• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 152
تعداد نظرات : 212
زمان آخرین مطلب : 5322روز قبل
دانستنی های علمی

کارشناسان تغذیه 7 نوع آبمیوه شفابخش را برشمرده اند که اثرات خارق العاده ای بر سلامت انسان دارد. در زیر به آنها اشاره میکنیم:

آب انار : مملو از آنتی اکسیدان است و مانع بسته شدن عروق قلبی و بروز سرطان پروستات میشود. آب انار مملو از ویتامین A,C,E  و فولیک اسید است.

آب پرتقال : محافظ سیستم ایمنی بدن است و مانع کم خونی میشود. بهترین منبع ویتامین C  و سرشار از فولیک اسید است.به خانمهای باردار توصیه میشود نوشیدن آب پرتقال را فراموش نکنند. خوردن آب پرتقال با غذا جذب آهن را آسان تر میکند. نوشیدن یک لیوان آب پرتقال در روز همچنین از بروز آرتروز جلوگیری میکند.

آب گریپ فروت : حافظ سیستم ایمنی بدن و سرشار از ویتامین C  است.سرشار از بتاکاروتن است و این خاصیت باعث محافظت پوست از اشعه های مضر میشود.

آب سیب : پرانرژی و محافظ عضله قلب است.

آب آناناس : برای هضم غذا مفید است. به هضم پروتئین های سنگین کمک میکند.حاوی قند و بسیار پر انرژی است. هر 100 میلی لیتر آب آناناس ، حاوی 11 میلی گرم ویتامین C  است.

آب گوجه فرنگی : برای سلامت مردان و لاغر شدن مفید است. هر 250 میلی لیتر آب گوجه فرنگی ، 50 کالری ارزش غذایی دارد و باعث تقویت مویرگ ها میشود.

آب زغال اخته : ار التهاب مثانه جلوگیری میکند و باکتری های مضر موجود در مثانه را از بین میبرد. همچنین باعث کاهش خطر عفونت های ادراری میشود.آب زغال اخته مملو از ویتامین C  است.

توصیه میشود آبمیوه را با غذا و یا پس از غذا میل میکند. اسید میوه به مینای دندان آسیب میرساند ، بنابراین بلافاصله پس از نوشیدن آبمیوه مسواک بزنید.حداقل نیم ساعت پس از نوشیدن آبمیوه ها مسواک بزنید با مینای دندانتان آسیب نبیند.

دوشنبه 2/10/1387 - 12:25
دانستنی های علمی

بسیاری از سخنرانان موفق به خصوص در حوزه قانون جذب نظیر ایسترهیکس نظریه جالبی دارند. آن ها می گویند اگر انسان بتواند فقط 18 ثانیه روی چیزی که واقعا می خواهد تمرکز کند، یک زنگ بزرگ در کاینات به صدا در می آید که توجه کل هستی را به سمت این شخص جلب می کند.
اگر این 18 ثانیه بتواند تا 68 ثانیه ادامه یابد دیگر کار تمام است و کل هستی به تکاپو می افتد تا برای فکر متمرکز شده یک راه حل پیدا کند. اگر آرزوست برآورده اش کند و اگر سوال است برایش جوابی بیابد.
در نگاه اول شاید این عدد 68 ثانیه خیلی کم و ناچیز به نظر برسد. 68 ثانیه یعنی فقط یک دقیقه و هشت ثانیه و بسیاری از افراد می گویند که تمرکز به مدت 68 ثانیه هیچ کاری ندارد؟!
خوب آیا شما هم همین طور فکر می کنید؟ بسیار عالی است! امتحان کنید. خواهید دید که هنوز 18 ثانیه اول رد نشده فکرتان منحرف می شود. ایده ای جدید بلافاصله از اعماق افکارتان ظاهر می شود و نجواگر درونی تان به سخن در می آْید که جدی نگیر و دست از این بازی
ها بردار و به مسایل مهم تر زندگی بپرداز و ...
ما عادت کرده
ایم و در حقیقت عادت داده شده ایم که بدون فکر و بر اساس عادت زندگی کنیم. ما صبح از خواب برمی خیزیم بدون این که فقط 68 ثانیه برای کارهای روزانه وقت بگذاریم شروع می کنیم به خوردن صبحانه و سر کار رفتن.
بدون این که 68 ثانیه مستمر ناقابل برای ارزیابی کارهایمان وقت بگذاریم اسب سرکش ذهن را به این سو و آن سو می تازانیم تا ظهر شود و ناهاری بخوریم و استراحتی و بعد دوباره کار و سپس شب و دور هم جمع شدن و تلویزیون دیدن و بعد خوابیدن.
هر ساعت 60 دقیقه است و شبانه روز شامل 24 تا 60 دقیقه یعنی هزارو چهارصد و چهل دقیقه است اما ما خیلی مواقع در این 1440 دقیقه شبانه روزمان نمی توانیم 68 ثانیه روی یک موضوع خاص فکرمان را متمرکز کنیم!!
به راستی این فکر پر جست و خیز که نمی تواند 68 ثانیه آرام بگیرد به چه دردی می خورد؟!

فکر پریشان و ناآرام چیزی جز بی قراری و آشفتگی به همراه ندارد. پیر و جوان و زن و مرد هم نمی شناسد. فکری که نتواند آرام گیرد و چند لحظه ای روی موضوعی که صاحب فکر صلاح می داند متمرکز شود، مطمئنا به هنگام نیاز و بحران که تمرکز بیشتر لازم است، کارآیی ندارد و فلج می شود. باید همین الان هر کاری که داریم زمین بگذاریم و به سراغ ذهن ناآرام خود برویم و 68 ثانیه آن را مهار کنیم.

68 ثانیه به شرایطی که الان در آن قرار داریم بیندیشیم.

68 ثانیه بعد به این که واقعا در زندگی چه می خواهیم فکر کنیم.

68 ثانیه بعد به خوشبختی های خودمان بیندیشیم و 68 ثانیه دیگر به این فکر کنیم که چقدر آرام می شویم وقتی روی مسائل زندگی خودمان با آرامش فکر می کنیم.
کاینات بیرون از بدن ما گوش به فرمان ماست تا هر چه را می خواهیم به او ابلاغ کنیم. اما به یک شرط و آن این است که موقع دستور دادن این طرف و آن طرف نپریم.
68 ثانیه یک جا بایستیم و صریح و شفاف بگوییم چه می خواهیم. آن وقت می توانیم کناری بنشینیم و معجزه عدد 68 را در زندگی خود ببینیم!

دوشنبه 2/10/1387 - 12:19
دانستنی های علمی

طول عمرما، سن و سال ماست

عرض عمرما، قیل و قال ماست

ارتفاع عمر، پر و بال ماست

حجم عمر ما، کمال ماست

دوشنبه 2/10/1387 - 12:16
دانستنی های علمی

سال ها پیش " در کشور آلمان " زن و شوهری زندگی می کردند. آن ها هیچ گاه صاحب فرزندی نمی شدند.
یک روز که برای تفریح به اتفاق هم از شهر خارج شده و به جنگل رفته بودند " ببر کوچکی در جنگل " نظر آن ها را به خود جلب کرد.
مرد معتقد بود، نباید به آن بچه ببر نزدیک شد.
به نظر او ببرمادر جایی در همان حوالی فرزندش را زیر نظر داشت. پس اگر احساس خطر می کرد به هر دوی آن ها حمله می کرد و صدمه می زد.
اما زن انگار هیچ یک از جملات همسرش را نمی شنید " خیلی سریع به سمت ببر رفت و بچه ببر را زیر پالتوی خود به آغوش کشید " دست همسرش را گرفت و گفت :
عجله کن! ما باید همین الآن سوار اتوموبیلمان شویم و از این جا برویم.
آن ها به آپارتمان خود باز گشتند و به این ترتیب ببر کوچک عضوی از ا عضای این خانواده ی کوچک شد و آن دو با یک دنیا عشق و علاقه به ببر رسیدگی می کردند.
سال ها از پی هم گذشت و ببر کوچک در سایه مراقبت و محبت های آن زن و شوهر حالا تبدیل به ببر بالغی شده بود که با آن خانواده بسیار مانوس بود.
در گذر ایام " مرد درگذشت و مدت زمان کوتاهی پس از این اتفاق " دعوتنامه کاری برای یک ماموریت شش ماهه در مجارستان به دست آن خانم رسید.
زن " با همه دلبستگی بی اندازه ای که به ببری داشت که مانند فرزند خود با او مانوس شده بود " ناچار شده بود شش ماه کشور را ترک کند و از دلبستگی اش دور شود.
پس تصمیم گرفت، ببر را برای این مدت به باغ وحش بسپارد.در این مورد با مسوولان باغ وحش صحبت کرد و با تقبل کل هزینه های شش ماهه " ببر را با یک دنیا دلتنگی به باغ وحش سپرد و کارتی از مسوولان باغ وحش دریافت کرد تا هر زمان که مایل بود " بدون ممانعت و بدون اخذ بلیت به دیدار ببرش بیاید.
دوری از ببربرایش بسیار دشوار بود.
روزهای آخر قبل از مسافرت، مرتب به دیدار ببرش می رفت و ساعت
ها کنارش می ماند و از دلتنگی اش با ببر حرف می زد.
سر انجام زمان سفر فرا رسید و زن با یک دنیا غم دوری، با ببرش وداع کرد.
بعد از شش ماه که ماموریت به پایان رسید، وقتی زن، بی تاب و بی قرار به سرعت خودش را به باغ وحش رساند. در حالی که از شوق دیدن ببرش فریاد می زد :
عزیزم، عشق من، من بر گشتم. این شش ماه دلم برایت یک ذره شده بود. چقدر دوریت سخت بود. اما حالا من برگشتم. و در حین ابراز این جملات مهر آمیز، به سرعت در قفس را گشود: آغوش را باز کرد و ببر را با یک دنیا عشق و محبت و احساس در آغوش کشید.
ناگهان، صدای فریادهای نگهبان قفس فضا را پر کرد:
نه، بیا بیرون، بیا بیرون، این ببر تو نیست. ببر تو بعد از این که این جا رو ترک کردی، بعد از شش روز از غصه دق کرد و مرد. این یک ببر وحشی گرسنه است.
اما دیگر برای هر تذکری دیر شده بود. ببر وحشی با همه عظمت و خوی درندگی میان آغوش پر محبت زن مثل یک بچه گربه آرام بود.
اگرچه ببر مفهوم کلمات مهرآمیزی را که زن به زبان آلمانی ادا کرده بود نمی فهمید اما محبت و عشق چیزی نبود که برای درکش نیاز به دانستن زبان و رسم و رسوم خاصی باشد. چرا که عشق آن قدر عمیق است که در مرز کلمات محدود نشود و احساس آن قدر متعالی است که از تفاوت نوع و جنس فرا رود.
برای هدیه کردن محبت، یک دل ساده و صمیمی کافی است تا ازدریچه یک نگاه پر مهر عشق را بتاباند و مهر را هدیه کند.
محبت آن قدر نافذ است که تمام فصل سرمای یاس و نا امیدی را در چشم بر هم زدنی بهار کند.
عشق یکی از زیباترین معجزه
های خلقت است که هر جا رد پا و اثری از آن به جا مانده تفاوتی درخشان و ستودنی و چشم گیر است.
محبت همان جادوی بی نظیری است که روح تشنه و سر گردان بشر را سیراب می کند و لذتی در عشق ورزیدن هست که در طلب آن نیست.
بیا بی قید و شرط عشق ببخشیم تا از انعکاسش کل زندگیمان نور باران و لحظه لحظه عمر شیرین و ارزشمند گردد.
در کورترین گره
ها، تاریک ترین نقطه ها، مسدودترین راه
ها، عشق بی نظیر ترین معجزه راه گشاست.
مهم نیست دشوارترین مساله پیش روی تو چیست. ماجرای فوق را به خاطر بسپار و بدان سر سخت ترین قفل
ها با کلید عشق و محبت گشودنی است.

پس، معجزه عشق را امتحان کن !

دوشنبه 2/10/1387 - 12:15
دانستنی های علمی

تامی به تازگی صاحب یک برادر شده بود و مدام به پدر و مادرش اصرار میکرد که او را با برادر کوچکش تنها بگذارند. پدر و مادر می ترسیدند تامی هم مثل بیشتر بچه های چهار پنج ساله به برادرش حسودی کند و به او آسیبی برساند. برای همین به او اجازه نمیدادند با نوزاد تنها بماند. اما در رفتار تامی هیچ نشانی از حسادت دیده نمیشد، با نوزاد مهربان بود و اصرارش برای تنها ماندن با او روز به روز بیشتر میشد.

بالاخره پدر و مادرش به او اجازه دادند.

تامی با خوشحالی به اتاق نوزاد رفت و در را پشت سرش بست. تامی کوچولو به طرف برادر کوچکترش رفت، صورتش را روی صورت او گذاشت و به آرامی گفت: داداش کوچولو، به من بگو خدا چه شکلیه؟ من کم کم داره یادم میره!

 فکر نمیکنم کسی یادش بیاد نه؟

 من که یادم نیست.

دوشنبه 2/10/1387 - 8:34
دانستنی های علمی

دنیای بزرگی شده است! واقعیت این است که یکی از مهم ترین کاربرد های اینترنت برای انسانها ارتباط دادن آنها به هم دیگر و به عبارتی به هم نزدیک تر کردن آنها است. در این بین سایت های زیادی هم به وجود آمده اند که کار آنها جستجو میان افراد در شبکه های مختلف اجتماعی یا فقط یک شبکه ی اجتماعی است. در زیر لیستی از 21 سایت را می بینید که برای پیدا کردن آدم ها در نقاط مختلف دنیا کارتان را راحتتر می کنند!

1.Wink: یکی از بزرگترین موتور های جستجو که کاربران با کمک آن می توانند در بین میلیون ها افراد در شبکه های مختلف اجتماعی با پروفایل های مختلف جستجو کنید. شما با کمک وینک می توانید در میان بیش از 200 میلیون آدم توی اینترنت جستجو کنید! و فرد مورد نظرتان را پیدا کنید!

2.Reunion: یک سایت بزرگ دیگر که رشد بی سابقه ای را داشته به طوری که در حال حاضر هر ماهه بیش از یک میلیون فرد به عضویت این سایت در می آیند! در حال حاضر این سایت با بیش از 50 میلیون عضو جای خوبی برای پیدا کردن دوستانتان در اینترنت است. از طرفی اخیرآ این سایت با سایت قبلی ادغام شده اند(وینک) و در حال حاضر امکان جستجو در میان بیش از 700 میلیون پروفایل و صفحه ی اینترنتی برای شما دارد!

3. 123 people: سایتی است که با کمک جستجو در میان صفحات اینترنتی و تصاویر در اینترنت فرد مورد نظر تان را در اینترنت جستجو می کندو

4.Spock: سایتی که اخیرآ به وسیله ی موتور جستجوی جدیدش سروصدای زیادی را به پا کرده و گفته که این موتور در سال 2009 راه اندازی می شود. به گفته ی خود این سایت ، این سایت امکان جستجو در میان تصاویر ، صفحات اینترنتی و شبکه های اجتماعی را در جمعیتی حدود 500 میلیون نفر را امکان پذیر می سازد.

5.Yasni: یک شبکه ی اجتماعی با مرکزیت آلمان که این امکان را به کاربران می دهد که در میان تعداد زیادی سایت اینترنتی فراهم کند

6.Spokeo : لیستی از دوستانتان را به این سایت بدهید تا این سایت با کمک موتور جستجوی خودش تصاویر آنها را در صورت وجود در دیگر شبکه های اجتماعی به شما بدهد. همچنین این سایت امکان پیدا کردن نام شرکت ها و کمپانی های مختلف نیز هست!

7.iSearch: آی سرچ امکان جستجو افراد را از جاهای مختلف (به قول خودشان از ابعاد مختلف زندگی) فراهم می کنند! یعنی این سایت با جستجو در میان ایمیل ها ، شبکه های اجتماعی و صفحات اینترنتی ، اخبار مختلف و غیره برایتان فراهم می کند!

8.Username Check: این سایت زمانی برای شما می تواند مفید باشد که فردی که شما به دنبال آن هستید ، دارای نام مستعار(username) مشخصی باشد . با کمک این سایت می توانید با این نام مستعار در میان شبکه های مختلف که با این نام عضو شده اند ، فرد مورد نظرتان را پیدا کنید!

9.Whozat: یک سایت برای جستجو افراد مختلف با ویژگی های مختلف و جالب ، به قوبل خودشان این سایت نخستین موتور جستجوی معنایی افراد در اینترنت است! یعنی اینکه قابلیت جستجوی افراد را بر اساس شغل افراد ، علاقه مندی ها و غیره از سایتهای مختلف عم از شبکه های اجتماعی دارد!

10.Peek You: یک موتور جستجوی بزرگ دیگر! این موتور جستجو امکان جستجو ی افراد را براساس هر اطلاعات آنلاینی که در مورد فرد در اینترنت وجود داد را دارد. عکس ،ویدئو ، وبلاگ و یا هر صفحه ی اینترنتی و پروفایلتان در شبکه ی اجتماعی مکان ها و جاهایی هستند که این موتور به جستجو در میان آنها می پردازد.

11.Classmates: سایتی با بیش از 40 میلیون عضو! به قول خودشان این سایت برای افرادی هست که با همدیگر همکلاسی و یا هر رابطه ی نزدیک دیگر داشته اند و هم دیگر را گم کرده اند! (بابا این خارجی ها خیلی با کلاس اند!)

12.PeopleJar: سایت بزرگی است برای شناساندن و پیدا شدن در دنیای اینترنت . این سایت امکانات فراوانی را برای شما فراهم می کند که بتوانید خود را به دنیا معرفی کنید.معرفی شغلتان ، علایق ، عکس و ویدئو از خودتان را می توانید این سایت قرار دهید تا دیگران بهتر بتوانند شما را پیدا کنند!

13.Zoominfo: با این سایت شما امکان جستجو در میان بیش از 45 میلیون فرد و بیش هز 5 میلیون کمپانی را دارید.این سایت بیشتر برای پیدا کردن جدید ترین محصولات کمپانی ها و شرکت ها و همچنین افراد مشغول به کار دراین کمپانی ها کاربرد دارد.

14.whitePages: مادر تمام بانک های اطلاعاتی! سایتی با بیش از 200 میلیون عضو .به قول خودشان هدف اصلی این سایت این است که یک کاربر بتواند شخص مورد نظرش را بسیار سریع پیدا کند.

15.Zabasearch: این یکی از اون قبلیه بزرگ تره! خودتون برید و ببینید!

16.Any Who: سایتی با بانک اطلاعاتی شخصی خودش. تفاوت این سایت با دو سایت قبلی این است که بانک اطلاعاتی این سایت اختصاصی است ولی اون دوتای دیگه این طوری نیستند.

17.infobel: سایت بزرگی مثل قبلی ها !

18.Social Security Death Index: یک سایت خیلی جالب! با کمک این سایت می توانید بفهمید که آیا فرد مورد نظر الان توی برزخ هست یا نه! به عبارتی با این سایت امکان اطلاع یافتن از زنده بودن یا نبودن یک فرد را می توانید ببینید.

19. Criminal Searches: یه سایت با حال! همانطور که از نامش پیدا است این سایت بانک اطلاعاتی افراد مجرم است! با کمک این سایت می توانید ببینید که آیا فرد مورد نظر دارای سابقه ی خلافی چیزی هست یا نه!(می گم چرا بیشتر خانوم های وبلاگ نویس هنوز مجرد موندن!)

20.Google: اولین راه برای جستجو ی افراد در اینترنت که بیشتر افراد استفاده می کنند.

21.Yahoo: این هم مثل قبلیه ولی کمی از اون ضعیفتره! (البته فقط کمی ها!) یاهو سایتی را دارد برای جستجوی افراد در اینترنت به نام yahoo people. این هم گزینه ی خوبی است.

امیدوارم که با کمک این سایت ها بتوانید نیمه ی گمشده ی خودتان! یا هر گمشده ای را خیلی سریع تر از قبل پیدا کنید! راستی اگر سایت های دیگه را می شناسید لطفآ بفرمایید تا ما هم استفاده کنیم.

يکشنبه 1/10/1387 - 13:16
دانستنی های علمی

این داستانی است درباره پسر بچه لاغر اندامی که عاشق فوتبال بود. در تمام تمرینها ، او سنگ تمام می گذاشت ، اما جثه اش نصف بقیه بچه های تیم بود ، تلاشهایش به جایی نمی رسید . در تمام بازیها ، ورزشکار امیدوار ما ، روی نیمکت می نشست ، اما اصلا پیش نمی آمد که در مسابقه ای بازی کند .

این پسر بچه با پدرش تنها زندگی می کرد و رابطه ویژه ای بین آن دو وجود داشت . گرچه پسر بچه همیشه هنگام بازی رو ی نیمکت کنار زمین می نشست ، اما پدرش همیشه در بین تماشاچیان بود و به تشویق او می پرداخت .

این پسر در هنگام ورود به دبیرستان هم لاغرترین دانش آموز کلاس بود ، اما پدرش او را تشویق می کرد که به تمرینهایش ادامه دهد ، ولی به او می گفت : اگر دوست ندارد ، مجبور نیست این کار را انجام دهد .

اما پسر عاشق فوتبال بود ، تصمیم داشت آن را ادمه دهد . او در تمام تمرینها ، حداکثر تلاشش را می کرد به امید اینکه وقتی بزرگتر می شود بتواند در مسابقات شرکت کند .در مدت چهار سال دبیرستان ، او در تمام تمرینها شرکت می کرد اما همچنان یک نیمکت نشین باقی ماند . پدر وفادارش همیشه در میان تماشاچیان بود و همواره او را تشویق می کرد .

پس از ورود به دانشگاه ، پسر جوان باز هم تصمیم داشت فوتبال را ادمه دهد و مربی با تصمیم او موافقت کرد ، زیرا او همیشه با تمام وجود در تمرینها شرکت می کرد و علاوه بر آن به سایر بازیکنان روحیه می داد . این پسر در تمام مدت چهار سال دانشگاه هم در تمام تمرینها شرکت کرد اما هرگز در مسابقه ای بازی نکرد .

در یکی از روزهای آخر مسابقه های فصلی فوتبال ، زمانی که پسر برای آخرین مسابقه به محل تمرین می رفت ، مربی با یک تلگرام نزد او آمد . پسر جوان تلگرام را خواند و سکوت کرد . او در حالی که سعی می کرد آرام باشد زیر لب گفت : پدرم امروز صبح فوت کرده است ، اشکالی ندارد امروز در تمرین شرکت نکنم ؟

مربی دستانش را با مهربانی بر روی شانه های پسر گذاشت و گفت : پسرم ! این هفته را استراحت کن ، حتی لازم نیست برای آخرین بازی در روز شنبه بیایی .

روز شنبه فرا رسید . پسر جوان به آرامی وارد رختکن شد و وسایلش را کناری گذاشت . مربی و بازیکنان از دیدن دوست وفادارشان ، حیرت زده شدند . پسر جوان به مربی گفت : لطفا اجازه دهید من امروز بازی کنم ، فقط همین یک روز .

مربی وانمود کرد که حرفهای او را نشنیده است . امکان نداشت او بگذارد ضعیفترین بازیکن تیمش در مهمترین مسابقه بازی کند . اما پسر شدیدا اصرار می کرد . مربی در نهایت دلش به حال او سوخت و گفت : باشد ، می توانی بازی کنی .

مربی و بازیکنان و تماشاچیان نمی توانستند آنچه را می دیدند باور کنند . این پسر هرگز پیش از آن در مسابقه ای بازی نکرده بود اما تمام حرکاتش به جا و مناسب بود . تیم مقابل به هیچ ترتیبی نمی توانست او را متوقف سازد . او می دوید ، پاس می داد و به خوبی دفاع می کرد . در دقایق پایانی بازی ، او پاسی داد که منجر به برد تیم شد .

بازیکنان او را روی دستهایشان بالا بردند و تماشاچیان به تشویق او پرداختند . آخر کار وقتی تماشاچیان ورزشگاه را ترک کردند ، مربی پسر جوان را دید که تنها در گوشه ای نشسته است .

مربی گفت : پسرم ! من نمی توانم باور کنم . تو فوق العاده بودی . بگو ببینم چطور توانستی به این خوبی بازی کنی ؟

پسر در حالی که اشک چشمانش را پر کرده بود ، پاسخ داد : می دانید پدرم فوت کرده است . آیا می دانستید او نابینا بود ؟

سپس لبخند کمرنگی بر لبانش نشست و گفت : پدرم به عنوان تماشاچی در تمام مسابقه ها شرکت می کرد . اما امروز اولین روزی بود که می توانست به راستی مسابقه را ببنید و من می خواستم به او نشان دهم که می توانم بازی کنم .
___________________________________________
"زندگی یادغریبیست كه درحافظه ی خاك بجامی ماند"

شنبه 30/9/1387 - 12:46
دانستنی های علمی

این مثنوی حدیث پریشانی من است

بشنو که سوگنامه ویرانی من است

امشب نه اینکه شام غریبان گرفته ام

بلکه به یمن آمدنت جان گرفته ام

گفتی غزل بگو،غزلم شور و حال مرد

بعد از تو حس شعر فنا شد،خیال مرد

گفتم مرو که تیره شود زندگانیم

با رفتنت به خاک سیه می نشانیم

گفتی زمین مجال رسیدن نمی دهد

بر چشم باز فرصت دیدن نمی دهد

وقتی نقاب محور یکرنگ بودن است

معیار مهرورزی مان سنگ بودن است

دیگر چه جای دلخوشی و عشق بازی است

اصلاً کدام احمق از این عشق راضی است

این عشق نیست

فاجعه قرن آهن است

من بودنی که عاقبتش نیست بودن است

حالا به حرفهای غریبت رسیده ام

فهمیده ام که خوب تو را بد شنیده ام

حق با تو بود از غم غربت شکسته ام

بگذار صادقانه بگویم که خسته ام

بیزارم از تمام رفیقان نارفیق

اینها چقدر فاصله دارند تا رفیق

من را به ابتذال نبودن کشانده اند

روح مرا به مسند پوچی نشانده اند

تا این برادران ریاکار زنده اند

این گرگ سیرتان جفاکار زنده اند

یعقوب درد میکشد و کور می شود

یوسف همیشه وصله ناجور می شود

اینجا نقاب شیر به کفتار می زنند

منصور را هر آئینه بر دار می زنند

اینجا کسی برای کسی "کس" نمی شود

حتی عقاب درخور کرکس نمی شود

جایی که سهم مرد به جز تازیانه نیست

حق با تو بود ماندنمان عاقلانه نیست

ما میرویم چون دلمان جای دیگر است

ما می رویم هر که بماند مخیر است

ما میرویم گرچه ز الطاف دوستان

بر جای جای پیکرمان زخم خنجر است

دلخوش نمی کنیم به عثمان و مذهبش

در دین ما ملاک مسلمان ابوذر است

ما میرویم مقصدمان نامشخص است

هرجا رویم بی شک از این شهر بهتر است

ازسادگی است گر به کسی تکیه کرده ایم

اینجا که گرگ با سگ گله برادر است

ما می رویم،ماندن با درد فاجعه است

در عرف ما نشستن یک مرد فاجعه است

دیری است رفته اند امیران قافله

ما مانده ایم و قافله پیران قافله

اینجا دگرچه باب من و پای لنگ نیست

باید شتاب کرد مجال درنگ نیست

بر درب آفتاب پی باج می رویم

ما هم بدون بال به معراج می رویم

شنبه 30/9/1387 - 9:42
دانستنی های علمی

حیوانات به سادگی به ما نشان می دهند که چطور می توان محدودیتهای ذهنی تحمیل شده را پذیرفت . کک و فیل و دلفین مثالهای خوبی هستند

ککها حیوانات کوچک جالبی هستند آنها گاز می گیرند و خیلی خوب می پرند آنها به نسبت قدشان قهرمان پرش ارتفاع هستند.اگر یک کک را در ظرفی قرار دهیم از آن بیرون می پرد . پس از مدتی روی ظرف را سرپوش می گذاریم تا ببینیم چه اتفاقی رخ می دهد . کک می پرد و سرش به در ظرف می خورد و با کمی سر درد پایین می آید . دوباره می پرد و همان اتفاق می افتد . این کار مدتی تکرار می شود . سر انجام در ظرف را بر می داریم کک دوباره می پرد ولی فقط تا همان ارتفاع سرپوش برداشته شده درست است که محدودیت فیزیکی رفع شده است ولی کک فکر می کند این محدودیت همچنان ادامه دارد

فیلها را می توان با محدودیت ذهنی کنترل کرد . پای فیلهای سیرک را در مواقعی که نمایش نمی دهند می بندند . بچه فیلها را با طنابهای بلند و فیلهای بزرگ را با طنابهای کوتاه به نظر می آید که باید بر عکس باشد زیرا فیلهای پرقدرت به سادگی می توانند میخ طنابها را از زمین بیرون بکشند ولی این کار را نمی کنند علت این است که آنها در بچگی طنابهای بلند را کشیده اند و سعی کرده اند خود را خلاص کنند . سرانجام روزی تسلیم شده دست از این کار کشیده اند. از آن پس آنها تا انتهای طناب می روند و می ایستند آنها این محدودیت را پذیرفته اند

دکترادن رایل یک فیلم آموزشی در مورد محدودیتهای تحمیلی تهیه کرده است . نام این فیلم “ می توانید بر خود غلبه کنید “ است در این فیلم یک نوع دلفین در تانک بزرگی از آب قرار می گیرد نوعی ماهی که غذای مورد علاقه دلفین است نیز در تانک ریخته می شود . دلفین به سرعت ماهیها را می خورد . دلفین که گرسنه می شود تعدادی ماهی دیگر داخل تانک قرار می گیرند ولی این بار در ظروف شیشه ای دلفین به سمت آنها می آید ولی هر بار پس از برخورد با محافظ شیشه ای به عقب رانده می شود پس از مدتی دلفین از حمله دست می کشد و وجود ماهیها را ندیده می گیرد . محافظ شیشه ای برداشته می شود و ماهیها در داخل تانک به حرکت در می آیند آیا می دانید چه اتفاقی می افتد ؟ دلفین از گرسنگی می میرد غذای مورد علاقه او در اطرافش فراوان است ولی محدودیتی که دلفین پذیرفته است او را از گرسنگی می کشد .

ما دلفین نیستیم فیل و کک هم نیستیم ولی می توانیم از این آزمایشات درس بگیریم زیرا ما هم محدودیت هایی را می پذیریم که واقعی نیستند به ما می گویند یا ما به خود می گوییم نمی توان فلان کار را انجام داد و این برای ما یک واقعیت می شود محدودیت ذهنی به محدودیتی واقعی تبدیل می شود و به همان مستحکمی . چه مقدار از آنچه ما واقعیت می پنداریم واقعیت نیست بلکه پذیرش ماست

شنبه 30/9/1387 - 8:49
دانستنی های علمی

۱_ د‌ست از مقایسه خود‌ با د‌یگران برد‌ارید‌. هیچ کس و مطلقاً هیچ کس نیست که بتواند‌ د‌ر شما بود‌ن بهتر از شما باشد‌!

۲ _ سعی نکنید‌ همه را راضی نگهد‌ارید‌. وقتی تلاشتان راضی نگه د‌اشتن همهٔ افراد‌ باشد‌، د‌ر واقع محتاجید‌ که مورد‌ تأیید‌ آنها قرار بگیرید‌ و این به خاطر آن است که هنوز مورد‌ تایید‌ خود‌تان قرار نگرفته‌اید‌! راضی نگهد‌اشتن همه آد‌م‌ها غیرممکن است. عزت نفس را نمی‌توان از تایید د‌یگران به د‌ست آورد‌، اصولاً ارزشی که به تایید‌ د‌یگران وابسته باشد‌، ارزش محسوب نمی‌شود‌. نیاز به تأیید‌ د‌یگران مثل این است که بگویید‌ «من به تأیید‌ شما بیشتر اهمیت می‌د‌هم تا به نظری که خود‌م د‌رباره خود‌م د‌ارم«!
بیل گازیی، کمد‌ین مشهور، د‌ر این باره می‌گوید‌: تلاش برای خشنود‌ سازی همه آد‌م‌ها، کلید‌ همه شکست‌هاست!

۳_ د‌ست از ملامت د‌یگران برد‌ارید‌. توجه د‌اشته باشید‌ که همهٔ انسان‌ها د‌ر زند‌گی اشتباه می‌کنند‌. نباید‌ به خاطر خطا‌های کوچک، آن‌ها را سرزنش کرد‌.

۴ _ مسئولیت زند‌گی را به گرد‌ن بگیرید‌. انسان‌های مسئولیت‌پذیر گام‌های موفقیت‌را زود‌تر می‌پیمایند‌.

۵ _ با خود‌ منطقی باشید‌. زند‌گی همین است که هست! خود‌ را با شرایط موجود‌ وفق د‌هید‌ تا بتوانید‌ راحت‌تر زند‌گی کنید‌

شنبه 30/9/1387 - 8:47
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته