• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 100
تعداد نظرات : 44
زمان آخرین مطلب : 5056روز قبل
دانستنی های علمی
در حال حاضر بسیاری از سایتهای اینترنتی ، در سایتهای خود از ویدئوهای آنلاین استفاده میکنند. سرعت پخش این ویدئو ها خیلی خوب هستند اما مشکلی که دارند این است که اکثرأ در درون فایلهای فلش گنجانده شده اند و این باعث میشود که این فایلها قابل دانلود نباشند. در این ترفند قصد داریم به معرفی 3 راه برای دانلود این ویدئو ها بر روی هارد بپردازیم.
یکی از راه ها برای دریافت این ویدئو ها استفاده از نرم افزار KeepVid میباشد که به همین منظور ساخته شده است. در اصل این نرم افزار یک مرورگر اینترنتی است که در صورت رفتن شما به صفحه خاصی که ویدئو دارد با استفاده از ابزار موجود در آن میتوانید ویدئو را دانلود نمایید. همین طور این مرورگر قابلیت معرفی سایتهایی که این ویدئو ها را در بر میگیرند را نیز دارد. برای دریافت این برنامه میتوانید به سایت سازنده مراجعه فرمایید:

[url]http://www.keepvid.com[/url]

اما هنگامی که شما آدرس یک ویدئو را در KeepVid وارد میکنید در صورتی که آدرس فایل به FLV. ختم شود این برنامه نیز در دانلود ناتوان میشود.
فایلهای FLV فایلهای ویدئویی هستند که در درون فایلهای فلش گنجانده شده اند.
راه چاره برای دانلود فایلهای FLV استفاده از نرم افزار FLV Player است. با استفاده از این برنامه میتوانید فایلهای ویدئویی با فرمت FLV را نیز دریافت کنید.
برای دریافت FLV Player به آدرس زیر بروید:

[url]http://www.download.com/FLV-Player/3000-2139_4-10467081.html[/url]

اما بهترین راه برای برای ذخیره فایلهای ویدئویی آنلاین استفاده از ابزار YouTube Downloader میباشد که در دل یک سایت میباشد.
بدین منظور به سایت [url]http://video.qooqle.jp/dl[/url] بروید. آدرس صفحه دارای ویدئو را در کادر مربوطه وارد کنید و پس از ظاهر شدن دکمه "Get Download URL " روی آن کلیک کنید.
پس از چند لحظه لینک دانلود فایل ویدئویی ظاهر میشود که با کلیک روی آن میتوانید فایل رو دانلود کنید.
در تمامی این راه ها نرم افزار FLV Player نیاز میباشد تا فایلهای فلش اجرا شوند
یکی از کارهای ملال آوری که کاربران ویندوز با آن مواجه هستند، عمل Restart کردن کامپیوتر پس از نصب برنامه های خاصی است. بدین شکل که پش از نصب نرم افزار ، از شما خواسته میشود که سیستم را مجدد راه اندازی کنید. اما آیا این کار همیشه لازم است؟ یا میتوان گاهی به این اخطار توجه نکرد. در این ترفند قصد داریم به کنکاش این موضوع بپردازیم.
تنها دلایل اندكی وجود دارند كه پس از نصب، یكبار Restart كردن را واجب می‌كند. یكی از دلایل موجود هنگامی است كه فایل‌هایی كه در سیستم در حال كار قفل هستند ، احتیاج به به روزرسانی و یا پاك شدن دارند.
این مسئله برای بسیاری از فایل‌های سیستم صدق می‌كند وهمچنین برای فایل‌هایی كه در یك زمان توسط برنامه‌های كاربردی دیگر باز شده‌اند.
البته این مسئله نیز ممكن است وجود داشته باشد كه یك برنامه نصب به خودی خود بخواهد از دایركتوری موقت پاك شود. در چنین حالتی، احتیاج به Restart كردن جدید نخواهد بود.
پس همواره هنگام تغییرات سیستمی نیاز به رستارت خواهید داشت.
اگر زمانی كامپیوتر از شما درخواست Restart كرد، می‌توانید توسط ابزار Whyreboot میتوانید دلایل آن را بفمهید. تنها توسط دوبار كلیك كردن می‌توانید این برنامه مجانی انگلیسی زبان را فراخوانی كنید. سپس در یك پنجره مجزا، لیستی از تمام فایلهایی كه باید پاك شوند و یا تغییر اسم یا مكان به آنها داده شود را به اضافه مسیرشان در اختیار شما قرار می‌گیرد. این اطلاعات را ابزار گفته شده بیشتر از رجیستری بدست می‌آورد.
میتوانید این برنامه را از لینک زیر دریافت کنید:

[url]http://www.pcwelt.de/downloads/tools_utilities/desktop-tools/137220/index.html[/url]

اما در خصوص تغییراتی که در رحیستری میدهید ، ابتدا باید تشخیص دهید که آیا این تغییر در یک فایل سیستمی بوده یا خیر؟
مثلا اگر شما تغییری را در کلید زیر میدهید:

HKEY_LOCAL_MACHINE/System/CurrentControlSet/Control/Session Manager

با كمك اسم فایل و مسیر موجود به راحتی متوجه خواهید شد كه این عملیات مربوط به چیست. زیرا تغییر در فولدر System بوده است.
این صورت احتیاج به یك Restart سریع دارد و یا تنها یك برنامه نصب در انتظار این است كه خود را پاك كند كه در این صورت می‌‌توانید با خیال راحت از Restart كردن، صرف نظر كنید.
منبع:forum p30world
جمعه 21/1/1388 - 7:48
ازدواج و همسرداری
همانگونه که اشاره نمودیم، حق مرد نسبت به زن تنها در مورد «استمتاع» است و وظایفی، همچون پختن و شستن و...، که عرفاٌ متداول شده است، از وظایف اخلاقی زنان است نه حقوق مردان.
از این رو می بینیم نخستین روزی که پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) برای تبریک گفتن به منزل حضرت زهرا (سلام الله علیها) رفتند، کارها را برای آن دو بزرگوار تقسیم کردند و فرمودند:
«زهراجان، کارهای داخل خانه، مثل نان پختن، گندم یا جو آسیاب کردن نظافت محیط خانه، بچه داری و...، با شما است، و تهیه ی هیزم آب آوردن لوازم و مایحتاج منزل و... بر عهده ی امیرالمؤمنین (علیه السلام) است.
سپس، حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) این جمله را فرمودند که باید سرمشق همه ی زنان مؤمن باشد:
«فَلا یَعلمُ و ما دشاخلنی مِن السّرور الاّ اللهُ بِأکفائی رسول الله تَحمُّل رقاب الرّجال (1)»
«کسی جز خداوند نمی داند که چقدر از این امر خوشحال شدم.»

حقوق و عاطفه

زن و شوی علاوه بر نسبت زوجیت باید دو رفیق دلسوز برای یکدیگر باشند. اگر در امر زناشویی رفاقت نباشد کار دشوار است.
به طور کلی، اگر در هر جایی، خاصه محیط خانواده، قانون مطلق به تنهایی حکمفرما باشد، آثار مطلوبی در پی نخواهد داشت. چنانکه عاطفه به تنهایی نباید حاکم باشد. زیرا، مفسده می آورد. قانون و عاطفه و محبت و صمیمیت باید همراه یکدیگر باشند.
«إنّ الله یأمُر بالعدل و الأحسان (2)»
«بدرستی که خداوند (مردم را) دستور به عدل و احسان می دهد.»
زن و مرد در حالی که موظف به رعایت قوانین اسلام هستند، باید رفیق و دلسوز یکدیگر، نیز، باشند.

همکاری

رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) روزی به منزل امیرالمؤمنین (علیه السلام) تشریف بردند و ایشان را در حال پاک کردن عدس یافتند، از این کار
خیلی شاد شدند و فرمودند: «یا علی (علیه السلام)، کسی که در کار منزل به زنش کمک کند، ثواب حج عمره دارد.»

جهاد زنان

زنی خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) رسید و عرض کرد: سؤالی دارم از طرف تمام زنهای عالم از الآن تا بروز قیامت وآن این است که چرا شما بین زن و مرد اختلاف قایل شده اید. ثوابها و اعمالی برای مردان قرار داده اید که زنان از آن محروم هستند چون جهاد در راه خدا؟
رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند:
«جهادُ المرأة حُسنُ التّبعِّل (3)» «جهاد زنان، نیکو همسرداری کردن است.»
از این رو، زن در خانه باید به بهترین وجه ممکن به نظافت، تهیه ی غذا و لباس، تربیت فرزندان و همسرداری بپردازد تا همواره در خط مقدم جبهه مشغول جهاد فی سبیل الله باشد.

حقوق مردان

پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) حقوق مرد بر زن را در پاسخ سؤال زنی چنین تبیین فرمودند:
1-مرد حق استمتاع مطلق در هر زمان دارد.
2-زن بدون اجازه شوی حق استفاده کردن از اموال او را ندارد.
3-زن، مرد را ناراحت نکند، و اگر اورا آزرد تا او را خشنود نکند نباید بخواب برود. (4)
آن زن از رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) پرسید: حتی اگر مرد ظالم باشد این حقوق را داراست؟
فرمودند: آری، در هر حال زن باید در برابر شوهر خود متواضع باشد و حق قهر نمودن ندارد.
همانطور که قبلاً بیان شد مرد نیز، حق ندارد از زن خود غیر از استمتاع چیز دیگری را طلب کند، اما زن از نظر اخلاقی و روابط انسانی و عاطفی باید به تمام امور خانه به بهترین وجه رسیدگی کند. هم چنین، زن باید با گذشت باشد. به طوری که اگر مرد با نارحتی از خانه بیرون رفت، بر زن است که خود را آماده سازد تا هنگام بازگشت همسرش ناراحتی را از او زایل کند، و هنگام ورود به خانه باید با گشاده رویی و تبسم او را استقبال کند، و او را سلام دهد و بدین وسیله شادی را به او بازگرداند.
زن نیز باید در مقابل شوهر در کمال تواضع و خوشرویی باشد، و با تواضع و تبسم و حوصله کانون گرم را گرمتر نماید، با محبت و صمیمیت ریشه ی اختلافات و نزاع را برکند و به هر نحو ممکن در هنگام نارحتی دل همسرش را به دست آورد. این یک وظیفه است.

همسر ابوایوب انصاری

«ابوایوب انصاری» فرزندی 2 یا 3 ساله داشت که از دنیا رفت. کودک هنگامی از دنیا رفت که «ابوایوب» در منزل نبود.
مادر فرزند بالای سر او گریه می کرد. ولی، وقتی متوجه شد که هنگام بازگشتن همسرش است، فرزند را به کناری گذاشت. سپس خود را آماده پذیرایی از شوی کرد و مثل همیشه با چهره ای بشّاش و مسرور با همسرش روبرو شد. سحرگاه که ابوایوب برای نماز صبح به مسجد می رفت به او گفت: اگر کسی به تو امانتی بدهد و سپس آن را طلب کند، آیا آن را پس می دهی یا نه؟ ابوایوب جواب داد: آری پس می دهم. آنگاه زن اضافه کرد:
«سه سال قبل خداوند امانتی به ما داد، و دیروز هم او را از ما گرفت!! پس از نماز بیا تا فرزندمان را بخاک بسپاریم». ابوایوب گفت: «الحمدلله رب العالمین» وبه مسجد رفت، خدمت رسول گرامی (صلی الله علیه و آله وسلم) رسید و ماجرا را عرض کرد. رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) به او فرمودند: «مبارک باد دیشب تو». اتفاقاً همان شب همسر او
آبستن شد و آن گونه که عُرفا آورده اند فرزند بسیار صالحی نصیب آنان گردید.

رفتار مرد

البته، مرد هم وظیفه دارد که هنگام ورود به منزل با نشاط باشد. غم و غصه و خستگی ها را کنار نهد. اگر از کار یا از دوستان و یا وظایف اجتماعی ناراحتی و گرفتاری داشته باشد، آن را به محیط خانواده انتقال ندهد و محیط خانه را سرد نکند.
بنابراین، یک رزمنده در منزل نباید اخلاق تند و خشن داشته باشد خشونت و تندی برای خط مقدم جبهه است آن هم تا هنگامی که اسیر نگرفته باشد و اگر سربازی از دشمن به دست او افتد باید خشونت را کنار بگذارد.
سخت گیری بر زن و فرزند و بداخلاقی در منزل بر مسلمان جایز نیست و تکبّر باید تنها در مقابل دشمنان دین خدا باشد نه در مقابل دوستان، آنهم همسر!

عوامل مهم در نظام خانواده

در نظام خانه و روابط مرد با همسرش دو مسئله ی مهم وجود دارد:
مسئله ی اول: قوانین حاکم بین آن دو، یعنی: حقوق زن نسبت به شوی و حقوق مرد نسبت به زن.
مسئله ی دوم: که مهمتر و لطیفتر است، تفاهم و مهربانی و صفا و صمیمیت است.
اگر در خانه «من» و «تو» به میان آمد، دستور و فرمان و حساب و کتاب و چرا؟ به میان آمد، نقطه ی سیاهی در زندگی ایجاد شده است و این نقاط سیاه زندگی را تاریک می کند.

تیره شدن دل

امام صادق (علیه السلام) می فرمود: اگر کسی مرتکب یک گناه بشود یک نقطه ی سیاه در قلبش به وجود می آید. با ارتکاب گناه دوم نقاط سیاه در قلبش بیشترمی شود و سرانجام سیاهی همه ی قلب را می گیرد که در این صورت رستگار نخواهد شد.(5)
«ثُمّ کان عاقبه الّذین أسئُلوا السُّوای أن کذّبوا بایات الله و کانوا بها یَستهزئُون (6)»
سرانجام کسانی که به اعمال زشت و کردار بد پرداختند (یعنی مرتکب گناه و معصیت و نافرمانی خداوند شدند) کافر شدند و آیات خدا را تکذیب و مسخره کردند علت تکذیب آیات الهی و تمسخر آنها تاریک و سیاه شدن دل در اثر معصیت پروردگار است.

تیره شدن کانون خانواده

این مسئله در محیط خانواده هم مصداق دارد، اگر نقطه ی سیاهی در روابط خانوادگی سایه افکند، زن و مرد مسؤول هستند که این نقطه ی سیاه را بزدایند. از این رو در روایات ائمه معصومین (علیهم السلام) می خوانیم که اگر اختلافی در خانواده پیدا شد، بی درنگ اختلاف را رفع کنید و شب را به صبح نرسانید مگر این که از دست یکدیگر راضی باشید و نزاع پایان پذیرفته باشد. اختلافات جزئی، دست به دست یکدیگر می دهند و اختلافات بزرگ خانوادگی را به وجود می آورند که یا به طلاق می انجامد یا به زندگی نکبت بار سوزش و سازش. اگر فرجام کار طلاق باشد که مبغوضترین امور نزد خداوند است (7)، اگر زندگی به سوزش و سازش بگذرد از هر زندان و شکنجه ای برای انسان بدتر و خرد کننده تر است و در هر دو حالت بخطر افتادن آینده ی فرزندان قطعی است. فرزندانی که در چنین محیطی بررگ شوند، دچار عقده های روانی خواهند شد، و معمولاً بزهکار خواهند شد.
دخترانی که قدرت شوهرداری، زندگی، فرزند بزرگ کردن و خانه داری را ندارند و پسرانی که عصبانی، بداخلاق، تند و خشن هستند معمولاً در چنین خانواده هایی بزرگ شده اند.

صفات پسندیده ی زنان

زنان باید دارای سه صفت «بخل» و «ترس» و «تکبر» باشند امام علی (علیه السلام) در باره ی صفات پسندیده ای که زنان باید بدان متّصف باشند فرموده اند: «بهترین صفات زن بدترین صفات مرد است و آن صفات عبارتند از «کبر» «بخل» و «ترس».
اگر زن متکبر باشد، هیچ گاه تسلیم غیر همسر خود نمی شود. هم چنین اگر زن بخیل باشد، در حفظ و نگهداری اموال خود و همسرش کوشا خواهد بود. چنانچه زن ترسو باشد، از هر پیش آمدی بیمناک است و قهراً به دام شیّادان نخواهد افتاد. در حالی که این صفات هر سه از صفات ناپسندیده مردان بشمار می رود. (8)
تکبر زن، تکبر در مقابل نامحرم است هم چنانکه مرد نیز باید در مقابل دشمن متکبر باشد.
اساساً معنی ندارد که زن در مقابل نامحرم متواضع باشد، بلکه باید نهایت غرور و تکبر را داشته باشد. چه بسا تبسم و تواضع در مقابل نامحرم باعث سوءاستفاده شود.
زنان باید تا جایی که ممکن است با نامحرم برخورد نکنند. اما، اگر لازم شد که با نامحرم روبرو شوند و سخن بگویند، با تکبر باشند و هرگز به نرمی سخن نگویند تا مردان شهوت ران به طمع نیفتند.
«ترس» از دیگر صفات پسندیده زنان است. نباید زنی وانمود کند که شجاع است و مثلاً شب هنگام به تنهایی از منزل خارج شود. زیرا، چه بسا به دام شیّاد و نامردی بیفتد و بدبختی و آبروریزی را برای خود در پی آورد.
البته، روحیه داشتن در مقابل مصایب و ناملایمات با ترس تفاوت دارد و ترس پسندیده در مورد نگاهداری عفت و ناموسش است.
«بخل» نیز از دیگر صفات پسندیده ی زن است. زیرا، این صفت باعث می شود که در حفظ اموال شوهر کوشا باشد و اسراف نکند.

پی نوشتها:

1-مستدرک جلد 13، صفحه ی 48 {این روایت با کمی تغییر و اضافات در جلد 10 بحارالانوار صفحات 24 و 25 ذکر شده و بجای جمله ی بالا آمده است. «یک دنیا خوشحال شدم که رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) مرا از سر و کار پیدا کردن با مردان معاف کرده است».}
2-سوره ی نحل، آیه 90.
3-قال امیرالمؤمنین (علیه السلام): کتب الله الجهاد علی الرجال والنّساء، فجهادالرجل بذل (الرجل ان یبذل) ماله و نفسه و حتی یقتل فی سبیل الله و جهاد المراه حسن التبعل (وسایل شیعه ج 11، ص 15).
خداوند تبارک و تعالی جهاد را بر مردان و زنان قرار داده است، پس جهاد مردان بذل مال و جان تا سرحد کشته شدن در راه خدا است، و جهاد زنان نیکو شوهرداری کردن است.
4-رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: «بهترین زنان شما زنی است که هر گاه شوهرش را خشمناک دید بگوید: در برابر خواسته های تو تسلیم هستم و تا از من راضی نشوی چشمم بخواب نخواهد رفت». (مضمون حدیثی از بحارالانوار ج 103).
5-قال الصادق (علیه السلام): اذا اَذنب الرّجُل خَرجَ فی قلبه نُکتهٍ سَوداء فإن تاب انمَحَت و إن زاد، زادت حتّی تغلِب علی قلبه فلا یُفلحُ بَعدها ابداً. (اصول کافی ج 2، ص 271).
هر گاه مرد گناهی کند، در دلش نقطه سیاهی برآید پس اگر توبه کند، محو شود و اگر بر گناه بیفزاید، آن سیاهی افزایش یابد تا بر دلش غالب شود، آنگاه است که هرگز رستگار نشود.
6-سوره ی روم، آیه 10.
7-قال رسول الله(صلی الله علیه و آله وسلم): ...و ما من شیء احب الی الله عزوجل من بیت یعمر بانکاح، و ما من شیء ابغض الی الله عزوجل من بیت یجزب فی السلام بالفرقه یعنی الطلاق (وسایل الشیعه ج 14، ص 266)
8-قال امیرالمؤمنین (علیه السلام): خیار خصال النساء شرار خصال الرجال:الزهو الجبن و البخل، فاذا کانت المرأه ذات زهو لم تمکن من نفسها، و اذا کانت البخیله حفظت مالها و مال بعلها، و اذا کان الحیانه فرقت من کل شیء یعرض لها (بحارالانوار ج 103، ص 238)

منبع:کتاب خانواده در اسلام
جمعه 21/1/1388 - 7:45
دعا و زیارت

آثار زیانبار شهوت پرستی

از بحث‏های قبل روشن شد که‏«شهوت‏»دارای مفهوم عام و وسیعی بوده و شامل‏هر گونه دوست داشتن،تمایل و رغبت‏به درک لذت و خواهش نفس می‏شود.بدون این‏که اختصاص به شهوت جنسی داشته باشد،گرچه گاهی در خصوص شهوت جنسی نیز به‏کار رفته است.
در قرآن مجید نیز این مفهوم در یازده مورد به صورت عام استفاده شده است و تنهادر دو مورد در معنی خاص آن به کار رفته است.در روایات اسلامی و کلمات علمای‏اخلاق نیز اغلب در مفهوم عام به کار رفته که در مقابل آن واژه‏«عفت‏»به معنی خویشتن‏داری و چشم پوشی از لذایذ گناه آلوده مادی به کار می‏رود.
این مفهوم بیشتر در موارد منفی به کار می‏رود،اما گاهی در موارد مثبت نیز به کاررفته است،مانند،آن جایی که خداوند خطاب به بهشتیان می‏فرماید:«... و لکم فیها ماتشتهی انفسکم ...،هر چه را دوست‏بدارید و به آن تمایل داشته باشید،در بهشت‏برای شمافراهم است‏» (36) یا آن جایی که می‏فرمایند:«... فیها ما تشتهیه الانفس و تلذ الاعین ...،دربهشت آنچه دل‏ها می‏خواهد و چشم از آن لذت می‏برد،موجود است.» (37)
به هر حال این واژه،بیشتر دارای بار منفی بوده و در مواردی که هوا و هوس افراطی‏بر انسان چیره گشته و تمایلات ویرانگر و گناه آلود بر تمام وجودش مستولی گردد به‏کار می‏رود.
این واژه و مشتقات آن،در قرآن مجید،سیزده مورد به کار رفته که شش مورد آن‏دارای مفهوم مثبت و هفت مورد آن دارای مفهوم منفی است.
به هر حال‏«شهوت‏»به هر معنی که باشد،هرگاه مفهوم خاص آن که همان‏خواست‏های افراطی و شهوانی است مورد نظر باشد،آثار زیانباری به دنبال خواهدداشت که به وضوح قابل مشاهده است که ضمن توجه به روایاتی که در فصل قبل‏آوردیم،باید اذعان داشت که سر تا سر تاریخ نیز مملو از پیامدهای نامطلوب‏شهوت پرستی‏هاست که به طور خلاصه می‏توان به عناوین زیر،اشاره کرد:

1-آلودگی به گناه

شهوت پرستی انسان را به سوی انواع گناهان می‏کشاند و در واقع یکی ازسرچشمه‏های اصلی گناه و معصیت و نافرمانی خدا محسوب می‏گردد،زیرا چشم وگوش انسان را بسته و به مصداق حدیث نبوی‏«حبک للشی‏ء یعمی و یصم (38) »آدمی راکور و کر کرده و قدرت درک واقعیت‏ها را از او می‏گیرد و در چنین حال،زشتی‏ها درنظر او زیبا و زیبایی‏ها در نظر او زشت و بی‏رنگ می‏شود.
به همین دلیل،در روایات سابق(روایت هشتم)خواندیم که امیر مؤمنان علیه السلام درباره‏پیروی از شهوات هشدار داده و می‏فرماید:«از شهوات سرکش بپرهیزید که شما را به‏ارتکاب انواع گناهان می‏کشاند.»
در حدیث دهم،از همان حضرت نیز به این نکته اشاره شد که:«هواپرستی عقل‏انسان را فاسد می‏کند»و در حدیث نهم نیز فرمودند(اگر شهوت پرستی تشدید شود):«دین‏انسان را بر باد می‏دهد و حتی انسان را به بت پرستی می‏کشاند.»در این رابطه مفسران وارباب حدیث،در ذیل آیات 16 و 17 سوره حشر،داستانی درباره عابدی از قوم‏بنی اسرائیل به نام‏«برصیصا»آورده‏اند که شاهد زنده‏ای برای این مدعاست،داستان‏گر چه معروف است،اما تکرارش خالی از صواب نیست:
...مرد عابد بنی اسرائیلی به خاطر سال‏ها عبادتش،به آن حد از مقام قرب الهی‏رسیده بود که بیماران با دعای او لامت‏خود را باز می‏یافتند و به اصطلاح مستجاب‏الدعوة شده بود.
روزی،زن جوان زیبایی را که بیمار بود،نزد او آوردند و به امید شفاء در عبادتگاه‏او گذاردند و رفتند.
شیطان به وسوسه آن عابد مشغول شد و آن قدر صحنه گناه را در نظرش زینت داد که‏عنان اختیار را از کف او ربود،آن چنان که گویا عابد کر و کور گشته و همه چیز را به‏دست فراموشی سپرده است.دیری نپایید که آن عابد دامان‏«عفت‏»خویش را به گناه‏بیالود.پس ارتکاب گناه به خاطر این که احتمال داشت آن زن باردار شود و موجب رسوایی او گردد،باز شیطان و هوای نفس به او پیشنهاد کرد که زن را به قتل رسانده و درگوشه‏ای از آن بیابان وسیع دفن کند.
هنگامی که برادران دختر،به سراغ خواهر بیمار خویش آمدند و عابد اظهاربی‏اطلاعی کرد،آنان نسبت‏به عابد مشکوک گشته و به جستجو برخاستند و پس ازمدتی،سرانجام جسد خونین خواهر خویش را در گوشه بیابان از زیر خاک بیرون‏کشیدند.
این خبر در شهر پیچید و به گوش امیر رسید.او با گروه زیادی از مردم به سوی‏عبادتگاه آن عابد حرکت کرد تا علت این قتل را بیابد.هنگامی که جنایات آن عابدروشن شد،او را از عبادتگاهش فرو کشیدند تا بر دار بیاویزند.
در ادامه این حکایت آمده است:هنگامی که عابد در کنار چوبه دار قرار گرفت،شیطان در نظرش مجسم شد و گفت:من بودم که با وسوسه‏های خویش تو را به این روزانداختم،حال اگر آنچه را که من می‏گویم،اطاعت کنی،تو را نجات خواهم داد.
عابد گفت:چه کنم؟
شیطان گفت:تنها یک سجده برای من کافی است.
عابد گفت:می‏بینی که طناب دار را بر گردن من افکنده‏اند و من در این حال توانایی‏سجده بر تو را ندارم.
شیطان گفت:اشاره‏ای هم کفایت می‏کند.
عابد بیچاره نادان،پس از این که با اشاره،سجده‏ای بر شیطان کرد،طناب دار گلویش‏را فشرد و او در دم جان سپرد.
آری!شهوت پرستی باعث‏شد تا آن عابد،ابتدا به زنا آلوده شود و سپس قتل نفس‏انجام دهد و بعد دروغ بگوید و سرانجام مشرک گردد و بدین ترتیب محصول سال‏هاعبادت او بر باد رفته و نزد خاص و عام رسوا شود.
همه رنج جهان از شهوت آید که آدم زان برون از جنت آید (39)

2-فساد عقل

شهوت پرستی،پرده‏های ضخیمی بر عقل و فکر انسان می‏اندازد،حق را در نظر اوباطل و باطل را در نظر او،حق جلوه می‏دهد.در روایات گذشته نیز بیان داشتیم که:
«طاعة الهوی تفسد العقل،هوا پرستی عقل را فاسد می‏کند.» (40) به همین دلیل بسیاری ازشهوت پرستان به هنگام غلبه شهوت،کارهایی انجام می‏دهند که بعد از فرو نشستن آتش‏شهوت،از آن عمل خویش سخت پشیمان شده و گاه تعجب می‏کنند که چگونه دست‏به‏انجام آن کار احمقانه و غلط زده‏اند.
در حدیث دیگری امیر مؤمنان علی علیه السلام می‏فرمایند:«اذا ابصرت العین الشهوة عمی‏القلب عن العاقبة،هنگامی که چشم،مظاهر شهوت را ببیند،عقل از مشاهده عاقبت کارباز می‏ماند» (41)

3-تضعیف شخصیت اجتماعی انسان

شهوت پرستی،شخصیت و احترام اجتماعی انسان را در هم می‏شکند و او را به ذلت‏می‏کشاند،زیرا برای کامیابی‏های شهوانی باید تمام قید و بندهای اجتماعی را شکست وتن به هر پستی داد.بدیهی است که انسان با شخصیت،در کشاکش شهوات،بر سردو راهی قرار می‏گیرد که یا باید به خواست‏های شهوانی دل خویش برسد،یا شخصیت واحترام اجتماعی خود را حفظ نماید که اغلب جمع میان این دو غیر ممکن است!
در حدیثی از امیر مؤمنان علی علیه السلام آمده است:«زیادة الشهوة تزری بالمروة،افزون‏شدن شهوت،شخصیت انسان را لکه دار می‏کند.» (42)

4-اسارت نفس

اسارت و بندگی در برابر خواست‏های نفسانی،یکی دیگر از پیامدهای شهوت پرستی است،زیرا انسان شهوت پرست چنان اسیر شهوات خود می‏شود که‏بازگشت و دوری جستن از آنها،برایش مشکل و گاهی نیز غیر ممکن می‏گردد.
نمونه بارز آن،زندگی خفت‏بار معتادان به مواد مخدر است که در ظاهر آزادند،ولی از هر اسیری،اسیرترند.زنجیر اعتیاد ناشی از شهوت پرستی نیز آن چنان دست وپای انسان را می‏بندد که گویا هر گونه حرکت و تلاش برای دوری جستن از خواست‏های‏رذیله،بسیار مشکل می‏گردد،مخصوصا اگر هوا پرستی،به سر حد عشق‏های جنون آمیزجنسی برسد که در این حال اسارت انسان به اوج خود می‏رسد.
حضرت امیر مؤمنان علی علیه السلام در این رابطه می‏فرمایند:«عبد الشهوة اسیر لا ینفک‏اسره،بنده شهوت چنان اسیر است که هرگز روی آزادی را نخواهد دید.» (43)
آن حضرت در تعبیر دیگری نیز می‏فرمایند:«و کم من عقل اسیر تحت هوی امیر،چه بسیار عقلها و خردها که شهوات بر آن حکومت می‏کند.» (44)
باز در حدیث دیگری می‏فرمایند:«الشهوات تسترق الجهول،شهوت‏ها،افراد نادان‏را برده خود می‏سازند.» (45)

5-رسوایی و بی‏آبرویی

رسوایی،یکی دیگر از پیامدهای شهوت پرستی است.تاریخ بشر مملو از شرح‏زندگی کسانی است که در جامعه دارای مقام و موقعیت ممتاز بودند،ولی هنگامی که‏اسیر«شهوت‏»و هوای نفس شدند،کارشان به رسوایی کشید.
در اشعار شعرا نیز رابطه‏«عشق‏»و«رسوایی‏»یک رابطه معروف و مشهور است. (46)
(رسوای عالمی شدم از فرط عاشقی)
در داستان یوسف و همسر عزیز مصر نشان می‏دهد که چگونه همسر عزیز مصر با وجود احترام فراوان-به علت هواپرستی-رسوای خاص و عام شدیوسف به صبر خویش پیمبر شد رسوا شتاب کرد زلیخا را (47)
و به گفته شاعر عرب:
ان الهوای هو الهوان قلب اسمه فاذا هویت فقد لقیت هوانا (48)
هوا پرستی همان پستی است که نام آن تغییر یافته،به همین دلیل هر هوا پرستی پست‏می‏شود.

عوامل و اسباب شهوت پرستی

بارها در مباحث مشابه گفته‏ایم که برای درمان مفاسد اخلاقی،باید نخست علل وریشه‏ها و اسباب آن را بیابیم.بزرگان علم اخلاق نیز،در مباحث این علم،به بحث ازانگیزه‏ها،اهمیت فوق العاده‏ای داده‏اند،به همین دلیل لازم است‏بحث دقیقی در موردعوامل شهوت پرستی داشته باشیم. امیال و خواسته‏های درونی که از آن به شهوات تعبیر می‏شود،-مخصوصا شهوت‏جنسی-یک امر طبیعی و خدادادی بوده و از عوامل حرکت انسان،برای پیشرفت‏زندگی بشمار می‏آید.به همین دلیل،گر چه نمی‏توان آنها را از میان برد،اما هرگز نبایدبرای سرکوبی آنها نیز تلاش کرد،زیرا اگر این شهوات در حد اعتدال باشند،نه تنهامشکلی ایجاد نمی‏کنند،بلکه یکی از اسرار تکامل و تقدم انسان نیز محسوب می‏گردند.
آنچه که به صورت مفسده اخلاقی ظاهر می‏شود،همان طغیان شهوات و خارج شدن‏آنها از کنترل نیروی عقل و خرد است.
حال باید ملاحظه کرد که چه عواملی سبب خارج شدن امیال و خواست‏های درونی‏از تحت کنترل عقل گشته و به صورت نیرویی ویرانگر در می‏آید.به یقین،امور زیر تاثیرزیادی در این مساله دارد:

1-ضعف ایمان

ضعف ایمان،علت اصلی نادیده گرفتن فرمان‏های الهی است.اگر انسان،خدا راحاضر و ناظر بداند و دادگاه بزرگ الهی را در قیامت‏با چشمان قلب خویش مجسم‏نماید،هرگز حدود الهی را نمی‏شکند و از مرزها تجاوز نکرده و آلوده شهوات و مفاسداخلاقی نمی‏گردد.
این همان برهان الهی است که در بدترین شرایط زندگی حضرت یوسف علیه السلام به‏سراغش آمد و او را از آلودگی به فحشاء-که تمام زمینه‏های ارتکاب،موجود وموانعش مفقود بود-حفظ کرد.
اگر ایمان ضعیف گشته و توجه به مبدا و معاد کم گردد،زمینه طغیان شهوات کاملافراهم می‏شود که انسان در چنین شرایطی مثل حیوان درنده‏ای که از قفس خارج شده‏باشد و هیچ گونه مانعی در برابر خود نبیند،به همه جا حمله می‏کند و اگر کسی دربرابرش ظاهر شود،می‏درد.
در این رابطه در حدیث علوی آمده است:«من اشتاق الی الجنة سلا عن الشهوات،کسی که مشتاق به بهشت(و معتقد به آن)باشد،شهوات سرکش را به فراموشی می‏سپارد.» (49)
گاهی نیز انسان برای بهره‏گیری از شهوات بدون قید و شرط،سد ایمان را در هم‏می‏شکند تا در شهوت پرستی آزاد باشد، قرآن مجید می‏فرماید:« بل یرید الانسان‏لیفجر امامه-یسئل ایان یوم القیامة (50) ،...بلکه انسان می‏خواهد(آزاد باشد و بدون ترس ازدادگاه قیامت)در تمام عمر،گناه کند،(از این رو)می‏پرسد:قیامت کی خواهد بود؟(سؤالی که‏نشانه انکار یا تردید است).»

2-بی اعتنایی به حیثیت اجتماعی و شخصیت انسانی

بی‏اعتنایی به آبرو و حیثیت اجتماعی و ضعف شخصیت انسانی،اغلب سبب آلودگی‏به انواع شهوات می‏شود،در حالی که آبرو و شخصیت انسانی و توجه به حیثیت‏اجتماعی،انسان را-هر چند که ایمان به خدا نیز نداشته باشد-در برابر طغیان شهوات، کنترل می‏کند.
به همین دلیل،در جوامع غیر دینی،افراد آبرومند و با شخصیت،کمتر تسلیم طغیان‏شهوات گشته و به‏«شکم پرستی‏»و شهوات بی قید و شرط جنسی روی می‏آورند،زیراآبرو و حیثیت اجتماعی و شخصیت انسانی آنها،سدی است در برابر طغیان شهوات.
بنابراین همیشه تنها افراد رذل و بی‏شخصیت،در چنگال این امور گرفتار می‏گردند.

3-غفلت و بی‏خبری

غفلت و بی‏خبری از پیامدهای شهوت پرستی،عامل دیگر آلودگی به این رذیله‏اخلاقی است،زیرا بیشتر رذایل اخلاقی،آثار سوء جسمانی و بهداشتی دارد،مثلا،شکم پرستی،انسان را به انواع بیماری‏ها مبتلا می‏سازد و یا افراط در شهوت جنسی، نیروو توان انسان را کاهش داده،اعصاب را در هم می‏کوبد و عمر را کوتاه نموده و در نهایت‏سلامت جسمی و روحی انسان را مختل می‏سازد.
به همین دلیل،در جوامع غیر مذهبی،افراد زیادی مقید به رعایت اعتدال در خوردن‏و مسایل جنسی هستند،زیرا توصیه پزشکان را در این زمینه پذیرفته و نتایج آن را درک‏کرده‏اند.
مشکلات اجتماعی ناشی از شهوت پرستی نیز قابل انکار نیست.به یقین‏«شکم پرستی‏»گروهی از مردم سبب گرسنگی گروه‏های دیگری خواهد شد.
بی‏بند و باری در مسائل جنسی نیز سبب ناامنی زن و فرزند این افراد می‏شود و چه بسا که‏آلودگی به عمق خانه آنها نیز نفوذ کند.
بنابراین هر کس که به این امور توجه کند،به یقین در کنترل شهوات خویش‏می‏کوشد.

4-معاشرت‏های نامناسب و محیطهای آلوده

معاشرت‏های نامناسب،دوستان ناباب،محیطهای آلوده و فساد وسائل ارتباطجمعی یکی از عوامل دیگر آلودگی به شهوت پرستی است.اغلب انسان‏های ناباب،دوستان خود را به گناه سوق داده و آنها را غرق گناه می‏سازند و راه‏های مختلف ارتکاب گناه را به آنها می‏آموزند،به گونه‏ای که می‏توان گفت:رایج‏ترین اسباب آلودگی‏به شهوت پرستی،معاشرت با انسان‏های گناهکار و آلوده است.
بد آموزی ناشی از وسائل ارتباط جمعی و محیطهای آلوده نیز از عوامل مهم این‏آلودگی است.در این زمینه در بحث‏های مربوط به امور«زمینه ساز مفاسد اخلاقی‏»درجلد اول به قدر کافی صحبت کردیم و به طور مشروح بیان داشتیم که معاشرتهای آلوده،نه تنها انسان را آلوده گناه و مفاسد اخلاقی می‏کند،بلکه تا سر حد کفر نیز پیش می‏برد.
قرآن مجید نیز درباره بعضی از دوزخیان می‏گوید:« و یوم یعض الظالم علی یدیه یقول‏یا لیتنی اتخذت مع الرسول سبیلا-یا ویلتی لیتنی لم اتخذ فلانا خلیلا-لقد اضلنی عن‏الذکر بعد اذ جائنی و کان الشیطان للانسان خذولا (51) ،و به خاطر بیاور روزی که ظالم دست‏خویش را از شدت حسرت به دندان می‏گزد و می‏گوید:ای کاش!با رسول خدا صلی الله علیه و آله راهی‏برگزیده بودم.ای وای بر من!کاش فلان(شخص گمراه)را دوست‏خود انتخاب نکرده بودم!اومرا از ذکر خدا گمراه ساخت،بعد از آن که(یاد حق)به سراغ من آمده بود و شیطان همیشه‏خوار کننده انسان است.(او را گمراه می‏سازد، سپس در بیراهه رهایش می‏کند.)»
محیطهای آلوده،پدران و مادران فاسد و منحرف،از دیگر عوامل مؤثر آلودگی به‏شهوت پرستی است که تاثیر مخرب آنها قابل انکار نیست.به همین دلیل،هنگامی که‏بیشتر افراد پاک وارد چنین محیطهایی شوند،دل و ایمان خود را از دست داده و آلوده‏شهوات و مفاسد اخلاقی می‏شوند.
چون در جلد اول،در بحث‏«کلیات مسایل اخلاقی‏»این امور را به عنوان زمینه‏سازهای اخلاقی،به طور مشروح مورد بحث قرار داده‏ایم،در این جا به همین مقداربسنده می‏کنیم.

راه‏های درمان شهوت پرستی

راه‏های درمان مفاسد اخلاقی به صورت اصولی تقریبا همه جا یکی است که به طور کلی در دو راه علمی و عملی خلاصه می‏شود.

الف-راه علمی

منظور از راه علمی،این است که انسان در آثار و پیامدهای شهوت پرستی بیندیشد وببیند که چگونه تسلیم شدن در برابر شهوات،انسان را به ذلت،بدبختی،اسارت،تضعیف‏شخصیت اجتماعی و دوری از خدا می‏کشاند که زندگی خفت‏بار افرادی که آلوده‏شهوت شده‏اند،بیانگر این واقعیت است.
بنابراین تامل در امور مذکور و اندیشه پیرامون شرح حال‏«اولیاء الله‏»و پیروان‏راستین آنها که بر اثر مبارزه با شهوات به مقامات بالا در دنیا و نزد خدا رسیده‏اند،انسان‏را از شهوت پرستی باز خواهد داشت.
علاوه بر این که تحکیم پایه‏های عقل و ایمان،انسان را قادر به کنترل شهوات‏می‏کند،در این رابطه امیر مؤمنان علی علیه السلام می‏فرمایند:«من کمل عقله استهان بالشهوات،کسی که عقلش کامل شود،شهوت‏ها را کوچک و بی‏ارزش می‏شمرد. » (52)
در جای دیگر نیز می‏فرمایند:«من غلب شهوته ظهر عقله،کسی که بر شهوات خودغالب شود،عقل و خرد او ظاهر می‏گردد» (53)
همچنین فرموده‏اند:«کلما قویت الحکمة ضعفت الشهوة،هر قدر حکمت و دانش‏انسان تقویت‏شود،شهوات و تمایلات سرکش او ضعیف می‏گردد.» (54)
آن حضرت در پیام پر معنای دیگری نیز می‏فرمایند:«اذکر مع کل لذة زوالها و مع‏کل نعمة انتقالها و مع کل بلیة کشفها، فان ذلک ابقی للنعمة،و انفی للشهوة،و اذهب‏للبطر،و اقرب الی الفرج و اجدر بکشف الغمة و درک المامول،هرگاه در لذت(حرامی)
باشی،به یاد بیاور که روزی زایل می‏شود،و اگر در هر نعمتی هستی،به خاطر داشته باش که‏روزی سلب خواهد شد.در بلاها نیز انتظار بر طرف شدن آن را داشته باش،زیرا این‏یادآوریها،نعمت را پایدارتر می‏کند و شهوات را دور می‏سازد و مستی و غرور نعمت را زایل‏می‏کند و به فرج و گشایش امور نزدیکتر و در از میان رفتن اندوه و رسیدن به مقصود،نزدیکتر و شایسته است.» (55)
به این ترتیب اندیشه در پیامدها،اثر عمیقی در بازدارندگی از آلودگی به شهوت‏هادارد،تمام تلاش رهبران الهی نیز این بوده است تا عواقب شوم گرفتاری در چنگال‏شهوات را به انسان‏ها گوشزد نموده و آنها را از کام شهوات نجات دهند.
این حدیث از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله،بیانگر این معنی است:«خمس ان ادرکتموهن فتعوذوابالله منهن:لم تظهر الفاحشة فی قوم قط حتی یعلنوها،الا ظهر فیهم الطاعون و الاوجاع‏التی لم تکن فی اسلافهم الذین مضوا و لم ینقصوا المکیال و المیزان الا اخذوا بالسنین‏و شدة المؤنة و جور السلطان،و لم یمنعوا الزکاة الا منعوا المطر من السماء،و لو لاالبهائم لم یمطروا و لم ینقضوا عهد الله و عهد رسوله الا سلط الله علیهم عدوهم واخذوا بعض ما فی ایدیهم،و لم یحکموا بغیر ما انزل الله الا جعل الله عز و جل باسهم‏بینهم،پنج چیز است که اگر با آنها روبرو شدید،از آنها به خدا پناه ببرید، اعمال زشت و آشکاردر هیچ قومی ظاهر نمی‏شود،مگر این که گرفتار طاعون و بیماری‏هایی می‏شوند که در میان‏پیشینیان آنها نبوده است و هیچ قومی کم فروشی نمی‏کنند مگر این که گرفتار قحطی وسختی زندگی و ظلم حاکمان می‏شوند و هیچ قومی منع زکات نکردند مگر این که،از باران‏رحمت الهی محروم شدند و اگر به خاطر حیوانات نبود،بارانی به آنها نازل نمی‏شد و هیچ‏جمعیتی،پیمان خدا و رسولش را نمی‏شکستند،مگر این که خداوند دشمنانشان را بر آنهامسلط کرد و قسمتی از آنچه را که آنها داشتند،از آنان گرفتند و هیچ گروهی به غیر احکام‏الهی حکم نکردند،مگر این که خداوند اختلاف در میان آنها افکند و با هم درگیر شدند.» (56)
بی‏شک،تامل و تدبر در این پیامدها،تاثیر مستمر و یا موقت در بازداشتن اعمال غیراخلاقی دارد.

ب-راه عملی

از نظر عملی راه‏های مختلفی برای درمان‏«شهوت پرستی‏»وجود دارد از جمله:
1-یکی از بهترین راه‏های عملی برای نجات از گرداب شهوت،اشباع صحیح امیال‏و خواست‏های جنسی است،زیرا اگر خواست‏ها و امیالی که در درون انسان وجوددارند از راه‏های صحیح،اشباع گردند،دیگر زیانبار و مخرب نخواهند بود،به تعبیردیگر،این خواست‏ها را نمی‏توان و نباید سرکوب کرد،بلکه باید از آنها در کانال‏های‏صحیح و سازنده استفاده کرد،در غیر این صورت ممکن است تبدیل به سیلاب‏ویرانگری شود که حرث و نسل انسان را با خود خواهد برد.
به همین دلیل،اسلام نه تنها تفریحات سالم و بهره‏گیری معتدل از خواست‏های‏درونی را مجاز شمرده،بلکه نسبت‏به آن تشویق نیز نموده است.خطبه معروفی که ازامام جواد علیه السلام در مورد عقد همسرش نقل شده است،شاهد گویای این مدعاست.آن‏حضرت در این خطبه می‏فرمایند:«اما بعد فقد کان من فضل الله علی الانام ان اغناهم‏بالحلال عن الحرام، یکی از نعمت‏های الهی بر بندگان این است که آنها را به وسیله حلال‏از حرام بی‏نیاز ساخته است.» (57)
این حدیث معروف نیز بر همین نکته اشاره دارد:«للمؤمن ثلاث ساعات،فساعة‏یناجی فیها ربه،و ساعة یرم معاشه،و ساعة یخلی بین نفسه و بین لذتها فیما یحل ویجمل،انسان با ایمان ساعات زندگیش را به سه بخش تقسیم می‏کند،قسمتی را صرف‏مناجات با پروردگارش می‏کند و قسمت دیگر را در راه اصلاح معاش و بندگیش به کار می‏گیردو قسمت‏سوم را به بهره‏گیری از لذت‏های حلال و دلپسند اختصاص می‏دهد.» (58)
2-یکی دیگر از راه‏های نجات از شهوت پرستی،برنامه‏ریزی دقیق برای برنامه‏های‏زندگی است،زیرا،هرگاه انسان،برای تمام اوقات خود برنامه داشته باشد(هر چند برنامه‏او در پاره‏ای از موارد جنبه تفریحی و ورزشی داشته باشد)،دیگر مجالی برای کشیده‏شدن به آلودگی‏های شهوانی باقی نمی‏ماند.
3-برچیدن عوامل آلودگی نیز یکی از راه‏های درمان و یا پیشگیری است،زیراامکان آلودگی به شهوات در محیطهای آلوده فراوان است،یعنی،اگر محیط،آلوده‏شهوت شود و اسباب آن در دسترس همه قرار گیرد و آزادی نسبی نیز وجود داشته‏باشد،نجات از آلودگی،مخصوصا برای قشر جوان یا کسانی که در سطح پایینی از«معرفت‏»دینی قرار دارند،بسیار دشوار خواهد شد.
4-احیای شخصیت معنوی و انسانی افراد جامعه نیز،از راه‏های مهم درمان یاپیشگیری از آلودگی‏های شهوانی است،زیرا انسان،هنگامی که از ارزش وجود وشخصیت‏خود،آگاه شود و دریابد که او عصاره جهان آفرینش و گل سر سبد جهان‏خلقت و خلیفه خدا در روی زمین است،به این سادگی خود را به شهوات نمی‏فروشد.
امیر مؤمنان علی علیه السلام در این رابطه می‏فرمایند:«من کرمت علیه نفسه هانت علیه‏شهوته،کسی که به ارزش وجود خویش پی‏برد،شهوات در برابر او بی‏ارزش می‏شوند» (59) ودر حدیث دیگری از آن حضرت علیه السلام آمده است:«من عرف شرف معناه صائه عن دنائة‏شهوته...،کسی که شرافت ذاتی خود را بشناسد،او را از پستی شهوت مصون می‏دارد!...» (60)
آخرین نکته‏ای که ذکر آن لازم به نظر می‏رسد،این است که نه تنها در مساله مبارزه‏با شهوات،بلکه در تمام موارد مبارزه با مفاسد اخلاقی،باید به مساله مبارزه عملی‏اهمیت داد،به این معنی که هر قدر انسان با خلق و خوی بد به مبارزه برخیزد و در جهت‏مخالف آن حرکت کند،آن خلق و خوها کم رنگ و ضعیف می‏شود و این مبارزه ازصورت فعلی به صورت حالت و از صورت حالت‏به صورت عادت و از صورت عادت‏به صورت ملکه در می‏آید و خلق و خوی ثانوی در جهت مقابل شکل می‏گیرد،مثلا،اگر انسان بخیل بذل و بخشش را تکرار کند،آتش بخل به تدریج در درون او فروکش‏کرده و خاموش می‏شود.
اگر شهوت پرستان نیز در برابر طغیان شهوات،مقاومت و ایستادگی نمایند،طغیان‏شهوت فرو نشسته و روح عفت جایگزین آن می‏شود.
این نکته در سخن پرمعنایی از امیر مؤمنان علی علیه السلام نقل شده است:«قاوم الشهوة‏بالقمع لها تظفر،در برابر شهوت و امیال نفسانی،به قصد قلع و قمع مقاومت کن تا پیروزشوی. (61) »

شکم پرستی و شهوت جنسی

بزرگان علم اخلاق همچون فیض کاشانی در«المحجة البیضاء»و محقق نراقی در«معراج السعادة‏»و مرحوم شبر در کتاب‏«الاخلاق‏»شکم پرستی و شهوت جنسی را به‏صورت مستقل،مورد بحث قرار داده‏اند.در واقع از روایات اسلامی و اشاراتی که درآیات قرآن مجید است،پیروی نموده و برای این دو بخش اهمیت ویژه‏ای قایل شده‏اند.
مرحوم فیض کاشانی در کتاب‏«المحجة البیضاء»می‏گوید:«بزرگترین عوامل هلاکت‏انسان،شهوت شکم است،همان بود که آدم و حوا را از بهشتی که دار القرار بود به دنیا که دارنیاز و افتقار است فرستاد...،در حقیقت‏شکم سرچشمه شهوات و منشا دردها و آفات است،زیرا حتی شهوت جنسی نیز پیرو آن است و به دنبال این دو،شهوت در جمع آوری مال و مقام‏است که وسیله‏ای برای سفره‏های رنگین‏تر و زنان بیشتر محسوب می‏شود و به دنبال آنها،تنازع در دسترسی به مال و مقام و کشمکش‏ها به وجود می‏آید و آفت ریا و خودنمایی و تفاخرو تکاثر و خود برتر بینی از آن متولد می‏گردد،سپس این امور عاملی برای حسد،کینه،عداوت‏و دشمنی می‏شود و دارنده آن را به ارتکاب انواع ظلم‏ها و منکرات و فحشاء می‏کشاند...، حال‏که چنین است،لازم است‏به شرح آفات آن پرداخته شود و طرق مبارزه با آن روشن گردد (62) »
از این خطرناکتر آن است که انسان‏های شکم پرست و شهوت پرست،دین و ایمان‏خود را در راه آن از دست داده‏اند.در ذیل آیه: و آمنوا بما انزلت مصدقا لما معکم ولا تکونوا اول کافر به و لا تشتروا بآیاتی ثمنا قلیلا و ایای فاتقون (63) که خداوند در آن‏یهود را به خاطر فروختن آیات الهی به بهای ناچیز،مذمت می‏کند،آمده است:جمعی‏از علمای بزرگ یهود،به خاطر تشکیل مجالس میهمانی پر زرق و برقی از سوی‏یهودیان برای آنها،ایات الهی را تحریف کردند و عملا آنها را به بهای ناچیزی‏فروختند(و پیامبری را که تورات وعده ظهورش را داده بود و آنها سالها در انتظارش‏بودند،انکار کردند.)
در روایات اسلامی نیز بحث گسترده‏ای درباره خطرهای این دو نوع از شهوت دیده‏می‏شود که در ادامه به برخی موارد اشاره می‏شود:
1-رسول خدا صلی الله علیه و اله می‏فرمایند:«ثلاث اخافهن بعدی علی امتی الضلالة بعد المعرفة‏و مضلات الفتن و شهوة البطن و الفرج،سه چیز است که از آنها بر امتم بعد از خودم‏می‏ترسم،گمراهی بعد از آگاهی و آزمایشهای گمراه کننده و شهوت شکم و شهوت جنسی.» (64)
منظور از گمراهی بعد از آگاهی،این است که انسان بر اثر وسوسه‏های منحرفان وایجاد شبهات گوناگون،راه راستی را که شناخته،رها کند و در راه انحراف در آید که این‏موضوع در هر زمان-مخصوصا در زمان ما-وجود داشته و دارد.
منظور از«مضلات فتن‏»امتحاناتی است که خداوند برای بندگانش پیش می‏آورد که‏گاهی انسان‏ها به خاطر پیروی هوای نفس از عهده آن بر نمی‏آیند،و منظور از«شهوت بطن و فرج‏»شکم پرستی و افراط در شهوت جنسی است.
مفهوم حدیث نشان می‏دهد،خطری که از ناحیه این سه امر،مردم را تهدید می‏کند،بسیار جدی است.
2- پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله در جای دیگر می‏فرمایند:«اکثر ما تلج‏به امتی النار الا جوفان‏البطن و الفرج،بیشترین چیزی که سبب دوزخی شدن امت من می‏شود،دو چیز میان تهی‏است،شکم و فرج‏» (65)
3- امام باقر علیه السلام نیز در این رابطه می‏فرمایند:«اذا شبع البطن طغی،هنگامی که شکم‏سیر شود،طغیان می‏کند.» (66)
4- آن حضرت در جای دیگر می‏فرمایند:«ما من شی‏ء ابغض الی الله عز و جل من‏بطن مملوء،هیچ چیزی نزد خداوند، منفورتر از شکم پر(و بیش از اندازه خوردن)نیست.» (67)
5- امیر مؤمنان علی علیه السلام می‏فرمایند:«لا یفسد التقوی الا بغلبة الشهوة،تقوا وپرهیزکاری را چیزی جز غلبه شهوت از بین نمی‏برد.» (68)
6- حدیث دیگری از همان حضرت علیه السلام نقل شده است:«لا تجتمع الحکمة والشهوة،دانش و حکمت‏با شهوت پرستی جمع نمی‏شود» (69).
7- همان حضرت علیه السلام در جای دیگر فرموده‏اند:«ما رفع امرءا کهمته و لا وضعه کشهوته،هیچ چیز مانند همت، انسان را بالا نمی‏برد و هیچ چیز مانند شهوت،انسان رابر زمین نمی‏زند.» (70)

پی نوشت :

36- فصلت/ 31.
37- زخرف/ 71.
38- بحار الانوار ج 74،ص 165.
39- ناصر خسرو
40- شرح غرر الحکم،حدیث‏5983.
41- همان مدرک،حدیث‏4063.
42- همان،حدیث‏5507.
43- غرر الحکم،حدیث 6300
44- نهج البلاغه،کلمات قصار،حدیث 211.
45- نهج البلاغه،حدیث 922.
46- بر سر میدان رسوایی عشق عالمی را همچو شیدایی ببین(عطار) عاشقان را چه غم از سرزنش دشمن و دوست یا غم دوست‏خورد یا غم رسوایی را(سعدی)
47- ناصر خسرو.
48- ادب الدنیا و الدین.
49- شرح فارسی غرر الحکم حدیث 8591.نهج البلاغه،کلمات قصار،حدیث 31
50- قیامت/ 5 و6.
51- فرقان/ 27 تا29.
52- شرح فارسی غرر،حدیث‏8226.
53- همان،حدیث‏7953.
54- همان،حدیث 7205.
55- میزان الحکمة،جلد 4،ص 3484،حدیث‏21507.
56- اصول کافی،جلد 2،ص‏373.
57- بحار الانوار،ج 50،ص‏76.
58- نهج البلاغه،کلمات قصار،جمله 390.
59- بحار الانوار،ج 78،ص 71.
60- غرر الحکم،شماره‏9069.
61- شرح فارسی غرر الحکم،ج 4،ص 514،ح‏6803.
62- المحجة البیضاء،ج 5،ص 145.
63- بقره/ 41.
64- اصول کافی،ج 2،ص‏79.
65- همان.
66- کافی،ج‏6،ص 270،حدیث 10.
67- ؟
68- شرح غرر الحکم،رقم‏10606.
69- غرر الحکم،رقم‏10573.
70- همان،ج 6،ص 114،رقم 9707.

منبع: اخلاق در قرآن، ج2،حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(دامت برکاته)
جمعه 21/1/1388 - 7:41
دعا و زیارت

اشاره

«شهوت‏» در لغت دارای مفهوم عامی است که به هرگونه خواهش نفس و میل و رغبت‏به لذات مادی اطلاق می‏شود; گاهی علاقه شدید به یک امر مادی را نیز شهوت می‏گویند.
 واژه «شهوت‏» در قرآن کریم هم به معنی عام کلمه آمده است و هم به معنی خاص آن. در این بحث، نظر ما بیشتر به معنای خاص آن است، زیرا آثار مخرب و زیانبار آن بیش از سایر کشش‏های مادی است.
«شهوت‏» نقطه مقابل «عفت‏» است. «عفت‏» نیز دارای مفهوم عام و خاص است. مفهوم عام آن، خویشتن داری در برابر هر گونه تمایل افراطی نفسانی است و مفهوم خاص آن، خویشتن داری در برابر تمایلات بی بند و بار جنسی است.
«عفت‏» یکی از فضایل مهم اخلاقی در رشد و پیشرفت و تکامل جوامع انسانی است; اما شهوت که مقابل عفت قرار دارد، موجب سقوط فرد و جامعه می‏شود.
مطالعات تاریخی نشان می‏دهد که اشخاص یا جوامعی که بهره کافی از عفت داشته‏اند، از نیروهای خداداد خود، بالاترین استفاده را در راه پیشرفت‏خود و جامعه خویش برده و در سطح بالایی از آرامش و امنیت زیسته‏اند، اما افراد یا جوامعی که در «شهوت‏پرستی‏» غرق شده‏اند، نیروهای خود را از دست داده و در معرض سقوط قرار گرفته‏اند.
طبق نظر کارشناسان حقوقی، «شهوت‏» در ایجاد جرم و جنایت نقش عمده را دارد تا جایی که گفته شده است: «در هر جنایتی، شهوت نیز دخیل بوده است‏». شاید این تعبیر، مبالغه‏آمیز باشد، ولی به یقین منشا بسیاری از جنایات و انحرافات، طغیان «غریزه‏» و شهوت‏پرستی است. خون‏های بسیاری در این راه ریخته شده و اموال فراوانی برباد رفته، اسرار مهم کشورها به وسیله زنان جاسوسی که سرمایه و ترفند کارشان استفاده از زیبایی و آلودگی‏یشان بوده، افشا شده و آبروی بسیاری از آبرومندان در این راه ریخته شده است.
طبق بیان آیات و روایات در می‏یابیم که یکی از ابزارهای مهم شیطان همین «شهوت‏» است. در قرآن کریم در موارد مختلف به «عفت‏» و «شهوت‏پرستی‏» اشاره شده است که ما در ذیل به بررسی آنها می‏پردازیم:
1 - فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلوة و اتبعوا الشهوت فسوف یلقون غیا × الا من تاب و آمن و عمل صالحا فاولئک یدخلون الجنة و لا یظلمون شیئا(سوره‏مریم،آیه‏59و60)
2 - والله یرید ان یتوب علیکم و یرید الذین یتبعون الشهوات ان تمیلوا میلا عظیما(سوره نساء،آیه‏27)
3 - و لوطا اذ قال لقومه انکم لتاتون الفاحشة ما سبقکم بها من احد من العالمین× ائنکم لتاتون الرجال و تقطعون السبیل و تاتون فی نادیکم المنکر فما کان جواب قومه الا ان قالوا ائتنا بعذاب الله ان کنت من الصادقین(سوره‏عنکبوت، آیه‏28و29)
4 - و لما جاءت رسلنا لوطا سی‏ء بهم و ضاق بهم ذرعا و قال هذا یوم عصیب × و جآءه قومه یهرعون الیه و من قبل کانوا یعملون السیئات قال یا قوم هؤلاء بناتی هن اطهرلکم فاتقوا الله و لاتخزون فی ضیفی الیس منکم رجل رشید × قالوا لقد علمت ما لنا فی بناتک من حق و انک لتعلم ما نرید × قال لو ان لی بکم قوة او ءاوی الی رکن شدید × قالوا یا لوط انا رسل ربک لن یصلوا الیک فاسر باهلک بقطع من الیل و لایلتفت منکم احد الا امراتک انه مصیبها مآ اصابهم ان موعدهم الصبح الیس الصبح بقریب × فلما جآء امرنا جعلنا علیها سافلها و امطرنا علیها حجارة من سجیل منضود × مسومة عند ربک و ما هی من الظالمین ببعید (سوره‏هود،آیه‏77و83)
5 - کذبت قوم لوط بالنذر × انا ارسلنا علیهم حاصبا الا ءال لوط نجینا هم بسحر(سوره‏قمر،آیه‏33و34)
6 - و لوطا اذقال لقومه اتاتون الفاحشة ما سبقکم بها من احد من العلمین × انکم لتاتون الرجال شهوة من دون النسآء بل انتم قوم مسرفون × و ما کان جواب قومه الا ان قالوا اخرجوهم من قریتکم انهم اناس یتطهرون × فانجیناه و اهله الا امراته کانت من الغابرین - و امطرنا علیهم مطرا فانظر کیف کان عاقبة المجرمین(سوره‏اعراف،آیه‏80و84)
ترجمه
1 - اما پس از آنان، فرزندان ناشایسته‏ای روی کار آمدند که نماز را تباه کردند و از شهوات پیروی نمودند و به زودی (مجازات) گمراهی خود را خواهند دید!
مگر آنان که توبه کنند و ایمان بیاورند و کار شایسته انجام دهند; چنین کسانی داخل بهشت می‏شوند و کمترین ستمی به آنان نخواهد شد.
2 - خدا می‏خواهد شما را ببخشد (و از آلودگی پاک نماید)، اما آنها که پیرو شهواتند، می‏خواهند شما به کلی منحرف شوید.
3 - و لوط را فرستادیم، هنگامی که به قوم خود گفت: «شما عمل بسیار زشتی انجام می‏دهید که هیچ یک از مردم جهان پیش از شما آن را انجام نداده است.
آیا شما به سراغ مردان می‏روید و راه (تداوم نسل انسان) را قطع می‏کنید و در مجلستان اعمال ناپسند انجام می‏دهید؟! » اما پاسخ قومش جز این نبود که گفتند: اگر راست می‏گویی، عذاب الهی را برای ما بیاور!»
4 - و هنگامی که رسولان ما (فرشتگان عذاب) به سراغ لوط آمدند، از آمدنشان ناراحت‏شد و قلبش پریشان گشت و گفت: «امروز روز سختی است!» (زیرا آنها را نشناخت و ترسید، قوم تبهکار مزاحم آنها شوند.)
قوم او (به قصد مزاحمت میهمانان) به سرعت‏سراغ او آمدند - و قبلا کارهای بد انجام می‏دادند - گفت:«ای قوم من! این‏ها دختران منند، برای شما پاکیزه ترند (با آنها ازدواج کنید و از زشتکاری چشم بپوشید!)، از خدا بترسید و مرا در مورد میهمانانم رسوا نسازید. آیا در میان شما یک مرد فهمیده و آگاه وجود ندارد؟!»
گفتند: «تو می‏دانی ما تمایلی به دختران تو نداریم و خوب می‏دانی ما چه می‏خواهیم!»
گفت: «(افسوس!) ای کاش در برابر شما قدرتی داشتم، یا تکیه گاه و پشتیبان محکمی در اختیار من بود! (آن گاه می‏دانستم با با شما زشت‏سیرتان ددمنش چه کنم!)»
(فرشتگان عذاب)گفتند:«ای لوط! ما فرستادگان پروردگار توییم ; آنها هرگز دسترسی به تو پیدا نخواهند کرد! در دل شب، خانواده‏ات را (از این شهر) حرکت ده! و هیچ یک از شما پشت‏سرش را نگاه نکند، مگر همسرت که او هم به همان بلایی که آنها گرفتار می‏شوند، گرفتار خواهد شد! موعد آنها صبح است، آیا صبح نزدیک نیست؟!
و هنگامی که فرمان ما فرا رسید، آن (شهر و دیار) را زیر و رو کردیم و بارانی از سنگ (گلهای متحجر) متراکم بر روی هم، بر آنها نازل نمودیم.
(سنگ هایی که) نزد پروردگارت نشاندار بود و آن از (سایر) ستمگران دور نیست!
5 - قوم لوط انذارها (و هشدارهای پی در پی پیامبرشان) را تکذیب کردند.ما بر آنها تند بادی که ریگ‏ها را به حرکت در می‏آورد فرستادیم (و همه را هلاک کردیم)، جز خاندان لوط را که سحرگاهان نجاتشان دادیم!
6 - (و به خاطر آورید) لوط را، هنگامی که به قوم خود گفت: «آیا عمل بسیار زشتی را انجام می‏دهید که هیچ یک از جهانیان، پیش از شما انجام نداده است؟!
آیا شما از روی شهوت به سراغ مردان می‏روید، نه زنان؟! شما گروه اسرافکار (و منحرفی) هستید»
ولی پاسخ قومش چیزی جز این نبود که گفتند: «این‏ها را از شهرتان بیرون کنید که این‏ها مردمی هستند که پاکدامنی را می‏طلبند (و با ما هم صدا نیستند!)
(چون کار به این‏جا رسید) ما او و خاندانش را رهایی بخشیدیم، جز همسرش که از بازماندگان (در شهر) بود.
و (سپس چنان) بارانی (از سنگ) بر آنها فرستادیم (که آنها را در هم کوبید و نابود ساخت.) پس بنگر که سرانجام کار مجرمان چه شد!

تفسیر و جمع بندی

بلای شهوت‏پرستی در طول تاریخ

در نخستین آیه، بعد از ذکر نام گروهی از پیامبران الهی و صفات برجسته و والای آن بزرگواران، می‏فرماید: «ولی بعد از آنها، فرزندان ناشایسته‏ای روی کار آمدند که نماز را ضایع کردند و از شهوات پیروی نمودند و به زودی (مجازات) گمراهی خود را خواهند دید; فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلوة و اتبعوا الشهوات فسوف یلقون غیا» (1)
و بلافاصله بعد از آن - به عنوان یک استثناء - می‏فرماید: «مگر آنها که توبه کردند و ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، چنین کسانی داخل بهشت می‏شوند و کمترین ستمی به آنها نخواهد شد; الا من تاب و آمن و عمل صالحا فاولئک یدخلون الجنة و لا یظلمون شیئا» (2)
شایان توجه این که بعد از مساله ضایع کردن نماز، سخن از پیروی «شهوات‏» و به دنبال آن، گمراهی به میان آمده است. این تعبیر حساب شده از یک سو اشاره به آن است که نماز، عامل مهمی برای شکستن «شهوات‏» و خود کامگی‏ها و هواپرستی‏هاست ; همان طور که در آیه 45 سوره عنکبوت آمده: «...ان الصلوة تنهی عن الفحشاء و المنکر» و از سوی دیگر نشان می‏دهد که سرانجام «شهوت‏پرستی‏»، گمراهی و ضلالت است، همان گونه که در آیه 10 سوره روم آمده است: «ثم کان عاقبة الذین اسائوا السوء ان کذبوا بآیات الله و کانوا بها یستهزئون; سپس سرانجام کار کسانی که اعمال بد مرتکب شدند به این‏جا رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و آن را به مسخره گرفتند!»
آری! آنها گمراه می‏شوند و به کیفر گمراهی خود ; یعنی، آتش قهر و غضب الهی گرفتار خواهند شد.
روشن است که «شهوات‏» در این‏جا مفهوم وسیعی دارد و منحصر به «شهوت‏جنسی‏»نیست، بلکه هر گونه تمایل افراطی نفسانی و هواپرستی را شامل می‏شود. البته کسانی که توبه کنند و ایمان خود را که به خاطر گناه ضربه دیده است تجدید نموده و به سراغ اعمال صالح بروند، اهل بهشت‏خواهند بود و آثار تضییع نماز و پیروی شهوات از وجودشان برچیده خواهد شد.
در دومین آیه، ضمن بیان مقابله آشکار میان «بازگشت‏به سوی خدا» و «پیروی از شهوات‏»، و اشاره به این که این دو موضوع در دو جهت مخالف، حرکت می‏کنند، می‏فرماید:«خدا می‏خواهد توبه شما را بپذیرد و شما را ببخشد و از آلودگی پاک سازد ; اما آنها که پیرو شهواتند، می‏خواهند شما به کلی (از راه حق) منحرف شود ; و الله یرید ان یتوب علیکم و یرید الذین یتبعون الشهوات ان تمیلوا میلا عظیما» (3)
آری! آنها که غرق گناه و شهوتند، می‏خواهند دیگران را نیز هم‏رنگ خود سازند و از سر تا پا آلوده گناه کنند ; در حالی که خداوند می‏خواهد مردم با ترک شهوات به سوی او بازگردند و غرق معرفت و نور و صفای تقوا و قرین سعادت و خوشبختی شوند.
به گفته مفسران بزرگ، منظور از «میل عظیم‏»، هتک حدود الهی و آلوده شدن به انواع گناهان است. بعضی نیز آن را به معنی ازدواج با محارم و مانند آن - که در آیات قبل، از آن نهی شده است - تفسیر کرده‏اند که در واقع یکی از مصادیق مفهوم بالاست.
لازم به یادآوری است که پیروی از شهوات در این آیه، ممکن است دارای همان مفهوم عام باشد و نیز ممکن است اشاره به «شهوت جنسی‏» باشد ; زیرا این آیه بعد از آیاتی قرار گرفته که حرمت ازدواج با محارم و زنان شوهردار و کنیزان (آلوده به اعمال منافی عفت) را بیان کرده است. به هر حال این آیه، گواه روشنی است‏به این که راه «شهوت‏پرستی‏» از راه «خداپرستی‏» جدا بوده و این دو در مقابل هم قرار دارند.
آیات سوم، چهارم، پنجم و ششم، از آیات مورد بحث، ناظر به داستان قوم لوط و «شهوت‏پرستی‏» آنهاست ; شهوتی آمیخته با انحرافات جنسی که در تمام تاریخ آمده است. هر بخش از این آیات، نکته خاصی را تعقیب می‏کند که ما به طور اجمال به آنها اشاره می‏کنیم:
سومین آیه، گفتار حضرت لوط(ع) را بیان می‏کند که قوم خود را مورد سرزنش شدید قرار داد: «لوط را فرستادیم، در آن هنگام که به قوم خود گفت: شما کار بسیار شنیعی انجام می‏دهید که هیچ کس از جهانیان، قبل از شما آن را انجام نداده است ; و لوطا اذ قال لقومه انکم لتاتون الفاحشة ما سبقکم بها من احد من العالمین‏» (4)
«فاحشه‏» واژه‏ایست که به هر کار بسیار زشت اطلاق می‏شود، هر چند در تعبیرات متعارف بیشتر به «فحشاء جنسی‏» اطلاق می‏گردد. تعبیر آیه فوق، نشان می‏دهد که در جامعه بشری «هم جنس گرایی‏» از قوم لوط(ع) شروع شد و تا آن زمان سابقه نداشت.
در ادامه آمده است: «آیا شما به سراغ مردان می‏روید و راه تداوم نسل انسان را قطع می‏کنید و در مجلس خود، اعمال زشت (دیگر نیز) انجام می‏دهید؟! ; ائنکم لتاتون الرجال و تقطعون السبیل و تاتون فی نادیکم المنکر...» (5)
در این تعبیر یکی از علت‏های مهم تحریم «هم جنس گرایی‏» را قطع نسل بشر می‏داند; زیرا هنگامی که این عمل زشت اخلاقی به شکل فراگیر درآید، خطر انقطاع نسل بشر، جامعه بشری را تهدید می‏کند.
بعضی از مفسران، جمله «و تقطعون السبیل‏» آیه فوق را، اشاره به راهزنی و دزدی قوم لوط دانسته‏اند و بعضی اشاره به مزاحمت‏های جنسی می‏دانند که به عمد برای راهگذران به وجود می‏آوردند!
«نادی‏» از ماده «ندا» به معنی مجلس عمومی یا مجلس تفریح است ; زیرا در آن‏جا افراد یکدیگر را «ندا» می‏کنند.
گرچه قرآن کریم، در این‏جا شرح نداده که آنها در جلسات تفریحی خود، چه منکرات دیگری را انجام می‏دادند، ولی پیداست که اعمالی متناسب با همان عمل شنیعشان بوده است. در روایات آمده است، آنها در حضور جمع بدن‏های خود را برهنه می‏کردند، فحش‏های رکیک می‏دادند و کلمات زشت و بسیار زننده رد و بدل می‏نمودند و حرکات ناشایست دیگری داشتند که قلم از ذکر آنها شرم دارد.
آنها چنان، غرق در شهوت بودند که خدا و همه ارزش‏های اخلاقی و انسانی را به باد مسخره می‏گرفتند ; به همین دلیل، هنگامی که پیامبرشان حضرت لوط(ع) از روی تعجب و انکار سؤالی از عمل شنیعشان نمود، «پاسخ قومش جز این نبود که گفتند: اگر راست می‏گویی، عذاب الهی را برای ما بیاور! ;...فما کان جواب قومه الا ان قالوا ائتنا بعذاب الله ان کنت من الصادقین. (6)
و به این ترتیب عذاب الهی را نیز به سخریه گرفتند.
در چهارمین بخش از این آیات به گوشه دیگری از داستان قوم لوط اشاره می‏کند:«وآن زمانی است که فرشتگان الهی(که مامور عذاب قوم لوط بودند در چهره جوانان زیبایی)به‏سراغ حضرت لوط علیه السلام آمدند و او(که آنها را نمی‏شناخت) از مشاهده آنان سخت ناراحت‏شد وقلبش پریشان گشت و(پیش خود گفت:)امروز روز سختی است،زیرا ممکن است،این قوم‏زشت‏سیرت،حرمت میهمان‏های مرا نشناسند و قصد تجاوز به آنان را داشته باشند!، و لماجاءت رسلنا لوطا سی‏ء بهم و ضاق بهم ذرعا و قال هذا یوم عصیب » (7)
(و در این هنگام،اشرار قوم با خبر شدند«و به سرعت‏به سراغ او آمدند(و قصد سویی‏نسبت‏به میهمان او داشتند)و پیش از آن نیز اعمال بدی انجام می‏دادند(و این کار،یعنی،تجاوز به میهمانان از آنها بعید نبود!، و جاءه قومه یهرعون الیه و من قبل کانوا یعملون‏السیئات... » (8)
«حضرت لوط علیه السلام(بسیار ناراحت‏شد و با ایثار و فداکاری عجیب و یا به خاطر اتمام‏حجت)به آنها گفت:این دختران منند که برای شما پاکیزه‏ترند(بیایید با آنها ازدواج کنید و ازاعمال شنیع خود دست‏بردارید.از خدا بترسید و مرا در برابر میهمانانم رسوا نسازید،آیا یک‏انسان رشید(و عاقل و با غیرت)در میان شما نیست؟، قال یا قوم هؤلاء بناتی هن اطهرلکم فاتقوا الله و لا تخزون فی ضیفی ا لیس منکم رجل رشید » (9)
ولی آن قوم کثیف و زشت‏سیرت،نه تنها در برابر این همه بزرگواری حضرت‏لوط علیه السلام حیاء نکردند،بلکه بی‏شرمانه پاسخ گفتند:«تو خود می‏دانی،ما را به دختران توحقی نیست(و به جنس زن علاقه‏ای نداریم!)تو به خوبی می‏دانی که ما چه چیز می‏خواهیم!، قالوا لقد علمت ما لنا فی بناتک من حق و انک لتعلم و ما نرید » (10)
هنگامی که قوم لوط،وقاحت را به آخرین درجه رساندند،حضرت لوط علیه السلام فریادزد و گفت:«ای کاش!قوت و قدرتی داشتم(تا شما خیره‏سران را مجازات می‏کردم)و ای‏کاش!تکیه‏گاه محکمی از قوم و عشیره و پیروان نیرومندی در اختیار من بود(تا به کمک آنهاشما منحرفان را سخت کیفر می‏دادم، قال لو ان لی بکم قوة او ءاوی الی رکن شدید » (11)
همان گونه که در ادامه این آیات آمده است‏حضرت لوط علیه السلام متوجه شد که آنهافرستادگان پروردگارند،هیچ کس نمی‏تواند کمترین آسیبی به آنها برساند.فرشتگان به‏حضرت لوط علیه السلام خبر دادند که فردا صبح عذاب هولناکی به سراغ این قوم می‏آید وشهرهای آنها به کلی زیر و رو می‏شود و بارانی از سنگ‏های آسمانی بر آنها فرومی‏ریزد،به حضرت لوط علیه السلام دستور دادند که شبانه به اتفاق خانواده‏اش-به استثنای‏همسرش که از تقوا بی‏بهره بود-آن شهرها را ترک کنند که صبحگاهان عذاب الهی فرامی‏رسد.
در پنجمین بخش از آیات،ضمن اشاره به مجازات شدید این قوم ننگین زشت‏سیرت‏می‏فرماید:«قوم لوط،انذارها و هشدارهای مکرر(پیامبرشان)را تکذیب کردند.ما بر آنها تندبادی که ریگ‏ها را به حرکت در می‏آورد،فرستادیم(و همه را زیر آن مدفون ساختیم)،جزخاندان لوط که آنها را سحرگاهان نجات دادیم،(به استثنای همسرش که مشمول مجازات‏قوم گنه‏کار شد)، کذبت قوم لوط بالنذر×انا ارسلنا علیهم حاصبا الا آل لوط نجیناهم‏بسحر » (12) ).
البته این بخشی از مجازات دردناک آنها بود،زیرا در قرآن آمده است که:«نخست‏زلزله‏ای-به امر ما-آمد و سرزمین آنها را زیر و رو کرد،آن چنان که قسمت‏های بالا در پایین‏و قسمت‏های پایین در بالا قرار گرفت، فلما جاء امرنا جعلنا عالیها سافلها. .. (13) )»
«و بارانی از سنگ بر آنها فرو فرستادیم، ...و امطرنا عالیها حجارة من سجیل منضود » (14)
این باران سنگ،ممکن است‏بخشی از سنگ‏های سرگردان آسمانی بوده که به‏فرمان پروردگار الهی بر فراز آسمان شهر آنها ظاهر گشته و بر ویرانه‏ها و اجساد بی‏جان آنان باریده است.
احتمال دیگر این است که‏«حاصب‏»به معنای‏«طوفان شن‏»باشد.این طوفان گاهی‏تپه‏هایی را از یک گوشه بیابان برداشته و به آسمان می‏برد،سپس در نقطه‏ای دیگر،مانندبارانی فرو می‏ریزاند،به طوری که گاهی قافله‏ها،زیر انبوهی از شن و ماسه مدفون‏می‏گشت!
حال این نکته قابل تامل است که هر چند،گاهی طوفان‏های شن یا باران‏های سنگ‏در جهان طبیعت روی می‏دهد،ولی خداوند متعال فرمان داده بود که این حوادث درآن ساعت مخصوص و معین-که فرشتگان حضرت لوط علیه السلام را خبر داده بودند-واقع‏گردد.
احتمال دیگری نیز وجود دارد که ممکن است،نخست زلزله‏ای سهمگین،شهرهای‏آنها را زیر و رو کرده و سپس بارانی از سنگ‏های آسمانی بر سرشان فرو ریخته و آنگاه‏طوفانی از شن،آثار آنها را محو و نابود کرده باشد که این عذاب‏های سه گانه،بیانگرشدت خشم الهی،نسبت‏به این قوم رو سیاه است.
در ششمین و آخرین بخش از آیات،ضمن اشاره فشرده و مختصر به تمام ماجرای‏قوم لوط-از آغاز تا پایان-می‏فرماید:«به خاطر آورید«لوط‏»را،هنگامی که به قوم خودگفت:آیا عمل شنیعی انجام می‏دهید که هیچ کس از جهانیان پیش از شما آن را انجام نداده‏بود؟!، و لوطا اذ قال لقومه ا تاتون الفاحشة ما سبقکم بها من احد من العالمین » (15)
آری!شما از روی شهوت به سراغ مردان می‏روید،نه زنان،شما جمعیت‏تجاوزکاری هستید،زیرا قوانین و سنت‏های الهی را رها کرده و راه انحراف را پیش‏گرفته‏اید،راهی که سبب نابودی نسل و شیوع انواع بیماری‏های و مفاسد دیگر اجتماعی‏می‏شود.
گر چه بیماری وحشتناک‏«ایدز»یکی از هولناکترین بیماری‏های عصر ما شناخته‏شده،ولی بعید نیست که این بیماری در آن زمان نیز وجود داشته و گروهی از قوم لوط به‏آن گرفتار شده بودند.به همین علت‏خداوند حکیم و رحیم،اجساد آنها را زیر خروارها سنگ و شن دفن کرد تا این امر،هم درس عبرتی برای دیگران بوده و هم مایه نعمتی که‏همان جلوگیری از انتشار و سرایت این بیماری به دیگران بوده است.
به هر حال،آن قوم آلوده،به قدری بی‏شرم بودند که نه تنها به سخن حضرت‏لوط علیه السلام گوش ندادند،بلکه خواستار اخراج او و خاندانش-به جرم پاکی از آلودگی‏های‏شایع در میانشان-از آبادی‏ها شدند.قرآن کریم در ادامه این آیات به آن اشاره دارد: وما کان جواب قومه الا ان قالوا اخرجوهم من قریتکم انهم اناث یتطهرون ». (16)
خداوند در ادامه این آیات می‏فرماید:
«ما لوط و خاندانش را-به جز همسرش که از بازماندگان(در شهر)بود،نجات بخشیدیم،سپس بارانی(از سنگ)بر آنها فرو فرستادیم(و همه را نابود کردیم و مدفون ساختیم).اکنون‏بنگر،سرانجام کار مجرمان چگونه بود، فانجیناه و اهله الا امراته کانت من الغابرین-وامطرنا علیهم مطرا فانظر کیف کان عاقبة المجرمین » (17)
آری!آنها چنان آلوده بودند که بی‏گناهی و پاکدامنی را گناه می‏دانستند!و پاکان رابه جرم پاکی محکوم به تبعید و راندن از خانه و زندگیشان می‏کردند.هر چند قبل ازانجام این کار،به غضب الهی گرفتار و نابود شدند.
بخش مهمی از این آیات،ضمن بیان عواقب هوسبازی و هوا پرستی و شهوترانی-به‏مفهوم عام و خاصش-،این عمل ناشایسته و پست اخلاقی را که سرچشمه گناهان واثرات مخرب اجتماعی بی‏شماری است،سخت نکوهش می‏نماید.

شهوت پرستی در روایات اسلامی

این مساله در منابع روایی اسلام،مورد توجه فراوان قرار گرفته است که بیشتر آنهابیانگر هشدار،درباره پیامدهای خطرناک آن است.این احادیث تکان دهنده،هرخواننده‏ای را تحت تاثیر عمیق قرار داده و روشن می‏سازد که آلودگی به‏«شهوت‏»-خواه‏به مفهوم عام و خواه به مفهوم خاص آن-از موانع اصلی سعادت و کمال انسان‏ها و از اسباب مهم گسترش گناه و جنایت در جامعه بشری است که در ذیل،به بعضی از آن‏احادیث اشاره می‏شود:
1-پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می‏فرمایند:«ما تحت ظل السماء من اله یعید من دون الله اعظم‏عند الله من هوی متبع،در زیر آسمان معبودی جز خدا پرستیده نشده است که در پیشگاه‏خدا،بدتر از هوا و هوسی باشد که انسان را به دنبال خود می‏کشاند.» (18)
به این ترتیب،روشن می‏شود که‏«شهوت‏»و هوای نفس از خطرناکترین عوامل‏انحراف انسان به سوی زشتی‏هاست.
2-امام امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام می‏فرمایند:«الشهوات سموم قاتلات،شهوت‏ها،زهرهای کشنده است‏» (19) (که شخصیت و ایمان و مروت و اعتبار انسان را نابودمی‏سازد).
3-در حدیث دیگری از همان امام بزرگوار علیه السلام آمده است:«الشهوات مصائدالشیطان،شهوات دام‏های شیطان است.» (20) (که انسان‏ها را به وسیله آن در هر سن و سال‏و در هر زمان و مکان صید می‏کند.)
4-همان حضرت علیه السلام در جای دیگر می‏فرمایند:«امنع نفسک من الشهوات تسلم‏من الآفات،اگر می‏خواهید از آفات در امان باشید،خویشتن را از تسلیم شدن در برابر شهوات‏بازدارید.» (21)
5-در حدیث دیگری نیز از همان پیشوای پرهیزکاران جهان آمده است:«ترک‏الشهوات افضل عبادة و اجمل عادة،ترک شهوت‏ها،برترین عبادت و زیباترین عادت‏است.» (22)
6-امام صادق علیه السلام می‏فرماید:«من ملک نفسه اذا غضب و اذا رغب و اذا رهب و اذااشتهی،حرم الله جسده علی النار، کسی که به هنگام غضب و تمایل و ترس و شهوت،ملک نفس خویش باشد،خداوند جسد او را بر آتش دوزخ حرام می‏کند. » (23)
7-امیر مؤمنان علی علیه السلام در حدیث دیگری می‏فرمایند:«ضادوا الشهوة مضادة‏الضد ضده و حاربوها محاربة العدو العدو،با خواهش‏های نفسانی در تضاد باشید،همچون تضاد دو ضد با یکدیگر و با آن به پیکار برخیزید(مانند)پیکار دشمن با دشمن.» (24)
این سخن با صراحت،این حقیقت را بازگو می‏کند که‏«شهوت پرستی‏»درست مقابل‏«سعادت‏»و خوشبختی انسان قرار گرفته است.

پیامدهای شهوت‏پرستی در کلام امیر مؤمنان علی علیه السلام

درباره پیامدهای شهوت پرستی و پیروی از هوای نفس،تعبیرات دقیق،حساب شده‏و تکان دهنده‏ای در احادیث اسلامی دیده می‏شود که در این بحث تنها به کلام پیشوای‏متقیان حضرت علی علیه السلام اشاره می‏شود:
1-امیر مؤمنان علی علیه السلام می‏فرمایند:«اهجروا الشهوات فانها تقودکم الی رکوب‏الذنوب و التهجم علی السیئات،از شهوات سرکش بپرهیزید که شما را به ارتکاب انواع‏گناهان و هجوم بر معاصی می‏کشاند.» (25)
2-این مساله گاهی به قدری شدید می‏شود که به کلی دین انسان را بر باد می‏دهد،چنان که در حدیث دیگری می‏فرمایند:«طاعة الشهوة تفسد الدین،فرمانبرداری ازشهوات نفسانی،دین انسان را فاسد می‏کند.» (26)
3-آن حضرت در تعبیر دیگری می‏فرمایند:«طاعة الهوی تفسد العقل،هوا پرستی عقل انسان را فاسد می‏کند.» (27)
4-در جای دیگر می‏فرمایند:«الجاهل عبد شهوته،انسان نادان بنده شهوت خویش‏است‏» (28) ،یعنی،انسان جاهل مثل برده خوار و ذلیلی است که در برابر شهوت خویش،هیچ اختیاری از خود ندارد.
5-در تعبیر دیگر می‏فرمایند:«عبد الشهوة اسیر لا ینفک اسره،برده شهوت چنان اسیر است که هرگز روی آزادی را نخواهد دید.» (29)
6-آن حضرت علیه السلام در این که سرانجام‏«شهوت پرستی‏»،رسوایی است،می‏فرمایند:«حلاوة الشهوة ینغصها عار الفضیحة،شیرینی شهوت را ننگ رسوایی از میان‏می‏برد.» (30)
7-در تعبیر دیگری،شهوت پرستی را کلید انواع شرها می‏دانند:«سبب الشر غلبة‏الشهوة (31) سبب شر،غلبه شهوت است.»
با توجه به این که‏«الشر»با الف و لام جنس و به صورت مطلق ذکر شده است،معنای‏عموم را می‏رساند که این امر بیانگر آن است که‏«شهوت پرستی‏»،سرچشمه تمام شرها وبدبختی‏هاست.
8-در جای دیگر ضمن اشاره به این نکته که غلبه هوا و هوس،سبب بسته شدن‏راه‏های سعادت بشری شده و او را در گمراهی نگاه می‏دارد،می‏فرمایند:«کیف یستطیع‏الهدی من یغلبها الهوی،چگونه می‏تواند انسان به هدایت‏برسد،در حالی که هوای نفس براو غالب گردیده است.» (32)
9-آن حضرت در سخن دیگری،غلبه شهوات را باعث تضعیف شخصیت انسان‏می‏دانند:«من زادت شهوته قلت مروته، کسی که شهوات او فزونی یابد،شخصیت انسانی‏او کم می‏شود.» (33)
10-در بیان دیگری به این حقیقت اشاره می‏کند که راه بهشت،راه‏«شهوت پرستان‏»
نیست:«من اشتاق الی الجنة سلا عن الشهوات،کسی که مشتاق بهشت‏باشد بایدشهوت پرستی را فراموش کند» (34)
11-در جای دیگر این نکته را گوشزد می‏کند که حکمت و آگاهی با شهوت پرستی‏سازگار نیست:«لا تسکن الحکمة قلبا مع شهوة،حکمت و دانش در قلبی که جای‏شهوت پرستی است،ساکن نمی‏شود.» (35)

پی نوشت :

1- مریم/ 59.
2- مریم/ 60.
3- نساء/ 27.
4- عنکبوت‏28/ .
5- عنکبوت/ 29.
6- عنکبوت/ 29.
7- هود/ 77.
8- هود/ 78.
9- هود/ 78.
10- هود/ 79
11- هود/ 80.
12- قمر/ 34 و 35.
13- هود/ 82.
14- هود/ 82.
15- اعراف/ 80.
16- اعراف/ 82.
17- اعراف/ 83 و 84.
18- الدر المنثور،ج‏6،ص 261 به نقل از میزان الحکمة،ج 4،ص 3478،شماره 21400
19- غرر الحکم،حدیث‏876.
20- غرر الحکم،حدیث 2121.
21- غرر الحکم،حدیث 2440.
22- همان،حدیث‏4527.
23- بحار الانوار،ج 75،ص‏243.
24- شرح غرر الحکم،حدیث 5934.
25- غرر الحکم،حدیث 2505.
26- شرح غرر الحکم،حدیث 5985.
27- همان،حدیث‏5983.
28- غرر الحکم،حدیث‏449.
29- غرر الحکم،حدیث 6300.
30- غرر الحکم،حدیث 4885.
31- شرح غرر الحکم،حدیث‏5533.
32- همان،حدیث 7001،ص‏566 غرر الحکم.
33- همان،حدیث 8022.
34- همان،حدیث 8591.
35- همان،حدیث 10915.

منبع: اخلاق در قرآن، ج2،حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(دامت برکاته)
جمعه 21/1/1388 - 7:39
دعا و زیارت
برای سربازی امام زمان(عج) توجه به چند اصل لازم است:
الف. معرفت نسبت به امام و اهداف و برنامه های او؛ یك سرباز امام باید بداند معنای صحیح امامت چیست و امام در نظام هستی در چه جایگاهی قرار دارد و نیز بداند كه هدف از قیام چیست.
ب. اعقتاد و باورها؛ سرباز و یاور حضرت علاوه بر ایمان قوی نسبت به خداوند و معارف دین باید دارای اعتقاد محكم به امام و اهداف او باشد و با همه وجود باور كند.
ج. عمل كردن به وظایف دینی و رعایت امور شرعی؛ كسی كه بخواهد از یاران امام زمان(عج) باشد، باید نسبت به وظایف شرعی اهتمام جدی داشته باشد. واجبات را انجام دهد به خصوص نماز را در اول وقت اقامه كند. محرمات را ترك كند، حدود دینی و حلال و حرام‌ها را به صورت دقیق رعایت كند.
د. دعا كردن و عهد بستن؛ كسی كه بخواهد در گروه یاران قرار گیرد، باید با دعا و توسل از خداوند بخواهد كه در او قابلیت سربازی امام زمان(عج) را با انجام وظایف دینی ایجاد كند. باید بكوشد با خواندن دعای عهد(كه بعد از دعای ندبه در كتاب مفاتیح الجنان آمده) هر روز با امام، عهد و پیمان خود را تجدید كند.
هـ. تخلق به اخلاق نیكو؛ كسی كه یاوری امام را خواستار است، باید صفات نیك را در خود زنده وصفات نا پسند را از خود دور كند. خوش اخلاق و خدمتگزار مردم باشد. طمع در دنیا نداشته باشد و دنبال جمع مال دنیوی نباشد. بكوشد اهل عبادت و زهد باشد. رضایت الهی را بخواهد و صبر در امور را پیشه كند.
جمعه 21/1/1388 - 7:37
دعا و زیارت
یاران امام مهدی(علیه السلام) چه ویژگی هایی دارند؟
برای یاران امام زمان(ع) ویژگی‌هایی گفته شده است؛ از جمله:
الف. معرفت: آنان معرفت و شناخت عمیقی از خداوند و امام دارند. امام علی(ع) درباره‌ آنان فرموده است: مردانی كه خدا را چنان كه شایسته است شناخته‌اند". (منتخ الاثرع فصل 8، ب1، ح2). چنین معرفت همچنان امكان پذیر است كه انسان، امام زمان خود را بشناسد. امام صادق(ع) به نقل از امام حسین(ع) فرمود ای مردم! خدادوند خلق نكرد بندگان را مگر اینكه او را بشناسند. پس وقتی او را شناخته، عبادتش كنند. پس هنگامی كه او را عبادت كردند از عبادت(ذلت در برابر) غیر او بی نیاز می‌شوند. مردی پرسید: ای پسر رسول خدا، پدر و مادر فدایت باد معرفت خدا چیست؟ فرمود: اینكه مردم هر زمانی امام خود را كه اطاعتش بر آنان واجب است بشناسند".(بحار الانوار، ج 23، ص83، ح22).
پس معرفت امام راه شناخت خداست و یاران امام مهدای(عج) شناخت عمیقی از امام دارند. این شناخت فراتر از دانستن نام و نشان و نسبت امام است؛ بلكه معرفت به حق ولایت امام و جایگاه بلند او در عالم هستی است.
ب. اطاعت: نتیجه معرفت درست اطاعت از امام است؛ چرا كه اطاعت از او، اطاعت از خداست. پیامبر(ص) در توصیف یاران حضرت مهدی(ع) فرمود: "آنان در اطاعت از امام خود كوشا هستند"(بحار الانوار، ج 52، ص309، ح4).
ج. عبادت و صلابت: امام صادق(ع) در بیانی فرمود: شب‌ها را با عبادت به صبح می‌رسانند و روزها را با روزه به پایان می‌رسانند. و در فراز دیگر فرمود: آنان مردانی هستند كه گویا دل‌هایشان پاره‌های آهن است(بحار الانوار، ج52، ص308).
د. شهادت طلبی: امام صادق(ع) فرمود: "آنان آرزو می‌كنند در راه خدا شهید شوند".(همان)
ه. اتحاد و هم دلی: امام علی(ع) فرمود: "ایشان یكدل و هماهنگ هستند" (یوم‌الخلاص، 224).
و. بصیرت و نورانیت: آنان كسانی اند كه دله‌های نورانی داشه و چشم حقیقت بین قلببی آنان باز شده است و دیگران را نیز به راه راست هدایت می‌كنند. امام صادق(ع) فرمود: "آنان مانند چراغند گویا قلب‌هایشان مانند قندیل می‌درخشد".(بحار الانوار، ج52، ص308).
جمعه 21/1/1388 - 7:33
دعا و زیارت
مرحوم حاج شیخ عباس قمی(صاحب مفاتیح الجنان) در کتاب سفینة البحار(ج7، ذیل حرف ق) به نکاتی پیرامون قم و ویژگیهای آن پرداخته و به روایاتی اشاره کرده است که به امن بودن این منطقه توجه شده است. از امام صادق(ع) روایت شده است: اگر مصیبت بر شما وارد شد بر شما باد به قم که آنجا مأمن فاطمیون است.
شاید ویژگیهای ذیل باعث شده است که شهر مقدس قم دارای چنین جایگاهی باشد:
الف. مدفن کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه(س)؛
ب. مدفن بسیاری از علما و فقها و اولیای بزرگ الهی؛
ج. لقب قم از پیامبر گرامی(ص) اخذ شده است که در شب معراج با دیدن شیطان در این سرزمین با لفظ قم او را از اینجا راند.
د. شهر اهل بیت می باشد با توجه به ولایت مداری مردم این سرزمین از امام صادق(ع) نقل شده است: برای ما اهل بیت حرمی است که آن شهر قم است. (سفینة البحار).
هـ . قم مرکز علم اهل بیت و صدور آن به عالم است. از امام صادق(ع) نقل شده است: به زودی کوفه از مؤمنین خالی می شود و جمع می شود(مخفی می شود) علم از آن همان گونه که مار در سوراخ خود مخفی می شود، سپس ظاهر می شود علم به شهری که به آن قم می گویند و می گردد معدن علم و فضل.(سفینة البحار).
و. اهالی قم هنگام ظهور، همراهان و یاوران امام مهدی(ع) هستند. از امام صادق(ع) نقل شده است: قم را قم نامیدند زیرا اهل آن با قائم آل محمد(ع) جمع می شوند و با او قیام می کنند و بر او استفامت و پایداری میورزند و او را یاری و نصرت می کنند. (سفینة البحار).
ز. یکی از درهای بهشت برای اهل قم است. از امام رضا(ع) نقل شده است: برای بهشت هشت در است و یکی از آنها برای اهل قم است، پس خوشا به حال انها، پس خوشا به حال انها، پس خوشا به حال انها.
هر چند همه ویژگیها در جای خود بسیار مهم و ارزشمند است اما نکته پنجم جایگاه خاصی دارد، زیرا منادی کامل و واقعی دین اسلام در دوران سخت و سنگین غیبت و صدور آن به جهان و آشنا کردن مردم با حقیقت دین، حوزه علمیه قم است و خداوند و امام عصر(ع) این ندا و دعوتگر را رها نمیکند. با صدور دین و معارف مهدویت است که مردم آمادگی بیشتر برای ظهور پیدا می کنند.
جمعه 21/1/1388 - 7:31
دعا و زیارت
نشانه‏هاى ظهور، تقسیم بندى‏هاى گوناگونى دارد:
نشانه‏هاى عمومى:
كه ممكن است طى چندین سال تحقق یابند، مانند كثرت گناهان.
نشانه‏هاى سال ظهور:
كه در آخرین سال غیبت و با فاصله كمى به زمان ظهور به وقوع مى‏پیوندد، مانند خروج سفیانى.
نشانه‏هاى روز ظهور:
كه پیش از ظهور یا هم زمان با آن در دنیا رخ مى‏دهد مانند فریادى از آسمان.
نشانه‏هایى در اجتماع:
مانند زیادى فتنه‏ها و ظاهر شدن قحطى.
نشانه‏هایى در طبیعت:
مانند كم شدن چشم گیر برداشت از زراعت‏ها.
نشانه‏هایى در آسمان:
مانند خسوف و كسوف مكرر و فراوان در یك‏سال، به ویژه در ماه رمضان.
نشانه‏هاى یقینى:
مراد نشانه‏ها و علاماتى است كه در روایات متعدد بر آن تأكید شده است، مانند قیام سفیانى (مردى به نام عثمان بن عنبسه) و صیحه آسمانى.
نشانه‏هاى احتمالى:
نشانه‏هایى است كه تنها در اندكى از روایات آمده یا تصریح به غیر حتمى بودن آنها شده است، مانند آتشى در آسمان، فرو رفتن بغداد و بصره در زمین.
نشانه‏هاى متشابه:
نشانه‏هایى كه مراد از آنها و كیفیّت آنها روشن نیست و تأویل‏هاى مختلف و اشكال گوناگونى مى‏تواند داشته باشد، مانند خروج دجّال.
نشانه‏هاى روشن:
نشانه‏هایى كه كیفیت خاصى دارند و تأویل بردار نیستند، مانند آن كه فریادى از آسمان در آستانه قیام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)به نام حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف)ظهور ایشان را تصریح و اعلان مى‏نماید.
نشانه‏هایى در تلقى از شریعت:
مانند این كه كارهاى خیر از منكرات شمرده مى‏شوند و كارهاى زشت و منكرات به عنوان كار خیر و معروف اقبال مى‏شوند.
نشانه‏هایى در برخى سرزمین‏ها:
مانند این كه «كوفه» از مؤمنان خالى مى‏ماند و «قم» به عنوان معدن علم و فضیلت به شمار مى‏آید.
نشانه‏هایى در تكوین:
مانند طلوع خورشید از مغرب.
نشانه‏هاى تحقق یافته در گذشته‏هاى دور:
مانند از بین رفتن حكومت بنى‏عباس.
نشانه‏هاى تحقق یافته در گذشته‏اى نزدیك:
مانند قیام مردى از قم.
نشانه‏هاى تكرار شده در تاریخ:
مانند شیوع طاعون.
نشانه‏هاى تحقق‏نیافته:
مانند خروج یمانى (در دعوت به ولایت اهل بیت) و سفیانى (در مبارزه با تشیع) و سید خراسانى (با پرچم‏هایى به طرفدارى از حق).
اكمال الدین صدوق از امام صادق(علیه السلام)چنین نقل كرده است: پنج چیز قبل از قیام قائم(علیه السلام)به وقوع مى‏پیوندد: قیام یمانى، خروج سفیانى، نداى آسمانى، فرورفتن لشكرى در بیداء (سرزمینى بین مدینه و مكه) و كشته شدن نفس زكیه (محمدبن الحسن). بین كشته شدن نفس زكیه و قیام قائم آل محمد(عجل الله تعالی فرجه الشریف)تنها پانزده شب فاصله است.
در ینابیع المودة (ص 427) از حضرت على(علیه السلام)نقل شده كه فرمود: اندكى پیش از قیام قائم ما سفیانى قیام خواهد كرد و به اندازه دوره باردارى زنان، «یعنى نه ماه» فرمانروایى خواهد كرد. سپاه او رو به مدینه پیش‏مى‏روند، وقتى كه به منطقه بیداء مى‏رسند زمین آنان را به كام خویش فرومى‏برد.(1)
پی نوشت:
1. كلیه روایات فوق و نشانه‏هاى ذكر شده از كتاب منتخب الاثر كه مشتمل بر ده‏ها كتاب معتبر شیعه و سنى است، گزینش شده است. ص 424 - 426.
منبع: سپیده امید ، سید حسین اسحاقى ، مركز پژوهشهاى اسلامى صدا و ‎سیما
جمعه 21/1/1388 - 7:29
دعا و زیارت
جبرئیل(ع)، نخستین كسی است كه با آن حضرت دست بیعت می‌دهد.
امام صادق(ع) می‌فرماید: «هنگامی كه خداوند به «قائم» اجازه خروج و قیام می‌دهد، او از روی منبر مردم را به یاری و ایمان به خود دعوت می‌كند و آنها را به خدا قسم داده به سوی حقوق الهی دعوت می‌كند، و نیز آنها را به اجرای روش و سنت رسول خدا می‌خواند. پس خداوند تبارك و تعالی جبرئیل را نزد آن حضرت در كنار حطیم (در مكه) می‌فرستد. جبرئیل می‌پرسد: به چه چیز دعوت می‌كنی آن حضرت پاسخ جبرئیل را می‌دهد. آنگاه جبرئیل می‌گوید: من اولین كسی هستم كه با تو بیعت كرده، دعوت تو را می‌پذیرم، دست خود را بده تا بیعت كنم. و دست خود را بر دست «قائم» می‌كشد و سپس 313 نفر با آن حضرت بیعت می‌كنند و حضرت در مكه آقامت نموده تا یارانش به ده هزار نفر برسند. آنگاه از مكه به سوی مدینه رهسپار می‌شود». (منتخب الاثر، ص580).
در كتاب منتخب الاثر یازده حدیث در موضوع بیعت با امام زمان(عج) و كیفیت آن آمده است.
جمعه 21/1/1388 - 7:26
دعا و زیارت

اشاره

برای هر کار مقدماتی است که اگر فراهم نگردد،اقدام به آن کار بی‏نتیجه خواهد ماندو اگر فراهم گردد و اقدام نشود و فرصت‏ها از دست‏برود،باز هم بی‏نتیجه خواهدماند.افراد هوشیار و مدیر و مدبر کسانی هستند که با صبر و حوصله در انتظار فراهم شدن‏مقدمات می‏باشند که بعد از فراهم شدن،بدون درنگ اقدام به انجام کار می‏کنند و تارسیدن به مقصود از پای نمی‏نشینند.
به همین دلیل‏«عجله و شتاب‏»به معنی اقدام کردن به کارها،قبل از این که زمینه‏ها ومقدمات لازم آن کار فراهم شود،از صفات رذیله شمرده شده و«صبر»و بردباری که‏نقطه مقابل آن است از فضایل اخلاقی بشمار می‏آید.(البته‏«صبر»شاخه‏های دیگری نیزدارد که به موقع به آن اشاره خواهد شد.)
خسارات عظیمی که از ناحیه شتابزدگی بی‏مورد،دامن افراد یا اجتماع را می‏گیرد،بیش از آن است که به حساب اید.قرآن مجید به عنوان یک برنامه جامع زندگی،همه‏انسان‏ها را به‏«صبر»و بردباری و پرهیز از«عجله و شتاب‏»دعوت می‏کند و با اشاره به‏داستان‏های انبیاء و سرگذشت رهبران بزرگ جامعه انسانی،زیان‏های عجله و ثمرات‏شیرین صبر و بردباری را آشکار می‏کند. با این اشاره به سراغ قرآن مجید می‏رویم و با بیان سرگذشت پیامبران پیشین که این‏مساله در زندگی آنها نقش مؤثری داشته است،آغاز می‏کنیم:
1- قال له موسی هل اتبعک علی ان تعلمن مما علمت رشدا×قال انک لن تستطیع‏معی صبرا×و کیف تصبر علی ما لم تحط به خبرا×قال ستجدونی ان شاء الله صابرا ولا اعصی لک امرا (کهف،66 تا 69)
2- و هل اتاک نبا الخصم اذ تسوروا المحراب×...و ظن داود انما فتناه فاستغفر ربه وخر راکعا و اناب (ص،21-24)
3- فاصبر لحکم ربک و لا تکن کصاحب الحوت اذ نادی و هو مکظوم×لو لا ان‏تدارکه نعمة من ربه لنبذ بالعراء و هو مذموم×فاجتباه ربه فجعله من‏الصالحین (قلم،48 تا 50)
4- ...و لا تعجل بالقران من قبل ان یقضی الیک وحیه و قل رب زدنی علما (طه،114)
5- خلق الانسان من عجل ساوریکم آیاتی فلا تستعجلون (انبیاء،37)
6- و یدع الانسان بالشر دعائه بالخیر و کان الانسان عجولا (اسراء،11)
7- و یستعجلونک بالسیئة قبل الحسنة و قد خلت من قبلهم المثلات و ان ربک لذومغفرة للناس علی ظلمهم و ان ربک لشدید العقاب (رعد،6)
8- و لو یعجل الله للناس الشر استعجالهم بالخیر لقضی الیهم اجلهم فنذر الذین‏لا یرجون لقائنا فی طغیانهم یعمهون (یونس،11)
9- و یقولون متی هذا الفتح ان کنتم صادقین×فاعرض عنهم و انتظر انهم منتظرون (سجده،28،30)
10- فاصبر کما صبر اولوا العزم من الرسل و لا تستعجل لهم کانهم یوم یرون مایوعدون لم یلبثوا الا ساعة من نهار بلاغ فهل یهلک الا القوم الفاسقون (احقاف،35)

ترجمه

1-حضرت موسی علیه السلام به او گفت:«آیا از تو پیروی کنم تا از آنچه به تو تعلیم داده شده ومایه رشد و صلاح است،به من بیاموزی؟»-گفت:«تو هرگز نمی‏توانی با من شکیبایی کنی!و چگونه می‏توانی در برابر چیزی که از رموزش آگاه نیستی،شکیبا باشی؟!»-حضرت موسی علیه السلام گفت:«به خواست‏خدا مرا شکیبا خواهی یافت و در هیچ کاری با فرمان تومخالفت نخواهم کرد!»
2-آیا داستان شاکیان،هنگامی که از محراب(داود)بالا رفتند،به تو رسیده است؟!-درآن هنگام که(بی مقدمه)بر او وارد شدند و او از دیدن آنها وحشت کرد،گفتند:«نترس،دو نفرشاکی هستیم که یکی از ما بر دیگری ستم کرده،اکنون در میان ما به حق داوری کن و ستم‏روا مدار و ما را به راه راست هدایت کن!-این برادر من است،او نود و نه میش دارد و من یک‏بیش ندارم!اما او اصرار دارد که این یکی را هم به من واگذار کن و در سخن بر من غلبه کرده‏است!»-(داود)گفت: «مسلما او با درخواست‏یک میش تو برای افزون آن به میشهایش،بر توستم نموده و بسیاری از شریکان(و دوستان)به یکدیگر ستم می‏کنند،مگر کسانی که ایمان‏آورده و اعمال صالح انجام داده‏اند،اما عده آنان کم است!»داوود دانست که ما او را(با این‏ماجرا)آزموده‏ایم،از این رو از پروردگارش طلب آمرزش نموده و به سجده افتاده و توبه کرد.
3-اکنون که چنین است صبر کن و منتظر فرمان پروردگارت باش و مانند صاحب ماهی(یونس)مباش(که در تقاضای مجازات قومش عجله کرد و گرفتار مجازات ترک اولی شد)درآن زمان که با نهایت اندوه خدا-و اگر رحمت‏خداوند به یاریش نیامده بود(از شکم ماهی)
بیرون افکنده می‏شد،در حالی که نکوهیده بود!-ولی پروردگارش او را برگزید و از صالحان‏قرار داد!
4-...پس نسبت‏به(تلاوت)قرآن عجله مکن،پیش از آن که وحی آن بر تو تمام شود،وبگو:«پروردگارا!علم مرا افزون کن!»
5-(آری)انسان از عجله آفریده شده ولی عجله نکنید،به زودی آیاتم را به شما نشان‏خواهم داد.
6-انسان(بر اثر شتابزدگی)بدیها را طلب می‏کند،آن گونه که نیکیها را می‏طلبد و انسان‏همیشه عجول بوده است!
7-آنها پیش از حسنه(و رحمت)از تو تقاضای شتاب در سیئه(و عذاب)می‏کنند،با این‏که پیش از آنها،بلاهای عبرت انگیز نازل شده است!و پروردگارت نسبت‏به مردم-با این که‏ظلم می‏کنند-دارای مغفرت است،(و در عین حال)پروردگارت دارای عذاب شدید است!
8-اگر همان گونه که مردم در به دست آوردن‏«خوبی‏»ها عجله دارند،خداوند در مجازاتشان شتاب می‏کرد،(به زودی) عمرشان به پایان می‏رسید(و همگی نابود می‏شدند)،ولی کسانی را که ایمان به لقای ما ندارند،به حال خود رها می‏کنیم تا در طغیانشان سرگردان‏شوند!
9-آنان می‏گویند:«اگر راست می‏گویید،این پیروزی شما کی خواهد بود؟!»...حال که‏چنین است،از آنها روی بگردان و منتظر باش،آنها نیز منتظرند(تو منتظر رحمت‏خدا و آنهاهم منتظر عذاب او!)
10-پس صبر کن آن گونه که پیامبران‏«اولو العزم‏»صبر کردند و برای(عذاب)آنان شتاب‏مکن!هنگامی که وعده‏هایی را که به آنها داده می‏شود،ببینند،احساس می‏کنند که گویی فقطساعتی از یک روز(در دنیا)توقف داشتند.این ابلاغی است‏برای همگان،آیا جز قوم فاسق‏هلاک می‏شوند؟!

تفسیر و جمع‏بندی

در نخستین بخش از آیات،سخن از داستان حضرت خضر علیه السلام و حضرت موسی علیه السلام‏است،البته قرآن تعبیر به‏«خضر»نکرده،بلکه تنها به عنوان‏«عبدا من عبادنا،بنده‏برگزیده‏ای از بندگان ما»از او یاد کرده است.
این داستان را همه خوانندگان،کم و بیش شنیده‏اند.آنچه در این جا برای ما اهمیت‏دارد،این است که حضرت موسی علیه السلام در یک ماموریت ویژه‏ای،به دنبال فراگیری‏بخشی از علوم،نزد حضرت خضر علیه السلام آمد،علومی که با آنچه تا آن روز از طریق وحی‏دریافته بود،متفاوت بود.علومی که مربوط به اسرار و حقایق مخفی جهان و زندگی‏انسان‏ها بود که باید پیامبر اولو العزمی همانند حضرت موسی علیه السلام لا اقل بخشی از آن رافرا گیرد تا دیدگاهایش در مسایل انسانی و اجتماعی کمی شفافتر گردد.
حضرت خضر در برابر درخواست‏حضرت موسی علیه السلام گفت:که تو صبر و تحمل دربرابر کارهای من نداری،زیرا از عمق قضایا آگاه نیستی،ولی حضرت موسی علیه السلام قول‏داد که صبر و تحمل و بردباری را پیشه کند و از عجله و شتاب بپرهیزد.حضرت‏خضر علیه السلام با او شرط کرد که اگر به دنبال من می‏آیی،باید هر چه را می‏بینی،سکوت کنی، هر چند ظاهرا کار زننده‏ای باشد و بدان حکمتی دارد که من به موقع،تو را از آن آگاه‏می‏کنم. «فوجدا عبدا من عبادنا...-قال فان اتبعتنی فلا تسئلنی عن شی‏ء حتی احدث‏لک منه ذکرا» (1)
به این ترتیب حضرت خضر علیه السلام اصرار داشت که روح صبر و بردباری را در برابرمسایل مختلف در حضرت موسی علیه السلام پرورش دهد و او را از«عجله و شتاب‏»
(مخصوصا عجله در قضاوت،آن هم در مورد کارهای مردان بزرگ)باز دارد.
با این قول و قرار،آنها به راه افتادند و در مسیر خود ناچار بودند با کشتی از دریابگذرند.در میان دریا حضرت موسی علیه السلام با تعجب دید که حضرت خضر علیه السلام مخفیانه‏کشتی را سوراخ می‏کند.حضرت موسی علیه السلام از این کار برآشفت و زبان به اعتراض‏گشود و هنگامی که حضرت خضر علیه السلام پیمان خود را با او یادآورد شد،در مقام‏عذرخواهی برآمد.
باز به راه خود ادامه دادند،ناگهان حضرت خضر علیه السلام دست‏به کار عجیب‏تری زد ونوجوانی را که بر سر راه خود دید، به قتل رسانید،در این جا،فریاد حضرت موسی علیه السلام‏بلندتر شد که چرا انسان بی‏گناهی را کشتی،این چه کار زشتی بود که انجام دادی؟!
حضرت خضر علیه السلام بار دیگر،پیمان خود را یادآور شد.حضرت موسی علیه السلام دندان برجگر گذاشت و مجددا در مقام عذرخواهی برآمد و گفت:اگر بار سوم اعتراض کنم،حق داری از من جدا شوی.
باز به راه افتادند تا به شهری رسیدند که مردمی بسیار«بخیل‏»داشت و کمترین‏پذیرایی را از میهمانان تازه وارد نکردند، ولی با نهایت تعجب حضرت خضر علیه السلام شروع‏به مرمت دیواری نمود که در حال سقوط بود.حضرت موسی علیه السلام که در بدو نظر،این‏کار را ابلهانه می‏دید،بار دیگر در حالی که تمام عهد و پیمان خود را به فراموشی سپرده‏بود،به خروش آمد و زبان به اعتراض گشود.
در این جا حضرت خضر علیه السلام در حالی که اسرار هر سه کار خود را برای او شرح‏می‏داد،و حقایق جالبی را که از نظر حضرت موسی علیه السلام پنهان بود،برایش بیان می‏کرد و حضرت موسی علیه السلام را به جهان تازه‏ای از اسرار زندگی انسان‏ها وارد می‏ساخت،اعلام‏جدایی کرد و حضرت موسی علیه السلام نیز در حالی که کوله‏باری از معرفت را با خود حمل‏می‏کرد با حضرت خضر علیه السلام خدا حافظی کرد و وداع گفت.
حضرت خضر علیه السلام به او گفت:«اگر کشتی را سوراخ کردم،به این دلیل بود که می‏خواستم‏آن را ظاهرا از کار بیندازم،زیرا حاکم ستمکاری وجود داشت که هرگاه کشتی سالمی رامی‏یافت مصادره می‏کرد.من خواستم صاحبان این کشتی که گروهی بینوا بودند،کشتی خود رااز دست ندهند.
دیگر این که اگر آن نوجوان را کشتم،به خاطر این بود که او جوانی بی‏ایمان و خطرناک وسرکش بود که کم‏کم پدر و مادر خویش را نیز به کفر و بدبختی می‏کشاند.خدا می‏خواست،این جوان هرزه بی‏مصرف ستمگر را از آنها بگیرد و فرزندی با ایمان و مهربان به آنها عطاکند.
اما تعمیر آن دیوار در حال سقوط،به خاطر آن بود که در زیر آن،گنجی متعلق به دو کودک‏یتیم بود که پدر صالح و با ایمانشان برای آنها ذخیره کرده بود،خدا می‏خواست آنها به حد رشدبرسند و گنج‏خود را استخراج کنند.من این کارها را از پیش خود نکردم،بلکه همه به فرمان‏حق بود (2)
اگر حضرت موسی علیه السلام در قضاوت خویش عجله نمی‏کرد،به یقین بیشتر از علم ودانش حضرت خضر علیه السلام بهره‏مند می‏شد،ولی‏«عجله و شتاب‏»او سبب شد که بیش از سه‏خوشه از آن خرمن دانش بر نگیرد.
در دومین بخش از آیات مورد بحث،سخن از آزمون بزرگ دیگری نسبت‏به یکی‏از پیامبران بزرگ الهی است که او هم به خاطر شتابزدگی و عجله در قضاوت از سوی‏خداوند مورد مؤاخذه قرار گرفت.
داستان این بود که روزی دو نفر نزد حضرت داود علیه السلام حضور یافتند که یکی از آنهااز دیگری شکایت داشت.شاکی می‏گفت:این برادر من نود و نه میش دارد و من یکی بیش ندارم،ولی او اصرار دارد که این یکی را هم از من بگیرد و در سخن نیز بر من غلبه‏کرده است، «ان هذا اخی له تسع و تسعون نعجة و لی نعجة واحدة فقال اکفلنیها و عزنی‏فی الخطاب‏» (3)
حضرت داود علیه السلام پیش از آن که تحقیق بیشتری کند،به داوری مقدماتی نشست وگفت:«به یقین او با رخواست‏یک میش تو برای افزودن به میشهایش به تو ستم کرده است، ...لقد ظلمک بسؤال نعجتک الی نعاجه... » (4)
این جا بود که حضرت داود علیه السلام به ترک اولی خود پی برد«و دانست که ما او را با این‏ماجرا امتحان کردیم،در مقام استغفار برآمد و به سجده افتاد و توبه کرد، ...و ظن داود انمافتناه فاستغفر ربه و خر راکعا و اناب » (5)
این ماجرا با تمام شاخ و برگهایش که این جا جای بحث آن نیست(و در تفسیر نمونه‏مشروحا آورده‏ایم)باز این حقیقت را بیان می‏کند که‏«عجله و شتاب‏»در کارهامخصوصا«عجله در قضاوت‏»و داوری مایه سرافکندگی و ایجاد مشکلات در زندگی‏فردی و اجتماعی است.
در سومین بخش از آیات،سخن از پیامبر بزرگ دیگری است که لحظه‏ای درمسؤولیت عظیم خود سهل انگاری کرد و گرفتار ترک اولی گردید و خداوند او را به‏خاطر این کار تحت فشار قرار داد.
داستان این است که حضرت یونس علیه السلام مدت‏ها همانند پدری مهربان و دلسوز به‏تبلیغ و هدایت قوم خویش پرداخت،ولی در برابر منطق حکیمانه‏اش چیزی جز مغالطه‏و سفسطه از دشمنان نشنید.تنها گروه اندکی که شاید از دو نفر تجاوز نمی‏کرد(یک عابدو یک عالم)به او ایمان آوردند.سرانجام از آنها تقریبا مایوس شد و به پیشنهاد مردعابد،آنها را نفرین کرد،نفرین او مستجاب شد و به او وحی آمد که در فلان روزعذاب الهی فرا می‏رسد،هنگامی که زمان عذاب نزدیک شد،حضرت یونس علیه السلام بدون‏آن که بار دیگر اتمام حجت کند تا شاید قومش در این واپسین لحظات به خود آیند و راه توبه را پیش گیرند،همراه مرد عابد از میان آنها بیرون رفت،ولی مرد عالم در میان‏آنها ماند و به ادامه تبلیغ پرداخت.
این تبلیغات همراه با احساس نزدیک شدن لحظات عذاب،تحولی بنیادین در روح‏آن جمعیت ایجاد کرد،همراه آن عالم به درگاه خدا روی آوردند و به توبه نشستند وراه ایمان و توحید پیش گرفتند و خداوند آنها را نیز بخشید،ولی حضرت یونس علیه السلام رابه خاطر عجله و ترک اولی مورد سرزنش و تحت فشار قرار داد.
قرآن در این زمینه خطاب به پیامبر اسلام می‏گوید:«(در تقاضای عذاب برای امتت،عجله مکن)و مانند صاحب ماهی(یونس)نباش(که در تقاضای مجازات قومش عجله کرد وخود گرفتار کیفر ترک اولی شد)،در آن زمان که خدا را خواند،در حالی که مملو از اندوه بود واگر رحمت‏خدا به یاریش نیامده بود(از شکم ماهی)بیرون افکنده می‏شد،در حالی که موردنکوهش قرار داشت، «فاصبر لحکم ربک و لا تکن کصاحب الحوت اذ نادی و هومکظوم×لو لا ان تدارکه نعمة من ربه لنبذ بالعراء و هو مذموم » (6)
ولی خداوند توبه او را در برابر این ترک اولی پذیرفت و هنگامی که از شکم ماهی‏بیرون آمد،از هر گناه و ترک اولی پاک بود.به همین دلیل در آیه بعد از آن می‏خوانیم:
«پروردگارش او را برگزید و از صالحان قرار داد، فاجتباه ربه فجعله من الصالحین » (7)
گرچه حضرت یونس علیه السلام به قدر کافی و به اندازه لازم اتمام حجت نمودند (8) ولی‏خداوند از پیامبرش،بیش از این صبر و حوصله و بردباری می‏طلبد،از این رو همین‏مقدار«عجله و شتاب‏»را بر او نبخشید.
چهارمین آیه،پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله را از«عجله و شتاب‏»باز می‏دارد و می‏فرماید:«بزرگ‏و بلند مرتبه ست‏خداوندی که سلطان بر حق است و در مورد قرآن عجله مکن،پیش از آن‏که وحی آن بر تو تمام شود،و بگو پروردگارا! علم مرا افزون کن، فتعالی الله الملک الحق و لا تعجل بالقرآن من قبل ان یقضی الیک وحیه و قل رب زدنی علما » (9)
از بعضی آیات دیگر قرآن استفاده می‏شود که پیامبر صلی الله علیه و اله به هنگام نزول وحی،شورمخصوصی داشت که سبب می‏شد برای دریافت وحی عجله کند که خداوند او را از این‏کار بازداشت، لا تحرک به لسانک لتعجل به×ان علینا جمعه و قرآنه×فاذا قراناه فاتبع‏قرآنه » (10)
گرچه در تفسیر این آیه،مفسران بزرگ احتمالات متعددی داده‏اند،ولی همه آنهاناظر به این است که پیامبر صلی الله علیه و اله نباید در کار خود عجله کند،هر چند کار الهی و مساله‏هدایت انسان‏ها باشد.
گرچه عجله پیامبر صلی الله علیه و اله در دریافت وحی یا تلاوت بر اصحاب یا تقاضای نزول‏وحی،همه به خاطر عشق و شوق او به هدایت انسان‏ها بود،ولی حتی در این کار نیز بایدبا صبر و حوصله گام برداشت.
در پنجمین آیه درباره همه انسان‏ها یا به تعبیر دیگر،طبیعت انسان می‏فرماید:انسان‏از عجله آفریده شده است(گویی آن قدر عجول است که ذات او عین عجله شده است)،ولی هرگز در برابر من عجله نکنید.من آیات خود را به زودی به شما ارائه می‏دهم، «خلق الانسان من عجل ساوریکم آیاتی فلا تستعجلون » (11)
اشاره به این که هر چند از روز نخست در طبیعت انسان‏«عجله و شتاب‏»قرار داده‏شده است ولی آن را در جایی باید به کار برد که مقدمات آن فراهم باشد،نه پیش ازفراهم شدن اسباب و مقدمات.
تعبیر«بآیاتی‏»ممکن است اشاره به معجزات پیامبر صلی الله علیه و اله یا آیات قرآن و یا نشانه‏های‏عذاب الهی یا پیروزی مسلمین بر کفار یا فرا رسیدن قیامت و یا همه اینها داشته باشد که هرکدام از این چهار تفسیر باشد،در بحث ما تفاوتی نمی‏کند،زیرا هم نزول آیات قرآن وهم ظهور معجزات و هم فرا رسیدن قیامت و هم نزول عذاب الهی،هر کدام باید درظرف خاصی انجام گیرد که موافق حکمت پروردگار باشد و عجله و شتاب قبل از آن کار صحیحی نیست،زیرا خداوند حکیم کاری بر خلاف حکمت انجام نمی‏دهد،بنابراین در برابر آن نباید عجله کرد.
این که قرآن مجید در آیه فوق می‏گوید:«انسان در عجله و شتاب آفریده شده است‏»
اشاره به انسان‏هایی است که تحت تربیتهای الهی قرار نگرفته‏اند و به تعبیر دیگر،طبع‏انسان نخستین است و فلسفه آن حرکت‏سریع به سوی خواسته‏ها و نیازهاست،شبیه‏چیزی که در آیه 19 سوره معارج آمده است «ان الانسان خلق هلوعا ،به یقین انسان‏حریص و کم طاقت آفریده شده است‏»
لذا در بعضی از آیاتی که اشاره به عجول بودن انسان شده،قبل از آن،سخن ازهدایت انسان به میان آمده است،مانند آیه 11 سوره اسراء که به زودی به آن اشاره‏خواهیم کرد.
این ویژگی انسان(عجول بودن)مانند هوای نفس و تمایلات درونی،نیروی‏سازنده‏ای است که اگر تعدیل شود،در مسیر سعادت انسان قرار خواهد گرفت که در این‏صورت از حالت ویرانگری خارج می‏شود،درست‏شبیه سیلابی است که از دامنه کوه‏سرازیر می‏شود،گرچه ظاهرش ویرانگر است،اما اگر به وسیله سدها مهار شود،سرچشمه عمران و آبادی و روشنایی می‏گردد.
در ششمین آیه مورد بحث،همان محتوای آیه قبل دیده می‏شود،با این تفاوت که‏در این آیه به یکی از پیامدهای سوء«عجله و شتاب‏»نیز اشاره می‏کند:«انسان(بر اثرشتابزدگی)به سراغ بدیها می‏رود،آن گونه که نیکی‏ها را می‏طلبد و انسان همواره‏«عجول‏»
بوده است، و یدع الانسان بالشر دعائه بالخیر و کان الانسان عجولا » (12)
باز در این جا واژه انسان،اشاره به طبیعت نخستین انسان‏هاست،هم در آغاز آیه وهم در پایان آیه که لفظ انسان در آن تکرار شده است.
«دعا»در این آیه به معنی طلب کردن و خواستن است،خواه با زبان باشد و یا درعمل و از آن جا که عجول بودن انسان و شتابزدگی او برای کسب منافع بیشتر،گاه سبب می‏شود که جوانب مساله را بررسی نکند و خیر و شر خود را نشناسد و خود را به‏پرتگاههای خطرناک بیفکند.
این‏«دعا»گاه به صورت لفظی است،یعنی،از خدای خود با اصرار فراوان مسائلی رامی‏خواهد که نه تنها خیر او در او نیست، بلکه مایه بدبختی اوست،آن گونه که امام‏صادق علیه السلام می‏فرمایند:«و اعرف طریق نجاتک و هلاکک کی لا تدعوا الله بشی‏ء عسی‏فیه هلاکک و انت تظن ان فیه نجاتک قال الله تعالی‏«و یدع الانسان بالشر دعائه‏بالخیر و کان الانسان عجولا»، راه نجات و هلاک خود را درست‏بشناس،مبادا از خدا چیزی‏طلب کنی که هلاک تو در آن است،در حالی که گمان داری، نجات تو در آن است،خداوندمتعال می‏فرماید:«انسان بدیها را طلب می‏کند،آن گونه که نیکیها را می‏طلبد،زیرا انسان‏همواره عجول بوده است‏» (13)
انسان،گاه در عمل اصرار به انجام کارهایی دارد که ریشه آن هواپرستی و نتیجه آن‏بدبختی است،اما بر اثر تسویلات شیطان و تزیین هوای نفس،آن را خیر و موجب‏سعادت خویش می‏پندارد و از نرسیدن به آن ناراحت می‏شود،در حالی که گذشت زمان‏چه بسا روشن می‏کند که اگر خواسته او انجام می‏گرفت تا پایان عمر بیچاره بود.
در هفتمین آیه مطلب تازه‏ای در زمینه عجول بودن انسان مطرح شده است و آن این‏که گاه این انسان عجول به جای این که حداقل در راه نیکیها عجله کند،همیشه در راه شرو فساد عجله می‏کند.همان گونه که گاه کفار لجوج و عنود در برابر پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله که‏آنها را تهدید به عذاب الهی می‏کرد،اصرار داشتند که چرا این عذاب فرا نمی‏رسد وبی‏صبرانه در واقع مرگ و نابودی خود را از پیامبر صلی الله علیه و اله می‏طلبیدند،چنان که در آیه‏مورد بحث آمده است: «آنها پیش از حسنه(نیکی و رحمت)از تو تقاضای تعجیل سیئه(بدی و عذاب)می‏کنند،با این که قبل از آنها بلاهای عبرت انگیز نازل شد(و آنها شنیدند ومی‏دانند که این مساله شوخی نیست،بنابراین تاخیر عذاب و مجازات آنها،تنها به خاطرلطف و رحمت‏خدا،حتی بر گنه کاران است،شاید بیدار شوند و بازگردند)و پروردگار تو نسبت‏به مردم،با این که ظلم و ستم می‏کنند،باز دارای مغفرت است و نیز پروردگارت عذاب شدیددارد(بنابراین نباید به غفران الهی مغرور شوند، و یستعجلونک بالسیئة قبل الحسنة و قدخلت من قبلهم المثلات و ان ربک لذو مغفرة للناس علی ظلمهم و ان ربک لشدیدالعقاب » (14)
آری!اگر شتابزدگی انسان با لجاجت آمیخته شود،نتیجه‏اش همان است که در آیه‏گذشته آمد،به جای این که برای نیکی‏ها عجله کند،برای بدی عجله می‏کند و خود راگرفتار امواج بدبختی می‏سازد،شبیه آنچه در آیه 1 سوره معارج آمده است: «سئل‏سائل بعذاب واقع×للکافرین لیس لهم دافع ،تقاضا کننده‏ای تقاضای عذابی کرد که واقع‏شد،این عذاب مخصوص کافران است و هیچ کس نمی‏تواند مانع آن شود».
بسیاری از مفسران و ارباب حدیث گفته‏اند که این آیه درباره‏«نعمان بن حارث‏فهری‏»نازل شده است.نقل شده است که در غدیر خم،جانشینی علی علیه السلام را از سوی‏پیامبر صلی الله علیه و اله با جمله تاریخی‏«من کنت مولاه فهذا علی مولاه‏»شنید،برآشفت و نزدپیامبر صلی الله علیه و اله آمد و شدیدا اعتراض کرد و هنگامی که فهمید این امر طبق یک دستور الهی‏انجام شده است،ناراحتی‏اش بیشتر شد و گفت:خداوندا!اگر این حق است و از سوی‏توست،سنگی از آسمان بر ما بباران.چیزی نگذشت که قطعه سنگ آسمانی بر سرش‏فرود آمد و او را کشت و آیه فوق نازل شد (15)
آیا بهتر نبود که این قبیل اشخاص به جای لجاجت و عناد در برابر حق،از خداوندتقاضای هدایت و برچیدن تعصب و لجاج درونی خویش می‏کردند و طبق آیه موردبحث مغفرت خداوند را بر عذابش مقدم می‏کردند،«سبقت رحمته غضبه‏»که خداوندمتعال تا امکان هدایت وجود داشت،آنها را عذاب نمی‏کرد،ولی افسوس!که همیشه‏انسان‏های خیره‏سر، عجله بر عذاب الهی دارند،نه مغفرت!
هشتمین آیه از آیات مورد بحث،ضمن نگرش از زاویه دیگر به مساله عجول بودن‏انسان،می‏فرماید:«اگر خداوند در مجازات مردم(بدکار)عجله می‏کرد،آن گونه که آنها در به دست آوردن خیر و نیکی عجله دارند،مرگ همه آنها فرا می‏رسید(و اثری از آنان باقی‏نمی‏ماند، و لو یعجل الله للناس الشر استعجالهم بالخیر لقضی الیهم اجلهم... » (16) ،ولی ازآنجا که خداوند غفور و رحیم و آمرزنده و مهربان است،هرگز در مجازات بدکاران‏شتاب نمی‏کند،شاید بیدار شوند و به راه هدایت‏بازگردند.
قرآن در پایان همین آیه می‏افزاید:«ما آنها را که ایمان به رستاخیز ندارند،به حال خودرها می‏کنیم تا در طغیانشان، حیران و سرگردان شوند(آن گاه آنها را مجازات می‏نماییم)، ...فنذروا الذین لا یرجون لقائنا فی طغیانهم یعمهون » (17)
بنابراین خدا همانند شما عمل نمی‏کند،شما در به دست آوردن نیکیها عجول‏هستید،ولی خداوند در مجازات شما شتابی ندارد.مقصود خداوند متعال مجازات‏نیست‏بلکه مقصود اصلیش هدایت است.
طبق آیات دیگر قرآن،این احتمال نیز در تفسیر آیه داده شده که منظور از آیه،این‏است که آنها با عجله از خداوند درخواست مجازات و عذاب می‏کردند،همان گونه که‏در تقاضای نیکیها عجول بودند،قرآن می‏گوید:«اگر خداوند تقاضای شما را به سرعت درمساله عذاب می‏پذیرفت،کسی از شما زنده باقی نمی‏ماند.» (18) ولی معنی اول یا تفسیر اول باظاهر آیه سازگارتر است.
در نهمین آیه ضمن اشاره به اضطراب و شتابزدگی کفار و مشرکان در برابر وعده‏های‏پیروزی مسلمانان و شکست و مجازات دردناک دشمنان آنها،می‏فرماید:«آنهامی‏گویند:اگر راست می‏گویید این فتح و پیروزی شما در چه زمانی است؟ (چرا این وعده‏هاتحقق نمی‏یابد؟و این دلیل بر آن است که شما دروغ می‏گویید و خودتان را فریب می‏دهید، و یقولون متی هذا الفتح ان کنتم صادقین » (19)
قرآن در پاسخ آنها به پیامبر صلی الله علیه و اله دستور می‏دهد:«بگو(عجله نکنید!)این پیروزی فرامی‏رسد و در آن روز، ایمان کافران سودی به حال آنها نخواهد داشت و مهلتی به آنان داده نمی‏شود، قل یوم الفتح لا ینفع الذین کفروا ایمانهم و لا هم ینظرون... » (20)
خداوند به لطف و کرم و عنایتش،امروز به شما مهلت داد تا به خود آیید و راه حق‏در پیش گیرید،ولی آن روز که عذاب الهی نازل شود،درهای توبه بسته خواهد شد وراه بازگشت وجود ندارد.پس به جای این که شتابزده،خواهان نابودی خودتان باشید،ازاین فرصت و مهلت الهی بهره بگیرید و خود را اصلاح کنید.
سپس به پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله دستور می‏دهد:«اکنون که چنین است از آنها روی بگردان ومنتظر باش،آنها هم منتظرند(تو منتظر پیروزی و رحمت الهی باش و آنها هم منتظرشکست و عذاب)، فاعرض عنهم و انتظر انهم منتظرون » (21)
جمعی از مفسران گفته‏اند که جمله «انهم منتظرون‏» اشاره به انتظاری است که کافران‏درباره مرگ پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله یا شکست او داشتند،ولی تفسیری که در بالا گفتیم،مناسبتر به نظر می‏رسد.
در دهمین آیه مخاطب پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله است و با این که آن حضرت صلی الله علیه و اله به گواه‏تاریخ،هرگز عجولانه و شتابزده عمل نمی‏کردند،بلکه همیشه با صبر و حوصله،هرکاری را انجام می‏دادند،به عنوان تاکید،حضرت صلی الله علیه و اله را مخاطب قرار داده که صبر وحوصله کن،آن گونه که پیامبران اولوالعزم شکیبایی کردند و برای(عذاب) آنها عجله‏مکن،هنگامی که وعده‏هایی را که به آنها داده شده است(در مورد عذاب)می‏بینند،احساس می‏کنند که گویی ساعتی از یک روز،در دنیا توقف داشتند، فاصبر کما صبراولو العزم من الرسل و لا تستعجل لهم کانهم یوم یرون ما یوعدون لم یلبثوا الا ساعة من‏نهار . (22)
با توجه به این که تمام عمر دنیا در برابر آخرت،ساعتی زودگذر بیش نیست،بنابراین‏عجله مکن تا اتمام حجت کافی بر آنها شود.از این تعبیر استفاده می‏شود که همه‏پیامبران الهی در برابر خیره‏سری امت‏های لجوج و جاهل و نادان،صبور و بردبار بودندو بیشترین مهلت را برای اصلاح به آنها می‏دادند.
پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله نیز چنین بود و آنچه در آیه فوق آمده،در واقع جنبه تاکید یاآموزشی برای دیگران و یا هشداری برای کافران است که از مهلت الهی سوء استفاده‏نکنند.
این آیه گواه روشنی است‏بر این که صبر و بردباری و ترک عجله،فضیلتی است که‏در تمام پیامبران بزرگ بوده است، همانهایی که در طول تاریخ بشری،اسوه و الگو برای‏خلق خدا بوده‏اند.

نتیجه

از مجموع آیات فوق روشن می‏شود که عجله و شتابزدگی که در اقوام و ملل‏گوناگون بوده و هست،تا چه اندازه از نظر اسلام،یک ضد ارزش است و صبر وبردباری و حوصله تا فراهم شدن زمینه‏های هر کار،در ردیف مهمترین فضایل اخلاقی وانسانی است.فضیلتی که تمام انبیای بزرگ الهی و رهبران بشریت‏به آن آراسته بودند.

عجله و شتاب در روایات اسلامی

در روایات اسلامی بحث‏های فراوانی درباره نکوهش‏«عجله‏»و ستایش‏«تانی‏»وخویشتن‏داری دیده می‏شود که نکات زیادی در آنها نهفته است،به عنوان نمونه:
1-رسول خدا صلی الله علیه و اله می‏فرمایند:«الاناة من الله و العجلة من الشیطان،تانی وخویشتن‏داری از سوی خداست و عجله و شتاب از شیطان است.» (23)
2-در حدیث دیگری همان حضرت صلی الله علیه و اله می‏فرمایند:«انما اهلک الناس العجلة ولو ان الناس تثبتوا لم یهلک احد،عجله و شتاب مردم را هلاک کرده و اگر مردم دارای تانی‏و خویشتن داری بودند،هیچ کس به هلاکت نمی‏رسید.» (24)
البته منظور،هلاکتهایی است که بر اثر حوادث غیر منتظره و ناپخته پیش می‏آید که‏اغلب مولود عجله و دستپاچگی است.
3-از همان حضرت صلی الله علیه و اله نقل شده است:ایاک و العجلة فانک ان عجلت اخطات‏حظک،از عجله بپرهیز،زیرا هرگاه عجله کنی نصیب و بهره خود را از دست‏خواهی داد» (25)
امیر مؤمنان علی علیه السلام می‏فرمایند:«مع العجل یکثر الزلل،لغزش‏های انسان با عجله‏افزایش می‏یابد.» (26)
5-همان امام بزرگوار در وصیتی که در آستانه شهادتش برای فرزندش امام‏حسن علیه السلام داشتند،فرمودند:«انهاک عن التسرع بالقول و الفعل،تو را از شتابزدگی درسخن گفتن و عمل نهی می‏کنم‏» (27)
6-باز همان امام همام می‏فرمایند:«العجل قبل الامکان یوجب الغصة،عجله پیش ازفراهم شدن امکانات و مقدمات کار، موجب اندوه است.» (28) ،زیرا زحمات انسان بر بادمی‏رود و تلاشهای او بی‏اثر می‏ماند.
7-از همان حضرت علیه السلام آمده است:«من رکب العجل رکبته الملامة،کسی که برمرکب شتابزدگی سوار شود، ملامت و سرزنش بر دوش او سوار خواهد شد.» (29)
8-امام صادق علیه السلام می‏فرمایند:«مع التثبت تکون السلامة و مع العجلة تکون‏الندامة،همراه تانی و خویشتن داری، سلامت است و همراه عجله ندامت.» (30)
9-امیر مؤمنان علی علیه السلام می‏فرمایند:«العجلة مذمومة فی کل امر الا فی ما یدفع الشر،عجله در هر کاری نکوهیده است،مگر در مقام دفع شر» (31)
10-این بحث را با حدیث پرمعنایی از حضرت علی علیه السلام به پایان می‏بریم:من‏استطاع ان یمنع نفسه من اربعة اشیاء فهو خلیق بان لا ینزل به مکروه ابدا قیل و ما هی؟
قال:العجلة و اللجاجة و العجب و النوانی،کسی که بتواند خویشتن را از چهار چیز باز دارد،سزاوار است که هرگز امر ناخوشایندی برای او رخ ندهد.سؤال کردند،آن چهار چیز چیست؟
فرمودند:عجله،لجاجت،خودبینی و تنبلی‏» (32)
در این احادیث‏«تانی‏»یک عطیه الهی و«عجله‏»یک خوی شیطانی شمرده شده است،همان خویی که انسان را در زندگی ناکام می‏سازد،فرصتها را از دست او می‏گیرد،لغزش او زیاد می‏گردد،پشیمان می‏شود و به هلاکت می‏افتد،در صورتی که نقطه مقابل‏آن،یعنی،تانی و خویشتن داری سبب کامیابی و پیروزی و بهره‏برداری هر چند بیشتر ازفرصتهاست.

چند نکته مهم

1-مفهوم عجله و شتابزدگی

عجله و شتابزدگی به عنوان یک خوی زشت و ناپسند که در اعمال انسان به‏صورتهای گوناگون آشکار می‏شود،به این معنی است که انسان،پیش از فراهم شدن‏مقدمات انجام کار،اقدام به انجام آن کند،کاری که نتیجه آن چیزی جز کست‏یاانجام ناقص نخواهد بود.
این بدان می‏ماند که انسان میوه را پیش از رسیدن و قابل استفاده شدن از درخت‏بچیند،کاری که نتیجه‏اش ضایع شدن میوه یا کم شدن فایده آن است.یا این که قبل ازآمادگی زمین،بذر افشانی کند که نتیجه‏اش نابودی بذر یا کاهش محصول خواهد بود.
امیر مؤمنان علی علیه السلام می‏فرمایند:«و مجتنی الثمرة لغیر وقت ایناعها کالزارع لغیرارضه،کسی که میوه را پیش از رسیدن بچیند،همچون کسی است که بذر خود را در زمین‏نامناسبی(مانند شوره زار)بپاشد.(که نیرو و سرمایه خود را تلف کرده و نتیجه‏اش عایدش‏نمی‏شود.» (33)
«عجول‏»به افرادی گفته می‏شود که در گفتار و رفتار و سؤال و درخواست‏خود،دستپاچه‏اند و صبر و حوصله لازم را برای رسیدن به مقصد،از راه صحیح آن ندارند،به‏همین دلیل،اغلب گرفتار مشکلات و ناکامی‏ها می‏شوند.
نقطه مقابل‏«عجله و شتابزدگی‏»،تانی،اناة،خویشتن‏داری،تحمل،حوصله،طانینه ووقار است.
«عجول‏»را نباید با«سرعت‏»که بار مثبت دارد،اشتباه کرد.سرعت آن است که انسان‏بعد از فراهم شدن مقدمات،اتلاف وقت نکند و فرصت را از دست ندهد و به سوی‏مقصد بشتابد،کاری که مسلما سبب پیروزی و نجات و موفقیت است.در مواردبسیاری،میان مصادیق و موارد عجله و سرعت اشتباه شده است و یا گروهی برای توجیه‏اعمال نادرست‏خود،تنبلی و بی حالی و از دست دادن فرصتها را تحت عنوان ترک‏عجله و شتابزدگی توجیه می‏کنند،در حالی که فرق این دو کاملا واضح و روشن است واین که می‏بینیم،بعضی از روایات،عجله را از اسباب پشیمانی و تانی را سبب سلامت‏شمرده است،به خاطر همان است که در بالا اشاره شد.
این سخن را با حدیثی از امیر مؤمنان علی علیه السلام که بیان روشنی بر تفاوت مفهوم عجله وسرعت در کارهاست،پایان می‏دهیم:«ایاک و العجلة بالامور قبل اوانها،و التساقطفیها عند امکانها،از شتاب کردن در کارها،قبل از رسیدن موعد آنها بپرهیز و نیز از سستی‏در کارها به هنگام رسیدن زمان آن(و فراهم شدن اسباب)بپرهیز.» (34)

2-سرعت گرفتن در خیرات

قرآن مجید در آیات متعددی،مؤمنان را به مسارعت در خیرات و پیشی گرفتن ازیکدیگر دعوت می‏کند،از جمله در آیه 114 سوره آل عمران در توصیف جمعی ازمؤمنان راستین می‏فرماید:«... و یسارعون فی الخیرات و اولئک من الصالحین ، آنهاکسانی هستند که در انجام کارهای نیک سرعت کرده و بر یکدیگر پیشی می‏گیرند و آنها ازصالحانند».
و در سوره انبیاء آیه 90 در توصیف جمعی از پیامبران بزرگ،مانند«زکریا»و«یحیی‏»می‏فرماید:«... انهم کانوا یسارعون فی الخیرات... ،آنها در کارهای خیر به سرعت‏اقدام می‏کردند و بر دیگران پیشی می‏گرفتند».
و در آیه 61 سوره مؤمنون،در شرح صفات برجسته مؤمنان آمده است: «اولئک یسارعون فی الخیرات و هم لها سابقون ، آنها در کارهای نیک به سرعت اقدام می‏کنند و ازدیگران پیشی می‏گیرند.»
در آیه 133 سوره آل عمران،این مساله به عنوان یک دستور عام خطاب به همه‏مؤمنان آمده است: «و سارعوا الی مغفرة من ربکم و جنة عرضها السموات و الارض‏اعدت للمتقین ،شتاب کنید و پیشی بگیرید برای رسیدن به آمرزش پروردگارتان،در رسیدن‏به بهشتی که وسعت آن به اندازه آسمانها و زمین است که برای پرهیزکاران آماده شده است.»
در آیه 148 سوره بقره،همین معنی تحت عنوان مسابقه در خیرات مطرح شده‏است:«... فاستبقوا الخیرات... ،در نیکیها(و اعمال خیر)بر یکدیگر سبقت جویید».
بدیهی است‏«مسارعه‏»در خیرات با مسابقه در خیرات،هر دو اشاره به یک حقیقت‏دارد و در واقع لازم و ملزوم یکدیگرند، زیرا،سبقت جستن بدون سرعت در عمل،امکان پذیر نیست و هر کسی سریعتر راه را سوی مقصود بپیماید،بی شک زودتر به‏مقصود می‏رسد.
در روایت اسلامی اشارات بسیار پرمعنی و جالبی نسبت‏به این موضوع دیده می‏شودکه گلچینی از آنها را در ذیل می‏آوریم:
1-رسول خدا صلی الله علیه و اله می‏فرمایند:«ان الله یحب من الخیر ما یعجل،خداوند کار نیکی رادوست دارد که با سرعت انجام شود.» (35)
2-در حدیث دیگری از امیر مؤمنان علی علیه السلام آمده است:«بادروا بعمل الخیر قبل ان‏تشغلوا عنه بغیره،در انجام کارهای نیک سرعت کنید،پیش از آن که چیزی شما را به خودمشغول سازد و از آن باز دارد» (36)
3-در احادیث متعددی از امام صادق علیه السلام این مضمون دیده می‏شود:من هم بخیرفلیعجله و لا یؤخره،کسی که تصمیم به کار نیکی می‏گیرد،باید در آن شتاب کند و تاخیرنیندازد.» (37)
4-در حدیث دیگری همین معنی به صورت مشروحتری از همان امام بزرگوار نقل‏شده است:«اذا هم احدکم بخیر او صلة فان عن یمینه و شماله شیطانین فلیبادر لا یکفاه عن ذلک،هنگامی که کسی از شما تصمیم بر انجام کار خیر یا بخشیدن چیزی به کسی‏گرفت،باید مواظب باشد که در طرف راست و چپ او دو شیطان هستند،بنابراین باید به‏سرعت اقدام کند، مبادا آن دو شیطان(با وسوسه‏های خود)او را از این کار باز دارند».
5-امیر مؤمنان علی علیه السلام می‏فرمایند:«لیس من عادة الکرام تاخیر الانعام (38) ،تاخیر دربخشش از عادت کریمان نیست‏»
6-امام باقر علیه السلام می‏فرمایند:«من هم بشیی‏ء من الخیر فلیعجله فان کل شیی‏ء فیه‏تاخیر فان للشیطان فیه نظرة، کسی که تصمیم بر کار نیکی می‏گیرد،باید شتاب کند،زیرا هرچیزی که در آن تاخیر باشد،شیطان در آن نظر دارد(و با وسوسه‏های خود،تصمیم انسان راتضعیف می‏کند.»
کوتاه سخن این که در برابر کارهای خیر،همیشه موانع و وسوسه‏های شیاطین جن وانس وجود دارد،به همین دلیل هنگامی که مقدمات آن فراهم گردد،باید شتاب کرد،مبادا افراد تنگ نظر،کوتاه فکر و شیطان صفت،سنگهایی در راه آن بیندازند.ضمنا بایدمیان سرعت در انجام کار و عجله مذموم که مربوط به قبل از فراهم شدن مقدمات لازم‏برای انجام کار است،تفاوت گذاشت.
این سخن را با حدیثی از امیر مؤمنان علی علیه السلام پایان می‏دهیم:«لا تؤخر انالة المحتاج‏الی غد،فانک لا تدری ما یعرض لک و له فی غد (39) ،کمک به نیازمندان را به فردا میفکن،زیرا نمی‏دانی فردا برای تو و برای او چه پیش می‏آید(ای بسا!توان تو از میان برود،یا نیاز او»

پیامدهای شوم عجله و شتابزدگی

1-اتلاف وقت و نیرو

این خوی ناپسند،آثار ویرانگری در زندگی فردی و اجتماعی انسان‏ها دارد.
خسارتهایی که از این طریق،دامان انسان را می‏گیرد،فوق العاده زیاد است.از جمله این که نیروها را به هدر می‏دهد و مانع رسیدن به مقصد می‏شود،مثلا،اگر لشکر دشمن‏قصد بلاد اسلام را کند و سپاه اسلام صبر نکند تا لشکر دشمن در موقعیت ضعیف وآسیب‏پذیری قرار گیرند،یا قبل از آن که لشکر اسلام خود را بسیج و آماده کند ونقشه‏های جنگی را ترتیب دهد،به آنها حمله کند،نتیجه‏ای جز شکست و از بین رفتن‏قوای اسلام و به هدر دادن نیروها و جسور شدن دشمن نخواهد داشت.
در کارهای شخصی و فردی نیز همین امر صادق است،زیرا هر حرکت عجولانه،سبب ناکامی و از بین رفتن نیروهاست.
در«محجة البیضاء»حدیث جالبی نقل شده که شاهد گویای گفتار فوق است،در این‏حدیث آمده است:هنگامی که حضرت مسیح علیه السلام متولد شد،شیاطین نزد ابلیس آمدندو گفتند:امروز بتها سرنگون شده‏اند(مگر خبری واقع شده!) ابلیس گفت:آری!حتماحادثه مهمی روی داده است،همین جا باشید تا من تحقیق کنم و بازگردم.ابلیس پروازکرد و تمام اطراف زمین را گردش نمود و چیزی نیافت،جز این که دید حضرت‏عیسی علیه السلام متولد شده و فرشتگان اطراف او حلقه زده‏اند.ابلیس برگشت و به شیاطین خودگفت:دیشب پیامبری متولد شده است.هیچ زنی باردار نشد و وضع حمل نکرد مگر این‏که من حاضر بودم،جز این یکی و شما مایوس باشید از این که بعد از این بت پرستی‏رونقی پیدا کند، ولی(برای گمراه ساختن فرزندان آدم)،از راه عجله و اعمال سبکسرانه‏وارد شوید(تا شیرازه زندگی آنها به هم بریزد) (40)

2-یاس و ناامیدی

از دیگر پیامدهای شوم‏«عجله‏»آن است که هرگاه انسان به خاطر آن ناکام شود،حالت‏یاس و نومیدی به او دست می‏دهد و ای بسا نسبت‏به همه چیز،حتی تقدیر الهی‏بدبین گردد.لذا در حدیث پرمعنایی امام حسن عسکری علیه السلام می‏فرمایند:«لا تعجل علی‏ثمرة لا تدرک و انما تنالها فی اوانها و اعلم ان المدبر لک اعلم بالوقت الذی یصلح‏حالک فیه،فشق بخیرته فی جمیع امورک،یصلح حالک،و لا تعجل بحوائجک قبل‏وقتها فیضیق قلبک و صدرک و یخشاک(یغشاک)القنوط، برای چیدن هیچ میوه‏ای قبل‏از رسیدن آن،عجله مکن،تنها در موقع(مناسبش)به آن خواهی رسید(و بهره خواهی گرفت)
و بدان،کسی که امور تو را تدبیر می‏کند،نسبت‏به وقتی که به صلاح حال توست،آگاهتراست،بنابراین به انتخاب او در همه کارهایت اعتماد کن،تا حال تو اصلاح شود و هرگز برای‏نیازهای خود قبل از رسیدن وقتش‏«عجله‏»نکن که سبب تنگدلی و چیره شدن نومیدی بر تومی‏شود». (41)

3-ندامت و پشیمانی

سومین پیامد شوم‏«عجله‏»ندامت و پشیمانی است که در احادیث گذشته به آن اشاره‏شد.چه بسیارند کسانی که برای انجام کارها،قبل از فراهم شدن زمینه‏ها عجله کرده‏اند ونیروهایشان به هدر رفته و هرگز به مقصد و مقصود خود نایل نشده‏اند،در حالی که اگرکمی خویشتن داری می‏کردند،هرگز به چنان سرنوشتی مبتلا نمی‏شدند و چه بسیارکسانی که به خاطر دستپاچگی به سراغ چیزی رفته‏اند که دشمن جان آنها بوده و آرزومی‏کنند که ای کاش!به سراغ آن نمی‏رفتند.
امیر مؤمنان علی علیه السلام می‏فرمایند:«فکم من مستعجل بما ان ادرکه ود انه لم یدرکه،چه‏بسیارند افرادی که برای چیزی عجله می‏کنند که اگر به آن دست‏یابند(فورا پشیمان می‏شوندو)دوست دارند هرگز به آن نرسیده بودند.» (42)

4-هجوم اندوه و غصه

چهارمین پیامد منفی‏«عجله‏»در کارها،هجوم امواج اندوه و غصه،سوی انسان‏است،زیرا ناکامی‏ها و شکست‏های حاصل از عجله و دستپاچگی در بسیاری از اوقات،بسیار گران تمام می‏شود و انسان را با اندوه فراوان روبرو می‏کند.
حضرت امیر مؤمنان علی علیه السلام در یکی از کلمات قصارش در«غرر الحکم‏»می‏فرمایند:
«العجل قبل الامکان یوجب الغصة (43) ،شتابزدگی پیش از فراهم شدن امکانات،سبب اندوه‏و غصه است‏»

5-فزونی لغزش‏ها

از پیامدهای دیگر سوء آن،لغزش‏های فراوان است،زیرا تصمیم‏گیری صحیح نیازبه تامل و تدبر و دقت فراوان دارد و آن هم به صورت عجولانه و شتابزده امکان‏پذیرنیست و لذا افراد«عجول‏»غالبا گرفتار لغزش‏های مختلفی می‏شوند،چه در تشخیص‏هدف و چه در راه وصول به آن.
امیر مؤمنان علی علیه السلام می‏فرماید:«مع العجل یکثر الزلل،با عجله و شتابزدگی‏لغزش‏های فراوان پیش می‏آید» (44).و نیز می‏فرمایند:«من عجل کثر عثاره،هر کس شتاب‏کند،لغزش او بسیار خواهد بود.» (45)

6-فزونی خطاها

ششمین اثر عجله،«فزونی خطاها»است که می‏تواند با فزونی لغزش‏ها یکی باشد ومی‏تواند دو چیز محسوب شود،(خطا در تشخیص هدف است و لغزش در راه وصول به‏آن)
امیر مؤمنان علی علیه السلام می‏فرمایند:«اصاب متان او کاد،اخطا مستعجل او کاد،افرادخویشتن‏دار یا به مقصد می‏رسند و یا به طور نسبی موفق می‏شوند و افراد عجول گرفتار خطامی‏شوند،یا به طور نسبی خطا می‏کنند» (46)
به هر حال،زیانهای ناشی از عجله و دستپاچگی،بیش از آن است که مردم عادی‏فکر می‏کنند،و جریمه‏ای که انسان‏های عجول به خاطر عجله می‏پردازند،قابل شمارش‏نیست.

ریشه‏های این خوی ناپسند

1-هواپرستی

این خوی ناپسند،مانند بسیاری از رذایل دیگر،قبل از هر چیز از هواپرستی‏سرچشمه می‏گیرد،انسان‏های هواپرست، معمولا برای رسیدن به خواست دل،عجول ودستپاچه‏اند و غالبا هوا و هوس‏ها به آنها اجازه نمی‏دهد،در عواقب امور بیندیشند و راه‏درست را برای رسیدن به مقصد برگزینند،به همین جهت‏خود را به آب و آتش‏می‏زنند و با دستپاچگی به سوی هوس‏های خویش می‏دوند و خود را گرفتار می‏سازند.

2-حب و وابستگی به دنیا

حب دنیا که سرچشمه و راس خطایا و معاصی است،یکی دیگر از عوامل عجله وشتاب است.بنده دنیا چیزی جز دنیا را نمی‏بیند،و گویی چشم و گوش او کور و کرمی‏شود.آتش عشق و شوق دنیا در دل او زبانه می‏کشد و او را با شتاب به دنبال خیالات‏خام می‏فرستد و اغلب بر اثر عجله و شتابکاری،مشکلات و موانع راه را نمی‏بیند و خودرا برای مقابله با آن آماده نمی‏کند و به همین دلیل گرفتار شکست و ناکامی می‏شود.

3-کمی ظرفیت و سعه صدر

از انگیزه‏های دیگر«عجله و شتاب‏»،کمی ظرفیت و سعه صدر است،افراد کم‏ظرفیت معمولا عجولند و صاحبان سعه صدر با تانی و خویشتن‏داری و بردباری گام‏بر می‏دارند و همه چیز را زیر نظر می‏گیرند و با قدرت و قوت در عین خون‏سردی، به‏سوی مقصد پیش می‏روند و به همین دلیل،کمتر گرفتار شکست می‏شوند.
تسویلات شیطان و تزئینات او و فریب‏های دوستان نادان و متملق و دروغگو وحسود و سخن چین،از عوامل مهم شتابزدگی و عجله است.
امام امیر مؤمنان علی علیه السلام می‏فرمایند:«و لا تعجلن الی تصدیق ساع فان الساعی غاش‏و ان تشبه بالناصحین،در تصدیق سخن چینان عجله مکن،زیرا آنها خائنند،هر چند در لباس ناصحان خیر خواه ظاهر شوند» (47)

4-جهل و نادانی

یکی دیگر از عوامل شتابزدگی،جهل و نادانی و سفاهت است،زیرا افراد جاهل ونادان اغلب گرفتار اوهام و پندارهای غلط هستند و به گمان این که مقدمات کار فراهم‏است،خود را در گرداب حوادث می‏افکنند و با ناکامی و شکست روبرو می‏شوند،درحالی که هوشیاران آگاه،تمام جوانب کار را مورد بررسی قرار می‏دهند و با حزم ودوراندیشی و دور از هر گونه شتابزدگی،برنامه ریزی می‏کنند و مطمئنا پیروز می‏شوند.
امیر مؤمنان علی علیه السلام می‏فرمایند:«من الحمق العجلة قبل الامکان،عجله کردن قبل ازفراهم شدن امکانات(انجام کار)،از حماقت است.» (48)

راه‏های درمان

برای مبارزه با این خوی زشت،قبل از هر چیز باید به پیامدهای شوم آن اندیشید وعواقب دردناک عجله و شتابزدگی را مورد توجه قرار داد و حوادث بسیار ناراحت‏کننده‏ای را که بر اثر شتابزدگی در کارها دیده شده،به خاطر آورد و نمونه‏های فراوانی‏که در تاریخ است نیز مورد توجه قرار داد،به یقین با مطالعه در این امور،هر کس به‏خوبی در می‏یابد که عجله و دستپاچگی،نه تنها او را زودتر به مقصد نمی‏رساند،بلکه‏چه بسا به خاطر آن هرگز به مقصد نرسد.
جمله‏هایی مانند:«العجلة من الشیطان‏»و«و العجلة قبل الامکان یوجب الغصة و مع‏العجلة تکون الندامة‏»باید به صورت شعارهایی در زندگی فردی و اجتماعی درآید وهمیشه نصب العین افراد عجول گردد تا با مشاهده آن از عجله باز ایستد و حدیث رسول‏خدا صلی الله علیه و اله را به ذهن خویش بسپارند که فرمود:«شتابزدگی و عجله مردم را به هلاکت‏می‏افکند و اگر مردم آرامش و خونسردی خود را حفظ کنند،هیچ کس در خطر نمی‏افتد» (49)

پى‏نوشتها

1- کهف/ 65- 70.
2- سوره کهف/ آیات 60 تا 82.
3- ص/ 23.
4- ص/ 24.
5- ص/ 24.
6- قلم/ 48 و49.
7- یونس/ 48- 50.
8- در بعضی از روایات آمده است که حضرت یونس علیه السلام سی و سه سال به طور مرتب آنها را سوی خدادعوت می‏کرد ولی آنان ایمان نیاوردند.(به نقل از:نور الثقلین،ج 5،ص 398).
0- طه/ 114.
10- قیامت‏16- 18.
11- انبیاء/ 37.
12- اسراء/ 11.
13- نور الثقلین،ج اول،ص 141.
14- رعد/ 6.
15- مجمع البیان،ج 10،ص 352
16- یونس/ 11.
17- یونس/ 11.
18- با این تفسیر،آیه تقدیری دارد و آن تقدیر چنین است: «و لو یعجل الله للناس اجابة دعوتهم بالشراستعجالهم بالخیر»
19- سجده/ 28.
20- سجده/ 29.
21- سجده/ 30.
22- احقاف/ 35.
23- بحار الانوار،ج 68،ص 340.
24- همان.
25- مجموعه ورام،ص 255.
26- غرر الحکم،ح 9740.
27- بحار الانوار،ج‏67،ص‏339.
28- غرر الحکم،حدیث‏1333.
29- غرر الحکم،حدیث 9095.
30- بحار الانوار،ج 68،ص 338.
31- غرر الحکم،حدیث 1950.
32- بحار الانوار،ج 75،ص‏43.
33- نهج البلاغه،خطبه 5.
34- نهج البلاغه،نامه‏53(فرمان مالک اشتر).
35- اصول کافی،ج 2،ص 142.
36- میزان الحکمة،ج 1،حدیث 5381.
37- اصول کافی،ج 2،ص 142.
38- غرر الحکم،حدیث‏7489.
39- غرر الحکم،حدیث 10364.
40- المحجة البیضاء،ج 5،ص 61.
41- بحار الانوار،ج 75،ص‏379.
42- نهج البلاغه،خطبه 150.
43- غرر الحکم،حدیث‏1333.
44- غرر الحکم،حدیث 9740.
45- همان.حدیث 7838.
46- غرر الحکم،حدیث 1290.
47- نهج البلاغه،نامه‏53.
48- غرر الحکم،حدیث 9394.
49- بحار الانوار،ج 68،ص 340.

منبع:اخلاق در قرآن، ج2،حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(دامت برکاته)
جمعه 21/1/1388 - 7:23
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته