• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1977
تعداد نظرات : 4816
زمان آخرین مطلب : 1960روز قبل
طنز و سرگرمی

سلام

درددل یکی از اقشار آسیب پذیر:

بیامد سال نو نالم زسینه

برای کثرت خرج وهزینه

زقبل سال دخلم صفر گشته

دگر چیزی نمانده در خزینه

پذبرم روز وشب آسیب را من

برای بنده یاری راستینه

نمی دانم چه جوری رخت وکفشی

بگیرم بهرداود وسکینه

ندارم وسع گیرم میوه ،آجیل

نه شیرینی نه نقل بهترینه

پذبرایی زمهمانها نمایم

به جرعه آب توی آبگینه

اگر مهمان من باشد غذایی

غذایم بهر او سیب زمینه

ولی بر کودکان عیدی دهم من

صدی را که چویک در ثمینه

خلاصه وضع حال من همین است

اگر خواهم که گرددغیر از اینه

بباید وام گیرم یا بگردم

به صحراها به دنبال دفینه

اسماعیل تقوایی

 

 

دوشنبه 25/12/1393 - 15:1
طنز و سرگرمی

سلام

اندرحکایت گرانی مرغ:

گران گشتی واز سفره پریدی

بدون پر به علیین رسیدی

خوراک تو شده خواب وخیالم

بیا پایین شتر دیدی ندیدی

تو مرغی ودلم دیوانه توست

دلم را سخت دنبالت کشیدی

زتو اکنون نصیبم بال وگردن

به اعضای دگر نبود امیدی

در جوجه برایم قفل گشته

نباشد بهر بگشودن کلیدی

تو با این قیمتت ای خوش خوراکم

همه قشر ضعیفان را گزیدی

 شعر:اسماعیل تقوایی

يکشنبه 24/12/1393 - 13:1
شعر و قطعات ادبی

 سلام

به یاد غم زهرا(س):

 

دلم به یاد مدینه بهانه می گیرد

به گوشه ای زبقیع آشیانه می گیرد

کبوتر دل من پرزنان بروی بقیع

سراغ قبر کسی مخفیانه می گیرد

سراغ قبر کسی کو عزیز طاها بود

کسی که دفن شده او شبانه می گیرد

عزای فاطمه گشته کمان سوگ وعزا

به تیر غصه دلم را نشانه می گیرد

دلم زکودکیم داغدار زهرا(س) شد

به یاد ضرب در وتازیانه می گیرد

برای همرهی مرتضی ،زورق دل

به ساحل غم مولا کرانه می گیرد

  زسوگواری مهدی(عج) به ماتم مادر

لهیب غم زدل من زبانه می گیرد

شاعر:اسماعیل تقوایی

23اسفند93

شنبه 23/12/1393 - 11:30
شعر و قطعات ادبی

سلام

این فصل بهار فصل ماتم باشد
عید است ودل شیعه پر از غم باشد
هنگام عزای فاطمه(س) آمده است
رخت سیهی بر تن عالم باشد

****************

 

سال نو گشته مصادف با عزای فاطمه(س
نوحه می خواند پرستو در رثای فاطمه
عید ما باشد عزا وزخم دل سر کرده باز
خون دل جاری زسوگ غم فزای فاطمه

شاعر : اسماعیل تقوایی

چهارشنبه 20/12/1393 - 11:23
شعر و قطعات ادبی

 سلام

به استقبال بهار:

بار دیگر می رسد فصل بهار
فصل خندیدن برای روزگار


جلوه ی سرسبزی دشت ودمن
نغمه ی بلبل میان مرغزار


فصل اظهار شکوفه بر درخت
قاصدک ها را ببینی بیشمار


فصل پرواز خوش پروانه ها
پر زدنهای پرستو در دیار


فصل ذوب برفها درکوهها
جوشش سرچشمه ها در کوهسار


فصل رحمت فصل بارانهای خوب
فصل لطف بی دریغ کردگار


فصل پایانی وآغازی دگر
سال نو را می نماید آشکار


فصل بر پایی دید وبازدید
می شود گلبوسه پی در پی نثار


الغرض اسباب خوشحالی رسد
خوش به حال ما وحال روزگار


شاعر:اسماعیل تقوایی

سه شنبه 19/12/1393 - 8:51
شعر و قطعات ادبی

 سلام

امسال بهار آسمان می گرید
در سوگ گلی ،زمین ،زمان می گرید
شد وقت عزای فاطمه (س)یاس کبود
بلبل به چمن مویه کنان می گرید

****************

 امسال بهار دیده ها بارانیست
نوروز بود عید ولی با ما نیست
دلهای همه فاطمیون حزن آلود
زیرا که عزای کوثر قرآنیست

شعر:اسماعیل تقوایی

دوشنبه 18/12/1393 - 8:22
شعر و قطعات ادبی

سلام

خانه را باید تکانی قلب خود را نیز هم

خانه از گرد وغبار وقلب از هر کینه ای

خانه را با آب ودل را با محبت باز شوی

خانه گرددپاک وقلبت همچنان آیینه ای

تقوایی

شنبه 16/12/1393 - 12:10
شعر و قطعات ادبی

 سلام

با عرض تسلیت به مناسبت ایام شهادت حضرت زهرا(س):

 

 فاطمیه یاد زهرا(س) می کنم
یاد ماتمها وغمها می کنم

یاد آتش بر در بیت علی
یاد مظلومی مولا می کنم

یاد اشک حیدری هنگام غسل
بر تن زخمی زهرا(س) می کنم

یاد زینب چادر خاکی بسر
داد بابا را تسلی می کنم

یاد تشییعی که مولامان علی(ع)
بهر همسر داشت بر پا می کنم

یاد هنگامی که حیدر خونجگر
داد زهرا(س) دست طاها می کنم

یاد شیون های طفلان علی(ع)
در غم ام ابیها می کنم

فاطمیه فصل غمهای خداست
بانگ غم زین روی آوا می کنم

شاعر : اسماعیل تقوایی

چهارشنبه 13/12/1393 - 11:27
شعر و قطعات ادبی

سلام

با عرض تسلیت به مناسبت ایام فاطمیه

بابا تو رفتی خانه ام غرق عزا شد
زهرای تودرگیر با جور وجفا شد

بابا سفارشهاری من کردی به مردم
برخیز وبین حق سفارشها ادا شد

بعد تو بر پا گشت جنجال سقیفه
در جانشینی بعد تو جانا خطا شد

بابا فدک را که عطایت بود بر من
از دست من با حکم بیجایی رها شد

 در پشت درب خانه ی جان تو حیدر
با هیزم جهل وجنون آتش به پاشد

با ضربتی بر در سپس بر بهلوی من
نو غنچه ی نشکفته ام محسن فدا شد

گشتم به ضرب دست جانی نقش کوچه
کوچه حسن را بعد از آن ماتمسرا شد

دست علی بستند وبر مسجد ببردند
ناچار او تسلیم این حکم قضاشد

از جور نامردان حاکم بر مدینه
عمر یگانه دخترت غرق فنا شد

پیوست با تو بوده بابا حاجت من
دخت تو با مرگی چنین حاجت روا شد

شاعر : اسماعیل تقوایی

دوشنبه 11/12/1393 - 11:56
شعر و قطعات ادبی

سلام

به مناسبت فرا رسیدن ابام فاطمیه

چه سازم با فراغت جان حیدر
بسوزم من زداغت جان حیدر

زکوی وبرزن شهر مدینه
بگیرم من سراغت جان حیدر

چراغ عمر من بودی تو زهرا
شده بی سو چراغت جان حیدر

بیا جانا دوباره حامی ام شو
نما باما رفاقت جان حیدر

زبسکه کودکان زاری نمایند
علی را رفته طاقت جان حیدر

به روی بسترت زینب فتاده
میان آن اتاقت جان حیدر

زند این خاطره آتش به جانم
به مردن اشتیاقت جان حیدر

شاعر : اسماعیل تقوایی

يکشنبه 10/12/1393 - 11:42
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته