• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 349
تعداد نظرات : 97
زمان آخرین مطلب : 3769روز قبل
ادبی هنری


در مثل ها است كه گرگى و روباهى با شیرى در بیابان مى رفتند، یك گوره خر و آهو و خرگوشى را شكار كردند، شیر به گرگ گفت : شكار را بین ما تقسیم كن ، گرگ گفت : گوره خر مال تو و آهو مال من و خرگوش مال روباه ، شیر به خشم آمد و گلوى گرگ را گرفت و سر او را قطع كرد، سپس ‍ روبه روباه كرد و گفت : تو تقسیم كن ، روباه گفت : گوره خر براى نهارت و آهو براى شامت و با خرگوش در شب سر گرم باش ، شیر گفت : كى این تقسیم عادلانه را به تو یاد داده روباه گفت : سر گرگى كه در جلوى روى تو است .

 

منبع: كشكول شیخ بهایی

شنبه 6/6/1389 - 3:2
دعا و زیارت

على علیه السلام فرمود: شش چیز پس از وفات مؤ من (ثوابش ) به او مى رسد:
1- فرزندى (كه از خود باقى گذارد) تا براى او استفاده كند.
2- كتابى (بنویسد) كه بعد از او بماند (و دیگران از آن استفاده كنند)
3- درختى بكارد (كه دیگران از ثمراه اش بهرمند شوند).
4- چاهى حفر كند (كه دیگران از آبش استفاده نمایند).
5- صدقه جاریه (مانند ساختن مسجد و مدرسه و پل عبور...).
6- سنت و كارخوبى كه پس از او بماند (و دیگران ) به آن عمل كنند.
شنبه 6/6/1389 - 3:0
دعا و زیارت


پیغمبر اكرم حضرت محمد (ص) فرموده اند: انا ابن الذبیحین یعنی من فرزند دو قربانی هستم ذبح اسماعیل بن ابراهیم و ذبح عبدالله بن عبدالمطلب.

حتماً همه شما در مورد ذبح اسماعیل (ع) شنیده اید كه حضرت ابراهیم (ع) به فرمان خداوند مأمور شد تا فرزندش اسماعیل را ذبح كند و زمانی كه ابراهیم و اسماعیل (ع) تسلیم امر پروردگار شدند و پدر چاقو بر گردن فرزند گذاشت تا بندگی خود را به معبودش ثابت كند ندا آمد كه ای ابراهیم دست نگهدار كه تو و فرزندت از این آزمایش سربلند بیرون آمدید.

و اما ذبح عبدالله بن عبدالمطلب

عبدالمطلب 10 پسر و 6 دختر از زنان متعدد داشت. پسران عبارت بودند از: حارث، عباس، حمزه، عبداله، ابوطالب(یا عبد مناف)، زبیر، حجل، مقوم، ضرار، ابولهب. و دخترانش: صفیه، ام حلیم، عاتكه، امیمه، اروی، بره.

روزی عبدالمطلب 10 فرزند پسر خود را فرا خواند و فرمود: چون مناصب سقایت و رفادت كارهای مشكل بلاد ماست من با خدای خود عهد كرده بودم اگر 10 فرزند پسر به من عنایت فرماید كه كمك و پشتیبانی كارهایم كنند و اداره مناصب مرا ادامه دهند یكی را در راه خدا قربانی كنم.

فرزندان با شنیدن این نذر خود را آماده اجرای فرمان پدر در بامداد فردا كردند. در آن شب خانه های زنان عبدالمطلب شیونكده شد.

بامداد فردا عبدالمطلب بر آن شد اسامی ده تن فرزند خود را در ده قرعه بنویسد و استخراج كند. هر نام كه از نخستین قرعه برآید او را قربانی كند.

در شهر منتشر شد كه عبداله جوان را قربانی می كنند. صدها دختر در رویای شبانه، جمال بی مثال و آرام جان او را در خواب می دیدند. نور نبوت از سیمای درخشان او تجلی بخش و گرمی بخش جانها و دلها بود. عبدالمطلب عبداله را بسیار دوست می داشت. عبدالمطلب در دل نالان گردید ولی در برابر نذری كه كرده بود ثابت قدم ماند. دست او را گرفت و به محل موعود برد كارد برگرفت تا او را قربانی كند. آه از نهاد جمع برآمد بسان آنكه زلزله افتد شهر مكه لرزید. صدای گریه زنان به آسمان بلند شد در این هنگام باد سخت سرسام انگیزی از صحرا برخاست. وحوش بیابان را فرار داد و به وحشت افكند. خاندان یقظه كه مادر عبداله از آن طایفه بود سوگند یاد كردند مانع كشته شدن عبداله شوند چون مادرش وی را دوست می داشت. نزد عبدالمطلب آمدند و گفتند عبداله فرزند فاطمه خواهر ماست. راضی به قطع ریشه حیات این جوان ناكام عزیز نیستیم.

عبدالمطلب ناچار برای رفع تكلیف با آنها نزد غیب گو و كاهنه زنی به نام سجاح رفتند تا با وی مشاوره كنند و رای او را بجویند و اجرا كنند. سجاح گفت ای مردم مكه بین عبداله و 10 شتر قرعه كشی كنید اگر به نام عبداله آمد باز به 10 شتر دیگر قرعه اندازید و آنقدر ادامه دهید تا به نام شتر آید و عبداله نجات یابد.

مراسم قرعه كشی بین عبداله و شتران آغاز گردید. در نخستین قرعه نام عبداله در آمد. تا ده بار قرعه به نام عبداله درآمد هنگامی كه تعداد شتران به صد رسید به نام شتر گردید. عبداله نجات یافت. قریش شادی كرده گفتند این رضایت خداست. ولی عبدالمطلب دلگیر بود می ترسید رضایت خداوند حاصل نشده باشد. با صلاح دید قوم دو بار دیگر قرعه كشی كردند و هر دو بار به همان ترتیب به نام شتر شد.

از این رو به فرمان عبدالمطلب كه مسرور گردیده بود صد شتر فدیه عبداله نموده قربانی كردند. این پیشامد برای عرب نیز قانونی شد كه دیه (خونبها) مرد صد شتر باشد.

عبدالمطلب كه مانند هاشم پدر بزرگوارش بخشنده و كریم الطبع بود گوشت شترها را به نیازمندان داد، قسمتی را هم دستور داد به بیابان برده برای پرندگان و چرندگان و ددان بگذارند. فدیه كردن گوشت قربانی بین نیازمندان از آن زمان مرسوم گردید تا امروز باقی مانده است.

بر گرفته از كتاب « محمد رسول الله » تالیف ذبیح الله قدیمی انتشارات اداره روزنامه یومیه آریان

شنبه 6/6/1389 - 2:59
فلسفه و عرفان

میان همه مردم جهان رسم است كه هر كار مهم و پرارزشى را به نام بزرگى از بزرگان آغاز مى كنند، و نخستین كلنگ هر مؤ سسه ارزنده اى را به نام كسى كه مورد علاقه آنها است بر زمین مى زنند، یعنى آن كار را با آن شخصیت مورد نظر از آغاز ارتباط مى دهند.
ولى آیا بهتر نیست كه براى پاینده بودن یك برنامه و جاوید ماندن یك تشكیلات ، آن را به موجود پایدار و جاویدانى ارتباط دهیم كه فنا در ذات او راه ندارد، چرا كه همه موجودات این جهان به سوى كهنگى و زوال مى روند، تنها چیزى باقى مى ماند كه با آن ذات لایزال بستگى دارد.
اگر نامى از پیامبران و انبیاء باقى است به علت پیوندشان با خدا و عدالت و حقیقت است كه كهنگى در آن راه ندارد، و اگر فى المثل اسمى از (
حاتم ) بر سر زبانها است به خاطر همبستگیش با سخاوت است كه زوال ناپذیر است .
از میان تمام موجودات آنكه ازلى و ابدى است تنها ذات پاك خدا است و به همین دلیل باید همه چیز و هر كار را با نام او آغاز كرد و در سایه او قرار داد و از او استمداد نمود لذا در نخستین آیه قرآن مى گوئیم (بنام خداوند بخشنده بخشایشگر) (بسم الله الرحمن الرحیم ). این كار نباید تنها از نظر اسم و صورت باشد، بلكه باید از نظر واقعیت و معنى با او پیوند داشته باشد چرا كه این ارتباط آن را در مسیر صحیح قرار مى دهد و از هر گونه انحراف باز مى دارد و به همین دلیل چنین كارى حتما به پایان مى رسد و پر بركت است .
به همین دلیل در حدیث معروفى از پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلم ) مى خوانیم : (كل امر ذى
بال لم یذكر فیه اسم الله فهو ابتر): (هر كار مهمى كه بدون نام خدا شروع شود بیفرجام است ).
امیر مؤ منان على (علیه السلام ) پس از نقل این حدیث اضافه مى كند انسان هر كارى را مى خواهد انجام دهد باید بسم الله بگوید یعنى با نام خدا این عمل را شروع مى كنم ، و هر عملى كه با نام خدا شروع شود خجسته و مبارك است .
و نیز مى بینیم امام باقر (علیه السلام ) مى فرماید: سزاوار است هنگامى كه كارى را شروع مى كنیم ، چه بزرگ باشد چه كوچك ، (بسم الله ) بگوئیم تا پر بركت و میمون باشد).
كوتاه سخن اینكه پایدارى و بقاء عمل بسته به ارتباطى است كه با خدا دارد.
به همین مناسبت خداوند بزرگ در نخستین آیات كه به پیامبر وحى شد دستور مى دهد كه در آغاز شروع تبلیغ اسلام این وظیفه خطیر را با نام خداشروع كند: (اقرء باسم ربك ).
و مى بینیم حضرت نوح (علیه السلام ) در آن طوفان سخت و عجیب هنگام سوار شدن بر كشتى و حركت روى امواج كوه پیكر آب كه هر لحظه با خطرات فراوانى روبرو بود براى رسیدن به سر منزل مقصود و پیروزى بر مشكلات به یاران خود دستور مى دهد كه در هنگام حركت و در موقع توقف كشتى (بسم الله ) بگویند (و قال اركبوا فیها بسم الله مجراها و مرسیها) (سوره هود آیه 41).
و آنها این سفر پر مخاطره را سرانجام با موفقیت و پیروزى پشت سر گذاشتند و با سلامت و بركت از كشتى پیاده شدند چنانكه قرآن مى گوید: (قیل یا نوح اهبط بسلام منا و بركات علیك و على امم ممن معك ) (سوره هود آیه 48).
و نیز سلیمان در نامه اى كه به ملكه سبا مى نویسد سر آغاز آن را (بسم
الله ) قرار مى دهد (انه من سلیمان و انه بسم الله الرحمن الرحیم ...) (سوره نحل آیه 30).
و باز روى همین اصل ، تمام سوره هاى قرآن با بسم الله آغاز مى شود تا هدف اصلى كه همان هدایت و سوق بشر به سعادت است از آغاز تا انجام با موفقیت و پیروزى و بدون شكست انجام شود.
تنها سوره توبه است كه (بسم الله ) در آغاز آن نمى بینیم چرا كه سوره توبه با اعلان جنگ به جنایتكاران مكه و پیمانشكنان آغاز شده ، و اعلام جنگ با توصیف خداوند به رحمان و رحیم سازگار نیست .
در اینجا توجه به یك نكته لازم است و آن اینكه ما در همه جا بسم الله مى گوئیم چرا نمى گوئیم (بسم الخالق ) یا (بسم الرازق ) و مانند آن ؟!
نكته این است كه (الله ) چنانكه به زودى خواهیم گفت ، جامعترین نامهاى خدا است و همه صفات او را یكجا بازگو مى كند، اما نامهاى دیگر اشاره به بخشى از كمالات او است ، مانند خالقیت و رحمت او و مانند آن .
از آنچه گفتیم این حقیقت نیز روشن شد كه گفتن (بسم الله ) در آغاز هر كار هم به معنى (استعانت جستن ) به نام خدا است ، و هم (شروع كردن به نام او) و این دو یعنى (استعانت ) و (شروع ) كه مفسران بزرگ ما گاهى آن را از هم تفكیك كرده اند و هر كدام یكى از آن دو را در تقدیر گرفته اند به یك ریشه باز مى گردد، خلاصه این دو لازم و ملزوم یكدیگرند یعنى هم با نام او شروع مى كنم و هم از ذات پاكش استمداد مى طلبم .
به هر حال هنگامى كه كارها را با تكیه بر قدرت خداوند آغاز مى كنیم خداوندى كه قدرتش مافوق همه قدرتها است ، سبب مى شود كه از نظر روانى نیرو و توان بیشترى در خود احساس كنیم ، مطمئن تر باشیم ، بیشتر كوشش ‍ كنیم ، از عظمت مشكلات نهراسیم و ماءیوس نشویم ، و ضمنا نیت و عملمان را پاكتر و خالصتر كنیم .
و این است رمز دیگر پیروزى به هنگام شروع كارها به نام خدا.
گر چه هر قدر در تفسیر این آیه سخن بگوئیم كم گفته ایم چرا كه معروف است على (علیه السلام ) از سر شب تا به صبح براى (ابن عباس ) از تفسیر (بسم الله ) سخن مى گفت ، صبح شد در حالى كه از تفسیر (با) بسم الله فراتر نرفته بود) ولى با حدیثى از همان حضرت این بحث را همینجا پایان مى دهیم ، و در بحثهاى آینده مسائل دیگرى در این رابطه خواهیم داشت .
(عبدالله بن یحیى ) كه از دوستان امیر مؤ منان على (علیه السلام ) بود به خدمتش آمد و بدون گفتن بسم الله بر تختى كه در آنجا بود نشست ، ناگهان بدنش منحرف شد و بر زمین افتاد و سرش شكست ، على (علیه السلام ) دست بر سر او كشید و زخم او التیام یافت بعد فرمود: آیا نمى دانى كه پیامبر از سوى خدا براى من حدیث كرد كه هر كار بدون نام خدا شروع شود بى سرانجام خواهد بود، گفتم پدر و مادرم به فدایت باد مى دانم و بعد از این ترك نمى گویم ، فرمود: در این حال بهره مند و سعادتمند خواهى شد.
امام صادق (علیه السلام ) هنگام نقل این حدیث فرمود: بسیار مى شود كه بعضى از شیعیان ما بسم الله را در آغاز كارشان ترك مى گویند و خداوند آنها را با ناراحتى مواجه مى سازد تا بیدار شوند و ضمنا این خطا از نامه اعمالشان شسته شود)

منبع: تفسیر نمونه

شنبه 6/6/1389 - 2:57
فلسفه و عرفان


روایت شده كه شیطان ، به درگاه فرعون آمد، و در را كوبید، فرعون گفت : كوبنده درب كیست ؟ شیطان گفت : اگر خدا بودى ، مى فهمیدى چه كسى درب را مى كوبد، فرعون گفت : اى ملعون داخل شو، شیطان گفت : ملعونى بر ملعونى وارد مى شود، پس داخل شد، فرعون به او گفت : چرا بر آدم سجده نكردى تا رانده درگاه خدا و مورد لعن خدا واقع نشوى ؟ در جواب گفت  چون مانند تو در صلب آدم بود، فرعون به او گفت : آیا بدتر از من و از خودت بر روى زمین سراغ دارى ؟شیطان در جواب گفت : انسان حسود از من و از تو بدتر است  چون حسد عمل نیك انسان را مى خورد، همچنانكه آتش هیزم را مى خورد و مى سوزاند.


 

اى دل

 

 

بس در زلف بتان جا كردى اى دل
ما را میان خلق رسوا كردى اى دل .
بیرون مرا از فكر فردا كردى اى دل
تا از كجا ما را تو پیدا كردى اى دل .
روزم سیه حالم تبه كردى تو كردى
اى دل بسوزى هر گنه كردى تو كردى .
اى دل بلااى دل بلا اى دل بلائى
اى دل سزاوارى كه دائم مبتلائى .
از مائى آخر خصم جان ما چرائى
دیوانه جان آخرچه اى كار كجائى .
مجنون شوى دیوانه ام كردى تو كردى
از خویشتن بیگانه ام كردى تو كردى .
یا كمتر اندر دام خوبان مبتلا شو
یا ناز و كم كن مرد میدان بلا شو.
با بى وفایان یا دلاكم آشنا شو
سا آشنا خواهى شدن رو بى وفا شو.
دیگر وفا اى دل خریدارى ندارد
كم گو از این كالا كه بازارى ندارد.
اى آبرو ریز اى دل دیوانه من
اى از قرار و صبر دین بیگانه من
اى از تو پر خون جام مى پیمانه اى دل
اى از تو ورد هر زبان افسانه من
تا چند هر شب تا سحر بیدار باشى
با مرغ شب دمساز و با غم یار باشى
تاكى بزلف دلبران پابندى اى دل
تاكى به امید وفا خرسندى اى دل
تا چندى اى دل راستى تا چندى اى دل
وقت است كه از بگذشته پندى گیرى اى دل
هر كس كه باشد همچو تو اى دل دل او
آسان نگردد تا ابد یك مشكل او
شنبه 6/6/1389 - 2:56
خواستگاری و نامزدی
مرحوم كلینى (ره ) از بعضى از اصحاب ما روایت كرده كه گفت : حضرت امام صادق علیه السلام فرمود: بر (سختیهاى ) دنیا صبر كنید، زیرا دنیا ساعتى بیش نیست ، زیرا آنچه كه گذشته (دیگر) درد و رنج و سرور و خوشیش را نمى یابى ، و آنچه كه نیامده است پس تو نمى دانى آن چیست و فقط دنیاى تو آن لحظه اى است كه در آن هستى ، پس صبر كن در آن بر اطاعت خدا و روگردان از معصیت خدا.
در كتاب من لایحضره الفقیه آمده است كه على علیه السلام فرمود: هیچ روزى نمى گذرد بر فرزند آدم ، جز اینكه آن روز به او مى گوید: من روز جدید هستم ، و من بر تو شاهد و گواه هستم ، و در من حرف خوب بزن ، یا كار خیر انجام بده زیرا تو پس از من مرا هرگز نخواهى دید
شنبه 6/6/1389 - 2:52
دعا و زیارت


از جمله روایاتى كه اهل سنت از پیغمبر اكرم صلى الله علیه و آله نقل كرده اند این است كه آن حضرت فرمود:
(( ثلاثه تقسى القلب : استماع اللهو، و طلب الصید، و اتیان باب السلطان . ))
سه چیز موجب قساوت قلب و سنگ دلى مى شود: 1- شنیدن لهو و لعب و حرفهاى بیهوده ، 2- دنبال صید و شكار رفتن ، 3- به دربار سلطان و حاكم وقت رفتن (و عرض حلجت نمودن در پیش سلطان )
و در روایتى از حضرت رسول (ص ) نقل شده كه فرمود:
(( من لم یتورع فى دین الله ، ابتلاه الله بثلاث خصال : اما ان یمیته شابا او یوقعه فى خدمة السلطان ، او یسكنه فى الرساتیق .))
كسى كه در دین خدا تقوا نداشته باشد، خداوند او را به سه خصلت مبتلا مى كند، یا او را جوانمرگ مى كند، یا او را در روستاها و دهكده ها ساكن مى كند و یا او را به خدمت سلطان و حاكم وقت مى گمارد.

شنبه 6/6/1389 - 2:48
دعا و زیارت


عن النبى صلى الله علیه و آله : انه قال فى وصیته له : یا على اربعة لاترد لهم دعوة ، امام عادل ، و والد لواده ، و الرجل یدعو لاخیه بظهر الغیب ، و الظلوم یقول الله جل جلانه ، و عزتى و جلالى لانتصرن لك و لو بعد حین .))
پیامبر اكرم در ضمن وصیت خود به على علیه السلام فرمود: اى على چهار دسته اند كه دعایشان رد نشود (و مستجاب شود) اول امام و پیشواى عادل دوم دعاى پدر درباره فرزند خود سوم مردى كه براى برادر دینى خود غائبانه دعا كند، چهارم دعاى مظلوم یعنى نفرین انسانى كه به او ستم شده .
خداوند مى فرماید: به عزت و جلالم قسم ، انتقام تو را هر وقت شده مى گیرم.

شنبه 6/6/1389 - 2:47
دعا و زیارت

بزرگان دین گفته اند: عجله كار شیطان است مگر در چند مورد


1- وقت نماز كه رسید باید عجله نمود كه وقت فضیلت آن نگذرد.
2- در دفن میت باید در صورت امكان عجله نمود.
3- در مورد دختر شوهر دادن در صورت امكان باید شتاب كرد.
4- در اداى قرض باید عجله نمود.
5- وقتى مهمان وارد خانه شد در غذا و طعام دادن به او باید عجله نمود.
6- اگر گناهى از شخصى سرزد باید در توبه عجله نماید.

شنبه 6/6/1389 - 2:44
دعا و زیارت
ابن عباس از حضرت رسول اكرم صلى الله علیه و آله نقل مى كند كه : (( ((من قبل بین عینى امه كان له سترا من النار)) ))
هر كسى كه میان دو چشم مادرش را ببوسد این عملش سپر و مانعى مى گردد بین او و آتش جهنم .
و در كتاب شرعة الاسلام آمده كه :
(( ((من قبل رجلى امه فكانما قبل عتبة الكعبه ))))
هر كسى پاى مادرش را ببوسد گویا آستانه كعبه را بوسیده
شنبه 6/6/1389 - 2:43
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته