دانستنی های علمی
در حال حاضر بسیاری از سایتهای اینترنتی ، در سایتهای خود از ویدئوهای آنلاین استفاده میکنند. سرعت پخش این ویدئو ها خیلی خوب هستند اما مشکلی که دارند این است که اکثرأ در درون فایلهای فلش گنجانده شده اند و این باعث میشود که این فایلها قابل دانلود نباشند. در این ترفند قصد داریم به معرفی 3 راه برای دانلود این ویدئو ها بر روی هارد بپردازیم.
یکی از راه ها برای دریافت این ویدئو ها استفاده از نرم افزار KeepVid میباشد که به همین منظور ساخته شده است. در اصل این نرم افزار یک مرورگر اینترنتی است که در صورت رفتن شما به صفحه خاصی که ویدئو دارد با استفاده از ابزار موجود در آن میتوانید ویدئو را دانلود نمایید. همین طور این مرورگر قابلیت معرفی سایتهایی که این ویدئو ها را در بر میگیرند را نیز دارد. برای دریافت این برنامه میتوانید به سایت سازنده مراجعه فرمایید:
[url]http://www.keepvid.com[/url]
اما هنگامی که شما آدرس یک ویدئو را در KeepVid وارد میکنید در صورتی که آدرس فایل به FLV. ختم شود این برنامه نیز در دانلود ناتوان میشود.
فایلهای FLV فایلهای ویدئویی هستند که در درون فایلهای فلش گنجانده شده اند.
راه چاره برای دانلود فایلهای FLV استفاده از نرم افزار FLV Player است. با استفاده از این برنامه میتوانید فایلهای ویدئویی با فرمت FLV را نیز دریافت کنید.
برای دریافت FLV Player به آدرس زیر بروید:
[url]http://www.download.com/FLV-Player/3000-2139_4-10467081.html[/url]
اما بهترین راه برای برای ذخیره فایلهای ویدئویی آنلاین استفاده از ابزار YouTube Downloader میباشد که در دل یک سایت میباشد.
بدین منظور به سایت [url]http://video.qooqle.jp/dl[/url] بروید. آدرس صفحه دارای ویدئو را در کادر مربوطه وارد کنید و پس از ظاهر شدن دکمه "Get Download URL " روی آن کلیک کنید.
پس از چند لحظه لینک دانلود فایل ویدئویی ظاهر میشود که با کلیک روی آن میتوانید فایل رو دانلود کنید.
در تمامی این راه ها نرم افزار FLV Player نیاز میباشد تا فایلهای فلش اجرا شوند
یکی از کارهای ملال آوری که کاربران ویندوز با آن مواجه هستند، عمل Restart کردن کامپیوتر پس از نصب برنامه های خاصی است. بدین شکل که پش از نصب نرم افزار ، از شما خواسته میشود که سیستم را مجدد راه اندازی کنید. اما آیا این کار همیشه لازم است؟ یا میتوان گاهی به این اخطار توجه نکرد. در این ترفند قصد داریم به کنکاش این موضوع بپردازیم.
تنها دلایل اندكی وجود دارند كه پس از نصب، یكبار Restart كردن را واجب میكند. یكی از دلایل موجود هنگامی است كه فایلهایی كه در سیستم در حال كار قفل هستند ، احتیاج به به روزرسانی و یا پاك شدن دارند.
این مسئله برای بسیاری از فایلهای سیستم صدق میكند وهمچنین برای فایلهایی كه در یك زمان توسط برنامههای كاربردی دیگر باز شدهاند.
البته این مسئله نیز ممكن است وجود داشته باشد كه یك برنامه نصب به خودی خود بخواهد از دایركتوری موقت پاك شود. در چنین حالتی، احتیاج به Restart كردن جدید نخواهد بود.
پس همواره هنگام تغییرات سیستمی نیاز به رستارت خواهید داشت.
اگر زمانی كامپیوتر از شما درخواست Restart كرد، میتوانید توسط ابزار Whyreboot میتوانید دلایل آن را بفمهید. تنها توسط دوبار كلیك كردن میتوانید این برنامه مجانی انگلیسی زبان را فراخوانی كنید. سپس در یك پنجره مجزا، لیستی از تمام فایلهایی كه باید پاك شوند و یا تغییر اسم یا مكان به آنها داده شود را به اضافه مسیرشان در اختیار شما قرار میگیرد. این اطلاعات را ابزار گفته شده بیشتر از رجیستری بدست میآورد.
میتوانید این برنامه را از لینک زیر دریافت کنید:
[url]http://www.pcwelt.de/downloads/tools_utilities/desktop-tools/137220/index.html[/url]
اما در خصوص تغییراتی که در رحیستری میدهید ، ابتدا باید تشخیص دهید که آیا این تغییر در یک فایل سیستمی بوده یا خیر؟
مثلا اگر شما تغییری را در کلید زیر میدهید:
HKEY_LOCAL_MACHINE/System/CurrentControlSet/Control/Session Manager
با كمك اسم فایل و مسیر موجود به راحتی متوجه خواهید شد كه این عملیات مربوط به چیست. زیرا تغییر در فولدر System بوده است.
این صورت احتیاج به یك Restart سریع دارد و یا تنها یك برنامه نصب در انتظار این است كه خود را پاك كند كه در این صورت میتوانید با خیال راحت از Restart كردن، صرف نظر كنید.
منبع:forum p30world
جمعه 21/1/1388 - 7:48
ازدواج و همسرداری
همانگونه که اشاره نمودیم، حق مرد نسبت به زن تنها در مورد «استمتاع» است و وظایفی، همچون پختن و شستن و...، که عرفاٌ متداول شده است، از وظایف اخلاقی زنان است نه حقوق مردان.
از این رو می بینیم نخستین روزی که پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) برای تبریک گفتن به منزل حضرت زهرا (سلام الله علیها) رفتند، کارها را برای آن دو بزرگوار تقسیم کردند و فرمودند:
«زهراجان، کارهای داخل خانه، مثل نان پختن، گندم یا جو آسیاب کردن نظافت محیط خانه، بچه داری و...، با شما است، و تهیه ی هیزم آب آوردن لوازم و مایحتاج منزل و... بر عهده ی امیرالمؤمنین (علیه السلام) است.
سپس، حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) این جمله را فرمودند که باید سرمشق همه ی زنان مؤمن باشد:
«فَلا یَعلمُ و ما دشاخلنی مِن السّرور الاّ اللهُ بِأکفائی رسول الله تَحمُّل رقاب الرّجال (1)»
«کسی جز خداوند نمی داند که چقدر از این امر خوشحال شدم.»
حقوق و عاطفه
زن و شوی علاوه بر نسبت زوجیت باید دو رفیق دلسوز برای یکدیگر باشند. اگر در امر زناشویی رفاقت نباشد کار دشوار است.
به طور کلی، اگر در هر جایی، خاصه محیط خانواده، قانون مطلق به تنهایی حکمفرما باشد، آثار مطلوبی در پی نخواهد داشت. چنانکه عاطفه به تنهایی نباید حاکم باشد. زیرا، مفسده می آورد. قانون و عاطفه و محبت و صمیمیت باید همراه یکدیگر باشند.
«إنّ الله یأمُر بالعدل و الأحسان (2)»
«بدرستی که خداوند (مردم را) دستور به عدل و احسان می دهد.»
زن و مرد در حالی که موظف به رعایت قوانین اسلام هستند، باید رفیق و دلسوز یکدیگر، نیز، باشند.
همکاری
رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) روزی به منزل امیرالمؤمنین (علیه السلام) تشریف بردند و ایشان را در حال پاک کردن عدس یافتند، از این کار
خیلی شاد شدند و فرمودند: «یا علی (علیه السلام)، کسی که در کار منزل به زنش کمک کند، ثواب حج عمره دارد.»
جهاد زنان
زنی خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) رسید و عرض کرد: سؤالی دارم از طرف تمام زنهای عالم از الآن تا بروز قیامت وآن این است که چرا شما بین زن و مرد اختلاف قایل شده اید. ثوابها و اعمالی برای مردان قرار داده اید که زنان از آن محروم هستند چون جهاد در راه خدا؟
رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند:
«جهادُ المرأة حُسنُ التّبعِّل (3)» «جهاد زنان، نیکو همسرداری کردن است.»
از این رو، زن در خانه باید به بهترین وجه ممکن به نظافت، تهیه ی غذا و لباس، تربیت فرزندان و همسرداری بپردازد تا همواره در خط مقدم جبهه مشغول جهاد فی سبیل الله باشد.
حقوق مردان
پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) حقوق مرد بر زن را در پاسخ سؤال زنی چنین تبیین فرمودند:
1-مرد حق استمتاع مطلق در هر زمان دارد.
2-زن بدون اجازه شوی حق استفاده کردن از اموال او را ندارد.
3-زن، مرد را ناراحت نکند، و اگر اورا آزرد تا او را خشنود نکند نباید بخواب برود. (4)
آن زن از رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) پرسید: حتی اگر مرد ظالم باشد این حقوق را داراست؟
فرمودند: آری، در هر حال زن باید در برابر شوهر خود متواضع باشد و حق قهر نمودن ندارد.
همانطور که قبلاً بیان شد مرد نیز، حق ندارد از زن خود غیر از استمتاع چیز دیگری را طلب کند، اما زن از نظر اخلاقی و روابط انسانی و عاطفی باید به تمام امور خانه به بهترین وجه رسیدگی کند. هم چنین، زن باید با گذشت باشد. به طوری که اگر مرد با نارحتی از خانه بیرون رفت، بر زن است که خود را آماده سازد تا هنگام بازگشت همسرش ناراحتی را از او زایل کند، و هنگام ورود به خانه باید با گشاده رویی و تبسم او را استقبال کند، و او را سلام دهد و بدین وسیله شادی را به او بازگرداند.
زن نیز باید در مقابل شوهر در کمال تواضع و خوشرویی باشد، و با تواضع و تبسم و حوصله کانون گرم را گرمتر نماید، با محبت و صمیمیت ریشه ی اختلافات و نزاع را برکند و به هر نحو ممکن در هنگام نارحتی دل همسرش را به دست آورد. این یک وظیفه است.
همسر ابوایوب انصاری
«ابوایوب انصاری» فرزندی 2 یا 3 ساله داشت که از دنیا رفت. کودک هنگامی از دنیا رفت که «ابوایوب» در منزل نبود.
مادر فرزند بالای سر او گریه می کرد. ولی، وقتی متوجه شد که هنگام بازگشتن همسرش است، فرزند را به کناری گذاشت. سپس خود را آماده پذیرایی از شوی کرد و مثل همیشه با چهره ای بشّاش و مسرور با همسرش روبرو شد. سحرگاه که ابوایوب برای نماز صبح به مسجد می رفت به او گفت: اگر کسی به تو امانتی بدهد و سپس آن را طلب کند، آیا آن را پس می دهی یا نه؟ ابوایوب جواب داد: آری پس می دهم. آنگاه زن اضافه کرد:
«سه سال قبل خداوند امانتی به ما داد، و دیروز هم او را از ما گرفت!! پس از نماز بیا تا فرزندمان را بخاک بسپاریم». ابوایوب گفت: «الحمدلله رب العالمین» وبه مسجد رفت، خدمت رسول گرامی (صلی الله علیه و آله وسلم) رسید و ماجرا را عرض کرد. رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) به او فرمودند: «مبارک باد دیشب تو». اتفاقاً همان شب همسر او
آبستن شد و آن گونه که عُرفا آورده اند فرزند بسیار صالحی نصیب آنان گردید.
رفتار مرد
البته، مرد هم وظیفه دارد که هنگام ورود به منزل با نشاط باشد. غم و غصه و خستگی ها را کنار نهد. اگر از کار یا از دوستان و یا وظایف اجتماعی ناراحتی و گرفتاری داشته باشد، آن را به محیط خانواده انتقال ندهد و محیط خانه را سرد نکند.
بنابراین، یک رزمنده در منزل نباید اخلاق تند و خشن داشته باشد خشونت و تندی برای خط مقدم جبهه است آن هم تا هنگامی که اسیر نگرفته باشد و اگر سربازی از دشمن به دست او افتد باید خشونت را کنار بگذارد.
سخت گیری بر زن و فرزند و بداخلاقی در منزل بر مسلمان جایز نیست و تکبّر باید تنها در مقابل دشمنان دین خدا باشد نه در مقابل دوستان، آنهم همسر!
عوامل مهم در نظام خانواده
در نظام خانه و روابط مرد با همسرش دو مسئله ی مهم وجود دارد:
مسئله ی اول: قوانین حاکم بین آن دو، یعنی: حقوق زن نسبت به شوی و حقوق مرد نسبت به زن.
مسئله ی دوم: که مهمتر و لطیفتر است، تفاهم و مهربانی و صفا و صمیمیت است.
اگر در خانه «من» و «تو» به میان آمد، دستور و فرمان و حساب و کتاب و چرا؟ به میان آمد، نقطه ی سیاهی در زندگی ایجاد شده است و این نقاط سیاه زندگی را تاریک می کند.
تیره شدن دل
امام صادق (علیه السلام) می فرمود: اگر کسی مرتکب یک گناه بشود یک نقطه ی سیاه در قلبش به وجود می آید. با ارتکاب گناه دوم نقاط سیاه در قلبش بیشترمی شود و سرانجام سیاهی همه ی قلب را می گیرد که در این صورت رستگار نخواهد شد.(5)
«ثُمّ کان عاقبه الّذین أسئُلوا السُّوای أن کذّبوا بایات الله و کانوا بها یَستهزئُون (6)»
سرانجام کسانی که به اعمال زشت و کردار بد پرداختند (یعنی مرتکب گناه و معصیت و نافرمانی خداوند شدند) کافر شدند و آیات خدا را تکذیب و مسخره کردند علت تکذیب آیات الهی و تمسخر آنها تاریک و سیاه شدن دل در اثر معصیت پروردگار است.
تیره شدن کانون خانواده
این مسئله در محیط خانواده هم مصداق دارد، اگر نقطه ی سیاهی در روابط خانوادگی سایه افکند، زن و مرد مسؤول هستند که این نقطه ی سیاه را بزدایند. از این رو در روایات ائمه معصومین (علیهم السلام) می خوانیم که اگر اختلافی در خانواده پیدا شد، بی درنگ اختلاف را رفع کنید و شب را به صبح نرسانید مگر این که از دست یکدیگر راضی باشید و نزاع پایان پذیرفته باشد. اختلافات جزئی، دست به دست یکدیگر می دهند و اختلافات بزرگ خانوادگی را به وجود می آورند که یا به طلاق می انجامد یا به زندگی نکبت بار سوزش و سازش. اگر فرجام کار طلاق باشد که مبغوضترین امور نزد خداوند است (7)، اگر زندگی به سوزش و سازش بگذرد از هر زندان و شکنجه ای برای انسان بدتر و خرد کننده تر است و در هر دو حالت بخطر افتادن آینده ی فرزندان قطعی است. فرزندانی که در چنین محیطی بررگ شوند، دچار عقده های روانی خواهند شد، و معمولاً بزهکار خواهند شد.
دخترانی که قدرت شوهرداری، زندگی، فرزند بزرگ کردن و خانه داری را ندارند و پسرانی که عصبانی، بداخلاق، تند و خشن هستند معمولاً در چنین خانواده هایی بزرگ شده اند.
صفات پسندیده ی زنان
زنان باید دارای سه صفت «بخل» و «ترس» و «تکبر» باشند امام علی (علیه السلام) در باره ی صفات پسندیده ای که زنان باید بدان متّصف باشند فرموده اند: «بهترین صفات زن بدترین صفات مرد است و آن صفات عبارتند از «کبر» «بخل» و «ترس».
اگر زن متکبر باشد، هیچ گاه تسلیم غیر همسر خود نمی شود. هم چنین اگر زن بخیل باشد، در حفظ و نگهداری اموال خود و همسرش کوشا خواهد بود. چنانچه زن ترسو باشد، از هر پیش آمدی بیمناک است و قهراً به دام شیّادان نخواهد افتاد. در حالی که این صفات هر سه از صفات ناپسندیده مردان بشمار می رود. (8)
تکبر زن، تکبر در مقابل نامحرم است هم چنانکه مرد نیز باید در مقابل دشمن متکبر باشد.
اساساً معنی ندارد که زن در مقابل نامحرم متواضع باشد، بلکه باید نهایت غرور و تکبر را داشته باشد. چه بسا تبسم و تواضع در مقابل نامحرم باعث سوءاستفاده شود.
زنان باید تا جایی که ممکن است با نامحرم برخورد نکنند. اما، اگر لازم شد که با نامحرم روبرو شوند و سخن بگویند، با تکبر باشند و هرگز به نرمی سخن نگویند تا مردان شهوت ران به طمع نیفتند.
«ترس» از دیگر صفات پسندیده زنان است. نباید زنی وانمود کند که شجاع است و مثلاً شب هنگام به تنهایی از منزل خارج شود. زیرا، چه بسا به دام شیّاد و نامردی بیفتد و بدبختی و آبروریزی را برای خود در پی آورد.
البته، روحیه داشتن در مقابل مصایب و ناملایمات با ترس تفاوت دارد و ترس پسندیده در مورد نگاهداری عفت و ناموسش است.
«بخل» نیز از دیگر صفات پسندیده ی زن است. زیرا، این صفت باعث می شود که در حفظ اموال شوهر کوشا باشد و اسراف نکند.
پی نوشتها:
1-مستدرک جلد 13، صفحه ی 48 {این روایت با کمی تغییر و اضافات در جلد 10 بحارالانوار صفحات 24 و 25 ذکر شده و بجای جمله ی بالا آمده است. «یک دنیا خوشحال شدم که رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) مرا از سر و کار پیدا کردن با مردان معاف کرده است».}
2-سوره ی نحل، آیه 90.
3-قال امیرالمؤمنین (علیه السلام): کتب الله الجهاد علی الرجال والنّساء، فجهادالرجل بذل (الرجل ان یبذل) ماله و نفسه و حتی یقتل فی سبیل الله و جهاد المراه حسن التبعل (وسایل شیعه ج 11، ص 15).
خداوند تبارک و تعالی جهاد را بر مردان و زنان قرار داده است، پس جهاد مردان بذل مال و جان تا سرحد کشته شدن در راه خدا است، و جهاد زنان نیکو شوهرداری کردن است.
4-رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: «بهترین زنان شما زنی است که هر گاه شوهرش را خشمناک دید بگوید: در برابر خواسته های تو تسلیم هستم و تا از من راضی نشوی چشمم بخواب نخواهد رفت». (مضمون حدیثی از بحارالانوار ج 103).
5-قال الصادق (علیه السلام): اذا اَذنب الرّجُل خَرجَ فی قلبه نُکتهٍ سَوداء فإن تاب انمَحَت و إن زاد، زادت حتّی تغلِب علی قلبه فلا یُفلحُ بَعدها ابداً. (اصول کافی ج 2، ص 271).
هر گاه مرد گناهی کند، در دلش نقطه سیاهی برآید پس اگر توبه کند، محو شود و اگر بر گناه بیفزاید، آن سیاهی افزایش یابد تا بر دلش غالب شود، آنگاه است که هرگز رستگار نشود.
6-سوره ی روم، آیه 10.
7-قال رسول الله(صلی الله علیه و آله وسلم): ...و ما من شیء احب الی الله عزوجل من بیت یعمر بانکاح، و ما من شیء ابغض الی الله عزوجل من بیت یجزب فی السلام بالفرقه یعنی الطلاق (وسایل الشیعه ج 14، ص 266)
8-قال امیرالمؤمنین (علیه السلام): خیار خصال النساء شرار خصال الرجال:الزهو الجبن و البخل، فاذا کانت المرأه ذات زهو لم تمکن من نفسها، و اذا کانت البخیله حفظت مالها و مال بعلها، و اذا کان الحیانه فرقت من کل شیء یعرض لها (بحارالانوار ج 103، ص 238)
منبع:کتاب خانواده در اسلام
جمعه 21/1/1388 - 7:45
دعا و زیارت
آثار زیانبار شهوت پرستی
از بحثهای قبل روشن شد که«شهوت»دارای مفهوم عام و وسیعی بوده و شاملهر گونه دوست داشتن،تمایل و رغبتبه درک لذت و خواهش نفس میشود.بدون اینکه اختصاص به شهوت جنسی داشته باشد،گرچه گاهی در خصوص شهوت جنسی نیز بهکار رفته است.
در قرآن مجید نیز این مفهوم در یازده مورد به صورت عام استفاده شده است و تنهادر دو مورد در معنی خاص آن به کار رفته است.در روایات اسلامی و کلمات علمایاخلاق نیز اغلب در مفهوم عام به کار رفته که در مقابل آن واژه«عفت»به معنی خویشتنداری و چشم پوشی از لذایذ گناه آلوده مادی به کار میرود.
این مفهوم بیشتر در موارد منفی به کار میرود،اما گاهی در موارد مثبت نیز به کاررفته است،مانند،آن جایی که خداوند خطاب به بهشتیان میفرماید:«... و لکم فیها ماتشتهی انفسکم ...،هر چه را دوستبدارید و به آن تمایل داشته باشید،در بهشتبرای شمافراهم است» (36) یا آن جایی که میفرمایند:«... فیها ما تشتهیه الانفس و تلذ الاعین ...،دربهشت آنچه دلها میخواهد و چشم از آن لذت میبرد،موجود است.» (37)
به هر حال این واژه،بیشتر دارای بار منفی بوده و در مواردی که هوا و هوس افراطیبر انسان چیره گشته و تمایلات ویرانگر و گناه آلود بر تمام وجودش مستولی گردد بهکار میرود.
این واژه و مشتقات آن،در قرآن مجید،سیزده مورد به کار رفته که شش مورد آندارای مفهوم مثبت و هفت مورد آن دارای مفهوم منفی است.
به هر حال«شهوت»به هر معنی که باشد،هرگاه مفهوم خاص آن که همانخواستهای افراطی و شهوانی است مورد نظر باشد،آثار زیانباری به دنبال خواهدداشت که به وضوح قابل مشاهده است که ضمن توجه به روایاتی که در فصل قبلآوردیم،باید اذعان داشت که سر تا سر تاریخ نیز مملو از پیامدهای نامطلوبشهوت پرستیهاست که به طور خلاصه میتوان به عناوین زیر،اشاره کرد:
1-آلودگی به گناه
شهوت پرستی انسان را به سوی انواع گناهان میکشاند و در واقع یکی ازسرچشمههای اصلی گناه و معصیت و نافرمانی خدا محسوب میگردد،زیرا چشم وگوش انسان را بسته و به مصداق حدیث نبوی«حبک للشیء یعمی و یصم (38) »آدمی راکور و کر کرده و قدرت درک واقعیتها را از او میگیرد و در چنین حال،زشتیها درنظر او زیبا و زیباییها در نظر او زشت و بیرنگ میشود.
به همین دلیل،در روایات سابق(روایت هشتم)خواندیم که امیر مؤمنان علیه السلام دربارهپیروی از شهوات هشدار داده و میفرماید:«از شهوات سرکش بپرهیزید که شما را بهارتکاب انواع گناهان میکشاند.»
در حدیث دهم،از همان حضرت نیز به این نکته اشاره شد که:«هواپرستی عقلانسان را فاسد میکند»و در حدیث نهم نیز فرمودند(اگر شهوت پرستی تشدید شود):«دینانسان را بر باد میدهد و حتی انسان را به بت پرستی میکشاند.»در این رابطه مفسران وارباب حدیث،در ذیل آیات 16 و 17 سوره حشر،داستانی درباره عابدی از قومبنی اسرائیل به نام«برصیصا»آوردهاند که شاهد زندهای برای این مدعاست،داستانگر چه معروف است،اما تکرارش خالی از صواب نیست:
...مرد عابد بنی اسرائیلی به خاطر سالها عبادتش،به آن حد از مقام قرب الهیرسیده بود که بیماران با دعای او لامتخود را باز مییافتند و به اصطلاح مستجابالدعوة شده بود.
روزی،زن جوان زیبایی را که بیمار بود،نزد او آوردند و به امید شفاء در عبادتگاهاو گذاردند و رفتند.
شیطان به وسوسه آن عابد مشغول شد و آن قدر صحنه گناه را در نظرش زینت داد کهعنان اختیار را از کف او ربود،آن چنان که گویا عابد کر و کور گشته و همه چیز را بهدست فراموشی سپرده است.دیری نپایید که آن عابد دامان«عفت»خویش را به گناهبیالود.پس ارتکاب گناه به خاطر این که احتمال داشت آن زن باردار شود و موجب رسوایی او گردد،باز شیطان و هوای نفس به او پیشنهاد کرد که زن را به قتل رسانده و درگوشهای از آن بیابان وسیع دفن کند.
هنگامی که برادران دختر،به سراغ خواهر بیمار خویش آمدند و عابد اظهاربیاطلاعی کرد،آنان نسبتبه عابد مشکوک گشته و به جستجو برخاستند و پس ازمدتی،سرانجام جسد خونین خواهر خویش را در گوشه بیابان از زیر خاک بیرونکشیدند.
این خبر در شهر پیچید و به گوش امیر رسید.او با گروه زیادی از مردم به سویعبادتگاه آن عابد حرکت کرد تا علت این قتل را بیابد.هنگامی که جنایات آن عابدروشن شد،او را از عبادتگاهش فرو کشیدند تا بر دار بیاویزند.
در ادامه این حکایت آمده است:هنگامی که عابد در کنار چوبه دار قرار گرفت،شیطان در نظرش مجسم شد و گفت:من بودم که با وسوسههای خویش تو را به این روزانداختم،حال اگر آنچه را که من میگویم،اطاعت کنی،تو را نجات خواهم داد.
عابد گفت:چه کنم؟
شیطان گفت:تنها یک سجده برای من کافی است.
عابد گفت:میبینی که طناب دار را بر گردن من افکندهاند و من در این حال تواناییسجده بر تو را ندارم.
شیطان گفت:اشارهای هم کفایت میکند.
عابد بیچاره نادان،پس از این که با اشاره،سجدهای بر شیطان کرد،طناب دار گلویشرا فشرد و او در دم جان سپرد.
آری!شهوت پرستی باعثشد تا آن عابد،ابتدا به زنا آلوده شود و سپس قتل نفسانجام دهد و بعد دروغ بگوید و سرانجام مشرک گردد و بدین ترتیب محصول سالهاعبادت او بر باد رفته و نزد خاص و عام رسوا شود.
همه رنج جهان از شهوت آید که آدم زان برون از جنت آید (39)
2-فساد عقل
شهوت پرستی،پردههای ضخیمی بر عقل و فکر انسان میاندازد،حق را در نظر اوباطل و باطل را در نظر او،حق جلوه میدهد.در روایات گذشته نیز بیان داشتیم که:
«طاعة الهوی تفسد العقل،هوا پرستی عقل را فاسد میکند.» (40) به همین دلیل بسیاری ازشهوت پرستان به هنگام غلبه شهوت،کارهایی انجام میدهند که بعد از فرو نشستن آتششهوت،از آن عمل خویش سخت پشیمان شده و گاه تعجب میکنند که چگونه دستبهانجام آن کار احمقانه و غلط زدهاند.
در حدیث دیگری امیر مؤمنان علی علیه السلام میفرمایند:«اذا ابصرت العین الشهوة عمیالقلب عن العاقبة،هنگامی که چشم،مظاهر شهوت را ببیند،عقل از مشاهده عاقبت کارباز میماند» (41)
3-تضعیف شخصیت اجتماعی انسان
شهوت پرستی،شخصیت و احترام اجتماعی انسان را در هم میشکند و او را به ذلتمیکشاند،زیرا برای کامیابیهای شهوانی باید تمام قید و بندهای اجتماعی را شکست وتن به هر پستی داد.بدیهی است که انسان با شخصیت،در کشاکش شهوات،بر سردو راهی قرار میگیرد که یا باید به خواستهای شهوانی دل خویش برسد،یا شخصیت واحترام اجتماعی خود را حفظ نماید که اغلب جمع میان این دو غیر ممکن است!
در حدیثی از امیر مؤمنان علی علیه السلام آمده است:«زیادة الشهوة تزری بالمروة،افزونشدن شهوت،شخصیت انسان را لکه دار میکند.» (42)
4-اسارت نفس
اسارت و بندگی در برابر خواستهای نفسانی،یکی دیگر از پیامدهای شهوت پرستی است،زیرا انسان شهوت پرست چنان اسیر شهوات خود میشود کهبازگشت و دوری جستن از آنها،برایش مشکل و گاهی نیز غیر ممکن میگردد.
نمونه بارز آن،زندگی خفتبار معتادان به مواد مخدر است که در ظاهر آزادند،ولی از هر اسیری،اسیرترند.زنجیر اعتیاد ناشی از شهوت پرستی نیز آن چنان دست وپای انسان را میبندد که گویا هر گونه حرکت و تلاش برای دوری جستن از خواستهایرذیله،بسیار مشکل میگردد،مخصوصا اگر هوا پرستی،به سر حد عشقهای جنون آمیزجنسی برسد که در این حال اسارت انسان به اوج خود میرسد.
حضرت امیر مؤمنان علی علیه السلام در این رابطه میفرمایند:«عبد الشهوة اسیر لا ینفکاسره،بنده شهوت چنان اسیر است که هرگز روی آزادی را نخواهد دید.» (43)
آن حضرت در تعبیر دیگری نیز میفرمایند:«و کم من عقل اسیر تحت هوی امیر،چه بسیار عقلها و خردها که شهوات بر آن حکومت میکند.» (44)
باز در حدیث دیگری میفرمایند:«الشهوات تسترق الجهول،شهوتها،افراد نادانرا برده خود میسازند.» (45)
5-رسوایی و بیآبرویی
رسوایی،یکی دیگر از پیامدهای شهوت پرستی است.تاریخ بشر مملو از شرحزندگی کسانی است که در جامعه دارای مقام و موقعیت ممتاز بودند،ولی هنگامی کهاسیر«شهوت»و هوای نفس شدند،کارشان به رسوایی کشید.
در اشعار شعرا نیز رابطه«عشق»و«رسوایی»یک رابطه معروف و مشهور است. (46)
(رسوای عالمی شدم از فرط عاشقی)
در داستان یوسف و همسر عزیز مصر نشان میدهد که چگونه همسر عزیز مصر با وجود احترام فراوان-به علت هواپرستی-رسوای خاص و عام شدیوسف به صبر خویش پیمبر شد رسوا شتاب کرد زلیخا را (47)
و به گفته شاعر عرب:
ان الهوای هو الهوان قلب اسمه فاذا هویت فقد لقیت هوانا (48)
هوا پرستی همان پستی است که نام آن تغییر یافته،به همین دلیل هر هوا پرستی پستمیشود.
عوامل و اسباب شهوت پرستی
بارها در مباحث مشابه گفتهایم که برای درمان مفاسد اخلاقی،باید نخست علل وریشهها و اسباب آن را بیابیم.بزرگان علم اخلاق نیز،در مباحث این علم،به بحث ازانگیزهها،اهمیت فوق العادهای دادهاند،به همین دلیل لازم استبحث دقیقی در موردعوامل شهوت پرستی داشته باشیم. امیال و خواستههای درونی که از آن به شهوات تعبیر میشود،-مخصوصا شهوتجنسی-یک امر طبیعی و خدادادی بوده و از عوامل حرکت انسان،برای پیشرفتزندگی بشمار میآید.به همین دلیل،گر چه نمیتوان آنها را از میان برد،اما هرگز نبایدبرای سرکوبی آنها نیز تلاش کرد،زیرا اگر این شهوات در حد اعتدال باشند،نه تنهامشکلی ایجاد نمیکنند،بلکه یکی از اسرار تکامل و تقدم انسان نیز محسوب میگردند.
آنچه که به صورت مفسده اخلاقی ظاهر میشود،همان طغیان شهوات و خارج شدنآنها از کنترل نیروی عقل و خرد است.
حال باید ملاحظه کرد که چه عواملی سبب خارج شدن امیال و خواستهای درونیاز تحت کنترل عقل گشته و به صورت نیرویی ویرانگر در میآید.به یقین،امور زیر تاثیرزیادی در این مساله دارد:
1-ضعف ایمان
ضعف ایمان،علت اصلی نادیده گرفتن فرمانهای الهی است.اگر انسان،خدا راحاضر و ناظر بداند و دادگاه بزرگ الهی را در قیامتبا چشمان قلب خویش مجسمنماید،هرگز حدود الهی را نمیشکند و از مرزها تجاوز نکرده و آلوده شهوات و مفاسداخلاقی نمیگردد.
این همان برهان الهی است که در بدترین شرایط زندگی حضرت یوسف علیه السلام بهسراغش آمد و او را از آلودگی به فحشاء-که تمام زمینههای ارتکاب،موجود وموانعش مفقود بود-حفظ کرد.
اگر ایمان ضعیف گشته و توجه به مبدا و معاد کم گردد،زمینه طغیان شهوات کاملافراهم میشود که انسان در چنین شرایطی مثل حیوان درندهای که از قفس خارج شدهباشد و هیچ گونه مانعی در برابر خود نبیند،به همه جا حمله میکند و اگر کسی دربرابرش ظاهر شود،میدرد.
در این رابطه در حدیث علوی آمده است:«من اشتاق الی الجنة سلا عن الشهوات،کسی که مشتاق به بهشت(و معتقد به آن)باشد،شهوات سرکش را به فراموشی میسپارد.» (49)
گاهی نیز انسان برای بهرهگیری از شهوات بدون قید و شرط،سد ایمان را در هممیشکند تا در شهوت پرستی آزاد باشد، قرآن مجید میفرماید:« بل یرید الانسانلیفجر امامه-یسئل ایان یوم القیامة (50) ،...بلکه انسان میخواهد(آزاد باشد و بدون ترس ازدادگاه قیامت)در تمام عمر،گناه کند،(از این رو)میپرسد:قیامت کی خواهد بود؟(سؤالی کهنشانه انکار یا تردید است).»
2-بی اعتنایی به حیثیت اجتماعی و شخصیت انسانی
بیاعتنایی به آبرو و حیثیت اجتماعی و ضعف شخصیت انسانی،اغلب سبب آلودگیبه انواع شهوات میشود،در حالی که آبرو و شخصیت انسانی و توجه به حیثیتاجتماعی،انسان را-هر چند که ایمان به خدا نیز نداشته باشد-در برابر طغیان شهوات، کنترل میکند.
به همین دلیل،در جوامع غیر دینی،افراد آبرومند و با شخصیت،کمتر تسلیم طغیانشهوات گشته و به«شکم پرستی»و شهوات بی قید و شرط جنسی روی میآورند،زیراآبرو و حیثیت اجتماعی و شخصیت انسانی آنها،سدی است در برابر طغیان شهوات.
بنابراین همیشه تنها افراد رذل و بیشخصیت،در چنگال این امور گرفتار میگردند.
3-غفلت و بیخبری
غفلت و بیخبری از پیامدهای شهوت پرستی،عامل دیگر آلودگی به این رذیلهاخلاقی است،زیرا بیشتر رذایل اخلاقی،آثار سوء جسمانی و بهداشتی دارد،مثلا،شکم پرستی،انسان را به انواع بیماریها مبتلا میسازد و یا افراط در شهوت جنسی، نیروو توان انسان را کاهش داده،اعصاب را در هم میکوبد و عمر را کوتاه نموده و در نهایتسلامت جسمی و روحی انسان را مختل میسازد.
به همین دلیل،در جوامع غیر مذهبی،افراد زیادی مقید به رعایت اعتدال در خوردنو مسایل جنسی هستند،زیرا توصیه پزشکان را در این زمینه پذیرفته و نتایج آن را درککردهاند.
مشکلات اجتماعی ناشی از شهوت پرستی نیز قابل انکار نیست.به یقین«شکم پرستی»گروهی از مردم سبب گرسنگی گروههای دیگری خواهد شد.
بیبند و باری در مسائل جنسی نیز سبب ناامنی زن و فرزند این افراد میشود و چه بسا کهآلودگی به عمق خانه آنها نیز نفوذ کند.
بنابراین هر کس که به این امور توجه کند،به یقین در کنترل شهوات خویشمیکوشد.
4-معاشرتهای نامناسب و محیطهای آلوده
معاشرتهای نامناسب،دوستان ناباب،محیطهای آلوده و فساد وسائل ارتباطجمعی یکی از عوامل دیگر آلودگی به شهوت پرستی است.اغلب انسانهای ناباب،دوستان خود را به گناه سوق داده و آنها را غرق گناه میسازند و راههای مختلف ارتکاب گناه را به آنها میآموزند،به گونهای که میتوان گفت:رایجترین اسباب آلودگیبه شهوت پرستی،معاشرت با انسانهای گناهکار و آلوده است.
بد آموزی ناشی از وسائل ارتباط جمعی و محیطهای آلوده نیز از عوامل مهم اینآلودگی است.در این زمینه در بحثهای مربوط به امور«زمینه ساز مفاسد اخلاقی»درجلد اول به قدر کافی صحبت کردیم و به طور مشروح بیان داشتیم که معاشرتهای آلوده،نه تنها انسان را آلوده گناه و مفاسد اخلاقی میکند،بلکه تا سر حد کفر نیز پیش میبرد.
قرآن مجید نیز درباره بعضی از دوزخیان میگوید:« و یوم یعض الظالم علی یدیه یقولیا لیتنی اتخذت مع الرسول سبیلا-یا ویلتی لیتنی لم اتخذ فلانا خلیلا-لقد اضلنی عنالذکر بعد اذ جائنی و کان الشیطان للانسان خذولا (51) ،و به خاطر بیاور روزی که ظالم دستخویش را از شدت حسرت به دندان میگزد و میگوید:ای کاش!با رسول خدا صلی الله علیه و آله راهیبرگزیده بودم.ای وای بر من!کاش فلان(شخص گمراه)را دوستخود انتخاب نکرده بودم!اومرا از ذکر خدا گمراه ساخت،بعد از آن که(یاد حق)به سراغ من آمده بود و شیطان همیشهخوار کننده انسان است.(او را گمراه میسازد، سپس در بیراهه رهایش میکند.)»
محیطهای آلوده،پدران و مادران فاسد و منحرف،از دیگر عوامل مؤثر آلودگی بهشهوت پرستی است که تاثیر مخرب آنها قابل انکار نیست.به همین دلیل،هنگامی کهبیشتر افراد پاک وارد چنین محیطهایی شوند،دل و ایمان خود را از دست داده و آلودهشهوات و مفاسد اخلاقی میشوند.
چون در جلد اول،در بحث«کلیات مسایل اخلاقی»این امور را به عنوان زمینهسازهای اخلاقی،به طور مشروح مورد بحث قرار دادهایم،در این جا به همین مقداربسنده میکنیم.
راههای درمان شهوت پرستی
راههای درمان مفاسد اخلاقی به صورت اصولی تقریبا همه جا یکی است که به طور کلی در دو راه علمی و عملی خلاصه میشود.
الف-راه علمی
منظور از راه علمی،این است که انسان در آثار و پیامدهای شهوت پرستی بیندیشد وببیند که چگونه تسلیم شدن در برابر شهوات،انسان را به ذلت،بدبختی،اسارت،تضعیفشخصیت اجتماعی و دوری از خدا میکشاند که زندگی خفتبار افرادی که آلودهشهوت شدهاند،بیانگر این واقعیت است.
بنابراین تامل در امور مذکور و اندیشه پیرامون شرح حال«اولیاء الله»و پیروانراستین آنها که بر اثر مبارزه با شهوات به مقامات بالا در دنیا و نزد خدا رسیدهاند،انسانرا از شهوت پرستی باز خواهد داشت.
علاوه بر این که تحکیم پایههای عقل و ایمان،انسان را قادر به کنترل شهواتمیکند،در این رابطه امیر مؤمنان علی علیه السلام میفرمایند:«من کمل عقله استهان بالشهوات،کسی که عقلش کامل شود،شهوتها را کوچک و بیارزش میشمرد. » (52)
در جای دیگر نیز میفرمایند:«من غلب شهوته ظهر عقله،کسی که بر شهوات خودغالب شود،عقل و خرد او ظاهر میگردد» (53)
همچنین فرمودهاند:«کلما قویت الحکمة ضعفت الشهوة،هر قدر حکمت و دانشانسان تقویتشود،شهوات و تمایلات سرکش او ضعیف میگردد.» (54)
آن حضرت در پیام پر معنای دیگری نیز میفرمایند:«اذکر مع کل لذة زوالها و معکل نعمة انتقالها و مع کل بلیة کشفها، فان ذلک ابقی للنعمة،و انفی للشهوة،و اذهبللبطر،و اقرب الی الفرج و اجدر بکشف الغمة و درک المامول،هرگاه در لذت(حرامی)
باشی،به یاد بیاور که روزی زایل میشود،و اگر در هر نعمتی هستی،به خاطر داشته باش کهروزی سلب خواهد شد.در بلاها نیز انتظار بر طرف شدن آن را داشته باش،زیرا اینیادآوریها،نعمت را پایدارتر میکند و شهوات را دور میسازد و مستی و غرور نعمت را زایلمیکند و به فرج و گشایش امور نزدیکتر و در از میان رفتن اندوه و رسیدن به مقصود،نزدیکتر و شایسته است.» (55)
به این ترتیب اندیشه در پیامدها،اثر عمیقی در بازدارندگی از آلودگی به شهوتهادارد،تمام تلاش رهبران الهی نیز این بوده است تا عواقب شوم گرفتاری در چنگالشهوات را به انسانها گوشزد نموده و آنها را از کام شهوات نجات دهند.
این حدیث از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله،بیانگر این معنی است:«خمس ان ادرکتموهن فتعوذوابالله منهن:لم تظهر الفاحشة فی قوم قط حتی یعلنوها،الا ظهر فیهم الطاعون و الاوجاعالتی لم تکن فی اسلافهم الذین مضوا و لم ینقصوا المکیال و المیزان الا اخذوا بالسنینو شدة المؤنة و جور السلطان،و لم یمنعوا الزکاة الا منعوا المطر من السماء،و لو لاالبهائم لم یمطروا و لم ینقضوا عهد الله و عهد رسوله الا سلط الله علیهم عدوهم واخذوا بعض ما فی ایدیهم،و لم یحکموا بغیر ما انزل الله الا جعل الله عز و جل باسهمبینهم،پنج چیز است که اگر با آنها روبرو شدید،از آنها به خدا پناه ببرید، اعمال زشت و آشکاردر هیچ قومی ظاهر نمیشود،مگر این که گرفتار طاعون و بیماریهایی میشوند که در میانپیشینیان آنها نبوده است و هیچ قومی کم فروشی نمیکنند مگر این که گرفتار قحطی وسختی زندگی و ظلم حاکمان میشوند و هیچ قومی منع زکات نکردند مگر این که،از بارانرحمت الهی محروم شدند و اگر به خاطر حیوانات نبود،بارانی به آنها نازل نمیشد و هیچجمعیتی،پیمان خدا و رسولش را نمیشکستند،مگر این که خداوند دشمنانشان را بر آنهامسلط کرد و قسمتی از آنچه را که آنها داشتند،از آنان گرفتند و هیچ گروهی به غیر احکامالهی حکم نکردند،مگر این که خداوند اختلاف در میان آنها افکند و با هم درگیر شدند.» (56)
بیشک،تامل و تدبر در این پیامدها،تاثیر مستمر و یا موقت در بازداشتن اعمال غیراخلاقی دارد.
ب-راه عملی
از نظر عملی راههای مختلفی برای درمان«شهوت پرستی»وجود دارد از جمله:
1-یکی از بهترین راههای عملی برای نجات از گرداب شهوت،اشباع صحیح امیالو خواستهای جنسی است،زیرا اگر خواستها و امیالی که در درون انسان وجوددارند از راههای صحیح،اشباع گردند،دیگر زیانبار و مخرب نخواهند بود،به تعبیردیگر،این خواستها را نمیتوان و نباید سرکوب کرد،بلکه باید از آنها در کانالهایصحیح و سازنده استفاده کرد،در غیر این صورت ممکن است تبدیل به سیلابویرانگری شود که حرث و نسل انسان را با خود خواهد برد.
به همین دلیل،اسلام نه تنها تفریحات سالم و بهرهگیری معتدل از خواستهایدرونی را مجاز شمرده،بلکه نسبتبه آن تشویق نیز نموده است.خطبه معروفی که ازامام جواد علیه السلام در مورد عقد همسرش نقل شده است،شاهد گویای این مدعاست.آنحضرت در این خطبه میفرمایند:«اما بعد فقد کان من فضل الله علی الانام ان اغناهمبالحلال عن الحرام، یکی از نعمتهای الهی بر بندگان این است که آنها را به وسیله حلالاز حرام بینیاز ساخته است.» (57)
این حدیث معروف نیز بر همین نکته اشاره دارد:«للمؤمن ثلاث ساعات،فساعةیناجی فیها ربه،و ساعة یرم معاشه،و ساعة یخلی بین نفسه و بین لذتها فیما یحل ویجمل،انسان با ایمان ساعات زندگیش را به سه بخش تقسیم میکند،قسمتی را صرفمناجات با پروردگارش میکند و قسمت دیگر را در راه اصلاح معاش و بندگیش به کار میگیردو قسمتسوم را به بهرهگیری از لذتهای حلال و دلپسند اختصاص میدهد.» (58)
2-یکی دیگر از راههای نجات از شهوت پرستی،برنامهریزی دقیق برای برنامههایزندگی است،زیرا،هرگاه انسان،برای تمام اوقات خود برنامه داشته باشد(هر چند برنامهاو در پارهای از موارد جنبه تفریحی و ورزشی داشته باشد)،دیگر مجالی برای کشیدهشدن به آلودگیهای شهوانی باقی نمیماند.
3-برچیدن عوامل آلودگی نیز یکی از راههای درمان و یا پیشگیری است،زیراامکان آلودگی به شهوات در محیطهای آلوده فراوان است،یعنی،اگر محیط،آلودهشهوت شود و اسباب آن در دسترس همه قرار گیرد و آزادی نسبی نیز وجود داشتهباشد،نجات از آلودگی،مخصوصا برای قشر جوان یا کسانی که در سطح پایینی از«معرفت»دینی قرار دارند،بسیار دشوار خواهد شد.
4-احیای شخصیت معنوی و انسانی افراد جامعه نیز،از راههای مهم درمان یاپیشگیری از آلودگیهای شهوانی است،زیرا انسان،هنگامی که از ارزش وجود وشخصیتخود،آگاه شود و دریابد که او عصاره جهان آفرینش و گل سر سبد جهانخلقت و خلیفه خدا در روی زمین است،به این سادگی خود را به شهوات نمیفروشد.
امیر مؤمنان علی علیه السلام در این رابطه میفرمایند:«من کرمت علیه نفسه هانت علیهشهوته،کسی که به ارزش وجود خویش پیبرد،شهوات در برابر او بیارزش میشوند» (59) ودر حدیث دیگری از آن حضرت علیه السلام آمده است:«من عرف شرف معناه صائه عن دنائةشهوته...،کسی که شرافت ذاتی خود را بشناسد،او را از پستی شهوت مصون میدارد!...» (60)
آخرین نکتهای که ذکر آن لازم به نظر میرسد،این است که نه تنها در مساله مبارزهبا شهوات،بلکه در تمام موارد مبارزه با مفاسد اخلاقی،باید به مساله مبارزه عملیاهمیت داد،به این معنی که هر قدر انسان با خلق و خوی بد به مبارزه برخیزد و در جهتمخالف آن حرکت کند،آن خلق و خوها کم رنگ و ضعیف میشود و این مبارزه ازصورت فعلی به صورت حالت و از صورت حالتبه صورت عادت و از صورت عادتبه صورت ملکه در میآید و خلق و خوی ثانوی در جهت مقابل شکل میگیرد،مثلا،اگر انسان بخیل بذل و بخشش را تکرار کند،آتش بخل به تدریج در درون او فروکشکرده و خاموش میشود.
اگر شهوت پرستان نیز در برابر طغیان شهوات،مقاومت و ایستادگی نمایند،طغیانشهوت فرو نشسته و روح عفت جایگزین آن میشود.
این نکته در سخن پرمعنایی از امیر مؤمنان علی علیه السلام نقل شده است:«قاوم الشهوةبالقمع لها تظفر،در برابر شهوت و امیال نفسانی،به قصد قلع و قمع مقاومت کن تا پیروزشوی. (61) »
شکم پرستی و شهوت جنسی
بزرگان علم اخلاق همچون فیض کاشانی در«المحجة البیضاء»و محقق نراقی در«معراج السعادة»و مرحوم شبر در کتاب«الاخلاق»شکم پرستی و شهوت جنسی را بهصورت مستقل،مورد بحث قرار دادهاند.در واقع از روایات اسلامی و اشاراتی که درآیات قرآن مجید است،پیروی نموده و برای این دو بخش اهمیت ویژهای قایل شدهاند.
مرحوم فیض کاشانی در کتاب«المحجة البیضاء»میگوید:«بزرگترین عوامل هلاکتانسان،شهوت شکم است،همان بود که آدم و حوا را از بهشتی که دار القرار بود به دنیا که دارنیاز و افتقار است فرستاد...،در حقیقتشکم سرچشمه شهوات و منشا دردها و آفات است،زیرا حتی شهوت جنسی نیز پیرو آن است و به دنبال این دو،شهوت در جمع آوری مال و مقاماست که وسیلهای برای سفرههای رنگینتر و زنان بیشتر محسوب میشود و به دنبال آنها،تنازع در دسترسی به مال و مقام و کشمکشها به وجود میآید و آفت ریا و خودنمایی و تفاخرو تکاثر و خود برتر بینی از آن متولد میگردد،سپس این امور عاملی برای حسد،کینه،عداوتو دشمنی میشود و دارنده آن را به ارتکاب انواع ظلمها و منکرات و فحشاء میکشاند...، حالکه چنین است،لازم استبه شرح آفات آن پرداخته شود و طرق مبارزه با آن روشن گردد (62) »
از این خطرناکتر آن است که انسانهای شکم پرست و شهوت پرست،دین و ایمانخود را در راه آن از دست دادهاند.در ذیل آیه: و آمنوا بما انزلت مصدقا لما معکم ولا تکونوا اول کافر به و لا تشتروا بآیاتی ثمنا قلیلا و ایای فاتقون (63) که خداوند در آنیهود را به خاطر فروختن آیات الهی به بهای ناچیز،مذمت میکند،آمده است:جمعیاز علمای بزرگ یهود،به خاطر تشکیل مجالس میهمانی پر زرق و برقی از سوییهودیان برای آنها،ایات الهی را تحریف کردند و عملا آنها را به بهای ناچیزیفروختند(و پیامبری را که تورات وعده ظهورش را داده بود و آنها سالها در انتظارشبودند،انکار کردند.)
در روایات اسلامی نیز بحث گستردهای درباره خطرهای این دو نوع از شهوت دیدهمیشود که در ادامه به برخی موارد اشاره میشود:
1-رسول خدا صلی الله علیه و اله میفرمایند:«ثلاث اخافهن بعدی علی امتی الضلالة بعد المعرفةو مضلات الفتن و شهوة البطن و الفرج،سه چیز است که از آنها بر امتم بعد از خودممیترسم،گمراهی بعد از آگاهی و آزمایشهای گمراه کننده و شهوت شکم و شهوت جنسی.» (64)
منظور از گمراهی بعد از آگاهی،این است که انسان بر اثر وسوسههای منحرفان وایجاد شبهات گوناگون،راه راستی را که شناخته،رها کند و در راه انحراف در آید که اینموضوع در هر زمان-مخصوصا در زمان ما-وجود داشته و دارد.
منظور از«مضلات فتن»امتحاناتی است که خداوند برای بندگانش پیش میآورد کهگاهی انسانها به خاطر پیروی هوای نفس از عهده آن بر نمیآیند،و منظور از«شهوت بطن و فرج»شکم پرستی و افراط در شهوت جنسی است.
مفهوم حدیث نشان میدهد،خطری که از ناحیه این سه امر،مردم را تهدید میکند،بسیار جدی است.
2- پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله در جای دیگر میفرمایند:«اکثر ما تلجبه امتی النار الا جوفانالبطن و الفرج،بیشترین چیزی که سبب دوزخی شدن امت من میشود،دو چیز میان تهیاست،شکم و فرج» (65)
3- امام باقر علیه السلام نیز در این رابطه میفرمایند:«اذا شبع البطن طغی،هنگامی که شکمسیر شود،طغیان میکند.» (66)
4- آن حضرت در جای دیگر میفرمایند:«ما من شیء ابغض الی الله عز و جل منبطن مملوء،هیچ چیزی نزد خداوند، منفورتر از شکم پر(و بیش از اندازه خوردن)نیست.» (67)
5- امیر مؤمنان علی علیه السلام میفرمایند:«لا یفسد التقوی الا بغلبة الشهوة،تقوا وپرهیزکاری را چیزی جز غلبه شهوت از بین نمیبرد.» (68)
6- حدیث دیگری از همان حضرت علیه السلام نقل شده است:«لا تجتمع الحکمة والشهوة،دانش و حکمتبا شهوت پرستی جمع نمیشود» (69).
7- همان حضرت علیه السلام در جای دیگر فرمودهاند:«ما رفع امرءا کهمته و لا وضعه کشهوته،هیچ چیز مانند همت، انسان را بالا نمیبرد و هیچ چیز مانند شهوت،انسان رابر زمین نمیزند.» (70)
پی نوشت :
36- فصلت/ 31.
37- زخرف/ 71.
38- بحار الانوار ج 74،ص 165.
39- ناصر خسرو
40- شرح غرر الحکم،حدیث5983.
41- همان مدرک،حدیث4063.
42- همان،حدیث5507.
43- غرر الحکم،حدیث 6300
44- نهج البلاغه،کلمات قصار،حدیث 211.
45- نهج البلاغه،حدیث 922.
46- بر سر میدان رسوایی عشق عالمی را همچو شیدایی ببین(عطار) عاشقان را چه غم از سرزنش دشمن و دوست یا غم دوستخورد یا غم رسوایی را(سعدی)
47- ناصر خسرو.
48- ادب الدنیا و الدین.
49- شرح فارسی غرر الحکم حدیث 8591.نهج البلاغه،کلمات قصار،حدیث 31
50- قیامت/ 5 و6.
51- فرقان/ 27 تا29.
52- شرح فارسی غرر،حدیث8226.
53- همان،حدیث7953.
54- همان،حدیث 7205.
55- میزان الحکمة،جلد 4،ص 3484،حدیث21507.
56- اصول کافی،جلد 2،ص373.
57- بحار الانوار،ج 50،ص76.
58- نهج البلاغه،کلمات قصار،جمله 390.
59- بحار الانوار،ج 78،ص 71.
60- غرر الحکم،شماره9069.
61- شرح فارسی غرر الحکم،ج 4،ص 514،ح6803.
62- المحجة البیضاء،ج 5،ص 145.
63- بقره/ 41.
64- اصول کافی،ج 2،ص79.
65- همان.
66- کافی،ج6،ص 270،حدیث 10.
67- ؟
68- شرح غرر الحکم،رقم10606.
69- غرر الحکم،رقم10573.
70- همان،ج 6،ص 114،رقم 9707.
منبع: اخلاق در قرآن، ج2،حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(دامت برکاته) جمعه 21/1/1388 - 7:41
دعا و زیارت
اشاره
«شهوت» در لغت دارای مفهوم عامی است که به هرگونه خواهش نفس و میل و رغبتبه لذات مادی اطلاق میشود; گاهی علاقه شدید به یک امر مادی را نیز شهوت میگویند.
واژه «شهوت» در قرآن کریم هم به معنی عام کلمه آمده است و هم به معنی خاص آن. در این بحث، نظر ما بیشتر به معنای خاص آن است، زیرا آثار مخرب و زیانبار آن بیش از سایر کششهای مادی است.
«شهوت» نقطه مقابل «عفت» است. «عفت» نیز دارای مفهوم عام و خاص است. مفهوم عام آن، خویشتن داری در برابر هر گونه تمایل افراطی نفسانی است و مفهوم خاص آن، خویشتن داری در برابر تمایلات بی بند و بار جنسی است.
«عفت» یکی از فضایل مهم اخلاقی در رشد و پیشرفت و تکامل جوامع انسانی است; اما شهوت که مقابل عفت قرار دارد، موجب سقوط فرد و جامعه میشود.
مطالعات تاریخی نشان میدهد که اشخاص یا جوامعی که بهره کافی از عفت داشتهاند، از نیروهای خداداد خود، بالاترین استفاده را در راه پیشرفتخود و جامعه خویش برده و در سطح بالایی از آرامش و امنیت زیستهاند، اما افراد یا جوامعی که در «شهوتپرستی» غرق شدهاند، نیروهای خود را از دست داده و در معرض سقوط قرار گرفتهاند.
طبق نظر کارشناسان حقوقی، «شهوت» در ایجاد جرم و جنایت نقش عمده را دارد تا جایی که گفته شده است: «در هر جنایتی، شهوت نیز دخیل بوده است». شاید این تعبیر، مبالغهآمیز باشد، ولی به یقین منشا بسیاری از جنایات و انحرافات، طغیان «غریزه» و شهوتپرستی است. خونهای بسیاری در این راه ریخته شده و اموال فراوانی برباد رفته، اسرار مهم کشورها به وسیله زنان جاسوسی که سرمایه و ترفند کارشان استفاده از زیبایی و آلودگییشان بوده، افشا شده و آبروی بسیاری از آبرومندان در این راه ریخته شده است.
طبق بیان آیات و روایات در مییابیم که یکی از ابزارهای مهم شیطان همین «شهوت» است. در قرآن کریم در موارد مختلف به «عفت» و «شهوتپرستی» اشاره شده است که ما در ذیل به بررسی آنها میپردازیم:
1 - فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلوة و اتبعوا الشهوت فسوف یلقون غیا × الا من تاب و آمن و عمل صالحا فاولئک یدخلون الجنة و لا یظلمون شیئا(سورهمریم،آیه59و60)
2 - والله یرید ان یتوب علیکم و یرید الذین یتبعون الشهوات ان تمیلوا میلا عظیما(سوره نساء،آیه27)
3 - و لوطا اذ قال لقومه انکم لتاتون الفاحشة ما سبقکم بها من احد من العالمین× ائنکم لتاتون الرجال و تقطعون السبیل و تاتون فی نادیکم المنکر فما کان جواب قومه الا ان قالوا ائتنا بعذاب الله ان کنت من الصادقین(سورهعنکبوت، آیه28و29)
4 - و لما جاءت رسلنا لوطا سیء بهم و ضاق بهم ذرعا و قال هذا یوم عصیب × و جآءه قومه یهرعون الیه و من قبل کانوا یعملون السیئات قال یا قوم هؤلاء بناتی هن اطهرلکم فاتقوا الله و لاتخزون فی ضیفی الیس منکم رجل رشید × قالوا لقد علمت ما لنا فی بناتک من حق و انک لتعلم ما نرید × قال لو ان لی بکم قوة او ءاوی الی رکن شدید × قالوا یا لوط انا رسل ربک لن یصلوا الیک فاسر باهلک بقطع من الیل و لایلتفت منکم احد الا امراتک انه مصیبها مآ اصابهم ان موعدهم الصبح الیس الصبح بقریب × فلما جآء امرنا جعلنا علیها سافلها و امطرنا علیها حجارة من سجیل منضود × مسومة عند ربک و ما هی من الظالمین ببعید (سورههود،آیه77و83)
5 - کذبت قوم لوط بالنذر × انا ارسلنا علیهم حاصبا الا ءال لوط نجینا هم بسحر(سورهقمر،آیه33و34)
6 - و لوطا اذقال لقومه اتاتون الفاحشة ما سبقکم بها من احد من العلمین × انکم لتاتون الرجال شهوة من دون النسآء بل انتم قوم مسرفون × و ما کان جواب قومه الا ان قالوا اخرجوهم من قریتکم انهم اناس یتطهرون × فانجیناه و اهله الا امراته کانت من الغابرین - و امطرنا علیهم مطرا فانظر کیف کان عاقبة المجرمین(سورهاعراف،آیه80و84)
ترجمه
1 - اما پس از آنان، فرزندان ناشایستهای روی کار آمدند که نماز را تباه کردند و از شهوات پیروی نمودند و به زودی (مجازات) گمراهی خود را خواهند دید!
مگر آنان که توبه کنند و ایمان بیاورند و کار شایسته انجام دهند; چنین کسانی داخل بهشت میشوند و کمترین ستمی به آنان نخواهد شد.
2 - خدا میخواهد شما را ببخشد (و از آلودگی پاک نماید)، اما آنها که پیرو شهواتند، میخواهند شما به کلی منحرف شوید.
3 - و لوط را فرستادیم، هنگامی که به قوم خود گفت: «شما عمل بسیار زشتی انجام میدهید که هیچ یک از مردم جهان پیش از شما آن را انجام نداده است.
آیا شما به سراغ مردان میروید و راه (تداوم نسل انسان) را قطع میکنید و در مجلستان اعمال ناپسند انجام میدهید؟! » اما پاسخ قومش جز این نبود که گفتند: اگر راست میگویی، عذاب الهی را برای ما بیاور!»
4 - و هنگامی که رسولان ما (فرشتگان عذاب) به سراغ لوط آمدند، از آمدنشان ناراحتشد و قلبش پریشان گشت و گفت: «امروز روز سختی است!» (زیرا آنها را نشناخت و ترسید، قوم تبهکار مزاحم آنها شوند.)
قوم او (به قصد مزاحمت میهمانان) به سرعتسراغ او آمدند - و قبلا کارهای بد انجام میدادند - گفت:«ای قوم من! اینها دختران منند، برای شما پاکیزه ترند (با آنها ازدواج کنید و از زشتکاری چشم بپوشید!)، از خدا بترسید و مرا در مورد میهمانانم رسوا نسازید. آیا در میان شما یک مرد فهمیده و آگاه وجود ندارد؟!»
گفتند: «تو میدانی ما تمایلی به دختران تو نداریم و خوب میدانی ما چه میخواهیم!»
گفت: «(افسوس!) ای کاش در برابر شما قدرتی داشتم، یا تکیه گاه و پشتیبان محکمی در اختیار من بود! (آن گاه میدانستم با با شما زشتسیرتان ددمنش چه کنم!)»
(فرشتگان عذاب)گفتند:«ای لوط! ما فرستادگان پروردگار توییم ; آنها هرگز دسترسی به تو پیدا نخواهند کرد! در دل شب، خانوادهات را (از این شهر) حرکت ده! و هیچ یک از شما پشتسرش را نگاه نکند، مگر همسرت که او هم به همان بلایی که آنها گرفتار میشوند، گرفتار خواهد شد! موعد آنها صبح است، آیا صبح نزدیک نیست؟!
و هنگامی که فرمان ما فرا رسید، آن (شهر و دیار) را زیر و رو کردیم و بارانی از سنگ (گلهای متحجر) متراکم بر روی هم، بر آنها نازل نمودیم.
(سنگ هایی که) نزد پروردگارت نشاندار بود و آن از (سایر) ستمگران دور نیست!
5 - قوم لوط انذارها (و هشدارهای پی در پی پیامبرشان) را تکذیب کردند.ما بر آنها تند بادی که ریگها را به حرکت در میآورد فرستادیم (و همه را هلاک کردیم)، جز خاندان لوط را که سحرگاهان نجاتشان دادیم!
6 - (و به خاطر آورید) لوط را، هنگامی که به قوم خود گفت: «آیا عمل بسیار زشتی را انجام میدهید که هیچ یک از جهانیان، پیش از شما انجام نداده است؟!
آیا شما از روی شهوت به سراغ مردان میروید، نه زنان؟! شما گروه اسرافکار (و منحرفی) هستید»
ولی پاسخ قومش چیزی جز این نبود که گفتند: «اینها را از شهرتان بیرون کنید که اینها مردمی هستند که پاکدامنی را میطلبند (و با ما هم صدا نیستند!)
(چون کار به اینجا رسید) ما او و خاندانش را رهایی بخشیدیم، جز همسرش که از بازماندگان (در شهر) بود.
و (سپس چنان) بارانی (از سنگ) بر آنها فرستادیم (که آنها را در هم کوبید و نابود ساخت.) پس بنگر که سرانجام کار مجرمان چه شد!
تفسیر و جمع بندی
بلای شهوتپرستی در طول تاریخ
در نخستین آیه، بعد از ذکر نام گروهی از پیامبران الهی و صفات برجسته و والای آن بزرگواران، میفرماید: «ولی بعد از آنها، فرزندان ناشایستهای روی کار آمدند که نماز را ضایع کردند و از شهوات پیروی نمودند و به زودی (مجازات) گمراهی خود را خواهند دید; فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلوة و اتبعوا الشهوات فسوف یلقون غیا» (1)
و بلافاصله بعد از آن - به عنوان یک استثناء - میفرماید: «مگر آنها که توبه کردند و ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، چنین کسانی داخل بهشت میشوند و کمترین ستمی به آنها نخواهد شد; الا من تاب و آمن و عمل صالحا فاولئک یدخلون الجنة و لا یظلمون شیئا» (2)
شایان توجه این که بعد از مساله ضایع کردن نماز، سخن از پیروی «شهوات» و به دنبال آن، گمراهی به میان آمده است. این تعبیر حساب شده از یک سو اشاره به آن است که نماز، عامل مهمی برای شکستن «شهوات» و خود کامگیها و هواپرستیهاست ; همان طور که در آیه 45 سوره عنکبوت آمده: «...ان الصلوة تنهی عن الفحشاء و المنکر» و از سوی دیگر نشان میدهد که سرانجام «شهوتپرستی»، گمراهی و ضلالت است، همان گونه که در آیه 10 سوره روم آمده است: «ثم کان عاقبة الذین اسائوا السوء ان کذبوا بآیات الله و کانوا بها یستهزئون; سپس سرانجام کار کسانی که اعمال بد مرتکب شدند به اینجا رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و آن را به مسخره گرفتند!»
آری! آنها گمراه میشوند و به کیفر گمراهی خود ; یعنی، آتش قهر و غضب الهی گرفتار خواهند شد.
روشن است که «شهوات» در اینجا مفهوم وسیعی دارد و منحصر به «شهوتجنسی»نیست، بلکه هر گونه تمایل افراطی نفسانی و هواپرستی را شامل میشود. البته کسانی که توبه کنند و ایمان خود را که به خاطر گناه ضربه دیده است تجدید نموده و به سراغ اعمال صالح بروند، اهل بهشتخواهند بود و آثار تضییع نماز و پیروی شهوات از وجودشان برچیده خواهد شد.
در دومین آیه، ضمن بیان مقابله آشکار میان «بازگشتبه سوی خدا» و «پیروی از شهوات»، و اشاره به این که این دو موضوع در دو جهت مخالف، حرکت میکنند، میفرماید:«خدا میخواهد توبه شما را بپذیرد و شما را ببخشد و از آلودگی پاک سازد ; اما آنها که پیرو شهواتند، میخواهند شما به کلی (از راه حق) منحرف شود ; و الله یرید ان یتوب علیکم و یرید الذین یتبعون الشهوات ان تمیلوا میلا عظیما» (3)
آری! آنها که غرق گناه و شهوتند، میخواهند دیگران را نیز همرنگ خود سازند و از سر تا پا آلوده گناه کنند ; در حالی که خداوند میخواهد مردم با ترک شهوات به سوی او بازگردند و غرق معرفت و نور و صفای تقوا و قرین سعادت و خوشبختی شوند.
به گفته مفسران بزرگ، منظور از «میل عظیم»، هتک حدود الهی و آلوده شدن به انواع گناهان است. بعضی نیز آن را به معنی ازدواج با محارم و مانند آن - که در آیات قبل، از آن نهی شده است - تفسیر کردهاند که در واقع یکی از مصادیق مفهوم بالاست.
لازم به یادآوری است که پیروی از شهوات در این آیه، ممکن است دارای همان مفهوم عام باشد و نیز ممکن است اشاره به «شهوت جنسی» باشد ; زیرا این آیه بعد از آیاتی قرار گرفته که حرمت ازدواج با محارم و زنان شوهردار و کنیزان (آلوده به اعمال منافی عفت) را بیان کرده است. به هر حال این آیه، گواه روشنی استبه این که راه «شهوتپرستی» از راه «خداپرستی» جدا بوده و این دو در مقابل هم قرار دارند.
آیات سوم، چهارم، پنجم و ششم، از آیات مورد بحث، ناظر به داستان قوم لوط و «شهوتپرستی» آنهاست ; شهوتی آمیخته با انحرافات جنسی که در تمام تاریخ آمده است. هر بخش از این آیات، نکته خاصی را تعقیب میکند که ما به طور اجمال به آنها اشاره میکنیم:
سومین آیه، گفتار حضرت لوط(ع) را بیان میکند که قوم خود را مورد سرزنش شدید قرار داد: «لوط را فرستادیم، در آن هنگام که به قوم خود گفت: شما کار بسیار شنیعی انجام میدهید که هیچ کس از جهانیان، قبل از شما آن را انجام نداده است ; و لوطا اذ قال لقومه انکم لتاتون الفاحشة ما سبقکم بها من احد من العالمین» (4)
«فاحشه» واژهایست که به هر کار بسیار زشت اطلاق میشود، هر چند در تعبیرات متعارف بیشتر به «فحشاء جنسی» اطلاق میگردد. تعبیر آیه فوق، نشان میدهد که در جامعه بشری «هم جنس گرایی» از قوم لوط(ع) شروع شد و تا آن زمان سابقه نداشت.
در ادامه آمده است: «آیا شما به سراغ مردان میروید و راه تداوم نسل انسان را قطع میکنید و در مجلس خود، اعمال زشت (دیگر نیز) انجام میدهید؟! ; ائنکم لتاتون الرجال و تقطعون السبیل و تاتون فی نادیکم المنکر...» (5)
در این تعبیر یکی از علتهای مهم تحریم «هم جنس گرایی» را قطع نسل بشر میداند; زیرا هنگامی که این عمل زشت اخلاقی به شکل فراگیر درآید، خطر انقطاع نسل بشر، جامعه بشری را تهدید میکند.
بعضی از مفسران، جمله «و تقطعون السبیل» آیه فوق را، اشاره به راهزنی و دزدی قوم لوط دانستهاند و بعضی اشاره به مزاحمتهای جنسی میدانند که به عمد برای راهگذران به وجود میآوردند!
«نادی» از ماده «ندا» به معنی مجلس عمومی یا مجلس تفریح است ; زیرا در آنجا افراد یکدیگر را «ندا» میکنند.
گرچه قرآن کریم، در اینجا شرح نداده که آنها در جلسات تفریحی خود، چه منکرات دیگری را انجام میدادند، ولی پیداست که اعمالی متناسب با همان عمل شنیعشان بوده است. در روایات آمده است، آنها در حضور جمع بدنهای خود را برهنه میکردند، فحشهای رکیک میدادند و کلمات زشت و بسیار زننده رد و بدل مینمودند و حرکات ناشایست دیگری داشتند که قلم از ذکر آنها شرم دارد.
آنها چنان، غرق در شهوت بودند که خدا و همه ارزشهای اخلاقی و انسانی را به باد مسخره میگرفتند ; به همین دلیل، هنگامی که پیامبرشان حضرت لوط(ع) از روی تعجب و انکار سؤالی از عمل شنیعشان نمود، «پاسخ قومش جز این نبود که گفتند: اگر راست میگویی، عذاب الهی را برای ما بیاور! ;...فما کان جواب قومه الا ان قالوا ائتنا بعذاب الله ان کنت من الصادقین. (6)
و به این ترتیب عذاب الهی را نیز به سخریه گرفتند.
در چهارمین بخش از این آیات به گوشه دیگری از داستان قوم لوط اشاره میکند:«وآن زمانی است که فرشتگان الهی(که مامور عذاب قوم لوط بودند در چهره جوانان زیبایی)بهسراغ حضرت لوط علیه السلام آمدند و او(که آنها را نمیشناخت) از مشاهده آنان سخت ناراحتشد وقلبش پریشان گشت و(پیش خود گفت:)امروز روز سختی است،زیرا ممکن است،این قومزشتسیرت،حرمت میهمانهای مرا نشناسند و قصد تجاوز به آنان را داشته باشند!، و لماجاءت رسلنا لوطا سیء بهم و ضاق بهم ذرعا و قال هذا یوم عصیب » (7)
(و در این هنگام،اشرار قوم با خبر شدند«و به سرعتبه سراغ او آمدند(و قصد سویینسبتبه میهمان او داشتند)و پیش از آن نیز اعمال بدی انجام میدادند(و این کار،یعنی،تجاوز به میهمانان از آنها بعید نبود!، و جاءه قومه یهرعون الیه و من قبل کانوا یعملونالسیئات... » (8)
«حضرت لوط علیه السلام(بسیار ناراحتشد و با ایثار و فداکاری عجیب و یا به خاطر اتمامحجت)به آنها گفت:این دختران منند که برای شما پاکیزهترند(بیایید با آنها ازدواج کنید و ازاعمال شنیع خود دستبردارید.از خدا بترسید و مرا در برابر میهمانانم رسوا نسازید،آیا یکانسان رشید(و عاقل و با غیرت)در میان شما نیست؟، قال یا قوم هؤلاء بناتی هن اطهرلکم فاتقوا الله و لا تخزون فی ضیفی ا لیس منکم رجل رشید » (9)
ولی آن قوم کثیف و زشتسیرت،نه تنها در برابر این همه بزرگواری حضرتلوط علیه السلام حیاء نکردند،بلکه بیشرمانه پاسخ گفتند:«تو خود میدانی،ما را به دختران توحقی نیست(و به جنس زن علاقهای نداریم!)تو به خوبی میدانی که ما چه چیز میخواهیم!، قالوا لقد علمت ما لنا فی بناتک من حق و انک لتعلم و ما نرید » (10)
هنگامی که قوم لوط،وقاحت را به آخرین درجه رساندند،حضرت لوط علیه السلام فریادزد و گفت:«ای کاش!قوت و قدرتی داشتم(تا شما خیرهسران را مجازات میکردم)و ایکاش!تکیهگاه محکمی از قوم و عشیره و پیروان نیرومندی در اختیار من بود(تا به کمک آنهاشما منحرفان را سخت کیفر میدادم، قال لو ان لی بکم قوة او ءاوی الی رکن شدید » (11)
همان گونه که در ادامه این آیات آمده استحضرت لوط علیه السلام متوجه شد که آنهافرستادگان پروردگارند،هیچ کس نمیتواند کمترین آسیبی به آنها برساند.فرشتگان بهحضرت لوط علیه السلام خبر دادند که فردا صبح عذاب هولناکی به سراغ این قوم میآید وشهرهای آنها به کلی زیر و رو میشود و بارانی از سنگهای آسمانی بر آنها فرومیریزد،به حضرت لوط علیه السلام دستور دادند که شبانه به اتفاق خانوادهاش-به استثنایهمسرش که از تقوا بیبهره بود-آن شهرها را ترک کنند که صبحگاهان عذاب الهی فرامیرسد.
در پنجمین بخش از آیات،ضمن اشاره به مجازات شدید این قوم ننگین زشتسیرتمیفرماید:«قوم لوط،انذارها و هشدارهای مکرر(پیامبرشان)را تکذیب کردند.ما بر آنها تندبادی که ریگها را به حرکت در میآورد،فرستادیم(و همه را زیر آن مدفون ساختیم)،جزخاندان لوط که آنها را سحرگاهان نجات دادیم،(به استثنای همسرش که مشمول مجازاتقوم گنهکار شد)، کذبت قوم لوط بالنذر×انا ارسلنا علیهم حاصبا الا آل لوط نجیناهمبسحر » (12) ).
البته این بخشی از مجازات دردناک آنها بود،زیرا در قرآن آمده است که:«نخستزلزلهای-به امر ما-آمد و سرزمین آنها را زیر و رو کرد،آن چنان که قسمتهای بالا در پایینو قسمتهای پایین در بالا قرار گرفت، فلما جاء امرنا جعلنا عالیها سافلها. .. (13) )»
«و بارانی از سنگ بر آنها فرو فرستادیم، ...و امطرنا عالیها حجارة من سجیل منضود » (14)
این باران سنگ،ممکن استبخشی از سنگهای سرگردان آسمانی بوده که بهفرمان پروردگار الهی بر فراز آسمان شهر آنها ظاهر گشته و بر ویرانهها و اجساد بیجان آنان باریده است.
احتمال دیگر این است که«حاصب»به معنای«طوفان شن»باشد.این طوفان گاهیتپههایی را از یک گوشه بیابان برداشته و به آسمان میبرد،سپس در نقطهای دیگر،مانندبارانی فرو میریزاند،به طوری که گاهی قافلهها،زیر انبوهی از شن و ماسه مدفونمیگشت!
حال این نکته قابل تامل است که هر چند،گاهی طوفانهای شن یا بارانهای سنگدر جهان طبیعت روی میدهد،ولی خداوند متعال فرمان داده بود که این حوادث درآن ساعت مخصوص و معین-که فرشتگان حضرت لوط علیه السلام را خبر داده بودند-واقعگردد.
احتمال دیگری نیز وجود دارد که ممکن است،نخست زلزلهای سهمگین،شهرهایآنها را زیر و رو کرده و سپس بارانی از سنگهای آسمانی بر سرشان فرو ریخته و آنگاهطوفانی از شن،آثار آنها را محو و نابود کرده باشد که این عذابهای سه گانه،بیانگرشدت خشم الهی،نسبتبه این قوم رو سیاه است.
در ششمین و آخرین بخش از آیات،ضمن اشاره فشرده و مختصر به تمام ماجرایقوم لوط-از آغاز تا پایان-میفرماید:«به خاطر آورید«لوط»را،هنگامی که به قوم خودگفت:آیا عمل شنیعی انجام میدهید که هیچ کس از جهانیان پیش از شما آن را انجام ندادهبود؟!، و لوطا اذ قال لقومه ا تاتون الفاحشة ما سبقکم بها من احد من العالمین » (15)
آری!شما از روی شهوت به سراغ مردان میروید،نه زنان،شما جمعیتتجاوزکاری هستید،زیرا قوانین و سنتهای الهی را رها کرده و راه انحراف را پیشگرفتهاید،راهی که سبب نابودی نسل و شیوع انواع بیماریهای و مفاسد دیگر اجتماعیمیشود.
گر چه بیماری وحشتناک«ایدز»یکی از هولناکترین بیماریهای عصر ما شناختهشده،ولی بعید نیست که این بیماری در آن زمان نیز وجود داشته و گروهی از قوم لوط بهآن گرفتار شده بودند.به همین علتخداوند حکیم و رحیم،اجساد آنها را زیر خروارها سنگ و شن دفن کرد تا این امر،هم درس عبرتی برای دیگران بوده و هم مایه نعمتی کههمان جلوگیری از انتشار و سرایت این بیماری به دیگران بوده است.
به هر حال،آن قوم آلوده،به قدری بیشرم بودند که نه تنها به سخن حضرتلوط علیه السلام گوش ندادند،بلکه خواستار اخراج او و خاندانش-به جرم پاکی از آلودگیهایشایع در میانشان-از آبادیها شدند.قرآن کریم در ادامه این آیات به آن اشاره دارد: وما کان جواب قومه الا ان قالوا اخرجوهم من قریتکم انهم اناث یتطهرون ». (16)
خداوند در ادامه این آیات میفرماید:
«ما لوط و خاندانش را-به جز همسرش که از بازماندگان(در شهر)بود،نجات بخشیدیم،سپس بارانی(از سنگ)بر آنها فرو فرستادیم(و همه را نابود کردیم و مدفون ساختیم).اکنونبنگر،سرانجام کار مجرمان چگونه بود، فانجیناه و اهله الا امراته کانت من الغابرین-وامطرنا علیهم مطرا فانظر کیف کان عاقبة المجرمین » (17)
آری!آنها چنان آلوده بودند که بیگناهی و پاکدامنی را گناه میدانستند!و پاکان رابه جرم پاکی محکوم به تبعید و راندن از خانه و زندگیشان میکردند.هر چند قبل ازانجام این کار،به غضب الهی گرفتار و نابود شدند.
بخش مهمی از این آیات،ضمن بیان عواقب هوسبازی و هوا پرستی و شهوترانی-بهمفهوم عام و خاصش-،این عمل ناشایسته و پست اخلاقی را که سرچشمه گناهان واثرات مخرب اجتماعی بیشماری است،سخت نکوهش مینماید.
شهوت پرستی در روایات اسلامی
این مساله در منابع روایی اسلام،مورد توجه فراوان قرار گرفته است که بیشتر آنهابیانگر هشدار،درباره پیامدهای خطرناک آن است.این احادیث تکان دهنده،هرخوانندهای را تحت تاثیر عمیق قرار داده و روشن میسازد که آلودگی به«شهوت»-خواهبه مفهوم عام و خواه به مفهوم خاص آن-از موانع اصلی سعادت و کمال انسانها و از اسباب مهم گسترش گناه و جنایت در جامعه بشری است که در ذیل،به بعضی از آناحادیث اشاره میشود:
1-پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله میفرمایند:«ما تحت ظل السماء من اله یعید من دون الله اعظمعند الله من هوی متبع،در زیر آسمان معبودی جز خدا پرستیده نشده است که در پیشگاهخدا،بدتر از هوا و هوسی باشد که انسان را به دنبال خود میکشاند.» (18)
به این ترتیب،روشن میشود که«شهوت»و هوای نفس از خطرناکترین عواملانحراف انسان به سوی زشتیهاست.
2-امام امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام میفرمایند:«الشهوات سموم قاتلات،شهوتها،زهرهای کشنده است» (19) (که شخصیت و ایمان و مروت و اعتبار انسان را نابودمیسازد).
3-در حدیث دیگری از همان امام بزرگوار علیه السلام آمده است:«الشهوات مصائدالشیطان،شهوات دامهای شیطان است.» (20) (که انسانها را به وسیله آن در هر سن و سالو در هر زمان و مکان صید میکند.)
4-همان حضرت علیه السلام در جای دیگر میفرمایند:«امنع نفسک من الشهوات تسلممن الآفات،اگر میخواهید از آفات در امان باشید،خویشتن را از تسلیم شدن در برابر شهواتبازدارید.» (21)
5-در حدیث دیگری نیز از همان پیشوای پرهیزکاران جهان آمده است:«ترکالشهوات افضل عبادة و اجمل عادة،ترک شهوتها،برترین عبادت و زیباترین عادتاست.» (22)
6-امام صادق علیه السلام میفرماید:«من ملک نفسه اذا غضب و اذا رغب و اذا رهب و اذااشتهی،حرم الله جسده علی النار، کسی که به هنگام غضب و تمایل و ترس و شهوت،ملک نفس خویش باشد،خداوند جسد او را بر آتش دوزخ حرام میکند. » (23)
7-امیر مؤمنان علی علیه السلام در حدیث دیگری میفرمایند:«ضادوا الشهوة مضادةالضد ضده و حاربوها محاربة العدو العدو،با خواهشهای نفسانی در تضاد باشید،همچون تضاد دو ضد با یکدیگر و با آن به پیکار برخیزید(مانند)پیکار دشمن با دشمن.» (24)
این سخن با صراحت،این حقیقت را بازگو میکند که«شهوت پرستی»درست مقابل«سعادت»و خوشبختی انسان قرار گرفته است.
پیامدهای شهوتپرستی در کلام امیر مؤمنان علی علیه السلام
درباره پیامدهای شهوت پرستی و پیروی از هوای نفس،تعبیرات دقیق،حساب شدهو تکان دهندهای در احادیث اسلامی دیده میشود که در این بحث تنها به کلام پیشوایمتقیان حضرت علی علیه السلام اشاره میشود:
1-امیر مؤمنان علی علیه السلام میفرمایند:«اهجروا الشهوات فانها تقودکم الی رکوبالذنوب و التهجم علی السیئات،از شهوات سرکش بپرهیزید که شما را به ارتکاب انواعگناهان و هجوم بر معاصی میکشاند.» (25)
2-این مساله گاهی به قدری شدید میشود که به کلی دین انسان را بر باد میدهد،چنان که در حدیث دیگری میفرمایند:«طاعة الشهوة تفسد الدین،فرمانبرداری ازشهوات نفسانی،دین انسان را فاسد میکند.» (26)
3-آن حضرت در تعبیر دیگری میفرمایند:«طاعة الهوی تفسد العقل،هوا پرستی عقل انسان را فاسد میکند.» (27)
4-در جای دیگر میفرمایند:«الجاهل عبد شهوته،انسان نادان بنده شهوت خویشاست» (28) ،یعنی،انسان جاهل مثل برده خوار و ذلیلی است که در برابر شهوت خویش،هیچ اختیاری از خود ندارد.
5-در تعبیر دیگر میفرمایند:«عبد الشهوة اسیر لا ینفک اسره،برده شهوت چنان اسیر است که هرگز روی آزادی را نخواهد دید.» (29)
6-آن حضرت علیه السلام در این که سرانجام«شهوت پرستی»،رسوایی است،میفرمایند:«حلاوة الشهوة ینغصها عار الفضیحة،شیرینی شهوت را ننگ رسوایی از میانمیبرد.» (30)
7-در تعبیر دیگری،شهوت پرستی را کلید انواع شرها میدانند:«سبب الشر غلبةالشهوة (31) سبب شر،غلبه شهوت است.»
با توجه به این که«الشر»با الف و لام جنس و به صورت مطلق ذکر شده است،معنایعموم را میرساند که این امر بیانگر آن است که«شهوت پرستی»،سرچشمه تمام شرها وبدبختیهاست.
8-در جای دیگر ضمن اشاره به این نکته که غلبه هوا و هوس،سبب بسته شدنراههای سعادت بشری شده و او را در گمراهی نگاه میدارد،میفرمایند:«کیف یستطیعالهدی من یغلبها الهوی،چگونه میتواند انسان به هدایتبرسد،در حالی که هوای نفس براو غالب گردیده است.» (32)
9-آن حضرت در سخن دیگری،غلبه شهوات را باعث تضعیف شخصیت انسانمیدانند:«من زادت شهوته قلت مروته، کسی که شهوات او فزونی یابد،شخصیت انسانیاو کم میشود.» (33)
10-در بیان دیگری به این حقیقت اشاره میکند که راه بهشت،راه«شهوت پرستان»
نیست:«من اشتاق الی الجنة سلا عن الشهوات،کسی که مشتاق بهشتباشد بایدشهوت پرستی را فراموش کند» (34)
11-در جای دیگر این نکته را گوشزد میکند که حکمت و آگاهی با شهوت پرستیسازگار نیست:«لا تسکن الحکمة قلبا مع شهوة،حکمت و دانش در قلبی که جایشهوت پرستی است،ساکن نمیشود.» (35)
پی نوشت :
1- مریم/ 59.
2- مریم/ 60.
3- نساء/ 27.
4- عنکبوت28/ .
5- عنکبوت/ 29.
6- عنکبوت/ 29.
7- هود/ 77.
8- هود/ 78.
9- هود/ 78.
10- هود/ 79
11- هود/ 80.
12- قمر/ 34 و 35.
13- هود/ 82.
14- هود/ 82.
15- اعراف/ 80.
16- اعراف/ 82.
17- اعراف/ 83 و 84.
18- الدر المنثور،ج6،ص 261 به نقل از میزان الحکمة،ج 4،ص 3478،شماره 21400
19- غرر الحکم،حدیث876.
20- غرر الحکم،حدیث 2121.
21- غرر الحکم،حدیث 2440.
22- همان،حدیث4527.
23- بحار الانوار،ج 75،ص243.
24- شرح غرر الحکم،حدیث 5934.
25- غرر الحکم،حدیث 2505.
26- شرح غرر الحکم،حدیث 5985.
27- همان،حدیث5983.
28- غرر الحکم،حدیث449.
29- غرر الحکم،حدیث 6300.
30- غرر الحکم،حدیث 4885.
31- شرح غرر الحکم،حدیث5533.
32- همان،حدیث 7001،ص566 غرر الحکم.
33- همان،حدیث 8022.
34- همان،حدیث 8591.
35- همان،حدیث 10915.
منبع: اخلاق در قرآن، ج2،حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(دامت برکاته) جمعه 21/1/1388 - 7:39
دعا و زیارت
برای سربازی امام زمان(عج) توجه به چند اصل لازم است:
الف. معرفت نسبت به امام و اهداف و برنامه های او؛ یك سرباز امام باید بداند معنای صحیح امامت چیست و امام در نظام هستی در چه جایگاهی قرار دارد و نیز بداند كه هدف از قیام چیست.
ب. اعقتاد و باورها؛ سرباز و یاور حضرت علاوه بر ایمان قوی نسبت به خداوند و معارف دین باید دارای اعتقاد محكم به امام و اهداف او باشد و با همه وجود باور كند.
ج. عمل كردن به وظایف دینی و رعایت امور شرعی؛ كسی كه بخواهد از یاران امام زمان(عج) باشد، باید نسبت به وظایف شرعی اهتمام جدی داشته باشد. واجبات را انجام دهد به خصوص نماز را در اول وقت اقامه كند. محرمات را ترك كند، حدود دینی و حلال و حرامها را به صورت دقیق رعایت كند.
د. دعا كردن و عهد بستن؛ كسی كه بخواهد در گروه یاران قرار گیرد، باید با دعا و توسل از خداوند بخواهد كه در او قابلیت سربازی امام زمان(عج) را با انجام وظایف دینی ایجاد كند. باید بكوشد با خواندن دعای عهد(كه بعد از دعای ندبه در كتاب مفاتیح الجنان آمده) هر روز با امام، عهد و پیمان خود را تجدید كند.
هـ. تخلق به اخلاق نیكو؛ كسی كه یاوری امام را خواستار است، باید صفات نیك را در خود زنده وصفات نا پسند را از خود دور كند. خوش اخلاق و خدمتگزار مردم باشد. طمع در دنیا نداشته باشد و دنبال جمع مال دنیوی نباشد. بكوشد اهل عبادت و زهد باشد. رضایت الهی را بخواهد و صبر در امور را پیشه كند.
جمعه 21/1/1388 - 7:37
دعا و زیارت
یاران امام مهدی(علیه السلام) چه ویژگی هایی دارند؟
برای یاران امام زمان(ع) ویژگیهایی گفته شده است؛ از جمله:
الف. معرفت: آنان معرفت و شناخت عمیقی از خداوند و امام دارند. امام علی(ع) درباره آنان فرموده است: مردانی كه خدا را چنان كه شایسته است شناختهاند". (منتخ الاثرع فصل 8، ب1، ح2). چنین معرفت همچنان امكان پذیر است كه انسان، امام زمان خود را بشناسد. امام صادق(ع) به نقل از امام حسین(ع) فرمود ای مردم! خدادوند خلق نكرد بندگان را مگر اینكه او را بشناسند. پس وقتی او را شناخته، عبادتش كنند. پس هنگامی كه او را عبادت كردند از عبادت(ذلت در برابر) غیر او بی نیاز میشوند. مردی پرسید: ای پسر رسول خدا، پدر و مادر فدایت باد معرفت خدا چیست؟ فرمود: اینكه مردم هر زمانی امام خود را كه اطاعتش بر آنان واجب است بشناسند".(بحار الانوار، ج 23، ص83، ح22).
پس معرفت امام راه شناخت خداست و یاران امام مهدای(عج) شناخت عمیقی از امام دارند. این شناخت فراتر از دانستن نام و نشان و نسبت امام است؛ بلكه معرفت به حق ولایت امام و جایگاه بلند او در عالم هستی است.
ب. اطاعت: نتیجه معرفت درست اطاعت از امام است؛ چرا كه اطاعت از او، اطاعت از خداست. پیامبر(ص) در توصیف یاران حضرت مهدی(ع) فرمود: "آنان در اطاعت از امام خود كوشا هستند"(بحار الانوار، ج 52، ص309، ح4).
ج. عبادت و صلابت: امام صادق(ع) در بیانی فرمود: شبها را با عبادت به صبح میرسانند و روزها را با روزه به پایان میرسانند. و در فراز دیگر فرمود: آنان مردانی هستند كه گویا دلهایشان پارههای آهن است(بحار الانوار، ج52، ص308).
د. شهادت طلبی: امام صادق(ع) فرمود: "آنان آرزو میكنند در راه خدا شهید شوند".(همان)
ه. اتحاد و هم دلی: امام علی(ع) فرمود: "ایشان یكدل و هماهنگ هستند" (یومالخلاص، 224).
و. بصیرت و نورانیت: آنان كسانی اند كه دلههای نورانی داشه و چشم حقیقت بین قلببی آنان باز شده است و دیگران را نیز به راه راست هدایت میكنند. امام صادق(ع) فرمود: "آنان مانند چراغند گویا قلبهایشان مانند قندیل میدرخشد".(بحار الانوار، ج52، ص308).
جمعه 21/1/1388 - 7:33
دعا و زیارت
مرحوم حاج شیخ عباس قمی(صاحب مفاتیح الجنان) در کتاب سفینة البحار(ج7، ذیل حرف ق) به نکاتی پیرامون قم و ویژگیهای آن پرداخته و به روایاتی اشاره کرده است که به امن بودن این منطقه توجه شده است. از امام صادق(ع) روایت شده است: اگر مصیبت بر شما وارد شد بر شما باد به قم که آنجا مأمن فاطمیون است.
شاید ویژگیهای ذیل باعث شده است که شهر مقدس قم دارای چنین جایگاهی باشد:
الف. مدفن کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه(س)؛
ب. مدفن بسیاری از علما و فقها و اولیای بزرگ الهی؛
ج. لقب قم از پیامبر گرامی(ص) اخذ شده است که در شب معراج با دیدن شیطان در این سرزمین با لفظ قم او را از اینجا راند.
د. شهر اهل بیت می باشد با توجه به ولایت مداری مردم این سرزمین از امام صادق(ع) نقل شده است: برای ما اهل بیت حرمی است که آن شهر قم است. (سفینة البحار).
هـ . قم مرکز علم اهل بیت و صدور آن به عالم است. از امام صادق(ع) نقل شده است: به زودی کوفه از مؤمنین خالی می شود و جمع می شود(مخفی می شود) علم از آن همان گونه که مار در سوراخ خود مخفی می شود، سپس ظاهر می شود علم به شهری که به آن قم می گویند و می گردد معدن علم و فضل.(سفینة البحار).
و. اهالی قم هنگام ظهور، همراهان و یاوران امام مهدی(ع) هستند. از امام صادق(ع) نقل شده است: قم را قم نامیدند زیرا اهل آن با قائم آل محمد(ع) جمع می شوند و با او قیام می کنند و بر او استفامت و پایداری میورزند و او را یاری و نصرت می کنند. (سفینة البحار).
ز. یکی از درهای بهشت برای اهل قم است. از امام رضا(ع) نقل شده است: برای بهشت هشت در است و یکی از آنها برای اهل قم است، پس خوشا به حال انها، پس خوشا به حال انها، پس خوشا به حال انها.
هر چند همه ویژگیها در جای خود بسیار مهم و ارزشمند است اما نکته پنجم جایگاه خاصی دارد، زیرا منادی کامل و واقعی دین اسلام در دوران سخت و سنگین غیبت و صدور آن به جهان و آشنا کردن مردم با حقیقت دین، حوزه علمیه قم است و خداوند و امام عصر(ع) این ندا و دعوتگر را رها نمیکند. با صدور دین و معارف مهدویت است که مردم آمادگی بیشتر برای ظهور پیدا می کنند.
جمعه 21/1/1388 - 7:31
دعا و زیارت
نشانههاى ظهور، تقسیم بندىهاى گوناگونى دارد:
نشانههاى عمومى:
كه ممكن است طى چندین سال تحقق یابند، مانند كثرت گناهان.
نشانههاى سال ظهور:
كه در آخرین سال غیبت و با فاصله كمى به زمان ظهور به وقوع مىپیوندد، مانند خروج سفیانى.
نشانههاى روز ظهور:
كه پیش از ظهور یا هم زمان با آن در دنیا رخ مىدهد مانند فریادى از آسمان.
نشانههایى در اجتماع:
مانند زیادى فتنهها و ظاهر شدن قحطى.
نشانههایى در طبیعت:
مانند كم شدن چشم گیر برداشت از زراعتها.
نشانههایى در آسمان:
مانند خسوف و كسوف مكرر و فراوان در یكسال، به ویژه در ماه رمضان.
نشانههاى یقینى:
مراد نشانهها و علاماتى است كه در روایات متعدد بر آن تأكید شده است، مانند قیام سفیانى (مردى به نام عثمان بن عنبسه) و صیحه آسمانى.
نشانههاى احتمالى:
نشانههایى است كه تنها در اندكى از روایات آمده یا تصریح به غیر حتمى بودن آنها شده است، مانند آتشى در آسمان، فرو رفتن بغداد و بصره در زمین.
نشانههاى متشابه:
نشانههایى كه مراد از آنها و كیفیّت آنها روشن نیست و تأویلهاى مختلف و اشكال گوناگونى مىتواند داشته باشد، مانند خروج دجّال.
نشانههاى روشن:
نشانههایى كه كیفیت خاصى دارند و تأویل بردار نیستند، مانند آن كه فریادى از آسمان در آستانه قیام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)به نام حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف)ظهور ایشان را تصریح و اعلان مىنماید.
نشانههایى در تلقى از شریعت:
مانند این كه كارهاى خیر از منكرات شمرده مىشوند و كارهاى زشت و منكرات به عنوان كار خیر و معروف اقبال مىشوند.
نشانههایى در برخى سرزمینها:
مانند این كه «كوفه» از مؤمنان خالى مىماند و «قم» به عنوان معدن علم و فضیلت به شمار مىآید.
نشانههایى در تكوین:
مانند طلوع خورشید از مغرب.
نشانههاى تحقق یافته در گذشتههاى دور:
مانند از بین رفتن حكومت بنىعباس.
نشانههاى تحقق یافته در گذشتهاى نزدیك:
مانند قیام مردى از قم.
نشانههاى تكرار شده در تاریخ:
مانند شیوع طاعون.
نشانههاى تحققنیافته:
مانند خروج یمانى (در دعوت به ولایت اهل بیت) و سفیانى (در مبارزه با تشیع) و سید خراسانى (با پرچمهایى به طرفدارى از حق).
اكمال الدین صدوق از امام صادق(علیه السلام)چنین نقل كرده است: پنج چیز قبل از قیام قائم(علیه السلام)به وقوع مىپیوندد: قیام یمانى، خروج سفیانى، نداى آسمانى، فرورفتن لشكرى در بیداء (سرزمینى بین مدینه و مكه) و كشته شدن نفس زكیه (محمدبن الحسن). بین كشته شدن نفس زكیه و قیام قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف)تنها پانزده شب فاصله است.
در ینابیع المودة (ص 427) از حضرت على(علیه السلام)نقل شده كه فرمود: اندكى پیش از قیام قائم ما سفیانى قیام خواهد كرد و به اندازه دوره باردارى زنان، «یعنى نه ماه» فرمانروایى خواهد كرد. سپاه او رو به مدینه پیشمىروند، وقتى كه به منطقه بیداء مىرسند زمین آنان را به كام خویش فرومىبرد.(1)
پی نوشت:
1. كلیه روایات فوق و نشانههاى ذكر شده از كتاب منتخب الاثر كه مشتمل بر دهها كتاب معتبر شیعه و سنى است، گزینش شده است. ص 424 - 426.
منبع: سپیده امید ، سید حسین اسحاقى ، مركز پژوهشهاى اسلامى صدا و سیما
جمعه 21/1/1388 - 7:29
دعا و زیارت
جبرئیل(ع)، نخستین كسی است كه با آن حضرت دست بیعت میدهد.
امام صادق(ع) میفرماید: «هنگامی كه خداوند به «قائم» اجازه خروج و قیام میدهد، او از روی منبر مردم را به یاری و ایمان به خود دعوت میكند و آنها را به خدا قسم داده به سوی حقوق الهی دعوت میكند، و نیز آنها را به اجرای روش و سنت رسول خدا میخواند. پس خداوند تبارك و تعالی جبرئیل را نزد آن حضرت در كنار حطیم (در مكه) میفرستد. جبرئیل میپرسد: به چه چیز دعوت میكنی آن حضرت پاسخ جبرئیل را میدهد. آنگاه جبرئیل میگوید: من اولین كسی هستم كه با تو بیعت كرده، دعوت تو را میپذیرم، دست خود را بده تا بیعت كنم. و دست خود را بر دست «قائم» میكشد و سپس 313 نفر با آن حضرت بیعت میكنند و حضرت در مكه آقامت نموده تا یارانش به ده هزار نفر برسند. آنگاه از مكه به سوی مدینه رهسپار میشود». (منتخب الاثر، ص580).
در كتاب منتخب الاثر یازده حدیث در موضوع بیعت با امام زمان(عج) و كیفیت آن آمده است.
جمعه 21/1/1388 - 7:26
دعا و زیارت
اشاره
برای هر کار مقدماتی است که اگر فراهم نگردد،اقدام به آن کار بینتیجه خواهد ماندو اگر فراهم گردد و اقدام نشود و فرصتها از دستبرود،باز هم بینتیجه خواهدماند.افراد هوشیار و مدیر و مدبر کسانی هستند که با صبر و حوصله در انتظار فراهم شدنمقدمات میباشند که بعد از فراهم شدن،بدون درنگ اقدام به انجام کار میکنند و تارسیدن به مقصود از پای نمینشینند.
به همین دلیل«عجله و شتاب»به معنی اقدام کردن به کارها،قبل از این که زمینهها ومقدمات لازم آن کار فراهم شود،از صفات رذیله شمرده شده و«صبر»و بردباری کهنقطه مقابل آن است از فضایل اخلاقی بشمار میآید.(البته«صبر»شاخههای دیگری نیزدارد که به موقع به آن اشاره خواهد شد.)
خسارات عظیمی که از ناحیه شتابزدگی بیمورد،دامن افراد یا اجتماع را میگیرد،بیش از آن است که به حساب اید.قرآن مجید به عنوان یک برنامه جامع زندگی،همهانسانها را به«صبر»و بردباری و پرهیز از«عجله و شتاب»دعوت میکند و با اشاره بهداستانهای انبیاء و سرگذشت رهبران بزرگ جامعه انسانی،زیانهای عجله و ثمراتشیرین صبر و بردباری را آشکار میکند. با این اشاره به سراغ قرآن مجید میرویم و با بیان سرگذشت پیامبران پیشین که اینمساله در زندگی آنها نقش مؤثری داشته است،آغاز میکنیم:
1- قال له موسی هل اتبعک علی ان تعلمن مما علمت رشدا×قال انک لن تستطیعمعی صبرا×و کیف تصبر علی ما لم تحط به خبرا×قال ستجدونی ان شاء الله صابرا ولا اعصی لک امرا (کهف،66 تا 69)
2- و هل اتاک نبا الخصم اذ تسوروا المحراب×...و ظن داود انما فتناه فاستغفر ربه وخر راکعا و اناب (ص،21-24)
3- فاصبر لحکم ربک و لا تکن کصاحب الحوت اذ نادی و هو مکظوم×لو لا انتدارکه نعمة من ربه لنبذ بالعراء و هو مذموم×فاجتباه ربه فجعله منالصالحین (قلم،48 تا 50)
4- ...و لا تعجل بالقران من قبل ان یقضی الیک وحیه و قل رب زدنی علما (طه،114)
5- خلق الانسان من عجل ساوریکم آیاتی فلا تستعجلون (انبیاء،37)
6- و یدع الانسان بالشر دعائه بالخیر و کان الانسان عجولا (اسراء،11)
7- و یستعجلونک بالسیئة قبل الحسنة و قد خلت من قبلهم المثلات و ان ربک لذومغفرة للناس علی ظلمهم و ان ربک لشدید العقاب (رعد،6)
8- و لو یعجل الله للناس الشر استعجالهم بالخیر لقضی الیهم اجلهم فنذر الذینلا یرجون لقائنا فی طغیانهم یعمهون (یونس،11)
9- و یقولون متی هذا الفتح ان کنتم صادقین×فاعرض عنهم و انتظر انهم منتظرون (سجده،28،30)
10- فاصبر کما صبر اولوا العزم من الرسل و لا تستعجل لهم کانهم یوم یرون مایوعدون لم یلبثوا الا ساعة من نهار بلاغ فهل یهلک الا القوم الفاسقون (احقاف،35)
ترجمه
1-حضرت موسی علیه السلام به او گفت:«آیا از تو پیروی کنم تا از آنچه به تو تعلیم داده شده ومایه رشد و صلاح است،به من بیاموزی؟»-گفت:«تو هرگز نمیتوانی با من شکیبایی کنی!و چگونه میتوانی در برابر چیزی که از رموزش آگاه نیستی،شکیبا باشی؟!»-حضرت موسی علیه السلام گفت:«به خواستخدا مرا شکیبا خواهی یافت و در هیچ کاری با فرمان تومخالفت نخواهم کرد!»
2-آیا داستان شاکیان،هنگامی که از محراب(داود)بالا رفتند،به تو رسیده است؟!-درآن هنگام که(بی مقدمه)بر او وارد شدند و او از دیدن آنها وحشت کرد،گفتند:«نترس،دو نفرشاکی هستیم که یکی از ما بر دیگری ستم کرده،اکنون در میان ما به حق داوری کن و ستمروا مدار و ما را به راه راست هدایت کن!-این برادر من است،او نود و نه میش دارد و من یکبیش ندارم!اما او اصرار دارد که این یکی را هم به من واگذار کن و در سخن بر من غلبه کردهاست!»-(داود)گفت: «مسلما او با درخواستیک میش تو برای افزون آن به میشهایش،بر توستم نموده و بسیاری از شریکان(و دوستان)به یکدیگر ستم میکنند،مگر کسانی که ایمانآورده و اعمال صالح انجام دادهاند،اما عده آنان کم است!»داوود دانست که ما او را(با اینماجرا)آزمودهایم،از این رو از پروردگارش طلب آمرزش نموده و به سجده افتاده و توبه کرد.
3-اکنون که چنین است صبر کن و منتظر فرمان پروردگارت باش و مانند صاحب ماهی(یونس)مباش(که در تقاضای مجازات قومش عجله کرد و گرفتار مجازات ترک اولی شد)درآن زمان که با نهایت اندوه خدا-و اگر رحمتخداوند به یاریش نیامده بود(از شکم ماهی)
بیرون افکنده میشد،در حالی که نکوهیده بود!-ولی پروردگارش او را برگزید و از صالحانقرار داد!
4-...پس نسبتبه(تلاوت)قرآن عجله مکن،پیش از آن که وحی آن بر تو تمام شود،وبگو:«پروردگارا!علم مرا افزون کن!»
5-(آری)انسان از عجله آفریده شده ولی عجله نکنید،به زودی آیاتم را به شما نشانخواهم داد.
6-انسان(بر اثر شتابزدگی)بدیها را طلب میکند،آن گونه که نیکیها را میطلبد و انسانهمیشه عجول بوده است!
7-آنها پیش از حسنه(و رحمت)از تو تقاضای شتاب در سیئه(و عذاب)میکنند،با اینکه پیش از آنها،بلاهای عبرت انگیز نازل شده است!و پروردگارت نسبتبه مردم-با این کهظلم میکنند-دارای مغفرت است،(و در عین حال)پروردگارت دارای عذاب شدید است!
8-اگر همان گونه که مردم در به دست آوردن«خوبی»ها عجله دارند،خداوند در مجازاتشان شتاب میکرد،(به زودی) عمرشان به پایان میرسید(و همگی نابود میشدند)،ولی کسانی را که ایمان به لقای ما ندارند،به حال خود رها میکنیم تا در طغیانشان سرگردانشوند!
9-آنان میگویند:«اگر راست میگویید،این پیروزی شما کی خواهد بود؟!»...حال کهچنین است،از آنها روی بگردان و منتظر باش،آنها نیز منتظرند(تو منتظر رحمتخدا و آنهاهم منتظر عذاب او!)
10-پس صبر کن آن گونه که پیامبران«اولو العزم»صبر کردند و برای(عذاب)آنان شتابمکن!هنگامی که وعدههایی را که به آنها داده میشود،ببینند،احساس میکنند که گویی فقطساعتی از یک روز(در دنیا)توقف داشتند.این ابلاغی استبرای همگان،آیا جز قوم فاسقهلاک میشوند؟!
تفسیر و جمعبندی
در نخستین بخش از آیات،سخن از داستان حضرت خضر علیه السلام و حضرت موسی علیه السلاماست،البته قرآن تعبیر به«خضر»نکرده،بلکه تنها به عنوان«عبدا من عبادنا،بندهبرگزیدهای از بندگان ما»از او یاد کرده است.
این داستان را همه خوانندگان،کم و بیش شنیدهاند.آنچه در این جا برای ما اهمیتدارد،این است که حضرت موسی علیه السلام در یک ماموریت ویژهای،به دنبال فراگیریبخشی از علوم،نزد حضرت خضر علیه السلام آمد،علومی که با آنچه تا آن روز از طریق وحیدریافته بود،متفاوت بود.علومی که مربوط به اسرار و حقایق مخفی جهان و زندگیانسانها بود که باید پیامبر اولو العزمی همانند حضرت موسی علیه السلام لا اقل بخشی از آن رافرا گیرد تا دیدگاهایش در مسایل انسانی و اجتماعی کمی شفافتر گردد.
حضرت خضر در برابر درخواستحضرت موسی علیه السلام گفت:که تو صبر و تحمل دربرابر کارهای من نداری،زیرا از عمق قضایا آگاه نیستی،ولی حضرت موسی علیه السلام قولداد که صبر و تحمل و بردباری را پیشه کند و از عجله و شتاب بپرهیزد.حضرتخضر علیه السلام با او شرط کرد که اگر به دنبال من میآیی،باید هر چه را میبینی،سکوت کنی، هر چند ظاهرا کار زنندهای باشد و بدان حکمتی دارد که من به موقع،تو را از آن آگاهمیکنم. «فوجدا عبدا من عبادنا...-قال فان اتبعتنی فلا تسئلنی عن شیء حتی احدثلک منه ذکرا» (1)
به این ترتیب حضرت خضر علیه السلام اصرار داشت که روح صبر و بردباری را در برابرمسایل مختلف در حضرت موسی علیه السلام پرورش دهد و او را از«عجله و شتاب»
(مخصوصا عجله در قضاوت،آن هم در مورد کارهای مردان بزرگ)باز دارد.
با این قول و قرار،آنها به راه افتادند و در مسیر خود ناچار بودند با کشتی از دریابگذرند.در میان دریا حضرت موسی علیه السلام با تعجب دید که حضرت خضر علیه السلام مخفیانهکشتی را سوراخ میکند.حضرت موسی علیه السلام از این کار برآشفت و زبان به اعتراضگشود و هنگامی که حضرت خضر علیه السلام پیمان خود را با او یادآورد شد،در مقامعذرخواهی برآمد.
باز به راه خود ادامه دادند،ناگهان حضرت خضر علیه السلام دستبه کار عجیبتری زد ونوجوانی را که بر سر راه خود دید، به قتل رسانید،در این جا،فریاد حضرت موسی علیه السلامبلندتر شد که چرا انسان بیگناهی را کشتی،این چه کار زشتی بود که انجام دادی؟!
حضرت خضر علیه السلام بار دیگر،پیمان خود را یادآور شد.حضرت موسی علیه السلام دندان برجگر گذاشت و مجددا در مقام عذرخواهی برآمد و گفت:اگر بار سوم اعتراض کنم،حق داری از من جدا شوی.
باز به راه افتادند تا به شهری رسیدند که مردمی بسیار«بخیل»داشت و کمترینپذیرایی را از میهمانان تازه وارد نکردند، ولی با نهایت تعجب حضرت خضر علیه السلام شروعبه مرمت دیواری نمود که در حال سقوط بود.حضرت موسی علیه السلام که در بدو نظر،اینکار را ابلهانه میدید،بار دیگر در حالی که تمام عهد و پیمان خود را به فراموشی سپردهبود،به خروش آمد و زبان به اعتراض گشود.
در این جا حضرت خضر علیه السلام در حالی که اسرار هر سه کار خود را برای او شرحمیداد،و حقایق جالبی را که از نظر حضرت موسی علیه السلام پنهان بود،برایش بیان میکرد و حضرت موسی علیه السلام را به جهان تازهای از اسرار زندگی انسانها وارد میساخت،اعلامجدایی کرد و حضرت موسی علیه السلام نیز در حالی که کولهباری از معرفت را با خود حملمیکرد با حضرت خضر علیه السلام خدا حافظی کرد و وداع گفت.
حضرت خضر علیه السلام به او گفت:«اگر کشتی را سوراخ کردم،به این دلیل بود که میخواستمآن را ظاهرا از کار بیندازم،زیرا حاکم ستمکاری وجود داشت که هرگاه کشتی سالمی رامییافت مصادره میکرد.من خواستم صاحبان این کشتی که گروهی بینوا بودند،کشتی خود رااز دست ندهند.
دیگر این که اگر آن نوجوان را کشتم،به خاطر این بود که او جوانی بیایمان و خطرناک وسرکش بود که کمکم پدر و مادر خویش را نیز به کفر و بدبختی میکشاند.خدا میخواست،این جوان هرزه بیمصرف ستمگر را از آنها بگیرد و فرزندی با ایمان و مهربان به آنها عطاکند.
اما تعمیر آن دیوار در حال سقوط،به خاطر آن بود که در زیر آن،گنجی متعلق به دو کودکیتیم بود که پدر صالح و با ایمانشان برای آنها ذخیره کرده بود،خدا میخواست آنها به حد رشدبرسند و گنجخود را استخراج کنند.من این کارها را از پیش خود نکردم،بلکه همه به فرمانحق بود (2)
اگر حضرت موسی علیه السلام در قضاوت خویش عجله نمیکرد،به یقین بیشتر از علم ودانش حضرت خضر علیه السلام بهرهمند میشد،ولی«عجله و شتاب»او سبب شد که بیش از سهخوشه از آن خرمن دانش بر نگیرد.
در دومین بخش از آیات مورد بحث،سخن از آزمون بزرگ دیگری نسبتبه یکیاز پیامبران بزرگ الهی است که او هم به خاطر شتابزدگی و عجله در قضاوت از سویخداوند مورد مؤاخذه قرار گرفت.
داستان این بود که روزی دو نفر نزد حضرت داود علیه السلام حضور یافتند که یکی از آنهااز دیگری شکایت داشت.شاکی میگفت:این برادر من نود و نه میش دارد و من یکی بیش ندارم،ولی او اصرار دارد که این یکی را هم از من بگیرد و در سخن نیز بر من غلبهکرده است، «ان هذا اخی له تسع و تسعون نعجة و لی نعجة واحدة فقال اکفلنیها و عزنیفی الخطاب» (3)
حضرت داود علیه السلام پیش از آن که تحقیق بیشتری کند،به داوری مقدماتی نشست وگفت:«به یقین او با رخواستیک میش تو برای افزودن به میشهایش به تو ستم کرده است، ...لقد ظلمک بسؤال نعجتک الی نعاجه... » (4)
این جا بود که حضرت داود علیه السلام به ترک اولی خود پی برد«و دانست که ما او را با اینماجرا امتحان کردیم،در مقام استغفار برآمد و به سجده افتاد و توبه کرد، ...و ظن داود انمافتناه فاستغفر ربه و خر راکعا و اناب » (5)
این ماجرا با تمام شاخ و برگهایش که این جا جای بحث آن نیست(و در تفسیر نمونهمشروحا آوردهایم)باز این حقیقت را بیان میکند که«عجله و شتاب»در کارهامخصوصا«عجله در قضاوت»و داوری مایه سرافکندگی و ایجاد مشکلات در زندگیفردی و اجتماعی است.
در سومین بخش از آیات،سخن از پیامبر بزرگ دیگری است که لحظهای درمسؤولیت عظیم خود سهل انگاری کرد و گرفتار ترک اولی گردید و خداوند او را بهخاطر این کار تحت فشار قرار داد.
داستان این است که حضرت یونس علیه السلام مدتها همانند پدری مهربان و دلسوز بهتبلیغ و هدایت قوم خویش پرداخت،ولی در برابر منطق حکیمانهاش چیزی جز مغالطهو سفسطه از دشمنان نشنید.تنها گروه اندکی که شاید از دو نفر تجاوز نمیکرد(یک عابدو یک عالم)به او ایمان آوردند.سرانجام از آنها تقریبا مایوس شد و به پیشنهاد مردعابد،آنها را نفرین کرد،نفرین او مستجاب شد و به او وحی آمد که در فلان روزعذاب الهی فرا میرسد،هنگامی که زمان عذاب نزدیک شد،حضرت یونس علیه السلام بدونآن که بار دیگر اتمام حجت کند تا شاید قومش در این واپسین لحظات به خود آیند و راه توبه را پیش گیرند،همراه مرد عابد از میان آنها بیرون رفت،ولی مرد عالم در میانآنها ماند و به ادامه تبلیغ پرداخت.
این تبلیغات همراه با احساس نزدیک شدن لحظات عذاب،تحولی بنیادین در روحآن جمعیت ایجاد کرد،همراه آن عالم به درگاه خدا روی آوردند و به توبه نشستند وراه ایمان و توحید پیش گرفتند و خداوند آنها را نیز بخشید،ولی حضرت یونس علیه السلام رابه خاطر عجله و ترک اولی مورد سرزنش و تحت فشار قرار داد.
قرآن در این زمینه خطاب به پیامبر اسلام میگوید:«(در تقاضای عذاب برای امتت،عجله مکن)و مانند صاحب ماهی(یونس)نباش(که در تقاضای مجازات قومش عجله کرد وخود گرفتار کیفر ترک اولی شد)،در آن زمان که خدا را خواند،در حالی که مملو از اندوه بود واگر رحمتخدا به یاریش نیامده بود(از شکم ماهی)بیرون افکنده میشد،در حالی که موردنکوهش قرار داشت، «فاصبر لحکم ربک و لا تکن کصاحب الحوت اذ نادی و هومکظوم×لو لا ان تدارکه نعمة من ربه لنبذ بالعراء و هو مذموم » (6)
ولی خداوند توبه او را در برابر این ترک اولی پذیرفت و هنگامی که از شکم ماهیبیرون آمد،از هر گناه و ترک اولی پاک بود.به همین دلیل در آیه بعد از آن میخوانیم:
«پروردگارش او را برگزید و از صالحان قرار داد، فاجتباه ربه فجعله من الصالحین » (7)
گرچه حضرت یونس علیه السلام به قدر کافی و به اندازه لازم اتمام حجت نمودند (8) ولیخداوند از پیامبرش،بیش از این صبر و حوصله و بردباری میطلبد،از این رو همینمقدار«عجله و شتاب»را بر او نبخشید.
چهارمین آیه،پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله را از«عجله و شتاب»باز میدارد و میفرماید:«بزرگو بلند مرتبه ستخداوندی که سلطان بر حق است و در مورد قرآن عجله مکن،پیش از آنکه وحی آن بر تو تمام شود،و بگو پروردگارا! علم مرا افزون کن، فتعالی الله الملک الحق و لا تعجل بالقرآن من قبل ان یقضی الیک وحیه و قل رب زدنی علما » (9)
از بعضی آیات دیگر قرآن استفاده میشود که پیامبر صلی الله علیه و اله به هنگام نزول وحی،شورمخصوصی داشت که سبب میشد برای دریافت وحی عجله کند که خداوند او را از اینکار بازداشت، لا تحرک به لسانک لتعجل به×ان علینا جمعه و قرآنه×فاذا قراناه فاتبعقرآنه » (10)
گرچه در تفسیر این آیه،مفسران بزرگ احتمالات متعددی دادهاند،ولی همه آنهاناظر به این است که پیامبر صلی الله علیه و اله نباید در کار خود عجله کند،هر چند کار الهی و مسالههدایت انسانها باشد.
گرچه عجله پیامبر صلی الله علیه و اله در دریافت وحی یا تلاوت بر اصحاب یا تقاضای نزولوحی،همه به خاطر عشق و شوق او به هدایت انسانها بود،ولی حتی در این کار نیز بایدبا صبر و حوصله گام برداشت.
در پنجمین آیه درباره همه انسانها یا به تعبیر دیگر،طبیعت انسان میفرماید:انساناز عجله آفریده شده است(گویی آن قدر عجول است که ذات او عین عجله شده است)،ولی هرگز در برابر من عجله نکنید.من آیات خود را به زودی به شما ارائه میدهم، «خلق الانسان من عجل ساوریکم آیاتی فلا تستعجلون » (11)
اشاره به این که هر چند از روز نخست در طبیعت انسان«عجله و شتاب»قرار دادهشده است ولی آن را در جایی باید به کار برد که مقدمات آن فراهم باشد،نه پیش ازفراهم شدن اسباب و مقدمات.
تعبیر«بآیاتی»ممکن است اشاره به معجزات پیامبر صلی الله علیه و اله یا آیات قرآن و یا نشانههایعذاب الهی یا پیروزی مسلمین بر کفار یا فرا رسیدن قیامت و یا همه اینها داشته باشد که هرکدام از این چهار تفسیر باشد،در بحث ما تفاوتی نمیکند،زیرا هم نزول آیات قرآن وهم ظهور معجزات و هم فرا رسیدن قیامت و هم نزول عذاب الهی،هر کدام باید درظرف خاصی انجام گیرد که موافق حکمت پروردگار باشد و عجله و شتاب قبل از آن کار صحیحی نیست،زیرا خداوند حکیم کاری بر خلاف حکمت انجام نمیدهد،بنابراین در برابر آن نباید عجله کرد.
این که قرآن مجید در آیه فوق میگوید:«انسان در عجله و شتاب آفریده شده است»
اشاره به انسانهایی است که تحت تربیتهای الهی قرار نگرفتهاند و به تعبیر دیگر،طبعانسان نخستین است و فلسفه آن حرکتسریع به سوی خواستهها و نیازهاست،شبیهچیزی که در آیه 19 سوره معارج آمده است «ان الانسان خلق هلوعا ،به یقین انسانحریص و کم طاقت آفریده شده است»
لذا در بعضی از آیاتی که اشاره به عجول بودن انسان شده،قبل از آن،سخن ازهدایت انسان به میان آمده است،مانند آیه 11 سوره اسراء که به زودی به آن اشارهخواهیم کرد.
این ویژگی انسان(عجول بودن)مانند هوای نفس و تمایلات درونی،نیرویسازندهای است که اگر تعدیل شود،در مسیر سعادت انسان قرار خواهد گرفت که در اینصورت از حالت ویرانگری خارج میشود،درستشبیه سیلابی است که از دامنه کوهسرازیر میشود،گرچه ظاهرش ویرانگر است،اما اگر به وسیله سدها مهار شود،سرچشمه عمران و آبادی و روشنایی میگردد.
در ششمین آیه مورد بحث،همان محتوای آیه قبل دیده میشود،با این تفاوت کهدر این آیه به یکی از پیامدهای سوء«عجله و شتاب»نیز اشاره میکند:«انسان(بر اثرشتابزدگی)به سراغ بدیها میرود،آن گونه که نیکیها را میطلبد و انسان همواره«عجول»
بوده است، و یدع الانسان بالشر دعائه بالخیر و کان الانسان عجولا » (12)
باز در این جا واژه انسان،اشاره به طبیعت نخستین انسانهاست،هم در آغاز آیه وهم در پایان آیه که لفظ انسان در آن تکرار شده است.
«دعا»در این آیه به معنی طلب کردن و خواستن است،خواه با زبان باشد و یا درعمل و از آن جا که عجول بودن انسان و شتابزدگی او برای کسب منافع بیشتر،گاه سبب میشود که جوانب مساله را بررسی نکند و خیر و شر خود را نشناسد و خود را بهپرتگاههای خطرناک بیفکند.
این«دعا»گاه به صورت لفظی است،یعنی،از خدای خود با اصرار فراوان مسائلی رامیخواهد که نه تنها خیر او در او نیست، بلکه مایه بدبختی اوست،آن گونه که امامصادق علیه السلام میفرمایند:«و اعرف طریق نجاتک و هلاکک کی لا تدعوا الله بشیء عسیفیه هلاکک و انت تظن ان فیه نجاتک قال الله تعالی«و یدع الانسان بالشر دعائهبالخیر و کان الانسان عجولا»، راه نجات و هلاک خود را درستبشناس،مبادا از خدا چیزیطلب کنی که هلاک تو در آن است،در حالی که گمان داری، نجات تو در آن است،خداوندمتعال میفرماید:«انسان بدیها را طلب میکند،آن گونه که نیکیها را میطلبد،زیرا انسانهمواره عجول بوده است» (13)
انسان،گاه در عمل اصرار به انجام کارهایی دارد که ریشه آن هواپرستی و نتیجه آنبدبختی است،اما بر اثر تسویلات شیطان و تزیین هوای نفس،آن را خیر و موجبسعادت خویش میپندارد و از نرسیدن به آن ناراحت میشود،در حالی که گذشت زمانچه بسا روشن میکند که اگر خواسته او انجام میگرفت تا پایان عمر بیچاره بود.
در هفتمین آیه مطلب تازهای در زمینه عجول بودن انسان مطرح شده است و آن اینکه گاه این انسان عجول به جای این که حداقل در راه نیکیها عجله کند،همیشه در راه شرو فساد عجله میکند.همان گونه که گاه کفار لجوج و عنود در برابر پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله کهآنها را تهدید به عذاب الهی میکرد،اصرار داشتند که چرا این عذاب فرا نمیرسد وبیصبرانه در واقع مرگ و نابودی خود را از پیامبر صلی الله علیه و اله میطلبیدند،چنان که در آیهمورد بحث آمده است: «آنها پیش از حسنه(نیکی و رحمت)از تو تقاضای تعجیل سیئه(بدی و عذاب)میکنند،با این که قبل از آنها بلاهای عبرت انگیز نازل شد(و آنها شنیدند ومیدانند که این مساله شوخی نیست،بنابراین تاخیر عذاب و مجازات آنها،تنها به خاطرلطف و رحمتخدا،حتی بر گنه کاران است،شاید بیدار شوند و بازگردند)و پروردگار تو نسبتبه مردم،با این که ظلم و ستم میکنند،باز دارای مغفرت است و نیز پروردگارت عذاب شدیددارد(بنابراین نباید به غفران الهی مغرور شوند، و یستعجلونک بالسیئة قبل الحسنة و قدخلت من قبلهم المثلات و ان ربک لذو مغفرة للناس علی ظلمهم و ان ربک لشدیدالعقاب » (14)
آری!اگر شتابزدگی انسان با لجاجت آمیخته شود،نتیجهاش همان است که در آیهگذشته آمد،به جای این که برای نیکیها عجله کند،برای بدی عجله میکند و خود راگرفتار امواج بدبختی میسازد،شبیه آنچه در آیه 1 سوره معارج آمده است: «سئلسائل بعذاب واقع×للکافرین لیس لهم دافع ،تقاضا کنندهای تقاضای عذابی کرد که واقعشد،این عذاب مخصوص کافران است و هیچ کس نمیتواند مانع آن شود».
بسیاری از مفسران و ارباب حدیث گفتهاند که این آیه درباره«نعمان بن حارثفهری»نازل شده است.نقل شده است که در غدیر خم،جانشینی علی علیه السلام را از سویپیامبر صلی الله علیه و اله با جمله تاریخی«من کنت مولاه فهذا علی مولاه»شنید،برآشفت و نزدپیامبر صلی الله علیه و اله آمد و شدیدا اعتراض کرد و هنگامی که فهمید این امر طبق یک دستور الهیانجام شده است،ناراحتیاش بیشتر شد و گفت:خداوندا!اگر این حق است و از سویتوست،سنگی از آسمان بر ما بباران.چیزی نگذشت که قطعه سنگ آسمانی بر سرشفرود آمد و او را کشت و آیه فوق نازل شد (15)
آیا بهتر نبود که این قبیل اشخاص به جای لجاجت و عناد در برابر حق،از خداوندتقاضای هدایت و برچیدن تعصب و لجاج درونی خویش میکردند و طبق آیه موردبحث مغفرت خداوند را بر عذابش مقدم میکردند،«سبقت رحمته غضبه»که خداوندمتعال تا امکان هدایت وجود داشت،آنها را عذاب نمیکرد،ولی افسوس!که همیشهانسانهای خیرهسر، عجله بر عذاب الهی دارند،نه مغفرت!
هشتمین آیه از آیات مورد بحث،ضمن نگرش از زاویه دیگر به مساله عجول بودنانسان،میفرماید:«اگر خداوند در مجازات مردم(بدکار)عجله میکرد،آن گونه که آنها در به دست آوردن خیر و نیکی عجله دارند،مرگ همه آنها فرا میرسید(و اثری از آنان باقینمیماند، و لو یعجل الله للناس الشر استعجالهم بالخیر لقضی الیهم اجلهم... » (16) ،ولی ازآنجا که خداوند غفور و رحیم و آمرزنده و مهربان است،هرگز در مجازات بدکارانشتاب نمیکند،شاید بیدار شوند و به راه هدایتبازگردند.
قرآن در پایان همین آیه میافزاید:«ما آنها را که ایمان به رستاخیز ندارند،به حال خودرها میکنیم تا در طغیانشان، حیران و سرگردان شوند(آن گاه آنها را مجازات مینماییم)، ...فنذروا الذین لا یرجون لقائنا فی طغیانهم یعمهون » (17)
بنابراین خدا همانند شما عمل نمیکند،شما در به دست آوردن نیکیها عجولهستید،ولی خداوند در مجازات شما شتابی ندارد.مقصود خداوند متعال مجازاتنیستبلکه مقصود اصلیش هدایت است.
طبق آیات دیگر قرآن،این احتمال نیز در تفسیر آیه داده شده که منظور از آیه،ایناست که آنها با عجله از خداوند درخواست مجازات و عذاب میکردند،همان گونه کهدر تقاضای نیکیها عجول بودند،قرآن میگوید:«اگر خداوند تقاضای شما را به سرعت درمساله عذاب میپذیرفت،کسی از شما زنده باقی نمیماند.» (18) ولی معنی اول یا تفسیر اول باظاهر آیه سازگارتر است.
در نهمین آیه ضمن اشاره به اضطراب و شتابزدگی کفار و مشرکان در برابر وعدههایپیروزی مسلمانان و شکست و مجازات دردناک دشمنان آنها،میفرماید:«آنهامیگویند:اگر راست میگویید این فتح و پیروزی شما در چه زمانی است؟ (چرا این وعدههاتحقق نمییابد؟و این دلیل بر آن است که شما دروغ میگویید و خودتان را فریب میدهید، و یقولون متی هذا الفتح ان کنتم صادقین » (19)
قرآن در پاسخ آنها به پیامبر صلی الله علیه و اله دستور میدهد:«بگو(عجله نکنید!)این پیروزی فرامیرسد و در آن روز، ایمان کافران سودی به حال آنها نخواهد داشت و مهلتی به آنان داده نمیشود، قل یوم الفتح لا ینفع الذین کفروا ایمانهم و لا هم ینظرون... » (20)
خداوند به لطف و کرم و عنایتش،امروز به شما مهلت داد تا به خود آیید و راه حقدر پیش گیرید،ولی آن روز که عذاب الهی نازل شود،درهای توبه بسته خواهد شد وراه بازگشت وجود ندارد.پس به جای این که شتابزده،خواهان نابودی خودتان باشید،ازاین فرصت و مهلت الهی بهره بگیرید و خود را اصلاح کنید.
سپس به پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله دستور میدهد:«اکنون که چنین است از آنها روی بگردان ومنتظر باش،آنها هم منتظرند(تو منتظر پیروزی و رحمت الهی باش و آنها هم منتظرشکست و عذاب)، فاعرض عنهم و انتظر انهم منتظرون » (21)
جمعی از مفسران گفتهاند که جمله «انهم منتظرون» اشاره به انتظاری است که کافراندرباره مرگ پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله یا شکست او داشتند،ولی تفسیری که در بالا گفتیم،مناسبتر به نظر میرسد.
در دهمین آیه مخاطب پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله است و با این که آن حضرت صلی الله علیه و اله به گواهتاریخ،هرگز عجولانه و شتابزده عمل نمیکردند،بلکه همیشه با صبر و حوصله،هرکاری را انجام میدادند،به عنوان تاکید،حضرت صلی الله علیه و اله را مخاطب قرار داده که صبر وحوصله کن،آن گونه که پیامبران اولوالعزم شکیبایی کردند و برای(عذاب) آنها عجلهمکن،هنگامی که وعدههایی را که به آنها داده شده است(در مورد عذاب)میبینند،احساس میکنند که گویی ساعتی از یک روز،در دنیا توقف داشتند، فاصبر کما صبراولو العزم من الرسل و لا تستعجل لهم کانهم یوم یرون ما یوعدون لم یلبثوا الا ساعة مننهار . (22)
با توجه به این که تمام عمر دنیا در برابر آخرت،ساعتی زودگذر بیش نیست،بنابراینعجله مکن تا اتمام حجت کافی بر آنها شود.از این تعبیر استفاده میشود که همهپیامبران الهی در برابر خیرهسری امتهای لجوج و جاهل و نادان،صبور و بردبار بودندو بیشترین مهلت را برای اصلاح به آنها میدادند.
پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله نیز چنین بود و آنچه در آیه فوق آمده،در واقع جنبه تاکید یاآموزشی برای دیگران و یا هشداری برای کافران است که از مهلت الهی سوء استفادهنکنند.
این آیه گواه روشنی استبر این که صبر و بردباری و ترک عجله،فضیلتی است کهدر تمام پیامبران بزرگ بوده است، همانهایی که در طول تاریخ بشری،اسوه و الگو برایخلق خدا بودهاند.
نتیجه
از مجموع آیات فوق روشن میشود که عجله و شتابزدگی که در اقوام و مللگوناگون بوده و هست،تا چه اندازه از نظر اسلام،یک ضد ارزش است و صبر وبردباری و حوصله تا فراهم شدن زمینههای هر کار،در ردیف مهمترین فضایل اخلاقی وانسانی است.فضیلتی که تمام انبیای بزرگ الهی و رهبران بشریتبه آن آراسته بودند.
عجله و شتاب در روایات اسلامی
در روایات اسلامی بحثهای فراوانی درباره نکوهش«عجله»و ستایش«تانی»وخویشتنداری دیده میشود که نکات زیادی در آنها نهفته است،به عنوان نمونه:
1-رسول خدا صلی الله علیه و اله میفرمایند:«الاناة من الله و العجلة من الشیطان،تانی وخویشتنداری از سوی خداست و عجله و شتاب از شیطان است.» (23)
2-در حدیث دیگری همان حضرت صلی الله علیه و اله میفرمایند:«انما اهلک الناس العجلة ولو ان الناس تثبتوا لم یهلک احد،عجله و شتاب مردم را هلاک کرده و اگر مردم دارای تانیو خویشتن داری بودند،هیچ کس به هلاکت نمیرسید.» (24)
البته منظور،هلاکتهایی است که بر اثر حوادث غیر منتظره و ناپخته پیش میآید کهاغلب مولود عجله و دستپاچگی است.
3-از همان حضرت صلی الله علیه و اله نقل شده است:ایاک و العجلة فانک ان عجلت اخطاتحظک،از عجله بپرهیز،زیرا هرگاه عجله کنی نصیب و بهره خود را از دستخواهی داد» (25)
امیر مؤمنان علی علیه السلام میفرمایند:«مع العجل یکثر الزلل،لغزشهای انسان با عجلهافزایش مییابد.» (26)
5-همان امام بزرگوار در وصیتی که در آستانه شهادتش برای فرزندش امامحسن علیه السلام داشتند،فرمودند:«انهاک عن التسرع بالقول و الفعل،تو را از شتابزدگی درسخن گفتن و عمل نهی میکنم» (27)
6-باز همان امام همام میفرمایند:«العجل قبل الامکان یوجب الغصة،عجله پیش ازفراهم شدن امکانات و مقدمات کار، موجب اندوه است.» (28) ،زیرا زحمات انسان بر بادمیرود و تلاشهای او بیاثر میماند.
7-از همان حضرت علیه السلام آمده است:«من رکب العجل رکبته الملامة،کسی که برمرکب شتابزدگی سوار شود، ملامت و سرزنش بر دوش او سوار خواهد شد.» (29)
8-امام صادق علیه السلام میفرمایند:«مع التثبت تکون السلامة و مع العجلة تکونالندامة،همراه تانی و خویشتن داری، سلامت است و همراه عجله ندامت.» (30)
9-امیر مؤمنان علی علیه السلام میفرمایند:«العجلة مذمومة فی کل امر الا فی ما یدفع الشر،عجله در هر کاری نکوهیده است،مگر در مقام دفع شر» (31)
10-این بحث را با حدیث پرمعنایی از حضرت علی علیه السلام به پایان میبریم:مناستطاع ان یمنع نفسه من اربعة اشیاء فهو خلیق بان لا ینزل به مکروه ابدا قیل و ما هی؟
قال:العجلة و اللجاجة و العجب و النوانی،کسی که بتواند خویشتن را از چهار چیز باز دارد،سزاوار است که هرگز امر ناخوشایندی برای او رخ ندهد.سؤال کردند،آن چهار چیز چیست؟
فرمودند:عجله،لجاجت،خودبینی و تنبلی» (32)
در این احادیث«تانی»یک عطیه الهی و«عجله»یک خوی شیطانی شمرده شده است،همان خویی که انسان را در زندگی ناکام میسازد،فرصتها را از دست او میگیرد،لغزش او زیاد میگردد،پشیمان میشود و به هلاکت میافتد،در صورتی که نقطه مقابلآن،یعنی،تانی و خویشتن داری سبب کامیابی و پیروزی و بهرهبرداری هر چند بیشتر ازفرصتهاست.
چند نکته مهم
1-مفهوم عجله و شتابزدگی
عجله و شتابزدگی به عنوان یک خوی زشت و ناپسند که در اعمال انسان بهصورتهای گوناگون آشکار میشود،به این معنی است که انسان،پیش از فراهم شدنمقدمات انجام کار،اقدام به انجام آن کند،کاری که نتیجه آن چیزی جز کستیاانجام ناقص نخواهد بود.
این بدان میماند که انسان میوه را پیش از رسیدن و قابل استفاده شدن از درختبچیند،کاری که نتیجهاش ضایع شدن میوه یا کم شدن فایده آن است.یا این که قبل ازآمادگی زمین،بذر افشانی کند که نتیجهاش نابودی بذر یا کاهش محصول خواهد بود.
امیر مؤمنان علی علیه السلام میفرمایند:«و مجتنی الثمرة لغیر وقت ایناعها کالزارع لغیرارضه،کسی که میوه را پیش از رسیدن بچیند،همچون کسی است که بذر خود را در زمیننامناسبی(مانند شوره زار)بپاشد.(که نیرو و سرمایه خود را تلف کرده و نتیجهاش عایدشنمیشود.» (33)
«عجول»به افرادی گفته میشود که در گفتار و رفتار و سؤال و درخواستخود،دستپاچهاند و صبر و حوصله لازم را برای رسیدن به مقصد،از راه صحیح آن ندارند،بههمین دلیل،اغلب گرفتار مشکلات و ناکامیها میشوند.
نقطه مقابل«عجله و شتابزدگی»،تانی،اناة،خویشتنداری،تحمل،حوصله،طانینه ووقار است.
«عجول»را نباید با«سرعت»که بار مثبت دارد،اشتباه کرد.سرعت آن است که انسانبعد از فراهم شدن مقدمات،اتلاف وقت نکند و فرصت را از دست ندهد و به سویمقصد بشتابد،کاری که مسلما سبب پیروزی و نجات و موفقیت است.در مواردبسیاری،میان مصادیق و موارد عجله و سرعت اشتباه شده است و یا گروهی برای توجیهاعمال نادرستخود،تنبلی و بی حالی و از دست دادن فرصتها را تحت عنوان ترکعجله و شتابزدگی توجیه میکنند،در حالی که فرق این دو کاملا واضح و روشن است واین که میبینیم،بعضی از روایات،عجله را از اسباب پشیمانی و تانی را سبب سلامتشمرده است،به خاطر همان است که در بالا اشاره شد.
این سخن را با حدیثی از امیر مؤمنان علی علیه السلام که بیان روشنی بر تفاوت مفهوم عجله وسرعت در کارهاست،پایان میدهیم:«ایاک و العجلة بالامور قبل اوانها،و التساقطفیها عند امکانها،از شتاب کردن در کارها،قبل از رسیدن موعد آنها بپرهیز و نیز از سستیدر کارها به هنگام رسیدن زمان آن(و فراهم شدن اسباب)بپرهیز.» (34)
2-سرعت گرفتن در خیرات
قرآن مجید در آیات متعددی،مؤمنان را به مسارعت در خیرات و پیشی گرفتن ازیکدیگر دعوت میکند،از جمله در آیه 114 سوره آل عمران در توصیف جمعی ازمؤمنان راستین میفرماید:«... و یسارعون فی الخیرات و اولئک من الصالحین ، آنهاکسانی هستند که در انجام کارهای نیک سرعت کرده و بر یکدیگر پیشی میگیرند و آنها ازصالحانند».
و در سوره انبیاء آیه 90 در توصیف جمعی از پیامبران بزرگ،مانند«زکریا»و«یحیی»میفرماید:«... انهم کانوا یسارعون فی الخیرات... ،آنها در کارهای خیر به سرعتاقدام میکردند و بر دیگران پیشی میگرفتند».
و در آیه 61 سوره مؤمنون،در شرح صفات برجسته مؤمنان آمده است: «اولئک یسارعون فی الخیرات و هم لها سابقون ، آنها در کارهای نیک به سرعت اقدام میکنند و ازدیگران پیشی میگیرند.»
در آیه 133 سوره آل عمران،این مساله به عنوان یک دستور عام خطاب به همهمؤمنان آمده است: «و سارعوا الی مغفرة من ربکم و جنة عرضها السموات و الارضاعدت للمتقین ،شتاب کنید و پیشی بگیرید برای رسیدن به آمرزش پروردگارتان،در رسیدنبه بهشتی که وسعت آن به اندازه آسمانها و زمین است که برای پرهیزکاران آماده شده است.»
در آیه 148 سوره بقره،همین معنی تحت عنوان مسابقه در خیرات مطرح شدهاست:«... فاستبقوا الخیرات... ،در نیکیها(و اعمال خیر)بر یکدیگر سبقت جویید».
بدیهی است«مسارعه»در خیرات با مسابقه در خیرات،هر دو اشاره به یک حقیقتدارد و در واقع لازم و ملزوم یکدیگرند، زیرا،سبقت جستن بدون سرعت در عمل،امکان پذیر نیست و هر کسی سریعتر راه را سوی مقصود بپیماید،بی شک زودتر بهمقصود میرسد.
در روایت اسلامی اشارات بسیار پرمعنی و جالبی نسبتبه این موضوع دیده میشودکه گلچینی از آنها را در ذیل میآوریم:
1-رسول خدا صلی الله علیه و اله میفرمایند:«ان الله یحب من الخیر ما یعجل،خداوند کار نیکی رادوست دارد که با سرعت انجام شود.» (35)
2-در حدیث دیگری از امیر مؤمنان علی علیه السلام آمده است:«بادروا بعمل الخیر قبل انتشغلوا عنه بغیره،در انجام کارهای نیک سرعت کنید،پیش از آن که چیزی شما را به خودمشغول سازد و از آن باز دارد» (36)
3-در احادیث متعددی از امام صادق علیه السلام این مضمون دیده میشود:من هم بخیرفلیعجله و لا یؤخره،کسی که تصمیم به کار نیکی میگیرد،باید در آن شتاب کند و تاخیرنیندازد.» (37)
4-در حدیث دیگری همین معنی به صورت مشروحتری از همان امام بزرگوار نقلشده است:«اذا هم احدکم بخیر او صلة فان عن یمینه و شماله شیطانین فلیبادر لا یکفاه عن ذلک،هنگامی که کسی از شما تصمیم بر انجام کار خیر یا بخشیدن چیزی به کسیگرفت،باید مواظب باشد که در طرف راست و چپ او دو شیطان هستند،بنابراین باید بهسرعت اقدام کند، مبادا آن دو شیطان(با وسوسههای خود)او را از این کار باز دارند».
5-امیر مؤمنان علی علیه السلام میفرمایند:«لیس من عادة الکرام تاخیر الانعام (38) ،تاخیر دربخشش از عادت کریمان نیست»
6-امام باقر علیه السلام میفرمایند:«من هم بشییء من الخیر فلیعجله فان کل شییء فیهتاخیر فان للشیطان فیه نظرة، کسی که تصمیم بر کار نیکی میگیرد،باید شتاب کند،زیرا هرچیزی که در آن تاخیر باشد،شیطان در آن نظر دارد(و با وسوسههای خود،تصمیم انسان راتضعیف میکند.»
کوتاه سخن این که در برابر کارهای خیر،همیشه موانع و وسوسههای شیاطین جن وانس وجود دارد،به همین دلیل هنگامی که مقدمات آن فراهم گردد،باید شتاب کرد،مبادا افراد تنگ نظر،کوتاه فکر و شیطان صفت،سنگهایی در راه آن بیندازند.ضمنا بایدمیان سرعت در انجام کار و عجله مذموم که مربوط به قبل از فراهم شدن مقدمات لازمبرای انجام کار است،تفاوت گذاشت.
این سخن را با حدیثی از امیر مؤمنان علی علیه السلام پایان میدهیم:«لا تؤخر انالة المحتاجالی غد،فانک لا تدری ما یعرض لک و له فی غد (39) ،کمک به نیازمندان را به فردا میفکن،زیرا نمیدانی فردا برای تو و برای او چه پیش میآید(ای بسا!توان تو از میان برود،یا نیاز او»
پیامدهای شوم عجله و شتابزدگی
1-اتلاف وقت و نیرو
این خوی ناپسند،آثار ویرانگری در زندگی فردی و اجتماعی انسانها دارد.
خسارتهایی که از این طریق،دامان انسان را میگیرد،فوق العاده زیاد است.از جمله این که نیروها را به هدر میدهد و مانع رسیدن به مقصد میشود،مثلا،اگر لشکر دشمنقصد بلاد اسلام را کند و سپاه اسلام صبر نکند تا لشکر دشمن در موقعیت ضعیف وآسیبپذیری قرار گیرند،یا قبل از آن که لشکر اسلام خود را بسیج و آماده کند ونقشههای جنگی را ترتیب دهد،به آنها حمله کند،نتیجهای جز شکست و از بین رفتنقوای اسلام و به هدر دادن نیروها و جسور شدن دشمن نخواهد داشت.
در کارهای شخصی و فردی نیز همین امر صادق است،زیرا هر حرکت عجولانه،سبب ناکامی و از بین رفتن نیروهاست.
در«محجة البیضاء»حدیث جالبی نقل شده که شاهد گویای گفتار فوق است،در اینحدیث آمده است:هنگامی که حضرت مسیح علیه السلام متولد شد،شیاطین نزد ابلیس آمدندو گفتند:امروز بتها سرنگون شدهاند(مگر خبری واقع شده!) ابلیس گفت:آری!حتماحادثه مهمی روی داده است،همین جا باشید تا من تحقیق کنم و بازگردم.ابلیس پروازکرد و تمام اطراف زمین را گردش نمود و چیزی نیافت،جز این که دید حضرتعیسی علیه السلام متولد شده و فرشتگان اطراف او حلقه زدهاند.ابلیس برگشت و به شیاطین خودگفت:دیشب پیامبری متولد شده است.هیچ زنی باردار نشد و وضع حمل نکرد مگر اینکه من حاضر بودم،جز این یکی و شما مایوس باشید از این که بعد از این بت پرستیرونقی پیدا کند، ولی(برای گمراه ساختن فرزندان آدم)،از راه عجله و اعمال سبکسرانهوارد شوید(تا شیرازه زندگی آنها به هم بریزد) (40)
2-یاس و ناامیدی
از دیگر پیامدهای شوم«عجله»آن است که هرگاه انسان به خاطر آن ناکام شود،حالتیاس و نومیدی به او دست میدهد و ای بسا نسبتبه همه چیز،حتی تقدیر الهیبدبین گردد.لذا در حدیث پرمعنایی امام حسن عسکری علیه السلام میفرمایند:«لا تعجل علیثمرة لا تدرک و انما تنالها فی اوانها و اعلم ان المدبر لک اعلم بالوقت الذی یصلححالک فیه،فشق بخیرته فی جمیع امورک،یصلح حالک،و لا تعجل بحوائجک قبلوقتها فیضیق قلبک و صدرک و یخشاک(یغشاک)القنوط، برای چیدن هیچ میوهای قبلاز رسیدن آن،عجله مکن،تنها در موقع(مناسبش)به آن خواهی رسید(و بهره خواهی گرفت)
و بدان،کسی که امور تو را تدبیر میکند،نسبتبه وقتی که به صلاح حال توست،آگاهتراست،بنابراین به انتخاب او در همه کارهایت اعتماد کن،تا حال تو اصلاح شود و هرگز براینیازهای خود قبل از رسیدن وقتش«عجله»نکن که سبب تنگدلی و چیره شدن نومیدی بر تومیشود». (41)
3-ندامت و پشیمانی
سومین پیامد شوم«عجله»ندامت و پشیمانی است که در احادیث گذشته به آن اشارهشد.چه بسیارند کسانی که برای انجام کارها،قبل از فراهم شدن زمینهها عجله کردهاند ونیروهایشان به هدر رفته و هرگز به مقصد و مقصود خود نایل نشدهاند،در حالی که اگرکمی خویشتن داری میکردند،هرگز به چنان سرنوشتی مبتلا نمیشدند و چه بسیارکسانی که به خاطر دستپاچگی به سراغ چیزی رفتهاند که دشمن جان آنها بوده و آرزومیکنند که ای کاش!به سراغ آن نمیرفتند.
امیر مؤمنان علی علیه السلام میفرمایند:«فکم من مستعجل بما ان ادرکه ود انه لم یدرکه،چهبسیارند افرادی که برای چیزی عجله میکنند که اگر به آن دستیابند(فورا پشیمان میشوندو)دوست دارند هرگز به آن نرسیده بودند.» (42)
4-هجوم اندوه و غصه
چهارمین پیامد منفی«عجله»در کارها،هجوم امواج اندوه و غصه،سوی انساناست،زیرا ناکامیها و شکستهای حاصل از عجله و دستپاچگی در بسیاری از اوقات،بسیار گران تمام میشود و انسان را با اندوه فراوان روبرو میکند.
حضرت امیر مؤمنان علی علیه السلام در یکی از کلمات قصارش در«غرر الحکم»میفرمایند:
«العجل قبل الامکان یوجب الغصة (43) ،شتابزدگی پیش از فراهم شدن امکانات،سبب اندوهو غصه است»
5-فزونی لغزشها
از پیامدهای دیگر سوء آن،لغزشهای فراوان است،زیرا تصمیمگیری صحیح نیازبه تامل و تدبر و دقت فراوان دارد و آن هم به صورت عجولانه و شتابزده امکانپذیرنیست و لذا افراد«عجول»غالبا گرفتار لغزشهای مختلفی میشوند،چه در تشخیصهدف و چه در راه وصول به آن.
امیر مؤمنان علی علیه السلام میفرماید:«مع العجل یکثر الزلل،با عجله و شتابزدگیلغزشهای فراوان پیش میآید» (44).و نیز میفرمایند:«من عجل کثر عثاره،هر کس شتابکند،لغزش او بسیار خواهد بود.» (45)
6-فزونی خطاها
ششمین اثر عجله،«فزونی خطاها»است که میتواند با فزونی لغزشها یکی باشد ومیتواند دو چیز محسوب شود،(خطا در تشخیص هدف است و لغزش در راه وصول بهآن)
امیر مؤمنان علی علیه السلام میفرمایند:«اصاب متان او کاد،اخطا مستعجل او کاد،افرادخویشتندار یا به مقصد میرسند و یا به طور نسبی موفق میشوند و افراد عجول گرفتار خطامیشوند،یا به طور نسبی خطا میکنند» (46)
به هر حال،زیانهای ناشی از عجله و دستپاچگی،بیش از آن است که مردم عادیفکر میکنند،و جریمهای که انسانهای عجول به خاطر عجله میپردازند،قابل شمارشنیست.
ریشههای این خوی ناپسند
1-هواپرستی
این خوی ناپسند،مانند بسیاری از رذایل دیگر،قبل از هر چیز از هواپرستیسرچشمه میگیرد،انسانهای هواپرست، معمولا برای رسیدن به خواست دل،عجول ودستپاچهاند و غالبا هوا و هوسها به آنها اجازه نمیدهد،در عواقب امور بیندیشند و راهدرست را برای رسیدن به مقصد برگزینند،به همین جهتخود را به آب و آتشمیزنند و با دستپاچگی به سوی هوسهای خویش میدوند و خود را گرفتار میسازند.
2-حب و وابستگی به دنیا
حب دنیا که سرچشمه و راس خطایا و معاصی است،یکی دیگر از عوامل عجله وشتاب است.بنده دنیا چیزی جز دنیا را نمیبیند،و گویی چشم و گوش او کور و کرمیشود.آتش عشق و شوق دنیا در دل او زبانه میکشد و او را با شتاب به دنبال خیالاتخام میفرستد و اغلب بر اثر عجله و شتابکاری،مشکلات و موانع راه را نمیبیند و خودرا برای مقابله با آن آماده نمیکند و به همین دلیل گرفتار شکست و ناکامی میشود.
3-کمی ظرفیت و سعه صدر
از انگیزههای دیگر«عجله و شتاب»،کمی ظرفیت و سعه صدر است،افراد کمظرفیت معمولا عجولند و صاحبان سعه صدر با تانی و خویشتنداری و بردباری گامبر میدارند و همه چیز را زیر نظر میگیرند و با قدرت و قوت در عین خونسردی، بهسوی مقصد پیش میروند و به همین دلیل،کمتر گرفتار شکست میشوند.
تسویلات شیطان و تزئینات او و فریبهای دوستان نادان و متملق و دروغگو وحسود و سخن چین،از عوامل مهم شتابزدگی و عجله است.
امام امیر مؤمنان علی علیه السلام میفرمایند:«و لا تعجلن الی تصدیق ساع فان الساعی غاشو ان تشبه بالناصحین،در تصدیق سخن چینان عجله مکن،زیرا آنها خائنند،هر چند در لباس ناصحان خیر خواه ظاهر شوند» (47)
4-جهل و نادانی
یکی دیگر از عوامل شتابزدگی،جهل و نادانی و سفاهت است،زیرا افراد جاهل ونادان اغلب گرفتار اوهام و پندارهای غلط هستند و به گمان این که مقدمات کار فراهماست،خود را در گرداب حوادث میافکنند و با ناکامی و شکست روبرو میشوند،درحالی که هوشیاران آگاه،تمام جوانب کار را مورد بررسی قرار میدهند و با حزم ودوراندیشی و دور از هر گونه شتابزدگی،برنامه ریزی میکنند و مطمئنا پیروز میشوند.
امیر مؤمنان علی علیه السلام میفرمایند:«من الحمق العجلة قبل الامکان،عجله کردن قبل ازفراهم شدن امکانات(انجام کار)،از حماقت است.» (48)
راههای درمان
برای مبارزه با این خوی زشت،قبل از هر چیز باید به پیامدهای شوم آن اندیشید وعواقب دردناک عجله و شتابزدگی را مورد توجه قرار داد و حوادث بسیار ناراحتکنندهای را که بر اثر شتابزدگی در کارها دیده شده،به خاطر آورد و نمونههای فراوانیکه در تاریخ است نیز مورد توجه قرار داد،به یقین با مطالعه در این امور،هر کس بهخوبی در مییابد که عجله و دستپاچگی،نه تنها او را زودتر به مقصد نمیرساند،بلکهچه بسا به خاطر آن هرگز به مقصد نرسد.
جملههایی مانند:«العجلة من الشیطان»و«و العجلة قبل الامکان یوجب الغصة و معالعجلة تکون الندامة»باید به صورت شعارهایی در زندگی فردی و اجتماعی درآید وهمیشه نصب العین افراد عجول گردد تا با مشاهده آن از عجله باز ایستد و حدیث رسولخدا صلی الله علیه و اله را به ذهن خویش بسپارند که فرمود:«شتابزدگی و عجله مردم را به هلاکتمیافکند و اگر مردم آرامش و خونسردی خود را حفظ کنند،هیچ کس در خطر نمیافتد» (49)
پىنوشتها
1- کهف/ 65- 70.
2- سوره کهف/ آیات 60 تا 82.
3- ص/ 23.
4- ص/ 24.
5- ص/ 24.
6- قلم/ 48 و49.
7- یونس/ 48- 50.
8- در بعضی از روایات آمده است که حضرت یونس علیه السلام سی و سه سال به طور مرتب آنها را سوی خدادعوت میکرد ولی آنان ایمان نیاوردند.(به نقل از:نور الثقلین،ج 5،ص 398).
0- طه/ 114.
10- قیامت16- 18.
11- انبیاء/ 37.
12- اسراء/ 11.
13- نور الثقلین،ج اول،ص 141.
14- رعد/ 6.
15- مجمع البیان،ج 10،ص 352
16- یونس/ 11.
17- یونس/ 11.
18- با این تفسیر،آیه تقدیری دارد و آن تقدیر چنین است: «و لو یعجل الله للناس اجابة دعوتهم بالشراستعجالهم بالخیر»
19- سجده/ 28.
20- سجده/ 29.
21- سجده/ 30.
22- احقاف/ 35.
23- بحار الانوار،ج 68،ص 340.
24- همان.
25- مجموعه ورام،ص 255.
26- غرر الحکم،ح 9740.
27- بحار الانوار،ج67،ص339.
28- غرر الحکم،حدیث1333.
29- غرر الحکم،حدیث 9095.
30- بحار الانوار،ج 68،ص 338.
31- غرر الحکم،حدیث 1950.
32- بحار الانوار،ج 75،ص43.
33- نهج البلاغه،خطبه 5.
34- نهج البلاغه،نامه53(فرمان مالک اشتر).
35- اصول کافی،ج 2،ص 142.
36- میزان الحکمة،ج 1،حدیث 5381.
37- اصول کافی،ج 2،ص 142.
38- غرر الحکم،حدیث7489.
39- غرر الحکم،حدیث 10364.
40- المحجة البیضاء،ج 5،ص 61.
41- بحار الانوار،ج 75،ص379.
42- نهج البلاغه،خطبه 150.
43- غرر الحکم،حدیث1333.
44- غرر الحکم،حدیث 9740.
45- همان.حدیث 7838.
46- غرر الحکم،حدیث 1290.
47- نهج البلاغه،نامه53.
48- غرر الحکم،حدیث 9394.
49- بحار الانوار،ج 68،ص 340.
منبع:اخلاق در قرآن، ج2،حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(دامت برکاته) جمعه 21/1/1388 - 7:23