تبیان، دستیار زندگی

سنگی که طاقت ضربه های تیشه را ندارد تندیس نخواهد شداز ضربه های تیشه نترس که وجودت شایسته تندیس است

ارشیو مطالب روزانه

گاهی كیفر مسخره كنندگان مسخره شدن در همین دنیا است«مطففین» 

حرف دل

اگه قصابم از تن وا کنه پوست

جدا هرگز نگرده جونم از دوست

میدونی قشنگیه راه رفتن زیر بارون چیه ؟

اینه که هیچ کس نمیتونه اشکهای تو رو ببینه...

وقتی او را دوست داری نپرس چرا و چگونه؟

عشق همین است

اگه قصابم از تن وا کنه پوست

جدا هرگز نگرده جونم از دوست

چهارم ربیع الثانی سالروز ولادت با سعادت امام زاده واجب التکریم و لازم التعظیم حضرت عبدالعظیم حسنی بر شما تبیانیهای عزیز مبارک باد.

به امید اون که ما هم بتونیم مثل ایشون امام زمان خودمون را بشناسیم و ازشون پیروی کنیم

*********

جای همتون خالی همین الان از زیارت حضرت سید الکریم برگشتم

هنوز لباسم را عوض نکردم خواستم پیام بدم که یاد همه شما ها بودم

2:41 بامداد جمعه23 / فروردین / 87

*********

اگه قصابم از تن وا کنه پوست

جدا هرگز نگرده جونم از دوست

هزار جهد بكردم كه سر عشق بپوشم

نبود بر سر آتش میسرم كه نجوشم

به هوش بودم از اول كه دل به كس نسپارم

شمایل تو بدیدم نه عقل ماند و نه هوشم (سعدی)

**********

اگه قصاب هم از تن واکره پوست

جدا هرگز نگرده جونم از دوست

چقدر باران کافیست تا از گناه پاک شویم ؟

من یکی که تو اقیانوس هم شیرجه بزنم پاک نمیشم

...ای خدا شرمنده ام 

در زمان حضرت شعیب(ع) شخصی بود كه گناهان بسیار انجام داده بود و همیشه می گفت: چرا خدا مرا كیفر نكرده و به من كرم و جود نموده است!!
خداوند به حضرت شعیب فرمود: به آن شخص بگو مكافات اعمال زشت تو، سراپای وجود تو را در بند خود گرفتار كرده است و قلبت را مسخ كرده و زنگار آن را فراگرفته است. آیا كیفری بالاتر از این هست كه قلبت هیچ چیز خوب و معنوی را نمی تواند درك كند و ببیند؟
شعیب (ع) پیام حق تعالی را به او رساند . آن مرد گفت: پس علامت كیفر چیست كه در من می باشد؟
خداوند به حضرت شعیب(ع) فرمود: من پرده پوش اسرارم ولی یكی از آنها را بیان می كنم كه در مكافات به سرمی بری و توجه نداری و آن این است كه در هیچ عمل عبادی لذتی نمی بری، و باطن اعمالت مانند گردوی پوچ است. چون حضرت شعیب این نكته دقیق را به مردگنه كار فرمود، او بسیار ناراحت شد وحرفی برای گفتن نداشت. (1)

ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد

پارسال همین موقع ها بود که دلم را خوش کرده بودم که داره همه چیز درس میشه

اما...

اون ، نامردی کرد و دورم زد

یادش رفت .. یادش رفت که یکی بود که زیر پاهاش له شد...

حتی برنگشت نگاهش هم کنه...

...دیگه هیچی برام مهم نیست

نظر تو برنگرده ای خدا

قفل دل آدمی کلیدش همان جایی است که قفل شده

و این یکی از معانی توبه و یکی از اسرار وجوب آن است

باید برگردی کلید را برداری

بی تو اینجا همه در حبس ابد تبعیدند

سالها هجری و شمسی همه بی خورشیدند

تو بیایی همه ساعت همه ی  ثانیه ها

در همین وقت همین لحظه همین دم عیدند

مهدی جان