شعر و قطعات ادبی
خدایا ! عشق من به تو، چون پرنده ای است که بر شاخه ها آرام می گیرد
شاخه ای که بر درخت جوانه می زند
و زمانی که باد غربی وزیدن می گیرد
در گوش درخت، آهسته نجوا می کند
خدایا ! عشقم بهت، همچون گل سرخی است که در اوایل بهار روییده است
و یا همچون نوای شیرین موسیقی که از دورها به گوش رسیده است
خداوندا ، هر چقدر که تو دلپذیر من زیبا هستی به همان اندازه من عاشقم
و عاشقت خواهم ماند تا دریاها به خشکی رسند حتی دران زمان، وقتی که که دریاها خشک شوند، و صخره ها زیر آفتاب ناپدید
خدایا من هنوز تورا دوست خواهم داشت تا زمانیکه شنزار زندگی جاریست
و تو تنها عشق من، به سویت خواهم آمد. بارها و بارها ، حتی اگرمیان ما فرسخها فاصله باشد.
خدایا !
بارون می بارد و من از خواب برمی خیزم
از شهر می گذرم؛ خیابانها را پشت سر می گذارم
باد ملایمی از دروازه های خورشید می وزد و امواج سایه ها از فراز گندمزار می گذارند
من در مکانی خلوت می نشینم و با صدای بلند سرودی شیرین سر می دهم
سرودی که نموی وحشی را در ابری نگه می دارد و چکاوک برزمین می نشیند
پرستو در نیمه راه شکارخود درنگ می کند؛ مار به زیر شاخه می خزد
شاهین وحشی با جوجه ای در منقارش خیره بر جای می ماند وبلبل باخود می اندیشد
"من آوازهای زیادی خوانده ام، اما هیچ یک چنین شادمانه نبوده اند؟"
چون من از آینده می گویم ار آن چه جهان خواهد شد و قتی سالها سپری خواهد شد....
http://nilofare-abi.persianblog.com
پنج شنبه 9/1/1386 - 19:20
فلسفه و عرفان
مدی تیشن، روش فرو رفتن در ذهن و افکار قطع شدن و توقف خون و عدم ضربان قلب و توقف تنفس، فقط مربوط به قطع شدن چند رشته ریسمان نقره ای که از روح وتن پوش، با جسم مادی در ارتباط است. وهنوز بسیاری از رشته های نقره ای حیات به بدن متصل می باشد. واحتمال ترمیم قسمتهای قطع شده توسط رشته های نقره ای سالم مانده، وجود دارد. اگر فردی به هریک از عملیات روحی خود کاملاً تسلط داشته باشد،براحتی قادرخواهد شد تمام ناراحتیهای روح و روان و حتی جسم را از وجود خویش دور کند.
اهداف آموختن مدی تیشن:
1- جهت کسب آرامش روح و روان وجسم. 2- تزکیه نفس و کسب شناخت و کنار گذاردن کدورتها وناراحتیها روحی نسبت به دیگران. 3- بی توجه شدن به مادیات حیات. 4- تخفیف دادن یا از بین بردن ناراحتیهای جسمی و روانی. 5- شناخت و تفکیک نمودن اختلاف موجود بین جسم مادی و روح و روان. 6- تحمل نمودن هر نوع سختی یا ناراحتی که ناخواسته در زندگی بروز نماید. 7- تقویت کردن نیروهای عقلی مانند: ذهن، حافظه، تعقل، تصور،اراده و غیره. 8- شناخت وآگاهی بیشتر از حقایق حیات. 9- دانش اجرا و نحوه تمرکز کردن جهت انجام عملیات به درگاه پروردگار یکتا. 10- کسب اطلاعات بیشتر از نیروهای ذاتی که هر فردی وجود دارد و چگونگی دستیابی به آنها.
http://nilofare-abi.persianblog.com
پنج شنبه 9/1/1386 - 19:18
فلسفه و عرفان
چرا نباید گیاهان و برگ درختان رو بیهوده بچینیم؟ 1- ما با اینکار( گیاه رو که درحال تسبیح خدا بوده است) مانع از ادامه عبادت و تسبیح گیاه شدیم!
2- ما با اینکار خودمان که می توانستیم درحال تسبیح پروردگار سبحان باشیم، خودمان رامحروم کردیم.
3- ما با این عمل خودمان را به چیدن بیهوده گیاهان عادت دادیم.
4- با دیدن این عمل ما توسط دیگران آنها را نیز به اینکار ترغیب کرده ایم.
5- با انجام این عمل مجبوریم برای دادن پاسخ در روز قیامت حتما حاضر شویم.
نکته 1: جامدات(جمادات) ، گیاهان(نباتات) ، حیوانات، انسانها، و دیگر موجودات وآفریده های عالم خلقت همواره و همه جا درحال تسبیح خدا هستند.
نکته 2: ما گوشمان به پیروی از حرفها، نصیحتها وسفارشهای شیطان(ابلیس) عادت کرده است و براحتی به آن عمل می کنیم! اما چون کمتر درستکار بودیم و کمتر به دستورات خدا عمل کردیم، گوش دادن به حرف حق و درست و آنچه عقلمان می گوید، خیلی برایمان سخت است؛ و ما کار راحتتر را انجام می دهیم!http://nilofare-abi.persianblog.com
پنج شنبه 9/1/1386 - 19:16
فلسفه و عرفان
دعا: دعا یکی از راههای نزدیکی به خداست؛ دعا برای دیگران باعث اجابت دعای خودفرد می شود؛ دعا باعث گشودن گره های خود فرد دعاکننده می شود؛ دعا هم راه است هم هدف که علاوه برابزار دستیابی به خواسته می شود بلکه خود دعا ارزش دارد و نتیجه اش مهم نیست.
دعا رابطه ما و خدا را تقویت کرده و باعث افزایش تواضع می شود؛ دعا باعث ایجاد لحظه های قشنگ و آرامش، و دوستی و خلوت با خدا می شود. ما نباید به نتیجه و اجابت دعا فکر کنیم بلکه با دعا توجه خدا به ما زیاد می شود.
دعا قضا را برمی گرداند و باعث تغییر تقدیر و سرنوشت ما می شود؛ این به این معنی است که زمانی که امکان اتفاق ناگوار برای ماست با دعای خیر دیگران و خودمان از پیشامد آن رخداد جلوگیری می کنیم!
http://nilofare-abi.persianblog.com
پنج شنبه 9/1/1386 - 19:14
شعر و قطعات ادبی
" به نام کسی که عشق الهی او در دل ما به ودیعه گذاشته شده تا به دیگران ببخشاییم"
دردهایم جوانه می زنند ،
گلستانی می شوند ،
زخم های تنم را باران بهاری می شوید ،
درختان زمستان زده ام جان می گیرند ،
سینه ام را به بادهای فروردین خواهم سپرد ،
من مشتاقانه خواهم رویید ،
من از پس ماندهای خاطره، تلی خواهم ساخت ،
که مرا تا خانه خورشید ببرد،
و من از آنجا بر زمین و زمان خواهم تابید ،
که جای من در این کویر وحشت نیست ،
که من از جنس شفاف صداقتم،
از تاروپود روان ابریشم ،
من نواده ی آن پیامبرم ، که خدا را به زمین هدیه کرد .
مرا هیچ جراحتی از رفتن باز نخواهد داشت ،
که خون من ایمانست .
مرا هیچ آفتی از ُرستن باز نخواهد داشت ،
که من نهال بهشتی ام، بر زمین اختیار ،
مرا هیچ گم کرده راهی ،
به ترحم و تزویر به در نخواهد برد ،
که من خود ِ راهم ، من خودِ رفتنم ،
من خودِ نخواستنم ، مرا هراس تنهایی نیست ،
که در رگهای من خدا در جریان است ،
آری من انسانم.
پنج شنبه 9/1/1386 - 19:7