• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 260
تعداد نظرات : 1771
زمان آخرین مطلب : 5093روز قبل
خانواده

زیبایی تو می تراود در نفس های من ، اما باز تو فکر می کنی من از این ثانیه ها و لحظه هایی که در وجودت می تازد، بی خبرم و درکی از این دقیقه ها ندارم.ای همه وجودم کاش قصه انتظار در سرنوشتم فقط تو باشی!

  

ویران

 

 

جمعه 2/12/1387 - 1:7
محبت و عاطفه

برای عشق گریه کن اما کسی را به خاطر عشق به گریه نینداز، با عشق بازی کن، اما هرگز کسی را با عشق بازی نده.

 

جمعه 2/12/1387 - 1:5
دانستنی های علمی

مردی بالای درخت چناری رفت و چون به شاخه آخر رسید بادی تندی وزیدن گرفت. مرد به وقت افتاد و سر به آسمان بلند کرد که ای پروردگار ، اگر من از این درخت صحیح و سالم پایین بیایم تمام گوسفندهایم را خواهم در راهت داد، اتفاقا باد لحظه ای آرام گرفت و آن مرد توانست چند شاخه پایین تر بیاید و بالاخره یک مقدار زیادی به سلامتی خود امیدوار شد گفت خدایا پشم آنها را می دهم.

 

وقتی که باد آرامتر شد از شاخه های دیگری پایین امد گفت: کشک آنها را می دهم، خلاصه وقتی که از درخت به زیر آمد شاد و خندان گفت: کشک چه و پشم چه.

 

این مثال درباره کسانی است که هنگام گرفتاری خدار ا می خوانند و وقتی که از گرفتاری نجات یافتند همه را از یاد می برند.

 
جمعه 2/12/1387 - 1:3
شعر و قطعات ادبی

تو را ندیدم

 

تو را نمی دیدم

 

دیگر پلی نبود دست تو بر شانه ام

 

چقدر دور

 

چقدر دورتر شدی!

  

فصل آخر

 

  

زرد و سپید

 

حوالی پاییز

 

پیدایم میکنید

 

دهان گشوده

 

برای آخرین شعر

  

محمود تقوی تکیار

 
جمعه 2/12/1387 - 1:1
خانواده

خدایا! من در هراس دم می زنم و در بی قراری زندگی می کنم به کرم خودت هراسم را به امید و بی قراری ام را به آرامش پیوند بزن.

  

ویران

 
پنج شنبه 1/12/1387 - 1:15
شعر و قطعات ادبی
 

بر شاخه خویش هم کرانم

 

آواره ترین مردمانم

 

عمری است که چون صدای زنجیر

 

در کوچه بی کسی روانم

 

تا صبح ستاره می شمارم

 

تا صبح ستاره می فشانم

 

غم با همه هست و باز تنهاست

 

من نیز چنینم و چنانم

 

یک شاخه بی پرنده،یعنی

 

گلدسته خالی از اذانم

 

کس حرف محبتی ندارد

 

یا من نشنیده ام. ندانم

 

دیشب دل صد ستاره سوخت

 

حرفی که نبود بر زبانم

 

گفتند که ای فلان ! تو هیچی

 

گفتم که حقیر نصف آنم

 

یک سنگ زدید و من شکستم

 

دیگر مکنید امتحانم

محمد کاظم کاظمی

 
پنج شنبه 1/12/1387 - 1:11
دانستنی های علمی

مادر خسته از خرید برگشت و به زحمت زنبیل سنگین را داخل خانه کشید.

 

پسرش دم در آشپزخانه منتظر او بود ومی خواست کار بدی را که تامی کوچولو انجام داده،به مادرش بگوید.

 

وقتی مادرش را دید به او گفت: مامان! مامان! وقتی من داشتم تو حیاط بازی می کردم و بابا داشت با تلفن صحبت می کرد تامی با یه ماژیک روی دیوار اتاقی را که شما تازه رنگش کرده اید، خط خطی کرد!

 

مادر آهی کشید و فریاد زد: حالا تامی کجاست؟و رفت به اتاق تامی کوچولو. تامی از ترس زیر تخت خوابش قایم شده بود، وقتی مادر او را پیدا کرد،سر او داد کشید: تو پسر خیلی بدی هستی و بعد تمام ماژیکهایش را شکست و ریخت توی سطل آشغال.

 

تامی از غصه گریه کرد. ده دقیقه بعد وقتی مادر وارد اتاق پذیرایی شد. قلبش گرفت و اشک از چشمانش سرازیر شد. تامی روی دیوار با ماژیک قرمز یک قلب بزرگ کشیده بود و درون قلب نوشته بود: مادر دوستت دارم!

 

مادر در حالی که اشک می ریخت به آشپزخانه برگشت و یک تابلوی خالی با خود آورد و آن را دور قلب آویزان کرد. بعد از آن، مادر هر روز به آن اتاق می رفت و با مهربانی به تابلو نگاه می کرد!

  

ویران ( وقتی خدا نیکی برای کسی بخواهد ، ثروتش را در روحش و تقوایش را در قلبش قرار می دهد.)

 
چهارشنبه 30/11/1387 - 0:52
دانستنی های علمی

فاصله دخترک تا پیرمرد یک نفر بود،روی نیمکتی چوبی،روبروی یک آبنمای سنگی.

 

پیرمرد از دختر پرسید:

 

غمگینی؟

 

نه.

 

مطمئنی؟

 

نه.

 

چرا گریه می کنی؟

 

دوستام منو دوست ندارن.

 

چرا؟

 

چون قشنگ نیستم.

 

قبلا اینو به تو گفتن.

 

نه.

 

ولی تو قشنگ ترین دختری هستی که من تا حالا دیدم.

 

راست می گی؟

 

از ته قلبم آره.

 

دخترک بلند شد و به طرف دوستاش دوید،شاد شاد.

 

چند دقیقه بعد پیرمرد اشک هاشو پاک کرد، کیفش رو باز کرد، عصای سفیدش رو بیرون آورد و رفت....

  

ویران ( هر صبح که اجازه داری لبخند خورشید را ببینی ، بدان فرصت جبران داری. خدایا قدرت بخشش من در دل عزیزان و دوستانم بارور ساز.)

 
سه شنبه 29/11/1387 - 1:2
خانواده

می خواهم برایت بغضم را بشکنم، می خواهم دل بی غشم را برایت نمودار کنم،می خواهم عشقت را فریاد کنم.

 

می گویم برای از دلتنگی هایم،می گویم برایت از آمالم،همچنین خواهم گفت:از تاراج زمان.

 

تو بلندی ، تو جلالی ، تو سپیداری، دوستت دارم زیرا می دانم دوستم هستی، تو تنها سپیداری هستی که شقایق به آن رشک می ورزد، تو تنها درختی هستی که آفتاب از بلندای آن در عجب است،تو تنها مونسی هستی که سنگ صبوران از آن مبهوتند.

 

ای معبود خیالم،ای ناجی بر هوت سینه ام، ای افسانه عظیم جبروت، دوستت دارم، از اعماق قلب یک انسان عاشق برایت یاس می فرستم، تو تک سپیداری هستی که شاخه هایش مامن هزاران بلبل و قناری است، تو خود دنیای به یغما رفته ای هستی ، می دانم ، آری خود می دانم تو عزیزی، چه بگویم تبسم افروخته است،چه بگویم ای ترکش بغض تاریخ. شنیدم یا کریمی می گفت:یک پایه عالم سپیدار بود،پایه بعدی خود خورشید است، پایه سوم ماه پس از خورشید است.

 

آه ای سرسبز زمان،آه ای منجی شقایق، دوستت دارم و در اوج یک انسان عاشق فریاد می زنم شقایق به فدایت سپیدار قشنگ.

 

بدان!عشق من با تو همیشه همراه است، عشق من در دل تو افتد یا نه؟چه بدانم که تو هم بر دل من محتاجی ؟

 

اما خوب است عشق من عشق خداست، عشق من خود آن سیب سپهری است،عشق من خود آن پنجره فرخزاد.

 

گویند تا شقایق هست زندگی باید کرد،اما خود شقایق بر من نجوا کرد تا تو هستی زندگی باید کرد.

  

سلام بچه ها ی خوب تبیان

 

انشاا... حالتون خوب باشد .دلم براتون تنگ شده بود. از همه شما به خاطر اظهار لطفتون متشکرم همچنین از مدیرت محترم مطالب روزانه هم کمال سپاسگزاری را دارم. التماس دعا

  

گاهی وقتها خوب است که آدم بلند پرواز باشد ، به شرط اینکه زیر پایش چاله ای به اندازه ای یک دنیا نباشد

  

دوستدار شما ویران

 

 

دوشنبه 28/11/1387 - 0:24
خاطرات و روز نوشت

بسم رب الحسین (ع)

 

با عرض سلام خدمت تبیانی های عزیز

 

انشاا... که حالتون خوب باشه  این بنده حقیر برای مدت یک هفته به ماموریتی می رم و در خدمت شما عزیزان نیستم این ماموریت یک راز هست شاید دیگه برنگشتم و برای همیشه رفتم و اگر اتفاقی نیفتد باز در خدمت شما عزیزان هستم فقظ شما دعا کنید و همچنین پیشاپیش برگزیده شدن یکی از این دوستانم

 Dr_Mahsa,parandeh2,ali_110,mikel,soniyaR,nataly,mohsen_yahoo,Laahoot, hossin_tavakoly.rezamorid,yazdanjo 

را در ثبت مطالب روزانه  به خود این عزیزان و تمام بچه های تبیان تبریک عرض می کنم و انشاا... همچنان شاهد مطالب پربار این عزیزان باشیم و از حضورشان بهرمند بشیم و آرزوی موفقیت و سربلندی را برای تمام اعضای خوب تبیان دارم . و به این دلیل این تبریک را گفتم که شاید وقتی نتایج معلوم شد من در خدمت شما عزیزان نباشم  و در آخر از مسئولان خوب سایت تبیان به خصوص بخش مطالب روزانه  نهایت تشکر و سپاسگزاری را خواستارم.

 

تو مرا شاد نمودی که تو را شادکنم .  دلم آباد نمودی که دل آباد کنم

 

نه چنین خسته و فرسوده که من ساخته ام .  که چنان عاشق و آسوده که تو ساخته ایی.

 

ویران

 

التماس دعا

 

 

يکشنبه 13/11/1387 - 0:20
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته