• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1058
تعداد نظرات : 2080
زمان آخرین مطلب : 3840روز قبل
آلبوم تصاویر

 

اول خدا

 

http://mahdi84.persiangig.com/image/ok/Love%20Pictures%20(37).JPG
چهارشنبه 23/6/1390 - 11:21
مهدویت

 

 

 

 

                         " یا ارحم الراحمین "

 

 

 

یا اباصالح المهدی ادرکنی

 

یا ایهاالعزیز دلم مبتلایتان

دارد دوباره این دل تنگم هوایتان


از حال ما اگر که بپرسی ملال نیست

جز دوری شما و فراق صدایتان


من غصه ام گرفته برای غریبی ات

حالا شما بگو کمی از غصه هایتان


یک روز زیر پای شما خاک میشوم

من زاده میشوم که بمیرم برایتان


ناقابل است پیش کشم در برابرت

چشمم سرم دلم همه آقا فدایتان


با این همه که رنج کشیدی به خاطرم

کشتی مرا دوباره به اشک و دعایتان

 

                                    " حسن کردی "

 

   [تصویر: all444xw5.gif]  

 

سه شنبه 22/6/1390 - 18:12
شعر و قطعات ادبی

 

اول خدا

 

 

 

                   

 

 

 

 

بُر بزن یک بار دیگر حکم کن

اما نه بی دل !

حکم دل :

هر که دل دارد بیاندازد وسط

من و تو دل هایمان را رو کنیم

دل که روی دل بیفتد

عشق حاکم می شود

پس به حکم عشق ، بازی می کنیم

این دل من ، رو بکن حالا دلت را

دل نداری ؟!

بُر بزن اندیشه ات را

حکم لازم :

دل گرفتن ، دل سپردن ، هردو لازم

عشق لازم ! عشق لازم !

                                      "  ؟  "

 

به دوستی که این روزا کلی منو آزار داده ! " سعی می کنم فراموش کنم "  دعام کنین سخته !

 

دوشنبه 21/6/1390 - 14:24
داستان و حکایت

 

اول خدا

 

مبلغ اسلام بود. در یکی از مراکز اسلامی لندن عمرش را گذاشته بود روی این کار.

تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود و کرایه را می پردازد.

راننده بقیه پول را که بر می گرداند 20 سنت اضافه تر می دهد.

می گفت:چند دقیقه ای با خودم کلنجار رفتم که بیست سنت اضافه را برگردانم یا نه؟

آخر سر بر خودم پیروز شدم و بیست سنت را پس دادم و گفتم آقا این را زیاد دادی.

گذشت و به مقصد رسیدیم. موقع پیاده شدن راننده سرش را بیرون آورد و گفت:

آقا از شما ممنونم.

پرسیدم بابت چی؟

گفت می خواستم فردا بیایم مرکز شما و مسلمان شوم اما هنوز کمی مردد بودم.

وقتی دیدم سوار ماشینم شدید خواستم شما را امتحان کنم. با خودم شرط کردم اگر بیست سنت را پس دادید بیایم و مسلمان شوم.

تعریف می کرد : تمام وجودم دگرگون شد حالی شبیه غش به من دست داد.

من مشغول خودم بودم در حالی که داشتم تمام اسلام را به بیست سنت می فروختم.

 

منبع : وبلاگ " داستان و حكایت "

يکشنبه 20/6/1390 - 15:48
شعر و قطعات ادبی

 

اول خدا

 

 

 

 

 

 

فکرم همه‌جا هست، ولی پیش خدا نیست

سجاده زردوز که محراب دعا نیست


 

گفتند سر سجده کجا رفته حواست؟

اندیشه سیال من ـ ای دوست ـ کجا نیست؟!


 

از شدت اخلاص من عالم شده حیران

تعریف نباشد، ابداً قصد ریا نیست!


 

از کمیتِ کار که هر روز سه وعده

از کیفیتش نیز همین بس که قضا نیست


 

یک‌ذره فقط کُندتر از سرعت نور است

هر رکعتِ من حائز عنوان جهانی‌ست!


 

این سجده سهو است؟ و یا رکعت آخر؟

چندی‌ست که این حافظه در خدمت ما نیست


 

ای دلبر من! تا غم وام است و تورم

محراب به یاد خم ابروی شما نیست


 

بی‌دغدغه یک سجده راحت نتوان کرد

تا فکر من از قسط عقب‌مانده جدا نیست


 

هر سکه که دادند دوتا سکه گرفتند

گفتند که این بهره بانکی‌ست، ربا نیست!


 

از بس‌که پی نیم‌وجب نان حلالیم

در سجده ما رونق اگر هست، صفا نیست


 

به به، چه نمازی‌ست! همین است که گویند

راه شعرا دور ز راه عرفا نیست!

 

                                                " سعید طلایی "

 

شنبه 19/6/1390 - 11:17
مهدویت

 

 

اول خدا

 

 

سر چهار راه اول چشمم به نامحرم بد حجاب آنطرف چهارراه می افتد و از خیره شدن به او شرم نمی کنم 

 

 

 

 


در گوشم هندز فری است،

و از گوش دادن به ترانه های غیر شرعی، شرم نمی کنم

 

 

 

 

 

 


بلوتوثم روشن است.سر چهار راه دوم، ناشناسی برایم کلیپ نا مناسب می فرستد و من از دیدن آن شرم نمی کنم

 

 

 

 

 

 

 

نرسیده به چها راه آخر لا به لای جمعیت میان پیاده رو، چندبار تنم به تن نامحرم میخورد و من شرم نمی کنم

 

 

 

 

 

 


سر چهار راه سوم کودکی درخواست کمک میکند، از بیکاری پدر و مریضی مادرش میگوید و من از بی تفاوتی شرم نمی کنم

 

 

 

 

 

 

کنار چهار راه آخر روی بنر بزرگی نوشته است:

 


آقا غریب است،غریب!

و علت غربت آقا گناه من و توست!!!!


و من از این غربت شرم نمیکنم....

 

 منبع : وبلاگ " ذاکرین " 

 

جمعه 18/6/1390 - 20:11
آلبوم تصاویر

 

اول خدا

 

 

 

 

 

پنج شنبه 17/6/1390 - 20:15
آلبوم تصاویر

 

اول خدا

 

 

ضریح مطهر امامان معصوم بقیع علیه السلام قبل از تخریب توسط وهابیون 

 

 

 

 

 

 

 تصاویر گنبد و بارگاه ائمه مظلوم بقیع علیه السلام قبل از تخریب توسط وهابیون (2) 

 

 

 

 

 

 تصاویر  گنبد و بارگاه ائمه مظلوم بقیع علیه السلام  قبل از تخریب توسط وهابیون (1) 

 

 

پنج شنبه 17/6/1390 - 12:14
مهدویت

 

                                 یا حی یا قیوم

 

 

 


 

فرض كن دریکی از همین روزها به سعادت دیدن حضر ت مهدی "عج " نائل شوی!

 


 

ظاهرت هست چنانی كه خجالت نكشی ؟

باطنت هست پسندیده ی صاحب نظری ؟

 

خانه ات لایق او هست كه مهمان گردد ؟

لقمه ات در خور او هست كه نزدش ببری ؟

 

پول بی شبهه  و سالم ز همه داراییت !

داری آنقدر كه یك هدیه برایش بخری ؟

 

حاضری گوشی همراه تو را چك بكند ؟

با چنین شرط كه در حافظه دستی نبری ؟

 

واقفی بر عمل خویش تو بیش از دگران !

می توان گفت تو را شیعه اثنی عشری ؟

 

" ؟ "

 

منبع : وبلاگ : ذاکرین

 

 

چهارشنبه 16/6/1390 - 20:24
تبریک و تسلیت

 

اول خدا

 

 سلام دوستان عزیزم


8 شوال سالروز تخریب حرم ائمه بقیع علیهم السلام را خدمت ساحت مقدس امام زمان "عج "  ، شما دوستان نازنینم و اهالی خوب تبیان تسلیت عرض میکنم .

 

 

 

 

 

 

 

گرد و غبار غم زده خیمه به سینه ام

من زائر قبور خراب مدینه ام

 

 آنجا که گریه ها همه خاموش و بی صداست

هرکس بمیرد از غم آن سرزمین رواست

 

 آنجا که بغض سینه گلو گیر می شود

حتی جوان ز غربت آن پیر می شود

 

 خاکش همیشه سرخ و هوایش غباری است

از گریه های فاطمه"س" آیینه کاری است

 

 اهل مدینه باب عداوت گشوده اند

بر اهل بیت ظلم فراوان نموده اند

 

 هرکس دم از علی"ع" زده تخریب میشود

صدیقه ی مطهره تکذیب می شود

 

 دنبال بی کس اند  که تنها ترش کنند

صیاد بلبل اند که خونین پرش کنند

 

 ازنسل هیزمند و به آتش علاقه مند

تفریحشان تمسخر هر ناله بلند

 

 در خواب هم نشان حیارا ندیده اند

نیروی خویش را به رخ زن کشیده اند

 

 بغض علی "ع"زبانه کشد از وجودشان

رنگ ریا گرفته همه تاروپودشان

 

 روزی که راه حضرت صدیقه "س"بسته شد

باضربه ای حریم ولایت شکسته شد

 

 ظلمی اگر که هست از آن لحظه حاکی است

تصویر چادریست که در کوچه خاکی است

 

 امواج یک صدا دلم آزار میدهد

گویا صدای صورت و دیوار میدهد

 

 گویا به گوش میرسد ازقصه فدک

آوای نیمه جان و ضعیف «علی کمک»

 

 تصویر هرچه درد از آن صحنه شد بدیع

یک گوشه ای زغربت آن لحظه شد بقیع

 

 اوراق خاطرات غیورانه نیلی است

هرچه که هست صحنه ی یک ضرب سیلی است

 

 بی درد مردمان زمان جان مرتضی"ع"

مارا رها کنید بمیریم زین عزا

 

 روزی رسد زسینه غم آزاد می کنیم

همراه منتقم حرم آباد می کنیم

 

 گلدسته میزنیم چونان صحن کربلا

گنبد بنا کنیم چونان مشهد الرضا

 

 ماداغ دار سیلی ناحق مادریم

چشم انتظار منتقم آل حیدریم

 

"  ؟  "

 

منبع : وبلاگ  " ذاکرین "

 

 

۩۞۩  سلام عزیزم خیلی خوش آمدی تصاویرشباهنگ Shabahang

 

 

چهارشنبه 16/6/1390 - 12:25
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته