• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 600
تعداد نظرات : 65
زمان آخرین مطلب : 5017روز قبل
شعر و قطعات ادبی
 

دو کبوتر بودند
هر دو هملانه ی هم
هر دو همخانه ی هم
پر گشودند به صحرای بزرگ
شاد تا دامن دشت
لحظه ای چند گذشت
نغمه خواندند و به فارغبالی
روی هر شاخه نشستند و پریدند به شوق
نوک منقار بهم مالیدند
ناگه از سینه کوه
بانگ تیری به همه دشت نشست
رشته ی خواب چمن را بگسست
دو کبوتر با هم
بال در بال ، به خون غلتیدند
پر بشکسته بهم مالیدند
لحظه ی آخر دیدار رسید
دیده در دیده ی هم
یکصدا نالیدند
***
دو کبوتر غم خود را به نگاهی با هم
با وداعی گفتند
لحظه ای تلخ گذشت
هر دو در خون خفتند
***
ناگهان نغمه گری ناله بر آورد به کوه
ناله ای پر اندوه :
«ای خدا لحظه ی شادی چه کم است»
«زندگی دشت غم است»
چه توان کرد در این دشت غریب»
«غم و شادی بهم است»
اشک به من می گوید :
«عمر ما «آه» و «دم» است
«غم من کشت مرا»
«ای خدا! لحظه ی شادی چه کم است»

شنبه 26/8/1386 - 20:8
دانستنی های علمی
الو سلام منزل خداست؟ اين منم مزاحمي که آشناست هزار دفعه اين شماره را دلم گرفته است ولي هنوز پشت خط در انتظار يک صداست شما که گفته ايد پاسخ سلام واجب است به ما که مي رسد ، حساب بنده هايتان جداست؟ الو دوباره قطع و وصل تلفنم شروع شد خرابي از دل من است يا که عيب سيم هاست؟ چرا صدايتان نمي رسد کمي بلند تر صداي من چطور؟ خوب و صاف و واضح و رساست؟ اگر اجازه مي دهي برايت درد دل کنم شنيده ام که گريه بر تمام دردها شفاس
شنبه 26/8/1386 - 20:7
دانستنی های علمی
1-به حرمت اشک مادر توبه کردم --2 -داني که چرا راز نهان با تو نگفتم / طوطي صفتي طاقت اسرار نداري --3 -بوق نزن شاگردم خوابه ---- 4 -از عشق تو ليلي...........رفتم زير تريلي(واسه گريسکاري) --5 -اگه مي توني اين تابلو رو بخوني يعني فاصلت خيلي کمه فاصله رو رعايت کن -6-- دنبالم نيا اسيرم مي شي-- 7 -گشتم نبود ............نگرد نيست-- 9 -سر پاييني برنده سر بالايي شرمنده
شنبه 26/8/1386 - 20:6
دانستنی های علمی
 

ميدانيد كه: كوكا كولا در اصل سبز رنگ است!! اسم قاره ها با همان حرفي كه آغاز ميشود پايان ميابد!! شما نميتوانيد با حبس نفستان خود كشي كنيد!! محال است آرنج دستتان را بليسيد!! وقتي عطسه ميكنيد مردم به شما عافيت باش ميگويند چون قلب شما به مدت يك ملنيليونيم ثانيه ميايستد!! خوكها به دليل فيزيك بدني قادر به ديدن آسمان نيستند!! فندك قبل از كبريت اختراع شد

شنبه 26/8/1386 - 20:6
دانستنی های علمی
 

اگر براي لحظه اي خداوند فراموش مي كرد كه من پير شده ام و به من كمي ديگر زندگي ارزاني مي داشت، شايد تمام آنچه را كه فكر مي كنم بازگو نمي كردم ، بلكه تأمل مي كردم بر تمام آنچه كه بازگو مي كنم. چيزها را نه بر مبناي ارزش آنها كه بر مبناي معناي آنها ارزش گذاري مي كردم. كم مي خوابيدم. بيشتر رؤياپردازي مي كردم، در حاليكه مي دانستم كه هر دقيقه اي كه چشمانمان را مي بنديم، 60 ثانيه نور را از دست مي دهيم.

به رفتن ادامه مي دادم آن هنگام كه ديگران مانع مي شوند. بيدار مي ماندم آن هنگام كه ديگران مي خوابند. گوش مي دادم هنگامي كه ديگران سخن مي گويند و با تمام وجود از بستني شكلاتي لذت مي بردم.

اگر خداوند به من كمي زندگي مي داد، به سادگي لباس مي پوشيدم، صورتم را به سوي خورشيد مي كردم .

خداي من، اگر قلبي داشتم نفرتم را بر يخ مي نوشتم و منتظر طلوع خورشيد مي شدم. با اشك هايم گل هاي رز را آب مي دادم تا درد خارها ونرمی گلبرگهايشان را احساس كنم.

خداي من، اگر كمي ديگر زنده بودم نمي گذاشتم روزي بگذرد بي آنكه به مردم بگويم كه چقدرعاشق آنم كه عاشقشان باشم. هر مرد و زني را متقاعد مي كردم كه محبوبان منند و همواره عاشق عشق زندگي مي كردم.

به كودكان بال مي دادم امَا به آنها اجازه مي دادم كه خودشان پرواز كنند. به سالخوردگان مي آموختم كه مرگ نه در اثر پيري كه در اثر فراموشي فرا مي رسد.

آه انسان ها، من اين همه را از شما آموخته ام. من آموخته ام كه هر انساني مي خواهد بر قلَه كوه زندگي كند بي آنكه بداند كه شادي واقعي ، دركِ عظمت كوه است. من آموخته ام زماني كه كودكي نوزاد براي اولين بار انگشت پدرش را در مشت ظريفش مي گيرد، براي هميشه او را به دام مي اندازد. من ياد گرفته ام كه انسان فقط زماني حق دارد به همنوع خود از بالا نگاه كند كه بايد به او كمك كند تا بر روي پاهايش بايستد. از شما من جيزهاي بسيار آموخته ام كه شايد ديگر استفاده ي زيادي نداشته باشند چرا كه زماني كه آنها را در اين چمدان جاي مي دهم، با تلخ كامي بايد بميرم.

گابريل گارسيا ماركز

شنبه 26/8/1386 - 20:4
طنز و سرگرمی

1-به خورشيد ميگن : خورشيد خانم! ماه هم که اسم دخترانه است: مهتاب و مهواره و مهپاره و ماهرخ و ...

2-جنس ظريف رو  اسمشو گذاشتن زن! (جنس خشن هم که مرده!)

 3-تو ازدواج ميگن طرف عروسی کرده! نمی گم دامادی !

 4-تو همه جای دنيا اگه جنگی اتفاق بيوفته(که ميافته) ميگن : اونا حتی به زنها و بچه ها هم رحم نکردن! بس مردها آدم نيستن؟ مستحق کشته شدن و اسير شدن هستند؟!

 5-همش مردها بايد برن خط مقدم و رودر رو با دشمن بجنگند - ولی زن ها پشت جبهه خدمت ميکنن! (ای خدا!)

6-هرجا بخوان يه چيز خوب و زيبا رو مثال بزنن ميگن : عروسهنميگن داماده!

7-ميگن دختر برای خانواده رحمته و پسر برای خانواده زحمته!

 8-اسم گلهارو رو دخترها ميزارن

9-در امر خطرساز ازدواج مرد بايد ماشين و خانه و پول و کار و هزارتاچيزه ديگه داشته باشه  

 10-به زنها ميگن : پاکدامن - با حيا - با نجابت و ... ولی به مردا ميگن : هيچی نميگن!

 11-هميشه مرد ميره دنبال سربازی و کار و زندگی و تشکيل خانواده و ... ولی زن ها تو خونه ميشينن ...

 

 اين دلايل برای مظلوم بودن مردان کافيه يا نه؟!؟

شنبه 26/8/1386 - 20:2
طنز و سرگرمی
يه يارو ميره زير غلطك، يکي ميره خبر مرگش رو به خانوادش بده. ميره در خونشون به پسر يارو ميگه: بابات چه جوري بود؟ ميگه: قد بلند وباريك. يارو ميگه: حالا ديگه صاف وپهنه!!
شنبه 26/8/1386 - 20:1
دانستنی های علمی
  اگر خاموش باشي تا ديگران به سخنت آرند بهتر كه سخن گويي و خاموشت كنند 

 

شنبه 26/8/1386 - 20:1
دانستنی های علمی
1- کساني که به طرف عقربه هاي ساعت امضاء مي کنند ،انسانهاي منطقي هستند .
2- کساني که بر عکس عقربه هاي ساعت امضاء مي کنند ،دير منطق را قبول مي کنند و معمولاً غير منطقي هستند .
3- کساني که از خطوط عمودي استفاده مي کنند لجاجت و پافشاري در امور دارند .
4-کساني که از خطوط افقي استفاده مي کنند انسانهاي منظمي هستند .
5- کساني که با فشارامضاء مي کنند ، در کودکي سختي کشيده اند .
6- کساني که پيچيده امضاء مي کنند آدمهاي شکاکي هستند .
7- کساني که در امضاي خود اسم و فاميل مي نويسند خودشان را در فاميل برتر مي دانند.
8- کساني که در امضاي خود فاميل مي نويسند داراي منزلت هستند .
9- کساني که اسمشان را مي نويسند و روي اسمشان خط مي زننداحتمالاً شخصيت خود را نشناخته اند.
10-کساني که به حالت دايره و بيضي امضاء مي کنند ، کساني هستند که مي خواهند به قله برسند
شنبه 26/8/1386 - 20:0
دانستنی های علمی
روزي مرد جواني وسط شهري ايستاده بود و ادعا مي كرد كه زيباترين قلب را در تمام آن منطقه دارد. جمعيت زيادي جمع شدند. قلب او كاملاً سالم بود و هيچ خدشه اي بر آن وارد نشده بود. پس همه تصديق كردند كه قلب او به راستي زيباترين قلبي است كه تاكنون ديده اند. مرد جوان، در كمال افتخار، با صدايي بلندتر به تعريف از قلب خود پرداخت. ناگهان پيرمردي جلو جمعيت آمد و گفت:اما قلب تو به زيبايي قلب من نيست؟ مرد جوان و بقيه جمعيت به قلب پيرمرد نگاه كردند. قلب او با قدرت تمام مي تپيد، اما پر از زخم بود. قسمتهايي از قلب او برداشته شده و تكه هايي جايگزين آنها شده بود؛ اما آنها به درستي جاهاي خالي را پر نكرده بودند و گوشه هايي دندانه دندانه در قلب او ديده مي شد. در بعضي نقاط شيارهاي عميقي وجودداشت كه هيچ تكه اي آنها را پر نكرده بود. مردم با نگاهي خيره به او مي نگريستند و با خود فكر مي كردند كه اين پيرمرد چطور ادعا مي كند كه قلب زيباتري دارد. مرد جوان به قلب پيرمرد اشاره كرد و خنديد و گفت:?تو حتماً شوخي مي كني....قلبت را با قلب من مقايسه كن. قلب تو، تنها مشتي زخم و خراش و بريدگي است.؟ پيرمرد گفت:?درست است، قلب تو سالم به نظر مي رسد، اما من هرگز قلبم را با قلب تو عوض نمي كنم. مي داني، هر زخمي نشانگر انساني است كه من عشقم را به او داده ام؛ من بخشي از قلبم را جدا كرده ام و به او بخشيده ام. گاهي او هم بخشي از قلب خود را به من داده است كه به جاي آن تكه بخشيده شده قرار داده ام. اما چون اين دو عين هم نبوده اند، گوشه هايي دندانه دندانه در قلبم دارم كه برايم عزيزند، چرا كه يادآور عشق ميان دو انسان هستند. بعضي وقتها بخشي از قلبم را به كساني بخشيده ام. اما آنها چيزي از قلب خود به من نداده اند. اينها همين شيارهاي عميق هستند. گرچه دردآورند، اما يادآور عشقي هستند كه داشته ام. اميدوارم كه آنها هم روزي بازگردند و اين شيارها عميق را با قطعه اي كه من در انتظارش بوده ام، پر كنند. پس حالا مي بيني كه زيبايي واقعي چيست؟؟ مرد جوان بي هيچ سخني ايستاد. در حالي كه اشك از گونه هايش سرازير مي شد به سمت پيرمرد رفت. از قلب جوان و سالم خود قطعه اي بيرون آورد و با دستهاي لرزان به پيرمرد تقديم كرد. پيرمرد آن را گرفت و در قلبش جاي داد و بخشي از قلب پير و زخمي خود را به جاي قلب مرد جوان گذاشت. مرد جوان به قلبش نگاه كرد؛ ديگر سالم نبود، اما از هميشه زيباتر بود. زيرا كه عشق، از قلب پيرمرد به قلب او نفوذ كرده بود.
شنبه 26/8/1386 - 19:59
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته