• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 421
تعداد نظرات : 125
زمان آخرین مطلب : 5267روز قبل
محبت و عاطفه
 

می خوام شکایت بکنم از تو به چشمای خودم      که از روی دیونگی بیخودی عاشقت شدم

دوشنبه 26/9/1386 - 12:9
طنز و سرگرمی
كسی از درد چشم می نالید . همسایه ای به در خانه اش آمد و گفت :
" تو را چه می شود ؟ دردت را بگو تا شاید آن را علاجی كنیم . "
مرد بیمار گفت :
" چشمم چنان درد می كند كه به مرگ خود راضی شده ام . "
همسایه قدری با خود اندیشید. آنگاه گفت:
" پارسال دندانم درد می كرد ، آن را از بیخ كندم و راحت شدم ! "
دوشنبه 26/9/1386 - 12:7
بیماری ها
 

کیف و کوله پشتی مدرسه باید متناسب با سن و جثه دانش آموز باشد و وزن آن از 5 کیلو تجاوز نکند.یک متخصص طب فیزیکی و توانبخشی در این باره گفت:کوله پشتی اگر درست مورد استفاده قرار بگیرد بهترین وسیله حمل کتابهای درسی است اما نباید به طور دائم با یک دست حمل شود.

این متخصص با اشاره به اینکه کوله پشتی یا کیف با ید پهن و قابل کوتاه و بلند باشد، افزود استفاده از کوله پشتی یک بند، موجب فشار آمدن به یک طرف بدن می شود، در حالی که اگر وسیله حمل کتاب دارای دو بند باشد، فشار به صورت متقارن بر روی هر دو شانه تقسیم می شود.

دوشنبه 26/9/1386 - 12:5
دعا و زیارت

آیا قرآن برای جامعه بشری شخصیت قائل است؟

آیا قرآن برای جامعه بشری، برای اجتماع انسانها شخصیت قائل است یا این كه نه، برای اجتماع شخصیتی‏ قائل نیست و اجتماع در منطق قرآن، چیزی نیست جز همان افراد، و قرآن‏ طرف سخنش فقط افراد است و هدفش هم افراد هستند، و غیر از افراد، چیز دیگری را در نظر ندارد و نمی‏بیند؟

اگر به این دید نگاه كنید، هیچ فرقی میان جامعه انسان و یك باغ پر از درخت نیست باغ پر از درخت هر چه هست درخت است، مجموع درختهاست و هر درختی برای خودش یك دنیای جداگانه دارد، هر درختی ارتباط مستقیم با آب و هوا و خاك و نور و حرارت و غیره دارد و هیچ درختی در سرنوشت درخت دیگر تاثیر ندارد، یعنی مجموع درختها یك‏ پیكر واقعی - نه قراردادی - به نام " جامعه درختان " نیستند.

آیا انسانها هم از همین قبیل‏اند كه اگر در مورد انسانها بگوییم: " بنی آدم اعضای یك پیكرند " فقط یك تعبیر شاعرانه كرده‏ایم؟ یا نه، اصلا این یك واقعیت است، افراد انسان پیوندهایی واقعی با یكدیگر دارند كه مردمی كه با هم زندگی می‏كنند، طبعا و واقعا به صورت یك پیكر در می‏آیند و افراد اجتماع واقعا تا حدود زیادی حكم اعضا را پیدا می‏كنند، یعنی استقلالشان تا حدودی محو می‏شود و تابع آن وحدت و روحی می‏شوند كه بر جامعه حكمفرماست.

اگر این دومی را گفتیم، آنگاه این سؤال پیش می‏آید كه افراد كه عضو جامعه هستند و جامعه خودش یك واقعیتی است - نه یك امر قراردادی - و افراد تا اندازه‏ای استقلالشان را از دست می‏دهند، تا چه حد از دست‏ می‏دهند؟ صد در صد از دست می‏دهند یا یك درصدی دارد، مثلا بگوییم صدی‏ پنجاه؟ البته درصدش را نمی‏شود معین كرد.

قرآن برای جامعه شخصیت قائل است، واقعا برای جامعه حقیقتی و واقعیتی‏ قائل است و افراد را عضو آن واقعیت می‏داند افراد انسان در حكم درختان‏ یك باغ نیستند، بلكه در حكم اعضای یك پیكرند، چون گذشته از این كه‏ مقررات اسلامی بر همین پایه گذاشته شده است ( یعنی تنها جنبه فردی ندارد، نمی‏گوید فرد هیچ ارتباطی‏ با افراد دیگر ندارد، بلكه برای اصلاح فرد كه " جزء " هست، اصلاح " كل " را لازم می‏شمارد و هر فردی به خاطر خودش هم كه هست مسؤول آن كل و آن جمع است ) گذشته از این جهت، اساسا در قرآن به همین صورت این منطق‏ تایید شده است و قرآن برای اقوام و به تعبیر خودش " امم " شخصیت قائل است، یعنی همان طور كه برای فرد حیات و موت قائل است، واقعا برای جامعه حیاتی و موتی و كانه روحی قائل است، برای جامعه عمر قائل است، همین جور كه عمر فرد زمانی به سر می‏رسد، گاهی طولانی است و گاهی كوتاه است، عمر یك جامعه هم گاهی طولانی است، گاهی كوتاه است و زمانی به سر می‏رسد، همان طور كه هر فردی یك شعور خاص به خود دارد، جامعه هم یك شعور خاص به خود دارد و شاید به تعبیر بالاتر، همان طور كه‏ از نظر قرآن هر فردی یك كتاب دارد كه ما اسمش را نامه عمل می‏گذاریم ( « و كل انسان الزمناه طائره فی عنقه و نخرج له یوم القیامة كتابا یلقیه‏ منشورا ») ( اسراء/13 )، یك نامه عمل دارد كه آن، نامه عمل فردی است، هر امت هم یك كتاب مستقل دارد.

سخن علامه طباطبایی (ره)

ایشان ( علامه طباطبائی ) می‏گویند علت این كه مورخین اسلامی قبل از هر مورخ دیگری به این فكر افتادند كه بحثهای اجتماعی را مطرح كنند و برای هر قومی از آن جهت كه یك قوم است، حساب مخصوصی باز كنند و برای هر قوم و ملتی روحی قائل شوند و افرادی مثل مسعودی - در هزار سال پیش بلكه بیشتر - و بعد ابن خلدون [ در میان آنها ظهور كنند، تعالیم قرآن است ]، اینها از همین قرآن الهام گرفته‏اند فرنگیها هم این‏ مطلب را قبول دارند كه جامعه شناسی به عنوان یك علم، ابتكار اولیه‏اش‏ از اروپاییها نیست، مبتكر اولیه‏اش را ابن خلدون می‏دانند. البته قبل از ابن خلدون هم خیلی افراد بوده‏اند ولی ابن خلدون به صورت كامل تری بیان‏ كرده است، یعنی ابن خلدون بوده كه در آن مقدمه خودش تصریح كرده به این‏ مطلب كه هیچ دلیلی نداریم كه علوم عقلی منحصر باشد به آنچه كه از قدیم‏ به ما رسیده و یونانیان علوم را تقسیم كرده‏اند به نظری و عملی، و بعد علوم نظری را به شعبی تقسیم كرده‏اند و علوم عملی را به شعبی ممكن است‏ علوم دیگری باشد كه اصلا خود آن علم را بشر تاكنون نشناخته باشد و خود علم‏ ، جدید باشد، نه توسعه یك علم اصلا علم، علم جدیدی باشد و مدعی می‏شود كه علم جامعه خودش یك علمی است و مثل همه علوم دیگر، موضوع و هدف و مبادی و مسائلی دارد و با هیچ علمی فرق نمی‏كند.

کتابش ترجمه هم شده است و بسیار كتاب پر مغزی است او برای امتها و ملتها ارتقاءها و انحطاطها قائل است و به حسب تشخیص خودش علل‏ ارتقاءها و انحطاطها و انقراضها را ذكر می‏كند او به فرد كار ندارد، حكم‏ " امت " و به اصطلاح امروز " ملت " را بیان می‏كند درست جامعه را موضوع یك علم مستقل و جداگانه قرار می‏دهد.

ایشان ( علامه طباطبائی ) می‏گویند همه اینها از خود قرآن الهام گرفته‏اند، چون این قرآن است كه برای اولین بار در تاریخ بشریت‏ اینچنین برای اقوام، مستقل از افراد، شخصیت قائل شد.

آیات قرآن در این زمینه

در اوائل سوره مباركه اعراف آیاتی هست خطاب به بنی آدم به طور كلی: « یا بنی‏آدم قد انزلنا علیكم لباسا یواری سوءاتكم ....یا بنی‏آدم لا یفتننكم الشیطان كما اخرج ابویكم من الجنة »( اعراف/26 و 27)، تا می‏رسد به اینجا كه: " « قل انما حرم ربی الفواحش ما ظهر منها و ما بطن‏ و الاثم و البغی بغیر الحق و ان تشركوا بالله ما لم ینزل به سلطانا و ان‏ تقولوا علی الله ما لا تعلمون » " ( اعراف/33) خداوند كارهای زشت را - چه‏ ظاهری و چه باطنی، چه آنچه كه علنی است و چه آنچه كه مخفی و مربوط به‏ روان و باطن انسان است - و كارهای بد و طغیانها را و قیامهای بدون حق را و شرك را و نسبت دادن به خدا چیزی را كه انسان نمی‏داند ( بدعتها ) همه‏ را حرام كرده است بعد می‏گوید: " « و لكل امة اجل فاذا جاء اجلهم لا یستاخرون ساعة و لا یستقدمون »" (اعراف/34) برای هر امت و قومی پایانی است.

اصلا خود آن آیه فواحش را كه ذكر می‏كند، معلوم است كه می‏خواهد علل به‏ پایان رسیدن را ذكر كند از آیات دیگر قرآن [ نیز ] این مطلب استفاده‏ می‏شود  كه هر امتی پایانی دارد و آن وقتی كه پایانش برسد، یك ذره تخلف نمی‏كند، نه لحظه‏ای پیش می‏افتد، نه‏ لحظه‏ای پس، اینچنین قطعی و ضروری است.

در این تفسیر در ذیل آیه قبل از این آیات كه خطاب به بنی آدم می‏گوید: " ای بنی آدم! شما در روی زمین زندگی می‏كنید و در روی زمین می‏میرید و بعد، از همین زمین هم مبعوث خواهید شد " می‏فرماید مفاد این آیه این‏ است: " ان الامم و المجتمعات لها اعمار و آجال نظیر ما للافراد من‏ الاعمار و الاجال " برای امتها و اقوام هم عمر و اجل است آنچنان كه برای‏ افراد هست.

آیه دیگر آیه 108 سوره انعام است گفتیم كه می‏گویند هر قوم هم یك نوع‏ شعور و یك نوع احساسی دارد غیر از احساس فرد و مختصات احساسی یك فرد شما می‏بینید كه هر قوم و ملتی در اثر این كه با یكدیگر زندگی كرده و تحت‏ تاثیر یك گونه علل ( علل طبیعی و جغرافیایی، علل اجتماعی و علل نژادی ) قرار گرفته‏اند، طبعا همه مردم دارای یك روحیه خاص می‏شوند كه امروز روی‏ روحیه ملل تكیه می‏شود و حتی كتابهایی هم در همین زمینه‏ها به نام " روحیه‏ ملل " نوشته می‏شود، روحیه ملت آلمان، روحیه ملت فرانسه و غیره.

قرآن در بعضی آیات خودش مطلب را به این تعبیر بیان می‏كند، خطاب‏ می‏كند به یك مردمی كه عملشان فحاشی است و فحش می‏دهند، قرآن نهی می‏كند حتی مسلمین را، می‏گوید به بتها و هر چیز دیگری كه مورد احترام دیگران‏ است، فحش ندهید، سب نكید، البته نه به آن ملاكی كه امروز می‏گویند كه‏ هر چیزی كه بشر برای آن احترام قائل شد، خود به خود احترام پیدا می‏كند، اگر بتی مورد احترام بشر شد، چون بشر به آن احترام می‏گزارد و بشر محترم است، پس او هم باید محترم باشد! نه، چنین اصلی از قرآن استنباط نمی‏شود، بلكه‏ برعكس استنباط می‏شود: به خاطر توجه دادن به عكس العملش، می‏گوید وقتی‏ كه شما به معبود و مقدسات آنها فحش بدهید، آنها هم به مقدسات شما فحش می‏دهند، اصلا فحش را كنار بگذارید.

در نهج البلاغه است در جنگ صفین امیرالمؤمنین دیدند كه اصحابشان‏ به معاویه و اصحاب معاویه و شاید به بالاترها فحش می‏دهند، فرمود: " « انی اكره لكم ان تكونوا سبابین »" ( نهج البلاغه خطبه 204) من خوش ندارم كه شما فحاش و سباب باشید، بلكه برعكس حرف خوب بزنید، سخنتان دعا باشد، بگویید خدایا! میان ما و این دشمنانمان اصلاح كن، آنها را به را خیر هدایت كن.

قرآن می‏فرماید: " « و لا تسبوا الذین یدعون من دون الله فیسبوا الله‏ عدوا بغیر علم »"، بعد می‏گوید " كذلك " ( مثل این كه این را به‏ عنوان یك روحیه كلی از این مردم تشخیص می‏دهد ) " « كذلك زینا لكل امة عملهم ثم الی ربهم مرجعهم فینبئهم بما كانوا یعملون » " ( انعام/108) " اینچنین برای هر امتی كارشان را در احساسشان زیبا قرار می‏دهیم " حال چرا این را به خدا نسبت داده یا نداده، داستان دیگری است، ولی اساس‏ مطلب این است كه هر امتی عمل خودش را زیبا احساس می‏كند، هر امتی اصلا احساس و دركشان درباره نوع كاری كه آن را پسندیده‏اند، با احساس و درك یك امت دیگر فرق می‏كند، كاری را كه اگر به یك امت دیگر عرضه بداری، آن را زشت‏ می‏داند، این امت آن را زیبا می‏داند، این خودش دلیل بر آن است كه‏ گاهی یك امت دارای نوعی احساس و درك می‏شود كه یك امت دیگر ندارد. آیه دیگر كه آن هم خیلی عجیب است، در سوره جاثیه است.

صریح آیه قرآن است كه در قیامت به انسان كتابی عرضه می‏شود كه در اصطلاح مذهبی شایع امروز ما " نامه اعمال " می‏گویند به طور كلی قرآن‏ دائما این مطلب را تكرار می‏كند، و صرف این را نمی‏گوید كه هر چه شما می‏كنید ما می‏دانیم، بلكه می‏گوید هر چه هر فرد بشر انجام می‏دهد، در كتابی ثبت می‏شود و هیچ كار كوچك یا بزرگی نیست مگر این كه در آن كتاب‏ ثبت می‏شود و وقتی انسان در قیامت محشور می‏گردد و آن كتاب را به او عرضه می‏دارند، حیرت می‏كند و می‏گوید: " « ما لهذا الكتاب لا یغادر صغیرش و لا كبیرش الا احصیها »" ( کهف/49). تا این مقدارش هیچ شك و تردیدی در آن نیست، حال آن كتاب چگونه كتابی‏ است، آیا واقعا كتابی است از جنس كاغذ و افرادی هستند با كاغذ و قلم‏ ، و بعد آن را به دست اشخاص می‏دهند، بنابراین افراد باسواد می‏توانند بخوانند و افراد بی‏سواد نمی‏توانند، و به چه زبانی می‏نویسند؟ یا اینكه‏ آن كتاب، بیرون از وجود خود انسان نیست و نوشتن اعمال انسان در كتاب‏ ، جز این نیست كه صورت هر عمل به نحوی در وجود خود انسان باقی‏ می‏ماند و وقتی كه وجود انسان از این حالت اجمال و بساطت خارج و گویی‏ باز می‏شود، تمام اعمال خودش را از اول تا آخر عمر در مقابل خودش و با خودش و توام با خودش مجسم می‏بیند در این دنیا وقتی نگاه می‏كند، خودش‏ را روی خط زمان در زمان حال می‏بیند و گذشته و آینده از او پنهان است، ولی در قیامت یكمرتبه اوست با تمام آنچه كه در همه زمانها انجام داده، خودش را با تمام زمانهای خودش و كارهایی كه در زمانها كرده توام می‏بیند.

عده‏ای این جور استنباط می‏كنند، می‏گویند: "« و نخرج له یوم القیامة ..." ( اشاره دارد به آیه 13 سوره اسراء) " بیرون می‏آوریم " نشان می‏دهد كه گویی چیزی در جایی مخفی است‏ ، آن را بیرون می‏آورند، و این جز آنكه از درون خود انسان بیرون كشیده‏ می‏شود، چیز دیگری نیست.

ولی آیا فقط هر فرد از آن جهت كه یك فرد است یك كتاب و نامه دارد ؟ و یا یك امت هم از آن جهت كه یك امت است نامه‏ای دارد؟

این آیه چنین می‏گوید: " « و تری كل امة جاثیة »" در روز قیامت در ابتدای كار، هر امتی را می‏بینی در حالی كه روی زانوی خودشان تكیه‏ كرده‏اند و این جور خلاصه به زانو در آمده‏اند و منتظرند كه سرنوشتشان به‏ دستشان داده شود، بعد می‏گوید: " « كل امة تدعی الی كتابها الیوم تجزون‏ ما كنتم تعملون »" ( جاثیه/28) هر امتی به كتاب و نامه خودش خوانده می‏شود و به آن امت گفته می‏شود كه به شما كیفر یا جزا داده می‏شود همانچه را كه‏ عمل كردید، یعنی جزای شما همان عمل شماست.

در این آیه هم باز ایشان تصریح می‏كنند كه: " و یستفاد من ظاهر الایة ان لكل امة كتابا خاصا بها " از این آیه ظاهر می‏شود كه هر امت یك‏ كتاب مخصوص به خود دارد " كما ان لكل انسان كتابا خاصا به " [ همان‏ طور كه هر انسانی كتابی مخصوص به خود دارد ].

این طبعا لازمه آن حرف هم هست، یعنی اگر بنا شد كه جامعه یك وحدت‏ واقعی و یك شخصیت واقعی جدا از شخصیت فرد داشته باشد و خودش یك‏ شخصیت باشد و جامعه صرف " مجموع " نباشد و غیر از روح فردی یك روح‏ اجتماعی نیز بر انسانها حكومت كند، طبعا باید آن هم یك كتابی داشته‏ باشد و نمی‏تواند نداشته باشد.

آیه دیگر در سوره یونس است كه می‏فرماید: " « و لكل امة رسول فاذا جاء رسولهم قضی بینهم بالقسط و هم لا یظلمون »" ( یونس/47) برای هر امتی یك‏ پیامبری هست ( نه اینكه در میان هر امتی شخص رسولی هست، نه، هر امتی‏ رسولی دارند كه یا آن رسول خودش در میان آن امت بوده یا پیامش به آنها ابلاغ شده، مثل ما كه رسولمان پیغمبر اكرم است با اینكه خودشان در میان‏ ما نیستند، پیامشان به ما ابلاغ شده ) " « فاذا جاء رسولهم قضی بینهم‏ بالقسط و هم لا یظلمون »" اینجا می‏گویند یك نوع حذف و اضماری هست، پیغمبرشان می‏آید آنها را هدایت می‏كند، بعد بعضی مردم قبول می‏كنند و بعضی تكذیب می‏كنند، و بالاخره به حق در میان آنها حكم خواهد شد.

بعد می‏گوید: " « و یقولون متی هذا الوعد ان كنتم صادقین » " چون پیغمبر اكرم به كفار قریش می‏فرمود: من پیامبری هستم در میان شما و اگر تكذیبم كنید، سنت الهی این است كه هلاك بشوید، نه یك فرد، بلكه‏ این جامعه‏ای كه نمی‏پذیرد، هلاك شود، اینها به مسخره می‏گفتند: " « متی‏ هذا الوعد ان كنتم صادقین » " حالا هلاك ما كی می‏خواهد عملی شود؟ " « قل لا املك لنفسی ضرا و لا نفعا الا ما شاء الله »" بگو آنچه می‏گویم به‏ دست من نیست، من نیستم كه می‏خواهم شما را هلاك كنم، اراده فرد من‏ نیست، من حتی مالك ضرر و نفع خودم جز این كه خدا بخواهد، نیستم، یعنی همه چیز به دست خداست بعد سنت خدا را بیان می‏كند: " « لكل امة اجل »" ولی بدانید كه مشیة الله چنین است كه برای هر قومی پایانی هست‏ ، اجلی و عمری هست " « اذا جاء اجلهم فلا یستاخرون ساعة و لا یستقدمون " (یونس/48 و 49)، آنگاه كه پایان كارشان برسد، نه یك لحظه جلو می‏افتد، نه یك لحظه‏ عقب.

در این تفسیر عین همین مطلب را اندكی مفصل می‏گوید كه من مختصرش را ذكر می‏كنم.

می‏فرماید: وقتی كه اینها گفتند: " تو كه می‏گویی ما هلاك می‏شویم، پس كی؟ وقتش را تعیین كن "، جواب این سؤال دو گونه داده شده است: اول آنكه این غیب است و غیب را جز خدا نمی‏داند و این امری است كه در دست خداست، و دوم آنكه در عین اینكه غیب است، یك امر ضروری الوقوع‏ و به اصطلاح امروز اجتناب ناپذیر است " و اما الثانی اعنی ذكر ضرورش الوقوع فقد بین ذلك بالاشارش الی حقیقة هی من النوامیس العامة الجاریة فی الكون " خواسته به یك ناموسی كه در هستی جریان دارد اشاره بفرماید كه " تنحل بها العقدش " اشكال به آنجا حل می‏شود " هی ان لكل امة اجلا لا یتخطاهم و لا یتخطونه فهو اتیهم لا محالة " ( المیزان،ج10/ص73) كه آیه فرمود: " « لكل امة اجل اذا جاء اجلهم فلا یستاخرون ساعة و لا یستقدمون »".

آیات دیگری هم البته در قرآن هست ولی گویا دیگر تردیدی در این قضیه‏ باقی نمی‏ماند كه اسلام برای جامعه واقعا شخصیتی قائل است و عرض كردم كه‏ مقررات اسلامی هم در این زمینه بر همین مبناست كه فرد را كاملا مستقل‏ نمی‏داند، اصلا امر به معروف و نهی از منكر برای این است كه محیط باید اصلاح بشود كه تا محیط - یعنی جامعه و روح اجتماعی - اصلاح نشود، فرد توفیق صد در صد پیدا نمی‏كند.

دوشنبه 26/9/1386 - 12:3
بیماری ها
 

مصرف بی رویه نوشابه در میان نوجوانان، شیوع پوکی استخوان را در این گروهی سنی افزایش می دهد.

نینا کریمی کارشناس تغذیه گفت: به دلیل اینکه این فراورده سرشار از فسفر مواد افزودنی و گاز منواکسید کربن است، ضمن آسیب رساندن به دستگاه گوارش، از جذب کلسیم که در رشد استخوان نقش دارد،نیز جلوگیری میکند. به این ترتیب شوع شکستگی دست و پا و کوتاه قدی در میان نوجوانان افزایش می یابد.

يکشنبه 25/9/1386 - 16:53
کامپیوتر و اینترنت

همان طور که اطلاع دارید ، شرکت نوکیا گوشی N73 را در دو نوع عرضه کرده است. یک نوع گوشی N73 معمولی و دیگری N73 موزیکال یا Music Edition. (البته نسخه نایاب Internet Edition نیز موجود میباشد). تفاوت این دو نوع گوشی هم نام ، ابتدا در قسمت سخت افزار همانند رم دو گیگابایتی در Music Edition در برابر رم 128 مگی معمولی و دیگری در نوع نرم افزاری ، به شکل تفاوت ساختار سیستم عامل های دو گوشی است. به این گونه که در Music Edition ، قسمت های مختلفی برای پخش آهنگ با افکتها و قابلیتهای گوناگون در نظر گرفته شده است که در N73 معمولی خبری از آن ها نیست. به نوعی سیستم عامل دو گوشی تفاوت تقریبأ زیادی با یک دیگر دارند ، البته از نوع ورژن! تفاوت قیمت دو گوشی هم در حدود 25 هزار تومان میباشد. در این ترفند قصد داریم تا با ابتکاری بسیار جالب نحوه تبدیل و آپدیت سیستم عامل N73 معمولی به N73 Music Edtion را به شکل قدم به قدم برای شما مطرح کنیم.

 


در صورتی که تصمیم دارید تا N73 معمولی خود را به Music Edition تبدیل کنید ، ابتدا به تفاوت های اساسی که Music Edtion با نسخه معمولی دارد توجه کنید:

1- صفحه اصلی با ساعت جدید
2- منوی جدید با آیکون موزیک
3- تم های پیش فرض جدید
4- موزیک پلیر جدید به همراه Album Art
5- تنظیمات صوتی موزیک پلیر (به همراه قابلیت فوق العاده Stereo widening)
6- رقص نور به شکل نوسان سنج در موزیک پلیر
7- رقص نور به شکل طیف بین در موزیک پلیر
8- نسخه سیستم عامل: 3.0638.0.0.30

کلیه مواردی که در بالا اشاره شد ، قابلیتهایی بود که در Music Edtion وجود دارد ولی در N73 معمولی خبری از آنها نیست.
اما در صورتی که قصد دارید N73 معمولی شما کلیه امکانات فوق را در بر داشته باشد کافی است در ادامه ترفند با ما همراه باشید.

و اکنون نحوه تبدیل سیستم عامل N73 معمولی به N73 Music Edtion:

آخرین نسخه آپدیت گوشی نوکیا N73 را از سایت نوکیا http://www.nokia.com/A4176089 با حجم 22 مگابایت دانلود کنید. برای دریافت آخرین نسخه آپدیت ، در داخل صفحه صبر کنید تا فلش لود شود. از داخل لیست Nokia N73 / N73IE / N73 Me را انتخاب کرده و دکمه Update via PC را بزنید. در مرحله بعد اطلاعات مربوطه مورد نیاز را مشاهده کرده و Next بزنید. در صفحه بعد نحوه گرفتن پشتیبان از اطلاعات را ملاحظه کرده و Next بزنید. در مرحله بعدی English را انتخاب کنید. اکنون فایل NokiaSoftwareUpdaterSetup_en.exe برای شما دانلود میشود.
پس از دریافت این فایل ، آن را نیز بر روی سیستم خود نصب کنید.

حال نحوه انجام عمل تبدیل:
ابتدا گوشی خود را توسط کابل USB به کامپیوتر وصل کنید و صبر کنید تا Windows to install the drivers اجرا گردد.
اکنون Nemesis Service Suite را که بر روی سیستم خود نصب کرده اید اجرا کنید. از طریق Start > All Programs > NSS > NSS.
از قسمت بالای برنامه ، سمت راست ، بر روی آیکون ذره بین یعنی Scan for new device کلیک کنید.
در صفحه بعد ، بر روی آیکون Phone info کلیک کنید. سپس دکمه Scan را بزنید. اگر گوشی درست اتصال داده شده باشد ، گوشی شما پیدا خواهد شد.
گوشی خود را انتخاب کرده و در فیلد Product Code ، کد 0539343 را وارد کنید و تیک Enable موجود در کنار این فیلد را بزنید.
سپس بر روی دکمه Write کلیک کنید.
حال برنامه Nemesis Service Suite ببندید و نرم افزار دوم یعنی Nokia Software Update را اجرا کنید.
اکنون آخرین نسخه نرم افزاری سیستم عامل بر روی گوشی شما نصب خواهد شد. در طی عملیات نصب به هیچ وجه کابل را از گوشی خارج نکنید!
پس از عملیات آپدیت کار تمام است.
گوشی را یکبار خاموش و روشن کنید تا با N73 معمولی خود ، N73 Music Edtion را تجربه کرده باشید!

و اما چند نکته پیرامون این موضوع:
این آموزش قدم به قدم برای اولین بار در میان سایت های پارسی توسط وب سایت پی.سی.کلیک نوشته و منتشر شده است.
دقت کنید که این عمل ممکن است به گارانتی گوشی شما آسیب وارد کند. پس حتمأ اطمینان داشته باشید که پس از انجام این عمل گوشی شما همچنان توسط گارانتی ساپورت میشود یا خیر.
با این عمل تنها تفاوت باقی مانده بین دو مدل گوشی در میزان رم است. شما میتوانید N73 معمولی خود را تا 1 گیگ ارتقا رم بدهید. پس با خرید یک رم یک گیگی دیگر مشکل حافظه هم نخواهید داشت.
دقت کنید که ابتدا توانایی این کار را داشته و سپس اقدام به این کار نمایید ، زیرا عملیات بسیار ظریفی است اما به هیچ وجه خطری متوجه گوشی شما نخواهد بود.
این عمل تست شده و 100% کار میکند.

يکشنبه 25/9/1386 - 16:52
دعا و زیارت

شرط اول اینست كه حقوق مردم، حق الناس را باید برگردانی. خدا عادل‏ است، از حقوق بندگانش نمی‏گذرد. یعنی چه؟ مال مردم را خورده‏ای؟ باید یا آن مال را برگردانی به صاحبش یا لااقل او را راضی بكنی. از مردم‏ غیبت كرده‏ای؟ باید استرضا بكنی، بروی خودت را بشكنی، بگوئی آقا من‏ از تو غیبت كرده‏ام، خواهش می‏كنم از من راضی باش.

جریانی من خودم دارم كه نمی‏دانم گفتنش درست است یا نه؟ طلبه بودم. در ایام طلبگی هم البته كمتر از جاهای دیگر، ولی خوب اتفاق می‏افتد كه‏ انسان می‏نشیند در یك مجلسی، عده‏ای از این آقا و آن آقا غیبت می‏كنند. یكوقت هم می‏بینی خود انسان گرفتار می‏شود. خدا رحمت كند مرحوم آیة الله‏ العظمی آقای حجت رضوان الله علیه را. من یكدفعه در شرایطی قرار گرفتم و با اشخاصی محشور بودم كه این مرد كه حق استادی بگردن من داشت و من‏ سالها خدمت ایشان درس خوانده بودم، و حتی در درس ایشان در یك مسابقه‏ عمومی از ایشان جائزه گرفته بودم، مورد غیبت واقع شد. یكوقت احساس‏ كردم كه این درست نیست من چرا در چنین شرایطی قرار گرفتم؟ ایشان در یك تابستانی به عبدالعظیم حسنی تشریف آورده بودند. یك روز بعد ازظهری بود رفتم درب خانه ایشان را زدم، گفتم بگوئید فلانی است. ایشان‏ در اندرون بودند، اجازه دادند. یادم هست كه رفتم داخل، كلاهی بر سرایشان بود و بر بالشتی تكیه كرده بودند (پیرمرد ومریض بود، دو سه‏ سال قبل از فوت ایشان بود). گفتم آقا آمده‏ام مطلبی را به شما عرض كنم. فرمود چیست؟ گفتم من از شما غیبت كرده‏ام‏ ولی البته كم، اما غیبت نسبتا زیادی شنیده‏ام، و من از این كار پشیمانم‏ كه چرا در جلسه‏ای كه از شما غیبت می‏كردند حاضر شدم و شنیدم و چرا احیانا به دهان خودم هم غیبت شما آمد و من چون تصمیم دارم كه دیگر هرگز از شما غیبت نكنم و هرگز هم غیبت شما را از كسی استماع نكنم، آمده‏ام بخود شما عرض بكنم كه مرا ببخشید از من بگذرید.

از مرد با بزرگواری ای كه‏ داشت بمن گفت: غیبت كردن از امثال ما دو جور است، یكوقت بشكلی است‏ كه اهانت به اسلام است و یكوقت به شخص ما مربوط میشود (من دانستم‏ مقصود ایشان چیست) نه، من چیزی نگفتم و جسارتی نكردم كه به اسلام توهین‏ بشود، هر چه بوده مربوط به شخص خودتان است. گفت من گذشتم. انسان اگر میخواهد توبه كند باید حقوق و دیون مردم را بپردازد. آن كسی‏ كه زكات به او تعلق گرفته و نداده، حق الناس به گردنش است و باید بپردازد، آن كسی كه خمس به گردنش است و نداده حق الناس به گردنش‏ است و باید بپردازد، آن كسی كه به رشوه خورده است باید به صاحبش بر گرداند. هر كسی از راه حرامی مال به دست آورده باید بر گرداند. اگر جنایتی بر كسی وارد كرده است، باید او را استرضا كند. همین طوری كه‏ نمیتوان گفت توبه! امام علی علیه السلام فرمود: شرط توبه اینست كه حقوق مردم را بپردازی. مثلا مال مردم راخورده‏ای و حالا هیچ چیز نداری كه بدهی و در یك‏ شرایطی هم هستی كه به او دسترسی نداری، مثلا او مرده است. در اینجا استغفار كن، برایش طلب مغفرت كن، خدا انشاء الله او را راضی می‏كند.

شرط دوم (قبول) توبه اینست كه حقوق الهی را ادا كنی. حق الهی یعنی‏ چه؟ مثلا روزه حق الله است، روزه مال خداست. روزه‏هایی را كه خورده‏ای‏ باید قضا بكنی. نمازهائی را كه ترك كرده‏ای باید قضایش را بجا بیاوری. مستطیع بوده‏ای و حج نرفته‏ای. حجت را باید انجام بدهی، اینها شوخی‏ نیست. در مساله حج وارد است كه اگر كسی مستطیع بشود و هیچ عذر شرعی‏ نداشته باشد یعنی استطاعت طبیعی داشته باشد و از نظر راه مانعی نباشد، استطاعت مالی داشته باشد و امكانات ثروتش به او اجازه بدهد، استطاعت‏ بدنی داشته باشد و مریض نباشد كه قدرت رفتن نداشتن باشد، و در عین حال‏ به حج نرود و نرود تا بمیرد، چنین كسی هنگام مردن، مسلمان از دنیا نخواهد رفت. فرشتگان الهی میایند و به او می‏گویند: «مت ان شئت‏ یهودیا و ان شئت نصرانیا»، تو كه این ركن اسلامی را به جا نیاورده‏ای، حالا مخیر هستی، می‏خواهی یهودی بمیر، می‏خواهی نصرانی بمیر، تو دیگر نمی‏توانی مسلمان بمیری. چطور میشود انسان مسلمان باشد و نماز نخواند؟! 

يکشنبه 25/9/1386 - 16:47
موبایل
 

بسیاری از شما دوستان برای من میل فرستادید ودرخواست کردید مثلا فلان ایدی ویا وبلاگ هک شده شما رو باز کنم به همین خاطر من یک روش برای پس گرفتن ای دی یا وبلاگ های هک شده توسط هکر ها رو ذکر میکنم اکثر دوستان هنگام پر کردن فرم ثبت ایمیل به مندرجات این فرم توجه نمیکنند شما اگر پاسخهای این فرم رو در جائی نگه داشته باشد به راحتی میتوانید توسط گزینه ای که یاهو برای کسانی که پسورد خود رو فراموش کرده اند تعبیه کرده است به راحتی میتوانید یک پسورد جدید از یاهو دریافت کرده و ایمیل خود را پس بگیرید و شرط این پسورد جدید پاسخ دادن به همان سوالاتی است که در هنگام ثبت ایمیل از شما پرسیده شده بود وشما به راحتی با پاسخ دادن به این سوالات یک پسورد جدید در یافت میکنید و دوباره از ایدی خود استفاده مینمائید در موردوبلاگ هم به همین صورت عمل کنید.

يکشنبه 25/9/1386 - 14:11
کامپیوتر و اینترنت

در صورتی که تنها سررشته ای از هک و امنیت را داشته باشید میدانید که بسیاری از هکرها برای نفوذ به سیستم قربانی از IP او استفاده میکنند. با استفاده از این ترفند میتوانید کاری کنید که IP شما برای همیشه دور از دسترس این افراد باشد و به نوعی به طور کامل IP خودتان رو از دسترس دیگران مخفی نگه دارید.

برای این کار:
1- ابتدا از منوی Start به Run رفته و در محیط Run عبارت MMC را تایپ نمایید.
2- در محیط جدید ، از منوی File به قسمت Add/Remove Snap-in بروید.
3- در پنجره باز شده بر روی دکمه Add کلیک کنید.
4- در پنجره جدید ، بر روی IP Security Policy Management کلیک کرده و دکمه Add را بزنید.
5- سپس Finish را زده و خارج شوید.
6- در پنجره قبلی بر روی Ok کلیک کنید.
7- حال در همان محیط اولیه هستید. در حال حاضر آیکون کناری عبارت IP Security Policy Management زرد رنگ است. اکنون میبایست یکبار بر روی آن کلیک کنید تا رنگ آن به سبز تغییر پیدا کند.
8- در پایان از منوی File به Exit رفته و با انتخاب Yes این عملیات را ذخیره کنید.

يکشنبه 25/9/1386 - 14:8
دعا و زیارت

در کافی حدیثی از امیر المومنین علیه السلام هست که راجع به شرایط دوستی‏ می‏فرماید: «من استحکمت لی فیه خصلة من خصال الخیر احتملته علیها و اغتفرت فقد ما سواها و لا اغتفر فقد عقل و لا دین؛ هر کس تنها یک خصلت خوب داشته باشد احترامش را حفظ می کنم و کاستی هایش را نادیده می گیرم جز کسی که از عقل و دین محروم باشد که او را تحمل نمی کنم».

اگر کسی یک خصلت‏ نیک در او باشد و سایر خصلتها را نداشته باشد برای من قابل تحمل است که‏ به خاطر همان خصلت نیکش با او دوستی کنم. اما دو چیز است که آنها رکن‏ دوستی است. اگر آن دو رکن باشد و هیچیک از خصلتهای دیگر نباشد برای من‏ کافی است. ولی دو خصلت است که اگر آنها را نداشته باشد قابل تحمل‏ نیست، قابل معاشرت نیست. آن دو خصلتی که نبودشان قابل تحمل نیست یکی‏ " عقل " است و دیگری "دین". «و لا اغتفر فقد عقل و لا دین» آن‏ چیزی که از نظر من در دوستی قابل بخشش نیست یکی فقدان عقل است و دیگری فقدان دین « لان مفارقة الدین مفارقة الامن» ( خیلی عجیب است ! ) چون اگر دوست من دین‏ نداشته باشد من از ناحیه او امنیت ندارم، یعنی یک روزی مرا سودا خواهد کرد. اگر دین داشته باشد می‏تواند برای من قابل اعتماد باشد که یک روزی‏ روی من و دوستی من معامله نخواهد کرد و مرا نخواهد فروخت. «لان مفارقة الدین مفارقة الامن» اگر دین نباشد من اصلا امنیت ندارم، وقتی امنیت‏ نداشته باشم دائما نگران هستم نکند او یک حقه‏ای به من بزند.

بعد فرمود: « فلا یتهنأ بحیاش مع مخافة» زندگی اگر توأم با بیم و ترس‏ باشد گوارا نیست. پس باید با کسی دوستی کنم که صد در صد از ناحیه او مطمئن باشم. «و فقد العقل فقد الحیاة و لا یقاس الا بالاموات» آدمی که عقل نداشته باشد مرده است، با مرده که نمی‏شود معاشرت کرد.

حدیث دیگری هست که در آن به همین آیه «الا خلاء یومئذ بعضهم لبعض‏ عدو الا متقین؛ در آن روز دوستان، بعضی دشمن بعضی دیگرند مگر پرهیزگاران» (زخرف/67) استشهاد شده است.

امام صادق علیه السلام فرمود: « احذر ان‏ تؤاخی من ارادک لطمع او خوف او اکل او شرب واطلب مؤاخاة الاتقیاء ولو فی ظلمات الارض» بترس از کسی که با تو برادری و دوستی می‏کند ولی به خاطر یک طمع یا خوف و ترسی که در بین هست. گاهی عامل خوف‏ سبب دوستیها می‏شود و افراد را به خاطر یک دشمن مشترک با یکدیگر جمع‏ می‏کند. «او اکل او شرب» از دوستی کسانی که به خاطر شکم با آدم دوست‏ می‏شوند بپرهیز، مثل آنهایی که به خاطر همپیالگی و اینجور چیزها با انسان‏ دوست می‏شوند « و اطلب مؤاخاة الاتقیاء» اما پاکان و پرهیزکاران را دنبالشان برو و آنها را پیدا کن «و لو فی ظلمات الارض» و لو بروی‏ از گوشه‏های تاریک زمین، از عزلتها و انزواها آنها را پیدا کنی. از آن‏ دسته بر حذر باش و اینها را حتما برو پیدا کن. نسبت به اینها نمی‏فرماید بی‏تفاوت باش، می‏فرماید حتما برو جستجو کن «و ان افنیت‏ عمرک فی طلبهم» هر چند عمرت را در جستجوی اینها فانی کنی، یعنی‏ ولو اینکه عمرت در جستجوی اتقیا صرف شود برو جستجو کن «فان الله‏ عزوجل لم یخلق علی وجه الارض افضل منهم بعد النبیین» خداوند بعد از پیغمبران در روی زمین فاضلتر ( و برتر ) از پرهیزکاران خلق نکرده است. «و ما انعم الله علی العبد بمثل ما انعم الله به من التوفیق لصحبتهم» خداوند هیچ نعمتی را به اندازه این نعمت به بنده‏ای نمی‏دهد، هیچ نعمتی‏ ارزش این را ندارد که انسان با اتقیا و پاکان دوست و معاشر باشد. بعد حضرت این آیه را فرمود: «الا خلاء یومئذ بعضهم لبعض عدو الا المتقین» خواست بفرماید که این گونه دوستیهاست که تا ابد باقی می‏ماند.

در احادیث نبوی و احادیث ائمه دستورها و تشویقهای زیادی در این زمینه‏ داریم. امیرالمؤمنین علیه‏السلام در حکمت 12 نهج البلاغه می‏فرماید: «اعجز الناس من عجز عن اکتساب الاخوان؛ یعنی ناتوان ترین‏ مردم آن کسی است که نتوانسته است برای خودش دوست پیدا کند»،«و اعجز منه من ضیع من ظفر به منهم؛ از او ناتوان تر آن آدمی است که دوست‏ به دست آورده و بعد، از دست داده است». وقتی دوستی به دست آوردی کوشش‏ کن که از دست ندهی.

دستورهای زیادی داریم راجع به اینکه با دوستان واقعی خودتان، دوستانی‏ که شایسته دوستی هستند چگونه رفتار کنید. همه برای این است که این دوستیها باقی بماند، از قبیل اینکه اگر از نظر مالی احتیاج‏ داشتند به آنها کمک کنید، ایثار کنید. در وقت نیاز، حاجت، گرفتاری، بیماری مراقب آنها باشید. یا وقتی کسی از دوستان آنها فوت می‏کند و آنها مصاب هستند کسی به کمک و تسلیت آنها برود. دستورهای زیادی که در این زمینه داریم همه برای این است که اسلام می‏خواهد دوستیهایی که بر مبنای الهی هست حتما باقی بماند. بریدن از مردم و بریدن از خوبان از نظر اسلام کار خوبی نیست.

در یک حدیث دیگر، حضرت صادق علیه‏السلام می‏فرماید: « مودة یوم‏ میلة» یعنی یک روز دوستی فقط یک تمایل است « و مودة شهر قرابة؛ یک ماه دوستی قوم و خویشی است»، «و مودة سنة رحم ماسة» و یک سال‏ دوستی رحمی است که با یکدیگر تماس دارد، خویشاوندی نزدیک است، قطع‏ آن در حکم قطع رحم است. در باب صله رحم چقدر ما شنیده‏ایم: « من قطعها قطعه الله؛ کسی که رحم را قطع کند خدا ببرد خودش را».

يکشنبه 25/9/1386 - 14:7
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته