• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1412
تعداد نظرات : 428
زمان آخرین مطلب : 5513روز قبل
آموزش و تحقيقات

چگونه به خواسته هاي واقعي خود برسيم
رنج، لذت ، و نيروي روحيه
نويسنده : آنتوني رابينز

براي اينكه به خواسته هاي خود برسيد ، بايد ابتدا ببينيد چه عواملي شما را از تلاش و كوشش در جهت رسيدن به هدف، باز مي دارند. كارهايي هست كه تا آخرين لحظه از انجام آنها خودداري مي كنيم.( مثلاٌ پرداخت ماليات). علتش آن است كه پرداخت ماليات، ممكن است بعداٌ حتي ما را دچار عواقب دردناكتري سازد.
اما همين كه 14 آوريل فرا مي رسد تمام ترديدها و تعللها از ميان مي رود ، زيرا نظر ما درباره آنچه كه مايه رنج يا لذت است عوض مي شود و متوجه مي شويم كه انجام ندادن عمل بمراتب دردناكتر از انجام دادن آن است.
براي ايجاد تغيير در زندگي ، مي توان از همين نكته استفاده كرد. در آينده بجاي اينكه از خود بپرسيد ( چگونه مي توان از انجام اين كار دردناك خودداري كرد؟ )بپرسيد( اگر اكنون اين كار را نكنم ، در آينده به چه قيمتي برايم تمام خواهد شد؟)
نيروي رنج، مي تواند در خدمت شما باشد، به شرط اينكه از آن به صورت صحيح استفاده كنيد.
آيا ما نيز صرفاٌ نوعي حيوان هستيم و همچون سگ معروف پاولف، در مقابل تنبيه يا پاداش، عكس العمل نشان مي دهيم؟ البته چنين نيست. يكي از امتيازات بزرگ انسان بودن ، اين است كه مي توانيم خودمان تعيين كنيم كه از چه چيزي رنج يا لذت ببريم. به عنوان مثال، كسي كه دست به اعتصاب غذا مي زند، رنجي جسماني را تحمل مي كند و حتي ممكن است از كار خود لذت ببرد، زيرا اعتقاد دارد كه با جلب توجه جهانيان به هدف ارزشمند خود، نتايج مثبتي به دست مي آورد.
همه ما داراي اين حق انتخاب هستيم.
رمز موفقيت اين است كه ياد بگيريم تا از نيروهاي رنج و لذت به نفع خود استفاده كنيم.آيا در زندگي شما چيزي وجود دارد كه نسبت به آن رنجي غير ضروري احساس كنيد؟ آيا در مقابل آن ، صرفاٌ واكنش نشان مي دهيد، يا از حق انتخاب خود استفاده مي كنيد؟ آيا مي توانيد مركز توجه خود را تغيير دهيد و واقعه ظاهراٌ دردناكي را به فرصتي لذتبخش براي يادگيري، رشد، يا كمك به ديگران مبدل كنيد.
چيزهايي كه آنها را باعث رنج و يا مايه لذت مي دانيد، سرنوشت شما را شكل مي دهند. براي خلاصي از رنج و كسب لذت، هركسي الگوي رفتاري خاصي را فرا گرفته و از آن استفاده مي كند. بعضي ها به الكل ، مواد مخدر، و پر خوري پناه مي برند و يا با دشنام و اهانت ديگران را مي آزارند. بعضي ديگر از ورزش، يادگيري ، گفتگو، كمك به ديگران و يا ايجاد دگرگونيها كسب لذت مي كنند.
الگوي رفتاري شما براي فرار از رنج و كسب لذت چيست؟
اين الگوها تاكنون چه تاثيري بر نحوه زندگي شما گذاشته است؟ فهرستي از شيوه هاي مور استفاده خود تهيه كنيد . هنگامي كه مي خواهيد از اوقات خود لذت بيشتري ببريد به تماشاي تلويزيون مي نشينيد؟ سيگاري روشن مي كنيد؟ مي خوابيد؟ آيا راههاي مثبت تري براي فرار از رنج و كسب لذت سراغ داريد؟
در بيشتر مردم، ترس از زيان، قويتر از ميل به جلب منفعت است. اغلب افراد براي حفظ چيزهايي كه دارند، بيشتر حاضر به تلاش هستند تا براي تحقق آرزوها و روياهاي خود .
دو حالت را در نظر بگيريد :
حالت اول – در پنج سال گذشته يكصد هزار دلار اندوخته ايد و مي خواهيد آنرا از دستبرد و آفت حفظ كنيد.
حالت دوم – طرحي در پيش رو داريد كه اگر آنرا اجرا كنيد ، ظرف پنج سال آينده يكصد هزار دلار بدست مي آوريد.
 براي كداميك از اين دو هدف ، حاضريد بيشتر تلاش كنيد؟

وقتي در ديگران عظمتي را مشاهده مي كنيم، غالباٌ تصور مي كنيم كه آنها اصولاٌ خوشبخت هستند و استعداد يا موهبت خاصي به آنها عطا شده است . حقيقت، آن است كه اين افراد، از نيروها ومنابع انساني خود بهتر استفاده كرده اند، زيرا اگر تمام جوهر وجودي خود را ظاهر نمي كردند و همه توان خود را به كار نمي گرفتند ، دچار رنجي عظيم مي شدند. به عنوان مثال ، زندگاني ايثارگرانه مادرتراز ناشي از اين است كه وي رنجهاي ديگران را رنجهاي خود مي داند و لذا به كمك هركس كه در گوشه اي از دنيا رنج ببرد مي شتابد. بزرگترين لذت او در اين است كه آلام و دردهاي بشري را تخفيف دهد.
شما بيش ازهمه از چه چيزي رنج يا لذت مي بريد و اين موضوع ، چه نقشي در زندگي امروزيتان داشته است؟
اغلب الگوهاي ( خود اخلالي )ناشي از عواطف مختلط هستند و اين عواطف ، مسلماٌ مانع لذت و موفقيت ما در زندگي مي شوند.
مثلاٌ خيلي از مردم مي گويند كه خواهان وپول بيشتر هستند. اين افراد مسلماٌ داراي هوش و استعداد كافي هستند و مي توانن راهي براي افزودن بر دارائيهاي خود پيدا كنند . آنچه مانع اينافراد ميشود، عواطف مختلط ، يا ( شرطي شدن) هاي مختلط است. اين اشخاص ممكن است قبول داشته باشند كه پول فراوان، به معني آزادي وامنيت بيشتر وقدرت كمك به افراد مورد علاقه است. ليكن در عين حال، فكر مي كنند كه پول (زيادي) موجب اسراف، ابتذال و تجاوز مي شود.
اگر روزي متوجه شديد كه داريد دو قدم رو به جلو بر مي داريد و يك قدم رو به عقب ، يقين بدانيد كه به صورت مختلط ، شرطي شده ايد؛ يعني رسيدن به هدف را هم باعث رنج مي دانيد و هم مايه لذت.
آيا دچار عواطف مختلطي هستيد كه بر زندگيتان اثر گذاشته باشد؟
آيا در زندگي شما چيزي وجود دارد كه بخواهيد آنرا بهتر بسازيد ( مثل وضعيت مالي يا روابط با ديگران) ولي به نظر برسد كه عاملي شما را به عقب مي كشاند و مانع اقدام مي شود؟
پاسخ خود را روي يك صفحه كاغذ بنويسيد و »گاه خطي عمودي در وسط آن صفحه رسم كنيد. در ستون سمت راست، عواطف منفي و در ستون سمت چپ عواطف مثبتي را كه نسبت به آن داريد بنويسيد.
آيا كفه سمت راست ، به سمت چپ مي چربد؟ آيا يك احساس منفي وجود دارد كه به تنهايي هم وزن تمام عواطف مثبت باشد؟ اين تعادل يا عدم تعادل ، چه نقشي در موفقيتهاي قبلي شما داشته است؟
در زير نور درخشان آگاهانه ، غالباٌ عواطف منفي قدرت خود را از دست مي دهند. آگاهي ، اولين قدم است.
 گاهي انسان بر سر دو راهيهايي قرار مي گيرد كه هر دو به رنج منتهي مي شود .
به عنوان مثال ، بعضيها در زندگي زناشويي خود احساس بدبختي مي كنند . اما اگر از هم جدا شوند، تنها مي شوند و بيشتر احساس بدبختي خواهند كرد.در نتيجه هيچ كاري نمي كنند ...و همچنان احساس بدبختي ميكنند!
بجاي اينكه احساس كنيد در دام افتاده ايد ، سعي كنيد از نيروي رنج به سود خود استفاده كنيد . ببينيد در گذشته و حال، چه كشيده ايد! رنج را با چنان شدتي احساس كنيد كه شما را واداربه عمل سازد و سرانجام ناچار شويدكه فكري براي وضعيت خود بكنيد. ما به اين حالت، ( آستانه احساس) مي گوئيم . به جاي اينكه انفعالي داشته باشيد و صبر كنيد تا اين حالت عاطفي اجتناب ناپذير به سراغتان بيايد،چرا آگاهانه و فعالانه آنرا در خود ايجاد نمي كنيد تا انگيزه اي قوي در شما بوجود آيد وسعي كني از همين امروز زندگي خود را بهتر سازيد؟
استفاده از نيروي اراده هرگز كاري صورت نمي دهد و يا لااقل در دراز مدت شيوه اي غير موثر است . آيا تاكنون ، در زمينه اي – مثلاٌ در زمينه وضع جسماني خود – به آستانه احساس رسيده ايد؟ در چه مرحله اي دچار آن احساس شده ايد ؟ شايد با استفاده از قدرت اراده و گرفتن رژيم غذايي، باخويشتن به مبارزه پرداخته باشيد، اما البته هر نتيجه اي كه گرفته ايد جنبه موقت داشته است ،زيرا محروم كردن خويشتن از غذا ، هميشه دردناك است و مغز شما هرگز اجازه نمي دهد در شرايطي كه راه ديگري وجود داشته باشد ، دائماٌ رنج را تحمل كنيد .
پس چه بايد كرد؟راه حل آن است كه بجاي مبارزه با غرايز طبيعي ، حالت شرطي خود را نسبت به غذا عوض كنيد، تا اينكه ميل به غذا در شما كم شودوخوردن غذا ديگر لذتبخش نباشد، دائماٌ دردسرهايي را كه در اثر پرخوري كشيده ايد به خود يادآوري كنيد. پر خوري را رنج آور، و ورزش را امري لذتبخش تلقي كنيد تا به طور خودكار، در مسير صحيح بيفتيد.
يكي از تعريفهاي موفقيت از نظر من اين است: طوري زندگي كنيد كه دائماٌ احساس لذت فراوان كنيد و كمتر دچار رنج شويد، و با توجه به شرايط زندگيتان، كاري كنيد كه اطرافيانتان نيز طعم خوشي و لذت را بيشتر بچشند تا مزه رنج و سختي . براي انجام اين كار بايد از رشد فكري برخوردار باشيد و شوق كمك و خدمت در سر داشته باشيد.
با توجه به اين تعريف ، تاچه حد موفق هستيد؟ براي اينكه امروز ، از زندگي خود لذت بيشتري ببريد و يا باعث شويد كه نزديكانتان بيش از پيش از زندگاني خود بهره مند شوند، چه مي توانيد بكنيد؟
تعلل و عقب انداختن كارها، يكي از شايع ترين راههاي فرار از رنج است. اما اگر كاري را به تاخير بيندازيد، معمولاٌ نتيجه اش اين است كه بعداٌ به رنج و دردسر بزرگتري دچار مي شويد.
چه كارهايي را قبلاٌبه تعويق انداخته ايد كه امروز بايد به آنها رسيدگي كنيد؟ صورتي از اين كارها را تهيه كنيد و آنگاه به پرسشهاي زير، پاسخ دهيد.
1 – چرا تاكنون اين كار را انجام نداده ام ؟ قبلاٌ چه رنجهايي را به انجام اين كار ، نسبت داده ام ؟
2 – اين الگوي منفي ، تاكنون چه سودي برايم داشته است ؟
3 – اگر اكنون اين رفتار را تغيير ندهم در آينده به چه قيمتي برايم تمام خواهد شد و چه احساسي خواهم داشت؟
4 – اگر هر يك از اين كارها را اكنون انجام دهم ، چه فوايد و لذتهايي برايم در پي خواهد داشت؟
شايد تاكنون برايتان اتفاق افتاده باشد كه پس از انجام كاري، با خود گفته ايد ( چطور چنين اشتباه احمقانه اي را مرتكب شدم؟!) و يا برعكس ، كاري را انجام داده و سپس فكر كرده ايد ( عجيب است! چگونه به انجام چنين كاري موفق شدم؟)
چه عاملي سبب مي شود كه عملكردمان بد، و يا برعكس عالي باشد؟ اين موضوع، ارتباط چنداني با توانائيمان ندارد، بلكه اين حالت روحي و يا جسمي ما درهر لحظه است كه باعث مي شود افكار، اعمال، احساسات و يا عملكردهايي از ما سر بزند. اگر راز دستيابي به حالات روحي و عاطفي نيرومند را دريابيد، واقعاٌ مي توانيد دست به كارهاي شگفت آوري بزنيد. اگر در حالت صحيح روحي باشيد،بدون اينكه ظاهراٌ كوششي به عمل آوريد، افكار و نظرات تازه اي در ذهنتان جريان مي يابد.
اگر همه روزه در شرايط بالاي روحي و فكري بوديد، چه كارهايي را مي توانستيد انجام دهيد؟
فرهنگ جامعه ، صورتي از چيزهاي مطلوب را به همه ما فروخته است . به ما آموخته اند كه روزي ، پس از آنكه همه وقايع به شكل صحيحي اتفاق افتادند، سرانجام خوشبخت خواهيم شد. هنگامي كه همسر شايسته خود را يافتيم ...هنگامي كه بقدر كافي پول بدست آورديم... هنگامي كه از نظرجسمي در سلامت كامل بوديم... هنگامي كه فرزنداني داشتيم...هنگامي كه بالاخره بازنشسته شديم.
حقيقت آن است كه آنچه بدست مي آوريم، احساس خوشي و رضايت را در ما به وجود نمي آورند،مگر آنكه ياد بگيريم كه حالت ذهني خود را بسرعت عوض كنيم .از اين گذشته ، شما اين چيزها را براي چه مي خواهيد ؟ آيا غير ازاين است كه به اعتقاد شما همسر دلخواه ،فرزند،پول و غيره سبب مي شود كه احساس بهتري پيدا كنيد ؟ اما سرانجام ، پس از آنكه به چيزهايي كه مي خواهيد ،رسيديد، چه كسي احساستان را بهتر مي سازد؟ البته خودتان چنين مي كنيد.
پس چرامنتظريد ؟هم اكنون اين كار را انجام دهيد!
آيا مي دانيد چگونه بايد حال خود را بهتر سازيد ؟ آيا امكان دارد كاري كنيد كه هم اكنون احساس خوشبختي كامل، هيجان و شوروشوق كنيد؟ مسلم است! كافي است كه مركزتوجه خود را تغيير دهيد.
آيا بخاطر مي آوريد كه زماني ، كار بزرگي انجام داده و خود را سرفراز و موفق احساس مي كرده ايد ؟ آن حالت را بطور روشن و زنده و با تمام جزئيات ، در نظر مجسم كنيد ... صداهايي را كه شنيده ايد به خاطر آوريد... ضربان قلب خود را احساس كنيد! مانند همان زمان نفس بكشيد ، همانطور قيافه بگيريد، و بدن خود را مانند آن موقع به حركت در آوريد . آيا، هيچ هيجاني در خود احساس نمي كنيد؟ آيا ممكن است هروقت كه دلتان بخواهد همين احساس رادر خود ايجاد كنيد؟
در زندگي ، براي درك و تجربه هر چيزي راههاي گوناگوني هست . روح ما، مانند گيرنده اي است كه مي تواند برنامه هاي شاد ياغم انگيز مختلفي را پخش كند . در هر لحظه، مي توانيم دچار هر نوع احساسي كه مايليم ، بشويم. كافي است كه كانال صحيح را بگيريم . اين كار چگونه امكان پذير است ؟ براي تغيير فوري روحيه ، دو راه وجود دارد. راه اول آن است كه ذهن خود را به چيزديگري متوجه كنيم.
به يكي از درخشانترين لحظه هاي ز ندگي خود فكر كنيد. با بخاطر آوردن آن چه احساسي پيدا مي كنيد؟ذهن خود را مي توانيد متوجه چه چيز هايي ديگري بكنيد تا احساسي خوشايند و حالي خوب پيدا كنيد؟
براي تغيير فوري حالت روحي ، راه دومي هم هست كه فردا به آن مي پردازيم.
تغيير مركز توجه ، فقط يكي از راههاي تغيير روحيه است . راه سريعتر و مؤثرتري هم هست و آن استفاده از شيوه هاي جسماني و يا به اصطلاح ، فيزيولوژيكي است. بيشتر مردم، هنگامي كه از روحيه خود ناراضي هستند و مي خواهند حال بهتري پيدا كنند ، به الكفل، غذا، سيگار، خواب، يا مواد مخدر متوسل مي شوند.بعضي ها هم راههاي مثبت تر نظير رقص، آواز، ورزش و يا عشقبازي را انتخاب مي كنند.
هر يك از حالات روحي، با تغييرات جسماني مشخصي همراه است. افراد افسرده چه قيافه اي دارند؟ شانه هاشان فرو افتاده وسرشان پائين است. بطور كم عمق نفس مي كشند . عضلات چهره شان شل و قيافه شان بي تفاوت است . برعكس در مواقعي كه شاد و سر حال هستيم ، شانه هامان بالا است و حالت طبيعي دارد . سرمان را بالا نگه مي داريم و بطور كامل نفس مي كشيم . مي توانيم آگاهانه اين تغييرات رادر جسم خود به وجود آوريم و بلافاصله حالت روحي دلخواه را در خود ايجاد كنيم.
بعضي ازكارهاي بسيار ساده، ممكن است نتايج بسيار بزرگي داشته باشد. اگر مي خواهيد حالت سرگرم كننده اي در خود ايجاد كنيد كه نتايج دور از انتظاري هم داشته باشد تمرين زير را انجام دهيد:
خود را مقيد كنيد كه در هفت روز آينده روزي پنج بار و هر بار روزي يك دقيقه در مقابل آينه قرار بگيريد و فقط نيش خود را گوش تا گوش به لبخند باز كنيد. اين كار، ممكن است در ابتدا كمي احمقانه به نظر برسد، اما وقتي روزي چند نوبت اين عمل را تكراركنيد، سلسله اعصابتان به طورمداوم تحريك مي شود تا احساسي از شادماني، بي خيالي، شوخي و سادگي را در شما ايجاد كند. مهمترآنكه خود را نسبت به ( حال خوب)داشتن شرطي مي كنيد و عادت شادماني جسمي را در خود بوجود مي آوريد. پس هم اكنون يك دقيقه وقت صرف كنيد و اين كار را محض تفريح انجام دهيد!
سن شخص، چندان به گذشت زمان بستگي ندارد، بلكه بيشتر به طرز فكر و وضع جسمي او مربوط است. خيليها هستند كه سالهاي زيادي را پشت سر گذاشته اند ، اما هنوز شلنگ انداز راه مي روند و افكارشان هم هنوز خشك و غير قابل انعطاف نشده است.
به عنوان مثال، در روزهاي باراني وقتي اشخاص مسن به گودال پر از آبي مي رسند، نه فقط آن را دور مي زنند، بلكه در تمام آن مدت شكوه وشكايت مي كنند و غر مي زنند!
برعكس، كودكان ( وآنان كه هنوز دلشان جوان است ) به ميان آب مي پرند ، آب را به اطراف مي پاشند و خوش مي گذرانند .
(گودال)هاي زندگي را وسيله شادماني قرار دهيد. هنگام راه رفتن ، پاهاتان حالت فنري داشته باشد و لبخندرا فراموش نكنيد . به خوشرويي، شيطنت و سر زندگي اهميت بدهيد. شما انسان زنده اي هستيد!
براي احساس خوب داشتن، به هيچ علت و دليلي نياز نيست!
براي اينكه زندگي پر مايه تري داشته باشيم ، بهترين راه، اين است كه دامنه عواطف و احساسات خود را وسعت دهيم. در هفته اي كه گذشت ، دچار چند نوع عواطف و احساسات گوناگون شده ايد؟ آنها را يادداشت كنيد.
اكنون عواطفي را كه نوشته ايد ، بررسي كنيد. اگر تعداد آنها از 12 كمتر است، چند احساس دلپذير را به آنها بيفزاييد. بعضيها از ميان هزاران احساسي كه مي توانندداشته باشند، فقط چند مورد را تجربه كرده اند!
توجه داشته باشيد كه فقط با تغيير مركز توجه و يا تغيير حالت جسماني، مي توانيد قلمرو عواطف خود را گسترده تر كنيد. يكي از عواطف مثبت ودلپذير را بطور دلخواه انتخاب كنيد. طوري بايستيد ، حركت كنيد، قيافه بگيريد و سخن بگوئيد كه گويي دچار آن احساس هستيد . از تغييري كه بلافاصله در روحيه واحساستان پيدا مي شود لذت ببريد!
شايد برايتان اتفاق افتاده باشد كه زماني از خشم ، ديوانه شده و يا احساس درماندگي و گرفتاري كرده باشيد و اكنون كه به گذشته خود مي نگريد، از اينكه بخاطرچه چيزهايي از جا در رفته ايد خنده تان بگيرد.همه ما اين جمله قديمي را از ديگران شنيده ايم كه ( يك روز، به ياد رفتار امروزت مي افتي و خنده ات مي گيرد ). يكي از استادان من به نام ريچارد بندلر يك بارگفت ( چرا صبر كنيم؟ چرا همين حالا خنده مان نگيرد؟)
اين كار را همين امروز امتحان كنيد . به چيزي بخنديد كه قبلاٌ آنرا تحمل ناپذير و عذاب آور مي دانستيد . آيا احساس نمي كنيد كه اوضاع برايتان قابل تحملتر شده است ؟
همسر شما قرار است تاكنون به منزل برگشته باشد؛ اما دير كرده است . چه فكري مي كنيد؟ نتيجه مي گيريد كه به وقت شناسي اهميت نمي دهد ؟ نگران مي شويد و فكر مي كنيد كه در بين راه، تصادف كرده است ؟ يا تصور مي كنيد كه بين راه توقف كرده است تا برايتان هديه اي بخرد؟
احساسات ما بستگي به اين دارد كه فكرمان رامتوجه چه چيزي بكنيم . و نوع احساسمان به شدت بر عملها و عكس العملهاي ما اثر مي گذارد . بجاي اينكه فوراٌ نتيجه گيري كنيد،
همه اطراف و جوانب را بسنجيد و حالات ممكن را در نظر بگيريد . آنگاه توجهتان رابه حالتي جلب كنيد كه شما و اطرافيانتان را نيرومندتر سازد.
براي درك نيروي تمركز و توجه ، بهترين مثالي كه مي توان ذكر كرد ، مسابقات اتومبيلراني سرعت است . وقتي اتومبيل شما منحرف مي شود و به سوي ديواره مي رود، عكس العمل طبيعي معمولاٌ اين است كه خواستان را به ديواره جمع مي كنيد تا باآن برخورد نكنيد . اما اگر توجهمان را به چيزي جلب كنيم كه از آن وحشت داريم ، بطور قطع همان بلائي از آن مي ترسيم ، به سرمان مي آيد .مسابقه دهندگان حرفه اي مي دانند كه به هر طرف توجه كنند ، اتومبيل بطور نا خواسته به همان طرف منحرف مي شود. به اين جهت اين رانندگان كه دائماٌ جانشان در خطر است سعي مي كنند به محض مواجه شدن با اين خطر،بجاي نگاه كردن به ديواره ، به جاده اصلي توجه كنند .
در زندگي نيز بيشترمردم بجاي چاره انديشي ، به بلاهايي فكر مي كنند كه نمي خواهند به سرشان بيايد. اگر با ترسهاي خود مبارزه كنيد ، ايمان و توكل داشته باشيد و نيروي تمركز خود راتحت انضباط در آوريد، اعمالتان بطور طبيعي شما رابه مسير صحيح هدايت خواهد كرد. اكنون ترس را رها كنيد و به چيزهايي توجه نمائيد كه واقعاٌ طالب آن هستيد ولياقت آنرا داريد.
حركت ، شور مي آفريند. اگر يك روز دلتان نخواست كه به پياده روي يا دوآهسته بپردازيد، چه مانعي دارد كه براي نرمش صبحگاهي و جست وخيز، از منزل خارج شويد ؟ اين حركات ، اثر نيرومندي بر تغيير روحيه دارد، زيرا:
1 – نرمش و جست وخيز ، ورزشي عالي است.
2 – فشاري كه بر بدن وارد مي كند ، كمتراز فشاري است كه در هنگام دويدن بر بدن وارد مي شود.
3 – در هنگام جست وخيز، نمي توانيد از لبخند خودداري كنيد.
4 – رانندگان اتومبيلها نيز با ديدن شما لبخند مي زنند و سرگرم مي شوند.
مؤثرترين اه كنترل نيروي تمركز، استفاده از پرسش است. هر سؤالي كه از خود بكنيد، مغز پاسخي براي آن پيدا مي كند. به عنوان مثال، اگر بپرسيد ( چرا فلاني از من سوء استفاده مي كند؟)بي اختيار ذهنتان متوجه مواردي مي شود كه آن شخص ، سرتان را كلاه گذاشته است، خواه اصلاٌ اين موضوع حقيقت داشته يا نداشته باشد. اما اگر بپرسيد ( چگونه مي توانم اين مشكل را رفع كنم ؟ ( بدون ترديد به پاسخهايي مي رسيد كه نتيجه اش برداشتن قدمهاي مثبت است.
پرسش صحيح ، داري نيرويي است كه نمونه آن را مي توان در شرح حال يك كودك كتك خورده يافت . اين كودك كه در يك نزاع دبستاني ، از كودك بزرگتر از خود كتك خورده بود ، به منظور انتقام، تفنگي به چنگ آورد و به تعقيب آن كودك قلدر پرداخت .
اما درست در لحظه اي كه ميخواست ماشه را بكشد به خودآمد و از خود پرسيد ( اگر ماشه را بكشم چه اتفاق مي افتد؟) ناگهان تصويري از زندان و بلاهايي كه ممكن است بر سرش بياورند در نظرش مجسم شد . لوله تفنگ رابه طرف درختي گرفت و به آن شليك كرد.
اين پسر بوجكسون بود . يك انحراف توجه، يك تصميم سنجيده و ناشي از مقايسه رنج و لذت ، باعث شد پسري با آينده اي نا معلوم ، به يكي از بزرگترين قهرمانان ورزشي مبدل شود.
امروز، چه پرسشهاي زندگي سازي مي توانيد از خود بكنيد؟
آيا كسي تاكنون به شما گفته اتكه ( آينده تان درخشان است؟) از شنيدن اين گفته چه احساسي پيدا كرديد؟ اگر مي گفتيد كه آينده تان تاريك است چطور؟ممكن است به شما بگويند ( نظرات شما به گوش خوش مي آيد) و يا ( طرح ما فرياد مي زند كه بايد اصلاح شود ). ممكن است درباره كسي گفته باشيد( از ديدنش چندشم مي شود.) و يا ( رفتارش واقعاٌ سرد است. )
هر دسته از اين كلمات، تاثيري متفاوت بر روي افراد دارد. كساني كه معمولاٌ از آينده روشن يا تاريك ، سخن مي گويند، از تعبيرات بصري استفاده مي كنند. بعضي ها به علائم شنيداري حساسترند،( به گوش خوش مي آيد. فرياد مي زند) و بعضي هم براي بيان مقصود از كلماتي استفاده مي كنند كه به حس لامسه مربوط است( چندشم مي شود. واقعاٌ سرد است.)
توجه شما معمولاٌ به كداميك از اين سه حس ، بيشتر است؟
بعضيها براي بهبود حالت روحي خود به سيگار، الكل، پرخوري، سوء استفاده از كارتهاي اعتباري و يا راههاي منفي ديگر پناه مي برند . آيا راههاي سالمتري هم براي ايجاد روحيه وجود دارد؟ چند دقيقه در اين باره فكر كنيد.
1 – براي اينكه رنجها را از خود دور كنيد و احساسات لذتبخشي را جايگزين آنها سازيد چه شيوه هاي مثبتي را مي دانيد؟ آنها را روي كاغذ بياوريد.
2 – راههاي تازهاي راكه قبلاٌ از آنها استفاده نكرده اي و به نظرتان مؤثر مي آيند به آنها اضافه كنيد. دست كم 15 شيوه را براي رفع دلتنگي ذكر كنيد و چه بهتر كه تعداد آنها را به 25 و يابيشتر برسانيد . اين تمريني است كه مي توانيد آنرا بارها تكرار كنيد تا سرانجام صدها راه سالم براي تغيير روحيه كشف نمائيد.
هنگامي كه در بزرگراه رنج و دلتنگي ، به مقصد شادي و لذت سفر مي كنيد، به كشف راههاي گوناگون و مثبتي بپردازيد كه مناظر اطراف را دلپذير سازد. بعضي از اين راهها را آزمايش كنيد:
آهنگهاي مورد علاقه خود را زمزمه كنيد ... به مطالعه چيزي بپردازيد كه مطالبش را بتوانيد بكار بنديد... به تماشاي يك فيلم كمدي و يا برنامه شاد تلويزيوني بپردازيد و بخنديد... چند طول استخر را شنا كنيد ... از صرف غذا با افراد خانواده، يا يكي از دوستان لذت ببريد... مدتي در وان آب گرم، استراحت كنيد... به خلق چند نظريه تازه بپردازيد... با فرد تازه اي آشنا شويد... لطيفه هاي بي مزه اي براي دوستان خود تعريف كنيد و بدانيد كه باز هم شما را دوست خواهند داشت... با همسر خود ، گرم و صميمانه گفتگو كنيد .
هم اكنون يكي از راههاي بالا را انتخاب و امتحان كنيد!

پنج شنبه 4/5/1386 - 9:2
آموزش و تحقيقات
- از بزرگ نمايي تلاش هاي خود پرهيز كنيد، چون همسر شما هم تلاش هاي فراواني براي زندگي مشترك دارد.

2- موفقيت فرزندان شما و ايجاد فضايي مطلوب براي زندگي جمعي، به تلاش هاي متقابل زوجين بستگي دارد.

3- در حضور فرزندان از كلمات و عباراتي كه بار محبت آميز و موفقيت آميز دارند استفاده كنيد، مانند: خواهش مي كنم – خسته نباشيد- عزيزم- بسيار خوب- آفرين- دست شما درد نكند- موفق باشي- جانم و …

4- قدرت والدين در خانه نبايد تضعيف شود و به ويژه اقتدار پدر بايد بر سر خانواده باشد تا سنگ بر روي سنگ بند شود ( با ملاحظه اعتدال و انصاف).

5- رفتار زوجين با هم ، الگوي رفتاري فرزندان با والدين است، پس فرزنداني با هويت و شخصيت مطلوب پرورش دهيد.

6- فرزندان هنگامي كه بزرگ و مستقل شوند، رفتار پدر و مادر را نقد مي كنند؛ پس مراقب باشيد.

7- بار زندگي را به تنهايي نمي توان به دوش كشيد پس لجاجت و سرسختي نكنيد.

8- در امر ادامه تحصيل و توسعه فكري و معنوي همسر خود بكوشيد.

9- تحقير كردن همسر در ميان فرزندان به نفع نظام خانواده نيست.

10- خرافات و حرف اين و آن را از محيط خانه دور كنيد.

11- خواسته ها، تمايلات و نيازهاي همسرتان را كشف كنيد.

12- منطق، تنها تيغي است كه هيچ گاه كـُند نمي شود، بياييد همواره منطقي باشيم.

13- همان قدر كه شما دوستاني براي گفتگو و رفت و آمد داريد، همسرتان هم دارد: پس سعي كنيد در اين زمينه تعادل و تفاهم برقرار باشد.

14- ساختار جسمي و روحي زن و مرد با يكديگر تفاوت دارد. شناخت اين تفاوت ها، كنار آمدن با زندگي را براي ما راحت مي سازد.

15- مسائل و مشكلات خانه را طوري به همسرتان بازگو كنيد كه منجر به نتيجه اي تلخ نشود.

16- كارهاي منزل را تا قبل از آنكه همسرتان به خانه بيابد انجام دهيد تا زمان بيشتري را در كنار او باشيد.

17- خانه براي مرد بايد محل آرامش و محبت و عشق باشد، اين خانه را هر روز براي او بسازيد.

18- خودتان شوخي شوخي براي همسرتان، دردسر درست نكنيد.

19- در بيرون رفتن از خانه، مسافرت ها، تفريحات و… مراقب نگاه هاي آلوده باشيد.

20- در حد ضرورت، با غريبه ها ارتباط كلامي داشته باشيد ، نه بيشتر.

21- زندگي خوب داشتن را مي توان از كساني ياد گرفت كه زندگي شان تباه شده است.

22- زوجين بايد خاصيت “هم پوشاني” داشته باشند، يعني يكديگر را كامل كنند.

23- از نوشتن فيلمنامه (سناريو) در ذهنتان، براي مقابله با همسرتان پرهيز كنيد.

24- پر كردن ذهن از مسائل، حرف ها، عقده ها و كمبودها، دردي را دوا نمي كند. ذهن خود را زلال و بي كينه كنيد.

25- تحكيم مباني اعتقادي و پايبندي به اصول اخلاقي و مذهبي، كار اول شماست.

26- اجازه تعرض و بي حرمتي به افراد خانواده خود را ندهيد. حريم خانواده بايد ايمن ترين جا براي شما باشد.

27- ممكن است همسر شما گاهي رفتارهاي عجيب و غريب از خود بروز دهد، سعي كنيد با آن منطقي برخورد نماييد.

28- آراستگي و آرايش ظاهري نقش مهمي در دلبستگي زوجين به يكديگر دارد.

29- موقع بروز اختلاف و ناراحتي، ببينيد اصلاً بر سر چه با هم اختلاف داريد چون اغلب ناراحتي ها بر سر مسائل هيچ و پوچ و بيخودي است.

30- از همسرتان بخواهيد پنج ايراد و اشكال اساسي شما را بنويسد و سپس با يكديگر آنها را تجزيه و تحليل و رفع اشكال نماييد.

31- فرزندان بعد از پيوند شما به وجود آمده اند پس آنها را مقدم بر خوشبختي خود ندانيد.

32- هيچ وقت زندگي را در بن بست نبينيد. هميشه يك راه خوب براي رهايي وجود دارد.

33- شيريني زندگي به فراز و نشيب ها و داشتن و نداشتن هاي آن است. پس كام خود را همواره با تكيه بر موفقيت ها شيرين نگاه داريد.

34- هنگامي كه با هم دعوا مي كنيد و از دست يكديگر ناراحت مي شويد و قهر و ناز مي كنيد، والدين يكديگر را دعوت كنند و دور هم جمع شويد تا بهانه اي شود براي اين كه با هم آشتي كنيد.

35- به مناسبت ها و بهانه هاي مختلف، مانند سالروز تولد، ازدواج، عقد، بچه دار شدن و … به يكديگر هديه اي بدهيد و فضاي خانواده را تحول ببخشيد.

36- در فعاليت ها و صحنه هاي اجتماعي ياري رسان همسر خود باشيد.

37- زوجين در ماه هاي اول زندگي بايد مراقب روحيات و ويژگي هاي فردي يكديگر باشند تا به هم عادت كنند و سازگاري و تطبيق پيدا كنند. شايد ماه هاي اوليه زندگي، شكنندگي زيادي داشته باشد پس مراعات همديگر را بنماييد و مواظب هم باشيد.

38- در همه حال رضاي خدا را در نظر داشته و خدا ترس باشيد چون در اين صورت هر حرفي را نخواهيد زد، به هر جايي نخواهيد رفت، هر فكري نخواهيد كرد و هر تصميمي نخواهيد گرفت.

39 – براي آسايش در زندگي از هزينه هاي غير ضروري چشم بپوشيد در ابتداي جواني از آنچه به دست مي آوريد ، درصدي را براي دوران كهولت ، همسر و فرزندان تان پس انداز نماييد.

40 – حقيقت را بپذيري و هميشه حقيقت گو باشيد . جامعه اي خوشبخت است كه انسان هايي درستكار و حقيقت گو و با منطق داشته باشد.

منبع : روزنامه همشهري

پنج شنبه 4/5/1386 - 9:1
آموزش و تحقيقات

آيا تاكنون عميقا تحت تاثير سخنان كسي قرار گرفته ايد ؟آيا هنوز كلمات جان، اف كندي ،وينسون چرچيل، يا مارتين لوتركينگ را به خاطر مي آوريد؟اين اشخاص با كلام نافذ خود نه فقط من و شما، بلكه ملتي را تحت تاثير قرار دادند، و حتي بعد از مرگشان هم هنوز سخنانشان ديگران را تكان مي دهد.
اما آيا هرگز به اين فكر افتاده ايد كه كلماتي كه بطور عادتي از آنها استفاده مي كنيد داراي چه قدرت جادويي براي ايجاد روحيه مثبت و يا ايجاد غم و افسردگي هستند؟ آيا كلماتي كه بكار مي بريد، سازنده اند يا نابود كننده؟ آيا در شما اميد ايجادمي كنند يا نوميدي؟ براي اينكه تاثير شگفت انگيز كلمات را در تغيير روحيه دريابيد اين بار كه خواستيد به بيان احساسات خود بپردازند، آگاهانه در انتخاب كلمات، دقت كنيد.
كلمات چنان قدرتي دارند كه مي توانند آتش جنگي را بيفروزند و يا صلحي را بر قرار سازند مرابطه اي را به نابودي كشانند و يا آنرا محكمتر كنند برداشت و احساس ما نسبت به هر چيز بسته به معنايي است كه به آن چيز مي دهيم كلماتي كه آگاهانه يا نا آگاهانه براي بيان يك وضعيت انتخاب مي كنيم بلافاصله معناي آن را در نظرمان دگرگون مي كنند و در نتيجه احساسمان را تغيير مي دهند اگر ضمن تعريف واقعه اي آن را( فاجعه)بناميد ويا آن را (كمي مايوس كننده ) بخوانيد احساستان در برابر آن فرق نمي كند؟ اگر مساله اي را ( مشكل بزرگ )و يا ( اشكال جزئي) قلمداد كنيد، آيا شدت احساستان نسبت به آن يكسان است؟ اگر موضوعي را كه به آن ايمان داريد با من در ميان گذاريد و من بگويم اشتباه است چه؟ اگر بگويم افكارتان بكلي غلط است چه ؟ بدتر از آن اگر بگويم( دروغ مي گوئيد ) چه ؟ آيا اين طرز سخن گفتن روابط ما را تيره نمي كند؟
سالها پيش ، كشفي كردم كه براي هميشه بر زندگي من اثر گذاشت . در يك جلسه اداري، با دو نفر از همكاران نشسته بوديم كه خبر بدي به ما رسيد. شدت احساسات هر يك از ما نسبت به آن خبر متفاوت بود. مهمتر آنكه هر يك از ما، احساسش را با كلمه متفاوتي بيان مي كرد. من مي گفتم ( خشمگينم) دومي مي گفت( آزرده ام) و سومي اظهار مي كرد ( ناراحتم).
يادم است كه كلمه ( ناراحت) براي بيان چنان وضعيتي ، در نظر من بسيار احمقانه جلوه مي كرد ! من ناراحت نبودم و جالب اينكه نه چنين احساسي داشتم و نه براي بيان آن از چنان كلمه اي استفاده مي كردم. با خود فكر كردم اگر نوع كلماتي را كه بكار مي بريم تغييردهيم، آيا در الگوي عاطفي ما نيز تغيير ايجاد مي شود؟
پس از آن جلسه، با خودم عهد كردم كه به مدت ده روز، هر گاه از جا درفتم، بجاي كلمات خشم و عصبانيت)از كلمات( آزردگي و ناراحتي) استفاده كنم. نتيجه برايم تعجب آور بود .
فقط با تغيير كلمه اي كه عادتاٌ بكار مي بردم شدت احساس منفي من كاهش يافت . گفتن اين جمله كه ( اين موضوع مرا مي رنجاند )به كلي الگوي قبلي مرا در هم ريخت. بزودي از كلمات ديگري هم استفاده كردم، مثلاٌ( داريد خلق مرا تنگ مي كنيد). در نظر بگيريد كه از دست كسي عصباني هستيد و در حالي كه قيافه بي تفاوتي گرفته ايد به اواين جمله را مي گوئيد.
يكي از كلماتي را كه به طور معمول براي بيان احساسات منفي خود بكار مي بريد انتخاب كنيد، آنگاه كلمه ديگري را بجاي آن بگذاريد كه الگوي قبلي را در هم بريزد و يا دست كم شدت احساس را كم كند.
هنگامي كه براي بيان حالتي از كلمات تازه و غير معمول استفاده مي كنيد بر چسب تازه اي به آن حالت مي زنيد. مثل آنكه دكمه حياتي ديگري را فشار داده باشيد. نه فقط از نظر عقلاني، بلكه از نظر عاطفي و احساسي دگرگون مي شويد. كلمات، دستگاههايي را در بدن ما به كار مي اندازند. اگر در اين مورد شك داريد، در نظر بگيريد كه كسي به شما ناسزايي بگويد. در اينصورت نه فقط از نظر فكري، بلكه به احتمال زياد از نظر جسمي نيز تغييراتي درفيزيولوژي بدن شما ايجاد مي شود.
من كلماتي را كه بلافاصله موجب تغيير عواطف و يا كاهش و افزايش شدت احساسات مي شوند، ( كلمات دگرگون كننده) مي نامم.
لغاتي را كه عادتاٌ بكار مي بريد و دائماٌ از آنها براي بيان عواطف و احساسات خود استفاده مي كنيد، تغيير دهيد تا بلافاصله نحوه تفكر، احساس، و زندگيتان عوض شود. اين يكي از ساده ترين و در عين حال نيرومند ترين ابزارهايي است كه زندگي هر كسي رادر يك لحظه دگرگون مي كند.

بيشتر ما كلماتي را طبق معمول براي بيان تجارب زندگي خود بكار مي بريم، نا آگاهانه انتخاب مي كنيم. غالباٌ براي تشريح عواطف خود از كلماتي استفاده مي كنيم، بدون آنكه فكر كنيم اين كلمات ممكن است چه اثري بر ما يا ديگران داشته باشند. اين كلمات بخشي از مجموعه لغات عادتي ما هستند و عملاٌ احساسي را نسبت به زندگي خود داريم شكل مي دهند.
به عنوان مثال بسياري از مردم از كلماتي نظير ( خفت) يا ( افسردگي) براي بيان تقريباٌ هر نوع تجربه نا خوشايند استفاده مي كنند. اگر چيزي بگوئيد كه خوششان نيايد (خفيف يا افسرده) مي شوند . اگر نظرشان را بپرسيد، باز هم خفيف و افسرده مي شوند . هر چيزي آنها را خفيف و افسرده مي كند، زيرا از بر چسب اين كلمات تقريباٌ براي هر تجربه اي استفاده مي كنند . سعي كنيد لغاتي را كه براي بيان عواطف خود بكار مي بريد گسترده تر كنيد تا اينكه كلماتتان آن حالات عاطفي و احساسي را كه انتظار داريد، در ديگران بوجود آورد.
اهميت زبان در درك زندگي چه اندازه است؟ اين موضوع، مطلقاٌ اساسي است. كلماتي را كه به تجارب خود نسبت مي دهيم،به سادگي بصورت تجارب ما در مي آيند.

مارك تواين زماني گفته بود ( كلمه مناسب عامل بسيار نيرومندي است. هرگاه كلمه مناسبي را بكار مي بريم هم جسم و هم درروح اثر مي گذارد و آدم را مثل برق از جا مي پراند.)
چه كلماتي تاثير نيرومندتري بر شما دارند؟ كلمات نوازشگر؟ تحسين آميز؟ اعجاب آور؟ اغراق آميز؟

بيشتر مردم بيش از چند هزار كلمه بلد نيستند. اگر در نظر بگيريد زبان انگليسي كه ازنظرتعداد لغت غني ترين زبانهاي دنياست بين 500 تا 750 هزار لغت دارد، متوجه مي شويد كه ما بطور معمول بيش از دو درصد كلمات زبان خود را بكار نمي بريم! بدتر آنكه خيليها براي بيان عواطف هميشگي خود از ده،پانزده و حداكثر بيست كلمه بيشتر استفاده نمي كنند كه از آن ميان نيمي از آنها نيز منفي هستند.
آيا براي بيان احساس خود( چه براي خود و چه براي ديگران) بطور معمول از چند لغت استفاده مي كنيد؟ چند كلمه را هم اكنون مي توانيد بروي كاغذ بياوريد؟
آيا اگر بخواهيد در برابرجمعي از مردم سخن بگوييد عصبي مي شويد؟آيا دل پيچه مي گيريد ؟ تنفستان تند مي شود؟ ضربان قلبتان بالا مي رود ؟دستتان مي لرزد؟اين احساسات سالها زندگي كارلي سيمون را مختل كرد.اما كسان ديگري ياد گرفته اندكه چگونه از اين احساسات به سود خود استفاده كنند.مثلاٌ بروس اسپرينگستين اين احساسات جسمي را هيجان مي نامد و آنها را براي ايجاد حالت آمادگي ،طبيعي و مثبت مي شمارد اين احساسات به او ياد آور مي شود كه هم اكنون بايد برنامه بسيار جالبي را براي هزاران نفر اجرا كند . از نظر او بالا رفتن ضربان قلب دشمن انسان نيست، بلكه حامي اوست.
اين بار كه در مركز توجه جمعي قرار گرفتيد و ميزان آدرنالين خونتان بالا رفت نام آن را هيجان بگذاريد نه ترس.
وقتي بر چسب خاصي به چيزي زديم نسبت به آن احساس خاصي هم پيدا مي كنيم. اين موضوع خصوصاٌ در مورد بيماريها صادق است. تحقيقات نشان داده است كه كلمات سرطان و سكته قلبي غالباٌ بيماران را وحشتزده مي كند و آنها چنان بيچاره و افسرده مي شوند كه عملاٌ سيستم دفاعي بدنشان دچار اختلال مي گردد. برعكس معلوم شده است كه اگر بيماران، افسردگي ناشي از بعضي برچسبها را از خود دور كنند و بدانند كه جسم آنان براي بهبود به چه كارهايي نياز دارد سيستم دفاعي آنان غالباٌ فعال مي شود.
دكتر نورمان كازينز هنگام بحث درباره (كلمات دگرگون كننده) گفته است(كلمات مي توانند موجب بيماري يا مرگ شوند. لذا پزشكان عاقل در گفتگوي با بيماران بايد بسيار دقيق باشند.)
براي بيان سلامت جسماني خود كلماتي را با دقت انتخاب كنيد.

كساني كه از كلمات ضعيف استفاده مي كنند، زندگي عاطفيشان هم ضعيف است. و كساني كه ذخيره لغاتشان غني است جعبه رنگي در اختار دارند كه تجاربشان را نه فقط براي ديگران، بلكه براي خودشان هم رنگينتر جلوه مي دهد.
امروز چگونه مي توانيد رنگهايي به ( جعبه رنگ عاطفي ) خود بيفزاييد؟ چه كلمات مثبت و روحيه سازي مي توانيد به كلمات عادتي اضافه كنيد . اگر مرتباٌ از اين كلمات استفاده كنيد زندگي شما تا چه حد شيرينتر مي شود.
آيا كساني را مي شناسيد كه بيش از حد خوشبخت بوده زندگي پرشوري داشته باشند؟اين اشخاص براي تجارب زندگي خود غالباٌ از چه كلماتي استفاده مي كنند كه بتوانيد آنها را سر مشق قرار دهيد و در نتيجه بعضي از الگوهاي عاطفي مثبت آنان را تجربه كنيد.

آيا زمان آن فرا نرسيده است كه از كلمات دگرگون كننده بجاي كلمات تضعيف كننده عادتي خود استفاده كنيد و روحيه بهتري پيدا نماييد ؟ تمرين زير را انجام دهيد:
1 – سه كلمه را كه در هنگام ناراحتي معمولاٌ از آنها استفاده مي كنيد بنويسيد.
2 – خود را در حالتي شاد و سر حال قرار دهيد. در ذهن خود كلمات تازه اي را پيدا كنيد كه الگوي قبلي را درهم بريزد و يا لااقل شدت احساس را كم كند . مانعي ندارد كه از كلمات احمقانه، غير عادي، يا نامناسب كه روحيه منفي را بر طرف و شادي و خنده را جايگزين آن مي كند استفاده كنيد. يكي از دلايلي كه من بجاي ( خشم) از كلمات ( ناراحتي) يا ( خلق تنگ) استفاده مي كنم، اين است كه اين كلمات به نظرم مسخره مي آيند. هر وقت اصطلاح ( خلق تنگ) را بكار مي برم، نمي توانم از خنده خودداري كنم.
شدت احساسات منفي را مي توان با افزودن كلماتي به كلمات اصلي كاهش داد. علاوه بر جايگزين كردن كلمه (خشم) با (رنجش) يا (ناراحتي) مي توانيم از اين عبارات نيز استفاده كنيم:(دارد كمي خلقم تنگ مي شود.) يا ( مختصري احساس رنجش مي كنم.) يا ( گويا اوضاع اندكي نامناسب است.)
با فرزندان خود به چه زباني سخن مي گوييد؟ غالباٌ متوجه نيستيم كه كلمات ما چه اثري بر آنان مي گذارد. بجاي اينكه به آنها بگوييم(دست و پا چلفتي!)يا ( چرا ساكت نمي شوي؟)كه اين كلمات باعث مي شود كه كودك، خود را بي ارزش بپندارد، سعي كنيد براي تغيير حالت او از لحن نيمه جدي استفاده كنيد . مثلاٌ مي توانيد بگوييد( اگر به اين كار ادامه دهي، كم كم ناراحت مي شوم.) و در موقع گفتن اين جمله لبخند بزنيد. چيزي بگوييد كه نه فقط توجه كودك ، بلكه توجه خودتان را به طرز سخن گفتن و يا رفتار مناسبتر جلب كند. سپس به دنبال آن پيشنهادي از اين قبيل بدهيد(عزيزم اگر اين كار را اينطور انجام دهي فكر مي كنم بهتر به نتيجه برسي.)
براي اينكه كلمات دگرگون كنندهرا در گفتگو هاي خود بكار ببريد، مي توانيد از اهرمهاي رواني زير استفاده كنيد.
1 – با سه نفر از دوستان خود قرار بگذاريد كه بجاي بعضي از كلمات و عبارات عادتي از كلمات و عبارات تازه اي استفاده كنيد.
2 –رفتار خود را به مدت 10 روز زير نظر بگيريد . هر گاه متوجه شديد كه از كلمات قديمي استفاده كمي كنيد . بلافاصله با كلمات تازه الگوي خودرا در هم يريزيد .واگر متوجه شديد كه بطور غير ارادي از كلمات تازه استفاده كرده ايد، بلافاصله به خود پاداش دهيد.
3 – براي اصلاح رفتارتان از دوستانتان كمك بگيريد تا هر وقت متوجه شدند از كلمات قديمي استفاده مي كنيد به شما تذكر دهند.( مثلاٌ عصباني شده اي يا كمي آزرده) (مايوس شده اي يا مانوس)
آيا هميشه بايد شدت عواطف منفي خود را كم كنيم؟ البته خير؛ همه عواطف بشري در جاي خود لازمند . مثلاٌ گاهي ممكن است كسي براي ايجاد تغيير، نيازي داشته باشد كه احساس خشم كند.
اما سخن ما اين است كه براي انجام هر عملي فوراٌ از عواطف منفي و احساسات شديد بصورت غير لازم و نا مناسب استفاده نكنيم. هدف اين است كه آگاهانه شرايطي را فراهم آوريم كه كمتر احساس رنج و بيشتر احساس لذت نماييم.

استفاده از كلمات دگرگون كننده نه تنها به رفع الگوهاي رنج كمك مي كند، بلكه مي تواند ميزان لذت را نيز افزايش دهد. با اين تمرين برشدت عواطف مثبت خود بيفزايد.
1 – سه كلمه يا عبارت را كه معمولاٌ براي بيان احساسات مثبت خود بكار مي بريد روي كاغذ بنويسيد . آيا اين كلمات بقدر كافي نشاط آور هستند؟
2 – سه كلمه ياعبارت تازه را كه كاملاٌ شاديبخش باشند انتخاب كنيد.
3 – از دوستان خود كمك بگيريد تا هميشه بجاي كلمات قبلي از كلمات تازه و قويتر استفاده كنيد.( مثلاٌ (مايل هستي يا بسيار علاقمند؟)( راضي هستي يا مشتاق) )اگر در ده روز آينده از اهرم رواني استفاده كنيد، كم كم عادت مي كنيد كه اين كلمات را به شكل مؤثر بكار بريد.

نه فقط كلمات، تاثيري نيرومند بر عواطف ما دارند بلكه مجموعه هاي خاصي از لغات( كه آنها را به عنوان تمثيل بكار مي بريم.) تاثيري خارق العاده و دگرگون كننده دارند. مثلاٌ ممكن است بگوييد( از دست فلاني عصباني هستم.) يا بگوييد ( فلاني از پشت به من خنجر زد.) كداميك از اين دو بيان قويتر است؟ مسلم است كه احساس خنجري كه از پشت بزنند، اثري عميق دارد.
هنگام استفاده از تمثيل عين واقعه را شرح نمي دهيم، بلكه آن را به چيز ديگر تشبيه مي كنيم. معمولاٌ تمثيلهاي ما بسيار قويتر از واقعيت هستند. فلاني واقعاٌ چه كرده است؟ مثلاٌ ممكن است پيمان شكني كرده باشد، اما پيمان شكني با اينكه از پشت به كسي خنجر بزنند تفاوت بسيار دارد.
شما براي تجارب دردناك يا ناراحت كننده از چه تمثيلهايي استفاده مي كنيد؟
يادگيري يعني اينكه بين چيزي كه قبلاٌ درك كرده ايد وچيزي كه تازه است رابطه ايجاد كنيد. براي اين كار مي توان از تمثيل استفاده كرد.
شما هر نوع عقيده اي كه داشته باشيد ممكن است قبول كنيد كه حضرت مسيح معلمي بزرگ بوده است. شيوه تعليم او چه بوده است؟ استفاده از تمثيل. هنگامي كه او به نزد ماهيگيري رفت به او نگفت( من مي خواهم كه تو مردم رابه دين مسيح دعوت كني.) بلكه گفت( از تو مي خواهم كه صياد انسانها باشي.) با استفاده از تمثيل صيد ( چيزي كه قبلاٌ معني آن را مي فهميد)و ارتباط آن به مفهوم تازه ( دعوت به ديانت مسيح) بلافاصله نحوه كار رابه آموخت . تمثيل مي تواند بلافاصله تاريكي وسوء تفاهم را بر طرف كند و مطلب را روشن و واضح سازد.
اين بار كه با شنيدن مطلبي گيج شديد، بپرسيد ( مثل چي؟ آيا ممكن است مثالي بزني؟)
ما براي بيان جنبه هاي گوناگون زندگي دائماٌ از تمثيل استفاده مي كنيم، هر چند كه ممكن است متوجه اين موضوع نباشيم. تمثيل، چهار چوب زندگي ما را تشكيل مي دهد. مثلاٌ اگر از شما بپرسم( زندگي چيست؟آن را به چه تشبيه مي كنيد؟)ممكن است كسي بگويد زندگي نبرد است و كس ديگر آن را بازي يا آزمون بنامد. اين تمثيلها را تمثيلهاي كلي مي ناميم زيرا كه بطور همزمان بر جنبه هاي گوناگون زندگي اثر مي گذارند.
اگر با اين ديدگاه كه ( زندگي نبرد است) به زندگي نگاه كنيد آن راچگونه خواهيد ديد؟ زندگي دشوار است؛ ممكن است شكست بخوريم يا كشته شويم؛فردي كه در خيابان به او بر مي خوريم ممكن است دشمنمان باشد. اگر زندگي را بازي بدانيم چه؟ مي تواند مايه تفريح باشد. اگر آن را موسيقي بدانيم چه؟ مي تواند ضرباهنگي در آن باشد.

استفاده از كدام تمثيل صحيح است؟احتمالاٌ همه تمثيلها در جاي خود مفيدند. گاهي لازم است كه زندگي را بازي بدانيم تا در نظرمان شاديبخش جلوه كند. گاهي لازم است كه زندگي را سفري مقدس بشماريم تا اينكه قدر نعمتهايي كه داريم مثلاٌ دوستان، خويشان و يا فرصتهاي زندگي را بدانيم. گاهي خوب است كه زندگي را بصورت آزموني در نظر آوريم و از اين تمثيل خصوصاٌ درهنگامي كه با مصيبتي مواجه مي شويم و هيچ معناي مثبتي در آن پيدا نمي كنيم استفاده كنيم. هر يك از اين تمثيلها را كه انتخاب كنيد بي اختيار نحوه تفكر ، احساس و واكنشتان نسبت به وقايع، تفاوت مي كند.
براي تعريف زندگي از چه تمثيلهاي مثبت ديگري مي توانيد استفاده كنيد كه بيانگر معناي واقعي آن باشند؟ آنها را روي كاغذ بنويسيد.
مقابله با مشكلات زندگي از نظر شما ممكن است ( بالا رفتن از نردبان موفقيت) باشد يا اينكه( تلاش كنيد تا سر خود را بيرون از آب نگه داريد.) مسلماٌ اگر اصطلاح ( پرواز كردن) بجاي( سينه خيز) رفتن استفاده كنيد تصورديگري از زمان خواهيد داشت.
براي بيان كارهاي روزمره خود از چه تمثيلهايي استفاده مي كنيد؟ اين تمثيلها چه احساسي را در شما بوجود مي آورد؟ چه تمثيلهاي تازه اي را مي توانيد بكار بگيريد تا زندگي شيرينتر شود؟
تمثيل مي تواند در انسان ايجاد اميد كند. موقعي كه اوضاع بر وفق مراد نيست، اغلب اشخاص فكر مي كنند ( هميشه به همين منوال خواهد بود.) اما شايد بتوانيد از تمثيل بهتري هم استفاده كنيد. مثلاٌ ( زندگي هم داراي فصلهايي است و من اكنون در فصل زمستانم.) در ضمن يادمان باشد كه در زمستان بعضيها يخ مي زنند و بعضي ديگر اسكي بازي مي كنند ! بعلاوه در پس هر زمستاني بهاري است! همچنان كه در پي هر روزي شبي است . خورشيد طلوع مي كند و مي توان دانه هاي تازه اي كاشت. آنگاه تابستان و سپس پائيز و فصل برداشت فرامي رسد.
گاهي كارها دقيقاٌ طبق برنامه پيش نمي رود، اما اگر يقين كنيد كه فصلها جاي خود را به يكديگر مي دهند متوجه مي شويد كه در دراز مدت نوبت برداشتن محصول هم خواهد رسيد.
اگر احساس مي كنيد كه چيزي (شما را عقب نگه مي دارد.) يا( ديواري) راه پيشرفتتان را سد كرده است، ببينيد از چه تمثيلهايي استفاده مي كنيد. اين تمثيلها باعث مي شود كه نتوانيد از منابع و امكانات خود براي حل مشكلات بهره مند شويد. مبارزه كردن با ديوار و يا شيئي نامرئي كه شما را عقب نگه مي دارد دشوار است.
از آنجا كه خود شما اين تمثيل را انتخاب كرده ايد خودتان هم مي توانيد به آساني آن را عوض كنيد. اگر حس مي كنيد كه ( مشت به ديوار مي كوبيد) چرا بجاي مشت زدن ديوار را با مته سوراخ نمي كنيد؟ يا از آن بالا نمي رويد؟يا از زير آن نقب نمي زنيد ؟ يا در را باز نمي كنيد تا از آن عبور كنيد ؟و يا آن را بصورت پلكاني سنگي در نظر نمي آوريد؟تغيير تمثيلها شيوه مقابله شما را با هر مشكلي تغيير مي دهد.
براي اينكه نيروي پشتكار را به خود يادآور شويد به تمثيل سنگتراش توجه كنيد . چگونه وي سنگ به آن برزگي را مي شكند و به آن شكل مي دهد. او هر سنگ سختي را با تيشه مي تراشد .
ضربه اول حتي خراشي جزئي هم بر سنگ وارد نمي كند، اما او پشت سر هم صدها و يا هزاران ضربه مي زند. حتي در مواقعي كه حركات او بيهوده به نظر مي رسند دست از تلاش بر نمي دارد، زيرا مي داند كه اگر كسي فوراٌ به نتيجه نرسد معني اش اين نيست كه پيشرفت نمي كند.پس او از زدن ضربه دست نمي كشد. زماني فرا مي رسد كه سنگ دو نيم مي شود . آيا فقط ضربه آخر مؤثر بوده است؟ البته خير. تلاش مستمر او نتيجه داده است.
آيا مي توانيد از اين تمثيل در زندگي خود استفاده كنيد و بر تلاش و پشتكار خود بيفزاييد.
تغيير هريك از تمثيلهاي كلي مي تواند بلافاصله نظر كلي شما رانسبت به زندگي عوض كند. در يكي از سمينارهاي من خانمي حضور داشت كه مرتباٌ از هرچيزي ايراد مي گرفت. مثلاٌ:هواي اتاق خيلي گرم بود، بعد خيلي سرد مي شد، قد نفر جلويي خيلي بلند بود و امثال اينها. بسياري از شركت كنندگان او را ( مايه دردسر) مي دانستند. اما من كه مي دانستم هر رفتاري نتيجه اعتقادي است، سعي كردم آن عقيده يا تمثيل را كه همه را ناراحت كرده بود پيدا كنم. بالاخره آن را كشف كردم( تركهاي كوچك كشتي را غرق مي كنند.) اگر شما هم معتقد بوديد هر اشكال كوچكي ممكن است كشتي تان را غرق كند آيا غير از اين عمل مي كرديد؟
تمثيل كلي تازه اي را به او ياد دادم و رفتار او عوض و كلاس آرام شد.
آيا شما هم به تمثيلي عقيده داريد كه باعث غرق كشتي تان شود؟
غالباٌ تمثيلي كه در يك زمينه ( مثلاٌ شغل) از آن استفاده مي كنيم براي زمينه ديگر ( مثلاٌ روابط)مناسب نيست. مردي را مي شناختم كه از نظر عاطفي بقدري سرد و منزوي بود كه خانواده اش هيچ نوع ارتباطي را با اواحساس نمي كردند. او هرگز احساسات واقعي خودرا بروز نمي داد و هميشه آنها را راهنمايي مي كرد. شغل او مامور مراقبت برج كنترل هواپيما بود !
اين شغل مستلزم آن بود كه هميشه خونسرد و بي احساس بماند و حتي در موقع بروز خطر خونسردي خود را حفظ كند تا خلبانان دستپاچه نشوند. و عادت داشت كه مرتباٌ آنها را هدايت كند .
گرچه اين طرز فكر براي اداره آن شغل ضروري بود ، اما مسلماٌ در خانواده نمي توانست كاربرد داشته باشد.
آيا به تمثيلهايي اعتقاد داريد كه لازم باشد در مواردي آنها را با تمثيل ديگر عوض كنيد؟ آيا با استفاده از اين اطلاعات مي توانيد يكي از دوستان خود كمك كنيد؟
به كمك اين تمرين تمثيلهاي خود را كشف كنيد و بر آنها مسلط شويد.
1 – چند تمثيل را كه در مورد زندگي داريد بنويسيد. آنها را بررسي كنيد و بپرسيد ( اگر زندگي چنين باشد در برابر آن چه احساسي خواهم داشت؟) اين تمثيل داراي چه محاسن و معايبي است.
2 – تمثيلهايي را كه در مورد يكي دو جنبه مهم زندگي ( مثلاٌ روابط يا شغل ) داريدبنويسيد. آيا اين تمثيلها نيروبخشند يا تضعيف كننده ؟ آگاه شدن از اين تمثيل به تنهايي ممكن است باعث تغيير آنها شود.
3 – براي زندگي و هر يك از جنبه هاي آن كه برايتان مهم است تمثيلي تازه فكر كنيد.
4 – تصميم بگيريد كه در يك ماه آينده براساس اين تمثيلهاي تازه زندگي كنيد. مثلاٌ مرتباٌ به خود يادآور شويد كه شغل يعني...

گاهي تمثيل، بهترين راه كمك به اشخاص است.
موقعي كه پسر من ( جاشوا) شش ساله بود يكي از دوستانش مرد، و او با چشمان گريان به خانه آمد .
به او گفتم( عزيزم مي دانم چه احساسي داري. اما علتش اين است كه تو هنوز يك كرم ابريشم هستي.) با اين گفته فكر او منحرف شد. بعد شرح دادم كه كرم ابريشم ابتدا بصورت كرم است و موقعي كه به دور خود پيله اي مي تند، ظاهراٌ مرده به نظر مي رسد. اما در واقع چنين نيست. جاشوآگفت( بله او در حال تبديل شدن به پروانه است.)
گفتم ( درست است و اين آغاز زندگي تازه اوست. تو نمي تواني دوست خود را ببيني زيرا او هم اكنون زيباتر و نيرومندتر از هميشه بر بالاي سر ما پرواز مي كند. گاهي اوقات كافي است كه به خدا اعتماد كنيم، زيرا اوست كه مي داند چه موقع ما بايد به پروانه مبدل شويم...)

پنج شنبه 4/5/1386 - 9:0
آموزش و تحقيقات
_مشتاق:افراد موفق اماده و علاقه مند کارکردن و اموختن مطالب جدید هستند

2_اگاه : افراد موفق از جدید ترین اخبار اطلاع دارند

3_ این افراد مخاطره جو و اهل ریسک هستند
[
4_قاطع : ضرب المثل قدیمی که می گوید برای تصمیم گیری سریع باش و برای تغییر تصمیم ارام رفتار کن

5_ عاشق یاد گیری : در کتابخانه این افراد درباره همه موضوعی کتاب یافت می شود[/color]


_ متعهد : این افراد خود را برای کسب نتیجه بهتر و رضایت بخش مسئول می دانند
7_ مصر و سر سخت : در ذهن اینگونه افراد ناامیدی جایی ندارد و انها فقط تلاش کردن را می شناسند

8_ انعطاف پذیر : افراد موفق نسبت به شرایط مختلف انعطاف پذیرند

9_ خلاق : همه ما درای غریزه ای هستیم تا در زندگی نواوری کنیم افراد موفق به طور کامل از از این غریزه خود بهره برده اند.

10_ معنوی : این افراد در مورد مسائل معنوی خود متعهد هستند

پنج شنبه 4/5/1386 - 8:54
آموزش و تحقيقات

البته آب ريخته را نتوان به كوزه باز گرداند، اما قانونى هم تدوين نشده كه فكرش را منع كرده باشد.
دان هرالد (Don Herold) كاريكاتوريست و طنزنويس آمريكايى در سال ‌١٨٨٩ در اينديانا متولد شد و در سال ‌١٩٦٦ از جهان رفت. دان هرالد داراى تاليفات زيادى است اما قطعه كوتاهش «اگر عمر دوباره داشتم...» او را در جهان معروف كرد.
«اگر عمر دوباره داشتم، مى‌كوشيدم اشتباهات بيشترى مرتكب شوم. همه چيز را آسان مى‌گرفتم. از آنچه در عمر اولم بودم ابله‌تر مى شدم. فقط شمارى اندك از رويدادهاى جهان را جدى مى‌گرفتم. اهميت كمترى به بهداشت مى‌دادم. به مسافرت بيشتر مى‌رفتم. از كوه‌هاى بيشترى بالا مى‌رفتم و در رودخانه‌هاى بيشترى شنا مى كردم. مشكلات واقعى بيشترى مى‌داشتم و مشكلات واهى كمترى. آخر، ببينيد، من از آن آدم‌هايى بوده ام كه بسيار مُحتاطانه و خيلى عاقلانه زندگى كرده‌ام، ساعت به ساعت، روز به روز. اوه، البته من هم لحظاتِ سرخوشى داشته‌ام. اما اگر عمر دوباره داشتم از اين لحظاتِ خوشى بيشتر مى‌داشتم. من هرگز جايى بدون يك دَماسنج، يك شيشه داروى قرقره، يك پالتوى بارانى و يك چتر نجات نمى‌روم. اگر عمر دوباره داشتم، سبك‌تر سفر مى كردم.
اگر عمر دوباره داشتم، وقتِ بهار زودتر پا‌برهنه راه مى‌رفتم و وقتِ خزان ديرتر به اين لذت خاتمه مى‌دادم. ديرتر به رخت‌خواب مى‌رفتم و مى‌خوابيدم. بيشتر عاشق مى شدم. به ماهيگيرى بيشتر مى‌رفتم. در روزگارى كه تقريباً همگان وقت و عمرشان را وقفِ بررسى وخامت اوضاع مى‌كنند، من بر پا مى‌شدم و به ستايش سهل و آسان‌تر گرفتن اوضاع مى‌پرداختم. زيرا من با ويل دورانت موافقم كه مى گويد: «شادى از خرد عاقل‌تر است»...

پنج شنبه 4/5/1386 - 8:53
آموزش و تحقيقات
با توجه به آمار تکان‌دهنده و روبه رشدي که امروزه در مورد شمار مبتلا‌يان به افسردگي وجود دارد، لزوم تغييرات دروني به ‌منظور زندگي بهتر و سالم‌تر و بهره بردن از سلامت جسمي و روحي براي سازندگي مفيد‌تر جامعه، امري حياتي تلقي مي‌شود.در دنياي ماشيني امروز نيز بسياري افراد خوشحال هستند و خوب زندگي مي‌کنند.
جالب است بدانيد که محققان دريافته‌اند که سلامتي و کارايي افراد تا حد زيادي تحت تاثير ويژگي‌هاي شخصيتي و دروني آنهاست... اما نکته اصلي اينجاست که چگونه مي‌توان روحيه‌ي شاداب و خوي خوشحال داشت؟ چه کساني از ناملايمات زندگي نيز ناراحت و افسرده نمي‌شوند؟
شيوه‌ها‌ي اصلي و مهم وجود دارد تا افراد خوشحال باشند
عزت نفس: افراد خوشحال، خود را دوست دارند.
در دهه‌ي ‌١٩٨٠ هيچ موضوعي به‌اندازه خود و خويشتن، روان‌شناسان را مشغول نکرد. بسياري از گزارش‌ها حاکي از آن است که افراد با عزت نفس بالا، از سلامتي بيشتري برخوردارند و حتي در زندگي خانوادگي ، شغلي و جمع‌هاي دوستانه نيز رضايت بيشتري دارند. به عبارت ديگر، وقتي افراد خود را مي‌پذيرند، زندگي و پستي و بلندي هاي‌ آن را نيز مي‌پذيرند و احساس خوبي در مورد آن دارند... .
خوش‌بيني: افراد خوشحال، اميدوار هستند.
چنانچه موافق باشيد که «همه افراد شانس کافي براي انجام تقريباً همه کارها دارند» اميدوار هستيد. وقتي به کار جديد دست مي‌زنيد، انتظار موفقيت داشته باشيد نه شکست. به‌عبارت ديگر، وقتي به يک ليوان نصفه نگاه مي‌کنيد، نيمه پر آن را ببينيد، تا خوشحال‌تر باشيد... .
برون‌گرايي:افراد خوشحال، در خود نمي‌مانند.
مطالعات گوناگون حاکي از آن هستند که افراد برون‌گرا و اجتماعي افرادي هستند که رضايت بيشتري از زندگي داشته و خوشحال‌ترند. البته بخشي از برون‌گرايي مربوط به ذات و خلق وخوي افراد است. بدين‌معنا که، برخي ذاتاً شاداب‌تر و گرم‌تر مي‌باشند. آنها با وارد شدن به‌ اتاقي که پر از افراد گوناگون است به راحتي وارد شده و خود را معرفي کرده و با افراد صميمانه برخورد مي‌کنند. بدين صورت بهتر هم پذيرفته مي‌شوند. اما اين مسئله تا حدي هم اکتسابي است و افراد درون‌گرا نيز مي‌توانند با تمرين، آداب اجتماعي را بهتر و بيشتر به‌جاي آورند. ديگران را دوست بدارند و دوست داشته شوند...
پنج شنبه 4/5/1386 - 8:52
آموزش و تحقيقات
در ميان آگاهيهاي انساني، نيروي پرسش به منزل اشعه ليزر است. از اين نيرو براي بر طرف كردن هرگونه مانع و مشكل استفاده كنيد.
نخستين فرق ميان افراد موفق و ناموفق چيست؟ موضوع بسيار ساده است: افراد موفق سؤالات بهتري از خود پرسيده اند ، و در نتيجه پاسخهاي بهتري نيز گرفته اند. هنگامي كه اتومبيل متولد شد ، صدها نفر دست به ساختن آن زدند. اما هنري فورد با ديگران فر ق داشت و از خود پرسيد( چگونه مي توانم اين ماشين را به توليد انبوه برسانم؟) در اروپاي شرقي، ميليونها نفر در زير يوغ آهنين كمونيزم، رنج كشيدند،اما يك نفر به نام لخ والسا شهامت داشت كه از خود بپرسد( چگونه مي توانم معيارهاي زندگي مردان و زنان كارگر را بالاتر ببرم؟)
اگر به توسن خيال خود ميدان دهيد، چه پرسشهايي در ذهنتان مطرح مي شود؟
آيا با اين اظهار نظر موافقيد يا مخالف؟ تفكر چيزي غير از پرسيدن و پاسخ دادن به پرسشها نيست. براي اينكه در مورد همين سؤال ، نظر موافق يا مخالف بدهيد، حتماٌ از خود پرسيده ايد( آيا اين موضوع درست است يا نه؟)و يا ( آيا من با اين گفته موافقت دارم؟)
بيشتر تفكرات ما، خواه در زمينه ارزيابي باشند( فلان چيز چطور است؟) خواه در زمينه تصور(چه چيزي امكان پذير است؟)و يا تصميم گيري ( چه بايد بكنيم؟)متضمن نوعي پرسش و پاسخ است.
پس اگر مي خواهيم كيفيت زندگاني خود را تغيير دهيم، بايد تغييري را در سؤالاتي كه از خود يا ديگران مي پرسيم به وجود آوريم.

كودكان، قهرمانان هميشگي طرح پرسش اند. اگر از سادگي و كنجكاوي كودكاني كه به گرفتن پاسخ اصرار دارند تقليد كنيد چه چيزهايي را به دست مي آوريد؟
كارهايي كه تاكنون در زندگي خود كرده ام، همه ناشي از مطالبي بوده است كه از خود پرسيده ام:علت كارهايي كه مردم مي كنند چيست؟ چرا بعضيها علي رغم نداشتن امكانات، در زندگي خود موفق مي شوند و بعضي ديگر با وجود اختيار داشتن منابع بيشتر، ناموفق مي مانند؟چگونه مي توانيم از افراد موفق سر مشق بگيريم؟چگونه مي توانيم راحتتر و سريعتر از گذشته، تغييراتي را در خود به وجود آوريم ؟ چگونه مي توانيم كيفيت زندگي همه افراد را بهتر سازيم؟

پرسشهاي اساسي كه زندگي كنوني شما را شكل داده است كدام است؟
پرسشهاي خوب ، زندگي خوب را به وجود مي آورد. شركتهاي بازرگاني هنگامي در كار خود موفق مي شوند كه تصميم گيرندگانشان پرسشهاي صحيحي در زمينه خطوط توليد، بازار، يا برنامه ريزيهاي هدفمند مطرح كنند. روابط شخصي افراد، هنگامي شكوفا مي شود كه پرسشهاي صحيحي درباره علت بروز اختلاف ونحوه حمايت از يكديگرمطرح كنند نه اينكه راههايي براي آزردن يكديگر بينديشند. جوامع نيز هنگامي به رفاه مي رسند كه رهبرانشان درباره مهمترين مسائل و نحوه همكاري افراد جامعه براي رسيدن به هدفهاي مشترك، سؤالات صحيحي طرح نمايند .
براي اينكه هر يك از جنبه هاي زندگي خود را بهبود بخشيد، مي توانيد سؤالاتي را مطرح كنيدو پاسخها يا راه حلهايي را بينديشيد كه شما و عزيزانتان را به سطحي بالاتر، از نظر موفقيت و لذت برساند. آيا لازم مي دانيد سؤالاتي را در زمينه كيفيت زندگي، اراده و تعهد، و خدمت به ديگران مطرح كنيد؟
اثرات جنبي و زنجيره اي پرسش ، خارج ازحدتصورماست. اگرناتوانيهاو محدوديتهاي خود را مورد سؤال قرار دهيم. بسياري از ديوارها فرو مي ريزندو موانعي كه بر سر راه موفقيتهاي بازرگاني، روابط شخصي ، و حتي روابط بين كشورها وجود دارد از بين مي روند.پيشرفتهاي بشر، كلاٌ براثرطرح پرسشهاي تازه بوده است .

آيا ميتوانيد پرسشهاي تازه اي از خودبكنيد كه زندگي امروزيتان را بهبود بخشد؟
بحثي نيست كه ظرفيت مغز ماشگفت انگيز است. در واقع اگر بخواهيم كامپيوتري بسازيم كه ظرفيت نگهداري اطلاعات آن به اندازه مغز انسان باشد، چنين كامپيوتري به اندازه دو برابر ساختمان مركز بازرگاني جهاني به فضا احتياج خواهد داشت. با وجود اين، اگر ندانيم چگونه به منابع ذهني خود دسترسي پيدا كنيم و از ذخاير عظيم اطلاعاتي خود بهره مند شويم ، آن همه ظرفيت مغزي، بي فايده خواهد بود. كليد دستيابي به اين بانك اطلاعاتي چيست؟ نيروي بي چون و چراي پرسش. علت اينكه نمي توانيم از تجارب خود استفاده كنيم، غالباٌ ضعف حافظه نيست، بلكه علتش آن است كه سؤالات صحيحي از خود نمي كنيم تا نيروهاي ما رافعال سازد.
كامپيوتر مغز،هميشه آماده خدمتگزاري به شماست،و هر سؤالي را كه به آن بدهيد،مطمئناً پاسخي برايش خواهد يافت.اگر سؤال شما ياوه باشد(مثلاً چرا من هميشه بدبخت و گرفتارم؟)طبعاً جوابي ياوه هم خواهيد گرفت.از سوي ديگر،اگر سؤال بسيار خوب وثمربخشي بكنيد(مثلاً چگونه مي توانم از اين موقعيت استفاده كنم؟)خود به خود به راه حلهاي مناسب هدايت خواهيد شد.
پاسخهاي تازه،از پرسشهاي تازه برمي خيزند.هم اكنون چه سئوال نيروبخشي به نظرتان مي رسد كه از خود،يا از عزيزانتان بپرسيد؟
دوست من آقاي دابليوميچل از نظر طرح سؤالات درخشان،نمونه است.وي در يك حادثه فجيع،تمام بدنش فلج شد.اما غصه و تاسف رابه خود راه نداد و درعوض از خود پرسيد( چه چيز هاي هنوز برايم باقي مانده است ؟) انديشيد( اكنون چه كارهايي از من ساخته است كه حتي در گذشته نمي توانستم انجام دهم؟به علت وقوع اين حادثه، چه خدمتهايي مي توانم به ديگران بكنم؟)
در بيمارستان ، باپرستاري به نام آني آشنا و بلافاصله به او علاقمند شد . بدن ميچل چنان سوخته بود كه شناخته نمي شد و بعلاوه از كمر به پائين بكلي فلج شده بود،اما چنان جسارتي داشت كه از خود پرسيد( چگونه مي توانم دل او را به دست آورم؟) و چندي نگذشت كه با يكديگر ازدواج كردند . اگر از شكست و يا جواب منفي نمي ترسيديد، هم اكنون چه پرسشهايي از خود مي كرديد؟
بعضيها در مسائل مربوط به عشق و زناشويي، پا پيش نمي گذارند، زيرا از خود سؤالاتي
 مي كنند كه آنان را مردد مي سازد. مثلاٌ ( اگر خواستگاري بهتر از من داشت چه ؟ اگر خود را گرفتار كردم و جواب رد شنيدم چه ؟ ) و بدين ترتيب نمي توانند از امكاناتي كه در اختيار دارند استفاده كنند.
در روابط زناشويي مي توان پرسيد( چه بخت بلندي داشتم كه تو وارد زندگي من شدي ؟)
( از كدام خصوصيت تو بيش از همه خوشم مي آيد؟) ( پيوند با تو، چقدر زندگي ، ما را غني تر كرده است؟)
از خود و همسرتان، چه سؤالاتي مي توانيد بكنيد كه باعث شود خود را خوشبخت ترين افراد عالم بدانيد؟

هر قدر كه در زندگي خود به موفقيتهايي رسيده باشيم، بالاخره زماني فرا مي رسد كه در مسير پيشرفت فردي و شغلي خود به موانعي بر مي خوريم. بروز مشكلات ، به خودي خود چندان مهم نيست ، بلكه واكنش شما در هنگام بروز مشكل داراي اهميت است .
 براي يافتن راه حل ، به نكات زير توجه كنيد:
پرسشهاي مربوط به يافتن راه حل
1 – در اين مشكل، چه جنبه خوب و مثبتي مي توان يافت؟
2 – چه چيزي هنوز كامل نيست؟
3 – براي اينكه وضعيت را به صورت دلخواه در آورم چه بايد بكنم؟
4 - براي اينكه وضعيت را به صورت دلخواه در آورم چه كارهايي را نبايد انجام دهم؟
5 – ضمن انجام كارهايي كه براي بهبود شرايط لازم است، چگونه مي توانم از تلاش خود لذت ببرم؟
چه عاملي سبب شد كه دانلد ترامپ از راه معاملات املاك، ثروت بي حسابي بدست آورد؟ مسلماٌ يكي از رموز موفقيت او، شيوه ارزيابي وي بوده است. او در ارزيابي هر ملكي كه از نظر او مي توانست منافع اقتصادي قابل ملاحظه اي در بر داشته باشد، از خود مي پرسيد( بدترين حالت ممكن كدام است؟و اگر آن بدترين حالت اتفاق بيفتد آيا من قادر به تحمل خسارت آن هستم؟) و وقتي مي ديدكه مي تواند بدترين حالت ممكن را تحمل كند آن معامله را انجام مي داد ، زيرا اگر آن حالت اتفاق نمي افتاد ، طبعاٌ سود سرشاري مي برد. پس از آنكه ترامپ رو به ورشكستگي رفت، ناظران اقتصادي متوجه شدند كه وي دچار غرور شده و خود را شكست ناپذير مي دانسته است و بعلاوه به سؤال ( بدترين حالت ممكن چيست )ديگر توجه نمي كرده است.
بخاطر داشته باشيد كه نه تنها سؤالاتي كه از خود مي پرسيد، بلكه حتي سؤالاتي هم كه مطرح نمي كنيد، در سرنوشتتان مؤثرند.
پرسشهايي كه دائماٌ از خود مي كنيم، موجب رخوت يا نشاط، كج خلقي يا خوشرويي و بدبختي يا خوشبختي ما مي شوند. پرسشهايي از خود بكنيد كه روحيه شما را تقويت كنند و شما رادر جاده بهروزي انسان، به پيش برانند.
 اگر تاكنون بارها سعي كرده ايدكه وزن خود را كم كنيد و موفق نشده ايد،ممكن است به اين علت باشد كه سؤالات نادرستي از خود پرسيده ايد. مثلاٌ ( چه بخورم كه كاملاٌ سير شوم؟) يا( شيرينترين و مقوي ترين غذايي كه ميتوانم بخورم چيست؟)
بجاي سؤالات بالا، چه مي شداگر مي پرسيديد ( چه غذايي نيازهاي بدن مرا واقعاٌ تامين مي كند؟) يا ( كدام غذاي سبك و خوشمزه را مي توانم بخورم كه به من انرژي كافي بدهد؟) و هنگامي كه به پرخوري و سورچراني وسوسه مي شديد مي گفتيد( اگر اكنون اين غذا را بخورم، بعداٌ از خوردن چه غذاهايي بايد خودداري كنم تا بازهم به هدف خود برسم؟(اگر اكنون خود را كنترل نكنم بعداٌ به چه قيمتي برايم تمام خواهد شد؟)
اگر در سؤالات عادتي كه هميشه از خود مي كنيد،تغيير كوچكي بدهيد، تغييري اساسي در زندگيتان به وجود خواهد آمد.
پرسشها بلافاصله باعث انحراف فكر در نتيجه موجب تغيير احساسات ما مي شوند در زندگي هر كسي، لحظات و خاطرات زيبايي وجود دارد كه يادآوري آنها احساسي دلپذير ب به وجود مي آرود. مثلاٌ اولين روزي كه به تنهايي از منزل خارج شديد، يا تولد اولين فرزندتان، يا صحبت با دوستي كه باعث تقويت اعتماد به نفس در شما شده است. پرسشهايي از اين قبيل كه ( به خاطر چه چيزهايي بايد شكر گذار باشم؟) و يا ( در حال حاضر چه چيزهاي عالي در زندگي خود دارم؟) باعث مي شود كه اين لحظات را بخاطر آوريم و نه فقط احساسي خوب نسبت به زندگي خود پيدا كنيم، بلكه به عزيزان و اطرافيان خود نيز بيشتر خدمت نمائيم.
ميان پرسش و استفاده از عبارات تاكيدي، تفاوت بزرگي است. ممكن است به عنوان تاكيد و تلقين به نفس، يك روز تمام با خود بگوييد( من خوشبختم، من خوشبختم، من خوشبختم). اما اثر اين تلقين در ايجاد ايمان و يقين، غير از اين است كه از خود بپرسيد(اكنون به چه دليل خوشبختم؟ اگر بخواهم احساس رضايت كنم، از چه چيزهاي مي توانم راضي باشم؟) پرسش، تنها تكرار مكررات يك جمله نيست، بلكه باعث تغيير مركز توجه مي شود و دلايلي واقعي و قاطع براي تغيير احساس به وجود مي آورد. بدين ترتيب، بجاي تكرار صرف عبارات تاكيدي، عملاٌ تغييري در احساس به وجود مي آيد. تغييري كه واقعي و پايدار است.

چگونه مي توان بهبودي فوري در زندگي ايجاد كرد؟ راهش كشف و الگو برداري از پرسشهاي عادتي افرادي است كه مورد احترامتان هستند. اگر كسي را يافتيد كه بي نهايت خوشحال و راضي است، يقين داشته باشيد كه دليلش يك چيز است: اين شخص، دائماٌ به چيزهايي توجه مي كند كه موجب رضايت و شادي اند، و دائماٌ چيزهايي از خود مي پرسدكه شادماني او را افزون مي سازند. كساني هم كه به موفقيتهاي بزرگ مالي دست مي يابند، عموماٌ در زمينه سرمايه گذاري سؤالات متفاوتي را مطرح مي كنند.
براي اينكه به سطحي تازه از موفقيت در هريك از جنبه هاي زندگي دست يابيد، در جستجوي كساني باشيد كه قبلاٌ به هدفهاي دلخواه شما رسيده اند. آنگاه سؤالاتي را كه آنان مي كنند، الگو برداري كنيد.

يكي از عوامل اصلي موفقيت، آمادگي براي گرفتن پاسخ است. والت ديسني در زماني كه فيلم ( سرزمين عجايب) را مي ساخت، راه منحصر به فردي رابراي پرسش يافته بود. وي سرتا سر يك ديوار را به معرفي مراحل گوناگون طرح، اختصاص داده و از كليه كاركنان پرسيده بود(چه پيشنهاد اصلاحي به نظرتان مي رسد؟)
 بدين ترتيب وي به قدرت خلاقه يك گروه عظيم دسترسي پيدا كردو در پاسخ به آن سؤ الات خوب، به نتايج خوبي رسيد.
لازم نيست كه حتماٌ در راس يك سازمان بزرگ باشيد تا بتوانيد از اين شيوه استفاده كنيد. آيا مي توانيد راههاي ديگري براي استفاده از اين روش پيدا كنيد؟ از ميان افرادي كه هر روز با آنها سر و كار داريد، چه كساني مي توانند گنجينه منابع اطلاعاتي خود را در اختيارتان بگذارند( البته اگر بخواهيد و بپرسيد)؟

پاسخهايي كه مي گيريم به سؤالاتي كه مي خواهيم بپرسيم بستگي دارد. نكته آن است كه بايد سؤال خاصي را پيدا كنيد كه روحيه شما را نيرومند سازد. به عنوان مثال اگر آموزش و پيشرفت، در نظرتان داراي اهميت است، سؤالي از اين قبيل( چگونه مي توانم از وضعي كه پيش آمده استفاده و در آينده، بهتر عمل كنم؟)براي بهبود روحيه واز ميان بردن عواطف منفي كاملاٌ مفيد و مؤثر است.
در موقعيتهاي دشوار زندگي، از خود بپرسيد( آيا ده سال ديگر هم اين موضوع اهميت خواهد داشت؟)
هنگام برخوردهاي شخصي و بگو مگو با اشخاص، از خود بپرسيد ( چه عامل ديگري ممكن است باعث ناراحتي اين شخص شده باشد و من چگونه مي توانم به او كمك كنم؟) و اين پرسش باعث مي شود كه اختلافات، به سرعت حل شود و بتوانيد محبت خود را ابراز كنيد.
نوع بشر قدرت چشم پوشي و فراموشي عجيبي دارد. در هر لحظه معين امور بي شماري هست كه مي تواند مورد توجه ما قرار گيرد، اما فقط مي توانيم به چند مورد بطور آگاهانه منمركز شويم.
با طرح يك سؤال، خواه آن را از خودتان بپرسيد يا از ديگري، بلافاصله مركز توجه شما تغيير مي كند. مثلاٌ اگر از همكار يا يكي از اعضاي گروه خود بپرسيد( مي داني كاري كه مي كنيم چه اثري در جامعه باقي مي گذارد؟) بلافاصله همه جزئيات پر دردسر طرح را فراموش مي كند و متوجه منافع دراز مدت آن مي شود.
آيا مي توانيد از اين شيوه براي كمك به فردي كه مي شناسيد استفاده كنيد؟
در جستجوي هر چيزي كه باشيم، همان را خواهيم يافت. براي اينكه اين موضوع ثابت شود تمريني را انجام دهيد. در جايي كه اكنون نشسته ايد به مدت يك دقيقه به اطراف توجه كنيد، آنگاه از خود بپرسيد( چه چيزهايي به رنگ قهوه اي در اينجا وجود دارد؟) نام اشياء قهوه اي را روي كاغذ بنويسيد.
سپس چشمان خود را ببنديد و سعي كنيد اشياء سبز رنگ را بخاطر آوريد. اگر قبلاٌ به موقعيت محل آشنايي داشته باشيد اين كار كمي دشوار است، اما اگر در محل نا آشنايي باشيد به طور قطع بسيار دشوار خواهد بود! بخاطر آوردن اشياء قهوه اي آسان است اما اشياء سبز را نمي توان به آساني بخاطر آورد.
براي اينكه به نتيجه برسيد چشمان خود را باز كنيد و بار ديگر اشياء اطراف را از نظر بگذرانيد. اين بار بيشتر اشياء سبز را خواهيد ديد! بخاطر داشته باشيد،( هرچه را بجوييد همان را مي يابيد.) متوجه باشيد كه در جستجوي چه چيزي هستيد.
 
اين كه چه كاري را ممكن و چه كاري را غير ممكن بدانيم بسته به سؤالاتي است كه از خود مي كنيم. كلمات خاص و ترتيبي كه از آنها استفاده مي شود باعث مي شود كه بعضي امكانات را در نظر نگيريم و يا بعضي از امكانات را كاملاٌ مسلم بپنداريم. مثلاٌ وقتي مي پرسيد چرا من هميشه كارها را خراب مي كنم؟ بطور ناخواسته فرضيه اي را قبول كرده ايد و آن اين است كه واقعاٌ كار را خراب مي كنيد، در حالي كه ممكن است واقعاٌ چنين نباشد.
سعي كنيد فرضيات را بنفع خود بنا كنيد. براي تقويت باورهاي تازه از خاطرات و اطلاعات خود كمك بگيريد. از خود بپرسيد( اين تجربه چگونه مهارتهاي مرا كامل مي كند؟) يا( صحبتهايي كه با هم كرديم چگونه روابط ما را قويتر و محكمتر مي سازد.)
 
پرسش باعث مي شود پاسخهايي كه ظاهراٌ اصلاٌ وجود ندارد پيدا شود. در اوايل كارم يكي از همكاران من مبالغ هنگفتي از پولهاي شركت را اختلاس كرد. مشاورانم بارها به من گفتند كه اعلام ور شكستگي كنم . اما من از خود پرسيدم( چگونه مي توانم اين كار راسروسامان دهم؟ چگونه مي توانم كاري كنم كه شركت من حتي مؤثرتر از گذشته عمل كند؟ چگونه مي توانم حتي هنگامي كه خواب هستم به مردم كمك كنم؟)اين پرسشها باعث شد بتوانم يك برنامه تلويزيوني بسيار موفق را طراحي كنم كه تاكنون به زندگي ميليونها نفر كمك كرده است.
اگر پاسخي را كه انتظار داريد، دريافت نكنيد آيا دلسرد مي شويد؟ يا اينكه همچنان به پرسيدن ادامه مي دهيد تا به پاسخ مورد نياز برسيد؟
يك برنامه روزانه شبيه مراسم دعا يا عبادت براي خود در نظر بگيريد. سعي كنيد هر روز دو يا سه پاسخ به هر يك از پرسشهاي زير بدهيد و از نوري كه در وجودتان ايجاد مي شود لذت ببريد. اگر پاسخ دادن به اين سؤالات برايتان دشوار است تغيير كوچكي در جمله بندي آنها بدهيد.مثلاٌ به جاي ( در حال حاضرچه چيزي بيش از همه موجب رضايت وخوشبختي من است؟) مي توانيد بپرسيد( اگر بخواهم از چيزي در زندگي خود راضي باشم، آن چيز كدام است؟)
پرسشهاي نيرو بخش صبحگاهي
1 – در حال حاضر در زندگي من چه چيزي باعث خوشحالي است؟ چه چيزي مرا راضي مي كند؟ نسبت به آن چه احساسي دارم؟
2 – در حال حاضر چه چيزي در زندگي من مايه شور و هيجان است. كدام جنبه آن مرا به هيجان مي آورد؟ نسبت به آن چه احساسي دارم؟

پرسشهاي نيروبخش صبحگاهي ( ادامه)
3 - در حال حاضر در زندگي خود به چه چيزي افتخار مي كنم؟ چه جنبه اي از آن مايه افتخار است؟ نسبت به آن چه احساسي دارم؟
4 - در حال حاضر در زندگي خود نسبت به چه چيزي شكر گزارم؟
5 - در حال حاضر در زندگي خود از چه چيزي لذت مي برم؟ كدام جنبه آن لذتبخش است؟
نسبت به آن چه احساسي دارم؟
6 – در حال حاضر در زندگي خود به چه چيزي پابندم؟ كدام جنبه آن مرا متعهد مي سازد؟ نسبت به آن چه احساسي دارم؟
7 – چه كسي را دوست دارم؟ چه كسي مرادوست دارد؟چه چيزي عشق آفرين است؟ نسبت به آن چه احساسي دارم؟
بعد ها ياد خواهيد گرفت كه چگونه دعاي موفقيت روزانه را به شكل مؤثرتري انجام دهيد.

براي تكميل پرسشهاي نيروبخش صبحگاهي، سه پرسش نيروبخش شامگاهي را نيز پيشنهاد مي كنيم،تا بتوانيم وقايع روز گذشته را به كمك آنها مجسم و ارزيابي كنيد. شما كه در طول روز پرسشهاي ثمربخشي از خود كرده ايد خوب است باطرح پرسشهاي شامگاهي روحيه بگيريد و آنگاه به بستر برويد.
پرسشهاي نيروبخش شامگاهي
1 – امروز چه چيزهايي را بخشيده ام؟ چه كمكهايي به ديگران كرده ام.
2 – امروز چه چيزهايي ياد گرفته ام؟ چه مهارتهاو امتيازات تازه اي كسب كرده ام؟
3 – امروز تا چه حد كيفيت زندگي خود را بالا برده ام؟ چگونه مي توانم ذخيره امروز را سرمايه فرداي خودسازم؟
4 – ( اگر دلتان مي خواهد پرسشهاي نيروبخش صبحگاهي را تكرار كنيد؟)

 تنها چيزي كه نيروي پرسش را محدود مي سازد عقايد ما درباره امور ممكن و غير ممكن است. يكي از اعتقادات اساسي كه تاثير مثبتي بر سرنوشت من داشته است اين است كه اگر من به پرسيدن ادامه دهم مسلماٌ پاسخ لازم را خواهم گرفت. پاسخ هميشه كافي هست. كافي است سؤال صحيحي را مطرح كنيم.

سؤالات مناسبي كه مي توانيد مرتباٌ از خود بپرسيد كدام است؟ در زندگي من در سؤال ساده و نيرومند براي غلبه بر مشكلات نقش داشته است: ( چه حسني در اين كار وجود دارد؟)و ( چگونه مي توانم از اين موقعيت استفاده كنم؟) پرسش اول افكار منفي ما را از بين مي برد و باعث مي شود كه معناي دلخواه رابه وقايع زندگي خود بدهيم.پرسش دوم توجه ما را از ( چرا) به (چگونه) و پيدا كردن راه حلها معطوف مي كند.
دو پرسش را كه موجب تغيير روحيه و دستيابي به نيروي دروني مي شود طرح كنيد. اين پرسشها را به پرسشهاي نيروبخش صبحگاهي بيفزاييد تا جزء لاينفك دعاهاي روزانه شما براي مو فقيت باشند.

لئوبو سكاليا پرسش ساده اي را مطرح كرده است كه مي تواند تغييري بزرگ پديد آورد . اين شخص در زمينه روابط انساني خدمات بزرگي را انجام داده است. پدر بوسكاليا هر شب از او مي پرسيد( امروز چه چيزي را ياد گرفته اي ؟) و كودك كه مي دانستا بايد پاسخي را براي اين اين سؤال آماده داشته باشد، اگر اتفاقاٌ در آنروز چيز جالبي رادر مدرسه ياد نگرفته بود فوراٌ به سراغ دائرة المعارف مي رفت. چندين دهه بعد باز هم بوسكا ليا بهبستر نمي رفت مگر اينكه چيزي تازه و ارزشمند ياد گرفته باشد.
اگر اين پرسش يا پرسشي نظير آنرا جزو برنامه روزانه خود قرار دهيد چه تاثيري در زندگي شماو يافرزندانتان خواهد داشت؟ آيا مي توانيد به اين كار به اندازه خواب و خوراك اهميت دهيد؟
زماني فرا ميرسد كه بايد از پرسش دست برداريد و عمل را آغاز كنيد پرسشهايي از اين قبيل كه (هدف واقعي از زندگي چيست ؟) ( به چه چيزي بيش از همه پا بندم؟) و( علت وضعيت فعلي من چيست؟) سؤالات بسيار خوبي هستند اما اگر خود را براي يافتن پاسخ معذب كنيد نتيجه چنداني نخواهيد گرفت. حد پاسخ به هريك از اين سؤالات آن است كه موجب اطمينان و اقدام به عمل شود. پس براي گرفتن نتيجه ابتدا ببينيد چه چيزي ( دست كم در حال حاضر ) برايتان بييشترين اهميت را دارد و با استفاده از نيروي فردي به دنبال آن برويد و كم كم كيفيت زندگي خود را تغيير دهيد.


پنج شنبه 4/5/1386 - 8:51
آموزش و تحقيقات
1- تغيير در شيوه ها وانعطاف لازم براي ايجاد اين تغيير رمز بسيار خوبي براي موفيت بشمار مي آيد .
2- اگر كاري را كه هميشه انجام داده ايد انجام دهيد به همان نتيجه اي مي رسيد كه قبلاً رسيده ايد اگر نتيجه ديگري مي خواهيد كاري ديگر انجام دهيد .
3- ابتدا مشخص كنيد و باور كنيد كه چيزي وجود دارد كه بايد تغيير كند .
متغير را بشناسيد ، تازماني كه باور نكنيد چيزي بايد تغيير كند هيچ اتفاقي نمي افتد .
4- دقيقاً مشخص كنيد چه چيزي بايد تغيير كند؟ چگونه؟ با كمك چه كسي؟ با شروع از كجا؟ از كي؟ چرا؟
5- اين تغيير را چه كسي بايد ايجاد كند؟
6- مراحل مختلف اين تغيير چيست؟
7- با استفاره از اهرم هاي رواني ، جذابيت ذهني اين تصوير را آنقدر زياد كنيد تا تصاوير منفي غلط نا خود آگاه كنار برود و اثر خود را از دست بدهد.
8- از روش جايگزيني ، براي تغيير استفاده كنيد.
9- باور كنيد كه خودتان بايد تغيير كنيد .
و باور كنيد كه شما مي توانيد تغييرات جدي ايجاد كنيد .
10- شما مي توانيد با تغيير در بعضي از رفتارهاي به ظاهر كوچك و ساده تغييراتي شگرف در آينده خود ايجاد كنيد .
11- هر گونه تغيير در اين لحظه، سرنوشت شما را تغيير مي دهد .
12- براي تغيير سرنوشت خود همين لحظه بر خيزيد و پس از تفكر، عمل كنيد و تغييري كوچك را ايجاد نماييد .
13- تغيير مي تواند فوري باشد اما زمينه سازي و تداوم و پايداري آن فوري نيست . بهاي چيزي را كه مي خواهيد تغيير بدهيد بپردازيد .
14- هر لحظه همراه تحول ها وظيفه و تكليف جديدي پيش مي آيد. با تغييري در رفتار خود براي انجام اين وظيفه آماده شويد.
15- تغيير بايد در دانش ونگرش و رفتار صودت گيرد.
16- بعضي وقتها فقط كافي است زاويه ديد را عوض كنيد.
17- به خاطر داشته باشيد الزاماً اشتباهات بزرگ و نتايج زيان بار عظيم، نتيجه خطاهاي بزرگ نيستند ، ممكن است اشتباه و خطاي كوچك به خطاهاي بزرگي منجر شود.
18-كارهاي آسان را جدي بگيريد و كارهاي جدي را آسان بگيريد.
19- سماجت در برابر تغعييراتي كه ضروري است ، نوعي خسارت است.
20- هندسه تغيير:
         نقطه آغاز تغيير :  خودم
         زمان تغيير :  الآن
                مكان تغيير :  اينجا
             زمينه تغيير : شناخت و اعتقاد
        محرك هاي تغيير :  تلقين و تكرار و تصاوير ذهني
          كليد هاي تغيير :  دقت در موضوع  
          پشتيبان تغيير :  آرامش- احساس
        سرعت در تغيير :  شور و اشتياق
           كنترل تغيير :  تفكر و تعقل
             معيار تغيير :  عقل و دين
 
پنج شنبه 4/5/1386 - 8:49
آموزش و تحقيقات
1- تمام افراد مجهز به سيستم ورودي وپردازش و خروجي هستند.
2- هر انساني،نقشه اي ذهني و مخصوص به خود از جهان دارد.
3- ما به دليل وجود فيلترهايي كه بعضي از آنها را خودمان مشخص کرده ايم و بسياري از آنها در اثر عادت- تلقين- وراثت- محيط- تربيت- باورها و ... شكل گرفته است، دنياهاي متفاوتي را تجربه مي كنيم.
4- هر كسي دنياي مخصوص به خود را از دريچه ذهني خود مي بيند.
5- الزاماً ورودي هاي يكسان خروجي هاي يكساني را باعث نمي شود.
6- انسان ها قدرت دارند كه فيلترهايي در مسير ورودي ها قرار دهند تا با تغييري در معني ها و محتواها و زمينه ها، فضاهاي متغير و هدفمندي براي سيستم پردازش ايجاد نمايند.
7- فيلترهايي را كه براي ورودي ها بكار مي گيريد بايد مثبت و سازنده و خلاق باشد.
8- به خاطر داشته باشيد كه اعمال ما نشأت گرفته از افكارمان هستند براي ايجاد هرگونه تغيير در عمل ابتدا بايد تغييري در شيوه تفكر صورت گيرد.
9- بايد ياد بگيريم چگونه مي توان جهان اطرافمان را به يك مفهوم و ادراك و تجربه خاص تبديل كرد و اين موضوع ظاهراً از طريق ورودي هاي حواس پنجگانه صورت مي گيرد بنابراين فيلترها براي مديريت بر اين ورودي ها الزامي است و يكي از مهمتين دستاوردهاي فنNLP نيز همين است.
10- از طريق متفاوت انديشيدن متفاوت رفتار خواهيد كرد و به نتايج متفاوتي نيز خواهيد رسيد.
11- تفكرمثبت يعني هنر استفاده بهينه از هر شرايطي با توجه به مديريتي كه بر انديشه خواهيد داشت مي توانيد پيامهاي هر پديده را دريافت كنيد.
12-تفكر مثبت يعني توانمنده در درك پيام هاي طبيعت و انسان ها و بطور كلي عالم هستي .
13- به خاطر داشته باشيد كه '' وسخر لكم ما في السماوات و ما في الارض''
يعني اي انسان آنچه در آسمان ها و زمين است براي شما تسخير شده است بنابر اين با توجه به نظام حكيمانه هستي و توجه به اين نكته كه هيچ چيزي عبث نيافريده شده است و با توجه به اين نكته كه انسان قرار است خليفه خدا شود.
مي توان دريافت كه حتماً تمام اين عالم حامل پيامي براي ماست.
14- هيچ پديده اي تصادفي نيست ما بايد هوشيارانه سهم خود را برداشت نماييم.
15- تفكر مثبت به معناي خوشبين بودن افراطي به همه چيز نيست بلكه عين واقع بيني است.
16- با تفكر مثبت مي توان از هر پديده اي تجربه اي آموخت و درسي گرفت.
17- تك تك لحطات و هر آنچه در اطرافمان مي گذرد مي توان معلم و مربي ما باشد.
         زقرص ماه رخشيدن بياموز           ز دست ابر بخشيدن بياموز
          صفا ازقطره هاي پاك شبنم        ز جام لاله خنديدن بياموز
              بخوان درچهرگل آيات پاكي       ز بلبل عشق ورزيدن بياموز
              سرافرازي زكوهستان فراگير         ز موج بحر جنبيدن بياموز
                زچشم اختران شب زنده داري      ز دور چرخ گرديدن بياموز
               سكوت ازتيره شبهاي دل انگيز         ز ظلمت رازپوشيدن بياموز
               اميد زندگاني از بهاران          زچشمه سارجوشيدن بياموز
              ز مرغان نغمه تسبيح بشنو     ز دريا آسمان ديدن بياموز
               جمال آفرينش را زصد شوق   چو شهنازي پرستيدن بياموز
18- هنر تجربه اندوزي عقل اكتسابي انسان را تقويت مي كند.
19- در كلام معصوم (ع) آمده است كه عقل يعني حفظ تجربه ها.
20- هر شب قبل از خواب تجربيات روزانه خود را مرور نماييد و ترجيحاً يادداشت كنيد.
21- بهترين معلمان ما تجربيات گذشته ما هستند.
22- تجربه رويدادهايي نيست كه با آن برخورد مي كنيم، بلكه تجربه برخوردهايي است كه با رويدادها داريم.
23- براي استفاده بهينه از لحظه ها بايد ياد بگيريم كه در هر واقعه قسمت مثبت و زيبايي وجود دارد كه بايد آن راكشف كرد.
24- انسانهاي عاقل كساني هستند كه دربرخورد با موقعيت ها، موضع گيري هاي مناسبي دارند.
25- تصميمات سرنوشت سازند نه شرايط.
26- امكانات و موقعيتها فقط زماني كارساز خواهند بود كه موضع گيري مناسبي اتخاذ شود.
پس بدون موضع گيري صحيح امكانات و نعمتها به تنهايي نمي تواند باعث حركت و رشدانسان شوند بلكه ممكن است موجب غرور و تكبر و عجب و بخل حرص حسد شود.
27- بهترين زاويه نگاه به يك پديده را شناسايي كنيد و سپس با پديده يا موقعيت برخورد نماييد.
28- از همين الآن تصميم بگيريد نگرش خود را نسبت به دنياي اطراف تغيير دهيد تا زندگانيتان تغيير كند.
29- دردل سختي ها و همراه با آنها آساني وجود دارد. ''ان مع العسر يسرا''
30- آنچه اهميت دارد هنر زيبايي شناسي است در هر جلوه اي از اين عالم مي توان زيبايي نسبي مربوط به آن را شناخت و از آن بهره برداري نمود.
31- موسيقي متن زندگي خود را خودتان بنواريد.
32- تحليل و تركيب وقايع مهم است نه فقط برخورد و پشت سر گذاشتن آن.
33- يكي از دستاوردهاي بسيار مهم تفكر مثبت هنر شكرگذاري است.
شكر يعني شناخت منعم، شناخت نعمت و استفاده صحيح از نعمتها
34- بكار گيري هر چيزي در جاي خودش يكي از نشانه هاي شكر انسان نسبت به خداست.
35- درك مسووليت در مقابل نعمت ها نشانه شكر است.
36- توجه به اين موضوع كه نعمت ها بازدهي لازم دارند و مصرف هر نعمت نيز بايد در بهترين راه و مطمئن ترين شكل صورت گيرد، باعث شكر گذاري مي شود و نتيجه آن افزايش بهره وري فردي است.
37- از ارسال كليه پيامهاي منفي- ويروسي و زهر آلود - به ذهن خود جداً خودداري كنيد .
38- ده روز روزه فكري بگيريد.
39- در معاشرت ها و انتخاب دوستان خود دقت كنيد. در دوراني كه مشغول بازسازي ذهني خود هستيد نسبت به گفتار و كردار خود مراقبت بيشتري داشته باشيد.
40- به داراييهاي خود از زاويه اي بنگريد كه امام حسين در دعاي عرفه و امام سجاد در مناجات شعبانيه و امام علي (ع) در دعاي كميل به آن توجه كرده اند.
41- در واژگان محاوره اي خود تغييراتي جدي ايجاد كنيد LINGUISTIC.
42- هركلمه يا عبارت حامل يك بار مثبت و منفي است كه خودتان نيزآن را تشخيص مي دهيد.
از كلمات و واژه ها و الفاظ و عبارات و جملات و حالت هايي استفاده كنيد كه حامل بار مثبت هستند.
43- حتي اهداف خود را نيز با عبارات مثبت مشخص كنيد.
44- به مثبتها خيره شويد و به منفي ها نظر كنيد.
45- عادت كنيد دوربينهاي خود را درمحل هايي نصب كنيد كه بهترين زاويه ديد را داشته باشند.
46- اگر بنا داريد تغييري درجايي ايجاد کنيد ابتدا بايد زمينه سازي درستي صورت گيرد و بهترين راه براي زمينه سازي مناسب تغيير دادن افكار و نگرش ها و طرز تلقي ها است.
47- فقط آن چيزي را كنترل كنيد كه از جانب شما قابل كنترل است و اجازه دهيد ساير چيزها در مسير خود حركت كنند.
48- خدايا آرامشي عطا بفرما تا آنچه را كه تغيير ناپذر است بپذيرم.
شهامتي عنايت بفرما تا آنچه را كه تغيير پذير است تغيير دهم.
و خردي عطا كن تا فرق ميان اين دو را نيز بفهمم.
49- امام صادق (ع) مي فرمايد : در هرچيزي كه اتفاق مي افتد براي صاحبان خرد و عبرت گيرندگان درس و پيامي نهفته است.
50- رسول اكرم (ص) مي فرمايد: در زندگي شما نسيم هايي مي وزد كه كه از جانب خداست آگاه باشيد كه خودتان را در معرض دريافت آن نسيم ها قرار دهيد.
51- به دنيا بگونه اي نگاه كنيد كه در شما حركتي ايجاد كند.
52-امام علي(ع) در نهج البلاغه مي فرمايد: دنيا و آنچه در آن است مثل خورشيد است.
اگر با آن به اطراف نگاه كني باعث نورانيت و بينايي مي شود اما اگر به آن نگاه كني كور مي شوي.
53- به خاطر داشته باشيد ما در مقابل هر نعمتي كه نصيبمان مي شود بدهكار مي شويم. اگر شرايطي ايجاد شود كه به خاطر وجود نعمتهايمان براي كسي كاري انجام دهيم آن هم در صورتي كه بتوانيم كارمان را درست انجام دهيم شايد از بدهكاري كاسته شود بنابراين وقت نداريم.
54-  اي قوم به حج رفته كجاييد كجاييد معشوق همينجاست بياييد بياييد
    ده بار از آن راه بدان خانه برفتيد     يك بار از اين خانه بر اين بام برآييد
55- يكي از بهترين راههاي رسيدن به تفكر مثبت اين است كه از سوالات پر قدرت و انرژي بخش و زاينده و پويااستفاده كنيم.
مثال: در برخورد با هر پديده بگوييد:
- اين پديده چه پيام مثبت و سازنده اي براي من دارد؟
- در اين لحظه بهترين كاري كه مي توانم انجام بدهم چيست؟
- چگونه در لحظه دست به عمل بزنم كه در آينده احساس پشيماني نكنم؟
- چه درسهايي مي توانم بگيرم؟
- از كدام زاويه نگاه كنم كه ديگران نگاه نكرده اند؟
- جنبه هاي نا شناخته اين موضوع چيست كه مي تواند به من كمك كند؟
- خدايا چگونه تو را شكر كنم كه ذهنم را متوجه ياد خودت كردي؟
- ...
56- واژه الحمد ا... رب العالمين را به عنوان جلوه كلامي و رفتاري براي شكر گذاري زندگي خود جاري كنيد.
57- براي هر موضوعي كه اتفاق مي افتد، بگرديد و معنايي پيدا كنيد.
از خودتان سوال كنيد:
- اين موضوع در چه شرايط ديگري جنبه متفاوتي پيدا مي كند؟
- اين موضوع براي چه كساني خيلي خوشحال كننده است؟
- چه افرادي همين الآن منتظر وقوع اين رويداد بودند؟
58- با طرح سؤالات خلاق و موثر مي توان مسير فكري را در يك لحظه تغيير داد و با اين تغيير مي توان روحيات را کنترل نمود.
59- براي مثبت شدن بايد از خود شروع كنيد.
60- از عبارات و كلمات تاكيدي مثبت استفاده كنيد و روزانه چندين مرتبه آن را تكرار نماييد.
 
پنج شنبه 4/5/1386 - 8:47
آموزش و تحقيقات
فنون ارتباطات موثر
1- موضوع ارتباطات در ابعاد زير مطرح مي شود:
الف - ارتباط انسان با خود
      ب - ارتباط انسان با خدا
 ج - ارتباط انسان با عالم
      د - ارتباط انسان با انسانهاي ديگر
 
2- درك اين نكته بسيار مهم است كه براي بهبود روابط با انسان ها بايد هر انساني رابطه اش را با خدا و خود و محيط اطرافش تعريف كند و به بهبود آن بپردازد.
3- انسان در اين عالم بايد بتواند انگيزه و رسالتي را كشف كند:
افحسبتم انا خلقناكم عبثا ايحسب الانسان ان فتيرك سوي
آيا پنداشته ايد ما شما را عبث و بيهوده آفريده ايم.
آيافكر مي كنيد انسان به حال خودش رها مي شود؟ (قرآن مجيد)
4-رابطه انسان با عالم بايد بر اساس درك پيام ها و كسب تجربيات حاصل از دريافت آن باشد.
5- رابطه انسان با عالم بر اساس زيبايي شناسي شكل مي گيرد.
6- رابطه انسان با عالم بر اساس باور نظام حكيمانه الهي شكل مي گيرد.
7- رابطه انسان با عالم بر اساس كشف مدلهاي هماهنگ در اين عالم و رسيدن به نظريات وحدت صورت مي گيرد.
8- رابطه انسان با طبيعت بايد رابطه اي عالي باشد، بايد به آن اعتماد كرد.
اين همه نقش عجب بر دروديوار وجود هر كه فكرت نكند نقش بود بر ديوار
9- رابطه انسان و طبيعت بايد بر اساس اين قاعده باشد كه آنچه در اين عالم وجود دارد مظهر عظمت خداست و ما در قبال آن مسووليت داريم.
 ابروباد ومه وخورشيد وفلك در كارند         تا توناني به كف آري وبه غفلت نخوري
همه از بهر تو سرگشنه و فرمانبردار         شرط انصاف نباشد كه تو فرمان نبري
10- حركت انسان بايد هم جهت با انرژي كائنات و همسو با آن باشد.
11- هر كاري كه انجام مي دهيم در نظام طبيعت تاثير مي گذارد.
12- گناه روند حركت نظامي طبيعت را كند مي كند چون بر خلاف فطرت طبيعت است.
13- رابطه انسان با خودش بايد بر اساس صداقت و پذيرش عيوب خود طرح شود.
14- اگر با خودمان رو راست باشيم با ديگران هم رو راست خواهيم بود.
15- خود پذيري مثبت و احساس خود ارزشمندي مثبت با خود خواهي فرق دارد.
16- از بين بردن كمبودها باعث افزايش اعتماد به نفس مي شود.
17- اگر بخواهيم خودمان را اثبات كنيم نشان ضعف ماست.
18- ديگران را تحقير كردن نشان از رابطه اي ضعيف با خودمان دارد.
19- بهانه گيري ها و سخت گيري هاي و تعصب هاي بيجا از عقده هاي حكايت مي كنند كه درون ما شكل گرفته است.
20- تراز كنگره عرش مي زنند صفير ندانست كه درين دامگه چه افتاده است
21- اگر قدر خودتان را بدانيد قدر ديگران را هم خواهيد دانست.
22- بزرگترين كمك ما به ديگران اين است كه به آنها كمك كنيم به خودشان كمك كنند.
23- ما بايد اين خود گم كرده را پيدا كنيم. (امام خميني)
24- خود شناسي با فضيلت ترين و پر منفعت ترين شناخت هاست.
25- ارتباط انسان با خدا بايد بر اساس تسليم و رضا مطرح شود.
26- ارتباط انسان با خدا، رابطه مالك و مملوك، رابطه معبود وعبد، رابطه مرزوق و رازق، رابطه غني و فقير و ... است.
27- كيفيت رابطه انسان با خدا، خلق وخوي انسان را در برخورد با ديگران و حتي خودش تغيير مي دهد.
28- اگر كسي خدا را ناظر اعمال خودش بداند با نيت صحيح و شكل درست با ديگران ارتباط برقرار خواهد كرد.
29- در روايت معصومين آمده است كه اگر مي خواهيد رابطه تان را با خلق درست كنيد ابتدا رابطه خود را باخدا درست كنيد.
30- آرامش حقيقي، آرامش كسي است كه خود را به خدا تسليم كرده است و خود را در آغوش او احساس مي كند.
31- بسياري از رابطه ها كه قطع مي شود به دليل عدم ايجاد نياز است.
در رابطه با شيوه هاي ارتباطات موثر با ديگر انسان ها نكات زير طرح مي شود:
1- همه كارها به نوعي ارتباط است از قبيل رفتارها- سليقه ها- انتخاب ها و...
2- چگونگي ارسال يك پيام در ابتدا، چگونگي دريافت آن را مشخص مي كند.
3- مهم آن موضوعي است كه مخاطب شما دريافت مي كند نه چيزي كه شما ارسال مي كنيد.
4- ارتباطات كاملاً دو طرفه مي باشد.
33-پيدا كردن نقاط مشترك در ايجاد يك ارتباط خيلي مهم است.
34- با انسانها از چيزهايي كه آنها دوست دارند، صحبت و ارتباط را آغاز كنيد.
35- درارتباط با انسانها فرستنده- پيام- زمينه- مجراي ارتباطي- باز خورد و گيرنده نقش دارند.
36- همنوايي وهمسويي با ديگران و همگامي و با فركانس آنها حركت كردن خيلي مهم است.
37- نيت ارتباط تاثير زيادي در نفوذ و و صميميت دارد.
38- بطور كلي از نظر مسووليت پذيري نسبت به ديگران چهار نوع ارتباط وجود دارد:
الف - بي تفاوتي نسبت به ديگران
ب - همدردي با آنها
ج - همدلي با آنها
د - همراهي با آنها
39 عواملي از قبيل خانواده- آموزش وپرورش- مديريت- در بهبود ارتباطات خيلي موثر است.
40-عواملي از قبيل پشتكار- آرامش- اعتماد به نفس- رضايت از خود و تقويت سلامت رواني در بهبود ارتباطات تاثير بسياري دارد.
41- با درك قانون راه حلهاي متنوع به خاطر داشته باشيد در ارتباط با ديگران فقط به اجراي يك روش تكراري محكوم نيست راه حلهاي بيشتري امتحان كنيد.
42- حتي الامكان سعي كنيد عمل كنيد تا عكس العمل.
43- در ارتباطات با ديگران، كلمات 7 % ،لحن 37 % و زبان تن (رفتار و عملکرد ) 55 % نقش دارند.
44- قضاوت در مورد ديگران ارتباط با آنها را مختل مي سازد.
45- هنر تفكيك در ارتباطات بسيار كاربرد دارد.
46- بين عمل و عامل فرق بگذاريد تا ارتباط خوبي برقرار نماييد.
47- سه عامل تعميم و حذف و تحريف را به خاطر داشته باشيد.
48- مهارت در استفاده از زبان بدن، راهي است بسيار سريع و موثر در بهبود ارتباطات .
49- با ديگران از راهي كه آنها دوست دارند ارتباط بر قرار كنيد.
50- ابتدا درك كنيد تا سپس درك شويد.
51- از سوالات باز و سوالات سقراطي و ارتباط غير مستقيم استفاده نماييد.
52-با توجه به دروازبانان ادراك با آدم ها برخورد كنيد.
53- نشانه هاي آدم هاي بصري- سمعي و حسي و منطقي را در نظر داشته باشيد و از همان راه وارد شويد.
54- براي ايجاد صميميت بايد گوش دادن را فرا بگيريد.
55- در گوش دادن عكس العمل مناسب و متناست نشان دهيد.
56- در گوش دادن با مخاطب همگام و همراه شويد و با مدل او برخورد كنيد.
57- انديشيدن همدلانه يكي از راههاي صميميت است. خود را جاي طرف مقابل بگذاريد.
58- قبل از هر اقدام يا هر صحبتي حتماً يك دقيقه فكر كنيد و  هدف گذاري نماييد.
59- در گوش دادن گاهي اوقات سوالاتي از گوينده بپرسيد.
60- بعضي اوقات قسمتي ازبحث هاي گوينده را به او بازگو كنيد تا اطمينان حاصل كند كه شما حرفهاي اورا مي فهميد.
61- به جاي نمايش احساسات، فقط آن را بيان كنيد.
62- حتماً از شيوه خلع سلاح استفاده كنيد.
63- برخي از ويژگيهاي ارتباط غلط عبارتند از:
1- اصرار به حق جانبي 6- سرزنش              11- توقع
2- درماندگي                          7- انكار و عصبيت      12- پرخاشگري انفعالي
3- تحقير       8- طعنه                   13- قرباني كردن ديگران
4- حالت تدافعي                    9- پاتك زدن     14- رد گم كردن
5- توهين                                   10- بي توجهي           15- عجله

64- بعضي از فيلترهايي كه باعث اختلال در ارتباطات مي شود:
1- قضاوت                 6- بي توجهي
2- پيش بيني عجولانه 7- فشار رواني
3- حواس پرتي                             8- نتيجه گيري عجولانه
4-با ذهنيت گوش دادن 9- ذهن خواني
5- تعصب                                              10- لجاجت

65- چهار عامل ترس و فرار و تنبلي و لجاجت عوامل هلاك كننده انسانها هستند.
66- به بار كلماتي كه بكار مي بريد حتما توجه كنيد.
67- كلمات در ارتباطات حتي الامکان صريح- كوتاه- دقيق- صحيح- مؤدبانه و پر محتوا باشد.
68- به قالب هاي ذهني افراد نيز توجه كنيد.
69- با توجه به شخصيت كودك- بالغ و والد نسبت به تحليل رفتار متقابل تمرينات خاصي انجام دهيد.
70- تفاوتهاي زن و مرد را نيز در ارتباطات جدي بگيريد.
پنج شنبه 4/5/1386 - 8:46
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته