• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 272
تعداد نظرات : 805
زمان آخرین مطلب : 5071روز قبل
اخبار

به گزارش سرویس «خانواده» خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، به نقل از خبرگزاری آسوشیتدپرس ، دولت عربستان سعودی بیش از 20 سال است كه با معضل طلاق روبرو است، چرا كه طی این دو دهه نرخ طلاق از 25 درصد به 60 درصد افزایش یافته است.

نورالشملدن، رییس دپارتمان تحقیقات خانواده دانشگاه ریاض در مورد ازدواج زودهنگام كودكان می‌گوید: ما این مساله را مورد بررسی قرار داده‌ایم تا بتوانیم از این پدیده جلوگیری كنیم؛ این نوع از سبك ازدواجها كه توسط خانواده سلطنتی به امضا رسیده و مورد توافق قرار گرفته سبب نقض قوانین بین‌المللی می‌شود.

هیچ قانونی مبنی بر تعیین سن قانونی برای ازدواج در عربستان وجود ندارد. به عنوان مثال پدر یك دختر یكساله وی را به عقد یك مرد 30 ساله در آورد.

ازدواج در سن پایین تنها در عربستان رواج ندارد؛ آوریل امسال نیز خانواده یك دختر 8 ساله یمنی او را مجبور به ازدواج با مردی كردند كه 4 برابر او سن داشت این مراسم به دور از چشم دولت صورت گرفت.

هنگامی كه دختران در سنین پایین مجبور به ازدواج می‌شوند از تحصیل و حضور در اجتماع بازمانده و نمی‌توانند از كودكی و نوجوانی به اندازه كافی لذت برده و بهره‌مند شوند.

چهارشنبه 16/5/1387 - 17:14
سياست
گفتگوی زیر متن كامل مصاحبه با هادی شعبانی عضو جداشده گروهك منافقین است كه به بیان خاطرات و مشاهدات خود در طول بیست سال ارتباط و زندگی با گروهك تروریستی منافقین از جمله نحوه جذب و آموزش نیروها، وی‍ژگی‌های سركردگان این گروهك و مقاطع مهمی مانند عملیات مرصاد (فروغ جاویدان)، اوضاع پادگان اشرف و نحوه فرار از سازمان می‌پردازد.

- از چه سالی و چطور جذب سازمان مجاهدین خلق (منافقین) شدید؟

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 57 من هوادار چریك‌های فدایی خلق بودم و چون در حال و هوای گروه‌های چپ قرار داشتم احساس می‌كردم اینها هستند كه در میدان مبارزه حضور دارند و می‌توانند انقلاب را به موفقیت برسانند. سال 58 رفتم سربازی تا سال 60 كه این اواخر دیگر چریك‌های فدایی ضعیف و نیروهایش ریزش كرده بودند. بعد از آن در نظرم تنها گروهی كه در مبارزه باقی مانده و با گوشت و پوست خود مبارزه می‌كرد سازمان مجاهدین بود. این بود كه بعد از كشته شدن موسی خیابانی و اشرف (همسر مسعود رجوی) هوادار سازمان شدم.

- شما در آن زمان مطالعه هم می‌كردید؟ راجع به جریان‌های انقلابی چه نظری داشتید؟

بله، كتاب‌هایی را در رابطه با انقلاب‌های امریكای لاتین و آسیای شرقی مطالعه می‌كردم و آن مدینه فاضله‌ای كه در ذهنم بود در سازمان مجاهدین خلق دیدم و همین انگیزه‌ام شد تا برای امر مبارزه و آزادی به این سازمان بپیوندم.

- شخصیت و الگوی ذهنی شما در آن مقطع چه كسی بود؟

از میان خارجی‌ها به «چه‌گوارا» و در داخل به «بیژن جزنی» خیلی علاقه داشتم و حتی جزو‌ه‌ها و پروسه‌ زندگی‌اش را مطالعه كرده بودم. مسعود رجوی هم بارها در نشست‌های عمومی سازمان، خطوط مبارزاتی جزنی را بعنوان تز معرفی می‌كرد.

- آشنایی‌تان با سازمان از چه طریقی بود؟ كسی شما را معرفی كرد؟

همان طور كه گفتم من از سال 60 هوادار سازمان شدم و تا سال 63 این روند ادامه داشت و در این مدت به همراه برخی از دوستان، تنها كار تبلیغی می‌كردیم تا اینكه در تابستان 63 از طریق یكی از دوستانم كه عضو سازمان بود توانستم ارتباط تلفنی برقرار كنم. در كل، روال جذب به این صورت بود كه حتما می‌بایست یك نفر از اعضای سازمان شما را معرفی كند و من هم قبلا به این دوستم گفته بودم كه می‌خواهم عضو سازمان شوم. از این زمان دیگر ارتباط ما تلفنی برقرار می‌شد.

- این ارتباط تلفنی چطور برقرار می‌شد و چه اطلاعاتی از این طریق می‌گرفتید؟

چون ما اهل تنكابن بودیم، ارتباط ها هم معمولا در همان تنكابن و یا رامسر برقرار می‌شد و بیشتر از طریق تلفن و با كد با هم صحبت می‌كردیم. مثلا می‌گفتند فردا خبر خوبی برایت داریم. بیا فلان رستوران و منتظر تماس ما باش.

- از اولین تماس تلفنی تا موقعی كه بصورت حضوری یكی از اعضای سازمان را دیدید چه مدت طول كشید؟

14 ماه. سال 64 بود كه روز پنچشنبه طی یك تماس تلفنی به من گفتند شنبه خودت را در زاهدان به فلان مغازه معرفی كن و به هیچ كس حتی خانواده‌ات هم چیزی نگو. من به خانواده گفتم 2 روز به تهران می‌روم و چون قبلا هم این كار را می‌كردم چیزی نگفتند. آمدم زاهدان و خودم را معرفی كردم. من و دوستم را كه با هم به زاهدان رفته بودیم به خانه‌ای برده و 48 ساعت نگه داشتند تا اینكه از مسیر حركت مطمئن شدند و سپس بصورت قاچاق از مرز ایران وارد پاكستان شدیم.


در پاكستان به شهر كویته رفتیم و از UN برگ پناهندگی گرفتیم تا بتوانیم به شهر كراچی برویم، در كراچی‌ ما را تحویل نیروهای سازمان دادند و این اولین ملاقات حضوری با افراد سازمان بود.

- چقدر در پاكستان ماندید؟

حدود 2 هفته. در این مدت بچه‌های سازمان كه به «نیروهای رابط» معروف هستند كارهای مربوط به گرفتن پاسپورت و ویزای ما را برای رفتن به بغداد انجام می‌دادند. پس از آن به كویت پرواز كردیم و پس از توقف كوتاهی در كویت، به عراق رفتیم.

- در زمانی كه شما هوادار سازمان بودید، موضعتان نسبت به اتفاقاتی مثل انفجار دفتر حزب جمهوری و شهادت آیت‌الله بهشتی چه بود؟

خب آن موقع من سرباز بودم و تبلیغات زیادی هم علیه آقای بهشتی در جامعه می‌شد. مثلا می‌گفتند كه با رژیم شاه همكاری داشته و سوابق ایشان در هامبورگ را می‌گفتند و یا ایشان را با برخی سران شوروی مقایسه می‌كردند. به این ترتیب ذهنیت ما به آقای بهشتی طوری شد كه نسبت به ترور ایشان نگاه مثبتی داشتیم و بر اثر القائات سازمان به این باور رسیده بودیم كه تا چند ماه دیگر واقعا رژیم سقوط خواهد كرد.

- قبل از ورود به عراق چه ذهنیت و انگیزه‌ای داشتید؟

هیچ ذهنیتی از فضای عراق نداشتیم و فكر نمی‌كردیم محل استقرارمان آنجا باشد. می‌گفتیم ما را برای جنگیدن با رژیم، از عراق به كردستان منتقل می كنند.

سازمان رادیویی به نام صدای مجاهد داشت كه از قسمت كوچكی از كردستان كه در دست مخالفین جمهوری اسلامی بود پخش می‌شد. این رادیو طوری اخبار را منعكس می‌كرد كه انگار همه كردستان در دست مخالفین جمهوری اسلامی است و ما هم باور می‌كردیم.

از طرفی چون كتاب‌های مربوط به انقلاب‌های نیكاراگوئه، امریكای لاتین و آسیای شرقی را خوانده بودم دوست داشتم مانند آنها و به همان روش، مبارزه چریكی كنم. سقف امكاناتی هم كه در ذهن داشتیم یك چادر بود كه زیر آن مثل بقیه گروه‌های چریكی زندگی و مبارزه كنیم ولی وقتی به بغداد رسیدیم و آن امكانات، ماشین‌های آخرین مدل و جشن‌ها را دیدیم، تعجب كردیم.

- موقع رفتن به پاكستان چطور؟ به خانواده‌تان چه گفتید؟

همان طور كه گفتم سازمان توصیه كرده بود هیچ كس از انتقال ما با خبر نشود و من هم چیزی به خانواده نگفتم.

وقتی به پاكستان رسیدیم به خانه تلفن زدم و گفتم من الان پاكستان هستم و می‌خواهم برای ادامه تحصیل به انگلستان بروم. میزان تحصیلاتم دیپلم بود كه دیگر ادامه هم ندادم. این مكالمه كوتاه، تمام صحبتی بود كه در طول این 20 سال میان من و خانواده ام رد و بدل شد و دیگر تا سال 83 كه برگشتم كوچكترین خبری از آنها نداشتم.

- چند خواهر و برادر بودید؟ آیا دیگر اعضای خانوادتان در كار شما دخالت نمی‌كرد؟

ما 5 برادر و من فرزند آخر بودم. خواهر نداشتیم و پدرمان هم سال 57 فوت كرده بود و من به همراه دوتا از برادرانم با مادرم زندگی می‌كردم. در محیط خانواده از آزادی عمل برخوردار بودم و از طرفی هم طوری رفتار می‌كردم تا كسی از كارهایم با خبر نشود.

 

چهارشنبه 16/5/1387 - 16:29
دانستنی های علمی
سالها دو برادر در مزرعه ای که از پدرشان به ارث برده بودند زندگی می کردند. آنها یک روزبه خاطر یک سوء تفاهم کوچک، با هم جر و بحث کردند و پس از چند هفته سکوت اختلافشان زیاد شد و از هم جدا شدند. یک روز صبح در خانه برادر بزرگتر به صدا در در آمد وقتی در را باز کرد مرد نجاری را دید، نجار گفت: "من چند روزی است دنبال کار می گردم فکر کردم شاید شما کمی خرده کاری در خانه و مزرعه داشته باشید، آیا امکان دارد کمی کمکتان کنم؟ "برادر بزرگتر جواب داد : "بله، اتفاقاً من یک مقدار کار دارم. به آن نهر در وسط مزرعه نگاه کن آن همسایه در حقیقت برادر کوچکتر من است. او هفته ی گذشته چند نفر را استخدام کرد تا وسط مزرعه را بکنند و این نهر آب وسط مزرعه ی ما افتاد و او این کار را حتماُ به خاطر کینه ای که از من به دل دارد کرده" سپس به انبار مزرعه نگاه کرد و گفت: "در انبار مقداری الوار دارم. از تو می خواهم بین مزرعه ی من و برادرم حصار بکشی تا دیگر او را نبینم نجار پذیرفت و شروع کرد به اندازه گیری و اره کردن الوارها. برادر بزرگتر به نجار گفت: "من برای خرید به شهر می روم اگر وسیله ای نیاز داری برایت بخرم" نجار در حالی که به شدت مشغول به کار بود جواب داد: "نه، چیزی لازم ندارم" هنگام غروب وقتی به مزرعه بر گشت چشمانش از تعجب گرد شد حصاری در کار نبود به جای حصار یک پل روی رودخانه ساخته شده بود کشاورز با عصبانیت رو به نجار کرد و گفت: "مگر من به تو نگفته بودم برایم حصار بسازی؟" در همین لحظه برادر کوچکتر از راه رسید و با دیدن پل فکر کرد برادرش دستور ساختن پل را داده به همین خاطر از روی پل عبور کرد و برادر بزرگترش را در آغوش گرفت و از او برای کندن نهر معذرت خواست وقتی برادر بزرگترش برگشت نجار را دید که جعبه ی ابزارش را روی دوشش گذاشته و در حال رفتن است کشاورز نزد او رفت و بعد از تشکر از او خواست تا چند روزی مهمان او و برادرش باشد. نجار گفت: "دوست دارم بمانم ولی پل های زیادی هست که باید آنها را بسازم."
چهارشنبه 16/5/1387 - 16:22
دانستنی های علمی
اینجا شهر گفت‌‌وگوی تمدن‌هاست. جای پای معماری ساسانی و بیزانس و روم شرقی را می‌توان در دزفول یافت.

دزفول مكانی بوده برای تبادل فرهنگ‌ها. شهری كه در آن روزگاری، رومی‌ها می‌زیستند و بر روی رودخانه‌اش سد ساختند.

در معماری خانه‌های كوچك دزفول، از سبك مسجد ایرانی گرفته تا كلیسای رومی و از مكتب ساسانی گرفته تا یونانی همه را می‌توان دید.

اینجا سرزمینی است كه در آن پرتقال و خرما و موز در كنار هم می‌رویند. باید در كوچه‌هایش گشت، منظره دیوارهایش را دید، روبه‌روی هر دری ایستاد و سر را تا جایی بالا برد كه در آنجا دیوار و آسمان همدیگر را ملاقات می‌كنند و آنگاه گوش سپرد به همه نجواهای شهر.

شهری با بافت فشرده كه گویی مردمش طاقت دوری از هم را نداشتند كه خانه‌هایشان از سه طریق پشت‌بام، كوچه و زیرزمین به هم راه داشته.

باید داخل خانه‌ها شد و سرك كشید به شواوان‌ها (شوادون به زبان محلی).

راهی زیرزمینی و دور و دراز كه گاهی از كنار رودخانه دز سردرمی‌آورد و بیشتر اوقات از خانه همسایه. این راه زیرزمینی پناهگاه مردم دزفول بود در زمان بمباران هوایی.

وقتی در كوچه‌های دزفول راه می‌روی، اگر هم تنها باشی، گویی تنها نیستی.

در هر پیچی از كوچه، كوچه هم با تو می‌پیچد و چشم به آسانی و نرمی می‌چرخد.

دزفول را در زمان ساسانیان به صورت یك دژ و برای محافظت از پل رودخانه دز استوار كردند و به همین دلیل كالبد شهر شدیداً فشرده است و تمام خانه‌های ناحیه قدیمی شهر بر زمین‌های كوچكی احداث شده‌اند.

 

دزفول از معدود شهرهای ایران است كه در معماری آن، آجر پخته به وفور به كار برده شده و گذشته از آنكه دیرپایی آن را باعث شده، اصالت و وقار خاصی نیز به آن بخشیده است.

آرش نورآقایی
خبرگزاری میراث فرهنگی
چهارشنبه 16/5/1387 - 13:35
دعا و زیارت
سخنگوی هیئت امناء ساخت ضریح امام حسین(ع) در گفت‌وگوی اختصاصی با خبر نیوز از علاقه‌مندان به خاندان عصمت و طهارت دعوت كرد ضمن شركت در جشن شب میلاد امام حسین(ع) در مدرسه معصومیه قم، از كارگاه ساخت ضریح جدید امام حسین(ع) نیز بازدید كنند.

در ادامه، گفت‌وگوی خیمه با حجت الاسلام و المسلمین علیرضا تكیه‌ای، سخنگوی هیئت امنا و آقای محمود پارچه‌باف، مدیر اجرایی این پروژه را می‌خوانید.

خبر نیوز: پروژه ساخت ضریح امام حسین(ع) با چه كسانی آغاز شد، و چه مراحلی را طی كرد؟
پارچه باف: بانی این كار حاج آقای دانش در ماه مبارك رمضان سال 84 بودند، در دفتر زیارتی بنده حاضر شدند و گفتند:«بر اساس مشاهداتی كه در چندین سفر زیارتی متوجه شده‌ام بعد از عراق لطماتی كه ضریح وارد شده و عتبات كربلا قصد تعویض ضریح را دارند. سپس پیشنهاد شكل‌گیری ستاد ساخت ضریح را به من دادند.»
سوم شعبان سال 85 هیئت امنا شكل گرفت. یك سال تلاش كردیم؛ تا مرز ناامیدی می‌رفتیم، چون قبل از ما افراد و گروه‌های فراوانی قصد ساخت ضریح را داشتند از جمله بحرین، كویت و بحره‌ای‌های هند كه خود را متولیان اصلی این كار می‌دانستند، چون ضریح فعلی را شصت سال پیش همین‌ها ساخته‌اند و در زمان صدام هم از موقعیت خوبی برخوردار بودند. الان هم در موقعیت خوبی هستند چون تعمیر مسجد كوفه را در دست دارند و حتی گلدسته‌های حرم امام حسین(ع) را در همین اواخر همین گروه طلاكاری كرده‌اند.
همین جا لازم است از شخص جناب حاج آقای شهرستانی كه تنها نماینده تام‌الاختیار آیت‌الله سیستانی هستند تشكر خاص بكنم؛ چرا كه نظر شخصی ایشان این بود كه كار توسط قمی‌ها انجام بگیرد و صحبت‌های اولیه با آیت الله سیستانی را هم انجام داده بود. لیكن چون به بعضی از افراد قول داده بودند منتظر بودند كه خلف وعده از طرف آنها دیده شود تا كار را از آنها بگیرند و به ما تحویل بدهند كه بحمدالله چنین هم شد.

خبر نیوز:  برای شروع كار با مشكل خاصی روبه‌رو نشدید؟
پارچه‌باف: در ملاقات با آقای وحید خراسانی ایشان فرمودند: «اگر می‌خواستید ضریح مولای متقیان امیر مومنان(ع) را بسازید، این قدر مشكل نبود. بدانید كار، كار مشكلی است. ما تعجب كردیم؛ خوب ضریح‌سازی مشهور است در ایران به شهر اصفهان و مردم هم مشتاقانه پول می‌دهند. كجای كار مشكل خواهد بود.
وقتی كه وارد كار طراحی، تحقیق و ... شدیم متوجه شدیم كه بله كار بسیار دشوار است؛ چرا كه دیدیم شیعیان سراسر جهان از اروپا گرفته تا شهرهای ایران و عراق، پاكستان و حتی از حیدرآباد هندوستان، برای این ضریح نظر دارند.

خبر نیوز:  كار ساخت ضریح از چه زمانی آغاز شد؟
پارچه‌باف: 14 آذر ماه 1386 شروع كار ما بود و این كار 24 ماه وقت می‌برد.

خبر نیوز: آیا ضریح در حال ساخت با ضریحی كه هم اكنون در حرم مطهر نصب است، تفاوتی هم دارد؟
پارچه‌باف: در ضریح فعلی چون توسط بحره‌ای‌ها ساخته شده، اسامی پنج‌تن آل عبا و 14 معصوم (ع) ثبت نشده است و ساده‌ترین ضریحی كه در عتبات مقدسه هست، همین ضریح حضرت اباعبدالله الحسین(ع) است. اما در طرح جدید ضریح این امر پیش‌بینی شده است. همچنین اشعار عربی در كتیبه‌ها و شكل ضریح با قبلی كاملا متفاوت هست. از نظر ارتفاع هم نسبت به ارتفاع فعلی افزایش دارد. اما شش گوشه بودن ضریح به قوت خود باقی خواهد بود.


خبر نیوز: 
برای ساخت ضریح چه میزان اعتبار مورد نیاز است؟
پارچه‌باف: برآورد اولیه هزینه برای این پروژه سه میلیارد تومان بود، اما در حین كار، تغییراتی در چگونگی مصرف مواد اولیه برای ما به وجود آمد؛ مثلا تصمیم گرفتیم گوی‌های ضریح را تو پر طراحی كنیم در نتیجه مقدار زیادی نقره مصرف شد؛ قبلا ما سه تن نقره اعلام كردیم در صورتی كه الان در حدود 5 تن نقره موردنیاز هست.
20 كیلو طلای خالص، 3500 كیلو چوب ساج نیز مورد نیاز خواهد بود. با توجه به این تغییراتی كه در چرخه ساخت به وجود آمد، برآورد ثانویه ما 5 میلیارد تومان است (شاید تغییر بكند.)

خبر نیوز: این مبلغ چگونه تامین شده است؟
تكیه ای: 40 درصد این مبلغ را تاكنون مردم اهدا كرده اند،  از این 40 درصد، 85 درصد را مردم قم تقبل كرده‌اند، 15درصد خارج از قم آمده است و این یعنی از نظر اطلاع‌رسانی ضعیف عمل كرده‌ایم.
البته برای آن دلایلی هم داریم كه درصدد هستیم این نواقص را برطرف كنیم و اطلاع‌رسانی به صورت ملی و گسترده صورت گیرد. به این صورت كه بر اساس قراردادی كه با اداره پست بسته شده است، مردم می توانند نذورات خود را از اطراف و اكناف به صندوق پستی ضریح ارسال نمایند كه این مرسولات بر اساس قرارداد تنظیم شده، بیمه نیز هستند و نیازی نیست كه مردم هزینه اضافی بپردازند.

خبر نیوز:  اردیبهشت امسال، غرفه تولیت حرم امام حسین(ع) در نمایشگاه كتاب تهران، اقدام به پخش جزوات و بروشورهایی كرد كه در آن وجود هر گونه نمایندگی و یا دفتر برای جذب نذورات مردمی و مورادی مشابه در ایران را تكذیب می كرد. نظر شما چیست؟
تكیه‌ای: در خصوص این مطلب باید این نكته را متذكر شوم كه برخوردهای كه با هدایای ایرانی‌ها صورت می‌گیرد، عمدتاً به خاطر وجود ناهماهنگی‌ها در هیئت امنای تولیت امام حسین(ع) در كربلا است كه قمست عمده این ناهماهنگی‌ها به این دلیل كه هنوز نظام عراق به ثبات لازم نرسیده است، طبیعی است.
اما بعضا این گونه حركت‌ها را می‌توان از جانب شیطنت‌های برخی افراد قلمداد كرد كه مسئولان عتباب عالیات عراق از این گونه حركت‌ها مبرّا هستند. به یقین ارتباط بیشتر ما با مسئولان عراقی از بروز چنین اتفاقاتی جلوگیری خواهد كرد.

چهارشنبه 16/5/1387 - 13:15
دانستنی های علمی
بشر پر حرف ترین موجود روی زمین است. این آمار را اخیرا از سوی پزشکان روسیه منتشر شده.

این محققان حد متوسط عمر بشر را هفتاد سال گرفته اند که در این مدت انسان 13 سال حرف می زند، 6 سال غذا می خورد و 23 سال نیز می خوابد.

هر نفر به طور متوسط صدها تن غذا می خورد. اگر وزن افراد را 75 تا 80 کیلو گرم بگیریم باید گفت هر فرد در عمر خود 1250 تا 1335 برابر وزنش غذا می خورد. در مدت یک روز یا 24 ساعت 1000 لیتر هوا تنفس می کند وقلبش در هر 1 دقیقه 80 تا 100 بار می زند. با این شرایط قلب انسان در طول زندگیش دو میلیارد و58 میلیون بار بدون وقفه واغلب بدون کوچکترین مشکلی می زند.

انسان تنها موجودی است که راست قامت است و روی دو پا راه می رود ودر طول روز به طور متوسط 20 هزار قدم بر می دارد یعنی 7 میلیون قدم در سال. در 70 سالگی تعداد این قدمها به 500 میلیون می رسد یعنی 500 هزار کیلومتر راه رفته. با این محاسبات می توان نتیجه گرفت که هر فرد در طول زندگیش می تواند 9 بار کره ی زمین را دور بزند و با پای پیاده به کره ی ماه برود با توجه به اینکه فاصله زمین تا ماه 390 هزار کیلومتر است .....

بدن انسان به وسیله ی پوشش شگفت انگیزی محافظت می شود. این پوشش پوست بدن است که در هر ساعت 30 میلیون میکروب روی آن می نشیند و 29 میلیون آن کشته می شود و پس از 2 ساعت از این 30 میلیون فقط 7 هزار تای آن باقی می ماند.

در بدن انسان بین 2 تا 4 میلیون نقطه ی درد و جود دارد که حساسیت آن نسبت به موقعیت پوست بدن فرق دارد. بدن انسان قدرت مقاومت شگفت انگیزی دارد و می تواند گرمای 44 تا 45 درجه را تحمل کند و حتی اگر به تدریج گرم شود در فضای خشک می تواند 150 تا 160 درجه حرارت را تحمل کند و بالاترین میزان برودت که بدن قادر به ایستادگی در برابر آن است 27 درجه زیر صفر است.

انسان می تواند 52 روز تنها با خوردن آب زنده بماند. حساسترین عضو بدن چشم است که می تواند 10 هزار رنگ را تشخیص دهد وبالاخره اینکه نوزادان تا 8 ماهگی دنیا را سیاه وسفید می بینند.
چهارشنبه 16/5/1387 - 13:13
ورزش و تحرک
هفته نخست هشتمین دوره رقابت های فوتبال لیگ برتر با پیروزی استقلال تهران برابر ابومسلم و توقف استقلال اهواز مقابل پگاه به پایان رسید.

به گزارش خبرنگار مهر، هفته نخست رقابت های فوتبال هشتمین دوره لیگ برتر عصر امروز با برگزاری دو دیدار در شهرهای تهران و اهواز به پایان رسید که در یکی از این دیدارها تیم فوتبال استقلال تهران موفق شد برابر ابومسلم به پیروزی 2 بر صفر دست یابد.

در این مسابقه که با قضاوت خداداد افشاریان در ورزشگاه آزادی برگزار شد، مجتبی جباری(57) و مهدی امیرآبادی(68) برای استقلال گلزنی کردند تا این تیم با توجه به تفاضل گل بهتر نسبت به سایر تیم های پیروز، در هفته نخست لیگ برتر صدر جدول این مسابقات را از آن خود کند.

تیم فوتبال استقلال تهران در دقیقه 17 بازی به علت مصدومیت امیدرضا روانخواه دست به تعویض اجباری زد و مجتبی جباری را جایگزین این بازیکن کرد.

در دیگر دیدار امروز که در ورزشگاه تختی اهواز و بین دو تیم استقلال اهواز و پگاه گیلان برگزار شد، دو تیم به نتیجه مساوی یک بر یک رضایت دادند.

در این مسابقه که قضاوت آن برعهده تورج حق وردی بود، احتشام ساسانی(36) گل برتری استقلال اهواز را به ثمر رساند اما در دقیقه 88 امیرحسین یوسفی گل تساوی تیم پگاه را به ثمر رساند تا این تیم گیلانی از شکست در مسابقه نخست خود در هفته اول لیگ برتر نجات پیدا کند.

در سایر دیدارهای امروز نتایج زیر رقم خورد:
* پاس همدان صفر - فولاد مبارکه سپاهان صفر
* پیام خراسان یک - برق شیراز 2
* ملوان بندرانزلی صفر - راه آهن تهران یک
* ذوب آهن اصفهان یک - مس کرمان صفر
* مقاومت سپاسی صفر - فولاد خوزستان یک
* صباباتری قم یک - پیکان یک

چهارشنبه 16/5/1387 - 12:36
موسيقي

یه روز بارون  یه روز آفتاب

یه روز اروم یه روز بی تاب

یه روز با من یه روز بی من

یه روز همدل یه روز دشمن

روز آبی ترین دریا

یه روز تاریك مثل فردا

یه روز ستاره ای خاموش

یه روز غمیگن یه روز بی غم

یه روز با هم یه روز بی هم

یه روز تا سقف یك آواز

یه روز پایان بی آواز

یه روز همسایه یار و یار

یه روز سردر گم تنها

یه روز امنیتی در من

یه روز بزرگترین راهزن

 

 لحظه شماری تا البوم مجاز محسن چاووشی عزیز............

با آرزوی بهترین ها برای محسن چاووشی....................

 

 

چهارشنبه 16/5/1387 - 10:39
خاطرات و روز نوشت
نویسنده وبلاگ «فریاد بی‌صدا» در مطلبی نوشته است:

تصور کنید داخل بزرگراه در حال رانندگی هستید که یک باره تصادف وحشتناکی پیش چشم شما رخ می‌دهد. اولین کاری که می‌کنید، چیست؟
خوب مسلم است كه سریع موبایلتان را درمی‌آورید تا چه کار کنید؟ زنگ بزنید برای کمک؟ نه! که سریع چند تا عکس توپ و دست اول از صحنه بگیرید!

شما هم حتماً تا حالا با این گونه صحنه‌ها برخورد کرده‌اید که به محض این‌که اتفاقی می‌افتد، همه گوشی‌هایشان را در آورده و شروع به عکسبرداری و فیلمبرداری می‌کنند.

عکس‌ها را خودتان ببینید و قضاوت کنید.

مراسم خاکسپاری خسرو شکیبایی

مراسم خاکسپاری خسرو شکیبایی

یک کنسرت موسیقی

حضور احمدی نژاد در جمع مردم خانی‌آباد (همین چند روز پیش).

خوب اگه برگرده و تو و پیکان را با مشت یکی کنه، تقصیر نداره!
چهارشنبه 16/5/1387 - 9:4
ورزش و تحرک
به مناسبت انتخاب مجدد عادل فردوسی پور به عنوان برترین گزارشگر فوتبال ایران در آستانه ده سالگی نود

بدون اغراق باید اشاره داشت كه برنامه «عادل فردوسی‌پور» به نام «نود» یكی از پربیننده‌ترین یا شاید پربیننده‌ترین برنامه زنده تلویزیونی باشد كه در زمان برگزاری لیگ برتر فوتبال ایران، هر دوشنبه شب پخش می‌شود.

برنامه نود سابقه‌ای نه ساله دارد و اگر سری جدید آن از مرداد یا شهریور ماه 8۷  با آغاز لیگ برتر پخش شود، دهمین سال خود را تجربه خواهد كرد.در آخرین برنامه نود كه چندی پیش در پایان لیگ هفتم برتر پخش شد، مهمان استودیوی 14 در ساختمان تولید سیما  بودیم و گزارشی از پشت صحنه آن تهیه كردیم، بد ندیدیم حالا كه برنامه «نود» پخش نمی‌شود، گزارشی از آن بنویسیم تا شما از چند و چون تهیه این برنامه، آگاهی بیشتری پیدا كنید...
 برنامه «نود» قرار است ساعت حدود یازده شب برگزار شود. طبق قرارهای قبلی و هماهنگی‌های انجام شده، ساعت نه‌و نیم شب مقابل درب بلال سازمان هستیم، پس از ورود به سازمان صدا و سیما باید خودمان را به ساختمان پخش برسانیم سر بالایی را طی می‌كنیم؛ سربالایی نفس‌گیر كه نمی‌دانیم كی تمام می‌شود؟ به هر حال به ساختمان پخش و تولید می‌رسیم. وارد ساختمان كه می‌شویم، از اطلاعات می‌گذریم، راهرویی باریك‌ و پرپیچ و خم مقابل‌‌مان قرار دارد. وارد راهرو كه می‌شویم، به اولین نفری كه برخورد می‌كنیم، به سمت استودیوی «نود» می رویم: « همان استودیویی كه درش باز است و روی آن نوشته شده «استودیوی 14»...استودیوی آچار فرانسه شبكه سه!
عادل نیم ساعت قبل از برنامه وارد استودیو می‌شود، همچنین فیلم‌های مونتاژ شده‌ای را كه قرار است پخش كند با خود به همراه می‌آورد، ابتدا در یك اتاقك كوچك به رییس گروه ورزش شبكه سه زنگ می‌زند و  از او راجع به پخش آیتمی سوال می كند كه ممكن است شبهه ناك باشد، اما پاسخ می‌شنود كه مشكلی نیست، پخش كنید...

واقعا كه باید حواس شما در یك برنامه زنده تلویزیونی به همه‌چیز باشد، چرا كه سلیقه‌های مختلفی برنامه‌های تلویزیون را می‌بینند از این رو باید دست به عصا راه رفت... داخل استودیو كه می‌شویم... می‌بینیم كه گروه در حال تغییر دكور است. در این استودیو برنامه‌های دیگری هم پخش می‌شود... از این رو دكور باید تغییر كند. شاید بسیاری فكر می‌كنند كه میزهای بزرگی در استودیو است و یك استودیوی بسیار بزرگ در انتظار شماست، اما استودیو كوچك وفاصله میز عادل با دیگر مهمانان یك قدم بیشتر نیست، این خاصیت دوربین است كه بدین شكل همه چیز را نشان می‌دهد. روی سقف این استودیو پروژكتورهای زیادی به چشم می‌خورد،  تعدادشان نزدیك به پنجاه عدد می رسد، كه از راه دور كنترل می‌شدند و به هر جهتی می‌چرخند... تعدادی از بچه‌های دست‌اندر كار مشغول تنظیم نور این پروژكتورها، تعدادی هم با عجله در حال مرتب كردن استودیو بودند. برنامه یك ربع دیگر باید شروع شود، در پشت صحنه و به قول معروف اتاق فرمان، چند خانم و آقا نشسته‌اند كه تلویزیون‌های كوچك زیادی روبه‌روی‌شان است... یكی از آنها وظیفه‌اش هماهنگی با پخش است تا در زمان‌های مشخص پیام‌های بازرگانی و... را روی آنتن بفرستد... چند دقیقه دیگر برنامه آغاز خواهد شد. تمام گروه به بهترین شكل در حال انجام وظیفه‌شان هستند...حالا عادل به داخل استودیو می‌رود... البته پیش از این‌كه وارد استودیو شود، چند دقیقه‌ای با ما به صحبت نشست...

از او پرسیدیم كه با انتقادات چه می‌كنی؟ گفت: به هر حال برنامه‌ای كه در این طیف وسیع و علاقه‌مند به فوتبال از تلویزیون پخش می‌شود، طبیعی است كه انتقادهایی هم بر آن وارد شود، ما هم این سال‌ها به این وضع عادت كردیم و به قول معروف خو گرفته ایم،به عبارتی بهتر طبیعت كار رسانه‌ این است كه این چنین باشد، به نظر من اگر به برنامه انتقاد یا پیشنهاد نشود، معنایش این است كه آن برنامه نتوانسته جایگاه خود را باز كند، اما همان‌طور كه می‌بینید، «نود» هر روزه كانون اخبار و توجهات است، برنامه هر هفته ما تا هفته دیگر نقد می‌شود... عادل در مورد مهمانان برنامه می‌گوید: روند كاری نود آن است كه ببینیم سوژه آن هفته چیست و سپس مهمان دعوت می‌كنیم.
از عادل می‌پرسیم تو كه با مطبوعات خیلی كم صحبت می‌كنی، پس آنهایی كه می‌خواهند با تو ارتباط برقرار كنند، چه كاری باید انجام دهند؟
عادل از همان خنده‌های همیشگی‌اش می‌كند و می‌گوید: بهترین روش این است كه به سایت برنامه نود مراجعه كنند و قسمت ارتباط با عادل فردوسی‌پور را كلیك و پرسش‌های‌شان را مطرح كنند، من تمام مطالب ارسالی را می‌خوانم و پاسخ می‌دهم.
البته كه همه می دانند این سایت آنچنان كه باید قوی عمل نكرده است و هر از گاهی به علت مشكلات فنی تعطیل است!

از سوی دیگر تقریبا همه در دنیای مجازی وب دریافته اند كه جدیدترین مطالب به قلم عادل و یا در رابطه با او را می توانند در خبرگزاری پارس فوتبال و در ستون مخصوص او پیدا كنند!

عادل باید به استودیو برود. او داخل می‌رود ما هم در اتاق فرمان می‌نشینیم تا از طریق تلویزیون‌ها و دوربین‌های مختلف او را ببینیم. این برنامه با چند دوربین به تصویر كشیده می‌شود و كارگردان تلویزیونی در اتاق فرمان پشت دستگاه مخصوصی قرار می‌گیرد و نسبت به تجربه خود كه طی سال‌ها به دست آورده، مشخص می‌كند كه در حال حاضر تصویر كدام‌یك از سه دوربین‌ها روی آنتن برود.

درباره عادل بیشتر بدانیم

این پسر عاشق فوتبال در سال 1353 درغرب تهران، خیابان گیشا به دنیا آمد. پدرش مهندس برق و یك خواهر و یك برادر فرزندان پس از عادل هستند. آنها اصلیتی كرمانی دارند.
دوران دبستانش را در مدرسه ذوقی، راهنمایی را در مدرسه طالقانی و در نهایت دبیرستان را در دبیرستان معروف تهران، یعنی البرز گذراند...
بچه بسیار درس‌خوانی بود، تا جایی كه دیپلم خود را با معدل بالای 18 گرفت... از همان زمان كودكی علاقه‌ای وافر به فوتبال داشت. ابتدا والدینش فكر می‌كردند كه او می‌رود در كوچه و خیابان فوتبال بازی می‌كند و از درس غافل می‌ماند، اما زمانه طوری دیگری شد. او با یك رتبه خوب در دانشگاه صنعتی شریف دررشته مهندسی صنایع قبول شد و تحصیلاتش را تا پایان دوره فوق لیسانس ادامه داد... از طرفی او عاشق زبان انگلیسی بود، به‌طور حتم می‌پرسید، چه‌طور؟ برای‌تان خواهم گفت.
همان‌طور كه از دوران كودكی علاقه عجیبی به فوتبال داشت به زبان انگلیسی هم عشق می‌ورزید. شاید فكر نمی‌كرد روزی همین زبان، باعث می‌شود كه پله‌های ترقی را طی كند. از كلاس اول دبیرستان در كلاس‌های زبان نام‌نویسی كرد،
سال سوم دانشگاه بود كه تمامی كلاس‌هایش به پایان رسید. او كلاس‌های استادی‌اش را هم قبول شد... از همان دوران نوجوانی، مجلات شوت و مچ انگلیس را هر هفته از میدان انقلاب تهیه می‌كرد و می‌خواند؛ مطالبی كه در رابطه با لیگ فوتبال انگلیس بود. شاید دلایل علاقه‌مندی‌اش به فوتبال انگلیس، همان مجلاتی باشد كه شب و روزش را گرفته بود. از هر جا كه می‌توانست اطلاعات كسب می‌كرد، لیورپول را خیلی دوست داشت، این را همكارانش در ابرار ورزشی كه اولین روزنامه ورزشی كشور بود می‌گویند.
می‌گوید: از آن‌جا كه به زبانم اطمینان داشتم یك روز به سردبیر وقت ابرار ورزشی كه «اردشیر لارودی» بود، گفتم: به فوتبال علاقه دارم، می‌خواهم همكاری كنم. گفت: در چه زمینه‌ای، گفتم: ترجمه... یك متنی به من داد و خداحافظی كرد، فردا رفتم دفتر روزنامه، كارم را تحویل دادم و همین شد كه همكاری‌ام با ابرار آغاز شد. آن زمان سال سوم دانشگاه بودم...

 او دوست داشت هر چه زودتر استعدادهایش را در تلویزیون به نمایش بگذارد، مردی كه زیاد از فوتبال جهان می‌دانست چند دفعه تست داد، اما گفتند «صدایت هنوز پخته نیست» و سرانجام قبول شد. مدتی فقط صدایش روی تصاویر فوتبال بود، آن هم برنامه‌های منتخب ورزشی كه فوتبال آرشیوی از شبكه سوم پخش می‌كرد، فوتبال‌های اروپایی...
اما او كم‌كم استعدادهایش را نمایان كرد تا سرانجام تصویر او هم دیده شد و برای پخش مستقیم فوتبال‌های باشگاهی، سر از ورزشگاه‌ها درآورد... و دیگر كار در دنیای مطبوعات را رها كرد.
دوستان سابقش می‌دانند كه او در نوجوانی و كودكی طرفدار چه تیمی بود... تیمی كه در فصل گذشته با حضور یك مربی دو ملیتی ایرانی - امریكایی قهرمان لیگ هفتم شد!... اما حالا او به واقع بی‌‌طرف است، می‌گوید: «شاید باورش برای خیلی‌ها مشكل باشد، اما من در حال حاضر... نه پرسپولیسی‌ام و نه استقلالی... من بی‌‌طرفم، چرا كه شغلم ایجاب می‌كند
بی‌‌طرف باشم» اگر چه خیلی‌ها او را متهم به طرفداری از تیم خاصی می‌كنند، اما به واقع این گونه نیست...

... داشتیم از زبان انگلیسی او می‌گفتیم. او درست مانند گزارشگری‌اش آن‌قدر پشتكار از خود نشان داد كه توانست به درجه استادی در دانشگاه برسد، حال تصور كنید كه در ابتدای كلاس، شاگردانش او را چه‌طور در رابطه با فوتبال سوال‌پیچ می‌كنند...
شاگردانش می‌گویند، عادل استاد مهربانی است، پس از پایان هر كلاس با حوصله و دقت پاسخگوی پرسش‌های شاگردانش می‌شود...

فوتبال تمام زندگی‌اش است، اما برای خانواده هم اهمیت بسیاری قائل می‌شود. با همسرش در دانشگاه آشنا می‌شود و همسرش هم پذیرفته كه عشق به فوتبال را از عادل نمی‌تواند دور كند، او هم به‌خاطر چند سال زندگی كردن با عادل، حال برای خودش یك مفسر كامل است، چرا كه در خانه آنها، هر روز حرف فوتبال است...
...و اما برنامه نود! عادل، نود را خیلی دوست دارد، چرا كه این برنامه زاییده فكر اوست؛ برنامه‌ای چالشی كه توانست به خوبی در دل علاقه‌مندان به فوتبال جا خوش كند. كمتر علاقه‌مند به فوتبالی پیدا می‌كنید كه دوشنبه شب‌ها، خواب را به برنامه او ترجیح دهد...

سوتی‌های عادل
بهتر است كمی هم در مورد اشتباهات عادل فردوسی‌پور در كار گزارش بدانیم؛ چیزی كه به قول خودش «سوتی» نام دارد؛ «سوتی زیاد دارم. بهترینش هم این بود كه توی برنامه، حدود 2ساعت تموم با آقای حاج‌رضایی بودیم و من موقع خداحافظی گفتم خب من از آقای نصیرزاده كه 2ساعت با ما همراه بودن تشكر می‌كنم. اصلا اون شب، هنگ كرده بودم».

با این حال، شاید این مشكل اساسی فردوسی‌پور نباشد. بیشتر، از تندصحبت‌كردن عادل شاكی هستند تا اشتباهاتش. او هنوز هم با وجود اینكه بهتر از گذشته صحبت می‌كند اما گاهی اوقات كنترل از دستش خارج می‌شود؛ «از بچگی این‌طور بودم. خیلی هم تمرین كردم و بازم دارم تمرین می‌كنم كه این‌طور نباشم ولی در كل، خیلی تند صحبت می‌كنم».

البته او هیچ‌گاه هیچ تكنیك خاصی را برای گزارش‌كردن نیاموخته است؛ «هنوز خیلی چیزهاست كه باید یاد بگیرم، چون هیچ دوره خاصی ندیده‌ایم و همه هنرمون چیزهای ذاتی و بیشتر خلاقانه است. هیچ وقت به طور اصولی بهمون یاد داده نشده كه باید چیكار كنیم و هیچ كلاس خاصی زیر نظر مربی‌های داخلی و خارجی برامون نذاشتن».

او حتی می‌تواند آرزو كند كه در بازی‌های ملی روی سكوی تماشاگران بود؛ «... و مثل او بالا و پایین بپرم».

وقتی كسی جنبه انتقاد ندارد

همیشه حسرت انتقاد كردن گزارشگران خارجی را می‌خورد: «این قدر كه گزارشگران خارجی به‌راحتی از بازیكنان انتقاد می‌كنن كه ما نمی‌تونیم بكنیم. سه سال پیش تو بازی منچستر – رئال وقتی گری نویل دوكارته شد، گزارشگر بازی گفت من مطمئنم خیلی از طرفداران منچستر خوشحال شدن كه گری نویل دواخطاره شد. اگر شما چنین چیزی رو در مورد بازیكن x پرسپولیس یا استقلال بگویی، چه کارها که نمی کنند، حتی اگه بدترین بازیكن زمین باشه».

او بارها چوب همین مساله را خورده است. چند فصل پیش علی پروین حسابی از خجالت عادل فردوسی‌پور درآمد و مسلما او تا مدتی سوژه داغ شعارهای تماشاگران در ورزشگاه كارگران بود. امیر قلعه نویی هم كم، آهن داغ انتقاد را روی تن او نگذاشته و یك بار هم خداداد عزیزی – مرد همیشه شاكی فوتبال – پس از كسب نتیجه ناخوشایند ابومسلم برابر مس كرمان، چنان از این گزارشگر تلویزیونی انتقاد كرد كه گویی او در تمامی بدبختی‌های ابومسلم نقش دارد.

 با این حال، كمتر دیده می‌شود كه او در برنامه تلویزیونی90 یا حتی گزارش‌هایش مصحلت‌اندیشی پیشه كند: «خودم سعی می‌كنم هر چیزی به ذهنم می‌رسه بگم و تا جایی كه نترسم می‌گم. بعضی‌ها بهشون برمی‌خوره. بعضی‌ها چیزهای دیگری می گن و البته خودسانسوری هم هست».


فقط فوتبال
بی‌طرفی باعث نمی‌شود كه او به فوتبال بی‌تفاوت باشد. یكی از علاقه‌مندی‌های اصلی او در زندگی، پرداختن به فوتبال است؛ از فوتبال‌بازی‌كردن و تماشاكردن، تا مجله‌های خارجی فوتبال و اینترنت؛ «می‌شه گفت از 24ساعت، 12ساعت در حال دیدن فوتبال، خواندن اخبار فوتبال و كاركردن روی فیلم‌های فوتبالی هستم.

 اصلا فوتبال تمام زندگی منه». همسر عادل فردوسی‌پور شرایط را پذیرفته: «او كاملا پذیرفته كه قراره با كی زندگی كنه. من كار خودم رو می‌كنم و برایم خیلی جدیه. هر اتفاقی بیفته من باید فوتبالم رو ببینم. همه هم می‌دونن وقتی فوتبال می‌بینم، نباید كاری به كار من داشته باشن».

فیلم دیدن من

یكی از علاقه‌مندی‌های سابقش سینما بوده. البته الان تنها علاقه‌مندی‌اش«90» و فوتبال است و بس. شاید هم دیگر حوصله‌اش را ندارد كه به سینما برود؛ «نه دیگر! اصلا حوصله‌اش رو ندارم. واقعا نمی‌تونم بشینم پای تلویزیون و یه فیلم رو تا آخر ببینم».

كلاس‌های زبان عادل
زبان انگلیسی! علاقه عجیبی به زبان داشت. از كلاس اول دبیرستان در كلاس‌های زبان نام‌نویسی كرد. سال آخر دبیرستان به خاطر كنكور، زبان را رها كرد اما بعدا وقتی برگشت، تا پایان كار را ادامه داد. سال سوم دانشگاه، زبان تمام شد: «كلاس‌های استادی‌اش رو هم قبول شدم اما كارم تو تلویزیون بیشتر شده بود و تصمیم گرفتم نرم».

اغلب كارهای ترجمه‌ای را خودش انجام می‌دهد. زبانش آنقدر خوب بود كه در دوره‌ای در دانشگاه تدریس می‌كرد و البته در كلاس‌های زبان. باورتان می‌شود عادل فردوسی‌پور معلم زبان‌تان باشد؟ اما اگر دوست داشته باشید بدانید كلاس‌های زبان عادل چگونه می‌گذرد، یك نفر برای‌تان زحمتش را كشیده: "تا حالا سر كلاس‌های عادل فردوسی‌پور رفتید یا نه؟ خوب اگر نرفتید، هیچ اشكالی نداره و چیز خاصی رو از دست ندادید؛ به جز یك سری اطلاعات فوتبالی."

 از اول جلسه كه پسرا می‌پرسن استاد از فوتبال چه خبر و همین سوال كافیه كه عادل‌خان شروع كنه به سخنرانی و یك مدت مدیدی پشت سر این بازیكن و اون تیم و اینا بگه و اطلاعات رو كنه. خلاصه بعد از همه این حوادث، جناب عادل‌خان شروع می‌كنن به انگلیسی‌صحبت‌كردن و درس‌دادن كه خب صد البته طرز حرف زدنش اصلا به انگلیسی حرف زدن نمی‌خوره ولی جدا از اینها، آدم ذاتا مهربونیه؛ مثلا بعد از كلاس با دقت می‌شینه به همه سوالا جواب می‌ده...».

خودش هم در مورد كلاس‌های زبانش می‌گوید: «بالطبع حرف‌هایی پیش می‌یاد ولی اصولا از یك ساعت و نیم زمان كلاس فقط ده تا پانزده دقیقه!».

دهمین سال نود و حامیان عادل

اجرای خوب او و همچنین رك‌گویی در اجرا باعث شده كه نود بهترین برنامه ورزشی طی سال‌های اخیر نام بگیرد... برنامه‌ای كه سری جدید آن دهمین سال حضور این برنامه موفق در تلویزیون است. برای عادل و دیگر دست‌اندركاران برنامه نود و شخص آقای «زمانی» مدیر گروه ورزش شبكه سوم سیما آرزوی موفقیت می‌كنیم.

 عادل می‌گوید: اگر حمایت‌های ایشان و آقای «پورمحمدی» مدیر شبكه سوم نبود، شاید نمی‌توانستیم، «نود» را به خواسته‌های خود و مردم نزدیك كنیم، از هر دوی‌شان سپاسگزارم.

سه شنبه 15/5/1387 - 19:53
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته