• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    • عبارت :
      تعداد درصفحه :
کد سوال : 8097
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : خداوند كوه را ميخ زمين كرد چنانكه در قرآن است : و جعلنا الجبال اوتادا
پاسخ : معنى آن باشد كه كوه شبيه ميخ است در نگهداشتن زمين از لرزش و اضطراب . و گـوئيم در باطن زمين جسمى گداخته و گرم و سيالست و روى آنرا قشرى فرا گرفته و سرد شـده اسـت , و آتش و دود و بخارات در باطن آن متراكم گرديده و پيوسته فشار مى آورد كه قشر زمين را بشكافد و بتركاند و خداوند بسيارى از مواضع قشر زمين را از سنگ سخت مقرر فرموده تا در مـقـابـل فـشـار حـرارت بـاطن مقاومت كند , و اگر قشر زمين سست بودپيوسته زير پاى ما مضطرب بود . حضرت اميرالمومنين عليه السلام فرمود : و وتد بالصخور ميدان ارضه يعنى بسنگها اضطراب و جنبش زمين را استوار ساخت مانند ميخ . و اين جواب را از كتاب سيف الامه مرحوم نراقى استفاده كرديم .
کد سوال : 8098
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : خواب طولانى خفتگان شهر افسوس ( اصحاب كهف ) كه ساليان درازى بطول انجاميده باموازين علمى سازگار نيست زيرا چنين عمر طولانى چند صد ساله براى افراد بيداربعيد است تا چه رسد به افراد خواب ثانيا اگر قبول كنيم كه در بيدارى چنين عمرى امكان پذير است براى كسى كه
پاسخ : اولا مساله عمر دراز مدت يك مساله غير علمى نيست چه اينكه طول عمر هيچ موجودزنده اى - از نظر علمى - ميزان ثابت و معينى ندارد كه با فرا رسيدن آن مرگ حتمى باشد . ثـانـيا خوابهايى در جهان طبيعت وجود دارد كه مصرف غذاى بدن در آنها بسيارناچيز است مانند زمـسـتـان خوابى ثالثا از آيات قرآن درباره سرگذشت آنها برمى آيدكه طرز خواب آنها با خوابهاى معمولى فرق بسيار داشته است بلكه خوابى شبيه حالت مرده - با چشم گشوده - داشته اند بعلاوه قـرآن مـى گـويد : نور آفتاب به درون غارآنها نمى تابيد از سوى ديگر مى گويد : ما آنها را بسوى راسـت و چـپ بـرمـى گـردانيديم و اين نشان مى دهد كه آنها در حال يكنواختى كامل نبوده اند وعوامل مرموزى كه هنوز براى ما ناشناخته مانده است آنها را به سمت راست و چپ مى گردانده تا به ارگانيزم بدن آنها صدمه اى وارد نشود .
کد سوال : 8099
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : در قـضيه اصحاب كهف شبهه كرده اند كه از زمان دقيانوس امپراطور كه اصحاب كهف ازترس او گريختند تا بعهد قسطنطين كه از خواب بيدار شدند كمتر از صد سال است و درقرآن گويد آنها سيصد و نه سال خفتند , دقيانوس در سال 249 بعد از ميلاد بقتل عام مسيحيان فرمان داد .
پاسخ : سيصد و نه سال در قرآن گفته اهل كتاب است و پس از آن خدا مى فرمايد قل اللّه اعلم بما لبثوا گـويا بعض نصارى كه درست آگاه نبود 309 سال گفته بود خداوندنقل قول او كرده پس از آن فـرمود بگو خداوند داناتر است بمدت درنگ آنها -چنانكه از عده آنها هم آگاه نبودند كه سه يا پـنـج يـا هـفت كس بودند , و از اينجامعلوم مى شود عالم مسيحى در عربستان نبود و همه جاهل بودند .
کد سوال : 8100
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : در دعـاى نـدبـه بـه اين مساله اشاره شده است كه مى پرسد : نمى دانم كدام سرزمين تو را در بر گـرفته است ؟ قرارگاهت كجاست ؟ در كوه رضوى يا ذى طوى 000 ؟ نمى دانم در اين دعا چرا سـراغ حضرت مهدى را در ذى طوى و كوه رضوى مى گيرند كه جايگاه محمد حنفيه ( امام زم
پاسخ : دعاى ندبه بحق , يكى از دعاهاى جالب و پر معنى است . از نـظـر فـصـاحت بسيار فصيح وروان و حساب شده و متين است و از نظر محتوا بايد گفت يك دعـاى علمى , انقلابى ,عقيدتى و سياسى و در عين حال پر احساس و عاطفى است و اگر درست بـه مـفـهوم آن آگاهى حاصل گردد مى تواند منبع الهامبخشى براى مبارزات اجتماعى و بر ضد ظلم بوده باشد ( البته به شرط آگاهى , نه به صورت تخدير ) . در آغـاز دعـا نـخـست اشاره اى به فلسفه بعثت پيامبران و سپس اشاره كوتاهى به تاريخچه آنان و مـقـامات مختلف هر يك و سپس بطور مشروح تر بحثى از قيام پيامبراسلام صلى اللّه عليه و آله و سـلـم و مـقـامات آن بزرگوار و بعد بطور مشروح خلافت بلافصل اميرمومنان على عليه السلام با دلايـل و مـدارك زنده و قاطع از آيات ورواياتى كه مورد قبول همه فرق اسلامى است مورد بحث قـرار گرفته و به علل قيام جمعى از امت بر خلاف اهل بيت و خاندان پيغمبر و شهادت و كشتار و تـبـعـيـد آنـان وسـپس به دعوت امامان يكى بعد از ديگرى اشاره شده است , بطورى كه قلوب را كـامـلامتوجه به قيام مهدى (عج ) مى نمايد و از آن پس با لحنى عاشقانه و آميخته با هيجان خاص روحـى و عـمـيـقترين احساسات انسانى , خطاب به ولى عصر (عج ) مى شود و ضمن ابرازاشتياق شـديد به قيام حضرتش , برنامه اصلاحى و انقلابى او تشريح مى گردد و بعد باچند نيايش زنده و موثر دعا پايان مى پذيرد . ايـن از نظر محتويات دعا , اما اين كه بعضى پنداشته اند كه اين دعا شباهتى باعقايد كيسانيه دارد كاملا مردود است و قبلا لازم است چند جمله كوتاه در معرفى مذهب كيسانيه ذكر كرده و سپس شـواهد رد پندار بالا را از خود دعا استخراج كنيم : كيسانيه آنچنان كه در كتب عقايد و مذاهب آمـده است , يك فرقه شيعه چهارامامى بودند كه پس از حضرت على و امام حسن و امام حسين - عـلـيـهـم الـسـلام - بـه امامت محمد حنفيه عقيده دارند و گفته مى شود علت اين كه آنها را كـيـسـانيه مى نامند اين است كه يكى از هوا خواهان سر سخت اين مذهب شخصى به نام كيسان بـود كه خود را از علاقمندان على عليه السلام معرفى مى كرد و بعضى هم كيسان رااز القاب مختار بن ابى عبيده مى دانند و او را از پيروان اين مذهب ذكركرده اند . گرچه كيسانيه خود منشعب به شعبه هايى شده اند ولى شعبه مشهور آنها عقيده دارند كه محمد حنفيه هم اكنون زنده است و در كوه رضوى در اطراف مدينه در نقطه دور افتاده اى زندگى مى كند و خداوند آب آشاميدنى و عسلهاى كوهى در اختيار اوقرار داده و مهدى منتظر اوست . گفته مى شود كثير شاعر معروف عرب از پيروان اين فرقه است و در اشعارش چنين مى گويد :الا ان الائمـه مـن قريش ولاه الحق اربعه سواءعلى و الثلاثه من بنيه هم الاسباط ليس بهم خفاءو سـبـط لا يذوق الموت حتى يقود الخيل يقدمها الولاءيغيب لا يرى فيهم زمانا برضوى عند عسل و ماءشاعر در اين اشعار عدد ائمه را چهار نفر - على عليه السلام و سه فرزندش - ذكرمى كند و سپس به غيبت محمد بن حنفيه در كوه رضوى اشاره مى نمايد . امروز اين فرقه كمتر پيروان شناخته شده اى دارد و غالبا نام آنها را در كتب تاريخ اديان مى يابيم . اكـنـون بـه اصل سخن باز گرديم :دعاى ندبه با صراحت تمام مذهب كيسانيه را نفى مى كند و با عـقـايـد شـيـعـه اثنى عشرى كاملا منطبق است زيرا :1 - در سه جمله از دعاى ندبه درباره نسب حـضـرت مهدى (عج ) مى خوانيم و ابن خديجه الغراء و ابن فاطمه الكبرى و جدته الصديقه الـكـبـرى فـاطـمـه بـن مـحمدصلى اللّه عليه و آله و سلم يعنى او از فرزندان خديجه و فاطمه - عليهماالسلام است . در حـالـى كـه محمد بن حنفيه هيچ گونه نسبتى با خديجه و حضرت فاطمه دخت پيامبر اسلام ندارد , چه اين كه مادرش خوله حنفيه , دختر جعفر بن قبس بود ,نه ارتباطى با خديجه داشـت و نه با فاطمه زهرا - عليهماالسلام - با اين حال جاى تعجب است كه كسى براى دعاى ندبه شباهتى به عقايد كيسانيه قائل گردد , اگر فرضاكلمه رضوى ايجاد شبهه اى كند ( كه خواهيم ديد نمى كند ) اين سه جمله صريح ,هرگونه شبهه اى را مى تواند برطرف سازد . 2 - در اين دعا بعد از جمله اين ابناء الحسين مى خوانيم صالح بعد صالح وصادق بعد صادق اين السبيل بعد السبيل , اين الخيره بعد الخيره , اين الشموس الطالعه , اين الاقمار المنيره , اين الانجم الـزاهره , اين اعلام الدين و قواعدالعلم اين بقيه اللّه ; كجا هستند فرزندان امام حسين عليه السلام صـالـحـى پـس ازصالح ديگر و راستگويى پس از راستگوى ديگر , كجا هست راه به سوى خدا پس ازديـگـرى , انـتخاب شده اى ( از سوى خدا ) پس از ديگرى , كجا هستند خورشيدهاى درخشان و مـاههاى تابان و ستارگان فروزان و پرچمهاى آيين حق و پايه هاى علم و دانش سپس جمله را به صـورت مـفـرد آورده و مـى گويد : كجاست آن كسى كه خدا او را ذخيره كرده است 000 ؟ اين جمله هاى مكرر به روشنى مى گويد بعد از امام حسين عليه السلام امامان متعددى بودند كه يكى پس از ديگرى براى اصلاح امت و دعوت به سوى خدا و بسط علم و دانش قيام كردند تا مى رسد به آخرين ذخيره الهى و او را به صورت مفرد بيان كرده است . بـا ايـن حـال آيـا مى توان شباهتى براى دعاى ندبه با عقايد كيسانيه - آنها كه نه براى فرزندان امام حـسـين عليه السلام منصبى قائل هستند و نه غير از محمد بن حنفيه امامان ديگرى را به رسميت مـى شـناسند - پيدا كرد ؟آيا جاى تعجب نيست كه گفته شود پس از ذكر ولايت على عليه السلام مـطلب بريده شده وامامان وسط ناديده گرفته شده اند و تنها سخن از مهدى به ميان آمده و اين مـناسب عقيده فرقه كيسانيه است آيا اين ده جمله پى در پى درباره امامان ديگر به خاطراين كه اسـمـشـان صريحا برده نشده , كافى به نظر نمى رسد ؟ آيا براى نفى عقايدكيسانيه ده جمله كم اسـت ؟ 3 - در جـمـلـه هـاى بنفسى انت من مغيب لم يخل منا بنفسى انت من نازح ما نزح عنا خطاب به ولى عصر (عج ) مى گوييم : جانم به فدايت كه پنهانى ولى از ما خالى نيستى و دورى هستى كه از ما جدا نيستى 000 . در ايـن دو جـمـلـه مـهـدى (عـج ) را در مـيان خود و نزديك به خود معرفى مى كنيم و اين خود مـى رسـانـد كـه غـيبت او به اين معنى نيست كه همچون يك موجود نامريى و در مكان خاصى از چـشـمها پنهان باشد , بلكه به صورت ناشناس در اجتماعات رفت و آمد دارد ومحل ثابتى براى او وجود ندارد . 4 - از آنـچـه در بـالا گفتيم روشن شد كه فقرات اين دعا يكى پس از ديگرى عقيده فرقه خرافى كيسانيه را نفى مى كند و با عقيده شيعه اثنى عشرى كاملا منطبق است . تـنها چيزى كه باقى مى ماند وجود كلمه رضوى در يكى از جمله هاى اين دعاست كه نكته آن با مراجعه به مدارك و منابع اسلامى روشن مى گردد . تـوضـيـح ايـن كه : ياقوت حموى بغدادى نويسنده معروف در كتاب معجم البلدان درباره رضـوى چـنـين مى نويسد : رضوى 000 كوهى است در اطراف مدينه و رضوى ( بر وزن رجبى ) مـنـسـوب بـه آن راگـويـنـد , پـيـغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم درباره اين كوه فرمود : رضوى كوهى است كه خدا از آن راضى و خشنود است . سپس بعد از نام بردن از كوههاى مقدس ديگر در ذيل كلام خود مى گويد : عرام بن اصبع سلمى گـفـتـه است : رضوى كوهى است كه از ينبع يك روز فاصله دارد ودر هفت منزلى مدينه است و يكى از كسانى كه اين كوه را سير كرده به من اطلاع دادكه آب فراوان و درختان بسيار دارد و اين همان كوهى است كه طايفه كيسانيه مى پندارند محمد بن حنفيه در آن اقامت دارد و زنده است . و امـا ذى طـوى كه بعد از كوه رضوى در دعاى ندبه آمده , يكى از كوههاى اطراف مكه است كه در راه تنعيم قرار دارد و يك فرسخ از مكه فاصله دارد و ازآنجا خانه هاى مكه ديده مى شود . در روايتى از امام باقر عليه السلام وارد شده كه : حضرت قائم از طريق ذى طوى وارد سرزمين مكه مـى شود و نخست با مجاهدانى به تعداد مجاهدان بدر ( نخستين برخورد اساسى اسلام و كفر ) به كنار خانه كعبه مى آيد و پرچم انقلاب و پيروزى رادر آنجا برمى افرازد . از آنچه در بالا گفته شد , نتيجه مى گيريم كه رضوى از كوههاى مقدس بوده و درروايات پيامبر صلى اللّه عليه و آله و سلم آمده است ( مقدس بودن يك سرزمين يا يك كوه يا مثلا حجر الاسود به خـاطر جبهه هاى تاريخى و حوادث مهمى است كه در طول تاريخ ‌بشر براى آنها گذشته و مربوط به صحنه هاى فداكارى مردان خداست كه به خود ديده است ) . بـنـابـراين كوه رضوى پيش از آنكه در عقايد كيسانيه نقشى پيدا كند در سخنان پيامبروارد شده اسـت , بـلكه شايد انتخاب اين كوه از طرف كيسانيه براى عقايد خود به خاطر همان قداست آن بوده تا رنگ قداست به معتقدات باطل خود بدهند . بـا ايـن حـال اگر رضوى در دعاى ندبه آمده , آن را بايد به ريشه اصلى كه در گفتارپيامبر است برگردانيم نه به عقيده كيسانيه كه جنبه فرعى دارد . شـاهـد ديگر اين سخن ذكر كوه ذى طوى كه در نزديكى مكه است مى باشد زيرا ذى طوى به هـيـچ وجـه دخالتى در عقايد كيسانيه ندارد و از همه گذشته كلمه ام غيرهااست - يعنى غير ايـنها - كه در دعاى ندبه آمده و اين خود دليل بر اين است كه حضرت مهدى (عج ) بر خلاف پندار كـيـسـانـيه محل خاصى ندارد و در شهرها و كوهها و نقاطمختلف جهان ممكن است رفت و آمد داشته باشد و همچون جدش پيامبر صلى اللّه عليه وآله و سلم كه گاهى در جبل النور و غار حرا و زمـانـى در كـنار خانه كعبه و زمانى در ميان مردم مكه يا مدينه بود , حضرت مهدى (عج ) نيز در نقاط مختلفى ممكن است به سر برد و گاهى نيز در ميان ما بوده باشد . مـا امـيـدواريم در آينده كسانى كه مى خواهند به اين گونه مسائل خرده گيرى كنندبراى اثبات حـسن نيت خود قبلا آن را با جمعى از متخصصان و اهل فن كه عمرى درمباحث اسلامى زحمت كـشـيده اند در ميان بگذارند , اگر پاسخى دريافت نكردند كاملاآزادند آن را نشر دهند ولى اگر پاسخ آن را شنيدند افكار عمومى را مشوب نسازند .
کد سوال : 8101
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : قـرآن مـى گـويـد هر كس كار بدى انجام دهد جز به مقدار آن كيفر نخواهد ديد و اين با واجب شـدن شـصت روز , روزه به عنوان كفاره در مقابل خوردن يك روز روزه ماه رمضان و مجازاتهاى ديگرى در دنيا و آخرت از اين قبيل سازگار نيست ؟
پاسخ : مـنظور از مساوات ميان گناه و كيفر مساوات عددى نيست , بلكه كيفيت عمل را نيزبايد در نظر گرفت خوردن يك روز روزه ماه مبارك رمضان با آن همه اهميتى كه داردمجازاتش تنها يك روز كفاره نيست بلكه بايد آنقدر روزه بگيرد كه اندازه احترام آن يك روز ماه مبارك بشود . بـه هـمـيـن دلـيل در بعضى روايات آمده كه كيفر گناهان در ماه رمضان بيش از ساير ايام است همانطور كه پاداش اعمال نيك در آن ايام بيشتر است تا آنجا كه مثلا يك ختم قرآن در اين ماه برابر با هفتاد ختم قرآن درماههاى ديگر است .
کد سوال : 8102
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : آيـه 164 سـوره انعام مى گويد : هيچ كس جز براى خود عملى انجام نمى دهد و هيچ گناهكارى بار گناه ديگرى را بر دوش نمى كشد و اين با ديگر آيات قرآن و بعضى از روايات و احاديث تطبيق نـمى كند مثلا در آيه 25 سوره نحل مى خوانيم : آنها درروز رستاخيز بار سنگين گنا
پاسخ : آيـه 164 سوره انعام مى گويد : بى جهت و بدون ارتباط , گناه كسى را بر ديگرى نمى نويسند ولى آيـات و روايـاتـى كـه اشاره شد مى گويد : اگر انسان بنيانگذار عمل نيك و بد ديگرى باشد , و به اصطلاح از طريق تسبيب در انجام آن عمل دخالت داشته باشد , در نتايج آن شريك خواهد بود و در حقيقت عمل خود او محسوب مى شود ,زيرا پايه و اساس آن , به دست وى گذارده شده است .
کد سوال : 8103
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : ماجراى گاو بنى اسرائيل چه بود ؟
پاسخ : يك نفر از بنى اسرائيل به طرز مرموزى كشته مى شود , در حالى كه قاتل به هيچ وجه معلوم نيست . در مـيان قبائل و اسباط بنى اسرائيل نزاع درگير مى شود داورى رابراى فصل خصومت نزد موسى مـى بـرنـد و حـل مشكل را از او خواستار مى شوند , موسى بااستمداد از لطف پروردگار از طريق اعجاز آميزى به حل اين مشكل مى پردازد و آن اينكه به قوم خود مى گويد بايد گاوى را سر ببريد قوم مى گويند چگونه گاوى ؟ موسى در پاسخ مى گويد خداوند مى فرمايد بايد گاو ماده اى كه نه پير و از كار افتاده ونه بكر و جوان باشد از رنگ آن سئوال كردند پاسخ داد زرد يكدست براى شخم زدن رام نـشـده و براى زراعت آبكشى نكند و هيچ عيبى نداشته باشد سپس بنى اسرائيل گاو رابه دسـت آوردنـد و آن را سـر بـريـدند و قسمتى از گاو را به مقتول زدند تا زنده شودو قاتل خود را معرفى كند .
کد سوال : 8104
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : آيا روايات داله بر ثواب گريه كردن بر حسين عليه السلام صحيح و قرائت آن جايزاست يا نه ؟
پاسخ : حـسـيـن ( عـلـيـه السلام ) كشته شد تا عمل به شعائر اسلام باقى بماند و او از كسيكه متجاهر به معاصى باشد تبرى مى جويد همانگونه كه از يزيد و اصحاب او تبرى مى جست ,و اما ذكر اخبار ثواب گـريستن بر حسين ( عليه السلام ) و دل خوش كردن به آن و عمل نكردن به مرام حسين نه تنها اثرى ندارد بلكه بعضى از علماء آنرا جنايتى بر حسين ( عليه السلام ) دانسته اند .
کد سوال : 8105
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : در حاليكه خداوند خود را هادى و خير محض خوانده است , پس چرا در برخى آيات گمراه ساختن و فريب دادن ديگران به خدا استناد داده شده است ؟
پاسخ : خداوند مهربان هيچ گاه ابتدا كسى را فريب نمى دهد و گمراه نمى كند . امـا در صـورتـى انـسـان يـا موجودى عاقل با اختيار و اراده خود را گمراهى را انتخاب كند و در گـنـاه كردن اصرار ورزد , خداوند هم در پاسخ اين سركشى جزاى كار او را مى دهد و او راگمراه مى سازد . پس در حقيقت گمراهى و فريب نتيجه اعمال خود فرد است .
کد سوال : 8106
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : قـرآن در آيـه 101 سـوره اعـراف مـى گويد : خداوند بدلهاى كافران نقش بى ايمانى وانحراف را ترسيم مى كند و بر قلوبشان مهر مى نهد آيا اين جبر نيست ؟
پاسخ : كـسـانى كه در مسيرهاى غلط گام برمى دارند , بر اثر تكرار و ادامه عمل , انحراف وكفر و ناپاكى آنچنان بر دلهاى آنها نقش مى بندد كه همچون نقش سكه ثابت مى ماند واين از قبيل اثر و خاصيت عملى است كه به خداوند نسبت داده شده زيرا سبب تمام اسباب اوست و واضح است كه يك چنين گـمـراهـى جـنبه اجبارى ندارد بلكه ايجاد كننده اسباب خود افراد انسان هستند , اگرچه تاثير سبب به فرمان پروردگار مى باشد .