• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 4363
تعداد نظرات : 2608
زمان آخرین مطلب : 3432روز قبل
حجاب و عفاف

خواهرم انسانیت اینگونه نیست شخصیت هم زیباییه در گونه نیست


خواهرم این بد حجابی خاری است شخصیت هم نیست بیماری است


خواهرم این بد حجابی ترکش است با حجاب دیده در آرامش است


خواهرم این عشوه و نازو ریا ای دریغ از عفت و یک جو حیا


نازو عشوه جلوه ای حیوانی است قلب مولا خون از این نادانی است


قلب مولا درد ناک گردیده است بد حجابی ریشه کن گردیده است ؟


از شهیدان یادی آیا مانده است؟ یا که عکس و چفیه بر جا مانده است!


منبع:راسخون

يکشنبه 9/9/1393 - 10:11
حجاب و عفاف

چادر زن تاج سلطانی بود حافظش از شر شیطانی بود

چادر زن برهوس غالب شود عزت زن را زحق طالب شود

چادر زن کیمیای غیرت است چون نشان غیرت ملیت است

از برون شرح درونی می‌دهد خشم دشمن را فزونی می‌دهد

صرفه دارد بهر زن در اقتصاد صرفه‌اش باشد عیان از صد جهات

بر سر زن هست مانند سپر حافظ زن هست هنگام خطر

غنچه‌ای تا هست پنهان در حجاب می‌کند از او خزان هم اجتناب

تا نقابش باز از سر می‌شود با نسیمی زود پرپر می‌شود

حفظ چادر هست شرین‌تر زجان بهر ایرانی زعهد باستان

حفظ چادر بهر زنها جوشن است تیرجانسوزی به چشم دشمن است

حبل عصمت را بود چادر کره پوشش اندامن را باشد زره

حفظ چادر مایه وارستگی است جسم زن را حافظ برجستگی است

زن بود گل، چادرش خار بدان حافظش باشد زچشم این و آن

هرچه زن را برتری باشد حجاب حرکتش دارند برتر شیح و شاب

حفظ استقلال زن در چادر است کوکب اقبال زن در چادر است

خصم پندارد که با فرهنگ خویش می‌کند تحمیل بر زن ننگ خویش

غافل از آنکه زنان ما گلند برمقام حفظ عصمت سنبلند

منبع:کریمه

يکشنبه 9/9/1393 - 10:10
حجاب و عفاف

دوش دیدم خود حکیمی تیز هوش
گفتمش گو حکمتی ای باده نوش
گفت با من پیر دانا از صفا
هر چه خواهی گویمت زین مدعا
گفتمش بر گو تو احوال زنان
تازحکمت گردد این معنا عیان
گفت آنان بر دو وجهند ای سئول
گویمت گر این سخن آری قبول

عده ای تسلیم حق چون بندگان
عده ای هم بنده ابلیسیان
کن رها ابلیسیان را زین مجال
بشنو از آن عابدان تو شرح حال
عبد حقند آن گروه در سیر حق
طالب وصلند و مشتاق فلق
در سلیمی و طهارت چون ملک
در عروج از خاک تا اوج فلک
حق پرست و در شریعت دین مدار
میگسار باده اوصاف یار
پاک همچون شبنم و چون گل لطیف
همچو گل اندر حجاب خود عفیف
دائما پوشیده چون در در صدف
زین نجابت غرق دریای شعف
همچو گوهر در حجاب از چشم دون
در امان از رهزن و قوم زبون
چون ملک پنهان ز اعیان و نظر
همچو سروی در حجاب از پا و سر
آنکه دین دارد کجا عریان شود
کی بساط محفل دیوان شود
آنکه دارد علم و حلم و عقل و دین
کی شود با خود نمایی‌ها قرین
کی برافشاند دو زلف و موی خویش
آنکه دارد رونق از آئین و کیش
کی تن زیبا نماید آشکار
آنکه دارد عقل زیبا در کنار
آنکه در اندیشه دارد صد سخن
کی برون سازد ز جامه جسم و تن
آنکه در جان دارد از خود صد هنر
کی ز زلف و جامه گردد مفتخر
کی شود در کوچه و بازار و شهر
چشم ناپاکان از این زن بهره ور
آنکه دارد روح زیبا چون حریر
کی شود در دام ابلیسان اسیر
زن چو از عرفان و معنا پر شود
در صدف پوشیده همچون در شود
آنکه باشد از حقارت بهره‌ور
می کند زین عقده عریان پا و سر
آنکه در خود عز سلطانی برد
کی نشاط زخم چشمان می خرد
ای زن اندر بزم سلطان شو انیس
تا طلا گردی ز اکسیر نفیس
منبع:عفت

يکشنبه 9/9/1393 - 10:9
حجاب و عفاف
حجاب نیز آفرینشی از جنس محبت بود، چون با حجاب تمنای مرد از زن بیش از پیش شد. مرد خواهان آن چیزی بود که سهل‌الوصول نباشد و پوشیدگی زن را دوست می‌داشت. برای مرد آن چیزی ارزشمند بود که با تلاش و کوشش به دست آید.

اما مرد عصیانگر بود و سرکش. نگاه به هر سو داشت و میل به کشف و ادارک. پس حجاب چشم بر او واجب شد تا نگاهش فقط به سوی محبوب خود باشد

با حجاب، متانت زن نیز بیش از پیش شد. چون زن خواهان خواهش مرد بود و حجاب باعث می‌شد که زن خواستگار پیدا کند و خواستنی شود. زن دانست که رمز برتری جسم ظریف او بر درشتی هیبت مرد، نگاه متین است و اخم ابرو و کلام با صلابت. مرد نیز پی برد که راه ورود به قلب صاحب این متانت و سرسنگینی و صلابت، کرنش است و محبت و خواهش.

زن آموخت که باید به راحتی دست‌یافتنی نباشد، همچون مروارید درون صدف؛ و مرد فهمید که برای وصال به گوهر وجود محبوب، دست‌درازی بی‌فایده است و اجازه و مراعات و طلب لازم است. زن فهمید که سر سرکش مرد را با حجب می‌توان به سوی خود گرداند و مرد فهمید که حجاب نشانه علقه و مهر و وفای زن به اوست. حجاب اینگونه رمز شکل‌گیری محبت بین زن و مرد شد.

با حجاب، زن فهمید که جایگاه او در نظام هستی، مطلوب و محبوب و معشوق است و مرد فهمید که آفرینش برای او حکم طالب و مایل و عاشق رقم زده است. اینگونه بود که در جنت‌المأوی زن ارزشمند شد و مرد قدردان. اینگونه بود که در بهشت عدن، زن لایق مادر شدن گشت و ام‌البشر نام‌گرفت و مرد سعادت حامی‌بودن، پشتوانه بودن و تکیه‌گاه بودن پیدا کرد تا از مادرانگی‌های زن مراقبت نماید.

حجاب بود که مرد را از تعهد زن به زندگی آگاه نمود، زن را از وفاداری مرد به عهد خود مطمئن ساخت و پیوند زن و مرد را محکم کرد.
شنبه 1/9/1393 - 10:23
حجاب و عفاف
زن در کلاس صبر و ناز و انتظار شاگرد اول شد و مرد در کلاس تمنّا و نیاز و تلاش برای وصال. زن آموخت که چگونه دل برباید و مرد آموخت که چگونه دل به دست آرد. بشر موجود شریفی بود. رشد و تربیت این شرافت به زن سپرده شد و صیانت و حمایت از آن به مرد. انسان معصوم بود. عصمت در درون زن رشد یافت و مرد نگهبان خدا برای حفظ این معصومیت گماشته شد.

پس از خلق بشر، هر آنچه که رحمان آفرید از جنس محبت بود. از جنس عشق، از جنس زیبایی. آدمی آموخت که نیم خود را با این محبت و مهر می‌تواند به نیم دیگر پیوند زند. بشر فهمید که کمال از جنس مهربانی است و کامل بودن جز با عشق حاصل نمی‌شود.

اما مرد عصیانگر بود و سرکش. نگاه به هر سو داشت و میل به کشف و ادارک. پس حجاب چشم بر او واجب شد تا نگاهش فقط به سوی محبوب خود باشد. زن نیز چون لطیف بود و زیبا، میل به خودآرایی و نمایانگری داشت. پس حجاب تن بر او واجب شد تا گرفتار تبرج نشود. این شد که خداوند اول بار حجاب چشم را به سوی مرد نازل کرد و سپس حجاب تن را برای زن آفرید.
شنبه 1/9/1393 - 10:22
حجاب و عفاف

یكى از علماء مى فرمودند:من یك وقت راجع به افرادى كه بد حجاب هستند فكر مى كردم حساب كردم و شمردم چند نوع بدحجاب داریم همه یك رقم نیستند.
1- بعضى بدحجابها بسیار آدمهاى خوبى هستند، منتها محیط خانوادگى وفامیلیشان بدحجاب بوده این هم هیچ غرضى نداشته واینجور بار آمده .
2- بعضى ها مادرهایشان بدحجاب هستند و او هم یاد گرفته .
3- بعضى ها مادرهایشان حجاب دارد این لج مى كند.
4- بعضى ها مساءله را نمى دانند كه بى حجابى یا بدحجابى حرام است .
5- بعضى ها مشكل روحى دارند.
6- بعضى ها كمبود دارند.
7- بعضى ها كُلاًمیخواهند به دین دهن كجى كنند.
8- بعضى هاتقلیدى هستند مثلاً چون دختر خاله اش یا همسایه اش ‍ اینجورى است آنهم باید اینجور باشد.
9- بعضى خیال مى كنند تمدّن و تجدّداست .
10- بعضى ها خانوادگى روانى و خیالى هستند.
11- بعضى ها پول گرفته اند كه فرهنگ بدحجابى یا بى حجابى را رواج دهند. و فرهنگ مبتذل غربى را در كشور مذهبى بیاورند و مردم را بى قید و بى بند و بار و بى دین و لامذهب بار بیاورند و هركارى كه میخواهند انجام دهند.
12- بعضى ها بر اثر رفت و آمدها و روابط دوستانه و مسخره كردن دوستانشان ... بى حجاب یا بدحجاب شده اند.

منبع: كتاب داستانهایى از پوشش و حجاب

شنبه 1/9/1393 - 10:21
حجاب و عفاف


فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز

مفهوم عفا ف: عفاف واژه ای عربی است که با فرهنگ اسلامی و دینی وارد زبان فارسی شده است . عفاف را به معنای خود نگهداری و باز داشتن نفس انسانی از محرمات و خواهش های نفسانی و شهوانی دانسته اند. راغب در مفردات می گوید: «عفت حالت انسانی است که مانع تسلط شهوت بر انسان میگردد و انسان میگرددو انسان عفیف کسی است که با تمرین و تلاش مستمر و پیروزی برشهرت ،به این حالت دست یافته باشد» این منظور در لسان العرب می گوید:«عفت،خود نگهداری از غیر حلال ، کارهای حرام و طمع های پست است ، عفت پیشگی یعنی خود نگهداری » در قاموس قرآن آمده است :«عفت به معنای مناعت است ، در شرح آن گفته اند : حالت نفسانی است که از غلبه شهوت باز دارد . پس باید عفیف به معنای خود نگهدار و با مناعت باشد» عفاف در اصطلاح : عفاف اصطلاحی اخلاقی است . عالمان اخلاق ، عفاف را در شمار مهمترین فضایل اخلاقی جای داده اند و فیلسوفان در حکمت عملی به آن پرداخته اند.

شنبه 1/9/1393 - 10:18
حجاب و عفاف
علامه طباطبائی می نویسد : کلمه ی «تعفّف » به معنای آن است که عفّت صفت آدمی شده باشد و «یَحسَبُهُمُ الجاهِلُ أَ غنیاءَ » یعنی کسی که از حال ایشان اطلاع ندارد ، از شدّت عفّتی که دارند آنان را توانگر می پندارند ، چون با اینکه فقیرندولی تظاهر به فقیر نمی کنند و مردم پی به حال آنان نمی برند ، مگر اینکه شدت فقر و رویشان را زرد کند. ) «گفتنی است که{ الحاف} به معنای اصرار است و جمله {لا یسئلونَ} به قرینه {یَحسَبُهُمُ الجاهل أغنیاء } و نیز به قرینه {تعفُّف} باید به این معنا باشد که تقا ضا نمی کنند تا به اصرار منجر شود.*هاشمی رفسنجانی۲/۲۸۸) در اینجا عفاف به معنای عدم اظهار فقر به عنوان یک ارزش اخلاقی برای مسلمین مطرح شده است ، عفاف به همین معنا در روایات نیز آمده است : « العفاف زینه الفقر و الشکر زینه الغنی »[ری شهری ۸/۳۸۲۸] « عفاف زینت فقر و شکرگذاری زینت بی نیازی است ». ۲- عفّت به معنای قناعت : « وابتلُوا الیتمی حتّی إذا بَلَغوا فَإن ءانَستُم مِنهُم رُشداً فَدفَعوا إلیهم اموالَهُم و لا تأ کلوا إسرافاً وَ بِدَارًا أن یَکبَروا وَ مَن کانَ غَنیَّاً فَلیَستَعفِف …»[نساء/۶] ویتیمان را چون به حد بلوغ برسند ، بیازمایید و اگر در آنها رشد کافی یافتید ،اموالشان را نخورید و هر کس که بی نیاز است ، (از برداشتن حق الزحمه ) خوداری کند و آن کس که نیازمند است ، به طور شایسته (مطابق زحمتی که می کشد) از آن و هر که بی نیاز است باید عفت ورزد .
شنبه 1/9/1393 - 10:17
حجاب و عفاف
واژه ی عفاف در قرآن کـــــــریم: عفاف به دو صورت «یستعف» و «تعفّف» در قرآن کریم و مجموعاً در چهار آیه مبارکه آمده است . عفاف با توجه به متن آیه معانی گوناگونی می پذیرد که می توان از آن به ابعاد عفاف یاد نمود. ۱-عفّت به معنای خویشتن داری در اظهار نیاز : « للفقراءالذین اُحصِروا فی سبیل اللهِ لا یستطیعونَ ضَرباً فی الارض یحسَبُهُم الجاهِلُ أغنیاءَ مِنَ ا لتَّعفُّفِ تَعرِفُهُم بِسیماهُم لا یسئَلونَ النّاس إلحافاً وَما تُنفِقوا مِن خَیرٍ فَإنَّ اللهَ بِه ی عـــلیم»/بقره۲۷۳ (و « انفاق شما مخصوصاً » برای نیازمندانی باشد که در راه خدا در تنگنا قرار گرفته اند ، «و توجه به آیین خدا آنان را از وطن های خویش آواره ساخته ، و شرکت در میدان جهاد به آنها اجازه نمی دهد تا برای تأمین هزینه ی زندگی ، دست به کسب و تجارتی بزنند ، نمی توانند مسافرتی بکنند «و سرمایه ای به دست آورند» و از شدّت خویشتن داری ، افراد نا آگاه آنها را بی نیاز می پندارد ، اما آنها را از چهره یشان می شناسی ، و هرگز با اصرار از مردم چیزی نمی خواهند «این است مشخصات آنها » و هر چیز خوبی که در راه خدا انفاق کنید، خداوند از ۀن آگاه است.
شنبه 1/9/1393 - 10:14
حجاب و عفاف
ملاصدرا در«اسفار» عفاف را چنین تعریف میکند :«عفاف منشی است که منشأ صدور کارهای معتدل میشود نه پرده در ی میکند و نه گرفتار خمودی میشود » خواجه نصیرالدین طوسی در تعریف آن می نویسد :« عفاف آن است که نیروی شهوت مطیع قلب باشد تا تصرف او به اقتضای رأی او بود و اثر خیریت در او ظاهر شودو از تعبد هوای نفس و استخدام لذات فارغ» علامه سید محمد حسین طبابایی ،عفاف را از اصول سه گانه ی فضیلت های اخلاقی می داند که صبر ،حیا،ایثار ،سخاوت،و… بر شاخه آن می روید او پس از آنکه قوای شهوانی ،غضبی و فکری را منشأ و خاستگاه تمتمی اخلاق انسانی بر می شمرد ، می گوید :«حد اعتدال در قوه شهوانی (عفاف) و افراط و تفریط در آن (شره) و (خمود) نامیده می شود. بر اساس آنچه گفته شد، عفاف معنایی فراخ تراز پاکدامنی و پالودگی از فحشا و زنا دارد. قرآن کریم و نصوص روایی نیز ، عفاف را در معنای وسیع تر از عفاف و پاکی جنسی به کار برده و آن را به معنای در پیش گرفتن رو به اعتدال،خودنگهداری،تسلط بر خویشتن،صبوری و ایستادگی در برابر کام جویی ناروا می داند که در حوزه تمایلات جسمی و جنسی می گنجد، و نفس انسانی خواهان بر آورده شدن بی قید و حصرآن نیاز هاست .
شنبه 1/9/1393 - 10:13
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته