تبیان، دستیار زندگی

                                  "بسم الله الرحمن الرحیم"

 


 
  السلام علیک یا فاطمه الزهرا

مسطور ش34 / بخش 2 فصل نو / 4 از سوره 12

34 پرده 2 عفاف (یوسف و زلیخا)  :

بنظر خیلیها شاید قصه یوسف و زلیخا یک مبارزه یکطرفه یوسف با هوس بوده و همچنین یک عشق گناه یک طرفه که در نهایت یوسف تسلیم نشد و زلیخا هم دیگرکاری به کارش نداشته اما بنظر من قضیه از این هم پیچیده تر است و ماجرا فراتر از این حرفها هست و ممکن است زوایایی پنهان وجود داشته باشد،
شاید بنظر شما یوسف یک اختیار داشته یوسف که قبول ننموده و حرف زلیخا را زمین گذاشت اما شاید اینچنین نبوده و فقط همین اختیار و نه گفتن و راحت شدن از کید شیطان نبوده و بلکه کتک هم در کار بوده؟!
توجه کنید فحاشی و کتک دو عنصری بوده که نه تنها در زمان ما در زمان حضرت یوسف هم بوده که البته اگر نخواهیم گریه و مظلوم نمایی زنانه برخی زنهارابه این لیست اضافه کنیم،
اینها را نباید دستگاه کم گرفت مثلا همین فحاشی ممکن است قهرمان وزنه برداری را از پا در بیاره.

خوب این پیشنهاد ننگین دو مرحله ای بوده ظاهرا،  

مرحله اول که از کلمه «راودته» فهمیده می شود،
مثل اینکه زلیخا با نرمش و فراخواندن نتیجه ای نگرفت، ( و این مرحله بی ثمر بوده )
 
اما شیطان همیشه کار خودش را بلد است پس در این هنگام بود که زنی به او میگوید مثل اینکه استراتژی را باید تغییر بدهی و با کتک و زور و...  راضیش کنی !

 این هم مرحله دوم بود که از «غلقت الابواب» فهمیده می شود،
در اینجا یوسف راه فرار که نداشت هیچ کتک خوردن هم در انتظارش بود او را در اینجا نباید در چهره یک پیغمبر دید او در مقابل زلیخا که غلامش است قرار دارد
یوسف هم در برابر کارهای او هم در برابر کتک های اربابش چه کاری از دستش بر می آید.  
پیداست که در اینجا در برابر کتک ها و کید این زن یوسف می گوید به خدا پناه می برم
و بعد می دود و این گزینه فرار هم اگر چه از گناست ولی اگر با ترس و کتک هم همراه شود بهتر معنی پیدا می کند.
وقتی به در می رسد در اینجا دو احتمال است...
ادامه دارد...  
 

نمونه

                                  "بسم الله الرحمن الرحیم"

 


 
  السلام علیک یا فاطمه الزهرا

مسطور ش33 / بخش 2 فصل نو / 3 از سوره 12

33 الگوی روزنامه نگاری  :

یادش بخیر دوران کودکی، شاید یاد شما باشد،
اگر کاری می کردیم خود را لو می دادیم،
مثلا به غذاها دستبرد می زدیم و به مادر می گفتیم مادر به غذاها دست نزد یما،
در اینجا همه مثل اینکه حضرت یعقوب هم خودش بهانه داده باشد دست بچه ها چرا که اسم گرگ را آورد، اینها یاد گرفتن،
ببینید بچه ای را پیش پیغمبر آوردند که از رطب زیادی او را نهی نماید
حضرت فقط بخاطر اینکه خودش پیش از این خورده بود این کار را نکرد.
در زمینه برخورد با جوانتر هایی که قدری مشکل دارند هم همینطور باید برخورد کرد
اول خودسازی و فراهم نمودن زمینه بعد برخورد سازنده با اینا،  
شمایی که در صفحه مجله ات روزنامه ات یا هفته نامه ات عکس بد حجابی می گذاری و به دست جوونا می دهی
و می گویی اینگونه نباشید!
خوب خودت را اول درست کن
اولا غلط می کنی که این کار را انجام می دهی
ثانیا بیخود می کنی که به اسم دین و مذهب و اسلام وارد می شوی
برو اسمای خارجی رو نشریه ات بزار بعد مثل بقیه هر کاری  می خوای بکن و گور خود را پر کن
ولی حق نداری از اسم دین استفاده کنی،
آقای مفسر باشما هم هستم شما اول کرسی درس و تفسیرت را تعطیل کن
بعد از فیلم با مظاهر باحجابی تعریف کن شاید ندیده ای و همین جور تعریف می کنی
چرا با اعتقادات مردم بازی می کنید،
آی روزنامه نگار کار شما مثل این است که جلوی یکنفر بنشینی و بستنی بخوری و بعد بگی بستنی نخور!!

نمونه

                                  "بسم الله الرحمن الرحیم"

 


 
  السلام علیک یا فاطمه الزهرا

مسطور ش32 / بخش 2 فصل نو / 2 از سوره 12

32 الگوی بتمام معنی  :

به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از روابط عمومی جشنواره، فرج‌الله سلحشور هنگام دریافت جایزه خود گفت: یوسف پیش از آنكه خروجی و حاصل سینما باشد، حاصل زحمات علمای دین و خروجی تفاسیر علمای اسلام عزیز است ... لذا بیش از آنكه لایق این هدیه بدانم، آن را به حوزه علمیه قم تقدیم می‌كنم.

( سلحشور به هیچ وجه به زن های سینمای ایران توهین نکرده بود 

بلکه این سوء برداشت ار حرفهای او بوده

او گفته بود :

«آمدن آنجلینا جولی به ایران اتفاق خوبی است برای سینمایی که ... است. این سینما باید هم برای ادامه فعالیت خود ... بیاورد.» 

منظور او این بود که رفتن این بازیگر برای سینمایی خوب است که ... است

نه سینمای ما . چرا اینها به خود می گیرند

در مورد آنجلیا جولی هم من نظری ندارم اما او شاید از  وضعیتش ا طلاع داشته 

البته بازیگرای اینچنینی که الگوی مردم هستند و من بشخصه برای شخصیت بازیگری او احترام قایلم نباید اینطور باشند ُ

البته من در مورد دوست او شنیده ام که با لباس آنچنانی می گردد

یا ایملیش را دیده ام که او ظاهرا به همنوع تمایل دارد ! )  

ابتدا جا دارد فوت هنرمند فقید سیما و سینما حاج آقا فرج الله سلحشور را خدمت همه مردم سینما دوست و زحمتکش سینما تسلیت عرض  نمایم. 
اثر فاخر یوزارسیف و چند اثر دیگر از جمله دفاع مقدس از یادگارهای اوست، 
خدا بیامرزد او را، روحش شاد.  

اما با وفات امثال استاد سلحشور نباید نا امید شد،
ببینید خود خدا در کتاب خود و همین سوره یوسف چطور کارگردانی می کند ،
و چطور سوژه ها درست می کند
بهترین سوژه کارگردانی و فیلم سازی بدون هیچ‌گونه انحراف سبک و سیاق پوشش 
نوع بازی بازیگرا رو به ما تعلیم می دهد باشد که سینماگرای قابل کشور پند گیرن.

البته این مورد از موارد خط مشی نقد درست و انتقاد سازنده است که شخصی نباید ناراحت شود.

اما ییایید قدری به این سوره حضرت یوسف و قصه این پیغمبر پاک الهی توجه نموده
و ببینید که چگونه خدا بهترین الگو را برای ما قرار می دهد

1بهترین الگوی  قصه گویی و نقل وقایع با نهایت ادب

2بهترین الگوی روزنامه نگاری @ و خبرگزاریها

3 فیلمنامه نویسی و شکل دادن موقعیت های فیلم

4 بهترین الگوی مدیریت اقتصادی

5 بهترین الگوی حکومت داری و عدالت اجتماعی

6 قضاوت و رسیدن به امور زندانیای در بند

7بهترین الگو برای زن و مرد در مسئله حیا حجاب و عفاف. 

نمونه

                                  "بسم الله الرحمن الرحیم"

 


 
  السلام علیک یا فاطمه الزهرا

مسطور ش31 / بخش 2 فصل نو / 1 از سوره 12

31 احسن القصص  :

در سوره یوسف ابتدا می رسیم به مسئله احسن القصص که به این سوره اطلاق شده،
بنظر در اینجا احسن القصص معنیش داستان بی پشتوانه صرف نیست،  بلکه فراتر از داستان است، 
از نظر ریشه لغت هم بمعنی جستجوست، 
جستجو از آثار چیزی است و هر چیزی است که پشت سر هم قرار بگیرد را عرب قصه می گوید
به چند دلیل و نکته در این زمینه توجه کنید،

 1 در شرح و بیان یک موضوع کلمه ها و جمله ها پی در پی بیان می شود که این کار را قصه  می گویند که در سوره یوسف نیز اینچنین است.

2 احسن القصص یعنی در نقل و روش نقل که سوره یوسف از این حیث بهترین است که به حول و قوه الهی به این قضیه خواهیم پرداخت چرا که از این حیث سوره یوسف یک الگوی کامل برای نویسنده ها و قلم بدستهاست.

3 بطور معمول داستان در ورایش واقعیتی نیست ولی قصه یوسف پیامبر در اینجا حقیقیست
و واقعیتی وحیی و معنوی دارد.
 
4 در دو آیه بعد هم همین قصص هست «لاتقصص»  که بمعنی نقل کردن است. 
پس معلوم می شود که قصه حضرت یوسف داستان صرف خیالی و وهمی نیست. 
 

نمونه

                                  "بسم الله الرحمن الرحیم"

 


 
  السلام علیک یا فاطمه الزهرا

مسطور ش30 / بخش 2 فصل نو / 2 از سوره 10

30 نجات جسم فرعون  :

می خواهیم از آیه مورد بحث توبه احتمالی فرعون را بررسی کنیم،
در اینجا دو قول است.
قول اول؛  توبه کرده ولی خدا نپذیرفت
به دو دلیل
1 آخرین لحظه توبه کرده که دیگر امیدی به نجات نداشت آثار عذاب ظاهر شده بود و در حال خفه شدن بود که در این هنگام توبه اثری و فایده ای ندارد.

2 بالفرض هم که بپذیریم سر موقع توبه کرده بود ولی بخاطر ادعای خدایی و قتل و سوزاندن همسرش آسیه سودی برای او نداشت. 


قول دوم؛
شاید به خاطر نجات تن فرعون از دریا بشود توبه او را پذیرفته تلقی کرد. 
با این مقدمات

1 هنوز فرعون جان به لبش نرسیده بود
و توانسته بود توبه کند زمانیکه در سطح آب دریا شناور بود. 

2 به خاطر گناهانش ادعای خدایی و قتل همسر در آخرت عذابش را خواهد کشید. 

3 شاید شما اشکال کنید که اگر اینطور است و توبه اش مقبول واقع شده، پس چرا خدا نجاتش نداد و تازه بدنش را نجات داد تا عبرت واقع شود؟
در جواب ابتدا می گوییم که از کجا معلوم به خاطر توبه کردنش تنش از اینکه خوراک ماهیان دریا شود نجات یافته،
بعدش هم اگر کافر مرده بود اثری ازش باقی نمی ماند مثل خیل از اقوامی که عذاب شدند و خدا نجاتش داد تا عبرتی شود برای ما و حتی برخی کافران زمان ما که نمی خواهند آیات خدا را باور کنند و همچنین درس عبرتی شود برای اهل کتابی که با اسلام می ستیزاند، 
در جراید ببینید یک پرفسور خارجی با دیدن بدن فرعون و تحقیق و کالبد شکافی روی فرعون چطور تغییر موضع داد،  اینجاست که من می ترسم بقیه هدایت شده راه را پیدا نمایند ولی ما
همچنان نشسته باشیم که البته نیستیم و نخواهیم بود.
تازه اگر هم می خواست نجات پیدا کند دیر شده بود چون دیر توبه کرده بود
و همینطور که آب بالا آمد پایین رفت و دقایقی طول کشید که البته فرعون دوام نیاورد و مرد. 
لذا جانش را از دست داد و فقط بدن او برای عبرت ما باقی مانده، و از آسیب حفظ شده اما شاید هم به خاطر ظلم هایی که کرده بود توفیق توبه را از او گرفت که مثل قوم یونس سر وقت توبه نکند.
البته توجه داشته باشید همه اینها احتمالات قابل بررسی بود .
البته به تازگی هم چرخ طلایی ارابه فرعون را از کف دریا کشف نمودن.
 

نمونه

                                  "بسم الله الرحمن الرحیم"

 


 
  السلام علیک یا فاطمه الزهرا

مسطور ش29 / بخش 2 فصل نو / سوره 10

29 فرق ضیاءو نور  :

چه فرقیست بین کلمه ضیاء که در قرآن برای خورشید و نور که برای ماه به کار رفته است. 

نقل اقوال؛
1 هر دو بمعنی واحد و مترادف هستند. 

2 ضیاء در نور خورشید بکار رفته نور قوی، اما نور که در ماه بکار رفته نور ضعیف است. 

3 ضیاء نور ذاتیست ولی نور مفهوم اعمی دارد که هر دو را در بر می گیرد، 
پس خورشید منبع جوشش است و ماه نورش اکتسابیست. 

با توجه به آیه 16 نوح. 
وجعل القمر فیهن نورا و جعل الشمس سراجا
و آیه 16 سوره فرقان. وجعل فیها سراجا و قمرا منیرا.

چون سراج و چراغ نور از خودش پخش می کند و منبع نور است و خورشید در دو آیه فوق تشبیه به سراج شده است بنظر این قول صحیحتر است. 

4 برخی ضیاء را جمع و برخی مفرد حساب می کنند
اما المنار از این جمع بودن استفاده خاصی را کرده که پس از قرنها ثابت شده،
آورده که ضیاء جمع است چون نور آفتاب مرکب از هفت رنگ است
اما مگر نور ماه اینچنین نیست هر چند که نورش ضعیف تر است
شاید جواب این باشد که چون انعکاس است یک نور حساب می شود. 

نمونه

                                  "بسم الله الرحمن الرحیم"

 


 
  مسطور ش28 / بخش 2 فصل نو / سوره 9

28 تحریم نماز بر منافقان  :

مطلبی که در این آیه است احتمال دارد سبب شده باشد که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله پس از این عقیده دیگر بر منافقان نماز اقامه ننماید و در کنار قبرشان توقف نکند
هر چند تا قبل از نزول این آیه به خاطر تظاهر به اسلام که داشتن به سبب مصلحتی این کار را می کرد.

اما دو نکته دیگر در اینجا وجود دارد،
1 از آیه استفاده میش توقف در کنار قبور مؤمنین و دعا برای مؤمنین جایز است زیرا نهی در آیه شریفه مخصوص منافقان است بنابراین طبق مفهوم آیه برای مؤمنین جایز است نه دیگران.
2 آیه فوق درباره توسل به قبور و ببرکت قبور مطهر از خدا حاجتی را بخواهیم سکوت دارد، 
ولی جواز این نکته از نظر روایات اسلامی ما مسلم است بر خلاف نظر وهابیت.

نمونه

                                  "بسم الله الرحمن الرحیم"

 


 
  السلام علیک یافاطمه الزهرا یا بنت رسول الله

ایام فاطمیه را به همه شما تسلیت عرض می کنیم

مسطور ش27 / بخش 2 فصل نو / 7 از سوره 6

27 عرش و کرسی :

1 عرش در لغت چیزیست که دارای سقف باشد.

2 به خود سقف هم عرش گفته می شود. 

3 گاهی بمعنی تخت های بلند بکار می رود،  مثل تخت های سلاطین.

4 به درخت های داربست دار و دارای چوب های بر پا کننده درخت نیز می گویند. 

5 اگر در مورد خدا استعمال شود منظور مجموعه عالم هستی است که در حقیقت تخت حکومت پروردگار است، 
ویعنی اینکه خدا در حقیقت احاطه کامل دارد
و تنها او بر تخت تدبیر امور آسمانها و زمین بعد از خلق کردن نشسته، 
برخی این معنی کنایی را دلیل بر تجسیم خدا فرض کرده اند. 

6 عرش عالم مافوق بالا است معنیش اگر عرش بمعنی تخت های بلند، 
در مقابل کرسی،  تخت های کوتاه قرار بگیرد که در این صورت کرسی هم بر عالم ماده اطلاق می شود. 
 

نمونه

                                  "بسم الله الرحمن الرحیم".

 


 
  مسطور ش24 / بخش 2 فصل نو / 4 از سوره 6

24 لباس آدم 4 :

بعد از بیان تعجب از این عقیده تثلیث و بیان اینکه گفته می‌شود مسیح خداست &
به این نکته میرسیم که جبرئیل و روح القدس اینجا چرا خدا حساب می آید دیگر؟
اما در نقد این نظریه که الوهیت را در 3 شخص هویدا می کند نقلی تاریخی داریم؛
روزی یک فرد معتقد نزد کشیش مسیحی آمد و از تازه واردین به این آیین سوال کرد،
او با خوشوقتی وافر 3 نفر را آورد و بلافاصله پرسید از عقاید و افکار و یادگیری اینها که چیزی را تعلیم نموده است یا نه،  کشیش هم برای اینکه ثابت بکند بلافاصله یکی از این سه نفر را صدا زد که در جواب گفت به ما یاد دادید خدا سه تاست یکی در آسمان دیگری در زمین که از حضرت مریم متولد گردید و سومین نفر هم به صورت کبوتری بر خدای دوم در 30 سالگی نازل شد،
کشیش عصبانی شد و او را بیرون کرد و گفت چیزی نمی فهمد.
نفر دوم در مورد تثلیث گفت شما چنین تعلیم دادید 3 تا خدا داشتیم که یکی به دار آویخته شد و اکنون 2 خدا بیشتر نداریم!
اخم کشیش بیشتر شد و او را نیز بیرون کرد
سومی را که باهوشتر و در حافظه و حفظ عقیده بهتر بود را صدا کرد
مسئله را از او پرسید که با اقتدار گفت پیشوای من چنین آموختید همه را حفظ کردم و از برکت مسیح خوب فهمیدم و به ذهن سپردم،
شما گفتید خدای یگانه سه گانه است و این خداهای سه گانه یگانه هستند!
یکی از خداها دار زده شد و مرد
بنابراین همه مردن زیرا او با بقیه یگانه بود و بقیه هم با او
 

نمونه

                                  "بسم الله الرحمن الرحیم"

 


 
 عرض تسلیت ایام فاطمیه

فاطمه ای مادر پهلو شکسته

فاطمه ای مادر پهلو شکسته

فریاد محسن گو چرا خاموش گشته

مسطور ش25 / بخش 2 فصل نو / 6 از سوره 6

25 یوم بمعنی دوره :

بعد از نکته ظریف خلقت آدم و مسیح می رسیم به خلقت دنیای ما

حالا بنظر شما آیا شباهتی در این دو نوع آفرینش وجود دارد ؟

آیا آفرینش دنیای ما در شش دوره بوده است یا شش روز؟

ابتدا دلایل قول اول را بررسی می نماییم ،

1 در خود قران یوم القیامه آمده است که واضح است 1 روز نیست قیامت

2 ذیل این آیه علی ابن ابراهیم در تفسیر برهان از امام علی علیه السلام

نقل نموده است که 6 ایام یعنی 6 دوره و اوقات .

3 وقت خلقت دنیا که خورشید و روز نبوده است که محاسبه شود بروز.

4 با نظر منجمین علم نجوم که عمر عالم مادی را

میلیاردها سال تخمین زدن تفاوت می کندو برخلاف علم امروز است.

5 در سوره فصلت آیات 8 تا 11 به شش دوره اشاره شده نه شش روز

1 دوره گاز و آتش

2 دوره سرد شدن و قابل سکونت شدن کرات

3 شکل گیری منظومه شمسی

4 زمین سرد شد

5 خلقت اقسام مختلف گیاه بر روز زمین

6 در آخر هم خلقت آدم 

در ادله موافقین ظاهر ایه شباهت آفرینش آدم و مسیح

علیهم السلام

با دنیا خواهد آمد . 

نمونه