• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1637
تعداد نظرات : 162
زمان آخرین مطلب : 3400روز قبل
اهل بیت

به مناسبت  میلاد خجسته حضرت ختمی مرتبت رسول اكرم (ص)؛

 

وحدت ؛ ضرورتی انكارناپذیر

 

 

 

 

  

 

مهدی قمصریان

ارائه شریعتی كامل و الگویی تام برای هدایت بشر و اصلاح ساختار نابرابر و ناهمگون اجتماعی، اخلاقی و فرهنگی بخشهای متفاوت جامعه متفرق، جاهل و كینه توز جزیره العرب و تبدیل و تحول سریع و شگرف آن

به امتی مؤمن، متحد و پیروز

از جلوه های نورانی درخشش

پیامبر اكرم بود. مسلمانان

با بهره گیری از رهبری واحد

ایمان به خدایی یگانه و اخوت

و وحدتی فراگیر، دژهای مستحكم

كفر و شرك را یكی پس از دیگری

فتح كرده و اسلام را به عنوان

آیینی برتر به جهانیان عرضه كردند

یك بار دیگر رایحه دل انگیز ربیع الاول به مشام رسید و بهاری را خبر می دهد كه در آن خورشید عالم فروز ابدی حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله درخشیدن گرفت و با میلادش نور هدایت، بركت،  عبودیت، شیرینی عبادت، فراخی حریت لطافت رحمت و عزت  اسلامی را به جهانیان عرضه داشت. آری اكنون بیش از ۱۴ قرن از میلاد پربركت رسول رحمت و منادی وحدت حضرت ختمی مرتبت می گذرد، میلادی كه درخشانترین پیامدهای اجتماعی و تاریخی را برای جامعه بشری به دنبال داشته و بنیانهای تمدنی بزرگ و استوار را درجهان پی ریزی كرد. ارائه شریعتی كامل و الگویی تام برای هدایت بشر و اصلاح ساختار نابرابر و ناهمگون اجتماعی، اخلاقی و فرهنگی بخشهای متفاوت جامعه متفرق، جاهل و كینه توز جزیره العرب و تبدیل و تحول سریع و شگرف آن به امتی مؤمن، متحد و پیروز از جلوه های نورانی این درخشش الهی بود. مسلمانان با بهره گیری از رهبری واحد، ایمان به خدایی یگانه و اخوت و وحدتی فراگیر، دژهای مستحكم كفر و شرك را یكی پس از دیگری فتح كرده و اسلام به عنوان آیینی برتر به جهانیان عرضه كردند. رشد سریع اسلام در قلب تمدنهای عظیم ایران و روم، شمال آفریقا و حتی بخشهایی از اروپا، همانا نتیجه و پیامد منطقی وحدت آرمان و صنوف متحد مسلمانان بود. اینك با گذشت بیش از چهارده قرن از آن تجلی جمال و كمال الهی، گزاف نیست اگر اعتراف كنیم كه امروزه كمتر ملتی همانند امت اسلام علی رغم بهره مندی از فرهنگ و تمدنی والا و امكانات انسانی و طبیعی بی شمار، گرفتار تفرقه و تشتت بوده و همواره نیز مورد سخت ترین تعدیات و تجاوزات وحشیانه استعمارگران صلیبی و دیگر دشمنان كینه ورز اسلام عزیز قرار گرفته و به طور وضوح شاهد هستیم كه اكنون بلاد اسلامی به كانون بحرانهای بین المللی مبدل شده است. مطالعه وضعیت مسلمین در اروپا، فلسطین، لبنان، افغانستان، كشمیر، الجزایر، عراق و دیگر نواحی حوزه جغرافیایی اسلام گواه روشنی بر این ادعاست. اما دلیل این همه مشكلات و ذلت پذیریها چیست؟ شاید مهمترین عامل این وضعیت تأسف بار سستی مسلمانان نسبت به تكالیف و وظایف خود در قبال حفظ اعتلای اسلام و مسلمین است كه آن هم ناشی از انحراف و ضعف در باورهای دینی و اعتقادی است كه باعث شده وحدت خویش را از دست داده و به آثار شوم و نكبت بار تفرقه مبتلا شده اند.

درگیریهای خونین فرقه ای میان پیروان مذاهب اسلامی تاكنون تلفات و خسارات سنگینی را برای جامعه اسلامی به بار آورده و جهان اسلام هنوز نتوانسته عواقب این بحرانها را كه زخمهای عمیقی بر پیكره امت اسلامی وارد كرده است، التیام بخشد. گسترش ستیزه های مذهبی و تعمیق شكاف میان بلاد اسلامی در حالی صورت می پذیرد كه كفر جهانی با همه تضادهای داخلی و ناهمگونی در منافع و خواستها، با هم متحد شده و در جهت مقابله با خیزشهای اسلامخواهی از یك سو و از سوی دیگر ارائه یك راه حل نو برای ادامه سیطره نامشروع استعماری خود بر كشورهای اسلامی در یك جبهه واحد به هم اندیشی و حصول توافق می پردازند. ضرورت تلاش برای حصول همگرایی و وحدت میان مسلمین زمانی آشكار می شود كه دریابیم در دنیای امروز كه در قرن بیست و یك به سر می بریم، علیرغم پیشرفتهای صنعتی و توسعه ابزارهای تكنولوژی و تغییر و دگرگونی در مفاهیم علوم انسانی و گشوده شدن دریچه هایی نو از علم به روی بشر و رشد فزاینده، الگوهای توسعه، كشورهای پیشرفته جهان اولی برای افزایش قدرت تأثیرگذاری در مسائل بین المللی و هدایت آن به سمت دلخواه، هر روزه تلاش گسترده ای را جهت انعقاد پیمانهای چند جانبه و بین المللی می نمایند. در همین حال كشورهای اسلامی به دلیل تعهدآرمانی، تشنجات فرقه ای، چالش های فراسوی بلاد اسلامی و نفوذ استعمار در عرصه های فرهنگی و نظامی در دوره های مختلف بیش از دیگران نیازمند دستیابی به یك مشاركت و همسویی اساسی بر پایه مشتركات عمیق عقیدتی و سیاسی می باشند. در این میان آتش بحرانهای داخلی و خارجی در جوامع اسلامی هنوز برافروخته است و جهان اسلام حتی در دفاع منطقی از خود در بسیاری از جبهه ها كه بسیاری از واكنشها كه حتی از دید جامعه بین الملل معقول و به حالت، منفعل و ناتوان است. درك صحیح از این وضعیت امت اسلامی را به این نتیجه منطقی سوق می دهد كه مسلمانان برای رویارویی با این چالشها و بحرانهای موجود بر سر راه تكامل است اسلام چاره ای جز ایجاد همبستگی و اتحاد و تلاش برای تحقق یك همسویی بنیادی برای حفظ كیان و ناموس اسلام و دفاع از خود ندارند. ما هم بر این امر صحه می گذاریم و از این فرصت یعنی اعلام هفته وحدت بهره  می بریم و به بررسی زوایایی از مفهوم وحدت و اتحاد در اسلام از دید اسلام و علمای اسلامی می پردازیم. امیدواریم كه بتوانیم در نهایت به راهكاری مفید و موجز برای وحدت امت اسلامی برسیم.

اسلام و وحدت

یكی از توانایی های رهبران دینی تازه نگهداشتن انگیزه های معنوی انسان كه در واقع منشأ بسیاری از انگیزه های رفتاری انسان است. همچنین امروزه مشخص شده كه انسانها با انگیزه های دینی و بر مبنای باورهای مذهبی كه از آموخته های خود در اختیار دارند به انجام رفتارهایی مبادرت می كنند كه شگفت انگیز می نماید و البته در میان همه مذاهب آسمانی،  آیین جاویدان اسلام  پیروان خود را به نگرشی مبتنی بر انترناسیونالیسم فرا خوانده و در یك جمله شگفت انگیز مجموعه انسانی را در شكل یك كل مورد عنایت قرار می دهد و می فرماید: «كان الناس امه واحده» در شرایطی كه دیدگاه اسلام برای روابط انسانی بر پایه وحدت جهانی برقرار و بنا گردیده است؛ نظر شارع مقدس نیز در خصوص وحدت امت اسلام بدیهی و مبرهن است. در میان آیات قرآن كریم و مجموعه روایات مأثور از حضرت رسول اكرم صلی الله علیه وآله و سایر پیشوایان معصوم علیهم السلام مسئولیتهای سنگینی برای مسلمین مطرح است از جمله این كه می فرمایند: «من سمع منادیا ینادی یاللمسلمین و لم یجبه فلیس بمسلم» اگر كسی صدای ندا دهنده ای را بشنود كه از باب كمك بگوید ای مسلمانان!  و جوابش را ندهد او مسلمان نیست. چنین استفاده می شود كه لفظ منادی عام است و اطلاق بر هر كسی می باشد چه مسلمان و چه غیرمسلمان. در چنین فرضی وظیفه مؤمنین و مسلمین نسبت به یكدیگر روشن است. به راستی تعالیم مسئولانه اسلام و نگرش اجتماعی اسلام نسبت به مسلمانان سبب می شود آنان به دست واحد و توانایی تبدیل گردند و در مقابل كفار و معاندینی كه با اسلام جنگ و با مسلمانان عداوت دارند از تمامیت و موجودیت خویش دفاع كنند. قلب مسلمین جهان براساس تعالیم دینی اسلام برای یكدیگر می تپد. مؤمنین در كنار یكدیگر احساس امنیت و اقتدار می كنند. مصافحه برادران مسلمان در مراسمی نظیر حج با یكدیگر و در صفوف به هم فشرده نمازهای جمعه و جماعت گویای عشق و علاقه خدادادی آنان به یكدیگر و مهر و محبتی است كه خداوند در دل مؤمنین نسبت به هم قرار داده است.

 

 

 

  

 

دینی كه كتاب آسمانیش می گوید: « قل یا اهل اللكتاب تعالو الی كلمه سواء بیننا و بینكم الا نعبد الا الله و لا نشرك به شیئاً » و نیز دینی كه نسبت به كفار دستور نیكی و دادگری به مسلمانها می دهد فقط به شرط این كه در امر دین با مسلمانها نجنگند و آنان را از خانه هایشان بیرون نكنند. آیا پیروان چنین دینی نباید نسبت به خودشان محبت و با هم اتحاد داشته باشند؟

به تصدیق همه دانشمندان محقق و منصف جهان، اسلام از همه ادیان جهان به آسانگیری و به اصطلاح تساهل مذهبی ممتاز است.

بسیاری از دانشمندان محبت مسلمانها و مساعدت و ملاطفت آنها را نسبت به مخالفان و بیگانگان و دشمنانشان ستوده اند، به حدی كه گوستاولوبون در تاریخ تمدنش می گوید: «تاریخ بشر فاتحانی مهربان تر از مسلمانها نسبت به اقوام مغلوب سراغ ندارد و این مطلب برای پیروان مسیح فوق العاده تأثرآور است كه تساهل مذهبی كه در همه اقوام جزء قانون مروت شمرده می شود، آن تساهل را مسلمانان به آنها آموخته اند.» آیا با چنین سوابقی كه مسلمانان در خصوص رفتار با دیگران حتی كفار دارند، شایسته بلكه لازم و بایسته نیست كه چنان كه گفتیم فرق اسلامی با خودشان و البته برای دفاع از حقوق خود با هم رفتار بهتر و محبت آمیزتری داشته باشد؟

اندیشمندان مسلمان و وحدت- در هر جامعه ای اندیشمندان و نخبگان مسیر حركت آن جامعه را در قالب ایدئولوژیهای پذیرفته شده آن جامعه مشخص می كنند. همان طور كه در همه زمانها و موضوعات این مسأله مورد توجه بوده امروز هم باید اندیشمندان فقها و نخبگان امت اسلام در كنار همدیگر منشور واحدی را تعریف كنند تا از تشتت و تفرق بیشتر جامعه اسلامی جلوگیری شود. با تشدید نهضت بیداری اسلامی به خصوص در دهه ۸۰ و پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری اندیشمندی مصلح یعنی امام خمینی، دگرگونیهای ژرفی را به صورت اصلاحات اجتماعی و گرایشات بنیادی جوانان به اسلام شاهد بودیم. واقعیتهایی كه تأثیر خود را در جوامعی مانند فلسطین، عراق، مصر، سودان، بوسنی و دیگر كشورهای اسلامی نشان داد. رهبری اندیشمندانه و حكیمانه امام خمینی بزرگ معمار انقلاب اسلامی به گونه ای بود كه با نفوذ در عواطف و تمایلات دینی است اسلامی و با تأكید بر اصل مشترك و حفظ وحدت به عنوان جزء اساسی اصول اسلام، مرزهای جغرافیایی را درهم نوردید و پس از مدتها به بیداری اندیشمندان و نخبگان اسلامی منجر شد. بیداری كه هنوز به طور كامل تبلور نیافته و مستلزم جهشی نو در این قشر از امت اسلام است. در این مجال ابتدا به سخنان برخی از متفكرین معاصر اسلامی اشاره و بعد از آن به طور مفصل به آرا و نظریات مؤسس این نظریه در قرن اخیر یعنی امام خمینی و دیدگاه ایشان در مورد وحدت می پردازیم.

در عین حال كه امت اسلامی همچنان از آتش تضادها و ضعفهای موجود رنج می برد اما آنچه كه امید به آینده را زنده نگه می دارد این است كه بزرگان و اندیشمندانی از مذاهب عامه و امامیه با درك عمیق از فاجعه و وقوف بر اهمیت و ضرورت اخوت بین مسلمین، تلاشهای پیگیر و مخلصانه ای را در جهت نهضتی اصلاح طلبانه به انجام رسانده اند كه از این میان مصلحان بزرگی چون مرحوم محمدتقی قمی، كاشف الغطاء، شرف الدین، آیت الله العظمی بروجردی، شیخ شلتوت، محمد عبده، اقبال لاهوری و علامه مودودی و بسیاری دیگر از بزرگان در این راه گام برداشته اند و نقش مهم و حیاتی را در راه برقراری وحدت و تبادل افكار داشته اند. به عنوان نمونه به سخنان برخی از این بزرگان اشاره می كنیم.

رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله خامنه ای در سخنانی در چهارمین كنفرانس وحدت اسلامی در مهر ماه ۱۳۶۹ این گونه فرمودند: «اصرار ما بر تحقق وحدت كه روز اول پیروزی انقلاب نیز این اصرار را داشته ایم، براساس یك باور اعتقادی و ایدئولوژیكی و استراتژیكی است و لذا همواره طرفدار بوده ایم و هستیم و خواهیم بود.» عنایت ویژه رهبر معظم به این موضوع و به منظور تفاهم بیشتر بین علما و متفكرین مذهبی جهان اسلام در زمینه های اعتقادی، فقهی، اجتماعی و سیاسی و همچنین كوشش در تحكیم و اشاعه اصل اجتهاد و استنباط در مذاهب اسلامی، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی تأسیس و در قالب اساسنامه خود فعالیتش را آغاز كرد. امام محمد غزالی اندیشمند و متفكر مصری نیز می گوید: «ضعف ایمان مسلمانان و تفرقه در میان آنان ریشه تمام مسائل و مشكلاتی است كه جهان اسلام امروزه با آن روبه روست. تعاطف و تقریب بین امت اسلامی نیاز به ارتقای آگاهی و رشد فرهنگی دارد تا مسلمانان یكدیگر را بهتر بشناسند و فرصتی برای افرادی كه می كوشند با نقل قولها مسلمانان را نسبت به یكدیگر بدبین كنند، فراهم نشود.» شیخ جاءالحق رئیس سابق دانشگاه الازهر نیز در گفت وگویی با مجله عربی زبان النور در مورد مضرات تفرقه میان امت اسلام هشدار داده و تصریح می كند: «صریحاً  می گویم تا زمانی كه جهان اسلام از درد تفرقه و جدایی رنج می برد، راهی برای علاج آن نمی یابد و آینده روشن را نمی توان برایش تصور كرد. آینده منوط به رفع اختلاف و تمسك به ریسمان الهی است.» منیر شفیق متفكر مسلمان عرب در مصاحبه با مجله العالم تأكید می كند: «خطراتی كه امت اسلام با آن روبه روست ایجاب می كند كه تلاشهای جدی برای نزدیك كردن مسلمانان و گفت وگویی دور از خشونت و دشنام صورت پذیرد تا اختلافات بزرگ نشود.» مرحوم كلیم صدیقی اندیشمند مسلمان هم در گفت وگویی با كیهان هوایی پس از تبیین مراحل خطا و اصلاح و تقریب در حوزه اندیشمندان اسلامی، تشكیل حكومت اسلامی را به عنوان اول قدم برای توفیق در كسب نقش مركزی عالم اصلاحگر و عملی ضروری دانست.همانطور كه دیدیم اكنون به بركت انقلاب اسلامی و جنبش بیداری در كشورهای اسلامی، تمایل و رویكرد به همگرایی و نیل به وحدت رو به فزونی بوده و اندیشمندان و روشنفكرانی از جهان اسلام با بصیرت و آگاهی خاص از زمان و مكان، از اختلافات موجود میان مسلمین رنج برده و به عنوان یك تعهد و باور دینی به شیوه ای فرانگر حركتی تقریبی و اصلاحی را به منظور احیای ارزشهای اسلامی و دستیابی به اعتلای دیرینه اسلام آغاز كردند. امروز بازنمایی و انعكاس این گونه اندیشه ها به عنوان بارزترین الگوی عملی و تحول برانگیز برای جهان اسلام مطرح است.

امام خمینی و وحدت

تأكید ما بر نقش امام خمینی در سوق دادن جامعه اسلامی به امت واحده از آن روست كه ایشان با جهاد پیگیر وتوفیق دربرپایی حكومت اسلامی، اساسی ترین گام را در جهت حذف عوامل تفرقه  و نیل به آرزوی دیرینه تقریب در داخل بخشی از امت اسلامی برداشته  اند. گذری بر اندیشه های تقریبی و اصلاحی این شخصیت بزرگ و اندیشمند مصلح ما را در یقین به این گفتار یاری خواهد داد.

امام خمینی به روشنی بیان می كند كه یكی از مقاصد بزرگ شرایط و انبیای عظام- سلام الله علیهم- و عامل مهم در تشكیل مدینه فاضله و جلوگیری از تجاوز ظالمانه ارباب ظلم و ستم، «توحید كلمه و توحید عقیده» است. حضرت امام وحدت را عامل قدرت و تفرقه را موجب «سستی پایه و دیانت» تلقی كرده و هشدار می دهد كه تفرقه موجود در بین كشورهای مسلمان به دلیل خیانت یا جهل و بی اطلاعی سران ممالك اسلامی است. ایشان همچنین اظهار می دارند كه وحدت بدون مبادی الهی و روحی دوامی ندارد و اگر قیام متكی بر خدا باشد دوام خواهد داشت و نتیجه می گیرند كه اگر وحدت برای خدا باشد هر كیدی در مقابل این وحدت خنثی است. از طرفی امام درباره لزوم و ضرورت وحدت بر اساس عقل و شرع و مصلحت معتقد است كه اختلاف مال شیطان است و اگر مردم برای اسلام و حق خدمت كنند در این صورت اختلاف پیدا نخواهد شد.

ایشان همچنین در این راستا وظیفه عالمان دینی را گوشزد كرده و تأكید می كنند كه «علمای اسلام مكلفند در صف جلو، وظیفه آنها زیادتر از دیگران است، وظیفه آنها هدایت جامعه است.[جلوگیری از تفرقه] به عهده علما در درجه اول است كه مردم را آگاه كنند.»ایضاً ایشان وحدت را به علت حفظ مصالح اهم واجب می داند و اختلاف را گناهی نابخشودنی می شمارد. ایشان ضمن هشدار به تفرقه افكنان می افزایند:«دشمنان اسلام با تمام قوا سعی در ایجاد تفرقه و اختلاف میان جوامع اسلامی دارند و به هر وسیله كه شده می كوشند تا با درگیری میان مسلمانان، زمینه را برای تسلط كامل و مجدد خود بر همه كشورهای اسلامی و چپاول و غارتگری خود مساعد سازند و به همین دلیل لازم است از هرگونه عمل تفرقه انگیز خودداری كنند كه این وظیفه شرعی و الهی است

بنیانگذار انقلاب اسلامی وحدت را سبب آسیب ناپذیری، مصونیت از آسیب خارجی، سلامت ملت، پایداری حكومت مردمی و شكست دشمن برمی شمرد. ایشان حضور دو قشر روحانی و دانشگاهی را برای حفظ وحدت لازم دانسته و می فرمایند: «امروز تكلیف آن است كه همه قشرهای ملت خصوصاً دو قشر معظم (روحانیان و دانشگاهیان) كه مغز متفكر ملت هستند، دست به دست هم داده و علیه قدرت های شیطانی و مستكبرین كوشش نموده و در صف واحد، نهضت اسلامی را جلو رانده و استقلال و آزادی را چون جان عزیز خود نگهبانی كنید.» حضرت امام در مواضع خویش درباب وحدت به همان اندازه كه بر ضرورت و اهمیت آن سفارش كرده است بر توجه به لوازم آن نیز تأكید داشت و معتقد بود كه اتحاد بدون تحقق زمینه ها و راهبری جامعه بدان سمت شكل نمی گیرد و یا آن كه پایدار نمی ماند. بعد از توجه به مبانی عقیدتی وحدت، به طور اجمال می توان موارد زیر را به عنوان لوازم و عواملی كه امام به عنوان پیش شرط های تحقق وحدت مد نظر داشت و بر همین مبنا نیز جامعه را هدایت می كرد، برشمرد:

۱- اهتمام بیش از پیش به خودسازی و تعمیق اخلاق و ارزشهای معنوی در زندگی خود و جامعه

۲- تعمیم سعه صدر و پذیرش و تحمل اختلاف سلیقه ها و دفاع از آزادی اندیشه و حمایت از تشكلهایی كه در اصول و مبانی مورد اعتقاد امت و جامعه اسلامی اتفاق نظر دارند.

۳- اعتقاد عمیق به نقش وحدت در حل معضلات سیاسی و اجتماعی

۴- هوشیاری و توجه نسبت به نقش خناسان و وسوسه انگیزان

۵- حفظ مواضع اصولی و دفاع از معتقدات و ارزشهای منطقی غیرقابل خدشه در عین احترام به وحدت فراگیر.

۶- تلاش همه جانبه برای یافتن نقاط مشترك بیشتر و كاستن از اختلاف آراء در مبانی و اصول صرفاً از طریق نقد در مجامع علمی و گسترش روح مباحثه و مناظره علمی و پرهیز جدی از به میان كشیدن پای عوام

۷- آگاهی بخشیدن به آحاد امت اسلامی برای دریافت تصویری روشن از ابعاد تمدن گذشته اسلام و علل سقوط و انحطاط مسلمین در سده های اخیر

۸- شناسایی و معرفی دشمنان اصلی و جلوگیری از دشمن تراشی های نابجا

۹- مقابله با خرافه پرستی و زدودن پیرایه های تفرقه انگیز و كوشش برای كاهش تعصب های كوركورانه و عوامانه

۱۰- ترویج و تبلیغ فرهنگ جهاد و شهادت طلبی برای تضمین موفقیت پیشگامان مبارزه با دشمنان وحدت

 

 

 

  

 

 

از دیگر موارد و ابزاری كه برای وحدت لازم به نظر می رسد یكسان سازی قول و فعل منادیان وحدت است. موردی كه حضرت امام از آن بارها برای اتحاد جامعه اسلامی و حركت و جنبش آنان استفاده كرد. آری حضرت امام بارها در شرایط سخت و به ظاهر نومیدكننده مبارزه به ما آموخت كه آمار و كمیت عوامل مادی و ظاهری در میدان تقابل حق و باطل تعیین كننده نیستند. آنچه كه مهم و اساسی است آگاهی و بیداری و انگیزه و اخلاص و عمل به تكلیف است. امروز جوامع اسلامی باید به این درك مشترك برسند كه چاره دردها و تنها راه حل نجات آنها بازگشت به هویت اسلامی خویش و تشكیل دوباره امت واحده به معنای واقعی است. در این میان مردم مشكل و گناهی از این ناحیه ندارند و این علما و روشنفكران و زمامداران بلاد اسلامی هستند كه می بایست رسالت خویش را در این شرایط خطیر ایفا كنند .از طرف دیگر دولتها و جریانات و اشخاصی كه با حمایت از تألیف و انتشار كتاب و مقاله و فیلم آتش اختلافات را دامن می زنند و به تكفیر و تفسیق پروران دیگر مذاهب و فرق اسلامی می پردازند گرفتار اشتباه فاحشی شده اند چرا كه دشمن به كسی رحم نخواهد كرد. سود اصلی در این معركه را همان كسانی می برند كه اتحاد اسلام را مانع جدی سلطه طلبی ها و زیاده خواهی های خود می دانند.

مفهوم وحدت

مقصود از وحدت اسلامی چیست؟ آیا مقصود این است كه در میان مذاهب اسلامی یكی انتخاب شود؟ یا مقصود این است كه مشتركات همه مذاهب گرفته شود و مفترقات همه آنها كنار گذاشته شود و مذهب جدیدی اختراع شود؟

دشمنان اسلام غالباً وحدت را به معنای اول تفسیر می كنند. ممكن است بعضی اهل سنت در مورد وحدت با شیعه انتظار داشته باشند شیعیان دست  از عقیده و فقه خود بردارند و مذهب اهل سنت را بپذیرند. ابوبكر را خلیفه اول و علی را خلیفه چهارم بدانند و در احكام هم پیرو یكی از مذاهب اربعه شوند و كتب فقهی و اخذ مدارك آن و كتب احادیث را كنار بگذارند. همچنین از بحث تعیین جانشین توسط پیامبر در زمان حیات خویش صرف نظر كنند. در برابر اینها جمعی از شیعیان نیز از وحدت انتظار دارند اهل سنت دست  از عقده خودشان در مورد امامت بردارند و علی را خلیفه اول و ابوبكر را غاصب بدانند و فقه و حدیث خودشان را رها كنند و پیرو فقه شیعه شوند. بنابراین در اصل امكان وحدت تشكیك می نمایند. دشمنان وحدت اسلامی- چه كفار و چه دشمنان مسلمان- وحدت را این چنین تفسیر می نمایند تا در قدم اول مسلمین ساده انگار را نسبت به آن بدبین سازند و مواجه با شكست نمایند، در صورتی كه روشنفكران از علما و مصلحین خیراندیش كه منادی وحدت جهان اسلام بوده و هستند چنین منظوری را نداشته و ندارند و می دانند كه چنین امری امكان پذیر نیست. اختلاف عقیده و سلیقه را نمی توان از بین بشر برطرف ساخت. اختلاف در فهم و نظر از لوازم آفرینش ویژه انسانها است. هم در اصول عقاید هم در فقه اختلاف وجود دارد اما این منافاتی با وحدت ندارد. منظور امام خمینی و سایر مصلحین طرفدار وحدت این نیست كه اختلافات مذهبی را برطرف سازند و یك مذهب شوند و دست از آراء فقهی خود بردارند و به یك فقه عمل نمایند بلكه منظورشان این است كه همه مسلمین بر مذهبی كه دارند باشند و به فقه خودشان عمل كنند ولی توجه داشته باشند كه مسلمانند و اسلام جهت وحدت آنها است. آری همه مسلمانان مشتركاتی دارند كه می توانند بر همین مبنا دست اتحاد و برادری به هم بدهند و در موارد اختلاف، هر كس بدون این كه تهمتی به طرف مقابل بزند و برای پیشبرد مقاصد خود به احادیث مجهول رو آورد تنها با در نظر گرفتن خدای عالم به تحقیق و استدلال بپردازد و منصفانه در مورد ادله طرف خود بیندیشد. در عین حال همه از اسلام دفاع كنند و همه در یك صف در برابر دشمنان مشترك یعنی كفر و استكبار قرار گیرند. درست است كه اختلاف متضاد اتفاق است اما این موضوع همیشه در بین جوامع انسانی وجود داشته است و این اختلاف نباید موجب تفرقه، كشمكش و جنگ و جدال شود. اختلاف منافع میان انسانها و ملل و اقوام ریشه های تاریخی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی دارد ولی وحدت و تعاون مسأله ای فطری و وجدانی است و از اجتماعی بودن بشر سرچشمه می گیرد. جالب است بدانیم كه پس از بررسیهای بسیار مشخص شده است كه اقوال فقهی مورد اتفاق تشیع و تسنن بسیار است. حال سؤال اینجاست كه در این دنیای به اصطلاح جهانی (سازی) شده آیا چنین توافق حقوقی در مكاتب و جوامع غربی وجود دارد؟ و تا آنجا كه اطلاعات موجود نشان می دهد چنین یك صدایی در حقوق و قوانین غربی وجود ندارد و در سطح جهانی فقط سازمانهای بین المللی معاصر هستند كه جهت همكاری و تعاون بیشتر چنین مقرراتی را وضع می كنند.

آزادی اعتقاد در اسلام تضمین شده است در حالی كه پلورالیسم یا كثرت گرایی در سطح اجتماعی و سیاسی آن طوری كه در غرب نظریه پردازی شده حتی در خود غرب وجود ندارد. اما می بینیم كه مثلاً حضرت علی علیه السلام به قضاوت خود در بصره دستور می دهد شهادت خوارج را بپذیرند و بر اساس آن حكم كنند یا به عنوان نمونه از شافعی نقل شده است كه گفته: «رأی ما رأی صائبی است كه احتمال خطا نیز دارد و رأی دیگران از نظر ما اشتباهی است كه احتمال صواب نیز دارد

همانا وحدت موردنظر با عمل به دین تحقق می یابد. وحدت در ذات دین نهفته است. عمده عمل به آن است و نقش رهبری در عمل به آنچه كه اسلام گفته است به عنوان یك كل غیرقابل تفكیك باید برای امت روشن شود كه دین یكی است، امت یكی است و رهبری هم یكی است بی آنكه منظور عدم استقلال كشورهای اسلامی باشد. وحدت یعنی گردهم آمدن و اعتقاد داشتن به یك چیز و عمل كردن به آن، این وحدت است. نه این كه همان طور كه بحث شد بعضی فكر كنند وحدت یعنی برطرف شدن همه تفاوتها واختلافات.

وحدت اسلامی در ضرورت دولت

امروز از هم پاشیدگی سیاسی و اقتصادی و نظامی كه امت اسلامی با آن روبه رو است علت اصلی تباهی ثروت و سیطره دشمنان و استكبار جهانی بر دنیای اسلام است. بنابراین تأسیس حكومت اسلامی مهم ترین راه عملی وحدت جهان اسلام است. علیهذا وحدت اسلامی بر پایه اخوت و اعتصام به حبل الله كه از ضروریات احكام اسلامی است و دعوت اسلام همواره در جهت تحقق بخشیدن به این آرمان انسانی و برای رسیدن به وحدت جامعه بوده است ونیازمند به قدرت سیاسی و تشكیلات اجرایی و برنامه ریزی درازمدت از طریق یك حكومت مقتدر اسلامی است. تهاجم گسترده كنونی دشمنان به جهان اسلام ایجاب می كند كه مسلمانان برای مقابله با آن وحدتی نیرومند و مستحكم داشته باشند. وحدت حقیقی و مطلوب همان وحدت مؤمنان و جوامع اسلامی با یكدیگر است و این وحدت نه تنها بر اصول اقتصادی و سیاسی و نظامی است بلكه از همه بالاتر و در اصل بر اعتقادات و باورها و تعهدات معنوی و الهی و صلح جویانه استوار شده است. تأمین و تضمین وحدت اسلامی و پاسداری از تمامیت ارضی مسلمین و ممانعت از نفوذ مادی و معنوی اجانب و دست نشانده های آنها و از همه بالاتر آزادسازی ملتها و سرزمین هایی كه تحت نفوذ و اشغال نیروی دشمن اسلام است راهی جز این وجود ندارد كه حكومتی مقتدر همه این مسئولیتها را بر عهده بگیرد و دولتی اسلامی تشكیل و با تمام قدرت از آن حمایت گردد.

وحدت، یك ضرورت و تنها راه حل

 

 

 

  

 

 

در طول تاریخ هیچ گاه امت اسلام به اندازه امروز مقتدر، مطرح و توانا نبوده است. جهان اسلام با جغرافیایی به گستره بیش از نیمی از زمین و برخوردار از غنی ترین ذخایر انسانی، معدنی، اقلیمی و استراتژیك هیچ مشكلی برای تحقق برتری خویش ندارد مگر توطئه نفاق و جدایی و چند دستگی. با وجود همه دسایسی كه علیه وحدت مسلمین به كار گرفته شده در سایه انقلاب شكوهمند اسلامی ایران امروز، اسلام و مسلمانان سربلند تر از همیشه چون اختری بر آسمان انسانیت می درخشند. در سایه این درخشش اسلام گرایی جهانیان تیر دردناكی است كه بر قلب استكبار فرو می رود و خار آزاردهنده ای است كه چشمان صهیونیسم جهانی را می خلد. ترس از پا گرفتن حكومتهایی نظیر ایران اسلامی در سایر سرزمین های اسلام سبب شده است با ترفند های مسخره ای نظیر سازماندهی طالبان در افغانستان، گروههای شورشی در اندونزی و بسیاری از گروهكهای متعصب و جدایی خواه ملتها را از تشكیل حكومت اسلامی دور نمایند غافل از اینكه ضمیر آگاه مسلمانان و اندیشه روشن اندیشمندان جهان اسلام عامل خنثی سازی این حیله های كوته بینانه است. بنابراین و بنابر اصول مطروحه در اندیشه بنیانگذار كبیر انقلاب اسلامی كه در طی سالهای گذشته بارها تكرار شده است وحدت اسلامی با توجه به زمینه های مناسب موجود، و زیرساختهای دینی، فرهنگی، تمدنی و حقیقت شیرین دست یافتنی و گنجی  گرانمایه است كه همچون یك معجزه راه حل بسیاری از مشكلات جهان اسلام است. وحدت اسلامی كه درواقع همان محور قرار دادن تعالیم عالیه اسلام است برای مقابله با دشمنی های آشكار و پنهان كسانی كه نمی خواهند مسلمان سربلند، مرفه و خودكفا باشند.

وحدت، باید ها و نبایدها

در یك جمع بندی تأكید بر این نكته ضروری است كه دشمنان امت اسلامی با اذعان بر این حقیقت كه همگرای مذهبی و دینی بیش از پیوستگی براساس سرزمین، زبان یا هر عامل دیگر در ایجاد علقه و همبستگی در میان مسلمانان نقش دارد، لذا با كمك جریانهای انحرافی در داخل اسلام و با بهره گیری از شبكه های عظیم و فعال تبلیغی و صرف هزینه های گزاف از دلارهای حاصله از فروش منابع مسلمین به القای تئوری تفرقه و گسترش ریشه های جهل و تعصب در بین مسلمانان مشغول بوده و برای تشدید و تعمیق این استراتژی می كوشد تا با:

* القا و تبلیغ آرای تحریف شده و انحرافی از اسلام

* بهره گیری از دستگاههای شیطانی جهت ارائه تصویری مبهم، خشن و ناهنجار از حركتهای اسلامی

* كاستن از احساس همبستگی متأثر از اعتقادات اسلامی

* ایجاد بحرانهای قوی ناشی از اختلاف شیعه و سنی

* تشدید بحران هویت در میان جوانان مسلمان

* سعی در جهت جلوگیری از تغییرات در سیستمهای حكومتی منحرف بلاد اسلامی

* تشویق رویكردهای ملی گرایانه و برتری علائق و منافع ملی و فردی بر مصالح دینی.

* تلاش برای تضعیف یا شكست انقلاب اسلامی.

لذا توفیق در یك حركت اصلاحی و تقریبی مستلزم شناخت و درك صحیح عوامل جهل و تعصب به عنوان عمده ترین موانع در تحقق این امر خطیر و تلاش برای رشد آگاهی مسلمین و فروریختن دیوارهای سوء تفاهمات می باشد، حصول این امر مهم جز با بذل توجه كافی به مؤلفه های زیر امكانپذیر نخواهد بود؛

۱- لزوم ترویج نگرش تقریبی به عنوان یك استراتژی عقیدتی در بین اندیشمندان و توده های مردم

۲- تبیین آثار مثبت تقریب در ملاحظات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و همچنین نتایج شوم تفرقه

۳- برانگیختن انگیزشهای لازم جهت ایجاد تعلق خاطر به وحدت با نشان دادن واكنش لازم و سریع در برابر پدیده های مرتبط و مشترك جهان اسلام

۴- گسترش ارتباطات تنگاتنگ با مراكز اسلامی و ایجاد زمینه های تبادل نظر

۵- تشكیل كمیته بررسیهای فقهی و فتوایی متشكل از اندیشمندان اسلامی برای همگون كردن پاسخگویی فقه اسلامی به رویدادهای زندگی جدید

۶- تبلیغ بردباری مذهبی و مقابله با تحجر و جمود فكری و تدوین استراتژی دفاع در برابر خلق و زایش فرقه ها و گروه های انحرافی

۷- ایجاد ارتباط تنگاتنگ و مستمر بین كانونهای تقریبی موجود در جهان اسلام و همچنین شخصیتهای تقریبی

۸- گسترش و تقویت نگرش فرامرزی بودن اسلام و لزوم حفظ استیلا و تفوق اسلام به عنوان تكلیفی دینی

راه حل چالش، وحدت

امسال نیز هفته وحدت بر امت اسلام می گذرد، ولی هنوز اشغال فلسطین و نهضت مقاومت ادامه دارد، قوای نظامی آمریكا جایگزین سربازان شوروی در افغانستان گردیده و رژیم دیكتاتور صدام حسین در عراق سقوط كرده ولی قوای نظامی آمریكا و انگلیس رسماً این سرزمین اسلامی و تاریخی را اشغال كرده و آن را تحت كنترل نامشروع خود درآورده اند. جنگ طلبان غربی كه با نام آزادی عراق را تصرف كردند اكنون به جهت كنترل هرچه بیشتر ثروت و سرنوشت آن كشور از شورای امنیت خواستند تا آنها را به نام «قوای اشغالگر» بشناسد و به اعمال نامشروع آنها صورت قانونی دهد. اما امروز بزرگترین نگرانی آمریكا و انگلیس این است كه انقلاب اسلامی ایران كه یك ربع قرن پیش كنترل غرب را بر سرنوشت ایران قطع كرد در عراق نیز تكرار شود. استراتژی و برنامه جنگ آمریكا در عراق كه ناشی از جهالت این كشور در امور انسانی و سیاست در جامعه شناسی همراه با تعصبات سكولاریستی است واشنگتن را در عراق بیش از پیش با مشكل روبه رو كرده است. اشغالگران از روز ابتدای حمله به عراق مردم و سرزمین عراق را به سه گروه اصلی شیعه، سنی و كرد تقسیم كردند. علاوه بر این در این سخن پراكنی ها به این هویت سازی حتی جنبه جغرافیایی داده شده است جایی كه شیعیان در جنوب و اهل تسنن در مركز و اكراد در شمال عراق قرار می گیرند. مگر كردها مسلمان نیستند؟ مگر شیعیان و اهل تسنن به هم تعلق ندارند؟ در نتیجه این تفرقه افكنی و هویت گرایی، در لغت نامه سیاسی و شرق شناسی غرب، اسلام به قومیت و مسلمانان به اقوام و طوایف تبدیل می شوند. در حالی كه اسلام هرگونه تبعیضات قومی و نژادی و جغرافیایی و زبانی را باطل دانسته و با دیدگاه جهان شمولی خود اساساً با قوم گرایی و ملت گرایی مخالفت می كند. اما متأسفانه شیوه تفرقه انداختن و حكومت كردن و شبهه سازی موقعی قوت بیشتری پیدا كرده است كه خود ممالك اسلامی و مسلمانان با گرایش به سوی اختلافات و نزاع و طایفه گری این آتش را شعله ور نگاه داشته اند.

امروز علی رغم این روش تفرقه اندازی و حكومت كنی، نیاز به وحدت و اتفاق مسلمانان و امت اسلامی قوی است و جوامع اسلامی و شهروندان مسلمان بیش از دولتمردان خود در این امر فعالیت دارند. دقیقاً همین بازتاب و یك صدایی و وحدت اسلامی است كه نخبگان آمریكا را به هراس انداخته است. به همین خاطر شیوه تفرقه اندازی بین مسلمانان عراق، كمكهای تبعیضی به گروهها و افراد مشخص، به كار بردن تكنیك های جنگ روانی و كوشش در رخنه كردن در صفوف روحانیون و طلاب به قدری در این جنگ متداول بوده است كه حتی تفصیل آنها از صفحات روزنامه های آمریكا مخفی نمی ماند. آری امروز استكبار جهانی كوشش دارد تا جنبش ها و فعالیتهای اسلامی را تصفیه كند و آن را در حالت ضعف نگه دارد. همه مذاهب و مكتبهای اسلامی در اصول عقاید اسلامی با یكدیگر متفق اند و این موضوع باید در بسیج امت اسلامی و در آگاهی مسلمانان و جمعیت ممالك مختلف معین شود. در گذشته بزرگترین مصیبت فرقه های اسلامی این بود كه یكدیگر را به كفر و فسق متهم می كردند بدون اینكه كاملاً عقاید یكدیگر آشنایی كامل داشته باشد. این جهل و تنگ نظری مورد استفاده استعمارگران بوده و هست.

چند قرن پیش علامه شاطبی این خطر را تذكر داده بود و گفت: «عادت دادن طلبه به این كه تنها از یك مذهب آگاهی یابد شاید موجب نفرت و انكار او نسبت به مذاهب دیگر شود.» انقلاب اسلامی ایران یك حركت بزرگی بود در بیداری و وحدت امت اسلامی. یكی از میراثهای بزرگ امام خمینی دعوت و تشویق ایشان به وحدت شیعه و سنی برای مقابله با استكبار داخلی و خارجی بود. به امید روزی كه مسلمین با تمسك به حبل المتین، پرچمهای سبز الله اكبر را بر بلندای جهان برافرازند و آرزوی جهانی شدن اندیشه ناب محمدی صلوات الله علیه و آله را تحقق بخشند. درود بر محمد مصطفی صلی الله علیه و آله منادی رحمت و وحدت در چهارده قرن پیش. سلام بر همه مسلمانان روشن ضمیر و سلام بر امام راحل مان كه عاشقانه از وحدت سخن می گفت و عارفانه به آن پایبند بود و مشفقانه نور هدایت خویش را بر همه مسلمانان جهان ارزانی می داشت.

 

 

 

 

چهارشنبه 14/12/1392 - 9:1
اهل بیت

به انگیزه سالروز میلاد آسمانی خورشید ولایت و امامت حضرت علی(ع)

 

جهل مركب نشناختن علی(ع)

 

 

 

 

  

نیایش جمشیدی

فردا سیزدهم رجب است. روزی كه خورشید میهمان همیشگی آسمان شد و سه  باره انسان به انسان بودن خویش افتخار كرد، یكبار هنگام فرمان سجده و تكریم آدم، دوم هنگامی كه طاق كسری فرو ریخت و دلیل خلقت آدم حضرت رحمه للعالمین پا به عرصه وجود گذارد و سومین مرتبه اكنون است كه حضرت علی(ع) زمین را هم فخر آسمان كرد. به همین مناسبت مطلب زیر را می خوانیم.

- حجاب معاصرت، حجاب غلیظی است. آن قدر غلیظ كه گاهی آفتاب میانه روز را هم نتوانی ببینی، آفتاب میانه ظهر تابستانی كه در روشنایی و گرمایش حربای آفتاب ندیده هم شك ندارد. حجاب معاصرت را اضافه كنید با چشم بندی كه می بندند و یعنی این كه نوری نباشد می خواهیم بخوابیم. تابستان حقیقت است سال بیست و سوم هجری ماه ذی الحجه.

بلاذری صاحب فتوح البلدان و انساب الاشراف باسناد خود از ابن عباس می آورد: «كه عمر پیش از زخم خوردن گفت نمی دانم با امت محمد چه كنم

- وقتی كسی را شایسته خلافت است داری چه جای غصه است!.

علی را می گویی؟

- بله با خویشی و دامادی او با پیامبر و سابقه ای كه در اسلام دارد و مجاهده هایی كه در راه خدا كرده شایسته این منصب است!

درست است اما اندكی بذله گو و خوش طبع است!

- طلحه چه طور؟

مرد متكبر و خودخواهی است.

- عبدالرحمان بنی عوف؟

مرد خوبی است، اما ناتوان است.

- سعد چه طور؟

سعد مرد حمله و جنگ است. اگر كار شهری را به عهده او بگذارند در اداره آن در می ماند.

- درباره زبیر چه عقیده ای داری؟

مرد زیرك متلون بخیلی است كه گاه رضا مومن و گاه غضب كافر است. كسی باید عهده دار این كار شود كه توانا باشد نه با خشونت و مهربان باشد، نه از روی ناتوانی ببخشد و اسراف نكند.

- عثمان چطور است؟

اگر عثمان این كار را بر عهده بگیرد پسران ابی معیط را بر گردن مردم سوار خواهد كرد و اگر چنین كرد او را می كشند.

سابقه اش در خویشی و نزدیكی به پیامبر مجاهده در راه اسلام و ایمان غیرقابل كتمان است اما اندكی بذله گو و خوش طبع است، زهی دلیل! و باز هم به قول حضرت سلمان كردند و نكردند.

نمی دانم آیا علی را ندیدن حجاب معاصرت است یا حجاب نفس؟

ندیدن علی، یعنی ندیدن حضوری كه سایه  اسلام است، از لیله المبیت تا غسل و كفن و دفن پیكر پاك پیامبر(ص). به نظر می رسد اگر بخواهیم حجاب معاصرت را مطرح كنیم این حجاب تنها مانعی است برای آن دسته از عوام مسلمانان كه هر از چند گاهی برای زیارت رسول خدا(س) و تجدید حیات معنوی شان نزد پیامبر(ص) و گاه حضرت علی(ع) می آمدند و اگر ذكر و خاطره ای از علی نیز بوده تا زمان حیات پیامبر كه جسته و گریخته شنیده اند و بعد از رحلت ایشان با منع كتابت و تدوین حدیث در زمان ابوبكر و دشمنی قسم خورده چون معاویه و مروان و... دیگر توانایی درك این انسان لاهوتی عصر خود را نداشته اند. گواه جهل مركب این عوام در تاریخ استدلال مردان انصار در محاجه حضرت زهرا(س) است كه اگر علی(ع) زودتر پیش قدم شده (و تغسیل و تدفین پیامبر را نیمه كاره رها كرده دوان به سمت سقیفه شده بود) ما با او بیعت می كردیم. اما حجاب معاصرت برای برخی دیگر بهانه ای سخیف تراز هر چه گمان بریم است. همانهایی كه باید می دیدند تا بفهمند و چشم بستند تا نبینند و این گونه بگوید كه نفهمیدند. این برخی، بارها كنار علی شمشیر زده اند، آیه های قرآن را به محض جوشیدن از سرچشمه وحی به خامه كشیده اند، در شعب ابی طالب گرسنگی ها چشیده اند، دیده اند كه پیامبر چگونه دخترش را به او می سپارد تا شبانه به مدینه هجرت كنند. ترسی را كه عمربن عبدود در روز احزاب بر مهره های كمرشان انداخته بود هنوز حس می كنند. سپر در خیبر را در فیروزی بر شعاع آفتاب دیده اند و بالاتر از همه من كنت مولاه فهذا علی مولاه را به رساترین بانگ تاریخ شنیده اند....

این جا دیگر حكایت ندانستن و نادانی از ندانستن نیست. این جا «كردید و نكردید» است. «الملك العقیم» است. اینجا حق اسلام را باز هم نباید داد و آن هم به بالاترین جرم كه «علی(ع) خوش طبع است» ...

 

 

 

  

اگر بخواهیم وجود حقیقتی چون علی(ع) راتنها در بستری تاریخی و مانده در بسیاری از حصارهای دیروز به تماشا بنشینیم همان حجاب معاصرت است كه گریبانگیرمان می شود و این بار این انسانیت است كه به مذبح می رود

***

گفتیم حجاب معاصرت، حجاب بلندی است. پس فهم علی(ع) در امروز ما نیز در هاله ای از حجاب معاصرت قرار گرفته. نباید گفت علی كه هم عصر ما نیست و از وجود علی تاریخی حداقل ۱۴ قرن گذشته است. نه! علی آن گونه كه بود، اكنون نیز هست. علی(ع) بعنوان «حقیقتی بر گونه اساطیر» امروز نیز امكان ندارد كه نباشد، بالاتر از همه چیز و همه كس حقیقتی به مثابه آفتاب كه خود دلیل خویش می آید. حقیقتی كه تاریخ هنوز در پژواك این فریاد است كه اگر پرده ها نیز كنار رود چیزی بر یقین من زیادت نمی گردد. پس این گونه هم عصری با علی(ع) است كه باز هم در پشت حجاب معاصرت از شناخت امروز علی(ع) باز مانده ایم و تنها امیدواریم در همان جهل مركب باشیم كه دیدیم جهل بسیط دیروزی چقدر خطرناك تر از هر جهل مركبی است.

۲-شناخت امروز علی(ع) دیگر مثل همه شناختها، روش شناسی خاص خود را می خواهد. برای اینكه انسان امروز را به كار بیاید. اگر بخواهیم وجود حقیقتی چون علی(ع) را تنها در بستری تاریخی و مانده در بسیاری از حصارهای دیروز به تماشا بنشینیم همان حجاب معاصرت است كه گریبانگیرمان می شود و این بار این انسانیت است كه به مذبح می رود و نه تاریخ.

یاد معلم بزرگی كه در زمان هروله روشنفكری و پز دین گریزی و معنویت زدایی به نام كوچك خویش افتخار می كرد، بخیر باد. مردی كه درست فهمیده بود كه علی امروز هم تنهاست.

دكتر قشنگ می گفت كه: «انسانها هر چقدر بزرگ باشند، تنهایی شان هم بزرگ است» و اصولا تنهایی های بزرگ برای انسانهای بزرگ است و چه تنهایی بزرگی كه با علی هنوز همراه است.

تنهایی كه از آن حرف می زنیم بی همزبانی معهود ما انسانهای كوچك نیست كه از اتفاق همان هم است. وقتی تنها كمیل را پیدا می كند تا فریاد بزند «الهی من لی غیرك» «الهی اگر بر آتش تو صبر كنم، فكیف اصبر فراقك» و امروز این تنهایی به ما رسیده،در هیئت جمله هایی كه هر یك كتابهایی است. تنهایی علی(ع) تنهایی  آفتاب است. تنهایی علی را «همام» هم تاب نیاورد، نعره اش را در خطبه متقین بخوان. تنهایی علی(ع) را تنها آن كسی تنها بود كه نخواست جز فرشته ها هیچ كسی در تشییع جنازه اش باشد.

علی امروز هم تنهاست وقتی همه چیز سیاسی است و «الملك العقیم»

۳- در حدیث شناسی و سیر تاریخی كتابت حدیث بحثی به عنوان مسئله جعل حدیث مطرح است. در این بحث وقتی انگیزه جاعلان حدیث مورد مطالعه قرار می گیرد به گروهی بر می خوریم كه انگیزه شان از جعل حدیث همان محبت افراطی و سوق دادن مردم به نیكی از راه جعل احادیث است. این دسته از جعالان كه برخلاف گروههای دیگر كه قصدشان تخریب از درون اسلام است،هدفشان تقریب مردم به نیكی و فضایل اسلام بود در نتیجه عملشان چیزی جز ضربه زدن به اسلام چیز دیگری نیافتند.

نقطه دیگر شبیه به آن در تاریخ اسلام مسئله افراطی گری و غالی گری است. آن ها كه می خواهند و آن ها كه نمی خواهند و نتیجه یكی است، تنها ماندن علی(ع) به خاطر نشناختن او، آنچنان كه حضرت صادق(ع) می فرمایند دو گروه كمر مرا شكستند عالمان متهتك و جاهلان متنسك.

چهارشنبه 14/12/1392 - 9:0
اهل بیت

به مناسبت شهادت حضرت فاطمه  زهرا (س)

 

چشمه كوثر

 

پرسید كه سرور بانوان دو جهان كیست؟ گفتم: فاطمه(س) است. گفت او را به من معرفی كن. فكر كردم كه تو را چگونه معرفی كنم، دیدم كه بهترین راه معرفی دخت پیامبر(ص)،از زبان نزدیكانت است. پس ابتدا به سراغ پیامبر(ص) رفتم و گفتم كه ای پیامبر(ظص) فاطمه را چگونه یافتی، او را معرفی فرما؟فرمود: او «ام ابیهاست، یعنی مادر پدرش است.» گفتم مگر ایشان چه كرده بود؟  چگونه برای شما نقش مادر را ایفا كرده بود كه این لقب را یافت؟ مگر چه كرده بود كه وقتی به صورت او می نگریستی، غم و اندوه و جور زمانه را به باد فراموشی می سپردی؟ وقتی به او می رسیدی در پناه او و در كنار او به امنیت و آسایش دست می یافتی؟

با این سؤال ها زمان را سپری كردم، به جلو رفتم و به علی(ع) رسیدم. گفتم یا امیرالمؤمنین(ع) تو فاطمه را چگونه یافتی؟ او را به من بشناسان. فرمود:  او كفو، همسر و یار من است. گفتم: چگونه زنی می توان كفو و همسر و یارحضرت تو باشد؟  تویی كه بهانه خلقت و آفرینش دو جهان هستی؟ مگر این فاطمه كیست كه می توانست یار تو باشد؟ یار تویی كه در برابر هجوم همه حق كشی ها و بی عدالتی های زمانه تنها مانده بودی. مگر او كه بود كه در كنار او از جهالت زمانه خویش استخوان در گلو می زیستی و در خانه و كاشانه ات، تنها و تنها در كنار او به آرامش می  رسیدی و او تنها یار تنهایی های تو بود. مگر او كه بود كه توانست لباسی برازنده و سزاوار تو باشد؛ پوششی مناسب در برابر تمامی گرد بادهای بی امان ارتجاع زمانه!

جلوتر رفتم به حسن مجتبی(ع) رسیدم. از او پرسیدم فاطمه(عظ) كیست؟ فرمود: مادر من است. ملجأ و پناه من است. در دامان او بود كه پرورش یافتم. در كنار او بود كه آموختم باید به فكر دیگران بود. باید برای دیگران دعا كرد. باید خود را فراموش كرد. باید كه شریك غم بینوایان بود. رشد كردم و آموختم كه چگونه باید تحمل كرد؟ چگونه باید مظلوم بود و تاوان داد. آموختم كه باید بستری شوم برای قیام علیه ظلم و بیداد زمانه و تمامی اینها را با جگر پاره پاره  خویش ثابت كردم. ثابت كردم كه هر قیامی، مكانی و زمانی دارد كه باید وقت و زمان آن برسد. رفتم تا به حسین(ع) رسیدم. از او پرسیدم كه فاطمه كیست؟ فرمود: فاطمه، مادر من است. من در دامان او رشد كردم، با شیر غیرت و حمیت او بالنده شدم. در كنار او بود كه آموختم باید مثل شیر ژیان در مقابل دشمن ایستاد. از او آموختم كه هرگز از دشمن نهراسم حتی به قیمت سیلی خوردن از جور و ظلم زمانه و شكسته شدن پهلو. آموختم كه باید پرچم حقانیت حق را برافراشت، باید دین را زنده كرد ،باید با تمام وجود و با تمام دارایی و هستی در مقابل تمامی ظلم و ستم تاریخ ایستاد. باید پویا بود، باید جاری شد در بستر تاریخ. از او آموختم كه باید نیست شد در حق، باید آب شوی، تا جاودانه گردی. در بحبوحه صحبت با حسین(ع) به زینب(س) برخوردم، پرسیدم: ای زینب، فاطمه (س) را معرفی كن و بگو كه او كیست؟

گفت:  او مادر حسنین است. مادر شباب اهل جنت است. مادر من است. مادری كه با شیره جان خویش، صبر و شكیبایی را به من منتقل كرد. من از او آموختم. از اویی كه با صبر و حلم خود در كنار علی (ع) آن مظلوم دو عالم زیست و خم به ابرو نیاورد. من از مادرم آموختم كه در مقابل یزید و بارگاه شیطانی اش ترس به دل راه ندهم و با شجاعت در مقابل ظالم بایستم و اعاده حق كنم. من از او آموختم كه حق گرفتنی است. در مدرسه مادرم پرورش یافتم و اسوه صبر و شكیبایی  شدم و توانستم رسالت ابلاغ حق طلبی برادرم را به گوش آیندگان برسانم.خدایا تو كمكم كن. بگو كه فاطمه كیست؟ خدایا این زن كیست؟ او كیست؟ فاطمه ام ابیهاست، ولی فاطمه نیست، همسر علی است، ولی فاطمه نیست معلم فضه است، ولی فاطمه نیست. مادر حسنین است، ولی فاطمه نیست، معلم و اسوه صبر و شكیبایی زینب است،  ولی فاطمه نیست كه فاطمه جمع همه اینهاست. فاطمه (س) دختری است شایسته، همسری است وارسته، معلمی است از خود گذشته، مادری است بایسته. فاطمه روح تمام جهان و حیات بخش همه ماسواست.

معصومه رضایی

چهارشنبه 14/12/1392 - 9:0
اهل بیت

گفت وگو با حجت الاسلام والمسلمین رفیعی پور، بنیانگذار موسسه امام هادی (ع)

به انگیزه سالروز ولادت باسعادت امام دهم

 

بزرگترین دایرة المعارف زیارتی

 

 

 

 

  

سیدامیر موسی كاظمی

یكی از موسساتی كه در سالهای اخیر در سطحی قابل تقدیر به تحقیق، احیاء و انتشار آثار گرانقدر شیعی همت گماشته، موسسه پیام امام هادی (ع) است. این موسسه ۱۳ سال پیش و همزمان با آغاز سیزدهمین قرن تولد امام هادی (ع) در ۱۵ ذی الحجه ۱۴۱۲ (۱۳۷۱) با هدف تحقیق مواریث شیعه و معارف آل محمد (ص) و تالیف، تصحیح و نشر كتابهای فقه، حدیث و معارف اسلامی به همت حجت الاسلام والمسلمین سیدهادی رفیعی پور تاسیس شد. این موسسه در ۵ گروه پژوهشی فقه و حدیث، حدیث، امام مهدی (عج)، ادعیه و مزار و معارف، پایه گذار پژوهش ها و تحقیقات شایان توجه و درخور تحسینی شده و در این رهگذر موفق به دریافت لوح و جایزه كتاب سال جمهوری اسلامی ایران به خاطر تحقیق و تصحیح كتاب «المقنع» شیخ صدوق در سال ،۷۴ لوح و جایزه كتاب سال جمهوری اسلامی ایران به جهت تحقیق و تصحیح كتاب «الهدایه» شیخ صدوق در سال ،۷۷ لوح و جایزه كتاب سال ولایت در سال ۸۰ و لوح و جایزه كتاب ممتاز حوزه علمیه در سال ۷۹ برای تحقیق و تصحیح كتاب «منتخب الانوار المضیئه» علامه نیلی و لوح و جایزه ممتاز كتاب سال ولایت برای مجموعه ۷ جلدی «موسوعه زیارات المعصومین» در سال ۸۴ شده است.

از دیگر آثار ارزشمند حجت الاسلام والمسلمین رفیعی پور و همكارانش در موسسه امام هادی (ع) می توان به تحقیق و تصحیح «النهایه» شیخ طوسی، «المقنعه» شیخ مفید، «الاعتقادات» شیخ صدوق، «سلسله الاصول الاربعمائه» ، در علامات ظهور امام زمان (عج)، «موسوعه كلمات امام مهدی (عج)» و... اشاره كرد.

اتوبان تهران _ قم در شبهای چهارشنبه حال و هوای دیگری دارد، به خصوص اگر شب عید قربان هم باشد و همین شوق زیارت حضرت فاطمه معصومه (س) و درك حضور در مسجد مقدس جمكران را دوچندان كرده باشد. همین شب متفاوت و شلوغی ناشی از آن باعث می شود كه دیرتر از موعد مقرر به موسسه امام هادی (ع) در منطقه نیروگاه قم برسیم. گرچه از سادگی موسسه و تفاوت آن با ذهنیتی كه داشته ایم آنقدر یكه می خوریم كه تأخیرمان را فراموش می كنیم. ساختمانی یك طبقه با چهار اتاق كه در خوش بینانه ترین تصور از ۱۲۰ مترمربع تجاوز نمی كند، جایگاه موسسه ای است كه به مدد توكل، پشتكار، خلاقیت و روحیه تعاون و همكاری پژوهشگران خود، تاكنون تحقیقات و پژوهش های درخور و ارزشمندی را در اختیار مراكز و حوزه های علمی قرار داده است. كفش هایمان را كه درمی آوریم سیدی بزرگوار به استقبالمان می آید كه اندكی بعد می فهمیم همان بنیانگذار و مدیر موسسه است. حجت الاسلام والمسلمین سیدهادی رفیعی پور در سال ۱۳۲۷ در اصفهان متولد شده است. تحصیلات ابتدایی و مقداری از دروس حوزه علمیه را در زادگاه خود پشت سر گذاشته و برای ادامه تحصیل عازم حوزه علمیه قم می شود. در این شهر از محضر علمای حوزه و اساتیدی كه از حوزه علمیه نجف اشرف به آنجا مهاجرت كرده  بودند بهره برده و اشتیاق به پژوهش و دغدغه خاطر تصحیح و احیای متون او را به راه اندازی موسسه تحقیقاتی امام هادی(ع) رهنمون می شود. وقتی می فهمد كه به بهانه سالروز میلاد باسعادت حضرت امام هادی (ع) می خواهیم از فعالیت های پژوهشی موسسه ای كه به نام آن بزرگوار مزین شده است، گزارشی تهیه كنیم، دستانش را به آسمان بلند می كند و می گوید: «خدایا حتی اگر یك صفحه از این كتاب ها را از من قبول كنی، برایم كافیست.»

***

* چه شد كه به فكر تاسیس موسسه امام هادی (ع) افتادید؟

- از زمان طلبگی علاقه شخصی بنده كارهای تحقیقی بود. پس از اتمام تحصیل و تدریس رسمی در حوزه، تابستان ها مشغول فعالیت های پژوهشی و تحقیقی بودم تا این كه در پانزدهم ذی الحجه ۱۴۱۲ ه.ق مصادف با آغاز سیزدهمین قرن تولد حضرت امام هادی(ع) از طرف آیت الله گلپایگانی(ره) مجلس جشنی در مدرسه فیضیه برگزار شد. در آن مجلس ، پیام آیت الله گلپایگانی در مظلومیت امام هادی(ع) و ظلم و جوری كه باعث شد آن حضرت نتوانند به نحو مطلوب علوم خودشان را به جامعه منتقل كنند، قرائت شد.

بنده در آن مجلس شدیدا متاثر شدم و نگرانی ام نسبت به مظلومیت ائمه (ع) به خصوص امام هادی، امام جواد و امام حسن عسگری(ع) بیشتر شد و از همان مجلس با خود عهد كردم، موسسه ای به نام امام دهم (ع) تاسیس كنم و زیر پرچم و نام امام هادی (ع) به فعالیت های پژوهشی بپردازم.

بدین ترتیب، موسسه ای به نام مبارك امام هادی (ع) تاسیس شد و از آن زمان تاكنون شرمنده الطاف غیبی امام هادی (ع) هستم.

* نخستین كار تحقیقاتی كه در موسسه انجام دادید، چه بود؟

- از ابتدا نیت كردیم آنچه كه به نفع اسلام است اعم از تألیف، ترجمه و احیای تراث كار شود. البته علاقه شخصی بنده تحقیق و پژوهش روی متون و ریشه ها بود. برای همین، در ابتدا به فكر تهیه نسخه های خطی اصول الاربع مائه و احیای آنها بودیم كه یكی از بزرگان حوزه به من گفت: «با توجه به مشكلات و صرف وقت زیادی كه برای پیدا كردن نسخه های خطی اصول الاربع مائه لازم است، در حال حاضر روی دو كتاب المقنع والهدایه (تألیف شیخ صدوق-ره-) كار كنید؛ زیرا حوزه های علمی نیاز شدیدی به آنها دارند. بنده نیز پذیرفتم.

باید این نكته را یادآوری كنم، سبك كار ما روی این دو كتاب، روش تحقیقاتی معمول نبود كه نسخه مورد تحقیق را با یك یا چند نسخه دیگر مقابله، تصحیح و تحقیق می كنند.

در مورد كتاب  های المقنع و الهدایه از دورانی كه بنده در دروس خارج حاضر می شدم، می دیدم كه اساتید و علما عبارت المقنع و الهدایه و النهایه و همچنین المقنعه شیخ مفید را به عنوان حدیث تلقی می كنند. اگرچه نمی گویند مدرك این حدیث و عبارت كجا است. مثلاً اگر كتاب مستدرك الوسایل را نگاه كنید می بینید چنین نقل كرده است:« روایت صدم قال الصادق(ع)... و روایت یكصد و یك المقنع و روایت یكصد دو قال الباقر(ع) و روایت یكصد و سه الهدایه». این، نشان می دهد عالم بزرگواری مانند محدث نوری همه اینها را به مثابه روایت فرض كرده است.

این اعتقاد كه عبارت كتب مذكور به مثابه روایت است، از ابتدای دروس خارج برای بنده دغدغه ای بود و در عین حال تحقیق و پژوهش برای اثبات آن امری شیرین. برای این كار نسخه های المقنع و الهدایه با چندین نسخه خطی مقابله و سپس تمام عبارات این دو كتاب، با روایت مناسب در آن باب جست وجو شد؛ به گونه ای كه برخی مواقع به علت نبود روایت در باب مناسب آن، به احتجاجات مراجعه می شد. سرانجام پس از پنج سال كوشش، كار به نتیجه رسید و كتاب المقنع عرضه شد.

* روش تحقیق شما گروهی بود یا انفرادی؟

- در ابتدا به اتفاق دو نفر از دوستان كار می كردیم؛ چون برخی كارها مثل مقابله به تنهایی ممكن نیست و علاوه بر آن، گستردگی كار از توان فرد خارج بود. بعداً كارها گسترده تر شد و گروه های پژوهشی تشكیل شد كه در حال حاضر نزدیك ۱۵ نفر محقق همكاری دارند.

* ظاهراً پنج گروه پژوهشی در حال حاضر در مؤسسه مشغول تحقیق هستند.

- بله، گروه فقه و حدیث یكی از بخش های مؤسسه است و دو كتاب المقنع و الهدایه از كارهای این بخش است. این دو كتاب بسیار مورد توجه قرار گرفت؛ زیرا زمانی كه المقنع برای چاپ آماده شد، به ما گفته می شد بیشتر از دو هزار نسخه چاپ نكنید؛ چون كتاب تخصصی است و خریدار زیادی ندارد؛ اما سه هزارو پانصد نسخه چاپ كردیم و در سه ماهه اول همه نسخه ها به فروش رفت و در حال حاضر نایاب است. البته قصد داریم آن را با برخی اصلاحات و تغییرات، مجدداً چاپ و منتشر كنیم.

از كارهای دیگر این گروه، النهایه شیخ طوسی(ره) است كه به روش المقنع و الهدایه در دست پژوهش است و اگر موفق شویم در طول ده سال (۷ سال آن گذشته)  به پایان ببریم زمان مناسبی است. كار دیگری كه در این بخش در حال انجام است تحقیق روی المقنعه شیخ مفید(ره) است.

یكی از بخش های دیگر مؤسسه، گروه حدیث است. در این گروه احادیث معتبر و صحیح السندی كه مورد نیاز همگانی است، منتشر می شود؛ مثل چاپ و نشر چهل حدیث معتبر درباره روزه با نام انوار درخشان، چهل حدیث معتبر در پند و اندرز با عنوان انوار هدایت و انتشار خطبه های حضرت زهرا(س)، ام كلثوم و فاطمه بنت الحسین با عنوان چشمه سار كوثر.

از بخش های دیگر مؤسسه، گروه امام مهدی(عج) است كه پژوهش هایی را درباره امام زمان(عج) و علائم ظهور در دست انجام دارد. یكی از كارهایی كه در این گروه تحقیق و منتشر شده،  منتخب انوار المضیئه تألیف علامه نیلی است كه در سال ۱۳۷۹ كتاب ممتاز حوزه علمیه و در سال ۱۳۸۰ كتاب برتر سال ولایت شناخته شد.

گروه ادعیه و مزار از دیگر بخش های مؤسسه است كه تدوین موسوعه زیارات المعصومین یكی از كارهای ارزشمند آن است.

 

 

 

  

* به موسوعه زیارات المعصومین اشاره كردید. چه انگیزه ای باعث تدوین این مجموعه عظیم شد؟

- زیارت ها مانند دعاها اقیانوسی از معارف اسلامی هستند. ما پس از قدری تحقیق و پژوهش متوجه شدیم كه متن تصحیح شده ای كه اهل تحقیق به آن استناد كنند، یا اصلاً موجود نیست یا بسیار محدود است. به این دلیل تصمیم گرفتیم با تصحیح و تحقیق زیارت ها، برخی علوم را از آنها استخراج كنیم. در این كار سعی شده زیارت های هر معصوم دارای چند باب باشد: یك باب، ترجمه یا خلاصه ای از زندگی معصوم. باب دوم فضایل شهری كه معصوم در آن مدفون است و فضایل موضع قبر معصوم و در باب دیگر فضائل زیارت معصوم، اوقات و آداب زیارت، آداب بعد از زیارت و وداع آمده است. البته در لابه لای زیارت های معصومین(ع) برخی مشاهد مشرفه نیز معرفی شده اند.

در ابتدای هر باب نیز، روایت های چهارده معصوم(ع) را به ترتیب از پیامبر اكرم(ص) تا حضرت مهدی(عج) ذكر كرده ایم.در این پژوهش معلوم شد، بسیاری از زیارت ها روایت خود معصوم(ع) است كه ما آن را برای هر معصوم(ع) در بابی مستقل ذكر كرده ایم. همچنین آنچه را كه به صورت زیارت غیرروایی است و ممكن است علما بدون بیان سند ذكر كرده باشند یا تألیف خود آنها باشد، با عنوان« ما ورد من طرق اخری» در ذیل هر باب آورده ایم. با این روش به راحتی می توان دریافت كه متون زیارت ها مسند با غیرمسند چه اندازه تشابه و تطابق دارند.

* به زعم برخی موسوعه زیارات المعصومین را می توان بزرگترین دایره المعارف زیارتی شیعه نام نهاد. آیا همین طور است؟

- بله، موسوعه زیارات المعصومین بزرگترین دایره المعارف زیارتی است كه در شیعه نوشته شده است. هر چند علمای اسلام از زمان امامان معصوم تا به حال كتابهای سودمند و كارآمدی پیرامون زیارات نوشته اند اما با یك نگاه كلی به فهرست كتب زیارتی از صدر اسلام تا به حال كه به بیش از ۴۰۰ اثر بالغ می شود، می توان این گونه نتیجه گیری كرد كه مزار علامه مجلسی(ره) در بحارالانوار و قسمت زیارات عوالم سید بحرانی و موسوعه زیارات المعصومین گسترده ترین كتابهای زیارتی هستند؛ با این تفاوت كه موسوعه زیارات المعصومین از علمای قرن یازدهم به قبل تا زمان امامان معصوم كتابهای زیاراتی را بررسی كرده و هر آنچه زیارت از امامان معصوم پیرامون ائمه اطهار وارد شده و هر آنچه در كتب زیارتی اعم از تألیف و غیر آن نقل شده، به صورتی بسیار منظم و دقیق در این كتاب بزرگ آورده شده است.

* گویا هر جلد از این مجموعه ۷ جلدی به یك یا چندتن از معصومین اختصاص دارد.

- بله، جلد اول این دائره المعارف بزرگ كه نام آن موسوعه یعنی بسیار گسترده و پهناور گذاشته شده به زیارات پیامبر اكرم(ص) فاطمه زهرا(س)، ائمه بقیع(ع) و آنچه زیارت در مدینه منوره است، اختصاص دارد. جلد دوم زیارات مربوط به امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(ع) است و جلد سوم به زیارات سیدالشهدا حضرت امام حسین(ع) اختصاص یافته است. البته در این جلد هر جا نامی از شهدای كربلا آمده، در پاورقی صفحه زندگی آن شهیدان به طور دقیق و جامع آورده شده است. جلد چهارم پیرامون زیارات امامان كاظمین حضرت موسی بن جعفر(ع) و جواد الائمه (ع) است و سپس زیارات ثامن الحجج امام رضا(ع)، امام هادی(ع) و امام حسن عسگری(ع) نقل شده و در آخر زیارات حضرت حجه بن  الحسن عسگری(عج) و بعضی از ادعیه كه برای آن حضرت آورده شده مانند دعای ندبه و... به چاپ رسیده است. جلد پنجم اختصاص دارد به زیارات جامع معصومین و آنچه كه به عنوان زیارت جامعه آمده است.

در انتهای جلد پنجم پیرامون چند امامزاده معتبر از جمله حضرت معصومه(س) و حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) و فضائل آنها زیاراتی آورده شده است.

جلد ششم فهرستهای این موسوعه را تشكیل داده است و به ترتیب فهرست آیات قرآنی، فهرست نام ها، كنیه ها و القاب معصومین، فهرست نام های پیامبران، فرشتگان، كتب آسمانی، شخصیت ها، امت ها، مكانها، ایام، خوردنیها و آشامیدنیها، آلات و البسه، گیاهان، معادن و ... آورده شده است كه برای محققین و دانش پژوهان بسیار مفید است.

* ظاهراً  باب بندی موسوعه زیارات المعصومین هم به ترتیب خاصی است.

- بله، آنچه كه در تمام این موسوعه ملاحظه می شود این است كه اول روایات آمده و سپس آنچه كه در كتب معتبر نقل شده كه محتمل است روایت یا تألیف باشد، آورده شده است. نكته دیگر این كه باب بندی این كتاب به گونه ای محقق پسندانه صورت گرفته كه علاوه بر زیارات پیرامون شخصیت زیارت شده نیز آگاهی داده شده است. مثلاً  در باب اول هر امام زندگی آن حضرت از تاریخ تولد، اوصاف، القاب، فضائل و تاریخ وفات آمده است. باب دوم معمولاً  در فضیلت شهری كه در آن امام مدفون شده مطالب و روایت سودمندی دارد. باب سوم به فضیلت زیارت آن معصوم اختصاص دارد و باب چهارم در اوقات مستحب برای زیارت آن امام است.

در باب پنجم آداب زیارت، در باب ششم كیفیت زیارت و زمانهای خاص برای زیارت، در باب هفتم آداب بعد از زیارت و در باب هشتم زیارت وداع با آن حضرت آمده است. البته این باب بندی به طور نسبی ذكر شده مثلاً  در بعضی از مجلدات علاوه بر ابواب فوق، باب های مناسب دیگری هم به مناسبت آن شهر اضافه شده است.

* به نظر می رسد رویكرد شما در نوشتن مقدمه برای آثار پژوهشی قدری متفاوت باشد. به گونه ای  كه برخی مقدمات كتابهای شما، یك كار پژوهشی مستقل به نظر می آید. آیا در موسوعه زیارات المعصومین هم این رویكرد را حفظ كرده اید؟

- بله، مقدمه موسوعه زیارات المعصومین به عنوان جلد صفر ابواب مختلف پیرامون تعریف زیارت، هدف از زیارت، فواید زیارت، زیارت در سیره مسلمین در طول قرون، شبهات پیرامون زیارت و پاسخ این شبهات و همچنین نام كتب زیارتی كه در قرون مختلف نوشته شده را در برمی گیرد. لازم به ذكر است كه در این مقدمه تنها به روایات شیعه بسنده نشده، بلكه روایات علمای اهل سنت در مورد زیارت و فوائد آن نیز لحاظ شده است. نكته دیگر هم این كه با مطالعه این مقدمه هر انسان منصف به این نتیجه می رسد كه زیارت سیره قطعیه همه فرق  اسلامی بوده و علاوه بر خلفا و اصحاب، تمام فرق اسلامی زیارت را از مستحبات و اعمال پسندیده به شمار می آوردند.

چهارشنبه 14/12/1392 - 9:0
اهل بیت

حج، تجلى توحید

 

اسماعیل علوى

حج یكى از شعائر بزرگ اسلامى است كه درخشش ویژه اى در تاریخ اسلام داشته و نقش محورى در وحدت و تقویت بنیه معنوى مسلمانان دارد.

شریعت اسلام با تمامى ابعاد، باورها و نمادها در مناسك حج نهفته و مراسم باشكوه آن وضعیتى كاملاً استثنایى به دیانت اسلام بخشیده است.

در تكاپوى روحانى مناسك حج لطایفى هست كه غالباً از دیدگاه ناظران بیگانه با فرهنگ اسلامى پنهان مانده است. همه ساله در ایام حج مسلمانان شور و حرارت صدر اسلام را دگر باره بروز مى دهند و كعبه به عنوان مركز الهام و تربیت روحانى و پایگاه جنبش و پرخاش امت مسلمان نسبت به ستمگران وسلطه جویان در مى آید.

مراسم حج بیش از هر چیز ناظر بر ایجاد و تقویت روحیه برادرى دینى و ایمان به عقیده توحید است، در پرتو این دو مشخصه آحاد مسلمانان وقوف و تربیتى مى یابند كه ضمن تنظیم روابط برادرى بایكدیگر به مقابله با مظاهر شرك و كفر فراخوانده مى شوند. حج عامل نیرومندى در همبستگى و اتحاد مسلمانان جهان است و اهمیت اجتماعى و معنوى آن را نمى توان نادیده گرفت و استقرار عقیده راستین به توحید درباور مسلمانان راز تشریع حج را آشكار مى سازد.

احكام حج كه ازمبدأ وحى نازل شده در حقیقت خط مشى هر مسلمان را در زندگى فردى و اجتماعى مشخص مى سازد و او را به تكامل معنوى هدایت مى نماید. اعتقاد به توحید به گونه اى است كه در پیروان مكتب، روحیه یكتاپرستى و شرك ستیزى ایجاد مى  نماید و ایمان معنوى را با روح تازه اى به كالبد جامعه اسلامى مى دمد و اندیشه مسلمانان را تعالى مى بخشد. اصل توحید علاوه بر اعتقاد به یگانگى خداوند با مظاهر شرك در افتاده و از پایگاه یكتاپرستى به نفع طواغیت مى پردازد. بر این بنیان فریضه حج قادر است تغییر حالتى در مسلمانان پدید آورد و شیوه زندگى آنان را دگرگون سازد.

این دگرگونى كه برپایه توجه به معنویت و باور توحیدى است مى تواند نظام اجتماعى و نهادهاى سیاسى و ادارى جوامع اسلامى را متحول كند.

شعائر اسلامى كه همگى از وحى منبعث اند این توانایى و موقعیت را دارند كه پس از چهارده قرن دشوارى هاى جوامع امت اسلامى را در شرایط جهان امروز چاره جویى كنند و حج تبلورى از این حقیقت است.

همبستگى و همدلى كه در پرتو حج حاصل مى شود از آن جهت كه به هیچ یك از نهادها و سیستم هاى سیاسى وابسته نیست و مطلقاً از ایمان فرد مسلمان نشأت مى گیرد حلقه پیوستگى و قدر مشترك كلیه مسلمانان محسوب مى شود و كمتر عاملى قادر است در اركان آن تزلزل ایجاد كند. امتیاز چشمگیر اسلام اصل توحید است و برگزارى همه ساله مناسك حج بیانگر هویت توحیدى مسلمانان مى باشد.

چهارشنبه 14/12/1392 - 9:0
اهل بیت

به مناسبت شهادت امام محمد باقر علیه السلام

 

میراث دار دانایی

 

 

 

 

  

 

سهند صادقی بهمنی

«نقش ائمه در احیاء و پاسداری دین به صورت عام و وظیفه ای كه امام باقر علیه السلام به خصوص در این عرصه ایفا كرد همواره مورد پژوهش های كلامی- تاریخی پژوهشگران قرار داشته است. تدوین اولین مجامع روایی- حدیثی به دست ایشان و شاگردان ایشان در زمانه ای كه نگارش هرگونه خبر و یا روایتی از رسول خدا(ص) ممنوع به شمار می رفت و در نهایت منجر به ایجاد نقصانی بزرگ در فرهنگ اسلامی- كه مبتنی بر دو ركن كتاب و سنت بود- می گشت دو هدف عمده تبیین معارف اصیل اسلامی و نقد شبهات و خرافه پراكنی های مغرضین را دنبال می كرد. علاوه بر آن تربیت شاگردان اندیشمند و با فضیلت در عرصه های گوناگون علوم اسلامی دو وظیفه بود كه امام باقر در آن زمانه ظلمت حكومت اموی دنبال می كرد و فعالیتهای خویش و مجموعه تحت رهبری خود را در آن راستا سازماندهی می كرد. در این زمینه گاهی فرقه های ریز و درشتی سر از آستین بیرون می آوردند كه برخی اوقات زمینه حمایت نظری از حكومت اموی را فراهم می ساختند. امام در این وضعیت بر خویش فرض می دانست تا علاوه بر انجام وظایف اصلی، در جهت روشنگری و تبیین اسلام اصیل به مقابله با آنان نیز برخیزد. در این مقاله به گوشه ای از فعالیتهای امام باقر(ع) نگاهی می افكنیم.

امام محمدبن علی بن حسین علیه السلام، در سپیده دم سوم صفر(۱) در مدینه منوره متولد گردید. پدر ایشان امام علی بن حسین بن علی بن ابی طالب علیه السلام و مادرش، ام عبدالله فاطمه دختر حسن بن علی بن ابی طالب علیه  السلام بود. بنابراین هم از سوی پدر و هم از سوی مادر دارای علو و رفعت نسب است و نخستین كسی است كه از هر دو طرف علوی و هاشمی است. امام باقر(ع) سه سال و شش ماه با جدش امام حسین(ع) و سی و چهار سال با پدرش امام  زین العابدین(ع) زندگی كرد و نوزده سال و ده ماه نیز مدت امامت ایشان به طول انجامید. امام سجاد(ع) در سال ۹۴ هجری در مدینه چشم از جهان فروبست و در همین سال امام باقر(ع) به امامت رسید. بنابراین ایشان هنگام به امامت رسیدن سی و نه سال داشته است. لقب او باقر العلوم به معنای شكافنده دانشها است. البته این لقب، یك لقب عادی به شمار نمی رود. در واقع لقبی است كه از سوی رسول خدا(ص) به ایشان اعطاء شده است. امام باقر(ع) چهار ساله بود كه به همراه پدرش فاجعه كربلا و كشتار بی رحمانه اهل بیت علیهم السلام را از نزدیك به نظاره نشست. این حادثه در روحیه این كودك باهوش تأثیری شگرف نهاد و تا آخر عمر هرگز آن را فراموش نكرد. همواره به یاد جدش بود، حتی نذر كرد تا بعد از وفاتش عده ای از شیعیان تا ده سال در سرزمین منی مراسم عزاداری اباعبدالله را برگزار نمایند. مراحل نوجوانی و جوانی امام در مدینه و در محضر پدر بزرگوارش گذشت. در این دوران، ایشان، دو خلیفه اموی یعنی مروان بن حكم (۶۵ م) و عبدالملك بن مروان (۶۵-۸۶ ه) را درك نمود. اولین خلیفه ای كه امام در دوران امامت خویش با وی معاصر بود ولید بن عبدالملك (۸۶-۹۶ ه) بود. وی با ناز و نعمت بزرگ شده بود و فردی ستمكار بود.(۲) هرچند در روزگار او مرزهای جغرافیایی اسلام گسترش بی حد و حصری یافت و اندلس، خوارزم، سمرقند، كابل و طوس و... فتح گردید.(۳) ولی والیان خونخوار وی كه حجاج بن یوسف ثقفی یكی از آنان است كارنامه قتل دهها هزار انسان بیگناه را از خود به جای گذارده اند.(۴) در این دوران بزرگانی همچون سعید بن جبیر به جرم حمایت از اهل بیت به شهادت رسیدند.(۵)

امام سجاد(ع) نیز با سمی كه به دستور ولید به ایشان خورانیده شد به شهادت رسیدند.(۶) ولید در سن ۴۳ سالگی در سال ۹۶ در دمشق درگذشت. خلیفه بعدی سلیمان بن عبدالملك (۹۶-۹۹ ه) ابتدا از حاكمیت قرآن و سنت پیامبر(ص)  سخن می گفت ولی در عمل مانند برادر و پدرانش حكومت می كرد. در دوران او امر امامت پنهان بود و به شیعیان اجازه داده نمی شد تا با امام خویش به صورت علنی دیدار داشته باشند و به شدت تحت فشار بودند.(۷)

عمربن عبدالعزیز (۹۹ _ ۱۰۱ ه) تنها خلیفه اموی است كه به عدالت شهره گردیده بود. او گامهایی در كاستن از فشارهای سیاسی و اجتماعی موجود بر شیعیان برداشت، فدك را به اهل بیت بازگرداند، به موعظه ها و نصایح امام  باقر(ع) توجه می كرد و رسم شوم دشنام و سب علی(ع) را از میان برد.(۸)

با مرگ تقریباً مبهم و مشكوك عمربن عبدالعزیز در سال ۱۰۱ ه . ق، یزید بن عبدالملك، جوان ۲۵ ساله به خلافت رسید و تا سال ۱۰۵ ه.ق خلافت كرد.(۹)دوره چهارساله خلافت یزید را شدید ترین دوران علیه شیعیان نامیده اند. او به شدت نسبت به خاندان علی(ع) كینه توزی می كرد و از آشكار ساختن این كینه ها ابایی نداشت.(۱۰) خلفای قبل از یزید در اوقات فراغت به اخبار جنگها و داستانهای حماسی شجاعان قدیم عرب گوش می دادند ولی در دوران یزید ساز و آواز جای قصاید و اشعار را گرفت. یزید نیز در بیست و نه سالگی به طرز مشكوكی درگذشت.

هشام بن عبدالملك (۱۰۵-۱۲۵ ه) آخرین فرزند عبدالملك بن مروان، گرچه از برادر خویش بهتر می نمود اما مردی خشن، درشتخو و به شدت مستبد بود. بخل، ستمگری و بی عاطفه گی از ویژگی های بارز او بود.(۱۱) نسبت به امام باقر(ع) كینه عجیبی داشت، گرچه دوران یزید برای شیعیان سخت ترین دوران به شمار می رود اما تنها در دوران هشام بود كه امام مرتباً تحت مراقبت پنهان و آشكار قرار داشت و برخی اوقات حتی كار به احضار امام به مركز خلافت یعنی دمشق هم می رسید.(۱۲) شیعیان نیز در این میان بی نصیب نماندند. جابربن  یزید جعفی از شاگردان امام(ع) به دستور ایشان و برای حفظ جان، خود را به دیوانگی زد تا از شر هشام در امان باشد.(۱۳) در چنین فضایی امام  باقر(ع) باید جهت مبارزه خویش را تعیین می نمود. البته امری كه به طور قطع مشخص بود، این بود كه در چنین فضایی، فعالیت سیاسی گسترده و فراگیر میسور نیست. امام استراتژی مبارزه فرهنگی را برگزید. اصلی ترین گروهی كه در این مبارزه مورد هجوم و خطاب امام(ع) واقع شدند فرقه مرجئه بود. زیرا فرقه مرجئه تعریف خاصی از ایمان ارائه می داد كه عمل هیچ گونه نقشی در آن نداشت، البته شرایط پیدایش این گروه ارتباط خاصی با حكومت اموی نداشت. ولی در ادامه مورد سوء استفاده حكومت واقع شد. تعریف خاص مرجئه از ایمان باب طبع امویان بود؛ چرا كه اكثر آنان انسانهایی فاجر و فاسق بودند و با این تعریف می توانستند خود را جزئی از جامعه مؤمنان بنمایانند. البته مبارزه فرهنگی امام(ع) در این نحوه از مبارزه غیرمستقیم منحصر نمی شد.گاهی اوقات برخوردهای مستقیم ایشان با خلفاء منجر به متنبه شدن آنها یا لااقل سرافكندگی آنان می گردید. در دوران اقامت امام در دمشق، هشام به هر نیرنگ و حیله ای كه متوسل شد نتوانست كاری از پیش ببرد در مقابل روز به روز بر محبوبیت امام افزوده می شد. بنابراین هشام از امام خواست تا به مدینه برگردد. امام باقر(ع) كه به همراه پسرش امام صادق(ع) به دمشق مسافرت كرده بودند در هنگام خروج از كاخ سبز اموی با اجتماع بزرگی از راهبان و كشیشان مسیحی مواجه گردید كه ظاهراً  برای اجتماع سالانه شان گرد هم آمده بودند. امام نیز كنجكاو شدند تا به صورت ناشناس در مجمع شركت كنند. وقتی اسقف اعظم وارد جلسه گردید و سیمای امام را ملاحظه كرد متوجه شد ایشان از مسیحیان نیست؛ لذا از ایشان سؤال كرد:

* از مسیحیان هستی یا از مسلمانان؟

- از مسلمانان.

* از دانشمندان یا نادانان؟

- از نادانان نیستم!

* اول سؤال كنم یا شما می پرسید؟

- اگر میل دارید شما پرسش بفرمایید.

* به چه دلیل شما مسلمانان ادعا می كنید كه اهل بهشت غذا می خورند و می  آشامند ولی فضولات ندارند؟ آیا این موضوع در جهان ما هم نمونه و مثالی دارد؟

- بلی، نمونه آن جنین است كه در رحم مادر تغذیه می كند ولی مدفوعی ندارد.

* عجیب است! شما گفتید از دانایان نیستید.

- خیر، گفتم از نادانان نیستم.

* به چه دلیل عقیده دارید كه میوه ها و نعمتهای بهشتی كم نمی شوند. هر چه از آنان مصرف شود باز به حال خود باقی بوده، كاهش پیدا نمی كنند؟ آیا این موضوع در عالم محسوسات هم مثال و نمونه ای دارد؟

- مثال آن در عالم محسوسات آتش است، زیرا اگر از شعله آتش صدها چراغ روشن كنید، چراغ اول به جای خود باقی است و چیزی از آن كاسته نمی شود. اسقف هر سؤالی می كرد، امام پاسخ مناسب می داد. دست آخر اسقف اذعان داشت: «مردم!  دانشمند والا مقامی را كه مراتب اطلاعات دینی مذهبی او از من برتر و بالاتر است به اینجا آورده اید تا مرا رسوا سازید و مسلمانان بدانند پیشوای ایشان از ما برتر و داناتر است .به خدا سوگند دیگر با شما سخن نخواهم گفت و اگر تا سال دیگر زنده ماندم دیگر مرا در میان خود نخواهید دید. اسقف این را گفت و از جا برخاست و رفت.» (۱۴)

امام از یك سو به تایید قیامهای مختلفی كه بر ضد حكومت اموی انجام می شد می پرداخت و از سوی دیگر به مناظره و بحث با پیروان مذاهب و ملل گوناگون می پرداخت. البته این مناظرات، ایشان را از وظیفه اصلی كه برای خویش قائل بود باز نمی  داشت، ایشان اكثر تلاش و همت خویش را معطوف تدوین و مكتوب ساختن احادیث و تربیت محدث، فقیه و متكلم می كرد. زمینه ای كه باعث این امر بود ممنوعیت نگارش حدیث بود. این ممنوعیت كه از زمان خلیفه اول آغاز شده بود تا سال ۱۰۱ هجری كه عمربن عبدالعزیز برای مدت كوتاهی اجازه نگارش و كتابت حدیث را صادر كرد ادامه یافت البته بلافاصله بعد از عمر این سیاست نیز با توجیه بازگشت به سیره سلف صالح از میان رفت. امام به خوبی به مضرات و پیامدهای بسیار منفی كه بر این پدیده مترتب بود آگاه بودند بنابراین نگارش اصول حدیثی را آغاز نمودند از چهار صد اصل حدیثی كه باقی مانده است، بیش از یك سوم آن در زمان ایشان نگارش یافته است. این اصول شامل علوم مختلف اسلامی مانند، فقه، حدیث، تفسیر و كلام می شد، فرهنگ اسلامی بر دو پایه قرآن و سنت استوار بود و نابودی سنت به گونه ای منجر به نقصان جبران ناپذیر فرهنگ اسلامی می گردید. امام باقر(ع) در احادیث خویش همواره سنت استناد را رعایت می كرد و سلسله سندی آن را همواره به پیامبر (ص) می رسانید. به عبارت دیگر می توان امام باقر(ع) را اولین مدون و جامع احادیث اسلامی دانست و این نقش با توجه به میراثی كه امروزه از ایشان باقی مانده است به جرأت با هیچ اقدام دیگر فرهنگی در طول تاریخ هزار و چهارصد ساله اسلام قابل مقایسه نیست. این احادیث دو نقش عمده ایفاء می كردند، الف- تبیین صحیح ابعاد ومسائل گوناگون اسلام. ب- نفی شبهات ناشی از نشر و گسترش احادیث جعلی و خرافی خصوصاً  در زمینه عقاید. این احادیث جعلی و خرافی معمولاً  به وسیله حكام اموی انتشار می یافت. آنها در این راه مبالغ هنگفتی را نیز هزینه می كردند و بسیاری از محدثان را در خدمت خود می گرفتند. می توان به این نتیجه گیری رسید كه زمینه های منع نگارش حدیث نبوی به صورت نسبی با زمینه های روی كار آمدن حكومت اموی و حوادثی كه پس از آن به وقوع پیوست هم پوشانی دارد. امام(ع) توجه خویش را به مبارزه تمام عیار با این شرایط و پیش زمینه ها معطوف كرده بود. اشاره شد كه فرقه مرجئه پشتیبانی تئوریك حكومت اموی را برعهده داشتند. امام(ع) مناظرات فراوانی را با این فرقه برگزار می كرد. آنان بر این باور بودند كه مرتكب گناهان كبیره به دوزخ نمی رود یا لااقل همواره در دوزخ نمی ماند؛ زیرا همانطور كه ذكر آن گذشت آنان بر این باور بودند كه عمل جزیی از اركان ایمان نیست و ایمان به تنهایی و فارغ  از هرگونه عمل در سعادت و نجات انسان مؤثر است. از این رو حكمرانان اموی به علت اعمال ننگینشان برای تقویت این فرقه تلاش می كردند. فرقه های«یونسیه»، «عبدیه»، «فسانیه» و «ثوبانیه» چهار فرقه اصلی مرجئه درزمان امام بودند كه به فعالیت و تبلیغ مشغول بودند. امام همواره مقابل آنان موضع گیری می كرد و مواضع آنان را به باد انتقاد می  گرفت، معمولاً  امام با قرائت سوره مباركه «والعصر» آنان را به نقش عمل در سعادت اخروی متذكر می شدند، امام دعای معروفی درباره مرجئه دارند كه از این قرار است: «پروردگارا!  پیروان گروه مرجئه را از رحمت خود دور فرما كه آنان دشمنان ما در دنیا و آخرت هستند.» (۱۵)

امام همین رویه را در برابر فرقه های جبری و قدری پی می گرفت. جبریه معتقد بودند انسان هیچ گونه اراده و اختیاری در اعمال ارادی خویش ندارد، در مقابل جبریه ، گروه های قدری قرار داشتند كه بر این باور بودند انسان در اعمال و كردارهای ارادی خویش كاملاً  آزاد و رها عمل می كند و خدا هیچ گونه تسلطی بر این حیطه انسانی ندارد.

امام برای پاسخگویی به شبهات آنان بسیار تلاش می كرد و این گونه در برابر ایشان استدلال می نمود: «پروردگار بر آفریدگان خود مهربانتر از آن است كه آنان را به گناه وادارد و سپس عذابشان نماید و همچنین عزیزتر از آن است كه اراده كاری نماید و آن عمل محقق نگردد.» ایشان راه حل سومی را مطرح می ساختند، راه حلی كه بعداً  توسط امام صادق(ع) مدون تر گردید و آن نظریه «لاجبر ولاتفویض بل امربین الامرین» بود، نظریه ای كه به قول امام باقر(ع)، گستره آن از فاصله میان آسمان و زمین بیشتر است.(۱۶) امام باقر با فرقه های گوناگون خوارج كه با شیعه در یك جبهه و بر ضد حكومت قرار داشتند نیز مناظرات گوناگونی انجام داد. یكی از جالب ترین این مناظرات مناظره ایشان با «نافع بن ازرق» رئیس گروه ازارقه- یعنی تندروترین گروه خوارج _ است. روزی نافع از امام درباره مسائل حلال و حرام سؤال می كرد و امام نیز به سوالات او پاسخ می داد، امام(ع) در ضمن گفت وگو فرمودند: به این مارقین (جداشدگان از امیرالمؤمنین(ع) ) بگو: چرا از امیرالمؤمنین(ع) جدا شدید و آن را حلال شمردید در صورتی كه خون خویش را در راه او نثار می كردید و یاری او را موجب نزدیكی به خدای عزوجل می دانستید؟ نافع پاسخ داد: به این علت كه ایشان، عمروبن عاص و ابوموسی اشعری را در دین خدا حكم قرار داد. در حالی كه خداوند می فرماید: لا حكم  الالله، یعنی نیست حكم كردن مگر از آن خدا. امام فرمودند: خداوند عزوجل در شریعت خویش در دو مورد دو نفر را حكم قرار داده است. یكی در مورد اختلاف زن و شوهر است كه می فرماید: «و اگر از جدایی و شكاف میان زن و شوهر بیم داشته  باشید، داوری از خانواده شوهر و داوری از خانواده زن انتخاب كنید (تا به كار آنها رسیدگی شود) و اگر این دو داور تصمیم به اصلاح داشته باشند، خداوند به توافق آنها كمك می كند زیرا خداوند دانا و آگاه است.» [۳۵: نساء] مورد دیگر داوری سعدبن معاذ یكی از اصحاب جلیل القدر رسول خداست چون كه او را درمیان خویش و قبیله بنی قریظه حكم قرار داد و هر دو طرف به داوری او گردن نهادند. او نیز نه بر اساس قرآن كه براساس تورات حكم نمود، كه البته طبق نظر خدا بود، آن گاه امام افزود: آیا نمی دانید كه امیر  مومنان(ع) حكمیت را به این شرط پذیرفت كه دو داور براساس قرآن داوری كنند و از حدود قرآن تجاوز نكنند و شرط كرد كه اگر بر خلاف قرآن رأی صادر كنند، رأی آنها مردود خواهد بود. وقتی به امیر مؤمنان(ع) گفتند: داوری كه خود تعیین كردی بر ضرر تو نظر داد فرمودند: من او را داور قرار ندادم، بلكه كتاب خدا را حكم و داور قرار دادم. پس چگونه مارقین حكمیت قرآن و مردود بودن رأی خلاف قرآن را گمراهی می شمارند اما بدعت و بهتان خود را گمراهی به شمار نمی آورند؟! نافع بن ازرق پس از این استدلال گفت: به خداوند سوگند این سخن را نه شنیده بودم و نه به ذهنم خطور كرده بود. حق همین است. ان شاءالله.(۱۷) امام با روشنگری ها و اقداماتی كه انجام می داد پایه های حكومت اموی را سخت لرزان می كرد. هشام نیز به این امر پی برده بود و دنبال فرصتی می گشت تا ایشان را از سر راه خویش بردارد. سرانجام امام محمدباقر علیه السلام در شامگاه هفتم ذی حجه سال ۱۱۴ هجری قمری به دست ناپاك خلیفه اموی هشام بن عبدالملك مسموم و به شهادت رسیدند. البته بعد از ایشان حكومت اموی دوام چندانی نیاورد و در سال ۱۳۲ هجری از میان رفت . از امام باقر(ع) نقل شده است: «سخت ترین كارها سه چیز است.(۱) همدردی با برادران دینی در مال (۲) حق دادن به مردم از طرف خود یعنی میان خودت و مردم به انصاف رفتار كن،(۳) ذكر خدا در هر حال(۳) (۱۸) .

* پانوشت ها در دفتر روزنامه موجود است.

چهارشنبه 14/12/1392 - 9:0
اهل بیت

زیباترین جملات برای پدر در روز میلاد حضرت علی علیه الاسلام

 

دست های مهربانت را می بوسم

 

 

 

عكس:گلناز بهشتی

 

  

 

امسال رادیو، تلویزیون و چند فرهنگسرا از جمله خانه فرهنگ میعاد و خانه فرهنگ خزانه اقدام به برگزاری مسابقه تلفنی مهربان ترین پدر كرده اند كه در آن به افرادی كه زیباترین جمله را در وصف پدر گفته اند جوایزی اهدا می شود

خیابان ها در روز مادر شلوغ تر و بازارها پر رونق تر از همیشه است اما روز پدر روز دیگری است. اغلب این روز با روزهای دیگر چندان فرقی ندارد و با چند شاخه گل شیرینی یا یك جمله زیبا بسادگی برگزار می شود

سعیده امین

پدر مهربانم! سلام

دوستت دارم، چون تو هدیه خدا هستی. امروز 13 رجب روز تولد حضرت علی علیه السلام است و من به افتخار این روز، زیباترین سلام دنیا را به تو می كنم.

این جملات ساده ای است كه چند سالی است در روز سیزدهم ماه رجب به طور مكرر از زبان تمام فرزندان ایران گفته می شود. چند سالی است كه پدر منزلت ملی شده و مانند مادر، یك روز را به نام او انتخاب كرده اند. سابقا هر چه بوده صرفا در مدح مادر بوده است.

زیباترین جملات در وصف مادر گفته شده. گرانبهاترین هدیه ها برای روز مادر گرفته شده، خیابان ها در روز مادر شلوغ تر از همیشه و بازارها پر رونق تر، اما روز پدر روز دیگری است. اغلب این روز با روزهای دیگر چندان فرقی ندارد و با چند شاخه گل، شیرینی یا یك جمله زیبا بسادگی برگزار می شود.

شاید به این خاطر كه اصولا نقش پدر در تربیت فرزند همواره غیرمستقیم و نامرئی تر است. به هر حال از دو سال قبل به دلیل نامگذاری 13 رجب روز میلاد با سعادت حضرت علی علیه السلام به نام روز پدر، رسانه ها، مطبوعات، فرهنگسراها و دست اندركاران فرهنگی كشور در صددند به این روز هویت فرهنگی بخشیده و به آن شان ملی بدهند.

امسال رادیو، تلویزیون و چند فرهنگسرا از جمله خانه فرهنگ میعاد و خانه فرهنگ خزانه اقدام به برگزاری مسابقه تلفنی مهربان ترین پدر كرده اند كه در آن به افرادی كه زیباترین جمله را در وصف پدر گفته اند جوایزی اهدا می شود. یكی از نكات جالب در برگزاری این مسابقه شركت مردانی است كه خود، پدر و دارای چندین فرزند هستند، اما نقش حیات پدر از دست رفته خود را در زندگی با زیبایی كلمات بیان و یادآوری می كنند.

برخی از جملات نیز از فرزندانی بیان می شد كه پدر خود را در جبهه یا به طور تصادفی از دست داده بودند و جملات ساده و دستوری برخی از كودكان نیز بیانگر انتظارات آنها از پدرشان بود. البته چند جمله مدافعان از بانوان نیز از زبان برخی از مردان شركت كننده در مسابقه مطرح شد كه گویای توجه جدی مردان امروز به جایگاه اجتماعی و خانوادگی زنان است. اغلب شركت كنندگان دختر بوده و رده سنی 6 تا 54 سال را تشكیل می دهند.

اولین جمله شعر گونه از مرضیه پور روح الله، 12 ساله است.

پدرم بنده الله، نوكر حیدر كرار، پدرم مهربان ترین، اوغلام اهل دین . سه قلوهای محمد رضا، فاطمه و زهرا تاران نیز هر كدام یك جمله ساده در وصف پدرشان از زبان خود گفته اند.

پدر مهربان، بهترین ارمغان الهی است. ، پدر، دوست داشتنی ترین موجود روی زمین است. و پدر مهربان ترین فرشته روی زمین است.

اعظم آقا محمدی 16 سال دارد. یكی از جمله های زیبایش را چنین بیان می كند. پدر من برانگیخته سعادت و جلوه گری همچون خاتم الانبیا است. و برادرش مجتبی معتقد است كه سخنان زیبای پدر، دلیل فضل اوست.

نفیسه ملك پور نیز پدر را به آسمان و فرزندانش را همچون ستاره در پناه او تشبیه كرده است.

جعفر فرجی كه خود یك پدر 37 ساله است پدر را به ایثار معنا كرده است. نگین شیرزاد نیز 36 سال دارد. او نام پدر را اینگونه معنی كرده است. (پ) برای پشتیبانی و حمایت بی شائبه است. (دال) برای دوستی و محبت بی منت تو و (ر) برای راستی و صداقت تو در عرصه زندگی . آرزو آقامحمدی 10 سال بیشتر ندارد: پدر من فریادگر حق و دریایی از نیكی است.

عبادا... بختیاری از مدافعان سرسخت حقوق بانوان در یك جمله بلند می گوید: پدری مهربان است كه پسرانی پرورش دهد كه مدافع حقوق زنان بوده و در حذف مردسالاری و خودكامگی مردان در جامعه ایران عزیز و حتی جهان بكوشد.

پریناز مرادی 20 ساله است و جمله ای در خور توجه گفته است: با من بمان زیرا كه تو بهترین هدیه برای من از تك ستاره آسمان خداوند هستی.

فاطمه سادات امامی در یك جمله می گوید: پدر غنچه شكفته شده قلبم است . رضوانه سادات امامی خواهرش باز هم در یك جمله:  آسمان گریست برای حجت اش علی.

لیلا جوادی پدر را همچون خورشیدی بر قلب ها می داند كه هرگز غروب نمی كند.

فاطمه ایران نیز بسادگی می گوید: پدر ساعت دلخوشی خانه ماست.

خانم روزی رستمی كه خود یك مادر است می گوید: بوی گل سرخ را در دستان پدرم احساس می كردم، اما دیگر...

فرزانه سادات امامی پدر را به گل تشبیه كرده است. پدرم! در چشمانت ننشیند شبنم كه تو یاس بی تحملی.

فاطمه نمكی هم فقط 10سال دارد: مهربان ترین پدر مردی است كه شیعه حضرت علی (ع) باشد.

ایمان سلیمیان خیلی جدی اعتقاد دارد: مهربان ترین پدر، پدری است كه پسر را طوری تربیت كند كه در آینده آن پسر، پدری موفق برای فرزندانش باشد.

آرزو عارفی۹ سال دارد و فرزند جنگ و جبهه است: پدر جانبازم! تو یادگار جنگ و افتخار من هستی، روزت مبارك.

امیر عارفی هم در یك جمله می گوید: پدر جانبازم! تو فداكاری را به من آموختی.

عزیزه نوریان۲۳ ساله است و فداكاری های یك پدر را به خوبی درك می كند: پدرم! به خاطر از خود گذشتگی ات جانم را فدایت می كنم.

علی لطفی كه فقط 7سال دارد با آن زبان شیرینش تولد حضرت علی(ع) را به تمام شیعیان جهان تبریك گفته است.

نسرین سخندان با لطافت می گوید: پدر خوب من! فدای دست های پینه  بسته ات كه عشق و دین و زندگی را برایم جمله كردی.

الهه سلیمیان نیز یك دستورالعمل فوری برای پدران مهربان صادر می كند: مهربان ترین پدر، پدری است كه بین بچه هایش تبعیض قائل نشود، یعنی بین دختر و پسر فرق نگذارد.

یگانه سلیمیان هم خواهر كوچكتر اوست: مهربان ترین پدر، پدری است كه نامی نیكو برای فرزندانش انتخاب كند.

مریم ناگهی نیز از عمق احساس چنین بیان می كند: پدر ضربان قلب زندگی من است

اما همه می گویند كه پدر من مهربان ترین پدر دنیاست، از جمله مینا حسینی. آریا سلمانی فقط 8سال دارد و رضایت در عمق صدای كودكانه اش پیداست.

پدر من خوب است

یاسمن داریوش پدر را چراغ زندگی می نامد؛ او فقط 13سال دارد.

فاطمه سیفی معتقد است: پدر تنها موجود خستگی ناپذیر است.

اما دغدغه های امیر احمدی چیزهای دیگری است: پدر برای سلامتی ما رنج می كشد كه ما در آینده جانی برای كار كردن داشته باشیم.

مریم داوری 34 سال دارد و از فراق پدر می گوید: پدر سایبانی همیشگی كه در نبودش نیز او را حفظ می كنم.

سجاد موسوی می گوید: مهربان ترین پدر، پدری است كه دوست و یار همیشگی ما باشد.

محمدرضا موسوی مخالف سرسخت استعمال دخانیات است؛ او فقط 7 سال دارد: مهربان ترین پدر، پدری است كه سیگار نكشد.

علیرضا برادر دوقلوی محمدرضا هم می گوید: مهربان ترین پدر، پدری است كه به قول هایش عمل كند.

صبا فرجام هم جمله زیبایی می گوید: پدر سرشار از مهربانی و عصاره زندگی است.

كیوان داوری 24سال دارد و فقط یك جمله می گوید: پدر چشمه زلال زندگی.

قاسم دماونـــدی خود پدری 50ساله است: مهربان ترین پدر تاریخ و اوج قدرت، حضرت علی(ع) است وبس.

ملیكا حسینی فراهانی با اینكه فقط 11سال دارد، تعبیر جذابی از پدر می كند: پدر كوهی از مهربانی و استوار در برابر امواج متلاطم زندگی است.

سحر فرجام هم اشاره می كند: پدر مظهر مهربانی، مقاومت و استواری است.

ریحانه زلفعلی 9ساله پدرش را بسیار می ستاید: من از تجربیات پدرم استفاده می كنم.

مصطفی نقدی به حق می گوید: پدرم همانند گوهری است كه در نبودش آرزویش را داریم.

زهرا علایی یك جمله ساده: عزیزترین فرد برایم پدر است.

زهرا غلامی 46سال دارد: پدر ای بسیجی شهید! مایه افتخار و اعتبار خانواده در دنیا و آخرت هستی.

مرجان آقاجانی دعایی زیبا به جان پدر می كند: پدر با گذشت و زحمتكشم! آرزو می كنم زیر سایه پرودگار و نورایمانی كه در قلبت است همیشه سالم و پایدار باشی.

مریم غلامی به پدر رزمنده اش چنین می گوید: پدر عزیزم! تو را برای فداكاری جانانه ات كه دفاع از میهن ما بود، همیشه دوست دارم.

معصومه رستمی هم پدر را حاصل پیوند آسمان و زمین می داند.

مهشید برات وكیلی 10 سال دارد كه ضمن تبریك میلاد حضرت علی(ع) خطاب به پدرش می گوید: پدر مهربان و زحمتكش! روزت مبارك.

محمدسعید حقی 10 ساله مثل همه معتقد است: پدر من بهترین پدر دنیاست . صدیقه رضانژاد جمله بلند، اما زیبایی ساخته است: پدر جان بدان كه بركه زلال قلبم تصویر پرشكوه تو را دربرگرفته و بدان كه من محبت های تو را در قصیده ای بلند و پرشكوه در قلبم به تصویر درآوردم. همیشه دوستت دارم.

علی چگینی از پشت تلفن با صدای معصومانه اش می گوید: پدر تو برای من زحمت های فراوانی كشیدی و حالا من زحمت های تو را جبران می كنم. او آرزو می كند وقتی بزرگ شد، همه زحمات پدرش را جبران كند.

سحر نوروزی حرف زیبایی می زند: پدرم تو آشیانه منی و هیچ وقت دست هایت را از روی سرم برندار .

مینا عباسی تصمیم جالبی گرفته است، او 10 ساله است: من روز پدر برای پدرم یك لباس و شلوار می خرم و به آن تبریك می گویم كه خوشحال شود. كارت تبریك هم می دهم.

المیرا سلمان زاده خیلی ساده می گوید: پدرم، نمی دانی كه چقدر دوستت دارم، اسم تو را با افتخار، پیش همه می برم.

الهه رحمانی 12 ساله كه پدرش را دو هفته قبل از دست داده است،با صدای گریان می گوید: پدرم، با اینكه نیستی، دوست دارم دست هایت را همانگونه بر سرم بكشی و دوست دارم یك بار دیگر ببینمت .

بنیامین آذر می گوید: بهترین پدر، پدری است كه دروغ نگوید .

حمید قدری، كودك 12 ساله معلولی است كه به سختی با ویلچر به خانه فرهنگ آمده تا بگوید پدر مهربان است .

فرناز رحتمی نژاد كوچولوی 3 ساله با زبان شیرین كودكی می گوید: من بابا محمد جونم رو خیلی دوست دارم .

هانیه مالكی 7 ساله است و بیمار: پدر دستان گرمت شفای من است .

سكینه رنجبر می گوید: پدر! بی نهایت فداكاری .

فرناز مجد: پدر من مهربان ترین و سختكوش ترین پدر دنیاست .

سعیده بابایی فقط 4 سال دارد، مادرش جمله ای می گوید كه می خواهد به نام دخترش ثبت شود: مهربان ترین پدر، پدری است كه حقیقت روی گونه هایش جاری و شادمانه ترین لحظات را به تو هدیه می كند .

شكوفه قاسمی، شاعر جوان 30 ساله شعر نویی را در وصف پدرش سروده است. پدر عزیزتر از جانم! تو زیباترین مطلع شعر هویت منی. به یاد می آرمت، امروز ای بهار جاوید لحظه هایت از شوق سرشار بودن، عطرآگین باد.

رویا كاظمی نمی تواند جمله ای بیابد كه اوصاف پدرش را یكباره بازگو كند.

معصومه مسلم بعد از كلی جست وجو به دنبال واژه ها می گوید: شكوه مقاومت در برابر سختی ها از آن توست .

معصومه صفایی هم می گوید: پدر نفسم است.

و من كه تمام این جملات را به محمد امین تقدیم می كنم و می گویم: پدر عزیزم دست های مهربانت را می بوسم.

 

چهارشنبه 14/12/1392 - 9:0
اهل بیت

به انگیزه بر انگیختگی حضرت رحمةالعالمین محمد مصطفی(ص)

 

بعثت باشكوه

 

 

 

 

  

 

الهام صادقی

عید برانگیختگی محمد (ص) به عنوان حضرت رحمة العالمین در نزد اهل حكمت نوعی تجلی آشكار حقیقت محمدیه است؛ كه تجلی اصلی آن در ازل با پرتو حسنش آتش به همه عالم زده و این برانگیختگی در برهه ای تاریخی شكوهی همیشگی را با خاتمیت پیامبر (ص) به انسان هبه كرده است. پس در بعثت شكوه خلیفه الله بودنی كه صاحب امانت سنگین شعور و عشق است به انسان فهمانده شده انسانی كه از خون بسته آفریده شده و با قلم است كه به او می آموزند، آنچه باید رستگار شود.

۱-«كار ما غارتگری و هجوم به همسایه و دشمن است و گاه هم اگر جز برادر خویش كسی را نیابیم او را غارت می كنیم»

قطامی از شاعران جاهلی شبه جزیره گویاترین معنی را در بیان سبعیت و بدویت مردم شبه جزیره در قبل از بعثت پیامبر با این مضمون به تماشا می گذارد.

همه تصور عرب بادیه نشین این است؛ شتر و شمشیر و شراب و شعر و زن كه این آخری را گاه بسیار ناچیزتر از چهار چیز برشمرده دیگر می پنداشتند. چنان كه زن جاهلی كالایی بود جز دارایی  پدر، شوهر و یا پسر و او را چون اموال دیگر به ارث می بردند و یا از طریق جنگ تصرف می كردند. و گاه به تعبیر قرآن (انعام/ ۱۵۱) بی گناه تر از همیشه بخاطر ترس از فقر و ناداری در كودكی، ایشان را زنده به دهان مكنده جهل تاریك خویش در گورها می سپردند.

یهودیت در میان این بدویان سخنور از حدود سیزده قرن قبل از میلاد یعنی زمان خود حضرت موسی در حجاز رسوخ كرده بود. اما یهودیان شبه جزیره از نژاد آرامی و عربهای نویهود بودند نه از نژاد اسرائیل فرزند ابراهیم و هنوز ملاطفت مسیح بخاطر اختلافات فرقه ای مسیحیان در ریگستان دلهای آنها به شكوفه ننشسته بود و دین قاطبه پرستش بت بود و بت.

اما سبب این بت پرستی را هشام بن محمد كلبی در كتاب الاصنام خویش این چنین نقل می كند: كه هر گاه كسی از مكه كوچ می كرد بخاطر بزرگداشت حرم و دلبستگی به مكه سنگی از سنگهای حرم را با خود می برد و هر جا وارد می شد آن سنگ را می نهاد و به دور آن طواف می كرد همچنان كه بنا بر عادت موروثی از ابراهیم و اسماعیل (علیهما السلام) دور كعبه طواف می كردند. سپس رفته رفته جهل ایشان بر عقلشان چیرگی یافت و اصل عمل ابراهیم حنیف را فراموش كرده به پرستش همان سنگهای به زعم خویش متبرك كشیده شد. و اولین كس در رسم كردن پرستش بت «عمرو بن لحی» است كه از مردم شام بت پرستیدن را دید و در پاسخ گرفتن از آنها در پرستیدن بت شنید كه به شفاعت از بتها طلب باران می كنیم و با توسل به آنان بر دشمن چیره می شویم. عمروبن لحی از آنان چند بت گرفت به مكه آورد و در كعبه نصب كرد. و اینچنین رسم بت پرستی در میان ایشان قوت گرفت تا جایی كه غیر از بت بزرگ هبل و سه بت مونث لات و منات و عزی هر منطقه ای نیز برای خود صاحب خداوندگار ویژه ای شد.

و محمد (ص) بود كه روز فتح مكه به مسجد الحرام آمد و در حالی كه بت ها در پیرامون كعبه سرپا بودند با گوشه كمان در چشمها و صورتهای آنان می كوبید و می فرمود «جاء الحق و زهق الباطل، ان الباطل كان زهوقا» و دستور داد بتها سرنگون را از مسجد بیرون بردند و سوزاندند.

هشام این واقعه را به زبان شعر از «راشد» پسر «عبد الله سلمی» این گونه روایت می كند كه:

قالت: هلم الی الحدیث! فقلت لا

یا بی الا له علیك و الاسلام

او ما رایت محمداً و قبیله

بالفتح، حین تكسرالاصنام؟

لرایت نور الله اضحی ساطعا

والشرك یغشی وجهه الاظلام

«معشوق گفت: باز آی به داستان گذشته ! گفتم نه، خدای و اسلام تو را از آن باز می دارد و آن را روا نمی شمرد. مگر ندیدی محمد (ص) و یارانش را در روز فتح (مكه) آنگاه كه بتان در همه شكسته می شد. هر آینه نور خدا را درخشان می دیدی و شرك را می نگریستی كه تاریكی چهره اش را فرا گرفته بود»

۲-«مصطفی آمد كه آرد همدمی»

ماه رمضان است شیعه می گوید رجب،محمد طبق عادت معهود كه سالی یك ماه به تحنف می رفت در غار حرا به عبادت مشغول بود، خود می گوید؛ من خفته بودم كه جبرئیل با نمطی از دیباج كه در آن كتابی بود نزد من آمد گفت  بخوان، گفتم خواندن نمی دانم، دیگر بار مرا بفشرد، چنان كه پنداشتم مرگم رسید. سپس مرا رها كرد و گفت بخوان! گفتم چه بخوانم، گفت بخوان «اقرا با سم ربك الذی خلق. خلق الانسان من علق. اقرا و ربكم الاكرم. الذی علم با لقلم. علم الانسان ما لم یعلم....

این فراز اساس برانگیختگی حضرت رحمة العالمین است.

برانگیختگی كه از همان آغاز به خواندن امر می كند. طرفه آنكه در همه شبه جزیره آن گاه هفده نفر بیشتر سواد خواندن و نوشتن ندارند. بدویان شاعران زبان آور بسیار دارند اما فقط زبان آور و نه اهل كتابت و خواندن و اكنون پروردگار به برگزیده ترین خویش فرمان خواندن می دهد، خواندن نامی كه انسان را از (نطفه و سپس) خون بسته آفریده است. خواندن نامی كه بس گرامی است همو كه با قلم به انسان كتابت و آنچه كه نمی دانست آموخت.

حكایت شگفتی است. شبه جزیره عربستان است و تنهایی مفرط انسان، مصر، یونان، روم، هند ، چین، ایران،تنهایی مفرط انسان است و طلوع خورشید در شب این نقطه از تنهایی با روشنایی كه مطمئناً برای همیشه تاریخ غریب می نماید. میان این قوم خداوند را به صاحب قلم و دانایی بودنش ستایش كردن چه ساحتی از افق را برای ما می  خواهد بگشاید، این گونه خدا را ستودن مگر در میان حكمای ایران باستان است یا دانایی شهری یونانی پیش رو داریم.

۳-به موجب این برانگیختگی محمد (ص) خاتم فرستادگان شد تا همدمی برای تنهایی مفرط انسان باشد. این خاتمیت یعنی نه برای دیروز و امروز كه برای فردا هم.

واقعه بعثت به عنوان برانگیختگی آخرین رسول الهی برای تبشیر و تنذیر این بار نه مردمان بلكه رسولان باطنی كه همان عقول هستند بی شك نه در گستره تاریخی خود كه خارج از تمام طول حیات اندیشه بشری افقی تازه از معنا را پیش روی ما می گذارد. این خاتمیت با كلمه است كه شروع می شود و مربی مطلق انسان است كه در این دوره از تاریخ انسان می خواهد خود را متحقق در كلمه ببیند و« هی العلیا ».

اگر مفهوم كلمه را در گستره ای معنایی با عقل یكسان بپنداریم، می توانیم تمام هم و تلاش محمد(ص) را در تأكید خاتمیت او بیشتر درك كنیم. خاتمیتی كه بلوغ فكری انسان را نشانه رفته و رسولان باطنی (عقول) را از این پس نایبان خدا می داند. محمد(ص) با كلمه،همدم انسان را عقل او قرار داد عقلی كه فراتر از حكمت حكمای باستان ایران و تفكر ظریف هندو چینی و دانایی یونانی است، عقلی كه آبشخور آن كلمةالله است. عقلی كه مدینه النبی برساخته« آرمان شهر»خواهی او در حیات ایده آل طلب انسان است. عقلی كه اسلام را شكرانه این خاتمیت قرار می دهد و می گوید:« لااكراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی».عقلی به بلندی آنچه پروردگار خطاب به فرشتگان گفت سجده كنید بر آدم كه او می داند آنچه شما نمی دانید و چه رند فرشتگانی كه گفتند ما نمی دانیم جز آنچه تو به ما بیاموزی.

این عقل از ولادت تا بعثت از بعثت تا هجرت و از هجرت تا وفات پیامبر یك تاریخ ویژه و مستقل است، تاریخی هویت ساز.

 

 

 

--------------------------------------------------------------------------------

 

 

نگاه امروز

 

بسط محدود تجربه نبوی

 

ایمان حاجی زاده

بعثت برگزیده شدن است و آغاز نبوت. و نبوت خود مبتنی است بر وحی. وحی هر چند از رنج تجربه دینی و مكاشفات است اما نوعی خاص از آن. گونه ای از مكاشفه كه فراتر از اكتساب بشر است. انسانی كه جان او منزلگاه وحی می شود هر چند در كسب فضائل به مدارج عالی رسیده است اما این بار خالق اوست كه به سوی مخلوقش گام برمی دارد. وحی مرحله ای دست یافتنی برای همه نیست حتی آنها كه به مراتب عالی انسانی هم رسیده اند راهی به جایگاه اهل وحی ندارند زیرا این صاحب وحی است كه انتشاردهندگان پیام خود را برمی گزیند. اهل وحی در تفاوتی دیگر با اهل مكاشفه در دریافت این پیام منفعل اند. این آنان نیستند كه زمان و حالت درك پیام ماورایی را انتخاب می كنند. اهل عرفان اگر مقدمات مكاشفات خود به ختم اندركار او در می پردازند اهل وحی مقدمه ای برای دریافت وحی ندارند چنانكه در احوال رسول مكرم (ص) در باب شان نزول وحی حالات، زمانها و مكانهای مختلف آمده است از میانه میدان جنگ گرفته تا در اوضاع اوج بیماری، از كوچه و بازار گرفته تا عمق خلوت های انسی در غارها. و این تفاوت زمانها و مكانها یك تطهیر دائمی طلب می كند طهارتی كه كسب آن فراتر از جنس دوگانه انسان عادی است این طهارت هم حالتی حصولی نیست كه حالتی نزولی است. اگر خالق نخواهد هیچ بشری گریزی از ذات خود ندارد ذاتی كه به دلیل همین دوگانگی روح و جسم زمینه سوق یافتن به خطا را هم فراهم می آورد.

به این ترتیب است كه بعثت و ویژگی های آن شناخته می شود. مبعوث شدگان برگزیدگان اند. آنها از میان انسانها برگزیده می شوند تا پیام خداوند را به هم نوعان خود برسانند و الگوی عمل به آن اوامر باشند اما فراتر از انسان ها هستند. ارسال بی كم و كاست پیام الهی به بندگان ظرفیت فراتر از انسان می خواهد و آنها گزینش می شوند كه از مرزهای انسانی عبور كنند تا در دریافت و ارسال و اجرای اوامر الهی خطا نكنند.

عدم خطاپذیری اهل وحی ناشی از كسب معرفت است معرفت به عمق و نتیجه اعمال كه این عمق معرفت آنان را مصون از خطا می دارد.

بعثت گزینش انسان برای اخذ مدرك و اجرای وحی، به انسان برگزیده ظرفیتی می دهد كه پیام صاحب وحی را كامل و سالم بگیرد و اجرا كند و صحیح به دیگران منتقل كند. گزینش اهل وحی هر چند مكانیزم حیرت افزایی است و خداوند می داند كه رسالتش را كجا قرار دهد. اما مبتنی بر معرفت است و معرفت چنانكه از روایات آل محمد(ص) برمی آیند فراتر از دانش است. دانش عمق یافته و متدوام با عمل را معرفت می گویند و البته با این نگاه معرفت امری قابل بسط و دست یافتنی است پس همین نزدیك شدن به مرزهای اهل وحی هم برای عموم شدنی است رسیدن به مرزهای عصمت البته امری محال نیست اما ورود به دایره اهل عصمت فراتر از خواست بشر كه حاصل انتخاب از جانب حق تعالی است.

با این نگاه می توان تجربه های نبوی در كسب معرفت و توسیع گنجایش قلبی را بسط داد هر چند نتوان در تجربه های وحیانی انبیاء شریك شد.

 

 

چهارشنبه 14/12/1392 - 8:59
اهل بیت

روزشمار حركت حسینى

 

پانزدهم رجب سال ۶۰ هجرى: مرگ معاویه در شام و جانشینى یزید

بیست و هشتم رجب سال ۶۰ هجرى: رسیدن نامه یزید به دست والى مدینه و دستور بیعت گرفتن از امام حسین(ع)

بیست و نهم رجب ۶۰: والى مدینه پیكى براى گرفتن بیعت از امام حسین(ع) براى یزید فرستاد. امام، در این روز از مدینه هجرت كرده به سوى مكه رفتند

سوم شعبان ۶۰: ورود امام حسین(ع) به مكه و شروع ملاقات ها با مردم

دهم ماه رمضان ۶۰: اولین نامه كوفیان به وسیله دو نفر از شیعیان به دست امام رسید.

پانزدهم ماه رمضان ۶۰: هزاران نامه از كوفیان به امام رسید و آن حضرت مسلم بن عقیل را براى بررسى اوضاع به كوفه فرستادند

پنجم شوال ۶۰: ورود مسلم بن عقیل به كوفه. استقبال مردم و شروع بیعت ها با نماینده امام حسین(ع)

یازدهم ذیقعده ۶۰: مسلم نامه اى براى دعوت امام به كوفه به سوى آن حضرت نوشت.

هشتم ذیحجه ۶۰: شورش (خروج) مسلم بن عقیل به همراهى چهار هزار نفر در كوفه. پراكندگى آنان از اطراف مسلم. تنها ماندن و مخفى شدن او در خانه فردى به اسم طوعه. امام حسین در این روز حج تمتع را به عمره تبدیل، خطبه اى ایراد كردند و همراه ۸۲ نفر از افراد خانواده و یاران به طرف كوفه به راه افتادند.در این روز هانى بن عروه دستگیر شد و به شهادت رسید.

نهم ذیحجه ۶۰: شهادت مسلم بن عقیل در كوفه. دیدار امام حسین(ع) با فرزدق شاعر بیرون از مكه

ذیحجه ۶۰: برخورد امام حسین(ع) با حر و سپاه او در محلى به نام «شراف». دریافت مجدد خبر شهادت مسلم بن عقیل و قیس بن مسهر.

دوم محرم ۶۱: ورود امام حسین(ع) به سرزمین كربلا

سوم محرم ۶۱: ورود عمر بن سعد به همراه ۴ هزار نفر به كربلا و شروع مذاكره با امام براى گرفتن بیعت از آن حضرت

پنجم محرم ۶۱: ورود شیث بن ربعى با ۴ هزار نفر به كربلا

هفتم محرم ۶۱: سپاه امام را از دسترسى به آب منع كردند. ۵۰۰ نفر به فرماندهى عمر بن حجاج نگهبان فرات و مانع از دسترسى سپاه امام حسین(ع) به آب آن شدند

نهم محرم ۶۱: شمر به همراه ۴ هزار نفر به كربلا وارد شد. او حامل نامه ابن زیاد به عمر سعد مبنى بر جنگیدن با امام حسین(ع) و كشتن آن حضرت بود. سپاه عمر سعد در این روز حمله مقدماتى خود به اردوگاه امام را آغاز كرد. ایشان شب عاشورا را براى نماز و نیایش انتخاب كرده، مهلت خواستند.

دهم محرم ۶۱: درگیرى سپاه كوفه با یاران امام. شهادت اصحاب، فرزندان، خاندان و خود امام حسین(ع). غارت خیمه ها، فرستادن سر مطهر امام به كوفه به وسیله خولى.

یازدهم محرم ۶۱: حركت سپاه عمر سعد و همچنین اسرا به سمت كوفه. تدفین كشته شدگان سپاه یزیدى.

اول صفر ۶۱: ورود اسراى اهل بیت(ع) به دمشق.

بیستم صفر ۶۱: بازگشت اهل بیت(ع) از سفر شام به مدینه.

ازفرهنگ عاشورا ـ جواد محدثى

چهارشنبه 14/12/1392 - 8:59
اهل بیت

شست‌وشوی جان در زلال حسین

 


بازخوانی بخش‌هایی از نیایش عرفه


محمد‌رضا تقی‌دخت
مقدمه
نیایش عمیق و جانبخش «عرفه»، از جمله غنی‌ترین، زیباترین و در عین حال صمیمانه‌ترین نیایش‌ها از جانب گفتار و بیان با خداست.

راز جانبخشی دعای عرفه، نه از آن روست كه وقوف در عرفات و آمادگی‌های لازم روحی و معنوی آن را رنگی معنوی بخشیده است، بلكه منشأ این زیبایی و جانبخشی را در بیان سوزناك و راز آمیز حسین(ع) باید جست كه در دایره‌ای روشن از وحی و با جانی آماده و بر ساخته در مهبط بهترین و برگزیده‌ترین خانواده‌های تاریخ، با معشوق خویش به تكلم برخاسته است.

"جبل الرحمه" ، كوهی كه امام حسین (ع) دعای عرفه را در كنار آن قرائت كرد

«نیایش عرفه» پیش از آنچه یك دعای عادی و یك شیوه گفتاری تازه در میان ادعیه مأثوره باشد، نشان دهنده عمق و میزان عرفان و شناختی است كه نیایشگر جاویدان آن از خدای خویش داشته و این میزان از شناخت، نه تنها برای دیگران دست یافتنی نیست كه دست مایه‌ای است انبوه و بزرگ برای آنان كه به هر روی پای در این راه خواهند نهاد و به جستار و تأمل در این نیایش جاوید خواهند نگریست و آن را ره توشه سفر آسمانی خویش خواهند نمود.

آنچه به این نگاه عارفانه بعدی جاودانه‌تر می‌دهد آن است كه نیایش «عرفه» حسین بن علی، به تمامی، اظهار خلوص است و بندگی و گونه گونی آن نشانگر این نكته كه این راه اگر به درستی پوینده و پاینده شود، در معنی و مضمون، راهی است كه به قطع به هدف خواهد رسید و وصول به این درجه از شناخت و عرفان را عملی خواهد ساخت؛ چه هر كس خواهد توانست در بعدی از ابعاد این منشور، رابطه خویش را با خدای دریابد و به آن بیندیشد.

توحید و درك و شناخت خدا
اشاره شد كه مناجات «عرفه»، از جمله یكی از صمیمانه‌ترین گویش‌های بیانی با خداوند است. آنچه به این صمیمیت رنگ دیگری می‌بخشد، چهره واضح و كاملی است كه عابد در این دعا از معبود خویش تصویر كرده و در این مسیر از هرچه و هر نكته، بیانی آورده است. شناخت خدا و درك توحید و جلال او در نیایش عرفه و در لسان حسین(ع)، دركی است عالمانه و جانانه. هم از آن روی كه برهانی است و هم از آن روی كه با وقوف به جایگاه و مكانت خداوند در هستی بیان می‌شود.

«سپاس خداوندگاری را كه ما مانعی برای تقدیرش و دفع‌ كننده‌ای برای فرمانش نیست؛ ساخته هیچ سازنده‌ای، چون خلقتش نیست و بخشنده بی‌عوض و دهنده نعمات بی‌پایان است».

حسین(ع) سخنش را در جانب چپ جبل الرحمه و رو به سوی خانه معبود خویش، این سان آغاز می‌كند. می‌داند كجاست و در كدام موقعیت، می‌داند كه خود است و خدای و می‌داند كه می‌خواهد چه بگوید و چون بگوید.

وصف قدرت و عظمت و مرتبت پروردگار، شروع نیایش حسین(ع) است و این شروع، دركی است كه حسین از مرتبت خدای خویش دارد. اظهار این كه هیچ مانعی و دافعی برای تقدیر تو نیست در سرآغاز كلام، شرحی است بر جلال و قهر خداوند از نگاه حسین.

«سپاس تو را كه هیچ كس را یارای رفع و منع قضای تو نیست»؛ پس خواست، خواست توست و آنچه من از این پس می‌گویم، آن خواست‌ها و شرح‌ها و خواهش و ارادت‌ها و ذكر نعمت‌ها و ... همه و همه لطف تو به من است؛ چه اگر غیر از آن نیز می‌كردی، مرا و هیچ كس را یارای رفع و منع تقدیرت نبود.

با این همه، تو «خوانده‌ها را می‌شنوی و سختی‌ها را دفع می‌كنی»؛ و از همین روست كه: «رغبت دارم و شهادت می‌دهم به یكتائیت و اینكه پرورش دهنده منی».

در نگاه حسین(ع) با آن همه قدرت و عظمت، پروردگار رحیم است و عطوف؛ می‌بخشد و می‌بخشاند؛ سختی‌ها را دفع می‌كند و خوانده‌ها را می‌شنود؛ چون مربی دلسوزی _ و كدام مربی دلسوزتر از خدا _ از خاك می‌آفریند و از دهور و سنین می‌گذارند و هدایت می‌كند.

از آغاز، می‌آفریند و از ظلمات ثلاث می‌گذراند و در حالی به دنیا وارد می‌سازد كه «تاماً سویّاً»؛ در ناتوانی كامل؛ اما این زنجیره تربیتی گسسته نمی‌شود. خدای حسین با آنهمه، به لطف بیكران و عمیم، مخلوقش را از این بیشتر نیز هدایت و راهبری می‌كند و باز می‌برد و به او می‌رساند الطاف و مواهبی را از نعمت‌ها و قدرت شكر بر آنها و مقام كمال و توأم جسم معتدل و از این دست نعمات ظاهر و نعمت‌های دیگر از عقل و حجت باطن برای شناخت بهتر و بیشتر و پیشتر.

«و بر من واجب گردانیدی قوه عقل را و الهام فرمودی معرفت خود را بر قلب من و بیدار كردی چشم عقلم را در عجایب آفریدگانت»...

عجز در شناخت و فقر بنده در این راه
«... تو آن خدایی كه برایت ضدی نیست تا شریكت باشد و برابری تا بر تو سرافرازی كند».
حسین(ع) پس از مقدمه و پیش درآمد این نیایش كامل، ضمن منزه خواندن خدا از شریك و ضد و مشابه، به عجز بنده در شناخت خدا و دقت و حدت مورد نیاز برای این موضوع با دلیلی عقلی اشاره می‌كند؛ حجتی كه بعدها در لسان عارفان و كاملان و واصلان و اولیاء نیز ذكر شد و بارها در سخن فلاسفه بر آن اشارت رفت.

می‌دانیم كه یكی از راه‌های مهم شناخت هر چیز، شناخت و وصف و توصیف و بررسی ضد آن است. چنانچه نور را در مقایسه با ظلمت و تاریكی و سپیدی را در قیاس با سیاهی می‌سنجیم؛ گرما را با سرما می‌فهمیم و پستی را با بلندی و اوج درك می‌كنیم.

امام حسین(ع) در كلماتش می‌فرماید: : «تو را ضدی نیست تا به تو انبازی كند». با این وصف شناخت خدا نیز بدون وجود ضد و معارضی، سخت‌تر و در عین حال دلنشین‌تر و بهتر خواهد بود؛ اگرچه چون ضدی ندارد، كمال عرفان وی برای فرد غیر متصور خواهد بود.

مولانای رومی در این معنا به شیرینی می‌فرماید:

بی‌ ز ضدی ضد را نتوان نمود
و آن شه بی‌مثل را ضدی نبود
پس نهایت‌ها به ضد پیدا شود
چونكه حق را نیست ضد، پنهان بود
گه نظر در نور بود آنگه به رنگ
ضد به ضد پیدا بود چون روم و زنگ
پس به ضد نور دانستی تو نور
ضد، ضد را می‌نماید در ظهور
نور حق را نیست ضدی در وجود
تا به ضد او توان پیدا نمود
پس هلاك نور نار مؤمن است
زانكه بی ضد دفع ضد لایمكن است

اما این برهان زیبا در كلام عارفانه حسین بدین جا ختم نمی‌شود. حسین در فرازی دیگر می‌فرماید: «منزه است خداوندگاری كه اگر انبازی داشت یا ضدی در زمین یا آسمان، هر آینه نظم آن دو از میان رفته و از هم می‌گسیختند».
اگر خدای حسین و آفریدگاری كه او به درگاهش تضرع و نیایش می‌كند، شریكی داشت یا همسانی، نظم او را كه در آسمان‌ها و زمین مقدر و مقرر كرده به هم می‌زد و آشفته می‌ساخت؛ چه معارضه بین دو خدای امری است بسیار محتمل و بلكه یقینی و قرآن كریم نیز به این معنا اشاره مستقیمی دارد: اگر در آسمان و زمین خدایانی بودند جز خدای واحد، هر دو به فساد كشیده می‌شدند.

اما این فقر بنده در شناخت، با این همه برهان دیگری نیز دارد؛ جزء چگونه كل را بشناسد و كل چگونه بر جزء معروف شود، در حالی كه جزء تنها بخشی از كلیت كل است و قادر به درك مقسم وجودی خویش نیست. از سوی دیگر، ممكن چگونه به عرفان واجب دست یابد و چگونه آن را بشناسد، در حالی كه خود بهره‌ای است جزیی از کلیت كامل.

شیخ محمود شبستری می فرماید:
ظهور جمله اشیاء به ضد است
ولی حق را نه مانند و نه ند است
چو نبود ذات حق را شبه و همتا
ندانم تا چگونه داند او را
ندارد ممكن از واجب نمونه
چگونه داندش آخر چگونه
زهی نادان كه او خورشید تابان
به نور شمع جوید در بیابان

و چنین است كه حسین(ع) می‌فرماید: «یا من لا یعلم كیف هو؛ یا من لا یعلم ما هو الاّ هو؛ یا من لا یعلمه الا هو»؛«ای آفریدگاری كه چگونگی ذاتت را كسی نمی‌داند، ای معبودی كه كسی نمی‌داند چیستی غیر از خودت و ای بزرگی كه كسی نمی‌داندت الا خودت».

جمع‌بندی
آنچه در این نوشته مختصر عرضه شد، بخش‌هایی بود از نخستین فرازهای دعای روحبخش عرفه حسین بن علی(ع) تا میانه‌های آن، كه در باب توحید باریتعالی و عرفان او و قدر و قیمت بنده در توفیق و راهبری به این شناخت در این دعای عمیق و ماندگار آمده است. نگاه حسین(ع) كه خود نشانه‌ای است جمیل و جلوه‌ای جلیل از عرفان و وصول به مقام شناخت خداوند، در این دعا، نگاهی است سرشار از زاری و تضرع و بندگی. حسین(ع) در این فرازها از دعا و فرازهای طولانی پس از آن در صفات بی شمار رحمانی و رحیمی خداوند، تصویری چند جانبه از لطف، رحمت، هیبت، بزرگی و جلال خداوند را پیش چشم می‌آورد و می‌آموزد كه اوست كه به هر معنا و در هر وجه، «خداوندگار» است و شایسته خدایی و ربوبیت. حسین به ما می‌آموزد كه زیارت خانه خدای، وقوف در عرفات و مشعر و منا و بازبینی بیت الله و همه و همه، اگر با شناخت خداوند همراه نباشد، حجی نخواهد بود كامل و به تعبیر مولانای رومی در آغاز دفتر
چهارم مثنوی:
حج زیارت كردن خانه بود
حج رب البیت مردانه بود

حسین در دعای عرفه به ما می‌آموزد كه گاه نیایش با پرودگار، در عین لطف و صمیمیت و رأفت و عطوفت مسبوق از او، نباید فراموش كرد كه او خداست و در مرتبه كبریایی؛ او می‌بیند و می‌بخشد؛ می‌شنود و عفو می‌كند؛ می‌خوانی و پاسخ می‌دهد و این همه جز لطف و مرحمت بر بنده تعبیر دیگری ندارد؛ كه او خداست و در آن مرتبه كبریایی كه: «نه مانعی برای تقدیرش می‌توان سراغ كرد و نه رافعی برای خواستش».

نیایش عرفه حسین، عرفان را از جلوه بندگی و خاكساری‌اش به ما می‌آموزد و این اظهار عجز و خاكساری، اگر با معرفت درونی و تنزیه نفس و قبول طاعت و بندگی همراه باشد، آغاز راه استریا؛ آغاز راه عرفان و شناخت و حج درست كه «حج رب البیت» است؛یعنی حج حسین(ع)...

 

چهارشنبه 14/12/1392 - 8:59
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته