• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 8163
تعداد نظرات : 2195
زمان آخرین مطلب : 3436روز قبل
دعا و زیارت
تنها مسجد چوبی جهان  

نیشابور را می توان "مینی پایتخت فرهنگی"، ایران لقب داد. شهری که غالبا آن را با عطار، خیام، کمال الملک و فضل بن شاذان و البته «قدمگاه» می شناسیم. اما جالب است بدانیم در کنار مفاخر و آثار باستانی متعدد این مرکز فرهنگی شرق ایران، جاذبه توریستی منحصر به فردی قرار دارد که از قضا ریشه در تاریخ معصر این منطقه دارد و علیرغم جذابیت منحصر به فرد و بی نظیرش متاسفانه تا حد زیادی ناشناخته مانده و حتی بسیاری از شهروندان نیشابوری نیز خود علیرغم کوتاهی مسیر تاکنون این اثر را مشاهده نکرده‌اند!.
آیا تاکنون از نخستین و تنها مسجد چوبی دنیا شنیده‌اید؟!. مسجد چوبی بخش عمده‌ای از مجتمع فرهنگی، سیاحتی و اقامتی موسم به دهکده چوبین نیشابور است که هر صاحب سلیقه‌ای را مجذوب به خود می نماید و استعداد بالقوه‌ای است که در صورت اندکی توجه و عنایت دست اندرکاران سازمان میراث فرهنگی نیشابور می‌تواند به فعلیت رسیده و توانایی جذب هزاران توریسم را دارد.
ماهنامه بین المللی فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی «جاده ابریشم» در صفحه 115ضمیمه شماره 57 خود، در مرداد 1382، از مسجد چوبی نیشابور، چنین نوشته است: "مسجد چوبی" برای اولین بار در سال 1325 با دیوارهای کاه‌گلی و سقف چوبی، با وسعت فعلی و در همین مکان بنا شد و در سال 1378 پس از مخروبه شدن مسجد اولیه، مسجد فعلی با شکل و شمایل جدید و با شیوه‌ای نوین در همان مکان احداث گشت.
این مسجد اولین مسجد چوبی مقاوم در برابر زلزله در جهان و به وسعت200متر مربع و سقف آن به صورت شیروانی می‌باشد و دارای دو مناره هر کدام به ارتفاع 13متر از سطح زمین و وزن تقریبی 4تن می‌باشد و شکل ظاهری آن به صورت کشتی‌ای است که گویی بطور وارونه روی زمین قرار گرفته است.
در مجموع 40تن چوب در بنای آن بکار برده شده و ساخت آن حدود دو سال به طول انجامیده است.
سه درب ورود و خروج، و 5 پنجره در ساختمان بنا وجود دارد. اسکلت آن از نوع سازه‌های مقاوم در برابر زلزله و با ماندگاری طولانی و به شیوه Twobyfour یا Double ساخته شده است و آبدارخانه این مسجد، دارای کابینت‌ها، دیوارها و حتی سینی‌های چوبی است، کف و بخشی از دیوار آن به دلیل رعایت مسائل بهداشتی با کاشی و سرامیک پوشیده شده است.
چوب‌های مختلفی از درختان مثمر و غیرمثمر هم در ساختمان و هم در تزئینات داخلی از قبیل کتیبه‌ها، محراب و ... به کار رفته است نظیر انواع کاج‌ها، اشن، سپیدار، گیلاس، گلابی، زبان گنجشک، گردو و توت. نورپردازی آن هارمونی ویژه‌ای از رنگ‌های شاد است که به شب‌های آن محوطه، جلوه خاصی بخشیده است».
مسجد چوبی در فاصله 7 کیلومتری نیشابور بنا شده و سازنده آن فردی بنام مجتهدی می باشد. این مجتمع دارای موزه و کتابخانه، رستوران، فروشگاه،نانوایی، الاچیق‌های منحصر بفرد چوبی و سوئیت‌هایی است که دیدن آن تداعی کننده پیوند و امتداد هنرمندان حال نیشابوری با نسل گذشته فرهیخته خود می‌باشد.
شنبه 12/11/1387 - 11:50
شهدا و دفاع مقدس
پدربزرگ فشنگ ها

گلوله توپ ضد هوایی كه نسبت به فشنگ سایر سلاح ها بزرگتر و سنگین تر بود. گویی آنها بچه های او بودند و ایشان پدربزرگ آنها!

---------------------
پوكه پران

 

به كسی كه در بحث بیشتر سعی در قانع كردن بچه ها داشت و در بند سخن منطقی نبود، گفته می شد آسمان و ریسمان را به هم می بافت، تا حرفش را به كرسی بنشاند . به قول معروف، سخنش محلی از اعراب نداشت و رد یا قبولش در بین بچه ها مورد اعتنا نبود، همان كه در تعبیر عامه در پشت جبهه و در شهر به او خالی بند می گفتند

----------------------------

پشت به دشمن روبه میهن

 

بریدن ، فرار را بر قرار ترجیح دادن، عبارتی بود كه برای نیروهای بریده ی دشمن و ندرتاً خودی به كار می بردند و كنایه از ترسیدن و استقامت نكردن نیرو ، موقع مقابله و كارزار است


الاغ هوایی

كنایه از هواپیمای C-130 كه معمولاً برای حمل بار از آنها استفاده می شد

-------------------------------
پل صراط

پل های چوبی، فلزی و سیمانی در مناطق عملیاتی؛ تعبیری بود متأثر از پل صراط قیامت، همان که در اخبار آمده از مو باریک تر و از شمشیر برنده تر است؛ مثل «هر که از پل بگذرد خندان بود» نیز در فرهنگ عمومی و اجتماعی جامعه اشاره به همین پل دارد که می گویند معمولاً هر کس دارای عمل صالح است، از این پل به سهولت می گذرد و در غیر این صورت به قعر جهنم و اسفل السافلین سقوط می کند.

------------------------------
ترکش اواخواهری

ترکش فوق العاده ریز و ناچیز که بدن را گویی ناز می داد و اصابت آن اسباب خجالت بود!

-----------------------------
ترکش حسین جانی

ترکش بزرگ که کم تر از توپ مستقیم نبود؛ به هر جای شخص که می خورد تکه بزرگش گوشش بود! ترکشی که شهادت بر اثر اصابت آن چون و چرا نداشت و چون شهادت در اذهان عامه، بیش از همه در امام حسین(ع) ظهور دارد و ترکشی را که منجر به شهادت می شد از آن تلقی حسین جانی می شد. با این احتساب، یعنی ترکش شهید کنن

--------------------------
عشق حوری

کشته و مرده شهادت بودن؛ دیوانه رفتن به عملیات و پیوستن به دوست؛ کسی که سر از پا نمی شناخت و همه کارهایش گواهی می داد که اهل این دنیا نیست و دیر یا زود رفتنی است و طاقت ماندن و جنبه جدایی را ندارد

---------------------------
« یک بار مصرف»، «کانال پر کن»، «عاشق خاک ریز اول» هم می گفتند و همه، حکایت شجاعت و مظلومیت نیروهای مردمی است؛ این که به کام خطر می رفتند و در میان آتش منزل می کردند، اهل هجرت و جهاد بودند و در این معرکه هیچ حد نمی شناختند و به اهداف از پیش تعیین شده عملیاتی نیز قانع نبودند و به هیچ چیز جز عشق و ارتباط و انس با حضرتش نمی اندیشیدند و کسی ایشان را به اسم نمی شناخت.
----------------------------
نمازشب خوان بودن؛ اهل تهجد؛ کسی که آب خوردن را بهانه می کرد برای نماز شب خواندن؛ وقتی بچه ها به نمازشب خوان ها می گفتند: تو را به خدا اگر برای نماز بلند شدی، مثل دیشب دست و پای ما را لگد نکنی، او حاشا می کرد و می گفت: من؟ بلند شده بودم آب بخورم بابا، نماز شب کجا بود؟ ما را چه به این حرف ها و بعد در جواب او می گفتند: پس نماز شب آب بدن را می کشد و ما نمی دانستیم؛? آدم بیدار کن.

----------------------------
توضیحات اضافی

 

وقتی كسی در نقل واقعه ای كمی به اصطلاح آب قاطی قضیه می كرد، یا بعضی عبارات آلوده به شوائب را دامن می زدند، به او می گفتند: « توضیحات اضافی نمی خواهد بدهی؟ »


------------------------------
تكمه ی تقوا

 

این اصطلاح به تكمه ی آخر پیراهن یا فرنج برگه ی سینه (از پایین به بالا) كه سینه ی شخص را می پوشاند، و موجب حجاب بیشتری می گردید، گفته می شد، و به نوعی به «تق _ وا» نیز معروف بود، زیرا تكمه با صدایی شبیه تق باز می شود !

-----------------------------
تك تیرانداز

 

این عبارت به شخصی كه حاضر جواب بود و در حرف از طرف مقابل وا نمی ماند و همه را در مقام سخن مات می كرد، گفته می شد . درست مثل تك تیراندازی كه یك تیر بیشتر نمی زند، اما درست و دقیق می زند، به همین خاطر می گفتند طرف تك تیرانداز خوبی است

----------------------

--
ترم آخر دانشگاه

 

نوبت آخری كه رزمنده ای به جبهه می رفت و منتهی به شهادت او می شد . به این معنی كه جبهه دانشگاه بود و رزمنده، دانشجویی كه طی سال های جنگ واحدهایی از دروس تقوا و جهاد را در ترم های تحصیلی آن گذرانده و نوبت آخری كه موفق به كسب مدرك شهادت شد، ترم آخر بود .

---------------------
--تركش با معرفت

 

تركشی كه زوزه كشان می آمد و از بالای سر رد می شد و راه خودش را ادامه می داد و به كسی آسیب نمی رساند . در چنین مواقعی می گفتند: « عجب تركش با معرفتی، خبر می دهد و می رود و كاری به كار آدم ندارد .»
-----------------

تاج گذاشتن

 

گلوله را درست روی هدف نشانه گرفتن و زدن .

شنبه 12/11/1387 - 8:13
خواستگاری و نامزدی
معمولا" با شنیدن نام میرزا کوچک بیاد جنگل و تفنگ و ریش انبوه می افتیم. اما چیزی که برایم جالب بود و در تاریخ کمتر به ان توجه شده شرح خدا حافظی و اخرین دیدار او با همسرش است.

روحیه بسیار لطیف میرزا همواره پشت جنگها و مبارزاتش مخفی مانده است. شرح اخرین دیدار میرزا کوچک خان و همسرش را در زیر بخوانید.

میرزا وقتى خطر را نزدیك دید، براى آخرین بار به دیدار همسرش رفت.

(جریان آخرین دیدار میرزا و همسرش را ابراهیم فخرایى از قول یكى از نزدیكان میرزا نقل كرده مى‏نویسد):

«اما آخرین دیدار میرزا از همسرش بود. او هنگام وداع از همسرش چنین گفت: اوضاعمان از همه جهات مغشوش و نامعلوم است؛ خطر از هر سو احاطه‏مان نموده و در معرض طوفان حوادث قرار گرفته‏ایم.

جزئیات آینده به قدر كفایت مبهم و تاریك به نظر مى‏رسد و امكان هست كه باز تاریك‏تر شود و تو گناهى ندارى جز این كه همسر من هستى و سزاوار نیست بى‏سرپرست و بلاتكلیف بمانى و زندگیت سیاه و تباه شود یا خداى نكرده در معرض خطر قرار بگیرد ... طلاق حّلال همه این مشكلات است و تو بعد از طلاق به حكم شرع و عرف مجاز خواهى بود، شالوده نوینى را براى زندگى آینده‏ات بریزى.

همسرش گفت: من این پیشنهاد را نمى‏پذیرم زیرا مایل نیستم به پیمان‏شكنى و بى‏وفایى متهم شوم ... من اگر این پیشنهاد را بپذیرم مردم به من چه خواهند گفت؟ آیا نمى‏گویند هنگام خوشى و اقبال روزگار با شوهرش انباز بود اما زمان بروز مصیبت ناساز گشته است؟ نه، نه، تسلیم به چنین امرى به من گوارا نیست.

من زن بى‏حقوقى نیستم و تو را هنوز روى پله شهرت و افتخار مى‏بینم ... من كه به مراتب فرزانگیت آگاهم، از آنچه بر من گذشته است تأسفى ندارم و به آنچه به من وارد خواهد شد راضیم زیرا به خداى عادل رئوف توكل دارم ... تو اگر زنده بمانى خداى بزرگ را سپاسگزار خواهم بود از این كه به كالبدم روح تازه دمیده است و اگر از پاى درآیى كه طلاق خدایى خود به خود جارى شده است.

با این همه محال است كه به پیوند دیگرى درآیم و شخص دیگرى را به همسرى برگزینم و مطمئن خواهى بود كه عهد خود را تا لب گور ادامه خواهم داد. این بگفت و هاى هاى گریست و اشگ از دیدگانش جارى شد.

میرزا از این حالت همسرش سخت منقلب و متأثر گردید و از او پوزش طلبید و شخصیت و نجابتش را ستود و گفت ... چون همسرت دزد نبود لاجرم از مال دنیا چیزى نیاندوخت.

خیلى چیزها در حقم گفته‏اند اما تو كه از همسرت حتى براى روزگار نامعلوم و ابهام‏آمیز آینده‏ات كوچكترین ذخیره‏اى در اختیار ندارى، بهتر از هر كس دیگر مى‏توانى در باره‏ام قضاوت كنى ... تنها چیزى كه از دارایى دنیا در اختیار دارم یك ساعت طلاست كه یادگار هدیه انورپاشاست.

من اینك آن را به تو مى‏بخشم كه هر وقت زنگش به صدا درآمد، به خاطرات گذشته رجوع كنى و همسر آزرده و حسرت بر دل مانده را به یاد آورى. این بگفت و با چشمانى اشك‏آلود از همسرش خداحافظى نمود.»

همسر میرزا پس از مرگ او پیمان خود را از یاد نبرد و تا پایان عمر مجرد زندگى كرد.

شنبه 12/11/1387 - 8:9
بیماری ها
ریاست انجمن ارزیابی خواب انگلیس، پروفسور "کریس ایدزیکوسکی" در مورد 6 نمونه از رایج ترین حالات خوابیدن تحقیق کرده است و به این نتیجه رسیده است که هر یک از آنها با یک کاراکتر شخصیتی منحصر به فرد در افراد مرتبط هستند.

طرز خوابیدنتان چه چیزی های در مورد شخصیتتان می گوید.....

حالت جنینی

افرادی که خودشان را خم کرده و مانند دوران جنینی به خواب می روند افرادی هستند که از بیرون سر سخت اما قلباً انسان های ملایمی بوده و دارای روح بسیار لطیفی میباشند. شاید در نگاه اول از کسی که او را به تازگی ملاقات کرده اند، خجالت بکشند اما دیری نخواهد گذشت که خجالتشان می ریزد و آرام می شوند. این مورد یکی از شایع ترین حالات خوابیدن است. در تحقیقی که انجام شد 41% از 1000 نفری که تحت آزمایش بودند به این حالت می خوابیدند. خانم ها دو برابر بیشتر از آقایون به خوابیدن در این حالت گرایش دارند.

چوب گرد

خوابیدن به پهلو در حالیکه دست ها پایین در کنار پهلو قرار دارد. این افراد به سرعت با دیگران ارتباط برقرار می کنند و از روابط اجتماعی بالایی برخوردار هستند. به راحتی به غریبه ها اعتماد می کنند و دوست دارند همیشه در جمع های بزرگ شرک کنند. البته این امکان هم وجود دارد که اندکی زودتر از سایرن گول بخورند.

آرزومند

افرادی که به پهلو می خوابند در حالیکه دست هایشان به سمت خارج و جلو است دارای طبع بازی هستند اما در عین حال می توانند شکاک، غرغرو و عیب جو نیز باشند. در تصمیم گیری قدری تعلل به خرج می دهند اما زمانیکه تصمیم به انجام کاری بگیرند، هیچ چیز نمی تواند آنها را وادار به تغییر نظرشان کند.

سرباز

خوابیدن به پشت در حالیکه دست ها به صورت صاف به پهلوها چسبیده باشد. افرادی که به این حالت می خوابند معمولاً ساکت و خوددار هستند. تمایل چندانی به هیاهو و سر و صدا ندارند و برای خود و سایرین مقررات و معیارهای متعددی قائل می شوند.

آزاد و رها

خوابیدن از جلو در حالیکه دست ها اطراف بالشت باشد و سر به یکی از طرفین چرخیده باشد. معمولاً افراد عجول، بی پروا، و کمی گستاخ به این شیوه می خوابند. آنها به سرعت عصبانی می شوند، به شدت آسیب پذیر هستند و انتقاد و قرار گرفتن در شرایط سخت را دوست نمی دارند.

ستاره دریایی

خوابیدن بر روی پشت در حالیکه دست ها در اطراف بالشت قرار دارد. این افراد به عنوان بهترین دوست ها برای دیگران به شمار می آیند چرا که به خوبی به حرف های دیگران گوش می دهند و هر موقع که نیاز به کمکشان باشد، حاضر هستند. آنها معمولاً علاقه ای ندارند که مرکز توجه دیگران باشند.

البته گونه های مختلف دیگری از خوابیدن نیز وجود دارد که در این مطالعه بر روی آنها آزمایش نشده است.

پروفسور ایدزیکوسکی تاثیر نحوه خوابیدن بر روی سلامتی را نیز مورد مطالعه قرار داده است. او معتقد است که خوابیدن آزاد و رها برای سیستم گوارشی بسیار مناسب است. این در حالی است که موارد سرباز و ستاره دریایی موجب خور خور کردن شده و خواب خوبی را به همراه ندارند.

او معتقد است زمانیکه شکم آزاد باشد، افراد راحت می توانند تنفس کنند و اعما و احشا در آرامش کامل قرار می گیرند؛ اما اگر وزن بدن بر روی شکم قرار بگیرد، آنوقت میزان اکسیژن دریافتی تحلیل رفته و فشار بیشتری به شکم وارد می شود که این امر موجب خور خور می شود. البته ممکن است افرادی که در این حالات می خوابند تا صح از خواب بیدار نشوند، اما از ساعات خواب خود بهره کافی نبرده و انرژی زیادی دریافت نمی کنند.

همچنین تحقیقات او گویای این مطلب هستند که کمتر اتفاق می افتد تا افراد حالت های خوابیدن خود را تغییر دهند و در این میان تنها 5% بودند که اظهار می داشتند هر شب حالت های خوابیدن خود را تغییر می دهند

شنبه 12/11/1387 - 7:55
دانستنی های علمی
آخرین کلمات یک الکتریسین: خوب حالا روشنش کن...
آخرین کلمات یک انسان عصر حجر: فکر میکنی توی این غار چیه؟
آخرین کلمات یک بندباز: نمیدونم چرا چشمام سیاهی میره...
آخرین کلمات یک بیمار: مطمئنید که این آمپول بیخطره؟
آخرین کلمات یک پزشک: راستش تشخیص اولیه‌ام صحیح نبود. بیماریتون لاعلاجه...
آخرین کلمات یک پلیس: شیش بار شلیک کرده، دیگه گلوله نداره...
آخرین کلمات یک پیشخدمت رستوران: باب میلتون بود؟
آخرین کلمات یک جلاد: ای بابا، باز تیغهء گیوتین گیر کرد...
آخرین کلمات یک جهانگرد در آمازون: این نوع مار رو میشناسم، سمی نیست...
آخرین کلمات یک چترباز: پس چترم کو؟
آخرین کلمات یک خبرنگار: بله، سیل داره به طرفمون میاد...
آخرین کلمات یک خلبان: ببینم چرخها باز شدند یا نه؟
آخرین کلمات یک خون‌آشام: نه بابا خورشید یه ساعت دیگه طلوع میکنه!
آخرین کلمات یک داور فوتبال: نخیر آفساید نبود!
آخرین کلمات یک دربان: مگه از روی نعش من رد بشی...
آخرین کلمات یک دیوانه: من یه پرنده‌ام!
آخرین کلمات یک غواص: نه این طرفها کوسه وجود نداره...
آخرین کلمات یک فضانورد: برای یک ربع دیگه هوا دارم...
آخرین کلمات یک قصاب: اون چاقو بزرگه رو بنداز ببینم...
آخرین کلمات یک قهرمان: کمک نمیخوام، همه‌اش سه نفرند...
آخرین کلمات یک کارآگاه خصوصی: قضیه روشنه، قاتل شما هستید!
آخرین کلمات یک کوهنورد: سر طناب رو محکم بگیری ها...
آخرین کلمات یک گروگان: من که میدونم تو عرضهء شلیک کردن نداری...
آخرین کلمات یک متخصص آزمایشگاه: این آزمایش کاملاً بیخطره...
آخرین کلمات یک متخصص خنثی کردن بمب: این سیم آخری رو که قطع کنم تمومه...
آخرین کلمات یک معلم رانندگی: نگه دار! چراغ قرمزه!
آخرین کلمات یک ملوان: من چه میدونستم که باید شنا بلد باشم؟
آخرین کلمات یک ملوان زیردریایی: من عادت ندارم با پنجرهء بسته بخوابم...
آخرین کلمات یک نارنجک‌انداز: گفتی تا چند بشمرم؟
پنج شنبه 10/11/1387 - 12:39
دعا و زیارت
  

 


شخصی به نام بشر بن سلیمان که از نسل ابی ایوب انصاری و از موالیان حضرت امام علی النقی و امام حسن عسکری ع و همسایه ایشان در سامرا بود، می گوید: «کافور خادم امام هادی ع به نزد من آمد و گفت: «مولای ما حضرت ابی الحسن علی بن محمدع ترا به نزد خود می خواند.»
پس نزد آن حضرت رفتم. چون نشستم آن حضرت فرمود: «ای بشر! تو از اولاد انص»
آری و این موالات و دوستی ما، مدام در میان شما بوده و این دوستی و محبت را از یکدیگر به میراث می برید.
شما مورد اعتماد ما اهل بیت هستید و من می خواهم به تو فضیلتی ببخشم که بوسیله آن پیشی بگیری بر شیعه در پیروی کردن آن فضیلت. ترا به رازی مطلع کرده و برای خریدن کنیزی می فرستم.»
سپس آن حضرت نامه ای به خط و زبان رومی نوشت و با انگشتر خود بر آن مهر زد و کیسه زردی بیرون آورد که آن 220 اشرفی بود. سپس فرمود: «این 220 اشرفی را بگیر و به بغداد برو و در صبحگاه در معبر فرات حاضر بشو. در آنجا وکلای عباسیان مشغول فروش بردگان هستند. تو پیش شخصی به نام عمر و بن یزید برده فروش برو. در آنجا باش تا او برای مشتریان کنیزکی که صفتش چنین و چنان است و دو جامه حریر محکم بافته در تن او می باشد ظاهر سازد.
آن کنیز خودداری می کند از آنکه او را بر خریداران عرضه کنند و ابا می کند از اینکه خواهنده ای بر او دست بگذارد و صدای او را به زبان رومی می شنوی که در پس پرده رقیقی چیزی می گوید؛ پس بدان که می گوید: «وای که پرده عفتم دریده شد!»
پس یکی از خریداران خواهد گفت: «این کنیز، به قیمت سیصد اشرفی مال من باشد چرا که عفت او باعث شده که به خرید او میل و رغبت پیدا کنم.»
ولی او خودداری می کند و از فروخته شدن به او سرباز می زند. پس آن برده فروش می گوید: «چاره چیست؟» من ناچارم که ترا بفروشم.»
آن کنیز می گوید: «چرا عجله می کنی؟ بدرستی که باید یک مشتری بیاید که دل من هم به او میل پیدا کند و بتوانم بر وفا و دیانت او اعتماد کنم.»
پس در این وقت تو نزد عمرو بن یزید برده فروش برو و به او بگو که: «با من نامه ای است که یکی از اشراف از روی ملاطفت نوشته و به زبان و خط رومی است و در این نامه کرم و وفا و بزرگواری و سخاوت خود را وصف کرده است.» پس این نامه را به آن کنیز بده که در اخلاق او و اوصاف نامه تامل نماید. اگر میلش کشیده شد و به او راضی شد پس من وکیل او هستم در خریدن آن کنیز.»
بشر بن سلیمان گفت: «پس من به تمام آن چیزهائی که امام هادی ع فرموده بود عمل کردم.
پس چون آن کنیز به آن نامه نگاه کرد به شدت به گریه افتاد و به عمر و بن یزید گفت: «مرا به صاحب این نامه بفروش. به خدا قسم اگر مرا به صاحب این نامه نفروشی خود را می کشم.»
پس من شروع به چانه زدن بر سر قیمت خرید آن کنیز نموده تا آنکه به همان قیمتی که امام هادی ع به من داده بودند راضی شد و معامله صورت گرفت و زرها را دادم و کنیز را تحویل گرفتم.
آن کنیز خندان و خوشحال بود و با من به حجره ای که در بغداد گرفته بودم آمد. تا به حجره رسید، نامه امام هادی ع را بیرون آورد و آن را می بوسید و بر دیده های خود می مالید.
من از روی تعجب گفتم:

«آیا نامه ای را می بوسی که صاحبش را نمی شناسی؟»
کنیز گفت: «ای عاجز کم معرفت به بزرگی فرزندان و اوصیای پیغمبران! خوب به حرفهای من گوش بده تا شرح حال خود را برایت بیان کنم. من ملکه، دختر یشوعای،فرزند قیصر پادشاه روم هستم و مادر من از فرزندان شمعون بی صفا، وصی حضرت عیسی ع است.
در هنگامی که من سیزده ساله بودم جدم قیصر می خواست که مرا به عقد فرزند برادر خود درآورد. پس در قصر خود، تعدا سیصد نفر از نسل حواریون حضرت عیسی ع و علمای نصارا و عباد ایشان و هفتصد نفر از صاحبان قدر و منزلت، و چهار هزار نفر از امرای لشکر و سرداران سپاه و بزرگان و سر کرده های قبایل را جمع کرد.
پس دستور داد تختی را حاضر ساختند که به انواع جواهر، تزئین شده بود و آن تخت را بر روی چهل پایه تعبیه کردند، بتها و صلیبهای خود را بر بلندیهای قرار دادند و پسر برادر خود را بر بالای تخت فرستاد.
چون کشیشان، انجیلها بر دست گرفتند که بخوانند، صلیبها سرنگون شد و بیفتاد و پایه تخت شکست و تخت بر زمین افتاد و پسر برادر ملک، از تخت افتاد و بیهوش شد.
در آن حال رنگهای کشیشان متغیر شد و اعضایشان شروع به لرزیدن کرد. بزرگ ایشان به جدم گفت: «ای پادشاه! ما را از چنین کاری معاف دار که به سبب آن، نحوستهایی روی داد که دلالت می کند بر اینکه دین مسیح بزودی از بین می رود.»
جدم این امر را به فال بد گرفت و به علما و کشیشان گفت: «این تخت را بار دیگر برپا کنید و صلیبها را به جای خود بگذارید و برادر این بدبخت را حاضر کنید تا این دختر رابه ازدواج او در آوریم تا سعادت آن برادر، دفع نحوست این برادر را بنماید.»
چون چنین کردند و آن برادر دیگر را بر بالای تخت بردند، همین که شروع به خواندن انجیل کردند، همان وقایع قبلی روی دادو نحوست این برادر، مثل نحوست آن برادر بود ولی سر این کار را ندانستند که این سعادت سروری است نه از نحوست دو برادر.
پس مردم متفرق شدند و جدم به حرمسرا بازگشت و بسیار خجالت زده و شرمنده شده بود.
چون شب شد و به خواب رفتم، در خواب دیدم که حضرت مسیح ع با حواریین، جمع شدند و منبری از نور نصب کردند که از رفعت، بر آسمان بلندی می نمود و آن را در همان موضعی قرار دادند که جدم، تخت را گذاشته بود.
حضرت محمد ص، با وصی و دامادش علی بن ابیطالب ع و جمعی از امامان و فرزندان بزرگوار ایشان، قصر را به نور قدوم خویش، منور ساختند. حضرت مسیح ع از روی ادب و تعظیم و اجلال به استقبال خاتم انبیاء محمد مصطفی ع، دست در گردن آن حضرت انداخت.
سپس پیامبر اسلام ص فرمود: «ای روح الله! من آمده ام که ملکه فرزند وصی تو، شمعون صفا را برای این فرزند سعادتمند خود، خواستگاری نمایم.» و اشاره کردند به ماه برج امامت، امام حسن عسکری ع که فرزند آن کسی که تو نامه اش را به من دادی.
حضرت عیسی ع بسوی حضرت شمعون نظری انداخت و گفت: «شرف دو جهان به تو روی آورده است، رحم خود را به رحم آل محمد ص پیوند کن.»
شمعون گفت: این کار را انجام دادم.
پس همگی بر آن منبر بر آمدند و حضرت رسول ص خطبه ای خواند و با حضرت مسیح ع، مرا به عقد حضرت امام حسن عسکری ع در آوردند و فرزندان حضرت محمد ص با حواریان گواه شدند.
چون از خواب بیدار شدم، از ترس کشته شدن، آن خواب را برای پدر و جد خود نقل نکردم و این راز را در سینه پنهان داشتم. آتش محبت آن خورشید فلک امامت، روز بروز در کانون سینه ام، مشتعل می شد و سرمایه صبر و قرارم را به باد فنا می داد تا به حدی که خوردن و آشامیدن بر من حرام شد و هر روز چهره ام افسرده تر می شد و بدنم لاغر تر می گردید و آثار عشق پنهان، در بیرون ظاهر می شد.
در شهرهای روم، طبیبی نماند که جدم برای معالجه من حاضر نکرده باشد و از دوای درد من از او سوال ننموده باشد چون از علاج درد من مایوس شد روزی به او گفتم ای نور چشم من! آیا در خاطرت آرزوی هست تا آن را برآورده نمایم؟
گفتم: ای جد من! درهای خوشحالی و شادمانی را به روی خود بسته می بینم، حال اگر دستور بدهی تا از شکنجه و آزار اسیران مسلمان در زندان دست بردارند و آنها را آزاد نمایند امیدوار هستم که خداوند متعال حضرت مسیح و مادرش عافیتی به من ببخشند.
جدم قبول کرد و چون چنین کردند، اندک سلامتی و صحت از خود ظاهر ساختم و مقداری هم غذا خوردم پس جدم خوشحال و شاد شد و دیگر اسیران مسلمان را عزیز می داشت.
بعد از 4 شب در خواب دیدم که بهترین زنان عالمیان، حضرت فاطمه زهرا و حضرت مریم با هزار کنیز از حوریان بهشتی که در خدمت آن حضرت بودند پیش من آمدند. حضرت مریم گفت این خاتون و بهترین زنان، مادر شوهر توست. پس من به دامنش افتادم و گریستم و شکایت کردم که حضرت امام حسن عسکری از دیدار با من خودداری می کند.
آن حضرت فرمود: «فرزند من چگونه به دیدن تو بیاید در حالی که تو به خدا شرک می آوری و بر مذهب مسیحیان هستی؟! اینک خواهرم مریم دختر عمران، از تو بسوی خدا بیزاری می جوید، اگر میل داری که حق تعالی و حضرت مسیح و حضرت مریم ع از تو خشنود گردند و حضرت امام حسن عسکری ع به دیدن تو بیاید، پس بگو: «اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله»
(یعنی شهادت می دهم که نیست معبودی جز خداوند و شهادت می دهم که محمد فرستاده خداوند است.)
چون این دو کلمه طیبه را تلفظ نمودم، حضرت سیده النساء ع مرا به سینه خود چسباند و دلداری داد و فرمود: «اکنون، منتظر آمدن فرزندم باش که من، او را بسوی تو می فرستم.»
چون بیدار شدم، آن دو کلمه طیبه را بر زبان می راندم و انتظار ملاقات آن حضرت را می بردم.
در شب بعد در خواب، آفتاب جمال آن حضرت طالع گردید. عرض کردم: «ای دوست من! بعد از آنکه دلم را اسیر محبت خود کردی، چرا از مفارقت جمال خود، مرا چنین زجر دادی؟»
آن حضرت فرمود: «دیر آمدن من به نزد تو، نبود مگر برای آن که تو مشرک بودی، اکنون که مسلمان شدی هر شب نزد تو خواهم آمد تا آن زمان که خدای تعالی من و ترا در بعد ظاهری به یکدیگر برساند و این هجران را به وصال مبدل گرداند»
از ان شب تا حال، یک شب نگذشت مگر اینکه درد هجران مرا، به شربت وصال دوا فرمود.»
من (بشر بن سلیمان) گفتم: «چگونه در میان اسیران افتادی؟»
حضرت نرجس ع گفت: «در شبی از شبها امام حسن عسکری ع به من خبر داد که در فلان روز جدت، لشکری بر علیه مسلمانان خواهد فرستاد و خود، از عقب خواهد رفت؛ تو خود را در میان کنیزان و خدمتکاران او بینداز بصورتی که ترا نشناسند و به دنبال جد خود روان بشو و از فلان راه برو.»
پس من چنان کردم. طلیعه لشکر مسلمانان به ما برخوردند و ما را اسیر کردند و آخر کار من این بود که دیدی و تا به حال، کسی به غیر از تو ندانسته است که من دختر پادشاه روم هستم.»
گفتم: «این عجیب است که تو از اهل فرنگ هستی و زبان عربی را به خوبی می دانی.»
او گفت: «بلی! بخاطر محبت زیادی که جدم به من داشت و می خواست که به من آداب حسنه را یاد بدهد، برای من زن مترجمی که هم زبان فرنگی و هم زبان عربی می دانست را قرار داده بود که او هر صبح و شام می آمد و به من لغت عربی می آموخت تا آنکه توانستم این زبان را یاد بگیرم.»
بشر بن سلیمان می گوید: «چون او را به سامراء خدمت حضرت امام علی النقی ع رساندم، حضرت به ایشان فرمود: «چگونه حق سبحانه و تعالی، به تو نشان داد عزت دین اسلام و ذلت دین نصاری را شرف و بزرگواری محمد ص و اهل بیت او را ؟»
گفت: «چگونه وصف کنم برای تو ای فرزند رسول خدا چیزی را که تو از من بهتر می دانی.»
امام هادی ع فرمود: «می خواهم ترا گرامی بدارم. کدام یک بهتر است نزد تو، این که ده هزار اشرفی به تو بدهم یا ترا به یک شرف ابدی بشارت بدهم؟» حضرت نرجس ع عرض کرد: «بشارت شرف را می خواهم و مال نمی خواهم.»
حضرت امام علی النقی ع فرمود: «بشارت باد ترا به فرزندی که پادشاه مشرق و مغرب عالم می گردد و زمین را پر از عدل و داد می کند، بعد از آن که پر از ظلم و جور شده باشد.»
حضرت نرجس ع عرض کرد: «این فرزند از چه کسی بوجود خواهد آمد؟»
امام هادی ع فرمود: «کسی که حضرت محمد ص ترا برای او خواستگاری کرد.» سپس از او پرسید: «حضرت مسیح و وصی او، ترا به عقد چه کسی در آوردند؟»
او گفت: «به عقد فرزند تو، امام حسن عسکری ع.»
حضرت فرمود: «او را می شناسی؟» او گفت: از شبی که به دست بهترین زنان، مسلمان شدم، شبی نگذشته است که او به دیدن من نیامده باشد. پس امام هادی ع، خادم را طلبید و فرمود: «برو به خواهرم حکیمه بگو که بیاید.»
چون حکیمه ع داخل شد حضرت فرمود: «این، آن کنیزی است که می گفتم.» حکیمه خاتون، حضرت نرجس ع را در بر گرفته، بسیار نوازش کرد. سپس امام هادی ع به حکیمه خاتون فرمود: «ای دختر رسول خدا! او را به خانه خود ببر و واجبات و سنتها را به او آموزش بده، زیرا او زن امام حسن عسکری و مادر صاحب الزمان ع است.»

پنج شنبه 10/11/1387 - 11:43
دانستنی های علمی

ساده کردن زندگی لزوماً به این معنی نیست که از چیزهایی که می خواهید در زندگی، بگذرید. درواقع، دقیقاً متضاد این است.

ساده کردن زندگی به شما زمان بیشتری برای انجام کارهایی که وقت و انرژی برایشان می خواهید، می دهد (مثل ورزش، کتاب خواندن یا شرکت در یک کلاس آموزشی). این ایده ها را امتحان کنید تا زمان، هزینه، پشتیبانی و فضای بیشتری در زندگی پرمشغله تان ایجاد کنید.

1. یک عادت جدید در خودتان ایجاد کنید و آنرا به سایر اعضای خانواده هم آموزش دهید: هیچوقت بدون اینکه چیزی با خود ببرید اتاق را ترک نکنید. مثلاً اگر در طول شب می خواهید از اتاق نشیمن به آشپزخانه یا اتاق خواب بروید، وسیله ای که باید به محل خود برگردانده شود را در راه با خود ببرید.

2. اگر خانواده پرجمعیتی دارید که تعداد زیادی باید از یک حمام و دستشویی استفاده کنند، برای هرکس یک سبد مخصوص درنظر بگیرید که وسایل مخصوص حمام خود را در آن نگه دارند و حتماً پس از استفاده آنرا به اتاق خود برگردانند. درست مثل زندگی در خوابگاه های دانشجویی. اینکار باعث می شود فضای حمام شلوغ و بی نظم نشود و هرکس به راحتی از وسایل خود استفاده کند و جروبحثی هم پیش نیاید.

3. سبد یا جعبه ای در کمد یا گوشه ی از اتاق قرار دهید. در طول کار روزانه، مطمئناً چیزهایی پیدا می کنید که به هر دلیلی دیگر تمایلی به استفاده از آن ندارید و فقط خاک می خورند. آن وسیله را درون آن سبد یا جعبه بیندازید. وقتی جعبه پر شد، می توانید آنرا به افراد نیازمند ببخشید.

4. گفته می شود که انیشتین هیچوقت برای به یاد آوردن چیزهایی که چک کردن آنها راحت است به خود فشار نمی آورد (حتی شماره تلفن خودش). عقیده او این بوده که اینکار باعث می شود فضای کافی برای اموری که می خواسته از قدرت مغزش برای آنها استفاده کند خالی شود. شما هم از این راهکار استفاده کنید و همه امور خود را در دفترچه ای یادداشت کنید که نیازی به به خاطر سپردن آنها نداشته باشید و بعد درصورت نیاز به آن رجوع کنید.

5. صندوق پستتان را چک کنید. نگذارید صورتحساب ها و قبض ها آنجا تلنبار شود و بعد به سراغشان بروید. روزنامه و مجلات ارسالی را هم در جای مخصوص خود (نه روی میز آشپزخانه) قرار دهید.

6. برای هرکدام از اعضای خانواده سبد مخصوص تهیه کنید که وسایل روزمره شان را در آن بریزند (مثل تکالیف و وسایل مدرسه، نامه های اداری، لباسهای کثیف و ...) به جای اینکه دور تا دور خانه پخش کنند.

7. با گذراندن فقط 15 دقیقه هر شب برای آماده کردن همه چیز برای روز بعد، از آشفتگی و سردرگمی صبحها نجات پیدا کنید. می توانید از کارهایی که باید فردا انجام دهید یادداشت بردارید تا روز بعد بدانید که دقیقاً چه باید بکنید. لباسی که برای بیرون رفتن می خواهید تن کنید را آماده کنید. وسایل و لباسهای مدرسه بچه ها را آماده کنید. و مواد و وسایل لازم برای پختن ناهار فردا را نیز آماده کنید. میز صبحانه را بچینید و ....

8. قبوض را سر وقت و در یک روز مشخص پرداخت کنید. بااین روش همیشه می دانید که از نظر مالی در چه وضعیتی هستید و دیگر پرداخت قبض ها عقب نمی افتد.

9. یک روز شنبه همه کارهای ناتمام خود را لیست کنید، چیزی که باید برای یکی از دوستانتان بفرستید، هدیه ای که دیر شده است، تلفنی که باید بزنید و ... همه هفته نوشتن آن را ادامه دهید. شنبه آینده لیستی درست و حسابی از همه کارهایی که باید انجام دهید دراختیار دارید. و همان روز یکی یکی همان کارها را با دقت و به نوبت انجام دهید.

10. این رسم را در خانه راه بیندازید که هرکس مسئول شام و ناهار خودش و شستن ظرفهای خودش باشد. بچه ها غذاهایی مثل سیریال، ساندویچ و از این قبیل را خیلی دوست دارند. اینکار یک تنفس خوب برای آشپزی کردن است و به شما کمک می کند به فرزندانتان آموزش دهید در امور خود استقلال داشته باشند.

پنج شنبه 10/11/1387 - 10:49
بیماری ها
صبحانه یک وعده غذایی بسیار مهم تلقی می شود چون روزه شبانه را می شکند، ذخیره گلوکز بدن را مجدداً پر کرده و مواد مغذی لازم برای بالا نگه داشتن سطح انرژی بدن در طول روز را تامین می کند.

گلوکز

گلوکز که منبع انرژی بدن است، با مصرف کربوهیدرات شکسته شده و جذب می شود. در اول صبح، که حداقل 10 الی 12 ساعت از آخرین خوراک شما می گذرد، سطح گلوکز بدن پایین است. وقتی این اتفاق می افتد، بدن با آزاد کردن گلوکزی که در بافت های عضلانی و کبد ذخیره شده است، و گلیکوژن نامیده می شود، کمبود گلوکز را جبران میکند. وقتی همه انرژی گلیکوژن نیز تمام شد، بدن اسیدهای چرب را برای تولید انرژی تجزیه میکند. بدون کربوهیدرات، اسیدهای چرب نیمه کاره اکسید می شوند، که ممکن است موجب پایین آمدن سطح انرژی بدن شود. از اینرو، صبحانه می تواند میزان انرژی بدن و همچنین متابولیسم را در طول روز تقویت کند.

ویتامین ها، مواد معدنی، و موادمغذی لازم

صبحانه حجم قابل توجهی از موادغذایی مورد مصرف در طول روز را  تامین میکند و این فرصت را به شما می دهد که از موادغذایی تقویت شده مثل آهن، ویتامین B و فیبر استفاده کنید. ویتامین ها، مواد معدنی و سایر موادغذایی مورد نیاز بدن فقط از طریق خوردن غذا به دست می آید. از اینرو، گرچه بدن می تواند انرژی کافی تا وعده غذایی بعد را تامین کند، با اینحال باز هم باید برای حفظ سلامت و سرزندگی سطح ویتامین ها و موادمعدنی بدن را بالا نگه دارید.

غفلت از خوردن صبحانه

تحقیقات مفصلی که در استرالیا انجام گرفته نشان میدهد که:

خیلی از کودکانی که از خوردن صبحانه سر باز می زنند، سنگین وزن تر از بچه هایی هستند به طور مرتب صبحانه می خورند.
غفلت از خوردن صبحانه، عملکرد مغز را تقلیل می دهد. خوردن صبحانه به یادگیری کمک می کند، به اینصورت که شما علاقه بیشتری برای یادگیری نشان خواهید داد و روی مطلب هم تمرکز بیشتری خواهید داشت.
خوردن صبحانه هایی که سرشار از فیبر هستند باعث کاهش خستگی میشود.
بچه هایی که خوب صبحانه نمی خورند در باقی روز نیز انتخاب های غذایی خوبی نخواهند داشت.
رژیم غذایی افرادی که صبحانه می خورند بسیار مغذی و مقوی تر از افرادی است که صبحانه نمی خورند. این افراد همچنین عادت های غذایی بهتری داشته و کمتر به سراغ خوردن هله هوله و تنقلات مضر می روند.
این تحقیقات نشان می دهد که هرچه سن افراد بالاتر می رود میل به صبحانه خوردن آنها هم کمتر می شود: تقریباً نوجوانان و یک سوم افراد بزرگسال صبحانه نمیخورند.

چرا از خوردن صبحانه غفلت می کنیم؟

چند نمونه از متداول ترین دلایل برای نخوردن صبحانه:

نداشتن وقت کافی
خستگی
ترجیح دادن افراد به خوابیدن بیشتر
نبودن مواد غذایی لازم برای صبحانه در خانه
یک صبحانه سالم از بروز خیلی از بیماری ها جلوگیری میکند

درمقایسه با بچه هایی که به طور مرتب صبحانه می خورند، کودکانی که از خوردن صبحانه غفلت می کنند، کالری کمتری در طول روز سوزانده و به همین سبب دچار چاقی و اضافه وزن می شوند.

تئوری های مختلفی پشت این مسئله است. برای مثال، برخی شواهد نشان میدهد که غذاهای سنگین و حجیم بیشتر از غذاهای سبک و کم حجم اما در وعده های بیشتر موجب اضافه شدن وزن می شود. این به آندلیل است که مصرف کالری اضافی در یک وعده غذایی وقتی ذخیره گلیکوژن بدن پر بشد، مستقیماً به چربی تبدیل می شود. افرادی که صبحانه نمی خورند معمولاً برای ناهار اشتهای بیشتری دارند و غذای بیشتری مصرف می کنند.

خوردن تنقلات

افرادی که صبحانه نمی خورند، تمایل بیشتری به ریزه خوری در اواسط روز دارند. اگر آن تنقلات حاوی مقدار کمی فیبر، ویتامین و مواد معدنی باشند، اما میزان نمک و چربی آنها بالا باشد، فرد دچار مشکل خواهد شد. بدون آن انرژی اضافی که خوردن صبحانه برای فرد تامین می کند، افراد دچار بی حالی شده و برای هوشیار ماندن به خوردن چای و قهوه روی می آورند. برای رفع آن گرسنگی وسط روز می توانید از تنقلات سالم مثل میوه، ماست، کلوچه های کم چربی و ساندویچ استفاده کنید.

تفاوت های فرهنگی

صبحانه در همه جای دنیا یک وعده غذایی اصلی به شمار نمی رود. مردم خیلی از فرهنگ ها به جای سه وعده از دو وعده غذایی استفاده میکنند و صبحانه معمولاً جزئی از آن نیست. افرادی که صبحانه نمی خورند، باید دقت کنند که موادمغذی وعده ناهار و شامشان به اندازه کافی باشد تا کمبود صبحانه از این طریق جبران شود.

موادغذایی مخصوص صبحانه

تحقیقات نشان داده است که اگر موادغذایی لازم برای آماده کردن صبحانه در اختیار باشد، بچه های مدرسه ای تمایل بیشتری به خوردن صبحانه دارند. برخی از این موادغذایی عبارتند از:

سیریال های گندم مخصوص صبحانه
فرنی
نان گندم کامل
شیرینی و کلوچه های کم چربی
چیزی که با نان خورده شود مثل تخم مرغ، پنیر، مربا، و...
ماست
آبمیوه تازه
شیر کم چرب
چای صبحانه

بعضی از افراد تصور می کنند که خوردن غذا در اول صبح باعث به هم خوردن حالشان می شود. اگر مشکل این باشد، زمان صبحانه تان را به زمان چای صبحتان منتقل کنید.

از کجا کمک بگیرید:

متخصص تغذیه
پزشک خانوادگی
یادتان باشد:

یک صبحانه سالم فواید بسیاری برای سلامتی دارد.
كودكانی که از خوردن صبحانه غفلت می کنند معمولاً با کمبود برخی ویتامین ها و موادمعدنی، مثل آهن، کلسیم، روی، و ویتامین B2 مواجهند.
دلایلی که باعث می شود افرد از خوردن صبحانه سر باز بزنند عبارتند از: کمبود وقت، فقدان انگیزه و کمبود موادغذایی لازم برای صبحانه

پنج شنبه 10/11/1387 - 10:42
بیماری ها

با وجود اهمیت دید چشم، بیشتر مردم نسبت به این مسئله بی توجه هستند. کوری و آسیب های چشمی مسئله ای ساده نیست.

در ایالات متحده آمریکا، 300.000 فرد کور هستند و 1.1 میلیون فرد هم از خرابی ها و آسیب های چشمی در رنج و عذاب اند. حال اگر همه جهان را در نظر بگیرید، مطمئناً به عددی بسیار بزرگتر خواهید رسید: تقریباً 25 میلیون کور و 83 میلیون دچار ناراحتی ها و بیماری های چشمی هستند.  

می خواهیم 5 نکته در مورد سلامتی چشم به شما یادآور شویم تا همه دیدی بهتر داشته باشیم.  

1- از بیماری های چشمی مطلع باشید و مداوماً برای دادن تست بینایی نزد پزشک بروید  

بیشتر مشکلات بینایی از بیماری های چشم مثل پیری چشم، آب آوردن چشم، بیماری های دیابت شبکیه و آب مروارید ناشی می شود.

در پیری چشم، سفت و سخت شدن رگ های چشم از ورود اکسیژن و مواد غذایی جلوگیری کرده و باعث می شود که به شبکیه چشم آسیب برسد. 54 درصد بیماریهای چشم در آمریکا مربوط به این بیماری است.  

آب آوردن چشم بیماری است که به عصب های چشم که اطلاعات بینایی را از مغز به چشم منتقل می کند صدمه می زند. به خاطر اینکه تا تعداد زیادی از این عصب ها خراب نشوند و صدمه نبینند، مشکلی برای بینایی فرد ایجاد نمی شود، بیش از نیمی از افراد مبتلا به این بیماری اصلاً از آن خبر ندارند و زمانی متوجه می شوند که دیگر خیلی دیر شده است.

بیماری های دیابت شبکیه یکی از عوارض مزمن بیماری دیابت است. در این بیماری، رگ های خونی شبکیه چشم مسدود شده و صدمه می بینند. تقریباً نیمی از افراد دیابتی به این بیماری چشمی مبتلا می شوند.

آب مروارید از تیره و تار شدن عدسی چشم ناشی می شود که معمولاً به دید کم میانجامد.

چون تشخیص زودهنگام می تواند تاثیر بسیار زیادی داشته باشد، توصیه می کنیم که مداوماً برای آزمایشات چشم به دکتر مراجعه کنید. افراد بالای 65 سال و افرادی که مبتلا به دیابت هستند بر اساس بیماری های ذکر شده بیشتر در معرض خطر هستند و بهتر است که سالانه حتماً آزمایش چشم بدهند. پزشک چشم می تواند حتی قبل از اینکه شما علائم بیماری را در خود مشاهده کنید، بیماری شما را تشخیص داده و به شما برای درمان آن کمک کند.  

2-  از عینک آفتابی استفاده کنید

همه ما میدانیم که استفاده از کرم های ضد آفتاب برای پوستمان بسیار خوب است، اما بیشتر افراد فراموش می کنند که چشمانشان نیز به محافظت در برابر آفتاب نیاز دارد. نیازی نیست که حتماً مستقیم به خورشید نگاه کنید تا چشمانتان آسیب ببیند. اشعات UV می تواند از روی برف، شن، سنگ فرش و آب منعکس شود.

این اشعات UV احتمال ابتلا به پیری چشم و آب مروارید را افزایش می دهد و همچنین به آفتاب سوختگی قرنیه چشم نیز می انجامد که باعث کوری موقت می شود.

عادت کنید که همیشه در بیرون از ساختمان از عینک آفتابی استفاده کنید اما فکر نکنید اگر عینک آفتابی شما خیلی تیره است مقاومت بیشتری در برابر آفتاب دارد. قبل از خرید عینک آفتابی اطمینان حاصل کنید که 100 درصد در برابر اشعات UV محافظ است.

3-  از خستگی چشم جلوگیری کنید

نشستن طولانی مدت پشت کامپیوتر باعث خستگی چشم می شود که باعث صدمه زدن به چشم است. تاثیرات کوتاه مدت خستگی چشم غیر قابل انکار است: درد چشم، آبریزش چشم، تاری چشم و سردرد.  

برای کاهش خستگی چشم در مواقع کار با کامپیوتر نکات زیر را رعایت کنید:


  نور کامپیوتر را با استفاده از فیلترهای نور یا تغییر جهت کامپیوتر کاهش دهید. 
  خیلی نزدیک به مانیتور ننشینید چون نگاه کردن به چیزی که خیلی نزدیک چشم قرار دارد خستگی چشم را بیشتر می کند.
   نور زمینه را تنظیم کنید.
ماهیچه های چشم را با گاه گاه نگاه کردن به جسمی در فاصله دور استراحت دهید.

4-  از عینک های محافظ استفاده کنید

علاوه بر بیماری ها، صدمات چشمی هم یکی دیگر از مهمترین عوامل کوری و آسیبهای چشمی است. در واقع، بیش از یک میلیون نفر هرساله از صدمات چشمی در کشور آمریکا رنج می برند. متاسفانه 90 درصد این آسیب ها قابل پیشگیری بوده است اگراز عینک ها محافظ استفاده می کردند.

در موارد زیر از عینک محافظ استفاده کنید:

در هنگام استفاده از شوینده های شیمیایی در خانه چون بیشتر آنها قدرت خورندگی داشته و سطح چشم را صدمه می زنند.
در کارگاه هایی که معمولاً با گرد و خاک سر و کار دارد.
در هنگام استفاده از دستگاه چمن زن چون اینگونه دستگاه ها ممکن است یکدفعه سنگ یا چنین چیزهایی را هوا کند. 
در همگام کار کردن روی ماشین.
  هنگام ورزش به خصوص ورزش هایی که با توپ های کوچک و تند و تیز انجام می گیرد.  
5-  ورزش کنید، غذای مناسب بخورید و از گیاهان که برای چشم مفید است استفاده کنید

خیر، خوردن هویج زیاد دید شما را بهتر نمی کند، اما گرفتن ویتامین ها و مواد معدنی لازم برای چشمتان بسیار خوب است. سعی کنید که از یک رژیم غذایی متعادل شامل انواع ویتامین های A، E و C و همچنین روی، مس، سلنیوم و آنتی اکسیدان استفاده کنید.

ورزش کردن هم می تواند با پایین آوردن فشار خون (که باعث پایین آمدن فشار خون در رگ های چشم نیز می شود) به خصوص در افراد مبتلا به دیابت و افرادی که چشمانشان آب آورده است کمک کند.

همچنین سعی کنید از گیاهانی که برای چشم و بینایی مفید هستند مثل زغال اخته، زآکسانتین و لیکوپن استفاده کنید. زغال اخته به محافظت  دیواره های مویرگی چشم کمک می کند و بنابراین از آب آوردن چشم، آب مروارید و پیری چشم جلوگیری می کند. همچنین باعث بهتر شدن دید چشم در شب می شود.

زآکسانتین که در مواد رنگی گیاهان یافت می شود از چشم در برابر اشعات UV محافظت می کند. لیکوپن هم در گوجه فرنگی و میوه های قرمز یافت می شود  و یک آنتی اکسیدان قوی به شمار می رود.

مراقب چشمانتان باشید  

محافظت کامل از چشمانتان امری بسیار مهم است و خیلی هم دشوار نیست. همه چیز به خودتان بستگی دارد—سعی کنید به طور منظم به چشم پزشک مراجعه کنید، از عینک های آفتابی در بیرون از منزل و از عینک های محافظ در مواقع لزوم استفاده کنید. با رعایت این نکات می توانید از بینایی خود تا حد زیادی مطمئن شوید.

سایت تفریحی میعادگاه

پنج شنبه 10/11/1387 - 10:37
دانستنی های علمی

آیا تابه حال به این فکر کرده اید که انداختن انگشتر در هر انگشت چه معنایی دارد؟ ما به شما می گوییم که هر انگشت نشانه چیست و چطور انداختن انگشتر در انگشتان مختلف تفاوت می کند.

گاهی اوقات، علیرغم همه تلاشهایی که می کنیم، زندگی به مراد ما پیش نمی رود. این همان زمانی است که بعضی از آدم به سراغ فال و طالع بینی می روند تا به طریقی زندگیشان را رونق بدهند. کف بینی، فال اعداد، تاروت، و از این قبیل بعضی از راه هایی هستند که متخصصین این رشته ادعا دارند به وضعیت کنونی افراد کمک می کند. یک چیزی که خیلی برای من جالب بود انگشترهایی است که این متخصصین به افراد توصیه می کنند که بیندازند. این انگشترها وقتی با سنگ تولد هر کس ادغام شود در خیلی از جوانب زندگی هر فرد تعادل ایجاد می کند. اما آیا تا به حال این سوال برایتان پیش آمده که هر انگشت برای انداختن انگشتر چه معنا و مفهومی دارد؟ آیا انداختن انگشتر در یک انگشت بخصوص نشان دهنده یک مفهوم عمیق است؟ پس اجازه بدهید نگاهی به مفهوم انگشت های مختلف برای انداختن انگشتر بیندازیم.

مفهوم انگشت های مختلف برای انداختن انگشتر

انگشت شست نشان دهنده قدرت اراده در فرد است. این انگشت با خودِ درونی فرد در ارتباط است. وقتی به شما گفته می شود که در انگشت شستتان انگشتری بیندازید، به دقت مراقب تغییراتی که در زندگیتان اتفاق می افتد باشید. این انگشتر قدرت اراده شما را تقویت خواهد کرد.

انگشت اشاره نشان دهنده قدرت، رهبری و جاه طلبی است. این انگشت نشان دهنده یک نوع قدرت خاص است. این مسئله به خصوص در قدیم الایام وقتی پادشاهان قدرتمند در انگشت اشاره خود انگشتر می انداختند بیشتر نمود دارد. درنتیجه، انداختن انگشتر در این انگشت به شما در این زمینه کمک می کند.

انگشت وسط نشاندهنده فردیت و هویت فرد است. این انگشت که در وسط قرار گرفته است نشاندهنده یک زندگی متعادل و متوزان است. انداختن انگشتر در این انگشت به شما کمک می کند زندگی متعادلتری داشته باشید.

انگشت انگشتری انگشت چهارم شماست. انگشت انگشتری دست چپ به قلب رابطه مستقیم دارد. به خاطر همین است که حلقه ازدواج در این انگشت انداخته می شود. این انگشت همچنین نشاندهنده احساسات و خلاقیت در فرد است. انداختن انگشتر در انگشت چهارم دست راست به شما کمک می کند در زندگی خود خوشبین تر باشید.

انگشت کوچک نشاندهنده همه چیز در روابط شماست. این انگشت نشاندهنده روابط ما با محیط بیرون می باشد و دقیقاً مخالف شست است که به خودِ درونی ما اشاره دارد. این انگشت نشاندهنده رفتار ما با دیگران است. انداختن انگشتر در این انگشت به شما کمک می کند روابط خود را تقویت کنید، به خصوص درمورد ازدواج. به ارتقاء روابط کاری هم کمک می کند.

انگشترها درمیان سایر جواهرات اهمیت بیشتری دارند. قبل از اینکه تصمیم بگیرید هر انگشتری دستتان کنید، بهتر است با یک متخصص درمورد نوع جواهری که می خواهید دست کنید صحبت کنید. این انگشتر، چه یک انگشتر الماس یا انگشتر نامزدی یا عروسی یا هر انگشتر دیگری باشد، نمی توان زیبایی آنها را بعنوان جواهرهایی شیک نادیده گرفت. پس فقط به دلایل باورها و اعتقادات مذهبی نیست که خیلی ها انگشتر دست میکنند، این مسئله می تواند جنبه مدگرایی هم داشته باشد. دلیل آن مهم نیست، مهم این است که انداختن انگشتر به ارتقاء وضعیت ظاهر شما کمک می کند.

پنج شنبه 10/11/1387 - 10:29
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته