• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 4363
تعداد نظرات : 2608
زمان آخرین مطلب : 3440روز قبل
دانستنی های علمی
 چشم دروغگو بیشتر از معمول پلك می زند.
چهارشنبه 15/12/1386 - 8:13
خانواده
 دل تاری است كه وقتی بشكند بهتر می نوازد.
چهارشنبه 15/12/1386 - 8:11
ادبی هنری
  دل تنها عضوی است كه با نگاه لمس می شود.
چهارشنبه 15/12/1386 - 8:10
انتقادات و پيشنهادات
به نظر شما بهتر نیست كه بااستفاده از تبیان استانها اقدام به نظرسنجی انتخاباتی نمود؟
چهارشنبه 15/12/1386 - 5:46
انتخابات

كلیه كاربران تبیانی با شركت در نظرسنجی انتخاباتی شركت در رای گیری را تداعی كرده اند.

چهارشنبه 15/12/1386 - 0:16
انتخابات
دوستان عزیز ثبت مطالب روزانه بایك نظرسنجی بدون امتیاز رای گیری چطورید؟
چهارشنبه 15/12/1386 - 0:13
خاطرات و روز نوشت
آنچه زیباست عزیز نیست آنچه عزیز است زیباست.
سه شنبه 14/12/1386 - 9:22
دعا و زیارت

حضرت محمد (ص) میفرماید:مومن مزاح کننده وخوش حالت است.خداوند شوخ طبعی را كه در شوخی خود راستگو باشد مؤاخذه نمی‌كند.

 

سه شنبه 14/12/1386 - 8:35
ادبی هنری

مقدمه :

درباره سعدی چه می‏توان گفت؟ شاعری بزرگ در عرصه اجمال و راز یا نویسنده‏ای نوآور و خلاق! مردی فرهیخته و فرهنگمند كه سودای معرفتش از كویی به كویی و از شهری به شهری می‏كشاند و درد دوری و اشتیاق دیدار غزلخوانش می‏كند! و یا سیاحی كه آرزومند دیدار آثار بدیع جهان است و طبعی خوش و روحی سركش دارد!... باری... سعدی نیز زندگی را در سایه نام دوست محو كرده است...

میراث‌ معنوی‌ سعدی‌ برای‌ فرهنگ‌ ایران‌ و جهان‌ آمیزه‌ای‌ است‌ از همة‌ دستاوردهای‌ نیكو و خردمندانه‌ای‌ كه‌ عقل‌ جمعی‌ بشر در آن‌ روزگار بدان‌ دست‌ یافته‌ بود. هند و ایران‌ و جهان‌ عرب‌ و شمال‌ آفریقا ،قلمروی‌ بود  كه‌ اندیشة‌ سعدی‌ آنها را در نوردید و از هر بوستانی‌ گلی‌ چید تا گلستانی‌ پررنگ‌ و بوی‌ فراهم‌ آورد كه‌ امروز هم‌ رایحة‌ جان‌ پرورش‌ ،مشتاقان‌ بسیار دارد. اما سیاحت‌ سعدی‌ در دنیای‌ روزگار خود ،صرفاً مشاهده‌ تجربیات‌ بشری‌ نیست‌، با چشم‌ بصیرت‌ و تأمل‌ به‌ جهان‌ نگریستن‌ و از آن‌ درس‌ آموختن‌، ویژگی‌ ممتاز مكتب‌ این‌ پیر جهاند دیده‌ است‌. به‌ عبارتی‌ می‌توان‌ اندیشه‌ و آراء سعدی‌ را نمونه‌ای‌ ارجمند از دستاوردهای‌ فكری‌ به‌ حساب‌ آورد كه‌ از میراث‌ تمدنی‌ بشری‌ به‌ اندازه‌ كافی‌ سود جسته‌ است‌ و در قید و بند محدوده‌ای‌ خاص‌ باقی‌ نمانده‌ است‌ و با گفتگو و تحقیق‌ از تمدنهای‌ مختلف‌ بهره‌ برده‌، در غوغای‌ غارت‌ و كشتار كه‌ اغلب‌ دم‌ فرو بسته‌ بودند تا با پرهیز از «خلاف‌ رأی‌ سلطان‌ رأی‌ جستن‌» جان‌ خویش‌ را به‌  خطر نیندازند، سعدی‌ به‌ زبان‌ ادب‌ ،با حكمرانان‌ به‌ گونه‌ای‌ سخن‌ گفت‌ كه‌ كمتر كسی‌ در قلمرو فرهنگ‌ ایران‌ بدین‌ پایه‌ و مایه‌ سخن‌ گفته‌ است‌. او «تلون‌ طبع‌» حاكمان‌ را در كلامی‌ تلخ‌ نكوهش‌ می‌كرده‌ است‌ و در پی‌ كشف‌ معنی‌ و حقیقت‌ زیبایی‌ و خیر در عرصه‌های‌ مختلف‌ حیات‌ انسانی‌، صمیمانه‌ و معرفت‌ شناسانه‌ حضور یافته‌ است‌ و در عین‌ حال‌ كه‌ صورت‌ را رها نكرده‌ است‌، اما معنا را به‌ نیكوتر وجهی‌ جلوه‌ داده‌ است‌ .

 سعدی‌ آیینه‌ داری‌ است‌ كه‌ نه‌ فقط‌ صورت‌ عصر خود را در آثارش‌ باز می‌تاباند، بلكه‌ با شناختی‌ ژرف‌ و دقیق‌ چنان‌ سیمایی‌ از آدمی‌ عرضه‌ می‌دارد كه‌ همگان‌ از توانگر و درویش‌ و عارف‌ و عامی‌ می‌توانند تصویر خویش‌ را در آیینه‌ كلام‌ او ببینند و با بهره‌ گرفتن‌ از زیورِ  آموزه‌ها و اندرزهای‌ او، خوی‌ و خصلت‌ و گفتار و رفتار خود را به‌ زیبایی‌ و كمال‌ بیارایند. 

ابتدای زندگی سعدی:

 سعدی تخلص و شهرت «ابو عبدالله مشرف به مصلح» یا «مشرف الدین بن مصلح الدین»، مشهور به «شیخ سعدی» یا «شیخ شیراز» و یا «شیخ» و همچنین معروف به «افصح المتكلمین» است.

شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی یكی از بزرگترین شعرای ایران است كه بعد از فردوسی آسمان زیبای ادبیات فارسی را با نور خود روشن ساخت و او نه تنها یكی از بزرگترین شعرای ایران بلكه یكی از بزرگترین سخنوران جهان می باشد . ولادت سعدی در سالهای اول سده هفتم هجری حدودا در سال 606 ه.ق میباشد 

خانواده اش از عالمان دین بودند و پدرش از كاركنان دربار اتابك بوده كه سعدی نیز از همان دوران كودكی تحت تعلیم و تربیت پدرش قرار گرفت ولی در همان دوران كودكی پدرش را از دست داد و تحت تكفل جد مادری خود قرار گرفت .او مقدمات علوم شرعی و ادبی را در شیراز آموخت و سپس در دوران جوانی به بغداد رفت كه این سفرآغاز سفرهای طولانی سعدی بود .

دوران جوانی و سفر به بغداد:

سعدی در بغداد در مدرسه نظامیه مشغول به تحصیل شد كه در همین شهر بود كه به محضر درس جمال الدین ابوالفرج عبدالرحمن محتسب رسید و از او به عنوان مربی و شیخ یاد می كند . پس از چند سال كه او در بغداد به تحصیل مشغول بود شروع به سفرهای طولانی خود كرد كه از حجاز گرفته تا روم و بارها با پای پیاده به حج رفت .

. شیخ شیراز دوستی محكمی با دو برادر معروف به صاحب دیوان یعنی شمس الدین محمد و علاء الدین عطا ملك جوینی وزرای دانشمند مغول داشته و آن طور كه از سخنان شیخ معلوم است او به تصوف و عرفان اعتقاد داشته و شاید در سلسله متصوفه داخل شده وهم چنین  گفته اند كه محلی كه امروز مقبره او می باشد خانقاهش بوده است.شیخ شیراز در دوران شاعری خود افراد معدودی را مدح كرده كه بیشتر اتابكان سلغری و وزراء فارس و چند تن از رجال معروف زمانش می باشد و بزرگترین  ممدوح سعدی از میان سلغریان اتابك مظفر الدین ابوبكر بن سعد بن زنگی است كه سعدی در روزگار این پادشاه به شیراز بازگشته بود و ممدوح دیگر سعد بن ابوبكر می باشد كه سعدی گلستان را در سال 656 ه. ق به او تقدیم می كند و دو مرثیه نیز در مرگ این شخص نیز سروده است و از میان ممدوحان ، سعدی شمس الدین محمد و برادرش علاءالدین عطا ملك جوینی را بیش از همه مورد ستایش قرار داده كه مدایح او هیچ شباهت به ستایشهای دیگر شاعران ندارد چون نه تملق می گوید و نه مبالغه می كند . بلكه تمام گفتارش موعظه و اندرز است و متملقان را سرزنش می كند و ممدوحان خود را به دادرسی و مهربانی و دلجویی از فقرا و ضعفا و ترس از خدا و تهیه توشه آخرت و بدست آوردن نام نیك تشویق و ترغیب می كند .

از محضر ابوالفرج بن الجوزی و همچنین شهاب الدین عمر سهروردی استفاده‏ها سپس به حجاز و شام رفت و زیارت حج به جا آورد. در شهر شام به وعظ و سیاحت و عبادت پرداخت. در روزگار سلطنت اتابك ابوبكر بن سعد به شیراز بازگشت و در همین ایام دو اثر جاودان بوستان و گلستان را آفرید و به نام «اتابك» و پسرش سعد بن ابوبكر كرد.

پس از زوال حكومت سلغریان، سعدی بار دیگر از شیراز خارج شد و به بغداد و حجاز رفت. در بازگشت به شیراز، با آن كه مورد احترام و تكریم بزرگان فارس بود، بنابر مشهور عزلت گزید و در زاویه‏ای به خلوت و ریاضت مشغول شد.

سعدی سفرهای خود را تقریبا در سال 621  - 620 آغاز و حدود سال 655 با بازگشت به شیراز به اتمام رساند كه البته درخصوص كشورهایی كه شیخ به آنجا سفر كرده علاوه بر عراق ،شام ، حجاز كه كاملا درست بوده ،‌هندوستان ،‌غزنین ، تركستان و آذربایجان و بیت المقدس و یمن و آفریقای شمالی كه ذكر كرده اند و اكثر این مطالب را از گفته های خود شیخ استنباط نموده اند ولیكن بنا بر نظر بسیاری از محققین به درستی آن نمی توان اطمینان كرد بخصوص اینكه بعضی از آن گفته ها با شواهد تاریخی و دلایل عقلی سازگار نیست.

این شاعر بزرگ در زمانی دار فانی را وداع گفت كه از خود شهرتی پایدار به جا نهاد . سال وفات او را بعضی 691 ه. ق ذكر كرده اند و گروهی معتقدند كه او در سال 690 ه. ق وفات یافته كه مقبره او در باغی كه محل آن نزدیك به سرچشمه نهر ركن آباد شیراز است قرار دارد .

 

 

 

آثار سعدی :

آثار او به دو دسته منظوم و منثور تقسیم می شود كه در آثار منثور او مشهورترین آنها كه شاهكار سعدی نیز می باشد گلستان است . در آثار منظوم كه باز معروفترین و مشهورترین آنها بوستان می باشد كه این منظومه شعری در اخلاق و تربیت و وعظ و تحقیق سروده است و شامل 10 باب است كه عبارتند از 1- عدل 2- احسان 3- عشق 4- تواضع 5- وفا 6- ذكر 7- تربیت 8- شكر 9ـتوبه 10 مناجات و ختم كتاب  ، كه شاعر تاریخ تمام شدن كتاب را در سال 655 ه .ق بیان كرده است كه این كتاب را شاعر قبل از بازگشت به شیراز سروده و آن را به عنوان یك ارمغانی به شهر خود آورده است و هم چنین این كتاب را به ابوبكر بن سعد بن زنگی تقدیم كرده است .

2- مجموعه دوم ازآثار منظوم سعدی قصاید عربی است كه كمتر از 700 بیت است كه شامل : مدح ، نصیحت و یك قصیده مفصل در مرثیه المستعصم بالله است 3ـ مجموعه سوم شامل قصاید فارسی در موعظه و نصیحت و توحید و مدح پادشاهان و رجال معروف زمان خود می باشد

4- چهارمین آثار او مرثیه هایی است كه شامل چند قصیده در مرگ مستعصم بالله و ابوبكر بن سعد بن زنگی و سعدبن ابوبكر و امیر فخرالدین ابوبكر است و یك ترجیع بند بسیار معروف در مرثیه اتابك سعد بن ابوبكر

5- معلمعات و مثلثات 6- ترجیعات 7- طیبات 8- بدایع 9- خواتیم10 ـ غزل قدیم11- صاحبیه كه مجموعه ای است از بعضی قطعه های فارسی وعربی كه غالبا در مدح شمس الدین صاحب دیوان جوینی است كه معروف به صاحیبیه است 12- مجموعه ای از اشعار هزل و دو مثنوی انتقادی شیرین و چند غزل و رباعی است .13- رباعیات  14- مفردات ، و كلیات شیخ عنوانی است كه به مجموعه آثار منظوم و منثور داده شده است كه تمام این آثار را ابتدا خود شیخ جمع ‌آوری و مرتب نمود ولی بعد از وفات شیخ شخصی به نام علی بن احمد بن ابی بكر بیستون این آثار را مرتب و تنظیم كرد . كتاب گلستان زیباترین كتاب نثر فارسی است و شاید بتوان گفت كه در سراسر ادبیات جهانی بی نظیر است و دارای ویژگیهایی است كه در هیچ كتاب دیگری نیست . نثری است آمیخته به شعر یعنی برای هر شعر و جمله و مطلبی كه به نثر ادا شده یك یا چند شعر فارسی و گاهی عربی به عنوان شاهد آورده است . كتاب گلستان دارای 8 باب است كه عبارتند از : 1ـ در سیریت پادشاهان 2ـ در اخلاق درویشان 3ـ در فضیلت قناعت 4ـ در فوائد خاموشی 5ـ در عشق و جوانی 6ـ در ضعف و پیری 7ـ در تاثیر تربیت 8ـ در آداب صحبت .آثار منثور دیگر او عبارت است از : 1ـ مجالس پنجگانه ،‌كه شامل ذكر و مواعظ شیخ است . 2ـ رساله ای در پاسخ صاحب دیوان شمس الدین محمد جوینی و جوابهای شیخ است . 3ـ رساله ای در عقل و عشق كه سعدی به آن پاسخ گفته است .4ـ نصیحة الملوك كه نصایح الملوك هم گفته شده كه رساله ای است در باب سیاست .

سعدی، شاعر جهاندیده، جهانگرد و سالك سرزمینهای دور و غریب بود؛ او خود را با تاجران ادویه و كالا و زوار اماكن مقدس همراه می‏كرد. از پادشاهان حكایتها شنیده و روزگار را با آنان به مدارا می‏گذراند.

سفاكی و سخاوتمندان را نیك می‏شناخت و گاه عطایشان را به لقایشان می‏بخشید. با عاشقان و پهلوانان و مدعیان و شیوخ و صوفیان و رندان به جبر و اختیار همنشین می‏شدو خامی روزگار جوانی را به تجربه سفره‏های مكرر به پختگی دوران پیری پیوند می‏زد.

سفرهای سعدی تنها جستجوی تنوع، طلب دانش و آگاهی از رسوم و فرهنگهای مختلف نبود؛ بلكه هر سفر تجربه‏ای معنوی نیز به شمار می‏آمد.

سنت تصوف اسلامی همواره مبتنی بر سیر و سلوك عارف در جهان آفاق و انفس بود و سالك، مسافری است كه باید در هر دو وادی، سیری درخور استعداد داشته باشد؛ یعنی سفری در درون و سفری در بیرون.

وارد شدن سعدی به حلقه شیخ شهاب الدین عمر سهروردی خود گواه این مدعاست.

 

ره‏آورد این سفرها برای شاعر، علاوه بر تجارت معنوی و دنیوی، انبوهی از روایات، قصه‏ها و مشاهدات بود كه ریشه در واقعیت زندگی داشت؛ چنان كه هر حكایت گلستان، پنجره‏ای رو به زندگی می‏گشاید و گویی هر عبارتش از پس هزاران تجربه و آزمایش به شیوه‏ای یقینی بیان می‏شود. گویی، هر حكایت پیش از آن كه وابسته به دنیای تخیل و نظر باشد، حاصل دنیای تجارب عملی است.

شاید یكی از مهمترین عوامل دلنشینی پندها و اندرزهای سعدی در میان عوام و خواص، وجه عینی بودن آنهاست. اگر چه لحن كلام و نحوه بیان هنرمندانه آنها نیز سهمی عمده در ماندگاری این نوع از آثارش دارد.

 

از سویی، بنا بر روایت خود سعدی، خلق آثار جاودانی همچون گلستان و بوستان در چند ماه، بیانگر این نكته است كه این شاعر بزرگ از چه مایه دانایی، توانایی، تجارب اجتماعی و عرفانی و ادبی برخوردار بوده است.

 

گزیده ای از آثار سعدی (بوستان):

چنان قحط سالی شد اندر دمشق        كه یاران فراموش كردند عشق

چنان آسمان بر زمین شد بخیل        كه لب تر نكردند زرع و نخیل

نجوشید سرچشمه های قدیم            نماند اب جز آب چشم یتیم

نبودی به جز آه بیوه زنی              اگر بر شدی دودی از روزنی

چو درویش بی رنگ دیدم درخت    قوی بازوان سست و درمانده سخت

نه در كوه سبزی نه در باغ شخ     ملخ بوستان خورده مردم ملخ

درآن حال پیش آمدم دوستی         ازو مانده بر استخوان پوستی

و گرچه بمكنت قوی حال بود     خداوند جاه و زر و مال بود

بدو گفتم ای یار پاكیزه خوی       چه درماندگی پیشت آمد بگوی

بغرید بر من كه عقلت كجاست   چو دانی و پرسی سوالت خطاست

نبینی كه سختی بغایت رسید       مشقت به حد نهایت رسید

نه باران همی آید از آسمان        نه بر می رود دود فریاد خوان

بدو گفتم آخر ترا باك نیست     كشد زهر جایی كه تریاك نیست

گر از نیستی دیگری شد هلاك   ترا هست ،‌بط راز طوفان چه باك

نگه كرد رنجیده درمن فقیه       نگ كردن عالم اندر سفیه

كه مردار چه بر ساحل است ای رفیق     نیاساید و دوستانش غریق

من از بینوایی نیم روی زرد        غم بینوایان رخم زرد كرد

نخواهد كه بیند خردمند ،‌ریش     نه بر عضو مردم نه بر عضو خویش

یكی اول از تندرستان منم        كه ریشی ببینم بلرزد تنم

منغص بود عیش آن تندرست    كه باشد به پهلوی بیمار سست

چو بینم كه درویش مسكین نخورد    بكام  اندرم لقمه زهر ست و درد

یكی را به زندان درش دوستان      كجا ماندش عیش در بوستان

 

گزیده ای از آثار سعدی (گلستان):

حكایت

پارسایی را دیدم بركنار دریا كه زخم پلنگ داشت و به هیچ دارویی به نمی شد .مدتها درآن رنجور بود و شكر خدای عزوجل علی الدوام گفتی پرسیدندش كه شكر چه می گویی ؟ گفت شكر آنكه به مصیبتی گرفتارم نه به معصیتی .

گر مرا زار بكشتن دهد آن یار عزیز          تا نگویی كه در آن دم غم جانم باشد

گویم از بنده مسكین چه گنه صادر شد     كو دل آزرده شد از من غم آنم باشد .

ویژگی های  شعر سعدی :

معدودی از ویژگیهای سبكی شعر سعدی چنینند:

1 ـ ساختار نحوی جملات در ابیات به صحیح‏ترین شكل ممكن است. عنصر وزن و موسیقی، منجر به نقص یا پیش و پس شدن حاد دستوری در جملات نمی‏شود و سعدی به ظریفترین و طبیعی‏ترین حالت ممكن در لحن و زبان، با وجود تنگنای وزن، از عهده این مهم برآید.

دیوان غزلیات سعدی را به تفال باز می‏كنیم:

ای كه گفتی هیچ مشكل چون فراق یار نیست               گر امید وصل باشد، همچنان دشوار نیست

نوك مژگانم به سرخی بر بیاض روی زرد                              قصه دل می‏نویسد حاجت گفتار نیست

در آن نفس كه بمیرم در آرزوی تو باشم                            بدان امید دهم جان كه خاك كوی تو باشم

به وقت صبح قیامت، كه سر ز خاك برآرم                         به گفتگوی تو خیزم، به جستجوی تو باشم

حدیث روضه نگویم، گل بهشت نبویم                                جمال حور نجویم، دوان به سوی تو باشم

 

2 ـ ایجاز و یا پیراستن شعر از كلمات زاید و اضافی و دوری از عبارت پردازیهای بیهوده‏ای كه نه تنها نقش خاصی در ساختار كلی شعر ندارند، بلكه باعث پریشانی در روابط كلمات با یكدیگر و نهایتاً جملات می‏شوند و به نحو چشمگیری از زیبایی كلام می‏كاهند، در شعر و كلام سعدی نقش ویژه‏ای دارد.

 

ساختار شعر سعدی كم كردن یا افزودن كلمه‏ای را خارج از قاعده و بی‏توجه به بافت كلی كلام برنمی‏تابد. از سویی این ایجاز كه در نهایت زیبایی و اعتدال است، منجر به اغراقهای ظریف تخیلی و تغزلی می‏شود و زبان شعر را از غنایی بیشتر برخوردار می‏كند:

گفتم آهن دلی كنم چندی                    ندهم دل به هیچ دلبندی

به دلت كز دلت به در نكنم             سخت‏تر زین مخواه سوگندی

ریش فرهاد بهترك می‏بود              گر نه شیرین نمك پراكندی

كاشكی خاك بودمی در راه           تا مگر سایه بر من افكندی...

 

ایجاز سعدی، ایجاز میان تهی و سبك نیست، بلكه پرمایه و گرانبار از اندیشه و درد است. بی‏‏فایده نیست اگر حكایتی را از «گلستان» نیز نقل كنیم و به عیان ببینیم كه خداوند سخن چه مایه از معنی را در چه مقدار از سخن می‏گنجاند:

حكایت: پادشاهی پارسایی را دید، گفت: «هیچت از ما یاد آید؟» گفت: «بلی، وقتی كه خدا را فراموش می‏كنم.»

حكایت: هندویی نفط اندازی همی آموخت. حكیمی گفت: «تو را كه خانه نئین است، بازی نه این است.»

3 ـ سعدی از موسیقی و عوامل موسیقی ساز در سبك و زبان اشعارش سود می‏جوید. وی اغلب از اوزان عروضی جویباری مدد می‏گیرد؛ اوزانی كه لطافت موسیقیایی در آنها بر ضربی بودن آن می‏چربد.

علاوه بر اوزان عروضی، شاعر به شیوه مؤثری از عواملی بهره می‏برد كه هر كدام به نوعی موسیقی كلام او را افزایش می‏دهند، عواملی همچون انواع جناس، همحروفیهای آشكار و پنهان، واج آرایی، تكرار كلمات، تكیه‏های مناسب، موازنه‏های هماهنگ لفظی در ابیات و لف و نشرهای مرتب و ...

همان طور كه پیشتر یادآور شدیم، استفاده از این عناصر به گونه‏ای هنرمندانه و زیركانه صورت می‏گیرد كه شنونده یا خواننده شعر او پیش از آن كه متوجه صنایع به كار رفته در شعر او شود، مسحور زیبایی و هماهنگی و لطافت آنها می‏شود.

 

  

در غزلی كه آورده‏ایم، سعدی نهایت استفاده را از عوامل موسیقی‏زای زبان برده است، بی‏آن كه سخنش رنگ تكلف و تصنع به خود بگیرد. تكرارهای هنرمندانه كلمات، همحروفیها و وزن مناسب شعر و همچنین لحن عاطفی و تغزلی همچون شكری هستند كه در این شعر و اشعار دیگر او به صورت شربتی گوارا درمی‏آیند تا ما جز شیرینی كلام، چیز دیگر ننوشیم:

بگذار تا مقابل روی تو بگذریم                                     دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم

شوق است در جدایی و جور است در نظر                     هم جور به كه طاقت شوقت نیاوریم

روی ار به روی ما نكنی حكم از آن تست                          بازآ كه روی در قدمانت بگستریم

ما را سری است با تو كه گر خلق روزگار               دشمن شوند و سر برود، هم بر آن سریم

4 ـ طنز و ظرافت جایگاه ویژه‏ای در ساختار سبكی آثار سعدی دارد. البته خاستگاه این طنز به نوع نگاه و تفكر این شاعر بزرگ برمی‏گردد. طنز سعدی، سرشار از روح حیات و سرزندگی است.

سعدی به یاری لحن طنز، عبوسی و خشكی را از كلام خویش پس می‏زند و شور و حركت را بدان بازمی‏گرداند. با همین طنز، تیغ كلامش را تیز و برنده و اثرگذار می‏كند. طنز، نیش همراه با نوش است؛ زخمی در كنار مرهم. سالها بعد، لسان‏الغیب، حافظ شیرازی ابعاد عمیق دیگری به طنز شاعرانه بخشید و از آن در زبان شعر خود استفاده‏ها برد:

با محتسب شهر بگویید كه زنهار                     در مجلس ما سنگ مینداز كه جام است

كسان عتاب كنندم كه ترك عشق بگوی            به نقد اگر نكشد عشقم، این سخن بكشد

یارا! بهشت، صحبت یاران همدم است                           دیدار یار نامتناسب جهنم است

آن است آدمی كه درو حسن سیرتی             یا لطف صورتی است، دگر حشو عالم است

 

این حكایات را نیز از گلستان سعدی برمی‏چینیم، به امید بوییدن رایحه طنز و ظرافت از آنها:

حكایت: یكی از صاحبدلان، زورآزمایی را دید برآمده و كف بر دماغ انداخته. گفت:«این چه حالت است؟» گفتند: «فلان، دشنام دادش». گفت: «این فرومایه هزار من سنگ برمی‏دارد و طاقت سخنی نمی‏آرد؟»

حكایت: یكی از ملوك بی‏انصاف، پارسایی را پرسید: «از عبادتها كدام فاضلتر است؟» گفت: «تو را خواب نیمروز، تا در آن یك نفس خلق را نیازاری.»

 

شهرت سعدی:

آنچه كه قابل توجه و ذكر است این است كه معروفیت سعدی فقط مختص به ایران نبوده حتی در زمان خودش به مرزهای خارج از ایران مانند هندوستان ،آسیای صغیر نیز رسیده بود و خودش در چند جا به این شهرت اشاره داشته كه این شهرت سعدی معلول چند خاصیت است اول اینكه  او زبان شیوای خود را وقف مدح و احساسات عاشقانه نكرده ، دوم اینكه او شاعری جهانگرد بود و گرم و سرد روزگار را چشیده و تجارب خود را برای دیگران با زیبایی و شیرینی بیان كرده و هم چنین وی در سخنان خود چه از نظر نثر و چه نظم از امثال و حكایات دلپذیر استفاده نموده است و دیگر اینكه سعدی به شاعری شوخ طبع و بذله گو معروف است كه خواننده را مجذوب می كند و همه اینها دست به دست هم داده و سبب شهرت او گردیده است.

ختم كلام :

 آنچه‌ سعدی‌ را در گذر قرنها مورد توجه‌ خاص‌ و عام‌ قرار داده‌ است‌ ،علاوه‌ بر ارزش‌های‌ هنری‌ و بلاغی‌ كلام‌ او، آن‌ است‌ كه‌ سخن‌ با ژرفا و پر معنای‌ او چنان‌ روان‌ و گویا است‌ كه‌ هر خواننده‌ای‌ به‌ فراخور فهم‌ و آگاهی‌ خود می‌تواند از آن‌ بهره‌ بگیرد و گفتار زیبای‌ او، كام‌ دل‌ هر انسانی‌ را شیرین‌ كند و به‌ راستی‌ كه‌ :حد همین‌ است‌ سخندانی‌ و زیبایی‌ را. بلند آوازگی‌ سعدی‌ علاوه‌ بر لطافت‌ و عمق‌ معانی‌ كلام‌، ناشی‌ از زبان‌ فاخر و سخن‌ استوار او است‌ كه‌ دلها را ربوده‌ و خواهد ربود. هنر بزرگ‌ وی‌ در آن‌ است‌ كه‌ نه‌ جنبه‌های‌ هنری‌ كلام‌ را رها كرده‌ است‌ و نه‌ با قربانی‌ كردن‌ معنا به‌ تكلّف‌ و تصّنع‌ گراییده‌ است‌ .این‌ ویژگی‌ را به‌ روشنی‌ ،هم‌ در شعر و هم‌ در نثر وی‌ می‌توان‌ یافت‌. در تاریخ‌ درخشان‌ ادبیات‌ ما، شاعران‌ و نویسندگان‌ بزرگ‌ بسیارند، اما در میان‌ بزرگان‌ و فرزانگان‌، سعدی‌ از این‌ كه‌ هم‌ در عرصة‌ نظم‌ شاهكار آفریده‌ است‌ و هم‌ در عرصه‌ نثر، بی‌ همتا است‌ و چنین‌ بود كه‌ صوت‌ سخنش‌ بسیط‌ زمین‌ و زمان‌ را در نوردید و شور را در جهان‌ افكند . 

 

سه شنبه 14/12/1386 - 8:30
دعا و زیارت

السلام علیک یا ابا عبدالله ...

نام : حسین (سومین امام که به امر خداوند تعیین شده است )
کنیه :ابو عبد اللّه

لقب : خامس آل عبا، سبط، شهید، وفى ، زکى
پدر : حضرت على بن ابى طالب (ع )
مادر: حضرت فاطمه (س )
تاریخ ولادت : شنبه سوم شعبان ، سال چهارم هجرى
مکان ولادت : مدینه
مدت عمر : 57 سال
علت شهادت : پس از روى کار آمدن یزید، امام که او را نالایق  میدانست تن به ذلت بیعت و سازش با او را نداد و براى افشاى او به فرمان خدا از مدینه به مکه و سپس به طرف کوفه و کربلا حرکت کردند و همراه با یاران خود با لب تشنه توسط دشمنان اسلام شهید شدند.
قاتل : صالح بن وهب مزنى ، سنان بن انس و شمر بن ذى الجوشن ، (لعنت خدا بر آنها)
زمان شهادت : جمعه دهم محرم ، سال 61 هجرى
مکان شهادت و دفن : کربلا

سال از دوران کودکى را در زمان حیات پر برکت رسول خدا (ص ) سپرى نمود. او شجاعترین امت حضرت محمد (ص ) بود و شجاعت حضرت محمد (ص ) و حضرت على (ع ) در ایشان جمع بود.
.

سه شنبه 14/12/1386 - 8:27
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته