• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 2172
تعداد نظرات : 1604
زمان آخرین مطلب : 4959روز قبل
دعا و زیارت

 
                                                                                                                                                



 


جشن رهایی از اسارت نفس و شكوفایی ایمان و یقین بر شما مبارك باد


ضمن سلام و عرض ادب، بمناسبت عید سعید قربــان، عید عبادت و بندگی و عید اطاعت از پروردگار توانا حضور همه ی مسلمانان جهان تبریك و تهنیت عرض نموده و لحظاتی خوش و لذت بخش را برای یكایك شما عزیزان آرزومندم.
  


چهارشنبه 20/9/1387 - 14:53
دعا و زیارت


سلام بر تیغ ابراهیم-سلام بر احساس اسماعیل-سلام بر انتهای بندگی و سلام بر هرچه پاكیست

عاشقان عیدتان مبارك باد


چهارشنبه 20/9/1387 - 14:31
مصاحبه و گفتگو

مردی با اسب و سگش در جاده‌ای راه می‌رفتند. هنگام عبور از کنار درخت عظیمی، صاعقه‌ای فرود آمد و آنها را کشت. اما مرد نفهمید که دیگر این دنیا را ترک کرده است و همچنان با دو جانورش پیش رفت. گاهی مدت‌ها طول می‌کشد تا مرده‌ها به شرایط جدید خودشان پی ببرند.

پیاده ‌روی درازی بود، تپه بلندی بود، آفتاب تندی بود، عرق می‌ ریختند و به شدت تشنه بودند. در یک پیچ جاده دروازه تمام مرمری عظیمی دیدند که به میدانی باسنگفرش طلا باز می‌شد و در وسط آن چشمه‌ای بود که آب زلالی از آن جاری بود. رهگذر رو به مرد دروازه ‌بان کرد و گفت: "روز بخیر، اینجا کجاست که اینقدر قشنگ است؟"

دروازه‌بان گفت: "روز به خیر، اینجا بهشت است."
- "چه خوب که به بهشت رسیدیم، خیلی تشنه‌ایم."
دروازه ‌بان به چشمه اشاره کرد و گفت: "می‌توانید وارد شوید و هر چه قدر دلتان می‌خواهد بنوشید."
- اسب و سگم هم تشنه‌اند.
نگهبان:" واقعأ متأسفم . ورود حیوانات به بهشت ممنوع است."

مرد خیلی ناامید شد، چون خیلی تشنه بود، اما حاضر نبود تنهایی آب بنوشد. از نگهبان تشکر کرد و به راهش ادامه داد. پس از اینکه مدت درازی از تپه بالا رفتند،به مزرعه‌ای رسیدند. راه ورود به این مزرعه، دروازه‌ای قدیمی بود که به یک جاده خاکی با درختانی در دو طرفش باز می‌شد. مردی در زیر سایه درخت‌ها دراز کشیده بود و صورتش را با کلاهی پوشانده بود، احتمالأ خوابیده بود.

مسافر گفت: " روز بخیر!"
مرد با سرش جواب داد.
- ما خیلی تشنه‌ایم . من، اسبم و سگم.
مرد به جایی اشاره کرد و گفت: میان آن سنگ‌ها چشمه‌ای است. هرقدر که می‌خواهید بنوشید.
مرد، اسب و سگ به کنار چشمه رفتند و تشنگی‌شان را فرو نشاندند.
مسافر از مرد تشکر کرد. مرد گفت: هر وقت که دوست داشتید، می‌توانید برگردید.
مسافر پرسید: فقط می‌خواهم بدانم نام اینجا چیست؟
- بهشت
- بهشت؟ اما نگهبان دروازه مرمری هم گفت آنجا بهشت است!
- آنجا بهشت نیست، دوزخ است.
مسافر حیران ماند:" باید جلوی دیگران را بگیرید تا از نام شما استفاده نکنند! این اطلاعات غلط باعث سردرگمی زیادی می‌شود! "
- کاملأ برعکس؛ در حقیقت لطف بزرگی به ما می‌کنند. چون تمام آنهایی که حاضرند بهترین دوستانشان را ترک کنند، همانجا می‌مانند...

دوشنبه 18/9/1387 - 17:12
محبت و عاطفه
عشق را چگونه تفسیر میکنید؟

Once a Girl when having a conversation with her lover, asked
یك بار دختری حین صحبت با پسری كه عاشقش بود، ازش پرسید


Why do you like me..? Why do you love me
چرا دوستم داری؟ واسه چی عاشقمی؟


I can"t tell the reason... but I really like you
دلیلشو نمیدونم ...اما واقعا"‌دوست دارم


You can"t even tell me the reason... how can you say you like me
تو هیچ دلیلی رو نمی تونی عنوان كنی... پس چطور دوستم داری؟


How can you say you love me
چطور میتونی بگی عاشقمی؟


I really don"t know the reason, but I can prove that I love
من جدا"دلیلشو نمیدونم، اما میتونم بهت ثابت كنم


Proof ? No! I want you to tell me the reason
ثابت كنی؟ نه! من میخوام دلیلتو بگی


Ok..ok!!! Erm... because you are beautiful,
باشه.. باشه!!! میگم... چون تو خوشگلی،

because your voice is sweet,
صدات گرم و خواستنیه،

because you are caring,
همیشه بهم اهمیت میدی،

because you are loving,
دوست داشتنی هستی،

because you are thoughtful,
با ملاحظه هستی،

because of your smile,
بخاطر لبخندت،

The Girl felt very satisfied with the lover"s answer
دختر از جوابهای اون خیلی راضی و قانع شد

Unfortunately, a few days later, the Lady met with an accident and went in coma
متاسفانه، چند روز بعد، اون دختر تصادف وحشتناكی كرد و به حالت كما رفت

The Guy then placed a letter by her side
پسر نامه ای رو كنارش گذاشت با این مضمون

Darling, Because of your sweet voice that I love you, Now can you talk?
عزیزم، گفتم بخاطر صدای گرمت عاشقتم اما حالا كه نمیتونی حرف بزنی، میتونی؟

No! Therefore I cannot love you
نه ! پس دیگه نمیتونم عاشقت بمونم

Because of your care and concern that I like you Now that you cannot show them, therefore I cannot love you
گفتم بخاطر اهمیت دادن ها و مراقبت كردن هات دوست دارم اما حالا كه نمیتونی برام اونجوری باشی، پس منم نمیتونم دوست داشته باشم

Because of your smile, because of your movements that I love you
گفتم واسه لبخندات، برای حركاتت عاشقتم

Now can you smile? Now can you move? No , therefore I cannot love you
اما حالا نه میتونی بخندی نه حركت كنی پس منم نمیتونم عاشقت باشم


If love needs a reason, like now, There is no reason for me to love you anymore
اگه عشق همیشه یه دلیل میخواد مثل همین الان، پس دیگه برای من دلیلی واسه عاشق تو بودن وجود نداره

Does love need a reason?
عشق دلیل میخواد؟

NO! Therefore!!
نه!معلومه كه نه!!

I Still LOVE YOU...
پس من هنوز هم عاشقتم


True love never dies for it is lust that fades away
عشق واقعی هیچوقت نمی میره

Love bonds for a lifetime but lust just pushes away
این هوس است كه كمتر و كمتر میشه و از بین میره

Immature love says: "I love you because I need you"
"عشق خام و ناقص میگه:"من دوست دارم چون بهت نیاز دارم

Mature love says "I need you because I love you"
"ولی عشق كامل و پخته میگه:"بهت نیاز دارم چون دوست دارم

"Fate Determines Who Comes Into Our Lives, But Heart Determines Who Stays"
"سرنوشت تعیین میكنه كه چه شخصی تو زندگیت وارد بشه، اما قلب حكم می كنه كه چه شخصی در قلبت بمونه

دوشنبه 18/9/1387 - 16:57
رويا و خيال
خواب دیدم ......
در خواب با خدا گفتگویی داشتم
خدا گفت: پس می خواهی با من گفتگو کنی؟
گفتم: اگر وقت داشته باشید.
خدا لبخند زد.
چه چیزی بیش از همه شما را در مورد انسان متعجب می کند؟
خدا پاسخ داد؛
این که آنها از بودن در دوران کودکی ملول می شوند، عجله دارند که زودتر بزرگ شوند و بعد حسرت دوران کودکی را می خورند،
اینکه سلامتشان را صرف به دست آوردن پول می کنند و بعد پولشان را خرج حفظ سلامتی می کنند،
اینکه چنان زندگی می کنند که گویی هرگز نخواهند مرد و چنان می میرند که گویی هرگز زنده نبوده اند،
خداوند دست های مرا در دست گرفت و مدتی هر دو ساکت ماندیم!
بعد پرسیدم: بعنوان خالق انسان ها می خواهید آنها چه درس هایی از زندگی یاد بگیرند؟
خدا با لــــبخند پاسخ داد؛
یاد بگیرند که نمی توان دیگران را مجبور به دوست داشتن خود کرد، اما می توان محبوب دیگران شد،
یاد بگیرند که خوب نیست خود را با دیگران مقایسه کنند،
یاد بگیرند که ثروتمند کسی نیست که دارایی بیشتری دارد،‌ بلکه کسی است که نیاز کمتری دارد.
یاد بگیرندکه ظرف چند ثانیه می توانیم زخمی عمیق در دل کسانی که دوستشان داریم ایجاد کنیم،
و سال ها وقت لازم خواهد بود تا آن زخم التیام یابد،
و با بخشیدن بخشش را یاد بگیرند،
یاد بگیرند کسانی هستند که عمیقا آنها را دوست دارند اما بلد نیستند احساسشان را ابراز کنند یا نشان دهند،
یاد بگیرند که می شود دو نفر به یک موضوع واحد نگاه کنند و آن را متفاوت ببینند،
یاد بگیرند که همیشه کافی نیست دیگران آنها را ببخشند، بلکه خود نیز باید خود را ببخشند.
و یاد بگـــیرند که من اینـــجا هستم ...
همیشه!
دوشنبه 18/9/1387 - 16:38
فلسفه و عرفان
سرزمین عرفات
در فاصله حدود 21 كیلومترى شهر مكّه، سرزمین مقدّسى است با پیشینه تاریخى دیرینه كه نامش عرفات است. حاجیان پس از پوشیدن لباس احرام، براى انجام حج تمتع، راهى آنجا شده و از ظهر روز نهم ذیحجه تا غروب آفتاب، در این سرزمین وقوف مى كنند و به دعا و نیایش مى پردازند تا خداى رحمان، به آنها رحمت آورده بار دیگر اجازه ورود به حرم را به آنان عطا نماید.
تشنگان معرفت، وعارفان عاشق، براى حضور در عرفات، شور و شوق فراوان از خود نشان داده، براى همنشینى با حضرت صاحب الأمر ـ ارواحنا لتراب مقدمه الفداء ـ كه همه ساله در این موقف حضور دارند، سر از پاى نمى شناسند...
در این كه چرا عرفات را بدین اسم خوانده اند، اختلاف نظر وجود دارد:
1 ـ برخى گفته اند: آدم و حوا پس از رانده شدن از بهشت و فرود آمدن بر زمین، در این سرزمین یكدیگر را ملاقات نموده، همدیگر را شناختند; از این رو آنجا را عرفات نامیده اند.
2 ـ گروهى دیگر عقیده دارند: از آن رو این سرزمین را عرفات گویند كه مردم در آن به گناهان خود اعتراف مى كنند.
3 ـ امام صادق ـ علیه السلام ـ ( در روایتى طولانى) پس از بیان ماجراى فرود آمدن آدم ـ ع ـ در عرفات و همراهى نمودن جبرئیل با ایشان، فرمودند:
جبرئیل به آدم گفت: هنگامى كه خورشید غروب كرد، هفت مرتبه به گناه خود اعتراف كن و هفت مرتبه نیز توبه و طلب آمرزش نما. و آدم چنین كرد، پس آنجا عرفات نامیده شد; زیرا آدم در آن، به گناه خود اعتراف نمود و براى فرزندان او نیز سنت شد كه [در این سرزمین] به گناهان خود اعتراف كرده، از خداوند آمرزش بخواهند، همانگونه كه آدم چنان كرد ...
دوشنبه 18/9/1387 - 16:35
دانستنی های علمی
عماد اعتماد
فرامرز یکی از شخصیتهای شاهنامه
فربد راست
فرجاد عالی
فرخ شاد
فرخزاد شاد به دنیا آمده
فردوس بهشت
فرزاد تولد باشکوه
فرزام سزاوار
فرزان عاقل
فرزین دانا
فرشاد شاد
فرناز بالا
فرود یکی از شخصیت های شاهنامه
فروهر جوهر
فرهاد یکی از شخصیت های شاهنامه
فرهنگ فرهنگ
فریبرز یکی از شحصیت های شاهنامه
فرید منحصر بفرد
فریدون یکی از شخصیت های شاهنامه
فیروز پیروز، پیروزی
کامران موفق
کامشاد آرزوی شاد
کامیار موفق
کسرا یکی از شخصیت های شاهنامه
کاوه یکی از شخصیت های شاهنامه
کاووس یکی از شخصیت های شاهنامه
کورش بنیانگذار سلسله هخامنشی در ایران
کوشا کوشنده، سخت کوش
کیا شاه، مدافع، محافظ
کیان شاهان
کیانوش یکی از شخصیت های شاهنامه
کیخسرو یکی از شخصیت های شاهنامه
کیقباد یکی از شخصیت های شاهنامه
کیوان جهان
کیومرث یکی از شخصیت های شاهنامه
گباد یکی از شخصیتهای شاهنامه
گشتاسب یکی از شخصیتهای شاهنامه
گودرز یکی از شخصیتهای شاهنامه
گیو یکی از شخصیتهای شاهنامه
مانی نقاشی که خود را پیامبر معرفی می کرد
منوچهر یکی از شخصیتهای شاهنامه
مهراب یکی از شخصیتهای شاهنامه
مهران یکی از شخصیتهای شاهنامه
مهرداد هدیه آفتاب
مهرزاد نوزاد آفتاب
مهرک یکی از شخصیتهای شاهنامه
مهرنگ رنگ آفتاب
مهیار یکی از شخصیتهای شاهنامه
میلاد تولد
يکشنبه 17/9/1387 - 14:58
دانستنی های علمی
آبـتین
یکی از شخـصیت های شاهـنامه، پدر فریدون
آذین
نام فرمانده لشگر بابک خـرمدین، تـزیـین و آرایش
آراد
فرشته ای
آرام
ساکت
آرتان
نام پدر زن داریوش کبـیر
آرش
یکی از پهـلوانان سنـتی ایران
آرشام
بسیار نیرومند، پدر بزرگ داریوش کبـیر

آرمان
هـدف
آرمین
یکی از شخـصیت های شاهـنامه
آریا
نام باستانی ایران
آریامنش
دارای خلق و خوی آریایی، نام پسر داریوش
آریانا
منسوب به نژاد و قوم آرین یا آریایی
آرین
مربوط به نژاد آریا
آزاد
آزاد
آویژه
خاص و خالص، پاک و پاکیزه
اخـگر
پاره آتش
اردشیر
یکی از شخـصیتهای شاهـنامه
اردوان
یکی از شخـصیت های شاهـنامه
ارژنگ
یکی از شخـصیت های شاهـنامه
ارسلان
شیر
ارشیا
سریر و تخـت
اسفندیار
یکی از شخصیتهای شاهنامه
اشکان
بنیانگذار سلسله اشکانیان
افشار
شریک، معاون، رفیق
افشین
نام سردار ایرانی
امید
آرزو
امیر
شاه
انوش
جاودان
انوشیروان
نام یکی از پادشاهان ایرانی در زمان ساسانیان
اورنگ
ادراک
ایرج
نام یکی از شخصیتهای شاهنامه
بابک
یکی از شخصیت های شاهنامه
باربد
نام نوازنده نامی دربار خسرو پرویز
بامداد
آغاز صبح
بامشاد
نام نوازنده نامی دوران ساسانیان
بردیا
نام یک شاهزاده(برادر کمبودجیه پسر کوروش
برسام
یکی از سرداران یزدگرد ساسانی
برنا
جوان
بروز
بلند بالا، نام پسر سهراب
برزن
نام پهلوان ایرانی، نام پسر گرشاسب
بزرگمهر یکی از شخصیتهای شاهنامه
به آئین به دین
بهبد نگهبان
بهرام مریخ، یکی از شخصیتهای شاهنامه
بهرنگ رنگ نیک
بهروز روز خوب و نیک
بهزاد کسی که به نیکی زاده شده
بهمن یازدهمین ماه ایرانی. شخصیت های شاهنامه
بهمنش دارای مش و کردار شایسته
بهنام مشهور
بهنود نام شاهان هند
بیژن یکی از شخصیتهای شاهنامه
پارسا ایرانی، مقدس
پاشا نامی آذری به معنای پروردگار
پرشان رزمجو
پرویز یکی از شخصیت های شاهنامه
پرهام نام یک پیامبر
پویا جستجو، جویا
پوژمان آرزو
پولاد نام یکی از پهلوانان ایرانی در زمان کیقباد
پهلبد آهنگساز دوران خسرو پرویز ساسانی
پیام پیام
پیروز یکی از شخصیتهای شاهنامه
پیروزان نام برادر شاپور اول
پیمان قبول
تورج یکی از شخصیت های شاهنامه
تهماسب یکی از شخصیت های شاهنامه
تهمورث نام یکی از شاهان ایرانی
جاوید ابدی
جمشید نام شاهی باستانی، از شخصیت های شاهنامه
جهاندار دارنده جهان
جهانشاه شاه جهان
جهانگیر فاتح جهان
حامی مدافع
خداداد هدیه ای از طرف خدا
خسرو یکی از شخصیتهای شاهنامه
خشایار نام یکی از شاهان هخامنشی
دارا ثروتمند، یکی از شخصیتهای شاهنامه
داراب یکی از شخصیتهای شاهنامه
داریوش نام یکی از شاهان هخامنشی
رامتین نوازنده معروف زمان ساسانیان
رخشان درخشان
رستان یکی از شخصیت های شاهنامه
زال یکی از شخصیتهای شاهنامه ( پدر رستم (
زرتشت نام یک پیامبر
ساسان بنیانگذار عهد ساسانی
سالار رهبر
سام یکی از شخصیتهای شاهنامه
سامان خانه، سامان
سامی بالا مقام
سپهر آسمان
سنجر شاهزاده
سهراب یکی از شخصیت های شاهنامه ( فرزند رستم
سیامک مرد سیاه مو
سیاوش یکی از شخصیت های شاهنامه
شاپور یکی از شخصیت های شاهنامه
شاهرخ صورت شاه
شاهکام خواست شاه
شاهین باز ( پرنده ای کوچکتر از عقاب(
شایا سزاوار
شایان سزاوار
شهاب ستاره دنباله دار
شهباز شاهین دربار
شهرام نام پادشاهی
شهرداد هدیه شهر
شهروز رودی بزرگ
شهریار شاه
شهیار دوست شاه
يکشنبه 17/9/1387 - 14:56
طنز و سرگرمی


دلم از دوریت پاره پاره شد دوختمش حالا تنگ شده . چیكار كنم ؟

میگن : گوشه آسمون نوشته ٬ هرکی یارش خوشگله ٬ جاش تو بهشته . خدائیش چه شانسی داریاااااا مفتی مفتی داری میری بهشت !!!

اشک بهترین پدیده ی دنیاست ولی تا زیبا ترین چیز ها رو از انسان نگیره خودشو تقدیم نمیکنه

شادی بهانه ای برای زندگیست تمام لحظه هایت سرشار از این بهانه

سرمایه عمر یک نفس است , ان نفس برای یک هم نفس است , وقتی نفسی با نفسی هم نفس است , ان نفس برای یک عمر بس است

در این بازار نامردی به دنبال چه می گردی؟ نمی یابی نشان هرگز تو از عشق و جوانمردی برو بگذر از این بازار ، از این مستی و طنازی اگر چون کوه هم باشی در این دنیا تو می بازی

ما كه همسایه اشكیم ولى با دل تنگ/ گر لبى خنده كند یاد شما مى افتیم.

میگن به یاد یكی بخوابی خوابشو میبینی! می میرم برات تا همیشه ببینمت!

گرچه از دوری این فاصله ها مأیوسم از همین فاصله ی دور تو را می بوسم

مثل شقایق زندگی کن ،کوتاه اما زیبا! مثل پرستو کوچ کن ،فصلی اما هدفمند! مثل پروانه بمیر ،دردناک اما عاشق !

گل اگر خشک شود ساقه اش می ماند ،دوست اگر دور شود خاطره اش میماند .

ضعیف ترین کلمه حسرت است ،آن را نخور . سست ترین کلمه غرور است ،بشکنش. لطیف ترین کلمه لبخند است ،ان را حفظ کن صمیمی ترین کلمه دوست است او را فراموش نکن .

شب که میاد یواش یواش با چشمک ستاره هاش... اجازه هست از آسمون ستاره کش برم برات؟

دلم برای دیدنت چه شاعرانه لک زده. بلور قلب کوچکم ز دوریت ترک زده

به غضنفر میگن با جام جم جمله بساز، میگه من صبحها كه از خواب پا می‌شم جام جم می‌كنم...

اگه گفتی پس از مرگ مدیر عامل گوگل (البته بعد از صد و بیست سال!) به فرزندش چی می‌رسه؟
- گوگل ارث! 

دوست من فقط با روشن کردن یک بخاری شما هم میتوانید در تعطیلی مدارس و دانشگاه ها و ادارات سهیم باشید ...
هم اکنون نیازمند یاری سبزتان هستیم!
ستاد تعطیلی امتحانات و ادارات

معلمی در كلاس علوم از دانش آموزی پرسید:« با دیدن پای این حیوان، نام حیوان را بگو.»
دانش آموز هر چه به پایی كه در دست معلم بود نگاه كرد، نتوانست پاسخ دهد. معلم پس از مدتی گفت: «بگو اسمت چیه تا برایت یك صفر بگذارم.»
دانش آموز پایش را از كفش درآورد و گفت: «خب، شما هم از روی پای من بگویید اسمم چیه.»

معلم : احمد بگوببینم پرستو ها کی به سمت جنوب پرواز می کنند
احمد: وقتی که دمشان به سمت شمال باشد

خرج كن ولی اسراف نكن. عاشق شو ولی دیوانگی نكن. اسوده باش ولی بیخیالی نكن. حرف بزن ولی وراجی نكن. دوستت دارم……….. ولی پررو نشو

شنبه 16/9/1387 - 15:45
دعا و زیارت

مهدویت در کلام امام محمد باقر علیه السلام

بیشترین روایات و اخباری که در زمینه معارف دینی و اسلامی به ما رسیده

 است، از جانب امام باقر و امام صادق علیهماالسلام بوده است زیرا در

دوره آن امامان بزرگ فرصتی مناسب فراهم گشت تا آنان بتوانند ظرائف و

 نکات دقیق دینی را برای هدایت بشریت ارائه نمایند از جمله اموری که در

سخنان و گفتار امام باقر علیه السلام به طور کامل مورد تبیین قرار گرفته

است، مساله مهدویت می باشد که به جلوه‎هایی از آن اشاره می نماییم:


تسلط کامل حضرت مهدی (عج) بر عالم


بی شک نمی توان حکومت مهدوی را محدود در یک گوشه خاص جهان

نمود و حضرت مهدی ارواحنا فداه را به یک نژاد خاص مربوط کرد بلکه آن حضرت متعلق به تمام عالم می باشد و دولت و حکومت وی بر تمام جهان می باشد چنان چه قرآن کریم سیطره آن حضرت را بر تمامی زمین می داند و می فرماید: "ان الارض یرثها عبادی الصالحون"(1)؛ زمین را بندگان شایسته به ارث خواهند برد که امام باقر علیه‎السلام در ذیل این آیه می فرمایند: «این افراد (صالحون) همان یاران مهدی(عج) در آخرالزمان خواهند بود.» (2)

و در جای دیگر فرمودند: گویا یاران حضرت مهدی را می بینم که بر خاور و باختر گیتی مسلط شده‎اند و هیچ چیز در عالم نیست مگر آن که از آنان فرمان می برد."(3)


ایجاد اقتصادی سالم و مفید در جامعه بشری
عدم برنامه‎ریزی صحیح، ویژه‎خواری، تبعیض و ... از اموراتی هستند که زندگی رفاهی و معیشتی دنیا را فلج می کند و راه یک زندگی متعادل و سعادتمندانه را برای تک تک افراد از میان برمی دارد. به طور حتم اگر منابع و ثروت‎های خدادادی با یک برنامه‎ریزی صحیح و همچنین مدیریتی متعهد و کارآمد در کلیه جوامع تقسیم گردد شاهد اقتصادی با برکت و با بازدهی کلان خواهیم بود و این رویه در حکومت حضرت مهدی(عج) به طور کامل محقق خواهد شد.

در آن دولت کریمه، هر نیازمندی به آمال و حوائج خود خواهد رسید و آن

حضرت چنان بذل و بخشش به افراد جامعه می نماید که حتی پیامبران گذشته

 چنین کاری را نکرده‎اند و کار به جایی می رسد که دیگر کسی یافت نمی

شود که بتوان به او کمک کرد و همه مردم به تمکن مادی و اقتصادی

سرشاری دست خواهند یافت.

امام باقر علیه السلام در این باره چنین فرمودند: «حضرت مهدی(عج) در

 سال دو بار به مردم مال می بخشد و در ماه دو بار امور معیشت به آنها می

 دهند. تا نیازمندی به زکات باقی نماند . صاحبان زکات زکات خود را نزد

 فقراء می آورند ولی آنها نمی پذیرند. پس آنها زکات خویش را در کیسه‎

هایی قرار می دهند و در اطراف خانه‎ها می گردند تا محتاجی پیدا کنند ولی

مردم بیرون می آیند و می گویند: ما احتیاج به پول شما نداریم. سپس آن

حضرت چنان دست به بخشش اموال می زند به طوری که تا آن روز کسی

 این چنین بخشش اموال نکرده باشد.» (4)

آن حضرت در جایی دیگر در مورد بهبود وضع معیشتی اجتماع و مردم

چنین می فرمایند: «همه اموال جهان در نزد مهدی (عج) گرد می آید آنچه

 در دل زمین است و آنچه بر روی زمین است آن گاه مهدی (عج) به مردم

 می گوید: بیایید و این اموال را بگیرید این‎ها همان چیزهایی است که برای

 به دست آوردن آنها قطع رحم کردید و خویشان خود را رنجانیدید خون‎های

 به ناحق ریختید و مرتکب گناهانی شدید.» (5)


رشد عقلی و تکامل معرفتی بشریت


یکی از آرمان‎های عظیم انبیاء الهی گسترش علم و معرفت در میان مردم

بوده است، عقلانیتی که در پرتو آن بتوان به سعادت و پیشرفت کاملی دست یافت. چنان چه حضرت امیرالمومنین می فرمایند: « خداوند به سوی مردم پیامبران را فرستاد تا فطرت آنان را بیدار نمایند و نعمت‎های فراموش شده را به آنها تذکر دهد و با آنان اتمام حجت نماید و نیروهای پنهانی و عقول آنان را باور نماید.» (6)از برنامه‎های اصلی حضرت مهدی نهادینه کردن فرهنگ تعلیم و تربیت دینی و اسلامی و عقل محوری در میان مردم می باشد و ظرفیت علمی و معرفتی آنان را به حد کمال خواهند رسانید.

این مطلب را در حدیثی از امام باقر علیه السلام چنین می خوانیم: «قائم ما

 به هنگام قیام نیروهای عقلانی مردم را تمرکز می دهد و منت الهی خویش

 را بر سر مردم خواهد گذاشت و خردها و دریافت‎های عقلی را به کمال می

 رساند و دانش آنان را گسترش می دهد.» (7)

در حکومت عدل جهانی دیگر ضعف و خلاء فکری و معرفتی وجود ندارد

و ریز و درشت اجتماع از منابع سرشار علمی و عقیدتی سیراب می شوند و

 حتی زنان خانه‎دار نیز از آن بی بهره نمی مانند. امام باقر علیه السلام در

 این باره فرمودند: «در زمان حکومت مهدی (عج) به همه مردم حکمت و

 علم می آموزند تا جائی که زنان در خانه‎ها با کتاب خدا و سنت پیامبر

 قضاوت می کنند.

قرآن کریم حضرت مهدی را به آب گوارایی تشبیه می کند و می فرماید:

 «قل ارایتم ان اصبح ماءکم غورا فمن یاتیکم بماء معین» (8) ؛ اگر آب

حیات شما در زمین فرو رود چه کسی آن آب روان را برای شما خواهد

 آورد؟ که امام باقر علیه السلام در حدیثی زیبا این آب گوارا را به وجود

 مقدس حضرت مهدی و گسترش علم و معرفت و کمال در میان بندگان خدا

 تاویل می نمایند و هم چنین می فرمایند: «این آیه در باره امام قائم نازل

 شده است یعنی کیست که امام شما را آشکار کند که شما را از آسمان و

زمین آگاه سازد و از حلال و حرام و آمین خدا مطلع کند.»(9) امید است

 که خداوند متعال همه ما را از دوستان و یاران آن حضرت در غیبت و

ظهورشان مقرر فرماید.


پی نوشت‎ها:


1- قرآن کریم، انبیاء 105.

2- تفسیر مجمع البیان، ذیل آیه 105 انبیاء .

3- موعود امام مهدی، کتاب سوم، ص 452 .

4- بحارالانوار، ج 52، ص 39 .

5- غیبت نعمائی، ص 237.

6- نهج البلاغه، 33.

7- بحارالانوار، ج52، ص 236.

8- قرآن کریم، ملک 30.

9- کمال الدین، ج1، ص 325.

شنبه 16/9/1387 - 15:35
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته