• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 235
تعداد نظرات : 45
زمان آخرین مطلب : 5943روز قبل
موبایل
 

چگونه می توانید یک بازاریاب اینترنتی خارق العاده باشید؟

 

 

هزار لینک راهی است که به هر موتور جستجو ثابت شود که وب سایت شما مناسب قرار گرفتن در آن می باشد .

احتمالا خیلی از جوابهای این سوال را می دانید:بازاریاب حوب لینکهای خوبی برقرار می کند ولی بازاراریاب بد این کار را نمی کند،بازاریاب خوب تحقیق می کند ولی بازاریاب بد تحقیق نمی کند ....و خیلی از این چیزها.تمام این جوابها درست است ،ولی یک فرق اساسی وجود دارد.
می می خواهم این تفاوت را برای شما توضیح بدهم ،ولی اجازه بدین با یک داستان شروع کنیم .
آیا داستان هنری فورد را برای ساخت یک موتور 6 سیلندر شنیده اید؟اگر نشنیده اید می توانید جستجو کنید – داستان بسیار جالبی است . رمز موفقیت وی چه بود؟
خوب ، شاید یک جهش ذهنی خوب . من نمی توانم در این مورد بحث کنم . ولی نکته داستان این بود که وی سمجت روی چیزی می کرد که هیچکس اعتقادی به آن نداشت . هیچکس باور نداشت که اینکار انجام شدنی است ، ولی او روی اینکار سماجت می کرد.
و بالاخره سماجت وی به نتیجه رسید.بنابراین ، راز بازاریابی اینترنتی پافشاری و سماجت در این کاراست . و سماجت در این کار درآمد درست می کند.
برای مثال : در یک فروم با مطلب شما می تواند502 بازدیدکننده بیاورد(که هیچ هزینه ای هم برای شما نخواهد داشت، هیچ چیزی غیرممکن نیست). اما اگر شما در 100 فروم (حتی نه زیاد مشهور) باشید تعداد این بازدیدکنندگان به 5000200 خواهد رسید.و اگر شما یک کالا برای فروش به مبلغ 50000 تومان داشته باشید با این تعداد ویزیتور به طور متوسط شاید 2500000100000 تومان فروش داشته باشید.
منوجه شدید که پافشاری در این کار چقدر مهم است ؟ به یک مثال دیگر توجه کنید. بیایید تبادل لینک را برای خود مجسم کنید.اگر شما فقط با 10 سایت تبادل لینک داشته باشید (چیزی که خیلی سخت به نظر نمی رسد) پس می توانیم بگوییم که حدود 10 بازدیدکننده به سایت شما خواهند آمد.حالا تصور کنید که این تبادل بنر را با 1000 سایت انجام بدهید این یعنی 1000 بازدیدکننده. چگونه 1000 شریک برای لینک پیدا کنیم ؟ خوب ، هر روز 10 لینک برقرار کنید و این کار را به مدت سه ماه انجام دهید در نتیجه حدود 1000 لینک خواهید داشت .
هزار لینک راهی است که به هر موتور جستجو ثابت شود که وب سایت شما مناسب قرار گرفتن در آن می باشد . بحث بسیار جالبی است و بدانید که Google،Yahoo و اکثر موتورهای جستجوی دیگر نیز ازهمسن قانون پیروی می کنند. بنابراین یک بازاریاب باید اینچنین فکر کند. پس تا جایی که می توانید لینک دریافت کنید.شما می دانید که اینکار را باید انجام دهید ،پس چرا انجام نمی دهید؟
می دانید که باید مقالات خود را برای اکثر سایتها بفرستید(در صورتیکه مقاله دارید)؟ اما چرا این کار را نمی کنید؟
مصر و سمج باشید! بیشتر از این نمی توانم تاکید کنم.
یکی از بزرگترین اشتباهات تازه کارها اینست که کاری را شروع می کنند و فقط برای یک یا دو روز آن را ادامه می دهند ،نتیجه ای نمی گیرند و خیلی سریع دست از آن کار می کشند. این اشتباه بزرگی است!. کارتان را حداقل برای یک ماه ادامه دهید تا نتیجه را ببینید.
چکار باید بکنیم ؟ طرح زیر را پیاده کنید:
از خودتان بپرسید: بهترین کاری که میشود ظرف یک ماه آینده انجام داد که بیشترین و بهترین نتیجه را داشته باشد چیست ؟
آن را بنویسید! آن را انجام دهید! نیاز است که 100 مقاله بنویسید؟ انجام دهید! هیچ کسی آن را برای شما انجام نمی دهد مگر خودتان.
موفقیت در انتظار شماست، فقط بیشتر در کارتان سمج باشید.به یاد داشته باشید که شکست گاهی اوقات آخرین گام باقیمانده برای رسیدن به یک موفقیت بزرگ است.بسیاری ازثروتمندان این را به شما خواهند گفت . بروید از آنها بپرسید.و حتما آنها نیز خواهند گفت که برای رسیدن به هدفتان باید در کارتان سمج باشید و پافشاری کنید.
بنابراین:
1
امروز هدفتان را مشخص کنید
2
همین امروز آن را شروع کنید
3
نتایج را تا حصول یک نتیجه بزرگ و چشمگیر تجریه تحلیل نکنید.

 

 

شنبه 6/11/1386 - 12:5
آموزش و تحقيقات
 

نقرس

نقرس یک اختلال است و زمانی به وجود می آید که مقدار اسید اوریک خون زیاد شود.
اسید اوریک یکی از فرآورده های طبیعی متابولیسم در بدن است و چنانچه غلظت آن در خون بالا رود ، کریستال های اسیداوریک در قسمتهای مختلف بدن بویژه در مفاصل پا (بیشتر اوقات در انگشت بزرگ پا) ، زانو و دست تشکیل می شوند و درد و التهاب شدید موسوم به آرتریت نقرس ایجاد می کنند. کریستال ها ممکن است توده های سفید در بافت های نرم و یا در کلیه ها به صورت سنگ باشند.

داروهای مورد استفاده در مداوای نقرس به طور معمول شامل آلوپورنیول ، سولفین پیرازون و پروبنید هستند. این مواد علاوه بر پاسخ کند می توانند سیستم گوارشی را مختل کنند و موجب دل درد و اسهال ، سنگ کلیه و... شوند. هنگام مصرف داروهای ضد نقرس حتما مایعات فراوان بنوشید تا از تشکیل کریستال های اسیداوریک در کلیه ها جلوگیری شود. آزمایش های منظم خون برای نظارت بر مقدار اسید اوریک موجود در خون ضرورت دارد.

درمان های طبیعی

برای کم کردن درد نقرس ، با 30میلی لیتر روغن زیتون و پنج قطره روغن اسانس ارس روزی چند بار مفصل را ماساژ دهید. برای تسکین درد نقرس پاها 10قطره از هریک از روغن اسانس های ارس و اکلیل کوهی را به 2لیتر آب خنک اضافه کرده و پاها را در آن ماساژ دهید. از لحاظ مواد غذایی نیز بهتر است تمشک ، گیلاس و آلبالو زیاد بخورید. چون این میوه ها دارای مواد خنثی کننده اثر پورین در بیماری نقرس هستند. در بسیاری از مبتلایان به این بیماری ، با خوردن روزانه یک مشت از این میوه ها درد از بین رفته است.

همچنین این بیماران باید از خوردن مواد حاوی پورین همچون گوشت قرمز ، جگر ، قلوه ، ماهی کولی ، مارچوبه و قارچ خودداری کنند. یخ و آب سرد نیز برای رفع درد حمله نقرس بسیار خوب است.

به مدت 20دقیقه مفصل مبتلا را کمپرس سرد و مرطوب کنید یا کیسه ای یخ را در حوله ای پیچیده و روی ناحیه دردناک بگذارید. یک بار درمان با آب سرد معمولا درد را تسکین می دهد. در غیر این صورت نزد پزشک بروید. اگر نقرس زود تشخیص داده شود، درمان آن هم آسان خواهد بود. هر چه بیشتر در مراجعه به پزشک اهمال کنید درمان هم مشکل تر می شود.

 

شنبه 6/11/1386 - 11:37
آموزش و تحقيقات
 

ماریتیغال (خار مریم) Silybum marianum

گیاهی است دو ساله، دارای ریشه ضخیم و ساقه به ارتفاع 805/1 سانتیمتر كه به حالت خودرو در كنار جاده های متروك می روید. برگ ها منقسم و دندانه دار، خاردار و به رنگ سبز شفاف، خارهای ظریف رأس دندانه های برگ به رنگ زرد، ضمناً چون كنارهای برگ و رگبرگها لكه های سفید وجود دارد، باعث سهولت تشخیص این گونه می شود.

گل ها لوله ای و درشت و به رنگ ارغوانی، میوه سیاهرنگ و شفاف و دارای تار است. لازم به ذكر است گیاهی كه در ایران می روید از لحاظ ارزش ماده مؤثره  بی اهمیت تر از گونه های اروپائی خود است .

مواد مؤثره: فلاونوئید سیلی مارین شامل سیلی بین، سیلی دیانین، سیلی كریستین

خواص درمانی: در گذشته برای درمان بیماریهای گوارشی و صفراوی استفاده شده است و امروزه : جلوگیری و درمان مسمومیت های كبدی، درمان سیروز كبدی، پیشگیری و درمان سرطان كبد

روش استفاده: میوه كه در ایران موجود نمی باشد و یا كمیاب است .

 

شنبه 6/11/1386 - 11:37
دانستنی های علمی
 

داستان شنگول( از مجموعه داستان آن جا زیر باران(

نوشته محمدرضا گودرزی

چاپ سال ۱۳۸۳ نشر علم

مادر چشم از بچه ها برداشت و به زمین دوخت. اخمش تو هم بود. سكه های رنگ و رو رفته ی كف دستش را به هم سایید. زنبیل كهنه ای را كه پارگی هاش با نخ قند به هم دوخته شده بود، برداشت. موهای جوگندمی اش را كرد زیر چادر و گفت: " تا چشم به هم بزنید برگشته م. دوشنبه بازار زیاد دور نیست. شما هم حواستون جمع باشه، درو واسه كسی جز من وا نكنین. اون همین دور و بره و منتظره من بزنم بیرون بیاد سروقتتون."
منگول آب دهانش را قورت داد، چشمهای گود نشسته اش را به مادر دوخت و گفت: «مامان نرو، ما چیزی نمی خوایم
شنگول گفت: «باز كه نق زدی. تا من اینجام از چیزی نترس
منگول دامن ساتن قرمزش را چنگ زد و ول كرد. گوشه ی چشمش قطره اشكی درخشید. بز دیگر معطل نكرد، چادر را گره زد دور گردنش و از در بیرون رفت.
شنگول رفت دو سه شاتوت خاك گرفته از پشت كاسه بشقابها برداشت. نشست جلو آینه. جبه ی انگور چشم ها را مالید و ملافه ی سوراخی را كه بوی پشگل می داد، كنار زد.
ـ مامان! مامان كو؟
ـ شلوغش نكن الان میاد، رفته برامون علف بخره.
ـ من مامانو می خوام.
ـ باز شروع كردی!
جبه انگور زار زد. منگول گفت: گریه نكن بیا با هم خاله بازی كنیم.
از دور صدای سوتی شنیده شد. شنگول رفت و از درز جگن های پنجره به بیرون نگاه كرد.
حبه انگور گفت : من گشنمه.
شنگلو طره ی موی را كه جلو پیشانی اش ریخته بود،‌پیچ داد و با زغال گوشه ی چشم ها را كشید و گفت : «صبر كن، اگه دهنتون قرص باشده، قوچك كه اومد بهش می گم براتون مزمز بخره
حبه انگور با چشم های خیس به او نگاه كرد. شنگول  زیر لب خواند: «دیوونه، دیوونه
صدای كوبش در آمد. منگول و حبه انگور به هم نگاه كردند. شنگول رفت پشت در و گوش به در چسباند. خس خس نفسی می آمد.داد زد: «كی هستی؟»
صدایی زنگ دار گفت: «منم  درو واكن
شنگول آهسته گفت: «تو كی هستی؟»
صدا گفت: «حالا دیگه منو نمی شناسی: ای قشنگ تر از پریا ...»
شنگول گفت: «با موبایلت او آهنگه رو بزن ببینم
سكوت شد . منگول و حبه انگور با دهان نیمه باز به شنگول خیره شده بودند.شنگول داد زد: «برو . حالا شناختمت
باز صدایی نیامد. حبه انگور گریه كرد. شنگول گفت: «آبغوره نگیر ببینم.  منگول برو اون قابلمه رو بیار. »
حبه انگور با پشت دست چشمها را مالید. باز در زدند . این بار محكم تر. شنگول پرید پشت در و داد زد: «كیه؟»
صدایی آرام گفت: «باز كن عزیزم. خاله جونم از برازجون اومده م
حبه انگور داد زد: «اِ خاله جونِ. خاله جون، جونم جون
و پایین و بالا پرید. منگول گفت: «آروم بگیر بچه. خاله جون كدومِ، ما كه خاله نداریم
حبه انگور داد زد: «آها عمه جونِ، عمه جون
صدا شنیده شد: «آره. اصلاً حواسم نیست. عمه جون! پیریِ و هزار دردِ بی درمون. »
شنگول گفت: «نمی خواد صداتو نازك كنی . من خوب می شناسمت بدجنس
ـ عمه جون درو واكن. حسابی خسته و مونده شدم. دهنم خشك خشكه. لا اقل یه چیكه آب بهم بدین.
منگول گفت: «مامان گفته درو واسه هیشكی واقعیت نكنیم. »
شنگول گفت: «كور خوندی
ـ دست ننه تون درد نكنه با این بچه هایی كه بزرگ كرده . اصلاً نخواستم . بر می گردم همون برازجون. اینم شد مهمون نوازی! والا نوبره.
سكوت شد. چند دقیقه ای كه گذشت. شنگول به منگول كه روی قابلمه ی دمر نشسته بود گفت: «رفت. بلند شو بزن ببینم
ساعتی بعد باز در زدند هر سه به در خیره شدند.
ـ شنگول ! خانم خانوما واكن، منم قوچك.
ـ اوا، چرا صدات این طوری شده؟
ـ آخه سرما خورده ، واكن دیگه.
ـ نمی خوای اون آهنگه رو واسه منتقد بزنی؟
ـ چرا . بیا این هم آهنگ.
صدای موزیك كه بلند شد شنگول پرید در را باز كرد. پشت در گرگ درشت اندامی كه چند جا موهای پاها و سینه اش ریخته بود موبایل در دست ایستاده بود.

شنبه 6/11/1386 - 11:36
دانستنی های علمی
 


>>
بازتاب كوچه<<

نوشته : ژولیا بلن
برگردان : آسیه حیدری شاهی سرایی

هر روز، رو به روی پاندول آویزان ساعت دیواری ایستگاه قطار مترصد می نشینم. وقتی عقربه ها درست ساعت هشت و چهل و نه دقیقه را نشان می دهند، او در هیأت یك الهه از دور پیدایش می شود.  آرام جلو می آید .
به من لبخند می زند و آهسته و سبك مثل نسیم از برابرم رد می شود. ولی امروز صبح او دیر كرده بود، نكند بلایی به سرش آمده، كم كم دارم نگران می شوم.
آن جاست ، آمد ، دیگر وقت اش رسیده بود. گیسوان قهوه ای پر شكن اش در دو طرف شانه هایش می رقصند با قدمهای شیرینش آرام آرام جلو می آید، یكی پس از دیگری قدم بر می دارد درست مثل آهو.
او امروز یك دامن قرمز پوشیده .حالا دیگر هیچ كس رد نمی شود. مگس هم پر نمی زند. بادی گرم با تمام سرعتش گویی به صورتم شلاق می زند . دختركی قلم و كیف به دست، با مادرش رد می شود. آنها حتی وجود مرا هم حس نمی كنند. آخر مگر كسی هم پیدا می شود كه تا احتیاجی به من نداشته باشد وجود مرا حس كند؟
این آدم ها فقط در جهت منافعشان روزگار می گذرانند. سایه عجیبی از دور پیدا می شود، آشفته و به هم ریخته. یعنی او چه جور شخصیتی می تواند داشته باشد، كراوات زده با موهای عقب زده. با وجود این آدم حسابی به نظر نمی رسد. او به من نزدیك می شود و محكم به من برخورد پیدا می كند و می ایستد. یعنی از من چه می خواهد . دستی به موهایش می كشد مرتب سبیلش را می كند. كتش را از تنش در می آورد. عجب شیادی!
زن جوانی فریاد می زند «دزد! آی دزد! هیچ كس اونو ندیده؟»
مثل همیشه. همه چیز را می بینم اما هیچ چیز را بروز نمی دهم، برای همین هم هست كه همه برای من ارزش قائلند.حالا هیچ كس باقی نمانده، تنها آفتاب تابستانی تنم را می سوزاند . چه گرمایی! من اما چاره ای ندارم، جز انتظار كشیدن و انتظار كشیدن.
ساعت 5 بعدازظهر است. زمانِ ازدحام و شلوغی . مردم خسته از گرما و حرارت به همدیگر سقلمه می زنند. همه سعی می كنند توی این جمعیت خفه كننده راهی برای خودشان باز كنند. خودشان را مرتب به من می زنند .  احساس می كنم بعد از رد شدنشان حسابی كثیف و خاكی می شوم. اما امروز خوشبختانه، گرما، نوید طوفان می دهد.
بله. بارش شروع می شود. مردم به این طرف و آن طرف در فرارند. قطره های مزاحم باران روی پوست بدنشان جا خوش می كنند. ولی من همانجا می ایستم . باران بر روی من می بارد.
گرد و غبار عبور عابران را از رویم می شوید و می برد، باد می وزد  و مرا خشكِ خشك می كند.
ابرها دور و دورتر می شوند و دوباره هوا خوب می شود. دیگر كسی در افق دیده نمی شود.
آیا من سرانجام می توانم از آرامشی كه بر كوچه حاكم شده لذتی ببرم؟ صدای گریه كودكانه ای نزدیك می شود . شبح لاغر و ضعیف دختر جوانی، در سایه روشن شب نمایان می شود.
حالا دخترك كاملاً به من نزدیك شده است. صدای گریه های ناامیدانه اش در گوشم می پیچد.
ناگهان دخترك به من نگاه می كند، نا امیدانه نگاهم می كند. سرش را بالا می گیرد . توی كیفش دست می كند ، دستمالی بیرون می آورد. صورت ساده و معصومش را با دستمال پاك می كند. شاید ترسانده بودمش، شاید هم او این طور احساس می ركد. به ره جال این موضوعی هست كه هرگز به آن پی نبردم. بعد هم دخترك نوجوان غمگین و رازآلود از من دور شد و رفت.
بعد از رد شدن رمزآلود دخترك دیگر آرامش جز چند لحظه ای، فرصت برگشتن پیدا نكرد كه نكرد.
فریادهای گوش خراش از هر گوشه بلند می شود، صدای انفجار به گوش می رسد  و گرما طاقت فرسا شده انگار آخر الزمان شده دیگر به زحمت می توانستم تصویر كامل مرد را در خودم جا بدهم. خونش از همه جا چكه می كرد. تقریباً دیگر چیزی را نمی دیدم . مگر تكانهایی مبهم لابلای قطره های ریز خون چندین ضربه شلیك از گوشه و كنار به من اصابت كرد . همه چیز محو و كدر و مشوش بود.
سعی كردم تا جایی كه امكان دارد مقاومت كنم، اما بالاخره هزار تكه شدم. حالا تكه تكه شده، روی خاك تیره و سیاه، كثیف و قیر اندود چسبیده ام.
قیر تمام بدن مرا به طرزی چندش آور پوشانده است. گرچه زمانی ، من زیباترین آیینه محله بودم،  ‌آیینه ای كه زیباترین بازتاب كوچه بود. حال دیگر تكه تكه شده و بی انعكاس ...
من امروز دیگر تنها، یك كوچه را نمی بینم. كوچه های زیادی را می بینم. كوچه هایی كه منفجر می شوند. دیگر كوچه خودم را نمی بینیم، بلكه با نگاهی وسیع تر، همه ی كوچه های دنیا را می بینم.

 

شنبه 6/11/1386 - 11:36
دانستنی های علمی
 

 

چکه های خاطره

از کوچه های حادثه به آرامی می گذرم ، با دستهایم چشمانم را محو می کنم تا ببینم آن کوچه بن بست تنهایی عشق را...

دلم عجیب هوای دیدنت را کرده است ، دستانم را کمی کنار می زنم و از لا‌ به لا‌ی انگشتان لرزانم نیم نگاهی به گذشته ناتمامم می اندازم ، چیز زیادی نیست و از من نیز چیزی نمانده است جز آیینه زلا‌لی که از آن گله دارم که چرا حقیقت زندگی را از من پنهان کرد... !؟ و تو ای سنگ صبور لحظه لحظه های عمر کوتاه من ، چقدر

بی کس و تنها ماندی ! جواب صفحه های سفیدت را چه دهم که من نیز بی وفایی را از زمانه آموختم.

می دانم دلت آنقدر بزرگ و دریایی است که مرهم زخم های بی کس ام باقی بمانی و یک امشب دیگر را با من تا سحرگاهان همنوا شوی.

به سراغت نیامدم چون روح باران زده شیدای روزهای آشنایی گرفتار تگرگی بی پایان شد و اینگونه سیلا‌ب عشق در مسیر طغیان آمال و آرزوهایم تبدیل به سرابی شد.

نبودی تا ببینی که چگونه غزل در تاب یاسمن تب کرد و تا صبح نالید ، نبودی تا ببینی که آسمان چه بی قرار و معصومانه اشک می ریخت و تن سرد مرا نوازش می کرد ، نبودی تا ببینی که چگونه چشمانم در انتظارت ماند و نیامدی...

تو خود گفتی که دنیا فدای تو و چشمانت ، تو خود گفتی آبیِِِ آرامشِ دریا فدای نگاهت ، تو خود گفتی سرخی آتشین شقایق ها فدای قلب کوچکت...

حالا‌ از آن حرفهای رنگین اثری نیست و تمام آبی ها و قرمزها برایم رنگ باخته اند ، از تو نیز به خاطر دو رنگ بودنت شکوه ای ندارم ، چون دیگر دنیا برای من بی رنگ است!

و اما باز هم تو ای حریم پاک و بی آ لا‌یشم! می خواهم ترکت کنم و هیچ گاه به سوی صفحه های قلم خورده ای که خود بر رویت حک کردم ، باز نگردم . شاید اینگونه مجبور نباشی دستهای سفیدت را به زیر چکه های دلتنگی ام بگیری و له شوی و گیسوانم را بر تن لطیفت احساس کنی.

لحظه ، لحظه ای است جادوئی... ! در کنج خلوت این اتاق دستهای دختری ، آرام صندوقچه ای را مهر می کند و زمزمه ای در زیر لب دارد . نوایش ضعیف نیست اما هیچ کس نمی تواند بفهمد او چه می گفت و دیگر نمی گوید...

 

شنبه 6/11/1386 - 11:36
طنز و سرگرمی
 

ردپایم بی صداست   عشق من بی انتهاست...   ردپای اشکهایم را بگیر   تا بدانی خانه عاشق کجاست

****************

هر انسانی لبخندی از خداست؛ تقدیم به تو که زیباترین لبخند خدایی!

***************

در زندگی بارون نباش که فکر کنند با منت خودتو به شیشه می کوبی ابر باش تا منتظرت باشن که بباری

*****************

هیچ وقت رازت رو به کسی نگو وقتی خودت نمی تونی حفظش کنی چطور انتظار داری کسی دیگه برات راز نگهدار باشه

******************

به غم كسی اسیرم كه ز من خبر ندارد
عجب از محبت من كه در او اثر ندارد

*****************

بازیچه دست یار بودن عشق است   در پنجه غم شکار بودن عشق است   در محکمه ای که یار باشد قاضی   محکوم طناب دار بودن عشق است

دیشب تو فكرت بودم كه یه قطره اشك از چشمام جاری شد........ از اشك پرسیدم چرا اومدی؟؟ گفت آخه تو چشمات كسی هست كه دیگه اونجا جای من نیست

*****************

دوست دارم تو سیب باشی و من چاقو پوستتو بکنم می دونی چرا؟؟؟ چون چاقو بخواد پوست سیب رو بکنه باید همش دورش بگرده

*******************

 

شنبه 6/11/1386 - 11:36
طنز و سرگرمی
 

چشم هایت به من آموخت که با آخرین نگاه اولین رنج آغاز میشود

**************

هیچ وقت نذار هر رهگذری که رد میشه رو دلت یادگاری بنویسه چون بعدا پاک کردنش خیلی سخته

*************

میدونی طبق آخرین آمار كم جمعیت ترین جای دنیا كجاس؟ . . . . نمیدونی؟ . . . . . . . . . . . . . . قلب منه كه فقط تو توی اون ساكنی

***************

یکی ناز می کنه یکی محبت می کنه .. . . . اونی که ناز میکنه همیشه محبت می بینه اونی که محبت می کنه همیشه تنهای تنهاست

***************

اگر روح ما ارزش چیزی را داشته دلیل بر آن است که سخت تر از دیگران سوخته

آندره ژید

****************

سلطان كائنات كه چنین كائنات ساخت

مقصود عشق بود جهان را بهانه ساخت

  ****************

  در دیاری که در آن نیست کسی یار کسی

کاش یا رب که نیفتد به کسی کار کسی

****************

همیشه در بازی گرگم به هوا از گرگ شدن فرار می کردیم

ولی اکنون نا خواسته در تمام بازی ها گرگیم بی آنکه از خودمان

****************

 پاىمورچه روتصوركن

حالاتصوركن جوراب داره

حالاتصوركن جورابش سوراخه...!

دلم برات اندازه سوراخ جوراب مورچه شده

****************

درنگاه کسی که پرواز را  نمیفهمد هر چه بیشتر اوج بگیری کوچک ترخواهی شد .

*****************

زن خوب تو دنیا مثلا دایناسوره که نسلش منقرض شده ، ولی مرد خوب مثل سیمرغ ، که از اول هم افسانه بوده

******************

دكتر به یارو میگه: دوتا خبر بد دارم.
اولیش اینه كه تو فقط بیست و چهار ساعت زنده می مونی.
یارو میگه دومیش چیه؟
دومیش اینه كه دیروز یادم رفت اینو بهت بگم

 

شنبه 6/11/1386 - 11:36
طنز و سرگرمی
 

یه قورباغه با یه اردک ازدواج میکنه اگه گفتی بچّه شون چی میشه ؟

.

.

.

بچّه دار نمیشن ، واسشون دعا کن ، زندگیشون داره از هم می پاشه.

*************

اگر از من بپرسند بهترین ، زیباترین ، شجاع ترین ، محبوب ترین و عاقل ترین آدم کیه ؟

انگشتمو به سمت تو دراز می کنم و میگم : این نمیتونه باشه !

**************

اگر یه روز دلت گرفت و ندونستی چه کار کنی اینو یادت باشه که اگه منو داشتی هرگز دلت نمی گرفت !

از طرف محلول لوله بازکنی

***************

لیز خوردن بهونه ایست تا دست های عزیزانما نرا محکمتر فشار بدهیم.

*****************

مرا بنویس از اول...آخرین گریه های من در متن خیالی خاطره ها جایی که تمام دیوار ها پنجره می خواهند چشمانت را جا نگذار، دستانم اما جا مانده اند در امتداد این کوچه که ....

***************

زن به شوهر: من پنج دقیقه میرم خونه اقدس خانم باهاش حرف بزنم .تو هر نیم ساعت یک سری به غذا بزن

***************

میدونی صفای ما پابرهنه ها به چیه ؟

اینه که ریگی به کفشمون نیست !

 

شنبه 6/11/1386 - 11:36
آموزش و تحقيقات
 

گیاه مریم گلی

 


گیاه مریم گلی گیاهی با قدمت بسیار طولانی است و در حدود
۱٠٠٠ سال پیش به وجود این گیاه پی برده و از آن استفاده می كرده اند از جمله ابوعلی سینا در كتابهای خود به این گیاه اشاره كرده و خواص آن را برشمرده و تأكید بر مصرف آن كرده است.

این گیاه ضد درد، آرامش بخش و برای كاهش قند خون استفاده می شود. این گیاه در تمام مناطق معتدله رویش دارد. گلهای سفید زیبایی می دهد، بصورت خوشه ای است و جزء گیاهان معطر و خوشبو است كه طعم بسیار تلخی دارد.

این گیاه آرام بخش و مقوی اعصاب است. همچنین یك داروی ضد عفونی كننده بسیار قوی است. اگر از جوشانده این گیاه بصورت قرقره استفاده شود، جوشهای داخل دهان و بعضاً آفت دهان را درمان می كند.

همچنین برای زخمهایی كه بر اثر واریس به وجود می آید بسیار مؤثر است.
در آنژیم و انواع گلو درد نیز از این گیاه استفاده می شود. از جوشانده این گیاه برای ضماد و جوشهای بدن استفاده می شود. جوشانده غلیظ این گیاه اگر با آب مخلوط شود برای دردهای مفصلی، رماتیسم و حتی راشیتیسم كودكان بسیار مفید و مؤثر است.

چهارشنبه 3/11/1386 - 8:34
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته