• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 5258
تعداد نظرات : 1199
زمان آخرین مطلب : 3661روز قبل
شعر و قطعات ادبی

روزگاری من و تو


عاشق هم بودیم


در شبی مهتابی


تو برایم خواندی:


نازنینم, عشقم


تکیه کن بر دستام


و دگر هیچ مخور


غم بی تکیه گهی


که منم تکیه گهت


و بدان ای گل من


که پناهت مردی است


که مثال کوه است


و چه آسان من خام


باورت می کردم


و نمی دانستم


تکیه کردن بر عشق


تکیه بر قامت سست باد است..

شنبه 26/11/1387 - 17:7
شعر و قطعات ادبی

نها می رم تنها مییام سزای من تنهائیه

 

تنها شدیم منو دلم عاقبتم جدائیه

 

تنها گذاشتی منو تو آخر بی وفائیه

 

توی دلم به جون تو جات خیلی خالیه.

 

به تو نگم به کی بگم اینروزا دارم می میرم

 

انقدر آتیشم نزن قلبمو پس نمی گیرم

 

دعا کنون گریه گنون سرمو بالا می گیرم

 

همش به فکرم که یه روز تو رو دوباره ببینم

 

همش می گم خدا خدا تا کی باشم ازش جدا

 

رفته ولی دلم براش پر می زنه ی انتها

 

رفتن تو چیزی نبود برام به جز این غصه ها

 

می میرم و زنده می شم تا بگذرن این لحظه ها.

شنبه 26/11/1387 - 17:6
شعر و قطعات ادبی

    من پذیرفتم شکست خویش ر ا    

پند های عقل دور اندیش را

من پذیرفتم که عشق افسانه است

این دل درد آشنا دیوانه است

می روم از رفتن من شاد باش

از عذاب دیدنم آزاد باش

آرزو دارم بفهمی درد را   

تلخی برخوردهای سرد را

شنبه 26/11/1387 - 17:6
محبت و عاطفه

هنگام رفتن است


چشمانم را بستم و برگشتم


نمی خواستم رفتنت را ببینم


هرگز ! آری هرگز باور نمیکنم که روزی چنین مرا ترک کنی


افسوس! افسوس که صدای قدمهایت با تپش های قلبم یکی است


پس من همچنان میخواهمت


هر چند که رفتی


اما هنوز هم عاشقانه می سرایمت
شنبه 26/11/1387 - 17:6
شعر و قطعات ادبی

 

وقتی که خاکم می کنن بهش بگید پیشم نیاد

 

بگید که رفت مسافرت بگید نشونه ای نداد

 

یه جور بگید که آخرش از حرفاتون حل نکنه

 

طاقت ندارم ببینم به قبر من نگاه کنه

 

دونه به دونه عکسامو بردارید آتیش بزنید.

 

هر چی که خاطره دارم برید و از بیخ بکنید.

 

نذارید از اسم منم یه کلمه جا بمونه

 

نمی خوام هیچ وقت تنمو توی گورم بلرزونه

 

برو آتیش به قلب من نزن

 

بذار نگاهت از یادم بره

 

بذار واسه همیشه قلب من

 

شل بشه با من کلی خاطره

 

برو نمی خوام ببینی خونه من خالی شده

 

همدم من به جای تو ریگای پوشالی شده

 

اونکه می گفت می مرد برات

 

دیدی راست راسی مرد

 

رفت و همه خاطرشم به خاطرت برداشت و برد

 

بهش بگید نشست به پات بهش بگید نیومدی

 

بگید هنوز دوست داره با اینکه قیدشو زدی

 

اونکه می گفت می مرد برات دیدی راست راسی مرد

 

رفت و همه خاطرشم به خاطرت برداشت و برد

شنبه 26/11/1387 - 17:6
شعر و قطعات ادبی

غصه نخور مسافر اینجا ما هم غریبیم


از دیدن نور ماه یه عمره بی نصیبیم


فرقی نداره بی تو بهار مون با پاییز


نمی بینی که شعرام همه شدن غم انگیز


غصه نخور مسافر اونجا هوا که بد نیست


اینجا ولی آسمون باریدنم بلد نیست


غصه نخور مسافر فدای قلب تنگت


فدای برق ناز اون چشمای قشنگت


غصه نخور مسافر تلخه هوای دوری


من که خودم می دونم که تو چقدر صبوری


غصه نخور مسافر بازم می ای به زودی


ما رو بگو چه کردیم از وقتی تو نبودی


غصه نخور مسافر غصه اثر نداره


از دل تو می دونم هیچ کس خبر نداره 


غصه نخور مسافر تولد دوباره


غصه نخور مسافر غصه نخور ستاره


غصه نخور مسافر غصه کار گلا نیس


سفر یه امتحانه به جون تو بلا نیس


غصه نخور مسافر تو خود آسمونی


در آرزوی روزی که بیای و بمونی
شنبه 26/11/1387 - 17:5
شعر و قطعات ادبی

یاامشب به من محرم شو ای اشک
بیاامشب توهم باغم شوای اشک

بیا بنگر دلم تنها شده باز
بیا قلب مراهمدم شو ای اشک

من ان گلبوته خشک کویری
بیابرروی من شبنم شوای اشک

رهاکن میل ماندن دردو چشمم
توجاری بررخ زردم شوای اشک

بیا ارام من در بیقراری
تسلی بخش من هردم شوای اشک

بیابغض سکوت سینه بشکن
به چشم خشک من شبنم شوای اشک

دلم مجروح درد غربت تو
به روی زخم دل مرهم شوای اشک

دلم ازدردهجران نالدامشب

شنبه 26/11/1387 - 17:5
شعر و قطعات ادبی

باران،

شیشه پنجره را باران شست...

از دل من اما چه کسی نقش تو را خواهد شست؟!

می پرد مرغ نگاهم تا دور ...

وای ،باران، باران...

                  پر مرغان نگاهم را شست...

سبزی چشم تو،

        دریای خیال،

                پلک بگشا که به چشمان تو دریابم باز...

                                                     مرغ سبز تمنایم را،

ای تو چشمانت سبز 

درمن این سبزی هذیان از توست

 

حاصل مزرعه ی سوخته برگم از توست

زندگی از تو مرگم از توست.

 

من به چشمان خیال انگیز تو معتادم...

                               و در این راه تباه، 

                                       عاقبت هستی خود را دادم.

 

در دلم آرزوی آمدنت میمیرد

چه تمنای محالی دارم

              خنده ام میگیرد...!

در میان من تو فاصله هاست.

گاه می اندیشم تو به لبخندی این فاصله را بر داری !

 

تو توانایی بخشش داری ...

دست های تو توانایی آنرا دارد

                    که مرا زندگانی بخشد.

چشم های تو به من می بخشد

                    شور عشق و مستی را

 

من به خود میگوییم:

"چه کسی باور کرد ،جنگل جان مرا

آتش عشق تو خاکستر کرد"

 

من اگر سوی تو برگردم

دست من خالی نیست

کاروان های محبت را با خویش

                               ارمغان آوردم...

آشیان تهی دست مرا

مرغ دستان تو پر میسازد.

 

آه...

مگذارکه دستان من آن اعتمادی که به دستان تو دارد،

به فراموشیها بسپارد.

آه...

مگذارکه مرغان سپید دستت

دست پر مهر مرا سرد و تهی بگذارد...
شنبه 26/11/1387 - 17:5
شعر و قطعات ادبی

بی تو مهتاب شبی باز از ان كوچه گذشتم

 

همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم

 

شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم

 

شدم ان عاشق دیوانه كه بودم

 

در نهانخانه جانم ، گل یاد تو درخشید

 

باغ صد خاطره خندید

 

عطر صد خاطره پیچید

 

یادم امد كه شبی با هم از ان كوچه گذشتم

 

پر گشودیم و در ان خلوت دلخواسته گشتیم

 

ساعتی بر لب ان جوی نشستیم

 

تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت

 

من همه محو تماشای نگاهت

 

آسماه صاف و شب ارام

 

بخت خندان و زمان رام

 

خوشه ماه فرو ریخته در اب

 

شاخه ها دست بر اورده به مهتاب

 

شب و صحرا و گل و سنگ

 

همه دل داده به اواز شباهنگ

 

یادم اید : تو به من گفتی :

 

از این عشق حذر كن !

 

لحظه ای چند بر این اب نظر كن

 

آب ایینه عشق گذران است

 

تو كه امروز نگاهت به نگاهی نگران است

 

باش فردا كه دلت با دگران است

 

تا فراموش كنی ، چندی از این شهر سفر كن !

 

با تو گفتم : حذر از عشق ! ندانم

 

سفر از پیش تو هر گز نتوانم

نتوانم !

روز اول ، كه دل من به تمنای تو پر زد

 

چون كبوتر لب بام تو نشستم

 

تو به من سنگ زدی ، من نرمیدم ، نه گسستم

 

باز گفتم كه تو : صیادی و من اهوی دشتم

 

تا به دام تو درفتم همه جا گشتم و گشتم

 

حذر از عشق ندانم ! نتوانم

 

اشكی از شاخه فرو ریخت

 

مرغ شب ، ناله تلخی زد و بگریخت

 

اشك در چشم تو لرزید

 

ماه بر عشق تو خندید

یادم اید كه : دگر از تو جوابی نشنیدم

 

 

پای در دامن اندوه كشیدم

 

 

نگسستم ، نرمیدم

 

رفت در ظلمت غم ، ان شب و شبهای دگر هم

 

نه گرفتی از عاشق ازرده خبر هم

 

نكنی دیگر از ان كوچه گذر هم

 

بی تو اما به چه حالی من از ان كوچه گذشتم

 

شنبه 26/11/1387 - 17:5
شعر و قطعات ادبی

حتی دیگه خدامونم  به دادمون نمی رسه

 

 

گریه نکن  که دستمون به دست هم نمی رسه

 

 

تو رو خدا بهش بگید صبر منم سر اومده

 

 

خدا به من بگو چرا خوشی به من نیومده

 

 

بهش بگید سراغشو از کس و نا کس می گیرم

 

 

بهش بگید اگه نیاد تو انتظارش می میرم

....

...

ببخش اگه قسمت نشد توی چشات نگا کنم

 

 

یا سر رو شونت بذارم اسم تو رو صدا کنم

 

 

تو هم منو بذار برو اما بدون رسمش نبود.

 

 

جز تو آخه کیو دارم دلیل رفتنت چی بود

 

 

اونکه نخواست پیشم باشی باید خودش صبرم بده

 

 

خدا گرفتی عشقمو جواب قلبمو بده

 

 

 

تو خودت خوب می دونی نمی شه ازت دل بکنم

 

دل من تنگه برات....

 

یه روز از راه اومدی شدی گل سرخ باغ من

 

چی شده که این روزا........

شنبه 26/11/1387 - 17:4
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته