بسم الله الرحمن الرحیم
خیر و شر
در سرزمین الهى كربلا دو جمعیّت مقابل یك دیگر قرار گرفتند :
* یك جمعیت نماینده حقّ و حقیقت ، شرف و كرامت ، ایمان و فضیلت ، درستى و صداقت ، عبادت و طاعت و در یك كلمه نماینده خیر به معناى مطلق آن بودند .
آنان با تمام وجود مجسّمه قدس و تقوا ، صفا و وفا ، قرب و لقا و مصداق عینى كتاب اللّه و معارف آل اللّه بودند .
سلمان محمّدى معروف به سلمان فارسى كه رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم)در حقّ او فرمود :
خدا مرا به محبت داشتن بر چهار نفر امر فرموده : علىّ بن ابیطالب ، مقداد بن اسود ، ابوذر غفارى و سلمان فارسى
سلمان فارسى كه امیرالمؤمنین (علیه السلام)در حقّ او فرمود :
اى ابوذر ! سلمان ، باب حقّ در زمین است ، كسى كه به او معرفت پیدا كرده مؤمن ، و هركس به انكار او برخیزد كافر است
شخصیتى كه متكلم بزرگ شیعه و مؤلف كم نظیر ، فضل بن شاذان ، در حقّ او گفته :
ما نَشَأَ فِى الاِْسْلامِ رَجُلٌ مِنْ كافَّةِ النّاسِ كانَ اَفْقَهُ مِنْ سَلْمان الفارسى
در اسلام در میان تمام مردم مردى به دانایى و فهم سلمان فارسى بوجود نیامد .
سلمانى كه رسول حقّ (صلى الله علیه وآله وسلم) و حضرت باقر (علیه السلام)در حقّ او فرمودند :
اِنَّ سَلْمانُ مِنّا أَهْلِ الْبَیْت
یقیناً سلمان از ما اهل بیت است .
سلمانى كه امام صادق (علیه السلام)در حقّ او فرمود :
سَلْمانُ عَلِمَ الاِْسْمُ الاَْعْظَمَ
سلمان اسم اعظم را یافته بود .
این سلمان با این عظمت و دانش و بصیرت و نورانیّت و ایمان ، زمانى كه در طریق سفر به مدائن ، در زمین عراق به كربلا رسید اشاره به زمین فرمود و گفت :
این قتلگاه برادران من است . این جاى زمین نهادن بنیه آن هاست ، و این خوابگاه سواران آنان است . شتران خود را در آن براى ابد خواهند خوابانید . این محلّ ریزش خون آنان است در اینجا پسر بهترین پیامبران « كه خود از بهترین خوبان است » كشته مى شود ، و در این منطقه بهترین بازماندگان از انسان ها به قتل مى رسد
* جمعیّت دیگر نماینده كفر و شر ، خسران و ضرر ، پستى و دنائت ، شرك و نفاق ، كبر و حرص ، بخل و منیّت ، تجاوز و غارت ، ظلم و ستم و فساد و بیداد بودند .
گروهى از آنان رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) را دیده بودند ، و معجزات آن حضرت را مشاهده كرده بودند ، ولى عملا به انكار نبوّت برخاستند ، و بر حرم او تاختند ، فرزندانش را سر بریدند ، و پرده نشینان عصمت و عفت را به اسارت گرفتند .
گروه دیگر ایّام مولاى عاشقان ، امام عارفان ، اسوه صادقان امیر مؤمنان و حضرت مجتبى (علیهما السلام) را درك كرده بودند ، ولى با كار و كردار و افعال و اخلاقشان نشان دادند كه با بودن منبع نور جز با ظلمت سر و كار نداشتند ، و از هر خیرى مهجور و محجوب بودند .
آنان عملا به انكار وحى برخاستند و به جاى توحید و نبوّت و امامت و توجّه به قیامت ، یزید شرابخوار ، سگ باز ، میمون باز و منافق ، و ابن زیاد بى مادر را انتخاب كردند تا با تمام وجود منبع شرّ شوند ، و مصداق بدترین مردم روزگار و پلیدترین موجودات جهان هستى گردند .
آرى ، آنان با تمام وجود نماینده شرّ شدند ، به طورى كه در هر كجا و در هر موقعیت بخواهیم از شرّ سخن بگوییم باید شرّ را بوجود آنان ترجمه كنیم .
آرى ، موجود زنده اى كه استعدادهاى خود را در مسیر ضلالت بكار گیرد ، تحصّل عقل را تعطیل كند و وجدان را سركوب نماید ، خلاف واقعیّات حركت كند و به جنگ حقّ و حقیقت برود ، بدترین موجود است .
إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِندَ اللّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِینَ لاَ یَعْقِلُونَ
قطعاً بدترین جُنبندگان نزد خدا ، كرانِ ]از شنیدن حق [ و لالانِ ] از گفتن حق [هستند كه ] كلام حق را [نمى اندیشند !
إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللّهِ الَّذِینَ كَفَرُوا فَهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ
یقیناً بدترین جنبندگان نزد خدا كسانى هستند كه كافرند و ] به سبب لجبازى و عنادشان [ ایمان نمى آورند .
این جمعیت از خدا بى خبر ، تمام امكاناتى را كه در اختیار داشتند در راه غیر خدا ، یعنى : در مسیر هوا و هوس و شیطان و طاغوت و نظام شرك و جاهلى قرار دادند ، و نفهمیدند ، یا فهمیدند و خود را به نفهمى زدند كه در كویر و شوره زار بذر افشانى كردند ، كویر و شوره زارى كه بذر را در دل تاریك خود فرو مى برد و مى پوشاند و مى پوساند ، و هیچ محصولى به دست صاحب بذر نمى دهد !
برگرفته از کتاب با كاروان نور به نویسندگی استاد حسین انصاریان
بسم الله الرحمن الرحیم
شهیدان منحصر
اهل منطق و اصول مى گویند : تعریف باید جامع افراد و مانع اغیار باشد وگرنه تعریف ناقص است و نمى تواند هویت تعریف شده را آن چنان كه هست نشان دهد .
تعریف جامع و مانع نسبت به شهیدان كوى حسین این است كه : اگر هر كدام از آنان را از جایگاه مخصوص خود برداریم ، در تمام عالم هستى كسى را نمى یابیم كه جاى او بگذاریم .
اینان هر یك در موضع خاص خود منحصر بفردند ، فرد دیگرى در بستر تاریخ همانندشان نیست تا در شخصیت و كرامت جایگزین آنان شود .
عباس ، زهیر ، حبیب ، مسلم ، بریر ، حرّ ، سعید ، و . . . هر یك منحصر به فردند . خلیفه و جانشین و مثل و مانند ندارند ، و شبه و نظیر براى آنان پیدا نمى شود .
این معنى را عموم مسلمانان از قرائت سوره توحید در نمازهاى واجب و مستحب درباره حضرت حقّ یافته اند كه : ( وَلَمْ یَكُنْ لَهُ كُفُواً اَحَدٌ ) .
براى حضرت حقّ كفوى نیست و شبیه و مانندى نمى باشد . احدى از موجودات هستى را در برابر او شأنى نیست تا چه رسد كه شبیه او یا به جاى او باشند .
یاران باوفا و نیكوكار حضرت حسین (علیه السلام) ، كه صبغه الهى دارند گویى همین معنا را ـ بى كفو بودن ـ از محبوبشان ، در آسمان وجود خود طلوع داده اند ، تا جایى كه مولاى عالِم و آگاه و بابصیرتشان در حقّ آنان فرمود :
فَاِنّى لا أَعْلَمُ اَصْحاباً اَوْفى وَلا خَیْراً مِنْ اَصْحابى لَیْسَ كَمِثْلِهِ شَىْء
)را از افق وجود خود ظاهر كردند ، تا به همه انسان ها بفهمانند كه : استعداد و نیرو و قدرت و قوّت آدمى در حدى است كه مى تواند در معرفت و بینش و اخلاق و عمل و ایمان و فضیلت بى شبه و مثل گردد !
بر كمى عدّه آنان باكى نیست كه هر كدامشان جهانى بى نهایت ، و عظمتى بى مثل و مانند بودند .
آنان ، در ابتداى تكوّن وجودشان در رحم مادر ، یك نقطه جوهرى بیش نبودند ، ولى با تغذیه پاك از منبع پاك ، به خصوص تغذیه معنوى بعد از ولادتشان از عرصه گاه نبوت و قرآن و امامت ، تبدیل به شجره طیّبه تنومندى شدند كه :
. . أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّماءِ * تُؤْتِی أُكُلَهَا كُلَّ حِین . .
ریشه اش استوار و پابرجا و شاخه اش در آسمان است * میوه اش را به اجازه پروردگارش در هر زمانى مى دهد .
آنان ، در راه آیین از كشته شدن نهراسیدند و براى نیل به شرف ، از رنج سفر باك نكردند .
آنان ، از تساهل و تغافل و آسایش و تنعّم و نكبت اخلاق و عمل مى ترسیدند !
دشمنان تیره بختشان ، هر یك در برابر خود هزاران جایگزین از درّندگان و وحشیان و دیوان و ددان داشتند ; زیرا از هر گروهى از موجودات پست و خشن و درّنده و هار ، نمونه اى یا نمونه هایى در وجود خود جمع كرده بودند .
آنان ، مصداق این آیه بودند :
. . . لَهُمْ قُلُوبٌ لاَ یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لاَ یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَ یَسْمَعُونَ بِهَا أُولئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ
آنان را دل هایى است كه به وسیله آن] معارف الهى را [ در نمى یابند ، و چشمانى است كه توسط آن]حقایق و نشانه هاى حق را [ نمى بینند ، و گوش هایى است كه به وسیله آن] سخن خدا و پیامبران را [نمى شنوند ، آنان مانند چهارپایانند بلكه گمراه ترند ; اینانند كه بى خبر و غافل] ازمعارف و آیات خداى [اند .
آنان ، قلب را از خدا خالى كردند ، و به جاى آن ، یزید ـ فرزند زن نصرانیّه بیابانگرد ـ را گذاشتند . چشم از تماشاى جمال ملكوتیان زمان بستند و به جاى آن به تماشاى ابن زیاد بى مادر مشغول شدند . گوش از شنیدن حقّ بستند و به جاى آن ، اباطیل بنى امیّه ملعون را نشخوار كردند .
قلبشان براى عشق دروغین و بى مایه طپید .
چشمشان از چهره هاى ناپاك و آلوده پر شد .
گوششان منبع مزخرفات و قول زور شد ، و در نتیجه از راه انسانیت عقب گرد كرده ، به سوى پستى و كوچكى رهسپار شدند ، و در این مسیر آن چنان به سرعت تاختند تا به اسفل سافلین رسیدند ، و بى نهایت كوچك شدند .
به جاى این كه با دو بال ایمان و عمل حركت كنند و به مقام قرب حقّ برسند ، با دو پاى بدن به حركت آمدند تا به عمق دركات جهنم وارد شدند !
اینان ، چون اسب عصّار خانه به دور تنور هواى نفس ، چشم و گوش بسته ، عمرى چرخیدند ، و از وجود خود براى حرارت دادن به شهوت یزید و پسر زیاد حرام زاده ، روغن چراغ فراهم كردند !
ولى یاران حضرت حسین (علیه السلام) عزیز بر اساس آیه شریفه
مَن كَانَ یُرِیدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعاً إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّیِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ . . .
كسى كه عزت مى خواهد ، پس] باید آن را از خدا بخواهد ، زیرا [همه عزت ویژه خداست . حقایق پاك] چون عقاید و اندیشه هاى صحیح [به سوى او بالا مى رود و عمل شایسته آن را بالا مى برد .
با دو بال روح پاك و عمل صالح به سوى معشوق و معبود خود به پرواز در آمدند و به لقاى دوست نایل شده ، از همه انسان ها تا روز قیامت دعوت كردند كه با كاروان آنان كه كاروان نور است بپیوندند .
آنان ، در به دست آوردن عزّت الهى آن چنان از طالبان عزّت مسابقه را بردند كه مولاى عاشقان ، محور عارفان ، امیر مؤمنان على (علیه السلام) به نقل خرائج رواندى از حضرت باقر العلوم (علیه السلام) در حقّ آنان فرمود :
شُهَداءٌ لا یَسْبِقُهُمْ مَنْ كانَ قَبْلَهُمْ ، وَلا یَلْحَقُهُمْ مَنْ بَعْدَهُمْ
شهدایى هستند كه گذشتگان از آنان پیشى ندارند ، و آیندگان به آنان نمى رسند !
آنان ، از هر حسابى غیر حقّ ، دل و جان و ظاهر و باطن پاك كردند ، تا جایى كه امیر مؤمنان (علیه السلام)درباره آنان خطاب به خاك كربلا فرمود :
واهاً لَكِ اَیَّتُهَا الْتُرْبَة ! لَیَحْشُرنَّ مِنْكِ اَقْوامٌ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ بِغَیْرِ حِساب
وه ! شگفتا از تو اى خاك اسرار آمیز ! به روز رستاخیز از بستر تو اقوامى برخیزند كه به طور حتم بى حساب وارد بهشت خواهند شد !
یاران حضرت حسین (علیه السلام) بر اساس قطعه بسیار مهمّى كه سرور شهیدان از جدّش شنیده بود بناى زندگى را بنا نهادند .
اِنَّ اللّهَ یُحِبُّ مَعالِى الاُْمُورِ وَیَكْرَهُ سَفْسافَها
خداوند امور عالى و بلند مرتبت را دوست دارد ، و از امور پست و بى ارزش كراهت دارد .
آنان ، با تمام وجود به امور با ارزش روى آوردند ، و در نتیجه فعالیت قلبى و روحى و روانى و اخلاقى و عملى ، با همه ارزش ها متحد شدند ، و دامن حیات از ننگ آلوده شدن به امور بى ارزش حفظ كردند .
ولى دشمنان حقّ و حقیقت ، و حمّالان شهوت بنى امیه ، و بار كشان بار یزید و ابن زیاد بى مادر از هرچه ارزش بود روى گرداندند ، و به هرچه بى ارزش و بى مایه و سست بود دامن زندگى آلوده كردند .
یاران امام ، غرق در رحمت ابد شدند ، و لشگریان یزید ، دچار لعنت همیشگى گشتند .
آنان ، هر كدامشان در پاكى ها و معالى امور منحصر بفرد شدند و اینان در زشتى و پلیدى و آلودگى بى مثل و مانند گشتند !
آنان ، بر مبناى حدیث قدسى :
عَبْدى اَطِعْنى حَتّى اَجْعَلَكَ مِثْلى
خدا گونه شدند ، و ارتش بنى امیّه ، حزب شیطان و منبع ناپاكى و جرثومه خطا و فساد گشتند .
یاران سالار شهیدان ، تبدیل به چراغ روشنى شدند كه تا ابد نورش با تندباد هیچ حادثه اى ، و وزش هیچ طوفانى خاموش نشود ، كه نور آن ، نور خدا است و نور خدا خاموش شدنى نیست .
یُرِیدُونَ لِیُطْفِئُوا نُورَ اللّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ
مى خواهند نور خدا را با دهان هایشان خاموش كنند در حالى كه خدا كامل كننده نور خود است ، گرچه كافران خوش نداشته باشند .
و دوستداران بنى امیّه تبدیل به ظلمت كده اى شدند كه با هیچ نورى ظلمت آنان زدوده شدنى نیست !
وجود اصحاب حضرت حسین (علیه السلام) رفعت طلب شد ، و وجود دشمن ، پستى خواه .
آنان ، با طبیعت رفعت طلبى به حقّ رسیدند ، و اینان با اخلاق پستى طلبى به دركات جهنم پیوستند .
ذرّه ذرّه كاندر این ارض و سماست *** جنس خود را هم چو كاه و كهرباست
نوریان مر نوریان را جاذبند *** ناریان مر ناریان را طالبند
مه فشاند نور و سگ عوعو كند *** هر كسى بر طینت خود مى تند
یاران امام ، مجذوب حقّ شدند ، و یاران یزید ، مغلوب شیطان گشتند .
یاران امام ، متّصل به جنّت لقا شدند ، و حزب هوا ، منقطع از رحمت الهى گشتند .
آنان ، حسین عزیز را اسوه خود قرار دادند ، و كوفیان و شامیان تیره بخت ، یزید و كردارش را ملاك زندگى گرفتند .
یاران حقّ ، شیطان را از معامله با خود براى ابد نا امید كردند ، و حمّالان باطل تمام راه هاى نفوذ شیطان را به روى خود گشودند .
اصحاب سالار شهیدان ، از جان و مال و زن و فرزند و تمام هستى خود ، در راه حقّ گذشتند ، و یاران یزید به اسارت مالى اندك ، و لذّتى حیوانى وش در آمدند .
آن نیك اندیشان نیك پندار ، تبدیل به گوهرى شدند كه تنها خداوند غنى مى توانست خریدار آنان باشد .
إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ . . .
یقیناً خدا از مؤمنان جان ها و اموالشان را به بهاى آنكه بهشت براى آنان باشد خریده .
و آن بد سیرتان دیو منش ، مبدل به خَر مُهره اى شدند كه براى ابد بى مشترى ماندند .
آنان كه در ایمان و عمل بى نمونه بودند ، از مَركب علایق پیاده شدند ، و از مَحبس تن بیرون رفتند ، تا در جوار رحمت حقّ قرار گرفتند و مورد پذیرایى محبوب و معبودشان شدند .
ولى دشمنان آن ها ، اسیر جسم و بدن شدند ، و به لجنزار شكم و شهوت نشستند ، و تیره بختى ابدى را براى خود خریدند .
دشمنان ، در مقابل بهاى اندك ـ قطعه اى زمین ، سرپناهى محدود ، درهم و دینارى معدود ، وعده هایى پوچ ـ خود را فروختند ، امّا یاران حقّ خود را با رضا و خوشنودى حقّ كه اكبر از جنّت و بهشت قیامت است معامله كردند .
دشمنان ایمان و عقیده ، در آتش حكومت بنى امیّه سوختند ، و یاران حضرت حسین (علیه السلام) ، ابراهیم وار از آتش بدر آمده تمام ملك و ملكوت را بر خود بَرد و سلام و تبدیل به گلستان كردند .
زن ، پول ، شهوت ، صندلى ، مقام ، لذّت و اعتبار ظاهرى ، قیمت انسان نیست ; قیمت و ارزش انسان در جهت روحى ، رضاى حقّ ، و در جهت جسمى ، بهشت عنبر سرشت است .
یاران حضرت حسین(علیه السلام) به كمتر از رضاى دوست وكمتر از بهشت جاودان خود را نفروختند، و محبّان بنى امیّه، به اندك عنصر از دست رفتنى خود را معامله كردند.
حضرت حسین (علیه السلام) و یارانش به حقیقت زمزمه كردند :
تَركتُ الخَلقَ طُرّا فى هَواكَا
در هواى تو هرچه غیر بود ترك كردیم .
و عمر سعد و یارانش نخواستند از اندك مال دنیا و مقام پوچ مادّى گذشت كنند .
پسر سعد بدبخت ، در برابر دعوت حضرت حسین (علیه السلام) از او براى رسیدن به سعادت دنیا و آخرت پاسخ داد :
اگر ندایت را بشنوم ، و صدایت را آویزه گوش كنم ، و ریاست بر این لشگر را بگذارم و به یاران تو بپیوندم ، خانه اى كه به تازگى با سنگ سرخ در كوفه بنا كرده ام به مصادره مأموران پسر زیاد خواهد رفت !
شما را به خداى بزرگ ملاحظه كنید كه این بى خرد نادان ، و این پست فطرت حیوان ، خدا و قیامت و پیامبر و قرآن و اهل بیت وحى را با خانه اى گلى كه ظاهر آن را با سنگ سرخ زینت داده بود عوض مى كند ! !
امّا حضرت حسین (علیه السلام) و یارانش براى رسیدن به مقصد اعلى و مقام فناى فى اللّه و بقاى باللّه از همه هستى خود گذشت مى كنند .
این هفتاد و دو نفر به تناسب سنّى كه هر یك داشتند در برابر تهدید بنى امیه به كشته شدن ، ترغیب دشمن به لذّات مادى ، تشویق حكومت به ثروت پیدا كردن ، از مدار ثابت قدمى و تحمّل در برابر حوادث بیرون نرفتند ، تا در روز عاشورا به همراه مولاى خود به حریم قدس دوست سفر كردند .
نمك حقّ را خوردند و پاس نمكدان را تا لحظه آخر حیات نگاه داشتند . ولى دشمن نمك خورد و نمكدان شكست و پاس نمك دهنده را در هیچ یك از امور حیات نگاه نداشت .
آنان ، با قدرت تقوا و احسان و نیكى ، به مقام معیّت با حقّ رسیدند و تا ابد محبوب حقّ شدند .
. . . ثُمَّ اتَّقَوْا وَأَحْسَنُوا وَاللّهُ یُحِبُّ الْمُـحْسِنِینَ
سپس پرهیزكارى را تداوم بخشند و ایمان خود را ادامه دهند ، و بر پرهیزكارى پافشارى ورزند و كار نیك بجا آورند ; و خدا نیكوكاران را دوست دارد .
إِنَّ اللّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا وَالَّذِینَ هُم مُحْسِنُونَ
بى تردید خدا با كسانى است كه پرهیزكارى پیشه كرده اند و آنان كه] واقعاً [نیكوكارند .
یاران حضرت حسین (علیه السلام) ، از هر دامى با چشم باز رستند ، و دوستان بنى امیّه به هر دامى گرفتار شدند .
اینك ما هستیم كه دو طایفه را در برابر خود مى بینیم ، طایفه اى الهى و گروهى شیطانى ، قومى آسمانى و جمعى زمینى .
اگر اصولى كه طایفه آسمانى در حیات خود بكار گرفتند بكار گیریم هماى سعادت ابد بر سر ما مى نشیند ، و اگر براى لذّتى اندك و ناپایدار به راه دشمن رفتیم زاغ بدبختى و تیره روزى دائمى روى سرمان لانه مى كند .
از حسین و یارانش پیروى كنیم كه عین خردمندى است ، و از اخلاق دشمنان او اجتناب كنیم كه محض بصیرت و بینایى است ، و راهى كه حزب اموى رفت نرویم كه سیه روزى دائمى و تیره بختى همیشگى است .
یاران حضرت سید الشهداء (علیه السلام) ، به فرموده رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) سرور شهداى امّت اسلام و به گفته حضرت حسین (علیه السلام) وفادارترین و بهترین مردم تاریخ حیات هستند .
مردم در هر دوره اى اگر آنان را در هر زمینه اى الگوى خود قرار دهند ، و از آنان درس زندگى بگیرند ، هم چون آنان در حدّ ظرفیت خود از فیوضات و بركات و عنایات الهى در دنیا و آخرت بهره مند خواهند شد .
مردم باید از آنان درس تسلیم در برابر حقّ ، عشق به حضرت ربّ ، معرفت به قرآن ، امّت واقعى بودن براى پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) ، مأموم قابل قبول بودن براى امام معصوم (علیه السلام)و خلاصه درس ایمان و اخلاق و عمل صالح و صبر و مقاومت و ظلم ستیزى و مبارزه بگیرند .
به جهاد و عمل و حركت آنان راضى باشند ، و به وجود آنان كه هستى خود را هدیه حقّ كردند عشق بورزند ، و متخلّق به اخلاق آنان شوند ، و از دشمنان آنان در هر دوره اى قولا و عملا بیزارى جسته و راه خود را از راه آنان جدا سازند ، تا در دنیا و آخرت جزء آن كاروان نور محسوب گردند .
برگرفته از کتاب با كاروان نور به نویسندگی استاد حسین انصاریان