• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 365
تعداد نظرات : 152
زمان آخرین مطلب : 4574روز قبل
محبت و عاطفه
جانی کوچولو با پدر و مادر و خواهرش سالی برای دیدن پدربزرگ و مادربزرگ رفته بودن به مزرعه. مادربزرگ یه تیرکمون به جانی داد تا باهاش بازی کنه. موقع بازی جانی به اشتباه یه تیر به سمت اردک خونگی مادربزرگش پرت کرد که به سرش خورد و اونو کشت

جانی وحشت زده شد...لاشه رو برداشت و برد پشت هیزمها قایم کرد. وقتی سرشو بلند کرد دید که خواهرش همه چیزو دیده ... ولی حرفی نزد.

مادربزرگ به سالی گفت "توی شستن ظرفها کمکم کن" ولی سالی گفت: " مامان بزرگ جانی بهم گفته که میخواد تو کارای آشپزخونه کمک کنه" و زیر لبی به جانی گفت: " اردکه رو یادت میاد؟" ... جانی ظرفا رو شست

بعد از ظهر اون روز پدربزرگ گفت که میخواد بچه ها رو ببره ماهیگیری ولی مادربزرگ گفت :" متاسفانه من برای درست کردن شام به کمک سالی احتیاج دارم" سالی لبخندی زد و گفت:"نگران نباشید چونکه جانی به من گفته میخواد کمک کنه" و زیر لبی به جانی گفت: " اردکه رو یادت میاد؟"... اون روز سالی رفت ماهیگیری و جانی تو درست کردن شام کمک کرد.

چند روزی به همین منوال گذشت و جانی مجبور بود علاوه بر کارای خودش کارای سالی رو هم انجام بده. تا اینکه نتونست تحمل کنه و رفت پیش مادربزرگش و همه چیز رو بهش اعتراف کرد. مادربزرگ لبخندی زد و اونو در آغوش گرفت و گفت:" عزیزدلم میدونم چی شده. من اون موقع کنارپنجره بودم و همه چیزو دیدم اما چون خیلی دوستت دارم بخشیدمت. من فقط میخواستم ببینم تا کی میخوای به سالی اجازه بدی به خاطر یه اشتباه تو رو در خدمت خودش بگیره!"


********************************

گذشته شما هرچی که باشه، هرکاری که کرده باشید.. هرکاری که شیطان دایم اون رو به رختون میکشه ( دروغ، تقلب، ترس، عادتهای بد، نفرت، عصبانیت، تلخی و...) هرچی که هست... باید بدونید که خدا کنار پنجره ایستاه بوده و همه چیز رو دیده. همه زندگیتون، همه کاراتون رو دیده. اون میخواد که شما بدونید که دوستتون داره و شما رو بخشیده... فقط میخواد ببینه تا کی به شیطان اجازه میدید به خاطر این کارا شما رو در خدمت بگیره!

بهترین چیز درباره خدا اینه که هر وقت ازش طلب بخشایش میکنید نه تنها میبخشه بلکه فراموش هم میکنه.

همیشه به خاطر داشته باشید:

*
خدا پشت پنجره ایستاده*
شنبه 12/2/1388 - 11:22
ورزش و تحرک

یه نامه واسه سی میلیون عاشقش گذاشت و رفت ...

 

هواداران دوست داشتنی پرسپولیس

با سلام، استحضار دارند اینجانب سید افشین قطبی با عشق خدمت و با قلبی مملو از علاقه به هواداران و طرفداران تیم فوتبال پرسپولیس علی‌رغم گرفتاری‌های بسیار به دعوت مسوولین باشگاه پرسپولیس آری گفته و مجددا با امید استفاده از همكاری صمیمانه كادر فنی جدید و در خدمت داشتن ستارگان فوتبال ایران، فعالیت خود را شروع كردم.

اكنون با توجه به حوادث حاشیه‌ای تیم كه برخی از افراد در خارج از باشگاه ایجاد كرده كه بیشتر به دسیسه برای جلوگیری از موفقیت این تیم شكل می‌گیرد نتایج در خور و شایسته مجموعه تیم فوتبال پرسپولیس اعم از مدیریت، كادر فنی و بازیكنان حاصل نشده و این تنها به بهانه حضور بنده در این تیم است. از آنجایی كه با تمامی قلبم پرسپولیس و هواداران آن را دوست می‌دارم، خنجر جدایی را در قلب خود فرو كرده واز كنار تیم دور می‌شوم، شاید با این اقدام دشمنان ما، خوشنود شوند و دست از سر این تیم بردارند. اگر با جدایی من از پرسپولیس این تیم راه قهرمانی و موفقیت را طی می‌كند این افشین قطبی است كه عشق و علاقه خود را فدای موفقیت پرسپولیس می‌كند.

اشكهای جدایی از تیم پرسپولیس و هواداران را در خود نگه داشته تا در روز قهرمانی پرسپولیس چه در لیگ برتر و چه در جام باشگاه‌های آسیا، آنها را در لحظات شادی از چشمم جاری كنم.

در خاتمه لازم می‌دانم از تمام سعی و تلاش بی‌شائبه اعضاء هیات مدیره باشگاه كه در مدت فعالیت اینجانب در جهت ایجاد امكانات برای به ثمر رساندن تلاش بنده، كادر فنی و بازیكنان از هیچ‌گونه مساعدتی دریغ نكردند سپاسگذاری كنم. امیدوارم هواداران عزیز قدر زحمات آنان را گرامی بدارند. آنها همگی دل شیر دارند.

چهارشنبه 29/8/1387 - 22:26
ادبی هنری

 

روزها گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت، فرشتگان سراغش را از خدا گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می‌گفت: می‌آید، من تنها گوشی هستم كه غصه‌هایش را می‌شنود و یگانه قلبی‌ام كه دردهایش را در خود نگه می‌دارد و سر انجام گنجشك روی شاخه‌ای از درخت دنیا نشست.فرشتگان چشم به لبهایش دوختند، گنجشك هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود:"با من بگو از آنچه سنگینی سینه توست". گنجشك گفت: لانه كوچكی داشتم، آرامگاه خستگی‌هایم بود و سرپناه بی كسی‌ام.  
 تو همان را هم از من گرفتی. این توفان بی موقع چه بود؟ چه می‌خواستی از لانه محقرم كجای دنیا را گرفته بود؟ و سنگینی بغضی راه بر كلامش بست. سكوتی در عرش طنین انداز شد. فرشتگان همه سر به زیر انداختند.خدا گفت: ماری در راه لانه ات بود. خواب بودی. باد را گفتم تا لانه‌ات را واژگون كند. آنگاه تو از كمین مار پر گشودی. گنجشك خیره در خدایی خدا مانده بود. خدا گفت: و چه بسیار بلاها كه به واسطه محبتم از تو دور كردم و تو ندانسته به دشمنی‌ام بر خاستی.اشك در دیدگان گنجشك نشسته بود. ناگاه چیزی در درونش فرو ریخت. های های گریه‌هایش ملكوت خدا را پر كرد.
جمعه 17/8/1387 - 17:26
محبت و عاطفه
روزی مردی خواب عجیبی دید، او دید که پیش فرشته‌هاست و به کارهای آنها نگاه می‌کند، هنگام ورود، دسته بزرگی از فرشتگان را دید که سخت مشغول کارند و تند تند نامه‌هایی را که توسط پیک‌ها از زمین می‌رسند، باز می‌کنند، و آنها را داخل جعبه می‌گذارند. مرد از فرشته‌ای  پرسید، شما چکار می‌کنید؟!
فرشته در حالی که داشت نامه‌ای را باز می‌کرد،
گفت: این جا بخش دریافت است وما دعاها و تقاضاهای مردم از خداوند را تحویل می‌گیریم. مرد کمی جلوتر رفت، باز تعدادی از فرشتگان را دید که کاغذهایی را داخل پاکت می‌گذارند و آنها را توسط پیک‌هایی به زمین می‌فرستند.
مرد پرسید: شماها چکار می‌کنید؟!
یکی از فرشتگان با عجله گفت: این جا بخش ارسال است، ما الطاف و رحمت‌های خداوندی را برای بندگان می‌فرستیم.
مرد کمی جلوتر رفت و دید یک فرشته‌ای بیکار نشسته است
مرد با تعجب از فرشته پرسید: شما چرا بیکارید؟! 
 فرشته جواب داد: این جا بخش تصدیق جواب است. مردمی که دعاهایشان مستجاب شده ، باید جواب بفرستند، ولی فقط عده بسیار کمی جواب می‌دهند. مرد از فرشته پرسید: مردم چگونه می‌توانند جواب بفرستند؟! فرشته پاسخ داد: بسیار ساده فقط کافیست بگویند *خدایا شکر*
جمعه 17/8/1387 - 17:15
خواستگاری و نامزدی
 

چشم ها. چشم طرف مقابل را بخوانید. اگر آنها بی قرار بود و مردمک چشم بیش از اندازه گشاد شده بود نشانه از دوغگویی است. اگر تمام مدت پایی را نگاه می کرد و یا چشمش به این طرف و آنطرف بود و هیچ گاه مستقیما به چشم های شما خیره نميشد بدانید که که حرف هایش کذب محض است.

نکاتی برای شناسایی افراد دروغگو

تصور کنید که شما همین دیروز متولد شده اید و نامتان هم " گول خور" است. در این قسمت نکاتی است تا اگر کسی در حال دروغ گفتن به شما بود بتوانید خیلی سریع آنرا تشخیص دهید:

 

  • اگر جلوی دهان و یا قسمت های دیگر صورتش را می گرفت.
  • پیشینیان اعتقاد داشتند که هر گاه کسی بینی خود را بخاراند در حال دروغ گفتن است. من خرافاتی نیستم اما یک انسان راستگو هیچ گاه زمان پاسخ به پرسش ها بینی خود را نمی گیرد، فین فین نمی کند و آنرا نمی خاراند.
  • اگر به این طرف و آن طرف حرکت می کرد تا به نحوی در تمرکز شما نسبت به موضوع مورد بحث اختلال ایجاد کند.
  • من من کردن و بعد درست کردن کلمات (شاید این اتفاق برای خودتان هم پیش آمده باشد در چنین شرایطی اصلا لازم نیست که بر گردید و کلمات غلط تلفظ شده را مجددا تکرار کنید)
  • اگر تنها اشاره مختصری به جزئیات قضیه می شود و همان حرف ها را برای متقاعد کردن خودش چندین بار تکرار می کند. او خیلی مشکوک به نظر می رسد درست مثل یک وکیل در زمان دفاع از متهم.
  • داستان او پیچیده و تا حدی تحریف شده است و باعث گیج شدن می شود .
  • دائما در حال تغییر دادن موضوع مورد بحثی است، پرسش های انحرافی می پرسد و به سوالات شما را نیز پاسخ نمی دهد.
  • همیشه در زمان جواب دادن به سوالات از جمله "آیا تو به من اعتماد نداری" استفاده می کند.
  • سوالاتی را که به نفعشان نیست نمی شنوند. چی؟ آیا در عرض 10 ثانیه راه گوششان مصدود می شود؟ آنها زمانی که از شما خواهش می کنند تا سوال خود را مجددا تکرار کنید، زمانی پیدا می کنند تا به گفته های کذبشان شاخ و برگ دهند.
  • جزئيات پس از چند روز از این رو به آن رو می شود (دوباره اگر یک چنین اتفاقی برای خود شما افتاده باشد، حتما به یاد می آورید که جزئیات را بارها و بارها عوض کردید) چند سال بعد در مورد همان داستان از او سوال کنید، آنگاه با تلی از دروغ های مختلف روبرو خواهید شد.
سه شنبه 2/5/1386 - 17:3
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته