سلامت و بهداشت جامعه
اختلاف فرزندان اگرچه خواهر و برادر یکدیگر محسوب میشوند، در بسیاری از خانوادهها، اجتناب ناپذیر و متداول است. به عنوان والدین در این مواقع چه باید کرد؟ مداخله؟ یا کناره گیری و موکول کردن حل اختلافات به عمل فرزندان؟ مطلبی که در ادامه میخوانید، راهنمای کوتاهی در همین زمینه است.
اختلاف خواهر و برادرها در شکل خفیف خود موجب آزردگی پدرومادرها میشود. بگو مگوی خواهر و برادرها را میتوان به ۳ گروه تقسیم کرد:
۱. بگومگوهای مزاحم: وقتی بچهها کسل و ناراحتند روی میدهد. این بگومگوها پر سر و صدا هستند و بیدلیل شروع میشوند، سریع تمام شده و معمولا آسیب یا صدمهای در پی ندارند.
۲. بگومگوهای لفظی: این نوع بگو مگوها شامل مخالفتهای منطقی یا عقلی میباشند که به داد و فریاد و خشونت کشیده میشوند. در این نوع از اختلافات یکی از فرزندان حرفش را به زور به کرسی مینشاند.
۳. بگو مگوهای مخرب: حداقل یکی از طرفین صدمه عاطفی یا فیزیکی میبیند.
بحث خواهر و برادرها معمولا نتیجهٔ رقابت و چشم و هم چشمی است؛ با این حال خواهر و برادرها برای یکدیگر زمینه ساز انجام رفتارهای اجتماع پسند نیز هستند و نیازهای روانی یکدیگر را بر آورده مینمایند. آنها با هم بازی میکنند و در غم و شادی یکدیگر شریکند و گاهی حکم پدر و مادر را برای خواهر و برادر کوچکتر خود دارند. یکی دیگر از عوامل اختلاف خواهر و برادر وجود تبعیض بین آنها از سوی والدین است. آنها انتظار دارند والدین به یک اندازه تشویق و تنبیهشان کنند. این در حالی است که والدین معمولا به کودک کوچکتر توجه بیشتری دارند و همین عامل زمینه ساز اختلاف و دعوا میگردد.
چه باید کرد؟
در مورد اختلاف خواهر و برادرها و دخالت والدین در آن نظراتی ارائه شده: عدهای معتقدند که دخالت والدین در مشاجره فرزندان باعث میشود در مورد مسئلهای که آگاهی ندارند اظهار نظر کنند. گروه دیگری میگویند بدون دخالت والدین کودک قویتر برنده میشود و کودک دیگر احساس ناتوانی میکند.
والدین باید فقط در مشاجرات شدیدی دخالت کنند که به خشونت فیزیکی، فحاشی یا از دست رفتن کنترل کودکان کشیده میشود. آنها باید از جانبداری کودکان پرهیز نمایند و دخالتهایشان در حل مشکل و تشویق کودکان به آشتی منجر شود. نتیجه آنکه مشاجرهها اجتناب ناپذیر است و لزومی ندارد والدین در هر مشاجرهای دخالت نمایند.
توصیه به والدین:
فرزندان خود را به خاطر مشاجره و دعوا با هم تنبیه نکنید.
در مشاجره فرزندان از دختر و یا پسر طرفداری نکنید.
اختلاف و مشاجره فرزندان خود را در حضور دیگران مطرح نکنید.
میان فرزندان خود تفاوت قائل نباشید.
>> پرستاری
سه شنبه 4/8/1395 - 10:58
سلامت و بهداشت جامعه
من یک پسر ۳ ماهه دارم. میخواهم بدانم چه مواردی را باید رعایت کنم تا در تربیت فرزندم با مشکل مواجه نشوم.
جام جم سرا:
برای تربیت صحیح کودک مهارتهای زیادی را باید بیاموزیم، با توجه به سن کودکتان فرصت خوبی برای اصلاح الگوهای تربیتی دارید در ادامه به ۶ مهارت اساسی اشاره میکنیم:
هدف خود را مشخص کنید
برای آنکه رفتارهای صحیحی را به منظور پرورش فرزند خود در پیش بگیرید بهترین روش این است که در مقابل هر رفتاری که انجام میدهید از خود بپرسید هدف من از این کار چه بود و در واقع میخواستم با این کار به کجا برسم. به عنوان مثال اگر در مقابل رفتاری او را تشویق میکنم یا به او میخندم قصدم چیست آیا میخواهم که کودک این رفتار را در آینده نیز داشته باشد و تکرارش کند یا آنکه تکرار این رفتار را نمیپسندم اما ناگهان خندهام گرفته است؟ همچنین اگر برایش تنبیهی در نظر میگیرم قصدم چیست؟ آیا تنها خشم خودم را خالی کردم؟ آیا چون حوصله ندارم به کودک فشار میآورم؟ یا آنکه تنبیهی مناسب با کار نامطلوب کودک برگزیدهام که در آینده از احتمال تکرار رفتار نامناسب میکاهد و در ضمن رابطه من و کودک را تخریب نمیسازد.
کودک را لوس بار نیاورید
والدین کودک خود را دوست دارند و به او عشق میورزند از این رو این علاقه را در عمل نیز نشان میدهند. این عشق ورزی نیاز هر کودک است و برای پرورش مناسب او ضرورت دارد. اما همین ابراز علاقه چنانچه افراطی باشد در پرورش کودک آسیب زا خواهد بود. اینکه کودک هرگز ناکامی را تجربه نکند باعث نمیشود که در آینده فرد سالم تری باشد بلکه زمانی او در بزرگسالی رشدیافته خواهد شد که بتواند در مقابل مشکلات راه حلهای مناسب را برگزیند.
ثبات داشته باشید
بسیار مهم است که رفتارهای شما برای کودک قابل پیش بینی باشد زمانی که تنها بر اساس وضعیت روحی خود واکنش نشان میدهید و نه بر اساس قوانینی که وضع کردهاید، نمیتوانید والد موثری باشید. اگر حرف زشت زدن بد است همیشه بد است نه آنکه چون امروز حالتان مساعد نیست او را تنبیه کنید و روز دیگر این رفتار را نادیده بگیرید. یکی از موضوعهایی که در این حوزه بر سلامت کودک موثر است متعهد شدن به اجرای قولهایی است که میدهید. همچنین یکپارچگی در کلام و رفتار شما در موقعیتهای گوناگون به کودک میآموزد که شما فرد قابل اتکایی هستید که میتواند از رفتارهای شما الگو بگیرد و حتی بر اساس آن تعیین کند که چه چیز درست و چه چیز نادرست است.
اعطای مسئولیت را فراموش نکنید
فرزند شما عضوی از خانواده شما و جامعهای است که در آن زندگی میکند. در آینده نیز باید نقش والدی و دیگر مسئولیتهای شغلی را به عهده بگیرد. برای اجرای صحیح این نقشها بهترین کار آن است که تمرین در پذیرفتن مسئولیت را از کودکی آغاز کنید. والدینی که در برآوردن تمامی نیازهای فرزندانشان پیش قدم میشوند و نمیگذارند کودک با استقلال دست به عملی بزند تحمل دشواریهای آینده را برای کودک سختتر میسازند و نمیتوان گفت که با فدا کردن خود برای کودک زندگی بهتری را برای او میسازند بلکه حتی میتوان گفت، این والدین زندگی آینده کودک را تخریب میکنند. با این حال، مسئولیتهایی که برایش در نظر میگیرید باید مناسب با سن او باشد و در قبال انجام صحیح آن نیز به او پاداش دهید. این پاداش میتواند یک لبخند، تمجید کلامی و یا حتی تهیه یک هدیه باشد. مهم آن است که کودک دریابد شما به عملکرد او توجه دارید و البته هدف از دادن مسئولیت به او تنبیه او نیست بلکه شایستگی او را نشان میدهد.
مراقب دوربینها باشید
کودک شما از همان ماههای اول تولد شروع به ثبت اعمال شما میکند. به یاد داشته باشید که این فیلم برداری دائمی در رفتارهای جزئی یا حتی سبک کلی رفتار زندگی کودک تاثیرگذار خواهد بود. بنابراین زمانی که با همسر خود صحبت میکنید، در هنگام مکالمه با تلفن و یا حتی وقتی حرفی نمیزنید اما رفتارهای شما احساساتی را در بر دارد، او به ثبت کنشها و واکنشهای شما میپردازد و در آینده بر اساس آنچه آموخته عمل خواهد کرد؛ بنابراین باید مراقب اعمال خود در مقابل چشمان نظاره گر کودک باشید.
تفکر انتقادی را به او بیاموزید
کودک سالم کودکی نیست که همواره به پیروی از شما بپردازد و هر دیدگاهی را که شما به او ارائه میکنید بپذیرد. باید تلاش کنید تا کودک بیاموزد که ورای هر رفتار، نظر و عقیدهای را بررسی کند حتی اگر رفتارها، دیدگاهها و اعمال خود شما باشد. البته آنچه اهمیت دارد آن است که کودک بیاموزد نحوه بیان آن انتقاد نیز به چه صورت مناسبتر است. یعنی در گام اول به او آموزش دهید که تمامی ابعاد، دلایل و پیامدهای موضوعات گوناگون را بررسی کند و در گام دوم اگر دیدگاه متفاوتی نسبت به آن مسئله دارد آن را با در نظر گرفتن حرمتها و آنچه که صحیحتر است ابراز کند. (زهرا حسین زاده ملکی- روان شناس/ خراسان)
سه شنبه 4/8/1395 - 10:55
سلامت و بهداشت جامعه
«فرزندم اصلا حرف مرا گوش نمیدهد. با تمام حرفهای من مخالفت میکند. بیشتر روزها آنقدر با او کلنجار میروم که خسته میشوم و دیگر رمقی برایم باقی نمیماند. احساس میکنم دیگران نیز مدام به رفتار من با فرزندم توجه میکنند و حس میکنم فرزند من با بقیه تفاوت دارد. از نگاههای دیگران به فرزندم و خودم ناراحت میشوم و باعث میشود وقتی به منزل برمیگردم با فرزندم بدرفتاری کنم. ای کاش راهی پیدا میکردم تا او را کنترل کنم.
دلم می خواهد هر وقت کاری از او می خواهم مخالفت نکند و براحتی بپذیرد. با غذا خوردن، دستشویی رفتن، مسواک زدن و حتی با خواباندن او نیز مشکل دارم و کاری را که می خواهم، انجام نمی دهد. آیا فرزندم بیش فعال است و آیا راهی وجود دارد که رفتارهای او طبیعی شود؟»
جام جم سرا: یکی از مسائلی که این روزها ذهن بیشتر والدین جوان را درگیر کرده رفتار فرزندشان است. شیطنت و سرکشی جزو ویژگی های طبیعی کودکان است و نمی توانیم آنها را به دلیل رفتارهایشان سرزنش کنیم.
باید توجه داشت چنانچه کودکی دچار بیش فعالی باشد، باید علامت هایی از خود نشان دهد که به او بیش فعال گفته شود. متاسفانه تاب و تحمل خانواده ها کاهش یافته و با دیدن چند نشانه در فرزندشان به او برچسب بیش فعال می زنند.
برخی کودکان در عین این که طبیعی هستند و اختلال ندارند، اما کودکان دشوار نامیده می شوند.
آنها معمولا براحتی کارهای خود را انجام نمی دهند و والدین و اطرافیان خود را کلافه می کنند. اگر بخواهیم با علائمی که گفته شد قضاوت کنیم، نمی توانیم برچسب بیش فعالی را به مورد ذکر شده بچسبانیم.
کودکان دشوار به والدین خلاق نیاز دارند تا دشواری آنها را کنترل کنند. والدین می توانند به جای این که زانوی غم بغل بگیرند، راه هایی بیابند تا بتوانند فرزند خود را کنترل کنند.
به کودکان همواره گفته می شود بنشینند و هیچ فعالیت جنب و جوشی نداشته باشند، بنابراین انرژی کودک سرکش و رها باقی می ماند. در خانه از آنها می خواهید ندوند و بنشینند، در مدرسه به آنها گفته می شود تحرک نکنند و در مهمانی ها نیز از آنها خواسته می شود سرجای خود بنشینند. بنابراین انرژی سرگردان آنها را سرکش می کند. فعالیت های ورزشی و راه های خلاق والدین می تواند با دشواری کودک مقابله کند.
کودکان نیاز دارند با آنها بازی شود و هنگام بازی درمانی می توان بسیاری از خواسته های خود را به عنوان والدین مطرح کرد. با زبان کودکانه و تقلید صدا و صحبت کردن به جای لوازم بازی کودکان نیز می توانید آنها را کنترل کنید.
یکی دیگر از فعالیت های لذتبخش، آشپزی کردن با کودکان است که هم انرژی او تخلیه می شود و هم زمان خوبی را با فرزند خود سپری کرده اید.
می توانید غذایی ساده را انتخاب کنید و در قالب بازی با فرزند خود مشغول آشپزی شوید و هم مهارت های او را افزایش دهید و هم رفتارهای او را کنترل کنید.
لجبازی کردن با کودک دشوار باعث می شود او بیشتر تحریک شود، اما باید در نظر داشته باشید در رفتارهای خود قاطع نیز باشید.|دکتر مهرنوش دارینی - روان شناس و مشاور
سه شنبه 4/8/1395 - 10:53
سلامت و بهداشت جامعه
گرچه ناامیدکننده، ولی عادی است که کودک دبستانی خط قرمزها و انتظارات والدین را امتحان کند. به گفته سوزان آیرز دنهام، استاد روانشناسی در دانشگاه جورج میسون درفیرفاکسِ ویرجینیا، در دوران حاضر «نافرمانی یافتن راهی برای قبولاندن حقوق خود به دیگران است».
وقتی کودک دبستانی شما به بلوغ نزدیکتر میشود و چیزهای بیشتری از دنیای اطراف خویش میآموزد، عقاید خود را در مورد روابط و قواعد شکل میدهد (یا عقاید دیگران را میپذیرد). پس اگر تلاش میکند که با مقاومت در برابر شما و راهنماییهایتان حرف خود را به کرسی بنشاند، تعجب نکنید. گرچه، برخلاف کودکان کمسنتر، اگر از فرزند بالغ پرخاشگر خود بخواهید کاری را که دوست ندارد انجام دهد، احتمالا عصبانی نخواهد شد ولی ممکن است وانمود کند که نشنیده است، یا بسیار آهسته به درخواست شما پاسخ دهد.
برای مقابله با نافرمانی چکار میتوان کرد ؟
درکشان کنید. وقتی از کودک خود میخواهید برای ناهار بیاید و او فریاد میزند که «الان نه!» و اگر دوباره خواستید که به هر حال بیاید و عصبانی شد، خود را جای او بگذارید. اگر در حال اسکیت بازی کردن با دوستاناش است، بگویید که میدانید ترکِ بازی کار سختیست ولی غذا آماده شده است.
این کار برای این است که به او نشان دهید، علیرغم اینکه جزئی از مشکل بودهاید، ولی در واقع طرف او هستید. سعی کنید عصبانی نشوید (حتی اگر همسایهها سرگرم تماشای این نمایش بین شما و کودک دبستانیتان باشند). مهربان و درعین حال درخصوص ضرورت آمدنش مصر باشید.
حد و حدودی مشخص کنید. کودکان دبستانی نیازمند – و حتی خواهان- محدودیت هستند، پس این محدودیتها را وضع کنید و مطمئن شوید که فرزندتان از آنها اطلاع دارد. حد و حدود را گوشزد کنید، «اجازه نداری بدون اجازه از تلفن استفاده کنی»، یا «یه بار که بهت گفتم باید بیای». اگر فرزندتان (مثل هر بچه دیگری) در اطاعت از این حدود مشکل دارد، روی راهحلها کار کنید. در مورد وضعیت پیشآمده صحبت کنید و سعی کنید که به عمق مسئلهی نافرمانی فرزندتان راه یابید. شاید به این دلیل از انجام دادن تکالیف خانه خودداری میکند که در ریاضیات مشکل دارد. در این شرایط، یک بازی رایانهای ریاضی یا چند جلسهی تقویتی با برادر یا خواهر بزرگتر موثر خواهد بود. یا به این خاطر از پذیرش درخواست شما مبنی بر رفتن برای ناهار یا چیز دیگر سر باز میزند که به اندازه کافی وقت بیرون رفتن ندارد. اگر بداند که شما نیز به همراه او در پی یافتن راهی برای حل مشکل هستید، میزان نافرمانی خود را کاهش خواهد داد.
اخلاق و رفتار خوب را تقویت کنید. با این که تنبیه زبانی به هنگام نافرمانی فزرندتان وسوسهکننده است، توصیه میکنیم که زبان خود را نگه دارید. به گفتهی جین نلسون، نویسنده سری کتابهای «انضباط مثبت»، «وقتی رفتار بدی از کودک سر میزند، بلافاصله خود احساس بدی خواهد داشت. این فکر از کجا آمده است که برای بهبود رفتار کودکان، باید ابتدا کاری کنیم که احساس بدتری به خود داشته باشند؟» در واقع این کار تنها به رفتاری منفیتر خواهد انجامید.
در عوض، سعی کنید وقتی فرزندتان کار خوبی انجام میدهد، او را تشویق کنید. به یاد داشته باشید، تادیب کودک دبستانیتان به معنای کنترل وی نیست – به جای آن به او بیاموزید که خود را کنترل کند.
تنبیه ممکن است او را به خوب رفتار کردن وادارد، ولی تنها از روی ترس است. بهتر است که او کار خوب را با میل خودش انجام دهد چون اینکار روز را برای او خوشایندتر می کند و احساس خوبی در او ایجاد میکند. معذلک به کودک خود بفهمانید که وقتی قانونی را زیرپا میگذارد، پیامدهایی خواهد داشت. به جای تنبیه، منطقی و روراست باشید: «اگه تو خونه با توپ فوتبال بازی کنی، مجبورم بذارمش تو گاراژ و دیگه بهت ندمش».
از بهانهها استفاده مثبت کنید. وقتی کودک دبستانی شما به خاطر اینکه چیزی یا کاری مطابق میلش نبوده، در آستانه عصبانی شدن قرار میگیرد، به او کمک کنید تا خونسردی خود را بازیابد. به جای دستور تنبیهی (برو تو اتاقت)، وی را تشویق کنید که در گوشه مورد علاقهاش در اتاقخواب خود یا کاناپهای راحت در نشیمن تنها بنشیند تا آرام گیرد.
شاید کودک شما حتی بخواهد «جایی برای تمدد اعصاب» برای خود پیدا کند - با یک بالش بزرگ، رواندازی نرم، و چند کتاب محبوب خودش. اگر از درخواست شما سر باز زد، پیشنهاد دهید که با هم کتابی بخوانید یا به پیادهروی بروید.
اگر باز مخالفت کرد، خودتان تنها بروید – فقط برای آرام شدن. این کار شما نه تنها مثالی خوب برای او خواهد بود، بلکه برای خودتان نیز فرصت استراحتی ارزشمند پدید خواهد آورد. آنگاه که هر دوی شما احساس آرامش کردید، زمان صحبت کردن در مورد رفتار مناسب فرا رسیده است.
به کودک دبستانی خود قدرت و اختیار بدهید. سعی کنید برای فرزند خود فرصتی برای بروز دادن استقلال شکوفاشدهاش فراهم آورید. بگذارید خود لباسهایش را انتخاب کند (البته تا جایی که تمیز و فاقد لک یا سوراخ باشند). به عقیده نلسون «این نوع مشارکت به این معنا نیست که کودک دبستانی شما همهکاره است. بلکه تنها نشان میدهد که به وی و نیازهایش اهمیت میدهید.»
راه دیگری برای اینکه به کودکتان کمک کنید بیشتر احساس اختیار کند این است به جای اینکه بگویید چهکار نمیتواند بکند، بگویید چه کاری میتواند بکند. به جای اینکه بگویید «نه، تو خونه با اون توپ بازی نکن»، بگویید «برو تو حیات تمرین کن.» کودک شما اکنون دیگر برای درک توضیح مسائل به اندازه کافی بزرگ شده است، پس به او توضیح دهید که چرا توپ بازی در خانه کار اشتباهی است.
موضوع دعوای خود را انتخاب کنید. اگر میخواهد برای ناهار کیک بخورد و صبحانه کره و ژله دوست دارد، اشکال این کار چیست ؟ برخی اوقات راحتتر است که از منظر دیگر به مسائل بنگرید – مثلاً به وقتهایی که موهایش را شانه نمیزند، یا لباسهای تمیزش را به جای کمد لباس، زیر تختش میگذارد.
مصالحه. از شرایطی که ممکن است موجب تحریک نافرمانی کودکتان شود اجتناب نمایید. اگر چند وقتیست که یکی از دوستان او عصبانیاش میکند، برای مدتی یک همبازی دیگر را به خانه دعوت کنید. اگر از اینکه دیگران به کلکسیونش دست بزند متنفر است، پیش از آمدن مهمانها آنها را در کمد بگذارید. به هر جهت، اگر به ناگاه خود را در موقعیت بغرنجی یافتید، میتوانید حد وسط را بگیرید. این روش صددرصد کارایی ندارد، ولی ارزش امتحان را دارد.
به سن و تواناییهای او احترام بگذارید. وقتی از کودک دبستانی خود میخواهید که تختخوابش را مرتب کند، یا میز را تمیز کند، نخست مطمئن شوید که میداند چطور این کار را انجام دهد. وقتی را صرف آموزش کارهای جدید به او کنید، و تا زمانی که به طور کامل در آن کار مهارت پیدا نکرده است با هم انجامش دهید. برخی اوقات آنچه به نظر نافرمانی میآید، تنها ناتوانی در انجام مسئولیتی دشوار است که بر عهدهی کودک گذاشتهاید.
در نهایت، به دنیای منحصر به فردی که کودک شما در آن زندگی میکند احترام بگذارید. به جای اینکه انتظار داشته باشید پس از بردن بازی بیاید و در در آماده کردن غذا به شما کمک کند چند دقیقهای به او فرصت دهید تا از حالت خوشحالی پیروزی بیرون بیاید.
او احتمالاً دوست ندارد بازی را رها کرده و با چنگال و قاشق ور برود– در واقع، احتمال دارد که در تمام مدت این کار غرولند کند. ولی تا زمانی که صبور و پایدار باشید، کودک شما در نهایت خواهد آموخت که نافرمانی راه درستی برای دستیابی به آنچه میخواهد نیست.
>> پرستاری
سه شنبه 4/8/1395 - 10:52
سلامت و بهداشت جامعه
این روزها شاهد محرکهای گوناگون و فراوانی در محیط زندگی کودکان هستیم. این محرکها میتواند موجب تسریع رشد جنسی و افزایش تمایلات آنان شود و البته احتمال دارد تا مدتها از نظر پدر و مادر مخفی بماند. نبود کنترل و توجه والدین به اعمال و امیال جنسی کودک نیز موجب میشود، او برای ارضای میل خود بهدنبال محرکهای جدید و متنوعتر رود. مطلبی که در ادامه آمده، راهنمایی است برای والدین درباره همین موضوع.
محرکهای جنسی در کودکان میتواند در قالب اشتیاق به تماشای فیلمهای عاشقانه ماهوارهای، عادات نامناسب، پنهانی گوش کردن به گفتوگوهای جنسی و کنجکاوی در مشاهده روابط خصوصی والدین، یادگیری شوخیهای غیراخلاقی و تکیه کلامهای نامناسب از بزرگترها و اصرار در هم اتاق شدن با پدر و مادر ظاهر شود و گاهی نیز میتواند کودک را ناسازگار، پرخاشگر، عصیانگر یا ناآرام کند. این رفتارهای خارج از کنترل معمولا از کودکستان تا دبستان شایعتر بوده، امروزه یکی از دغدغههای اصلی والدین است.
در این میان خانوادههایی هم هستند که چون تربیت کودکشان تحت کنترل و براساس ضوابط و موازین اخلاقی است، نگران آنند که وقتی فرزندشان را به مهد یا مدرسه میفرستند با چه کودکانی همصحبت شود و حرفهایشان در چه قالبی باشد و این گفتوگوها تا چه حد بر اعمال و خلقیات کودک تاثیر سوء بگذارد.
حال پرسش اینجاست، کودکانی که قسمت اعظم گفتوگوهایشان درباره مسائل جنسی، شرح فیلمهای عاشقانه و شوخیها و اعمال تحریکآمیز غیراخلاقی است، آیا دچار نوعی ناهنجاری یا انحراف جنسیاند یا شیوه تربیت غلطی داشتهاند یا این کنجکاویها در رده سنی آنان عادی محسوب میشود؟
کودکان را دریابید
حجتالاسلام نصیر عابدینی، روانشناس بالینی در این باره میگوید: از دیدگاه دینی و روانشناسی کودک تا قبل از سن تکلیف نه دچار گناه میشود، نه منحرف جنسی نامیده میشود چرا که هنوز نظام اخلاقی کودک شکل نگرفته و ناهنجاری اخلاقی و دینی در او معنایی ندارد، ولی میتوان گفت کودک دچار نوعی ناهنجاری رفتاری شده و نیاز به مشاوره یا حتی روان درمانی دارد. او با اشاره به این که شیوه تربیتی غلط والدین یکی از ملاکهای ایجاد این نوع مشکلات در کودک است، میگوید: محیط غیرتربیتی اجتماع نیز میتواند از عوامل اصلی تشدید این نوع تحریکات باشد.
عابدینی با اشاره به این که کنجکاویهای جنسی پسر و دختر از سنین دو یا سه سالگی شروع میشود و صددرصد طبیعی است، میافزاید: کودکان از سه تا هفت سالگی کنجکاوند تا تمام قسمتهای بدن خود را لمس و شناسایی کنند و یکی از این قسمتها ناحیه تناسلی است و بهدلیل آنکه متوجه تفاوتهایی در آناتومی دو جنس میشوند، بهدنبال جواب بوده، مشتاق مشاهده قسمتهای مختلف بدن خود، والدین، همسالان یا احتمالا بازیگران و ورزشکاران فیلمهای غیراخلاقی هستند. از طرفی به سبب آن که در کودکان از این سنین به بعد به مرور هورمونهای جنسی ترشح میشود، تمایلات آنان بیشتر شده و اگر تحت کنترل و توجه والدین نباشند یا در محیط نامناسب پرورش یابند، عادات نامناسب جنسی و خلقیات ناشایست در آنان بروز خواهد کرد.
به گفته این روانشناس، در دخترها از پنج سالگی تا اواخر دوران دبستان (دوازده تا سیزده سالگی) تمایلات غریزی مادری و عاطفی شکل میگیرد و به دلیل آن که زودتر از پسرها بالغ میشوند، اظهار عشق و علاقه و دلبستگی آنها به جنس مخالف با تشدید محرکهای محیطی به اوج خود میرسد و حتی احتمال گرایش و وابستگی شدید عاطفی به جنس موافق و بحث و گفتوگوهای عاطفی در این باب در آنها زیاد میشود.
در پسرها نیز از سه تا هفت سالگی به دلیل بروز تغییرات فیزیکی در بدنشان بهطور ناخواسته لذتهای جنسی را تجربه میکنند و این مساله نیز در اثر تحریکات محیطی شدت میگیرد.
به گفته عابدینی، روابط آزادانه در ارتباطات خانوادگی، بازیها و تصاویر انیمیشنی غیراخلاقی، برنامههای محرک ماهوارهای، بلوتوثهای ناشایست دریافتی و مشاهده روابط بیقید و شرط دختر و پسر از مهمترین محرکهای محیطی محسوب میشود.
عابدینی با تاکید بر اینکه اضطراب در کودکان دبستانی نیز میتواند یکی از عوامل توجه آنها به مسائل، عادات یا گفتوگوهای جنسی باشد، میگوید: کودک پرتنش همیشه در پی راهی است که اضطراب خود را با آن تخلیه کند یا کاهش دهد. به گفته این روانشناس اضطراب براثر خلأ عاطفی، تنشهای روحی و روابط نابسامان والدین یا نبود پدر و مادر به دلیل مشغله کاری در کودک ایجاد میشود و میتواند پیش زمینه ناهنجاری جنسی یا حتی بلوغ زودرس شود و در دخترها به سبب تمایلات عاطفی در مقایسه با پسرها شدت بیشتری دارد.
جاذبه پدر و مادر، کودک را میرباید
با توجه به اینکه جاذبه و کشش شنیدن و درک مسائل جنسی آن هم برای کودک کنجکاو، عاملی برای ترغیب او به سمت و سوی گویندگان این نوع مسائل و الگوگیری از آنان است، رابطه غنی عاطفی پدر و مادر با کودک میتواند سبب دلبستگی و گرایش فرزند به والدین شود. این را عابدینی میگوید و اضافه میکند، اگرچه روابط خارج از خانه فراتر از کنترل والدین است، اما هر چه پدر و مادر با نرمش و ملایمت نیازهای عاطفی و روانی کودک را تامین کنند و خلقیات آنان جذابتر و پرکششتر از همسالان کودک باشد، فرزند به جای تقلید از همسالان یا همکلاسیها، پدر و مادر را الگوی خود قرار داده، موفقتر و فرمانبردارتر خواهد بود.
وی خاطرنشان میکند والدین باید با فرزندان خود همچون دوستانی صمیمی رفتار کرده، آنها را در تفریحات سالم همراهی کنند، با آنها ورزش و بازی کنند، به کوه، سینما و پارک روند، به کودک اجازه گفتوگوی تلفنی با دوستان بدهند و او را در دیدار با دوستان یا شرکت در جشن تولدهای غیرآسیبزای همسالان همراهی کنند و به او فرصت دهند مسائل و موضوعات مدرسه یا مهد را برایشان تعریف کند.
عابدینی با اشاره به اینکه کودک در دوره مهد و دبستان قابلیت درک و فهم نصیحت را دارد، میگوید بهتر است در یک جمله تا ده کلمه (در حد حوصله کودک) توصیه یا خواسته خود را به کودک انتقال دهید.
او اظهار میکند: قصه درمانی و بازی درمانی از جمله روشهایی است که میتوان کودک را در حد فهم و درکش از انجام یا تقلید رفتارهای نادرست و به کار بردن تکیهکلامهای غیراخلاقی برحذر داشت. گاهی نیز میتوان به کودک سوال و جواب آموخت که در مواجهه با رفتار یا گفتههای غیراخلاقی و نامناسب همسالان، آمادگی مقابله و نه گفتن داشته باشد و حاضر جواب باشد و بداند در مقابل چه گفتهای چه پاسخی دهد. به گفته عابدینی رفتار بد، خشونتآمیز و بیاعتنایی به موازین اخلاقی خیلی زود در سیمای روحی کودک ظاهر میشود و تصورات و تمایلات متعددی را در او تقویت میکند.
وقتی کودک به مسائل جنسی پی میبرد
اگر کودک متوجه برخی روابط، اعمال و گفتههای جنسی شد یا از تکیهکلامهای نادرست و غیراخلاقی یا شوخیهای جنسی استفاده کرد، واکنش پدر و مادر چگونه باید باشد؟
عابدینی با اشاره به آنکه نباید به بیداری جنسی کودک بیاعتنایی کرد و از طرفی نباید در برابر آن عکسالعمل شدید نشان داد و با تهدید او را سرزنش کرد، میگوید: والدین باید سطح دانستههای کودک را با چند سوال و جواب ساده مورد سنجش قرار دهند و براساس میزان اطلاعات او و نه بیشتر، افکارش را مدیریت کنند و پاسخ روشنی به او دهند و از دروغ و کتمان موضوع و محدود کردن بیقید و شرط کودک از دانستن پارهای مسائل جنسی غیرآسیبزا اجتناب کنند، چرا که محدودیت بیش از حد، سبب کنجکاوی و تحریک بیشتر برای دانستن و پرسیدن این موضوعات از طریق همسالان ناآگاه میشود و نتیجه آن اضطراب، درگیری و اشتغال ذهنی، افکار نابسامان، افت تحصیلی، عادات نامناسب و بلوغ زودرس است. این روانشناس درخصوص کودکی که از تکیه کلامهای زشت یا شوخیهای جنسی استفاده میکند، میگوید: بهترین راهکار آن است که یکی دوبار اول به حرفهای غیراخلاقی او بیاعتنایی شده، در صورت ادامهدار شدن از شیوه محرومسازی استفاده شود یعنی او را برای مدت معینی از بازی، دوستان یا غذای مورد علاقهاش محروم کنید.
عابدینی تاکید میکند: بیمبالاتی والدین در روابط زناشویی پیش چشم کودک، نقطه آغاز تخیلات و صحنههای خیالپردازی شده غیرواقعگرایانه از جانب کودک است که با واقعیت در تضاد است و میتواند روی روان کودک تاثیر سوءگذاشته، ذهن او را مدام درگیر تخیلات و تمایلات جنسی کند و به حال و آینده او لطمه وارد سازد. بنابراین خانوادهها باید بسیار مراقب چنین شرایطی باشند.
>> فاخره بهبهانی
سه شنبه 4/8/1395 - 10:46
سلامت و بهداشت جامعه
همه ما با تشویق کردن آشنا هستیم، این که رفتارهای خوب و پسندیده کودکان را تشویق کنیم تا این رفتارها ادامه یابند. اما روان شناسان معتقدند گاهی اوقات این تشویق کردن نه تنها باعث افزایش تکرار رفتارهای خوب نمی شود که در طولانی مدت باعث می شود کودکان آن رفتار را کمتر انجام دهند.
دختر من از همان سنین پایین عادت کرده بود اسباب بازی هایش را با دیگران شریک شود و برخی اوقات نیز اگر پیش می آمد وسایلش را به دیگران می بخشید. عادت ما هم این بود که او را تشویق می کردیم. اما از وقتی به مدرسه می رود به نظر می رسد تغییر کرده است. معلم او می گفت با دوستانش در این زمینه چندان مهربان نیست و به خصوص در زنگ های تفریح حاضر نمی شود توپ یا طناب خود را به بچه ها بدهد. این بود که متوجه شدیم با وجود همه تعریف هایی که از دخترمان می کردیم اصلا دوست ندارد از وسایل خود به دیگران چیزی بدهد. انگار که نه تنها تشویق های ما اثری نداشته که با افزایش سن، رفتار او در حال بدترشدن است.
آیا تشویق کردن ایراد دارد؟
همه ما با تشویق کردن آشنا هستیم، این که رفتارهای خوب و پسندیده کودکان را تشویق کنیم تا این رفتارها ادامه یابند. اما روان شناسان معتقدند گاهی اوقات این تشویق کردن نه تنها باعث افزایش تکرار رفتارهای خوب نمی شود که در طولانی مدت باعث می شود کودکان آن رفتار را کمتر انجام دهند. ماهنامه سپیده دانایی در این باره می نویسد: به عنوان نمونه در یکی از بررسی ها مشخص شد تعدادی از کودکان کم سن که رفتارهای سخاوتمندانه آنها توسط مادرانشان تشویق می شد، در طول زمان تعداد این رفتارها در آنها با کاهش روبه رو شد و در مقابل برخی کودکان که تشویقی از سوی مادر دریافت نمی کردند در طول زمان این رفتار در آنها افزایش داشت.
اگر قرار باشد فرزندان ما با تعریف و تمجیدهای ما برای انجام کارهای پسندیده انگیزه پیدا کنند، به احتمال بسیار در زمان نبود این تعریف ها نیز این رفتارها از بین خواهند رفت |
شاید با مطالعه این مورد با خود تصور کنید پس شاید اگر فرزندتان را تشویق نکنید بهتر باشد اما آیا واقعا ایراد از خود تشویق است یا روشی که این گروه از مادران برای تشویق فرزندان خود از آن استفاده کرده اند؟ روان شناسان معتقدند که اگر در زمان تشویق به برخی نکات توجه نداشته باشید این تشویق نه تنها باعث افزایش رفتار نمی شود که می تواند باعث از بین رفتن رفتارهای خوب کودکان نیز شود.
فقط تشویق رفتار
«آفرین امروز خیلی مهربان بودی!»، «آفرین که امروز مداد رنگی ات را به دوستت دادی، این رفتار تو نشانه مهربانی ات بود.» اگر بخواهید فرزندتان را تشویق کنید، کدام یک از جملات بالا را استفاده می کنید؟ متخصصان می گویند جمله اول هرچند ممکن است زودتر به ذهن والدین برسد و به خاطر کوتاه بودن آن بیشتر مورد استقبال قرار گیرد، اما جمله مناسبی نیست.زمانی که می خواهید رفتاری در فرزندتان را تشویق کنید سعی کنید به صورتی دقیق رفتار او را توصیف و رفتار فرزندتان را تشویق کنید و نه خود فرزندتان را.
شاید بد نباشد تمرینی برای تشخیص بهتر این موضوع داشته باشید. پس سعی کنید از بین جملات زیر جملاتی که رفتار کودک را تشویق می کند شناسایی کنید: «تو بچه خیلی خوبی هستی!»، «آفرین که کمدت را مرتب کردی»، «به به چه قدر خوش سلیقه هستی.»، «چه قدر نقاشی ات را تمیز کشیدی، هیچ کجا از خط بیرون نزده ای»، «کمک کردن تو به مادرت در پهن کردن لباس ها نشان دهنده احساس مسئولیت تو در خانه است.»، «آفرین که در مهمانی دیشب مودب بودی» ، «آفرین که در مهمانی دیشب با همه سلام و احوالپرسی کردی.»
فقط وقتی لیاقت دارد
گاهی اوقات هنوز فرزند ما کار خوبی انجام نداده است ولی ما به بهانه انگیزه دادن به او شروع به تمجید از او می کنیم. مثلا موقعیتی را در نظر بگیرید که مهمان دارید و احتمال می دهید فرزندتان نخواهد اسباب بازی هایش را در اختیار کودکان مهمان شما قرار دهد. در این شرایط ممکن است شما بگویید «آفرین پسرم، می دانم تو این قدر مهربان هستی که به دوستانت اسباب بازی بدهی.»
البته همان طور که تجربه والدین نیز نشان می دهد، معمولا در این شرایط بچه ها به مهمانان اسباب بازی می دهند اما متاسفانه در دفعات بعدی نیز لازم است باز والدین وارد گود شوند و برای این کار انگیزه ایجاد کنند و از آن بدتر این که وقتی فرزند ما جلوی چشم ما نیست ممکن است رفتاری مغایر نشان دهد و اسباب بازی را به زور از مهمان پس بگیرد. البته توجه به شایستگی کودکان در زمان تشویق محدود به این یک مورد نیست و موارد بسیاری را می توان برای آن برشمرد. تشویق پیش از این که فرزند ما پیشرفت درسی چندانی داشته باشد، تمجید از نظم او پیش از این که تغییری در این زمینه رخ داده باشد و... توجه داشته باشید اگر قرار باشد فرزندان ما با تعریف و تمجیدهای ما برای انجام کارهای پسندیده انگیزه پیدا کنند، به احتمال بسیار در زمان نبود این تعریف ها نیز این رفتارها از بین خواهند رفت چرا که هیچ گاه فرصت پیدا نکرده اند به خاطر انگیزه درونی و لذتی که خودشان از انجام این کارها می برند آنها را انجام دهند.
تشویق از صمیم قلب
گاهی اوقات آن طور که باید تعریف و تشویق ما خالصانه و از صمیم قلب نیست. ممکن است این قدر از دست یک سری رفتارهای فرزندمان دلخور یا به خاطر موضوعاتی دیگر خسته و ناراحت باشیم که نتوانیم آن طور که باید شادی خود را از رفتار خوب فرزندمان نشان دهیم. البته گاهی اوقات نیز برخی والدین ممکن است عادت به تشویق فرزندشان به صورت همیشگی و از سر عادت داشته باشند. در هر دو حالت توجه داشته باشید بچه ها بسیار دقیق تر از آنچه ما تصور می کنیم تفاوت یک تعریف از صمیم دل با یک تعریف مصنوعی را متوجه می شوند و البته همان طور که خودتان هم می دانید فقط آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند. پس اگر فرزندتان استقبال چندانی از تشویق ها و تمجیدهای شما نمی کند شاید بد نباشد به بازبینی احساسات خود در این زمینه نیز بپردازید.
>> خراسان
سه شنبه 4/8/1395 - 10:43
سلامت و بهداشت جامعه
علاوه بر محبتها و نوازشهای پدر و مادر، اسباب بازیها نیز وسایلی ضروری برای آشنایی کودک با جهان پیرامون است. این وسایل توجه کودک را جلب و حواس او را تقویت میکند. البته انتخاب اسباب بازی مناسب در سنین مختلف کودک مسئله بسیار مهمی است که باید کاملا مورد توجه قرار گیرد.
اسباب بازیهای مناسب از نوزادی تا ۶ ماهگی
نوزاد از نخستین روزهای تولد به ارتباط برقرار کردن با دیگران نیاز دارد که تمرینات تمرکزی و بازیها در شکل گیری و تقویت آن تاثیر دارد.
در اولین مراحل زندگی، فعالیتهای حسی ارجحیت دارند. تحریک حس بینایی به وسیله نشان دادن رنگهای مهیج و شاد کمک میکند تا به تدریج حس بینایی کودک هماهنگ شود. برای این منظور میتوانید اسباب بازی متحرک پر زرق و برق را بالای تخت کودک بیاویزید.
آهنگهای عروسکهای آواز خوان، لالاییها و شعرهای مادر، شنوایی نوزاد را تحریک میکند. او میآموزد که منشا صدا را تشخیص دهد و به تدریج میتواند سر و سپس بدن را به سمت صدا بچرخاند. به این ترتیب کم کم به دنیای پیرامون خود وارد میشود.
جغجغه را فراموش نکنید! از حدود ۳ ماهگی کودک میتواند با توجه به سلیقهاش، وسایلی که جلوی دستش است بر دارد که جغجغه یک اسباب بازی ایده آل برای این سن است. او به صداهای جغحغه گوش میدهد و از آن برای ضربه زدن یا پرتاب کردن به سمت دیگران استفاده میکند. این وسیله به او کمک میکند تا تنها بازی کردن را بیاموزد.
تا سن یک سالگی؛ اسباب بازیهای ساده برای جلب توجه
دوران نوزادی تا یک سالگی مرحله رشد سریع بچه است. در این سن هماهنگی بین چشم و دست کودک بهتر میشود و مهارت، حس بینایی و ادراک محیط اطراف پیشرفت میکند. اولین و بهترین اسباب بازی برای تقویت این هماهنگی «طبلک» است. بچهها عاشق این اسباب بازی هستند اما والدین نه چندان زیاد! برای اینکه زیاد اعصابتان به هم نریزید، آن را یکسره در اختیار فرزندتان نگذارید.
علاوه بر تمام اسباب بازیهایی که برای کودک فراهم میکنید، برایش آوازهای ساده بخوانید، با دستهایتان شکلک در بیاورید و از او بخواهید تا در مقابل، عکس العمل نشان دهد و... اسباب بازیهای دستی، عروسک و حتی نشستن روی پای بزرگترها و بالا و پایین رفتن باعث بیداری و فعال شدن حافظه کودک میشود. تکرار حرکات ساده روزانه به کودک اطمینان خاطر میدهد و نقطه آغاز تکامل دایره واژگان و ریتم و آهنگ کودک میشود.
کتاب خواندن باعث گسترش واژگان و توجه کودک میشود. این موضوع در هر سن، در تمام اوقات روز و در هر شرایطی توصیه میشود. کتابهای مصور نیز تاثیر بالایی در تقویت قوه لامسه بچهها دارد.
۱ تا ۲ سالگی؛ اسباب بازیهای ابداعی از این سن به بعد کودک به تمرکز نسبتا خوبی میرسد و موقعیتی است که باید از آن بهره گرفت. رنگ آمیزی در این زمینه بسیار عالی است زیرا دست کودک را در خلاقیتش باز میگذارد و شناخت رنگها و توانایی او در تعیین موقعیت در فضا کامل میشود. رنگ آمیزی و نقاشی بهترین فعالیت آرام کودکانی است که والدین آنها پر مشغله و گرفتار هستند! یکی دیگر از کارهایی که در تقویت خلاقیت کودک مؤثر است ساخت کاردستی به کمک برگهای خشک شده است. این کار واژگان مربوط به برگها، قدرت مشاهده و نشانههای زمانی فصلی را همراه با شناخت فصول تقویت میکند. این کار همچنین روشی است که کنجکاوی او برای علاقه به یادگیری را برمی انگیزد.
تا ۳ سالگی؛ بازیهای تقویت حافظه
علاوه بر تمام روشهای یادگیری، کودک میتواند کم کم مطالب را به خاطر بسپارد. به همین خاطر این سن بهترین زمان است تا بازیهای حافظهای به او آموزش داده شود. برای این منظور میتوان یکی از کارتهای جفت که تصویر حیوانات و اشیای مختلف روی آنها کشیده شده را به کودک نشان داد و وقتی کودک جفت آن را پیدا کرد، کارت را کنار گذاشت.
همچنین میتوان بازیهای تعادلی را به بچههای کوچکتر آموزش داد. در این سن هماهنگی کودک تکامل مییابد.
و نکته آخر...
زمانی را برای تنها بازی کردن کودک در نظر بگیرید. بچهها برای یادگیری زندگی نیاز دارند کهگاه بدون دخالت بزرگترها بازی کنند؛ چه باعث تنبیه یا تشویق آنها شود.
>> قدس آنلاین/ مریم سادات کاظمی
سه شنبه 4/8/1395 - 10:38
سلامت و بهداشت جامعه
در مقام والدینی که قصد تربیت و حفظ کودک خود را در برابر انحرافات جنسی آنها دارند، چه اطلاعاتی را کسب کردهاید؟ بخصوص این روزها که شاهد محرکهای گوناگون و فراوانی در محیط زندگی کودکان هستیم؟ این محرکها میتواند موجب تسریع رشد جنسی و افزایش تمایلات آنان شود؛ تمایلاتی که احتمال دارد تا مدتها از نظر پدر و مادر مخفی بماند و نبود کنترل و توجه والدین به اعمال و امیال جنسی کودک نیز موجب شود او برای ارضای میل خود به دنبال محرکهای جدید و متنوعتر برود. اگر کودکی در خانواده دارید، مطالعۀ این نوشتار اختصاصی جام جم سرا را به شما توصیه میکنیم.
محرکهای پیرامونی میتواند در قالب اشتیاق به تماشای فیلمهای عاشقانه ماهوارهای، عادات نامناسب، پنهانی گوش کردن به گفتگوهای جنسی و کنجکاوی در دیدن روابط والدین، یادگیری شوخیهای غیراخلاقی و تکه کلامهای نامناسب از بزرگترها و اصرار در هم اتاق شدن با پدر و مادر ظاهر شود و گاهی نیز میتواند کودک را ناسازگار، پرخاشگر، عصیانگر یا ناآرام کند. این رفتارهای خارج از کنترل معمولا از کودکستان تا دبستان شایعتر بوده و امروزه یکی از دغدغههای اصلی والدین است.
در این میان خانوادههایی هم هستند که چون تربیت کودکشان تحت کنترل و بر اساس ضوابط و موازین اخلاقی تربیت شده است، نگران آنند که وقتی فرزندشان را به مهد یا مدرسه میفرستند با چه کودکانی همصحبت میشود و حرفهایشان در چه قالبی است و این گفتگوها تا چه حد میتواند بر اعمال و خلقیات کودک تاثیر سوء گذارد.
حال پرسش اینجاست کودکانی که قسمت اعظم گفتگوهایشان در مورد مسایل جنسی، شرح فیلمهای عاشقانه و شوخیها و اعمال تحریک آمیزغیراخلاقی است، آیا دچار نوعی ناهنجاری یا انحراف جنسیاند یا شیوه تربیت غلطی داشتهاند یا این کنجکاویها در رده سنی آنان امری عادی محسوب میشود؟
کودکان را دریابید
حجت الاسلام نصیر عابدینی روانشناس بالینی در این باره میگوید: از دیدگاه دینی و روانشناسی کودک تا قبل از سن تکلیف نه دچار گناه میشود و نه منحرف جنسی نامیده میشود. چرا که هنوز نظام اخلاقی کودک شکل نگرفته و ناهنجاری اخلاقی و دینی در او معنایی ندارد، ولی میتوان گفت کودک دچار نوعی ناهنجاری رفتاری شده و نیاز به مشاوره یا حتی روان درمانی دارد. او با اشاره به اینکه شیوه تربیتی غلط والدین یکی از ملاکهای ایجاد این نوع مشکلات در کودک است، میگوید، محیط غیر تربیتی اجتماع نیز میتواند از عوامل اصلی تشدید این نوع تحریکات باشد.
عابدینی با اشاره به اینکه کنجکاویهای جنسی پسر و دختر از سنین ۲ یا ۳ سالگی شروع میشود و صد در صد طبیعی است میافزاید، کودکان از سنین ۳ تا ۷ سالگی کنجکاوند تا تمام قسمتهای بدن خود را لمس و شناسایی کنند و یکی از این قسمتها نواحی تناسلی است و به دلیل انکه متوجه تفاوتهایی در آناتومی دو جنس میشوند به دنبال جواب بوده و مشتاق مشاهده قسمتهای مختلف بدن خود، والدین، همسالان یا احتمالا بازیگران و ورزشکاران فیلمهای غیر اخلاقی هستند. از طرفی به سبب انکه در کودکان از این سنین به بعد به مرور هورمونهای جنسی ترشح میشود، تمایلات آنان بیشتر شده و اگر تحت کنترل و توجه والدین نباشند یا در محیط نامناسب پرورش یابند عادات نامناسب جنسی و خلقیات ناشایست در کودک بروز خواهد کرد.
به گفته این روانشناس دخترها از ۵ سالگی تا اواخر دوران دبستان (۱۲ تا ۱۳ سالگی) تمایلات غریزی مادری و عاطفی در آنها شکل میگیرد و به دلیل آنکه زودتر از پسرها بالغ میشوند اظهار عشق و علاقه و دلبستگی آنها به جنس مخالف با تشدید محرکهای محیطی به اوج خود میرسد و حتی احتمال گرایش و وابستگیهای شدید عاطفی به جنس موافق و بحث و گفتگوهای عاطفی در این باب در آنها زیاد میشود.
در پسرها نیز از ۳ تا ۷ سالگی بخصوص در سنین ۵ تا ۶ سالگی به بعد به دلیل بروز تغییرات فیزیکی در بدنشان به طور ناخواسته لذتهای جنسی را تجربه کرده و این امر نیز در اثر تحریکات محیطی شدت میگیرد.
به گفته عابدینی، روابط آزادانه در ارتباطات خانوادگی، بازیها و تصاویر انیمیشنی غیر اخلاقی، برنامههای محرک ماهوارهای، بلوتوثهای ناشایست دریافتی و مشاهده روابط بیقید و شرط دختر و پسر از مهمترین محرکهای محیطی محسوب میشود.
عابدینی با تاکید به اینکه اضطراب در کودکان دبستانی نیز میتواند یکی از عوامل توجه آنها به مسایل، عادات یا گفتگوهای جنسی باشد میگوید، کودک پرتنش همیشه در پی راهی است که بتواند اضطراب خود را با آن تخلیه یا پایین آورد. به گفته این روانشناس اضطراب در اثر خلاء عاطفی، تنشهای روحی و روابط نابسامان والدین یا عدم حضور پدر و مادر به دلیل مشغلههای کاری در کودک ایجاد میشود و میتواند پیش زمینه ناهنجاری جنسی یا حتی بلوغ زودرس شده و در دخترها به سبب تمایلات عاطفی در مقایسه با پسرها قوت و شدت بیشتری دارد.
جاذبه پدر و مادر کودک را میرباید
با توجه به اینکه جاذبه و کشش شنیدن و فهمیدن مسایل جنسی آن هم برای کودک کنجکاو، خود عاملی برای ترغیب او به سمت و سوی گویندگان این نوع مسایل و الگوگیری از آنان است، رابطه غنی عاطفی پدر و مادر با کودک میتواند سبب دلبستگی و گرایش فرزند به والدین شود. این را عابدینی میگوید و اضافه میکند، اگر چه روابط خارج از خانه فراتر از کنترل والدین است، اما هر چه پدر و مادر با نرمش و ملایمت نیازهای عاطفی وروانی کودک را تامین کنند و خلقیات آنان جذابتر و پرکششتر از همسالان کودک باشد، فرزند به جای تقلید از همسالان یا همکلاسیها، پدر و مادر را الگوی خود قرار داده و موفقتر و فرمانبردارتر خواهد بود.
وی خاطر نشان میکند والدین باید با فرزندان همچون دوستانی صمیمی رفتار کرده و آنها را در تفریحات سالم همراهی کنند، با آنها ورزش و بازی کنند، به کوه، سینما و پارک روند، به کودک اجازه مصاحبه تلفنی با دوستان دهند و آنها را در دیدار با دوستان یا شرکت در جشن تولدهای غیرآسیب زای همسالان همراهی کنند و به کودک فرصت دهند تا مسایل و موضوعات مدرسه یا مهد را برایشان تعریف کند.
عابدینی با اشاره به اینکه کودک در دوره مهد و دبستان قابلیت درک و فهم نصیحت را دارد، میگوید بهتر است در یک جمله تا ۱۰ کلمه (در حد حوصله کودک) توصیه یا خواسته خود را به کودک انتقال دهید.
او اظهار میکند قصه درمانی و بازی درمانی از جمله روشهایی است که میتوان کودک را در حد فهم و درکش تا حدودی از انجام یا تقلید رفتارهای نادرست و به کار بردن تکه کلامهای غیر اخلاقی برحذر داشت گاهی نیز میتوان به کودک سئوال و جواب آموخت که در مواجهه با رفتار یا گفتههای غیر اخلاقی و نامناسب همسالان، آمادگی مقابله و نه گفتن داشته باشد و به نوعی حاضر جواب شود و بداند که در مقابل چه گفتهای چه پاسخی دهد. به گفته عابدینی رفتار بد، خشونت آمیز و بیاعتنایی به موازین اخلاقی خیلی زود در سیمای روحی کودک ظاهر میشود و تصورات و تمایلات متعددی را در او تقویت میکند.
وقتی کودک به مسایل جنسی پی میبرد
اما اگر کودک متوجه برخی روابط، اعمال و گفتههای جنسی شد و یا از تکه کلامهای نادرست و غیر اخلاقی یا شوخیهای جنسی استفاده کرد واکنش پدر و مادر چگونه باید باشد؟
عابدینی با اشاره به آنکه نباید به بیداری جنسی کودک بیاعتنایی کرد و از طرفی نباید در برابر آن عکس العمل شدید نشان داد و با تهدید دایما او را سرزنش کرد، میگوید والدین باید سطح دانستههای کودک را با چند سوال و جواب ساده مورد سنجش قرار داده و بر اساس میزان اطلاعات او و نه بیشتر افکار او را مدیریت کرده و پاسخ روشنی به او دهند و از دروغ و کتمان موضوع و محدود کردن بیقید و شرط کودک در دانستن پارهای مسایل جنسی غیرآسیب زا اجتناب کنند، چرا که محدودیت بیش از حد، سبب کنجکاوی و تحریک بیشتر کودک برای دانستن و پرسیدن این موضوعات از طریق همسالان ناآگاه میشود که نتیجه آن اضطراب، درگیری و اشتغال ذهنی، افکار نابسامان، افت تحصیلی، عادات نامناسب و بلوغ زودرس است.
این روانشناس در خصوص کودکی که از تکه کلامهای زشت یا شوخیهای جنسی استفاده میکند میگوید بهترین راهکار آن است که یکی دوبار اول به حرفهای غیراخلاقی او بیاعتنایی کرد و در صورت ادامه دار شدن از شیوه محروم سازی استفاده شود یعنی او را برای مدت معینی از بازی، دوستان یا غذای مورد علاقهاش محروم کنید.
عابدینی تاکید میکند بیمبالاتی والدین در روابط زناشویی در برابر دید کودک نقطه آغاز تخیلات و صحنههای خیالپردازی شده غیرواقع گرایانهای از جانب کودک است که با عالم واقع در تضاد بوده و میتواند روی روان کودک تاثیر سوء گذاشته و ذهن کودک را مدام درگیر تخیلات و تمایلات جنسی کند و به حال و آینده او لطمه وارد سازد. بنابراین خانوادهها باید خیلی مراقبت کنند که رفتار نادرستی از خود نشان ندهند.
>> جام جم سرا/ فاخره بهبهانی
سه شنبه 4/8/1395 - 10:36
سلامت و بهداشت جامعه
نه میتوانید دستهایش را ببندید و نه میتوانید پاهایش را به زنجیر بکشید. همه وجودش را شوق پرواز فرا گرفته است. میخواهد بپرد. اتاق برایش کوچک است؛ خانه کوچکتر، شهر کوچکتر، اصلا دنیا برایش کوچک است. به هیچ وجه، زیر بار محدودیت و کنترل نمیرود. «نوجوانها» را میگویم. معمولا بسیاری از نوجوانها با خانوادههایشان سر سازش ندارند و برخی از والدین هم نمیدانند صحیحترین واکنش در برابر تغییرات روحیات و اخلاق نوجوانانشان چیست و باید چه کار کنند؟
برای آشنایی با این دوره زندگی، به سراغ «عبدالحسین ترابیان» کارشناس و مشاور خانواده رفتیم تا با رایج ترین اشتباهات والدین در رفتار با نوجوانانشان بیشتر آشنا شویم. او درباره این موضوع معتقد است نوجوانی تولدی دوباره است و همه آسیب ها هم در تولدهاست. اگر در زمان تولد اول، مادر کوتاهی کند، فرزند در آینده با یک سری مشکلات جدی و شاید رفع نشدنی مواجه می شود. در این تولد دوم هم فرزند از کودکی جدا می شود تا به نوجوانی برسد، اگر والدین نوجوان در این دوره کوتاهی کنند، شاید هیچ گاه نتوانند آن را برطرف کنند.
خصوصیات دوره نوجوانی را نمی شناسید، تهمت نزنید
نداشتن شناخت کافی از خصوصیات دوره نوجوانی:دلیل بیش تر مشکلات خانواده ها در رفتار با فرزندان نوجوان شان، این است که با خصوصیات و ویژگی های دوره نوجوانی آشنا نیستند. همین آشنا نبودن، منجر می شود تا باور نکنند که فرزندشان با ورود به دوره نوجوانی احساس می کند، بزرگ شده است و می تواند برای خودش تصمیم بگیرد. اگر والدین بپذیرند که یک سری از رفتارهای جدید نوجوان شان، اقتضای سن آن هاست، واکنش هایشان به این رفتارهای جدید، واکنش منطقی و صمیمانه خواهد بود. مثلا اگر والدینی ببینند که نوجوان شان چرت می زند و به این درک برسند که او به جز کم خوابی هیچ مشکلی ندارد برای این موضوع با او به جر و بحث نمی پردازند که آرامش خود و نوجوان شان را به هم بزنند. اما معمولا بسیاری از والدین در این دوران با فرزندان شان بسیار سخت گیرانه برخورد می کنند که همین رفتار باعث می شود ارتباط بین والدین با فرزند قطع شود. پیامبر اکرم (ص) هم این دوره زندگی را دوره وزارت و مشاورت می نامند که جمله بسیار دقیقی است و نشان از اهمیت حفظ عزت نفس نوجوانان دارد.
ارتباط قطع شود، پنهان کاری شروع می شود
نبود ارتباط صمیمانه بین والدین و نوجوان: اگر والدین می خواهند نوجوان شان را هدایت کنند، اولین قدم این است که بدانند به هیچ وجه نباید ارتباط آن ها با فرزندشان قطع شود. اگر والدین بتوانند یک رابطه همدلانه و صمیمانه با فرزندان شان برقرار کنند نه تنها به شخصیت فرزندان شان بر نمی خورد بلکه آن ها احساس ارزشمندی هم می کنند. اگر نوجوان احساس کند شما به او اهمیت می دهید، در همه مشکلاتش با شما مشورت می کند و شما به راحتی می توانید بر رفتارهای او کنترل بیش تری داشته باشید.
زمانی که یک نوجوان می گوید پدر و مادرم مرا درک نمی کنند، یعنی رابطه بین والدین و نوجوان قطع شده است. وقتی ارتباط بین والدین و فرزندان قطع شود، فرزند اگر فعالیت یا رفتارهای اشتباهی داشته باشد، آن ها را زیرزمینی خواهد کرد. این زیرزمینی شدن فعالیت های فرزند باعث می شود تا رفتارهای پر خطر او برای والدین آشکار نشود.
پاسخ منفی نوجوانان به نظارت مستقیم
اعمال نظارت های مستقیم: در دوره نوجوانی نظارت مستقیم جواب نمی دهد. نظارت مستقیم برای 2 دوره ۶ ساله اول زندگی کودک، نه تنها بسیار خوب است بلکه لازم هم هست. در این 2 دوره فرزندان هم به نظارت مستقیم والدین هیچ واکنشی نشان نمی دهند. اما زمانی که فرزندان وارد دوره نوجوانی (بین 12 تا 20 سال) می شوند اگر نظارت والدین مستقیم باشد، معمولا فرزند آن را تحمل نمی کند و ممکن است در برابر آن واکنش های بسیار تندی هم داشته باشد. این که فرزندان نتوانند در دوره نوجوانی نظارت مستقیم را تحمل کنند، ایراد از والدین آن هاست که او را مورد نظارت مستقیم قرار می دهند. نوجوان وقتی خودش را تحت نظارت مستقیم والدین می بیند احساس می کند به حریم شخصی اش تجاوز شده است، بنابراین بسیار طبیعی است که واکنش منفی نشان دهد.
به روز بودن اطلاعات نوجوانان در مقایسه با والدین شان
نداشتن اطلاعات از فناوری های روز: بعضی خانواده ها پیشرفته ترین فناوری های روز را برای نوجوانان شان تهیه می کنند در حالی که کمترین اطلاعاتی از امکانات و آسیب هایی که ممکن است این فناوری برای نوجوان شان ایجاد کند، ندارند. برای نمونه برخی از والدین پیشرفته ترین تلفن همراه را برای فرزندان شان تهیه می کنند اما نمی دانند که در تلفن همراه نوجوان شان چه می گذرد. یعنی والدین با دست خودشان دارند یک آسیب جدی و جدیدی برای نوجوان شان ایجاد می کنند. این پدر و مادرها باید برای فرزندان شان تلفن همراهی تهیه کنند که حداقل نحوه استفاده از آن را بدانند. این والدین معمولا پس از مدتی مجبور می شوند نوجوان شان را در استفاده از تلفن همراه محروم کنند که همین موضوع، تنش جدیدی ایجاد می کند و اشتباه بعدی والدین است.
«خود رای» شدن جوانان نتیجه رفتارهای متضاد والدین
هماهنگ نبودن والدین در نحوه رفتار با نوجوان: در بعضی خانواده ها، والدین در تربیت نوجوان شان یک صدا نیستند. یعنی رفتار پدر و مادر با نوجوان شان شبیه هم نیست. در این خانواده ها نوجوان راه خودش را می رود و پدر و مادر هم به فکر مشکلات خودشان هستند.
در این حالت والدین و فرزندان فقط یک «هم خانه بودن» را در کنار یکدیگر تجربه می کنند. در این خانواده ها به جای این که والدین در رفتار با نوجوان شان وحدت رویه داشته باشند، خود نوجوان موضوع اختلاف می شود. مثلا مادر می گوید فرزندش اصلا این کار را انجام ندهد و پدر اصرار می کند که نوجوان حتما باید این کار را انجام دهد و نوجوان هم کاری را که دوست دارد، انجام می دهد. این موارد دست به دست هم می دهد تا نوجوان احساس آرامش نکند و به دوستان نامناسب پناه ببرد. اگر در یک خانواده بین اعضای خانواده، احترام متقابل برقرار باشد، نوجوان کمترین خطر را احساس می کند و در نتیجه رفتارهای پر خطر او هم به کمترین میزان ممکن کاهش می یابد.
>> خراسان
سه شنبه 4/8/1395 - 10:35
سلامت و بهداشت جامعه
یک روز عکس ورزشکار مورد علاقهاش را میگیرد و آن را به دیوار اتاقش میچسباند. هفته بعد، عکس خواننده محبوبش هم اضافه میشود و پس از آن هم نوبت هنرپیشههایی است که میخواهد در آینده مثل آنها زندگی کند. دیوار مقابل هم پر است از عکس ماشینهای مختلف؛ هر کدام در یک مدل و رنگ خاص. معمولا چند ماهی هم که میگذرد، عکسها عوض میشود و اشخاص و ماشینهای جدید، جای قدیمیترها را پر میکند.
پدر و مادرش نمیدانند چه کاری از دستشان ساخته است. آنها درمانده شدهاند و نمیدانند چطور باید فرزندشان را سر عقل بیاورند. پدر حوصله کارهای او را ندارد و دائم زیر لب غر میزند که او دیگر بزرگ شده و این بچهبازیها به سن و سالش نمیخورد. پدر میگوید دوره نوجوانی یعنی آغاز بزرگسالی، یعنی تمام شدن کودکی و پایان دادن به رفتارهای کودکانه. مادرش هم سعی میکند با او صحبت کند تا شاید نظرش عوض شود و تصمیم بهتری برای زندگیاش بگیرد. انگار مادر هم قبول دارد نوجوانی آغاز بزرگسالی است.
آنها تمام سعی و تلاش خود را میکنند، هر یک به شیوه خودشان. اما هیچکدام از این راهها درنهایت نتیجهای ندارد و او هنوز به فکر پیدا کردن قهرمانان زندگیاش است؛ قهرمانانی که در ذهنش ساخته و میخواهد زندگیاش را هم درست مانند زندگی آنها بسازد. همیشه و همه جا بهدنبال این قهرمانان است. میخواهد بداند آنها از کجا خرید میکنند تا او هم همان فروشگاه را برای خرید لوازم مورد نیازش انتخاب کند. دوست دارد، همان کفش و لباسی را بپوشد که شخصیت مورد علاقهاش میپوشد و حتی حواسش به مارک آنها هم هست تا دقیقا همان را بخرد؛ به قیمت و زیباییاش هم خیلی کاری ندارد، همین که شخصیت محبوبش از آنها استفاده میکند، کافی است و دلیلی موجه برای او به حساب میآید. او نوجوان است و متاسفانه پدر و مادرش این موضوع را چندان مهم نمیدانند.
در حالیکه باید ویژگیهای این دوران را بشناسند و بدرستی با فرزندشان برخورد کنند تا چنین مشکلاتی بدون بروز آسیبی حل شود. البته این رفتارها و الگوبرداری از شخصیتهای متفاوت هم یکی از ویژگیهای این دوران است و راهحلهای خودش را دارد.
اجبار و تحمیل نظرات نتیجه معکوس دارد
«هر برنامهای که داشته باشند و هر کاری که بخواهند انجام دهند، از قبل باید در مورد آن با من یا مادرشان صحبت کنند. آنها هنوز بچه هستند و نمیتوانند خوب و بد زندگیشان را تشخیص دهند.» این حرفهای پدر دو فرزند نوجوان است. دختر و پسر او که هر دو در سنین نوجوانی به سر میبرند، زیر ذرهبینش هستند و حق ندارند بدون مشورت با او حتی آب بخورند. البته او فکر میکند فرزندانش را بخوبی تربیت کرده و آنها هیچ وقت فکر کارهایی را که او نمیپسندد نیز نمیکنند. در حالی که این موضوع خیلی هم واقعیت ندارد و محمد که پسر بزرگتر اوست، گاهی تصاویر ورزشکاران یا خوانندههای مورد علاقهاش را از همکلاسیها میگیرد و دور از چشم پدر داخل کتاب و دفترهایش میچسباند. او آرزو دارد روزی بتواند این تصاویر را به دیوار اتاقش نصب کند یا آلبوم خوانندگان مورد علاقهاش را داشته باشد اما چون پدرش مخالف است، چیزی نمیگوید. با اینکه پدر محمد میخواهد فرزندانش بهترین مسیر را انتخاب کنند و با مشکلی مواجه نشوند اما نمیداند این اجبار و تحمیل نظرات نتیجهای معکوس دارد. شاید فرزندانش هیچ وقت در حضور او یا مادر درباره شخصیتهای محبوبشان حرفی نزنند یا هیچ وقت تصاویر آنها را به در و دیوار اتاقشان نچسبانند اما این رفتار لزوما به معنای این نیست که به این موضوعات فکر هم نمیکنند. در ضمن، اگر پدر و مادر اجازه دهند فرزندان درباره علایقشان براحتی و در حضور آنها صحبت کنند، در صورتی که مشکل یا بیراههای سر راهشان وجود داشته باشد نیز آنها بهتر و در زمان مناسبتری میتوانند آن را تشخیص داده و جلوی بروز مشکل را بگیرند.
دکتر ناظمی در این زمینه توضیح میدهد: هر وقت پدر و مادر فرزند نوجوانشان را برخلاف میلش به انجام کاری وادار کنند، به او فشار زیادی بیاورند یا واکنشهای شدیدی در برابر خواستههایش نشان دهند باید منتظر نتیجه معکوس باشند. در واقع هر چه فشارها بیشتر باشد، فرزند نوجوان هم بیشتر به سمتی که خلاف میل خانواده است، سوق داده خواهد شد. پس به جای اجبار و تحمیل نظرات خودتان که فقط موجب میشود فرزندتان از شما دورتر شود و هرچه بیشتر فاصله بگیرد، بهتر است او را به شیوهای دوستانه همراهی و راهنمایی کنید.
برای انتخاب شغل زود است
هنرپیشههای تلویزیون و سینما را که میبیند، با خودش فکر میکند دیگر تصمیم نهاییاش را گرفته است. کار تمام شده و او حالا به طور قطع میداند قرار است در آینده چه شغلی داشته باشد. با همین فکر و خیالها هم خوشحال است و سرحال اما چند روز بعد که میشنود آلبوم جدید خوانندهای فروش فوقالعادهای داشته است، دوباره تصمیمش را ارزیابی میکند و احتمال میدهد که شاید اشتباه کرده باشد. چند روزی قرار است خواننده شود تا وقتی که تیم فوتبال مورد علاقهاش به پیروزی میرسد و لذت بردشان را حس میکند و میگوید بازیکن فوتبال بودن بهتر از خواننده بودن است و...
این تصمیمها هر روز و هر هفته و هر ماه ممکن است تغییر کند. گاهی هم دیگر طرفدار شخصیتهای محبوب و معروف نمیشود و از دوستان و آشنایان یا معلمها و دیگر اعضای خانوادهاش الگوبرداری میکند یا میخواهد مانند پزشکی شود که هفته قبل برای معالجه به او مراجعه کرده بود و... او تمام تلاشش را میکند تا در آینده بتواند شخصی شود درست مانند آنها. تمام دقیقههای روز را هم با خیال این افراد سپری میکند و در تلاش است هرچه زودتر و بهتر به جایگاه فعلی آنها برسد.
دکتر ناظمی در اینباره میگوید: در سنین نوجوانی نمیتوانیم انتظار داشته باشیم نوجوان بدرستی شغل آیندهاش را انتخاب کند. در این سنین ممکن است بچهها دائم نظرشان را تغییر دهند و با دیدن فردی که به آن علاقهمند میشوند، شغل جدیدی را انتخاب کنند. در سنین تقریبا 17 یا 18 سالگی است که انتظار میرود فرد تا حدودی درباره شغل و حرفهاش تصمیم بگیرد . البته این تصمیمگیری هم نهایی نخواهد بود و فقط تا حدودی میتواند اتفاق بیفتد.
بنابراین والدین هم نباید خیلی نگران شوند و فرزندشان را سرزنش کنند. در این مواقع با آگاهی دادن به نوجوان و افزایش میزان اطلاعات او میتوان انتظار داشت چنین مسائلی بدون کوچکترین مشکلی برطرف شود.
شما چه پیشنهادی دارید؟
میگوید عاشق بستکبال و بسکتبالیستهاست. تمام اتاقش هم پر شده از تصاویر بازیهای بسکتبال و توپ و سبدی تزئینی که گوشه اتاق قرار گرفته. تمام فکرش این است که روزی بتواند مثل بازیکنان مورد علاقهاش بسکتبال بازی کند. برای همین هم به باشگاههای ورزشی میرود و هر روز هیکلش را با هیکلهای عضلانی و قد بلند آن ورزشکاران مقایسه میکند. مادرش که نگران سلامت اوست و میداند دوستانش هم پیشنهاد کردهاند از پودرها و قرصهای مخصوص بدنسازی استفاده کند، گیج شده است و نمیتواند تصمیم درستی بگیرد. یک بار فکر میکند بهتر است او را از این کار منع کند و بهطور جدی با او حرف بزند اما چند روز بعد پشیمان میشود و تصمیم میگیرد از در دیگری وارد شود. با مهربانی و آرامش کنارش مینشیند و درباره مضرات این روشها با او صحبت میکند اما این کار هم بیفایده است چون پسر نوجوانش نظرات مادر را قبول ندارد و میگوید میخواهد مانند پسرهای همسن و سال خودش زندگی کند و درباره کارهایش هم خودش تصمیم میگیرد. او فکر میکند هدف نهایی زندگیاش را پیدا کرده است و همین که میخواهد مانند این ورزشکاران شود، دلیل خوبی است برای اینکه هر طور دوست داشته باشد، رفتار کند.
در چنین مواقعی دکتر ناظمی توصیه میکند والدین قبل از مخالفت یا رد کردن نظر فرزندشان، به فکر پیدا کردن جایگزینی مناسب برای آنچه از نظر نوجوان محبوب و دوستداشتنی است، باشند. این جایگزین باید از نظر نوجوان هم قابل قبول بوده و در ذهن و زندگیاش بتواند جای عشق و علاقه قبلی را بگیرد. البته برای مطرح کردن پیشنهادها هم باید راه درستی را در پیش بگیرید. به این معنی که نباید با لجبازی و اجبار، فرزندتان را وادار کنید کاری انجام دهد که شما میخواهید بلکه میتوانید بهطور غیرمستقیم و در میان گفتوگوهای دوستانه درباره شخصیتهای مثبت دیگر و نکات و ویژگیهای خاصشان که آنها را به افرادی ممتاز تبدیل کرده است، صحبت کنید.
مطمئن باشید بچهها هم وقتی این موارد را میشنوند، حتی اگر به شما چیزی هم نگویند در موردشان فکر خواهند کرد و شاید تصمیمشان را تغییر دهند.
به گفته این روانشناس، بچهها در این سنین درگیر بحران هویت میشوند و میخواهند خودشان را به دیگران ثابت کنند. بنابراین ممکن است زمانی تصمیم بگیرند مانند هنرپیشه محبوبشان لباس بپوشند یا دقیقا مثل او رفتار کنند.
چون آنها نگران هستند و اضطراب دارند با این نوع کارها و همانندسازیها میخواهند از طرف بقیه افراد هم پذیرفته شوند و از این نظر به اطمینان برسند. به همین دلیل هم ممکن است روزی تصمیم بگیرند مطابق فرد محبوبشان رفتار کنند، مثل او لباس بپوشند و به همین ترتیب تمام کارها، افکار و عقایدشان را از چنین فردی الگوبرداری میکنند و خودشان را دقیقا شبیه او میسازند.
وی تاکید میکند: در این مواقع، پیوند عاطفیای وجود ندارد اما میتواند اتفاق بیفتد. بنابراین اگر پدر و مادر با مشاهده چنین مواردی مقابل نوجوان بایستند و با او مخالفت کنند یا به زور بخواهند نظرش را تغییر دهند، مسلما نتیجه خوشایندی هم نمیگیرند و این دوران در خانوادهشان به یک بحران جدی تبدیل میشود. بحرانی که ادامهدار است و میتواند ابعاد دیگر زندگی نوجوان مانند وضع تحصیلی یا انتخاب رشته درسی او را هم تحت تاثیر قرار دهد.
ما هم نوجوان بودیم اینها هم نوجوانند!
کم نیستند پدر و مادرهایی که نوجوانی فرزندشان را با نوجوانی خودشان مقایسه میکنند و از او انتظار دارند دقیقا همانند پدر و مادرش رفتار کند. پدر و مادر سپهر هم همینطور هستند و همیشه او را سرزنش میکنند که چرا نمیتواند مثل آنها بدون دردسر و ایجاد مشکل زندگی کند.
مادر سپهر میگوید: وقتی ما بچه بودیم، اگر یک طبقه از کمد را هم به ما میدادند کلی خوشحال میشدیم و کیف میکردیم اما بچههای امروزی انگار کل دنیا را از پدر و مادرشان میخواهند. مشکل سپهر هم همین است. او میخواهد عکس ورزشکاران مورد علاقهاش را به دیوار اتاق بچسباند اما برادر کوچکترش که با هم یک اتاق دارند، این عکسها را دوست ندارد. برای همین هم همیشه با هم جروبحث میکنند و دعوا دارند. آخر هم سپهر میگوید اگر من و پدرش به فکر آنها بودیم، اتاقهایشان را از هم جدا میکردیم که او راحت شود. البته مادر سپهر که از این همه دعوا و مشاجره خسته شده، یک روز راهحلی پیدا کرده و وقتی سپهر نبوده تمام عکسهایش را دور ریخته است. او فکر میکرد این کار وضع را درست میکند اما میگوید از آن روز اخلاق و رفتار سپهر هم بدتر از قبل شده است. او واقعا نمیداند راهحل چیست و چطور میتوان این مشکلات را برطرف کرد. دکتر پروین ناظمی، روانشناس و مدرس دانشگاه در گفتوگو با « جامجم » در اینباره توضیح میدهد: پدر و مادرها باید دقت داشته باشند که دوران نوجوانی، دوره خاصی از زندگی بچههاست که انتظار میرود در این دوران هم آنها همچنان همراه بچهها باشند و فرزندانشان را تنها نگذارند. در این سنین ممکن است بچهها به شخصیتهای مختلفی علاقهمند شوند یا از آنها الگوبرداری کنند و در این مواقع هم مخالفت کردن یا سرزنش و توبیخ نوجوانان نمیتواند راه درستی به حساب بیاید. بنابراین هیچوقت مقابل آنها قرار نگیرید و همیشه طوری رفتار کنید که آنها به شما اعتماد داشته باشند و حرفهایشان را با شما مطرح کنند.
از طرفی باید به این نکته هم توجه داشته باشیم که دوران نوجوانی پدر و مادر با آنچه بچهها در این دوران تجربه میکنند، تفاوتهای زیادی دارد. امکانات و شرایطی که نوجوانان امروزی در آن قرار دارند شاید در مواردی اصلا با سالهای گذشته قابل مقایسه هم نباشد و به همین دلیل هم کارشناسان توصیه میکنند هیچ وقت دوران نوجوانی بچهها را با خودتان مقایسه نکنید.
این روانشناس میافزاید: در این موقعیت اگر نوجوانان به خوبی و درستی راهنمایی نشوند، اگر پدر و مادر برایشان وقت کافی نگذارند یا نتوانند انرژی آنها را به درستی و در جایی که باید، مورد استفاده قرار دهند، ممکن است بچهها هم به راههای اشتباه کشیده شوند. بنابراین فقط به دلیل اینکه فرزند نوجوانتان از شخصیتی الگوبرداری میکند که شما نمیپسندید یا زمانی که هم سن و سال او بودید، اصلا چنین طرز تفکری نداشتید، با او مخالفت نکنید و او را از خودتان دور نسازید.
وقتی الگوها مورد تائید نیست
گاهی نوجوانان از خوانندهها یا هنرپیشههایی الگوبرداری میکنند و عکس آنها را به در و دیوار اتاقشان میزنند که شاید خیلی هم مورد تائید پدر و مادرشان نباشد. در این مواقع، بعضیها دعوا و مخالفت را بهترین راهحل میدانند و عدهای هم بیتفاوت نسبت به این موضوع رفتار میکنند. آنهایی که ترجیح میدهند کاری به کار نوجوانشان نداشته باشند، معمولا تصور میکنند این دوران که بگذرد، چنین فکرهایی هم از سر فرزندشان میپرد و او به زندگی عادی برمیگردد.
در حالیکه به گفته دکتر ناظمی، چنین شیوهای هم صحیح نیست. بهطوری که نباید بچهها را در این دوران خیلی تحت فشار گذاشت و دائم آنها را زیر نظر داشت و نه آنها را به حال خودشان رها کرد و کاری به کارشان نداشت. این روانشناس میافزاید: زمانی که فرزند نوجوانتان خواستهای از شما دارد که آن را نمیپذیرید یا رفتاری از او میبینید که مطابق میل شما نیست، هیچوقت آن را بیدلیل رد نکنید. بلکه خوب است همراه با او درباره انتخابهای بهتری که دارد، فکر کنید و تصمیم صحیحی بگیرید. یادتان باشد رها کردن نوجوانان و آزاد گذاشتن بیش از حد آنها هم نمیتواند تاثیر مثبتی داشته باشد.
به خودتان وفرزندتان فرصت بدهید
پدر و مادرهایی که فکر میکنند فرزندشان هیچ وقت درباره علایق خود با آنها صحبت نخواهد کرد و این کار برایشان غیرممکن به نظر میرسد، باید تغییری در روش زندگیشان ایجاد کنند و بدانند اگر آنها بلد باشند، فرزندشان هم به خانواده نزدیکتر میشود و بیشتر با آنها حرف میزند.
در واقع برای اینکه پدر و مادر بتوانند به رفتار و افکار فرزند نوجوانشان جهت بدهند و آنها را در مسیر صحیح هدایت کنند، قبل از هر چیز باید به فکر ایجاد و حفظ رابطه عاطفی موفقی با نوجوانشان باشند. به این معنی که نوجوان باید احساس کند همیشه میتواند به پدر و مادرش اعتماد داشته باشد و در صورتیکه درباره موضوعی خاص نظری دارد یا نسبت به مسالهای علاقهمند شده است، آن را هم براحتی بتواند با والدینش در میان بگذارد. در حقیقت، زمانی که پدر و مادر چنین فرصتی را در اختیار نوجوانشان قرار میدهند، به خودشان هم کمک بزرگی کردهاند.
دکتر ناظمی ضمن بیان این موارد یادآور میشود: زمانی که نوجوان دغدغههایش را با والدین مطرح میکند و درباره آنها حرف میزند، پدر و مادر هم میتوانند با تشخیص درگیریهای فکری فرزندشان و شناخت علایقش، او را بهتر و دقیقتر راهنمایی کنند.
البته راهنمایی کردن هم قوانین خاص خودش را دارد و اصلا به معنای مسخره کردن عقاید نوجوان، کنترل کردن دائمی او و زیر نظر داشتن همه کارهایش یا دعوا کردن با او نیست. این روانشناس با اشاره به این مطلب ادامه میدهد: تحمیل کردن افکار خودتان به نوجوان کار اشتباهی است که نمیتواند شما را به هدف و نتیجه دلخواهتان برساند. بنابراین خوب است به جای این کار، ابتدا با نظرات و علایق نوجوان هم آشنا شوید و خواستههایش را بخوبی بشناسید تا بتوانید او را از مسیر اشتباهی که انتخاب کرده، نجات دهید.
>> جام جم/ ضمیمه چاردیواری/ نیلوفر اسعدیبیگی
سه شنبه 4/8/1395 - 10:32