• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 549
تعداد نظرات : 289
زمان آخرین مطلب : 3843روز قبل
داستان و حکایت


چشم درد و راهب
میگویند در كشور ژاپن مرد میلیونری زندگی می كرد كه از درد چشم خواب به چشم نداشت و برای مداوای چشم دردش انواع قرصها و آمپولها را بخود تزریق كرده بود اما نتیجه چندانی نگرفته بود.

پس از مشاوره فراوان با پزشكان و متخصصان زیاد درمان درد خود را مراجعه به یك راهب مقدس و شناخته شده می بیند.

به راهب مراجعه می كند و راهب نیز پس از معاینه وی به او پیشنهاد می دهد كه مدتی به هیچ رنگی بجز رنگ سبز نگاه نكند.

او پس از بازگشت از نزد راهب به تمام مستخدمین خود دستور میدهد با خرید بشكه های رنگ سبز تمام خانه را با سبز رنگ آمیزی كند .

همینطور تمام اسباب و اثاثیه خانه را با همین رنگ عوض میكند. پس از مدتی رنگ ماشین ، ست لباس اعضای خانواده و مستخدمین و هر آنچه به چشم می آید را به رنگ سبز و تركیبات آن تغییر میدهد و البته چشم دردش هم تسكین می یابد.

بعد از مدتی مرد میلیونر برای تشكر از راهب وی را به منزلش دعوت می نماید. راهب نیز كه با لباس نارنجی رنگ به منزل او وارد میشود متوجه میشود كه باید لباسش را عوض كرده و خرقه ای به رنگ سبز به تن كند.

او نیز چنین كرده و وقتی به محضر بیمارش میرسد از او می پرسد آیا چشم دردش تسكین یافته ؟

مرد ثروتمند نیز تشكر كرده و میگوید :" بله . اما این گرانترین مداوایی بود كه تاكنون داشته."

مرد راهب با تعجب به بیمارش می گوید بالعكس این ارزانترین نسخه ای بوده كه تاكنون تجویز كرده ام. برای مداوای چشم دردتان، تنها كافی بود عینكی با شیشه سبز خریداری كنید و هیچ نیازی به این همه مخارج نبود.

برای این كار نمیتوانی تمام دنیا را تغییر دهی ، بلكه با تغییر چشم اندازت میتوانی دنیا را به كام خود درآوری.
تغییر دنیا كار احمقانه ای است اما تغییر چشم اندازمان ارزانترین و موثرترین روش میباشد. آسان بیندیش راحت زندگی كن.

-------------------------------------


روزه
زهرا مهاجری

"خیلی سخته! چهارده پونزده ساعت آدم نه آب بخوره نه غذا؟ توی این گرما؟ هر جور فکر می کنم می بینم نمی شه؛ نمی تونم!"

"راست می گی خانوم جواهری جون! منم که زخم معده دارم. دکترم هیچی سرش نمی شه؛ می گفت می تونی روزه بگیری. بهش گفتم من که نمی تونم، شما رو نمی دونم! نذاشتم هیچکدوم از بچه هام هم روزه بگیرن. گناه دارن بیچاره ها با این گرما!"

همین موقع که دو همسایه طبقه بالا مشغول حرف زدن بودند ، با صدای اذان، مائده دخترک نه ساله همسایه طبقه پایین، یک دانه خرما در دستش گرفته بود و دلش نمی آمد روزه طولانی اش را باز کند.
 

-------------------------------------


راضی
محمد رضا مهاجر


هر سال، شب چهارشنبه اول ماه رمضان توی یکی از سالن های بزرگ شهر، افطاری مفصلی می داد.

ولی امسال... از چند روز قبل از موعد امسال، چشمش به پسرش بود که این رسم هر ساله اش را به جا بیاورد و او به جای پدر که حالا ناتوان شده بود، افطار بدهد.

شب چهارشنبه اول ماه مبارک رسید و پسرش سنگ تمام گذاشت: افطاری مفصل، این بار در مسجد محل. همه آمده بودند و بعد از افطار برای شادی روحش فاتحه خواندند و رفتند.

پدر راضی شده بود.

-------------------------------------


تلخ در قصابی
توی قصابی بودم که یه پیرزن اومد تو و یه گوشه وایستاد .

یه آقای خوش تیپی هم اومد تو گفت: ابرام آقا قربون دستت پنج کیلو فیله گوساله بکش عجله دارم .....

آقای قصاب شروع کرد به بریدن فیله و جدا کردن اضافه‌هاش ..... همینجور که داشت کارشو می‌کرد رو به پیرزن کرد گفت: چی مِخی نِنه ؟

پیرزن اومد جلو یک پونصد تومنی مچاله گذاشت تو ترازو گفت: هَمینو گُوشت بده نِنه .....

قصاب یه نگاهی به پونصد تومنی کرد گفت: پُونصَد تُومَن فَقَط اّشغال گوشت مِشِه نِنه بدم؟

پیرزن یه فکری کرد گفت بده نِنه!

قصاب اشغال گوشت‌های اون جوون رو می‌کند می‌ذاشت برای پیره زن .....

اون جوونی که فیله سفارش داده بود همین جور که با موبایلش بازی می‌کرد گفت: اینارو واسه سگت می‌خوای مادر؟

پیرزن نگاهی به جوون کرد گفت: سَگ؟

جوون گفت اّره ..... سگ من این فیله‌ها رو هم با ناز می‌خوره ..... سگ شما چجوری اینا رو می‌خوره؟

پیرزن گفت: مُخُوره دیگه نِنه ..... شیکم گشنه سَنگم مُخُوره .....

جوون گفت نژادش چیه مادر؟ پیرزنه گفت بهش مِگن تُوله سَگِ دوپا نِنه ..... اینا رو برا بچه‌هام می‌خام اّبگوشت بار بیذارم!

جوونه رنگش عوض شد ..... یه تیکه از گوشتای فیله رو برداشت گذاشت رو اشغال گوشتای پیرزن .....

پیرزن بهش گفت: تُو مَگه ایناره بره سَگِت نگرفته بُودی؟

جوون گفت: چرا

پیرزن گفت ما غِذای سَگ نِمُخُوریم نِنه .....

بعد گوشت فیله رو گذاشت اون طرف و اشغال گوشتاش رو برداشت و رفت.

سه شنبه 2/9/1389 - 14:0
داستان و حکایت


راز زوج خوشبخت در سالگرد ازدواج
طنز كوتاه

روزی یک زوج، بیست و پنجمین سالگرد ازداوجشان را جشن گرفتند. آنها در شهر مشهور شده بودند به خاطر اینکه در طول 25 سال حتی کوچکترین اختلافی با هم نداشتند. تو این مراسم سردبیرهای روزنامه های محلی هم جمع شده بودند تا علت مشهور بودنشون (راز خوشبختیشونو) بفهمن.

سردبیر میگه: آقا واقعا باور کردنی نیست؟ یه همچین چیزی چطور ممکنه؟

مرد روزای ماه عسل رو بیاد میاره و میگه: بعد از ازدواج برای ماه عسل به شمیلا رفتیم. اونجا برای اسب سواری، دو تا اسب مختلف انتخاب کردیم. اسبی که من انتخاب کرده بودم خوب بود. ولی اسب همسرم به نظر یه کم سرکش بود.

سر راهمون اسب ناگهان پرید و همسرم رو از زین انداخت. همسرم خودشو جمع و جور کرد و به پشت اسب زد و گفت :"این بار اولته" بعد از چند دقیقه دوباره همون اتفاق افتاد. این بار همسرم نگاهی با آرامش به اسب کرد و گفت : " این بار دومته "‌و بعد سوار اسب شد و راه افتادیم.

وقتی که اسب برای سومین بار همسرم رو انداخت؛ همسرم خیلی با آرامش تفنگشو از کیف در آورد و با آرامش شلیک کرد و اون اسب رو کشت. سر همسرم داد کشیدم و گفتم : " چیکار کردی روانی؟دیوونه شدی؟ حیوون بیچاره رو چرا کشتی؟"

همسرم یه نگاهی به من کرد و گفت: " این بار اولته"!

-------------------------------------


فراموش نكنید
شکسپیر می گوید: به جای تاج گل بزرگی که پس از مرگم برای تابوتم می آوری، شاخه ای از آن را همین امروز به من هدیه کن
مردی مقابل گل فروشی ایستاد.او می خواست دسته گلی برای مادرش که در شهر دیگری بود سفارش دهد تا برایش پست شود .

وقتی از گل فروشی خارج شد ٬ دختری را دید که در کنار درب نشسته بود و گریه می کرد. مرد نزدیک دختر رفت و از او پرسید : دختر خوب چرا گریه می کنی ؟

دختر گفت : می خواستم برای مادرم یک شاخه گل بخرم ولی پولم کم است . مرد لبخندی زد و گفت :با من بیا٬ من برای تو یک دسته گل خیلی قشنگ می خرم تا آن را به مادرت بدهی.

وقتی از گل فروشی خارج می شدند دختر در حالی که دسته گل را در دستش گرفته بود لبخندی حاکی از خوشحالی و رضایت بر لب داشت. مرد به دختر گفت : می خواهی تو را برسانم ؟ دختر گفت نه ، تا قبر مادرم راهی نیست!

مرد دیگرنمی توانست چیزی بگوید٬ بغض گلویش را گرفت و دلش شکست. طاقت نیاورد٬ به گل فروشی برگشت٬ دسته گل را پس گرفت و ۲۰۰ کیلومتر رانندگی کرد تا خودش آن را به دست مادرش هدیه بدهد.

شکسپیر می گوید: به جای تاج گل بزرگی که پس از مرگم برای تابوتم می آوری، شاخه ای از آن را همین امروز به من هدیه کن
سه شنبه 2/9/1389 - 13:58
دعا و زیارت

 

خدایا ! به آگاهیت از فرجام كارها ، از تو خیر و نیكی می طلبیم .

پس بر محمد و آل محمد درود فرست و درباره مان بهترین را مقرر فرما

و ما را از حكمت گزینش نیكوتر ، آگاه كن و آن را وسیله رضا و خشنودی ما

از تقدیر و تسلیم ما در برابر فرمان خود قرار ده !

آنگاه ، زنگار تردید و شبهه و بدگمانی را از جان ما بزدای

و ما را به باور بندگان با اخلاص خود ، تأئید فرما ، و داغ ناتوانی شناخت

آنچه را كه بر گزیده ای ، بر ما منه ، و روا مدار كه از شناخت مصلحت خویش

باز مانیم ، و در نهایت ، بزرگی و منزلت تو را نشناسیم و تقدیر تو را

سبك بشماریم و مورد رضای تو را ناخوش داریم

و به كاری كه از فرجام نیك ، دورتر ، و به نكبت و شقاوت نزدیك تر است،

روی آوریم .

خدایا ! از حكم و قضای خود ، آنچه را كه ناخوش می داریم ، محبوب ما گردان

و از فرمان تو ، آنچه را سخت و دشوار می بینیم ، بر ما آسان گردان

و تسلیم شدن و گردن نهادن به آنچه كه بر وفق مراد توست ، بر ما الهام كن

تا تأخیر آنچه را كه شتاب آن را اراده كرده ای و

شتاب آنچه كه تأخیر آن را خواسته ای دوست نداریم

و آنچه را می پسندی ، ناپسند نشماریم و آنچه را كه ناپسند می داری ، برنگزینیم

خدایا! كار ما را به فرجامی كه پسندیده تر و بازگشتی كه گرامی تر است ،

پایان ده . چرا كه تو عطاهای نفیس و نعمت های بزرگ و ارجمند می بخشی

و آنچه را بخواهی انجام می دهی و بر هر كار توانائی .

صحیفه سجادیه

دوشنبه 1/9/1389 - 17:58
ازدواج و همسرداری

آیا خواستگارى مرد از زن اهانت‏ به زن است؟

 

 

نویسنده: شهید مرتضى مطهرى

اینكه از قدیم الایام مردان به عنوان خواستگارى نزد زن مى‏رفته‏اند و از آنها تقاضاى همسرى مى‏كرده‏اند،از بزرگترین عوامل حفظ حیثیت و احترام زن بوده است. طبیعت،مرد را مظهر طلب و عشق و تقاضا آفریده است و زن را مظهر مطلوب بودن و معشوق بودن.طبیعت،زن را گل و مرد را بلبل،زن را شمع و مرد را پروانه قرار داده است.این یكى از تدابیر حكیمانه و شاهكارهاى خلقت است كه در غریزه مرد نیاز و طلب و در غریزه زن ناز و جلوه قرار داده است وضعف جسمانى زن را در مقابل نیرومندى جسمانى مرد،با این وسیله جبران كرده است.

خلاف حیثیت و احترام زن است كه به دنبال مرد بدود.براى مرد قابل تحمل است كه از زنى خواستگارى كند و جواب رد بشنود و آنگاه از زن دیگرى خواستگارى كند و جواب رد بشنود تا بالاخره زنى رضایت‏خود را به همسرى با او اعلام كند،اما براى زن كه مى‏خواهد محبوب و معشوق و مورد پرستش باشد و از قلب مرد سر درآورد تا بر سراسر وجود او حكومت كند،قابل تحمل و موافق غریزه نیست كه مردى را به همسرى خود دعوت كند و احیانا جواب رد بشنود و سراغ مرد دیگرى برود.

به عقیده ویلیام جیمز فیلسوف معروف امریكایى،حیا و خوددارى ظریفانه زن غریزه نیست‏بلكه دختران حوا در طول تاریخ دریافتند كه عزت و احترامشان به این است كه به دنبال مردان نروند،خود را مبتذل نكنند و از دسترس مرد خود را دور نگه دارند;زنان این درسها را در طول تاریخ دریافتند و به دختران خود یاد دادند.

این حالت اختصاص به جنس بشر ندارد،حیوانات دیگر نیز همین طورند;همواره این ماموریت‏به جنس نر داده شده است كه خود را دلباخته و نیازمند به جنس ماده نشان بدهد.ماموریتى كه به جنس ماده داده شده این است كه با پرداختن به زیبایى و لطف و با خوددارى و استغناء ظریفانه،دل جنس خشن را هر چه بیشتر شكار كند و او را از مجراى حساس قلب خودش و به اراده و اختیار خودش در خدمت‏خود بگمارد.

مرد خریدار وصال زن است نه رقبه او

عجبا!مى‏گویند چرا قانون مدنى لحنى به خود گرفته است كه مرد را خریدار زن نشان مى‏دهد؟اولا این مربوط به قانون مدنى نیست،مربوط به قانون آفرینش است. ثانیا مگر هر خریدارى از نوع مالكیت و مملوكیت اشیاء است؟طلبه و دانشجو خریدار علم است،متعلم خریدار معلم است،هنرجو خریدار هنرمند است.آیا باید نام اینها را مالكیت‏بگذاریم و منافى حیثیت علم و عالم و هنر و هنرمند به شمار آوریم؟ مرد خریدار وصال زن است نه خریدار رقبه او.آیا واقعا شما از این شعر شاعر شیرین سخن ما حافظ،اهانت‏به جنس زن مى‏فهمید كه مى‏گوید:

شیراز معدن لب لعل است و كان حسن من جوهرى مفلس از آن رو مشوشم شهرى است پر كرشمه و خوبان ز شش جهت چیزیم نیست ورنه‏«خریدار»هر ششم

حافظ افسوس مى‏خورد كه چیزى ندارد نثار خوبان كند و التفات آنها را به خود جلب كند.آیا این اهانت‏به مقام زن است‏یا مظهر عالیترین احترام و مقام زن در دلهاى زنده و حساس است كه با همه مردى و مردانگى در پیشگاه زیبایى و جمال زن خضوع و خشوع مى‏كند و خود را نیازمند به عشق او و او را بى نیاز از خود معرفى مى‏كند؟

منتهاى هنر زن این بوده است كه توانسته مرد را در هر مقامى و هر وضعى كه  بوده است ‏به آستان خود بكشاند.

اكنون ببینید به نام دفاع از حقوق زن،چگونه بزرگترین امتیاز و شرف و حیثیت زن را لكه‏دار مى‏كنند؟!

این است كه گفتیم این آقایان به نام اینكه ابروى زن بیچاره را مى‏خواهند اصلاح كنند چشم وى را كور مى‏كنند.

رسم خواستگارى یك تدبیر ظریفانه و عاقلانه براى حفظ حیثیت و احترام زن است .

گفتیم اینكه در قانون خلقت،مرد مظهر نیاز و طلب و خواستارى و زن مظهر مطلوبیت و پاسخگویى آفریده شده است،بهترین ضامن حیثیت و احترام زن و جبران كننده ضعف جسمانى او در مقابل نیرومندى جسمانى مرد است و هم بهترین عامل حفظ تعادل و توازن زندگى مشترك آنهاست.این نوعى امتیاز طبیعى است كه به زن داده شده و نوعى تكلیف طبیعى است كه به دوش مرد گذاشته شده است.

قوانینى كه بشر وضع مى‏كند و به عبارت دیگر تدابیر قانونى كه به كار مى‏برد،باید این امتیاز را براى زن و این تكلیف را براى مرد حفظ كند.قوانین مبنى بر یكسان بودن زن و مرد از لحاظ وظیفه و ادب خواستارى به زیان زن و منافع و حیثیت و احترام اوست و تعادل را به ظاهر به نفع مرد و در واقع به زیان هر دو بهم مى‏زند.

 

دوشنبه 1/9/1389 - 17:56
اهل بیت
حدیثی از حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها)

«عَنْها(علیها السلام) قالَتْ: سَأَلْتُ أَبى رَسُولَ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم) لِمَنْ تَهاوَنَ بِصَلاتِهِ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ.
قال(صلى الله علیه وآله وسلم): مَنْ تَهاوَنَ بِصَلاتِهِ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ إِبْتَلاهُ اللّهُ بِخَمْسَ عَشَرَةَ خَصْلَةً:یَرْفَعُ اللّهُ الْبَرَكَةَ مِنْ عُمْرِهِ، وَ یَرْفَعُ اللّهُ الْبَرَكَةَ مِنْ رِزْقِهِ، وَ یَمْحُوا اللّهُ عَزَّوَجَلَّ سیماءَ الصّالِحینَ مِنْ وَجْهِهِ، وَكُلُّ عَمَل یَعْمَلُهُ لا یُوجَرُ عَلَیْهِ، وَ لا یَرْتَفِعُ دُعاؤُهُ إِلىَ السَّماءِ، وَ لَیْسَ لَهُ حَظٌّ فى دُعاءِ الصّالِحینَ، وَ أَنّهُ یَمُوتُ ذَلیلاً، وَ یَمُوتُ جائِعًا، وَ یَمُوتُ عَطْشانًا، فَلَوْ سُقِىَ مِنْ أَنْهارِ الدُّنْیا لَمْ یُرْوَ عَطَشُهُ، وَ یُوَكِّلُ اللّهُ مَلَكًا یَزْعَجُهُ فى قَبْرِهِ، وَ یَضیقُ عَلَیْهِ قَبْرُهُ وَ تَكُونُ الظُّلْمَةُ فى قَبْرِهِ، وَ یُوَكِّلُ اللّهُ بِهِ مَلَكًا یَسْحَبُهُ عَلى وَجْهِهِ، وَ الْخَلائِقُ یَنْظُرُونَ إِلَیْهِ، وَ یُحاسَبُ حِسابًا شَدیدًا، وَ لا یَنْظُرُ اللّهُ إِلَیْهِ وَ لا یُزَكّیهِ وَ لَهُ عَذابٌ أَلیمٌ.»
 
از پدرم رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)درباره مردان و زنانى كه در نمازشان سستى و سهل انگارى مىكنند، پرسیدم
آن حضرت فرمودند
 
هر زن و مردى كه در امر نماز، سستى و سهل انگارى داشته باشد، خداوند او را به پانزده بلا مبتلا مىگرداند:1
ـ خداوند، بركت را از عمرش مىگیرد،2ـ خداوند، بركت را از رزق و روزىاش مىگیرد،3ـ خداوند، سیماى صالحین را از چهره اش محو مىكند،4ـ هر كارى كه بكند بدون پاداش خواهد ماند،5ـ دعایش مستجاب نخواهد شد،6ـ برایش بهره اى از دعاى صالحین نخواهد بود،7ـ ذلیل خواهد مُرد،8ـ گرسنه جان خواهد داد،9ـ تشنه كام خواهد مرد، به طورى كه اگر با همه نهرهاى دنیا آبش دهند، تشنگىاش برطرف نخواهد شد،10ـ خداوند، فرشته اى را برمىگزیند تا او را در قبرش ناآرام سازد،11ـ قبرش را تنگ گرداند،12ـ قبرش تاریك باشد،13ـ خداوند فرشته اى را برمىگزیند تا او را به صورتش به زمین كشد، در حالى كه خلایق به او بنگرند،14ـ به سختى مورد محاسبه قرار گیرد،15ـ و خداوند به او ننگرد و او را پاكیزه نگرداند و او را عذابى دردناك باشد.
 

سیره و سخن پیشوایان-سید رضا صدر
دوشنبه 1/9/1389 - 17:51
اهل بیت
حضرت امـام عـلى علیه السلام :
 
از سه كس بر دین خود بترسید: مردى كه خداوند قرآن به او داده است و مـردى كـه خـداوند قدرت دراختیارش نهاده است و بگوید: هر كه مرا اطاعت كند خدا را اطاعت كـرده است و هر كه مرا نافرمانى كند خدا را نافرمانى كرده ، اودروغ مى گوید،هیچ آفریده را جز از آفریننده ترسى نیست.
 
 
میزان الحكمه (ج 1)

 

دوشنبه 1/9/1389 - 17:48
اهل بیت
پیامبر خدا (ص) : در هنگام آسایش خود را به خدا بشناسان تا در هنگام گرفتارى و سختى تو را بشناسد.
 

امـام صـادق (ع) : كـسـى كـه در دعـا كردن پیشدستى كند(همیشه دعا كند نه فقط موقع بلا وگـرفـتـارى),هـرگـاه بـلا بـر او نازل شود دعایش اجابت گردد و فرشتگان گویند : صدایى آشناست و از آسمان (درگاه خدا) پوشیده نماند.اما كسى كه در دعا كردن پیشدستى نكند,چون بلا به اورسد دعایش مستجاب نشود و فرشتگان گویند: ما این صدا را نمى شناسیم .

 امام باقر (ع) : سزاوار است كه مؤمن در هنگام خوشى و آسایش همان گونه دعا كند كه در هنگام سختى و گرفتارى .
 

خداى تعالى به داود,صلوات اللّه علیه,وحى فرمود كه : در زمان آسایش و خوشى به یاد من باش,تا من در هنگام سختى وگرفتارى دعایت را اجابت كنم .
 
 
 
میزان الحكمه,ج 4
دوشنبه 1/9/1389 - 17:45
مهدویت
عقیده به مهدى موعود
عقیده به مهدى موعود - سلام‏اللَّه علیه - عقیده‏اى است كه ادیان آسمانى نوعاً پذیرفته‏اند. شیعه معتقد است در ذیل تاریخ بشر فردى براى اصلاح جهان قیام مى‏كند و در این قیام هم موفق خواهد شد. این عقیده را اهل سنت هم دارند، فقط با این تفاوت كه شیعیان رهبر این انقلاب را فرد معینى مى‏دانند كه فرزند بلافصل امام حسن عسكرى‏علیه السلام است و در تاریخ 255 یا 256 هجرى متولد شده است و در حال غیبت به سر مى‏برد. اهل سنت مى‏گویند این فرد بعداً متولد مى‏شود. در مورد این عقیده كه عقیده بسیار مهمى است، مسائل فراوان است من درباره روزى كه حكومت واحد جهانى تأسیس و صالحان وارث زمین مى‏گردند و مسؤولیتى كه مسلمانان و مخصوصاً شیعیان در این زمینه دارند و همچنین مسؤولیت سنگین روحانیت شیعه صحبت مى‏كنم.

سخن من در سه قسمت است:
اول: ترسیم و تصویر دورنمایى از حكومت جهانى حضرت مهدى(عج).
دوم: این‏كه حضرت چگونه این حكومت جهانى را به دست مى‏آورد و چگونه موفق و پیروز مى‏شود؟
سوم: آیا ما درباره این حكومت مسؤولیتى داریم؟ چه مسؤولیتى؟
 
بر گرفته از سخنرانی آیت ‏اللَّه ابراهیم امینى
دوشنبه 1/9/1389 - 17:44
اهل بیت

توفیق زیارت حضرت

 لو ان اشیاعنا وفقهم الله لطاعته على اجتماع من القلوب فى الوفاء بالعهد علیهم لما تأخر عنهم الیمن بلقائنا و لتعجلت لهم السعادة بشاهدتنا على حق المعرفة و صدقها منهم بنا    بحارالانوار، ج 51

اگر شیعیان ما كه خداى آنان را طاعتشان توفیق دهد ـ با دلهایى یكپارچه بر عهد خویش وفادار بودند به یمن لقاى ما نائل مى شدند و سعادت دیدار ما به آنها روى مى آورد، دیدارى كه با شناخت حقیقى و درست ایشان نسبت به ما، همراه بود.

یا علی

دوشنبه 1/9/1389 - 17:42
اهل بیت

امـام صـادق (ع)  می فرمایند:
 
 
:حـسـن بـن عـلـى (ع ) پـس از آن كـه بـه جـانـش سؤ قصد شد و پیروانش از درناسازگارى با وى در آمدند , كار را به معاویه واگذاشت .
 
(به حضرت امام حسن(ع)) سلام كردند : ((سلام بر تو اى خواركننده مؤمنان )).
نیستم , بلكه عزت بخش مؤمنانم .
واگذاشتم تا من و شما در میان آنان باشیم , همچنان كه آن فرزانه (خضر) كشتى را سوراخ كردتا براى صاحبانش باقى بماند , و اینچنین (است حكایت) من و شما تا در میان آنها باقى بمانیم .
 

میزان الحكمه - ج7

 

دوشنبه 1/9/1389 - 17:38
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته