اول خدا
به راحتی میشه در دفترچه تلفن کسی جایی پیدا کرد ولی به سختی می شه در قلب او جایی پیدا کرد.
به راحتی میشه در مورد اشتباهات دیگران قضاوت کرد ولی به سختی می شه اشتباهات خود را پیدا کرد.
به راحتی میشه بدون فکر کردن حرف زد ولی به سختی می شه زبان را کنترل کرد.
به راحتی میشه کسی را که دوستش داریم از خود برنجانیم ولی به سختی می شه این رنجش را جبران کنیم.
به راحتی میشه کسی را بخشید ولی به سختی می شه از کسی تقاضای بخشش کرد.
به راحتی میشه قانون را تصویب کرد ولی به سختی می شه به آن ها عمل کرد.
به راحتی میشه به رویاها فکر کرد ولی به سختی می شه برای بدست آوردن یک رویا جنگید.
به راحتی میشه هر روز از زندگی لذت برد ولی به سختی می شه به زندگی ارزش واقعی داد.
به راحتی میشه به کسی قول داد ولی به سختی می شه به آن قول عمل کرد.
به راحتی میشه دوست داشتن را بر زبان آورد ولی به سختی می شه آنرا نشان داد.
به راحتی می شه اشتباه کرد ولی به سختی می شه از آن اشتباه درس گرفت.
به راحتی میشه گرفت ولی به سختی می شه بخشش کرد.
به راحتی میشه یک دوستی را با حرف حفظ کرد ولی به سختی می شه به آن معنا بخشید.
و در آخر:
به راحتی میشه این متن را خوند ولی به سختی می شه به آن عمل کرد.
" وبلاگ : پله پله تا ملاقات خدا "
اول خدا
عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،
بلکه نداشتن کسی است که الفبای دوست داشتن را برایت تکرار کند و تو از او رسم محبت بیاموزی .
عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،
بلکه گذاشتن سدی در برابر رودی است که از چشمانت جاری است.
عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،
بلکه پنهان کردن قلبی است که به اسفناک ترین حالت شکسته شده .
عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،
بلکه نداشتن شانه های محکمی است که بتوانی به آن ها تکیه کنی و از غم زندگی برایش اشک بریزی .
عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،
بلکه ناتمام ماندن قشنگترین داستان زندگی است که مجبوری آخرش را با جدائی به سرانجام رسانی .
عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،
بلکه نداشتن یک همراه واقعی است که در سخت ترین شرایط همدم تو باشد
عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،
بلکه به دست فراموشی سپردن قشنگ ترین احساس زندگی است .
عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست،
بلکه یخ بستن وجود آدم ها و بستن چشمها است.
" وبلاگ : پله پله تا ملاقات خدا "
یا قاضی الحاجات
یا اباصالح المهدی " عج "
ساده، زلال، پاک، روان، آب دیده اید؟
یک تکه نور ... جلوه مهتاب دیده اید؟
زلفش....نه زلف نه، نگهش... نه نگاه نه
عنبر شنیده اید؟... می ناب دیده اید؟
خال سیاه تعبیه در روی لعل آب
بس دیدنی است .... گوهر نایاب دیده اید؟
او ناز ، من نیاز، من احساس ، او سپاس
هنگام وصل، حالت احباب دیده اید؟
او نور، شور،غلغله... دریا چگونه است؟
من خوار، زار، وازده.... مرداب دیده اید؟
نفرین به صبح.... حال مرا درک می کنید؟
دلداده اید؟... عاشق بیتاب دیده اید؟
مثل خیال بود چه کم بود حیف شد
مردم خدا نصیب کند خواب دیده اید؟
"حمید عابدیها "
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و اهلک اعدائهم
یا ذالجلال و الاکرام
یا ابا صالح "عج "
همواره در برابر لیلا جنون کم است
شیرین اگر تویی به خدا بیستون کم است
تنها دلیل کثرت شاعر تویی ولی
هر قدر شعر گفته شده تا کنون کم است
من آمدم که یک شبه شاعر شوم تورا
اما برای وصف تو عمر قرون کم است
من آه می کشم که چه می خواهی از دلم
باور مکن کشیدن آه از درون کم است
هرگز امید بردن یوسف" ع " نداشتم
دستی که پوچ آمده بی چند و چون کم است
کاری کن ای عزیز زلیخا شود دلم
یوسف اگر تویی جگر غرق خون کم است....
" ؟ "
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم واهلک اعدائهم
اول خدا
سرمشق های آب ، بابا یادمان رفت
رسم نوشتن با قلم ها ، یادمان رفت
گل کردن لبخندهای همکلاسی
دریک نگاه ساده حتی یادمان رفت
ترس از معلم ، پای تخته ، حل تمرین
آن لحظه های بی کلک را یادمان رفت
راه فرار از مشق های زنگ اول
ای وای ننوشتیم آقا یادمان رفت
آن روزها را آنقدر شوخی گرفتیم
جدیت " تصمیم کبری " یادمان رفت
شعر خدای مهربان را حفظ کردیم
یادش به خیر! اما خدا را یادمان رفت
درسی که چوپان دروغگو داد، خواندیم
زشتی کارش دیدیم اما یادمان رفت
از مادر عباس خواندیم و ولیکن
مهر و محبت را ، صفا را یادمان رفت
در گوشمان خواندند رسم آدمیت
آن حرفها را زود اما یادمان رفت
فردا چه کاره می شوی موضوع انشاء
ساده نوشتیم آنقدر تا یادمان رفت
گاو عمو با شاخ تیزش یادمان هست
اما تشکر از خدا را یادمان رفت
دیروز تکلیف ، آب بابا بود و خط خورد
تکلیف فردا، نان و بابا یادمان رفت
" حسین جعفریان "