خدایا بشکن این آئینه ها را
خدا یا بشكن این آئینه ها را
كه من از دیدن آئینه سیرم
مرا روی خوشی از زندگی نیست
ولی از زنده ماندن نا گزیرم
از آن روزیكه دانستم سخن چیست ـــ
همه گفتند: این دختر چه زشت است
كدامین مرد ، او را می پسندد؟
دریغا دختری بی سرنوشت است.
***
چو در آئینه بینم روی خود را
در آید از درم، غم با سپاهی
مرا روز سیاهی دادی ،اما
نبخشیدی به من چشم سیاهی
***
به هر جا پا نهم ، از شومی بخت ـــ
نگاه دلنوازی سوی من نیست
از این دلها كه بخشیدی به مردم ـــ
یكی در حلقه گیسوی من نیست
***
مرا دل هست ، اما دلبری نیست
تنم دادی ولی جانم ندادی
بمن حال پریشان دادی، اما ـــ
سر زلف پریشانم ندادی
***
به هر ماه رویان رخ نمودند ــ
ـ
نبردم توشه ای جز شرمساری
خزیدم گوشه ای سر در گریبان
به درگاه تو نالیدم بزاری
***
چو رخ پوشم ز بزم خوب رویان ـــ
همه گویند : كه او مردم گریز است
نمیدانند، زین درد گرانبار ـــ
فضای سینه من ناله خیز است
***
به هر جا همگنانم حلقه بستند ـــ
نگینش دختر ی ناز آفرین بود
ز شرم روی نا زیبا در آن جمع ـــ
سر من لحظه ها بر آستین بود
***
چو مادر بیندم در خلوت غم ــ
ـ
ز راه مهربانی مینوازد
ولی چشم غم آلوده اش گواهست
كه در اندوه دختر می گدازد
***
ببام آفرینش جغد كورم
كه در ویرانه هم ، نا آشنایم
نه آهنگی مرا ،تا نغمه خوانم ــ
نه روشن دیده ای ، تا پرگشایم
***
خدایا ! بشكن این آئینه هارا
كه من از دیدن آئینه سیرم
مرا روی خوشی از زندگی نیست
ولی از زنده ماندن ناگزیرم
***
خداوندا !خطا گفتم ، ببخشای
تو بر من سینه ای بی كینه دادی
مرا همراه روئی نا خوشایند ـــ
دلی روشنتر از آئینه دادی
***
مرا صورت پرستان خوار دارند ـــ
ولی سیرت پرستان میستایند
به بزم پاكجانان چون نهم پای
در دل را به رویم می گشایند
***
میان سیرت وصورت ،خدایا ! ـــ
دل زیبا به از رخسار زیباست
بپاس سیرت زیبا ، كریما! ـــ
دلم بر زشتی صورت شكیباست
دكتر وین دایر
دكتر وین و. دایر Dr. Wayne W. Dyer یكی از معروفترین روانشناسان امروز غرب است كه همچون عارفی بزرگ هر جمله اش یك بغل امید و خرد را میهمان مغز خوانندگانش می كند. ایشان اینك در شصت و سومین سال تولدشان زندگی می كنند و تا كنون هزاران نفر از انسانهایی شكست خورده را به اعلا درجه ی آرامش، موفقیت و ثروت رسانده اند.
تحول روحی ایشان قصه ی شیرینی دارد كه در كتاب: ”باور كنید تا ببینید“ نوشته اند. ایشان می گویند كه سالها از ظلم و بی مسؤولیتی پدرش به خانواده سرشار از خشم و نفرت بوده است. تا اینكه یك روز از پشت میز اتاقش در دانشگاه تصمیم می گیرد كه بدنبال پدر مست و لاابالی خود بگردد و از او انتقام روحی بگیرد. جستجوی یك مست دائم الخمر در سراسر آمریكا كار بسیار سختی بنظر میرسد. اما او از هر امكانی استفاده می كند تا اینكه بالاخره در می یابد كه پدرش چند هفته پیش در شهری دورافتاده بر اثر ناراحتی كبد ناشی از نوشیدن الكل فوت كرده است. با هزاران پرس و جو بالاخره قبر پدر را می یابد. در حالی كه سرشار از نفرت و انتقام بوده، بالای قبر می ایستد. مدتی به قبر نگاه می كند... پس از چند دقیقه كه به آن خاك می نگرد، ناگهان عاطفه ای پنهان از پشت سالها نفرت زبانه كشیده و به گریه می افتد. او در آن سیل اشك، پدرش را با وجود تمام زخمهای روحیش می بخشد. او می گوید: ”پدرم را بخشیدم و با این احساس بخشش عجیب و آنی احساس كردم تمام سدهای روحی كه مانع شكوفایی احساس خوشبختی ام بودند، در برابر قدرت عاطفی این بخشش نابود شدند. دود شدند و گویی در زندگیم صبح شده باشد. از آن روز به بعد به قدرت بخشش پی بردم و فهمیدم انسانی كه می بخشد، خود امكان پیشرفت بیشتر بسوی آرزوهایش را می یابد. می بخشی و خودت آزاد می شوی. این آزادی بسیار نزدیك بماست. اگر زرنگ باشیم و خوب ببینیم.“
از آنروز تا امروز، در این سی سال، ایشان كمر خدمت به خلق بسته اند و در غالب نوارها و كتابهای علمی و عرفانی بسیاری از خوانندگانشان را در سراسر دنیا مجذوب خویش كرده اند. او تمام كتابهای خود را در فضایی مملو از عرفان شرقی، اشعار مولانا، جملات حكیمانه ی قرآن و انجیل در غالب علم روانشناسی جدید می نویسد و شنیدن صدای محكم او آرامش بخش است. تا كنون دو كتاب از مجموعه ی كتابهای ایشان مقام پرفروشترین كتاب سال آمریكا را یافته اند. بسیاری از كتابهای ایشان به فارسی ترجمه شده اند.
و اینك چند جمله از این عارف بزرگ:
هر كس به دیگری زیانی برساند و یا ضربه ای به كسی بزند، بیشترین زیان را خود از آن خواهد دید، چرا كه هركس در دادگاه عدل الهی در برابر اعمال ناروای خودش مسؤول است.
به هر كاری كه دست زدید، نیاز به خداوند و خدمت به مردم را در نظر داشته باشید، زیرا این شیوه ی زندگی معجزه آفرینان است.
تنها راه تغییر عادتها، تكرار رفتارهای تازه است.
درستكارترین مردم جهان، بیشترین احترام را بسوی خود جلب شده می بینند، حتا اگر آماج بیشترین بدرفتاریها و بی حرمتیها قرار گیرند.
برای آغاز هر تحول در خود، ابتدا منبع تولید ترس و نفرت را در وجود خود شناسایی و ریشه كن كنید.
از مهم ترین كارهایی كه به عنوان یك آدم بزرگ می توانید انجام دهید اینست كه گهگاه به شادمانی دوران كودكی برگردید.
دنیا مانند پژواك اعمال و خواستهای ماست. اگر به جهان بگویی: ”سهم منو بده...“ دنیا مانند پژواكی كه از كوه برمی گردد، به تو خواهد گفت: ”سهم منو بده....“ و تو در كشمكش با دنیا دچار جنگ اعصاب می شوی. اما اگر به دنیا بگویی: ”چه خدمتی برایتان انجام دهم؟...“ دنیا هم بتو خواهد گفت: ”چه خدمتی برایتان انجام دهم؟...“!!
درون تو مشتی گوشت قرمز است كه دیدنش تو را با خودت مواجه نمی كند. تو لابلای آن گوشتهای قرمز درونت نیستی. آنجا را نگرد. خودت را در آرزوهایت خواهی یافت.
اگر مختارید كه بین حق به جانب بودن و مهربانی یكی را انتخاب كنید، مهربانی را انتخاب كنید.
دروغ انفجاریست در اعتماد به نفس تو.