تبیان، دستیار زندگی

می پرسی : « چه كار می كنی ؟ »
می گویم : « به آینده فكر می كنم ! »
می پرسی :« آینده ؟ »
می گویم :
« آ : آری ، كاش
ی : یك بار
ن : نشانم بدهی
د : دوستم داری
ه : همین !
...

دل من حالش خوشه

اصلا بلد نیست بگیره

ولی خیلی تنگ می شه

گاهی می ترسم بگیره

اما بازم به  خودش میاد و سوسو می زنه

باز حیات خلوت سینه امو جارو می زنه

میگمش تا كی می خوای عاشق بشی و بشكنی ؟

به روی خودش نمی یاره می پرسه با منی ؟

كی می خوای دست از سر آبروی من برداری ؟

كی می خوای عقلی كه دزدیدی سر جاش بذاری ؟

كی می خوای بزرگ بشی سنگین بشینی سر جات ؟

سر به راه بشی و دنیا رو نذاری زیر پات ؟

دل من حالش خوشه ...

اصلا بلد نیست بگیره ...

اگه دیدی یه سوسك به پشت روی زمین افتاده و دست و پا می زنه ، فكر نكن زدنش ... داره به تو می خنده !!!!!

از وقتی فراموشم كردی ،

زیبا تر شدی !

دروغ گو ها را باید فراموش كرد !

امشب اعتراف می كنم

به تنها دروغی كه گفتم :

« من نیز فراموشت خواهم كرد !!! »

*بنام او كه یادش در دل ، ترنم زیباترین نغمه های عاشقانه است *

 اگه می تونستم تمام اندیشه های دردناك را برایت بنویسم كتاب ها می شد ولی ذره ای از اسراری كه مدت هاست مرا رنج می دهد برایت بازگو می كنم و تا آخرین لحظات عمرم می گویم : دوستت دارم ای مهربان ترین تبسم دنیا !

روز اول شوخی شوخی جدی شد ... شوخی ترین جدی عمرم دوست داشتن تو بود ... جدی ترین شوخی عمرم از دست دادن تو  . . .

خیلی سخته که بغض داشته باشی ، اما نخوای کسی بفهمه ... خیلی سخته که عزیزترین کست ازت بخواد فراموشش کنی ... خیلی سخته که سالگرد آشنایی با عشقت رو بدون حضور خودش جشن بگیری ...خیلی سخته که روز تولدت،همه بهت تبریک بگن ، جز اونی که فکر می کنی به خاطرش زنده ای ... خیلی سخته که غرورت رو به خاطر یه نفر بشکنی ، بعد بفهمی دوست نداره ... خیلی سخته که همه چیزت رو به خاطر یه نفر از دست بدی ، اما اون بگه : دیگه نمی خوامت ... خیلی سخته تمام لحظه هات رو به اونی فكر كنی كه می دونی هرگز به تو فكر نمی كنه ...