• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 191
تعداد نظرات : 80
زمان آخرین مطلب : 5234روز قبل
دعا و زیارت

خطبه پيامبر(ص) در روز آخر شعبان

سلمان فارسى رحمه الله فرمود: «خطبنا رسول الله صلى الله عليه و آله فى آخر يوم من شعبان، فقال يا ايها الناس قد اظلكم شهر عظيم مبارك، شهر فيه ليلة خير من الف شهر، جعل الله صيامه فريضة و قيام ليله تطوعا، من تقرب فيه بنافلة من الخير كان كمن ادى فريضة فيما سواه، و هو شهر الصبر، و الصبر ثوابه، الجنه، و شهر المواسات و شهر يزاد فى رزق المؤمن، و شهر اوله رحمة،و اوسطه مغفرة، و آخره عتق من النار، و هو للمؤمن غنم و للمنافق غرم‏» (1)

ماه رمضان براى مؤمن سود و براى منافق خسران است

حضرت سلمان فرمود: در روز آخر شعبان پيامبر(صلى الله عليه و آله) براى ما خطبه‏اى در فضيلت ماه رمضان قرائت فرمود: و در خطاب خويش به ما فرمود: اى مردم براستى سايه افكنده بر سر شما ماه بزرگ مباركى، ماهى كه در او شبى است كه از هزار ماه بهتر است، كه خداوند روزه‏اش را فرض و واجب نموده، و به پا داشتن عبادات شبش را به طور استحباب مقرر فرموده است، كسى كه تقرب بجويد به خداوند،به انجام نافله خيرى، مثل آن است كه در غير ماه رمضان فريضه‏اى انجام داده باشد، و اين ماه ماه صبر است، و صبر هم اجر و ثوابش بهشت است.

و ماه روزه، ماه مواسات و برابرى است، و ماهى است، كه رزق مؤمن در او زياد مى‏گردد، و ماهى است كه اولش رحمت و وسطش مغفرت و آمرزش، و آخرش آزادى از آتش جهنم است، و اين ماه براى مؤمن بهره و منفعت است، و براى منافق خسارت و ضرر.

چهارشنبه 21/6/1386 - 21:40
خانواده

با تو آغاز می کنم خوب من به نام تو

 می نویسم قصه ای تازه از الهام تو

ای شروع دل پذیر مثل خورشید بی نظیر

 به تو تقدیم می کنم عشق و از من بپذیر

ای قشنگترین بهانه واسه گفتن ترانه

 من یه عشق جاودانه به تو تقدیم می کنم

در این غربت شبانه با صداقت عاشقانه

قلبم و با این ترانه به تو تقدیم می کنم

ای طلوع ماندگار گل همیشه بهار

 به تو تقدیم میکنم هر چه هست در روزگار

گفته ها نا گفته ها هر چه هست در باورم

به تو تقدیم میکنم ای آرزوی آخرم

سه شنبه 20/6/1386 - 13:27
خانواده

میخوام یه قصری بسازم . پنجره هاش آبی باشه

من باشم و تو باشی و یک شب مهتابی باشه

میخوام یه کاری بکنم . شاید بگی دوستم داری

میخوام یه حرفی بزنم . که دیگه تنهام نذاری

امشب میخوام تا خود صبح . فقط برات دعا کنم

برای خوشبخت شدنت . خدا خدا خدا کنم

میخوام برات از آسمون . یاسای خوشبو بچینم

میخوام شبا عکس تو رو . تو خواب گلها ببینم

میخوام یه جادو بکنم . همیشه پیشم بمونی

از تو کتاب زندگی . یه حرف رنگی بخونی

امشب میخوام برای تو یه فال حافظ بگیرم

اگر که خوب در نیومد . به احترامت بمیرم

امشب میخوام رو آسمون عکس چشاتو بکشم

اگر نگاهم نکنی . ناز نگاتو بکشم

امشب میخوام تا خود صبح . فقط برات دعا کنم

برای خوشبخت شدنت . خدا خدا خدا کنم

میخوام برات از آسمون . یاسای خوشبو بچینم

میخوام شبا عکس تو رو . تو خواب گلها ببینم


میخوام یه جادو بکنم . همیشه پیشم بمونی 

از تو کتاب زندگی . یه حرف رنگی بخونی

میخوام تو رو قسم بدم به جون هر چی عاشقه

به جون هر چی قلب صاف . رنگ گل شقایقه

یه موقعی فکر نکنی دلم واست تنگ نمیشه

فکر نکنی اگه بری . زندگی کمرنگ نمیشه

امشب میخوام تا خود صبح . فقط برات دعا کنم

برای خوشبخت شدنت . خدا خدا خدا کنم

سه شنبه 20/6/1386 - 13:0
خانواده

تو یعنی وسعت دریای آبی

تو یعنی آسمانی آفتابی

تو زیباترین حوری سرشتی

تو یعنی یاسمنهای بهشتی

تو یعنی یک بغل احساس بودن

تو یعنی قبله گاه یاس بودن

ومن یعنی عطش یعنی شقایق

تو معشوقی و من تنهای عاشق

سه شنبه 20/6/1386 - 12:52
خانواده

زمزمه کن ترانه شبهای بی ستاره رو

به آسمون امید بده یه خورشید دوباره رو

شکستن قلب منو هر کی تونست تجربه کرد

اما نمی تونه کسی بگیره از دلم تو رو

ای که تمام زندگیم با اسم تو شروع میشه

یه روز نیاد به من بگی، که دیگه از پیشم برو

ستاره شبهای من، نوبت از تو خوندنه

بیا که قلب من فقط به خاطر تو می زنه

تجربه کن یه شب از اون شبهای بی قراریمو

شاید که باورت بشه درد و دل فراریمو

روزهای تنهایی من مثل زمستون می مونه

اخه نبودی ببینی روزای بی بهاریمو

ای که حضورت می تونه بسوزونه تو دل منو

روزهای بی بهاریو شبهای بی قراریمو

ستاره شبهای من نوبت از تو خوندنه

بیا که قلب من فقط به خاطر تو می زنه

سه شنبه 20/6/1386 - 12:49
خانواده

توی تقویم مینویسم تا بمونه یادگاری

روز تلخ عاشقیمون گفتی که دوستم نداری

میچکه قطره اشکم روی این جمله ی آخر

حتی این قلم نداره این شکست تلخُ باور

میگذره روزها و سالها اما باز پر از غروبم

هر کی حالم رو میپرسه، به دروغ میگم که خوبم

نمیخوام کسی بفهمه با پریدنت شکستم

رفتی و تنهای تنها با خیال تو نشستم

توی تقویم مینویسم، رفت اونی که عاشقم کرد

دیگه خورشیدی ندارم، واسه این روزای دل سرد

تقویم از اسم تو پر شد جای تو خالی اینجا

منم و خاطره ی تو ، منم و قصه فردا

دوشنبه 19/6/1386 - 20:1
خانواده

دل من یه قفله اما دست تو مثل کلیده
می خوام از تو بنویسم کاغذام همش سفیده
یه سوال عاشقونه بگه هر کسی می دونه
اونکه دادم دل و دستش چرا دل به من نمی ده ؟
چه قدر دعا کنم من خدا رو صدا کنم من
دست من به آسمونه نیمه شب دم سپیده
گفتم از عشق تومی خوام سر بذارم به بیابون
گفت تو عاقل تر از اینی این کارا از تو بعیده
التماس کردم که یک شب لااقل بیا تو خوابم
گفت که هذیون رو تموم کن انگاری تبت شدیده
گفتم آرزو دارم تو مال من بشی یه روزی
گفت تو این دنیای بی رحم کی به آرزوش رسیده
اونی رو که دوست نداری دنبالت میاد تا آخر
اونی که دنبالشی تو چرا دائم ناپدیده
تو از اون روزی که رفتی دل من دیوونه تر شد
رنگ من که هیچی زیبا رنگ آسمون پریده
سرنوشت گریه نداره خودت این رو گفتی اما
تو دل من نمی دونم چرا باز یه کم امیده
تو من رو گذاشتی رفتی اما می خوام بنویسم
چه قدر واسم عزیزه اونکه از من دل بریده

دوشنبه 19/6/1386 - 19:55
خانواده

قلب مرا میان غمت جا گذاشتی

تو در حریم غربت من پا گذاشتی

رفتی و در سکوت تماشا نموده ام

تنهایی مرا تو چه تنها گذاشتی

رفتی و سهم عشق برای دل تو بود

سهمی برای این دل آیا گذاشتی؟

یک بغض کال ، یک سبد از درد بی کسی

سهم من غریب که اینجا گذاشتی

گفتی بهار می رسد اما دروغ بود

در قلب من غمی چو اهورا گذاشتی

یه قطره اشک سهم من از روزگار شد

در لحظه ای که پا به دنیا گذاشتی

 

دوشنبه 19/6/1386 - 14:46
خانواده

آروم بگیر ای دل ساده ی من

این همه دلتنگی بسه دیگر

اونکه تو رو دوست نداشت

شکست تو رو تنهایت گذاشت

فروخت تو رو به بی کسی

عشق تو رو باور نداشت

آروم بگیر ای دل دیوانه ی من

این همه بی قراری بسه دیگر

میدونم دیگه خیال عاشقی نداری

به جز او کسی را دوست نداری

میدونم تنهایی داری عذاب میکشی

به سختی تو سینه نفس میکشی

میدونم فقط بخاطر اون می تپی

حالا که نیست باید تمامش کنی

منتظرش نمون

باور کن رفته دیگر

عشق تو نیست ای دل عاشق من

دیگه بایست بسه دیگر

دوشنبه 19/6/1386 - 14:35
خانواده

دیگه چشما رنگی از دل نداره

دوستیها فرصت موندن نداره

دیگه حتی دست پردرد غما

فرصت یه لحظه رفتن نداره

دیگه آسمون شهر دلامون

حسی از ستاره عشق نداره

دیگه وقتی از غما قصه میگیم

قصمون بوی غم دل نداره

دیگه پرپر شدن دست گلا

واسمون یه لحظه ماتم نداره

دیگه نجوای منم دوست دارم

حاصلی به جز صد افسوس نداره

دیگه از زنگ صدای سرد تو

قلب من یه لحظه آروم نداره

دیگه از مرگ نگاه عشق تو

مردنم چیزی کم از من نداره

دیگه بعد از رفتنت اینو بدون

غصه های این دلم یه لحظه هم خواب نداره

دوشنبه 19/6/1386 - 14:31
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته