• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 3842
تعداد نظرات : 2897
زمان آخرین مطلب : 3691روز قبل
اهل بیت

دلیل بازنگرداندن برزخیان به دنیا چیست؟؟؟

 

دلیل بازنگرداندن برزخیان به دنیا چیست؟؟؟

 

طبق آیات سوره مۆمنون بسیارى از مردم لحظه مرگ، قبل از اینكه ملك الموت جانشان را بگیرد، وقتى كه پرده كنار مى‏رود، و وضع خود را مشاهده مى‏كنند، با التماس به پروردگار مى‏گویند:«رَبِّ ارْجِعُونِ* لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فِیما تَرَكْتُ»


خدایا ما را به اول تكلیف برگردان، تا ما زندگى نابود شده را جبران كنیم.
میلیون‏ها نفر در هنگام مرگ این تقاضا را از خدا كرده‏اند، خداوند چند نفر را برگرداند؟ هیچ كس را برنگرداندند.«كَلَّا إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى‏ یَوْمِ یُبْعَثُونَ»

وقتى كفار و مشركان و منافقان و اهل گناه ، در آستانه مرگ و رفتن به عالم ((برزخ )) قرار مى گیرند، خود را در حال بریده شدن از این جهان و قرار گرفتن در جهان دیگر مى بینند، پرده هاى غرور و غفلت از مقابل دیدگانشان كنار مى رود. گویى سرنوشت دردناك خویش را با چشم خود مى بینند. عواقب شوم عمر و سرمایه هاى از دست رفته و كوتاهى هایى كه در گذشته كرده و گناهانى را كه مرتكب شده اند، در آن جا مشاهده مى كنند. این جا است كه ناله و فریاد آنها بلند مى شود و مى گویند:
((اى پروردگار! ما را به دنیا برگردان شاید گذشته خود را جبران كنیم و عمل صالحى در برابر آن چه ترك كرده ایم به جا آوریم )).(سوره مۆمنون)
اما از آن جا كه قانون آفرینش ، چنین اجازه بازگشتى را به هیچ كس ، (نه نیكوكاران و نه بدكاران ) نمى دهد، به آنها چنین پاسخ داده مى شود:
((هرگز ره بازگشتى وجود ندارد، این سخنى است كه به زبان مى گویید، این لقلقه كلامى بود كه در دنیا با خود داشتید)
اگر كافران را رسد مرگ پیش پشیمان بگردند از كار خویش
به ایزد بگویند با چشم تر به دنیا مرا بازگردان دگر
كه شاید به جبران اعمال بد عمل هاى نیكو زمن سر زند
جوابش بگویند با این سخن چنین كار هرگز نخواهد شدن
كه با حسرتى تلخ از بطن جان بیارند این نكته را بر زبان
به برزخ گزینند آنان سرا كه مبعوث گردند روز جزا

این سخنى است كه هرگز از اعماق دلى با اراده و آزاد برنخواسته ، این همان سخنى است كه هر بدكارى به موقع گرفتار شدن در چنگال مجازات و هر قاتلى به هنگام دیدن چوبه دار مى گوید.

به آنها گفته مى شود: مگر در دنیا نبودید و حجت بر شما تمام نشد؟

مگر خورشید و ماه بر شما طلوع و غروب نداشت و مهلت تمام نشد؟ مگر حقایق به شما نرسید؟ مگر عاجز و از مستضعفین بودید، مگر از سرمایه هاى عمر و علم و قدرت و فراغت و امنیت به اندازه كافى و وافى در اختیار نداشتید؟ چرا عمل نكردید؟ با غفلت مى خوابیدید و بیدار مى شدید؟ مگر خواب و بیدارى ها نمونه اى از مرگ و حیات نبود؟ مگر هزاران بار نمردید و زنده نشدید؟ آیا این مقدار براى شما كافى نبود؟

مگر صدها بار در تشییع جنازه ها شركت نكردید و در مجالس ختم و ترحیم حضور به هم نرساندید و صداى ناله آن مسكین در قبر را نشنیدید كه مى گفت: خدایا! مرا براى تدارك اعمال ، براى بیدارى و هشیارى ، براى پیمودن راه به سوى محبوب مطلق به دنیا برگردان . آیا اینها براى شما كافى نبود؟
امام صادق علیه السلام فرمود:

وقتى جنازه اى را به سوى قبرستان حمل مى كنى ، خود را چنین پندار كه تو آن جنازه اى هستى كه به دوش مردم حمل مى شوى ، چنین پندار كه تو از پروردگارت مسئلت نموده اى ترا به دنیا برگرداند و خداوند دعاى ترا مستجاب نموده و به دنیا بازگردانیده است ! حال ببین چگونه در اعمال خود تجدید نظر مى كنى و گذشته را تدارك مى نمایى !(بحارالانوار)

اگر خداوند آنها را به دنیا برگرداند با همان فكر و عقیده و اعمال و كردارى كه سابقا داشتند برمى گردند، نه آن كه یك نفس پاك و طاهر را خلق كند و به دنیا برگرداند؛ زیرا در این صورت دیگر آنها افراد سابق نیستند و موجودات دیگرى هستند كه ربطى به آنها ندارند.

اگر آنان را با همان فكر و عقیده اى كه داشتند برگرداند باز همان اعمال و كردار غلطى را كه داشتند از دست نخواهد داد و به دنبال همان فكر و عقیده اى كه داشتند، خواهند رفت .

قرآن در این باره مى فرماید: «اگر آنها را به دنیا برگردانیم باز به همان اعمال و كردار سابق بر مى گردند و آنها در این حرفى كه مى زنند دروغ مى گویند.»

شنبه 12/12/1391 - 21:9
اهل بیت

شبی با فضلیت که در آن دعاها مستجاب می‌شود

 

شبی با فضلیت که در آن دعاها مستجاب می‌شود

 

شب عرفه از شب‌های مبارک و بافضیلت است که عبادت، توبه، راز و نیاز با حضرت حق در آن بسیار پرارزش است.

 

 

در روایتی از رسول خدا (ص) نقل شده است که فرمود: شب عرفه، شبی است که دعاها در آن مستجاب است و کسی که آن شب را به عبادت بپردازد، پاداش سال‌ها عبادت را دارد و این شب، شب مناجات و توبه است.

برای این شب، اعمالی نقل شده است:
اول
این دعا را که از رسول خدا(ص) نقل شده است بخواند و در پاداش آن فرموده هر کس آن را در شب عرفه یا شب‌های جمعه بخواند، خداوند او را بیامرزد:

اَللّهُمَّ یا شاهِدَ کُلِّ نَجْوی ومَوْضِعَ کُلِّ شَکْوی وعالِمَ کُلِّ خَفِیَّة،

خدایا ای آگاه هر راز و مرجع هر شکایت و دانای هر پنهان

وَمُنْتَهی کُلِّ حاجَة، یا مُبْتَدِئاً بِالنِّعَمِ عَلَی الْعِبادِ، یا کَریمَ الْعَفْوِ،

و منتهای هر حاجت، ای آغازنده نعمت‌ها بر بندگان ای بزرگوار گذشت

یا حَسَنَ التَّجاوُزِ، یا جَوادُ، یا مَنْ لا یُواری مِنْهُ لَیْلٌ داج ولا بَحْرٌ عَجّاجٌ

ای نیکو درگذر، ای بخشنده، ای که نه شب تار چیزی را از تو پنهان کند و نه دریای مواج

ولا سَمآءٌ ذاتُ اَبْراج ولا ظُلَمٌ ذاتُ ارْتِیاج، یا مَنِ الظُّلْمَةُ عِنْدَهُ ضِیآءٌ،

و نه آسمان برج دار و نه تاریکی‌های پیچیده درهم، ای کسی که تاریکی در پیش او روشن است

اَسْئَلُکَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْکَریمِ، اَلَّذی تَجَلَّیْتَ بِهِ لِلْجَبَلِ فَجَعَلْتَهُ دَکّاً و خَرَّ

از تو خواهم به حق نور ذات بزرگوارت، همان که بدان وسیله بر کوه تجلی فرمودی و آن را متلاشی کردی

مُوسی صَعِقاً وبِاسْمِکَ الَّذی رَفَعْتَ بِهِ السَّمواتِ بِلا عَمَد وسَطَحْتَ بِهِ

و موسی مدهوش بر زمین افتاد و به همان نامت که آسمان‌ها را بدون ستون برافراشتی

الاَْرْضَ عَلی وَجْهِ ماء جَمَد وبِاسْمِکَ الْمَخْزُونِ الْمَکْنُونِ الْمَکْتُوبِ الطّاهِرِ،

و زمین را بر روی آبی منجمد شده پهن کردی و بدان نامت که پیش تو در گنجینه و در پرده و نوشته و پاکیزه است

اَلَّذی اِذا دُعیتَ بِهِ اَجَبْتَ واِذا سُئِلْتَ بِهِ اَعْطَیْتَ

همانکه هرگاه بدان نام بخوانندت اجابت کنی و هرگاه بدان از تو خواهند عطافرمایی

و بِاسْمِکَ السُّبُوحِ الْقُدُّوسِ الْبُرْهانِ، اَلَّذی هُوَ نُورٌ عَلی کُلِّ نُور ونُورٌ مِنْ نُور،

و به حق نام منزه و مقدس و برهان تو که آن نور است بر هر نوری و نور است از نوری

یُضییُ مِنْهُ کُلُّ نُور، اِذا بَلَغَ الاَْرْضَ انْشَقَّتْ وا ِذا بَلَغَ السَّمواتِ فُتِحَتْ،

که روشنی گیرد از آن هر نور چون به زمین رسد شکافته شود و چون به آسمان‌ها رسد گشوده شوند

وَاِذا بَلَغَ الْعَرْشَ اهْتَزَّ و بِاسْمِکَ الَّذی تَرْتَعِدُ مِنْهُ فَرآئِصُ مَلائِکَتِکَ،

و چون به عرش رسد بلرزد و به حق آن نامت که بلرزد از آن اندام فرشتگانت

وَاَسْئَلُکَ بِحَقِّ جَبْرَئیلَ وَ میکائیلَ وَ اِسْرافیلَ و بِحَقِّ مُحَمَّد الْمُصْطَفی

و از تو خواهم به حق جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و به حق محمّد مصطفی

صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ و عَلی جَمیعِ الاَْنْبِیآءِ وَ جَمیعِ الْمَلائِکَةِ

که درود خدا بر او و آلش و بر جمیع پیامبران و همه فرشتگان

و بِالاِْسْمِ الَّذی مَشی بِهِ الْخِضْرُ عَلی قُلَلِ الْمآءِ، کَما مَشی بِهِ عَلی جَدَدِ الاَْرْضِ،

و به حق آن نامی که حضرت خضر بوسیله آن بر روی امواج آب دریا راه می‌رفت، چنانچه روی زمین هموار راه می‌رفت

وَ بِاسْمِکَ الَّذی فَلَقْتَ بِهِ الْبَحْرَ لِمُوسی واَغْرَقْتَ فِرْعَوْنَ وَقَوْمَهُ،

و به حق آن نامت که شکافتی بدان دریا را برای موسی و غرق کردی فرعون و قوم او را

وَاَنْجَیْتَ بِهِ مُوسَی بْنَ عِمْرانَ وَ مَنْ مَعَهُ

و نجات دادی بدان موسی بن عمران و همراهانش را

و بِاسْمِکَ الَّذی دَعاکَ بِهِ مُوسَی بْنُ عِمْرانَ مِنْ جانِبِ الطُّورِ الاَْیْمَنِ، فَاسْتَجَبْتَ لَهُ وَاَلْقَیْتَ عَلَیْهِ مَحَبَّةً مِنْکَ

و به حق آن نامت که موسی بن عمران بوسیله آن تو را خواند از جانب راست کوه طور و اجابتش کردی و محبّت خود را بر دلش انداختی

و بِاسْمِکَ الَّذی بِهِ اَحْیی عیسَی بْنُ مَرْیَمَ الْمَوْتی و تَکَلَّمَ فِی الْمَهْدِ صَبِیّاً

و به حق آن نامت که عیسی بن مریم بوسیله‌اش مردگان را زنده کرد و در گهواره در زمان کودکی سخن گفت

واَبْرَءَ الاَْکْمَهَ وَالاَْبْرَصَ بِاِذْنِکَ و بِاسْمِکَ الَّذی دَعاکَ بِهِ حَمَلَةُ عَرْشِکَ

و کور مادرزاد و مبتلای به مرض برص را به اذن تو شفا داد و بدان نامت که خواند بوسیله آن تو را حاملین عرشت

و جَبْرَئیلُ وَ میکآئیلُ وَ اِسْرافیلُ وحَبیبُکَ مُحَمَّدٌ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ

و جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و حبیبت محمّد درود بر او و آلش

ومَلائِکَتُکَ الْمُقَرَّبُونَ و اَنْبِیآؤُکَ الْمُرْسَلُونَ و عِبادُکَ الصّالِحُونَ

و فرشتگان مقرّب و پیمبران مرسلت و بندگان شایسته‌ات

مِنْ اَهْلِ السَّمواتِ وَ الاَْرَضینَ و بِاسْمِکَ الَّذی دَعاکَ بِهِ ذُوالنُّونِ،

از اهل آسمان‌ها و زمین‌ها و بدان نامت که یونس تو را بدان نام خواند،

اِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ اَنْ لَنْ تَقْدِرَ عَلَیْهِ، فَنادی فِی الظُّلُماتِ،

در آن هنگام که خشمناک برفت و گمان داشت که بر او سخت نگیری پس ندا کرد در میان تاریکی‌ها

اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، سُبْحانَک اِنّی کُنْتُ مِنَ الظّالِمینَ،

که معبودی جز تو نیست، منزهی تو و براستی من از ستمکاران هستم

فَاسْتَجَبْتَ لَهُ وَ نَجَّیْتَهُ مِنَ الْغَمِّ وکَذلِکَ تُنْجِی الْمُؤْمِنینَ

پس تو اجابتش کردی و از اندوه نجاتش دادی و این چنین نجات دهی مؤمنان را

و بِاسْمِکَ الْعَظیمِ الَّذی دَعاکَ بِهِ داوُدُ وَ خَرَّ لَکَ ساجِداً، فَغَفَرْتَ لَهُ ذَنْبَهُ

و بدان نام عظیمت که داود بدان نام تو را خواند و برایت به سجده افتاد پس گناهش آمرزیدی

و بِاسْمِکَ الَّذی دَعَتْکَ بِهِ اسِیَةُ امْرَأَةُ فِرْعَوْنَ، اِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لی عِنْدَکَ بَیْتاً فِی الْجَنَّةِ

و بدان نامت که آسیه همسر فرعون بدان نام تو را خواند و گفت: پروردگارا برای من نزد خود در بهشت خانه‌ای بنا کن

و نَجِّنی مِنْ فِرعَوْنَ وَ عَمَلِهِ و نَجِّنی مِنَ الْقَوْمِ الظّالِمینَ،فَاسْتَجَبْتَ لَها دُعائَها و بِاسْمِکَ

و نجاتم ده از فرعون و کردارش و نجاتم ده از دست مردم ستمکار پس دعایش را اجابت کردی

الَّذی دَعاکَ بِهِ اَیُّوبُ، اِذْ حَلَّ بِهِ الْبَلاءُ، فَعافَیْتَهُ وَ اتَیْتَهُ اَهْلَهُ ومِثْلَهُمْ

و بدان نامت که ایوب تو را بدان خواند در آن هنگام که بلا بر او نازل شد پس او را تندرست کرده و کسانش را به او دادی و نظایرشان را

مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِکَ وَذِکْری لِلْعابِدینَ

نیز از رحمت خویش و پندی برای پرستش کنندگان

و بِاسْمِکَ الَّذی دَعاکَ بِهِ یَعْقُوبُ، فَرَدَدْتَ عَلَیْهِ بَصَرَهُ وقُرَّةَ عَیْنِهِ یُوسُفَ وجَمَعْتَ شَمْلَهُ،

و بدان نامت که یعقوب تو را بدان نام خواند، پس بیناییش را و نور دیده‌اش یوسف را به او بازگرداندی و پریشانیش را برطرف کردی

وَ بِاسْمِکَ الَّذی دَعاکَ بِهِ سُلَیْمانُ، فَوَهَبْتَ لَهُ مُلْکاً لا یَنْبَغی لاَِحَد مِنْ بَعْدِهِ

و بدان نامت که سلیمان بدان تو را خواند پس بدو سلطنتی دادی که شایسته نبود برای هیچ کس پس از او،

اِنَّکَ اَنْتَ الْوَهّابُ وبِاسْمِکَ الَّذی سَخَّرْتَ بِهِ الْبُراقَ لِمُحَمَّد صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّمَ،

و براستی تو پر بخششی و بدان نامت که براق را برای محمّد درود خدا بر او و خاندانش باد مسخر کردی

اِذْ قالَ تَعالی: سُبْحانَ الَّذی اَسْری بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ

آن جا که فرمودی: «منزه است خدایی که راه برد بنده‌اش را شبانه

الْمَسْجِدِ الْحَرامِ اِلَی الْمَسْجِدِ الاَْقْصی. وَقَوْلُهُ: سُبْحانَ الَّذی سَخَّرَ لَنا هذا

از مسجدالحرام تا مسجد اقصی» و گفتار دیگرت: «منزه است خدایی که مسخر کرد برای ما این را

وَ ما کُنّا لَهُ مُقْرِنینَ و اِنّا اِلی رَبِّنا لَمُنْقَلِبُونَ.

وگرنه ما نیروی تسخیرش را نداشتیم و ما بسوی پروردگارمان باز می‌گردیم»

وَبِاسْمِکَ الَّذی تَنَزَّلَ بِهِ جَبْرَئیلُ عَلی مُحَمَّد صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ

و بدان نامت که نازل می‌شد بوسیله آن جبرئیل بر محمّد درود خدا بر او و آلش

و بِاسْمِکَ الَّذی دَعاکَ بِهِ آدَمُ، فَغَفَرْتَ لَهُ ذَنْبَهُ و اَسْکَنْتَهُ جَنَّتَکَ

و بدان نامت که خواند بدان نام تو را آدم، پس گناهش آمرزیدی و در بهشتت جایش دادی

و اَسْئَلُکَ بِحَقِّ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ و بِحَقِّ مُحَمَّد خاتَمِ النَّبِیّینَ و بِحَقِّ اِبْراهیمَ و بِحَقِّ فَصْلِکَ یَوْمَ الْقَضآءِ

و از تو خواهم به حق قرآن عظیم و به حق محمّد خاتم پیمبران و به حق ابراهیم و به حق جدا کردنت حق و باطل را در روز داوری

و بِحَقِّ الْمَوازینِ اِذا نُصِبَتْ و الصُّحُفِ اِذا نُشِرَتْ و بِحَقِّ الْقَلَمِ وَ ما جَری،

و به حق میزان‌ها هنگامی که نصب گردد و نامه‌ها آنگاه که گشوده شود و به حق قلم و آنچه بنویسد

و َاللَّوْحِ وَ ما اَحْصی و بِحَقِّ الاِْسْمِ الَّذی کَتَبْتَهُ عَلی سُرادِقِ الْعَرْشِ

و لوح و آنچه بشمارد و به حق آن نامت که نوشتی آن را بر سراپرده‌های عرش

قَبْلَ خَلْقِکَ الْخَلْقَ وَالدُّنْیا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ بِاَلْفَیْ عام

پیش از آن که خلق را بیافرینی و دنیا و خورشید و ماه را خلق فرمایی

واَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ وحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ واَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ

و گواهی دهم که معبودی جز خدای یگانه نیست که شریکی ندارد و این که محمّد بنده و رسول او است

و اَسْئَلُکَ بِاسْمِکَ الْمَخْزُونِ فی خَزآئِنِکَ، اَلَّذِی اسْتَاْثَرْتَ بِهِ فی عِلْمِ الْغَیْبِ عِنْدَکَ،

و از تو خواهم بدان نام محفوظ در خزینه‌هایت که مخصوص خود ساختی آن را در علم غیب در نزد خویشتن

لَمْ یَظْهَرْ عَلَیْهِ اَحَدٌ مِنْ خَلْقِکَ، لا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ ولا نَبِیٌّ مُرْسَلٌ ولا عَبْدٌ مُصْطَفیً

و آگاه نشد بر آن هیچ کس از خلق تو نه فرشته مقربی و نه پیامبر مرسلی و نه بنده برگزیده‌ای

واَسْئَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذی شَقَقْتَ بِهِ الْبِحارَ و قامَتْ بِهِ الْجِبالُ،

و از تو خواهم بدان نامت که شکافتی بدان دریاها را و برپا شد بدان کوه‌ها

وَ اخْتَلَفَ بِهِ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ و بِحَقِّ السَّبْعِ الْمَثانی و الْقُرْآنِ الْعَظیمِ،

و در رفت و آمد شد بدان شب و روز و به حق سوره مبارکه حمد و قرآن عظیم

وَ بِحَقِّ الْکِرامِ الْکاتِبینَ و بِحَقِّ طه وَ یس و کهیعص و حمعسق

و به حق نویسندگان ارجمندت و به حق طه و یس و کهیعص و حمعسق

و بِحَقِّ تَوْراةِ مُوسی و اِنْجیلِ عیسی و زَبُورِ داوُدَ و فُرْقانِ مُحَمَّد صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ

و به حق تورات موسی و انجیل عیسی و زبور داود و قرآن محمّد که درود تو بر او و آلش

و عَلی جَمیعِ الرُّسُلِ و بِاهِیّاً شَراهِیّاً،

و بر جمیع رسولان باد و به حق آهی و شراهی (که دو نام اعظم یا نام دو تن از بزرگان دین است)

اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ بِحَقِّ تِلْکَ الْمُناجاتِ، اَلَّتی بَیْنَکَ و َبَیْنَ مُوسَی بْنِ عِمْرانَ فَوْقَ جَبَلِ طُورِ سَیْنآءَ

خدایا از تو خواهم به حق آن مناجاتی که میان تو و موسی بن عمران در بالای کوه طور سینا گذشت

و اَسْئَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذی عَلَّمْتَهُ مَلَکَ الْمَوْتِ لِقَبْضِ الاَْرْواحِ،

و از تو خواهم به آن نامت که آن را برای گرفتن جان‌ها به ملک الموت یاد دادی

وَ اَسْئَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذی کُتِبَ عَلی وَ رَقِ الزَّیْتُونِ، فَخَضَعَتِ النّیرانُ لِتِلْکَ الْوَرَقَةِ،

و از تو خواهم بدان نامت که نوشته شد به برگ زیتون و آتش‌ها در مقابل آن نام فروتن گشت

فَقُلْتَ: یا نارُ کُونی بَرْداً وَسَلاماً. وَ اَسْئَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذی کَتَبْتَهُ عَلی سُرادِقِ الْمَجْدِ وَ الْکَرامَةِ،

و فرمودی «ای آتش سرد و سلامت باش» و از تو خواهم بدان نامت که نوشتی آن را بر سرا پرده‌های مجد و کرامت

یا مَنْ لا یُحْفیهِ سآئِلٌ ولا یَنْقُصُهُ نآئِلٌ،

ای که درمانده‌اش نکند سائلی و نکاهدش دادن جایزه‌ای،

یا مَنْ بِهِ یُسْتَغاثُ وَ اِلَیْهِ یُلْجَأُ، اَسْئَلُکَ بِمَعاقِدِ الْعِزِّ مِنْ عَرْشِکَ

ای که به او استغاثه شود و به او پناه برند از تو خواهم به حق آنچه موجب عزت عرشت گشته

و مُنْتَهَی الرَّحْمَةِ مِنْ کِتابِکَ و بِاسْمِکَ الاَْعْظَمِ و جَدِّکَ الاَْعْلی و کَلِماتِکَ التّآمّاتِ الْعُلی،

و به آخرین حد نهایی رحمت از کتاب تو و به اسم اعظمت و مقام والاترت و کلمات کامله و والایت

اَللّهُمَّ رَبَّ الرِّیاحِ وَما ذَرَتْ و السَّمآءِ وَ ما اَظَلَّتْ،

خدایا، ای پروردگار بادها و آنچه پراکنده کنند و پروردگار آسمان و آنچه را سایه کنند

وَ الاَْرْضِ وَ ما اَقَلَّتْ و الشَّیاطینِ وَ ما اَضَلَّتْ و الْبِحارِ وَ ما جَرَتْ،

و پروردگار زمین و آنچه برخود دارد و پروردگار شیاطین و آنچه را گمراه کنند و دریاها و آنچه را همراه برند

وَ بِحَقِّ کُلِّ حَقٍّ هُوَ عَلَیْکَ حَقٌّ و بِحَقِّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ،

و به حق هر حقی که بر تو است و به حق فرشتگان مقربت

وَ الرَّوْحانِیّینَ وَ الْکَرُوبِیّینَ و الْمُسَبِّحینَ لَکَ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ لا یَفْتُرُونَ،

و روحانیان و کروبیان و آنان که تسبیحت کنند به شب و روز بی آن که سستی کنند

وَ بِحَقِّ اِبْراهیمَ خَلیلِکَ و بِحَقِّ کُلِّ وَلِیٍّ یُنادیکَ بَیْنَ الصَّفا وَ الْمَرْوَةِ،

و به حق ابراهیم خلیل تو و به حق هر ولی و دوستی که تو را در میان صفا و مروه صدا زند

وَ تَسْتَجیبُ لَهُ دُعآئَهُ، یا مُجیبُ اَسْئَلُکَ بِحَقِّ هذِهِ الاَْسْماءِ

و دعایش را به اجابت رسانی، ای اجابت کننده، از تو خواهم به حق این نام‌ها

و بِهذِهِ الدَّعَواتِ، اَنْ تَغْفِرَ لَنا ما قَدَّمْنا وَ ما اَخَّرْنا و ما اَسْرَرْنا وَ ما اَعْلَنّا

و به این دعاها که بیامرزی آنچه از گناهان که از پیش داشته و از این پس داریم و آنچه پنهان کرده و آنچه را آشکار کردیم

و ما اَبْدَیْنا وَ ما اَخْفَیْنا و ما اَنْتَ اَعْلَمُ بِهِ مِنّا، اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْء قَدیرٌ، بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ،

و آنچه را ظاهر کرده و آنچه را مخفی کردیم و آنچه را تو بدان آگاه‌تری از ما که براستی تو بر هر چیز توانایی، به رحمتت ای مهربانترین مهربانان

یا حافِظَ کُلِّ غَریب، یا مُونِسَ کُلِّ وَحید،

ای نگهدار هر غریب، ای همدم هر تنها

یا قُوَّةَ کُلِّ ضَعیف، یا ناصِرَ کُلِّ مَظْلُوم، یا رازِقَ کُلِّ مَحْرُوم،

ای نیروی هر ناتوان، ای یاور هر ستمدیده، ای روزی ده هر محروم، ای مونس هر وحشت زده

یا مُونِسَ کُلِّ مُسْتَوْحِش، یا صاحِبَ کُلِّ مُسافِر، یا عِمادَ کُلِّ حاضِر،

ای همراه هر مسافر، ای تکیه گاه هر حاضر در وطن،

یا غافِرَ کُلِّ ذَنْب وَ خَطیئَة، یا غِیاثَ الْمُسْتَغیثینَ، یا صَریخَ الْمُسْتَصْرِخینَ،

ای آمرزنده هر گناه و خطا، ای فریادرس فریادخواهان، ای دادرس دادخواهان

یا کاشِفَ کَرْبِ الْمَکْرُوبینَ، یا فارِجَ هَمِّ الْمَهْمُومینَ،

ای برطرف کننده محنت محنت‌زدگان، ای غمزدای غمزدگان

یا بَدیعَ السَّمواتِ وَالاَْرَضینَ، یا مُنْتَهی غایَةِ الطّالِبینَ، یا مُجیبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرّینَ،

ای پدید آرنده آسمان‌ها و زمین‌ها ای منتهای مقصود جویندگان ای اجابت کننده دعای درماندگان

یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ، یا رَبَّ الْعالَمینَ، یا دَیّانَ یَوْمِ الدّینِ،

ای مهربانترین مهربانان، ای پروردگار جهانیان، ای جزا دهنده روز جزا

یا اَجْوَدَ الاَْجْوَدینَ، یا اَکْرَمَ الاَْکْرَمینَ، یا اَسْمَعَ السّامِعینَ،

ای بخشنده‌ترین بخشندگان، ای با کرمترین کریمان، ای شنواترین شنوایان

یا اَبْصَرَ النّاظِرینَ، یا اَقْدَرَ الْقادِرینَ، اِغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتی تُغَیِّرُ النِّعَمَ و اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتی تُورِثُ النَّدَمَ

ای بیناترین بینایان، ای قادرترین قدرتمندان، بیامرز از من آن گناهانی را که نعمت‌ها را تغییر دهد

واغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتی تُورِثُ السَّقَمَ

و بیامرز از من گناهانی را که پشیمانی به بار آورد و بیامرز از من گناهانی را که موجب بیماری‌ها گردد

واغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتی تَهْتِکُ الْعِصَمَ واغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتی تَرُدُّ الدُّعآءَ،

و بیامرز از من گناهانی را که پرده‌ها بدرد و بیامرز از من گناهانی را که دعا را باز گرداند

وَ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتی تَحْبِسُ قَطْرَ السَّمآءِ و اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتی تُعَجِّلُ الْفَنآءَ

و بیامرز از من گناهانی را که باران را از آسمان جلوگیری کند و بیامرز از من گناهانی را که شتاب در نابودی کند

و اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتی تَجْلِبُ الشَّقآءَ واغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتی تُظْلِمُ الْهَوآءَ

و بیامرز از من گناهانی راکه بدبختی آرد و بیامرز از من گناهانی که هوا را تاریک کند

و اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتی تَکْشِفُ الْغِطآءَ و اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتی لا یَغْفِرُها غَیْرُکَ

و بیامرز از من گناهانی را که پرده را بالا زند و بیامرز از من گناهانی را که جز تو کسی آنها را نیامرزد

یا اَللهُ و احْمِلْ عَنّی کُلَّ تَبِعَة لاَِحَد مِنْ خَلْقِکَ

ای خدا و بردار از دوش من هر حقی که از یکی از خلق تو بر گردن من است

و اجْعَلْ لی مِنْ اَمْری فَرَجاً وَ مَخْرَجاً وَ یُسْراً و اَنْزِلْ یَقینَکَ فی صَدْری

و قرار ده برای من در کارم گشایش و آسانی و وسیله بیرون آمدنی

و فرود آر یقینت را در سینه‌ام

و رَجآءَکَ فی قَلْبی، حَتّی لا اَرْجُوَ غَیْرَکَ، اَللّهُمَّ احْفَظْنی

و امیدت را در دلم تا امیدی به کسی جز تو نداشته باشم خدایا مرا حفظ کن

وَ عافِنی فی مَقامی و اصْحَبْنی فی لَیْلی وَ نَهاری

و عافیتم ده در جایگاهم و همراه من باش در شب و روزم

و مِنْ بَیْنِ یَدَیَّ وَخَلْفی وعَنْ یَمینی وَعَنْ شِمالی و مِنْ فَوْقی وَ مِنْ تَحْتی و یَسِّرْ لِیَ السَّبیلَ

و از پیش رو و پشت سرم و از راست و چپم و از بالای سر و زیر پایم و راه را بر من هموار کن

و اَحْسِنْ لِیَ التَّیْسیرَ و لا تَخْذُلْنی فِی الْعَسیرِ واهْدِنی یا خَیْرَ دَلیل

و آسانی خوشی برایم پیش آور و در دشواری‌ها خوارم مکن و راهنماییم کن ای بهترین راهنما

و لا تَکِلْنی اِلی نَفْسی فِی الاُْمُورِ ولَقِّنی کُلَّ سُرُور

و در کارها مرا به خودم وامگذار و هر سرور و خوشحالی را به دلم انداز

و اقْلِبْنی اِلی اَهْلی بِالْفَلاحِ وَ النَّجاحِ، مَحْبُوراً فِی الْعاجِلِ وَ الاْجِلِ، اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْء قَدیرٌ

و بازگردان مرا بسوی خانواده‌ام به رستگاری و کامیابی و آراسته به شادکامی در دنیا و آخرت که براستی تو بر هر چیز توانایی

و ارْزُقْنی مِنْ فَضْلِکَ و اَوْسِعْ عَلَیَّ مِنْ طَیِّباتِ رِزْقِکَ،

و از فضل خویش روزیم کن و فراخ گردان بر من از روزی‌های پاکیزه‌ات

وَاسْتَعْمِلْنی فی طاعَتِکَ واَجِرْنی مِنْ عَذابِکَ وَنارِکَ

و وادارم کن به انجام طاعتت و پناهم ده از عذاب و آتش دوزخت

و اقْلِبْنی اِذا تَوَفَّیْتَنی اِلی جَنَّتِکَ بِرَحْمَتِکَ،

و بگردانم به رحمت خود هنگامی که مرا از این جهان بیرون بری بسوی بهشتت

اَللّهُمَّ اِنّی اَعُوذُ بِکَ مِنْ زَوالِ نِعْمَتِکَ وَمِنْ تَحْویلِ عافِیَتِکَ و مِنْ حُلُولِ نَقِمَتِکَ و مِنْ نُزُولِ عَذابِکَ

خدایا به تو پناه برم از زوال نعمتت و از تغییر یافتن عافیتت و از آمدن عقوبتت و از نازل شدن عذابت

و اَعُوذُ بِکَ مِنْ جَهْدِ الْبَلاءِ و دَرَکِ الشَّقآءِ و مِنْ سُوءِ الْقَضآءِ و شَماتَةِ الاَْعْدآءِ،

و به تو پناه برم از سختی بلا و گرفتاری و رسیدن بدبختی و از تقدیر بد و شماتت دشمنان

وَ مِنْ شَرِّ ما یَنْزِلُ مِنَ السَّمآءِ و مِنْ شَرِّ ما فِی الْکِتابِ الْمُنْزَلِ،

و از شرّ آنچه از آسمان فرود آید و از شرّ آنچه در کتاب منزل خود (قرآن) بیان فرموده‌ای

اَللّهُمَّ لا تَجْعَلْنی مِنَ الاَْشْرارِ ولا مِنْ اَصْحابِ النّارِ و لا تَحْرِمْنی صُحْبَةَ الاَْخْیارِ

خدایا مرا از اشرار و از اهل دوزخ قرارم مده و از مصاحبت نیکان محرومم مفرما

و اَحْیِنی حَیاةً طَیِّبَةً و تَوَفَّنی وَفاةً طَیِّبَةً تُلْحِقُنی بِالاَْبْرارِ،

و به زندگی پاکیزه زنده‌ام بدار و به مرگ پاکیزه‌ای بمیرانم که به نیکان ملحقم داری

وَ ارْزُقْنی مُرافَقَةَ الاَْنْبِیآءِ فی مَقْعَدِ صِدْق عِنْدَ مَلیک مُقْتَدِر،

و رفاقت پیمبران را روزیم گردانی در جایگاه پسندیده نزد پادشاهی نیرومند

اَللّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ عَلی حُسْنِ بَلائِکَ وَ صُنْعِکَ و لَکَ الْحَمْدُ عَلَی الاِْسْلامِ و اتِّباع السُّنَةِ،

خدایا از آن توست ستایش بر خوش آزمایشی و خوش رفتاریت و تو راست ستایش بر نعمت دین اسلام و پیروی طریقه (پیمبران)

یا رَبِّ کَما هَدَیْتَهُمْ لِدینِکَ و عَلَّمْتَهُمْ کِتابَکَ، فَاهْدِنا وَعَلِّمْنا،

پروردگارا چنانچه آن پیمبران را به دین خود راهنمایی کردی و کتاب خود را به آنان یاد دادی ما را نیز هدایت کرده و یادمان ده

وَ لَکَ الْحَمْدُ عَلی حُسْنِ بَلائِکَ وَ صُنْعِکَ عِنْدی خآصَّةً، کَما خَلَقْتَنی

و تو راست ستایش بر خصوص آزمایش و رفتار نیکت درباره شخص من که مرا آفریدی

فَاَحْسَنْتَ خَلْقی و عَلَّمْتَنی فَاَحْسَنْتَ تَعْلیمی و هَدَیْتَنی فَاَحْسَنْتَ هِدایَتی،

و خلقتم را نیکو کردی و یادم دادی و نیکو یاد دادی و هدایتم کردی و نیکو هدایت کردی

فَلَکَ الْحَمْدُ عَلی اِنْعامِکَ عَلَیَّ قَدیماً وَ حَدیثاً،

پس تو راست ستایش بر نعمت بخشیت نسبت به من از زمان قدیم و جدید

فَکَمْ مِنْ کَرْب یا سَیِّدی قَدْ فَرَّجْتَهُ و کَمْ مِنْ غَمٍّ یا سَیِّدی قَدْ نَفَّسْتَهُ و کَمْ مِنْ هَمٍّ یا سَیِّدی قَدْ کَشَفْتَهُ

پس چه بسیار محنتی که ای آقای من تو آن را گشودی و چه بسیار اندوهی که ای آقای من تو آن را زدودی و چه بسیار غم و غصه‌ای که ای آقای من تو آن را برطرف کردی

و کَمْ مِنْ بَلاء یا سَیِّدی قَدْ صَرَفْتَهُ و کَمْ مِنْ عَیْب یا سَیِّدی قَدْ سَتَرْتَهُ،

و چه بسیار بلا و گرفتاری ای آقای من که تو آن را باز گرداندی و چه بسیار عیبی ای آقای من که تو آن را پوشاندی

فَلَکَ الْحَمْدُ عَلی کُلِّ حال فی کُلِّ مَثْویً وَزَمان،

پس تو راست ستایش بر هر حال و در هر جا و هر زمان

وَ مُنْقَلَب وَ مُقام و عَلی هذِهِ الْحالِ وَکُلِّ حال، اَللّهُمَّ اجْعَلْنی مِنْ اَفْضَلِ عِبادِکَ

و هر منزل و هر مقام و بر این حال و هر حال خدایا قرار ده مرا از بهترین بندگانت

نَصیباً فی هذَا الْیَوْمِ (فِی هذِهِ اللَّیْلَةِ) مِنْ خَیْر تَقْسِمُهُ، اَوْ ضُرٍّ تَکْشِفُهُ،

در بهره‌مندی این روز از هر خیری که قسمت کنی یا گرفتاری که برطرف کنی

اَوْ سُوء تَصْرِفُهُ، اَوْ بَلاء تَدْفَعُهُ، اَوْ خَیْر تَسُوقُهُ، اَوْ رَحْمَة تَنْشُرُها،

یا بدی که بازش گردانی یا بلایی که دفعش کنی یا خیری که بفرستی یا رحمتی که بگسترانی

اَوْ عافِیَة تُلْبِسُها، فَاِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْء قَدیرٌ وبِیَدِکَ خَزآئِنُ السَّمواتِ وَالاَْرْضِ

یا جامه تندرستی که بپوشانی که براستی تو بر هر چیز توانایی و خزینه‌های آسمان‌ها و زمین بدست توست

واَنْتَ الْواحِدُ الْکَریمُ الْمُعْطِی الَّذی لا یُرَدُّ سآئِلُهُ،

و تویی خدای یگانه بزرگوار عطابخشی که خواهنده‌اش دست خالی بازنگردد

وَلا یُخَیَّبُ آمِلُهُ ولا یَنْقُصُ نآئِلُهُ ولا یَنْفَدُ ما عِنْدَهُ، بَلْ یَزْدادُ کَثْرَةً وَطیباً وعَطآءً وَجُوداً

و آرزومندش ناامید نشود و عطاهایش نقصان نپذیرد و خزینه اش پایان ندارد بلکه همواره به زیادی و پاکیزگی و عطا و جودش بیفزاید

و ارْزُقْنی مِنْ خَزآئِنِکَ الَّتی لا تَفْنی ومِنْ رَحْمَتِکَ الْواسِعَةِ،

و روزیم کن از خزینه‌هایت که فنا نپذیرد و از رحمت وسیعت

اِنَّ عَطآئَکَ لَمْ یَکُنْ مَحْظُوراً واَنْتَ عَلی کُلِّ شَیْء

که براستی عطای تو از کسی منع نشده و تو بر هر چیز

قَدیرٌ، بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ.

توانایی به رحمتت ای مهربانترین مهربانان.
دوم
- مستحب است این تسبیحات را بخواند که رسول خدا(ص) فرمودند:

هرکس در شب عرفه این تسبیحات ده گانه را هزار مرتبه بخواند، هر حاجتی از خداوند بخواهد، جز خواسته‌ای که گناه باشد، برآورده می‌شود:

سُبْحانَ مَنْ فِی السَّماءِ عَرْشُهُ، سُبْحانَ الَّذِی فِی الاَْرْضِ سَطْوَتُهُ،

منزّه است خدایی که در آسمان است عرش او، منزه است خدایی که در زمین است فرمان و حکمش

سُبْحانَ الَّذِی فِی الْبَحْرِ سَبیلُهُ، سُبْحانَ الَّذِی فِی النّارِ سُلْطانُهُ،

منزّه است خدایی که در دریا راه دارد منزّه است، خدایی که در آتش دوزخ سلطنتش موجود است

سُبْحانَ الَّذِی فِی الْجَنَّةِ رَحْمَتُهُ، سُبْحانَ الَّذِی فِی الْقُبُورِ قَضاؤُهُ،

منزّه است خدایی که در بهشت رحمت اوست، منزّه است خدایی که در گورها قضا و فرمانش جاری است

سُبْحانَ الَّذِی فِی الْهَواءِ اَمْرُهُ، سُبْحانَ الَّذِی رَفَعَ السَّماءَ،

منزّه است خدایی که در هوا امر اوست، منزّه است خدایی که آسمان را بالا برد

سُبْحانَ الَّذِی وَضَعَ الاَْرْضَ،سُبْحانَ مَنْ لا مَنْجا مِنْهُ إلاّ إِلَیْهِ.

منزّه است خدایی که زمین را گسترد، منزه است خدایی که ملجأ و پناهی از او نیست جز به سوی خودش.

سوم
زیارت امام حسین(ع). در روایتی امام باقر(ع) فرمود: هر کس در شب عرفه امام حسین(ع) را زیارت کند و تا روز عید در آن جا بماند، خداوند او را از گرفتاری و مشکلات آن سال محفوظ بدارد.
چهارم
دعایی را که در اعمال شب جمعه و روز عرفه نیز وارد شده است، بخواند:

اَللّهُمَّ مَنْ تَعَبَّأَ وَ تَهَیَّأَ وَ اَعَدَّ وَ اسْتَعَدَّ لِوِفادَة اِلی مَخْلُوق رَجآءَ رِفْدِهِ، وَطَلَبَ نآئِلِهِ وَ جآئِزَتِهِ،

خدایا هرکس مجهز و آماده و مهیا و مستعد برای ورود بر مخلوقی شده امید دهش و به جستجوی جایزه و بخشش او

فَاِلَیْکَ یا رَبِّ تَعْبِئَتی وَ اسْتِعْدادی، رَجآءَ عَفْوِکَ،

پس ای پروردگار من آمادگی و استعداد من بسوی توست و آرزوی عفو تو

وَ طَلَبَ نآئِلِکَ وَ جآئِزَتِکَ، فَلا تُخَیِّبْ دُعآئی، یا مَنْ لا یَخیبُ عَلَیْهِ سائِلٌ

و خواهش بخشش و جایزه‌ات را دارم پس در این خواهشی که دارم نومیدم مکن ای کسی که هیچ خواهنده‌ای ناامید از درگاهش نرود

ولا یَنْقُصُهُ نآئِلٌ، فَاِنّی لَمْ آتِکَ ثِقَةً بِعَمَل صالِح عَمِلْتُهُ

و هیچ گیرنده عطایی از (کرمش) نکاهد و من به اعتماد عمل صالحی که کرده باشم بدرگاهت نیامده

و لا لِوِفادَةِ مَخْلُوق رَجَوْتُهُ، اَتَیْتُکَ مُقِرّاً عَلی نَفْسی بِالاِْسآئَةِ وَالظُّلْمِ،

و نه به مخلوقی وارد شده‌ام که از او امیدی داشته باشم بلکه بدرگاه تو آمده‌ام در حالی که اقرار دارم که بخود بدی و ستم کرده

مُعْتَرِفاً بِاَنْ لا حُجَّةَ لی وَ لا عُذْرَ، اَتَیْتُکَ اَرْجُو عَظیمَ عَفْوِکَ الَّذی

و معترفم که هیچ دلیل و عذری هم بر این بدی و ستم نداشته‌ام، آمده‌ام به امید آن عفو عظیم تو

عَفَوْتَ بِهِ عَنِ الْخاطِئینَ، فَلَمْ یَمْنَعْکَ طُولُ عُکُوفِهِمْ عَلی عَظیمِ الْجُرْمِ

که بدان از خطاکاران درگذری و توقف طولانی آن‌ها بر جرم بزرگ بازت نداشت

اَنْ عُدْتَ عَلَیْهِمْ بِالرَّحْمَةِ، فَیا مَنْ رَحْمَتُهُ واسِعَةٌ و عَفْوُهُ عَظیمٌ،

از این که باز بدان‌ها مهر ورزی، ای کسی که رحمتش وسیع و گذشتش بزرگ است

یا عَظیمُ یا عَظیمُ یا عَظیمُ، لا یَرُدُّ غَضَبَکَ اِلاَّ حِلْمُکَ و لا یُنْجی مِنْ سَخَطِکَ اِلاَّ التَّضَرُّعُ اِلَیْکَ،

ای خدای بزرگ، ای خدای بزرگ، ای خدای بزرگ، خشم تو را جز بردباریت جلوگیری نکند و از غضب تو جز زاری به درگاهت چیزی نجات نبخشد

فَهَبْ لی یا اِلهی فَرَجاً بِالْقُدْرَةِ الَّتی تُحْیی بِها مَیْتَ الْبِلادِ

پس ای معبود من بدان قدرتی که سرزمین‌های مرده را بدان وسیله زنده می‌گردانی

و لا تُهْلِکْنی غَمّاً حَتّی تَسْتَجیبَ لی و تُعَرِّفَنِی الاِْجابَةَ فی دُعآئی

گشایشی بر من بخش و مرا به حال اندوه هلاکم مکن تا دعایم را مستجاب کنی

و اَذِقْنی طَعْمَ الْعافِیَةِ اِلی مُنَتَهی اَجَلی و لا تُشْمِتْ بی عَدُوّی

و اجابت دعایم را به من بنمایانی و طعم تندرستی را تا پایان عمر به من بچشان و گرفتار شماتت دشمنم مکن

ولا تُسَلِّطْهُ عَلَیَّ و لا تُمَکِّنْهُ مِنْ عُنُقی،

و او را بر من مسلط مگردان و بر گردنم سوارش منما

اِلهی اِنْ وَضَعْتَنی فَمَنْ ذَا الَّذی یَرْفَعُنی و اِنْ رَفَعْتَنی فَمَنْ ذَا الَّذی یَضَعُنی

خدای من اگر تو مرا پست کنی پس کیست که (بتواند) بلندم کند و اگر تو بلندم کنی پس کیست که (بتواند) پستم کند

و اِنْ اَهْلَکْتَنی فَمَنْ ذَا الَّذی یَعْرِضُ لَکَ فی عَبْدِکَ، اَوْ یَسْئَلُکَ عَنْ اَمْرِهِ

و اگر هلاکم کنی پس کیست که درباره این بنده‌ات متعرض تو شود یا از وضع او از تو پرسش کند

و قَدْ عَلِمْتُ اَنَّهُ لَیْسَ فی حُکْمِکَ ظُلْمٌ و لا فی نَقِمَتِکَ عَجَلَةٌ و اِنَّما یَعْجَلُ مَنْ یَخافُ الْفَوْتَ،

ولی بطور مسلّم این را دانسته‌ام که در حکم تو ستمی نیست و نه در انتقام تو شتابی است زیرا کسی شتاب (در انتقام) کند که بترسد (فرصت) از دست برود

وَ اِنَّما یَحْتاجُ اِلَی الظُّلْمِ الضَّعیفُ و قَدْ تَعالَیْتَ یا اِلهی عَنْ ذلِکَ عُلُوّاً کَبیراً،

و شخص ناتوان نیازمند به ستم است و درصورتی که ای معبود من تو از این گونه مطالب بسیار برتر و بزرگتری

اَللّهُمَّ اِنّی اَعُوذُ بِکَ فَاَعِذْنی و اَسْتَجیرُ بِکَ فَاَجِرْنی واَسْتَرْزِقُکَ فَارْزُقْنی

خدایا به تو پناه آرم پس یاریم ده و از تو امان خواهم پس امانم ده و از تو روزی طلبم پس روزیم ده

و اَتَوَکَّلُ عَلَیْکَ فَاکْفِنی و اَسْتَنْصِرُکَ عَلی عَدُوّی فَانْصُرْنی،

و بر تو توکل کنم پس کفایتم فرما و برای پیروزی بر دشمنم از تو یاری خواهم پس یاریم ده

وَاَسْتَعینُ بِکَ فَاَعِنّی و اَسْتَغْفِرُکَ یا اِلهی فَاغْفِرْ لی، آمینَ آمینَ آمینَ.

و از تو کمک خواهم پس کمکم ده و از تو آمرزش طلبم ای معبود من پس بیامرزم آمین، آمین، آمین.

شنبه 12/12/1391 - 21:6
اهل بیت

آیا می دانید پیامبران چه زمانی «شام» می‌خوردند؟

 

وعده غذایی شام یکی از وعده‌های غذایی است که بهتر است در زمان و با دقت بیشتر و رعایت نکات خاصی صرف شود.

 آیا می دانید پیامبران چه زمانی «شام» می‌خوردند؟

 

 

 

یکی از مباحثی که می‌تواند در حفظ سلامت جسمی و روحی به ما کمک کند توجه به سیره و سنت پیشوایان دینی و انبیاء الهی است که متصل و متکی به وحی بودند و صلاح ما و راه و روش درست زندگی کردن را بهتر از هرکسی می‌دانند.

امام علی(ع) درباره این‌که پیامبران چه موقع شام می‌خوردند؟ فرمودند:” شام خوردن پیامبران، پس از تاریکیِ شب بوده است. آن را وامگذارید؛ چرا که واگذاردن آن، ویرانی تن است”. [1]

در جایی دیگر از زیاد بن ابی الحلال نقل شده است که با امام صادق(ع) شام خوردم آن حضرت، فرمود:” شامِ پس از نمازِ خفتن، شام پیامبران است”. [2]
هم‌چنین رسول خدا(ص) درباره پیامدهای شام نخوردن چنین می‌فرمایند:” خوردن شام را وامگذارید، هر چند به مشتی خرما باشد؛ زیرا وا گذاشتن آن، انسان را پیر می‏‌کند”. [3]
“خوردن شام را وا مگذارید، هر چند به خوردن دانه‏‌ای خرمای خشکیده باشد. من بر امّت خویش، از این، بیم دارم که از وا گذاردن شام، پیری (در هم شکستگی) به سراغشان آید؛ چرا که شام، مایه نیرومندیِ پیر و جوان است”. [4]
امام صادق(ع) نیز درباره اهمیت این وعده غذایی فرمودند: “خوردن شام را وا مگذار، هر چند به سه لقمه نان با نمک باشد”. [5]
“هر کس شام را واگذارد، رگی در بدن وی می‏‌میرد و هرگز زنده نمی‏‌شود”. [6]
منابع:

1- الکافی، جلد 6، صفحه 288، حدیث 1، المحاسن، جلد 2، صفحه 195، حدیث 1566، الخصال، صفحه 619، حدیث 10، تحف العقول، صفحه 110، مکارم الأخلاق، جلد 1، صفحه 424، حدیث 1444، حدیث 6 دانش نامه احادیث پزشکی: 2 / 162

2- الکافی، جلد 6، صفحه 289، حدیث 7، المحاسن، جلد 2، صفحه 195، حدیث 1567، بحارالأنوار، جلد 66، صفحه 342، حدیث 7 دانش نامه احادیث پزشکی: 2 / 164

3- سنن ابن ماجة، جلد 2، صفحه 1113، حدیث 3355، کنزالعمّال، جلد 10، صفحه 46، حدیث 28290 دانش نامه احادیث پزشکی: 2 / 160

4- المحاسن، جلد 2، صفحه 196، حدیث 1571، بحار الأنوار، جلد 66، صفحه 343، حدیث 10 دانش نامه احادیث پزشکی: 2 / 162

5- مکارم الأخلاق، جلد 1، صفحه 424، حدیث 1447، بحار الأنوار، جلد 66، صفحه 345، حدیث 20 دانش نامه احادیث پزشکی: 2 / 162

6- مکارم‌الأخلاق، جلد 1، صفحه 424، حدیث 1448، بحارالأنوار، جلد 66، صفحه 345، حدیث 20 دانش نامه احادیث پزشکی: 2 / 166

شنبه 12/12/1391 - 21:2
اهل بیت
دعا برای طلب عافیت
امام کاظم (ع) در دعای خویش جهت طلب عافیت از خداوند این دعا را می خواند:
«اللهم عافنی من شر ما ینزل من السماء الی الارض و من شر ما یعرج فیها، و من شر ما ذرا فی الارض و ما یخرج منها»
«خدایا من از تو عافیت مسئلت دارم. عافیت نیکو عطایم کن و شکر بر عافیت و شکر بر شکر عافیت ارزانیم فرما.»
رسول اکرم (ص) در دعای خویش برای درخواست عافیت این دعا را می خواند:
«اسالک تمام العافیه»
«عافیت کامل عطایم فرما.»
سپس می فرمود:
عافیت کامل، همان رسیدن به بهشت است، و نجات از آتش.
دعا برای تهی نبودن زندگی از نان و مواد غذایی
رسول اکرم (ص) در مقام دعا، عرض می کرد:
«اللهم بارک لنا فی الخبر، و لا تفرق بیننا و بینه فلولا الخبز ما صمنا، و لا صلینا و لا ادینا ربنا، عزو جل»
« خدایا به نام ما برکت بده، و میان ما و آن جدایی میفکن زیرا اگر نان (ماده غذایی) نباشد، نه می توانیم روزه بگیریم، و نه نماز بخوانیم، و نه دیگر واجبات را انجام دهیم دوستان التماس دعا دارم یا مولا علی
شنبه 12/12/1391 - 20:39
اهل بیت

بهترین ذکرها چیست؟
ذكر، بر زبانى، قلبى و عملى تقسیم مى شود هرگز نباید تصور كرد كه منظور از ذكر پروردگار با این همه فضیلت تنها ذكر زبانى است، بلكه در روایات اسلامى تصریح شده است كه منظور علاوه بر این ذكر قلبى و عملى است، یعنى هنگامى كه انسان در برابر كار حرامى قرار مى گیرد به یاد خدا بیفتد و آن را ترك گوید.

هدف این است كه خدا در تمام زندگى انسان حضور داشته باشد و نور پروردگار تمام زندگى او را فرا گیرد، همواره به او بیندیشد و فرمان او را نصب العین سازد.

مجالس ذكر مجالسى نیست كه گروهى بى خبر گرد هم آیند و به عیش و نوش پردازند و در ضمن مشتى اذكار اختراعى عنوان كنند و بدعتهایى را رواج دهند و اگر در حدیثى میخوانیم كه پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: «بادِرُوا اِلى ریاضِ الْجَنَّةِ؟; به سوى باغهاى بهشت بشتابید» یاران عرض كردند: وَ ما رِیاضُ الْجَنَّةِ؟; باغهاى بهشت چیست؟ فرمود: «حَلْقُ الذِّكْرِ; مجالس ذكر است».1

منظور جلساتى است كه در آن علوم اسلامى احیاء شود و بحثهاى آموزنده و تربیت كننده مطرح گردد، انسانها در آن ساخته شوند و گنهكاران پاك گردند و به راه خدا آیند.2

 

بهترین اذكار:


1 - اذكارى در صبح و شام:


در تفسیر قرطبى،3 و تفسیر ابوالفتوح رازى،4 در ذیل آیه 64 سوره زمر، حدیثى از امیرمؤمنان على(علیه السلام) آمده است كه از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) تفسیر «مقالید» را پرسیدم، فرمود: «یا على! لَقَدْ سَئَلْتَ عَنْ عَظیمِ الْمَقالیدِ، هُوَ اَنْ تَقُولَ عَشْراً اِذا اَصْبَحْتَ، وَ عَشراً اِذا اَمْسَیتَ، لاْ اِلهَ اِلاَّ اللّه وَ اللّه اَكْبَر، وَ سُبْحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُلِلّهِ، وَ اَسْتَغْفِرُاللّهَ وَلا قُوةَ اِلاّ بِاللّهِ (هُوَ) اَلاْوَّلُ وَ الاْخَرَ وَ الظّاهِرُ وَ الْباطِنُ لَهُ اَلْمُلْكُ وَ لَهُ الْحَمْدُ (یُحْیى وَ یُمیتُ) بِیَدِهِ الْخَیْرِ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَىْء قَدیر; از كلیدهاى بزرگى سؤال كردى آن این است كه هر صبح و شام ده بار این جمله ها را تكرار كنى لا اله الا الله... تا آخر حدیث.
سپس افزود «كسى كه هر صبح و شام ده بار این كلمات را تكرار كند خداوند شش پاداش به او مى دهد كه یكى از آن ها را این مى شمارد كه خداوند او را از شیطان و لشكر شیطان حفظش مى كند تا سلطه اى بر او نداشته باشند».

ناگفته روشن است كه گفتن این كلمات به صورت لقلقه لسان براى این همه پاداش نیست بلكه ایمان به محتوى و تخلّق به آن نیز لازم است.

این حدیث ممكن است اشاره لطیفى به اسماء حسناى خداوند بوده باشد كه مبدأ حاكمیت و مالكیت او بر عالم هستى است. (دقت كنید)5

كسى كه هر صبح و شام ده بار این كلمات را تكرار كند خداوند شش پاداش به او مى دهد كه یكى از آنها را این مى شمارد كه خداوند او را از شیطان و لشكر شیطان حفظش مى كند تا سلطه اى بر او نداشته باشند.2ـ ذكر یا فتّاح:

در بعضى از روایات روى ذكر (یا فتّاح) براى حل مشكلات تكیه شده است، چرا كه این صفت بزرگ الهى كه به صورت صیغه مبالغه از «فتح» آمده بیانگر قدرت پروردگار بر گشودن هر مشكل و از میان بردن هر اندوه و غم، و فراهم ساختن اسباب هر فتح و پیروزى است در واقع جز او فتاح نیست و «مفتاح» و كلید همه درهاى بسته در دست قدرت او است».

واژه «فتح» به طورى كه «راغب» در «مفردات» مى گوید: در اصل به معنى از بین بردن پیچیدگى و اشكال است، و آن بر دو گونه است: گاهى با چشم دیده مى شود، مانند گشودن قفل، و گاه با اندیشه درك مى شود مانند گشودن پیچیدگى اندوه ها و غصه ها، و یا گشودن رازهاى علوم و همچنین داورى كردن میان دو كس و گشودن مشكل نزاع و مخاصمه آن ها.6

 

3ـ ذكر یونسیّه:

وقتى حضرت یونس(علیه السلام) خیلى زود متوجه ماجرا شد، و با تمام وجودش رو به درگاه خدا آورد، و از ترك اولى خویش استغفار كرد و در پیشگاه مقدسش تقاضاى عفو نمود.

در اینجا ذكر معروف و پر محتوایى از قول یونس(علیه السلام) نقل شده كه در آیه87 سوره انبیاء آمده، و در میان اهل عرفان به ذكر «یونسیّه» معروف است: «فَنادى فِى الظُّلُماتِ اَنْ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَكَ اِنّى كُنْتُ مِنَ الظّالِمینَ; او در میان ظلمت هاى متراكم فریاد زد كه معبودى جز تو نیست، منزهى تو، من از ظالمان و ستمكاران بودم بر خویشتن ستم كردم و از درگاهت دور افتادم، و به عتاب و سرزنش تو كه جهنم آتش سوزانى براى من است گرفتار شدم.

این اعتراف خالصانه و این تسبیح توأم با ندامت كار خود را كرد و همان گونه كه در آیه88 سوره انبیاء آمده «فَاسْتَجَبْنالَهُ وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِى الْمُؤْمِنینَ; ما دعاهاى او را اجابت كردیم و از غم و اندوه نجاتش دادیم و اینگونه مؤمنان را نجات مى دهیم»7

 

4 - ذكر لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّهِ:

در تفسیر مجمع البیان،8 آمده است كه: یكى از یاران پیامبر(صلى الله علیه وآله)بنام «عوف بن مالك» بود، دشمنان اسلام فرزندش را اسیر كردند او به محضر پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمد و از این ماجرا و فقر و تنگدستى شكایت كرد، فرمود: تقوا را پیشه كن و شكیبا باش و بسیار ذكر لاحَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّهِ، را بگو، او این كار را انجام داد، ناگهان در حالى كه در خانه اش نشسته بوده فرزندش از در، درآمد، معلوم شد كه از یك لحظه غفلت دشمن استفاده كرده و فرار نموده، و حتى شترى از دشمن را نیز با خود آورده بود.9

 

و حقیقت ذكر:

در یاد خدا بودن و پیوسته در قدم ها و حركات و اعمال خود خدا را فراموش نكردن است، و اثر این گونه ذكر، اطاعت پروردگار و از صراط عقل و دین بیرون نرفتن و از تكالیف الهى و از اوامر و نواهى پیروى كردن و وعد و وعید و ثواب و عقاب را در نظر گرفتن و از معاصى و راههاى خلاف دورى كردن است.

آرى وظیفه سالك این است كه: همیشه خطاها و معاصى و بدی ها و جهات ضعف و عیوب و نواقص خود را ببیند، و این دیدن از دو راه حاصل مى شود:

اول - به واسطه توجه به جزئیات و خصوصیات اعمال و كارهاى خود در مقابل عظمت و جلال حق و هم نسبت به حقیقت وظائف خود به آن طورى كه لازم است، كه در این صورت همه را ناقص و معیوب خواهد دید

دوم - از لحاظ توجه به لطف و احسان و كرم و مهربانى و فضل و نعمتهاى فعلى و گذشته حق تعالى است كه; در قابل این الطاف نامتناهى، آنچه به جا آورده و یا انجام داده شود، همه ناقص و كم و بى ارزش خواهد بود.

و اندرین صورت شمارى بس حقیر

طاعت خــود گــر چه بنمایــد كثیــر

كى بود لایـق زما كار حســن

در بر الطاف وفضل ذو المنن

این است كه چون به این دو قسمت توجه بیشتر شود; بر خضوع و محبت و خشوع و بندگى و معرفت و حیاء و تواضع و انكسار انسان افزوده مى شود.

ثنا گفتن پروردگار متعال خود را تكوینى است، و ذكر هم أعم از تكوینى و لفظى و ثنا و غیر آنها مى باشد. پس أثناء پروردگار عبارت از خلق و تدبیر و نظم و تقدیر و رحمت و سایر صفات فعلیه او است كه هر یك دلالت كامل بر مقام عظمت او دارد، و أثناء لفظى بندگان هرگز به كمترین حدّ آن نرسد.

پس در این جمله شریفه: رسول اكرم(صلى الله علیه وآله) ذكر خود را (لا احصى ثناء) كه ذكر خالص است نفى فرموده، و تنها ارزش و واقعیت را به ذكر پروردگار (أثنیت على نفسك) قائل شده است. آرى این ذكر اگر چه در مرتبه اول به طور تكوین و به حدّ تمام از جانب پروردگار متعال است كه خود را با آن صفات فعلى معرفى فرموده است، ولى در مرتبه دوم كه بندگان خدا به آن مقامات متوجه شده و اطلاع پیدا مى كنند، از جانب آنان صورت گرفته، و عنوان ذكر قلبى و توجه باطنى و یا ذكر لفظى دارد.10

 

تخلیص: گروه دین و اندیشه - مهدی سیف جمالی

برگرفته از بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی

شنبه 12/12/1391 - 20:35
اهل بیت


پیامبر خدا(ص) فرمودند: "جمله «لا حول و لا قوة الا باللّه‏» ۹۹ درد را شفا می‏‌دهد که ساده‏‌ترین آن‌ها اندوه است۱″.


از مولای متقیان امام علی(ع) نقل شده که فرمودند: "بیمار شدم و پیامبر خدا به عیادتم آمد و فرمود: «بگو: خداوندا! از تو می‏‌خواهم عافیتی را که می‏‌دهی، پیش اندازی، بر امتحان خویش، بردباری‏‌ام بخشی، و مرا به سوی رحمت خویش ببری». من، این دعا را خواندم و پس از آن دعا، از بستر بیماری برخاستم، گویا که از بندی رَسته باشم۲″.
همچنین امام علی(ع) فرمودند: "پیامبر خدا، بر مردی از انصار که بیمار شده بود، وارد شد تا او را عیادت کند. او گفت: ای پیامبر خدا! برای من به درگاه خداوند، دعا کن.
پیامبر صلی‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم فرمود: «بگو: "از خداوند بزرگ، پروردگار عرش بزرگ، مسئلت می‏‌کنم و از خداوند بزرگ سلامتی می‏‌خواهم» مرد، این دعا را سه بار خواند و در پیِ آن، از بستر بیماری برخاست، چنان که از بند، رَسته باشد۳″.
امام صادق علیه‏‌السلام به هنگام بیماری این دعا را می‌خواندند: "خداوندا! تو خود، کسانی را سرزنش کردی و فرمودی: «بگو کسانی را که به جای خداوند به خدایی می‏‌پنداشته‏‌اید، فرا خوانید تا ببینید که نه نمی‏‌توانند سختی‏‌ای از شما بگشایند، و نه شما را به حالتی دیگر درآورند». پس ای آن که هیچ کس جز او نتواند سختی‏‌ای از من بگشاید و مرا به حالتی دیگر ببرد! بر محمّد و خاندانش درود فرست، و سختی را از من بگشای و آن را به سوی کسانی ببر که در کنار تو - که خدایی جز تو نیست - خدایی دیگر را می‏‌خوانند۴″.
۱- قرب‌الإسناد: ۷۶ / ۲۴۴ منتخب میزان‌الحکمة: ۱۴۸
۲- مسند زید، صفحه ۱۸۱، الکافی، جلد ۲ ، صفحه ۵۶۷ ، حدیث ۱۶، بحارالأنوار، جلد ۹۵ ، صفحه ۱۹ ، حدیث ۱۹ ؛ المستدرک علی الصحیحین، جلد ۱ ، صفحه ۷۰۴ ، حدیث ۱۹۱۷، حدیث ۳۶۹۸ دانش نامه احادیث پزشکی: ۱ / ۱۷۴
۳- مسند زید، صفحه ۱۸۱ عن زید بن علیّ عن أبیه عن جدّه علیهم‏السلام، دانش نامه احادیث پزشکی: ۱ / ۱۷۶
۴- الإسراء: ۵۶٫ الکافی، جلد ۲ ، صفحه ۵۶۴ ، حدیث ۱ ، عدّة الداعی، صفحه ۲۵۶ ، الدعوات، صفحه ۱۹۰ ، حدیث ۵۲۸ ، بحارالأنوار، جلد ۹۵ ، صفحه ۱۸ ، حدیث ۱۸ دانش نامه احادیث پزشکی: ۱ / ۱۷۸
شنبه 12/12/1391 - 20:28
اهل بیت
گر نهالی در دست یکی از شماست و در آستانه برپایی قیامت به اندازه کاشتن آن فرصت دارد، آن را بکارد.

افکار - اهمیت درختکاری چنان است که رسول خدا(ص) درباره آن فرمود: اگر نهالی در دست یکی از شماست و در آستانه برپایی قیامت به اندازه کاشتن آن فرصت دارد، آن را بکارد.۱

امام صادق(ع) می فرماید: امیر مؤمنان (ع) با خود بارهای هسته خرما را حمل می کرد. پرسیدند : ای ابوالحسن! چه چیزی همراه داری؟ فرمود: اگر خدا بخواهد درخت خرماست، پس آنها را کاشت و هسته ای فرو نگذاشت.۲

رسول خدا(ص) می فرماید: بهترین (و با برکت ترین) چیز، درخت خرماست، هرکس آن را فروخت پولش همچون خاکستری بر باد رود، مگر اینکه چیزی جایگزین آن کند.۳

نکته: درخت خرما(نخل)در محیط مناسبش جزو باقیات صالحات است؛ ولی این ویژگی اختصاص به نخل ندارد، بلکه در هر محیطی، نشاندن درخت مفید و مناسب آن محیط، می تواند باقیات صالحات باشد.

منبع:
۱- مستدرک الوسایل،ج۱۳،ص۴۶۰.
۲- الکافی،ج۵،ص۷۵.
۳- همان،ص۲۶۱.
۴- مفاتیح الحیات،ص۷۱۰

جمعه 11/12/1391 - 5:43
اهل بیت
در حال نماز، انسان نباید به دیگری سلام کند و اگر دیگر به او سلام کند، باید طوری جواب دهد که سلام مقّدم باشد.

افکار - مسأله: در نماز بنابر اقوی، هرگونه صحبت کردن و خطاب به غیرخداوند متعال، حتی در ضمن دعا، مثل این که بگوید «غفرالله لک»- خدا تو را بیامرزد- و «صبّحک الله بالخیر»- خدا تو را خیر وارد صبح کند- در صورتی که قصد دعا برای او داشته باشد، نماز را باطل می کند تا چه رسد به این که با این جمله ها قصد احترام و تحیت او را بنماید و همچنین است اگر نمازگزار به کسی سلام کند.

مسأله: در حال نماز، انسان نباید به دیگری سلام کند و اگر دیگر به او سلام کند، باید طوری جواب دهد که سلام مقّدم باشد، مثلا بگوید: «السلام علیکم» یا «سلام علیکم» و نباید «علیکم السلام» بگوید.

مسأله: انسان باید جواب سلام را چه در نماز یا در غیر نماز فوراً بگوید و اگر عمداً یا از روی فراموشی جواب سلام را به قدری طول دهد، که اگر جواب بگوید جواب آن سلام حساب نشود، چنانچه در نماز باشد نباید جواب بدهد و اگر در نماز نباشد، جواب دادن واجب نیست.

مسأله: نمازگزار باید جواب سلام را به قصد جواب بگوید نه به قصد دعا.

مسأله: اگر زن یا مرد نامحرم یا بچه ی ممیز؛ یعنی بچه ای که خوب و بد را می فهمد به نمازگزار سلام کند، نمازگزار باید جواب او را بدهد.

مسأله: اگر نمازگزار جواب سلام را ندهد معصیت کرده؛ ولی نمازش صحیح است.

مسأله: اگر کسی به نمازگزار غلط سلام کند به طوری که سلام حساب نشود، جواب او واجب نیست.

مسأله: اگر به عده ای سلام کند و کسی که بین آنها مشغول نماز است شک کند که سلام کننده قصد سلام کردن به او را هم داشته یا نه، نباید جواب بدهد، و همچنین است اگر بداند قصد او را هم داشته؛ ولی دیگری جواب سلام را بدهد. اما اگر بداند که قصد او را هم داشته و دیگری جواب ندهد، باید جواب او را بدهد.

مسأله: هرگاه بگوید: «سلام» بدون کلمه ی «علیکم» واجب است در نماز به همان صورت و یا با اضافه کردن کلمه ی «علیکم» جواب داده شود.

مسأله: سلام کردن به نمازگزار مکروه است.

منبع: احکام عمومی، ج۱، ص۲۲۲-۲۲۳.

جمعه 11/12/1391 - 5:40
اهل بیت
۲
راه رسیدن به شهر حکمت چیست؟
رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم به امیرالمؤمنین علیه السّلام فرمود: «أنا مدینة الحکمة و هی الجنّة و أنت یا علی بابها»؛ من شهر حکمتم و این حکمت بهشت است. و ای علی تو درِ این بهشتی.

افکار - رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم به امیرالمؤمنین علیه السّلام فرمود: «أنا مدینة الحکمة و هی الجنّة و أنت یا علی بابها»۱؛ من شهر حکمتم و این حکمت بهشت است. و ای علی تو درِ این بهشتی.

این جمله به این معنا نیست که اطراف شهر دیوار است و فقط گوشه ای از آن دری است؛ بلکه همه اطراف این شهر در است و هر کس از هر راه بخواهد به من می رسد، ولی تا از تو نگذرد به من نمی رسد. باید اول به حضور تو بیاید و بعد به من راه پیدا کند. نظیر اینکه خدا سراسر آسمانها را هنگام تشکیل قیامت در می داند: «و فتحت السّماء فکانت أبواباً»۲؛ سراسر آسمانها در است تا انسان از آسمانها بگذرد، نه اینکه گوشه معینی از آسمان را به خود اختصاص داده باشد.

رسیدن به شهر حکمت، که خود بهشت است بدون استمداد از ولایت اهل بیت عصمت و طهارت ممکن نیست.

منبع:
۱. بحار، ج۴۰، ص۲۰۰.
۲. سوره نبأ، آیه ۱۹.
۳. حکمت عبادات، ص۲۵۵-۲۵۶.

جمعه 11/12/1391 - 5:37
اهل بیت
یکی از آنها را داشته باشد، خداوند آن را برای وی پوششی از آتش دوزخ قرار می دهد.

افکار - پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم می فرماید: چه خوب فرزندانی هستند دخترانِ با حجاب. هر کس یکی از آنها را داشته باشد، خداوند آن را برای وی پوششی از آتش دوزخ قرار می دهد و هر کس دو تا داشته باشد، خداوند به خاطر آنان، او را وارد بهشت می سازد و اگر سه دختر یا مانند آن خواهر داشته باشد، جهاد و صدقه ای استحبابی از او بر می دارد.

پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم می فرماید: دختران، دلسوز و مددکار و با برکت اند.

رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم می فرماید: هر کس وارد بازار شود و چیزی بخرد و آن را برای خانواده اش ببرد، مانند کسی است که صدقه ای را برای گروهی نیازمند می برد و باید پیش از پسران، از دختران آغاز کنند؛ چرا که هر کس دخترکی (از فرزندان خود) را شاد کند، گویا برده ای از فرزندان اسماعیل را آزاد کرده است و هر کس چشم پسری را روشن کند، گویا از ترس خداوند گریسته است و هر کس از ترس خداوند بگرید، خداوند او را وارد بهشت های پرنعمت می سازد.

شخصی فرزندی در راه داشت؛ نامه ای به امام هادی علیه السّلام نوشت: من فرزندی در راه دارم. از خدا بخواه که پسری روزی ام کند. امام علیه السّلام در پاسخ نوشت: «چه بسا دختری که از پسری بهتر باشد» و برای او دختری زاده شد.

به گزارش افکار در روایتی دیگر که درباره فضیلت تحمل آزار کودک در کتاب کافی مرحوم کلینی، آمده است، امام صادق علیه السّلام در مجلسی نشسته بودند که یونس بن یعقوب وارد شد. حضرت به وی فرمود: «چه شده تو را نالان می بینم؟»

عرض کرد: کودکی دارم که سراسر شب از گریه های او اذیت شدم.
حضرت فرمودند: «ای یونس! پدرم محمد بن علی، از پدرانش، از جدم پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم نقل کرد که جبرئیل بر وی فرود آمده در حالی که پیامبر خدا و علی که درود خدا بر آنان باد، ناله می کردند.
جبرئیل گفت: ای حبیب خدا! چه شده تو را نالان می بینم؟
پیامبر فرمودند: «دو کودک داریم که از گریه آنان، اذیت شده ایم.»

جبرئیل گفت: صبر کن، ای محمّد! چرا که به زودی برای این قوم، پیروانی برانگیخته می شوند که هرگاه یکی از آنان گریه کند، گریه اش تا هفت سالگی «لا اله الا الله» است و وقتی از هفت سالگی گذشت، گریه اش تا بلوغ، آمرزش خواهی برای پدر و مادرش است و چون از بلوغ گذشت، هر کار نیکی که انجام دهد، به نفع پدر و مادرش است.

منبع: خانه خوبان، ش۴۲، ص۵۷.

جمعه 11/12/1391 - 5:35
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته