• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 152
تعداد نظرات : 212
زمان آخرین مطلب : 5322روز قبل
دانستنی های علمی

روزی مرد جوانی وسط شهری ایستاده بود و ادعا می كرد كه زیبا ترین قلب را درتمام آن منطقه دارد.


جمعیت زیاد جمع شدند. قلب او كاملاً سالم بود و هیچ خدشه‌ای بر آن وارد نشده بود و همه تصدیق كردند كه قلب او به راستی زیباترین قلبی است كه تاكنون دیده‌اند. مرد جوان با كمال افتخار با صدایی بلند به تعریف قلب خود پرداخت.


ناگهان پیر مردی جلوی جمعیت آمد و گفت كه قلب تو به زیبایی قلب من نیست. مرد جوان و دیگران با تعجب به قلب پیر مرد نگاه كردند قلب او با قدرت تمام می‌تپید اما پر از زخم بود. قسمت‌هایی از قلب او برداشته شده و تكه‌هایی جایگزین آن شده بود و آنها به راستی جاهای خالی را به خوبی پر نكرده بودند برای همین گوشه‌هایی دندانه دندانه درآن دیده می‌شد. در بعضی نقاط شیارهای عمیقی وجود داشت كه هیچ تكه‌ای آن را پرنكرده بود، مردم كه به قلب پیر مرد خیره شده بودند با خود می‌گفتند كه چطور او ادعا می‌كند كه زیباترین قلب را دارد؟
مرد جوان به پیر مرد اشاره كرد و گفت تو حتماً شوخی می‌كنی؛ قلب خود را با قلب من مقایسه كن؛ قلب تو فقط مشتی رخم و بریدگی و خراش است .


پیر مرد گفت: درست است. قلب تو سالم به نظر می‌رسد اما من هرگز قلب خود را با قلب تو عوض نمی‌كنم. هر زخمی نشانگر انسانی است كه من عشقم را به او داده‌ام، من بخشی از قلبم را جدا كرده‌ام و به او بخشیده‌ام. گاهی او هم بخشی از قلب خود را به من داده است كه به جای آن تكه‌ی بخشیده شده قرار داده‌ام؛ اما چون این دو عین هم نبوده‌اند گوشه‌هایی دندانه دندانه در قلبم وجود دارد كه برایم عزیزند؛ چرا كه یاد‌آور عشق میان دو انسان هستند. بعضی وقتها بخشی از قلبم را به كسانی بخشیده‌ام اما آنها چیزی از قلبشان را به من نداده‌اند، اینها همین شیارهای عمیق هستند. گرچه دردآور هستند اما یاد‌آور عشقی هستند كه داشته‌ام. امیدوارم كه آنها هم روزی بازگردند و این شیارهای عمیق را با قطعه‌ای كه من در انتظارش بوده‌ام پركنند، پس حالا می‌بینی كه زیبایی واقعی چیست؟
مرد جوان بی هیچ سخنی ایستاد، در حالی كه اشك از گونه‌هایش سرازیر می‌شد به سمت پیر مرد رفت از قلب جوان و سالم خود قطعه‌ای بیرون آورد و با دستهای لرزان به پیر مرد تقدیم كرد پیر مرد آن را گرفت و در گوشه‌ای از قلبش جای داد و بخشی از قلب پیر و زخمی خود را به جای قلب مرد جوان گذاشت .


مرد جوان به قلبش نگاه كرد؛ دیگر سالم نبود، اما از همیشه زیباتر بود زیرا كه عشق از قلب پیر مرد به قلب او نفوذ كرده بود...

شنبه 30/9/1387 - 8:44
دانستنی های علمی

سنگی که طاقت ضربه های تیشه رو نداره تندیسی زیبا نمی شه.فقط یکبار فرصت داری تا از وجودت تندیس بسازی ،پس از زخم تیشه خسته نشو
-------------------------------------------
و خدا ما را در بین این همه کره کهکشانی قرار داد در حالی که در آنها هیچ جانی وجود ندارد من وتو محصول دنیایی هستیم که برای خودش معجزه ای است
---------------------
به تکرار غریبانه ترین جمله قرن و به توان ابدیت دوستت دارم
-------------------------------------------
وفای بی وفایان کرده پیرم ، برم یار وفاداری بگیرم ، اگر یار وفاداری نگیرم ، سر قبر وفاداران بمیرم
-------------------------------------------
اگه می‌دونستی قطره بارون وقت دور شدن از ابرا چه حسی داشت، اگه می‌دونستی یه بندر وقت رفتن كشتیها چه تنها میشه ، اگه می‌دونستی درخت كاج وقت پر كشیدن پرنده‌ها چه غمگین میشه اگه می‌دونستی رفتنت چه آتیشی به جونم كشید اون وقت این قدر راحت نمی‌گفتی :خداحافظ
-------------------------------------------
دو بیتی در دوبیتی مست هستم. به قول تو كمی هم پست هستم. اگر از عاشقی جرمی است. ما را بدان با تو یكی هم دست هستم
-------------------------------------------
تحمل تنهایی از گدایی دوست داشتن آسان‏تر است، تحمل اندوه از گدایی شادی راحت‏تر است بهتر است انسان بمیرد تا به گدایی زندگی برخیزد
-------------------------------------------
تو بازی قلبهابرنده ای وجود نداره با فکرت بازی کن
--------------------
ما در ره دوست نقص پیمان نکنیم...گرجان طلبید دریغ از جان نکنیم... دنیا گر از زیبارویان لبریز شود... ما پشت به دوستان قدیمی نکنیم
------------------------------------------------------------------
شاید زندگی آن جشنی نباشد که آرزویش را داشتی ؛ اما حال که به آن دعوت شدی تا میتوانی زیبا برقص
-------------------------------------------
لوتی ترین اس ام اس سال : قرمزی چشاتیم؛ نفازولین بریزفناشیم
------------------------------
آبشار با اینهمه زیبائی اش فرو می ریزد چه برسد به من، چه برسد به تو
------------------------------
دوستت دارم عزیزم خیلی خیلی خیلی ، خیلی ها میگن اگه به معشوقت زیاد بگی دوستت دارم اون زود تو را از یاد می بره و به کس دیگری عشق می ورزد، ولی من به تو اطمینان دارم پس دوستت
دارم


----------------------------------------

فرداهایی که هیچ وقت نمیرسند هم بهانه خوبی است برای امیدوار بودن،برای زندگی بهتر داشتن،برای یک نفس راحت کشیدن،خدایا شکر.
----------------------------------------
سخت است هنگام وداع ؛ آنگاه که در می یابی چشمانی که در حال عبور است ، پاره ای از وجود تو را نیزبا خود خواهدبرد
-------------------------------------------
اندکی عاشقانه تر زیر این باران بمان ، ابر را بوسیده ام تا بوسه بارانت کنم
-------------------------------------------
دوست دارم همیشه ازتو بنویسم بی انكه در جستجوی قافیه ها باشم بی انكه واژه ها را انتخاب كنم دوست دارم از تو بنویسم كه میدانم هنوز دوستم داری و هر سپیده دم یك سبد مهربانی از تودریافت میكنم
-------------------------------------------
چه انتظار عجیبی!! تو بین منتظران هم عزیز من چه غریبی
عجیب‌تر كه چه آسان ، نبودنت شده عادت
نه كوششی نه وفایی ؛ فقط نشسته و گوییم : خدا كند كه بیایی
-------------------------------------------
نامه نوشتن یعنی عریان کردن خویشتن در برابر اشباح واین همان چیزی است که اشباح با ولع وآزمندی به انتظارش نشسته اند . بوسه های مکتوب به مقصد نمیرسند ! زیرا به مقصد نرسیده اشباح در میانه راه آنها را می نوشند.ای کاش این فاصله ها نبودند تا لبهایت را غرق بوسه میکردم
-------------------------------------------
دوست دارم شب رابه غم سر کنم ٬ دفتری را از اشک چشمم تر کنم ،
نام آن دفتر نهم دیوان عشق ٬ عشق را عنوان آن دفتر کنم
-------------------------------------------
دوستی فصل قشنگی است پر از لاله سرخ ٬ دوستی تلفیق شعور من و توست
دوستی رنگ قشنگی است به رنگ خدا ٬ دوستی حس عجیبی است میان آفتاب وآب
-------------------------------------------
خدا زمین را مدور آفرید تا به انسان بگوید همان لحظه ای که تصور می کنی به آخر دنیا رسیده ای، درست در نقطه آغازهستی
-------------------------------
عشق ان چیزی است که بیشتر از هر چیزی داشتنش را دوست داریم وبیشتر از هر چیزی دادنش را دوست داریم وهیچکس در نمی یابد که عشق همان چیزی است که همواره داده می شود و پذیرفته نمی شود  
-------------------------------------------
ای چراغ دل تاریكم ازاین خانه مرو، آشنای تو منم بر در بیگانه مرو، شمع من باش و بمان نور ز تو اشك زمن، جانفشان تو منم در بر پروانه مرو، سوختی جان مرا آه مكن، اشك مریز، از بر عاشق دلداده غریبانه مرو
-------------------------------------------
1)یكی دلش به 100 دلبنده 2) یكی 100 دل به یه دل میبنده 3) یكی دل به یه دل میبنده و تا آخرش پابنده 4) یكی هر بار به یكی دل میبنده 5) یكی دل میبنده تا بخنده 6) یكی دلش آكبنده مونده به كی دل ببنده 7) حالا تو دلت شماره چنده؟؟؟
-------------------------------------------
دیشب در قلبم زمین لرزه ای به وسعت ٨ ریشتر اتفاق افتاد آنقدر شدید که حتی انعکاس آن را در مغزم نیز احساس کردم تمام مویرگ ها ، سرخرگ ها و سیاهرگ های من در هم تنید درختان و ساختمانهای قلبم فرو ریخت خون هم چو سیلی در بدنم جاری گشت و هزاران بلاهای دیگر....اما تو چه ساده از همه این حوادث گذشتی فقط به خاطر. فقط به خاطر یک آبادی دیگر
-------------------------------------------
اگه بی هوا کسی وارد زندگیت شد ؛ بدون کار "خدا" بوده ! , اگه بی محابا دلها قبل از دستها بهم گره خورد ؛ بدون کار "خدا" بوده ! , اگه گریه هات تو خنده غفلت دیگران شنیده نشد تا خرد نشی ؛ بدون تنها محرمت "خدا" بوده ! , حالا هم اگه دلت شکسته و بغض تنهائی خفه ات کرده ؛ شک نکن تنها مرحمت "خداست" که ؛ از سر تواضع یه بهونه واسه نوازشت گیر آورده
-------------------------------------------
آدمها در دو حالت همدیگر را ترك می كنند: اول اینكه احساس كنند كسی دوستشون نداره ودوم اینكه احساس كنند یكی خیلی دوستشون
داره
-----------------------

در مصر شوریده ای بود و می گفت : در طریقت اگر عاشقیدر غم عشق بمیرد عجب نیست . عجب آنست که در سوز عشق یک روز زنده بماند.
-------------------------------------------
عشق حقیقی مثل روح است افراد زیادی درباره ی آن صحبت میکنند ولی تعداد کمی محدودی آن را دیده اند.
-------------------------------------------
مهم نیست كه چند بهار در كنار هم زندگی كنیم،مهم این است كه یادمان باشد عمرمان كوتاه است .
در پایان زندگی،خیلی از ما خواهیم گفت:
كاش فقط چند لحظه بیشتر فرصت داشتیم تا خوب به هم نگاه كنیم !
-------------------------------------------
دل به دلداران سپردن کارهر دلدار نیست. من به تو جان می سپارم دل که قابل دار نیست
-------------------------------------------
من عطر یاس خوشبو ندارم/درباغ رویا شب بو ندارم/قایق زیاد است اما برای به تو رسیدن پارو ندارم/به تو رسیدن شاید طلسم است /من هم چراغ جادو ندارم
-------------------------------------------
مثل شقایق زندگى كن:كوتاه اما زیبا
مثل پرستو كوچ كن:فصلى اما هدفمند
مثل پروانه بمیر:دردناك اما...عاشق
-------------------------------------------
ای شمع آهسته بسوز كه شب دراز است ، ای اشك آهسته بریز كه غم زیاد است
-------------------------------------------
نگاهی كردی و از خود نگرانم كردی
نگران ،پیش نگاه دگرانم كردی
من نظر باز نبودم،تو به یك چشم زدن
در چراگاه نظر،چشم چرانم كردی
-------------------------------------------
دوست داشتن مثل بازی الاکلنگ می مونه. اونی که عاشقتره همیشه خودش رو پایین نگه می داره تا عشقش از بالابودن لذت ببره
------------------------
گاهی آنقدر غرق آرزو هستی که فراموش می کنی خودت آرزوی کسی هستی
------------------------
خداوندا! دستانم خالی اند و دلم غرق درآرزوها
یا به قدرت بی کرانت دستانم را توانا گردان، یا دلم را از آرزوهای دست نیافتنی خالی کن
----------------------------- 
هر گلی پاسخ زمین است به آفتاب
زمستانی نباش که بلرزانی
تابستانی نباش به بسوزانی
بهاری باش که برویانی
------------------------- 
زنده بودن را به بیداری بگذرانیم که سالها به اجبار خواهیم خفت
دکتر علی شریعتی
----------------------
مردم این شهر غریبن،میخوام برگردم
قصدشون فریبه ، میخوام برگردم
یه نفر بود که دل به نگاهش بستم
نگاهش سردو غریبه، میخوام برگردم
---------------------------------------
نیمکت چوبی کهنه نم گرفته زیر بارون
زیر سقف بی قرار شاخه های بیدمجنون
ابر بی طاقت پاییز مثل من چه بی ستارست
مثل من شکسته از این نامه های پاره پارست
----------------------------------------
طوفان باهمه ی شدت خود به سکون و آرامش منتهی میشود و حتی در بحبوحه ی شدت خود در جستجوی آرامش است
من نیز همه ی عصیانم به عشق تو ختم میشود و یگانه فریاد درونم این است که تورا...تنهاتورا
----------------------------------------
وقتی با 1 انگشت به سمت کسی اشاره می کنی و مسخرش میکنی اگه خوب به دستت دقت کنی 3 تا انگشتت به سمت خودته
----------------------------------------
انسانها یک به یک در خاک رفتند یکی شاد و یکی غمناک رفتند .چون باید رفت از این خاک خوشا آنها که مثل گل پاک رفتند
----------------------------------------
کاش میشد سرنوشت خویش را از سر نوشت
کاش می شد اندکی تاریخ را بهتر نوشت
کاش می شد پشت پا زد بر تمام زندگی
داستان عمر خود را گونه ای دیگر نوشت
----------------------------------------
همه در زندگی شطرنج بازیم
نباید بی جهت هرسو بتازیم
اگر تکنیک دلها را بدانیم
همیشه برده و هرگز نبازیم
----------------------------------------
اگر با گریه دریایی بسازم
اگر با خنده رویایی بسازم
اگر خنده شود در من فراموش
اگر گریه شود با من هم آغوش
تو را هرگز نخواهم كرد فراموش
----------------------------------------
آدما از آدما دلگیر میشن ، آدما از آدما زود سیر میشن
آدما رو عشقشون پا میذارن ، آدما آدمو تنها میذارن ...
----------------------------------------
همه وقتی از زندگی خسته میشن میگن خدا نفسمو بگیر
ولی من هیچ وقت اینو نمی تونم بگم ، آخه تو نفس منی
----------------------------------------
وقتی ناله های خرد شدنت زیر پای باران نوای دل انگیزی شد چه فرقی می كند برگ سبز كدام درختی
----------------------------------------
ای كه از یار وفا می طلبی یار كجاست؟
همه یارند ولی یار وفا دار كجاست
----------------------------------------
گونی گونی دوستت دارم
ولی قربونت گونی هاشو پس بده مال مردمه
----------------------------------------
اتل متل ستاره ، گلم دوسم نداره ! نه اس ام اس نه یک زنگ ، دلم براش شده تنگ
----------------------------------------
مرز عشق این روزها شباهت زیادی به آدامس داره:
اول شیرین ، بعد دوست داشتی ، سپس تكراری و خسته كننده و در آخر دور انداختنی
----------------------------------------
گاهی وقتا زندگی كردن پرنده ها توی قفس از هر كاری بهتره
به شرطی كه اون پرنده تو باشی و اون قفس دل یارت
----------------------------------------
وقتی که میگویی دوستت دارم اول روی این جمله فکر کن شاید نوری را روشن کنی که خاموش کردن آن به خاموش شدن او ختم
شود

----------------------------------------
تحملی که داده بودی داره تموم میشه
مگه نگفتی همه جا مال منی تا همیشه
دلم داره شور میزنه این دل رو بی خبر نذار
توروخدا با خوبی هات روی هیچ دلی اثر نذار
----------------------------------------
به تو عادت دارم
مثل پروانه به آتش، مثل عابد به عبادت
و تو هر لحظه كه از من دوری، من به ویرانگری فاصله می اندیشم
در كتاب احساس واژه فاصله یك فاجعه معنا شده است
تو توانایی آنرا داری كه به این فاجعه پایان بخشی
-----------------------
چه زیبا! گفتم دوستت دارم !چه صادقانه پذیرفتی! چه فریبنده ! آغوشم برایت باز شد !چه ابلهانه! با تو خوش بودم !چه كودكانه ! همه چیزم شدی ! چه زود ! به خاطر یك كلمه مرا ترك كردی ! چه ناجوانمردانه ! نیازمندت شدم ! چه حقیرانه! واژه غریبه خداحافظی به من آمد! چه بیرحمانه! من سوختم...
----------------------------------------
سرنوشت تصمیم میگیرد كه تو در زندگی با چه كسی ملاقات كنی اما تنها قلب توست كه می تواند تصمیم بگیرد چه كسی در زندگی تو باقی میماند
.
----------------------------------------
هر لحظه یادت میكنم شاید تو هم یادم كنی، همواره در فكر توام با یك نگاه شادم كنی، هرگز ندیدم از كسی لبخند زیبای تو را هرگز نمیگیرد كسی در قلب من جای تو را
...
----------------------------------------
مهم نبوده سوختنم، دور از تو پرپر زدنم، مهم تو بودی عشق من، نه قصه شكستنم، به افتخار عشق تو میگم كه بازنده منم
...
----------------------------------------
یه هیزم شکن وقتی خسته میشه که تبرش کُند بشه! نه این که هیزمش زیاد باشه . تبر ما انسانها باورهامونه نه آرزوهامون

----------------------------------------
به نام خدایی كه هستی را با مرگ ، دوستی رابی رنگ ، زندگی را با رنگ ،‌عشق را رنگارنگ ، رنگین كمان را هفت رنگ ، شاپرك را صد رنگ ... و من را دلتنگ دوستان آفرید ...
----------------------------------------

شمع دانی به دم مرگ به پروانه چه گفت؟ گفت ای عاشق بیچاره فراموش شوی... سوخت پروانه ولی خوب جوابش را داد گفت طولی نکشد نیز تو خاموش شوی
----------------------------------------
هرگاه در وادی زندگی از غروب غم های بی عاطفه خسته شدی به یاد من باش كه دلم به یادتوست
----------------------------------------
گوهر خویش را مکن تقدیم هر ناقابلی
صبر کن پیدا شود گوهر شناس
قابلی

----------------------------------------

عده ای مثل قرص جوشانند؛ در لیوان آب كه بیاندازیشان طوری غلیان كرده و كف می كنند كه سر می رونداما كافی است كمی صبر كنی بعد می بینی كه از نصف لیوان هم كمترند
---------------------------------------
من چه كنم خیال تو منو رها نمی كنه
اما دلت به وعده هاش یه كم وفا نمی كنه
من ندیدم كسی روكه مثل تو موندگار باشه
آدم خودش رو كه تو دل اینجوری جا نمیكنه
----------------------------------------
هركه را از دست میدهیم بی آنكه بخواهیم پاره ای از وجود ما را میبرد پس سعی كن كمتر از دست بدهی تا وجودت صد تكه نشود
----------------------------------------
تو که از کوچه ی مشتاق دلم می گذری
کوچه بن بست است باید دوربزنی
----------------------------------------
هر وقت تو زندگی رسیدی به جایی که یه در بزرگ با یه قفل گنده داره اصلا نترس
چون اگه قرار بود باز نشه به جای در، دیوار میذاشتن
----------------------------------------
گاهی وقتها از نردبان بالا می روی تا دستان خدا را بگیری
غافل از اینکه خدا پایین ایستاده و نردبان را محکم گرفته که تو نیفتی
----------------------------------------
ز مرگم هیچ نمیترسم اگر دنیا سرم ریزد، از این ترسم که بعد از من گلم را دیگری بوسد

پنج شنبه 28/9/1387 - 11:29
دانستنی های علمی

از میان ضرب‌المثل‌های ملل مختلف و همین طور سخنان شخصیت‌های بزرگ جهان پیرامون ازدواج شصت مورد را انتخاب كرده‌ایم. بسیاری از این حرف‌ها جنبه شوخی و مزاح دارد اما تعداد دیگری از آنها شاید وصف حال من و شما باشد! همین طور قسمت دیگری از این گفته‌ها می تواند برای عده‌ای حكم كلید راهنما را داشته باشد...


60 نکته در مورد ازدواج


1-هنگام ازدواج بیشتر با گوش‌هایت مشورت كن تا با چشم‌هایت. (ضرب‌المثل آلمانی)

2- مردی كه به خاطر ”پول ” زن می‌‌گیرد، به نوكری می‌رود. (ضرب‌المثل فرانسوی )

3- لیاقت داماد، به قدرت بازوی اوست. (‌ضرب‌المثل چینی)

4- زنی سعادتمند است كه مطیع ”شوهر” باشد. (ضرب‌المثل یونانی)

5- زن عاقل با داماد ”بی‌پول ” خوب می‌سازد. (ضرب‌المثل انگلیسی)

6- زن مطیع فرمانروای قلب شوهر است. (ضرب‌المثل انگلیسی)

7- زن و شوهر اگر یكدیگر را بخواهند در كلبه‌ی خرابه هم زندگی می‌كنند. (ضرب‌المثل آلمانی)

8- داماد زشت و با شخصیت به از داماد خوش‌صورت و بی‌لیاقت. (ضرب‌المثل لهستانی)

9- دختر عاقل، جوان فقیر را به پیرمرد ثروتمند ترجیح می‌دهد. (ضرب‌المثل ایتالیایی)

10- داماد كه نشدی از یك شب شادمانی و عمری بداخلاقی محروم گشته‌ای. (ضرب‌المثل فرانسوی)

11- دو نوع زن وجود دارد؛ با یكی ثروتمند می‌شوی و با دیگری فقیر. (ضرب‌المثل ایتالیایی)

12- در موقع خرید پارچه حاشیه آن را خوب نگاه كن و در موقع ازدواج درباره مادر عروس تحقیق كن. (ضرب‌المثل آذربایجانی)

13- برای یافتن زن می‌ارزد كه یك كفش بیشتر پاره كنی. (ضرب‌المثل چینی)

14- تاك را از خاك خوب و دختر را از مادر خوب و اصیل انتخاب كن. (ضرب‌المثل چینی)

15- اگر خواستی اختیار شوهرت را در دست بگیری اختیار شكمش را در دست بگیر. (ضرب‌المثل اسپانیایی)

16- اگر زنی خواست كه تو به خاطر پول همسرش شوی با او ازدواج كن اما پولت را از او دور نگه‌دار. (ضرب‌المثل تركی)

17- ازدواج مقدس‌ترین قراردادها محسوب می‌شود. (ماری آمپر)

18- ازدواج مثل یك هندوانه است كه گاهی خوب می‌شود و گاهی هم بسیار بد. (ضرب‌المثل اسپانیایی)

19- ازدواج، زودش اشتباهی بزرگ و دیرش اشتباه بزرگتری است. (ضرب‌المثل فرانسوی)

20- ازدواج كردن و ازدواج نكردن هر دو موجب پشیمانی است. (سقراط)

21- ازدواج مثل اجرای یك نقشه جنگی است كه اگر در آن فقط یك اشتباه صورت بگیرد جبرانش غیرممكن خواهد بود. (بورنز)

22- ازدواجی كه به خاطر پول صورت گیرد، برای پول هم از بین می‌رود. (رولاند)

23- ازدواج همیشه به عشق پایان داده است. (ناپلئون)

24- اگر كسی در انتخاب همسرش دقت نكند، دو نفر را بدبخت كرده است. (محمد حجازی)

25- انتخاب پدر و مادر دست خود انسان نیست، ولی می‌توانیم مادر شوهر و مادر زنمان را خودمان انتخاب كنیم. (خانم پرل باك)

26- با زنی ازدواج كنید كه اگر ”مرد ” بود، بهترین دوست شما می‌شد . (بردون)

27- با همسر خود مثل یك كتاب رفتار كنید و فصل‌های خسته‌كننده او را اصلاً نخوانید. (سونی اسمارت)

28- برای یك زندگی سعادتمندانه، مرد باید ”كر” باشد و زن ”لال”. (سر وانتس)

29- ازدواج بیشتر از رفتن به جنگ ”شجاعت” می‌خواهد. (كریستین)

30- تا یك سال بعد از ازدواج، مرد و زن زشتی‌های یكدیگر را نمی‌بینند. (اسمایلز)

31- پیش از ازدواج چشم‌هایتان را باز كنید و بعد از ازدواج آنها را روی هم بگذارید. (فرانكلین)

32- خانه بدون زن، گورستان است. (بالزاك)

33- تنها علاج عشق، ازدواج است. (آرت بوخوالد)

34- ازدواج پیوندی است كه از درختی به درخت دیگر بزنند، اگر خوب گرفت هر دو ”زنده” می‌شوند و اگر ”بد” شد هر دو می‌میرند. (سعید نفیسی)

35- ازدواج عبارتست از سه هفته آشنایی، سه ماه عاشقی، سه سال جنگ و سی سال تحمل! (تن)

36- شوهر ”مغز” خانه است و زن ”قلب” آن . (سیریوس)

37- عشق، سپیده‌دم ازدواج است و ازدواج شامگاه عشق. (بالزاك)

38- قبل از ازدواج درباره تربیت اطفال شش نظریه داشتم، اما حالا شش فرزند دارم و دارای هیچ نظریه‌ای نیستم. (لرد لوچستر)

39- مردانی كه می‌كوشند زن‌ها را درك كنند، فقط موفق می‌شوند با آنها ازدواج كنند. (بن بیكر)

40- با ازدواج، مرد روی گذشته‌اش خط می كشد و زن روی آینده‌اش. (سینكالویس)

41- خوشحالی‌های واقعی بعد از ازدواج به دست می‌آید . (پاستور)

42- ازدواج كنید، به هر وسیله‌ای كه می‌توانید. زیرا اگر زن خوبی گیرتان آمد بسیار خوشبخت خواهید شد و اگر گرفتار یك همسر بد شوید فیلسوف بزرگی می‌شوید. (سقراط)

43- قبل از رفتن به جنگ یكی دو بار و پیش از رفتن به خواستگاری سه بار برای خودت دعا كن. (یك دانشمند لهستانی)

44- مطیع مرد باشید تا او شما را بپرستد. (كارول بیكر)

45- من تنها با مردی ازدواج می‌ كنم كه عتیقه‌شناس باشد تا هر چه پیرتر شدم، برای او عزیزتر باشم. (آگاتا كریستی)

46- هر چه متأهلان بیشتر شوند، جنایت‌ها كمتر خواهد شد. (ولتر)

47- هیچ چیز غرور مرد را به اندازه‌ی شادی همسرش بالا نمی‌برد، چون همیشه آن را مربوط به خودش می‌داند . (جانسون)

48- زن ترجیح می‌دهد با مردی ازدواج كند كه زندگی خوبی نداشته باشد، اما نمی‌تواند مردی را كه شنونده خوبی نیست، تحمل كند. (كینهابارد)

49- اصل و نسب مرد وقتی مشخص می‌شود كه آنها بر سر مسائل كوچك با هم مشكل پیدا می‌كنند. (شاو)

50- وقتی برای عروسی‌ات خیلی هزینه كنی، مهمان‌هایت را یك شب خوشحال می‌كنی و خودت را عمری ناراحت! (روزنامه‌نگار ایرلندی)

51 – هیچ زنی در راه رضای خدا با مرد ازدواج نمی‌كند. (ضرب‌المثل اسكاتلندی)

52 – با قرض اگر داماد شدی با خنده خداحافظی كن. (ضرب‌المثل آلمانی)

53 – تا ازدواج نكرده‌ای نمی‌توانی درباره‌ی آن اظهار نظر كنی. (شارل بودلر)

54 – دوام ازدواج یك قسمت رویِ محبت است و نُه قسمتش روی گذشت از خطا. (ضرب‌المثل اسكاتلندی)

55 – ازدواج پدیده‌ای است برای تكامل مرد. (مثل سانسكریت)

56 – زناشویی غصه‌های خیالی و موهوم را به غصه نقد و موجود تبدیل می‌كند . (ضرب‌المثل آلمانی)

57 – ازدواج قرارداد دو نفره ای است كه در همه دنیا اعتبار دارد. (مارك تواین)

58 – ازدواج مجموعه‌ای از مزه‌هاست هم تلخی و شوری دارد؛ هم تندی و ترشی و شیرینی و بی‌مزگی. (ولتر)

60 – تا ازدواج نكرده‌ای نمی‌توانی درباره آن اظهار نظر كنی. (شارل بودلر)

پنج شنبه 28/9/1387 - 11:27
دانستنی های علمی

Amir al-Muminin, peace be upon him, said:

امیرالمومنین (ع) فرمود:

Generosity is that which is by one"s own initiative, because giving on being asked is either out of self-respect or to avoid rebuke.

سخاوت آن است كه تو آغاز كنی، زیرا آنچه با درخواست داده شود یا از روی شرم، و یا از بیم سخن ناپسند شنیدن است

There is no wealth like wisdom, no destitution like ignorance, no inheritance like refinement and no support like consultation.

هیچ بی‌نیازی چون عقل، و هیچ فقری چون نادانی نیست، هیچ ارثی چون ادب، و هیچ پشتیبانی چون مشورت نیست

Patience is of two kinds, patience over what pains you, and patience against what you covet.

شكیبایی دو گونه است، شكیبایی بر آنچه خوش نمیداری و شكیبایی از آن چه دوست می ‌داری

With wealth a strange land is homeland, while with destitution even homeland is a strange land.

بی‌نیازی در غربت، چون در وطن بودن و تهیدستی در وطن غربت است

Contentment is wealth that does not diminish.

قناعت ثروتی است كه پایان نمی‌پذیرد

پنج شنبه 28/9/1387 - 11:23
دانستنی های علمی

روزی لقمان به پسرش گفت :

ای فرزند ٬ من در زندگی چهارصد هزار نکته آموختم و از آن ۸۰۰ نکته را انتخاب کردم و از آن ۸ نکته که به نظرم افضل و اهم بقیه بود انتخاب کردم و آن این است :

دو چیز را هرگز فراموش نکن :       خدا را و مرگ را .

دو چیز را همیشه فراموش کن :    نیکی تو به دیگران را و بدی دیگران نسبت به خودت را .

و چهار نکته زیر را بیش از پیش مراقبت کن :

بر سفره ای وارد شدی شکم نگهدار - بر مجلسی وارد شدی زبان نگهدار

بر خانه ای وارد شدی چشم نگهدار - بر نماز وارد شدی دل نگهدار

پنج شنبه 28/9/1387 - 10:43
دانستنی های علمی

موش ازشكاف دیوار سرك كشید تا ببیند این همه سروصدا برای چیست . مرد مزرعه دار تازه از شهر رسیده بود و بسته ای با خود آورده بود و زنش با خوشحالی مشغول باز كردن بسته بود .
موش لب هایش را لیسید و با خود گفت :« كاش یك غذای حسابی باشد .»
اما همین كه بسته را باز كردند ، از ترس تمام بدنش به لرزه افتاد ؛ چون صاحب مزرعه یك تله موش خریده بود .
موش با سرعت به مزرعه برگشت تا این خبر جدید را به همه ی حیوانات بدهد . او به هركسی كه می رسید ، می گفت :« توی مزرعه یك تله موش آورده اند، صاحب مزرعه یك تله موش خریده است . . . »
مرغ با شنیدن این خبر بال هایش را تكان داد و گفت : « آقای موش ، برایت متأسفم . از این به بعد خیلی باید مواظب خودت باشی ، به هر حال من كاری به تله موش ندارم ، تله موش هم ربطی به من ندارد .»
میش وقتی خبر تله موش را شنید ، صدای بلند سرداد و گفت : «آقای موش من فقط می توانم دعایت كنم كه توی تله نیفتی ، چون خودت خوب می دانی كه تله موش به من ربطی ندارد. مطمئن باش كه دعای من پشت و پناه تو خواهد بود .»
موش كه از حیوانات مزرعه انتظار همدردی داشت ، به سراغ گاو رفت . اما گاو هم با شنیدن خبر ، سری تكان داد و گفت : « من كه تا حالا ندیده ام یك گاوی توی تله موش بیفتد.!» او این را گفت و زیر لب خنده ای كرد ودوباره مشغول چرید شد.
سرانجام ، موش ناامید از همه جا به سوراخ خودش برگشت و در این فكر بود كه اگر روزی در تله موش بیفتد ، چه می شود؟
در نیمه های همان شب ، صدای شدید به هم خوردن چیزی در خانه پیچید . زن مزرعه دار بلافاصله بلند شد و به سوی انباری رفت تا موش را كه در تله افتاده بود ، ببیند .
او در تاریكی متوجه نشد كه آنچه در تله موش تقلا می كرده ، موش نبود ، بلكه یك مار خطرناكی بود كه دمش در تله گیر كرده بود . همین كه زن به تله موش نزدیك شد ، مار پایش را نیش زد و صدای جیغ و فریادش به هوا بلند شد. صاحب مزرعه با شنیدن صدای جیغ از خواب پرید و به طرف صدا رفت ، وقتی زنش را در این حال دید او را فوراً به بیمارستان رساند. بعد از چند روز ، حال وی بهتر شد. اما روزی كه به خانه برگشت ، هنوز تب داشت . زن همسایه كه به عیادت بیمار آمده بود ، گفت :« برای تقویت بیمار و قطع شدن تب او هیچ غذایی مثل سوپ مرغ نیست .»
مرد مزرعه دار كه زنش را خیلی دوست داشت فوراً به سراغ مرغ رفت و ساعتی بعد بوی خوش سوپ مرغ در خانه پیچید.
اما هرچه صبر كردند ، تب بیمار قطع نشد. بستگان او شب و روز به خانه آن ها رفت و آمد می كردند تا جویای سلامتی او شوند. برای همین مرد مزرعه دار مجبور شد ، میش را هم قربانی كند تا باگوشت آن برای میهمانان عزیزش غذا بپزد .
روزها می گذشت و حال زن مزرعه دار هر روز بدتر می شد . تا این كه یك روز صبح ، در حالی كه از درد به خود می پیچید ، از دنیا رفت و خبر مردن او خیلی زود در روستا پیچید. افراد زیادی در مراسم خاك سپاری او شركت كردند. بنابراین ، مرد مزرعه دار مجبور شد ، از گاوش هم بگذرد و غذای مفصلی برای میهمانان دور و نزدیك تدارك ببیند .
حالا ، موش به تنهایی در مزرعه می گردید و به حیوانان زبان بسته ای فكر می كرد كه كاری به كار تله موش نداشتند!
نتیجه ی اخلاقی : اگر شنیدی مشكلی برای كسی پیش آمده است و ربطی هم به تو ندارد ، كمی بیشتر فكر كن. شاید خیلی هم بی ربط نباشد !

شنبه 23/9/1387 - 10:23
دانستنی های علمی

کسانی که به طرف عقربهای ساعت امضاء می كنند انسان های منطقی هستند

كسانی كه بر عكس عقربه های ساعت امضاء می كنند دیر منطق را قبول می كنند و بیشتر غیر منطقی هستند

كسانی كه از خطوط عمودی استفاده می كنند لجاجت و پافشاری در امور دارند

كسانی كه از خطوط افقی استفاده می كنند انسان های منظّم هستند

كسانی ك با فشار امضاء می كنند در كودكی سختی كشیده اند

كسانی كه پیچیده امضاء می كنند شكّاك هستند

كسانی كه در امضای خود اسم و فامیل می نویسند خودشان را در فامیل برتر می دانند

كسانی كه در امضای خود فامیل می نویسند دارای منزلت هستند

كسانی كه اسمشان را می نویسند و روی اسمشان خط می زنند شخصیت خود را نشناخته اند

كسانی كه به حالت دایره و بیضی امضاء می كنند ، كسانی هستند كه می خواهند به قله برسند

بی شک بیان مطالب افکار مختلف نشانه ی تائید آن نمی باشد

شنبه 23/9/1387 - 8:35
دانستنی های علمی

خانم جوانی در سالن انتظار فرودگاهی بزرگ منتظر اعلام برای سوار شدن به

هواپیما بود..


باید ساعات زیادی رو برای سوار شدن به هواپیما سپری میکرد و تا پرواز هواپیما

مدت زیادی مونده بود ..پس تصمیم گرفت یه کتاب بخره و با مطالعه كتاب این

مدت رو بگذرونه ..اون همینطور یه پاکت شیرینی خرید...


اون خانم نشست رو یه صندلی راحتی در قسمتی که مخصوص افراد مهم بود ..تا

هم با خیال راحت استراحت کنه و هم کتابشو بخونه.کنار دستش .اون جایی که

پاکت شیرینی اش بود .یه آقایی نشست روی صندلی کنارش وشروع کرد به خوندن

مجله ای که با خودش آورده بود ..


وقتی خانومه اولین شیرینی رو از تو پاکت برداشت..آقاهه هم یه دونه ورداشت

..خانومه عصبانی شد ولی به روی خودش نیاورد..فقط پیش خودش فکر کرد این

یارو عجب رویی داره ..اگه حال و حوصله داشتم حسابی حالشو میگرفتم


هر یه دونه شیرینی که خانومه بر میداشت ..آقاهه هم یکی ور میداشت .دیگه

خانومه داشت راستی راستی جوش میاورد ولی نمی خواست باعث مشاجره بشه


وقتی فقط یه دونه شیرینی ته پاکت مونده بود ..خانومه فکر کرد..اه . حالا این آقای

پر رو و سواستفاده چی چه عکس العملی نشون میده..هان؟؟؟؟آقاهه هم با کمال

خونسردی شیرینی آخری رو ور داشت ..دو قسمت کرد و نصفشو داد خانومه

ونصف دیگه شو خودش خورد..


اه ..این دیگه خیلی رو میخواد...خانومه دیگه از عصبانیت کارد میزدی خونش در

نمیومد.


در حالی که حسابی قاطی کرده بود ..بلند شد و کتاب و اثاثش رو برداشت

وعصبانی رفت برای سوار شدن به هواپیماوقتی نشست سر جای خودش تو

هواپیما ..یه نگاهی توی کیفش کرد تا عینکش رو بر داره..که یک دفعه غافلگیر

شد..چرا؟ برای این که دید که پاکت شیرینی که خریده بود توی کیفش هست

.<<.دست نخورده و باز نشده>>


فهمید که اشتباه کرده و از خودش شرمنده شد.اون یادش رفته بود که پاکت شیرینی

رو وقتی خریده بود تو کیفش گذاشته بود.اون آقا بدون ناراحتی و اوقات تلخی

شیرینی هاشو با او تقسیم کرده بود.در زمانی که اون عصبانی بود و فکر میکرد

که در واقع اون آقاهه است که داره شیرینی هاشو میخوره


و حالا حتی فرصتی نه تنها برای توجیه کار خودش بلکه برای عذر خواهی از

اون آقا رو نداره


چهار چیز هست که غیر قابل جبران و برگشت ناپذیر هست

.
سنگ بعد از این که پرتاب شد


دشنام .. بعد از این که گفته شد..


موقعیت .... بعد از این که از دست رفت


و زمان... بعد از این که گذشت و سپری شد

شنبه 23/9/1387 - 8:29
خواستگاری و نامزدی

مادر من فقط یك چشم داشت . من از اون متنفر بودم ... اون همیشه مایه خجالت من بود

اون برای امرار معاش خانواده برای معلم ها و بچه مدرسه ای ها غذا می پخت

یك روز اومده بود  دم در مدرسه كه به من سلام كنه و منو با خود به خونه ببره

خیلی خجالت كشیدم . آخه اون چطور تونست این كار رو بامن بكنه ؟

 به روی خودم نیاوردم ، فقط با تنفر بهش یه نگاه كردم وفورا   از اونجا دور شدم

روز بعد یكی از همكلاسی ها منو مسخره كرد و گفت  هووو .. مامان تو فقط یك چشم داره

فقط دلم میخواست یك جوری خودم رو گم و گور كنم .  كاش زمین دهن وا میكرد و منو ..كاش مادرم  یه جوری گم و گور میشد...

روز بعد بهش گفتم اگه واقعا میخوای منو شاد و خوشحال كنی چرا نمی میری ؟

اون هیچ جوابی نداد....

حتی یك لحظه هم راجع به حرفی كه زدم فكر نكردم ، چون خیلی عصبانی بودم .

احساسات اون برای من هیچ اهمیتی نداشت

دلم میخواست از اون خونه برم و دیگه هیچ كاری با اون نداشته باشم

سخت درس خوندم و موفق شدم برای ادامه تحصیل به سنگاپور برم

اونجا ازدواج كردم ، واسه خودم خونه خریدم ، زن و بچه و زندگی...

از زندگی ، بچه ها و آسایشی كه داشتم خوشحال بودم

تا اینكه یه روز مادرم اومد به دیدن من

اون سالها منو ندیده بود و همینطور نوه ها شو

وقتی ایستاده بود دم در  بچه ها به اون خندیدند و من سرش داد كشیدم كه چرا خودش رو دعوت كرده كه بیاد اینجا  ، اونم  بی خبر

سرش داد زدم  ": چطور جرات كردی بیای به خونه من و بجه ها رو بترسونی؟!"  گم شو از اینجا! همین حالا

اون به آرامی جواب داد : " اوه   خیلی معذرت میخوام مثل اینكه آدرس رو عوضی اومدم " و بعد فورا رفت واز نظر  ناپدید شد .

یك روز یك دعوت نامه اومد در خونه من درسنگاپور برای شركت درجشن تجدید دیدار دانش آموزان مدرسه

ولی من به همسرم به دروغ گفتم كه به یك سفر كاری میرم .

بعد از مراسم ، رفتم به اون كلبه قدیمی خودمون ؛ البته فقط از روی كنجكاوی .

همسایه ها گفتن كه اون مرده

ولی من حتی یك قطره اشك هم نریختم

اونا یك نامه به من دادند كه اون ازشون خواسته بود كه به من بدن

ای عزیزترین پسر من ، من همیشه به فكر تو بوده ام ، منو ببخش كه به خونت تو سنگاپور   اومدم و بچه ها تو ترسوندم ،

 خیلی خوشحال شدم وقتی شنیدم داری میآی اینجا

ولی من ممكنه كه نتونم از جام بلند شم كه بیام تورو ببینم

وقتی داشتی بزرگ میشدی از اینكه دائم باعث خجالت تو شدم خیلی متاسفم

 آخه میدونی ... وقتی تو خیلی كوچیك بودی تو یه تصادف یك چشمت رو از دست دادی

به عنوان یك مادر نمی تونستم تحمل كنم و ببینم كه تو داری بزرگ میشی با یك چشم

بنابراین چشم خودم رو دادم به تو

برای من اقتخار بود كه پسرم میتونست با اون چشم  به جای من دنیای جدید رو بطور كامل ببینه

با همه عشق و علاقه من به تو

پنج شنبه 21/9/1387 - 9:44
خواستگاری و نامزدی

پنج شنبه 21/9/1387 - 9:35
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته