• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 177
تعداد نظرات : 31
زمان آخرین مطلب : 3816روز قبل
دعا و زیارت

سه نوع دستور غذا خوردن
حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیها هنگام میل نمودن غذا بهترین روش هاى اخلاقى ، بهداشتى ، اجتماعى و... را مراعات مى نمود.
و براى راهنمائى علاقه مندان دستورالعملى را بیان فرموده است ، كه به شرح ذیل مى باشد:
حضرت فرمود: افراد بر سر سفره هنگام خوردن غذا باید دوازده دستورالعمل مهمّ را بدانند و رعایت كنند، كه بر سه دسته تقسیم مى شود و هر قسمت داراى چهار دستور العمل خواهد بود.
قسمت اوّل آن واجب و ضرورى است و قسمت دوّم مستحبّ مى باشد؛ و رعایت آخرین قسمت نشانه اءدب و شخصیّت انسان خواهد بود.
و امّا آن چهار دستور العملى كه ضرورى است :
1 شناخت این كه این نعمت ها چگونه و از طرف چه كسى براى ما فراهم گشته است .
2 راضى و خوشنود بودن به آنچه كه از طرف خداوند، براى ما فراهم و مقدّر شده است .
3 نام خداوند مهربان را بر زبان جارى كردن هنگام خوردن ((بسم اللّه الرّحمن الرّحیم )) گفتن .
4 در آغاز و پایان آن شكر و سپاس خداوند متعال ولىّ نعمت را به جا آوردن .
و امّا قسمت دوّم ، یعنى مستحبّات غذا خوردن :
1 شستن دست و دهان پیش از غذا.
2 نشستن بر جانب چپ بدن هنگام خوردن غذا.
3 در حال نشسته تناول كردن .
4 با سه انگشت لقمه را برداشتن و خوردن .
و امّا آخرین قسمت :
1 سعى شود از آنچه جلوى شخص قرار گرفته است میل نماید ودست جلوى دیگران دراز نكند.
2 لقمه را كوچك و مناسب بردارد.
3 غذا را خوب بجود و در بلعیدن آن عجله و شتاب ننماید.
4 هنگام خوردن غذا، به صورت و دست و دهان دیگران نگاه نیندازد

شنبه 3/5/1388 - 11:17
دعا و زیارت
هر چیز را با هركس مگو و مخور
امام محمّد باقر علیه السلام حكایت فرموده است :
روزى رسول خدا صلّلى اللّه علیه و آله به منزل دخترش حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیها وارد شد و چون مقدارى نشست خطاب به وى كرد و فرمود: دخترم ، فاطمه ! بلند شو و آن ظرف غذا را بیاور.
همین كه آن ظرف غذا را آورد، دیدند كه داخل آن پر از آبگوشت داغ است و آماده خوردن مى باشد.
سپس رسول خدا، امام علىّ، حضرت زهراء و دو فرزندشان امام حسن و امام حسین صلوات اللّه علیهم از آن طعام میل نمودند و باقى مانده آن را تا مدّت سیزده روز مرتّب مورد استفاده قرار مى دادند ولیكن از آن غذا كاسته نمى شد.
تا آن كه روزى اُمّ ایمن ، امام حسین علیه السلام را دید، كه مشغول خوردن غذاى پخته مى باشد، به ایشان گفت : این نوع غذا را از كجا آورده اى ؟
حضرت فرمود: مدّت چند روزى است كه غذاى ما در منزل ، از همین خوراك مى باشد.
اُمّ ایمن به منزل حضرت زهراء سلام اللّه علیها وارد شد و گفت : اى فاطمه ! اگر امّ ایمن چیزى داشته باشد، براى شما هم است و در آن شریك مى باشید؛ ولى اگر یك روز شما چیزى یافتید، امّ ایمن از آن محروم خواهد بود؟!
حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیها مقدارى از آن غذاى آبگوشت را كه هنوز تازه بود براى امّ ایمن آورد و او هم از آن طعام خورد و در همان روز ظرف غذا به پایان رسید.
وقتى حضرت رسول صلّلى اللّه علیه و آله تشریف آورد و متوجّه شد كه غذا تمام شده است ، فرمود:
چنانچه از آن غذا به دیگرى نمى دادى پایان ناپذیر بود و تمامى ما اهل بیت تا آخر از آن مى خوردیم و باز هم باقى مى ماند.
سپس امام محمّد باقر علیه السلام فرمود: اكنون ظرف آن غذا نزد ما موجود است تا آن كه به دست امام زمان ، قائم آل محمّد صلوات اللّه علیهم اءجمعین خواهد رسید.
شنبه 3/5/1388 - 11:13
دعا و زیارت
حدیث (24) امام حسن عسکری علیه السلام فرمودند:

لَیسَتِ العِبادَةُ کَثرَةَ الصیّامِ وَ الصَّلوةِ وَ انَّما العِبادَةُ کَثرَةُ التَّفَکُّر فی أمر اللهِ.
عبادت کردن به زیادی روزه و نماز نیست، بلکه (حقیقت) عبادت، زیاد در کار خدا اندیشیدن است.

(تحف العقول، ص448)

شنبه 3/5/1388 - 11:4
دعا و زیارت
مهریّه و جهیزیّه بهترین عروس
در این كه مهریّه حضرت فاطمه سلام اللّه علیها و نیز جهیزیّه اش چه مقدار و چه وسایلى بوده ، بین نویسندگان اختلاف نظر است كه در این نوشتار اشاره اى به مشهور گفتار تاریخ نویسان مى شود:
مهریّه حضرت فاطمه سلام اللّه علیها: دوازده و نیم وَقیه مى باشد كه هر وَقیه معادل چهل درهم مى باشد، بنابر این مهریّه آن حضرت پانصد درهم بوده است .
و بعضى گفته اند: چهارصد مثقال بوده ، كه هر هفت مثقال ، معادل ده درهم مى باشد.
و عدّه اى هم گفته اند: چهارصد و هشتاد درهم بوده است .
صورت جهیزیّه : طبق روایتى چنین آمده است ، كه حضرت علىّ علیه السلام شتر خود را به مبلغ چهارصد و هشتاد درهم فروخت و آن را به عنوان مهریّه تحویل رسول خدا صلّلى اللّه علیه و آله داد، و حضرت رسول آن ها را در اختیار عمّار یاسر و بعضى دیگر از اصحاب خود قرار داد تا براى دخترش بهترین عروس دنیا جهیزیّه خریدارى نمایند.
صورت جهیزیّه به این شرح مى باشد:
1 پیراهن عروس ، به قیمت هفت درهم .
2 عبا چادر قُطوانى كوفه اى .
3 پوشیه ، براى پوشش صورت از دید نامحرمان .
4 رو انداز سیاه رنگ .
5 تخت خواب ، جهت ایمنى از حیوانات گزنده .
6 دو عدد گلیم كتانى مصرى .
7 چهار عدد بالش و متكّا، كه درون آن ها از گیاهان خشك و خوشبو پر شده بود.
8 یك عدد پرده نازك از جنس پشم .
9 یك قطعه حصیر، از اطراف بَحرین قَطَر .
10 دستاس ، جهت آرد كردن گندم و.... از سنگ ساخته شده بود.
11 قدح و طشت مِسّى ، براى خمیر كردن آرد و شستن لباس .
12 ظرف آب مشگ ، كه از پوست بزغاله بود.
13 قدحى چوبى براى شیر و دوغ .
14 مشگ كهنه ، جهت سرد شدن آب .
15 آفتابه و لگن .
16 بستو سبز رنگ ، جهت روغن و ... .
17 كترى سفالى ، شبیه آفتابه .
18 فرش از پوست حیوان ، جهت نشستن .
19 مشگ آب ، براى كارهاى متفرقه
شنبه 3/5/1388 - 11:3
دعا و زیارت
حدیث (23) رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:

إنَّ الصَّدَقَة َلتُطفِئُ غَضَبَ الرَّبِّ
صدقه، خشم پروردگار را فرو می‌نشاند.

(کنزالعمال، ح161143 )

شنبه 3/5/1388 - 11:2
دعا و زیارت
حدیث (22) رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:

خَیرُ الأصحابِ مَن قَلَّ شِقاقُهُ و کَثُرَ وِفاقُهُ.
بهترین یاران کسی است که ناسازگاریش اندک باشد و سازگاریش بسیار

(تنبیه الخواطر، ج2، ص123 )

شنبه 3/5/1388 - 11:1
دعا و زیارت
حدیث (21) رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:

طلب العلم فریضة علی کل مسلم، الا ان الله یحب بغاة العلم
طلب علم بر هر مسلمانی واجب است، همانا خدا جویندگان علم را دوست دارد.

(اصول کافی ج 1 /باب دوم/ص 35)

شنبه 3/5/1388 - 11:0
دعا و زیارت
حدیث (20) امام محمد باقر علیه السلام فرمودند:

انما یداق الله العباد فی الحساب یوم القیامة علی قدر ما اتاهم من العقول فی الدنیا
خدا در روز قیامت نسبت به حساب بندگانش به اندازه عقلی که در دنیا به آنها داده است باریک بینی می کند

(اصول کافی ج 1 /ص 12)

شنبه 3/5/1388 - 11:0
دعا و زیارت

در روایات بسیارى وارد شده است :
هرگاه رسول خدا صلّلى اللّه علیه و آله از مسافرت مراجعت مى نمود، ابتداء به حضور دختر گرامیش فاطمه زهراء سلام اللّه علیها وارد مى شد و دقایقى را در كنار وى مى نشست ، تا آن كه جریان غزوه تبوك پیش آمد و حضرت رسول به همراه امیرالمؤ منین علىّ صلوات اللّه علیهما به قصد جنگ تبوك حركت كردند و رفتند.
و حضرت زهراء سلام اللّه علیها خود و فرزندانش را با گوشواره وگردنبند نقره زینت كرد، همچنین روسرى خود را با زعفران رنگ نمود و پرده اى هم براى اتاق تهیّه و آویزان كرد.
و این حركت بدان جهت بود كه وقتى پدرش رسول خدا و شوهرش امیرمؤ منان از مسافرت و میدان نبرد جنگ بازگشتند خوشحال شوند.
و هنگامى كه حضرت رسول از مسافرت بازگشت طبق معمول به منزل حضرت زهراء وارد شد؛ و چون آن صحنه را مشاهده نمود با ناراحتى از منزل خارج گشت و به مسجد رفت .
حضرت فاطمه سلام اللّه علیها متوجّه علّت ناراحتى پدرش شد، به همین جهت سریع تمام آنچه را كه براى زینت خود و بچّه ها و براى زینت اتاق تهیّه كرده بود، در آورد و همه آن ها را براى پدرش فرستاد و پیام داد تا آن ها را، به هر كارى كه صلاح مى داند در راه خداوند متعال مصرف نماید.
موقعى كه آن اسباب و وسایل را خدمت رسول خدا صلّلى اللّه علیه و آله آوردند، حضرت سه مرتبه فرمود: ((فداها اءبوها)) یعنى ؛ پدرش فدایش گردد.
و سپس افزود: دنیا از براى محمّد و اهل بیتش (صلوات اللّه علیهم و نیز براى شیعیانشان -) نخواهد بود.
و چنانچه دنیا به اندازه بال پشه اى ارزش مى داشت ، ذرّه اى از آن را كافران بهره مند نمى شدند

شنبه 3/5/1388 - 10:58
ادبی هنری

 یک— در یک کلام کیفیت و کمیت داستان نویسی ایران رو به دگرگونی است. حوادث سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و هنری دو سه دهه اخیر از جمله حوادث انقلاب، جنگ و سپس در دهه ۷۰ باز شدن روزنه یی هر چند اندک، رو به توسعه سیاسی به غنای شکلی و تنوع مضمونی در داستان نویسی ایران مدد رسانده است. ترجمه تعداد قابل توجهی از آثار مهم نقد ادبی و طرح پرسش ها و پاسخ های گوناگون ساختار شناسانه و بافتارشناسانه در رونق بخشیدن به جلسات نقد و بررسی کتاب و میدان دادن به علاقه مندان نقد ادبی در حوزه های مختلف پیرامونی موثر بوده است. برخی نقطه اوج این تحول را در دهه۷۰ و زمینه ساز خیزش آن را دهه ۶۰ می دانند، اما در خصوص ادبیات داستانی و به طور کلی علوم انسانی هیچ چیز در قطعیت و یقین نیست. چه بسا حوادث ناگوار دودهه پیش، زمینه ساز لطمات جبران ناپذیر آثاری باشد یا بشود که از پی می آید.

دو— به رغم عقب ماندگی ها و کاستی های مشهود، روند داستان نویسی ایران با دودهه تاخیر چندان جدا از داستان نویسی جهان نیست. به عبارت دیگر این خلأ در سیاست، اقتصاد و دیگر زمینه ها از جمله مباحث فرهنگی و هنری نیز مشهود است. اگر بگوییم عصر خلاء در مکاتب را پشت سر می گذاریم یا در اوج بلاتکلیفی و اندروایی دوزخی قرار گرفته ایم پر بیراه نگفته ایم. با طرح مساله مدرنیته و جلوه های رنگارنگ پست مدرن، جهان ادبیات، نگویم به مقابله با مکاتب مالوف برخاسته بلکه به نوعی آن را پس زده یا بخشی از آن را به بوته فراموشی سپرده است. آثار منتشرشده از نویسندگان روز اروپایی و امریکایی و آسیایی حاکی از آن خلاء جدی است که با سرانجام خود پس از رفع بحران به مکتب جدیدی می انجامد، یا بر بحث مکاتب شناخته شده پیشین صفحاتی می افزاید و به دایره المعارف ها انتقال می دهد.اکنون نویسندگان سعی می کنند با برداشت های جدید خود از زندگی و سازوکار نو، همراه رایانه و اینترنت بنویسند. در ایران هم قضایا کم و بیش به همین شکل هاست که سرفصل هایش را می دانید و از آن گریزی نیست. عقب مانده ها بیخ دیوار می مانند و محکوم به شکست اند.

سه— اخیراً خبرنگاری از من پرسید چرا زمان بیشتر داستان هایی که چاپ می شود مربوط به سال های قبل است؟ این پرسش به رغم نقطه روشن درون خود، مثل این می ماند که از نویسنده یی بپرسند تو چرا از رویدادهای روز می نویسی، مگر گذشته یی نداری که از امروز می نویسی؟ یا چرا از گذشته بریده یی؟ مگر تو در کودکی رنج فقر و فاقه را نچشیده یی؟ مگر تو از زیر بته به عمل آمده یی که آثارت پشت و پناه ندارد و معطوف به گذشته خودت و دیگران نیست و… به یقین و اعتماد من این چیزها مربوط به نوع اثر (درخواست اثر) و سلیقه و پسند و اندیشه نویسنده است. هر کدام از نویسندگان مطرح و استخوان خردکرده، یکی چند اثر دوباره گذشته و چند اثر از حوادث اخیر و روز دارند. نگاه کنید به آثار برگزیدگان داستان نویسی چند سال اخیر در ایران و جهان. اکثر آنها در حال و هوای معاصر و امروز معاصر نوشته اند و گوشه چشمی هم به گذشته داشته اند. البته جاده دوطرفه است. در ایران از استاد احمد محمود گرفته تا خود بنده، اکثر رمان ها و داستان های کوتاهم در حوالی انقلاب و پس از انقلاب پرسه می زند. فقط داستان بلند «رعد و برق بی باران» است که سراسر در عصر احمدشاه و رضاشاه می گذرد.بحث اصلی نحوه به کارگیری گذشته در امروز است یا چگونگی ربط امروز به گذشته یا آینده. نگاه کنید به آثار کونترکراس، ایزابل آلنده، میلان کوندرا و دیگران و دیگران. اگر نویسنده بتواند از گذشته تقویمی و تاریخی در ارائه بهتر و هنری تر آثارش سود ببرد روند طبیعی تکامل را پیموده است.گاهی لازم است گذشته را ثبت کرد. نحوه زندگی و مناسبات بین شخصیت ها و تیپ هایی که در این کشور می زیسته اند خود مقایسه ارزشمندی است با نتایجی که گاه ممکن است تاثیرگذاری اش به مراتب عمیق تر از وصف حال و پرداختن به مسائل حاد روز باشد که بعضاً اندکی بعد، از درجه اعتبار ساقط می شود، یا رنگ عوض می کند و هنرمند می بیند چنانچه زود قضاوت نمی کرد رودست نمی خورد.در خصوص ادبیات روز و ادبیات معاصر نیز باید از خود پرسید، ادبیات معاصر از چه تاریخ شروع و در کجا ختم می شود؟ آیا در عرف بین الملل دوره محمدرضاشاه (شهریور ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۷) معاصر است یا مربوط به گذشته های دور؟ آیا از مشروطه به بعد تا عصر رضاشاه را معاصر می دانیم و دهه ۷۰ را امروز تلقی می کنیم؟

چهار— در حوالی پیش و پس از انقلاب، تجربه چاپ آثار سیاسی و شتاب زده باب روز داشتیم. آن داستان ها خوراک ماکولی بودند، باب دندان سیاسی کاران ادبی که دیگر هیچ رد و نشانی از آثار آنها نیست. گو که پرداختن به مسائل بنیادین و بیان تضادهای عمیق اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جزء وظایف و تعهدات نویسندگانی است که نبض شان همراه مردم به تپش درمی آید و… اما هنرمند واقعی به آثاری ارج می گذارد که واقعیت های تاریخ دار سیاسی - اجتماعی روز را در درون خود ماندگار می کند و نوشته یی بدون تاریخ روز می آفریند. چنانچه ما نتوانیم از جزء امروز به کل فرداها برسیم از مقوله هنری تا حدود زیادی عقب می مانیم.

پنج— نویسندگان ۲۰ساله ما نه انقلاب را دیده اند و نه جنگ را تجربه کرده اند. پس با نویسندگان ۲۰ساله، ۲۰ سال پیش ما تفاوت چندانی ندارند. هر دو از بی تجربگی در خصوص این دو پدیده بی بهره اند. ما نیز در ۲۰ سال گذشته، نویسندگان ۲۰ساله خود را نویسندگان موفق و الگوهای خوبی نمی دانستیم. نه ما بلکه پسند جهان نیز از نویسندگان ۲۰ساله انتظار بیش از حد ندارد. مگر به استثنا که به هر حال استثناها قاعده نیستند. آنها عمدتاً باید به زیاد نوشتن و زیاد خواندن تشویق شوند. زیاد خواندن و کم نوشتن تعادل بین مهارت دست و خلاقیت ذهن را بر هم می زند. این یک بحث تجربی است. من بارها در کارگاه به آن اشاره کرده ام. وقتی خیلی خوب می خوانی و کم می نویسی مهارت و هماهنگی دست را از دست می دهی و می روی طرف نقد و تئوری های ادبی که اگر باز هم زیاد بنویسی می شوی منتقد داستان و در روزنامه ها و مجله ها آثارت را چاپ می کنند و اگر خوب بخوانی و کم بنویسی می شوی منتقد شفاهی که عمدتاً باید در محافل خانوادگی یا پشت میز کافه تریا برای دوستانت از فلان کتاب حرف بزنی.جوان ها باید تعادلی بین مهارت دست و مهارت ذهن خود ایجاد کنند. کسی که زیاد می نویسد همیشه با دست پر می آید جلو و امکان حذف و اضافه برایش فراهم است، اما کسی که کم گو و گزیده گوست امکان دارد بر اثر یک حادثه آن گزیده ها را بگذارد کنار. از نظر من نویسندگی و نوشته مثل سرمایه دار و پول است. کسی که سرمایه دارد، سود بیشتری می برد تا کسی که سرمایه ندارد. حالا می ماند اینکه سرمایه را در چه بخشی به کار اندازی.

شش— یک بحث تازه، آیا تا به حال صادق هدایت را با جواد فاضل مقایسه کرده اید؟ اگر نکرده اید بدانید جواد فاضل (۱۳۴۰-۱۲۹۳) ۴۷ سال عمر کرده است و صادق هدایت (۱۳۳۰-۱۲۸۱) ۴۹ سال. هر دو بیش از چهل اثر کوتاه و بلند نوشته اند. هر دو در زمان خود مشهور شده اند. بحث ما بر سر سرمایه دار و سرمایه است. هر دو سرمایه دار بوده اند. هر دو در عصر خود تا سر حد جان کار کرده اند، یکی با فروش کتاب هایش پول فراوان به دست آورده است و دیگری با چاپ آثارش اعتبار اندیشگی کسب کرده است و… اشاره من این است که زیاد نوشتن لزوماً به بیراهه رفتن نیست. نمونه های خارجی فراوان است که نویسندگان هم به کمیت فکر کرده اند هم به کیفیت. آن که نویسنده است به یکی دو کتاب راضی نمی شود، چون نویسنده است و چاره یی ندارد جز نوشتن و در معرض قضاوت قرار گرفتن.

هفت— برگردیم بر سر بحث قبلی، جوانان ۲۰ ساله یا تازه از دبیرستان فارغ التحصیل شده اند یا در دوران سربازی به سر می برند یا در دانشکده یی دانشجویند و احیاناً یکی دو داستان کوتاه چاپ کرده اند یا در حال آماده شدن برای مجموعه یی هستند. علی القاعده همان قدر که کتاب ها را توانسته اند بخوانند، توانسته اند بر دانش داستان نویسی خود (تجربی و تئوری) بیفزایند.از بین جوان ها، آنهایی موفق بوده اند که زندگی را بیشتر از هم نسلان خود تجربه کرده اند و به قول معروف بیشتر از بهاران یا پاییزان عمرشان زندگی کرده اند. حادثه بر آنها حادث شده و غم و اندوهان بیرونی، خشم و دردی درونی در آنها پدید آورده است که ما اسمش را می گذاریم دستیابی به عتیقه های بیرونی یا درونی. البته چنین کسانی اندک بوده اند و البته همان ها هستند که پس از پشت سر گذاشتن ناملایمات و درونی کردن دردهای شخصی به دردهای عمومی، در برابر ناملایمات بزرگ تر آینده دوام می آورند و البته اگر حادثه ناگواری بر آنها حادث نشود، توشه راه (سرمایه) برمی دارند برای روز مبادا، تا کی و کجا آن سرمایه به کار آید. این گونه افراد بسیار مقتصد می شوند. هیچ برگی از آثار خود را دور نمی ریزند. با ظاهری آرام و درونی پریشان در بین مردم می چرخند و در تکمیل شخصیت خود و داستان هایشان می کوشند.همان ها هستند که عتیقه یی از وجودشان را زودهنگام یا نابهنگام کشف می کنند. حالا این عتیقه ها یا در محیط خانوادگی و اجتماعات کوچک پیرامونی در وجودشان شکل می گیرد و عتیقه می شود یا… به هر حال آن درونی کردن دردهای اجتماعی که جدا از دردهای بزرگ بشری نیست دستمایه تخیلات شان می شود. آنها حسی غریب از پیرامون خود دارند. با تمام وجود به میان مردم می روند. برخی به تجربه های زودرس دست می یابند و در این رهگذر طعم شکست ها یا پیروزی ها را تا آخر عمر حفظ می کنند، و با همین طعم های گس یا ترش و شیرین است که وجود خود را سرشار از محبت یا نفرت می کنند.سرگشتگی ها و جست وجوها خاص دوره جوانی نیست. هر کس آن عتیقه و تجربه خاص خود را زمانی می یابد که لیاقت آن را دارد. هر نسل بر پایه تجربیات شخصی و حوادث روزگار خویش آثار خود را پدید می آورد، و مفاهیم و ارزش های خاص خود را عرضه می کند که برخی از آنها به نسل بعد منتقل می شود و برخی در همان نسل باقی می ماند. رابطه نسل جدید ۲۰ساله فعلی هم جدا از این مناسبات نیست. حالا گاه بر اثر ورود و گسترش کامپیوتر این جدایی ها یکباره عمیق می شود یا بر اثر پسرفت هایی این رابطه ها نزدیک تر می شود.

هشت— در گذشته در دوره دانشجویی و هنرآموزی ما هنوز ته رنگی از رابطه مرید و مرادی با نوع تدریس حوزوی در بین نویسندگان جوان و پیر برقرار بود. یعنی ما تا چیزی را خوب نمی آموختیم به خود جرات اظهارنظر نمی دادیم. قدیمی ترها نیز تا فراغت تام و تمام نداشتند اجازه ملاقات نمی دادند. پیش از نسل ما حتی مقدمه نویسی بر کتاب جوان ها معمول بود که با ورود نسل ما به جرگه ادبیات (نیمه اول و دوم دهه ۱۳۵۰) این رسم و این نگاه از بالا برچیده شد تا جایی که مثلاً شما امروز به ندرت می بینید شاعر صاحب نامی بر مجموعه شعری مقدمه بنویسد یا داستان نویسی بر مجموعه و رمانی… با ورود نسل سوم به عرصه ادبیات ایران این تحولات شتابی چشمگیر پیدا کرد. به خوب و بدش کاری نداریم ولی این رسم و رسوم ها برچیده شد به طوری که وقتی به آستانه انقلاب رسیدیم با تغییر برخی از ارزش های اجتماعی و آیینی به رغم سمت و سوی مخالف رسانه ها این تحولات شتاب غیرقابل کنترل به خود گرفت و از میان این شتاب غیرقابل کنترل چیزی به دنیا آمد به نام «نفی گذشته ادبی» که نتایج آن در ۲۰ سالگان امروز به بار نشسته و مشهود است. برخی از داستان نویسان بی کتابی و یک کتابی حتی حاضر نیستند آثار نویسندگان پنجاه ساله اخیر کشور خودشان را بخوانند، چه رسد به آثار متاخرتر که می رسد به ادبیات مشروطه یا پیش از آن به داستان های نظم و نثر قرون گذشته. اغلب بی کتابی ها هر چه خوانده اند از ترجمه های دست و پا شکسته آثاری است که سال ها است خود اروپایی ها و امریکایی ها فراموشش کرده اند. حال آنکه به اعتماد و یقین من تحلیل و تجلیل گذشته داستانی ما در نظم و نثر احتمالاً راه چاره ما برای خروج از بن بست فعلی است.

نه— جدا از آنچه گفتم شاید عمده ترین تفاوت های دو نسل را بتوان در شجاعت نسل جدید برای چاپ اولین اثر خود به صورت کتاب های ناشر مولف دانست. به نظر می رسد نویسندگان و شاعران نسل جدید هم شجاع تر و هم پولدارتر از گذشته شده اند که قادرند بی منت خیلی از ناشران تجربه های اولیه خود را به صورت کتاب منتشر کنند. این یک تغییر سلیقه عمده است و چه بسا خوب هم باشد. آنها یکجا و یکسره و بی ارس و پرس در آزمونی بزرگ تر از چاپ یک داستان کوتاه در مطبوعات شرکت می کنند، که اگر قبول شدند ادامه می دهند و اگر نه چه بسا به راه دیگری بروند. اسامی مندرج در فرهنگ داستان نویسان حسن میرعابدینی گواه بر این مدعا است. شاید مثال درستی نباشد چون همگان باید مدارج عالی را طی کنند. همه علاقه مندان باید با توجه به هوش و ذکاوت و کارایی خود به خواسته هایشان برسند. حالا در مثال دانشگاهی می توان گفت بی پول ها مجبورند در کنکور سراسری شرکت کنند (با کلاس خصوصی یا بدون کلاس خصوصی) ولی پولدارها که حتی مرحله اول قبول نمی شوند، کرسی های داخل و خارج می خرند. یک عده هم دانشگاه آزادی هستند و این میان خوش دست و پایی می زنند تا برسند به کتاب دوم که تازه از آنجا کنکور واقعی شروع می شود.من اما داستان نویس جوان را مرد و زنی ۳۰ ساله می بینم که تازه تازه سیاه مشق هایش را کنار گذاشته و با مهارت روزی چند ساعت می خواند و می نویسد و چون مجبور است در یکی از گران ترین شهرها زندگی کند (تهران) یا برود سرکار و شب ها تا دیروقت کار کند یا از جیب این و آن بخورد و به هر رو آماده است تا چنانچه شرایط فراهم شد، کتاب دومش را بدهد به بازار. به عبارت دیگر نگاه حرفه یی به نویسندگی به او آموخته است ۱- نویسنده کسی است که دائم یا می نویسد یا به نوشتن فکر می کند. ۲- کتاب اول را شناسنامه (کارت ورود به جلسه) تلقی می کند و به این و آن نشان می دهد. ۳- کتاب دوم اگر از فروش معمولی (دو هزار نسخه در یک سال) برخوردار نبود، بنشیند و فکری اساسی بکند ببیند جزء کدام دسته از نویسندگان است، هدایتی یا فاضلی. شاید هم بین این دو که امیدوارم روز به روز این فاصله پر شود و ما طی یکی دو دهه آینده در آستانه فروشگاه بزرگی باشیم که در آن از شیر مرغ تا جون آدمیزاد پیدا می شود. ادبیات ما تا رنگین نشود تا از همه طیف ها و سلیقه ها در آن نماینده یی نداشته باشد، به مرحله ابراز وجود نمی رسد. و این دگرگونی زمانی به دست می آید که نویسنده به تامل و تفکر و گمانه زنی درباره واقعیت هایی می پردازد که به طرز معنی داری با واقعیت هایی که ما خوانندگان می شناسیم، تفاوت دارند. این گمانه زنی ها باید به نحوی انجام گیرد که خواننده مشتاق تعقیب داستان شود و احساس کند که چیز غریبی در داستان در حال وقوع است و بکوشد آن را بفهمد.

شنبه 3/5/1388 - 10:51
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته