• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 83
تعداد نظرات : 340
زمان آخرین مطلب : 4283روز قبل
دانستنی های علمی
... همین امروز چند بار این واژه سرد  مثل یخ  را بهم گفته ایم ؟ حالمان را می پرسند ...لطفی بما می شود...فرتی می گوئیم مرسی ! یک واژه بی وزن و  لوس !...پاکستانی ها که زبانشان اردو است در این مواقع بهم می گویند مهربونی ..........مهربونی که حالم را می پرسی ...مهربونی که لطفی داشتی...به کامپیوتر می گوئیم رایانه….. که هیچ توفیری برایش ندارد هر چه به او بگوئیم……. ولی به خودمان می گوئیم مرسی با این همه توفیر.....جالبیم ما...کم نه....
سه شنبه 1/5/1387 - 2:7
خانواده

آسمان دارد تاریک و تاریک تر می شود...

چیزی تا غروب نمانده...

دوان دوان به طرف اتاق می آیم..

از سر و صورتم آب می چک...د

آب مقدس وضو!

مهر را یک وجب جلوتر از پاهایم پرت می کنم و راست می ایستم

...چهار رکعت نماز ظهر...قربتاً الی الله...

گوش هایم پر می شود از صدای خنده ...

حمد را با عجله می خوانم...

...ایاک نعبد و ایاک نستعین...

صدای خنده  بلندتر می شود...

رکوع و سجده...تند و تند...

...رکعت اول....

....رکعت دوم

...

...

...

...السلام علیکم و رحمة الله و برکاته...دست ها را  روی زانوها می زنم!

تمام شد!

دیگر هوا کاملا تاریک شده...

دست ها را رو به آسمان میگیرم...

-اللهم عجل لولیک الفرج ـ

شیطان قهقهه می زند...

خوب که گوش میدهی صدای خنده های ریزی را هم می شنوی...

نکند فرشتگان هم....!

دوشنبه 31/4/1387 - 1:36
دانستنی های علمی

این روزها كه می‌گذرد شادم

این روزها كه می‌گذرد شادم كه می‌گذرد این روزها

شادم كه می‌گذرد...

 

شنبه 29/4/1387 - 23:43
دانستنی های علمی

صدای زنگ گوشی رو که شنیدم با خود گفتم  یا یه جک بی مزست یا اینکه بچه ها گله دارن که چرا امروز کوه نیومدی.....نخوندم....

عصری که برمی گشتم خونه یاد اون sms افتادم...خوندمش..... عجب آدمای پیدا می شن....جون آدما هم مهم نیست براشون...همه چی رو به شوخی گرفتن....هفته پیش هم آخه خبر فوت یکی دیگه رو گرفته بودم...بعد فهمیدم شایعه بود...عجب آدمای بی.....

اخبار رو گوش کردی؟ گفتم نه...جالش رو نداشتم...امروز اصلا حوصله هیچی رو ندارم...حالا مگه خبری بود؟

....خسرو شکیبایی فوت کرده......

....یک صدای خسته...موهای لخت و رها....با قدی که یه نمه به خمی می زد....و یه چهره با خطوط زیاد....انگار همیشه یه غم بزرگ با خودش داشت....

....حالم گرفته شد....

گوشی رو برداشتم...پایین همون sms اضافه کردم یادش گرامی...برای چند تا از دوستام فرستادم....

 

جمعه 28/4/1387 - 22:25
دانستنی های علمی

...در خیابان طالقانی  روبروی سینما قیام  کوچه ای هست بنام بن بست خوشبختی...

...این خوشبختی حالا فقط یک کوچه بن بست است راستی.. که در رو  ندارد ؟ یا محلی که عده ای با شانس و اقبالی که بشکلی آورده اند مدتی آنجا ساکن می شوند ؟..

...یا که سابقآ  یا بعد یک جائی بوده و هست در همین اطراف و نزدیکی ها.. جائی که هرازگاهی توی مسیرمان فقط از روی تابلواش می خوانیم : بن بست خوشبختی....و بعد تند و بی توجه از کنارش رد می شویم ... و فقط می گوئیم عجب .... چه بامزه....نه...بی مزه....

سه شنبه 25/4/1387 - 12:56
دانستنی های علمی

تمام آرزوهای من ای كاش........یكی از آرزوهای تو باشم...

 

كلی منتظر موندم كه امشب سر برسه...

لیله الرغائب...شب آرزوها....

یكی یكی آرزوهامو گفتم.....

نه...اینجوری نمیشه....

تا صبح هم بیدار بمونم بازم امشب از دست میره....

....آرزو كردم كل شبای سال شب آرزو باشه....

اونوقت هر شب من می توانم با خیال راحت آرزو كنم....

 ................

یه آرزوی دیگه داشتم....برا شما دوستای خوب....

گفتن آرزوتونو نگین.....باشه نمی گم....

شما چی؟ ماها یادتون بود....؟ یا اونقدر آرزو داشتین كه ....


یا من ارجوه کل خیر

یا من یعطی الکثیر بالقلیل...

اعطنی بمسالتی ایاک  " جمیع " خیرالدنیا والاخره..

جمعه 21/4/1387 - 1:32
دانستنی های علمی

خدائیش عجب پشتكاری دارید شما.....تو این گرما حال و حوصله مطلب ثبت كردن هم دارید....من صبح كه میرم بیرون  عصری جنازم خونه میاد...خیلی حال داشته باشم فقط میلم رو چك كنم....یا من خیلی تنبلم یا شما خیلی بیكارید....شوخی می كنم بابا...همون من تنبلم...

دوستون دارم...البته نه زیاد...یه كم بیشتر از یه ذره....شاید قد قرمه سبزی.....

شاد باشید

 

دوشنبه 10/4/1387 - 20:30
دانستنی های علمی

....خیلی سخته شب كنكور راحت خوابید...خیلی سخته صبح كنكور بی دلهره از خونه بیرون رفت...خیلی سخته روز كنكور زود به حوزه رسید....خیلی سخته قبل از كنكور اضطراب بقیه رو ندید...خیلی سخته قبل از رفتن به محل آزمون  لبهای دعاگوی مادر و قرآن تو دستش رو فراموش كرد...خیلی سخته اگه رو صندلی ای بشینی كه كجه و جیر جیر صدا مده....خیلی سخته كه 3 تا مداد نرم مشكی با دو تا پاكن و یه تراش رو 4 ساعت تو دست عرق كرده نگه داشت....خیلی سخته اگه آفتاب از گوشه پنجره تو چشمت بزنه....خیلی سخته اگه دم به دقیقه تو بلندگو دستور العمل اجرای آزمون رو بخونن....خیلی سخته اگه خانم مراقب با كفش های پاشنه دار هی قدم بزنه و صدای ترق ترقش تمركزت رو بهم نزنه...خیلی سخته كه صدای هورت كشیدن آقای مراقب رو وقتی كه چایی می خوره نشنید....خیلی سخته اگه جای عربی ترمی واحدی عربی سالی واحدی رو بزنی و مجبور بشی برگت رو با پاكن سیاه كنی و  عربی رو كه فول فول بودی دوباره بزنی..تازه جای قطره اشكت گوشه پاسخ نامه بمونه....خیلی سخته كه نفر پشتیت هی بگه یوری بشین برگتو ببینم و تو تمركز كنی....خیلی سخته كه به خاطر عربی به نصف سوالات زبان نرسی.....خیلی سخته كه آب پرتقال خنكت بریزه رو پاسخ نامه .... پیرهن ...شلوار و قصه نخوری....خیلی سخته جواب تست های شیمی رو جابجا زد....خیلی سخته كه وقتی می گن داوطلب گرامی وقت تمام تو از آزمون راضی باشی....خیلی سخته هنوز از حوزه بیرون نیومده جواب بابا و مامان و داداش رو داد كه هی می پرسن چطور بود؟...چیكار كردی؟..خوب بود؟...قبول می شی؟...سخت بود؟...وتو هنوز فقط یاد اون قطره های اشكی هستی كه رو پاسخ نامت ریخته....خیلی سخته...به خدا خیلی سخته اینارو فراموش كردن.....هنوزم كه هنوزه هر وقت اسم كنكور میاد تنم می لرزه....


برای همه اونایی كه این چند روزه كنكور دارن آرزوی موفقیت می كنم....

پنج شنبه 6/4/1387 - 0:55
دانستنی های علمی
 

بخند...بخور...لقمه بگیر...آسمان هم که در قاشقت افتاده...باعطر نان مشهدی و حلقه ای در دستت...خوشبخت بمانید. 
دوشنبه 3/4/1387 - 0:17
دانستنی های علمی

از این آدم هایی که برای روز مادر، قابلمه و کتری و کارد آشپزخانه می خرند، همزن و جارو شارژی و آسیاب می خرند، ظرف های کریستال و تزئینی می خرند؛ م.......

دوشنبه 3/4/1387 - 0:11
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته