• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 4142
تعداد نظرات : 10
زمان آخرین مطلب : 1255روز قبل
اهل بیت

محرم فرا رسیده و دلهای مسلمانان عزادار شده، گوشه و کنار خیابان ها هیات امام حسین برپاست، مردم سیاه بر تن کردند و در تلاش برای برپایی هرچه بهتر مراسم های عزاداری اند. دنبال این مهر و علاقه را که بگیری، این دل آشوبه و غم که با رسیدن این روز و شب ها به جانت می افتد، به روزهای کودکی خود می رسی، زنجیر کوچک و سبکی که در دست داشتی و عشق بزرگی که به حسین، در دل کوچک خود. علم های بزرگ را به خاطر می آوری که از زیر شال و پارچه های سبز رنگ آن ها عبور می کردی، نوای نوحه ای قدیمی که هنوز هم چند خطی از آن را خاطرت هست و بوی نذری در کوچه پس کوچه های خانه پدری. اما هر شهر داستان خودش را دارد و تو شاید تنها روش و باور خود را دیده و قبول داشته باشی اما، در هر شهری از ایران عزیزیمان، مردم به روش خود عزاداری می کنند، به آیین و روش هایی که قدمتی چند صد تا هزار سال دارد. از دور و بدون دانش که ببینی شاید برایت عجیب باشد، اما اگر داستانش را بدانی مطمئنا چشمانت از اشک پر می شود و سینه ات داغ از آتش جان سوز شهادت امام حسین. شهرها زیاد هستند و آیین ها همگی پربار و باشکوه، به همین خاطر در دو مطلب آن ها را عنوان کرده ایم، یکی نوشته پیش رو است و دیگری در اینجا. پس با ما همراه باش، بدون قضاوت، تنها دلت را همراه خودت بیاور تا شهر به شهر، چهره ایرانِ غرق سوگ در عزایِ حسین را نشانت دهیم ...

 

 

 

 

 

مراسمی بزرگ و با شکوه، با نخلی چوبی و عظیم، به نشانه تشییع پیکر مطهر امام حسین(ع) ، مراسمی که آن امام بزرگوار در آن روز نداشت. اما یان روزها، در بعد از ظهر عاشورا، سیل عظیمی از مردم عزادار یزد و شهر های اطراف، دریایی از دل های سوخته، نخلی عظیم را با روضه و گریه بسیار بر دوش می کشند. نخل برداری یا نخل گردانی که در شهرهای کویری ایران تنجام می شود شامل نخل هایی گاهی بزرگ هستند، مثل نخل بزرگ میدان امیرچخماق یزد و یا کوچک همانند نخل های روستا و شهرهای اطراف. اما نکته ای که در تمام آن ها مشترک است، باوری است که مردم به این آیین دارند. نخل گردانی که هرساله در دهه اول و خصوصا روز عاشورا برگزار می شود، با سینه زنی،‌ روضه خوانی و پخش نذری همراه است. نخل، که نشانی از پیکر سیدالشهدا است و در زیر آن چوب هایی افقی برای حمل قرار داده شده، در صبح هشتم محرم و طی مراسمی خاص، توسط خدام حسینه ها، با پارچه ای سیاه رنگ پوشیده می شود. علاوه بر پارچه سیاه رنگی که نماد پارچه سیاه روی پیکر است و کل سازه را پوشانده، تزئینات دیگری هم بر روی نخل قرار می گیرد که هریک نشان و نمادی از حادثه و یا شخصی در واقعه کربلا هستند. سرو نخل نمادی از قد و قامت رشید حضرت علی اکبر (ع) است که بر خاک افتاد. آیینه نشانی از نورِ وجود مبارکِ امام حسین است که چشم حاجتمندان بسیاری امیدوار به آن است. خنجر، نیزه و شمشیر نشانی از تیر و نیزه هایی هستند که بر بدن پاک امام حسین وارد شدند. پارچه های زینتی و ابریشمی، نمادی از حجله حضرت قاسم، شهید جوان کربلاست و زنگ ها نمادی از زنگ های کاوان امام حسین اند. تمامی این ها را عزاداران بر دوش می کشند تا شاید دل سوخته آن ها از این واقعه آرام گیرد. تا در جواب عاشورا و شهادت امام حسین، خون های پاک ریخته شده، دل سوخته خانم زینب، پای زخم شده کودکان، در جواب مظلومیت کاروان حسین و غمی که برای هزاره هاست آتش به دل مسلمانان انداخته، کاری کرده باشند. این جماعت نخل را بر دوش می کشد به نشانِ زخمی که هر روز در دل آنهاست و در محرم سر باز می کند. گفتنی است که نخل برداری، به عنوان یکی از فرهنگ های ملی، در فهرست آثار معنوی سازمان میراث فرهنگی به ثبت رسیده. 

 

 

 

 

 

 

 

تبریز و تعطیلی هفت روزه بازار

هرساله با رسیدن هفتم محرم ماه، حجره های بازار تبریز تا یک هفته بسته می شوند تا هیاتِ محلات، در کوچه های آن مشغول عزاداری شوند. البته درب حجره هایی که بر سر راه عزاداران قرار دارند باز هستند تا با با چای، خرما، نان، پنیر و شربت از سینه زنان پذیرایی کنند. این رسم باعث شده تا بازار تبریز به یکی از پرشور ترین مکان های عزادارایِ شهر تبدیل شود. این مراسم هرساله با نظمی بی نظیر برگزار می شود. هر محله سه هیات دارد، دسته های عرب، عجم و زنجیززن که به ترتیب وارد بازارچه و تیمچه ها می شوند. ابتدا دسته ای که مردانش لباس هایی سر تا پا مشکی به سبک عرب ها بر تن کرده اند وارد بازار شده و با ریتم و سبکی خاص، دو دست را بر سینه خود می کوبند. سپس دسته عجم ها که کت و شلوار مشکی بر تن کرده اند می آیند و با یک دست سینه می زنند. در پایان هم زنجیرزنان به مراسم، در بازار مظفریه که بازار فرش فروش هاست، پایان می دهند تا دسته ها به هیات محله ها باز گردند. 

 

 

 

 

آیین پولکه گردانی در عجب شیر

آیین پولکه گردانی، یکی از مراسم های باشکوهی است که قدمت آن به دوران صفویه بر می گردد. هم باشکوه است و هم غمگین، شعله های آتش در آسمان و تاریکی شب می چرخند، صدای طبل، دهل و عزادارانی که نام حسین را فریاد می زنند، همه یاد آور به آتش کشیده شدن خیمه های به جا مانده از کاروان امام حسین است. این را که بدانی شعله های آتش دلت را می سوزانند. شب عاشورا که می رسد، مردمان روستای شیشوانِ عجب شیر، در میدان اصلی شهر، پوکله را که توری از پارچه است به نفت آغشته می کنند. عده ای هم که مشعل های بزرگ و کوچک به دست دارند، از دور و از میان محله ها، خودشان را به میان جمعیتی می رسانند که سینه می زنند. همه می دانند که نور و آتشی که تا چند دقیقه دیگر میان زمین و آتش می چرخد، روزگاری خیمه ها و دامنِ زنان و کودکان را در صحرا عاشورا گرفته بوده، سینه می زنند و با نزدیک تر شدن مشعل ها، قلبشان بیشتر به درد می آید. پولکه گردانی یکی از آیین های باشکوه عاشورایی است که در شمال غرب کشور و به خصوص در روستای شیشوان اجرا می شود و به عنوان یکی دیگر از آیین های عاشوراییِ آذربایجان شرقی به ثبت ملی رسیده. 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

آیین سنتی تاسوعای حسینی در روستای اراضی مبارکه

ظهر تاسوعا که می رسد، مردمان دو روستا " اراضی " و " باغملک " در اراضی مبارکهِ اصفهان به روستای یکدیگر مهمان می شوند. درواقع در روز تاسوعا، اهالی روستای باغملک به روستای اراضی می روند، و در روز بعد، جایشان را عوض می کنند. در این میان هم افرادی که میزبان هستند، غذاهایی را تدارک دیده و تزئین می کنند، در سینی گذاشته و بعد از نماز ظهر، برای پذیرایی به حسینه ها می آورند. این آیین که قدمتی 300 ساله در بین این دو روستا دارد، که درواقع برای پذیرایی از عزاداران حسینی است، آن هم با غذاهای نذری اهالی روستای مجاور، آن ها میزبان و مهمان مراسم یکدیگر می شوند، در حق هم دعا کرده و درنهایت ثواب عزاداریشان بین آن ها تقسیم می شود. 

 

 

 

 

آیین سنتی دسته چوب در گلستان

درست همزمان با واقعه عاشورا، هنگامی که خبر قیام امام حسین به مردم استرآباد گرگان رسید، آن ها با ادوات جنگی آن زمان که چوب، نیزه و صلاح سرد بود سوار بر اسب، برای کمک به اما حسین راهی کربلا شدند، اما در میانه راه و نزدیکی قم، خبر شهادت امام در کربلا را شنیدند، مردمانی که برای یاری امام خود به دیاری دیگر می رفتند، سیاه پوش شدند و تمام راه را تا شهر خود، برای امام و یارانش عزاداری کردند. دسته چوبی ها هم که این روزها، در شب دوازدهم محرم، که شب سوم شهادت امام حسین(ع) است از بعضی محلات قدیم گرگان مانند سبزه مشهد، سر پیر، دباغان و میخچه گران دسته چوبی عازم محلات دیگر می شوند، نمادی از همان واقعه است. در این مراسم که قدمتی به بلندای عاشورا دارد، در هر محله چندین مشعل روشن می شود و نوای مدد یا علی عزاداران را دور هم جمع می کند تا با چوب و یا نی ای به طول یک متر که در دست گرفته در مسیرهایی خاص نوحه خوانده و سینه زنی کنند. شاه بیت مراسم آنان نیز " ما غلامان علی/ چوُ به دوران مِزَنیم/ تیر بر فرق یزید نامسلمان مِزَنیم " است. 

 

 

 

 

 

 

 

 

عزاداری باشکوه بوشهری ها

عزاداری برای سیدالشهدا و یارانش در بوشهر را شاید بتوان متفاوت ترین نوع آن در ایران دانست. عاشورا در بوشهر همراه با نوحه های جان سوز، نوای سنج و دمام است، نوای غم انگیزی که با کوب آن، قلب عزاداران به در می آید و با هر بیت از نوحه، سوز دلشان بیشتر. سینه زنی آنان نیز دیدنی است، نظمی که برای احترام در عزاداری خود رعایت می کنند بدین صورت است که، سینه زنان 5 تا 20 حلقه به دور نوحه خوان تشکیل داده و به صورت دایره وار و هماهنگ با نوای نوحه می چرخند. هر نفر با دست چپ، کمرِ فرد کناری را گرفته و با دست راست خود سینه میزند، شالی هم که بر کمر خود بسته اند به معنای همکاری و کمر همتی است که برای برگزاری هرچه بهتر عزای حسین بسته اند. از دور که دسته را نگاه می کنی، شکوه و عظمت این نوع از سینه زنی را، در یکی شدن افراد با هم میابی، یکی شدن دل های عزاداری که در کنار هم، نام حسین را فریاد می زنند تا صدایشان باهم به عرش برسد. به پایان مراسم که نزدیک می شوند، همان زمانی که سینه زنی اوج گرفته، نوحه خوان پس از یک مکث کوتاه با صدای رسا می‌گوید " واحد " و گروه سینه‌زن یک صدا جواب می‌دهند " الله واحد " و نوحه‌خوان، نوحهِ واحد را مطابق و مناسب با روز عزا می‌خواند. غذاهای نذری اینجا محلی است و باعث شده تا طعم نذری امام حسین برای مسافران متفاوت باشد و تا همیشه در خاطرشان بماند. برای صبحانه، نان و‌اش بوشهری با سبزی و گوشت پخته و بین عزاداران پخش می‌شود. ناهار و شام هم بیشتر شكر پلو و قیمه بوشهری با گوشت و نخود له شده است. 

 

 

 

 

 

 

آیین خیمه کوبی در نوش آبادِ کاشان

در روز هشتم محرم در نوش آباد کاشان، کودکان و بزرگسالان، خیمه های نذری را به زمینی که برای اجرای این آیین تعیین شده می آورند. هزاران نفر کودک، پیر و جوان، با لباس های شبیه خوانی، در نقش دو لشکر اشقیا و انبیا، دور هم جمع می شوند و حادثه عاشورا را بازسازی می کنند، عزاداری می کنند تا در میانه این میدان و این شور، شاید گوشه ای از غم و اندوه آن محشر را درک کنند. می گویند این مراسم بیش از یک قرن است که در روز هشتنم محرم اجرا می شود و در  واقع مقدمه ای برای مراسم دیگری است که در روز یازدهم محرم، برای بازسازی جمع شدن خیمه انبیا و حرکت لشکر اسیران از کربلا به سمت شام اجرا می شود. البته مشابه این آیین را به جز در کاشان، در دیگر مناطق ایران هم می توان یافت. 

 

 

 

 

 

آیین سنتی گِل مالی روز عاشورا در لرستان

قدمت آیین گِل مالیِ لرستان که به عنوان میراثی ملی کشور هم به ثبت رسیده و گاهی بدون دانستن ریشه آن مورد بی مهری قرار می گرفته، به پیش از اسلام بر می گردد. از قدیم مردم، در سوگ قهرمانان، جوانان و پهلوانان خود، گِل بر سر و روی خود می مالیدند. پس از اسلام و حادثه عاشورا اما، این نوع از عزاداری برای سید الشهدا انجام گرفت. از روز قبل تدارکات این مراسم برای روز عاشورا انجام می گیرد. خاکِ تمیز و الک شده، به همراه خاکِ متبرک کربلا، در حوضچه هایی که با گِل ساخته شده ریخته می شود و با گلاب های نذری مردم و آب مخلوط. در نزدیکی آن هم آتشی کوچکی با هیزم فراهم می شود برای خشک شدن افراد. نیمه شب که می رسد، عزادارانی که نذر دارند، به خیابان ها می آیند و به نزدیک ترین هیاتی که تدارک آیین گِل مالی را دیده است می روند. زیر لب ذکر می گویند و گِل را بر سر و صورت، دو کتف و یا تمام لباس های خود می زنند و اصطلاحا به گل می افتند. آفتاب در می آید، آن ها نیز در دسته های چند نفره در کوچه و خیابان نوحه می خوانند و سینه می زنند. مردم نیز با صدای آن ها بیدار می شوند و آماده برای این روز. شکوه این مراسم وقتی بهتر درک می شود که در محل تجمعات دسته ها، گروه بزرگی از مردم را می بینید که به گِل افتاده اند، سینه می زنند و خاک از لباس آن ها، دستان و چهره عزادارشان بلند می شود. در نگاهشان غم بزرگیست، نوحه هایشان سوزی جان سوز دارد و در دلشان باوری عمیق به زنده نگه داشتن این آیین عاشورایی، برای ادای احترام به سیدالشهدا 

 

 

 

 

 

 

 

 

آیین سنتی چهل منبران در روز تاسوعا در لرستان

آیین سنتی چهل منبران، را به یاد خانم حضرت زینب (س) که گفته شده از کربلا تا شام با پای پیاده، چهل منزل را پشت سر گذاشته اند برگزار می کنند. چهل خانه، چهل منبر که در روز عاشورا روضه می خوانند از غربت امام حسین و خانم زینب، میزبان عزادارانی می شود که با پای پیاده، برای سوگواری و برآورده شدن حاجتشان، با چهل روضه اشک ریخته و شمع روشن می کنند. در این مراسم که بیشتر هم توسط زنان برگزار می شود، عزاداران بعد از زیارت یکی از امامزاده های شهر، به پیش چهل خانه ای که روضه سید الشهدا در آنها برپاست و در جلوی درب خانه خود منبر گذاشته اند می روند. عزاداران چهل شمعی که همراه خود دارند را در هر منبر روشن کرده و حاجت خود را می خواهند و برای برآورده شدن آن، در نهایت بعد باز به همان امام زاده ای بازمی گردند که در ابتدا زیارت کرده بودند. این مراسم را گرچه بسیاری به نام آیین سنتی چهل منبران که در روز تاسوعا و در خرم آباد برگزار می شود می شناسند، اما این رسم،‌ از شمال تا جنوب ایران، در مناطقی مثل گلستان، اصفهان و ... نیز به جا آورده می شود و به عنوان آیینی عاشورایی به ثبت آثار ملی کشور نیز درآمده. 

 

 

 

آیین مشعل گردانی در دولت‌آبادِ شهرری در عاشورا

در روز اولین از محرم، مردمان دولت آباد شهر ری، مشعل های چوبی بر روی علم قرار می دهند تا عزاداران آن ها را بر دوش گذاشته و در خیابان ها برچرخانند. صدای یا حسین نیز قوتشان می شوند و ایمن آن ها از این آتش سوزانندهو به خیابان می روند تا رسیدن محرم را اعلام کنند. روز هشتم محرم نیز به همین صورت می گذرد زیرا لشکر امام حسین وارد کربلا شده و روز عاشورا نزدیک است. بعضی از هیات ها هم در شامِ غریبان و در این شب، به یاد شهدا و غریبی زنان و کودکان، نور بر دوش می گیرند. شعله های آتش در آسمان می چرخند و عزادارانی که چشمان پر اشک خودشان را به آن ها دوخته اند، برای غربت امام حسین و همراهانش اشک می ریزند. آیین مشعل گردانی که اعراب بیشتر آن را اجرا می کنند و قدمتی در حدود 500 سال دارد، علاوه بر شهر ری، در قم، اردکان و یزد نیز برگزار می شود. البته در در هر کجا، در یکی از تاریخ های گفته شده و گاهی هم در تمامی روزها. 

 

 

 

 

 

 

 

آیین سنتی بیل زنی خوسفِ بیرجند در روز عاشورا

می گویند سه روز پس از واقعه عاشورا، طایفه بنی اسد به صحرای کربلا رسیدند و پیکر پاک شهیدان را دفن کردند، در روستای خوسف بیرجند و در جنوب خراسان هم برای سیصد سال است که مردم، برای ادای احترام به شهیدان کربلا و افرادی که پیکر آن ها را دفن کردند، در دسته های پانزده نفری و در حالی که بیل در دست دارند، دایره وار ایستاده، به هوا پریده و بیل هایشان را به هم می کوبند، ذکر یا حسین گفته و عزاداری می کنند. افراد دیگر هم نخلی بزرگی به عنوان نمادی از تشییع پیکر مطهر امام حسین (ع) و گهواره ای کوچک را به نشانه ی تشییع پیکرِ پاک طفل شیرخوار آن حضرت حمل کرده و روضه خوانی می کنند. اهالی اعتقاد دارند که بیل های مراسم بیل زنی عصر عاشورا، متبرک هستن و باعث حلالیت و برکت محصولات کشاورزیشان می شوند. 

 

 

 

 

بزرگترین دسته عزاداری جهان در زنجان

شهر زنجان هرساله در روز هشتم محرم، بزرگ ترین دسته عزاداران حسینی را که شامل هزاران نفر از این شهر و شهر های اطراف استان آذربایجان است، به یاد سقای دشت کربلا، از حسینیه اعظم به سوی امامزاده ابراهیم شهر راهی می کند. جمعیت زیر لب نوحه های "  عباس، عباس، عباس/ شاه شهدا عباس " و " جماعت یادگار حیدرم من/ عزیزه مصطفیه یاورم من دبیر دفتر من/ وزیر لشکرم من "  را یک صدا می خوانند. مردم از شهرهای اطراف نذورات خود را به اینجا می آورند ، تعداد گوسفندانی که در این روز و در این شهر نذر می شوند باعث شده تا بعد از منا، حسینیه زنجان را دومین قربانگاه مسلمانان جهان بدانند. اما گذشته از تمامی این ها، نحوه عزاداری این دسته هاست که باعث شده تا تصاویر آن ها هر ساله از تلویزیون پخش شود. مردم اینجا نه علم کشی می کنند نه زنجیرزنی، صدای طبل و دهل هم شنیده نمی شود، اینجا تنها نوا، صدای نوحه جانسوز عزاداران است. 

 


 

 

 

 

 

می گویند بعد از واقعه خونین عاشورا، زنان قبیله بنی اسد، برای دفن کشته شدگان کربلا به کمک آمدند و امروز پس از گذشت قرن ها، زنان آستان اشرفیه در حالی که حجاب کامل دارند و صورت خودشان را پوشانده اند، در روز یازدهم محرم، برای عزاداری به خیابان ها و امامزاده می آیند. سینه می زنند، اشک می ریزند، گاهی بیل به همراه خودشان دارند به یاد زنانی که شهدا را دفن کردند، یا ساقه برنجی که به نشانه عزا بر سر و صورتشان می زنند. این مراسم یازدهم محرم آغاز می شود و تا هفت روز بعد از واقعه کربلا حتی ادامه دارد. درست همان روزهایی که هیات ها خالی می شوند و عزاداری های پر شور پایان می یابد، بعد از مردان و دسته های بزرگ، حالا نوبت زنان است که عزاداری امام حسین را ادامه دهند. البته این مراسم به جز در آستان اشرفیه در شهرهای دیگر ایران نیز انجام می 

شود. 

 

 

 

 

 

 

آیین سنتی علم بندان در ماسوله

روز ششم محرم که برسد، در شهر تاریخی ماسوله، ریش سفیدان هیات های چهار محله ماسوله، علم های محله ها را با پارچه های سبز رنگ و متبرک و همین طور نمادهایی عاشورای می پوشانند، به نوبت جمع آوری کرده و بە بقعه عون ابن علی (ع) در روستا می برند. دسته ها هم با سینه زنی، روضه و نوحه خوانی بە نوبت و اولویت در آنجا جمع شده، عزاداری می کنند و در آخر، علم خود را دریافت کرده و به محله خود باز گردانند. 

 

 

 

 

 

 

آیین سنتی شمع گردانی عصر عاشورا در اردبیل

آیین سنتی شمع گردانی، مراسمی هزارساله است که در عصر عاشورا نه تنها در اردبیل، بلکه در بسیاری از شهرها و روستاهای نزدیک هم برپاست. عزاداران و کسانی که نذرشان سوگواری برای امام حسین است و بردن آوازه عشق این امام از محله و مسجدی به محله و مسجد دیگر، شمع های روشن شده را از یک مسجد به مسجدی دیگر می برند، تا چهل و یک مسجد و یا خانه را که روضه سید الشهدا در آن برپاست پشت سر بگذارند، تا شاید آبرویی جمع کنند از این مجلسِ عزاداری و بتوانند جاجت خودشان را در این روز از خداوند بخواهند. در این میان هم افرادی که نذر غذا و یا شربت داشته اند، با دیدن افرادی که شمع های حاجت را با دلی شکسته حمل می کنند، پیش ما آیند و معمولا نذری خودشان را به شمع گردان ها هدیه می دهند. 

 

 

 

شنبه 24/7/1395 - 15:10
شهدا و دفاع مقدس

عملیات ثامن الائمه یکی از عملیات‌های مهم در طی جنگ ایران و عراق است که با رمز نصر من الله و فتح قریب در محور آبادان - شرق کارون به صورت گسترده در تاریخ ۵ مهر ۱۳۶۰ به فرماندهی نیروی زمینی ارتش و لشکر 77 خراسان انجام شد و منجر به شکسته شدن حصر آبادان و بازپس گیری بیش از ۱۵۰ کیلومتر مربع از خاک ایران شد.

پس از برکناری بنی صدر  از فرماندهی کل قوا، امکان همکاری مشترک سپاه و ارتش میسر شد. با صدور فرمان تاریخی حضرت امام مبنی بر اینکه حصر آبادان باید شکسته شود نیروی زمینی ارتش با طراح این عملیات و محول کردن آن به لشکر 77 سرانجام در ساعت یک بامداد ۵/۷/۱۳۶۰ با نام عملیات ثامن الائمه (ع) و با رمز «نصر من الله و فتح القریب» در سه محور دارخوین، فیاضیه و جاده آبادان - ماهشهر به اجرا درآمد.

 

 

 

 

 

 

 

در این عملیات چند گردان از سپاه، لشکر 77خراسان و تیپ 37 زرهی شیراز از ارتش و یک گردان از ژاندارمری به مصاف حدود ۳۰ گردان دشمن رفتند که تا ساعت ۱۴ ضمن شکستن محاصره آبادان، دو جاده مهم آبادان - اهواز و آبادان - ماهشهر را آزاد کردند.محوریت ا اصلی عملیات با لشکر 77 خراسان بوده و پس از آن با نام لشکر77پیروز ثامن الائمه شناخته میشود.

دوشنبه 5/7/1395 - 10:10
تاریخ

مدینه اولین باری است كه میهمانانی چنین غریبه را به خود می‌بیند. كاروانی متشكل از شصت میهمان ناآشنا كه لباس‌های بلند مشكی پوشیده‌اند، به گردنشان صلیب آویخته‌اند، كلاه‌های جواهرنشان بر سر گذاشته‌اند، زنجیرهای طلا به كمر بسته‌اند و انواع و اقسام طلا و جواهرات را بر لباس‌های خود نصب كرده‌اند.
 
 وقتی این شصت نفر برای دیدار با پیامبر، وارد مسجد می‌شوند، همه با حیرت و تعجب به آنها نگاه می‌كنند. اما پیامبر بی‌اعتنا از كنار آنان می‌گذرد و از مسجد بیرون می‌رود هم هیأت میهمانان و هم مسلمانان، از این رفتار پیامبر، غرق در تعجب و شگفتی می‌شوند. مسلمانان تا كنون ندیده‌اند كه پیامبر مهربانشان به میهمانان بی‌توجهی كند به همین دلیل، وقتی سرپرست هیأت مسیحی علت بی‌اعتنایی پیامبر را سؤال می‌كند، هیچ كدام از مسلمانان پاسخی برای گفتن پیدا نمی‌كنند.
 وقتی این شصت نفر برای دیدار با پیامبر، وارد مسجد می‌شوند، همه با حیرت و تعجب به آنها نگاه می‌كنند. اما پیامبر بی‌اعتنا از كنار آنان می‌گذرد و از مسجد بیرون می‌رود هم هیأت میهمانان و هم مسلمانان، از این رفتار پیامبر، غرق در تعجب و شگفتی می‌شوند. مسلمانان تا كنون ندیده‌اند كه پیامبر مهربانشان به میهمانان بی‌توجهی كند به همین دلیل، وقتی سرپرست هیأت مسیحی علت بی‌اعتنایی پیامبر را سؤال می‌كند، هیچ كدام از مسلمانان پاسخی برای گفتن پیدا نمی‌كنند.
 تنها راهی كه به نظر می‌رسد، این است كه علت این رفتار پیامبر را از حضرت علی بپرسند، چرا كه او نزدیك‌ترین فرد به پیامبر و آگاه‌ترین، نسبت به دین و سیره و سنت اوست. مشكل، مثل همیشه به دست علی حل می‌شود. پاسخ او این است كه:
 
«پیامبر با تجملات و تشریفات، میانه‌ای ندارند؛ اگر می‌خواهید مورد توجه و استقبال پیامبر قرار بگیرید، باید این طلاجات و جواهرات و تجملات را فروبگذارید و با هیأتی ساده، به حضور ایشان برسید. »
این رفتار پیامبر، هیأت میهمان را به یاد پیامبرشان، حضرت مسیحی می‌اندازد كه خود با نهایت سادگی می‌زیست و پیروانش را نیز به رعایت سادگی سفارش می‌كرد.
آنان از این كه می‌بینند، در رفتار و كردار، این همه از پیامبرشان فاصله گرفته‌اند، احساس شرمساری می‌كنند. میهمانان مسیحی وقتی جواهرات و تجملات خود را كنار می‌گذارند و با هیأتی ساده وارد مسجد می‌شوند، پیامبر از جای برمی‌خیزد و به گرمی از آنان استقبال می‌كند. شصت دانشمند مسیحی، دور تا دور پیامبر می‌نشینند و پیامبر به یكایك آنها خوشامد می‌گوید، در میان این شصت نفر، كه همه از پیران و بزرگان مسیحی نجران هستند،‌ «ابوحارثه» اسقف بزرگ نجران و «شرحبیل» نیز به چشم می‌خورند. پیداست كه سرپرستی هیأت را ابوحارثه اسقف بزرگ نجران، بر عهده دارد. او نگاهی به شرحبیل و دیگر همراهان خود می‌اندازد و با پیامبر شروع به سخن گفتن می‌كند: «چندی پیش نامه‌ای از شما به دست ما رسید، آمدیم تا از نزدیك، حرف‌های شما را بشنویم. »
 
پیامبر می‌فرماید: 
»آنچه من از شما خواسته‌ام، پذیرش اسلام و پرستش خدای یگانه است«
و برای معرفی اسلام، آیاتی از قرآن را برایشان می‌خواند.
اسقف اعظم پاسخ می‌دهد: «اگر منظور از پذیرش اسلام، ایمان به خداست، ما قبلاً به خدا ایمان آورده‌ایم و به احكام او عمل می‌كنیم«.
پیامبر می‌فرماید:
«پذیرش اسلام، علایمی دارد كه با آنچه شما معتقدید و انجام می‌دهید، سازگاری ندارد. شما برای خدا فرزند قائلید و مسیح را خدا می‌دانید، در حالی كه این اعتقاد،‌ با پرستش خدای یگانه متفاوت است. «
اسقف برای لحظاتی سكوت می‌كند و در ذهن دنبال پاسخی مناسب می‌گردد. یكی دیگر از بزرگان مسیحی كه اسقف را درمانده در جواب می‌بیند، به یاری‌اش می‌آید و پاسخ می‌دهد:
«مسیح به این دلیل فرزند خداست كه مادر او مریم، بدون این كه با كسی ازدواج كند، او را به دنیا آورد. این نشان می‌دهد كه او باید خدای جهان باشد«
پیامبر لحظه‌ای سكوت می‌كند.
ناگهان فرشته وحی نازل می‌شود و پاسخ این كلام را از جانب خداوند برای پیامبر می‌آورد. پیامبر بلافاصله پیام خداوند را برای آنان بازگو می‌كند: «وضع حضرت عیسی در پیشگاه خداوند، همانند حضرت آدم است كه او را به قدرت خود از خاك آفرید...»
 
و توضیح می‌دهد كه «اگر نداشتن پدر دلالت بر خدایی كند، حضرت آدم كه نه پدر داشت و نه مادر، بیشتر شایسته مقام خدایی است. در حالی كه چنین نیست و هر دو بنده و مخلوق خداوند هستند»
لحظات به كندی می‌گذرد، همه سرها را به زیر می‌اندازند و به فكر فرو می‌روند. هیچ یك از شصت دانشمند مسیحی، پاسخی برای این كلام پیدا نمی‌كنند. لحظات به كندی می‌گذرد؛ دانشمندان یكی یكی سرهایشان را بلند می‌كنند و در انتظار شنیدن پاسخ به یكدیگر نگاه می‌كنند، به اسقف اعظم، به شرحبیل؛ اما... سكوت محض.
عاقبت اسقف اعظم به حرف می‌آید:
«ما قانع نشدیم. تنها راهی كه برای اثبات حقیقت باقی می‌ماند، این است كه با هم مباهله كنیم. یعنی ما و شما دست به دعا برداریم و از خداوند بخواهیم كه هر كس خلاف می‌گوید‌، به عذاب خداوند گرفتار شود»
پیامبر لحظه‌ای می‌ماند. تعجب می‌كند از اینكه اینان این استدلال روشن را نمی‌پذیرند و مقاومت می‌كنند. مسیحیان چشم به دهان پیامبر می‌دوزند تا پاسخ او را بشنوند.
در این حال، باز فرشته وحی فرود می‌آید و پیام خداوند را به پیامبر می‌رساند. پیام این است:
«هر كس پس از روشن شدن حقیقت، با تو به انكار و مجادله برخیزد، [به مباهله دعوتش كن] بگو بیایید، شما فرزندانتان را بیاورید و ما هم فرزندانمان، شما زنانتان را بیاورید و ما هم زنانمان. شما جان‌هایتان را بیاورید و ما هم جان‌هایمان،‌ سپس با تضرع به درگاه خدا رویم و لعنت او را بر دروغگویان طلب كنیم.»
پیامبر پس از انتقال پیام خداوند به آنان، اعلام می‌كند كه من برای مباهله آماده‌ام. دانشمندان مسیحی به هم نگاه می‌كنند، پیداست كه برخی از این پیشنهاد اسقف رضایتمند نیستند، اما انگار چاره‌ای نیست.
زمان مراسم مباهله، صبح روز بعد و مكان آن صحرای بیرون مدینه تعیین می‌شود. 
دانشمندان مسیحی موقتاً با پیامبر خداحافظی می‌كنند و به اقامت‌گاه خود باز می‌گردند تا برای مراسم مباهله آماده شوند.
صبح است، شصت دانشمند مسیحی در بیرون مدینه ایستاده‌اند و چشم به دروازه مدینه دوخته‌اند تا محمد با لشكری از یاران خود، از شهر خارج شود و در مراسم مباهله حضور پیدا كند.
تعداد زیادی از مسلمانان نیز در كنار دروازه شهر و در اطراف مسیحیان و در طول مسیر صف كشیده‌اند تا بینندة این مراسم بی‌نظیر و بی‌سابقه باشند.
نفس‌ها در سینه حبس شده و همه چشم‌ها به دروازه مدینه خیره شده است.
لحظات انتظار سپری می‌شود و پیامبر در حالی كه حسین را در آغوش دارد و دست حسن را در دست، از دروازه مدینه خارج می‌شود. پشت سر او تنها یك مرد و زن دیده می‌شوند. این مرد علی است و این زن فاطمه. 
تعجب و حیرت، همراه با نگرانی و وحشت بر دل مسیحیان سایه می‌افكند.
شرحبیل به اسقف می‌گوید: نگاه كن. او فقط دختر، داماد و دو نوة خود را به همراه آورده است. 
اسقف كه صدایش از التهاب می‌لرزد، می‌گوید:
«همین نشان حقانیت است. به جای این كه لشكری را برای مباهله بیاورد، فقط عزیزان و نزدیكان خود را آورده است، پیداست به حقانیت دعوت خود مطمئن است كه عزیزترین كسانش را سپر بلا ساخته
است. »
شرحبیل می‌گوید: «دیروز محمد گفت كه فرزندانمان و زنانمان و جان‌هایمان. پیداست كه علی را به عنوان جان خود همراه آورده است»
«آری، علی برای محمد از جان عزیزتر است. در كتاب‌های قدیمی ما، نام او به عنوان وصی و جانشین او آمده است... »
در این حال، چندین نفر از مسیحیان خود را به اسقف می‌رسانند و با نگرانی و اضطراب می‌گویند:
«ما به این مباهله تن نمی‌دهیم. چرا كه عذاب خدا را برای خود حتمی می‌شماریم. »
چند نفر دیگر ادامه می‌دهند: «مباهله مصلحت نیست. چه بسا عذاب، همه مسیحیان را در بر بگیرد. »
كم‌كم تشویش و ولوله در میان تمام دانشمندان مسیحی می‌افتد و همه تلاش می‌كنند كه به نحوی اسقف را از انجام این مباهله بازدارند.
اسقف به بالای سنگی می‌رود، به اشاره دست، همه را آرام می‌كند و در حالی كه چانه و موهای سپید ریشش از التهاب می‌لرزد، می‌گوید:
«من معتقدم كه مباهله صلاح نیست. این پنج چهره نورانی كه من می‌بینم، اگر دست به دعا بردارند، كوه‌ها را از زمین می‌كنند، در صورت وقوع مباهله، نابودی ما حتمی است و چه بسا عذاب، همه مسیحیان جهان را در بر بگیرد. »
اسقف از سنگ پایین می‌آید و با دست و پای لرزان و مرتعش، خود را به پیامبر می‌رساند. بقیه نیز دنبال او روانه می‌شوند. 
اسقف در مقابل پیامبر، با خضوع و تواضع، سرش را به زیر می‌افكند و می‌گوید: «ما را از مباهله معاف كنید. هر شرطی كه داشته باشید، قبول می‌كنیم. »
پیامبر با بزرگواری و مهربانی، انصراف‌شان را از مباهله می‌پذیرد و می‌پذیرد كه به ازای پرداخت مالیات، از جان و مال آنان و مردم نجران، در مقابل دشمنان، محافظت كند.
                                   
خبر این واقعه، به سرعت در میان مسیحیان نجران و دیگر مناطق پخش می‌شود و مسیحیان حقیقت‌جو را به مدینة پیامبر سوق می‌دهد.
 
 
 
 
 
تفسیر آیه مباهله
پدید آورنده : ابوالفتوح رازی ، صفحه 13
 
»فَمَن جآجَّکَ فیهِ مِن بَعد ما جائَکَ مِنَ العِلمِ فَقُل تَعالَوا ندعوا ... هرگاه بعد از علم و دانشی که (درباره ی مسیح) به تو رسید، [باز] کسانی با تو به مُجاجّه و ستیز برخیزند، به آن ها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را، ما زنانِ خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود، آن گاه مباهله کنیم؛ و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم. «
 
چون رسول صلی الله علیه و آله وسلم مکه بگشاد و اسلام منتشر شد و سلطانِ حجَتِ رسول قاهر گشت بر کافران؛ وُفود (گروه ها) آمدن گرفتند به نزدیک رسول صلی الله علیه و آله وسلم . بهری (گروهی) اسلام می آوردند و بهری امان می طلبیدند.
 
در جمله ی وفود، وَفْد (گروه) نجران بود. عصر در مدینه آمدند. جامه های دیبا پوشیده و صلیب ها در گردن افکنده. جهودان بیامدند و با ایشان مناظره کردند و ایشان را گفتند: شما بر هیچ نه آید. (شما باطل هستید)
 
چون رسول صلی الله علیه و آله وسلم نمازِ دیگر(عصر) بکرد، ایشان روی به رسول کردند و گفتند: عیسی را چه می گویی؟
گفت: بنده ای بود که خدای تعالی او را برگزید.
گفتند: یا محمد! او را پدری می شناسی؟
رسول گفت: او نه از نکاح زاد تا او را پدر باشد.
گفتند: هیچ بنده ی مخلوق را دیدی که نه از نکاح باشد و او را پدر نباشد؟
رسول گفت: آری. آدم که پدری و مادری نداشت.
و آنان چون این سخن نپذیرفتند، رسولْ ایشان را گفت: چون شما قول من باور نمی کنید و حجّت قبول نمی کُنید، بیایید تا مباهله کنیم که خدای مرا خبر داد که عذاب آرد بر دروغ زن.
 
با یکدیگر نگریدند و گفتند: چه رأی است شما را؟ گفتند: مهلت باید خواستن تا فردا. گفتند: ما را مهلت ده تا فردا تا ما اندیشه کنیم.
 
آنگه برفتند و باهم بنشستند و رأی زدند. اسقف، ایشان را گفت: اگر محمد فردا آید و عامه ی (همه ی) صحابه را در قفا گرفته (پشت سر آورده) از او هیچ اندیشه مکنید و با او مباهله کنید که او بر حق نیست و اگر آید و خاصّه فرزندانِ خود را و قرابات (نزدیکان) خود را آرد، از مباهله ی او حَذَر کنید.
 
 
چون بامداد بود و صحابه در مسجد جمع شدند و هر کسی توقع کرد که رسول، او را حاضر کند، رسول گفت: مرا نفرموده اند الاّ خاصّگان خود را از زنان و مردان و کودکان آن جا بَرَم. آنان را که خدای تعالی به دعای ایشان، عذاب فرستد و عذاب صَرْف کند. ]بازدارد[
 
آنگه دست علی گرفت و حسن و حسین از پیشِ او می رفتند و فاطمه علیهاالسلام به دنبال ایشان می رفت تا به صحرا شدند و ترسایان بیامدند و اسقفِ ایشان در پیش ایستاده، چون ایشان را در نگرید، آنان را دیدند.
اُسقُف گفت: اینان که اند از محمّد؟
گفتند: آن بُرنا (جوان) پسر عمّ و داماد اوست بر دخترش و آن زن دختر اوست و آن کودکان دخترزادگانِ اویند.
 
او با ترسایان نگریست و گفت: بنگرید که محمد چگونه واثق (مطمئن) است که به مباهله، فرزندان و خاصّگانِ خود را آورده است و به خدای که اگر هیچ خوف بودی او را از آن که حجّت بر او باشد، چگونه اختیار کردی هلاک خود و هلاک اینان را از مباهله ی او حذر کنید که اگر نه مکان قیصر بودی من اسلام آوردمی و با او مصالحه کنید بر آن که او حکم کند و بازگردید و با شهر خود شوید و رأی بزنید تا صلاح شما در چیست؟
گفتند: رأی تو، رأی ما باشد و آن چه تو گویی عین مصلحت باشد.
 
اسقف گفت: یا ابا قاسم! ما با تو مباهله نمی کنیم و لکن با تو مصالحه می کنیم و با ما مصالحه کن بر چیزی که به آن قیام توانیم کردن.
و رسول صلی الله علیه و آله وسلم با ایشان مصالحه کرد و نامه نوشت بر مصالحه. مسیحیان نامه بستدند و ببردند و در راه با یکدیگر می گفتند: این که ما کردیم صلاح بود یا نه؟ بزرگِ آنان، ایشان را گفت: و اللّه که ما و شما می دانیم که محمد پیغامبری مُرسَل است و آن چه آورده است از کتاب، از (طرف) خدای است و به خدای که هیچ کس با هیچ پیغامبر مباهله نکرد و الاّ مستأصل شدند و از ایشان کسی نماند کوچک و بزرگ و اگر شما این کنید، هلاک شوید و بر پشتِ زمین، هیچ ترسا نماندی که من در ایشان نگریستم. که من روی ها (صورت هایی) دیدم که اگر از خدای بخواستندی تا کوه ها را از جای برکَنَد، بر آن اجابت کردی.
 
و رسول صلی الله علیه و آله وسلم گفت: به آن خدای که جانِ من به امر اوست که عذاب، فرو آینده بود بر نجرانیان اگر مباهله کردندی و خدای تعالی ایشان را همانند خوک و بوزینه کردی و از این کوه آتشی برآمدی و همه را بسوختی و از قبیله ی ایشان، هیچ جانوری نماندی تا مرغان بر درخت ها برنگشتی که بر پشت زمین، یک ترسا بودی.
 
اهمیت واقعه مباهله
پس از فتح مكه در سال هشتم هجرى و درخشش قدرت اسلام در جزیرةالعرب، پیروان دیگر ادیان و مذاهب و رهبران و رجال سیاسى و مذهبى توجه خاصى به اسلام و مسلمانان و به كانون این قدرت عظیم یعنى مدینةالرسول پیدا كردند. این امر زمینه مناسبى را براى نشر و گسترش شعاع اسلام تا اقصى نقاط حجاز و حتى خارج از آن فراهم آورد و پیامبر اسلام توانست از این فرصت بخوبى استفاده كند و با ارسال نامه‏ها و نمایندگان ویژه به رؤساى بلاد و زمامداران كشورها آنها را به پذیرش اسلام و یا به رسمیت شناختن دولت اسلامى و التزام به مقررات آن فرا خواند.
 
طبیعى است كه بسیارى از مخاطبین این نامه‏ها علاقه‏مند بودند كه به مدینه و به مقر دولت اسلامى بیایند و با شخص رسول‏خدا آشنا شوند و از نزدیك وضعیت مسلمانان را ببینند. این بود كه در سال نهم هجرى به تدریج هیئت‏هاى نمایندگى طوائف و قبائل عرب به حضور رسول‏خدا مى‏رسیدند و این سال را مورخین «عام الوفود» نام نهاده‏اند. نامه رسول‏خدا به مسیحیان نجران از جمله نامه‏هاى ارسالى آن حضرت بود كه گروهى از بزرگان و اشراف نجران را به مدینه كشاند. این هیئت بلندپایه چون در مذاكرات شفاهى با آن حضرت به تفاهم نرسیدند و از سر لجاج پاسخ آن حضرت به سؤالات اعتقادى خود را قانع‏كننده ندانستند پیشنهاد دیگرى از سوى رسول‏خدا دریافتند مبنى بر این كه اكنون كه هر طرف خود را محق و دیگرى را باطل مى‏شمارد بیایید عزیزان خود را جمع كنیم و دست به دعا برداریم و خداى خویش را بخوانیم و هر یك بر دیگرى نفرین كند تا ببینیم خداوند نداى كدام طرف را پاسخ مى‏دهد و آشكار شود چه كسى در ادعاى خود دروغگویى بیش نیست.
 
این عمل كه در لغت عرب مباهله نامیده مى‏شود، راهى جدید بود كه به نص آیه 61 سوره آل‏ عمران
 (فمن حاجك فیه من بعد ما جاءك من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائكم و نسائنا و نسائكم و انفسنا و انفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنةالله على الكاذبین)
 
پیامبر اسلام از سوى خداوند بدان مأمور گشت و براى پایان بخشیدن به مجادلات هیئت نصارى با آن حضرت و اقناع عوام و خواص از مسلمانان و مسیحیان از هر منطق و استدلالى بهتر و رساتر بود. ولى به گواهى همه منابع تاریخى مسیحیان نجران پس از قبول این پیشنهاد چون به میعادگاه وارد شدند و نشانه‏هاى حقانیت رسول‏خدا را در دعوت خویش مشاهده كردند از اقدام بدین كار منصرف شدند و به پرداخت جزیه و امضاى صلحنامه‏اى كه رسول‏خدا شروط آن را مشخص مى‏ساخت، تن در دادند.
 
این واقعه با همه خصوصیات و لوازم و آثارش نظر محققان شیعه و سنى و حتى پاره‏اى از مستشرقین را به‏خود جلب كرده است و ما در این واقعه تاریخى سه جهت را قابل توجه و ملاحظه مى‏دانیم:
 
جهت اول: ظهور حقانیت اسلام در برابر مسیحیت. و جالب توجه آن است كه تا به امروز نیز هیچ عالم و عابد مسیحى نخواسته است كه بار دیگر به میدان مباهله با مسلمانان درآید تا بدین وسیله از اعتقاد راسخ خود به صحت ادعایش و یقین به حقانیت دینش خبر دهد ؛ بلكه در پیرامون واقعه مباهله حوادثى به ثبت رسید كه عكس این مطلب را ثابت كرد و بخوبى آشكار شد كه مسیحیان علائم پیغمبر خاتم را كه در كتب آسمانى موجود در نزد خود خوانده بودند، بر پیامبر اسلام منطبق دیدند و او را در ادعاى نبوت بر حق مى‏دانستند و به تعبیر قرآن «الذین آتیناهم الكتاب یعرفونه كما یعرفون ابناءهم و ان فریقا منهم لیكتمون الحق و هم یعلمون» (بقره / 146) ولى با این حال نمى‏خواستند از دین خود و موقعیت ویژه‏اى كه نزد مردم خود پیدا كرده‏اند دست بكشند.
 
جهت‏دوم: اثبات فضیلتى‏عظیم براى على‏علیه السلام و زهراءعلیها السلام و حسنین‏علیهما السلام كه تنها همراهان رسول‏خدا در این ماجرا بودند و اختیار نمودن پیغمبر اینان را از میان فرزندان و زنان و اصحاب خود، بهترین دلیل بر علو مرتبه و منزلت آنها نزد خدا و رسول‏خداست.
 
جهت سوم: دلالت آیه مباهله بر امامت على‏علیه السلام چرا كه كلمه «انفسنا» در آیه مذكور شاهد بر وجود مقام و منزلتى براى خصوص على‏علیه السلام نزد رسول‏خداست كه هیچكس بدان نرسیده و نخواهد رسید و هموست كه در لسان وحى نفس پیغمبر شمرده شده است و از اینجاست كه مى‏توان گفت على‏علیه السلام افضل صحابه بلكه افضل خلق بعد از رسول‏خدا است و طبعا همه كمالاتى كه براى رسول‏خدا ثابت است، براى او نیز ثابت مى‏گردد مگر اصل نبوت.
 
جهت دیگرى كه براى بررسى و تحلیل این واقعه تاریخى وجود دارد و از میان مستشرقین نظر پروفسور لویى ماسینیون را به‏خود جلب كرده است، امضاء صلحنامه‏اى میان پیامبر اسلام و مسیحیان نجران است كه از نظر این استاد به معناى امضاء پیمان‏نامه سیاسى عدم تعرض به مسیحیان در سراسر سرزمینهاى اسلامى است و رعایت آن براى جانشینان آن حضرت نیز لازم بود. و شاید او درصدد القاء این مطلب باشد كه پیامبر اسلام بدین طریق مسیحیان را در التزام به دین خود آزاد گذاشت و بدین وسیله حضور آنان را در میان مسلمانان تا زمانى كه رفتار مسالمت جویانه داشته باشند به رسمیت شناخته است. ماسینیون در اواخر رساله خود به سراغ عقاید خرافى برخى فرقه‏هاى اسلامى مانند فرقه نصیریه و شیعیان خطابى و دروزى رفته و براساس باورهاى آنها به نقش سلمان فارسى به عنوان یك عنصر ایرانى كه نماینده تمدن كهن ایرانى است و به عنوان یك تازه مسلمانى كه سابقه طولانى در مسیحیت داشته و با مسیح و محمد (ص) هر دو آشنا و اكنون پل ارتباطى میان اسلام و مسیحیت گردیده است، توجه پیدا كرده است. ولى ما نمى‏دانیم چرا او از میان همه زوایاى قابل تأمل این حادثه تنها از این دو زاویه به مطالعه واقعه مباهله پرداخته است و او در نهایت درصدد اثبات چه امرى است؟
به هر صورت جاى آن دارد كه در اطراف واقعه مباهله تحقیق و تدقیق بیشترى صورت گیرد و نقاط اصلى این واقعه كه چون واقعه غدیرخم مسلم و غیرقابل خدشه است، روشن شود، چرا كه مباهله سندى جاودان بر حقانیت اسلام و شاهدى غیر قابل انكار بر اصالت و استحكام بناى همیشه استوار تشیع راستین است.
 
مباهله در عرف و لغت عرب
 
واژه مباهله مشتق از ماده «بهل» است. گفته مى‏شود «بهله‏الله» یعنى «لعنه‏الله»  و باهل القوم وتباهلوا وابتهلوا اى تلاعنوا و المباهلة ان یجتمع القوم اذا اختلفوا فی شى‏ء فیقولوا لعنةالله على الظالم منا  ولى مباهله با ملاعنه این تفاوت را دارد كه «لعن» عبارت است از دعا به ضرر شخص كه از رحمت الهى دور باشد و «بهل» اجتهاد در لعن است و لذا كسى كه اصرار و التماس در دعا و نفرین داشته باشد «مبتهل» است.
 
در ذیل آیه 61 سوره آل‏عمران در تفسیر واژه «نبتهل» مفسرین متقدم گفته‏اند كه در معناى ابتهال دو قول است اول آن كه به معناى التعان است و دوم آن كه به معناى دعا كردن بر ضد شخص دروغگو و طلب هلاكت اوست كه این شبیه لعن است.  و روشن است كه این دو معنا بسیار نزدیك به هم هستند.
 
برخى اساتید معاصر در توضیح این واژه آورده‏اند كه مباهله تضرع و ابتهال و لابه است . ابتهال گاه براى دفع بلا است و زمانى براى نزول بلا است. مثل این كه با نماز استسقاء نزول باران رحمت از خداى سبحان طلب مى‏شود و یا با نماز، نیاز یا بلایى دفع مى‏شود مثل
«ربنا اكشف عنا العذاب انا مؤمنون»
 
و گاهى هم دعا مى‏شود تا عذابى بر شخص یا گروهى نازل شود مثل این كه نوح (علیه السلام) به خداوند عرض كرد
 
«رب لا تذر على الارض من الكافرین دیارا» 
 
ولى در اینجا این نكته در توضیح معناى واژه مذكور باید مورد تأكید قرار گیرد كه مباهله همواره متضمن یك رابطه بین‏الاثنینى است. و ناله و زارى انسان به درگاه خداوند براى دفع بلایى از خودش یا نزول رحمتى مباهله خوانده نمى‏شود ولى ابتهال گفته مى‏شود.
 
برخى در معناى لغوى مباهله صیغه و هیئت خاصى را معتبر دانسته‏اند  ولى از كتب لغت و ادب بدست مى‏آید كه واژه مباهله از این جهات مطلق است. نهایت آن كه ادعاى پیدایش معناى اصطلاحى خاصى براى آن در میان مسلمانان شود كه منشأ آن سیره رسول‏خدا در واقعه مباهله و كیفیت عمل آن حضرت یا روایات صادر از ناحیه امامان شیعه در مورد نحوه اجراى مباهله است كه بدان اشاره خواهد شد.
اكنون كه معناى مباهله واضح شد باید گفت كه این معنا در عرف عرب و نزد پیروان ادیان آسمانى معنایى كاملا شناخته شده بود و دعوت پیامبر اسلام از مسیحیان به مباهله دعوت به كارى بدیع و فتح بابى جدید براى اثبات حق و ابطال باطل نبود. از این رو مى‏بینیم كه مسیحیان نجران خیلى طبیعى با آن برخورد كردند و حتى وقتى پیامبر اسلام بر سر زانوان خود نشست و دست به دعا برداشت ابوحارثه اسقف بزرگ مسیحیان گفت
«جثى والله كما جثى الانبیاء للمباهلة»
 
یعنى او همانند انبیا براى مباهله نشسته است. از اینجا معلوم مى‏شود كه مسیحیان توسل جستن به مباهله را از مختصات پیامبر اسلام به شمار نیاورده بودند و او را در این جهت دنباله‏روى انبیاء الهى مى‏دانستند.
 
 
فخر رازى سخن كفار  در آیه 31 سوره انفال.
 
 
«اللهم ان كان هذا هو الحق من عندك فامطر علینا حجارة من السماء او ائتنا بعذاب الیم»
 
 
را نوعى اقدام به مباهله از جانب آنها در برابر رسول‏خدا دانسته است  و این سخن از جهت آن كه متوسل شدن به مباهله براى اثبات حقانیت را در عرف اعراب جاهلى ثابت مى‏كند مطلبى در خور توجه است.
 
البته در روایات اهل البیت به مواردى برخورد مى‏كنیم كه مباهله را به شكل خاصى به اصحاب و شیعیان خود تعلیم داده‏اند و توسل بدان را در برابر منكرین مسأله امامت و ولایت كه در بحث و مناظره به هیچ دلیل و برهانى حق را نمى‏پذیرند، به عنوان آخرین راه‏حل مطرح كرده‏اند.
 
ابومسروق گوید به امام صادق عرض كردم من با مردم سخن مى‏گویم و به آیه شریفه
 
«اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولى الامر منكم»
بر آنها احتجاج مى‏كنم ولى آنها مى‏گویند این آیه درباره امیران جنگها نازل شده است . پس به آیه شریفه
 
«انما ولیكم‏الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزكوة و هم راكعون»
 
بر آنها احتجاج مى‏كنم ولى مى‏گویند این آیه درباره مؤمنین نازل شده است. آنگاه به آیه شریفه
«قل لا أسألكم علیه اجرا الا المودة فى القربى»
بر آنان احتجاج مى‏كنم ولى مى‏گویند درباره خویشاوندان مسلمانان نازل شده است. پس از این قبیل ادله هر چه حاضر دارم فروگذار نمى‏كنم. آن حضرت به من فرمود: اگر این گونه مى‏باشد پس آنان را به مباهله فراخوان. گفتم چگونه؟ فرمود سه روز نفس خویش را اصلاح كن و گمانم كه فرمود روزه بگیر و غسل كن. آنگاه تو و او به صحرا بروید و انگشتان دست راست خود را در انگشتان دست او داخل كن و از خود شروع كن و بگو
 
«اللهم رب السماوات السبع و رب الارضین السبع عالم الغیب و الشهادة الرحمن الرحیم ان كان ابومسروق جحد حقا و ادعى باطلا فانزل علیه حسبانا من السماء او عذابا الیما»
 
سپس دعا را متوجه او كن و بگو
 
«ان كان فلان جحد حقا و ادعى باطلا فانزل علیه حسبانا من السماء او عذابا الیما»
 
 
پس چیزى نخواهد گذشت كه آنچه را در حق او درخواست كردى خواهى دید.
 
روشن است كه این روایت و روایاتى از این قبیل كه زمان خاص یا كیفیت خاصى را براى انجام مباهله بیان مى‏كند، نظر به آداب و شرایط كمال عمل دارد و نیز با توجه به مفاد این حدیث معلوم مى‏شود كه مباهله راهى فراروى هر انسان خداشناسى است كه در دین و مذهبش خود را صادق مى‏شمارد و گرفتار دشمنى است كه حق را مى‏شناسد ولى آن را انكار مى‏كند و به تعبیر قرآن
 و جحدوا بها و استیقنتها انفسهم ظلما و علوا» (نمل / 14)
 یعنى همواره یك طرف مباهله فردى است كه یقین به حقانیت خود دارد و طرف دیگر كسى كه حقانیت او را مى‏شناسد ولى به ستم و از سر برترى جویى آن را انكار مى‏كند. و این حدیث نشان مى‏دهد كه چگونه مسأله امامت اهل البیت بر گروهى معلوم ولى مورد انكار بوده و چگونه باید شیعیان در امر امامت و ولایت جازم و قاطع باشند. و جالب آن است كه امام صادق‏علیه السلام در پایان روایت مذكور مى‏فرماید قسم به خدا من هیچ كس را نیافتم كه دعوت مرا براى این كار پاسخ دهد.
 
و در تاریخ اسلامى به مواردى برمى‏خوریم كه پیروان برخى مذاهب اسلامى مخالفین خود را به مباهله دعوت كرده‏اند ولى گویا دعوت آنها بیشتر جنبه نمایشى داشته و كمتر به مرحله عمل رسیده است.
 
مقطع زمانی مباهله
 
سیدبن طاووس ارسال نامه آن حضرت به مسیحیان نجران را بعد از ارسال نامه كسرى و قیصر یعنى حدود سال نهم هجرى و بعد از نزول آیه جزیه دانسته است  و به طور طبیعى واقعة مباهله فاصله زیادى از این تاریخ نداشته است.
همو در تعیین روز مباهله بیست و یكم و بیست و چهارم و بیست و هفتم ماه ذى‏حجة را نقل یاد كرده واصح آنها را بیست و چهارم ذى‏حجة دانسته است  و سپس همین روز را به عنوان روز خاتم بخشى امیرالمؤمنین و نزول آیه
«انما ولیكم الله... »
ذكر و سخن شیخ طوسى در «المصباح المتهجد» را نیز به عنوان تأكید آورده است همچنان كه نزول سوره «هل اتى» در حق اهل البیت در روز بیست و پنج ذى‏حجة دانسته است.
  هم ایشان در جاى دیگر به نقل از عبدالمحمود نقاش در تفسیر شفاء الصدور نقل مى‏كند كه واقعه غدیر در روز هیجدهم ذى‏حجه و مباهله در بیست و یكم و تزویج فاطمه به على در بیست و پنجم ذى‏حجة به وقوع پیوست.
 
 
مرحوم مجلسى از كتاب شیخ رضى الدین على‏بن یوسف المطهر حلى كه برادر علامه حلى است نقل مى‏كند كه مباهله در روز بیست و چهارم ذى‏حجة و به نقلى در بیست و پنجم و خاتم بخشى آن حضرت در روز بیست و چهارم ذى‏حجة بوده است.  و نیز ایشان آورده است كه به خط شیخ محمدبن على‏الجبعى دیدم كه ایشان از خط شیخ طوسى نقل مى‏كند كه در روز دوازدهم ذى‏حجة مؤاخات رسول‏خداصلى الله علیه وآله وسلم با على‏علیه السلام و در هیجدهم این ماه واقعه غدیر به وقوع پیوست و روز بیست و یكم ذى‏حجة روزى است كه توبه آدم پذیرفته شد كه همان روز مباهله است و روز بیست و چهارم نیز به عنوان روز مباهله نقل شده است.
 در دیگر كتب روایى شیعه نیز روایاتى در تعیین روز مباهله نقل و اعمال مستحبى در این روز ذكر شده است. مرحوم شیخ حر عاملى در بابى تحت عنوان «استحباب الغسل و الصلاة یوم المباهلة و هو الرابع و العشرون من ذى‏الحجة» دو روایت ذكر كرده است. روایت اول را شیخ طوسى در المصباح المتهجد به نقل از امام صادق‏علیه السلام نقل كرده است كه آن حضرت فرمود «كسى كه در این روز یعنى روز بیست و چهارم ذى‏حجة نیم ساعت قبل از زوال دو ركعت نماز بخواند و ...». و در روایت دوم به نقل از موسى‏بن جعفرعلیه السلام آورده است «روز مباهله روز بیست و چهارم ذى‏حجة است»
شیخ مفید نیز در ذكر مناسبات ایام سال روز بیست و چهارم ذى‏حجة را به عنوان روز مباهله ذكر كرده است.
 
حاصل آن كه معرفى روز بیست و چهارم ذى‏حجة از سال دهم هجرت به عنوان روز مباهله بیشتر به واقع نزدیك است.  البته تعیین دقیق روز مباهله تأثیرى در مباحث آتى ندارد ولى از جهت بزرگداشت این روز و درك فضیلت آن و انجام اعمال مستحبى حائز اهمیت است. و از جمله دعاهاى وارد در این روز دعاى مباهله است كه همان دعاى معروف سحرهاى ماه رمضان و بنابر برخى نقلها اندكى متفاوت با آن است. امام باقرعلیه السلام در حق این دعا مى‏فرماید اگر مردم مى‏دانستند كه چه مسائل عظیمى در آن است و چه زود براى صاحبش به اجابت مى‏رسد، البته همدیگر را مى‏كشتند تا بدان دست یابند اگر قسم بخورم كه اسم عظم خداوند در آن داخل است به درستى قسم خورده‏ام. و این دعایى است كه در روز مباهله جبرئیل از جانب خداوند آورد و به پیغمبر گفت تو با وصى و دو فرزند و دختر خود بیرون برو و خدا را بدین دعا بخوان و با آن قوم مباهله كن.
 
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دوشنبه 5/7/1395 - 9:44
شهدا و دفاع مقدس

 

31 شهریور؛ آغاز هفته دفاع مقدس

در 31 شهریور 1359 رژیم بعثی عراق با تصمیم و طرح قبلی و با هدف برانداختن نظام نوپای جمهوری اسلامی جنگی تمام عیار را علیه ایران اسلامی آغاز کرد. صدام حسین رییس جمهور عراق با ظاهر شدن در برابر دوربین‌های تلویزیون عراق با پاره کردن قرارداد 1975 الجزایر، آغاز تجاوز رژیم بعثی به خاک ایران را اعلام کرد.

 

آن روزها نام و نان بهایی نداشت و آنچه میدان دار بود، قیام بود و عروج. آن روزها ماندن بی معنا بود و مردن در بستر، ننگی بزرگ. آن روزها شهادت، شاهراهی به وسعت افق داشت. آن روزها فاصله خاک تا افلاک و کویر تا بهشت، یک میدان مین بود. خاکریزها، بوی بهشتِ مردانی را گرفته بود که سر به سر، تن به مرگ می سپردند تا مبادا وجبی از کیان دین و وطن، به دست کفتاران حریص و متجاوز بیفتد؛ چرا که دفاع مقدس، رساترین واژه در قاموس ایستادگی این ملّت قهرمان است. مردان این دیار در پی تجاوز کفتار صفتان ننگ و نفرین، در هفت شهر عشق، هشت بهار، آزادگی را پیمودند و حماسه آفریدند.

 

هفته دفاع مقدس

۳۱ شهریور سالروز شروع جنگ تحمیلی از سوی رژیم بعث عراق علیه جمهوری اسلامی ایران، به عنوان آغاز هفته دفاع مقدس نامگذاری شده است و  از ۳۱ شهریور تا 6 مهر ادامه دارد.

 

31 شهریور سالروز آغاز جنگ تحمیلی

در 31 شهریور 1359 رژیم بعثی عراق با تصمیم و طرح قبلی و با هدف برانداختن نظام نوپای جمهوری اسلامی جنگی تمام عیار را علیه ایران اسلامی آغاز کرد. صدام حسین رییس جمهور عراق با ظاهر شدن در برابر دوربین‌های تلویزیون عراق با پاره کردن قرارداد 1975 الجزایر، آغاز تجاوز رژیم بعثی به خاک ایران را اعلام کرد.

 

جنگی نابرابر در شرایطی به ایران تحمیل شد که از جانب استکبار جهانی بویژه آمریکا تحت فشار شدیدی قرار داشت و در داخل کشور نیز جناح ‌های وابسته به غرب و شرق، با ایجاد هیاهوی تبلیغاتی و ایجاد درگیری‌های نظامی در صدد تضعیف نظام بودند و نیروهای نظامی نیز به خاطر تبعات قهری انقلاب، هنوز مراحل بازسازی و ساماندهی را به طور کامل پشت سر ننهاده بودند.

 

آمریکا برای به سازش کشاندن جمهوری اسلامی و در نهایت تسلیم آن‌ها حمایت پنهان و آشکار خود را در کلیه زمینه‌های سیاسی، نظامی‌، ‌اقتصادی و ... از رژیم بعثی عراق به اجرا گذاشت. از سوی دیگر نیز ابرقدرت دیگر جهان‌ یعنی شوروی که متحد عراق محسوب می‌شد، خصومتش را با نظام اسلامی که شعار نه شرقی و نه غربی را سرلوحه کار خود قرار داده بود و در جریان اشغال افغانستان توسط شوروی، این تجاوز را محکوم کرده بود، بیش از پیش نمود.

 

دفاع مقدس,آغاز هفته دفاع مقدس,31 شهریور آغاز هفته دفاع مقدس

در 31 شهریور 1359 رژیم بعثی عراق جنگی تمام عیار را علیه ایران آغاز کرد

 

ارتش عراق که بر اساس محاسبات خود از وضعیت داخلی و خارجی ایران، فتح یک هفته‌ای تهران را در سر می‌پرورانید، در روزهای نخست تجاوز، بدون مانعی جدی در مرزها تا دروازه‌های اهواز و خرمشهر پیش تاخت. تحت چنین شرایطی امام خمینی (ره)‌ به خروش آمد و ندای ملکوتیش دل‌های شیفتگان انقلاب و نظام را متوجه دفاع از کیان جمهوری اسلامی نمود؛ بطوریکه، نیروهای مردمی بدون امکانات و تجهیزات و حتی آموزش‌های نظامی به مقاومت پرداختند.

 

علیرغم کارشکنی‌های رییس جمهور وقت بنی‌صدر، دفاع مقدس مردم مسلمان و انقلابی ایران شکل گرفت و نیروهای جوان و شهادت طلب به جبهه‌ها شتافتند. پس از شکل‌گیری اتحاد و انسجام در میان نیروهای انقلابی و طرد نیروهای وابسته، حماسه‌ای مقدس شکل گرفت که در تاریخ ایران اسلامی بی‌سابقه بود. حماسه دفاع مقدسی که برکات و دستاوردهای بی‌نهایتی را برای ملت ایران به ارمغان آورد. جهاد و شهادت مردمان با ایمان و مخلص این سرزمین، ستون‌های نظام اسلامی را تا مدت‌ها مستحکم نمود.

 

ویژگی های دفاع مقدس
- دفاعی بودن
 بی تردید، مقدس ترین جهاد، جهادی است که به عنوان دفاع از حقوق انسانی صورت گرفته باشد. در جنگ تحمیلی، رژیم بعث عراق، جنگی ناخواسته را به کشور ما تحمیل کرد و با نادیده گرفتن استقلال سرزمین ما به ایران اسلامی تجاوز کرد. از این رو، مردم غیرتمند ایران، در دفاعی مقدس، از حق خود که دفاع از استقلال سرزمین و هویت دینی ـ ملی خود بود، دفاع کردند.

 

 - معنویت جبهه های جنگ و دفاع مقدس
از جلوه های معنویت در دفاع مقدس، حالت تضرع، استغاثه و راز و نیاز عارفانه رزمندگان اسلام بوده است. دفاع مقدس، فرصت نمایش خالصانه ترین و زیباترین مناجات ها و دعاها را پدید آورد. در کنار نماز و قرآن، دعا وسیله دیگری بود که یاد خدا را در دل رزمندگان زنده نگاه می داشت، به آنان قدرت روحی می بخشید و تحمل سختی های نبرد را برای آنان آسان تر می ساخت.

 

- استقامت رزمندگان و فرماندهان در نبرد
فرماندهان در سخنان خود درباره دفاع مقدس، به پایداری و مقاومت رزمندگان در عملیات های مختلف اشاره کردند و آن را از علت های پیروزی لشکر اسلام برشمرده اند. سردار شهید، مهدی زین الدین، درباره مقاومت و ایستادگی و تأثیر آن در پیروزی می گوید: «تنها کسانی که در صحنه نبرد راست قامتانند که به خداوند اتکال نمایند و با توکل بر او پیش بتازند. نه در سختی ها و نه در پیروزی ها، در هیچ کجا از یاد او غافل نشوند و محکم و مقاوم چون کوه بایستند و دشمن را از پای درآورند و این صفت فقط مخصوص رزمندگان اسلام است. در هیچ کجای دنیا آن کسانی که اعتقاد به خداوند و اعتقاد به معاد روز قیامت ندارند، نمی توانند دارای چنین مقاومت و ایستادگی باشند. رمز پیروزی صحنه نبرد، مقاومت و ایستادگی است».

 

هفته دفاع مقدس,آغاز هفته دفاع مقدس,31 شهریور آغاز هفته دفاع مقدس

از ارزش هایی که رزمندگان در دفاع مقدس بدان متصف بودند، بی اعتنایی به دنیا و مظاهر آن است

 

- شجاعت فرماندهان در دوران دفاع مقدس
شجاعت فرماندهان، در دوران هشت سال دفاع مقدس، مثال زدنی بود. یکی از رزمندگان، از شجاعت سردار شهید مهدی باکری در عملیات فتح المبین چنین سخن می گوید: «شب عملیات، هفت ساعت راه باید می رفتیم تا به منطقه می رسیدیم و دشمن را غافل گیر می کردیم. حدود شش ساعت راه رفته بودیم که یک دفعه متوجه شدیم راه را گم کرده ایم. به شدت مضطرب شده بودیم. با چند نفر به جلو رفتیم تا راه را پیدا کنیم. من متوجه شدم یک نفر از جلو می آید. با خود گفتم حتما دشمن است. صدا کردم کیستی؟ گفت: من باکری هستم، فورا به عقب برگرد و نیروها را بیاور. شاید کسی باور نمی کرد او جلوتر از ما رفته، دشمن را دور زده و آمده بود ما را هم ببرد. بعد به ما گفت: نترسید، همه نیروهای دشمن خواب هستند».

 

- بزرگواری و مروّت در حال قدرت
از نمونه های بزرگواری رزمندگان در دفاع مقدس، خودداری از بمباران و گلوله باران مناطق مسکونی عراق بود. خلبانان و نیروهای توپ خانه می توانستند مناطق مسکونی را به عنوان مقابله به مثل ناامن سازند و دشمن را با مشکلی جدی رو به رو کنند، ولی پای بندی آنان به ارزش های اخلاقی، سبب می شد در طول هشت سال دفاع مقدس هیچ گاه از این حربه استفاده نکنند.

 

- بی اعتنایی به دنیا
از ارزش هایی که رزمندگان اسلام در دفاع مقدس بدان متصف بودند، بی اعتنایی به دنیا و مظاهر فریبنده آن است. رزمندگان اسلام در دوران نوجوانی و جوانی و اوان ظهور خواسته های بی شمار مادی، به همه لذت های دل فریب دنیا پشت پا زدند و حضور در جبهه و دفاع از میهن و نظام اسلامی را برتر دیدند. بی گمان، بدون دل بریدن از دنیا و دل بستن به آخرت، رزمندگان هیچ گاه توفیق آفرینش حماسه های سترگ و ماندگار دفاع مقدس را نمی یافتند.

 

 - شهادت طلبی رزمندگان در دفاع مقدس
از عوامل پیروزی آفرین در صحنه نبرد، خطرها را به جان خریدن و به پیشواز مرگ سرخ رفتن است. ترس از مرگ و اشتیاق به زنده ماندن، با روح جنگ جویی و رزمندگی ناسازگار است. یکی از ارزش هایی که رزمندگان اسلام با تکیه بر آن توانستند پیروزی های بزرگی را برای جبهه حق به ارمغان آورند، شهادت طلبی است. رزمندگان اسلام از آن جا که دفاع در برابر تهاجم بعثیان را مقدس می دانستند و کشته شدن در این راه را برای خود، مرگی سعادت آفرین و افتخارآمیز ارزیابی می کردند، نه تنها از دادن جان دریغ نمی ورزیدند که شیفته آن بودند. شهادت طلبی رزمندگان اسلام به عنوان عامل مؤثر معنوی، از امتیازهای جبهه حق در برابر جبهه باطل بود.

 

چهارشنبه 31/6/1395 - 10:54
تاریخ

عید غدیر خم روز۱۸ ذی الحجه در تقویم اسلامی می‌باشد که توسط مسلمانان شیعه برای جانشینی صریح علی بن ابی طالب در مقام امامت پس از محمد پیامبر مسلمانان جشن گرفته می‌شود. که به اعتقاد شیعیان بر طبق خطبه محمد در غدیر خم علی را بعد از خود با حدیث { مَن کُنتُ مولاه فَهذا علیّ مولاه أللهم والِ من والاه و عادِ من عاداه } جانشینش برای تمامی مسلمانان اعلام کرد.
شیعیان نیز بر طبق یک سنت دیرینه، عید غدیر خم را در مساجد، تکایا و هیئت‌های مذهبی همانند عید فطر، عید قربان و دیگر اعیاد مسلمانان جشن می‌گیرند. در مقابل مسلمانان سنی، عید غدیر خم را جشن نمی‌گیرند و اعتقاد شیعیان مبنی بر جانشینی بعد از محمد را نمی‌پذیرند.البته شیعیان عید غدیر را بزرگترین عید مسلمانان می دانند و به نام عیدالله الاکبر نیز معروف است .

 

 

 

 

 


 
غدیر خم نام ناحیه‌ای میان مکه و مدینه است که پیامبر اسلام در حجةالوداع، علی بن ابی طالب را «ولی» پس از خود اعلام کرد. ۱۸ ذی‌الحجه سال ۱۰ هجری قمری (مطابق با ۲۸ اسفند سال ۱۰ خورشیدی) ، سال روز این واقعه میان شیعیان به عید غدیر خمشهرت دارد.
حضرت محمد(ص)، پیامبر اسلام در بازگشت از آخرین حج خود همه مسلمانانی که در حج شرکت داشتند را در غدیر خم جمع کرد که  در آنجا علی بن ابی‌طالب را به‌عنوان وصی و برادر و جانشین خود از جانب الله معرفی کرد. عبارت معروف «هر آن‌کس که من مولای او هستم، پس علی مولای اوست» قسمتی از خطابه بلند غدیر می‌باشد. گرچه در تفسیر حدیث غدیر خم در بین شیعه و سنی اختلاف وجود دارد. اهل سنت تنها اظهار نزدیکی پیامبر به علی و دوستی با او را می‌دانند و اظهار خواسته اش که علی به عنوان پسر عمو و فرزندخوانده اش جانشین او در مسئولیت‌های خانوادگی اش پس از مرگ شود.
این واقعه و حدیث غدیر در کتاب‌های شیعه و بسیاری کتاب‌های اهل سنت نقل شده است. اولین منبع تاریخی که به این کتاب اشاره می‌کند یعقوبی مورخ شیعه در نیمه دوم قرن سوم هجری است و اولین آثار ادبی قابل تاریخ گذاری، مجموعه اشعاری از نویسندگان شیعه در قرن دوم هجری است.
 
جغرافیای  غدیر خم
"غدیر خم" نام ناحیه‌ای در میان مکه و مدینه است که بر سر راه حاجیان قرار دارد و به خاطر وجود برکه‌ای در این محل که در آن آب باران جمع می‌شده‌است، به این نام شهرت یافته‌است. غدیر در ۳۴ کیلومتری جحفه واقع شده و جحفه در ۶۴ کیلومتری مکه قرار دارد که یکی از میقات‌های پنجگانه‌است. در جحفه راه اهالی مصر، مدینه، عراق و شام از یکدیگر جدا می‌شود. غدیر خم به سبب وجود آب و چندین درخت کهنسال، محل توقف و استراحت کاروانیان بود؛ اما گرمایی طاقت‌فرسا داشت.
از دیدگاه تاریخی
بنوشته سید حسین نصر هنگامی که محمد از آخرین حج خود در سال ۶۳۲ میلادی بازمی‌گشت. خطابه‌ای در مورد علی ایراد نمود که توسط شیعه و سنی بسیار متفاوت تفسیر شده‌است. مطابق با روایت هر دو گروه محمد گفت که علی وارثش و برادرش و کسی است که هر کس پیامبر را به عنوان مولایش (رهبر یا دوست قابل اعتماد) بپذیرد (کلمه مولا مرتبط است با ولایت (با کسر واو) یا وَلایت (با فتح واو) که حکومت، شروع مبادرت، غلبه معنوی و قدرت معنی می‌دهد). شیعیان این اظهارات را به معنی تعیین علی به جانشینی پیامبر و اولین امام می‌دانند. اهل سنت تنها اظهار نزدیکی پیامبر به علی می‌دانند و اظهار خواسته‌اش که علی به عنوان پسرعمو و فرزندخوانده‌اش جانشین او در مسئولیت‌های خانوادگیش پس از مرگ شود بنظر می‌رسد که اولین تاریخ‌نگاری که واقعه غدیر خم را ثبت کرده‌است تاریخ‌نگار شیعه؛ یعقوبی در نیمه دوم قرن سوم هجری بوده‌است.
بگفته ماریا دقاق، بسیاری از منابع اهل سنت واقعه غدیر خم را نقل کرده‌اند اما قائل به این موضوع نیستند که غدیر دلالت بر تعیین علی به عنوان جانشین سیاسی پیامبر مسلمانان داشته‌است. مجموعهٔ جامعی از نقل قول‌ها و احادیث در مورد غدیر خم در سه کتاب اهل سنت وجود دارد. این سه اثر عبارتند از کتاب مُسند احمد بن حنبل، تاریخ مدینات دمشق ابن عساکر، و کتاب البدایة و النهایة ابن کثیر.
نکته جالب در مورد غدیر خم این است که در خطبهٔ منسوب به علی(ع) در نهج‌البلاغه که او در مورد برحقی خود به عنوان جانشینی محمد ایراد نموده‌است، اشاره‌ای به این واقعه نیست. با این وجود از حدود قرن دوم هجری این واقعه از دلایل اصلی عنوان شده توسط شیعه برای برحقی علی بر جانشینی محمد محسوب می‌شده‌است. اولین نمونه از اینگونه آثار ادبی که می‌توان تاریخی برای آن تعیین کرد هاشمیات کمیت بن زیاد اسدی مربوط به قرن دوم هجری/هشتم میلادی و کتاب سلیم بن قیس مربوط به قرن دوم هجری/هشتم میلادی است.
رخداد غدیر خم از دیدگاه شیعیان
از آغاز ذی‌القعده سال دهم هجری که آخرین سال زندگانی پیامبر بود، به همه مناطق مسلمان‌نشین و ایل‌ها و قبیله‌های مسلمان عربستان خبر داد که وی در این ماه به مکه معظمه خواهد رفت و حج به‌جای خواهد آورد و بدین‌ترتیب بزرگ‌ترین اجتماع مسلمانان شکل گرفت، که به حجةالوداع معروف است.
با پایان حج محمد به سرعت دستور حرکت جهت اجتماع در غدیر خم را دادند. حتی ۱۲۰۰۰ از اهل یمن - که برای رفتن به وطن خود باید راه دیگری را می‌رفتند - به دستور او با کاروان مسلمانان همراه شدند.
در میان راه مکه و مدینه در غدیر خم، آیه قرآن فرو فرستاده شد:
«ای پیامبر! آنچه را از سوی پروردگارت بر تو نازل شده [به مردم] برسان. اگر این کار را نکنی، رسالت الهی را به انجام نرسانده‌ای و خداوند از مردم نگاهت خواهد داشت. »
در پی نزول این آیه، پیامبر دستور داد همه کاروانیان در آن محل گرد هم آیند، و در همان‌جا پیامبر خطابهٔ طولانی غدیر را ایراد کرد.
برخی بخش‌های این سخنرانی- که به گفته شیعیان در معرفی مقام علی است - چنین است:
ای مردم! بدانید که خداوند علی را ولی و امام شما قرار داده و اطاعت او را بر مهاجران وانصار و کسانی که به نیکی از آنان پیروی کنند، و بر شهری و روستایی و عجم و عرب و آزاد و مملوک و بزرگ و کوچک و سفید و سیاه واجب کرده‌است. آگاه باشید که «امیر المؤمنین» غیر از این برادرم کسی نیست و پیشوایی مؤمنان پس از من بر کسی جز او روا نخواهد بود. او جانشین من در امتم و پیشوای کسانی است که به من ایمان آورده‌اند و نیز جانشین من در تفسیر کتاب خدا است. خداوند دین شما را به واسطه امامت او کامل گردانید. به دستورهای او گوش فرا دهید تا در سلامت بمانید و از او پیروی کنید تا هدایت شوید. ای مردم! من «صراط مستقیم» ام، که خداوند شما را به پیروی آن امر فرموده‌است. آن‌گاه پس از من، علی و پس از او، فرزندانم از نسل او.
من [از جانب خداوند] دستور یافته‌ام که از شما دربارهٔ آنچه که از سوی خداوند دربارهٔ علی امیرالمؤمنین و اوصیای پس از او آوردم، بیعت بگیرم و دست شما را بفشارم. خداوند به من دستور داده که از زبان‌های شما در مورد آنچه بیان نمودم - راجع به علی امیر المؤمنین و امامانی که پس از او می‌آیند و از من و از اویند، اقرار زبانی بگیرم و چنان‌که خبرتان دادم، نسل من از صلب علی است. همگی بگویید: شنیدیم و اطاعت می‌کنیم و خرسندانه - در مقابل آنچه از سوی پروردگار ما و خویش دربارهٔ امامت علی امیرالمؤمنین و امامانی که از صلب او به دنیا می‌آیند، به ما رساندی - سر تسلیم فرود می‌آوریم. بر این باور زنده‌ایم و با آن می‌میریم و با آن [در قیامت] محشور می‌شویم. تغییر نمی‌دهیم و تبدیل و انکار نمی‌کنیم، تردید به دل راه نمی‌دهیم و از این باور برنمی‌گردیم و پیمان نمی‌شکنیم.
پس از پایان خطابه، این آیه بر پیامبر فرو فرستاده شد:
امروز کافران از دین شما ناامید شدند. پس از آنان نهراسید و از من (پروردگار) بترسید. امروز دینتان را برایتان کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام داشتم و اسلام را به‌عنوان دینتان پسندیدم.
مراسم بیعت مسلمانان با پیامبر و علی سه روز طول کشید ودو خلیفه اول ودوم و حتی بانوان با قراردادن دست خود در ظرف بزرگ آبی که در سوی دیگر آن در درون خیمه، دست علی قرار داشت، بیعت خود را اعلام می‌کردند. ودر دراین روز پیامبر اسلام عمام خود را بر سر علی گذاشت در دیدگاه شیعه، منافقین که گروه قابل‌توجهی را تشکیل می‌دادند، در ماجرای غدیر و به اراده الهی، نتوانستند نیات خود را آشکار و عملی کنند؛ اما در میان جمعیت شبهه‌ افکنی‌هایی نسبت به اقدام پیامبر انجام می‌دادند و شخصی به نام «حارث فهری» را تحریک کردند تا نزد رسول بیاید و برخلاف همه تصریحات حضرت در ضمن خطبه، سؤال کند که آیا آنچه دربارهٔ علی بن ابی طالب گفتی از جانب پروردگار بود یا از جانب خود؟ پیامبر در پاسخ گفت: «خداوند به من وحی کرده‌است و واسطه میان من و خدا جبرئیل است و من اعلام‌کننده پیام خدا هستم و بدون اجازهٔ پروردگارم، خبری را اعلام نمی‌کنم. »
 
محمد حسین طباطبایی مفسر شیعه در کتاب تفسیر المیزان جلد پنجم ذیل این آیه (سوره مائده آیه ۳) شأن نزول آن را واقعهٔ غدیر خم می‌داند.
کتاب الغدیر
به گفته ماریا دقاق در دانشنامه ایرانیکا، بهترین منبع شیعه دوازده امامی که در عصر مدرن در زمینه غدیر خم نگاشته شده است، کتاب الغدیر عبدالحسین امینی است. این کتاب در یازده جلد با این هدف نگاشته شده که همه مطالب در زمینه غدیر خم در آثار سنی و شیعه اعم از حدیث، تاریخ، تفسیر قرآن، شعر، و نیز زندگی نامه افراد مشهوری که در زمره راویان یا حافظان این حدیث بودند را جمع‌آوری کند.
حدیث غدیر در منابع سنی
این حدیث در منابع اهل‌سنّت نیز آمده است. در ذیل به برخی از این احادیث اشاره می‌گردد:
1.      أن النبی علیه السلام قال یوم غدیر خم إنی تارک فیکم ثقلین أولهما کتاب الله فیه الهدی والنور فخذوا بکتاب الله واستمسکوا به فحث علی کتاب الله ثم قال أذکرکم الله فی أهل بیتی ثلاثا
2.      قال علی فی الرحبة أنشد بالله رجلا سمع رسول‌الله صلی الله علیه وسلم یوم غدیر خم یقول إن الله ولی المؤمنین ومن کنت ولیه فهذا ولیه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه وانصر من نصره
3.      عن حبشی بن جنادة:سمعت رسول‌الله صلی الله علیه وسلم یقول یوم غدیر خم اللهم من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه وانصر من نصره وأعن من أعانه
4.      عن زیاد بن أبی زیاد:سمعت علی بن أبی طالب رضی الله عنه ینشد الناس فقال: أنشد الله رجلا مسلماً سمع رسول‌الله صلی الله علیه وسلم یقول یوم غدیر خم ما قال فقام اثنا عشر بدریاً فشهدوا
 
نظر علمای عامه در متواتر بودن حدیث غدیر
در کتاب (احقاق الحق) فهرستی از 14 نفر از علمای عامه از جمله سیوطی،جزری، جلال‌الدین نیشابوری، ترکمانی، ذهبی و... نقل شده که همگی به تواتر حدیث غدیر اعتراف نموده اند.
 
حدیث امامان درباره عید غدیر خم
امام باقر علیه سلام "" مردم به رسول خدا و علی هجوم آوردند تا بیعت کنند و بیعت کردن تا سه روز ادامه داشت ""
امام باقر علیه سلام
"" هیچ صدایی برای اثبات ولایت رساتر از ندای روز غدیر خم نبود "" 
 
نظر امام خمینی (ره)
اگر کسی آن ولایت کلی را قبول نداشته باشد اگر تمام نمازها را مطابق با همین قواعد اسلامی شیعه هم بجا بیاورد باطل است.
 
 

 

 

شنبه 27/6/1395 - 10:54
تبریک و تسلیت

تولد امام دهم شیعیان حضرت امام علی النقی (ع ) را نیمه ذیحجه سال 212 هجری قمری نوشته اند . پدر آن حضرت ، امام محمد تقی جوادالائمه (ع ) و مادرش سمانه از زنان درست کردار پاکدامنی بود که دست قدرت الهی او را برای تربیت مقام ولایت و امامت مأمور کرده بود ، و چه نیکو وظیفه مادری را به انجام رسانید و بدین مأموریت خدایی قیام کرد . نام آن حضرت - علی - کنیه آن امام همام " ابوالحسن " و لقبهای مشهور آن حضرت " هادی " و " نقی " بود . حضرت امام هادی (ع ) پس از پدر بزرگوارش در سن 8 سالگی به مقام امامت رسید و دوران امامتش 33 سال بود .

 

 

 

 

  

 

در این مدت حضرت علی النقی (ع ) برای نشر احکام اسلام و آموزش و پرورش و شناساندن مکتب و مذهب جعفری و تربیت شاگردان و اصحاب گرانقدر گامهای بلند برداشت . نه تنها تعلیم و تعلم و نگاهبانی فرهنگ اسلامی را امام دهم (ع ) در مدینه عهده دار بود ، و لحظه ای از آگاهانیدن مردم و آشنا کردن آنها به حقایق مذهبی نمی آسود ، بلکه در امر به معروف و نهی از منکر و مبارزه پنهان و آشکار با خلیفه ستمگر وقت - یعنی متوکل عباسی - آنی آسایش نداشت .

 

به همین جهت بود که عبدالله بن عمر والی مدینه بنا بر دشمنی دیرینه و بدخواهی درونی ، به متوکل خلیفه زمان خود نامه ای خصومت آمیز نوشت ، و به آن امام بزرگوار تهمتها زد ، و نسبتهای ناروا داد و آن حضرت را مرکز فتنه انگیزی و حتی ستمکاری وانمود کرد و در حقیقت آنچه در شأن خودش و خلیفه زمانش بود به آن امام معصوم (ع ) منسوب نمود ، و این همه به جهت آن بود که جاذبه امامت و ولایت و علم و فضیلتش مردم را از اطراف جهان اسلام به مدینه می کشانید و این کوته نظران دون همت که طالب ریاست ظاهری و حکومت مادی دنیای فریبنده بودند ، نمی توانستند فروغ معنویت امام را ببینند .

 

و نیز " مورخان و محدثان نوشته اند که امام جماعت حرمین ( = مکه و مدینه ) از سوی دستگاه خلافت ، به متوکل عباسی نوشت : اگر تو را به مکه و مدینه حاجتی است ، علی بن محمد ( هادی ) را از این دیار بیرون بر ، که بیشتر این ناحیه را مظیع و منقاد خود گردانیده است " . این نامه و نامه حاکم مدینه نشان دهنده نفوذ معنوی امام هادی (ع ) در سنگر مبارزه علیه دستگاه جبار عباسی است .

 

از زمان حضرت امام محمد باقر (ع ) و امام جعفر صادق (ع ) و حوزه چهار هزار نفری آن دوران پربار ، شاگردانی در قلمرو اسلامی تربیت شدند که هر یک مشعلدار فقه جعفری و دانشهای زمان بودند ، و بدین سان پایه های دانشگاه جعفری و موضع فرهنگ اسلامی ، نسل به نسل نگهبانی شد و امامان شیعه ، از دوره حضرت رضا (ع ) به بعد ، از جهت نشر معارف جعفری آسوده خاطر بودند ، و اگر این فرصت مغتنم در زمان امام جعفر صادق (ع ) پیش نیامده بود ، معلوم نبود سرنوشت این معارف مذهبی به کجا می رسید ؟ به خصوص که از دوره زندانی شدن حضرت موسی بن جعفر (ع ) به بعد دیگر چنین فرصتهای وسیعی برای تعلیم و نشر برای امامان بزرگوار ما - که در برابر دستگاه عباسی دچار محدودیت بودند و تحت نظر حاکمان ستمکار - چنان که باید و شاید پیش نیامد .

 

با این همه ، دوستداران این مکتب و یاوران و هواخواهان ائمه طاهرین - در این سالها به هر وسیله ممکن ، برای رفع اشکالات و حل مسائل دینی خود ، و گرفتن دستور عمل و اقدام - برای فشرده تر کردن صف مبارزه و پیشرفت مقصود و در هم شکستن قدرت ظاهری خلافت به حضور امامان والاقدر می رسیدند و از سرچشمه دانش و بینش آنها ، بهره مند می شدند و این دستگاه ستمگر حاکم و کارگزارانش بودند که از موضع فرهنگی و انقلابی امام پیوسته هراس داشتند و نامه حاکم مدینه و مانند آن ، نشان دهنده این هراس همیشگی آنها بود . دستگاه حاکم ، کم کم متوجه شده بود که حرمین ( مکه و مدینه ) ممکن است به فرمانبری از امام (ع ) درآیند و سر از اطاعت خلیفه وقت درآورند .

 

بدین جهت پیک در پیک و نامه در پی نامه نوشتند ، تا متوکل عباسی دستور داد امام هادی (ع ) را از مدینه به سامرا - که مرکز حکومت وقت بود - انتقال دهند . متوکل امر کرد حاجب مخصوص وی حضرت هادی (ع ) را در نزد خود زندانی کند و سپس آن حضرت را در محله عسکر سالها نگاه دارد تا همواره زندگی امام ، تحت نظر دستگاه خلافت باشد . برخی از بزرگان مدت این زندانی و تحت نظر بودن را - بیست سال - نوشته اند .

 

پس از آنکه حضرت هادی (ع ) به امر متوکل و به همراه یحیی بن هرثمه که مأمور بردن حضرت از مدینه بود ، به سامرا وارد شد ، والی بغداد اسحاق بن ابراهیم طاهری از آمدن امام (ع ) به بغداد با خبر شد ، و به یحیی بن هرثمه گفت : ای مرد ، این امام هادی فرزند پیغمبر خدا (ص ) می باشد و می دانی متوکل نسبت به او توجهی ندارد اگر او را کشت ، پیغمبر (ص ) در روز قیامت از تو بازخواست می کند . یحیی گفت : به خدا سوگند متوکل نظر بدی نسبت به او ندارد . نیز در سامرا ، متوکل کارگزاری ترک داشت به نام وصیف ترکی . ا

 

و نیز به یحیی سفارش کرد در حق امام مدارا و مرحمت کند . همین وصیف خبر ورود حضرت هادی را به متوکل داد . از شنیدن ورود امام (ع ) متوکل به خود لرزید و هراسی ناشناخته بر دلش چنگ زد . از این مطالب که از قول یحیی بن هرثمه مأمور جلب امام هادی (ع ) نقل شده است درجه عظمت و نفوذ معنوی امام در متوکل و مردان درباری به خوبی آشکار می گردد ، و نیز این مطالب دلیل است بر هراسی که دستگاه ستمگر بغداد و سامرا از موقعیت امام و موضع خاص او در بین هواخواهان و شیعیان آن حضرت داشته است .

 

باری ، پس از ورود به خانه ای که قبلا در نظر گرفته شده بود ، متوکل از یحیی پرسید : علی بن محمد چگونه در مدینه می زیست ؟ یحیی گفت : جز حسن سیرت و سلامت نفس و طریقه ورع و پرهیزگاری و بی اعتنایی به دنیا و مراقبت بر مسجد و نماز و روزه از او چیزی ندیدم ، و چون خانه اش را - چنانکه دستور داده بودی - بازرسی کردم ، جز قرآن مجید و کتابهای علمی چیزی نیافتم . متوکل از شنیدن این خبر خوشحال شد ، و احساس آرامش کرد . با آنکه متوکل از دشمنان سرسخت آل علی (ع ) بود و بنا به دستور او بر قبر منور حضرت سیدالشهداء (ع ) آب بستند و زیارت کنندگان آن مرقد مطهر را از زیارت مانع شدند ، و دشمنی یزید و یزیدیان را نسبت به خاندان رسول اکرم (ص ) تازه گردانیدند ، با این همه در برابر شکوه و هیبت حضرت هادی (ع ) همیشه بیمناک و خاشع بود .

 

مورخان نوشته اند : مادر متوکل نسبت به مقام امام علی النقی (ع ) اعتقادی به سزا داشت . روزی متوکل مریض شد و جراحتی پیدا کرد که اطباء از علاجش درماندند . مادر متوکل نذر کرد اگر خلیفه شفا یابد مال فراوانی خدمت حضرت هادی (ع ) هدیه فرستد . در این میان به فتح بن خاقان که از نزدیکان متوکل بود گفت : یک نفر را بفرست که از علی بن محمد درمان بخواهد شاید بهبودی یابد . وی کسی را خدمت آن حضرت فرستاد امام هادی فرمود : فلان دارو را بر جراحت او بگذارید به اذن خدا بهبودی حاصل می شود .

 

چنین کردند ، آن جراحت بهبودی یافت . مادر متوکل هزار دینار در یک کیسه چرمی سر به مهر خدمت امام هادی (ع ) فرستاد . اتفاقا چند روزی از این ماجرا نگذشته بود که یکی از بدخواهان به متوکل خبر داد دینار فراوانی در منزل علی بن محمد النقی دیده شده است . متوکل سعید حاجب را به خانه آن حضرت فرستاد . آن مرد از بالای بام با نردبان به خانه امام رفت . وقتی امام متوجه شد ، فرمود همان جا باش چراغ بیاورند تا آسیبی به تو نرسد . چراغی افروختند . آن مرد گوید : دیدم حضرت هادی به نماز شب مشغول است و بر روی سجاده نشسته . امام فرمود : خانه در اختیار توست .

 

آن مرد خانه را تفتیش کرد . چیزی جز آن کیسه ای که مادر متوکل به خانه امام فرستاده بود و کیسه دیگری سر به مهر در خانه وی نیافت ، که مهر مادر خلیفه بر آن بود . امام فرمود : زیر حصیر شمشیری است آن را با این دو کیسه بردار و به نزد متوکل بر . این کار ، متوکل و بدخواهان را سخت شرمنده کرد . امام که به دنیا و مال دنیا اعتنایی نداشت پیوسته با لباس پشمینه و کلاه پشمی روی حصیری که زیر آن شن بود مانند جد بزرگوارش علی (ع ) زندگی می کرد و آنچه داشت در راه خدا انفاق می فرمود .

 

با این همه ، متوکل همیشه از اینکه مبادا حضرت هادی (ع ) بر وی خروج کند و خلافت و ریاست ظاهری بر وی به سر آید بیمناک بود . بدخواهان و سخن چینان نیز در این امر نقشی داشتند . روزی به متوکل خبر دادند که : " حضرت علی بن محمد در خانه خود اسلحه و اموال بسیار جمع کرده و کاغذهای زیاد است که شیعیان او ، از اهل قم ، برای او فرستاده اند " . متوکل از این خبر وحشت کرد و به سعید حاجب که از نزدیکان او بود دستور داد تا بی خبر وارد خانه امام شود و به تفتیش بپردازد .

 

این قبیل مراقبتها پیوسته - در مدت 20سال که حضرت هادی (ع ) در سامره بودند - وجود داشت . و نیز نوشته اند : " متوکل عباسی سپاه خود را که نود هزار تن بودند از اتراک و در سامرا اقامت داشتند امر کرد که هر کدام توبره اسب خود را از گل سرخ پر کنند ، و در میان بیابان وسیعی ، در موضعی روی هم بریزند . ایشان چنین کردند . و آن همه به منزله کوهی بزرگ شد . اسم آن را تل " مخالی " نهادند آنگاه خلیفه بر آن تل بالا رفت و حضرت امام علی النقی ( علیه السلام ) را نیز به آنجا طلبید و گفت : شما را اینجا خواستم تا مشاهده کنید سپاهیان من را . و از پیش امر کرده بود که لشکریان با آرایشهای نظامی و اسلحه تمام و کمال حاضر شوند ، و غرض او آن بود که شوکت و اقتدار خود را بنمایاند ، تا مبادا آن حضرت یا یکی از اهل بیت او اراده خروج بر او نمایند " .

 

در این مدت 20سال زندگی امام هادی (ع ) در سامرا ، به صورتهای مختلف کارگزاران حکومت عباسی ، مستقیم و غیر مستقیم ، چشم مراقبت بر حوادث زندگی امام و رفت و آمدهایی که در اقامتگاه امام (ع ) می شد ، داشتند از جمله : " حضور جماعتی از بنی عباس ، به هنگام فوت فرزند امام دهم ، حضرت سید محمد - که حرم مطهر وی در نزدیکی سامرا ( بلد ) معروف و مزار است - یاد شده است . این نکته نیز می رساند که افرادی از بستگان و مأموران خلافت ، همواره به منزل امام سر می زده اند . "

 


اصحاب و یاران امام دهم (ع )
در میان اصحاب امام دهم ، برمی خوریم به چهره هایی چون " علی بن جعفر میناوی " که متوکل او را به زندان انداخت و می خواست بکشد . دیگر ادیب معروف ، ابن سکیت که متوکل او را شهید کرد . و علت آن را چنین نوشته اند که دو فرزند متوکل خلیفه عباسی در نزد ابن سکیت درس می خواندند . متوکل از طریق فرزندان خود کم کم ، متوجه شد که ابن سکیت از هواخواهان علی (ع ) و آل علی (ع ) است .

 

متوکل که از دشمنان سرسخت آل علی (ع ) بود روزی ابن سکیت را به حضور خود خواست و از وی پرسید : آیا فرزندان من شرف و فضیلت بیشتر دارند یا حسن و حسین فرزندان علی (ع ) ؟ ابن سکیت که از شیعیان و دوستداران باوفای خاندان علوی بود ، بدون ترس و ملاحظه جواب داد : فرزندان تو نسبت به امام حسن (ع ) و امام حسین (ع ) که دو نوگل باغ بهشت و دو سید جنت ابدی الهی اند قابل قیاس و نسبت نیستند . فرزندان تو کجا و آن دو نور چشم دیده مصطفی کجا ؟ آنها را با قنبر غلام حضرت (ع ) هم نمی توان سنجید . متوکل از این پاسخ گستاخانه سخت برآشفت .

 

در همان دم دستور داد زبان ابن سکیت را از پشت سر درآوردند و بدین صورت آن شیعی خالص و یار راستین امام دهم (ع ) را شهید کرد . دیگر از یاران حضرت هادی (ع ) حضرت عبدالعظیم حسنی است . بنا بر آنچه محدث قمی در منتهی الآمال آورده است : " نسب شریفش به چهار واسطه به حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام منتهی می شود ... " از اکابر محدثین و اعاظم علماء و زاهدان و عابدان روزگار خود بوده است و از اصحاب و یاران حضرت جواد (ع ) و حضرت امام هادی (ع ) بود . صاحب بن عباد رساله ای مختصر در شرح حال آن جناب نوشته .

 

نوشته اند : " حضرت عبدالعظیم از خلیفه زمان خویش هراسید و در شهرها به عنوان قاصد و پیک گردش می کرد تا به ری آمد و در خانه مردی از شیعیان مخفی شد ... " . " حضرت عبدالعظیم ، اعتقاد راسخی به اصل امامت داشت . چنین استنباط می شود که ترس این عالم محدث زاهد از قدرت زمان ، به خاطر زاهد بودن و حدیث گفتن وی نبوده است ، بلکه به علت فرهنگ سیاسی او بوده است . او نیز مانند دیگر داعیان بزرگ و مجاهد حق و عدالت ، برای نشر فرهنگ سیاسی صحیح و تصحیح اصول رهبری در اجتماع اسلامی می کوشیده است ، و چه بسا از ناحیه امام ، به نوعی برای این کار مأموریت داشته است .

 

زیرا که نمی شود کسی با این قدر و منزلت و دیانت و تقوا ، کسی که حتی عقاید خود را بر امام عرضه می کند تا از درست بودن آن عقاید ، اطمینان حاصل کند - به طوری که حدیث آن معروف است - اعمال او ، به ویژه اعمال اجتماعی و موضعی او ، بر خلاف نظر و رضای امام باشد . حال چه به این رضایت تصریح شده باشد ، یا خود حضرت عبدالعظیم با فرهنگ دینی و فقه سیاسی بدان رسیده باشد " .

 

 

صورت و سیرت حضرت امام هادی (ع )
حضرت امام دهم (ع ) دارای قامتی نه بلند و نه کوتاه بود . گونه هایش اندکی برآمده و سرخ و سفید بود . چشمانش فراخ و ابروانش گشاده بود . امام هادی (ع ) بذل و بخشش بسیار می کرد . امام آن چنان شکوه و هیبتی داشت که وقتی بر متوکل خلیفه جبار عباسی وارد می شد او و درباریانش بی درنگ به پاس خاطر وی و احترامش برمی خاستند .

 

خلفایی که در زمان امام (ع ) بودند : معتصم ، واثق ، متوکل ، منتصر ، مستعین ، معتز ، همه به جهت شیفتگی نسبت به قدرت ظاهری و دنیای فریبنده با خاندان علوی و امام همام حضرت هادی دشمنی دیرینه داشتند و کم و بیش دشمنی خود را ظاهر می کردند ولی همه ، به خصال پسندیده و مراتب زهد و دانش امام اقرار داشتند ، و این فضیلتها و قدرتهای علمی و تسلط وی را بر مسائل فقهی و اسلامی به تجربه ، آزموده و مانند نیاکان بزرگوارش (ع ) در مجالس مناظره و احتجاج ، وسعت دانش وی را دیده بودند . شبها اوقات امام (ع ) پیوسته به نماز و طاعت و تلاوت قرآن و راز و نیاز با معبود می گذشت . لباس وی جبه ای بود خشن که بر تن می پوشید و زیر پای خود حصیری پهن می کرد . هر غمگینی که بر وی نظر می کرد شاد می شد . همه او را دوست داشتند . همیشه بر لبانش تبسم بود ، با این حال هیبتش در دلهای مردم بسیار بود .

 

 

شهادت امام هادی (ع )
امام دهم ، حضرت هادی (ع ) در سال 254هجری به وسیله زهر به شهادت رسید . در سامرا در خانه ای که تنها فقط فرزندش امام حسن عسکری بر بالین او بود . معتمد عباسی امام دهم را مسموم کرد . از این سال امام حسن عسکری پیشوای حق شد و بار تعهد امامت را بر دوش گرفت . و در همان خانه ای که در آن بیست سال زندانی و تحت نظر بود ، سرانجام به خاک سپرده شد .

 

 

زن و فرزندان امام هادی (ع )
حضرت هادی (ع ) یک زن به نام سوسن یا سلیل و پنج فرزند داشته است . 1 - ابومحمد حسن علیه السلام ( امام عسکری (ع ) یازدهمین اختر تابناک ولایت و امامت است ) . 2 - حسین . 3 - سید محمد که یک سال قبل از پدر بزرگوارش فوت کرد ، جوانی بود آراسته و پرهیزگار که بسیاری گمان می کردند مقام ولایت به وی منتقل خواهد شد . قبر مطهرش که مزار شیعیان است در نزدیکی سامرا می باشد . 4 - جعفر . 5 - عایشه ، یا به نقل شادروان شیخ عباس قمی " علیه " .

شنبه 27/6/1395 - 10:5
عقاید و احکام

 

 

 

 

 

عید قربان یا همان روز دهم ماه ذی الحجه، مصادف  با عید قربان که از گرامی ترین عیدهای مسلمانان است و عید قربان به یاد حضرت ابراهیم و فرزندش حضرت اسماعیل، توسط بسیاری از مسلمانان جشن گرفته می‌شود.

*************

تاریخچه و فلسفه عید قربان مفهوم و معنی قربانی

از نظر معنای لغوی «قربانی» از لفظ «قربان» ماخوذ است، هر آن چیزی که ذریعه و وسیله تقرب و

نزدیکی الله تعالی باشد آن را «قربانی» می گویند، آن چیز خواه ذبح حیوان باشد یا دیگر صدقات.بعضی از علماء هر نیکی و عمل خیر را که باعث قرب و رحمت الهی باشد «قربانی» می نامند.

*************

اسرار و حکمت قربانی کردن

فدا کردن مال و انفاق آن در راه خدا از جمله اسراسر و حکمتهای قربانی است.

کشتن حیوان در مراسم قربانی اشاره به کشتن نفس اماره است و مرد خداشناس با شمشیر برنده عقل و ایمان، حیوان نفس را که به طور دائم وی را به کارهای زشت وا می دارد مقتول سازد و خانه

دل را از لوث نفس لئیم پاک گردانده، آنرا در راه حق و پیشگاه محبوب قربانی کند و حج اکبر نماید

که اگر نفس اماره و خواهش های او کشته نشوند و آرام نگیرند هرگاه تمام نعمتها و ثروتهای دنیوی در اختیارش باشد و زمین و آسمان را ببلعد باز هم سیر نمی شود و ندای هل من مزید دارد.

***************

تاریخچه قربانی کردن

ذبح قربانی جهت تقرب پروردگار از زمان ابو البشر حضرت آدم علیه السلام شروع شد، وقتی که دو

فرزندش هابیل قوچی و قابیل مقداری گندم را به  عنوان قربانی به بارگاه خداوندی تقدیم نمودند. به

دستور و روال آن زمان آتشی از آسمان آمده، قربانی هابیل را سوخت، که این علامت قبولیت بود و قربانی قابیل به حال خود باقی ماند.

****************

داستان عید قربان

عید قربان روز دهم ذی الحجه که در تقویم عینی و ذهنی مسلمانان عید خوانده می شود و به

نوعی یادآور , همان سربلندی ابراهیم (ع) در آزمایش الهی است. سربلندی در فراخواندگی الهی

به ذبح عزیزتری فرد زندگی مادی یعنی فرزندش نشانهء از پیروزی فرمان الهی و اطاعت معشوق

بر امور اخلاقی و سنت های جز خواست اوست.

دین پژوهان معاصری که به کاوش در ادیان ابتدایی مشغول هستند چندین ویژگی مشترک

را میان ادیان ابتدایی بر میشمارند, که یکی از این ویژگیها قربانی کردن است . شاید بتوان

گفت انجام و اهدای قربان یکی از اساسی ترین پایه های پیدایش دیگر ارکان مذهبی باشد.

انسانهای اولیه دین را برای احساس نزدیکی به وجودی که او را مقدس می انگاشت و برایش

برتری قائیل بود دست به زاری می زد و اظهار عجز می نمود و گاه نیز برای کامل کردن

نیازهای خود به درگاه آن وجود بی نیاز به قربانی کردن روی می آورد.

*************

عید قربان در روایات

رسول الله صلى الله علیه و آله :

مَن أحیَا اللَّیالِیَ الأَربَعَ وَجَبَت لَهُ الجَنَّهُ : لَیلَهَ التَّروِیَهِ ، و لَیلَهَ عَرَفَهَ ، ولَیلَهَ النَّحرِ ، ولَیلَهَ الفِطرِ .

*پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

هر کس این چهار شب را شب زنده دارى کند، بهشت براى او واجب است: شبِ ترویه، شب

عرفه، شب عید قربان و شب عیدفطر.

*الإمام علیّ علیه السلام :

سَمِعتُ رَسولَ اللّه ِ صلى الله علیه و آله یَخطُبُ یَومَ النَّحرِ ، وهُوَ یَقولُ : هذا یَومُ الثَّجِّ والعَجِّ ، والثَجُّ :

ما تُهریقونَ فیهِ مِنَ الدِّماءِ ، فَمَن صَدَقَت نِیَّتُهُ کانَت أوَّلُ قَطرَهٍ لَهُ کَفّارَهً لِکُلِّ ذَنبٍ ، والعَجُّ : الدُّعاءُ

فَعِجّوا إلَى اللّه ِ ، فَوَالَّذی نَفسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ لا یَنصَرِفُ مِن هذَا المَوضِعِ أحَدٌ إلاّ مَغفورًا لَهُ ، إلاّ صاحِبَ کَبیرَهٍ مُصِرًّا عَلَیها لا یُحَدِّثُ نَفسَهُ بِالإِقلاعِ عَنها .

امام علی علیه السلام : شنیدم رسول خدا صلی الله علیه وآله روزعید قربان ، خطبه می خواند

ومی فرمود :

امروز ، روز «ثجّ» و«عجّ» است . ثجّ ، خون قربانی هاست که می ریزید . پس نیّت هرکس صادق باشد ، اولین  قطره خونِ قربانی او کفّاره همه گناهان اوست ، و» عجّ» ، دعاست . پس به درگاه خداوند دعا کنید ، قسم به آن که جان محمّد صلی الله علیه وآله در دست اوست از اینجا هیچ کس بر نمی گردد ، مگر آمرزیده شود جز کسی که گناه کبیره انجام داده وبر آن اصرار ورزد ودر دل خود ، تصمیم بر ترک آن ندارد .

***********

اعمال شب و روز عید قربان

شب دهم از لیالى متبرکه و از آن چهار شبى است که احیاء آنها شایسته است و درهاى آسمان در

این شب بازاست و سنّت است در آن زیارت امام حسین علیه السلام و دعاء یا دائِمَ الْفَضْلِ عَلىَ الْبَرِیَّهِ روز دهم روز عید قربان است و بسیار روز شریفى است و اعمال آن چند چیز است.

اوّل غسل است که در این روز سنّت مؤکد است و بعضى از علماء واجب دانسته اند.

دوّم نماز عید است به همان نحو که در عید فطر ذکر شد لکن در این روز مستحب است که افطار

بعد از نماز از گوشت قربانى شود.

عید قربان و قربانی کردن وجود نفسانی عید قربان عید رهایی از تعلقات دنیوی و هر آنچه

غیرخدایی است محسوب می شود. در این روزحج گزار، اسماعیل وجود را قربانی می کند تا سبکبال

شود و با ره توشه ای عظیم به سفر آخرت عزیمت کند.

عید قربان مصادف با روز دهم ذیحجه از اعیاد بزرگ مسلمانان به شمار می رود و از جمله تعطیلات رسمی مسلمانان است که از یک تا چهار روز جشن گرفته می شود.

************

قربانی کردن حضرت اسماعیل (علیه السلام)

قرآن و توراتِ موجود در این جهت اتفاق دارند که ابراهیم خلیل (علیه السلام) پس از آن که در سن پیرى صاحب فرزند پسرى شده است، از سوى خداوند متعال مأمور گردیده که فرزند خود را براى خدا ذبح نماید. و این در واقع آزمونى بس بزرگ و سختى بود که پدر و پسرمى بایست آن را پشت سر نهند اما چون ابراهیم واسماعیل (علیه السلام) تمام وجودشان توحید و تسلیمپروردگار بود، از این آزمون سخت سربلند بیرون آمدند و کامل ترین درجه تسلیم دربرابر خالق یکتارا در خارج تحقق بخشیدند.

سخنان امام رضا (ع) درباره آیه شریفه

»وَ فَدَیْناهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ«

فضل بن شاذان گوید: از حضرت رضا علیه السّلام چنین شنیدم که آن زمان که خداوند تبارک و تعالى به حضرت ابراهیم علیه السّلام امر فرمود که بجاى فرزندش اسماعیل، گوسفندى را که خداوند فرستاده بود ذبح نماید حضرت ابراهیم علیه السّلام در دل آرزو کرد که اى کاش فرزندش اسماعیل علیهما السّلام را به دست خود ذبح مى‏کرد ودستور ذبح گوسفند بجاى ذبح فرزندش به او داده نشده

بود، تا به این‏وسیله احساس پدرى را که عزیزترین فرزندش را به دست خود ذبح مى‏کند، داشته باشد و در نتیجه شایسته رفیع‏ترین درجات ثواب در صبر برمصائب شود، خداوند عزّ و جلّ نیز به او وحى فرمود که:

اى ابراهیم! محبوبترین خلق من، نزد تو کیست!

ابراهیم گفت: خدایا! …

***************

واژه شناسی عید

واژه «عید» به معنای رجوع و برگشتن است و «قربان» به معنای قربانی یا هر آنچه با آن بر پروردگار، تقرب جویند. از این رو، می توان عید قربان را به معنای بازگشت انسان به مقام تقرّب الهی دانست.

این مقام در سایه مبارزه با هواهای نفسانی و در پرتو تهذیب، خودسازی و بهره گیری از فرصتهای ناب به دست می آید.

زائران خانه خدا که پس از تحمّل سختی های بسیار و پرهیز از نمادهای دنیوی، اینک به منزلگاه

آخر رسیده اند، عید قربان را جشن می گیرند.

در این روز حاجیان در یک وحدت عملی کم نظیر سر بر آستان حضرت دوست می سایند و پس از آن با چهره ای گشاده از توفیق یافتن به انجام تکلیف یکدیگر را به آغوش کشیده، به هم تبریک می گویند.

سید الساجدین امام سجاد(علیه السلام) نیز در دعای مخصوص عید آن را روزی مبارک و با میمنت می خوانند

و می فرمایند: أللَّهُمَّ هَذَا یَوْم مُبَارَک مَیْمُون.

امام خمینی(ره) احیا گر اسلام ناب، درباره عید قربان چنین گفته اند: عید قربان، عیدی است که انسانهای آگاه را به یاد قربانگاه ابراهیمی می اندازد؛ قربانگاهی که درس فداکاری و جهاد در راه خدای بزرگ را  به  فرزندان آدم و اصفیا و اولیای خدا می دهد این پدرِ توحید و بت شکنِ جهان، به ما و همه انسانها آموخت که عزیزترین ثمره حیات خود را در راه خدا بدهید و عیدی بگیرید. خود و عزیزان خود را فدا کنید و دین خدا را و عدل الهی را برپا نمایید. به همه ما ذریه آدم فهماند که «مکه» و منی قربانگاه عاشقان است و محل نَشر توحید و نفی شرک که دلبستگی به جان و عزیزان نیز شرک است.

زائران بیت اللّه الحرام در روز عید قربان، چند عمل را به انجام می رسانند که هر کدام نمادی از انسجام است که در ادامه به آنها اشاره می شود.

رمی جمرات، تبری از عامل تفرقه حاجیان در روز عید ابتدا با پرتاب هفت سنگ ریزه برای هفت بار به ستونهای برهم چیده شده ـ که نماد ابلیس رجیم است ـ تنفّر خود را از همه شیطانهای درون و برون ابراز می کنند. این عمل را «رَمْیِ جَمَره» گویند.

وقتی حکمت این عمل را از امام کاظم(علیه السلام) پرسیدند، امام فرمودند: «چون ابلیس در محل جمرات بر

ابراهیم(ع) ظاهر گشت و آن حضرت، آن پلید را سنگسار نمود. از این رو همین سنت جاریه ای شد

و باقی ماند.» این عمل، طرد شیطان و تثبیت عبودیّت و اطاعت خداوند متعال است. یکی از کارهای اصلی شیطان این است که بین افراد انسان تفرقه بیندازد و عداوت و بغض بین آنها ایجاد نماید:

إِنَّما یُرِیدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَ ه  وَ الْبَغْضاءَ؛

شیطان می خواهد در میان شما به وسیله شراب و قمار دشمنی ایجاد کند.» و انسان با تفرقه و اختلاف خود را در اختیار شیطان می گذارد

همانگونه که امام علی(علیه السلام) فرمودند:

ایّاکم و الفرقه فانّ الشاذ من الناس للشیطان کما انّ الشاذ من الغنم للذئب؛

از جدایی و پراکندگی بپرهیزید؛ زیرا انسانی که از مردم جدا شود در اختیار فرمان شیطان است همچنانکه گوسفند دور از گله نصیب گرگ می شود.»آری، حاجی با این عمل نمادین بر شیطان رجیم سنگ زده، آن را از خود رمی می کند و خود را در صف منسجم مسلمانانی می یابد که همگی تنفر خود را از شیطان اعلام می دارند.

قربانی، نماد وارستگی و مساوات حجاج در ادامه اعمال روز عید با کوله باری از عقیده و جهاد، رو به سنّت قربانی می آورند و آن را به پیشگاه پروردگار هدیه می کنند و به دستور الهی جامه عمل می پوشانند که فرمود:

فـَمَنْ تَمَتَّعَ بِالعُمْره اِلَی الحَجِّ فـَمَا اسْتَیْسَرَ مِنَ الْهَدْیِ آن کسی که به قربانگاه می رود و گوسفندی را ذبح می کند، در حقیقت با حرکتی نمادین عزم از میان بردن هوس ها و وابستگی هایش را می کند و آماده ایثار و فداکاری می شود. این عمل را از آن جهت که عبادت و وسیله تقرّب به خداست، قربان گویند.

چنان که امام سجاد(علیه السلام) ضمن پرسشی از شبلی پرسیدند: آیا به هنگام سربریدن قربانی، نیت کردی که با تمسک به حقیقت تقوی و ورع حلقوم طمع را قطع کنی

بخشش و قربانی و تقسیم آن در میان مردم بویژه تنگ دستان به معنای دستگیری و تعاون است.

وقتی حاجی در روز عید به شکرانه انجام مناسک حج، موظف می شود تا حیوانی سالم و کامل را

بکشد و گوشت آن را به نیازمندان بدهد، این عمل خود عامل نزدیک شدن به خدا می گردد و انسان

را مشمول عنایت الهی می سازد و هم بر حسب مصرف، عامل ایجاد محبّت بین انسان و افراد

جامعه می شود. این گونه است که بین مسلمانان رابطه ای صمیمی به وجود می آید که خود یکی از

عوامل و زمینه های انسجام است و بدین صورت تعاون و همبستگی اجتماعی در اعمال خیر و

نیکوکاری در میان مردمان افزایش می یابد.

از طرف دیگر، اگر تقسیم قربانی صحیح انجام گیرد میلیون ها گرسنه سیر می شوند و بدینوسیله بین

غنی و فقیر، ارتباط برقرار می گردد.

این همان انسجام و همدلی مورد توجه شارع است.

از دیگر نمادهای قربانی «مساوات » است؛ به طوری که تقسیم گوشت قربانی به سه قسمت

و استفاده شخص حاجی از آن شاهد گویایی بر این مساوات است. و در این صورت یکی از مصادیق

تفرقه (امتیازاتی که انسان برای خود قائل شده است.

از بین می رود و همه به این قول پیامبر اعظم(صلی الله علیه واله) رجوع می کنند که درخطبه

حجه الوداع فرمود:

مردم! پروردگار همه شما یکی است و پدر همه شما یکی است؛ همه از آدم هستید و آدم از خاک

است؛ عرب را بر عجم فضیلتی نیست، مگر به تقوا.

این عمل در حجّ، عدالت اجتماعی اسلام را منعکس می کند و خود عاملی است بر انسجام و اتحاد

بین همه مسلمین جهان



يکشنبه 21/6/1395 - 11:2
عقاید و احکام
 
 
 
 
 
 
 
 
 
روز عرفه از اعیاد عظیم است اگر چه به اسم عید نامیده نشده و روزی است كه حق تعالی بندگان خویش را به عبادت و طاعت خود فراخوانده و سفره های جود و احسان خود را برای ایشان گسترانیده و شیطان در این روز خوار و حقیرتر و رانده تر، و در خشمناك ترین اوقات خواهد بود، و روایت شده كه حضرت امام زین العابدین علیه السلام در روز عرفه صدای سائلی را كه از مردم كمك می نمود شنید، و به او فرمود: وای بر تو آیا از غیر خدا سوال می كنی در این روز و حال آن كه امید می رود در این روز برای بچه های در شكم كه فضل خدا شامل آنها شود و سعید گردند ...
پس در این روز در زیر آسمان روند و اعتراف و اقرار كنند نزد حق تعالی به گناهان خود تا سعادتمند گردند به ثواب عرفات و گناهانشان آمرزیده گردد و مشغول گردند به اعمال و ادعیه عرفه كه از حجج طاهره علیهم السلام روایت شده است؛ برای اطلاع بیشتر به كتاب مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی اعمال روز عرفه مراجعه نمایید.
عرفات نام جایگاهی است كه حاجیان در روز عرفه (نهم ذی الحجه) در آنجا توقف می كنند و به دعا و نیایش میپردازند و پس از برگزاری نماز ظهر و عصر به مكه مكرمه باز میگردند و وجه تسمیه آنرا چنین گفته اند كه جبرائیل علیه السلام هنگامی كه مناسك را به ابراهیم می آموخت، چون به عرفه رسید به او گفت «عرفت» و او پاسخ داد آری، لذا به این نام خوانده شد.
و نیز گفته اند سبب آن این است كه مردم از این جایگاه به گناه خود اعتراف میكنند و بعضی آن را جهت تحمل صبر و رنجی میدانند كه برای رسیدن به آن باید متحمل شد. چرا كه یكی از معانی «عرف» صبر و شكیبایی و تحمل است. 
حضرت آدم (ع) در عرفات:
فَتَلَقی آدَمُ مِنْ رَبِّه كَلماتًُ فتابَ عَلیهِ اِنَّه’ هو التَّوابُ الرّحیمْ
آدم از پروردگارش كلماتی دریافت داشت و با آن بسوی خدا بازگشت و خداوند، توبه او را پذیرفت، چه او توبه پذیر مهربان است.
طبق روایت امام صادق(ع)، آدم (ع) پس از خروج از جوار خداوند، و فرود به دنیا، چهل روز هر بامداد بر فرار كوه صفا با چشم گریان در حال سجود بود، جبرئیل بر آدم فرود آمد و پرسید:
ـ چرا گریه می كنی ای آدم؟
ـ چگونه می توانم گریه نكنم در حالیكه خداوند مرا از جوارش بیرون رانده و در دنیا فرود آورده است.
ـ ای آدم به درگاه خدا توبه كن و بسوی او بازگرد.
ـ چگونه توبه كنم؟
جبرئیل در روز هشتم ذیحجه آدم را به منی برد، آدم شب را در آنجا ماند. و صبح با جبرئیل به صحرای عرفات رفت، جبرئیل بهنگام خروج از مكه، احرام بستن را به او یاد داد و به او لبیك گفتن را آموخت و چون بعد از ظهر روز عرفه فرا رسید تلبیه را قطع كرد و به دستور جبرئیل غسل نمود و پس از نماز عصر، آدم را به وقوف در عرفات واداشت و كلماتی را كه از پروردگار دریافت كرده بود به وی تعلیم داد، این كلمات عبارت بودند از:
خداوندا با ستایشت تو را تسبیح می گویم سُبحانَكَ اللهُمَ وَ بِحمدِك
جز تو خدایی نیست لا الهَ الاّ اَنْتْ
كار بد كردم و بخود ظلم نمودم عَمِلْتُ سوء وَ ظَلَمْتُ نَفْسی
به گناه خود اعتراف می كنم وَ اِعْتَرِفْتُ بِذَنبی اِغْفرلی
تو مرا ببخش كه تو بخشنده مهربانی اِنَّكَ اَنْتَ اَلغَفور الرّحیمْ
آدم (ع) تا بهنگام غروب آفتاب همچنان دستش رو به آسمان بلند بود و با تضرع اشك می ریخت، وقتیكه آفتاب غروب كرد همراه جبرئیل روانه مشعر شد، و شب را در آنجا گذراند. و صبحگاهان در مشعر بپاخاست و در آنجا نیز با كلماتی به دعا پرداخت و به درگاه خداوند توبه گذاشت......
حضرت ابراهیم (ع) در عرفات
در صحرای عرفات، جبرئیل، پیك وحی الهی، مناسك حج را به حضرت ابراهیم (ع) نیز آموخت و حضرت ابراهیم (ع) در برابر او می فرمود: عَرِفتُ، عَرِفتُ (شناختم، شناختم).
پیامبر اسلام (ص) در عرفات
و نیز دامنه كوه عرفات در زمان صدر اسلام كلاس صحرایی پیامبر اسلام (ص) بود و بنا به گفته مفسرین آخرین سوره قرآن در صحرای عرفات بر پیغمبر (ص) نازل شد و پیغمبر این سوره را كه از جامع ترین سوره های قرآن است و دارای میثاق و پیمانهای متعدد با ملل یهود، مسیحی و مسلمان و علمای آنها می باشد، و قوانین و احكام كلی اسلام را در بر دارد، به مردم و شاگردانش تعلیم فرمود.
و طبق مشهور میان محدثان پیامبر (ص) در چنین روزی سخنان تاریخی خود را در اجتماعی عظیم و با شكوه حجاج بیان داشت:
...... ای مردم سخنان مرا بشنوید! شاید دیگر شما را در این نقطه ملاقات نكنم. شما به زودی بسوی خدا باز می گردید. در آن جهان به اعمال نیك و بد شما رسیدگی میشود. من به شما توصیه می كنم هركس امانتی نزد اوست باید به صاحبش برگرداند. هان ای مردم بدانید ربا در آئین اسلام اكیداً حرام است. از پیروی شیطان بپرهیزید. به شما سفارش می كنم كه به زنان نیکی کنید زیرا آنان امانت های الهی در دست شما هستند و با قوانین الهی برشما حلال شده اند.
هر مسلمانی با مسلمان دیگر برادر است و مسلمانان جهان با یکدیگر برادرند و چیری از اموال مسلمانان بر مسلمان دیگری  حلال نیست مگر این که به طیب خاطر به دست آورده باشد.


خواندن دعای عرفه امام حسین(ع) بسیار نیكو و عالی است. لكن مناجات با خدا تنها به خواندن دعای عرفه نیست. خیلی خوب است كه انسان از معصوم یاد بگیرد كه چگونه با خدا سخن بگوید، و بلكه به همان بیان مناجات كند؛ ولی هنگامی كه نمی شود، كافی است كه در مسیر رفت و برگشت دانشگاه زیر لب با خدا حرف بزنید؛ خیلی صمیمی و ساده. در دل به یاد او باشید و واقعاً از او استغفار كنید و با خود عهد تازه‌ای ببندید و با این كار عرفه را به خوب درك نموده اید.
شنبه 20/6/1395 - 16:2
تاریخ

 

 

چندروز پس از واقعهٔ آتش‌سوزی سینما رکس آبادان در ۲۸ مرداد ۱۳۵۷، دولت جمشید آموزگار که با شعار دولت فضای باز سیاسی روی کار آمده‌بود، مجبور به استعفا گردید و در روز ۴ شهریور، محمدرضا پهلوی از جعفر شریف‌امامی که فرزند روحانی و رئیس مجلس سنا بود و به برخی مخالفت‌ها با دولت هویدا مشهور بود، دستور داد تا دولتی با شعار آشتی ملّی تشکیل دهد.

 
 
 

 

 
اندکی بعد و در روز ۱۳ شهریور، راهپیمایی بزرگ عید فطر در تپه‌های قیطریه تهران، تبدیل به تظاهرات بر ضد حکومت شاهنشاهی شد. به دنبال این تظاهرات، ناآرامی‌های دیگری نیز تا روز شانزدهم شهریور به وقوع پیوست.  تظاهرات ۱۶ شهریور ماه در تهران با حضور بیش از نیم میلیون نفر انجام گرفت که بزرگ‌ترین گردهمایی انجام‌گرفته در ایران تا آن زمان بود. تظاهرکنندگان شعارهای شدیداللحنی سر می‌دادند نظیر: «مرگ بر سلطنت پهلوی»، «شاه حرامزاده است» و برای اولین بار نیز معترضان خواستار تشکیل "جمهوری اسلامی" شدند. همان شب، شاه برای آنکه کنترل امور را از دست ندهد دولت را مجبور کرد تا در تهران و یازده شهر دیگر -کرج، قم، تبریز، مشهد، اصفهان، شیراز، آبادان، اهواز، قزوین، جهرم و کازرون- حکومت نظامی اعلام کند و فرماندهی نظامی پایتخت را نیز به اویسی که در جریان قیام ۱۳۴۲ به «قصاب ایران» مشهور شده بود سپرد و در نهایت نیز دستور بازداشت سنجابی، بازرگان، فروهر، معینیان، لاهیجی، به‌آذین، متین دفتری و مقدم مراغه‌ای را صادر کرد.
 

 


 
 

 

 

دعوت کنندهٔ اصلی راهپیمایی روز هفده شهریور روحانی‌ای به نام علامه یحیی نوری بود. این فرد از مبارزین برضد نظام شاهنشاهی بود که به صورت انفرادی عمل می‌نمود و ساکن اطراف میدان ژاله بود.  از اولین ساعات صبح روز جمعه، مردم برای شرکت در راهپیمایی و نماز جمعه به امامت علامه یحیی نوری راهی میدان ژاله گردیدند. غافل از آنکه از ساعت ۶ صبح، حکومت نظامی توسط فرماندار تهران ارتشبد غلامعلی اویسی اعلام و درحال اجراست و اجتماع بیش از سه نفر ممنوع است. اعلام دیرهنگام حکومت نظامی (ساعت ۶ صبح همان روز) از دلایل شلوغی این تظاهرات بود.
 

 

 
 
 


 

 
فرماندهان نظامی ابتدا چندبار با بلندگو از مردم خواستند که متفرق شوند و وقتی با بی‌تفاوتی مردم روبه‌رو شدند، به سوی آنان آتش گشودند. گلوله‌باران توسّط نظامیان، برای چند دقیقه بیشتر به طول نینجامید. به‌گونه‌ای که خبرنگارانی که ساعتی بعد از حادثه به محل رسیدند، فقط با ماشین‌های آب‌پاشی روبه‌رو شدند که مشغول شست‌وشوی خیابان‌ها بودند.
در مناطق جنوبی تهران برای متفرق کردن جمعیت از بالگردهای نظامی استفاده شد. یک روزنامهٔ اروپایی در این رابطه نوشت: این بالگردها «کوهی از اجساد متلاشی شده» را بر جای گذاردند. در میدان ژاله، تانک‌ها که مردم را محاصره کرده بودند و از پراکنده کردنشان ناتوان بودند شروع به شلیک به سمت مردم کردند. بنا بر نوشتهٔ یک خبرنگار اروپایی، این صحنه به جوخهٔ آتش شبیه بود که در آن افراد مسلح به انقلابیون بی‌حرکت شلیک می‌کردند.
 
واقعه ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ معروف به "جمعهٔ سیاه"  که در منابع از آن با عنوان "کشتار ۱۷ شهریور" نیز یاد می‌شود، واقعه‌ای در جریان نا آرامی‌هایی بود که در نهایت به وقوع انقلاب ۱۳۵۷ ایران انجامید، در تاریخ ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ خورشیدی، تظاهرات مخالفین و انقلابیون در محلات جنوبی، خیابان ژاله(۱۷شهریور) و میدان ژالهٔ (شهدا) در تهران، منجر به سرکوب خونین تظاهرکنندگان توسط نیروهای نظامی ارتش شاهنشاهی ایران شد.
۱۷ شهریور ۱۳۵۷ اغلب به عنوان آغاز پایان کار رژیم شاهنشاهی ایران در نظر گرفته می‌شود که هر گونه امید به مصالحه میان انقلابیون و سلطنت‌طلبان را از میان برد.  وقایع این روز عملاً امکان به ثمر رسیدن اصلاحات تدریجی، آرام و لیبرالی را عقیم گذارد.
 
این روز و این واقعه در میان وقایع سال آخر حکومت پهلوی از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردار بود. در حقیقت با این کشتار، راه مخالفین و مبارزین برای همیشه از حکومت جدا شد و امکان هرگونه آشتی میان حاکمیت و مردم سلب گردید.  احساسات عمومی نسبت به شاه بیش از پیش تحریک شد و موقعیت میانه‌روهایی که به دنبال نوعی مصالحه و سازش بین انقلابیون و سلطنت‌طلبان بودند، تضعیف شد؛ به گونه‌ای که عملاً مردم به دو گروه تقسیم شدند: یک انقلابی بنیادی یا یک ضد انقلاب نظامی.  از سوی دیگر حمایت‌های بعدی آمریکا از شاه، سیاست دوگانهٔ آمریکا در قبال ایران را که با تبلیغات سیاسی فشار آمریکا بر شاه برای گسترش فضای باز سیاسی به کلّی منافات داشت، نشان داد.
مشاور امنیت ملی آمریکا، زبیگنیف برژینسکی، دربارهٔ این رویداد گفت: "واقعه میدان ژاله چنان خونین و مرگ‌بار بود که کشمکش‌های گذشته میان دولت و مخالفان را از یاد برد. این واقعه، پایان شورش‌های پراکنده و مقطعی و آغاز انقلاب واقعی بود."
 
فرمانداری نظامی تهران آمار ۸۷ کشته و ۲۰۵ مجروح را تأیید نمود. اما مخالفان حکومت، اعلان داشتند که در این روز بیش از ۴٬۰۰۰ نفر کشته شده‌اند و تعداد کسانی که تنها در میدان ژاله جان باخته‌اند ۵۰۰ نفر است. میشل فوکو فیلسوف فرانسوی که برای پوشش دادن وقایع انقلاب در یک روزنامه ایتالیایی به محل حوادث رفته بود مدعی شد که ۴٬۰۰۰ تن در این روز هدف گلوله قرار گرفته‌اند. اما سال‌ها بعد عماد الدین باقی طی تحقیقی با توجه به دسترسی‌اش به آمار بنیاد شهید انقلاب اسلامی و منابع دیگر تعداد کشته شدگان ۱۷ شهریور را ۸۸ نفر ذکر می‌کند که ۶۴ نفر آنها در میدان ژاله کشته شدند. دکتر محمد باهری که در آن زمان عهده دار سمت وزارت دادگستری بوده است می‌گوید بنابر گزارش سازمان پزشکی قانونی و سازمان بهشت زهرا مجموع کشته شدگان روز هفدهم شهریور و زخمی‌هایی که تا روز بیست وششم شهریور فوت کرده‌اند ۱۲۶ نفر بوده است.
 
هفده شهریور با نامهای جمعهٔ سیاه و جمعهٔ خونین نیز در ادبیات انقلاب اسلامی شناخته شده‌است. سران جمهوری اسلامی ایران این روز را «یوم‌الله» به معنی «روز خدا» نام‌گذاری کرده‌اند.
 
یک روز پس از کشتار، صدها نفر از کارگران پالایشگاه تهران اعتصاب کردند. در این اعتصاب کارگران نه تنها خواستار افزایش حقوق و بهبود شرایط کارکنان که خواهان پایان دادن به حکومت نظامی به عنوان یک خواست سیاسی مشخص بودند.
 

از نگاه هفته ‏نامه گاردین
بی ‏تردید، حادثه‏ ای که در اواسط شهریورماه سال 1357 رخ داد، چنان غم‏انگیز و نامنتظره بود که بیگانگان نیز از توصیف آن بازماندند. خبرنگار هفته‏ نامه گاردین در گزارش خود، به تشریح این حادثه پرداخته است. به نظر وی، فاجعه، درست در ساعت نه و بیست دقیقه روز جمعه در میدان ژاله اتفاق افتاد. سربازان به سوی جمعیتی در حدود پنج هزار نفر زن و مرد که به رژیم شاه معترض بودند، تیراندازی کردند. برای رژیم ایران این بخت بزرگی است که تظاهرکنندگان، مسلح نیستند. در آن روز هم تظاهرکنندگان بر روی آسفالت خیابان با آرامش بسیار نشسته بودند. این مجله در ادامه گزارش خود، این سخن را مطرح می‏کند که شاه دوباره به گلوله متوسل شد؛ چون راه دیگری نمی‏شناسد.

 

سه شنبه 16/6/1395 - 15:20
سلامت و بهداشت جامعه

 

یک متخصص تغذیه اظهار داشت: افرادی که معده‌ای حساس دارند از خوردن زیاد چای اجتناب کنند چون ترشح اسید معده را تحریک می‌کند و به دلیل ماهیت اسیدی، در بروز زخم معده مؤثر است.

 

 

 

 

به گزارش جام جم سرا ،​ شراره حسینی اظهارداشت: چای در بین خانواده‌های ایرانی جایگاه بسیار ارزشمندی دارد و کمتر کسی در کشور از خوردن چای اجتناب می‌کند.

وی افزود: اما برخی‌ها با رعایت نکردن اصول مصرف نه فقط چای بلکه تمام مواد غذایی باعث آسیب رساندن به بدن خود می‌شوند.
متخصص تغذیه تصریح کرد: خوردن چای پررنگ معمولاً برای بدن مناسب نیست و افرادی که دارای مشکلات قلبی یا معده‌ای حساس دارند باید از خوردن آن اجتناب کنند، اما چای کم رنگ می‌تواند جای آب را برای بدن پر کند.
وی با بیان این مطلب که معمولاً افراد سعی می‌کنند بعد از غذا چای بخورند، گفت: افراد می‌توانند با رعایت کردن فاصله زمانی بین مصرف غذا و میوه، چای را نیز در فواصل متفاوت استفاده کنند و آن را بلافاصله بعد از خوردن غذا میل کنند.
حسینی تصریح کرد: افرادی که معده‌ای حساس دارند از خوردن زیاد چای اجتناب کنند چون چای ترشح اسید معده را تحریک می‌کند و همچنین به دلیل ماهیت اسیدی خود، در بروز زخم معده مؤثر است.
متخصص تغذیه گفت: هر شخصی باید بنا به شرایط جسمی خود تغذیه‌ای متعادل را انتخاب کند تا دچار عوارض‌های گوناگون چاقی، کم خونی، فشار خون بالا، دیابت و غیره نشود.

منبع: فارس 

دوشنبه 8/6/1395 - 12:42
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته