• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 7199
تعداد نظرات : 862
زمان آخرین مطلب : 3823روز قبل
دعا و زیارت
امام عسكرى‏عليه السلام: ما تَرَكَ الحَقَّ عَزيزٌ إلّا ذَلَّ ولا أخَذَ بِهِ ذَليلٌ إلّا عَزَّ؛
هيچ عزّتمندى حق را ترك نكند ، مگر آن كه خوار شود ، و هيچ خوارى به‏حق نگرايد ، مگر آن‏كه عزّت يابد.
تحف‏العقول، ص 484
جمعه 4/8/1386 - 21:24
دعا و زیارت

امام باقرعليه السلام : الخَيرُ وَالشَّرُّ يُضاعَفُ يَومَ الجُمُعَةِ ؛
خوبى و بدى در روز جمعه دو چندان مى‏شود .
ثواب الأعمال ، ص 143

جمعه 4/8/1386 - 21:22
خاطرات و روز نوشت

بذار جاده منو با خودش ببره من که هیچ وقت به تو نمی رسم
پس بذار همراه باد پاییز که داره از راه می رسه
برم تا ردم تو غبارا گم بشه،تو دیگه سراغم رو از فاصلۀ جاده نگیر
که جاده میره تا من رو به غربت بی تو بودن ببره،آخه میدونی؟
جاده وفا نداره توی جادۀ غربت همسفری همراه تو نیست
یا اگر باشه از پشت به تو خنجر می زنه

جمعه 4/8/1386 - 15:27
رويا و خيال
شاید در این فکر به سر می برم که تو را از ذهن خود دور سازم و تو نیز به این می اندیشی که خود را درگیر افکاری که به سوی من متمایل می شود نسازی ، تو در این اندیشه و من در این گیر و دار روزی می آید که از هم دور و دور تر می شویم و آن زمانی است که از خود می پرسیم: چرا؟! در فراسوی حسی غریب به این می اندیشیم که خصم زمانه با ما چه کرد یک آشنایی شیرین و در پس آن یک جدایی تلخ. تو سخن از یاد غریبی می زنی که به دلت چنگ می زند و تلاش می کنی تا که شاید از آن بگریزی ولی افسوس! من می گویم گریختن از حسی که دلت را به سوی من متمایل می کند و تو خیال بیگانه شدن با آن را داری خیالی عبث است!
جمعه 4/8/1386 - 15:22
طنز و سرگرمی


 ژاپن

جوان اولي از عشق جوان دومي نسبت به دختر محبوبش متاثر ميشه و خودکشي مي کنه! جوان دومي هم از مرگ همنوع خودش اونقدر اندوهگين ميشه که خودکشي مي کنه! بعدش براي دختر ژاپني هم چاره اي جز خودکشي نيست!

 اسپانيا
مرد اولي توي دوئل ، مرد دومي رو از پاي در مياره و با دختر به آمريکاي جنوبي فرار مي کنن!

 انگلستان
دو تا عاشق با کمال خونسردي حل قضيه رو به يه شرط بندي توي مسابقه ء اسب سواري موکول مي کنن! اسب هر کدوم برنده شد ، با اون دختر ازدواج می کند!

  استراليا
دو تا مرد سالها مشاجره مي کنن! اين مشاجره اونقدر طول مي کشه تا يکي از طرفين پير بشه و بميره ، يا از يه مرضي بميره! اونوقت اونکه زنده مونده با خيال راحت به مقصودش مي رسه!

 قفقاز
جوان اولي دختر محبوب رو بر مي داره و فرار مي کنه! دومي هم دختر رو از چنگ اولي مي دزده و پا به فرار مي ذاره! باز اولي همين کار رو مي کنه و اين ماجرا دائما« تکرار ميشه!

 نروژ
دختر براي اينکه به جدال و دعواي اونها خاتمه بده خودشو از بالاي ساختمون مرتفعي ميندازه پايين و غائله ختم ميشه!

مکزيک
کار به زد و خورد خونيني مي کشه و يکي از طرفين کشته ميشه! ولي بعدش اونکه رقيبش رو کشته از دختر مورد نظر دلسرد ميشه و دخترک بي شوهر مي مونه!

 آمريکا
حل قضيه بستگي به زن داره و هر کس رو انتخاب کرد با اون ازدواج مي کنه!

 ايران
فقط پول موضوع رو حل مي کنه! پدر و مادر دختر مي شينن با همديگه مشورت مي کنن و خواستگاري که پولدار تر و گردن کلفت تره رو انتخاب مي کنن! عاشق شکست خورده اگه توي عشقش جدي باشه يا بايد خودشو بکشه يا رقيب رو از ميدون به در کنه يا افسردگي مي گيره و
......

جمعه 4/8/1386 - 15:19
انتقادات و پيشنهادات
ما هم یک روزی خواهیم رفت .
ولی الان همه ما که بر روی این کره خاکی هستیم به یک عصر تعلق داریم . نه به 100 سال پیش و نه به 100 سال بعد.
بعبارتی همه مسافر یک کاروانیم که اینطور به جان همدیگر افتاده ایم . که بهیج وجه تاب تحمل همدیگر را نداریم. اتحاد مان زیر سوال رفته است . به کارهای روزانه انقدر مشغولیم که خبر از بالای هرم نداریم.
ولی یادمان نرود . چه بسا به الزایمر تحمیلی محکومیم . که بالاتر از هر چیز محبت است و اینکه زندگی ما به قول خیل رفتگان چه تا..یری در زندگی دیگران خواهد گذاشت.
جمعه 4/8/1386 - 15:16
محبت و عاطفه

به لبهایم زدم مهر خموشی که در دل عشق تو نهفته دارم

صدایم کن که بشناسم تو را من که در هجر و فراقت ناله دارم

جمعه 4/8/1386 - 15:2
شعر و قطعات ادبی

پائيز است
فصل مرگ برگ ها
فصل پايان تضاد رنگ ها
نوبت خاموشی بنفشه ها
وقت آغاز غرور سروها
...
درختی تنها
خاطراتش همه برگ
برگ هايش همه خشک
خاطراتش همه زرد،نارنجی،سرخ
خاطراتی از آواز قناری ها
از خنده دو کودک نا بالغ
از نسيم
نرگس و نيلوفر
ياد آن نهر بزرگ پشت حياط خانه شب بوها
خاطراتی از شکوه تک درخت تنها
...
فصل من پائيز است
کوچه هايم خاموش
لحظه هايم پر رنگ
با موسيقی سرخ
می تراود هر روز از قلبم
شعری زرد
آوازی نارنجی
من هر روز کوچه را از مهر تا آذر نقاشی می کنم
با رنگ غرور
دريا را قرمز
برگ ها را نارنجی
خانه ها را همه زرد
زيبا
پر احساس
کمی مغرور
پادشاه فصل ها
پادشاه زمستان،بهار،تابستان
فصل من
پائيز

جمعه 4/8/1386 - 14:50
ادبی هنری
عزیزم
قلب من رو به تو پرواز می کند.
مرا ببخش! از این جرم بزرگ که دوستی است و جنایت ها به مکافات آن رخ می دهد چشم بپو شان؟ اگر به تو " عزیزم " خطاب کرده ام ، تعجب نکن. خیلی ها هستند که با قلبشان مثل آب یا آتش رفتار می کنند. عارضات زمان ، آنها را نمی گذارد که از قلبشان اطاعت داشته باشند و هر اراده ی طبیعی را در خودشان خاموش می سازند.
اما من غیر از آنها و همه ی مردم هستم. هر چه تصادف و سرنوشت و طبیعت به من داده ، به قلبم بخشیده ام. و حالا می خواهم قلب سمج و ناشناس خود را از انزوای خود به تو پرتاب کنم و این خیال مدت ها است که ذهن مرا تسخیر کرده است.
می خواهم رنگ سرخی شده ، روی کونه های تو جای بگیرم یا رنگ سیاهی شده ، روی زلف تو بنشینم.
من یک کوه نشین غیر اهلی ، یک نویسنده ی گمنام هستم که همه چیز من با دیگران مخالف و تمام اراده ی من با خیال دهقانی تو، که بره و مرغ نگاهداری میکنید متناسب است.
بزرگتر از تصور تو و بهتر از احساس مردم هستم ، به تو خواهم گفت چه طور.
اما هیهات که بخت من و بیگانگی من با دنیا ، امید نوازش تو را به من نمی دهد، آن جا در اعماق تاریکی وحشتناک خیال و گذشته است که من سرنوشت نامساعد خود را تماشا می کنم.
دوست کوه نشین تو
نیما یوشیج.
جمعه 4/8/1386 - 14:42
خواستگاری و نامزدی

هر لحظه با گذشته وداع کن.
هر لحظه خود را از گذشته پاک کن.
در دنیای شناخته بمیر تا به دنیای ناشناخته راه یابی.
با مردن و لحظه به لحظه تولد یافتن
خواهی توانست زندگی را زندگی کنی و مرگ را نیز هم.

جمعه 4/8/1386 - 14:38
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته