ادبی هنری
در بهشت به آن دو حق انتخاب دادند: سعادت بدون آزادی، آزادی بدون سعادت. راه سومی وجود نداشت.
آن دو آزادی را برگزیدند.
و نتیجه اش چه شد...
نه سعادت، نه آزادی... جمعه 14/1/1388 - 14:27
ادبی هنری
وصیت نامه داریوش هخامنشی
اینك كه من از دنیا می روم بیست وپنج کشور جزو
امپراتوری ایران است و در تمام این کشور ها پول ایران رواج دارد و ایرانیان در آن کشور ها
دارای احترام هستند و مردم کشور ها نیز در ایران دارای احترام می باشند. جانشین من خشایار باید مثل
من در حفظ این کشور ها بکوشد و راه نگهداری این کشور ها این
است که در امور داخلی آنها
مداخله نکند و مذهب و شعائر
آنها را محترم بشمارد.
اکنون
که من از این دنیا می روم دوازده کرور زر در خزانه سلطنتی داری و این زر
یکی از ارکان قدرت تو می باشد. زیرا قدرت پادشاه فقط به شمشیر نیست بلکه
به ثروت نیز هست. البته به خاطر داشته باش كه تو
باید به این ذخیره بیفزایی نه اینکه از آن بکاهی. من نمی گویم که در مواقع
ضروری از آن برداشت نکن، زیرا قاعده این زر در خزانه آن است که هنگام
ضرورت از آن برداشت کنند.
اما در اولین فرصت آنچه برداشتی به خزانه برگردان. مادرت آتوسا برمن حق دارد.
پس پیوسته وسایل رضایت خاطرش را فراهم کن.
ده
سال است که من مشغول ساختن انبار های غله در نقاط مختلف کشور هستم.
من روش ساختن این انبار ها را که با
سنگ ساخته می شود و به شکل
استوانه است در مصر آموختم و
چون انبار ها پیوسته تخلیه می شود حشرات در آن بوجود نمی آیند و غله در این انبار ها چند سال می ماند بدون اینکه فاسد شود و تو باید پس از من به ساختن انبار های غله ادامه
دهی تا اینکه همواره آذوقه دو یا سه سال کشور در آن موجود باشد و هر ساله پس
از اینکه غله جدید بدست آمد از غله موجود در انبار ها برای تامین کسر
خواروبار استفاده کن و غله جدید را بعد از اینکه بوجاری شد به انبار منتقل
نما.
به این ترتیب تو هرگز برای آذوغه در این مملکت دغدغه نخواهی داشت ولو دو یا سه سال پیاپی خشکسالی شود.
هرگز
دوستان و ندیمان خود را به کار های مملکتی نگمار. برای
آنها همان مزیت دوست بودن با تو کافی است. چون اگر دوستان و ندیمان خود را
به کار های مملکتی بگماری و آنان به مردم ظلم کنند و استفاده نامشروع
نمایند،
نخواهی توانست آنها را به مجازات برسانی چون با تو دوست هستند و تو ناچاری رعایت دوست بنمایی.
کانالی که من می
خواستم بین رود نیل و دریای سرخ به وجود
بیاورم هنوز به
اتمام نرسیده و تمام کردن این کانال از نظر بازرگانی و جنگ بسیار اهمیت دارد تو باید آن کانال را
به اتمام برسانی. عوارض عبور
کشتی ها از آن کانال نباید آن قدر سنگین باشد که ناخدایان کشتی ها ترجیح بدهند که از آن عبور نکنند.
اکنون
من سپاهی به طرف مصر فرستادم تا اینکه در این قلمرو ایران،
نظم و امنیت برقرار کند، ولی فرصت نکردم سپاهی به یونان بفرستم و تو باید این کار را به انجام برسانی. با یک ارتش نیرومند
به یونان حمله کن و به یونانیان بفهمان که پادشاه ایران قادر است مرتکبین فجایع را تنبیه کند.
توصیه
دیگر من به تو این است که هرگز دروغ گو و متملق را به خود راه نده.
چون هردوی آنها آفت سلطنت هستند پس بدون ترحم دروغ گو را از خود دور نما. هرگز عمال دیوان را بر مردم مسلط نکن.
برای اینکه عمال دیوان بر مردم مسلط نشوند، قانون مالیات وضع کردم که تماس عمال دیوان با مردم را خیلی کم کرده است و تو
اگر این قانون را حفظ کنی عمال حکومت با مردم زیاد تماس نخواهند داشت.
افسران وسربازان ارتش را راضی نگه دار و با آنها بدرفتاری نکن. اگر با آنها بد رفتاری کنی آنها نخواهند توانست معامله ی
متقابل کنند. اما در میدان جنگ تلافی خواهند کرد.
ولو به قیمت کشته شدن خودشان باشد.
تلافی آنها اینطور خواهد بود که دست روی دست می گذارند و تسلیم می شوند تا اینکه وسیله شکست خوردن تو را فراهم نمایند.
امر
آموزش را که من شروع کرده ام
ادامه بده و بگذار اتباع تو بتوانند
بخوانند و بنویسند تا اینکه فهم وعقل آنها
بیشتر شود و هر قدر كه فهم و عقل آنها بیشتر شود، تو با اطمینان بیشتری میتوانی سلطنت کنی. همواره حامی کیش یزدان پرستی باش. اما هیچ قومی را مجبور نکن که از کیش تو پیروی نماید و پیوسته
به خاطر داشته باش که هرکس باید آزاد باشد كه
از هر کیش که میل دارد پیروی نماید.
بعد از اینکه من زندگی را بدرود گفتم،
بدن من را بشوی و آنگاه کفنی را که خود فراهم کرده ام بر من پیچان و در
تابوت سنگی قرار بده و در قبر بگذار. اما قبرم را که موجود است مسدود نکن
تا هرزمانی که میتوانی وارد قبر بشوی و تابوت سنگی مرا در آنجا ببینی و
بفهمی، من كه پدر تو
و پادشاهی مقتدر بودم و بر بیست وپنج کشور سلطنت میکردم،مردم و تو نیز مثل من خواهی مرد،
زیرا سرنوشت آدمی این است که بمیرد.
خواه پادشاه بیست وپنج کشور باشد یا
یک خارکن. هیچ کس در این جهان باقی نمی ماند. اگر تو هر زمان که فرصت بدست
می آوری وارد قبر من بشوی و تابوت را ببینی، غرور وخود خواهی برتو غلبه نخواهد
کرد. اما وقتی مرگ خود را نزدیک
دیدی، بگو كه قبر مرا مسدود
نمایند و وصیت کن که پسرت قبر تو را باز نگه دارد تا اینکه بتواند تابوت حاوی جسد تو را ببیند.
زنهار،
زنهار هرگز هم مدعی و هم قاضی نشو. اگر از کسی ادعایی داری موافقت کن یک قاضی بیطرف آن ادعا را مورد رسیدگی قرار بدهد و رای صادر نماید. زیرا کسی که مدعی است اگر قاضی هم باشد ظلم خواهد کرد.
هرگز
از آباد کردن دست برندار. زیرا
اگر دست از آباد کردن برداری
کشور تو رو به ویرانی خواهد گذاشت.
زیرا قاعده
این است که وقتی کشور آباد نمی شود به طرف ویرانی می رود. در آباد کردن، حفر قنات و احداث جاده و شهر سازی را در درجه اول
اهمیت قرار بده.
عفو
وسخاوت را فراموش نکن و بدان كه
بعد از عدالت برجسته ترین صفت پادشاهان عفو است و سخاوت. ولی عفو فقط موقعی باید به کار بیفتد که کسی نسبت به تو خطایی کرده باشد و اگر به دیگری ستمی کرده باشد و تو خطاكار
را عفو کنی، ظلم کرده ای زیرا
حق دیگری را پایمال نموده ای.
بیش
از این چیزی نمی گویم و این
اظهارات را با حضور کسانی که غیر از تو در اینجا حاضر هستند کردم تا اینکه بدانند قبل از مرگ،
من این توصیه ها را کرده ام و اینک بروید و مرا تنها بگذارید،
زیرا احساس می کنم
كه مرگم نزدیک شده است.
يکشنبه 9/1/1388 - 23:45
ادبی هنری
|
آزادی
|
آزادی
ای آزادی ! چه زندان ها برایت كشیده ام و خواهم كشید و چه شكنجه ها برایت تحمل كرده ام و خواهم كرد ولی خود را به استبداد نخواهم فروخت من پرورده آزادی ام
دكتر شریعتی |
يکشنبه 9/1/1388 - 23:41
خانواده
نوروز باستانی خجسته باد
فرا رسیدن سال نو همیشه نوید بخش افكار نو، كردار نو و
تصمیم های نو برای آینده است. آینده ای كه همه امید داریم بهتر از گذشته
باشد. در سال نو، 365 روز سلامتی، شادی، پیروزی، مهر و دوستی و عشق را
برای شما آرزومندم.
بوی باران، بوی سبزه، بوی خاك
شاخههای شسته، باران خورده، پاك
آسمان آبی و ابری سپید
برگهای سبز بید
عطر نرگس، رقص باد
نغمه شوق پرستوهای شاد
خلوت گرم كبوترهای مست ...
نرم نرمك میرسد اینك بهار!
فریدون مشیری
يکشنبه 9/1/1388 - 23:24
خانواده
سال نو مبارک.
يکشنبه 9/1/1388 - 22:49
ادبی هنری
نوروز یکی از کهنترین جشنهای به جا مانده از دوران باستان است. خاستگاه نوروز در ایران باستان است و هنوز مردم مناطق مختلف فلات ایران نوروز را جشن میگیرند. زمان برگزاری نوروز، در آغاز فصل بهار است. نوروز در ایران و افغانستان آغاز سال نو محسوب میشود و در برخی دیگر از کشورها تعطیل رسمی است.
جشن نوروز از لحظه اعتدال بهاری آغاز میشود. در دانش ستارهشناسی، اعتدال بهاری یا اعتدال ربیعی در نیمکره شمالی زمین به لحظهای گفته میشود که خورشید از صفحه استوای زمین می گذرد و به سوی شمال آسمان میرود. این لحظه، لحظه اول برج حمل نامیده میشود،و در تقویم هجری خورشیدی با نخستین روز (هرمز روز یا اورمزد روز) از ماه فروردین برابر است. نوروز در تقویم میلادی با ۲۱ یا ۲۲ مارس مطابقت دارد.
در کشورهایی مانند ایران و افغانستان که تقویم هجری شمسی به کار برده میشود، نوروز، روز آغاز سال نو است. اما در کشورهای آسیای میانه و قفقاز، تقویم میلادی متداول است و نوروز به عنوان آغاز فصل بهار جشن گرفته میشود و روز آغاز سال محسوب نمیشود.
منشا و زمان پیدایش نوروز، به درستی معلوم نیست.در برخی از متن های کهن ایران ازجمله شاهنامه فردوسی و تاریخ طبری، جمشید و در برخی دیگر از متن ها، کیومرث بهعنوان پایهگذار نوروز معرفی شده است. پدید آوری نوروز در شاهنامه، بدین گونه روایت شده است که جمشید در حال گذشتن از آذربایجان، دستور داد تا در آنجا برای او تختی بگذارند و خودش با تاجی زرین بر روی تخت نشست. با رسیدن نور خورشید به تاج زرین او، جهان نورانی شد و مردم شادمانی کردند و آن روز را روز نو نامیدند.
برخی از روایتهای تاریخی، آغاز نوروز را به بابلیان نسبت میدهد. بر طبق این روایتها، رواج نوروز در ایران به ۵۳۸ سال قبل از میلاد یعنی زمان حمله کورش بزرگ به بابل بازمیگردد. همچنین در برخی از روایتها، از زرتشت بهعنوان بنیانگذار نوروز نام برده شده است. اما در اوستا (دست کم در گاتها) نامی از نوروز برده نشده است.
نوروز در زمان هخامنشیان
نگاره مراسم پیشکش هدایا به پادشاه ایران در تخت جمشید. برخی از پژوهشگران، این مراسم را به نوروز مربوط میدانند. کوروش دوم بنیانگذار هخامنشیان، نوروز را در سال ۵۳۸ قبل از میلاد، جشن ملی اعلام کرد. وی در این روز برنامههایی برای ترفیع سربازان، پاکسازی مکانهای همگانی و خانه های شخصی و بخشش محکومان اجرا مینمود. این آیینها در زمان دیگر پادشاهان هخامنشی نیز برگزار میشده است. در زمان داریوش یکم، مراسم نوروز در تخت جمشید برگزار میشد. البته در سنگنوشتههای بهجا مانده از دوران هخامنشیان، بهطور مستقیم اشارهای به برگزاری نوروز نشده است.اما بررسی ها بر روی این سنگنوشتهها نشان میدهد که مردم در دوران هخامنشیان با جشنهای نوروز آشنا بودهاند، و هخامنشیان نوروز را با شکوه و بزرگی جشن میگرفتهاند. شواهد نشان میدهد داریوش اول هخامنشی، به مناسبت نوروز در سال ۴۱۶ قبل از میلاد سکهای از جنس طلا ضرب نمود که در یک سوی آن سربازی در حال تیراندازی نشان داده شده است.
در دوران هخامنشی، جشن نوروز در بازهای زمانی میان ۲۱ اسفند تا ۱۹ اردیبهشت برگزار میشده است.
نوروز در زمان اشکانیان و ساسانیان
در زمان اشکانیان و ساسانیان نیز نوروز گرامی داشته میشد. در این دوران، جشنهای متعددی در طول یک سال برگزار میشد که مهمترین آنها نوروز و مهرگان بوده است. برگزاری جشن نوروز در دوران ساسانیان چند روز (دست کم شش روز) طول میکشید و به دو دوره نوروز کوچک و نوروز بزرگ تقسیم میشد. نوروز کوچک یا نوروز عامه پنج روز بود و از یکم تا پنجم فروردین گرامی داشته میشد و روز ششم فروردین (خردادروز)، جشن نوروز بزرگ یا نوروز خاصه برپا میشد.در هر یک از روزهای نوروز عامه، طبقهای از طبقات مردم (دهقانان، روحانیان، سپاهیان، پیشهوران و اشراف) به دیدار شاه میآمدند و شاه به سخنان آنها گوش میداد و برای حل مشکلات آنها دستور صادر میکرد. در روز ششم، شاه حق طبقات گوناگون مردم را ادا کرده بود و در این روز، تنها نزدیکان شاه به حضور وی میآمدند.
شواهدی وجود دارد که در دوران ساسانی سالهای کبیسه رعایت نمیشدهاست. بنابراین نوروز هر چهار سال، یک روز از موعد اصلی خود (آغاز برج حمل) عقب میماند و درنتیجه زمان نوروز در این دوران همواره ثابت نبوده و در فصل های گوناگون سال جاری بوده است.
اردشیر بابکان، بنیان گذار سلسله ساسانیان، در سال ۲۳۰ میلادی از دولت روم که از وی شکست خورده بود، خواست که نوروز را در این کشور به رسمیت بشناسند. این درخواست مورد پذیرش سنای روم قرار گرفت و نوروز در قلمرو روم به Lupercal معروف شد.
در دوران ساسانیان، ۲۵ روز پیش از آغاز بهار، در دوازده ستون که از خشت خام برپا میکردند، انواع حبوبات و غلات (برنج، گندم، جو، نخود، ارزن، و لوبیا) را میکاشتند و تا روز شانزدهم فروردین آنها را جمع نمیکردند. هر کدام از این گیاهان که بارورتر شود، در آن سال محصول بهتری خواهد داد. در این دوران همچنین متداول بود که در بامداد نوروز، مردم به یکدیگر آب بپاشند.از زمان هرمز اول مرسوم شد که مردم در شب نوروز آتش روشن نمایند. همچنین از زمان هرمز دوم، رسم دادن سکه در نوروز بهعنوان عیدی متداول شد.
نوروز پس از اسلام
نقشی از جشن چهارشنبه سوری در عمارت چهل ستون از برگزاری آیینهای نوروز در زمان امویان نشانهای در دست نیست و در زمان عباسیان نیز به نظر میرسد که خلفا گاهی برای پذیرش هدایای مردمی، از نوروز استقبال میکردهاند. با روی کار آمدن سلسلههای سامانیانآل بویه، جشن نوروز با گستردگی بیشتری برگزار شد.و
در دوران سلجوقیان، به دستور جلالالدین ملکشاه سلجوقی تعدادی از ستاره شناسان ایرانی از جمله خیامبهار قرار دادند و جایگاه آن را ثابت نمودند. بر اساس این گاهشمار که به تقویم جلالی معروف شد، برای ثابت ماندن نوروز در آغاز بهار، مقرر شد که هر چهار سال یکبار، تعداد روزهای سال را (بهجای ۳۶۵ روز)، برابر با ۳۶۶ روز در نظر بگیرند. طبق این قاعده، میبایست پس از انجام این کار در ۷ دوره، در دوره هشتم، به جای سال چهارم، بر سال پنجم یک روز بیفزایند. این گاهشمار از سال ۳۹۲ هجری آغاز شد. برای بهترسازی گاهشمار ایرانی گرد هم آمدند. این گروه، نوروز را در یکم
نوروز در دوران صفویان نیز برگزار میشد. در سال ۱۵۹۷ میلادی، شاه عباس صفوی مراسم نوروز را در عمارت نقش جهان اصفهان برگزار نمود و این شهر را پایتخت همیشگی ایران اعلام نمود.
نوروز در دوران معاصر
نوروز بهعنوان یک میراث فرهنگی در دوران معاصر همواره مورد توجه مردم قرار داشته و هرساله برگزار میشود. البته برگزاری جشن نوروز بهصورت آشکار در برخی از کشورها توسط برخی حکومتها برای مدتزمانی ممنوع بوده است. حکومت شوروی برگزاری جشن نوروز را در برخی از کشورهای آسیای میانه مانند ترکمنستان، قرقیزستان و تاجیکستان ممنوع کرده بود و این ممنوعیت تا زمان میخائیل گورباچف ادامه داشت. با این وجود، مردم این مناطق نوروز را بهگونه ی پنهانی و یا در روستاها جشن میگرفتهاند. همچنین برخی از مردم این مناطق برای جلب موافقت مقامات محلی نام دیگری بر روی نوروز میگذاشتند؛ بهطور مثال در تاجیکستان، مردم با اتلاق جشن لاله یا جشن ۸ مارس سعی میکردند که آیینهای نوروز را بی مخالفت مقامات دولتی به جای آورند.همچنین در افغانستان، در دوران حکومت طالبان، برگزاری جشن نوروز ممنوع بود و این حکومت تنها تقویم هجری قمری را به رسمیت میشناخت.
نوروز در اشعار پارسی
گویندگان ایرانی از دیرباز تاکنون در وصف نوروز و جشن فروردین که همراه مواهب گرانبهای طبیعت و هنگام تجدید عهد نشاط و شادمانی است، داد سخن دادهاند و ما در ذیل به برخی از لطایف اشعار پارسی در این موضوع اشارت میکنیم:
و هم او در قصیده دیگر چنین گوید:
نوروز بـــزرگ آمــد آرایش علم | | میراث به نزدیک ملوک عجم از جم... |
فرخی ترجیعبند مشهوری در وصف نوروز دارد که بند اول آن چنین است:
ز باغ ای باغبان ما را همی بــوی بهـار آید | | کلید باغ ما را ده که فردامان به کار آید |
کلید بـاغ را فردا هـــزاران خواستار آید | | تو لختی صبر کن چندان که قمری بر چنـار آید |
چو اندر بـاغ تو بلبـل به دیـدار بهار آید | | ترا مهمان ناخوانده به روزی صد هـزار آید |
کنون گر گلبنی را پنج شش گل در شـمار آید | | چناندانـی که هرکس را همی زو بـوی یار آید |
بهـار امســال پندار همی خوشـتر ز پــار آید | | وزین خوشتر شود فردا که خسرو از شکـار اید |
بدین شـایستگی جشنـی بدیــن بایستگی روزی | | ملک را در جهان هر روز جشنی داد و نوروزی |
منوچهری مسمطی در نوروز ساخته که بند اول آن این است:
آمـد نوروز هـــم از بامـــداد | | آمدنــش فرخ و فرخنـــده باد |
باز جهان خرم و خـوب ایســـتاد | | مرز زمستــان و بهاران بــزاد |
ز ابر سیـــه روی سمن بــوی داد | | گیتـی گـردید چـو دارالقـرار |
هم او در مسمط دیگر گفته:
نوروز بزرگـــم بزن ای مطــرب نـــوروز | | زیرا کــه بـود نوبت نوروز به نوروز |
برزن غزلی نغــز و دلانگــیز و دلـفروز | | ور نیست ترا بشنـو از مـرغ نوآمــوز |
کاین فاخته زان کوز و دگر فاخته زانکوز | | بر قافیه خوب همی خــــواند اشــعـار |
بوالفرج رونی گوید:
جشن فرخنده فروردین است | | روز بازار گــل و نسرین است |
آب چون آتش عود افروزست | | باد چون خاک عبیر آگیـن است |
باغ پیراسته گلزار بهشـت | | گلبن آراسـته حورالــعین است |
مسعود سعد سلمان از عید مزبور چنین یاد کند:
رسید عید و من از روی حور دلبر دور | | چگونـــه باشــم بی روی آن بهــشتی |
رسید عید همـایـون شها به خدمـت تو | | نهاده پیـش تو هدیه نشاط لهو و ســر |
برسم عیـد شهـــا باده مـروق نـوش | | به لحن بربط و چنگ و چغانه و طنبور |
جمالالدین عبدالرزاق گفته:
اینـک اینک نوبهـار آورد بیــرون لشکری | | هریکی چون نوعروســی در دگرگـون زیوری |
گر تماشا میکـنی برخیز کاندر بــاغ هست | | با چون مشاطــهای و باغ چون لعبـت گری |
عرض لشکر میدهد نوروز و ابرش عارض است | | وز گل و نرگس مراد را چون ستاره لشکری |
حافظ در غزلی گفته:
ز کوی یــــار مــیآید نسیــم باد نوروزی | | از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی |
چو گل گر خردهای داری خدا را صرف عشرت کن | | که قارون را غلطهــا داد سودای زرانــدوزی |
ز جام گل دگر بلبل چنــان مست می لــعلست | | که زد بر چـــرخ فیروزه صفیر تخـــت فیروزی |
به صحرا رو که از دامن غبــار غم بیفشانی | | به گلزار آی کــز بلبل غزل گفــتن بیامـوزی |
هاتف در قصیدهای گوید:
نسیم صبح عنبـر بیز شد بر توده غبـرا | | زمین سبز نسرین خیز شد چون گنبد خضرا |
ز فیض ابر آزادی زمین مرده شـده زنده | | ز لطف بــاد نوروزی جهان پیر شد برنا |
بگرد سـرو گــرم پرفشانی قمــری نالان | | به پای گل به کار جان سپاری بلبل شیدا... |
همایون روز نوروز است امروز و بیفروزی | | بر اورنـگ خلافت کرده شاه لافتـی مـاوی |
قاآنی در قصیدهای به وصف نخستین روز بهار گوید:
رساند باد صبـا مـــژده بهار امـــروز | | ز توبه توبه نمودم هزار بـار امـروز |
هوا بســاط زمــرد فکنـــد در صحــرا | | بیا که وقت نشاطست و روز کار امروز |
سحـاب بر سـر اطفــال بوستان بـــارد | | به جای قطره همی در شاهوار امـــروز |
رسد به گوش دل این مژدهام ز هاتف غیب | | که گشت شیر خداوند شهـــریار امروز |
يکشنبه 9/1/1388 - 22:45
ادبی هنری
ما می بینیم که پیغمبر اسلام در ۲۳ سال رسالتش ،
اسلام و تمام احکام و عقایدش را در همان سال اول مطرح نکرد ؛
به تدریج مطرح کرد : اول مسئله توحید را طرح کرد
و تا ۳ سال هیچ کلمه دیگری بر آن اضافه ننمود :
(( قولوا لا اله الا الله تفلحوا ))
خوب ، نماز چیست ؟ هنوز نمی خوانند !
روزه چیست ؟ هیچ !
حج ؟ اصلا ندارد !
زکات ؟ اصلا !
قید و بندی ، حدودی ، عملی ؟ اصلا
یک چیز فقط فکری است همین است که بتها را
در ذهنشان و اعتقادشان نفی کنیم و به خدا معتقدشان کنیم.
بنابر این کسانی که در ۳ سال اول مسلمان شدند
و به توحید معتقد شدند و مردند ،احتمالا « شرابخوار » بودند ،
« نماز نخوان » ، « روزه نگیر » ، « حج نکن » ، و .... بودند
بعد از اینها در سال هفتم ، هشتم حجاب مطرح می شود ؛
یعنی بعد از هجده ، نوزده ،بیست سال کار روی مردم حجاب را مطرح می کند.
همچنین مسأله شراب مطرح می شود. شراب را چگونه طرح می کند ؟
از همان مکه نمی گوید که
« آهای مردم ، آهای ملت ، آهای عرب ها ،
تا به توحید معتقد می شوید ، باید دیگر تمام کارهایتان راست و ریست باشد »
! نه ! کی ؟ در سال های آخر بعثتش مسأله شراب را مطرح می کند .
محمد (ص) گفت :
((فیهما اثم کبیر و منافع للناس و اثمهما اکبر من نفعهما))
یعنی گناه دارد و نیز برایتان منفعتی دارد ؛
اینطور نیست که من آدم متعصبی باشم ،
ارزشش را ندانم و نفهمم ؛ نخیر ، قبول هم دارم ، درست ! اما زیانش بیشتر است .
شنونده در برابر چه کسی قرار می گیرد ؟ یک آدم روشنفکر که شعور دارد ،
تعصب ندارد و شراب را ، به صورت تابویی ،جنی ،
غولی نجس ، و متا فیزیکی و غیبی تلقی نمی کند ؛
اما به خاطر اینکه زیان های اجتماعی و انسانی زیاد دارد ،
در عین حال که منافعش را هم قبول دارد و می شناسد ، نفی اش می کند .
آدم حرف او را گوش می دهد ؛
اما هیچکس حرف آن ملایی را که می گوید ، « موسیقی حرام است » ،
ولی اصلا نه در عمرش موسیقی شنیده
و نه اگر بشنود می فهمد ، گوش نمی دهد !
ای کسی که می گویی « غنا» حرام است ،
اصلا تو می فهمی « غنا » چیست ؟
اصلا تو این را که این موزیک حماسی است
یا ملی است یا علمی است ، تشخیص می دهی ؟!
موسیقی هزار شعبه دارد ، تاریخ دارد ، نقش های گوناگون دارد ،
بنابراین وقتی که تو فتوا می دهی « حرام است » ، هیچکس گوش نمی کند
برگرفته از فاطمه فاطمه است اثر دكتر علی شریعتی
يکشنبه 4/12/1387 - 15:48
ادبی هنری
خدایا ،
میدانم كه اسلام پیامبر تو با «نه» آغازشد
«لا اله
الا الله»
مرا ای
فرستنده محمد ، به اسلام آری بی ایمان گردان
يکشنبه 4/12/1387 - 15:46
ادبی هنری
تشیع صفوی، مذهب راه حل یابی است برای گریز از مسئولیت ها.
مذهب تجلید و تذهیب و تجلیل قرآن: نه تحقیق و تفسیر قرآن.
تقدیس قرآن اما نه برای باز کردن و خواندن قرآن.
توسل یکسره به کتاب دعا، برای بستن قرآن، چرا که گشودن قرآن،
سخت است
و مسئولیت آور، کتابی که چنان حساب و کتاب دقیقی دارد که می
گوید
نتیجه یک ذره کار نیک را می بینی، و کیفر ذره ای کار بد را
می چشی
( فمن یعمل مثقال ذرة خیراً یره و من یعمل مثقال ذرة شراً
یره )
قیامت، روزی است که دستاورد خویش را می نگری ( یوم ینظر
المرء ما قدمت یداه )
همین
و انفاق، از دست گذاشتن همه چیز است، انفاق جان، مال، زندگی، زن و
فرزند است،
چه، در راه عقیده، در راه مردم این ها همه “ فتنه اند “.
باید دنیا را پلید بشماری و شب و روزت را وقف کنی.
آن هم نه در گوشه تنبلی و بی مسئولیتی زهد و ریاضت و عبادت و
اعتکاف
بلکه در متن جهاد و اجتهاد و مردم و عقیده و عمل.
این همه مسئولیت؟ این همه سنگینی؟ خیلی سخت می گیرد.
اما شیعه صفوی نگران نیست، زیرا برایش راه حل های ساده ای دارد
کتاب دعا را می گشاید نوشته است که
فلان چهار کلمه را اگر در پله چهارم صفا و مروه بایستی و
بخوانی، پولدار می شوی! - این مال دنیا -
و اگر همین دعا را بنویسی، یا رو به قبله بایستی و بخوانی،
و یا با آب انار، روی کاسه آب ندیده بنویسی و بخوری،
تمام گناهانت – افزون تر از ستاره های آسمان و ریگ های
بیابان و قطرات باران - بخشوده می شود،
پاک، همچون روز اولی که از مادر زاییده شدی - این هم آخرت -
پس مؤمن زرنگ به این، رو می آورد که هم راحت تر است و هم کم
خرج تر و هم پر درامدتر!
او، لای قرآن را باز نمی کند که راه حلش را در کتاب دعا
یافته است...
يکشنبه 4/12/1387 - 15:45
ادبی هنری
وقتی در صحنه حق و باطل
نیستی، وقتی كه شاهد عصر خودت و شهید حق و باطل جامعهات نیستی هركجا كه
خواهی باش، چه به نماز ایستاده باشی، چه به شراب نشسته باشی، هر دو یكی است آنها كه رفتند،
كاری حسینی كردند، و آنها كه ماندند، باید كاری زینبی
كنند، وگرنه یزیدیاند | |
|
يکشنبه 4/12/1387 - 15:43