• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 549
تعداد نظرات : 289
زمان آخرین مطلب : 3843روز قبل
شعر و قطعات ادبی

 

دلم قرار نمی گیرد از فغان بی تو                       سپند وار زکف داده ام عنان بی تو

ز تلخ کامی دوران نشد دلم فارغ                      ز جام عشق لبی تر نکرد جان بی تو

چون آسمان مه آلوده ام زتنگ دلی                   پر است سینه ام از اندوه گران بی تو

     نسیم صبح نمی آورد ترانه شوق                       ســــر بهـــار ندارند بلبـــلان بی تو

لب از حکایت شبهای تار می بندم                    اگر امان دهدم چشم خونفشان بی تو 

چو شمع کشته ندارم شراره ای به زبان             نمی زند سخنم آتشی به جان بی تو

ز بی دلی و خموشی چو نقش تصویرم              نمی گشایدم از بی خودی زبان بی تو 


عقیق سرد به زیر زبان تشنه نهم                     چو یادم آید از آن شکرین دهان بی تو


  گزاره غم دل را مگر کنم چو امین                       جدا ز خلق به محراب جمکران بی تو
 
(سید علی خامنه ای)

 

سه شنبه 2/9/1389 - 14:44
اخبار
خیانت به صحیفه ی سجادیه توسط وهابیت


    نوشته شده توسط حسین مداحی
 

با یکی از مدیران فرهنگی کشور ( که متاسفانه و یا خوشبختانه ادعای دغدغه ی کار دینی و فرهنگی داشت) ملاقات داشتم .در طول جلسه صحبت از هر دری شد و به لطف خدا یک سفر به پاکستان هم داشتیم . جدای از اینکه الان مردم مسلمان سیل زده ی پاکستان احتیاج به کمک دارند(و وظیفه ی هر مسلمانی اهتمام به امور سایر مسلمانان می باشد) یک مسئله ای مطرح شد که از جانب وهابی ها در پاکستان صورت گرفته بود و به شدت مرا تحت تاثیر قرار داد.
مسئله ای که من و تو در پیشامد آن سهیم بوده و هستیم و اگر باز هم غفلت نماییم مسئول خواهیم بود .
غفلت شیعه از صحیفه ی سجادیه و نپرداختن به آن و همچنین محجور بودن این کتاب پرمغز و محتوا که بیشتر به یک دانشگاه که در یک کتاب جمع شده است ؛ شبیه می باشد ؛ باعث شده است تا اینبار وهابیون برای موجه جلوه دادن شخصیت های دینی خود  از جمله خلفای سه گانه ، دست به چنین اقدامی بزنند و صحیفه ی سجادیه را تحت عنوان کتابی با نام " ادعیة ابی بکر الصدیق " چاب نمایند و به مردم القاء نمایند که این ادعیه مربوط به خلیفه ی اول بوده و شیعه متهم به دزدی آنهاست .

 

سه کشور عربستان سعودی ، پاکستان و افغانستان به ترتیب ، مهد پرورش تفکر وهابیت می باشند که متاسفانه منطقه ی شرق کشور با دو کشور از این سه کشور به صورت کامل ، همسایه است

وهابیت یک تفکر خطرناک می باشد که با برنامه ریزی دقیق و کاملا حساب شده ، دست به تخریب و محو پیشینه ی تاریخی مسلمان می زنند تا بتواند خواسته های خود را به اذهان ، تزریق نمایند .

تفکری که مختص به خلیفه ی اول و دوم بود تا با این اقدام بتوانند به پیشبرد اهداف خود کمک نمایند که البته بر طبق برخی فرمایشات گهربار رهبران شیعه  ، در به ثمر نشستن اهداف خود نیز موفق بوده اند .
جامعه ای که قرار بود بعد از پیامبر ، با هدایت علی بن ابیطالب به مدینه ای فاضله تبدیل شود که متاسفانه چنین نشد و حق،از مدار خود خارج شد .و وقتی حق از مدار خود خارج شود ، پرداختن به هر اقدام ضد دین و مذهب ، بسیار آسان خواهد بود .

 

 


 در انتشار این مطلب سهیم بوده و جهت آگاهی سایرین ، اطلاع رسانی نمایید .

 

سه شنبه 2/9/1389 - 14:30
اهل بیت

فتنه مردم را از وجود امثال حسین بن علی ها محروم می کند

شیخ طوسی در امالی خود آورده است :
جبرائیل در حال نزول وحی به شیوه ی خاص خود، به پیامبر بود که ناگهان حسین بر پیامبر وارد شده و بر پشت پیامبر سوار شد.
جبرائیل پس از اتمام وحی به پیامبر عرضه داشت :
امتت پس از تو دچار فتنه می شوند و این فرزندت را به شهادت می رسانند.
چند نکته :
1 – طبق آیات متعدد قرآن از جمله سوره ی نجم میتوان دریافت ، حالت وحی ، حالت مخصوصی بوده است .
2 - حسین علیه السلام باید خیلی عزیز بر پیامبر باشد که همه جا و بدون هیچ محدودیتی حتی زمان دریافت وحی ، بر پیامبر وارد می شود.
3 – وقتی امت پیامبر دچار فتنه شوند ،امت از وجود امثال حسین بن علی ها محروم می شوند .

 

سه شنبه 2/9/1389 - 14:25
شهدا و دفاع مقدس

 راز قمقمه ها...

 

در معبری که رزمندگان ، شب عملیات از آن عبور کرده بودند ، از اسلحه های بر زمین افتاده ، قمقمه ها ، کوله پشتی ها و سر نیزه ها عکس می گرفتم تا اینکه با دیدن یک صحنه ، حلقه اشک ، جلوی چشمان من و لنز دوربین را گرفت . پیکر دو شهید در سمت چپ و راست معبر بود که میان آنها تعدا زیادی قمقمه قرار داشت . نمی دانم آنها ساقی گردان بودند ، یا دو زخمی که  از بچه ها آب خواسته بودند و بچه ها هم قمقمه هایشان را به آن دو هدیه کرده بودند ؛ راز قمقمه ها را نمی دانم ؛ ولی همین قدر می دانم که آنجا انتهای معبر نبود .

  
آسمان مال آنهاست – کتاب تفحص – نویسنده : رضا مصطفوی –  ص
سه شنبه 2/9/1389 - 14:18
عقاید و احکام
از حضرت صادق علیه السلام روایت شده كه هر كس بعد از نماز فجر و نماز مغرب، هفت بار بگوید:
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلّا بِاللهِ الْعَلِیَّ الْعَظِیمِ
خداوند، هفتاد نوع از انواع بلا را از او دفع می‌كند كه آسان‌ترین آنها دیوانگی، جزام و پیسی باشد و اگر شقی باشد امید آن دارم كه خداوند، او را سعادتمند گرداند.
 برگرفته از کتاب بهار جان‌ها/ آیت الله کریمی جهرمی
سه شنبه 2/9/1389 - 14:13
دعا و زیارت

از حضرت علی بن ابی‌طالب علیه السلام روایت شده، هنگامی که اتفاق ناگوار یا اندوهی بر پیامبر صلی الله علیه و آله وارد می‌شد این دعا را می‌خواندند:


یا حَیُّ یا قَیُّومُ یا حَیَّاً لا یَمُوتَ، یا حَیُّ لا اِلهَ الا اَنْتَ کاشِفُ الْهَمِّ مُجیبُ دَعُوَةِ المُضْطَرّینَ اَسْألُکَ فَاِنَّ لَکَ الحَمْدُ لا اِلهَ اِلا اَنْتَ المَنّانُ بَدیعُ السَّماواتُ وَ الاَرْضِ ذُوالجَلالِ وَ الْاِکْرامِ رَحْمنَ الدُّنیا وَ الآخِرَةِ وَ رَحیمَهما رَبِّ ارْحَمنی رَحْمَةً تُغْنینی بِها عَنْ رَحْمَةِ مَنْ سِواکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «هیچ مسلمانی نیست که این دعا را سه مرتبه بخواند جز آنکه درخواست او عطا شود مگر اینکه حاجت و درخواست او گناه یا وسیلة قطع رحم باشد.»1
 

برگرفته از کتاب «بهار جانها» اثر آیت الله علی کریمی
 

سه شنبه 2/9/1389 - 14:11
دعا و زیارت
از جمله دعاهای آن حضرت این است:
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ یا حَیُّ یا قَیُّومُ بِرَحْمَتِکَ اَسْتَغِیثُ فَاَغِثْنِی وَ لا تَکِلْنِی اِلی نَفْسِی طَرْفَةَ عَیْنِ وَاَصْلِحْ لِی شَأنِی کُلَّه
سه شنبه 2/9/1389 - 14:9
قرآن

شیخ صدوق نقل کرده که اسماعیل بن سهل گفته است، من در نامه‌ای به حضرت ابوجعفر دوم (امام جواد) علیه السلام نوشتم: «ذکری را به من بیاموزکه چون بگویم، در دنیا و آخرت با شما باشم!»
حضرت در جواب من به خط خود، که آن را می‌شناختم نوشتند:

اکْثِرْ مِنْ تِلاوَةِ اِنّا اَنْزَلْناهُ وَ رَطِّبْ شَفَتَیْکَ بِالاِسْتِغْفارِ


هر چه بیشتر سوره انا انزلناه را بخوان و لب‌های خود را به استغفار مرطوب گردان.

 

برگرفته از کتاب بهار جان‌ها (ص 132) / آیت الله کریمی جهرم

سه شنبه 2/9/1389 - 14:8
سخنان ماندگار

امام صادق علیه السلام فرمودند :

فَوَجَبَ عَلَی العَاقِلِ طَلَبَ العِلْمِ وَ الاَدَب الذِی لا قَوَامَ لَهُ اِلا بِهِ

بر عاقل واجب است كه علم و ادب كسب كند ولی باید بداند كه قوام و استواری علم به ادب است

اصول كافی ج 1 ص 29

سه شنبه 2/9/1389 - 14:4
داستان و حکایت

 

ملاقات با خدا


ظهر یک روز سرد زمستانی، وقتی امیلی به خانه برگشت، پشت در پاکت نامه ای را دید که نه تمبری داشت و نه مهر اداره پست روی آن بود. فقط نام و آدرسش روی پاکت نوشته شده بود. او با تعجب پاکت را باز کرد و نامه ی داخل آن را خواند:

« امیلی عزیز،

عصر امروز به خانه تو می آیم تا تو را ملاقات کنم.

با عشق، خدا»

امیلی همان طور که با دست های لرزان نامه را روی میز می گذاشت، با خود فکر کرد که چرا خدا می خواهد او را ملاقات کند؟ او که آدم مهمی نبود. در همین فکرها بود که ناگهان کابینت خالی آشپزخانه را به یاد آورد و با خود گفت: « من، که چیزی برای پذیرایی ندارم! » پس نگاهی به کیف پولش انداخت. او فقط ۵ دلار و ۴۰ سنت داشت. با این حال به سمت فروشگاه رفت و یک قرص نان فرانسوی و دو بطری شیر خرید.

وقتی از فروشگاه بیرون آمد، برف به شدت در حال بارش بود و او عجله داشت تا زود به خانه برسد و عصرانه را حاضر کند. در راه برگشت، زن و مرد فقیری را دید که از سرما می لرزیدند. مرد فقیر به امیلی گفت: « خانم، ما خانه و پولی نداریم. بسیار سردمان است و گرسنه هستیم. آیا امکان دارد به ما کمکی کنید؟ »

امیلی جواب داد:« متاسفم، من دیگر پولی ندارم و این نان ها را هم برای مهمانم خریده ام. »

مرد گفت:« بسیار خوب خانم، متشکرم» و بعد دستش را روی شانه همسرش گذاشت و به حرکت ادامه دادند.

همان طور که مرد و زن فقیر در حال دور شدن بودند، امیلی درد شدیدی را در قلبش احساس کرد. به سرعت دنبال آنها دوید: آ« آقا، خانم، خواهش می کنم صبر کنید. » وقتی امیلی به زن و مرد فقیر رسید، سبد غذا را به آنها داد و بعد کتش را درآورد و روی شانه های زن انداخت.

مرد از او تشکر کرد و برایش دعا کرد. وقتی امیلی به خانه رسید، یک لحظه ناراحت شد چون خدا می خواست به ملاقاتش بیاید و او دیگر چیزی برای پذیرایی از خدا نداشت. همان طور که در را باز می کرد، پاکت نامه دیگری را روی زمین دید. نامه را برداشت و باز کرد:

امیلی عزیز،
از پذیرایی خوب و کت زیبایت متشکرم
با عشق ، خدا

-------------------------------------

 

تذکر
محمد مبینی

پرسید: «بابا! اگه دوستم یه کار بدی بکنه، من چی کار باید بکنم؟» پدر جواب داد: «باید بهش بگی این کار خوبی نیست. این کارو نکن!» پرسید: « اگه روم نشه بهش بگم چی؟» جواب داد: «خب روی یه تیکه کاغذ بنویس بذار توی جیبش».

صبح که مرد برای رفتن به اداره آماده میشد، در جیب کتش کاغذی پیدا کرد که: «بابا سلام. سیگار کشیدن کار خوبی نیست. لطفاً این کار رو نکن!»

-------------------------------------


کتاب مفید
محمد مبینی

«داداش! یکی دو تا کتاب بهم میدی؟»

نمیدانم کی نصیحتش کرده بود که یک دفعه عاشق کتابخوانی شده بود.

«هر کدوم از کتابا رو که به دردت میخوره بردار».

رفت جلوی کتابخانه من و یکی دو تا کتاب نسبتاً قطور برداشت. اما به سن و سالش نمیخورد. تشکر کرد و رفت بیرون.
میدانستم به دردش نمیخورد و آنها را برمیگرداند. چند دقیقه بعد، بلند شدم و با اشتیاق، دو سه کتاب که به سنش میخورد را جدا کردم و برایش بردم.

توی اتاقش نبود ... دیدم توی آشپزخانه است. کتابها را گذاشته روی صندلی و رفته روی کتابها تا برسد به ظرف شکلات خوری!

-------------------------------------


کریم
محمدرضا مهاجر

شنیده بودم می گویند کریم کسی است که اگر به اش نگویی هم کرم می کند .

حاجتی داشتم.حاجتم کربلا بود. به همه ی ائمه گفتم جز ...

در حرم حضرت عباس گفتم یا کریم اهل بیت متشکرم .

-------------------------------------


نان
محمد ایرانی


روزه و گرما رمقی برایش نگذاشته بود. قدم هایش را به آرامی به سوی خانه برمی داشت. از اینکه نگاه های رهگذران به سویش جلب شده بود تعجب می کرد. یکی دوبار هم برگشت و متوجه شد عابران چشم چران حتی از پشت سر هم چشم از او برنمی دارند.

سرو وضع ظاهرش را مرتب کرد، حتی با شانه کوچک جیبی موهایش را شانه کرد اما نگاه مزاحم عابران دست بردار نبود. کلید را توی قفل انداخت و وارد خانه شد. دو تا نان بربری را که خریده بود به سمت همسرش گرفت. تازه متوجه دلیل نگاههای عابران شد. خودش و همسرش هر دو خندیدند.

نصف یکی از بربری ها خورده شده بود.


سه شنبه 2/9/1389 - 14:0
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته