيفيت توليدات علمي دانشگاهيان مي شود. همچنين، تحقيقات متعدد نشان مي دهد که همکاري و ارتباط گروهي ميان دانشگاهيان علاوه بر بازده علمي؛ بر بازده آموزشي دانشگاهيان نيز تاثير مثبت مي گذارد. بر اساس اين واقعيتهاست که گفته مي شود امروزه همکاري جمعي و گروهي بين دانشگاهيان در سطوح ملي و بين المللي در تمام رشته ها به يک هنجار تبديل شده است.

آنچه در دهه اخير به نام بين المللي شدن رخ داده است، ضمن آنکه ريشه در ذات ارتباطي علم دارد، پديده تازه اي است که در پرتو شرايط جهاني و تکنولوژي هاي ارتباطي و "اقتصاد صنعت علم" به وجود آمده است. در اين دهه، بسياري از کشورها، چون ژاپن و کشورهاي اروپايي، با توجه به شرايط و امکانات موجود براي گسترش ارتباطات بين المللي علمي، "سياست بين المللي کردن" آموزش عالي را در اولويت هاي سياست علمي خود قرار داده اند.

در بررسي جامعي از علل گسترش فرآيند بين المللي شدن آموزش عالي دردهه 1980، نشان داده شده است که ارزشهاي اقتصادي بيش از مسائل دانشگاهي در بين المللي شدن غلبه داشته است . در بررسي ديگري نشان داده شده است که بين المللي شدن آموزش عالي علاوه بر مسائل دانشگاهي ، سه دليل مهم ديگر داشته است: گسترش امنيت ملي، رقابت اقتصادي و تفاهم و درک متقابل بين المللي.

در يک طبقه بندي کلي مي توان دلايل بين المللي شدن را درچهارزمينه خلاصه کرد: سياسي، اقتصادي، دانشگاهي و فرهنگي . از نظر سياسي گفته مي شود که درجهان امروز "آموزش بعد چهارم سياست خارجي است". همکاري آموزشي به منزله نوعي سرمايه گذاري براي آينده روابط ديپلماتيک ميان دول محسوب مي شود. از آنجا که اغلب نخبگان سياسي از ميان دانشگاهيان برگزيده مي شوند، گسترش اعطاي بورس هاي بين المللي و پذيرش دانشجويان خارجي به منزله نوعي معرفي فرهنگ و جامعه خود به رهبران سياسي و مديران ارشد آينده کشورهاي جهان است.

همچنين روابط دانشگاهي مي تواند موجب استحکام روابط سياسي و اقتصادي ميان دولتها شود؛ به خصوص در شرايطي که روابط سياسي و ديپلماتيک رسمي چندان مستحکم نيست، روابط دانشگاهي راهي براي تداوم و حفظ روابط و تعديل کردن خصومتهاست.

يکي از ابعاد مهم بين المللي شدن ارتقاي هويت ملي است. تحقيقات نشان مي دهد رهبران سياسي اي که تجربه تحصيل در کشور خارجي را داشته اند، تعلقات ملي و فرهنگي ملي و فرهنگي قوي داشته اند و دوره تحصيل در خارج احساس مليت و وطن دوستي را در آنها تقويت کرده است.

از نظر اقتصادي استدلال مي شود که بين المللي شدن آموزش عالي مي تواند اقتصاد ملي کشورها را نجات دهد، زيرا اولا باعث افزايش سرعت توسعه علمي کشورها مي شود، ثانيا انبوهي از تجارت و پيوندهاي اقتصادي به وجود مي آورد و ثالثا تجارت و صنعت علم به منزله يکي از منابع اقتصادي گسترش مي يابد.

از نظر فرهنگي مهمترين کارکرد بين المللي شدن آموزش عالي گسترش ارزشها، اصول و معاني فرهنگ ملي کشورها به عرصه بين المللي است. استفاد از مبادلات دانشگاهي براي توسعه فرهنگ ملي به خصوص در کشور فرانسه از اهميت و اولويت ويژه اي برخوردار است. اين موضوع اغلب درتفاهم نامه هاي ديپلماتيک ميان دولتها نيز قيد مي شود. فدريکو مايور، رييس اسبق يونسکو در سال 1989، بر اين نکته تاکيد مي کند که دانشگاه نهادي براي پيوند بيشتر فرهنگ و ملتها با يکديگر است.

بين المللي شدن آموزش عالي و گسترش مبادلات دانشگاهي باعث رشد اجتماعي دانشگاهيان مي شود، زيرا دامنه تجربه اجتماعي و دانش فرهنگي دانشجويان و دانشگاهيان از ملتها و فرهنگهاي مختلف افزايش مي يابد و باعث نوعي "جهش" در فرايند رشد آنها از نظر ياد گيري، خلاقيت و نوآوري هاي مختلف مي شود.

منطق آموزشي و دانشگاهي بين المللي شدن آموزش عالي شايد چندان نيازي به بحث نداشته باشد، زيرا آموزش همواره تمايل به جهاني شدن داشته و روابط علمي و معرفتي ميان ملت ها و فرهنگ ها شناخته شده است. همکاري هاي دانشگاهي نه تنها باعث کاهش تعصبات و نگرش ها و عقايد قالبي مي شود، بلکه امکان بيشتري براي شکل گيري "تفکر انتقادي" را که اساس آموزش عالي است، فراهم مي سازد.

راهبردهاي بين المللي شدن باعث شکل گيري تفکر جهاني ، آگاهي بيشتر از دانش انباشته شده بشر در اقصي نقاط عالم، رشد همکاري هاي دانشگاهي و مبادله تجارب آموزش و پژوهشي مي شود. بين المللي شدن باعث رشد پژوهش هايي مي شود که در سطح محلي يا ملي امکان اجراي آنها وجود ندارد. در مجموع بين المللي شدن باعث تشديد رقابتهاي دانشگاهي و ارتقاي استانداردهاي کيفيت آموزشي مي شود.

وقتي از بين المللي کردن دانشگاه صحبت مي شود، اغلب الگوي سنتي تحصيل دانشجويان کشورهاي کمتر توسعه يافته در کشورهاي توسعه يافته به ذهن متبادر مي شود اما اين تصور امروز نادرست است. تحولات دهه اخير نشان مي دهد که تعداد دانشجويان خارجي جهان به شدت افزايش پيدا کرده و الگوي اعزام دانشجو به خارج و ترکيب اين دانشجويان نيزکاملا تغيير کرده است . اولين تغيير اين است که بيشترين ميزان دانشجويان خارجي متعلق به کشورهاي اروپايي و آمريکاست؛ يعني اين کشورها هم بيشترين پذيرنده و هم بيشترين فرستنده دانشجوي خارجي هستند.

نگاهي به ارقام و آمار کشور انگلستان اين واقعيت را به خوبي نشان مي دهد. انگلستان در سال 1990 تنها داراي 20000 دانشجوي خارجي بود، اما تنها شش سال بعد در سال 1996 اين ميزان ده برابر شد و به 200000 نفر افزايش يافت. از آن زمان تاکنون نيز آمار دانشجويان خارجي انگلستان روند صعودي داشته است. نکته مهم ديگر اينکه 51 درصد ازدانشجويان خارجي انگلستان اروپايي، 29 درصد آسيايي ( هند، چين، ژاپن و پاکستان)، 7 درصد آمريکايي، 5 درصد خاورميانه و يک درصد استراليايي بوده اند. يعني جمعا 59 درصد دانشجويان خارجي انگلستان ازکشورهاي غربي بوده اند.

کشورهاي غير اروپايي نيز علاوه بر اعزام دانشجو اقدام به جذب گسترده دانشجويان خارجي مي کنند. براي مثال ، ميزان دانشجويان خارجي دانشگاه ناتال آفريقاي جنوبي از 18 درصد در سال 1995 به 25 درصد در 1997 افزيش يافت که بيشتر اين دانشجويان مصري بودند. همچنين ، در سال 1995 ، 165000 دانشجوي ژاپني در کشورهاي خارجي تحصيل مي کرده اند و متقابلا ژاپن ميزبان 10000 دانشجوي خارجي بوده است. همچنين ، در سال 1996 ژاپن 12400 پژوهشگر را به دانشگاه هاي جهان فرستاده و 6742 پژوهشگر خارجي را ميزبان بوده است.

سومين تغييردر ارتباطات علمي بين المللي مربوط به تغيير رويکرد کشورهاي جهان توسعه نيافته به مفهوم ارتباط علمي بين المللي است . از اواخر قرن نوزدهم که کشورهاي غير غربي شروع به اعزام دانشجو به غرب کردند تا دهه 1980 ، " ارتباطات علمي و دانشگاهي بين المللي" کشورهاي " جهان سوم" و کشورهاي " جهان اول " در درون " نظام جهاني " کاملا " قطبي شده" انجام مي گرفت. در اين نظام ، کشورهاي غربي به منزله " مرکز" و مولد، سازنده و صادر کننده علم و ساير کشورها نقش " پيراموني " و " مصرف کننده " را داشته اند.

در عصر انفجار دانش ديگر نمي توان با روش ها و نگرش هاي ستني و جا افتاده مرسوم در بازار جهاني علم رقابت کرد و از کاروان معرفت عقب نماند. توليد دانش و تربيت نيروي انساني مولد و توانا مستلزم رويکردهاي نوين به آموزش عالي در بستر "جهان جهاني شده" کنوني است.

منبع: آموزش عالي و توسعه پايدار / مقاله جهاني شدن و آموزش عالي : نگاهي به روندهاي جهاني در تحولات آموزش عالي و وضعيت آموزش عالي ايران/ نوشته دکتر نعمت الله فاضلي؛ عضو هيئت علمي دانشگاه علامه طباطبايي (با تلخيص)
منبع : خبرگزاري مهر

جمعه 15/4/1386 - 16:46
آموزش و تحقيقات

 7نكته كليدي براي مديران تازه‌كار
سوسن جدي

شما چه براي اولين بار است كه مدير مي‌شويد و چه قبلاً مدير بوده‌ايد بايد با انتقال به پست جديد محتاطانه برخورد كنيد كه اين با يك برنامه قدم به قدم آغاز مي‌شود. براي اين كار چند توصيه عملي در زير پيشنهاد مي‌شود:
1 – رهبران غيررسمي را شناسايي كنيد: رهبران غيررسمي مي توانند كمك حال شما باشند يا اينكه به اعتبار شما لطمه بزنند. آنها در پستهاي رسمي قدرت قرار ندارند اما توانايي تاثير بر رفتار كاركناني را دارند كه در سازمان شما كار مي كنند. به ياد داشته باشيد كه در دوره انتقال، آنها قدرت بيشتري از شما دارند. گاهي اوقات رهبران غيررسمي از محركان عمده هستند. بنابراين آنها را به سمت خود جذب كنيد تا در كاري كه مي خواهيد انجام دهيد كارشكني نكنند.
2 – موفقيتهاي گذشته را مطالعه كنيد: آن چيزهايي كه منشاء موفقيتهاي عمده در گروه تحت نظارت شما بوده است و غرورآفرين نيز است را شناسايي كنيد. يك رهبر جديد وقتي از موفقيتهايي كه در گذشته براي گروه تحت نظارت خود رخ داده است، قدرداني كند، سريعتر مورداحترام قرار مي‌گيرد. شناخت موفقيتهاي گذشته، اساس محكمي را براي آينده خواهد ساخت.
3 – تأخير در تصميم‌گيريهاي عمده: اجازه ندهيد كه در تصميم‌گيري براي تغييرات عمده يا تصميمات بزرگ تحت فشار قرار بگيريد. محتاطانه عمل كنيد تا اينكه كاملاً آماده شويد. اطلاعات را جمع آوري كنيد و ببينيد كارها چگونه انجام شده است. كاركنان خود را قبل از اينكه تغييرات عمده ايجاد كنيد، در جريان قراردهيد. وقتي شما در ابتداي دستيابي به «پذيرش جمعي كاركنان» هستيد به دنبال اين باشيد كه آنها چه كاري را و چرا انجام مي دهند، آنها نيز بعداً مشتاق به حمايت از شما و تصميمات شما و سبك رهبري شما خواهندبود.
4 – با تك تك افراد مصاحبه كنيد: در هر پست اداره و رهبري تاجايي كه ممكن است بايستي روي مصاحبه و گفتگو با تك تك افراد زمان صرف كرد. اين هزينه اي است كه سود آن بعداً پرداخت مي‌شود. اين كار به شما اجازه مي دهد كه به سرعت خود را جا بيندازيد، كسب احترام كرده و سريعتر اعتمادسازي كنيد و به اطلاعات مهم نيز پي ببريد. در جريان مصاحبه مي‌توانيد اين پرسشها را مطرح سازيد:
- چه چيزي مانع انجام كار شما به بهترين شكل است؟
- چه چيزي در شما احساس قدرداني و سپاس ايجاد مي‌كند؟
- رئيس يا مدير قبلي شما چه كارهايي مي كرد كه فكر مي‌كنيد من هم بايستي آن را ادامه دهم؟
- رئيس يا مدير قبلي شما چه كارهايي را مي كرد كه فكر مي كنيد من نبايستي ادامه دهم؟
- آيا مايليد كه شغل خود را به ديگري واگذار كنيد؟ چرا؟
- براي نقش من در اين سازمان چه چيزي را قائل هستيد؟
- فكر مي كنيد كه ما چه جهتي را بايستي دنبال كنيم؟
5 – مسائل و مشكلات را حل كنيد: با جمع آوري اطلاعات از مصاحبه كننده‌ها شروع به ايجاد تغيير كنيد. بهبود بهره‌وري مرتبط با موضوعهاي اثرگذار بر روي گروه را آغاز كنيد. بدين ترتيب به آنها نشان خواهيد داد كه شما درمورد پيشرفت زندگي كاري آنان يك مدير جدي هستيد.
6 – جلسه برگزار كنيد: از برگزاري جلسات اجتناب كنيد مگراينكه حرف خاصي براي گفتن داشته باشيد. در اين جلسه، موفقيتهاي قبلي و برخي از موضوعها و مسائلي كه بر روي كار گروه تاثيرگذار است و شما براي آن برنامه‌ريزي كرده ايد را برجسته كنيد. درباره برخي از تغييراتي كه مدنظر شما است و دلايل آن صحبت كنيد. برخي از موضوعهايي كه مي تواند در اين جلسه مطرح شود عبارتند از:
- سابقه و تجربه شما؛
- برخي اطلاعات شخصي كه شما را به عنوان يك فرد نشان مي دهد؛
- انتظارات شما؛
- چيزهايي كه شما را آزرده مي‌سازد؛
- سبك رهبري خودتان؛
- اينكه چگونه آنها بايد شما را با مسائل و موضوعها آشنا و درگير كنند؛
- چگونگي برخورد با ايده ها و پيشنهادات نو.
7 – اهداف را تعيين كنيد: حالا كه شما خود را به عنوان يك مدير فهيم جا انداخته ايد موقع آن است كه براي آينده هدفگذاري كنيد. راههاي زيادي براي تنظيم اهداف وجود دارد اما نكته مهم آن است كه اين كار را در «تاريكي» انجام ندهيد. اگر شما اين قدمها را برداريد به اهداف خود نزديكتر خواهيد شد. كاركنان خود را تاحد امكان در كارها دخالت دهيد و بگذاريد به شما كمك كنند. اين كار نقش شما را به عنوان يك رئيس يا مدير راحت تر و كاراتر خواهدكرد.

جمعه 15/4/1386 - 16:44
آموزش و تحقيقات

نقش قدرت اقتصادي در يادگيري زبان

رشد اقتصادي چين باعث شده است كه جوانان آمريكايي به يادگيري زبان چيني علاقه مند شوند.
معاون رئيس انجمن آسيا مي گويد: «علاقه در آموزش زبان چيني در ميان جوانان آمريكايي و والدين آنها در پنج سال گذشته رشد چشمگيري داشته است».
انجمن آسيا يك گروه آمريكايي است كه تلاش مي كند فاصله بين مردم آمريكا، آسيا و كشورهاي حوزه اقيانوس آرام را كاهش دهد.
كارشناسان يك علت گرايش جوانان آمريكايي به زبان چيني را تاثير اقتصادي، سياسي و فرهنگي و تبديل شدن اين كشور آسيا به يك ابرقدرت جهاني مي دانند.
مطالعات اين انجمن نشان مي دهد كه از كودكستان تا دبيرستان در آمريكا رشد قابل توجهي در يادگيري زبان چيني درميان دانش آموزان به چشم مي‌خورد.
مدير اجرايي آموزش انجمن آسيا هم معتقد است: «سنتهاي غني فرهنگي چين و شكوفايي اقتصاد اين كشور به اين معني است كه اكنون براي همه دانش آموزان و دانشجويان ما ضروري است كه آماده بشوند و از فرصتها بهتر استفاده كنند».
مطالعات نشان مي دهد كه 2400 دبيرستان آمريكا – كه رقم باوركردني نيست – براي برگزاري دوره هاي پيشرفته در يادگيري فرهنگ و زبان چيني در سال 2006 اعلام آمادگي كرده اند.
چين ازنظر مصرف، آمريكا را پشت سر گذاشته و درحال تبديل شدن به دومين اقتصاد دنيا بعداز آمريكا ظرف 2 يا 3 دهه آينده است. ميزان كل تجارت كنوني آمريكا با چين230 ميليارد دلار است كه بسيار زياد به نفع چين است.
طبق مطالعات اين انجمن، حداقل پنج درصد از دانش آموزان دبيرستاني آمريكا تا سال 2015 سرگرم يادگيري زبان چيني خواهندبود.
ميليونها چيني درحال يادگيري زبان انگليسي هستند ولي درحال حاضر تنها 24 هزار آمريكايي زبان چيني مي‌آموزند. زبانهاي پرطرفدار در مدارس آمريكا، اسپانيايي و فرانسوي هستند.به رغم ضرورت مسلح شدن به دانش فرهنگي براي موفقيت در كسب و كار، سيستم مدارس آمريكا با واقعيتهاي امروز جهاني فاصله دارند.
اما سياستمداران آمريكا از جدي بودن اين موضوع آگاهي دارند و به همين خاطر دو سناتور پيشنهاد اختصاص 3/1 ميليارد دلار را براي فراهم كردن مقدمات آموزش زبان چيني در مدارس ظرف پنج سال آينده داده اند.
عده اي معتقدند كه اين كار درجهت حمايت از رشد روزافزون كسب و كار در چين و تبادل فرهنگي ازطريق اينترنت ميان شهروندان آمريكايي و چيني خواهدبود.
سناتور كنگره اعتقاد دارد كه ظهور چين قدرتمند با چالشهايي همراه است اما توانايي صحبت كردن و درك يكديگر جزو اين چالشها نخواهدبود.

جمعه 15/4/1386 - 16:43
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته