• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 440
تعداد نظرات : 464
زمان آخرین مطلب : 3983روز قبل
داستان و حکایت

مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت در بین کار گفت و گوی جالبی بین آنها در گرفت.
آنها در مورد مطالب مختلفی صحبت کردند وقتی به موضوع خدا رسید
آرایشگر گفت: من باور نمی کنم که خدا وجود دارد.
مشتری پرسید: چرا باور نمی کنی؟
آرایشگر جواب داد: کافیست به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد؟ شما به من بگو اگر خدا وجود داشت این همه مریض می شدند؟ بچه های بی سرپرست پیدا می شد؟ اگر خدا وجود داشت درد و رنجی وجود داشت؟
نمی‌توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه دهد این همه درد و رنج و جود داشته باشد.

مشتری لحظه‌ای فکر کرد اما جوابی نداد چون نمی‌خواست جر و بحث کند.
آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت به محض اینکه از مغازه بیرون آمد مردی را دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده ظاهرش کثیف و به هم ریخته بود.
مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت: میدونی چیه! به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند.
آرایشگر گفت: چرا چنین حرفی میزنی؟ من اینجا هستم. من آرایشگرم. همین الان موهای تو را کوتاه کردم.
مشتری با اعتراض گفت: نه آرایشگرها وجود ندارند چون اگر وجود داشتند هیچکس مثل مردی که بیرون است با موهای بلند و کثیفو ریش اصلاح نکرده پیدا نمی شد.
آرایشگر گفت: نه بابا! آرایشگرها وجود دارند موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمیکنند.

مشتری تاکید کرد: دقیقا نکته همین است. خدا وجود دارد. فقط مردم به او مراجعه نمیکنند و دنبالش نمی گردند.
برای همین است که این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد.!

دوشنبه 5/2/1390 - 14:36
داستان و حکایت

حکایت است که پادشاهی از وزیر خدا پرستش پرسید:
          
    بگو خداوندی که تو می پرستی چه می‌خورد، چه می‌پوشد، و چه کار می‌کند و اگر تا فردا جوابم نگویی عزل می‌ شوی!!!

    وزیر سر در گریبان به خانه رفت ...
    
    وی را غلامی بود که وقتی او را در این حال دید پرسید که او را چه شده؟

    و او حکایت بازگو کرد.

    غلام خندید و گفت: ای وزیر عزیز این سوال که جوابی آسان دارد.
    
    وزیز با تعجب گفت: یعنی تو آن میدانی؟ پس برایم بازگو ؛ اول آنکه خدا چه میخورد؟

     - غم بندگانش را، که میفرماید من شما را برای بهشت و قرب خود آفریدم. چرا دوزخ را برمیگزینید؟

     -  آفرین غلام دانا.
    
     - خدا چه می‌پوشد؟

     - رازها و گناه‌های بندگانش را

     - مرحبا ای غلام

     وزیر که ذوق زده شده بود سوال سوم را فراموش کرد و با شتاب به دربار رفت و به پادشاه بازگو کرد
    
    ولی باز در سوال سوم درماند، رخصتی گرفت و شتابان به جانب غلام باز رفت و سومین را پرسید.

     غلام گفت : برای سومین پاسخ باید کاری کنی.
    
    - چه کاری ؟

    - ردای وزارت را بر من بپوشانی، و ردای مرا بپوشی و مرا بر اسبت سوار کرده و افسار به دست به درگاه شاه ببری تا پاسخ را باز گویم.
    
    وزیر که چاره‌ای دیگر ندید قبول کرد و با آن حال به دربار حاضر شدند

    پادشاه با تعجب از این حال پرسید‌ ای وزیر ای چه حالیست تو را؟

     و غلام آنگاه پاسخ داد که ای پادشاه این همان کار خداست که وزیری را درخلعت غلام و غلامی را در خلعت وزیری حاضر نماید.

     پادشاه از درایت غلام خوشنود شد و بسیار پاداشش داد و او را وزیر دست راست خود کرد...

دوشنبه 5/2/1390 - 14:33
دانستنی های علمی

 

کلمه‌ها و اندیشه‌ها دارای امواجی نیرومند هستند که به زندگی‌مان شکل می‌دهند. ما می‌توانیم با استفاده از کلمه‌ها و اصطلاح‌های مثبت، انرژی مثبت را بین همه پخش کنیم. برای مثال ما می‌تونیم از جایگزین‌های زیر در صحبت هایمون استفاده کنیم:

به جای پدرم درآمد؛ بگوییم : خیلی راحت نبود
به جای خسته نباشید؛ بگوییم : خدا قوت
به جای دستت درد نکنه ؛ بگوییم : ممنون از محبتت، سلامت باشی
به جای ببخشید مزاحمتون شدم؛ بگوییم : از این که وقت خود را در اختیار من گذاشتید متشکرم
به جای گرفتارم؛ بگوییم : ‌در فرصت مناسب با شما خواهم بود
به جای دروغ نگو؛ بگوییم : راست می گی؟ راستی؟
به جای خدا بد نده؛ بگوییم : خدا سلامتی بده
به جای قابل نداره؛ بگوییم : هدیه برای شما
به جای شکست خورده؛ بگوییم : با تجربه
به جای فقیر هستم؛‌بگوییم : ثروت کمی دارم
به جای بد نیستم؛ بگوییم :‌ خوب هستم
به جای بدرد من نمی خورد؛ بگوییم : مناسب من نیست
به جای مشکل دارم؛ بگوییم : مسئله دارم
به جای جانم به لبم رسید؛ بگوییم : چندان هم راحت نبود
به جای فراموش نکنی؛ بگوییم : یادت باشه
به جای من مریض و غمگین نیستم؛‌ بگوییم :‌ من سالم و با نشاط هستم
به جای غم آخرت باشد؛ بگوییم : شما را در شادی ها ببینم

به جای جملاتی مانند چقدر چاق شدی؟، چقدر لاغر شدی؟، چقدر خسته به نظر می‌آیی؟، چرا موهات را این قدر کوتاه کردی؟، چرا ریشت را بلند کردی؟، چراتوهمی؟، چرا رنگت پریده؟، چرا تلفن نکردی؟، چرا حال مرا نپرسیدی؟  بگوییم: سلام به روی ماهت، چقدر خوشحال شدم تو را دیدم،  همیشه در قلب من هستی و....

دوشنبه 5/2/1390 - 14:26
موفقیت و مدیریت

انرژی مثبت بگیرید :

 

 

<< نام و یاد خداوند بخشنده و مهربان آرامش بخش قلبهاست >>

...

تفکر انسان مانند چتر نجات است هنگامی کاراست که باز باشد.

موفقیت یعنی آنچه را می خواهید به دست آورید و شادمانی یعنی از آنچه که به دست آورده اید لذت ببرید.

هیچ کس نمی تواند بدون رضایت شما در شما احساس حقارت به وجود آورد.

مردم درست به همان اندازه خوشبختند که خودشان تصمیم می گیرند.

همیشه قطعی ترین راه برای موفقیت این است که یک بار بیشتر تلاش کنید.

هر چه به فداکاری و خوشبختی خو بگیریم ، کامل تر و خوشبخت تر خواهیم شد.

وقتی عشق و مهارت توام با هم کار کنند انتظار یک شاهکار را داشته باشید.

شادی ها و لذات زندگی را به تعویق مینداز.

انجام کاری را که می توانی ، یا می اندیشی که می توانی، آغاز کن.

بهترین و زیباترین چیزها در جهان دیده نمی شوند آن ها بایستی در درون قلب احساس شوند.

شاید زندگی آن جشنی نباشد که آرزویش را داشتی ، اما حالا که به آن دعوت شدی تا می توانی زیبا برقص.

الماس حاصل فشارهای سخت است اگر در خودتان لیاقت الماس شدن می بینید از فشارهای سخت نترسید.

سعی کن در زندگی مثل زودپز باشی یعنی در اوج جوش آوردنت سوت بزنی.

همیشه بهترین راه را برای پیمودن می بینیم اما فقط راهی را می پیماییم که به آن عادت کرده ایم.

مهربانی را وقتی دیدم که کودکی می خواست آب شور دریا را با آب نبات کوچکش شیرین کند.

هیچ وقت عشق را گدایی نکن چون معمولا چیز با ارزشی رو به گدا نمی دن.

آن چه مغز انسان تصور و باور کند به آن می رسد.

شادی توانایی لذت بردن از گذر زمان است.

اعتماد به نفس نخستین راز موفقیت است.

شادی معنا و هدف زندگی ، و همه آرزو و غایت زندگی بشریت است.

راه شادی در آسمان ها نیست ، آن را در قلب ها جستجو کن.

مهربانی کوششی است که هرگز از بین نمی رود.

 اگر نمی توانی بالا بروی سیب باش تا افتادنت اندیشه ای را بالا ببرد.

همیشه دلیل شادی کسی باش نه قسمتی از شادی او و همیشه قسمتی از غم کسی باش نه دلیل غم او.

زندگی تفسیر 3 کلمه است 1: خندیدن 2: بخشیدن 3: فراموش کردن . پس  تا می توانی بخند ، ببخش و فراموش کن.
 عشق ورزیدن را از کویر بیاموز که دریا بودنش را به آفتاب بخشید.

 پیش از آن که اخم کنی کاملا مطمئن باش که هیچ چیز دیگری برای لبخند زدن وجود ندارد.
 وقتی زندگی چیز زیادی به شما نمی دهد ، دلیلش آن است که شما هم چیز زیادی از او نخواسته اید
 یک قلب پاک از تمام معابد و مساجد زیبای جهان زیباتر است
خوشبختی یه حس زیبا ، یه هدیه قشنگ از طرف خداوند است
 موفقیت یعنی انجام دادن ، عمل کردن ، عشق ورزیدن ، خلق کردن و تفکر
 دریای توفانی ناخدای لایق می سازد پس همیشه ممنون لحظات سخت زندگی باش

چرخ های سنگین و زنگ زده زندگی ، با دست های نامریی امید می چرخد
آدمی ساخته افکار خویش است ، فردا همان خواهد شد که امروز می اندیشیده است
پروردگارا ! آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آن چه را نمی توانم تغییر دهم ،  شهامتی که تغییر دهم آن چه را که می توانم و دانشی که تفاوت آن دو را بدانم
با اراده اگر دری را بکوبی گشاده می شود 
انسان با آرزوی خود پیش می رود
هر انسانی لبخندی از خداوند است ، تبریک به تو که زیباترین لبخند خداوندی خوشبختی درونی است نه بیرونی، و از این رو به آن چه هستیم بستگی دارد ، نه آنچه داریم در نگاه کسانی که پرواز را نمی فهمند ، هر چه بیشتر اوج بگیری کوچک تر خواهی شد
شجاعت همیشه فریاد زدن نیست ، گاهی صدای آرامی است که در انتهای روز می گوید فردا دوباره تلاش خواهم کرد
قطره آب اگر زنده نیست ، زندگی می دهد  و سرسبزی یادگار اوست
سنگی که طاقت ضربه های تیشه را ندارد لایق تندیس شدن نیست.در مقابل سختی ها مقاوم باش که وجودت شایسته تندیس شدن است

دوشنبه 5/2/1390 - 14:21
سخنان ماندگار
وقتی ارتباط عاشقانه ات به انتها میرسد ، فقط به سادگی بگو : همه اش تقصیر من بود .
جکسون براون

شادمانی اسطوره ایست که در جستجویش هستیم.
جبران خلیل جبران

اگر به مهمانی گرگ می روید ، سگ خود را به همراه ببرید .
گوته

آن کسی که از رنج زندگی بترسد ، از ترس در رنج خواهد بود .
چینی

وقتی نانوا نان را با دقت و وسواس می پزد و به دست مشتری میدهد ، خدا با او در کنار تنور ایستاده است
کریستیان بوبن

اگر قرار است برای چیزی زندگی خود را خرج کنیم ، بهتر آن است که آنرا خرج لطافت یک لبخند و یا نوازشی عاشقانه کنیم .
شکسپیر

استعداد در فضای آرام رشد میکند و شخصیت در جریان کامل زندگی .
گوته

دوشنبه 5/2/1390 - 14:16
داستان و حکایت

دو تا گرگ بودند كه از كوچكی با هم دوست بودند و هر شكاری كه به چنگ می آوردند با هم می خوردند و تو یك غار با هم زندگی می كردند. یك سال زمستان بدی شد و بقدری برف رو زمین نشست كه این دو گرگ گرسنه ماندند و هر چه ته مانده لاشه های شكارهای پیش مانده بود خوردند كه برف بند بیاید و پی شكار بروند اما برف بند نیامد و آنها ناچار به دشت زدند اما هر چه رفتند دهن گیره ای گیر نیاوردند، برف هم دست بردار نبود و كم كم داشت شب می شد و آنها از زور سرما و گرسنگی نه راه پیش داشتند نه راه پس.

یكی از آنها كه دیگر نمی توانست راه برود به دوستش گفت: "چاره نداریم مگه اینكه بزنیم به ده."

ـ "بزنیم به ده كه بریزن سرمون نفله مون كنن؟"

ـ "بریم به اون آغل بزرگه كه دومنه كوهه یه گوسفندی ورداریم در ریم."

ـ "معلوم میشه مخت عیب كرده. كی آغلو تو این شب برفی تنها میذاره. رفتن همون و زیر چوب و چماق له شدن همون. چنون دخلمونو میارن كه جدمون پیش چشممون بیاد."

ـ "تو اصلاً ترسویی. شكم گشنه كه نباید از این چیزا بترسه."

ـ "یادت رفته بابات چه جوری مرد؟ مثه دزد ناشی زد به كاهدون و تكه گنده هش شد گوشش"

ـ "بازم اسم بابام رو آوردی؟ تو اصلاً به مرده چكار داری؟ مگه من اسم بابای تو رو میارم كه از بس كه خر بود یه آدمیزاد مفنگی دست آموزش كرده بود برده بودش تو ده كه مرغ و خروساشو بپاد و اینقده گشنگی بهش داد تا آخرش مرد و كاه كردن تو پوستش و آبرو هر چی گرگ بود برد؟"

ـ "بابای من خر نبود از همه دوناتر بود. اگر آدمیزاد امروز روزم به من اعتماد می كرد، می رفتم باش زندگی می كردم. بده یه همچه حامی قلتشنی مثه آدمیزاد را داشته باشیم؟ حالا تو میخوای بزنی به ده، برو تا سر تو بِبُرن، بِبَرن تو ده كله گرگی بگیرن."

ـ "من دیگه دارم از حال میرم. دیگه نمی تونم پا از پا وردارم."

ـ "اه" مث اینكه راس راسكی داری نفله میشی. پس با همین زور و قدرتت میخواسی بزنی به ده؟"

ـ "آره، ‌نمی خواسم به نامردی بمیرم. می خواسم تا زنده ام مرد و مردونه زندگی كنم و طعمه خودمو از چنگ آدمیزاد بیرون بیارم."

گرگ ناتوان این را گفت و حالش بهم خورد و به زمین افتاد و دیگر نتوانست از جایش تكان بخورد. دوستش از افتادن او خوشحال شد و دور ورش چرخید و پوزه اش را لای موهای پهلوش فرو برد و چند جای تنش را گاز گرفت. رفیق زمین گیر از كار دوستش سخت تعجب كرد و جویده جویده از او پرسید:

ـ "داری چكار می كنی؟ منو چرا گاز می گیری؟"

ـ "واقعاً كه عجب بی چشم و روی هستی. پس دوستی برای كی خوبه؟ تو اگه نخوای یه فداكاری كوچكی در راه دوست عزیز خودت بكنی پس برای چی خوبی؟"

ـ "چه فداكاری ای؟"

ـ "تو كه داری میمیری. پس اقلاً بذار من بخورمت كه زنده بمونم."

ـ منو بخوری؟"

ـ "آره مگه تو چته؟"

ـ "آخه ما سالهای سال با هم دوست جون جونی بودیم."

ـ "برای همینه كه میگم باید فداكاری كنی."

ـ "آخه من و تو هر دومون گرگیم. مگه گرگ، گرگو می خوره؟"

ـ "چرا نخوره؟ اگرم تا حالا نمی خورده، من شروع می كنم تا بعدها بچه هامونم یاد بگیرن."

ـ "آخه گوشت من بو نا میده"

ـ "خدا باباتو بیامرزه؛ من دارم از نا می رم تو میگی گوشتم بو نا میده؟

ـ "حالا راس راسی میخوای منو بخوری؟"

ـ "معلومه چرا نخورم؟"

ـ "پس یه خواهشی ازت دارم."

ـ "چه خواهشی؟"

ـ "بذار بمیرم وقتی مردم هر كاری میخوای بكن."

ـ "واقعاً كه هر چی خوبی در حقت بكنن انگار نكردن. من دارم فداكاری می كنم و می خام زنده زنده بخورمت تا دوستیمو بهت نشون بدم. مگه نمی دونی اگه نخورممت لاشت میمونه رو زمین اونوخت لاشخورا می خورنت؟ گذشته از این وقتی كه مردی دیگه بو میگیری و ناخوشم می كنه."

گرگ نابكار این را گفت و زنده زنده شكم دوست خود را درید و دل و جگر او را داغ داغ بلعید ...

نتیجه گیری اخلاقی :

1. گرگها همدیگر را می درند و در هیچ زمانی به یكدیگر ترحم نمی كنند

2. به کمتر دوستی می توان اعتماد کرد، چون شناسایی رفیق و نارفیق كمی سخت است

3. گرگها که سود و زیان ندارند این هستند، پس چه برسد به بعضی از انسانها ...

4. جوانمردی پیر و جوان ندارد، حتی زن و مرد هم ندارد. بیاییم همیشه جوانمرد باشیم

دوشنبه 5/2/1390 - 14:12
موفقیت و مدیریت

 

از شكست پیروزی بسازیم
ما همیشه نگران آینده كاری هستیم كه آغاز می كنیم و ترس از شكست ها و سرزنش های احتمالی بی شمار از هر طرف ذهنمان را به خود مشغول می كند. اما نگرانی های بی اساس و گذرا، فقط كمی بازدارنده هستند. بیشتر كسانی كه امروز موفقند، در گذشته بارها و بارها طعم شكست را چشیده اند، ولی هرگز به این فكر نیفتاده اند كه دوباره شروع نكنند. آنها واقع بینانه با مشكلات رو به رو شده اند و برای رفعشان چاره اساسی اندیشیده اند.
البته این احساس « ترس از شكست » را نباید دست كم گرفت ، زیرا برای بسیاری از افراد بازدارنده است و مانع موفقیتشان می شود. افراد موفق وقتی در معرض چنین تند بادهایی از افكار قرار می گیرند خود را به سلاح مثبت اندیشی مجهز می سازند و به جای آن ترس ها و افكار منفی با خود می گویند: این هم یك تجربه دیگر ، این هم یك نتیجه غیر منتظره دیگر، در واقع به جای استفاده از كلمات: من بدشانسم، بی عرضه ام، شكست خورده ام و... « از شكست ، پیروزی بسازیم » استفاده كنید.
در این زمینه روش های زیر بسیار موثر هستند:
- افكار مثبت را در خود پرورش دهیم و با خود بگوییم : این نتیجه غیر منتظره ( به جای به كار بردن كلمه این شكست ) نوری است كه راهم را روشن می كند، اما در عمل ممكن است با یك مقاومت داخلی شكست خورده ای مواجه باشی. در این هنگام ما ناخود آگاه تمایل پیدا می كنیم كه با این مقاومت درونی در بیفتیم و با منطق و بحث به خودمان اثبات كنیم كه بهتر است مثبت بیندیشیم و به مرور زمان و تمرین مثبت اندیشی ، ندای درونی ما به ما خواهد پیوست.
- به شكست ها مانند تابلوهای علایم رانندگی نگاه كنیم، كه به ما می گویند بقیه مسیر برای رسیدن موفقیت آمیز به هدف مورد نظر را چگونه ارزیابی كنیم.
- محدودیت ها، خطاها و اشتباهات خود را بپذیرید و از آنها به سود آینده خود بهره ببرید. خواهید دید كه تمرین ، بیش از هر چیز دیگری موجب كاهش خطا و اشتباهات شما می شود و همچنین بدون آن كه از اشتباه بترسید، دل به دریا بزنید و كارهایی را كه تا به حال از آن فرار می كردید، انجام دهید.
- شانس خود را محكوم نكنید، هر یك از موانع را مورد بررسی قرار دهید و اشكالات را پیدا كنید. از یاد نبرید كه با مقصر دانستن اقبال خود، به هیچ یك از هدف هایتان نمی رسید.
- شهامت آن را داشته باشید كه منتقد سازنده خودتان باشید.
- پشتكار را با آزمایش تركیب كنید و به هدف خود وفادار بمانید و به خاطر داشته باشید كه :
هر وضعیتی مانند سكه یك روی خود دارد، آن روی خوب را پیدا كنید، جنبه های مثبت را ببینید و نومیدی را از خود دور كنید.
دوشنبه 5/2/1390 - 14:7
موفقیت و مدیریت

 

 هشت روش برای تقویت اعتماد به نفس

هر چقدر اعتماد به نفس شما بیشتر باشد، زندگی بهتری خواهید داشت .
برای تقویت نیروی اعتماد به نفس ، هشت روش زیر بسیار موثر هستند : 
1- خودتان را همانطور كه هستید ، قبول كنید. خیلی ها از ظاهر خود راضی نیستند ، اما هیچ كس بی عیب نیست . به خصوصیات درونی خود بیشتر توجه كنید ، زیرا مهم تر از خصوصیات ظاهری شما هستند. 
2- خود را از درون بسازید و به ظاهر خود كمتر توجه كنید. لباس كمتر بخرید و كتاب بیشتر.
3- خود را شاد كنید. كارهایی انجام دهید كه از آنها لذت می برید. این كارها حتما نباید به حرفه تان ربط داشته باشند و یا از آن پول در بیاورید ، بلكه برای دیگران كاری انجام دهید. دیگران را خوشحال كنید تا خودتان نیز شاد شوید. شاد كردن اطرافیان باعث رضایت درونی شما می گردد.
4- نسبت به خود نظر مثبت داشته باشید. روی كارهایی كه توانایی انجامشان را دارید ، تمركز كنید ، نه آنچه كه قدرت انجامش را ندارید.
5- زندگی یعنی زندگی كردن. اگر كیكی می پزید ، نیازی نیست نگران تزئین روی آن باشید. شاد باشید و همیشه بخندید.
6- از ریسك كردن نترسید. شجاع باشید و جسورانه قدم بردارید. ریسك كردن یعنی رشد كردن.
7- از دیگران بیاموزید. به افراد موفق نگاه كنید و الگوبرداری نمایید.
8- شما در دنیا منحصر به فرد هستید ، این بزرگترین شانس شماست . یكی بودن خود را جشن بگیرید.
دوشنبه 5/2/1390 - 13:59
موفقیت و مدیریت

خود باوری مشكلات را حل می كند
وقتی مشكلات در زندگی زیاد می شوند ، برای غلبه بر آنها صرفا نیاز به استعداد خاصی نیست ، بلكه باید خود را باور بدارید.
 راههای زیادی برای رسیدن به خود باوری وجود دارد.
پنج روش برای این كار به شما پیشنهاد می شود:
 1- با خود مهربان باشید : چرا كه نه ؟ بهتر است باور كنید كه ویژگی های مثبت و دوست داشتنی دارید . در غیر این صورت هرگز احساس خوبی نخواهید داشت . از همین حالا تصمیم بگیرید كه اهمیت بیشتری به خود بدهید. شما مستحق مهربانی ، علاقه و احترام بیشتری هستید. البته به خود مغرور نشوید و حقیقت را قبول كنید. شما به این جهان آمده و از آن می روید. در این میان سعی كنید با خود راحت و صادق باشید . این زندگی شماست و در پایان ، خود از آنچه كرده اید جواب می گیرید. بنابراین باید روی خود حساب كنید. به خود علاقه داشته باشید و با اعتماد به نفس ، رفتار درستی پیشه كنید.
2- تفكر خود را تغییر دهید : عقاید ، نظریات و افكار چه كسی را مد نظر قرار می دهید ؟ اگر آنها متعلق به فرد دیگری بوده یا ارزشمند نیستند ، بهتر است كنار گذاشته شوند. حالا وقت آن رسیده كه خودتان تصمیم بگیرید و افكار بی ارزش را دور بریزید . این جمله را بنویسید : آنچه را از دیگران یاد گرفته ام ، بررسی می كنم. بعد نسبت به هر آنچه كه احساس خوبی نداشتید ، تجدید نظر كنید ؛ مواردی مانند حسادت و عدم صداقت . تصمیم بگیرید چنین رفتارهایی را متوقف كنید و نسبت به آنها بی تفاوت باشید و دیگر آنها را جدی نگیرید ، فقط به حقایق فكر كنید. فقط شما هستید كه باعث می شوید دید دیگران نسبت به شما تغییر كند. بنابراین به آنچه دوست دارید باشید ، فكر كنید تا در افكار خود زندگی كنید.
3- دلایلی برای دوست داشتن خود : دلایل خود را مرور كنید و ببینید كه هستید . همان چیزی باشید كه می خواهید و در دیگران می جویید . این كار مستلزم دست فكر كردن و درست عمل كردن است. فهرستی از دلایلی كه برای علاقه به خود دارید ، تهیه كنید و در آن به رفتارهای خاص خود اشاره كنید. به آینده و آنچه می خواهید بكنید ، فكر كنید.
4- خوشحال باشید : آخرین باری كه از ته دل خندیدید ، كی بود ؟ وقتی را به خود اختصاص دهید و از امكانات موجود برای خوشحال بودن استفاده كنید. غذای مورد علاقه خود را بخورید . به مكانهایی كه دوست دارید بروید. اگرخودتان با خود خوب رفتار نكنید، از دیگران چه انتظاری دارید ؟
5- مراقب خود باشید : چه كسی بهتر از شما می تواند مواظبتان باشد ؟ به خودتان برسید و از نظر تغذیه جسمی و روحی از خود مراقبت كنید. آنچه برایتان خود و لازم است ، انجام دهید تا همواره سالم و شاداب باشید.
دوشنبه 5/2/1390 - 13:56
دانستنی های علمی

 

آیا می دانستید که گاهی به هم می رسیم و می گوییم 120 سال زنده باشی یعنی چه و از کجا آمده؟ برای چه نمی گوییم 150 یا 100 سال یا ...

 در ایران قدیم، سال کبیسه را به این صورت محاسبه می کردند که به جای اینکه هر 4 سال یک روز اضافه کنند و آن سال را سال کبیسه بنامند هر سال را بصورت 365 روز محاسبه می کردند و پس از 120 سال 365 روزه یک ماه به آن سال اضافه می کردند. یعنی 30 روز کبیسه در یک ماه جمع می شد و پس از 120 سال یکجا اشتفاده می شد!!!

(حتما می دانید که تقویم فعلی که بنام تقویم جلالی نامیده می‌شوند حاصل زحمات خیام و سایر دانشمندان قرن پنجم هجری است) هر 120 سال یک ماه را جشن می گرفتند و کل ایران این جشن برپا بود و برای این که بعضی ها ممکن بود یک بار این جشن را ببینند و عمرشان جواب نمی داد تا این جشن ها را دوباره ببینند (و بعضی ها هم این جشن را نمی دیدند) به همین دلیل دیدن این جشن را به عنوان بزرگترین آرزو برای یکدیگر خواستار بودند و هر کسی برای طرف مقابل آرزو می کرد تا آنقدر زنده باشی که این جشن باشکوه را ببینی و این به صورت یک تعارف و سنتی بی نهایت زیبا درآمد که وقتی به هم می رسیدند بگویند 120 سال زنده باشی.

دوشنبه 5/2/1390 - 10:13
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته