فاز جدید پروژه سپاه هراسی
جام جم آنلاین: روزنامههای
صبح امروز ایران در سرمقالههای خود به مهمترین مسائل روز كشور و جهلان
پرداختهاند از جمله «ماشه ترور چگونه چكانده شد؟»،«پویش مدنی برای نوسازی
نظام سیاسی»،«مدنیت بر باد رفته»،«سال آخر دولت»،«استشمام بویكباب از
واشنگتن»،«دستاورد 30 ساله روسها در تاجیكستان»،«فاز جدید پروژه سپاه
هراسی»،«ارز، بازار، تجارت»،«حمایتهای کاغذی از تولید»،«پرونده های فساد
ارزی فراتر از 16 اخلالگر»و...كه برخی از آنها در زیر میآید.
كیهان:ماشه ترور چگونه چكانده شد؟
«ماشه
ترور چگونه چكانده شد؟»عنوان یادداشت روز روزنامه كیهان به قلم محمد
ایمانی است كه در ان میخوانید؛اتفاقات ناگواری كه در مرز سیاست و اقتصاد
ما می گذرد، تصادفی نیست اما طبیعی هم نیست. تصادفی نیست به این معنا كه
دارای علل و عوامل است و طبیعی نیست بدین معنا كه در شرایط عادی و معمولی،
زمینه وقوع ندارد. به عبارت دیگر نوعی دستكاری وجود دارد كه موجب اخلال و
اختلال می شود.
در عین حال به نحوی
دستكاری می شود كه طبیعی و درونی و بومی جلوه كند. در این صورت نه تنها
روند عادی و آرام و با ثبات امور اقتصادی و سیاسی دچار چالش می شود، بلكه
در كنار آن، بستر مجادله و بگو مگو و پرخاشگری و منازعه هم فراهم می آید.
بدین
ترتیب، زمان بیشتری برای رفع اختلال ها و مزاحمت ها هدر می رود و انرژی
بیشتری صرف تعارض و تصادم و اصطكاك با هم می شود. همچنین حلقه های معارض و
كمین كنندگان، جرئت و روحیه بیشتری برای مزاحمت های بعدی پیدا می كنند.
دشمن روی تركیب چند چالش -اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و خارجی- برای كشیدن ترمز
پیشرفت شتابان ایران حساب كرده و البته به بومی و طبیعی تلقی شدن این چالش
مركب عنایت ویژه دارد. طراحان این سناریو آن گونه كه شیمون پرز در بحبوحه
اغتشاشات سال 88 گفت، معتقدند جنگ با ایران از داخل مرزهای آن آغاز می شود.
سناریست
های جنگ دشمن سه سال پس از آن آشوب و فتنه سیاسی، نقشه را اندكی تغییر
داده اند. جمع بندی سرویس های جاسوسی از جنگ نافرجام سال 1388 این بود كه
شیب تند درگیری اپوزیسیون با ارزش های اسلامی و انقلابی باعث شد به جای
افزایش تدریجی افراد حاضر در خیابان و ترسیم تصویر واقعی یك جنبش، نهایتا
مشتی طرفدار انگشت نمای گروه های تاریخ گذشته در میدان بمانند و ادعای جنبش
و انقلاب تبدیل به كاریكاتور آن شود. در همان جمع بندی ها پرسیده شد این
چه جنبشی بود كه نه مردم تهران پای آن ایستادند و نه مردم در شهرهای دیگر
به آن پیوستند و نه گسترش افقی پیدا كرد و نه تصاعد عمودی؟! و باز گفتند
باید معیشت
طبقات پایین و اقشار فرودست را چنان هدف قرار داد كه آنها به خیابان بیایند.
این
موضوع البته تعارضی با سناریوی موازی كه عبارت از حساب كردن روی اختلاف
های سیاسی در اجزای حاكمیت بود، نداشت. طراحان اطلاعاتی و عملیاتی دشمن می
گفتند اتفاق مهم باید در دو سطح جامعه و حاكمیت رخ دهد و سپس به شكل
تصاعدی، یكدیگر را تقویت كند. آنها به این می گویند جنگ نرم با چاشنی جنگ
نیمه سخت نظیر تحریم و تروریسم اقتصادی، جنگ رسانه ای و ایجاد التهاب و
القای بحران به قصد شكستن «دولت- ملت» (حاكمیت) ایران از هر نقطه كه ضعیف
تر و آسیب پذیرتر و گسیخته تر است.
و
باز، گفته اند جنگ نرم از فنون رزم جوجیتسو پیروی می كند و بر به كارگیری
نیروی حریف علیه خود وی تمركز دارد. این سناریو با همه پیچیدگی ها و ظرافت
هایش، تازگی ندارد و از همان قاعده اختلاف بینداز و حكومت كن- یا نابود كن-
پیروی می كند. در چنین فرایندی دشمن از خوی عداوت و تعدی فاصله نگرفته اما
با پنهان سازی آن می كوشد به جای اینكه جنگ را آشكار كند و جبهه مقابل را
متحد سازد، منازعه را پس از استارت اولیه بومی كند به نحوی كه انرژی تداوم
حركت آن از درون تامین شود.
در همین
التهاب اقتصادی اخیر تلاش شد در كنار فعالیت تروریست های اقتصادی و محافل
زالوصفت، اصل ترور «ارزش پول ملی» اقدامی عمومی و به مثابه جنبش اجتماعی
خودجوش به نظر برسد. در واقع سعی شد با ایجاد فضای شایعه و التهاب، از
سرمایه بخشی از مردم برای آسیب زدن به اقتصاد و پول ملی (ظاهرا به قصد حفظ
ارزش پول!) استفاده شود- در حالی كه سود اصلی در جیب حلقه های مافیایی می
رفت- و سپس بازار به عنوان قلب اقتصاد كشور به واسطه تهدید و ارعاب و شایعه
به تعطیلی كشانده شود تا این سیكل معیوب بتواند به كاهندگی خود تداوم
بخشد. البته به اینها علاوه كنید مجادلات بی مایه سیاسی و رفتارهای توام با
پرخاش كسانی كه
مدعی سكوت الهام بخش بودند و از آن سو، محافل سیاسی و رسانه ای كه چرخه التهاب را كامل كردند.
در
این فضای پرهیاهو و غبارآلود و عصبی بود كه تروریست های سازمان یافته،
مجال شبیخون چهارشنبه گذشته را برای زدن و در رفتن و گم شدن در میان مردم
یافتند. در عین حال رد پا و هویت و شناسنامه آنان جا ماند آن هنگام كه طابق
النعل بالنعل، مطالبه آمریكا و اسرائیل را تكرار كردند و خواستار تعطیلی
فناوری هسته ای
و خالی كردن پشت محور مقاومت در سوریه شدند.
از
نگاه طراحان باید - درست خلاف روند 30 سال گذشته- ثابت می شد حربه اقتصادی
دشمن كارگر است و اگر چنین است بنابراین باید ملت ایران به جای شعار ما می
توانیم، شعار ما نمی توانیم سر دهند! باید به جبهه مستأصل و ناامید و
پریشان استكبار و نیروهای پیاده نظام آنها روحیه داده می شد تا مقاومت كنند
و به معارضه
خباثت آمیز ادامه دهند و كدام ضربه، غافلگیرانه تر از این
آن هم در فضای خوابزدگی و مجادله و بگو مگو و مسئولیت نشناسی برخی صاحب
منصبان و تریبون داران؟!
از دشمن كه گله و
شكایتی نیست. ما در خباثت و رذالت آنها هیچ تردیدی نداریم اما باید كه از
ضعف «بصیرت» و «صبر» در جبهه خودی گله مند باشیم. ما می دانستیم دشمن شكست
خورده در فتنه 3 سال پیش، دوباره از گارد «فتنه» حمله خواهد كرد و با این
همه یادمان رفت كه مرد این كارزار نمی تواند بصیر و صبور نباشد. «الا و
لایحمل هذا العلم الا اهل البصر و الصبر و العلم بمواضع الحق.» صبر مومنانه
هنوز گمشده محیط سیاست ماست و چون این شكیبایی و استقامت از سر بصیرت ترك
برمی دارد، به مجادله و منازعه می افتیم. «واطیعوا الله و رسوله و
لاتنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحكم واصبروا انّ الله مع الصابرین» (انفال/
46).
معلوم است كه اختلاف، هیبت شكن است
و دشمن را گستاخ می كند. البته روشن است كه برای استقامت باید پای پرچم
ولی امر ایستاد وگرنه، آدمی كم می آورد و سست می شود و با اندك آسیبی كه
دشمن می زند، خود را می بازد و پس از آن به نحوی زبان می چرخاند كه دوستان
خود را دشمن شاد و دشمنان خویش را زبان دراز
می كند. «ولا تهنوا و
لاتحزنوا و انتم الاعلون ان كنتم مومنین... سست و غمگین نشوید و شما برترید
اگر كه مومن باشید. اگر جراحت و آسیبی به شما رسید، پس مشابه آن به دشمن
شما رسید و ما این روزها را بین مردم می گردانیم تا خداوند مومنان را معلوم
كند و از میان شما گواه و شاهد بگیرد و خداوند ستمكاران را دوست
ندارد»(آیات 139 و 140 آل عمران).
این
كه سیاستمداران ما چه نسبت دور یا نزدیكی با هم دارند، البته مهم است اما
مهمتر این است كه همت آنان صرف كدام اولویت ها می شود؛ تخلیه هیجان ها و
عواطف شخصی ولو حق به جانب یا مهار زمام این هیجان ها به نفع مصالح عمومی و
منافع ملی؟ وقتی این هیجان ها زمام افراد را به دست می گیرند، اغلب راكب
خود را از پا درمی آورند، فارغ از این كه به دیگری نیز آسیبی زده باشند یا
نه. امیر مؤمنان علی علیه السلام مردی را دید كه علیه دشمن خود می كوشد با
چیزی كه به ضرر خود اوست. حضرت خطاب به او فرمود؛ تو مانند كسی هستی كه
نیزه را در خود فرو می برد تا راكب پشت سر خود را از پا درآورد»(نهج
البلاغه، كلمه
قصار296).
آیا در
میدان سیاست خود كم از این شلیك به خود به قصد صدمه زدن به رقیب داریم؟!
آمار دقیق و سند می خواهید از آنها كه این گونه دوئل كردند؟! برگردید و
ببینید كدام رفتار رقبای سیاسی، باعث دشمن شاد كردن نظام و مردم و خود آن
سیاستمداران شد؟ و نیز ببینید كدام رجل سیاسی پس از این انتحار، همچنان
آبرومند ماند؟ راه دوری نمی خواهد بروید. همین اتفاقات سه چهار سال اخیر را
مرور كنید، كافی است.
افكار عمومی ما
بارها دیدند كه سیاستمدارانی ظاهرا در یك جهت روشن می چرخند اما گردش كار
آنها، پروژه های بزرگتری خلاف ادعای آنان را می چرخاند. دیدند آنها ادعای
دلسوزی برای مردم و آزادی و عدالت و كشور و نظام می كنند اما حاصل كار آنان
در سبد دشمن می ریزد.
درست مانند یك
چرخ دنده كه مثلا از چپ به راست می چرخد اما نیروی حركت و چرخش یك چرخ دنده
دیگر به سمت متضاد(مثلا از راست به چپ) را فراهم می كند.
برخی
رفتارها وقتی در چیدمان بازی دشمن و بدخواهان قرار می گیرد، كاملا نقض غرض
می كند و در این صورت لازم نیست كنشگر سیاسی الزاماً با دشمنان بسته باشد؛
صرف این كه در جایی از متن قرار بگیرد كه نباید باشد، كافی است تا چرخ
دشمن را بچرخاند.
این طیف از بازیگران و
كنشگران در موضع دفاع، بلدند پنالتی های خوبی به نفع حریف در زمین خودی
فراهم كنند یا پاس گل های خوبی به بازیكن حریف بدهند كه فقط یك اشاره پا
لازم دارد! همین دو هفته پیش یك مهره سیاسی ورشكسته كه داعیه دار خروج از
حاكمیت در دوره اصلاحات بود، درباره یكی از چهره های سیاسی حاشیه نشین و
اینكه آیا باید او هم به اردوگاه اصلاح طلبان برود، گفت «پیوستن او به
اصلاح طلبان، چیزی به اصلاح طلبان اضافه نمی كند. اهمیت او در این است كه
در آن سو قرار دارد و اگر به این سو بیاید جایگاهش را از دست می دهد. او
باید در آن سو خوب بازی كند». به نظر شما معنای بازی خوب از نگاه یك
ورشكسته سیاسی
قائل به عبور از قانون اساسی و خروج از حاكمیت چیست؟!
جهان
بر سر پیچ بزرگ و تعیین كننده ای رسیده است. نقشه سیاسی جهان به اعتبار
زلزله بزرگی كه در آن رخ داده، به شكل شتابان تغییر می كند. برسر این
بزنگاه مهم تاریخ، مسئولیت تك تك ما درباره مدیریت و زمامداری نفس خویش
فزونی می گیرد.
پهلوانان این آوردگاه،
متهم ترند نزد خویش و آنها كه دچار خودشگفتی و تنزه باشند، پیش از همه
پشتشان به زمین می خورد. «... و بدانید بندگان خدا كه مؤمن صبح و شام نمی
كند مگر اینكه به خویش بدگمان است. پس همواره از نفس خود عیب جویی می كند و
برخرده گیری از خود می افزاید... وشما همانا گفتید پروردگار ما خداست.
پس
استقامت كنید بر كتاب خدا و روش فرمان او و طریقه صالح عبادت پروردگار. از
آن منحرف نشوید و در آن بدعت نیاورید و با آن مخالفت نكنید كه منحرفان،
روز قیامت از لطف خدا بریده اند. پس بر حذر باشید از بی ثباتی و گونه گونی
در اخلاق.و زبان خویش یكی كنید. و انسان باید
كه پاسبان زبان خویش باشد كه زبان برای صاحب خود سركش و متمرد است. سوگند
به خدا بنده ای را ندیدم كه پرهیزگاری برای او سودی داشته باشد مگر اینكه
زبان خود را مراقب باشد. و همانا زبان مؤمن پشت قلب اوست و قلب منافق پشت
زبان اوست چرا كه مؤمن هنگامی كه می خواهد سخن بگوید نزد خویش درباره آن
تدبر می كند اگر خیر بود شروع به سخن می كند و اگر شر بود، آن سخن را می
پوشاند. همانا منافق هر چه بر زبان او آید ابراز می كند بدون اینكه بداند
به سود یا زیان اوست. رسول خدا(ص) فرمود ایمان هیچ بنده ای استوار نمی شود
مگر اینكه قلب او استوار گردد و قلب او راست نمی شود جز آن كه زبان او
استوار و راست شود...» (خطبه 176 نهج البلاغه).
چه
زبان ها كه جرقه فتنه را زد و چه بیانهای عماروار كه غبار فتنه را در
مقابل چشمان حیرت زده فرو نشاند. ضامن زبان و قلم ما دست كیست و ماشه سخن
را چگونه می چكانیم؟
خراسان:پرونده های فساد ارزی فراتر از 16 اخلالگر
«پرونده
های فساد ارزی فراتر از 16 اخلالگر»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به
قلم مهدی حسن زاده است كه در آن میخوانید؛ورود دستگاه های قضایی و امنیتی
به بازار ارز و دستگیری 16 اخلالگر ارزی نویدبخش قاطعیت نظام در برخورد با
عواملی است که درصورت اثبات می توانند مصداق بارزی از اخلال در نظام
اقتصادی و افساد فی الارض باشند. با این حال نگاهی به برخیس رویدادها،
تحلیل ها و شرایط بازار ضرورت ورود گسترده تر دستگاه های نظارتی به بررسی
تخلفاتی که بعضاً بیش از دلالان بر روند آشفتگی بازار ارز مؤثر بوده اند را
گوشزد می کند. اجازه دهید نخست اخبار و اظهارنظرهای رسمی مسئولان در این
باره را مرور کنیم:
1- پس از برداشت حدود
3 هزار میلیارد تومان از حساب چند بانک کشور، رئیس کل بانک مرکزی دلیل این
اقدام را مصوبه دولت برای برداشت مابه التفاوت نرخ ارز دولتی و آزاد از
حساب بانک ها ذکر کرد. به گزارش ایسنا بهمنی در روز شنبه 6 خرداد سال جاری
در میزگرد تحلیل سیاست های پولی سال 90 و چشم انداز اقتصادی سال 91 اظهار
کرد: ما بر اساس مصوبه ای که از هیئت دولت داشتیم، باید 87 هزار و 625
میلیارد ریال حساب بانک ها را به دلیل «تخلفی که در فروش ارز» انجام شده
بود، برداشت می کردیم، اما از آن جا که فکر می کردیم بانک ها ممکن است این
مبلغ را نداشته باشند، یک سوم آن را معادل 30 هزار میلیارد ریال از حساب
بانک ها برداشتیم. وی سپس توضیح داد: برخی از بانک ها ارزی را که از بانک
مرکزی دریافت کرده بودند و قرار بود با آن ها ال سی باز کنند، این کار را
نکردند. بهمنی تأکید کرد: حتماً مابه التفاوت این نرخ ارز که در اختیار
بانک ها قرار گرفته و آن ها آن را به جای آن که برای صادرات در نظر بگیرند و
یا ال سی باز کنند، در بازارها تزریق کرده و یا ذخیره کرده اند، لذا بانک
ها باید مابه التفاوت ارز را به ما بپردازند. وی گفت: طبق نتیجه بازرسی در
کل کشور انحراف قابل توجهی در مصرف ارز از سوی بانک ها داشته ایم، بنابر
این این که به صورت مخفیانه ارز به بازار تزریق شد، قابل پذیرش برای ما
نیست و قطعاً آن را مورد رسیدگی قرار خواهیم داد.
2-
هر چند از اوایل تیرماه با ابلاغ اولویت بندی کالاهای وارداتی به 10 گروه
کالایی و سپس اختصاص ارز مرجع (ارز 1226 تومانی) به اولویت های اول و دوم
یعنی کالاهای اساسی و دارو تکلیف نحوه اختصاص ارز ارزان قیمت به کالاهای
وارداتی مشخص شد اما قبل از آن و با بالا گرفتن تب افزایش نرخ ارز بازار
آزاد، دولت و به خصوص بانک مرکزی اختصاص ارز مرجع را به کالاهای لوکس متوقف
و یا محدود کرده بود. با این حال روز گذشته برخی خبرگزاری ها از اختصاص
ارز مرجع به 78 درصد خودروهای وارداتی در 5 ماه نخست امسال خبر دادند. این
در شرایطی است که در همین زمان بسیاری از واحدهای تولیدی برای خرید مواد
اولیه خود سراغ ارز 2 هزار تا 3 هزار تومانی رفته اند اما طی 2 سال و نیم
اخیر 2 میلیارد دلار ارز به نرخ مرجع بابت واردات خودروهای لوکس به جیب
دلالان خودرو و به کام مرفه نشینان رفته است.
3-
با وجود اختصاص ارز مرجع برای واردات کالاهای اساسی و بسیاری از کالاها
تقریباً بخش عمده ای از کالاهایی که ارز مرجع دریافت کرده اند به تناسب
افزایش نرخ ارز آزاد، با افزایش قیمت مواجه شده اند. این موضوع اگر چه از
سوی بسیاری از فعالان اقتصادی، رسانه ها و نمایندگان مجلس عنوان شده است
اما حتی از سوی مسئولان دولتی نیز مورد اشاره قرار گرفته است. چنان که
بهمنی در پاسخ به انتقادهایی که از سوی مسئولان وزارت صنعت درباره افزایش
نرخ ارز عنوان شده بود، گفت: باید بررسی شود چرا کالاهایی که با ارز مرجع
وارد شده اند در بازار به نرخ ارز آزاد فروخته شده است؟ در چنین آشفته
بازاری پس از گذشت بیش از یک سال و نیم از شکل گیری مجدد ارز 2 نرخی در
اقتصاد ایران، دولت طی مصوبه ای کالاهایی که با نرخ ارز مرجع وارد شده اند
را مشمول قیمت گذاری کرد. حال معلوم نیست تاکنون چه میزان کالا با نرخ ارز
دولتی وارد و به نرخ ارز آزاد فروخته شده است و چه رانت های هنگفتی به جیب
سوء استفاده کنندگان واریز شده است.
شک
نیست که ارز 2 نرخی و نوسان بعضاً چند صدتومانی نرخ ارز طی یک روز عرصه
فراخی از رانت ها و فسادهای چرب و شیرین است و آن چه تحت عنوان فساد اتفاق
افتاده است بیش از دستگیری 16 اخلالگر ارزی است و به جرات همه موارد فهرست
شده را می توان تحت عنوان اخلال در نظام اقتصادی و افساد فی الارض در نظر
گرفت. اخلال و افسادی که در شرایط تحریم و جنگ اقتصادی دشمن یک خیانت آشکار
است و نهادهای مسئول در قوای 3 گانه باید در قبال خیانت های اقتصادی و نقش
عوامل درگیر در این خیانت ها پیگیری های لازم را انجام دهند.
جمهوری اسلامی:آیا حسنی مبارك هم مدال خواهد گرفت؟
«آیا حسنی مبارك هم مدال خواهد گرفت؟»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی
است كه در ان میخوانید؛محمد مرسی رئیسجمهور اخوانی مصر در مراسم ویژهای
از انورسادات رئیسجمهور معدوم این كشور كه ننگ به رسمیت شناختن رژیم
صهیونیستی و امضای پیمان ننگین كمپ دیوید را در پرونده سیاه خود دارد، تقدیر
كرد و به خانواده وی نشان افتخار داد! وی این اقدام غیرقابل توجیه را در پوشش
قدردانی از انورسادات در جنگ اعراب و اسرائیل (1352 ش) انجام داد و در كمال
ناباوری، نشانهای دولتی "گردن بند نیل" و "ستاره شرف" را به خانواده این مزدور
سازشكار كه به عنوان رئیسجمهور یك كشور مسلمان اولین اقدام را برای به رسمیت
شناختن رژیم صهیونیستی به عمل آورد و طوق سازش با صهیونیستها را بر گردن
آویخت، اهدا كرد.
به گزارش خبرگزاریها همسر فرعون معدوم مصر نیز كه پس از سالها در جمع
خبرنگاران و در كاخ ریاست جمهوری حاضر شده بود، در مقام تشكر از مرسی گفت:
"من از آقای مرسی برای توجه ویژهاش به شخص انورسادات تشكر میكنم، زیرا این
اولین باری است كه در طی 30 سال گذشته شاهد چنین برخورد شایستهای بوده ام."
قطعاً بیش از همسر انورسادات معدوم كه از این اقدام حیرت كرده و آنرا غیرقابل
پیشبینی میدانست، ملت مصر و ملتهای مسلمان دچار شگفتی و ناباوری شدهاند به
گونهای كه نتوانستهاند آنرا هضم كرده و توجیهی برای آن بیابند، زیرا حتی
فراموشكارترین و كندذهنترین افراد نیز سابقه خیانتها و جنایتهای انورسادات را
در حق ملت مصر و آرمان فلسطین از یاد نبردهاند.
افكار عمومی ملتها هنوز به یاد دارد كه بعد از جمال عبدالناصر رئیسجمهور مردمی
مصر، محمد انورسادات به جای او نشست. وی كه میخواست محبوبیت ناصر را در
بین اعراب كسب كند و رهبری جهان عرب را برای اقدامات بعدی، از آن خود نماید،
در سال 1352 به اسرائیل اعلان جنگ داد ولی در این جنگ شكست خورد و تنها
دستاورد آن جنگ، گذشتن ارتش مصر از كانال سوئز بود. بعد از این جنگ كه موسوم
به جنگ رمضان یا اكتبر شد، سادات ماهیت اصلی خود را بروز داد و در چرخشی
180 درجه ای، مصر را از خط مقدم مبارزه با رژیم صهیونیستی خارج كرد و
سرانجام با امضای پیمان ننگین كمپ دیوید با رژیم صهیونیستی، موجودیت اسرائیل
را به رسمیت شناخت و جهان اسلام را در بهتی عظیم فرو برد. اما دیری نپائید كه
عامل این خیانت یعنی انورسادات خائن، در 14 مهر 1360 در سالگرد جنگ رمضان
توسط افسری مؤمن و جوان از اعضای شاخه نظامی اخوان المسلمین - كه امروز
حاكمیت را در مصر در اختیار دارد - و ستارهای درخشان در آسمان مصر، به رگبار
بسته شد و به سزای اعمال ننگینش رسید.
این جوان مبارز و انقلابی در بیدادگاه رژیم مصر در مورد علت اعدام انقلابی سادات
فریاد زد: "من خالد اسلامبولی، قاتل فرعون هستم و از مرگ نمیترسم. هدف من
مجازات حاكم ظالم و مستبدی بود كه به خدا پایبند نبود و با امضای معاهده ننگین
كمپ دیوید، مصر را دو دستی تقدیم آمریكا و اسرائیل كرد..."
در همین جلسه دادگاه، وكیل مدافع خالد اسلامبولی و همراهانش ضمن دفاع محكم و
جانانه از وی گفت: "من جز برای رضای خدا این وكالت را نپذیرفتهام و به دفاع از
این جوانان افتخار میكنم، چون توانستند شرف ملت مصر را باز گردانند و رژیم خائن
سادات را كه تاروپود ملت مصر را از هم گسست، درهم بشكند... او و دوستانش
برای دفاع از شرف اسلام، اعراب و شرافت انسانی و رضای خداوند دست به این
عمل زدند و كار بزرگ آنها، دل تاریك شده ملت مصر را روشنی بخشید..."
با توجه به سابقه ننگین رژیم سادات بود كه امام خمینی پس از اقدام شجاعانه خالد
اسلامبولی در پیامی فرمودند: "... امسال برای مسلمانان از آن جهت مباركتر است
كه در آستانه آن، فرعون مصر رهسپار كوی فرعونیان گردید... و امیدوارم ملت مصر
حسنی مبارك را نیز كه با آمریكا و اسرائیل همبستگی كرده و نسخه دوم انورسادات
است، به جهنم واصل كند."
انورسادات، علاوه بر نوكری آمریكا و رژیم صهیونیستی، در سركوب و كشتار
اخوانالمسلمین نیز دست داشت و دستان او به خون مردم مصر آلوده بود.
واقعیت خدشه ناپذیر تاریخ معاصر نیز گواه است كه "سادات" و "مبارك" كه هر دو
در قامت فرعون و دیكتاتورهای تمام عیار ظاهر شده و ملت مصر را به خواری
كشانده بودند، سرانجام به خشم انقلابی جوانان غیور و مسلمان گرفتار شده و از
اریكه قدرت به زیر كشیده شدند. حال با چنین سوابقی، چگونه ممكن است رئیس
جمهوری كه خود را نماینده تفكر اخوان المسلمین میداند و انقلاب نیمه تمام ملت
مصر را نمایندگی میكند، حاضر شود كه در سالروز اعدام انقلابی سادات، جرثومه
فساد را یك قهرمان تلقی نماید و به او مدال افتخار بدهد؟
آیا اخوانیها به تازگی دچار چنین انحراف و اعوجاج فكری و عملی شدهاند كه باید به
انورسادات مدال شجاعت و افتخار داده و در نتیجه خط بطلانی بر افتخارات جوانان
مبارز مصری كه سالها در حبس فرعون بودند بكشند و پنجه بر چهره خالد اسلامبولی
بیندازند؟
اكنون با نگاهی به این قبیل رفتارهای سیاسی محمد مرسی در سمت ریاست جمهوری
مصر، این سؤال در اذهان مطرح میشود كه واقعاً "محمد مرسی" كیست و چه
اهدافی را دنبال میكند؟ آیا او یك فرد انقلابی است یا شخصیتی محافظه كار دارد؟ آیا
او از نظر تفكر، فردی اسلام گرا و انقلابی است كه به لحاظ مقتضیات زمان و
پیچیدگیهای سیاسی و اقتصادی مصر چنین منفعل و دوگانه عمل میكند، یا اصولاً
فاقد تفكر انقلابی و اعتقادی است و فقط برای رسیدن به قدرت، مدتی خود را یك
اسلام گرای انقلابی جا زده بود؟ آیا اینكه محمد مرسی به جای مبارزه با سیاستهای
خصمانه رژیم صهیونیستی، در همسویی با سیاستهای آمریكا و اسرائیل، در شیپور
جنگ علیه سوریه میدمد، تصادفی است؟
آیا باز هم میتوان گفت عدم ورود شفاف و قاطع مرسی به حوزه لغو پیمان ننگین
كمپ دیوید و اعلام موضع نكردن در این باره، فقط شیوههایی برای جلب آراء اقشار
خاكستری در انتخابات و جذب كمكهای مالی آمریكا بوده است؟
آیا باز هم میتوان سر را زیر برف كرد و تقدیر از فرعون مصر و اعطای مدال افتخار
به خانواده وی را حمل بر ملاحظات سیاسی نمود؟ آیا این تصمیم و اقدام به معنای
تداوم آهنگ سیاستها و تصمیمهای صهیونیستی در سرزمین مصر نیست؟ آیا تقدیر از
انورسادات معدوم به معنای لگدمال كردن مبارزات هزاران جوان مصری با رژیم
فرعونی سادات و بیارزش كردن اقدام انقلابی خالد اسلامبولی نیست؟
پاسخ هرچه باشد، قطعاً به نفع محمد مرسی و هیأت حاكمه جدید مصر نخواهد بود و
پایگاه او را در میان مردم مصر و ملتهای مسلمان تضعیف خواهد كرد. البته شاید
انتظار بروز رفتارهای انقلابی و اصولگرایانه از محمد مرسی، به اسطورهسازیهائی
بر میگردد كه از او در جهان اسلام صورت گرفت و حتی در ایران نیز برخی
رسانههای اسطوره ساز، از او شخصیت ویژه ساختند كه او را یك فرد كاملاً ایده آل و
آرمانی معرفی كرده كه باعث تشدید موج بیداری اسلامی در جهان خواهد شد.
ولی واقعیت اینست كه "محمد مرسی" اولین رئیسجمهور منتخب غیرنظامی مصر
است كه علاوه بر شخصیتی اصول گرا و ریاست حزب عدالت و آزادی متعلق به
اخوانالمسلمین، سیاستمداری درس خوانده آمریكا و آشنا با چارچوبهای رایج جهان
سیاست است و با لیبرالیسم غربی هم چندان بیگانه نیست. او سعی میكند چهرهای
از اسلام را نمایندگی كند كه قبلاً اردوغان آنرا در تركیه تجربه كرده و توانسته در
سیاستهای ناتو و غرب هضم شده و ذائقه غربیها را هم بهم نریزد. فراموش نكنیم
كه هر چند آقای مرسی متولد روستایی در استان الشرقیه مصر و برآمده از خانوادهای
مذهبی است ولی سالها در آمریكا در سمت استاد دانشگاه كالیفرنیا بوده و پس از
بازگشت به مصر، سابقه نمایندگی مجلس مصر در زمان رژیم مبارك را نیز در
كارنامه خود دارد.
به نظر میرسد او اكنون با شتاب زیادی به سوی توسعه روابط با آمریكا و رژیم
صهیونیستی و جذب كمكهای اقتصادی به پیش میرود كه مشخص نیست قادر باشد در
آینده توازن راهبردی را در حفظ اسلام در صحنه سیاسی مصر و نقش نمایندگی مردم
انقلابی این كشور را ایفاء كند. سؤال اساسی اكنون اینست كه آیا مردم مصر باید
منتظر روزی باشند كه فرعون دیگر مصر، حسنی مبارك نیز كه با انورسادات وجوه
مشترك فراوانی دارد در كاخ ریاست جمهوری این كشور از دست آقای مرسی مدال
افتخار دریافت نماید؟
رسالت:پویش مدنی برای نوسازی نظام سیاسی
«پویش
مدنی برای نوسازی نظام سیاسی»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم صالح
اسکندری است كه در ان میخوانید؛پنج شنبه گذشته دهمین کنگره حزب موتلفه
اسلامی با شعار " پیش به سوی دولت و جامعه نمونه اسلامی با گفتمان رهبری"
با حضور جمع کثیری از رجال سیاسی و مذهبی، دبیران استانی و مسئولان حوزه ها
و شاخه های این حزب از اقصی نقاط کشور برگزار شد. "پویش مدنی برای نوسازی
نظام سیاسی" گفتمان حاکم بر دهمین کنگره حزب موتلفه اسلامی بود. این پویش
در پاسخ به مطالبه رهبر معظم انقلاب در سفر سال گذشته ایشان به کرمانشاه
مبنی بر ضرورت نوسازی نظام اسلامی متناظر با ملاحظات و متغیرهای جدید در
دهه چهارم انقلاب اسلامی و به منظور اجتناب از پیری، فرسودگی و از کار
افتادگی نظام شکل گرفت.
حبیب الله عسكر
اولادی به عنوان سخنران اصلی کنگره حزب موتلفه، نوسازی نظام اسلامی را در
گرو پوست اندازی احزاب اصیل در کشور دانست و گفت: چینش اعضای شورای مرکزی
باید به گونهای باشد تا حرکتی برای جوان شدن حزب صورت بگیرد تا با نوسازی
در جریان تعامل با انقلاب آماده شوند. وی افزود: تا زمانیکه به بازسازی و
نوسازی نرسیم نمیتوانیم به بازسازی نظام دست پیدا کنیم.
از منظر رهیافت تحلیل گفتمان چهار دوره مشخص گفتمانی در فعالیت های حزب موتلفه اسلامی را در نیم قرن گذشته می توان اینگونه بر شمرد:
1- گفتمان مبارزه برای سقوط نظام شاهنشاهی ( 1342-1357)
2- گفتمان استقرار و تثبیت نظام جمهوری اسلامی(1357- 1366)
3- گفتمان تاسیس دولت اسلامی (1366- 1391)
4- گفتمان نوسازی نظام اسلامی(1391)
تحول
و تطور گفتمانی حزب موتلفه در چهار دوره زمانی مذکور ناظر به آرمان های
غیر قابل فرسایش و واقعیات متغیر است که در ادامه به تفصیل به آنها خواهیم
پرداخت و به برخی عوامل اصلی در تغییر ریل گفتمانی به خصوص در مرحله سوم و
چهارم اشاره خواهیم کرد.
گفتمان مبارزه برای سقوط نظام شاهنشاهی
حزب
موتلفه اسلامی باسابقه ترین تشکل سیاسی و مذهبی حال حاضر در کشور است که
نقطه عزیمت فعالیت های آن را تحت عنوان "هیئت های موتلفه اسلامی" می توان
اعتراض به لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی در لبیک به ندای بنیانگذار کبیر
انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (ره) و حضور موثر در قیام تاریخی و تاریخ
ساز 15 خرداد 1342 مربوط دانست. این تشکل که از ائتلاف هیئت های مذهبی شهر
تهران تشکیل شد در دهه های 40 و 50 پیوندهای مستمری با روحانیت بر قرار کرد
و با تشکیل یک شورای روحانیت و یا به تعبیر امروزی ها "شورای فقاهت" که به
پیشنهاد امام خمینی(ره) متشکل از آیات حق آقایان مطهری، بهشتی، انواری و
مولایی بود گفتمان اصلی خود را مبارزه برای سقوط نظام شاهنشاهی قرار داد.
اعدام انقلابی حسنعلی منصور نخست وزیر وقت در سال 1343 توسط اعضای مؤتلفه
نقطه عطفی در مبارزات این تشکل سیاسی در دهه 40 محسوب می شود.
پس
از این اقدام جمعی از سران مؤتلفه اسلامی به اعدام و مابقی به زندان های
طولانی مدت محکوم شدند. اعدام انقلابی منصور توسط شهید محمد بخارایی از
اعضاءجوان شاخه اجرایی هیئت مؤتلفه اسلامی و در اعتراض به تبعید حضرت امام
خمینی(ره)، تصویب کاپیتولاسیون و اهانت به روحانیت صورت گرفت. فتوای قتل
منصور از جانب آیتاللَّه سید محمد هادی میلانی در مشهد صادر شد و نقل می
کنند وقتی در دادگاه از محمد بخارایی سئوال می شود که با دو گلوله اول
منصور زنده نمیماند ولی چرا سومین گلوله را به گلوی او شلیک کردی؟ این
شهید بزرگوار در پاسخ می گوید: "حنجرهای که از آن به روحانیت اهانت شده،
باید دریده شود."
در دادگاه نظامی متهمین
به شرکت در قتل حسنعلی منصور، شهیدان محمد بخارایی، مرتضی نیك نژاد، رضا
صفار هرندی و حاج صادق امانی به اعدام محكوم شدند. بر اساس حکم دادگاه
تعداد دیگری از سران موتلفه نیز نظیر حبیب الله عسكر اولادی، ابوالفضل
حیدری ، حاج مهدی عراقی به حبس ابد، محی الدین انواری به 15سال، احمد شهاب
به 10 سال و حمید اپیكچی به 5 سال حبس با اعمال شاقه محكوم شدند.
بعد
از اعدام و دستگیری برخی از سران موتفله اسلامی فعالیت های سیاسی این تشکل
متوقف نشد و اعضای موتلفه اسلامی ذیل هدایت های روحانیت نقش مؤثری در چاپ و
توزیع اعلامیه ها و نوارهای سخنرانی امام (ره) و سازماندهی اعتراضات
بازاریان و اصناف داشتند. همچنین موتلفه اسلامی به توصیه روحانیت در
پشتیبانی مادی و معنوی از خانواده زندانیان سیاسی و متحصنین در طول دوران
مبارزه نقش موثری را ایفا نمود. در سرتاسر این 15 سال یعنی از سال 1342 تا
1357 گفتمان حاکم بر موتلفه اسلامی مبارزه برای سقوط نظام شاهنشاهی است و
بر خلاف برخی گروه ها که قائل به مصالحه و یا ایجاد برخی اصلاحات در نظام
طاغوت بودند موتلفه با تاسی به امام خمینی(ره) و روحانیون بزرگی نظیر آیت
الله دکتر بهشتی و آیت الله مطهری تنها به سقوط این نظام رضایت می داد.
گفتمان استقرار و تثبیت نظام اسلامی
با
پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 موتلفه اسلامی تنها راه نیل به
هدف استقرار و تثبیت نظام جمهوری اسلامی و مقابله با جریان کفر، نفاق،
التقاط و انحراف را هم افزایی و همگرایی مجموعه نیروهای معتقد به انقلاب در
یک حزب بزرگ به نام "حزب جمهوری اسلامی" دانست.
در واقع در شرایطی که نظام نوپای اسلامی در معرض انواع تهدیدات داخلی و خارجی بود فقط وحدت کلمه خانواده انقلاب
می
توانست زمینه های استقرار و تثبیت نظام جمهوری اسلامی را فراهم کند. تنها
یک هفته پس از پیروزی انقلاب اسلامی اعضای ارشد موتلفه اسلامی به همراه
جمعی از رجال برجسته سیاسی و مذهبی و همچنین مبارزین انقلابی حزب جمهوری
اسلامی را تشکیل دادند.
حزب جمهوری
اسلامی با گفتمان استقرار و تثبیت نظام اسلامی به خصوص با مدیریت راهبردی
آیت الله بهشتی نقش موثری در تدوین قانون اساسی، تشکیل ارکان نظام اسلامی،
دفاع از مبانی فکری جمهوری اسلامی و مواجهه تئوریک و پراتیک با اندیشههای
منحرف سلطنت طلبانه، مارکسیستی، لیبرالی و ملیگرایی را ایفا کرد.
فعالیت
های سازمان یافته و هدفمند حزب جمهوری اسلامی که از ابتدا مورد حقد و حسد
دشمنان انقلاب اسلامی بود باعث شد منافقین کوردل در یک جنایت مذبوحانه
ساختمان حزب جمهوری اسلامی را در هفتم تیر 1360 توسط یک بمب نیرومند منفجر
کنند و آیت الله مظلوم بهشتی و جمع کثیری از رجال سیاسی و مذهبی کشور را به
درجه رفیع شهادت برسانند.
لختی قبل از
این انفجار دردناک که تنها 6 روز پس از عزل ابوالحسن بنی صدر صورت گرفت آیت
الله شهید بهشتی با اشاره به انتخابات ریاست جمهوری بعد گفته بود:".. ما
بار دیگر نباید اجازه دهیم استعمارگران برایمان مهره سازی كنند و سرنوشت
مردم ما را به بازی بگیرند.
تلاش كنیم
كسانی را كه متعهد به مكتب هستند و سرنوشت مردم را به بازی نمیگیرند
انتخاب شوند و ..." حزب جمهوری اسلامی سرانجام در 11 خرداد سال
1366 ش
به درخواست اعضای شورای مرکزی آن و موافقت امام خمینی(ره)، فعالیتهای خود
را رسماً تعطیل کرد. گفتمان حاکم بر اعضای موتلفه اسلامی در سرتاسر این
دوره همگرایی و وحدت کلمه با سایر نیروهای انقلاب به منظور استقرار و تثبیت
نظام اسلامی بود.
تهران امروز:مدنیت بر باد رفته
«مدنیت
بر باد رفته»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم احسان تقدسی است كه
در ان میخوانید؛به جرات میتوان گفت كه در هیچ كدام از حوادث دو سال اخیر
كشورهای عربی و اسلامی، معادلهای به پیچیدگی و در عین حال شكنندگی وضعیت
كنونی سوریه را شاهد نبودیم. چه آنكه در قریب به اتفاق انقلابات منطقهای
به وضوح نقش و صدای رسای ملت به خوبی نمایان بود و تحركات مسالمتآمیز و
مدنی مردم این كشورها وجه برجسته قیام آنان به شمار میرفت. برخلاف آنچه
در دیگر كشورها رخ داد، سوریه وضعیت متفاوتی را سپری میكند. سنخشناسی
معارضین حكومت سوریه به خوبی این وضعیت متفاوت را ترسیم میكند. ارتش آزاد و
شورای ملی سوریه به عنوان مهمترین گروههای معارض ادعا میكنند كه در یك
فرآیند مدنی و دموكراتیك پیگیر خواستهها و مطالبات خود هستند. اما برخلاف
این مدعا، صحنه واقعی نمایانگر حقیقت متفاوتی است.
شاید
در فضای مجازی تصاویر و كلیپهای حاوی صحنههای خشونتآمیز و وحشیانه
كشتار مردم بیدفاع را مشاهده كرده باشید. جنایاتی كه مرتكبین آن همین
عاملان و وابستگان گروهك ارتش آزاد هستند كه با افتخار هرچه تمامتر هرگونه
مدنیت و شرف انسانی را زیر پای خود له میكنند. تنها با مشاهده این تصاویر
كه نمونههای فراوانی از آن در دست است میتوان به این استنتاج رسید كه
برخلاف آنچه گفته میشود، هیچ گونه روند مسالمتآمیز و مدنی از سوی معارضین
حكومت سوریه دیده نمیشود.
مسئلهای كه
حتی موجب شد ایالات متحده آمریكا و تركیه بهعنوان حامیان نظامی و لجستیك
این معارضین، برای پاسخ به افكار عمومی مردمشان واكنشهای تندی نسبت به
این معارضین از خود بروز دهند. در چند روز گذشته اخباری منتشر شد مبنی بر
اینكه گروهك ارتش آزاد سوریه اعلام كرده است در صورت عدم عقبنشینی ارتش از
برخی مناطق، 48 زائر ایرانی را خواهد كشت. جدای از اینكه نفس گروگانگیری
این معارضین از مردم بیدفاع و غیرمسلح كه تنها هدف زیارت اماكن متبركه را
داشتهاند، اقدامی غیرانسانی و ناشیانه به شمار میرود، هر گونه ادعای
مدنیت و تعهد به فعالیتهای مسالمتآمیز معارضین را نقش بر آب میكند.
استفاده
از زائرین بیگناه ایرانی به عنوان سپر انسانی از سوی معارضین حكومت سوریه
مصداق عینی ابطال مدعاهای پوچ معارضین مسلح سوریه در تعهد به مدنیت،
ملتسازی و تحركات بشر دوستانه به شمار میرود و البته پیش از هر چیز دیگری
باید گفت كه مسئولیت اینگونه اقدامات و تحركات غیرانسانی معارضین مسلح
برعهده كشورهای اصلی حامی آنها یعنی ایالات متحده آمریكا، تركیه، عربستان و
قطر است. و سخن آخر اینكه تنها گروههای تروریستی حاضرند برای رسیدن به
هدف به قتل عام گروگانهای در اختیار خود تهدید كنند.
سیاست روز:سال آخر دولت
«سال
آخر دولت»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم سیاوش كاویانی است كه در
آن میخوانید؛همواره این نگرانی وجود داشته است که در پایان دوره ریاست
جمهوری ۸ ساله هر رئیسجمهوری، کارهایی روی زمین بماند و دولت وقت، دل به
کار ندهد. سال آخر هر دولتی که میشود، این زمزمهها شنیده میشود که
ماههای آخر است و نباید زیاد کار کرد، که دولت بعدی خوش خوشانش باشد!
دیده
هم شده است که برخی ادارات و سازمانها و وزارتخانهها، شل میشوند و دل
به کار نمیدهند. این معضل گریبانگیر بسیاری از نهادها و ارگانهای دیگر هم
هست که وقتی میبینند مسئولیتشان رو به پایان است، دیگر دل نمیسوزانند.
این
اتفاق اگر بیفتد، امورات کشور هم مختل میشود. کارها یا پیش نمیرود یا به
کندی حرکت میکند. این حرکت لاکپشتی هم باعث اختلال در امور زندگی مردم
میشود و حقالناس هم پایمال میگردد. تا دولت بعدی بیاید و امورات را در
دست خود بگیرد، چند ماه هم آن گونه میگذرد. خلاصه که بروز چنین وضعیتی
مشکلات اقتصادی و اجتماعی فراوانی را به کشور تحمیل میکند که بار آن بر
دوش اقشار گوناگون مردم میافتد.
رهبر
معظم انقلاب در دیدارهایی که با روسای جمهور پیشین و کنونی داشتند بر این
موضوع تاکید کردهاند که دولت در سال پایانی مسئولیت خود همانند سالهای
اولیه به کار و تلاش خود ادامه دهد.
این
توصیه هم به دولت آقای هاشمی رفسنجانی شده است و هم به دولت آقای خاتمی.
همین شهریور ماه گذشته بود که حضرت آیتالله خامنهای توصیه پیشین خود را
که به دو دولت قبلی داده بودند، به دولت دهم نیز ارائه دادند، البته با
تاکیدات بیشتر و ویژهتر.
ایشان در
دیداری که رئیسجمهور و اعضای هیات دولت به مناسبت گرامی داشت هفته دولت با
ایشان داشتند، با اشاره به عبور سریع فرصتهای خدمت، رئیسجمهور و
همکارانش را به مغتنم شمردن یک سال باقی مانده از عمر دولت دهم توصیه و
خاطر نشان کردند؛ «در همین یکسال نیز میشود کارهای بسیار مهم و بزرگی
انجام داد.»
ایشان سال آخر فعالیت دولت
دهم را از لحاظ شیرازهبندی کارها نیز مهم دانستند و به هیات وزیران تاکید
کردند؛ «شما به پرکاری مشهور هستید، همین ویژگی را با جدیت تا لحظات آخر
فرصت خدمت به مردم و کشور پیگیری کنید.»
پس
از آن که بازار ارز و طلا آشفتگی اقتصادی ایجاد کرد و افزایش بیرویه و
بیمنطق آن، باعث شد که بسیاری در داخل کشور تصور کنند دولت در سال آخر خود
دست از کار کشیده و همین باعث شده است تا اوضاع اقتصادی هم به هم بریزد.
دقت و توجه به این توصیه مهم رهبر معظم انقلاب در زمان باقی مانده دولت
میتوانست، دولت را از این اتهام مبرا سازد. هر چند اکنون نیز دیر نشده و
میتوان با اقدامات ضربتی به وضعیت بازار سرو سامان داد و اوضاع را تا
آخرین روز دولت دهم، آرام نگه داشت.
اکنون
هستند کسانی که به خاطر اوضاع پیش آمده شادمانی میکنند و مسرور از این که
دولت دهم با کارنامهای نه چندان دلچسب، پاستور را به دیگری تحویل میدهد.
تلاش
فوقالعاده که از ویژگیهای دولت دهم است، تعبیری است که رهبر انقلاب آن
را عنوان کردند و فرمودند؛ «این تلاش را با کیفیت کاری خوب همراه کنید و
برای تحقق وعدههای داده شده اهتمام ویژه به خرج دهید.»
وطن امروز:استشمام بویكباب از واشنگتن
«استشمام
بویكباب از واشنگتن»عنوان یادداشت روز روزنامه وطن امروز است كه در ان
میخوانید؛حدود 600 نفر از ورشکستگان سیاسی اپوزیسیون در نامهای سرشار از
عبارات محبتآمیز تولد محمد خاتمی را تبریک گفته و وی را «رهبر» خود
نامیدهاند. شاید این موضوع بیاهمیت فقط برای بادمجان دور قابچینهای دور
مانده از سفره اطعام اصلاحات ایجاد انگیزه کند اما همین یک نامه موجب شده
درگیریهای معتقدان و مخالفان شخص خاتمی دوباره در فضای «مرگ جانگداز
اصلاحات» طنینانداز شود. معرکه را که از دور نگاه میکنی همچون میدان
اسبدوانی پرگرد و خاک است.
خیلی باید
دقت کرد تا چیزی از چنین دعوای داخلی و بیارزشی دستگیرت شود اما شاید اگر
خوب بو بکشیم بوی فتنه هم از دور به مشام برسد! به هر حال امروز در شرایط
«بامزه سیاسی» قرار داریم. احمدینژاد به عنوان سردار «سابق» جبهه ارزشها
در کفایت وزیر ارشاد کابینهاش شک میکند چون قاطعانه در برابر هتک حرمت
سرداران دفاع در هفته جنگ تحمیلی در روزنامه شرق ایستاده است! شاید اگر 7
سال پیش کسی مدعی میشد از دسته شیفتگان خدمت، رایحه زشت اصلاحات روزی به
مشام خواهد رسید صحنه بازی به جد تغییر میکرد اما چه میشود کرد!
صرف
«رهبر» خواندن کسی در ادبیات عاشقانه یک نامه تبریک تولد از ارزش سیاسی
برخوردار نیست همانطور که مخرج مشترک گرفتن از کلماتی مانند «اصلاحات»،
«تساهل»، «تسامح»، «مردمسالاری دینی»، «بهار احزاب»، «تشکلهای مدنی»،
«انجمن صنفی روزنامهنگاران»، «حکومت قانون»، «گفتوگوی تمدنها»، «نفی
افراطیگری»، «صندوق ذخیره ارزی» و «نفت 10 دلاری» لزوما ما را به نام
«خاتمی» نخواهد رساند!
مثلا از بنده اگر
سوال کنید مدعی میشوم مخرج مشترک همه کلماتی که در نامه مجیزگویان خاتمی
به عنوان دستاوردهای دوران اصلاحات عنوان شده، میتواند نام «برنارد لوئیس»
باشد یا حتی معشوقه فکری آقای خاتمی «ریچارد پرل»، خدا را چه دیدی، شاید
پای جورج سوروس هم به بازار مکاره فکری سایر اصلاحطلبان باز شد! دلار
همیشه کارگشاست بویژه اگر در اندازه چمدانی باشد. آنچه در این میانه جالب
توجه است بوی کبابی است که از واشنگتن به راه افتاده و جمعی از مستان به
دنبالش سینه میزنند تا شاید سهمی بیابند و دوباره در سفرهای که
احتمالا(!) گشوده خواهد شد لقمههای گندهگنده بگیرند!
اتفاقا
ربع پهلوی هم یک شب مانده به بروز آنچه وزیر خارجه رژیم اسرائیل «بهار
ایرانی» خواندش در صدای آمریکا میهمان بود! از واژههای مشترک زیادی با
اصلاحات برخوردار بود اما متاسفانه مخرج مشترکشان همین نام «رهبر
اپوزیسیون» بود! در این برنامه شازده کوچک اصرار داشت «خاتمی» یا هر نام
دیگری جز پهلوی نقشی در رهبری نخواهد داشت.
وی
حتی به نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران پیام داد در صورت دست شستن از
نظام از حقوق و مزایای مکفی در حاکمیت نیمه سلطنتیاش برخوردار خواهند بود
اما اگر به مردم خیانت کنند اعدام خواهند شد! از این خوابهایی که به صورت
مشترک و در اندازه 600 نفره، اصلاحاتیهای سابق و فتنهگران امروز
قمپزیسیون برای خاتمی میبینند گروهی 1000 نفره هم برای ربع پهلوی سالهاست
که میبینند!
اتفاقا یک گروه 30 نفره
هم در پاریس برای بنیصدر هنوز خواب رهبری قمپزیسیون میبینند. حتی بعضی
خوانندگان لسآنجلسی از همین دست خوابهای شیرین شخصیشان را به کلیپهای
تصویری هم تبدیل کردهاند. مثلا «اندی» یک کلیپ خیلی جالب دارد که خودش را
به صورت «کارتونی» در ایران تصور میکند در حالی که مردم در اجتماعات
میلیونی به استقبالش آمدهاند.
جای جای شهرها پر از تابلو و بنرهای بزرگ استقبال است و خلاصه یک وضعی!
خواب
بازگشت دیدن برای جنبشی مرده که برای زنده شدن آویزان «منافقین خلق» و
«سلطنتطلبها» و حتی «گوگوش» و «اشتون کاچر» شد اقدام ضدامنیتی محسوب
نمیشود اما مکتوب کردن آرزوهای کودکانه فتنهگران شکست خورده از مردم در
فاصله زمانی 9ماه مانده به انتخابات کمی مضحک است نه؟!
اگر
هنوز عدهای «خاتمی» را در قامت مصلحی بزرگ! رهبری قدر قدرت یا مثلا
رئیسجمهوری با پتانسیل تشکیل یک حکومت سکولار با هدف ایجاد روابط دوستانه
ماندگار با یاران «ارباب حلقهها» میبینند؛ یعنی «امید» فتنهگران را کسی
یا گروهی سعی دارد «زنده» کند. توصیه ما به امیدسازان گرامی این است که
برای به دنیا آوردن جنین مرده اصلاحات تلاش مضاعف نکنند. نه روزنامه شرق به
یاران «م» در بحبوحه انتخابات وفا خواهد کرد نه روزنامههای «اعتماد» و
«آرمان» از پتانسیلی مردمی برای زنده نگاه داشتن یاد و خاطره مشاور زندانی
عزیز برخوردارند که اتفاقا «ایران را هم دوست دارد»! پدر عاجر اصلاحات
حداکثر خواستهاش از تکیهزنندگان فعلی بر اریکه قدرت، اجاره یک رحم است
برای تولد مجدد فرزند شوم استعمار!
وگرنه
این بوی خوشی که از حیات اپوزیسیون بلند است و به مشام خادمین ملت میرسد
بوی کباب نیست! خرهای قبلی را داغ کردهاند و در انتظار مرکبهای جدید بسر
میبرند! نشانهاش هم این است که باربران قبلی را «براندازان فرنگنشین»
نامیدهاند نه «خرهای خوب قدیمی» که اتفاقا امروز از شدت حمالی از پا
افتادهاند و ایام بازنشستگی را با دریوزگی سپری میکنند!
مردم سالاری:وضع ما « شربت اندر شربت » نیست !
وضع ما « شربت اندر شربت » نیست!»عنوان سرمقاله روزنامهمردم سالاری به قلم منصور فرزامی است كه در ان میخوانید؛ به
استناد آنچه از روزنامهها خواندم، پاسخ رئیس محترم جمهوری را بعد از 16
ماه، در مقابل پرسش خبرنگاران، میتوان در چند بند خلاصه کرد:
1- جامعه گرفتار جنگ روانی و جنگ اقتصادی است.
2- دولت، شب و روز کار میکند.
3- تنها مقام مسئولی که در کشور ما پاسخگوست، رئیس محترم جمهوری است .
4- در این هفت ساله، در اکثر قریب به اتفاق بخشها، معادل کل تاریخ کشور، کار شده است .
نخست
باید بگویم که شرق و غرب، و دور و نزدیک، آن چنان که ما خیال میکنیم، نه
دوست ما هستند و نه ذره ای ملاحظه ما را دارند بلکه به منافع خود
میاندیشند و در سیاست و اقتصاد شان، اخلاق و مردمی، جای ندارد. پس خودمان
باید دردهای فراوان خود را درمان کنیم و چشم به راه طبیب و حکیم بیگانه
نباشیم . زمینه این برداشت بر مبنای خبرهایی است که از گذشتههای دور و
نزدیک خوانده ایم و تجربه کردهایم .
جناب
رئیسجمهوری! اگر از شما میپرسند و شما هم خود را یگانه مسئول پاسخگو در
کشور میدانید به سبب آن است که رئیس و شخص اول اجرایی کشور هستید،
بنابراین منطقی است که شما را مسوول مستقیم عملکردها بدانند و علت
نارساییها را از مجموعه دولت شما بپرسند . این که امر غریبی نیست !
اگر
غیر از این است، پس مسوول نابسامانیهای اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی ما
کیست؟ اگر قوه قضاییه است از این قوه بپرسیم؛ چنانچه مجلس است، آنجا را
مورد سوال قرار دهیم، حضرت عالی هم که در صراحت لهجه شهرهاید. آن 22 نفری
که قیمت ارز را بالا میاندازند، چه کسانیاند؟ چرا مردم نباید از زبان
شما بشنوند ؟ چرا نشانی نمیدهید تا دستگاه قضا پیگیری کند؟ جناب رئیس
جمهوری! آماری که در مورد نقدینگی میدهید، بر مبنای منطق علمینیست. چرا
نظر مشفقانه کسانی را که شما را دوست دارند و با شما در یک جناح بوده اند و
در ریاست جمهوری به شما کمک کردهاند تا رای بیاورید، نمیشنوید؟ حتی برخی
از این صاحب نظران در مجموعه دولت شما بودهاند. موارد دیگر هم به همین
قیاس است!
مبادا که یک خط بنویسید و
خداحافظ! این فکر و خیال اضطراری را آنگاه میکردید که از مردم رای
گرفتید. اینک در پیشگاه خداوندی و در محضر تاریخ و آیندگان باید پاسخ
بدهید. انشاءالله که عاقبتتان خیر است .
در
مورد رسانه ملی هم خدمتتان بگویم که برای شما و مجموعه دولتتان کم نگذاشته
است. عنایتی که به حضرت عالی هست بعد از انقلاب در هیچ دولتی سابقه نداشته
و ندارد. بر چشمه خورشید که نمیتوان گل مالید . هم اکنون به جای اوضاع
اقتصادی ما، همه از نابسامانیهای اقتصادی غرب میگوید تا بر دامن مجموعه
شما غباری ننشیند. مجلس هم در راستای اهداف دولت نهم و دهم کوشیده است و هر
جا هم که به مذاق، خوش نیامده، اجرا نکردهاید و با شهامت، اعلام هم
فرمودهاید و حتی در طرح سوال مجلس با مزاح، اوضاع را به نفع خود، تلطیف
کردهاید!
جناب رئیسجمهوری! بسیاری از
قوا و نیروها در زمین شما بازی کردهاند تا موفق شوید. چرا خیال ناسازگاری
دیگران نسبت به شما به مخیله تان راه یافته است؟
به
استناد شواهد و قراین موجود، بعد از انقلاب، هیچ رئیسجمهوری، پشتوانه شما
را نداشته است . چرا کم لطفی میکنید. چرا تمامیمعایب را متوجه دیگران و
همه محاسن را در مجموعه خود میبینید؟
کدام رئیسجمهور، پس کوب شما را از مآخذ و مجاری مختلف داشته است که شما دارید؟
به
صراحت عرض کنم اگر اوضاع جامعه ما مشکلی داشته باشد با توجه به همه
پشتوانهها، قصور از جانب مجموعه دولت شماست و اگر نداشته باشد، دست مریزاد
به شماست . مراجع و علما هم در عین انتقاد، پاس خاطر دولت شما را
داشتهاند.
جناب رئیسجمهوری! بله همه
باید به شما کمک کنند تا از این گردنه پرخطر بگذریم چون این همه، در زمره
خشک و ترند و اگر آتشی افروخته شود، دامن همه را میگیرد، منوط به اینکه
این تفکر هماهنگی را از خود نشان دهید و پند ناصحان و خبرگان را بشنوید و
فقط خود را فعال مایشاء و خبره در همه زمینهها ندانید. چون اوضاع، آن
چنان که میپندارید، مطلوب نیست و آمارهایی که ارائه میشود از پشتوانه
علمیمایه ندارد . نکته مهم پایانی اینکه باید بدانیم به ازای چیزی که از
دست میدهیم، چه چیزی را به دست میآوریم .
آفرینش:دستاورد 30 ساله روسها در تاجیكستان
«دستاورد
30 ساله روسها در تاجیكستان»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم
حمیدرضا عسگری است كه در آن میخوانید؛سفر دو روزه ولادیمیر پوتین، به
تاجیکستان درحالی صورت گرفت كه نتیجه گفتگوهای مقامهای دو کشور، به نهائی
شدن تمدید قرارداد پایگاه نظامی روسیه در تاجیکستان انجامید. مهمترین بخش
این توافق، حضور سی ساله نیروی های نظامی روسیه تا سال 2042 در پایگاه
نظامی 201 بود.
پایگاه نظامی تاجیکستان
یکی از قدیمیترین پایگاههای روسها به حساب میآید. پایگاه 201 حدود 70
سال پیش، پس از جنگ دوم جهانی تاسیس شد و برای نخستین بار پس از سقوط شوروی
در سال 1993 قراردادی برای ادامه استقرار سربازان روس در این پایگاه با
تاجیکستان بسته شد.اما در پس این قرارداد عوامل سیاسی و اقتصادی متعددی
وجود دارد كه بیانگر نوعی موضع گیری ها و چینش قدرت در منطقه می باشد.
روسیه پس از فروپاشی اتحادیه جماهیر شوروی سعی كرد تا پاره های تن خود را
حتیالمقدور همسو و همراه خود نگه دارد، هرچند دراین راه برخی كشورهای
منطقه آسیای میانه به سمت غرب متمایل شدند اما هیچ گاه نتوانستند از فشارها
و اعمال نفوذ روس ها درامان باشند.در بررسی موافقت تاجیكستان با حضور سی
ساله نیروهای نظامی روس چند مورد قابل توجه است:
-
به یمن باقی ماندن هیمنه شوروی در مسكو، داشتن حق وتو و قدرت نظامی بالا،
همانطور كه گفته شد روس ها نفوذ سیاسی خود را در كشورهای جداشده از شوروی
حفظ كردند و هركدام از كشورها در تعیین و تثبیت قدرت حاكمانشان، محتاج
حمایت های روسیه هستند. لذا موافقت امام علی رحمان رییس جمهور تاجیكستان با
قرارداد نظامی روس ها در جهت جلب حمایت آنها در انتخابات ریاست جمهوری سال
2013 تلقی می گردد.
- تاجیكستان برخلاف
كشورهای دیگر منطقه قفقاز و آسیای میانه از منابع نفتی و گازی برخوردار
نیست و سالهاست از بحران انرژی، کمبود برق و گاز رنج میبرد. روسیه اعلام
كرده است كه با منعقد شدن این قرارداد نظامی، در احداث و راه اندازی
نیروگاه های آبی، مشاركت و كمك های مالی خود را به دولت تاجیكستان ارائه
دهد. ضمن اینكه از قبل اجاره پایگاه نظامی 201 به روس ها مبلغ قابل توجه
عاید تاجیكستان خواهد شد.
- نكته دیگر
اینكه، بیش از یک میلیون مهاجر کاری تاجیک در روسیه مشغول به كار هستند كه
حدود نیمی از بودجه دولتی تاجیکستان را تامین میکنند. این امر برای تاجیك
ها حیاتی است كه دربهبود امور مهاجران كاری روسیه با آنها مساعدت داشته
باشد. روس ها با حفظ مهاجران كاری تاجیك به طور غیر مستقیم كمك چشم گیری به
دولت امام علی رحمان می كنند و این امر باعث همراهی بیشتر تاجیكستان با
روس ها گردیده است.
اما نكته دیگری شایان
توجه است، بحث "ایران" است. تاجیکستان متحد منطقهای ایران به شمار میآید
ومقامهای تاجیک بارها اذعان کردهاند که ایران "شریک راهبردی" تاجیکستان
است. جمهوری اسلامی ایران و تاجیكستان به لحاظ فرهنگی و سطح روابط سابقه ای
دیرینه دارند. ایران نخستین کشوری بود که نمایندگی دیپلماتیک خود را در
سال 1991 در شهر دوشنبه افتتاح کرد.
شاید
اینطور تلقی گردد كه تثبیت حضورنظامی سی ساله روس ها در تاجیكستان ممكن
است تا منافع و نفوذ ایران را در این كشورمورد تهدید قرار دهد. اما با
بررسی سیاست خارجی ایران به چند نكته بر می خوریم :
-
هم ایران و هم روسیه مخالف نفوذ آمریكا در منطقه می باشند، لذا تثبیت حضور
روس ها در تاجیكستان می تواند این مهم را تضمین كند كه تاجیكستان همراه و
شریك روسیه و ایران خواهد ماند و زمینه نفوذ غرب در آن از بین خواهد رفت.
اما باید به این مهم توجه داشت كه همانقدر كه آمریكا درپی منافع خود در
منطقه می باشد، روسیه چند برابر آن طمع ورزی خواهد كرد و این درطول تاریخ
ثابت شده است.
- ایران تاكنون در پروژه
های نیروگاهی آبی وعملیات های عمرانی در تاجیكستان حضوری فعال داشته است.
بیش از 150 شرکت ایرانی در این کشور فعالیت میکنند. "سنگ توده 2 از جمله
یکی از بزرگترین نیروگاههای برقی تاجیکستان است که با سرمایه 220 میلیون
دلاری ایران ساخته میشود. لذا ایران می تواند با حضور نظامی روسیه در
تاجیكستان امنیت حوزه نفوذ مالی و اقتصادی خود را تضمین كند و مطمئن باشد
كه غرب نخواهد توانست پیرو تحریم های گسترده مالی، بازار تاجیكستان را از
ایران بگیرد.
هرچند ممكن است در آینده تغییراتی در روابط بین ایران و همسایگانش ایجاد شود.
جوان:فاز جدید پروژه سپاه هراسی
«فاز جدید پروژه سپاه هراسی»عنوان سرمقاله روزنامه جوان به قلم دكتر یدالله جوانی است كه در ان میخوانید؛
سپاه
پاسداران انقلاب اسلامی به دلیل ایفای نقشی اساسی و تعیین كننده در
پاسداری از انقلاب و دستاوردهای آن، مورد هجوم همهجانبه استكبار جهانی،
جریانهای ضدانقلابی، فتنهگر و انحرافی قرار گرفته است.
در
سال ۸۸ و پس از ناكامی جریان فتنه، به دنبال آشكار شدن نقش مهم سپاه در
خنثیسازی فتنه، پروژه سپاههراسی با قصد سپاهستیزی از سوی امریكاییها
كلید خورد. طی این مدت، بخشهایی از مجموعههای منتسب به سپاه پاسداران در
فهرستهای تحریم امریكا، اتحادیه اروپا و قطعنامههای شورای امنیت قرار
گرفت. برخی از فرماندهان و مسئولان سپاه، با بهانههای واهی در لیستهای
متعدد تحریم قرار گرفته و به زعم تحریمكنندگان، اموال و داراییهای آنان
در كشورهای عضو اتحادیه اروپا بلوكه شد.
در
ماههای اخیر به نظر میرسد پروژه سپاههراسی، وارد مرحله جدیدی شده و فاز
دوم آن از سوی جریانهای همسو با نظام سلطه در فضای مجازی كلید خورده است.
مدتی است كه در فضای مجازی و رسانههای وابسته به جریانهای ضدانقلابی و
فتنهگر، با استناد به اظهارات برخی از فرماندهان سپاه، اینگونه القا
میكنند كه سپاه پاسداران كشور را میخواهد به سمت جنگ سوق دهد. مواضع
انقلابی، قاطع و شجاعانه فرماندهان عالیرتبه سپاه در واكنش به تهدیدات
امریكا و رژیم صهیونیستی مبنی بر حمله به تأسیسات هستهای و مراكز حیاتی
ایران، از سوی این قبیل رسانهها، به عنوان نشانههایی برای جنگطلب بودن
سپاه تفسیر شده، اینگونه اظهار و تحلیل میشود كه كشور دچار شرایط بحرانی
شده و نظامیان میخواهند با یك جنگ، كشور را از این وضعیت عبور دهند. آیا
این تحلیل و تفسیر از مواضع نظامیان و به ویژه فرماندهان سپاه درست است؟
آیا میتوان پذیرفت كه در ایران كسانی هستند كه میخواهند كشور را به سمت
جنگ سوق دهند؟ برای رسیدن به پاسخ درست و منطقی باید به دونكته مهم توجه
داشت. نكته اول، در خصوص تهدیدات نظام سلطه علیه ملت ایران و نظام مقدس
جمهوری اسلامی است.
۱- امریكاییها و
صهیونیستها در طول دو دهه گذشته بارها ایران را به استفاده از گزینه
نظامی تهدید نمودهاند. در سالهای اخیر و به موازات پیشرفتهای هستهای
ایران، روز به روز بر حجم این تهدیدات افزوده شده است.
نكته
دوم، بررسی دیدگاههای موجود در كشور، در خصوص چگونگی مواجهه با تهدیدات
نظامی دشمنان است. دو راهبرد متفاوت در كشور برای چگونگی مواجهه با تهدیدات
خارجی وجود دارد. دیدگاهی كه بر بازدارندگی سیاسی تأكید دارد و متعلق به
جریان مدعی اصلاحات و دوم خردادیها میباشد. طرفداران این دیدگاه میگویند
با انجام اصلاحات باید از دشمنان خارجی رفع نگرانی كرد تا تهدیدات آنان
علیه ایران منتفی شود.
این دیدگاه در
نهایت عدول از ارزشها و عقبنشینی از اصول را تنها راه خنثیسازی تهدیدات
میداند. عقبنشینی از حقوق هستهای ملت ایران در دوره دوم خرداد و پذیرش
تعلیق كامل فعالیتهای هستهای در این دوره، نمونهای از رفتار این جریان
در قبال تهدیدات خارجی است. تلاش این جریان برای حاكم كردن تفكر و اندیشه
سكولاریسم در كشور و حذف دین از عرصه سیاست و كنار زدن ولایت فقیه، با این
نگرش دنبال میگردید كه اساس تعارض بین ایران و غرب، به ماهیت دینی نظام
سیاسی ایران برمیگردد و در صورت حاكم كردن یك جمهوری ایرانی و جمهوری محض
به جای جمهوری اسلامی، اختلافات مرتفع و تهدیدات به طور كامل منتفی
میشود.
دیدگاه دوم، بر راهبرد بازدارندگی نظامی تأكید دارد. این
دیدگاه بر این اعتقاد است كه ملت ایران برای حفظ استقلال و دستاوردهای
انقلاب خود و تداوم حركت در مسیر پیشرفت، آزادیخواهی و عدالتخواهی، باید
خود را توانمند نموده و به قدرت نظامی در سطح بازدارندگی دست یابد. این
دیدگاه سیاست نظام و نیروهای مسلح بوده و سپاه پاسداران بر همین اساس
اقدامات لازم را به عمل میآورد. جوهره راهبرد بازدارندگی نظامی،
آمادگیهای دفاعی در سطحی است كه دشمنان در صورت تجاوز نتوانند به اهداف
مورد نظر برسند. بر این اساس، قدرت دفاعی كشور، نه تنها عامل جنگ نشده،
بلكه دشمن را از دست زدن به تجاوز باز میدارد.
كشوری
كه دارای قدرت بازدارندگی میباشد، باید قادر باشد این قدرت را آشكار
ساخته و پیام لازم را به دشمنانش بدهد. امروز جمهوری اسلامی از چنین قدرتی
برخوردار است و به همین دلیل، دشمنان بهرغم تهدیدهای مكرر و پی در پی،
جرئت عمل كردن تهدیدات خود را ندارند. اظهارات فرماندهان سپاه و دیگر
فرماندهان نیروهای مسلح در واكنش به تهدیدات امریكا و رژیم صهیونیستی، در
واقع ارسال همین پیام قدرت بازدارندگی جمهوری اسلامی ایران است. دشمنان
باید این پیامها را به درستی دریافت نمایند تا در محاسبات خود دچار اشتباه
راهبردی نگردند.
به عبارت دیگر، نیروهای مسلح و از جمله سپاه، نه
تنها كشور را به سمت جنگ سوق نمیدهند، بلكه تا به امروز با بالا بردن
قدرت دفاعی و اعلام آمادگی برای پاسخ به تهدیدات، مانع از جنگ شدهاند.
بنابراین كسانی كه سپاه و فرماندهان سپاه را متهم به جنگطلبی و سوق دادن
كشور به سمت جنگ مینمایند یا جاهل بوده یا آگاهانه در پازل دشمن، اینگونه
در چارچوب پروژه سپاههراسی و سپاهستیزی، با امریكاییها و صهیونیستها
همراهی میكنند.
ابتكار: مجلس؛ تیغی که اصولگرایان کند کردهاند
«مجلس؛ تیغی که اصولگرایان کند کردهاند»عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم فضل الله یاری است كه در آن میخوانید؛از
106سال پیش تا کنون که مجلس در ایران شکل گرفت، در همه دورهها مدعی نظارت
بر شیوه حکومتداری حاکمان بوده است.موضوعی که در همه قوانین اساسی تصویب
شده این 106 سال گذشته برآن تاکید شده است.چه در فرمان مشروطیت مظفرالدین
شاه و چه در سالهایی که مجلس شورای ملی نام داشت و چه در قانون اساسی
جمهوری اسلامی، همه بر نظارت نمایندگان انتخابی مردم، برشیوه حکومت داری
روسای دولتها تاکید شده است.
اعمال این
نظارت، توسط اهرمهای مختلفی تعریف و پیش بینی شده است که در این سالها
شاید مهم ترین آنها، احضار مدیران دولتی به مجلس، استیضاح وزرا و طرح
سئوال از رئیس جمهور و دریک مورد صدور رای عدم کفایت رئیس جمهور و بالاخره
کارت زرد به وزراست.
در تاریخ همه
دورههای مجلس شورای ملی و اسلامی موارد بسیاری از مجادلات داغ و واقعی
نمایندگان مردم با وزرا و روسای دولتهای مختلف، بر سر عملکرد اجرایی آنان،
وجود دارد. دولتهای متعددی با رای مجلس سقوط کردند، وزرای بسیاری با رای
عدم اعتماد نمایندگان از صندلی وزارت به پایین کشیده شدند و در یک مورد،
رئیس جمهوری که به آرای یازده میلیونی خود پشتگرم بود، نیز بارای نمایندگان
مردم، به پایین کشیده شد،تا نشانههایی از وجود اراده نظارت در بسیاری از
دورههای مجلس برای اعمال نظارت قانونی مجلس بر قوه مجریه مشاهده شود.
اما
به نظر میرسد که اصولگرایان در پاسداشت این میراث بزرگ کارنامه خوبی از
خود به جای نگذاشتند. دورههای هفتم، هشتم و اینک نهم مجلس شورای اسلامی که
عموما در دست جناح اصولگرا بوده است، با ظهور پدیده ای به نام محمود احمدی
نژاد- که از جنس اصولگرایان این مجالس تصور میشد- بخش زیادی از این میراث
بزرگ را به حراج گذاشتند.
بررسی نحوه استفاده این مجالس از اهرمهای قانونی اعمال نظارت بر دولت، برای اثبات این ادعا لازم است:
1 – استیضاح
این
موضوع اگرچه در دورههایی از عمر این سه مجلس، به وقوع پیوسته و درمواردی
به ابقا و زمانهایی نیز به برکناری وزیر مورد استیضاح،منجر شده است، اما
با توجه به تعداد استیضاحهای مطرح شده آن قدر ناچیز است که چندان به چشم
نمیآید.
استفاده مکرر نمایندگان از این
اهرم – آن هم در حالی که عزم جدی برای پیگیری آن در این مجالس وجود نداشت-
آن را به تهدیدی توخالی وگاه طنزآمیز بدل کرده بود که دیگر نه مجموعه دولت و
وزرا از آن میترسند و نه خود نمایندگان امیدی به پیگیری آن تا آخر دارند.
نگاهی
به آخرین مورد استفاده از این اهرم قانونی، نشان میدهد که وضعیت این
امکان مهم نظارتی به صورت اسفناکی درآمده است. در ماجرای استیضاح وزیرکار،
تعاون و رفاه اجتماعی بر سر انتصاب سعید مرتضوی به ریاست سازمان تامین
اجتماعی، در حالی که نمایندگان مجلس سرگرم پس گرفتن استیضاح خود بودند،
رئیس جمهور و وزیر دولتش با اشتیاق تمام، در مجلس حاضر شدند و پس از اعلام
لغو استیضاح، بدون دادن کوچک ترین امتیازی، با نشان دادن علامت پیروزی از
مجلس خارج شدند.
بررسی ماجرای
استیضاحهای چندسال گذشته( چه آنها که به فرجام رسیدند و چه آنها که ناتمام
ماندند) نشان میدهد که گاه تلاشهای درون مجلس برای لغو استیضاح و پس
گرفتن امضای نمایندگان، بیش از لابی گری وزرا و مدیران دولتی بوده است.چندی
است که استفاده از این امکان مهم نظارتی به یک لطیفه در فضای سیاسی کشور
بدل شده است.
2- احضار وزرا و مدیران دولت
این
امکان نظارتی مجلس نیز اگرچه تا چندماه پیش ضمانت اجرایی خاصی نداشته و به
تازگی با رای گیری نمایندگان ممکن است به نشان دادن کارت زرد به وزیر
احضار شده، منجرشود، اما همچنان عملکرد مجلسیها نتوانسته است که اعتبار
بالایی برای آن دست و پا کند.
در ماجرای
مربوط به وضعیت بازار ارز و طلا درچندسال گذشته، آن قدر احضار وزرا و
مسئولان اقتصادی دولت به مجلس مکرر و البته بی فایده بوده که، در مواردی
داد برخی از نمایندگان مجلس را نیز درآورده است. موضوعی که در چندمورد با
بی اعتنایی کامل مسئولان دولتی نیز روبه رو شده است.
3- سئوال از رئیس جمهور
سئوال
از بالاترین مقام اجرایی کشور، اگرچه بیش از آن که ضمانت اجرایی خاصی
داشته باشد، بار روانی و سیاسی دارد. اما در مجلس اصولگرای هشتم آن قدر با
آن بازی شد که نه تنها هیچ فشاری را بر رئیس جمهور وارد نکرد، بلکه عملا به
فرصتی برای دست انداختن و انتقاد ازمجلس و نمایندگان، از سوی محمود احمدی
نژاد، تبدیل شد.
علت آن نیز معلوم بود:
وقتی اهرمهای نظارتی محکمی مانند استیضاح که میتواند وزیری را برکنار
کند، خود از کار میافتد، معلوم است که موضوعی مانند سئوال از رئیس جمهور،
که ضمانت اجرایی خاصی ندارد، به جلسه ای برای لطیفه تعریف کردن و طعنه زدن
به نمایندگان، تبدیل میشود.
اصولگرایان
اگرچه این روزها تلاش فراوانی به خرج میدهند که نمرات دولتهای نهم و دهم،
در کارنامه شان ثبت نشود، اما نمیتوانند مانع ثبت نمرات مجالس هفتم، هشتم
و نهم در پرونده عملکرد سیاسی جناح متبوع خود شوند. شاید بتوانند که از
اساس منکر اصولگرایی محمود احمدی نژاد شوند( کاری که چندسالی است با شدت
تمام آغاز کرده اند و از قضا با استقبال اطرافیان احمدی نژاد، نیز روبه رو
شده است)اما نمیتوانند در تعلق غلامعلی حدادعادل،علی لاریجانی،محمدرضا
باهنر و محمدحسن ابوترابی( به عنوان اداره کنندگان و خط دهندگان این مجالس)
به اردوگاه اصولگرایی تردید کنند.
در
ارزیابی کارنامه این جناح قدرتمند، در عرصه قانون گذاری و نظارت، میتوان
گفت که مجلس و اهرمهای نظارتی آن، در حکم تیغ تیزی بودند که اصولگرایان
میتوانستند از آن برای جراحی بخشهای مهم اقتصاد، فرهنگ، اجتماع و سیاست
کشور و درآوردن دملهای چرکین اعضای پیکر قوه اجرایی کشور، استفاده کنند،
اما با استفادههای نابه جا، آن را کند کرده اند.به همین خاطر است که از
این تیغ سابقا تیز، دیگر نمیتوان حتی برای نیشتر زدن به جوشهای کوچک، نیز
استفاده کرد.
ملت ما:ارز، بازار، تجارت
«ارز،
بازار، تجارت»عنوان سرمقاله روزنامه ملت ما به قلم محمدرضا پورابراهیمی
است كه در آن میخوانید؛وضع این روزهای نظام ارزی كشور، آشكاركننده بسیاری
از مسائل است؛ از سوءمدیریتها تا فشارهای خارجی و از قیمتهای واقعی تا
نرخهای حبابی. پیشاز هرچیز شاید لازم باشد به این مهم اشاره شود كه
مشكلات اقتصادی آنقدر زیاد نیست كه دلار در بازار آزاد ملتهب باشد. به
شخصه معتقد هستم كه وضع كنونی مدیریت ارزی كشور در صورت بهكارگیری كفایت و
تدبیر بیشتر توسط مدیران مرتبط با این حوزه خصوصا رئیس كل بانك مركزی
برطرف میشد و این در حالی است كه رقم خوردن شرایط كنونی تاثیرات مهلك و
سختجبرانی را به اعتماد عمومی وارد ساخته است.
باید
به این مهم توجه جدی داشت كه چنین رخدادی افزون بر تحمل خسارات اقتصادی،
تاثیر قابل توجهی نیز روی سرمایه اجتماعی كشور میگذارد كه جبران كردن آنها
به سادگی ممكن نیست؛ خصوصا كه در كشور ما سرمایه اجتماعی حرف اول را
میزند و اعتماد عمومی در راس این سرمایه اجتماعی قرار دارد. یكی از تبعات
نوسان نرخ ارز، روی محصولات وارداتی است كه در این باره ذكر این نكته را
ضروری میبینم كه براساس قانون برنامه و بودجه سنواتی مجموعا ۴۰درصد از ارز
حاصل از فروش نفت به حساب صندوق توسعه ملی و حساب وزارت نفت واریز میشود
۶۰درصد مابقی در بودجه هزینه میشود.
حال
با توجه به اینكه ارز مورد نیاز واردات از محل صادرات غیرنفتی تامین
میشود و فكر میكنم نیازی به ارز حاصل از فروش نفت برای واردات كالاهای
اساسی و تزریق به بازار نداشته باشیم. چنانكه ذكر شد، مشكلات اقتصادی
آنقدر زیاد نیست كه دلار در بازار آزاد ملتهب باشد ضمن آنكه شاهد هستیم
كه افزایش قیمت ارز واردات كالاهای غیرضرور را كاهش داده و به ارزش صادرات
اضافه كرده است چنانكه در ۵ ماهه نخست گزارش شده كه رشد ۲۵درصدی ارزش
صادرات رخ داده است.
بررسی میزان عرضه و
تقاضای ارز براساس آمار مرتبط صادرات و واردات در طی سالهای گذشته بیانگر
آن است كه میزان صادرات به غیر از نفت و میعانات گازی میانگین ۴۵درصد ارزش
مبادلات تجاری كشور را تشكیل داده و میزان خروج ارز از كشور به دلیل واردات
كالاها ۵۵درصد از واردات ارزی را در حوزه معاملات تجارت خارجی به خود
اختصاص داده است.
این وضع در حالی اتفاق
افتاده كه كلیه واردات و صادراتی كه منجر به عرضه و تقاضای در كشور میشود
با عدد میانگین 10هزار ریال برای هر دلار اتفاق افتاده است لذا با افزایش
مزیتهای صادراتی و كاهش محدودیتهای وارداتی میتوان بهراحتی با كمترین
افزایش نرخ ارز، عرضه و تقاضا را به نقطه تعادلی سوق داد. این در حالی است
كه در فضای كنونی كشور متاسفانه بانك مركزی به جای مدیریت عرضه و تقاضا با
اظهارنظرهای متناقض، بعضاً غیركارشناسی و متفاوت به التهاب بازار ارز دامن
میزند و این خود یكی از عوامل جدی ایجاد تقاضای كاذب در بازار ارزی كشور
شده است.
دنیای اقتصاد:تاملی بر طرح اخذ مالیات از سود سپردههای بانکی
«تاملی
بر طرح اخذ مالیات از سود سپردههای بانکی»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای
اقتصاد به قلم یاسر ملایی است كه در آن میخوانید؛هفته گذشته، رییس سازمان
امور مالیاتی کشور با برشمردن ویژگیهای «طرح جامع نظام مالیاتی» که مراحل
نهایی تصویب خود در دولت را طی می کند و به زودی به صورت لایحهای تقدیم
مجلس خواهد شد،اعلام كرد که «در قانون فعلی، سود سپردههای بانکی از مالیات
معاف است، اما در نظام جامع مالیاتی، مالیات بر جمع درآمد که از محل سپرده
یا محلهای دیگر باشد دریافت خواهد شد.»
با
توجه به شرایط اقتصادی کشور و کاهش صادرات نفت، دولت توجه جدی خود را به
افزایش درآمدهای مالیاتی معطوف کرده است. تلاش برای اصلاح قانون مالیات نیز
در این راستا قابل ارزیابی است. این راهبرد، از نظر اصلاحات اقتصادی نیز
دارای اهمیت ویژهای است.
سالها است که
وابستگی بودجه دولت به درآمدهای نفتی، دغدغه اقتصاددانان و علاقهمندان به
آینده کشور محسوب میشود؛ زیرا نفت یک سرمایه بین نسلی است و همانطور که
برای یک فرد و خانوار، خرج کردن از محل پسانداز و سرمایه برای مصارف
روزمره، یک خسران محسوب میشود، در سطح ملی نیز مصرف ثروت نفت برای گذران
امور جاری کشور یک خسارت است. اکنون که شرایط محیطی و فشار تحریم، دولت را
مجبور به اصلاح مسیر و کاهش اتکا به درآمدهای نفتی كرده است، این فرصت را
باید به فال نیک گرفت و به دولت برای انجام این اصلاح کمک كرد.
اما،
با وجود اینکه اخذ مالیات یک ضرورت اجتنابناپذیر است، عوارض جانبی
نامطلوبی نیز میتواند به همراه داشته باشد. نفس اخذ مالیات، با
سیگنالهایی که به فعالان اقتصادی میدهد، میتواند باعث کاهش انگیزههای
مثبت و مولد اقتصادی شود.
از منظر
کارآفرینی و تولید، مالیات انگیزهها را برای سرمایهگذاری و تولید بیشتر
سست میکند. از منظر خانوارها نیز، وضع مالیات باید به گونهای باشد که در
اقتصاد در حال توسعهای مانند ایران که عطش زیادی برای سرمایهگذاری دارد،
خانوارها به پسانداز بیشتر تشویق شوند؛ زیرا منابع مورد نیاز برای
سرمایهگذاری ملی و رشد اقتصادی پرشتاب، از محل پسانداز خانوارها تامین
میشود.
با کمال تاسف، شرایط کنونی
اقتصاد کشور به گونهای نیست که مشوق خانوارها به پسانداز مولد، یعنی
سپردهگذاری در نظام بانکی باشد. این روزها، در حالی تورم بالای ۲۰ درصد را
تجربه میکنیم که حداکثر نرخ سود سپردههای بانکی ۲۰ درصد است.
با
این حساب، با بالا رفتن نرخ تورم، خانوارها هر چه بیشتر به خارج کردن
پساندازها از نظام بانکی و سرمایهگذاری در بازارهای سرمایه غیرمولدی،
همچون طلا و ارز تشویق میشوند.
در این
شرایط، در حالی که تلاش دلسوزان برای قانع کردن سیاستگذاران به ایجاد
هماهنگی میان نرخ سود سپردهها با نرخ تورم است، سیگنالهایی همانند اخذ
مالیات بر سپردههای بانکی، تعجببرانگیز است. در حال حاضر، مردم بابت
سپردهگذاری در بانکها جریمه میشوند، زیرا ارزش دارایی آنها به مرور زمان
کاسته میشود؛ بنابراین چه توجیهی میتواند برای اخذ مالیات بر سپردههای
بانکی وجود داشته باشد؟
بنابر برآورد
سازمان امور مالیاتی، در شرایط فعلی، حدود ۴۱ درصد از حجم اقتصاد کشور از
پرداخت مالیات معاف است. با توجه به این سطح از عقبماندگی در نظام
مالیاتی، جای بسیار گستردهای برای فعالیت و افزایش درآمدهای مالیاتی، بدون
وارد كردن آسیب به فعالیتهای مولد اقتصادی وجود دارد؛ بنابراین بهتر است
که سیاستگذاران با در نظر گرفتن عوارض منفی وضع مالیات بر سپردههای
بانکی، از این اقدام صرف نظر كنند.
گسترش صنعت:حمایتهای کاغذی از تولید
«حمایتهای
کاغذی از تولید»عنوان سرمقاله روزنامه گسترش صنعت به قلم علی نقیب است كه
در آن میخوانید؛مشکل نقدینگی و کمبود منابع مالی همواره یکی از اصلیترین
موانع کسب و کار صاحبان صنایع محسوب میشود، البته این در حالی است که
بانکها بهعنوان واسطهگران مالی میتوانند با انعطاف بیشتر در تامین مالی
این بخشها بسیار اثرگذار باشند و بخشهای تولید و صنعت را مورد حمایت
قرار دهند، انتظاری که معمولا کارآفرینان واحدهای تولیدی از نظام بانکی
دارند.
از آنجا که تامین نقدینگی برای
بخش تولید و صنعت یک موضوع حیاتی بهشمار میرود، اما بانکها در اعطای
تسهیلات به این بخش به شکل انقباضی عمل میکنند و منابع و اعتبارات بانکها
تنها روی کاغذ به بخش تولید و صنعت اختصاص مییابد. در حال حاضر شاهد
هستیم، بانکها به تعهداتشان به بخشهای تولیدی به خوبی عمل نمیکنند و
مشکلات مالی را برای فعلان این بخش بهوجود آوردهاند که این رویه باید
تغییر کند.
البته به این موضوع نیز باید
توجه داشت که سیاستهای پولی و مالی، نگاه تولیدی نیست چرا که بخشنامه و
دستورالعملهایی که از سوی بانک مرکزی صادر میشود، در خدمت تولید نبوده و
بانکها هم برهمین اساس تمایلی به پرداخت تسهیلات به این بخش از خود نشان
نمیدهند.
در این شرایط این پرسش مطرح
میشود که آیا مسوولان بانکی از عواقب و پیامدهای پرداخت نکردن تسهیلات به
صنعتگران و کارآفرینان در کنار دیگر مشکلاتشان مطلع نیستند؟ بهطور حتم
سختگیری بانکها در اعطای تسهیلات، باعث توقف تولید و عدم ثبات در عرضه
کالا در کشور خواهد شد و تولیدکننده را از پای در خواهد آورد.
تولیدکننده
اگر مورد حمایت دولت و سیستم بانکی قرار نگیرید، با مشکل تولید و در نهایت
عرضه کالا در بازار مواجه خواهد شد که این به گرانی و تورم در کشور دامن
میزند.
به این ترتیب وقتی تولید دچار
مشکل شود، فرصت احتکار و تخلف را برای سودجویان فراهم خواهد کرد و این امر
چرخه اقتصاد کشور را با مشکل مواجه میکند.
البته
این فضا در حالی بر بخشهای اقتصادی حاکم است که بانک وظیفه دارد با
جمعآوری نقدینگی و سمت و سو دادن به این منابع، تسهیلات کافی را در اختیار
بخشهای واقعی اقتصادی قرار دهد و باعث ایجاد اشتغال و کاهش تورم در جامعه
شود که به نظر میرسد این فرآیند به درستی انجام نمیگیرد و سیاستهای
پولی و مالی در جهت حمایت از صنعت اتخاذ نمیشود که این رویه باید تغییر
کند.
137پیش ازمیلاد:امروز هشتم اكتبر روز «مهر» از ماه مهر و «روز مهرگان» است كه ایرانیان از هزاره دوم پیش از میلاد آن را گرامی داشته اند و بعدها دومین روز مهم سال پس از «نوروز» به شمار آورده و مفصل ترین مراسم از جشن های شش روزه مهرگان را در این روز برگزار كرده اند. از سده جاری به دلیل نامعلوم، روز مهرگان از شانزدهم مهر به چهاردهم این ماه منتقل شده است!. مهر (میترا) در پارسی مفهوم «فروغ، روشنایی، دوستی، پیوستگی، پیوند و محبت» داشته و ضد دروغ، دروغ گویی، پیمان شكنی و نامهربانی كردن بوده است. در زبان پارسی، واژه «دروغ» ازسه هزار سال پیش تغییر نیافته كه تلفظ اولیه آن «دروگ» بود. پیش از هخامنشیان، جشن مهرگان را بغ یادی ( (بگ یادی) «یاد خدا - سپاسگزاری از خدا» می گفتند. بغداد (خدا آن را داده ) نام درختستانی در نزدیكی تیسفون پایتخت اشكانیان و ساسانیان بود كه بعداً به صورت شهر درآمد و پایتخت عباسیان شد. مورخان در همه كشورها، با توجه به این جشن ها، تداوم بكار بردن واژه مهربان و رعایت خصلت مهربان بودن و مهربانی كردن در میان ایرانیان كه طبیعت ثانوی آنان شده و به اصطلاح در خونشان قرار گرفته است، ایرانیان را مهربان ترین، باگذشت ترین و میهمان نواز ترین مردم جهان نوشته اند.
عمر خیام نیشابوری كه تقویم خورشیدی را تنظیم كرده درباره مهر ماه و جشن مهرگان گفته است: «این ماه را از آن مهرماه گویند كه مهربانی بود مردمان را بر یكدیگر، از هر چه رسیده باشد، از غله و میوه نصیب باشد، بدهند و بخورند با هم.».
فلسفه آیین های مهرگان سپاسگزاری به درگاه خداوند به خاطر بركاتی كه عنایت كرده و تحكیم دوستی و محبت میان انسانها است.
ایرانیان از دیر زمان كوشیده اند كه كارهای مهم را از مهر ماه آغاز كنند، از جمله ازدواج و تشكیل زندگانی خانوادگی. به نوشته مورخان یونانی، به دستور داریوش بزرگ بود كه دبستان های ایران از مهر ماه آغاز به كار كرده اند و انتشار همین نوشته ها سبب شد كه در سراسر جهان آغاز سال تحصیلی از سپتامبر (10 شهریور تا 10 مهر ) قرار داده شود. این مورخان نوشته اند كه در دبستانها كه ویژه پسران ایران بود به كودكان می آموختند كه اقتدار و عظمت وطن و حفظ تمدن آنان بستگی به آن دارد كه متحد باشند و ارتشی شكست ناپذیر داشته و همواره آماده دفاع از وطن باشند. داریوش بزرگ حكومت خود را از مهر ماه آغازكرد ه بود. مهستان (سنای ایران در برابر سنای روم) كه ازسال 137 پیش از میلاد آغاز به كار كرد فعالیت سالانه اش را روز پس از جشن مهرگان ( 17 مهر ماه ) از سر می گرفت. درعصر دودمان پهلوی نیز گشایش سال پارلمانی ایران از مهر ماه مقرر شد.
1746م:هشتم اكتبر سال 1746 (16 مهر) دولت عثمانی كه ارتش آن كشور در سال 1745 در منطقه «قارص» از ارتش ایران شكست خورده بود به نادرشاه پیشنهاد کرد که یك پیمان صلح دائم برای حل همه اختلافات دو دولت تنظیم و امضاء شود. نادرشاه در آگوست 1743 بغداد و بصره را تصرف و کرکوک را گلوله باران کرده بود زیرا که عثمانی ها پی در پی شرایط صلحی را که میان آن دولت و دولت صفویه امضاء شده بود نقض می کردند. قرارداد صلح پیشنهادی عثمانی با نادرشاه در سال 1747 میان دو دولت به امضاء رسید، نادر از بغداد صرف نظر کرد و عثمانی حاکمیت ایران بر سلیمانیه و ایروان را برسمیت شناخت و متعهد شد که نسبت به قفقاز ایران نظر نداشته باشد. شاه عباس یکم قبلا در یک مصالحه، قسمتی از سرزمینی را که اینک کشور عراق است به عثمانی ها داده بود تا نسبت به ارمنستان و سراسر قفقاز ادعا نداشته باشند. در این مصالحه ها به منطقه بصره اشاره نشده و به همین دلیل کریمخان زند برایش حکمران تعیین کرد و فرستاد و صدای اعتراض عثمانی را با گلوله خاموش کرد. انگلیسی ها در جریان جنگ جهانی اول وارد بین النهرین شدند و پس از شکست عثمانی در جنگ، سه ایالت عثمانی را از آن جدا کردند و ترکیب از این سه، ایالت عراق را ساختند و تحت نظر خود یک امیرزاده حجاز را پادشاهش کردند و در سال 1932 تحت فشار روحانیون شیعه، با حفظ نیروهای نظامی خود در عراق و پس از ترسیم مرزهای آن به این کشور تازه ساز استقلال دادند. در آگوست 1941نیروهای انگلیسی از خاک عراق به ایران تعرص و آن را اشغال نظامی کردند. سلطنت عراق در سال 1958 توسط ژنرال قاسم منحل شد و از آن پس گاهی ناسیونالیستها و زمانی بعثی ها بر عراق حکومت کردند و این کشور در بهار 2003 به تصرف آمریکا درآمد که هنور نیروهایش در آنجا مستقر هستند. تیسفون که هشت قرن پایتخت ایران بود در 36 کیلومتری جنوب بغداد قرار دارد.
1940م:طبق اسناد به دست آمده، استالین رهبر وقت شوروی كه در آستانه جنگ جهانی دوم با هیتلر قرارداد عدم تعرض امضا كرده بود، در پاسخ به درخواست هیتلر كه تعهد كند سوخت (نفت) مورد نیاز آلمان را تامین سازد (درعوض) از او خواسته بود نظر به تاریخ و فرهنگ مشترك مردم جمهوری های جنوبی شوروی با ایرانیان، با بسط نفوذ شوروی در ایران كه از مشروعیت جهانی هم برخوردار خواهد بود رضایت دهد. استالین تمایل مشابهی را هم نسبت به بلغارستان نشان داده بود كه هیتلر به دلیل علاقه شخصی به تاریخ، فرهنگ و مردم ایران و ملاحظات نژادی و نیز رابطه ویزه با رضاشاه و طرح های دور و درازی که با هم داشتند در پاسخ مورخ هشتم اكتبر (16 مهر ماه) سال 1940 خود به استالین با بسط نفوذ شوروی در ایران اكیدا مخالفت كرد، ولی با تمایل رهبر شوروی نسبت به بلغارستان روی موافق نشان داد.
مورخانی كه درباره علل و نتایج و جریان جنگ جهانی دوم بررسی و مطالعه كرده اند نوشته اند كه یكی از دلایل (فرعی) تردید هیتلر به صداقت استالین و حمله نظامی به شوروی همین خواست استالین(درباره ایران) از وی بود و با این كه بسیاری از ژنرالهای آلمان باز كردن جبهه روسیه را كه كشوری وسیع و زمستانی سخت دارد به مصلحت نمی دیدند هیتلر در ژوئن 1941 حمله نظامی به شوروی را آغاز كرد. همین مورخان نوشته اند كه دلیل عدم تخلیه ایران از واحدهای ارتش سرخ، پس از پایان جنگ دوم نیز به همان علت و تمایل قدیمی استالین بود. طبق همین اسناد، قرار بود كه ایران به عضویت پیمان محور (آلمان، ایتالیا، ژاپن) درآید كه انگلیسی ها از طریق جاسوس های خود متوجه قضیه شدند و از فرصت حمله آلمان به شوروی استفاده كردند و با خریدن چند ژنرال و سیاستمدار در تهران، ایران را كه دارای ارتشی نیرومند و وسیع بود با چند هزار سرباز فرسوده و دست دوم اشغال نظامی كردند و رئیس كشور را بركنار و به تبعید فرستادند.
در دهه 1960 كه سخن از ایجاد فدراسیون ایران و افغانستان همزبان ، همفرهنگ و همنژاد ایران و افغانستان به میان آمد كه مردمشان نیاكان مشترك دارند، كرملین سخت ترین مخالفت ها را با آن از خود نشان داد، زیرا از آن می ترسید كه تاجیكستان تمایل به پیوستن به این فدراسیون نشان دهد و امپراتوری پارسها در مرزهای جنوبی شوروی زنده شود و به همین سبب هم هنگامی كه ایران (به خواست آمریكا) به كمك همنژادان كرد خود در عراق شتافت، كرملین با عراق قرارداد دوستی امضا كرد و سیل اسلحه را به آن كشور سرازیر ساخت.
1302ش:رضاخان پهلوی سردار سپه و وزیر جنگ قوام السلطنه رئیس الوزراء سابق را متهم به طرح توطئه قتل خود كرد و بدون مراجعه به دستگاه قضایی 16 مهر ماه 1302 وی را احضار و در پادگان تهران بازداشت كرد و دو هفته دربند نگهداشت و سپس با میانجیگری احمد شاه آزاد ساخت و با این عمل همه رجال را ترسانید.
1313ش:در این روز در سال 1313 و در جریان جشن های هزاره فردوسی، مجلس شورای ملی تمامی جلسه خود به فردوسی و تجلیل از خدمات ایراندوستانه او و عظمت كاری را كه در خدمت به ایران و ایرانی انجام داده بود اختصاص داد و بر قطعنامه مستشرقین که فردوسی را میهندوسترین ایرانیان اعلام کرده بودند صحه گذارد. در جریان مراسم 15 روزه فردوسی بیش از چهل مستشرق از سایر كشورها در تهران گرد آمده و هرکدام رساله داده و نطق کرده بودند.
در همین روز شهرداری تهران خیابان علاء الدوله را به «فردوسی» تغییر نام داد. دو شب پیش از این نخست وزیر در كاخ گلستان ضیافت باشكوهی به افتخار مستشرقین خارجی كه از چهار گوشه جهان به ایران آمده بودند برپا كرده بود و نطقهای متعدد در بزرگداشت فردوسی ایراد شده بود. در جلسه 16 مهرماه مستشرقین كه در دارالفنون (خیابان ناصر خسرو) بر گذار شده بود، به مناسبت «روز مهرگان» سخنرانی ها عمدتا در باره آیین های باستانی مهرگان بود و این كه ایرانیان از دیر زمان در میهمان نوازی و مهربانی كردن در جهان نمونه بوده اند.
در پایان این جلسه، عكس زیر از شركت كنندگان گرفته شد تا به یادگار بماند. ضمنا در این روز به مستشرقین خارجی و ادیبان و مورخان ایرانی گفته شد كه خود را برای سفر به خراسان و گشایش آرامگاه فردوسی در توس و و در آنجا آشنایی با رضا شاه كه برای شركت در این مراسم حضور خواهد داشت آماده كنند.
1967م:ارنستو «چه» گوارا، پزشك و انقلابی سوسیالیست آرژانتینی كه در انقلاب كوبا مرد شماره 2 به شمار می آمد و پس از پیروزی این انقلاب، وزیر صنایع كوبا شده بود هشتم اكتبر سال 1967 در زد و خورد با ژاندارمهای كشور بولیوی دستگیر و همان روز و یا روز بعد در اسارت كشته شد و دهم اكتبر عكس جسد او را به روزنامه ها دادند تا مرگ وی را ثابت كنند). قتل فوری او برای این بود كه اگر زنده بودنش ثابت می شد، به علت كثرت هوادارانش در سراسر جهان، و مداخله دولتهای كمونیست از جمله شوروی، دیگر كشتن او امكانپذیر نبود.بعدا برخی از افسران ارشد بولیوی اعتراف كردند كه به خواست «سیا» چه گوارا به قتل رسید. وی به همراه شش تن از یارانش كشته شد. این گروه به بولیوی رفته بودند تا راه و رسم انقلاب را به كشاورزان و بومیان(سرخپوستان) محروم این كشور بیاموزند. «چه» هنگام قتل 39 ساله بود.
«چه» دو سال پیش از آن، كوبا را ترك كرده بود تا مردم سایر كشورها را با انقلاب مسلحانه آشنا سازد، زیرا عقیده داشت كه در جهان نیروهایی هستند كه با همه امكانات خود مانع انجام هر گونه تحول از راههای مسالمت آمیز می شوند.
بقایای جسد «چه» كه به نوشته برخی از مورخان «قتل فوری» او با اشاره امریكا صورت گرفته است، چند سال پیش به كوبا حمل و مدفون شد.
در سی امین سالروز قتل «چه» پنجمین كنگره حزب كمونیست كوبا به نام او گشایش یافت و فیدل كاسترو ضمن نطق بسیار طولانی خود دكتر «چه» را یكی از بزرگترین فداییان برابری مردم خواند كه جانش را در راه ظلم زدایی از جامعه بشری و تامین رفاه برابر مردم از دست داد. كاسترو «چه» را از بزرگترین دشمنان امپریالیسم و نظام سرمایه داری خواند و گفت اطمینان دارد كه راه «چه» از سوی سایر انقلابیون و جوانان جهان ادامه خواهد یافت.
2003م:سه شنبه هفتم اكتبر 2003 رای دهندگان كالیفرنیای 35 میلیونی رای به بركناری «گری دیویس» فرماندار این ایالت دادند؛ كه وی را 11 ماه پیش با 67 درصد آراء به این سمت انتخاب كرده بودند، زیرا كه به آنان در یك مورد گزارش خلاف واقع داده بود و آرنولدشورزنگر بازیگر 56 ساله اتریشی تبار فیلم های سینمایی را كه مطلقا تجربه كار دولتی و تحصیلات سیاسی نداشته و قبلا كار سیاسی نكرده بود به جای او بر گزیدند. برخورداری آرنولدشورزنگر از دنیای سیاست، تنها این بوده است كه شوهر «ماریا شرایور» خواهرزاده كندی ها است و «ماریا» در طول مبارزات انتخاباتی در كنار شوهرش ایستاده بود و اتهامات 15 زن را كه گفته بودند «آرنولد» آنها را ناخواسته لمس كرده بود نادیده گرفت. آرنولد كه در منطقه «گراس» اتریش به دنیا آمده و پدرش قبلا یك افسر پلیس هودار نازیسم بود بارها علنا از هیتلر تمجید كرده بود. وی انگلیسی را با اکسنت آلمانی تكلم می كند. با وجود این، رای دهندگان كالیفرنیایی او را بر 135 نامزد دیگر ترجیح دادند. آرنولدشورزنگر چون بادی بیلدر است عمدتا در فیلمهای سینمای معروف به "بزن - بزن" شرکت کرده بود. به همین سبب، مفسران رسانه ها كه ناظر بر این انتخابات بودند در مقالات خود با تعجب سئوال كرده بودند كه «رای دهندگان قرن 21 را چه می شود؟» و استادان علوم سیاسی در اظهارنظرهای خود گفته بودند كه با توجه به نتایج چند انتخابات اخیر از این دست در گوشه و كنار جهان باید در فرضیه های «دمكراسی» و مشاركت در آن نگاه تازه افكند، زیرا رای دهندگان نسل نو نمی دانند كه فلسفه دمكراسی انتخاب «بهترین» های یك جامعه برای اداره آن است؛ دود لجبازی كردن و اسیر احساس و عاطفه شدن در انتخابات، بعدا به چشم خودشان خواهد رفت و بهایش را كل جامعه باید بپردازد، زیرا كه در سیاست، اصل «یك زمان غافل شدم صد سال راهم دور شد» بیش از هر جنبه دیگر زندگانی صدق می كند.
2005م:شمارش آراء انتخابات افغانستان به دلیل كثرت نامزدها تا (8 اكتبر 2005) كاملا پایان نیافته بود و در حالی که در ایالت غربی فراه (واقع در مجاورت مرز ایران) نام بانو «جویا» 27 ساله و از مبارزان تامین حقوق بشر در میان برندگان آراء ردیف بالا قرارداشت، در ایالت جنوبی زابل، عبدالسلام از افسران سابق طالبان معروف به عبدالسلام راكتی (كارشناس بكار بردن راكت) برنده انتخابات شده بود. در افغانستان، برای نامزد شدن در انتخابات، شرایط پیچیده وجود ندارد و مانند بیشتر كشورها هركس بخواهد می تواند نامزد شود. رسانه های جهان عکسهایی از انتخابات افغانستان منتشر ساخته بودند که زنان برقعی بچه بغل را در صف رای دهندگان نشان می داد. این رسانه ها نوشته بودند که بیشتر این زنان بی سواد بودند و از مفاهیم دمکراسی بی اطلاع، و به اصرار وادار به رفتن به حوزه های رای گیری شده بودند. افغانستان قبلا 13 سال حكومت كمونیستی داشت و تنها شهرنشینان این كشور مردمی تاحدی آشنا به سیاست هستند.
2005م:ششم اكتبر 2005 «میشل ویMichelle Wie» پانزده ساله دختر چینی تبار آمریكایی در آستانه شانزده ساله شدن در مسابقه ای كه در هاوایی برگذار شد عنوان «گلفر حرفه ای» به دست آورد. وی نخستین دختر در این سن است كه در تاریخ ورزش گلف، این عنوان را به دست آورده است. او در این سن دارای دو متر طول قد است. كمپانی های نایكه و سونی به میشل (عكس مقابل) ده میلیون دلار داده بودند تا برایشان تبلیغ كند. وی با دریافت این پول موظف شده بود كه "تی شرت" دارای علامت «نایكه (سازنده كفش)» بپوشد و در میدانی بازی كند كه دست كم یك علامت سونی (كمپانی ژاپنی سازنده وسائل الكترونیك) نصب شده باشد.
در آمریكا وقتی رسانه ها به یك ورزشكار عنوان حرفه ای دهند، یعنی كسی كه از طریق شركت در مسابقه های ورزشی امرار معاش كند و ورزش و مسابقه؛ پیشه و حرفه او باشد و با كسب این لقب، یك ورزشكار از صورت آماتور خارج می شود.
1901م:«رنسوم اولدز» سازنده اتومبیل سواری اوزمبیل نخستین آگهی تجاری تبلیغ برای فروش اتومبیل را به روزنامه های آمریكا داد و چهارم اكتبر 1901 نخستین روزنامه در نیویورك آن را چاپ كرد. قرار بود كه چاپ این آگهی تا هشتم اكتبر ادامه داشته باشد تا «اولدز» از تاثیر و نتیجه آن آگاه شود و ببیند كه چه میزان سفارش ساخت به دست می آورد. وی قبلا اظهار امیدواری كرده بود تا پایان سال ( نزدیك به یه ماه بعد) 400 اتومبیل دیگر بفروشد تا كار ساختن مدل سال 1902 را آغاز كند. وی آگهی تجاری خود را با عكس بالا به نشریات داده بود و در زیر عكس به امضای خود نوشته بود: تپه ها در برابر اوزمبیل هیچ هستند. رانندگی اتومبیلی را كه از تپه بالا می رود «رنسوم» خود بر عهده دارد. در این آگهی بهای هر دستگاه اوزمبیل 650 دلار اعلام شده بود.
1633م:هشتم اكتبر سال 1633 شهر «دور چسترDorchester» ماساچوست به سبك كشور - شهرهای یونان باستان برای خود "دولت شهر" تاسیس كرد، كه این اقدام به تدریج در سراسر آمریكا اقتباس شد به گونه ای كه هم اكنون، همه شهرهای ایالات متحده در امور داخلی خود استقلال دارند و شهرداران بر آنها حكومت می كنند و شوراهای شهر پارلمان محلی بشمار می آیند و همه امور شهر از پلیس تا مدرسه ، آب تا فاضلاب ـ جز پستخانه ـ توسط آنها اداره می شوند.
1871م:نزدیک به نیمه شب هشتم اكتبر سال 1871زنی به نام «الیری OLeary» از ساكنان حاشیه شمال غربی شهر شیكاگو که در گاوداری خود زندگی می کرد با مشاهده یك گاو كه وارد اطاق او شده بود سراسیمه شد و فانوس روشن و پر از نفت را به سوی این حیوان پرتاب كرد كه فانوس ساختمان را آتش زد و آتش به سبب وزش باد به سایر خانه ها سرایت كرد ، منطقه ای وسیع را فرا گرفت و باعث سوختن 17 هزار و 450 ساختمان و مرگ 1200 تا 2500 تن شد و اگر درهای زندان گشوده نشده بود و زندانیان فراری داده نشده بودند بیش از دو هزار تن هم در زندان می سوختند. دلیل دقیق نبودن رقم تلفات، خاكستر شدن نیمی از اجساد بوده است. از لحاظ تلفات، این، بزرگترین آتش سوزی در آمریكا در طول تاریخ كوتاه این كشور بشمار آورده شده است.رودخانه شیکاگو و پیشرفتگی دریاچه میشیگان در آن مانع رسیدن شعله های آتش به سایر محله ها و بار اندازها شد.
1895م:هشتم اکتبر سال 1895 ملكه سرزمین كره در كاخ خود ترور شد.سفیر ژاپن در كره كه موفق نمی شد از ملكه «مین» رئیس كشورکره، در آن زمان وفادار به چین، برای وطن خود امتیاز سیاسی بگیرد، دو آدمكش را اجیر كرد كه به صورتی به كاخ سلطنتی كره راه یابند و در آنجا جلب اعتماد كنند و در فرصت مناسب، ملكه انعطاف ناپذیر را مقتول سازند كه چنین شد.
1918م:در پی نطق هیتلر در پارلمان سراسری آلمان (رایشتاگReichstag) كه آلمان به هدفهای خود كه پس گرفتن اراضی از دست رفته سال 1918 بود رسیده و اشتیاق به جنگ با انگلستان و فرانسه را ندارد و آماده مذاكره صلح برای برقراری نظمی نوین در اروپاست، انگلستان و فرانسه كه قبلا به آلمان اعلان جنگ داده بودند هشتم اكتبر1939 پیشنهاد هیتلر را رد كردند و اعلام داشتند كه صلح واقعی تنها پس از شكست نظامی آلمان امكان پذیر خواهد بود. پیشنهاد هیتلر به روزولت رئیس جمهوری وقت آمریكا برای میانجیگری بین آلمان از یك سوی و فرانسه و انگلستان از سوی دیگر هم با بی اعتنایی روزولت رو به رو شد . چند روز بعد یك زیر دریائی آلمانی با غرق كردن ناوفرماندهی "رویال اوك" انگلستان كه اعلام شده بود شكست ناپذیر است و زره اش هر گونه اژدری را خنثی می كند جنگ آلمان با این دو كشور را كه قبلا از سوی انگلستان و فرانسه اعلان شده بود آغاز كرد و نیروهای آلمانی با شكستن خط ماژینو و تصرف برق آسای فرانسه و فراری دادن نیروهای كمكی انگلستان از «دونكرك» جهان را شگفت زده كردند. اما، اشتباه هیتلر كه از علوم نظامی اطلاع كامل نداشت و تاریخ جنگها را به دقت مطالعه نكرده بود با حمله به شوروی جبهه دوم را كه خارج از ظرفیت نظامی آلمان بود گشود كه سرانجام به شكست او انجامید. اعزام بهترین واحدها و ژنرالهای آلمانی به افریقا و بالكان به كمك ایتالیا نیز مزید بر علت شد. طبق قانون جنگ های تعرضی؛ دشمنان یكی پس از دیگری باید از میان برداشته شوند. به عبارت دیگر؛ در یك زمان، تنها باید به یك دشمن حمله برد.
2003م:به گزارش هفتم اكتبر 2003 اسو سییتدپرس، در پی احضار نظامیان ذخیره ایالت آركانزا به زیر پرچم جهت عزیمت به عراق، شهر «برد فورد» این ایالت بدون شهردار، رئیس پلیس و رئیس كتابخانه شده است، زیرا هر سه مقام كه از نیروی ذخیره بودند به خدمت فعال فراخوانده شده بودند. در ایالات متحده، قانون وظیفه عمومی (سربازشدن در سنی معین و بدون دریافت دستمزد) وجود ندارد و نظامیان این کشور استخدامی (پیمانی) هستند و پس از انقضای پیمان نامه اگر بخواهند که بازهم مبلغی دستمزد بگیرند و از مزایایی برخوردار شوند باید در بخش ذخیره اسم نویسی کنند. در طول ذخیره بودن، افراد به انجام کارهای دیگر می پردازند و احیانا دارای مقام انتصابی و انتخابی می شوند و ....
تلفات جنگ عراق و غیر محبوب بودن این جنگ سبب شده است که از سال 2003 داوطلب استخدام در قسمت های نظامی کاهش یابد و درنتیجه راهی جز فعال کردن افراد ذخیره آمریکا و یا استخدام داوطلبان مهاجر (خارجی) نیست. در تابستان 2008 چنی معاون رئیس جمهوری آمریکا هنگامی که در مورد تلفات جنگ در عراق و افغانستان مورد اعتراض قرارگرفت گفت: کسی را اجبار به استخدام شدن در ارتش نکرده اند؛ فردی که در قسمت های نظامی استخدام شود یعنی داوطلب جنگیدن شده و جنگ کشته شدن هم دارد.
2003م:شب هفتم اكتبر 2003 «یوجینا بل» مادر یك كودك و «كلارا بل» خوهر او و مادر 5 كودك كه هر دو مطلقه و در یك خانه در شهر «یازو» واقع در ایالت می سی سی پی آمریكا زندگی می کردند بچه ها را كه یك تا ده ساله بودند در خانه گذاردند و به یك «كلوب شبانه» رفتند تا دمی را خوش بگذرانند!. در غیاب آنان خانه آتش گرفت و از شش كودك پنج تن آنان سوختند و مردند و ششمی كه مجروح شده بود توسط همسایگان به بیمارستان انتقال یافت. از آنجا كه در آمریكا ترك افراد زیر 18 سال تمام و یا علیل بدون مراقبت جرم است، قاضی شهر هر دو خواهررا به اتهام قتل غیر عمد به زندان فرستاد و کودکان را به شهرداری سپرد تا نگهداری کند.
این حادثه زمانی اتفاق افتاد كه بانوی دیگری در همان ایالت به همین اتهام محاكمه می شد و اخبار مربوط به دادرسی در رسانه ها با هدف تنبه دیگران وسیعا انتشار می یافت. حریق خانه دو خواهر «بل» یك بار دیگر نشان داد كه «عبرت آموزی» از اشتباه دیگران در جوامع بشری رو به ضعف گذارده است.
2005م:ششم اكتبر 2005 آژانس فرانس پرس گزارش داد: طبق یک برنامه مستند تلویزیون دولتی «BBC» در اکتبر این سال و به نقل از شاهدان، جورج بوش رئیس جمهوری آمریكا در جریان ملاقات ژوئن سال 2003 خود با محمود عباس رئیس دولت فلسطینی ها و در حضور «نبیل شعث» مقام فلسطینی دیگر خطاب به آنان گفته بود كه در مورد لشكر كشی به افغانستان و عراق و ایجاد یك كشور فلسطینی، از جانب خدا وحی و الهام دریافت كرده بود!.
طبق این گزارش، جورج بوش به هیات فلسطینی گفته بود: خدا به من الهام كرد كه به عراق و افغانستان لشكر كشی كنم و نیز از جانب خدا به من امر شده است كه كشوری برای فلسطینی ها بسازم. بوش ادامه داده بود: رفتن به افغانستان و جنگ با تروریستها هم به امر خدا بود. همچنین به اشاره و اجازه خداوند بود كه بروم و عراق را از شر یک دیكتاتور رهایی بخشم و به خواست خدا از من، تا كشوری برای فلسطینی ها نسازم از پای نخواهم نشست.
بی بی سی گفته است كه درباره صحت و سقم این مطالب كه از قول جورج بوش بیان شده با كاخ سفید واشنگتن تماس گرفته بود. سخنگوی دفتر رئیس جمهوری آمریكا هفتم اكتبر 2005 این مطلب را نادرست اعلام كرد!.
سارا پیلن فرماندار آلاسکا که نامزد سمت معاونت ریاست جمهوری در انتخابات نوامبر 2008 شده است در سپتامبر این سال در مصاحبه تلویزیونی با شبکه ای بی سی گفته بود که اشغال نظامی عراق، خواست خدا بود. سارا نامزد این مقام از جانب خزب جمهوریخواه است.
2005م:شبكه تلویزیونی ای بی سی (آمریكا) در اخبار ششم اكتبر 2005 خود، گزارش از كشف جاسوسی در كاخ سفید برای فیلیپین و دستگیری و بازداشت جاسوس داد. جاسوس، یك نظامی سابق آمریكایی است كه در كاخ سفید كار می كرد و به اسناد محرمانه به ویژه اسناد دفتر «چنی» معاون رئیس جمهوری آمریكا دسترسی داشت. طبق گزارش شبكه ای بی سی،Leandro Aragoncillo لئاندرو آراگونسیلو 46 ساله یك فیلیپینی تبار است كه به آمریكا مهاجرت و به تابعیت این كشور درآمده و در سپاه تفنگداران مشغول به بكار و از همین طریق مامور كار در كاخ سفید شده بود.
شبکه تلویزیونی ای بی سی در توضیح خبر خود افزوده بود: در زمان حكومت كلینتون، استرادا رئیس جمهور وقت فیلیپین در جریان دیدار خود از كاخ سفید با لئاندرو آشنا شد و بعدا با او تماس گرفت و خواست كه با دریافت پول، دفتر او را از طرحهای احتمالی كاخ سفید برضد حكومت فیلیپین آگاه سازد. پس از استرادا، لئاندرو به این كار ادامه داد و باز هدف از كسب این اطلاعات این بود كه رئیس جمهور فعلی فیلیپین بداند كه آیا در كاخ سفید طرح براندازی وی در دست تهیه نباشد. لئاندرو جمعا یكصد سند محرمانه به دفتر رئیس جمهور فیلیپین ارسال داشته بود و این قضیه پس از انتقال وی از كاخ سفید (احتمالا به دلیل بازخرید سنوات خدمت) برملاء شده بود. فیلیپین از دوستان نزدیك آمریكاست.
1600: كشور سان مارینو، كوچكترین و قدیمی ترین جمهوری جهان دارای قانون اساسی شد. این كشور 30 هزار نفری پیشرفته در سال 301 میلادی در دل ایتالیا به وجود آمد، در سال 1797 ناپلئون كه هنوز شعار های انقلاب فرانسه را به گوش داشت، استقلال آن را برسمیت شناخت و در سال 1815 كنگره وین بر این استقلال صحه گذارد و پس از تامین وحدت ایتالیا، گاریبالدی استقلال طلب و میهندوست بزرگ توصیه كرد كه استقلال جمهوری سن مارینو محفوظ بماند.
1912: كشور كوچك «مونته نگرو» به امپراتوری عثمانی اعلان جنگ داد و متعاقب آن، جنگ اول بالكان آغاز شد كه به تغییر نقشه جغرافیایی این منطقه منجر گردید.
1939: دولت هیتلر اعلام كرد؛ غرب لهستان را كه به آلمان ضمیمه ساخته، در سابق جزیی از خاك پروس (آلمان قدیم) بوده، احقاق حق شده و خطایی صورت نگرفته است.
1941: نیروهای هیتلر در پیشروی به سوی قفقاز جنوبی و مناطق نفتی خاور میانه به شبه جزیره آزوف (شمال دریای سیاه) رسیدند.
1982: دولت وقت لهستان جنبش «همبستگی» را كه در انتخابات اكتبر 2005 بیشترین آراء را به دست آورده غیر قانونی اعلام داشت.
1992: ویلی برانت رئیس جنبش سوسیال دمكراسی (صدراعظم اسبق آلمان) درگذشت.
2001: تشكیل وزارت امنیت ملی آمریكا اعلام شد تا از وقوع حوادثی نظیر رویدادهای نهم سپتامبر آن سال جلوگیری كند.
منبع:iranianshistoryonthisday.com
آنچه دین مبین اسلام در اختیارمان قرار داده ، عین زندگی و قوانین آن روشنگر راه است .
در آیات قرآن واحادیث نبوی آنچه لازمه زندگی دیروز و امروز است، بیان شده
که ازآن جمله می توان به مقوله غذا و خوردن اشاره نمود . احادیث متعددی
درباره انواع غذاها وآداب خوردن از امام صادق (ع) موجود است. از آن جمله می
توان به حدیثی در مورد تقسیم بندی مواد غذایی بر اساس مبدأ تولید آنها
اشاره نمود که می فرمایند: انه ذکر ما یحل اکله و ما یحرم بقول مجمل فقال
اما مایحل للانسان اکله مما اخرجت الارض فثلاثة صنوف من الاغذیة صنف منها
جمیع صنوف الحب کله کالحنطة و الارز و القطینة و غیرها و الثانی صنوف
الثمار کلها و الثالث صنوف البقول والنبات فکل شی من هذه الاشیاء فیه غذاء
للانسان و منفعة و قوة فحلال اکله و ما کان منها فیه المضرة فحرام اکله الا
فی حال التداوی به واما.....
حضرت ضمن اشاره به دو تقسیم بندی بزرگ غذایی« حلال و حرام» ، مختصراً به
شرح غذاهای حلال شده بر انسان پرداخته، و دوباره آنها را به دو دسته بزرگ
تقسیم می نمایند. آنها که از زمین روئیده و خارج می شوند و آنها که از
حیوانات فراهم می شوند . سپس آنهایی را که از زمین خارج می شوند، به سه
دسته حبوبات وغلات، میوه جات و سبزیجات تقسیم می کنند، که مطابق با تقسیم
بندی در کتب نوین است.
ایشان در باب آداب خوردن می فرمایند: کل ما علمت انه یعرف مودة الرجل لاخیه
با کله من طعامه- اعتبر حب الرجل باکله من طعام اخیه- اشدکم حبالنا احسنکم
اکلا عندنا - کلوا فانما تستبین مودة الرجل لاخیه فی اکله – یعرف حب الرجل
باکله من طعام اخیه....
بدین معنا که اگر به منزل یکی از دوستان صمیمی خود وارد شدید و برای خوردن
چیزی آوردند، از آن تناول کنید تا معرفت و دوستی خود را نشان دهید . اعتبار
دوستی ، به اهمیتی است که به خوراک او می دهید و نسبتی که از طعام او می
خورید، آنکه ما را دوست تر دارد، بهتر نزد ما می خورد و آنکه می خورد مراتب
دوستی خودش را برای برادرش روشن تر می سازد، دوستی ،نسبت به خوردن طعام
دوست شناخته می شود و....
می بینیم که حضرت میل دارند، کسی که اظهار ارادت و دوستی به ایشان می کند،
طعامی که در منزل ایشان آورده می شود، به شایستگی میل کند که آن غذا، بر
اساس اصول اسلام و پاکیزه است و این نکته ای است که ما نیز در تهیه غذا،
برای مهمانانمان باید به کار گیریم.