• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 130
تعداد نظرات : 99
زمان آخرین مطلب : 6077روز قبل
محبت و عاطفه

وصف گل سوری

صدای تو

از سایه سوی نیستان می ﺁید

و گل می دهد در هیاهوی باران

...

صدایت

یکی نرگس نوشکفته است

که از پشت رگبار می ایستد روبروی نگاهم

و عطری هوسناک بالا می ﺁید در ﺁهم

...

تو میگویی و لاله می روید از سنگ

تو می گویی و غنچه می جوشد از چوب

تو می گویی و تازه می روید از خشک

تو می گویی و زنده می خیزد از مرگ

...

صدای تو از سایه سار نیستان می ﺁید

و گل می دهد از گل زخمی بعد رگبار

و در ﺁب می ایستد روبروی نگاهم

صدای تو می بارد و ... زنده ام من .

شاعر:منوچهر ﺁتشی

چهارشنبه 5/2/1386 - 11:9
محبت و عاطفه

گذشت ثانیه ها بدون تو گذشت سالهای سخته ...

ولی ...

گذشت سال ها با تو گذشت ثانیه های زیباست ...

افسوس ...

 

سه شنبه 4/2/1386 - 8:30
محبت و عاطفه

تا بخوام به تو برسم...

باید ...

هفت خوان رستم

کوه کندن فرهاد

غصه های مجنون

رنج خسرو

را تحمل کنم

تا به تو برسم

دوشنبه 3/2/1386 - 11:3
محبت و عاطفه

نموندی و ماندم با مشکلاتم

نموندی و ماندم با غصه هایم

نموندی تا با تو گویم مشکلاتم

نموندی تا بگویم غصه هایم

نموندی تا بدونی راه حل مشکلاتم چیست

نموندی تا بدونی کلید راه حل غصه هایم چیست

 

شنبه 1/2/1386 - 10:24
محبت و عاطفه

انتظار

تنها دلیلی برای بودن

سوختن

ساختن

تنها دلیلی برای دیدن

دیدن تو

در انتظار تو

من تنها

همیشه

همه جا

در جستجوی تو

جمعه 31/1/1386 - 17:6
دانستنی های علمی

در راه دوست کشته شدن ﺁروزی ماست

دشمن اگر چه تشنه به خون گلوی ماست

گردیم دور یار چو پروانه دور شمع

چون سوختن در ﺁتش عشق ﺁروزی ماست

از جان گذشته ایم و بجانان رسیده ایم

در راه وصل این تن خاکی عددی ماست

خاموش گشته ایم و فراموش کی شویم

بس اینقدر که در همه جا گفتگوی ماست

ما را طواف کعبه بجز دور یار نیست

کز هر طرف رویم خدا روبروی ماست

هر کجا هست روی زمین ارغوان سرخ

ﺁبش ز خون ما گلشن از خاک کوی ماست

گر بسته اند مردم ظالم زبان خلق

غم نیست چونکه غالب دلها بکوی ماست

                                                                                     

شاعر: مهدی بهاالدین

چهارشنبه 29/1/1386 - 9:29
محبت و عاطفه

منو این پاهای خسته

توی این کویر بی روح

بدنبال تو می گردم

تویی ای سراب بی روح

چهارشنبه 29/1/1386 - 9:26
محبت و عاطفه

نگاه بکن تو چشمام

ببین که بی تو تنهام

هیشکیو توی دنیا

                                           بدون تو نمی خوام                     شاعر:داود بصیری
چهارشنبه 29/1/1386 - 9:25
محبت و عاطفه

عکس تو رو کشیدم

رو پنجره دوباره

شاید یه روزی بارون

از تو خبر بیاره

امشب بی تو دوباره

لا لا واست می خونم

بازم خواب طلایی

رو پلک تو می شونم

اگه ابرا نبارن

با اشک بارون می سازم

بهار عاشقی رو

به عشق تو می بارم

بغضم شکسته اما

خبر ازم نداری

نیستی ﺁخه کنارم

که پابه پام بیاری

ترو کسی ندیده

تو جاده ها یه بارم

بی تو محال بودن

سیاه روزگارم

باتو به قلب غصه

چه عاشقونه تاختم

بی تو همیشه سوختم

من عاشقونه ساختم

نمیشه باور تو چقدر دلم تنگ شده

وقتی تو نیستی انگار زندگی بی رنگ شده

شاعر:داود بصیری

چهارشنبه 29/1/1386 - 9:20
محبت و عاطفه

بگو تا همون بشم

بگو تا ﺁب بشم سیرابت کنم

بگو شمع بشم برات ﺁب بشم

بگو ﺁتش شم تا گرمت کنم

بگو تو بمیر تا من بمیرم

بگو تا همون بشم

همونی که دلت می خواد

همونی که قلب تو می خواد

همونی که با همه ی وجود می خوای من همون بشم

دوشنبه 27/1/1386 - 10:1
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته