• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 272
تعداد نظرات : 805
زمان آخرین مطلب : 5070روز قبل
ورزش و تحرک

با نام و یاد خدا

سلام دوستان خوبم

بالاخره كشورمون تو المپیك صاحب مدال شد.مراد محمدی تونست حریف اذربیجانی خودشو ببره

و صاحب مدال برنزه بشه.

تبریك میگ ایشالا این شروعی برای مدال های دیگه باشه

من كه خیلی خوشحال شدم بعد 11 روز ناكامی ...........

بازم تبریك میگم.

موفق و سربلند باشید

یا علی مدد

سه شنبه 29/5/1387 - 14:49
دعا و زیارت
شاید در شب‌های قدر سال گذشته كه دست همه به طاق كبود آسمان بلند بود، حتی به ذهنم راه نمی‌یافت كه توفیق تشرفی در سال جدید به عتبات داشته باشم و چند روزی به عدد اصحاب كسا، مهمان علی و فرزندانش باشم و دو روز را مهمان دو برادری باشم كه مهمانخانه آنها به قدری فراخ و گسترده است كه اگر همه انسانها را در همه زمانها بر سر سفره كرمشان بنشانند، باز مهمان می‌طلبد و تازه این حرم دنیایی دو برادر حسین و عباس است؛ حال كو تا قیامت كه چشم‌ها خیره فضل و جود و كرمشان خواهد بود و عفو و رحمتشان غبطه امت عیسی و موسی.

توفیقی دست داد تا به همراه هیأتی پنج نفره از سوی شركت زیارتی شمسا كه مسئولیت اعزام كاروانهای ایرانی به عراق را به عهده دارد برای بررسی وضعیت فرهنگی و ارایه راهكارهای لازم در سفری پنج روزه با چند تن از كارشناسان فرهنگی تشرف به عتبات نصیب این كمترین شود. ساعت 13 جمعه یازدهم مرداد بود كه از پایانه مرزی مهران پس از انجام تشریفات توسط عراقیها وارد خاك عراق شدیم. در پایانه كاروان‌های ایرانی از استانهای گوناگون منتظر ورود به عراق بودند. این در حالی است كه روزانه چهل كاروان از مرز مهران و پنج كاروان از مرز شلمچه كه به تازگی باز شده است و جمعا روزانه به تعداد دو هزار نفر به عراق وارد می‌شوند.

در مقابل، روزانه تعداد پانصد زایر عراقی نیز به قصد زیارت حضرت رضا(ع) و حضرت معصومه (س) وارد ایران می‌شوند. در مرز ما، هیچ برنامه ای برای توجیه فرهنگی و تبلیغی زوار عراقی و بعضا پاكستانی وجود ندارد؛ ظاهرا برای سازمان گردشگری توریست و مسافر خارجی، تنها آدم‌های مو بور و چشم آبی است! تا كی ما در نگرش‌هایمان مشكل رنگ داریم؟ این همه زایر خارجی حضرت رضا (ع) را دست‌كم همسنگ توریست‌های خارجی نمی‌دانیم و برای آنها تره‌ای خرد نمی‌كنیم. مشكل خود ماییم.

در پایانه مهران كه خواستیم از مرز خارج شویم، با انبوه كاروان‌های ایرانی ساعت‌ها مانده و معطل در پایانه مرزی مهران روبه‌رو شدیم كه از ساعت 7 صبح، منتظر اجازه عراقی‌ها برای ورود به خاك عراق برای آغاز سفر عشق خود بودند. سال قبل هم همین معطلی دیده می‌شد و فرقی نكرده بود. عراقی‌ها رسم نادرستی را پایه گذاشته‌اند و به ما ایرانی‌ها ـ كه همه جوره اهل انعطاف و نرمش آن هم به هر قیمت هستیم! ـ یكطرفه این قانون نادرست را تحمیل كرده‌اند كه اول هر چه عراقی در مرز است، باید وارد خاك ایران شوند و مثل برق و باد از سالن كنترل بگذرند و در مقابل، زایر ایرانی خسته و تشنه از رنج ساعت‌ها سفر كه معمولا حدود پانزده تا بیست ساعت است به در فلزی مرزی عراق خیره بماند تا كی آخرین نفر عراقی به خاك ما وارد می‌شود و عراقی‌ها به او اجازه دخول بدهند.
 



زائر جوانی به من می‌گفت ما تا كی باید تحقیر بشویم؟ كاروان ما هفت ساعت است در این تیغ آفتاب منتظر ورود به خاك عراق است و در مقابل توقف عراقی‌ها در مرز ما به دقیقه هم نمی‌كشد. عراقی‌ها از دری می‌آیند و از دری خارج می‌شوند؛ همین! راست می‌گفت، چرا كفه ما در این تعامل این‌گونه سبك و به ضرر زایران مشتاق حسینی ایرانی است نمی‌دانم.! شنیده‌ام مسئولان امر می‌گویند چاره ای نیست اگر ما هم بخواهیم مثل عراقی‌ها عمل كنیم، راه كربلا بسته می‌شود و این خواسته آمریكایی‌هاست كه این راه بسته بماند... توجیه درستی نیست. تجربه نشان داده است هرجا كوتاه آمده‌ایم از همان جا هم كه بوده‌ایم، عقبتر رفته‌ایم و در درازمدت طرف مقابل ما این تسامح را به حساب حق و حقوق خود گذاشته است.

خیلی راحت می‌شود از عراقی‌ها خواست مثل ما دو سالن در مرز پیش‌بینی كنند؛ از یك سالن زایر عراقی بفرستند و از سالن دیگر به زایران ما اجازه ورود بدهند. كار مشكلی است؟!

در خاك عراق، مهر ورود به روادید ما می‌خورد. وارد محوطه‌ای می‌شویم خودروهای شخصی عراقی ایستاده‌اند تا زایران را به نجف و كربلا و... برسانند. چند صدمتر كه حركت می‌كنیم در سمت راست ما در محوطه خاكی، شش نفربر مسلح ارتش عراق در چند صد قدمی مرز ما ایستاده‌اند. صحنه عجیبی است؛ نفربر برای چی به مرزها آورده‌اند! خدا می‌داند. راهنمای ما می‌گوید: بعثی‌های مانده‌ در ارتش عراق این گونه كارها را می‌كنند كه باب طبع و میل آمریكاست و ادامه می‌دهد: آنقدر كه بخشی از پلیس و ارتش عراق در مرزها تابع نیروهای آمریكایی‌اند از دولت و كابینه عراق فرمان نمی‌برند. به راه می‌افتیم و از بدره كه نخستین شهر و یا بخش مرزی عراق است، عبور می‌كنیم. حاج عباس كه برای استقبال هیأت فرهنگی شركت شمسا از نجف به استقبال ما تا مرز آمده است، تابلویی را در سمت چپ جاده نزدیك به مقر نیروهای گرجستانی به ما نشان می‌دهد كه كفتاری از داخل نقشه ایران به سمت خاك عراق حمله‌ور است و بر آن نوشته شده است: مواظب ورود ارهابیون باشید. چقدر بی‌شرم هستند كسانی كه ایران را متهم به صدور تروریست به عراق می‌كنند، آن هم تروریست‌های سنی وهابی سلفی كه ضد ایران و ضد تشیع هستند.

پیشنهاد كردم عكس یا فیلمی از آن تهیه شود. دوستان احتیاط می‌كنند كه وجود دوربین‌های قوی كه در اطراف مقر گرجی‌ها هست برای ما دردسرساز می‌شود. حالا چطور این دوربین‌ها داخل ماشینها را هم می‌بینند خدا می‌داند! در برگشت با اصرار من، آقای حبیب پور كه از همراهان جوان ما در این هیأت پنج نفره است، در كمال احتیاط با دوربین فیلمبرداری كوچك خود، چند ثانیه ای از تابلو تصویری برمی‌دارد و آب از آب تكان نمی‌خورد.

پست‌های بازرسی
از تلخی‌های سفر به عراق، وجود پست‌های نگهبانی متعددی است كه به سیطره معروف است. گاه فاصله بین دو سیطره صد متر است، ولی هر یك وظیفه خود می‌داند ماشین‌ها را متوقف كند و از مسافران سؤال جواب كند پاسپورت‌ها را ببیند و احیانا آنها را برای بازرسی بدنی از ماشین پیاده كند. خنده‌آورتر این كه در موقع بازگشت كه انسان قصد خروج از عراق را دارد، برخی سیطره‌ها تا نیم ساعت ما را در ابتدای شهر حله و دیوانیه نگه داشتند تا از مقامات مافوق خود كسب نظر كنند كه آیا به ما اجازه خروج و حركت به سمت مرز ایران را بدهند یا خیر. جالب اینجا بود كه به همراه ما، دو نفر مسلح از شركت عراقی احسان با كارت شناسایی معتبر صادره از سوی وزارت كشور عراق حضور داشتند كه پلیس هیچ اعتنایی به آنها نمی‌كرد! این حال و وضع سایر ماست آنوقت در كل اروپا وقتی از كشوری به كشوری می‌روی، پلیس مرزی هر كشور با خنده به سمت شما دست تكان می‌دهد كه یعنی خوش آمدی ما كجاییم و غرب كجا! پلیس عراق حداقل فكر نمی‌كند زایر ایران توریست است و سیل ارز و دلار را روزانه به كشورش سرازیر می‌كند. انگار بر ما منتی دارند كه ما را به عراق راه می‌دهند!

دو سال پیش كه به عراق رفته بودم و راه كربلا بسته بود و زایران ایرانی اجازه ورود نداشتند، برخی از كسبه كربلا می‌گفتند نان ما حسابی آجر شده است. یكی از آنها می‌گفت: من در این مغازه چند ده متری، شش شاگرد داشتم و باز نمی‌رسیدم به ایرانی‌ها جنس بفروشم، ولی الان خودم هم بیكار نشسته ام و دارم با تو حرف می‌زنم. می‌گفت اگر راه كربلا باز نشود، ما نمی‌دانیم چه خاكی باید بر سرمان بریزیم!
جدا خیلی عجیب است؛ هم به عراقی‌ها پول بدهیم هم برای آنها اشتغال ایجاد كنیم هم خدمات رفاهی گوناگونی به مردم آن ارایه می‌كنیم، ولی در عوض این گونه با ما برخورد می‌شود. خیلی عجیب است كه این عده از عراقی‌ها این مسائل بدیهی را نمی‌فهمند؟ شك ندارم در میان عراقی‌ها كسانی هستند كه نمی‌خواهند روابط این دو ملت كه با همدیگر روابط كهن و تاریخی دارند، خوب بماند؛ می‌ماند نقش و سهم دولت عراق در این میانه.
 



ورود به نجف ـ مسجد كوفه
دو روز در نجف مهمان شاه مردان علی (ع) هستیم. از مساجد كوفه و سهله بازدید می‌كنیم. حرم حضرت مسلم بن عقیل كه در قسمت شرقی مسجد كوفه است، در دست تعمیر است. شاید كمتر كسی بداند مسلم داماد امیرالمومنین و شوهر یكی از دخترهای اوست. در مسجد كوفه كه «باب الفیل» نام دارد، هنوز در دست تعمیر است. دیدن محرابی كه حضرت امیر در آن به شهادت رسیده است، آدم را از خود بی خود می‌كند. به یكی از همراهان گفتم: چه مباهاتی خدا از شنیدن مناجات بهترین بنده‌اش علی كه آیت بزرگ او در عالم هستی است و در این محراب به دعا و نماز برمی‌خاسته، می‌كرده است.



با این كه سطح و دیوارها و ایوان‌های مسجد كوفه با سنگ‌های زیبا و گرانیتی خیلی جذابی تزیین شده است، اما به نظر من، هیبت و معنویت وضعیت گذشته را ندارد. ایوان‌های تازه ساخته اطراف آن بدجوری فضای وسیع مسجد كوفه كه بعد از مسجد الاقصی و مسجد النبی و مسجد سهله، بزرگترین و مهمترین مساجد صدر اسلام است را خفه كرده است. به شهر كوفه در قدیم كوفان هم می‌گفته‌اند. كوفه در لغت عرب به معنای محل تجمع است. منابع تاریخی صدر اسلام از وجود فراوان ایرانی‌ها در این شهر خبر می‌دهند. بانی شهركوفه، سعدبن وقاص است؛ همو كه فرزند وی در كربلا به طمع كسب فرمانداری ری فاجعه كربلا را آفرید و عزیزترین موجود روی زمین نزد خدا و خلق را مظلومانه و تشنه با اصحابش به شهادت رساند كه لعنت خدا تا ابد بر او باد.

در مسجد كوفه با تولیت آن جلسه خوبی داشتیم، پیشنهاد كردیم بلندگویی داخل مسجد نصب شود و همه زوار نسبت به مسجد كوفه و اعمال آن كه دو ساعت به درازا می‌كشد، یكجا توجیه شوند و بعد به اعمال خود بپردازند. خیلی از این پیشنهاد استقبال كرد. الان رسم بر این است كه هر كاروان در گوشه‌ای از مسجد كوفه می‌نشیند و به سخنرانی روحانی كاروان گوش می‌دهد. طبیعتا صداها در هم می‌پیچد و... كه وضع خوبی نیست.

مسجد سهله
در مسجد سهله هم با تولیت آن جلسه مفیدی داشتیم. قدری از اهمیت مسجد سهله گفت؛ مسجد سهله همان است كه در روایت امام صادق (ع) درباره آن آمده است كه گویا مهدی را می‌بینم كه دست زن و فرزندانش را می‌گیرد و در آن مستقر می‌شود و بخشی از آن را خانه خود قرار می‌دهد.

نكته عجیبی كه تا كنون نشنیده بودم، این بود كه سید بحرالعلوم در این مسجد، بارها به خدمت حضرت صاحب الزمان (عج) مشرف می‌شده است. او به یكی از شاگردان خاص خود كه از وی درباره نحوه تشرفش به حضور حضرت سؤال كرده بود، به شرط اینكه این مطلب را تا زمان مرگش برای كسی بازگو نكند، چنین پاسخ داده است: گاه به گونه‌ای خدمت حضرت می‌رسیدم كه من در صحن و محوطه مسجد می‌نشستم و حضرت نیمه نشسته سر مباركش را بر سینه من به عنوان متكا می‌گذاشت و به آسمان خیره می‌شد و با من سخن می‌گفت. چه سعادتی داشته این سیدی كه قبر او در چند متری قبر حضرت امیر در حجره كوچكی كه مشجر است در كنار پایه مناره‌های ایوان طلای حضرت قرار گرفته است. از شنیدن این خاطره تكان خوردم.



نزد مردم عراق و غیر عراق معروف است كه حضرت، هفته‌ای دو شب در شب‌های شنبه و چهارشنبه به این مسجد تشریف می‌آورند و با عاشقانی كه چهل شب چهارشنبه نذر می‌كنند برای تشرف به محضرشان به مسجد سهله بروند دیدار می‌كنند، معمولا این تشرف از هفته‌های 35 به بعد صورت گرفته است. در شرح احوال آیت‌الله نجفی مرعشی خواندم كه در یكی از تشرف‌های وی به مسجد سهله كه شبانه از نجف پیاده به كوفه می‌رفته است با حضرت بدون این‌كه وی را بشناسد، ملاقاتی داشته و پس از رفتن حضرت از برخی اشاره‌ها در این تشرف متوجه شده كه به محضر مولای عالم وجود مشرف شده است.

مسیر نجف به كوفه ده كیلومتر است. ساعت‌ها پیاده روی در دل شب و با وجود آن همه خطر و ناامنی سارقان و راهزنان و دشمنان شیعیان در آن زمان فقط كار عشق و عشاق بوده است و بس.

گل آذین كردن حرم حضرت امیر (ع)
در نجف جوانی را دیدم كه در تهران در كار گل بود و دهها دسته گل سبد زیبا را از ایران برای تزیین قبور حضرت علی و امام حسین و حضرت عباس به عراق آورده بود. خدام حرم را برای او و همكارانش در آخر شب تخلیه كردند تا ضریح مولای متقیان را به گل آراسته كند یا به تعبیر بهتر، به گلها توفیق همجواری با ضریح علی را نصیب كند. صدا و سیما هم آمده بود و از این مراسم فیلمبرداری می‌كرد. ما هم ساعتی در حرم خلوت حضرت توفیق تشرف داشتیم و نیمه شب حرم را ترك كردیم تا دوستان به كارشان برسند. صبح روز بعد كه برای نماز صبح به حرم مشرف شدم، شاهد تزیین بسیار زیبای ضریح حضرت علی (ع) به گل‌های ایران عزیزمان بودم.

در مسجد كوفه پس از اینكه توفیق اقامه نماز جماعت ظهر و عصر را كه نمازگزار هر چند مسافر باشد اختیار دارد نمازش را در آن مانند خانه و شهر و وطنش كامل بخواند كامل خواندیم. امام جماعت كه از خاندان حكیم و نماینده حضرت آیت الله سیستانی بود، بی آنكه از وی تقاضایی بكنیم، به آقای صبا كه از مسئولان شركت شمساست و آدم بذله‌گو شاعر مسلك و خوش مشربی است و از قبل او را می‌شناسد، گفت: نزد من از دویست سال پیش تربت خاص امام حسین هست كه اگر بدانم كجا و تا كی در نجف هستید، مقداری از آن را به تعداد شما می‌دهم. توفیق از این بیشتر می‌شود؟ شب كه تربت‌ها تقسیم شد بوی دل انگیز آن آدم را از هوش می‌برد. چه كرده است خدا با این خاك كه تنها خاكی است كه شفا را در آن نهاده است. كاش كسی تاریخ شفایافتگان به تربت حسینی را یكجا جمع‌آوری و چاپ می‌كرد تا بر ‌ایمان من و ما بیفزاید. البته شواهد پراكنده‌ای در بعضی كتب منتشره هست كه اگر در خانه كس است، همین‌ها بس است. سالها پیش از فرزند مرحوم حاج شیخ عباس قمی كه در تهران است شنیدم كه گفته بود وقتی ساعت پدرم خراب می‌شد. دل و روده آن را باز و روی دستمالی پهن می‌كرد و قدری تربت امام حسین خالص بر آن می‌پاشید و دوباره آن را به هم می‌بست و در كمال حیرت ما، ساعت از كار افتاده دوباره تیك تیك شروع به كار می‌كرد.

پس از دو روز اقامت در نجف شهر علی را به قصد كاظمین ترك می‌كنیم. مگر می‌شود از نجف و علی دل كند؟ در روایتی می‌خواندم هر كس از حرم علی خارج بشود، نگاهش به چهل نفر كه بیفتد می‌تواند آنها را شفاعت و وارد بهشت نماید.


چقدر خطا و نابجاست كربلا و نجف را شهرهایی بدانیم مثل همه شهرها. مرحوم حاج شیخ جعفر شوشتری از علمای دوره قاجار كه شرف الذاكرین امام حسین است، در جایی گفته است تمام زمین كربلا به همین صورتی كه هست در روز قیامت جزو بهشت خواهد بود. راست می‌گفت یكی از خدام حرم امام حسین در این سفر به نام ابوقاسم كه از ساعت 7 شب تا 7 صبح هر روز در قتلگاه امام حسین كشیك دارد كه: من اینجا كار نمی‌كنم من هر روز در بهشت هستم و این توفیق برای هر كسی میسر نیست.

در این سفرها هر بار كه برای نماز صبح به حرم حضرت امیر مشرف شده ام، شعر خواجه رند شیراز را خوانده ام كه: صبح است ساقیا قدحی پر شراب كن دور جهان درنگ ندارد شتاب كن.

از نجف كه برگشتم و خدمت بزرگی رسیدم در عبارتی كوتاه و پر مغز كه من را تكان داد، فرمود: چه جرأتی داشته‌ای كه توانسته ای وارد بر حضرت بشوی. سخن او من را به یاد سخن دیگری از بزرگ دیگری درباره زیارت امام حسین ‌انداخت. آن بزرگ در پاسخ كسی كه به او گفته بود: كاش ما هم صدای ناله ملایك الهی را ـ كه در روایت است عبادت شان تا روز قیامت گریه بر امام حسین است ـ بر امام حسین می‌شنیدیم، فرموده بود بروید خدا را شكر كنید كه صدای ناله آنها را نمی‌شنوید، والا درجا قالب تهی می‌كردید.

سفر به كاظمین
نجف را به مقصد زیارت مرقد دو امام بزرگ شیعه امام موسی كاظم و امام جواد ترك می‌كنیم. حدود سه ساعت راه است. در آغاز ورود به بغداد با راهبندان بزرگی كه آمریكایی‌ها به وجود آورده‌اند، مواجه می‌شویم كه راننده ترجیح می‌دهد بغداد را دور بزند و از وسط شهر به كاظمین وارد شود. خیابان‌های منتهی به حرم كم عرض و شلوغ هستند.
 
حرم با دو سال پیش كه من دیدم تفاوت اساسی پیدا كرده است. تعمیر گنبد‌ها و ایوانها و كف صحن‌ها كاملا تمام شده و خیلی تمیز شده است. پس از نماز جماعت ظهر و عصر وزیارت كه با تولیت حرم دیدار كردیم به نكته جالبی اشاره كرد و گفت: تاكنون بغداد به عاصمة الرشید ـ پایتخت ‌هارون الرشید ـ معروف بوده است ولی الان پایتخت موسوی و كاظمی است و اضافه كرد: اگر كسی به نجف و كربلا بیاید و از كاظمین دیدار نكند به این دو امام بزرگوار ظلم كرده است. در پایان جلسه به اعضای هیأت قرآنی هدیه كرد كه در صفحه اول در كاری ابتكاری درون یك دایره دو گنبد چاپ و زیر آن نوشته شده بود: هدیه الكاظمین الفیظ؛ كه ایهامی ظریف داشت به شهر كاظمین. از راهنما می‌پرسم، صدام را در كجای این راه به دار مكافات زدند؟ گوشه‌ای از مسیر دجله در حوالی كاظمین را نشان می‌دهد.


به هنگام بازگشت كه عزم كربلا كرده‌ایم در كنار دجله نهار را در یك غذاخوری صرف می‌كنیم. میزبان ما كه مسئول امنیت شركت احسان است؛ سفارش كباب ماهی كپور داده است؛ می‌گویند شب‌های این رستورانها در ساحل دجله دیدنی است. شكوه شبهای بغداد، ظاهرا هنوز در این غذاخوریها كه شب ازدحام جمعیت در آن دیده می‌شود، هنوز پا برجاست. پس از نهار دقایقی در كنار دجله قدم می‌زنیم و چند عكس می‌گیریم. بعد از لحظاتی پلیس دجله سر می‌رسد و می‌خواهد عكس‌ها و فیلم‌های گرفته شده را ببیند. علت آن است كه درست پشت سر ما در آن سوی دجله سفارت آمریكا دیده می‌شود. پس از وارسی و بازبینی عكس‌ها، راهشان را می‌گیرند و می‌روند.
پلیس دجله از زمان صدام تشكیل شد، ولی الان كارش زیادتر از گذشته شده است. از راهنمایمان می‌پرسم علت تشكیل این پلیس چیست، می‌گوید: نجات كسانی كه به دلیل تسلط نداشتن در شنا در دجله غرق می‌شوند. تا به او می‌گویم ظاهرا قضیه عمیقتر از این است و توضیح می‌دهم كه شنیده‌ام كار این پلیس كشف جسدهایی است كه در تسویه حساب‌های شخصی كشته و سر بریده می‌شوند و در دجله ‌انداخته می‌شوند. سری تكان می‌دهد و تأیید می‌كند. معلوم است تعجب كرده كه من از كجا این مطلب را دریافته‌ام.
 
سه شنبه 29/5/1387 - 13:34
ورزش و تحرک
در تازه‌ترین رده‌بندی فدراسیون جهانی تاریخ و آمار نام "محسن خلیلی" و "هادی اصغری" به عنوان چهل گلزن برتر جهان دیده می‌شود.

به گزارش ایسنا، فدراسیون جهانی تاریخ و آمار امروز (سه‌شنبه) اسامی چهل گلزن برتر جهان را اعلام كرد كه نام هادی اصغری و محسن خلیلی با 18 گل زده در بین برترین‌های دنیا دیده می‌شود.

در این فهرست "یان هونته‌لار" از هلند و تیم آژاكس آمستردام با 33 گل در صدر قرار دارد.


اسامی 10 گلزن برتر باشگاهی جهان:

1- كلاس یان هونته‌لار 33 گل، آژاكس

2- كریستیانو رونالدو 31 گل، منچستریونایتد

3- دانیل امانوئل 30 گل، سانتوز برزیل

4- مالدونادو 28 گل، آتلانته مكزیك

5- آلفردو مورنو 28 گل، سن لوئیس آرژانتین

6- چرمن دنیس 27 گل، ایندیپندنته آرژانتین

7- دنیل گوئیسا 27 گل، مایوركا اسپانیا

8- اسكات مك‌دونالد 25 گل، گلاسكو اسكاتلند

9- لیساندو لوپز 24 گل، پورتو

10- لوئیز فابیانو 24 گل، پورتو
سه شنبه 29/5/1387 - 13:33
دانستنی های علمی
امسال شصتمین سالگرد تولید نخستین اتومبیل فرانسوی سیتروئن  Citroen 2CV    http://2cvdirectory.com (یا همان ژیان که در سال 1347 توسط شرکت سایپا در ایران مونتاژ شد) است.  خودروی ژیان در  فرانسه  با نام "دوژوو"  (  "Deux Chevaux".   )  معروف است. دو ژوو در زبان فرانسوی به معنای "دو اسب" است كه بیانگر قدرت دو اسبی این خودرو در مقیاس فرانسوی است.
محبوبیت فراوان این خودرو بیشتر به خاطر قیمت ارزان و مصرف بسیار كم بنزین آن است.
شاید هنگامی كه این خودرو برای اولین بار در نمایشگاه خودروی پاریس در هفتم اكتبر سال 1948 رو نمایی شد هیچ كس فكر نمی كرد تا بیست سال این خودرو از محبوب ترین و پر فروش ترین خودروهای فرانسه باشد.
كارشناسان در آن زمان ورود و موفقیت این خودروی دو سیلندر در بازار را بسیار خنده دار می دانستند اما پس از موفقیت چشمگیری كه این خودرو در عرصه بازار اتومبیل به دست آورد همگان را شگفت زده كرد. 

شركت سیتروئن طی سالیان متمادی یا ایجاد تغییراتی مدل های جدید ژیان را به بازارها معرفی كرد تا بالاخره آخرین مدل آن در سال 1990 به جهان خودرو معرفی شد. (منبع).....

 از روز 7th October 1948  که برای نخستین بار در 35 امین نمایشگاه اتول پاریس به نمایش گذاشته شد ( ویدیوی نخستین نمایش و پرده برداری از ژیان در فرانسه را کلیک و ببینید     )  و امریکاییها به طعنه به آن “tin can”  (قوطی حلبی  - یا بقول ما ایرونیها: - لگن- ) ، آلمانی ها به آن   اردك كوچك  ، و انگلیسی ها به آن حلزون نام نهادند، تا سال 1990 میلادی در حدود 5 میلیون دستگاه ژیان را فروختند و یک صف طولانی 5 ساله برای خرید  دستگاه نو آن در بین خانواده ها و مردم کم درآمد و اکثرا کشاورز یا جوان فرانسوی وجود داشت و بهمین دلیل بود که ژیان های دست دوم را گرانتر و حتی دو برابر قیمت نوی ان می خریدند تا ۵ سال در نوبت نمانند. نمونه های اولیه (  Prototype    )  ژیان را فرانسوی ها از ترس اینکه آلمان ها و هیتلر از آتها بعنوان نمونه های ماشیتهای نظامی استفاده نکنند در چند مزرعه قایم کرده بودند که بعداز جنگ چندتاشون از زیر خاک بیرون آورده شدند.  کلیک کنید و ببینید...

عکسی از روز پرده برداری از ژیان ( سیتروئن) در پاریس - زمان جنگ جهانی دوم

 ژیان فرانسوی و فولکس  قورباغه ای ( بیتل BEETLE )  آلمانی : دو قارقارک کوچولوی ارزان قیمت زمان جنگ جهانی دوم بودند که تقریبا هیچ نیازی به تعمیر نداشتند و همین باعث کسادی بازار کارخانه های اتومبیل سازی شده بود و ازین بابت ناراحت بودند و بهمین دلیل بود که تولیدش را متوقف کردند. . اما برای مردم اکثرا روستایی  و فقیر فرانسه زمان جنگ دوم جهانی بسیار هم مناسب بود و میتوانستند هم باهاش سبد های تخم مرغ و گوسفند ها نیمکت از ان استفاده کنند. را کیلومترها در جاده های خاکی و پر دست انداز به بازار ببرند و هم باهاش به گشت و گذار و پیک نیک بروند و هم اینکه صندلی عقبش را دراورده و در پارکها و پیک نیک ها بعنوان

 ژیان که نام فرانسوی اش 2 CV است امروزه بعنوان یک کالای آنتیک و بسیار گرانقیمت و در عین حال نوستالژیک و خاطره انگیز و اسطوره و افسانه  ( myth و legend ) بشمار می رود. از آنجا که هیچ نیازی به تبلیغات نداشت روز اول از روزنامه نگاران برای مراسم پرده برداری از آن دعوتی نشد بهمین دلیل بود که ژورنالیست ها که بهشون بر خورده بود سعی در مسخره کردنش کردند و مثلا امریکاییها که زیاد هم با فرانسوی ها  آبشون توی یک جوی نمی ره - بخاطر  ضعفی که فرانسوی ها در مقابل هیتلر نشان دادند- متلک پراکنی کرده و به ژیان لقب  قوطی باریک ( و یا چتری که 4 چرخ داره  "Umbrella on wheels"  ) داده و به طعنه می گفتند :   Does it come with a can opener? ( در بطری بازکن هم باهاش میاد؟)...

 

 ژیان نه تنها اولین اتومبیل سازگار با محیط زیست بود ( از لحاظ مصرف خیلی کم بنزین ) بلکه صنعت اتومبیل سازی آن زمان را هم متحول کرد و لقب اتومبیل مردمی (  THE people’s car  ) را از آن خود کرد. حتی در سال 1958 مدل جدیدی بنام صحرا ( “Sahara” 4x4 2CV  ) با دو انجین - یکی برای چرخ های عقب و یکی برای جلو - ساخته شد. ژیان ها اولش فقط در یک رنگ خاکستری تولید می شدند ولی بعدها رنگهای شاد و متنوع - زرد و قرمز و غیره - هم اضافه شدند. داشیرد بسیار ساده، صندلی های بدون پشتی ، و انجینی که با آب سرد میشد...  ( ۱۱ تصویر را ببینید ) ...

عکسی از یک مدل سال  1963 یک ژیان فرانسوی دو انچینی  Citroen 2CV Sahara 4x4

 تاریخچه و معرفی شركت سایپا ( مونتاژگر ژیان در ایران)   : در سال 1337 به دنبال افزایش روز افزون تقاضای خرید خودرو اندیشه ساخت البته به صورت مونتاژ در کشور شکل گرفت. اقدامات عملی در این زمینه با صدور مصوبه ای در سال 1342 از سوی وزارت اقتصاد در خصوص چگونگی شرایط پروانه ساخت خودرو صورت پذیرفت .
از تقاضاهای پذیرفته شده در ان زمان می توان به شرکت های ایران ناسیونال (ایران خودرو) شرکت سهامی سیتروئن (سایپا)  و جنرال موتورز ایران (پارس خودرو) نام برد.
شرکت سهامی ایرانی سیتروئن در سال 1344 در زمینی به مساحت 240 هزار متر و زیر بنای 20 هزار متر و با سرمایه اولیه 160 میلیون ریال توسط(( آلفرد آیسه)) تاسیس شد... با صدور پروانه تاسیس و تعیین اعضای هیئت مدیره در اواخر سال 1345 به صورت رسمی فعالیت شرکت آغاز شد ... تهیه زمین احداث نخستین سالن تولید(سالن بدنه و رنگ فعلی) تهیه و تدارک لوازم مورد نیاز و ثبت علامت به همراه کلمه saipc که ماخذ ان فرانسوی بود و همچنین تقاضای ثبت کلمه ژیان از جمله اقداماتی بود که تا سال 1347 یعنی زمان بهره برداری از شرکت صورت گرفت.
اولین محصول تولیدی شرکت آکا نام داشت که طی چهار سال (از 1347 تا 1350) تعداد 1035 دستگاه تولید گردید ... سپس اتومبیل ژیان ازین شرکت به بازار عرضه و در سال 1355 طی قرداد با شرکت فرانسوی رنو رنو 5 هم به تولیدات شرکت افزوده شد....

 عکسی از ژیان فرانسوی مدل سال Citroen 2CV - 1948

اینروزها کارخانه فولکس واگن آلمان اتومبیل بیتل ( قورباغه ای) را، کارخانه فیات مدل 500 را، پورش مدل 911 را، کارخانه فورد مدل تی بن T-bon  را، و  حالا هم فرانسوی ها ژیان ( سیتروون) را که همگی برای میلیونها نفر خاطره انگیزند دوباره به بازار برگردانده اند با شکل و شمایل مدرن تر.. ..  ..

ترجمه/ تدوین از اکبر شیخ زاده - تورنتو  

عکسی از یک ژیان بدون بدنه

   اینم جدیدترین مدل  سیتروئن ( ژیان قدیمی)  citroen_2cv_2009  سال 2009

 

دوشنبه 28/5/1387 - 23:14
خواستگاری و نامزدی

بسیاری از مردم كتاب "شاهزاده كوچولو " اثر اگزوپری " را می شناسند. اما شاید همه ندانند

كه او خلبان جنگی بود و با نازیها جنگید وكشته شد . قبل از شروع جنگ جهانی دوم اگزوپری

در اسپانیا با دیكتاتوری فرانكو می جنگید . او تجربه های حیرت آور خود را در مجموعه ا ی به

نام لبخند گرد آوری كرده است . در یكی از خاطراتش می نویسد كه او را اسیر كردند و به زندان

انداختند او كه از روی رفتارهای خشونت آمیز نگهبانها حدس زده بود كه روز بعد اعدامش

خواهند كرد مینویسد :" مطمئن بودم كه مرا اعدام خواهند كرد به همین دلیل بشدت نگران بودم

. جیبهایم را گشتم تا شاید سیگاری پیدا كنم كه از زیر دست آنها كه حسابی لباسهایم را گشته

بودند در رفته باشد یكی پیدا كردم وبا دست های لرزان آن را به لبهایم گذاشتم ولی كبریت نداشتم

. از میان نرده ها به زندانبانم نگاه كردم . او حتی نگاهی هم به من نینداخت درست مانند یك

مجسمه آنجا ایستاده بود . فریاد زدم "هی رفیق كبریت داری؟ " به من نگاه كرد شانه هایش را

بالا انداخت وبه طرفم آمد . نزدیك تر كه آمد و كبریتش را روشن كرد بی اختیار نگاهش به نگاه

من دوخته شد .لبخند زدم ونمی دانم چرا؟ شاید از شدت اضطراب، شاید به خاطر این كه خیلی به

او نزدیك بودم و نمی توانستم لبخند نزنم . در هر حال لبخند زدم وانگار نوری فاصله بین دلهای

ما را پر كرد میدانستم كه او به هیچ وجه چنین چیزی را نمیخواهد ....ولی گرمای لبخند من از

میله ها گذشت وبه او رسید و روی لبهای او هم لبخند شكفت . سیگارم را روشن كرد ولی نرفت

و همانجا ایستاد مستقیم در چشمهایم نگاه كرد و لبخند زد من حالا با علم به اینكه او نه یك

نگهبان زندان كه یك انسان است به او لبخند زدم نگاه او حال و هوای دیگری پیدا كرده بود .


پرسید: " بچه داری؟ " با دستهای لرزان كیف پولم را بیرون آوردم وعكس اعضای خانواده ام

را به او نشان دادم وگفتم :" اره ایناهاش " او هم عكس بچه هایش را به من نشان داد ودرباره

نقشه ها و آرزوهایی كه برای آنها داشت برایم صحبت كرد. اشك به چشمهایم هجوم آورد . گفتم

كه می ترسم دیگر هرگز خانواده ام را نبینم.. دیگر نبینم كه بچه هایم چطور بزرگ می شوند .

چشم های او هم پر از اشك شدند. ناگهان بی آنكه كه حرفی بزند . قفل در سلول مرا باز كرد

ومرا بیرون برد. بعد هم مرا بیرون زندان و جاده پشتی آن كه به شهر منتهی می شد هدایت كرد

نزدیك شهر كه رسیدیم تنهایم گذاشت و برگشت بی آنكه كلمه ای حرف بزند.


یك لبخند زندگی مرا نجات داد
بله لبخند بدون برنامه ریزی بدون حسابگری لبخندی طبیعی زیباترین پل ارتباطی آدم هاست ما

لایه هایی را برای حفاظت از خود می سازیم . لایه مدارج علمی و مدارك دانشگاهی ، لایه

 

موقعیت شغلی واین كه دوست داریم ما را آن گونه ببینند كه نیستیم . زیر همه این لایه ها من

حقیقی وارزشمند نهفته است. من ترسی ندارم از این كه آن را روح بنامم من ایمان دارم كه

روح های انسان ها است كه با یكدیگر ارتباط برقرار می كنند و این روح ها با یكدیگر هیچ

خصومتی ندارد. متاسفانه روح ما در زیر لایه هایی ساخته و پرداخته خود ما كه در ساخته

شدنشان دقت هولناكی هم به خرج می دهیم ما از یكدیگر جدا می سازند و بین ما فاصله هایی را

پدید می آورند وسبب تنهایی و انزوایی ما می شوند."


داستان اگزوپری داستان لحظه جادویی پیوند دو روح است آدمی به هنگام عاشق شدن ونگاه

كردن به یك نوزاد این پیوند روحانی را احساس می كند. وقتی كودكی را می بینیم چرا لبخند می

زنیم؟ چون انسان را پیش روی خود می بینیم كه هیچ یك از لایه هایی را كه نام بردیم روی من

طبیعی خود نكشیده است و با هم وجود خود و بی هیچ شائبه ای به ما لبخند می زند و آن روح

كودكانه درون ماست كه در واقع به لبخند او پاسخ می دهد

 

دوشنبه 28/5/1387 - 23:14
خاطرات و روز نوشت
فروردین

امروز چند مساله بر تو روشن می شود كه تا بیش از این كاملا پیچیده و مبهم بود. این موضوع ابتدا باعث غافلگیری خواهد شد اما رفته رفته درخواهی یافت كه راههای تازه ای گشوده شده است.
 
اردیبهشت

دوستی احتیاج به كمك و مساعدت تو دارد. حتی اگر نمی توانی در این شرایط كمك در خور توجهی به او بكنی او را از همفكری و توصیه های خود محروم نساز كه به آنها هم سخت نیازمند است.
 
خرداد

پس از مدت ها فكر و اندیشه اكنون زمان تصمیم گیری فرا رسیده است. نگرانی و تشویش ها را از خود دور كن و وارد میدان شو. پیروزی تو در این میدان قطعی خواهد بود.
 
تیر

همسر،  جز خوبی و سلامتی تو را نمی خواهد. تلاش ها و كوشش های او همه دراین راه بوده و از این پس نیز خواهد بود. سعی كن این تلاش ها را قدر دانسته و پاسخگو باشی تا كدورت ها از بین برود.
 
مرداد

بهتر است چیزهایی كه فراموش می شود را یادداشت كنی. در میان این شلوغی كار و گرفتاری ها، نكات قابل توجهی فراموش یا گم می شود. ثبت این موارد به نفع تو خواهد بود.
 
شهریور

سعی نكن بر خلاف چیزی كه هستی، جلوه كنی. بهتر است، آنچه را در دل داری بر زبان آوری و از پنهان كاری پرهیز كنی. كسانی كه با صداقت و رو راست باشند، در دل مردم جا باز می كنند.
 
مهر

یك دوره عدم توازن و نابسمانی فرا می رسد. شاید علت این مساله، دوری از همسر یا شكست در یك برنامه باشد. باید مدتی صبر و تحمل كرد تا دوباره اوضاع تو به حالت عادی باز گردد.
 
آبان

از شتاب زدگی و سهل انگاری دوری كن. زیرا اولی تو را در دام ها می اندازد و دومی فرصت های مهمی را تباه می كند. با هوشمندی و حوصله باید حركت كرد تا موفق شد.
 
آذر

می توانی نقش مهمی در مسایل خانوادگی داشته باشی و دیدگاههای آنان را به هم نزدیك كنی. این امر موجب وحدت و انسجام بیشتر خانواده می شود و سودی كلی برای همه خواهد داشت.
 
دی

هر چه پیش آمد، خوش آید. باید با رویی باز به استقبال حوادث و رویدادها رفت و از قضاوت های غیرعقلانی پرهیز كرد. این حوادث با خود عبرت هایی دارند كه باید آنها را فرا گرفت.
 
بهمن

همسر از این حالت افتاده و بی ریای تو لذت می برد. شو خ طبعی و بذله گویی موجب شادی در خانه و محل كار می شود. دوستان دور و نزدیك همچنان تو را دوست دارند.
 
اسفند

مراقب اطراف خود باش. به زودی حقایقی بر تو آشكار می شود كه مهم خواهد بود. باید این مسایل را خوب فهمید و سپس تصمیم لازم را گرفت. جلوی ضرر را از هر كجا بگیری منفعت است.

دوشنبه 28/5/1387 - 19:37
سينمای ایران و جهان
سینمای ما: روز جمعه 10 اکتبر 2008 برابر با 19 مهرماه سال 1387 نمایش فیلمی در سینماهای امریکا و انگلستان آغاز می شود که به واسطه یک ویژگی مهم برای ایرانیان جذاب و مهم است. «مجموعه دروغ ها» جدیدترین فیلم کارگردان کهنه کار سینمای امریکا ریدلی اسکات در این روز به پرده سینماها می رود که نام یک بازیگر شناخته شده سینمای ایران در میان اسامی دست اندرکاران آن به چشم می خورد؛ گلشیفته فراهانی.

پس از آنکه سایت سینمایی معتبر imdb حدود 10 روز پیش نام گلشیفته فراهانی را به جمع بازیگران این فیلم اضافه کرد، کمپانی برادران وارنر هم چهارشنبه شب در تریلر جدیدی که از فیلم منتشر کرد تصاویری از بازی فراهانی را قرار داد تا سرانجام شایعه یی که یک سال است در محافل سینمایی و رسانه یی به گوش می رسد، تایید شود. سایت imdb هنوز توضیحی درباره نقش فراهانی و نام شخصیتی که او آن را ایفا می کند ارائه نداده است اما تا پیش از این از درج نام این بازیگر در لیست دست اندرکاران فیلم «مجموعه دروغ ها» با نام اصلی Body of lies خودداری می کرد.

فیلم بر مبنای کتابی به همین نام نوشته دیوید ایگناتیوس یادداشت نویس معروف روزنامه واشنگتن پست ساخته شده است. این کتاب آوریل سال 2007 به بازار آمد و بلافاصله حقوق سینمایی آن توسط کمپانی معروف برادران وارنر خریداری شد.

رمان «مجموعه دروغ ها» مضمونی در ارتباط با مبارزه با تروریسم دارد و داستان یک مامور سیا به نام راجر فریس است که برای پیدا کردن یک تروریست مهم از سران القاعده به نام «سلیمان» به اردن می رود. کتاب تا حدودی به نقد سیاست های مداخله گرایانه آمریکا می پردازد و در مجموع اثر منتقدانه یی محسوب می شود. در برگردان سینمایی این رمان تغییراتی ایجاد می شود که یکی از مهم ترین آنها اضافه شدن شخصیتی به نام «عایشه» است که در داستان اصلی با نام «آلیس» وجود داشت. شخصیتی که قهرمان داستان در جریان پیدا کردن سلیمان دلباخته اش می شود. ویلیام موناهان فیلمنامه نویس اسکاربرده به خاطر فیلم معروف «مردگان» مارتین اسکورسیزی که کار بازنویسی و اقتباس از داستان اصلی را برعهده داشته، شخصیت عایشه را در قالب یک پرستار تصویر کرده که البته هنوز جزئیات کامل آن مشخص نیست.

گلشیفته فراهانی ایفاگر این نقش است در حالی که نقش نخست فیلم را لئوناردو دی کاپریو بازی می کند و راسل کرو هم بازیگر نقش مهم دیگری در فیلم است. فیلمبرداری فیلم سال گذشته آغاز شد و بخش های مربوط به اردن در شهر رباط مراکش فیلمبرداری شده است. گفته می شود بعد از انتخاب گلشیفته فراهانی برای بازی در فیلم سازندگان آن تغییراتی در فیلمنامه اولیه انجام داده اند تا حضور فراهانی در فیلم با موازین خاص حقوقی و قانونی کشور در تضاد نباشد. ریدلی اسکات کارگردان کهنه کار انگلیسی در فیلم هایش همواره تلاش داشته نگاهی چندجانبه به مضامین داشته باشد و گواه آن فیلم معروف «ملکوت آسمان» است که در آن تصویری واقع گرایانه از مسلمانان ارائه و به طور ضمنی از صلاح الدین ایوبی ستایش می شود.

حضور بازیگران ایرانی در فیلم های هالیوودی سابقه طولانی دارد اما در چند سال اخیر تعدادی از بازیگران فعال فعلی سینمای ایران امکان حضور در چند فیلم مهم هالیوود را یافته اند که مهم ترین آنها همایون ارشادی است که سال گذشته فیلم «بادبادک باز» با بازی او در سینماهای جهان اکران شد.

او هم اینک مشغول بازی در فیلم جدید الخاندرو آمه نابار با نام «آگورا» است. با این همه حضور فراهانی در فیلم جدید ریدلی اسکات که بسیاری از اکنون آن را از شانس های مسلم اسکار 2009 می دانند سرفصل جدیدی در حضور بازیگران سینمای ایران در عرصه های بین المللی خواهد گشود.
دوشنبه 28/5/1387 - 13:56
دانستنی های علمی
دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با انتشار اطلاعیه‌ای، اخباری را كه بتازگی درباره برگزاری كنسرت كریس دی برگ در ایران به چاپ رسیده است، تكذیب كرد. 

روابط عمومی این دفتر در اطلاعیه خود در این باره افزود: تاكنون هیچ تقاضای رسمی برای دریافت مجوز كنسرت كریس دی برگ به دفتر موسیقی ارجاع نشده و در نتیجه هیچ‌گونه مجوزی نیز برای اجرای آن صادر نشده است.

در این اطلاعیه همچنین با اشاره به این‌كه اخیرا برخی گروه‌ها و افراد پیش از تقاضا برای دریافت مجوز اجرای كنسرت، اقدام به انتشار خبر، ‌چاپ پوستر و در مواردی اقدام به پیش فروش بلیت نیز می‌كنند، آمده است: دفتر موسیقی از اصحاب رسانه استدعا دارد، قبل از انتشار این‌گونه اخبار حتما صحت آن را از روابط عمومی این دفتر استعلام كنند، تا سردرگمی در اذهان مردم به وجود نیاید.

دوشنبه 28/5/1387 - 13:55
ورزش و تحرک

راستش هنوز هم باور نکردنی است پسرک ۲۳ ساله ای چون مایکل فلپس با آن اندام استثنایی و شاید کمی عجیب ( شماره پای ۵۰ را در نظر بگیرید. خود پاروست! ) این چنین جهان را خیره هنرنمایی خود کرده باشد. بدون شک هیچگاه تاریخ المپیک پکن را فراموش نمی کند. جایی که فلپس توانست هر هشت طلای ممکن در رشته شنا را مال خود بکند و به همراه شش طلای المپیک آتن ( و دو برنز )، عنوان پرافتخارترین ورزشکار تاریخ را مال خود بکند.

اما نکته اینجاست که برای چنین ورزشکاری باید رژیم غذایی پیچیده ای را تصور کرد. این که روزی ۱۲۰۰۰ کالری انرژی غذایی دریافت می کند من را به شدت کنجکاو کرد که ببینم این دلفین آمریکایی روزانه چه می خورد. با هم نگاهی می اندازیم به این رژیم غذایی:

به شخصه بعد از دیدن این رژیم غذایی زیاد شوکه نشدم. وقتی شما بخواهید روزانه ۵ ساعت و شش روز هفته این چنین تلاش کنید مسلما به این همه غذا نیاز دارید!
هنوز البته این سالمترین رژیم نیست …
۴۰۰۰ کالری به ازای هر وعده …

  • صبحانه: ۳ تا ساندویچ تخم مرغ نیمرو شده با پنیر، کاهو، گوجه، پیاز سرخ کرده و مایونز.


    به صورت جایگزین صبحانه: ۳ برش نان تست فرانسوی و شکر! یک املت کامل با ۵ تا تخم مرغ!، ۳ عدد شکلات، یک ظرف بزرگ بلغور، و ۲ فنجان قهوه که همه اینها را بشورد ببرد پایین :)

  • ناهار: نیم کیلو پاستا ( دقیق ترش یک پاوند )، ۲ همبرگر بزرگ با پنیر ساندویچ ورقه ورقه شده، و هزار کالری اضافه حاصل از نوشیدن نوشابه های انرژی زا که بدون الکل است حتما. فکر بد نفرمائید :)

  • شام: نیم کیلو دیگر پاستا ( همان ماکارونی خودمان است یک خورده باکلاس تر. این جوری نگاهم نکنید! ) و یک پیتزای درسته!

    و البته نیاز دارد که روزی هزار کالری دیگر هم نوشیدنی ( همچنان بدون مضرات خانمان سوز ) بخورد تا در آخر بتواند به رقم شگفت انگیز ۱۲۰۰۰ کالری در روز برسد!

البته نویسنده مجله مانند من نیست که از این حجم غذایی که این موجود مصرف می کند حیرت زده بشود. او بیشتر نگران قیمت این همه مواد غذایی است.

اما ورزشکاری که بتواند هشت مدال طلا در یک المپیک کسب کند ما را وادار می کند که بگوییم …
نوش جان مایکل :)
دوشنبه 28/5/1387 - 13:53
دعا و زیارت
مهر: این عالم بزرگوار که صبح امروز پس از تحمل مدتها عارضه بیماری کلیوی در سن 71 سالگی دعوت حق را لبیک گفت به عنوان تنها نامزد منفرد منتخب مردم، عضو چهارمین دوره مجلس خبرگان رهبری و از اولین و موثرترین اعضای شورای عالی قضایی کشور بود.

آیت الله سید محمد حسن مرعشی نجفی همچنین علاوه بر عضویت در هیات علمی مدرسه عالی شهید مطهری و همچنین تحقیق، پژوهش و تدریس در عرصه های تخصصی فقه، اصول، حقوق و فلسفه، سالها به عنوان معاون قضایی قوه قضائیه منشاء آثار و خدمات ارزشمندی در نظام حوزوی، علمی و قضایی کشور بوده است.

پیکر این عالم فقید راس ساعت 9 صبح فردا سه شنبه از محل مدرسه عالی شهید مطهری واقع در میدان بهارستان تهران تشییع خواهد شد.
دوشنبه 28/5/1387 - 13:51
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته