• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 254
تعداد نظرات : 212
زمان آخرین مطلب : 5686روز قبل
ادبی هنری
افلاطون : ناتوان ترین مردم آن است که نتواند سرّ خویش را نگه دارد ، نیرومندترین مردم آن است که خشم خویش نگه دارد . از همه صابرتر کسی است که تهی دستی را کتمان کند و از همه قانع تر کسی است که به آنچه میسّر شود بسازد .
شنبه 5/5/1387 - 13:14
دانستنی های علمی
بخیل برای ثروت خود نگهبان است و برای وارث انبار دار
شنبه 5/5/1387 - 13:11
دانستنی های علمی
ابن سینا : هرکه دنیا خواهد ، علم آموزد و هرکه آخرت خواهد در عمل کوشد .- هرکه تلخی دوا تحمّل نکند ، شیرینی شفا نچشد .
شنبه 5/5/1387 - 13:11
دانستنی های علمی
لقمان در وصیت به فرزندش گفته : پسر جان ! شرّ با شرّ خاموش نشود ، چنانکه آتش با آتش ، بلکه شرّ را خیر فرو می نشاند و آتش را آب . به مرگ کسی شادی مکن ، گرفتار را مسخره مکن ، خیر خود را دریغ مدار.آنچه نمی دانی از علما فراگیر و آنچه می دانی به دیگران بیاموز.
شنبه 5/5/1387 - 13:9
دانستنی های علمی

اسرارخویش به کس مگوی زیرا سینه ای که درحفظ رازخود به ستوه آید ازسینه دیگران نباید انتظار امانت داشته باشد. ای عزیر بر سه چیز اعتماد مکن : بر دل و بر وقت و برعمر . دل رنگ پذیر است و وقت را تغییر است و عمر در تقصیر است.

شنبه 5/5/1387 - 13:8
دعا و زیارت

خدایا تو بی نیازی و من پر از نیازم

کوله بارم اگرچه از توشه راه تهی است ، انباشته از توکل که هست

خدایا! در زیر بار سنگین گناه ، دلخوشیم به دستهای مهربان توست .

خدایا! آنچه را بر من بخشیده ای باز پس مگیر. نعمتهای تو را نه فقط قدر نمی دانم وسپاس نمی گذارم

که حتی نمی شناسم . من استحخقاق اینهمه کرم ندارم ، اما تو که از ازل به استحقاق ننگریسته ای ،

ما را برای این همه که تو بخشیده ای چه حقی بر تو بوده است ؟

 خدایا! با من آن کن که تو شایسته آنی از آمرزش و بخشش ورحمت و نه آنکه من سزاوار آنم از عذاب

ومجازات ونقمت ، بحق رحمتت ای هر چه جوی لطف از چشمه جود تو .

خدایا! این دل خسته پای رغبت به سوی تو می دواند واین دست شکسته جبر تو طلب می کند واین قامت

به کمان نشسته توان از تو می جوید.

خدایا!به امید تو

شنبه 5/5/1387 - 13:5
خواستگاری و نامزدی

نجار پیری خود را برای بازنشسته شدن آماده میکرد. یک روز او با صاحبکار خود موضوع را درمیان گذاشت. پس از روزهای طولانی و کار کردن و زحمت کشیدن ، حالا او به استراحت نیاز داشت و برای پیدا کردن زمان این استراحت میخواست تا او را از کار بازنشسته کنند. صاحب کار او بسیار ناراحت شد و سعی کرد او را منصرف کند ، اما نجار بر حرفش و تصمیمی که گرفته بود پافشاری کرد. سرانجام صاحب کار درحالی که با تأسف با این درخواست موافقت میکرد ، از او خواست تا به عنوان آخرین کار ، ساخت خانه ای را به عهده بگیرد. نجار در حالت رودربایستی ، پذیرفت درحالیکه دلش چندان به این کار راضی نبود. پذیرفتن ساخت این خانه را برخلاف میل باتنی او صورت گرفته بود. برای همین به سرعت مواد اولیه نامرغوبی تهیه کرد و به سرعت و بی دقتی ، به ساختن خانه مشغول شد و به زودی و به خاطر رسیدن به استراحت ، کار را تمام کرد. او صاحب کار را از اتمام کار باخبر کرد. صاحب کار برای دریافت کلید این آخرین کار به آنجا آمد. زمان تحویل کلید ، صاحب کار آن را به نجار بازگرداند و گفت: این خانه هدیه ایست از طرف من به تو به خاطر سالهای همکاری! نجار ، یکه خورد و بسیار شرمنده شد. در واقع اگر او میدانستکه خودش قرار است در این خانه ساکن شود ، لوازم و مصالح بهتری برای ساخت آن بکار می برد و تمام مهارتی که در کار داشت برای ساخت آن بکار می برد. یعنی کار را به صورت دیگری پیش میبرد. این داستان ماست. ما زندگیمان را میسازیم. هر روز میگذرد. گاهی ما کمترین توجهی به آنچه که میسازیم نداریم ، پس در اثر یک شوک و اتفاق غیرمترقبه میفهمیم که مجبوریم در همین ساخته ها زندگی کنیم. اگر چنین تصوری داشته باشید ، تمام سعی خود را برای ایمن کردن شرایط زندگی خود میکنیم. فرصت ها از دست می روند و گاهی بازسازی آنچه ساخته ایم ، ممکن نیست. شما نجار زندگی خود هستید و روزها ، چکشی هستند که بر یک میخ از زندگی شما کوبیده میشود. یک تخته در آن جای میگیرد و یک دیوار برپا میشود. مراقب سلامتی خانه ای که برای زندگی خود می سازید باشید.

شنبه 5/5/1387 - 13:2
دانستنی های علمی
پسر کوچکی وارد داروخانه شد، کارتن جوش شیرین را به سمت تلفن هل داد. بر روی کارتن رفت تا دستش به دکمه های تلفن برسد و شروع کرد به گرفتن شماره ای هفت رقمی. مسئول دارو خانه متوجه پسر بود و به مکالماتش گوش داد. پسرک پرسید،" خانم، می توانم خواهش کنم کوتاه کردن چمن ها را به من بسپارید؟" زن پاسخ داد، کسی هست که این کار را برایم انجام می دهد." پسرک گفت:"خانم، من این کار را نصف قیمتی که او می گیرد انجام خواهم داد". زن در جوابش گفت که از کار این فرد کاملا راضی است. پسرک بیشتر اصرار کرد و پیشنهاد داد،" خانم، من پیاده رو و جدول جلوی خانه را هم برایتان جارو می کنم، در این صورت شما در یکشنبه زیباترین چمن را در کل شهر خواهید داشت." مجددا زن پاسخش منفی بود". پسرک در حالی که لبخندی بر لب داشت، گوشی را گذاشت. مسئول داروخانه که به صحبت های او گوش داده بود به سمتش رفت و گفت: "پسر...از رفتارت خوشم میاد؛ به خاطر اینکه روحیه خاص و خوبی داری دوست دارم کاری بهت بدم" پسر جوان جواب داد،" نه ممنون، من فقط داشتم عملکردم رو می سنجیدم، من همون کسی هستم که برای این خانوم کار می کنه".
شنبه 5/5/1387 - 12:59
دعا و زیارت

سه چیز انسان را بدبخت می‌كند: بخل، هواپرستی، خودپسندی.

                             امام موسی كاظم

شنبه 5/5/1387 - 12:44
دعا و زیارت

امروز سالگرد عملیات مرصاد می باشد.

جمعه 4/5/1387 - 2:34
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته