• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    • عبارت :
      تعداد درصفحه :
کد سوال : 7966
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : بـسـيارى از آيات قرآن سخن گفتن مردم در روز قيامت را نفى مى كند اما در آيه 105سوره هود مى گويد : در روز قيامت مردم با اجازه پروردگار تكلم مى كنند و اين با ظاهر آيات ديگر قرآن سازگار نيست
پاسخ : در پـاسـخ بـا تناقض ظاهرى آيات مربوط به تكلم بايد بگوييم : مردم در آن روز مراحل مختلفى را مى پيمايند كه هر مرحله ويژگيهائى دارد , در پاره اى از مراحل هيچ گونه پرسش و سئوالى از آنها نـمـى شـود و حتى مهر بر دهانشان مى نهند , فقط اعضاى پيكرشان كه آثار اعمال را در خود حفظ كـرده اند با زبان بى زبانى سخن مى گويند , اما درمراحل ديگر قفل از زبانشان برداشته مى شود و به اذن خداوند به سخن مى آيند و به گناهان خود اعتراف مى كنند و خطاكاران يكديگر را ملامت مى نمايند بلكه سعى دارندگناه خويش را بر گردن ديگرى نهند
کد سوال : 7967
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : قـرآن مـى گويد : آگاهى بر اسرار نهان و اسرار گذشته و آينده مخصوص خداوند است اما در پاره اى ديگر از آيات و روايات فراوان درباره پيامبر و على و ائمه عليهم السلام مى خوانيم كه آنها نيز گاهى از حوادث آينده و از اسرار نهان خبرمى دادند
پاسخ : اگر در پاره اى از آيات قرآن بخشى از علم غيب به پيامبران نسبت داده شده بايددانست كه آن به تـعـلـيم الهى است اوست كه در هر مورد صلاح بداند قسمتى از اسرارغيب را به بندگان خاصش تـعليم مى دهد اما اين علم نه ذاتى است و نه نامحدود , نه تنها خداوند اسرار غيب را در مورد لازم به پيامبران و امامان تعليم مى دهد بلكه گاهى به غير پيامبر و امام نيز چنين تعليمى مى دهد مثلا در داستان مادر موسى درقرآن مى خوانيم كه خداوند به او گفت : نترس و اندوه به خود راه مده مـا ايـن كـودك را به تو باز مى گردانيم و او را از پيامبران قرار مى دهيم حتى گاهى پرندگان و جـانـداران ديـگر به خاطر ضرورتهاى زندگى , آگاهيهايى از اسرار نهان وحتى از آينده دور پيدا مى كنند كه تصورش براى ما مشكل و پيچيده است و به اين ترتيب بعضى از مسائل كه براى ما غيب محسوب مى شود , براى آنها غيب نيست .
کد سوال : 7968
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : در آيه 28 سوره رعد مى خوانيم : ياد خدا مايه آرامش دلهاست از طرف ديگر درآيه 2 سوره انفال مـى خوانيم : مومنان كسانى هستند كه وقتى نام خدا برده مى شودقلبشان ترسان مى گردد آيا اين دو با هم منافات ندارند ؟
پاسخ : مـنـظـور از آرامش همان آرامش در برابر عوامل مادى است كه غالب مردم را نگران مى سازد ولى مسلما افراد با ايمان در برابر مسئوليتهاى خويش نمى توانند نگران نباشند و به تعبير ديگر آنچه در آنها وجود ندارد نگرانى هاى ويرانگر است كه غالب نگرانيها را تشكيل مى دهد اما نگرانى سازنده كه انـسـان را به انجام وظيفه دربرابر خدا و خلق و فعاليتهاى مثبت زندگى وامى دارد در وجود آنها هست و بايد هم باشد و منظور از خوف از خدا نيز همين است .
کد سوال : 7969
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : در آيـه 29 سـوره اسـراء آمـده : و لا تـبـسطها كل البسط فتقعد ملوما بيش از حددست خود را مـگشاى تا مورد سرزش قرار بگيرى كه در حقيقت دستور به رعايت اعتدال در انفاق مى دهد اين سوال پيش مى آيد كه در سوره دهر و آيات ديگر قرآن و همچنين روايات ستايش و مدح ايثارگ
پاسخ : دسـتـور بـه رعـايـت اعـتدال در جايى است كه بخشش فراوان سبب نابسامانيهاى فوق العاده در زندگى خود انسان گردد و به اصطلاح فرو ماندن شود و يا ايثار سبب ناراحتى وفشار بر فرزندان گـردد و نظام خانوادگى را بخطر افكند و در صورتى كه هيچيك ازاينها تحقق نيابد مسلما ايثار بهترين راه است . از اين گذشته رعايت اعتدال يك حكم عام است و ايثار يك حكم خاص كه مربوط به موارد معينى است و اين دو حكم باهم تضادى ندارند .
کد سوال : 7970
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : در آيـه 83 سـوره اسـراء مـى گويد : هنگامى كه مختصر ناراحتى به انسان برسد ياس ونوميدى سرتاپاى او را فرا مى گيرد در حالى كه در آيات ديگر مانند آيه 65 سوره عنكبوت اين گونه افراد را بـه عـنـوان مـخـلـصـين له الدين كه حاكى از نهايت توجه به خداست در چنين حالى
پاسخ : ايـن دو حـالـت بـا هم تضادى ندارند بلكه يك مقدمه ديگرى است اين گونه افراد به هنگام روبرو شدن با مشكلات از زندگى خويش به كلى مايوس مى شوند و همين حالت ياس سبب مى شود كه پـرده هـا از فـطـرتـشان كنار برود و به درگاه خدا روى آورند اما اين توجه اضطرارى نه براى آنها افـتـخـارى اسـت و نه دليلى بر بيداريشان ولى اولياى حق و بندگان راستين خدا نه تنها با ديدن چهره مشكلات مايوس نمى شوند بلكه اين حوادث بر ميزان استقامتشان مى افزايد .
کد سوال : 7971
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : آيـه 12 سـوره حج هرگونه سود و زيان بتها را نفى مى كند اما در يك آيه بعدمى گويد : زيانش از نفعش نزديكتر است آيا اين دو با يكديگر سازگار است ؟
پاسخ : در مـحـاورات مـعـمـول اسـت كه گاه در يك مرحله موجودى را بى خاصيت مى شمرند , پس از آن تـرقى كرده آن را منشا زيان مى دانند به علاوه زيانى كه نفى شده زيان به دشمنان آنهاست زيرا آنـها قادر نيستند ضررى به مخالفان بزنند , اما زيانى كه اثبات شده يك زيان قهرى است كه دامان عابدان آنها را مى گيرد .
کد سوال : 7972
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : بـا توجه به اينكه در روايات بسيارى شان نزول برخى آيات و احكام روشن شده آياباز مى توان از آن آيه و حكم در موارد غير شان نزول استفاده كرد ؟
پاسخ : شان نزول موجب انحصار حكم بر واقعه خاص نمى شود تا با از بين رفتن آن واقعه حكم نيز از ميان برود . زيـرا بيان وارده در قرآن مجيد عام است و تعليل تبيين مطلق است و اختصاصى به واقعه اى خاص ندارد . مثلا اگر شخص خاصى مورد مدح يا ذم قرارگرفته است اين مدح يا ذم به دليل وجود صفاتى در او بوده است . پس در هر شخص ديگرى كه اين صفات وجود داشته باشد آن مدح يا ذم وجود دارد .
کد سوال : 7973
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : آيا حكم قصاص مخصوص اسلام است و تا پيش از آن مرسوم نبوده است ؟
پاسخ : حكم قصاص پيش از اسلام نيز در ميان اعراب وجود داشت و اعمال مى شد . اما ضوابط وشرايط خاصى نداشت . گاه مرد را در ازاى مرد و زن را در ازاى زن قصاص مى كردند وگاه بر عكس . گاه يك نفر را در ازاى يك نفر , و گاه ده نفر يا يك قبيله را درازاى يك نفر به قصاص مى رساندند . گاه حر را در ازاى عبد و رئيس را در ازاى مرئوس قصاص مى كردند . در ميان يهوديان نيز حكم قصاص وجود داشت همانگونه كه درفصل بيست و يكم و بيست و دوم از سفر خروج و فصل سى و پنجم از سفر اعداد آمده است , و قرآن كريم از آن حكايت كرده : [ و كتبنا عـلـيـهـم فـيـها ان النفس بالنفس والعين بالعين و الانف بالانف و الاذن بالاذن و السن بالسن و الـجـروح قـصـاص ( مـائده -45 ) ] مـسيحيان در مورد قتل عفو و ديه را مقرر مى داشتند و ساير گـروهـها وامت هاى گوناگون هر يك به نوعى حكم قصاص را اجرا مى كردند گرچه اين حكم ضابطه مندنبود . اسلام در مورد قصاص معتدل و منصفانه ترين روش را اجرا مى كند . نه قصاص را لغومى كند نه آن را تنها راه جبران مى شمارد بلكه مى گويد هم مى توان قصاص كرد و هم مى توان به جاى آن عفو كرد و ديه گرفت . و نيز بين قاتل و مقتول نيز به لحاظتعداد و خصوصيات تساوى بايد باشد .
کد سوال : 7974
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : آيه 97 سوره اسراء در مورد دوزخيان مى گويد : نحشرهم يوم القيمه على وجوههم عميا و بكما و صما ; آنها را در روز قيامت بر صورتهايشان محشور مى كنيم در حالتى كه نابينا و لال و كر هستند اما از آيات ديگر قرآن استفاده مى شود كه مجرمان ودوزخيان هم مى بينند و هم مى
پاسخ : مواقف و مراحل قيامت مختلف است در بعضى از مراحل و مواقف آنها كور و كر ونابينا هستند ولى در مـراحـل ديـگـرى چشمشان بينا و گوششان شنوا و زبانشان بازمى شود تا صحنه هاى عذاب را بـبينند و سرزنش هاى سرزنش كنندگان را بشنوند و به ناله و فرياد و اظهار ضعف بپردازند و نيز مجرمان از ديدن آنچه مايه سرور است و ازشنيدن آنچه مايه نشاط و از گفتن آنچه موجب نجات مى باشد محرومند و بعكس آنچه كه مايه زجر و ناراحتى است مى بينند و مى شنوند و مى گويند .
کد سوال : 7975
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : طـبـق آيـه 117 سوره مائده مسيح (ع ) گواهى و شهادت خود را در روز قيامت منحصر به زمانى مـى كـنـد كـه در ميان امت خويش مى زيسته و اما نسبت به بعد از آن اين گواهى رااز خود سلب مى نمايد در حالى كه در آيه 159 سوره نساء مى خوانيم : مسيح در روزقيامت نسبت به همه
پاسخ : آيه 159 نساء درباره گواهى بر تبليغ رسالت و نفى الوهيت از مسيح است ولى آيه117 مائده مربوط به گواهى بر عمل مى باشد توضيح اينكه : آيه 159 نساء مى گويد : عيسى بر ضد تمام كسانى كه او را بـه الوهيت پذيرفتند , اعم از كسانى كه در عهداو بودند يا بعدا بوجود آمدند گواهى مى دهد كه من هرگز آنها را به چنين چيزى دعوت ننمودم ولى آيه 117 مائده مى گويد : علاوه بر اينكه مـن تبليغ رسالت به طرزصحيح و كافى كردم تا زمانى كه در ميان آنها بودم عملا از انحراف آنان جلوگيرى كردم و بعد از من بود كه موضوع الوهيت من را مطرح كردند و راه انحراف راپيمودند و من آن روز در ميان آنها نبودم تا گواه اعمال آنها باشم و از آن جلوگيرى كنم .