• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 177
تعداد نظرات : 31
زمان آخرین مطلب : 3816روز قبل
دانستنی های علمی

مهم بودن خوبه ولی خوب بودن خیلی مهم تره . . .

چهارشنبه 7/5/1388 - 10:48
دانستنی های علمی

وقتی از شادی به هوا میپری ، مواظب باش کسی زمین رو از زیر پاهات نکشه . . .

چهارشنبه 7/5/1388 - 10:47
دانستنی های علمی

اگر یک روز هیچ مشکلی سر راهم نبود ، میفهمم که راه را اشتباه رفته ام . . .

چهارشنبه 7/5/1388 - 10:46
دانستنی های علمی

خوب گوش کردن را یاد بگیریم…

گاه فرصتها بسیار آهسته در میزنند . . .

چهارشنبه 7/5/1388 - 10:46
دانستنی های علمی

دوست داشتن بهترین شکل مالکیت

و مالکیت بدترین شکل دوست داشتن است . . .

چهارشنبه 7/5/1388 - 10:45
دانستنی های علمی

زیباترین حکمت دوستی ، به یاد هم بودن است ، نه در کنار هم بودن . . .

چهارشنبه 7/5/1388 - 10:44
دانستنی های علمی

باد می وزد …

میتوانی در مقابلش هم دیوار بسازی ، هم آسیاب بادی

تصمیم با تو است . . .

چهارشنبه 7/5/1388 - 10:43
طنز و سرگرمی
پسر ها: یا درس نمی خونند یا وقتی می خواند بخونند باید حسش بیاد. وقتی حسش میاد كه شب امتحانه ... یه كم كه درس خوندند یه موردی پیش میاد و بهش خیره می شوند و به یه چیزی فكر می كنند بعد انگار كه درس خوندند بلند میشند میرن استراحت می كنند بعد از یك ساعت استراحت دوباره میرند میشینند فكر می كنند . وقتی فكرشون تموم شد كتاب را ورق میزنند یه كم براندازش میكنند وزنش می كنند استخاره می كنند برای خودشون تقسیمش می كنند میگند تا ساعت فلان اینقدر می خونم تا ساعت فلان اینقدر بعد میرن استراحت كنند . حین استراحت حسشون تموم میشه حال ندارند برند بخونند ولی چون می دونند فردا امتحان دارند پا میشند میرند سر كتابشون. همینجور كه می خونند هیچی حالیشون نیست چون جای دیگه فكر می كنند(لازم به ذكر است كه هیچ وقت در هیچ موقعیتی فكر نمی كنند فقط موقع درس خوندن فكرشون می بعد از نیم ساعت دوباره میرن استراحت، بعد سه ربع استراحت می بینند خیلی دیر شده .دوباره میرنند درس بخونند این بار می خونند یه چیزایی هم یاد میگیرند ولی چیزایی كه یاد نمی گیرند را میذارند كه فردا از دوستاش بپرسند یه كم به معلمشون فحش میدند می گند اینارو درس نداده خلاصه آخرش نمیرسند كتاب را تموم كنند فردا میرند میبینند كه دوستاشون یه چیزایی می گند كه تا حالا به گوششون نخورده بعد اعصابشون خر میشه اونایی هم كه خونده بودند یادشون میره به همین سادگی
چهارشنبه 7/5/1388 - 10:42
سياست

نامه احمدی نژاد به رهبری در مورد عزل مشایی

محمود احمدی نژاد در نامه ای به رهبری از اجرای دستور ایشان مبنی بر كناره گیری رحیم مشایی خبر داد.

متن نامه به شرح زیر است:
بسمه‌تعالی
محضر حضرت آیت الله خامنه ای دام ظلعه العالی
رهبر معظم انقلاب اسلامی

سلام علیكم
ضمن ارسال رونوشت نامه كناره گیری مورخه 88.5.2 جناب آقای مهندس اسفندیار رحیم مشایی از معاونت اولی، به استحضار می‌رساند كه مرقومه مورخه 88.4.27 حضرتعالی به استناد اصل 57 قانون اساسی اجرا شد.
ایام عزت مستدام
محمود احمدی نژاد

گفتنی است اصل 57 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران اشعار می‌دارد: قوای حاكم در جمهوری اسلامی ایران عبارتند از: قوه مقننه، قوه مجریه و قوه قضاییه كه زیر نظر ولایت مطلقه امر و امامت امت بر طبق اصول آینده این قانون اعمال می‌گردند. این قوا مستقل از یكدیگرند.

سه شنبه 6/5/1388 - 10:52
دانستنی های علمی
پسر و پدر

مردی دیروقت، خسته و عصبانی از سر كار به خانه بازگشت. دم در، پسر پنج ساله اش را دید كه در انتظار او بود
بابا ! یك سوال از شما بپرسم؟
- بله حتماً. چه سوال؟
بابا شما برای هر ساعت كار چقدر پول می گیرید؟
مرد با عصبانیت پاسخ داد : « این به تو ربطی نداره. چرا چنین سوالی می پرسی؟
فقط می خواهم بدانم. بگویید برای هر ساعت كار چقدر پول می گیرید؟
اگر باید بدانی می گویم. 20 دلار
پسر كوچك در حالی كه سرش پایین بود، آه كشید. بعد به مرد نگاه كرد و گفت : « می شود لطفا 10 دلار به من قرض بدهید؟
مرد بیشتر عصبانی شد و گفت :‌« اگر دلیلت برای پرسیدن این سوال فقط این بود كه پولی برای خرید اسباب بازی از من بگیری، سریع به
اتاقت برو و فكر كن كه چرا اینقدر خودخواه هستی. من هر روز كار می كنم و برای چنین رفتارهای كودكانه ای وقت ندارم
پسر كوچك آرام به اتاقش رفت و در را بست
مرد نشست و باز هم عصبانی تر شد
بعد از حدود یك ساعت مرد آرامتر شد و فكر كرد كه شاید با پسر كوچكش خیلی خشن رفتار كرده است شاید واقعا او به 10 دلار برای خرید
چیزی نیاز داشته است. بخصوص اینكه خیلی كم پیش می آمد پسرك از پدرش پول درخواست كند
مرد به سمت اتاق پسر رفت و در را باز كرد
خواب هستی پسرم؟
نه پدر بیدارم
من فكر كردم که با تو خشن رفتار كرده ام. امروز كارم سخت و طولانی بود و ناراحتی هایم را سر تو خالی كردم. بیا این هم 10 دلاری
كه خواسته بودی
پسر كوچولو نشست خندید و فریاد زد : « متشكرم بابا » بعد دستش را زیر بالشش برد و از آن زیر چند اسكناس مچاله بیرون آورد
مرد وقتی دید پسر كوچولو خودش هم پول داشته دوباره عصبانی شد و گفت :‌« با اینكه خودت پول داشتی چرا دوباره تقاضای پئل كردی ؟
بعد به پدرش گفت : « برای اینكه پولم كافی نبود، ولی الان هست. حالا من 20 دلار دارم. آیا می توانم یك ساعت از كار شما را
بخرم تا فردا زودتر به خانه بیایید؟ چون دوست دارم با شما شام بخورم
سه شنبه 6/5/1388 - 10:37
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته