• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی

    معصوم دهم – امام رضا (ع)

    اگر بخواهي اينكار را بكني خدا تو را مهلت نخواهد داد در اين وقت فرزندم از مدينه مي آيد و مرا غسل مي دهد و كفن مي كند بدون اينكه كسي ببيند و آگاه شود ،
    آنگاه جنازه‌ مرا به مقبره هارون مي برند و مأمون مي خواهد مرا پشت سر او دفن كند ولي هر چه كلنگ مي زنند خاك كنده نمي شود در اين وقت ، تو به مأمون بگو كه جلو قبر كلنگ به زمين بزنند كه قبري آماده آشكار خواهد شد ،
    در اين وقت آب سفيدي از بالاي سر ، مي جوشد و بالا مي آيد و ماهيان ريزي در آن ظاهر مي شوند سپس ماهي بزرگي آشكار خواهد شد و ماهيان ريز را خواهد خورد ، آنگاه آب فرو مي نشيند
    پس از آن مرا در قبر گذاريد و خاك روي قبرم نريزيد زيرا كه قبر خود به خود ، پر خواهد شد ، اي «حرثمه» آنچه را كه گفتم انجام بده و مگذار برخلاف آنچه كه گفتم انجام بگيرد و گرنه خداوند شما را عذاب خواهد كرد»
    سرانجام ، مأمون حضرت را در راه بازگشت از مرو به بغداد ، در طوس ، با انگور زهرآلود مسموم ساخت ،
    و حضرت به خانه آمد و به يار ديرينه اش اباصلت فرمود «فرشهاي خانه را جمع كن و كسي را به داخل خانه راه مده كه وقت جان دادن من است و مي خواهم مانند جدم حسين (ع) روي خاك جان دهم».
    قبل از شهادت امام ، مأمون ، به بالين حضرت آمد و امام چشمانش را گشود و به او گفت: «با فرزندم امام محمد تقي رفتار خوب داشته باش زيرا وفات او و تو به هم نزديك است و فاصله چنداني با هم ندارد».
    پيكر پاك امام را در همان بقعه اي كه هارون قبلاًَ دفن شده بود در جلو قبر ، به خاك سپردند و اين فاجعه در روز آخر ماه صفر سال 203 هجري در حاليكه امام 55 سال داشت اتفاق افتاد.
    بدنبال شهادت امام ، شورش بزرگي در خراسان برپا شد ، و مأمون در حاليكه مي گريست و بر سر مي زد ، مي خواست خود را عزادار نشان دهد ولي گروه زيادي مي دانستند كه خود مأمون ، قاتل امام است ،
    موجي از نفرت و فرياد عليه مأمون به راه افتاد بطوريكه مأمون ، يك روز و يك شب نگذاشت جنازه امام را بيرون ببرند چون مي ترسيد دامنه آشوب گسترش بيشتري يابد و مردم خشمگين تمام تشكيلاتش را زير و رو كنند