ليلي زير درخت انار نشست.
درخت انار عاشق شد.گل داد سرخ سرخ.
گلها انار شد داغ داغ.هر اناري هزار تا دانه داشت.
دانه ها عاشق بودند.دانه ها توي انار جا نمي شدند.
انار كوچك بود.دانه ها تركيدند.انار ترك برداشت.
خون انار روي دست ليلي چكيد.
ليلي انار ترك خورده را از شاخه چيد.مجنون به ليلي اش رسيد.
خدا گفت : راز رسيدن فقط همين بود.
كافي است انار دلت ترك بخورد.
امروز هم روزیست ودر این وانفسا و در این تنهایی که همه میگذارند به روی دوش هم بارمن به دنبال کسی میگردم که بیاید شاید و با آمدنش اینهمه غم که بروی دوشم انباشته شده کم بشود من نمیدانم به کجا باید رفت؟؟؟ آن همه غیرت و مردانگی و عشق ووفا که همه میگویند: ( فقط میگویند ) در کدامین خانه پنهان است؟ وچرا باید بازدرپستوی خانه نهان باید شد؟!من در این وادی تشویش ودغل گم شده ام به کجا باید رفت؟ به کدامین راه؟ من در اینجا که خودم میبینم گم شده ام ، ای زمان تو بیا و مرا پیدا کن و ببر تا ته دشت تا ته رود و ببر موج به موج و ببر سنگ به سنگ تا سر کو
از كعبه و بتخانه، تا مسجد و ميخانه، مقصود خدا عشق است، باقي همه افسانه!!!
سلام به هر چی گله که اینو می خونه
خیلی ممنون که نظر دادید در مورد مصالب من امید وارم مطالبم به دلتون بشینه من مدت کوتاهیه که توی این سایت اومدم ولی دوست دارم دوستان خوبی برای هم باشیم این ای دی منه هر کی دوست داره بسم ا... امید وارم دوست خوبی باشم mostafa2_gh
علی یا رتون
حق نگهدارتون
تا بعد
بیا مهدی شب هاي هجران را سحر کن/ به عشق خود دلم را شعله ور کن/در اين شبهاي سرد بي ترنم لبانم را پر از شير و شکر کن/دل ما چشم در راه تو مانده است سفرت را اي مهدی جان مختصر کن
در نگاه كساني كه پرواز را نمي فهمند ، هر چه بيشتر اوج بگيري كوچكتر خواهي شد
دستم بوي گل ميداد من رو به جرم گل چيدن گرفتند و محاکمه کردند ولي کسي فکر نکرد شايد من گل کاشته باشم.
